فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۳
فرانسه،خاستگاه نقاشان مترقی ارمنی
نویسنده: آرپی مانوکیان
نقاشان ارمنی و تحولات هنری اروپا (۱۸۵۰ ـ ۱۹۵۰ م)
ادبیات، هنر و فرهنگ ملت ارمنی، که در طی چند قرن با تکیه بر مواریث سنتی و آداب خود به صورتی کاملاً مستقل به خلق آثاری متفاوت می پرداخت و از این طریق می کوشید تا ارزش های ملی و مذهبی خویش را جاودانه سازد، در ابتدای قرن بیستم میلادی و تحت تأثیر عوامل متعددی که چهرۀ جهان را دگرگون ساخت در آستانۀ تحولی عظیم قرار گرفت، تحولی که بدون شک یکی از مهم ترین تأثیرات خود را در تاریخ هنر این قوم بر جای گذاشت.
تحولات هنری شکل گرفته در اروپا، در اندک زمانی، کانون های فرهنگی ارمنیان را در قفقاز و ماورای آن، به خصوص، در محدودۀ قلمرو عثمانی، تحت الشعاع قرار داد و سبب تأسیس مدارس هنری ارزشمندی در تفلیس و استانبول، در فاصلۀ ۱۸۸۳ـ ۱۸۸۷م، شد. اکثر معلمان این مدارس هنرمندانی از اروپای غربی بودند که هرکدام در رشتۀ هنری خویش اعم از نقاشی و مجسمه سازی تبحر داشتند و صاحب سبک بودند.
بدین ترتیب، اولین برخورد جدی میان هنر ارمنی و فرهنگ اروپایی شکل گرفت و سر آغاز شکل گیری نسلی نوین در عرصۀ خلاقیت های هنری شد، نسلی که با تکیه بر فرهنگ ملی خویش و با بهره گیری از دستاوردهای نوین هنری اروپا پایه گذار مکتبی نو در عرصۀ تاریخ هنر ارمنی، خصوصاً، نقاشی شد.
بانیان اصلی این تغییر و تحول ارمنیان مقیم فراسوی مرزهای ارمنستان بودند. در اصل، نزدیکی آنها به کانون های نوآوری اندیشه های هنری مهم ترین عاملی بود که سبب شد تا رسالت این دگرگونی عظیم بر دوش آنان نهاده شود. در این میان فرانسه و پایتخت آن، پاریس، نقشی اصلی و عمده در ظهور نقاشان نواندیش ارمنی ایفا کردند. فرانسه از ابتدای قرن نوزدهم میلادی به کانون اصلی رشد و ترقی هنر نقاشی تبدیل و زادگاه بسیاری از جریان های بدیع و مکاتب نوین در زمینۀ نقاشی شد و دیری نپایید که به مرکز توجه دوستداران هنر نقاشی و ترسیمگری در سایر نقاط مبدل شد.
در اندک زمانی، نمایشگاه های هنری فراوانی در پاریس گشایش یافت و این شهر به مکانی مناسب برای تشکیل انجمن های هنری تبدیل شد، انجمن هایی که هنرمندان نقاش را از اقصا نقاط جهان به سوی خود جذب می کرد و مبدل به مکانی برای دیدار نقاشانی با ملیت های متفاوت شده بود که به قصد آموختن و گاه تبادلات فکری و هنری به آنجا سفر می کردند. در میان این خیل عظیم هنرمندان مهاجر به پاریس نقاشان ارمنی، که تشنۀ آموختن اندیشه های نو بودند، نیز حضوری جدی داشتند.
این امر سبب به وجود آمدن جریانی شد که در طی آن نقاشان بزرگی در عرصۀ تاریخ نقاشی ارمنی به خلق آثاری باارزش همت گماردند و تلاش و تفکر متفاوت آنان سبب ظهور نقاشانی اندیشمند و با ارزش در فرانسه شد که به دلیل متفاوت بودن آثارشان در زمرۀ نقاشان مترقی قرار گرفتند و به شهرت عظیم جهانی دست یافتند. [۳]
زاکار زاکاریان، نقاشی انزوا طلب (۱۸۴۹ ـ ۱۹۲۸م)
در ۱۸۷۹م، در یکی از نمایشگاه های هنری پاریس، آثار هنرمند ارمنی، زاکار زاکارایان[۴] ارائه شد. منتقدان هنری ارمنی بر این باورند که این تاریخ را می توان به منزلۀ تاریخ تولد نقاشان مترقی ارمنی فرانسه دانست.
زاکاریان در نوزده سالگی زادگاه خویش، استانبول، را به منظور کسب تحصیلات عالیه در رشتۀ طب به مقصد پاریس ترک کرد اما سیر زندگی او نشان داد که این هدف خواستۀ ذاتی و قلبی او نبود. زاکاریان خیلی زود در امتحانات مؤسسه عالی پزشکی سن بارب[۵] پاریس پذیرفته شد و چند سالی به تحصیل در رشتۀ پزشکی پرداخت. پس از اتمام تحصیلات در برخی از بیمارستان ها و درمانگاه های مهم پاریس به کار طبابت مشغول شد اما خیلی زود موهبتی که در عمق نهادش به ودیعه گذاشته شده بود آشکار شد و اندیشه و احساسش او را به جهتی دیگر سوق داد. جبر هنری، که از اوایل قرن نوزدهم میلادی سرتاسر فرانسه را فراگرفته بود، زاکاریان را به سوی خود جلب کرد و سبب شد که روابط بسیار نزدیکی با برخی از نقاشان مهم پاریس داشته باشد. این امر سر آغاز حیات هنری و شروعی برای ظهور استعداد ذاتی او شد. [۶] از آن پس زاکارایان از حرفۀ اصلی خود؛ یعنی، پزشکی فاصله گرفت و بیشتر وقت خود را صرف بازدید از نمایشگاه های نقاشی و آشنایی با شیوه های مختلفی کرد که هنرمندان نقاش پاریس در خلق آثار خود از آنها بهره می جستند.
به تدریج، غیبت های او از بیمارستان محل کارش کاملاً محسوس شد و روزی که سرانجام قلم نقاشی را در دست گرفت و تصویر کوزه ای را بر روی بوم کشید دیگر هرگز به بیمارستان بازنگشت و حرفۀ پزشکی را برای همیشه به فراموشی سپرد. زاکاریان پنج سال از عمر خود را صرف مطالعۀ آثار نقاشانی کرد که به طبیعت بی جان[۷] می پرداختند و سرانجام، در ۱۸۷۹م، در یکی از مراکز عرضۀ آثار نقاشی پاریس، اقدام به برگزاری اولین نمایشگاه از دستاوردهای هنری خود کرد. برپایی این نمایشگاه سبب شد تا سبک کار و آثارش مورد توجه صاحبان فروشگاه ها و مجموعه داران نقاشی پاریس قرار گیرد و به این ترتیب، موفق شد دوازده تابلو از آثار نقاشی خود را با قیمت گزافی به فروش برساند. مدتی بعد نیز یکی از موزه های معتبر پاریس چند اثر وی را خریداری کرد و به منظور نمایش و ارائه در مجموع آثار موجود به ثبت رساند. [۸]
زندگی هنری زاکاریان وارد مرحلۀ نوینی شده بود و او در اندک زمانی به منزلۀ یکی از استادان بزرگ نقاشی پاریس، که با سبکی متفاوت و خاص به نقاشی طبیعت بی جان می پرداخت، معرفی و مشهور شد. [۹]
بسیاری از منتقدان هنری بر این باورند که سبک نقاشی زاکاریان متأثر از نقاشان هلندی است اما مخالفان این نظریه معتقدند اگرچه زاکاریان آثار هنری و سبک این نقاشان را سر لوحۀ کار خود قرار داده آنچه در آثار خود دست به خلق آنها زده تفاوتی فراوان با آثار یاد شده و او را مبدع و مبتکر شیوه ای نوین می دانند.
در آثار نقاشی زاکاریان جزئیات متفاوتی وجود دارد که مسلماً ناشی از فرهنگ و درک هنری ای است که با ریشه های قومی نقاش پیوند دارد. استفاده از روشنایی در نقاشی های او محدود است و نوعی تیرگی و کمبود نور در آثارش دیده می شود که حکایت از درون گرایی عجیبی دارد که جزو جدایی ناپذیر نقاش و مسلماً متأثر از شرایط حاکم برتاریخ ملت ارمنی در دورۀ مذکور است. این امر سبب شده تا نوعی تنهایی، انزوا و سکوت در نقاشی های او پدیدار شود.
زاکاریان در خلق آثار خود به عمق اشیائی که موضوع نقاشی هایش بوده دست یافته و آنها را با جزئیات فراوان به تصویر کشیده. پرداختن به این جزئیات، با استفاده از رنگ هایی که گاه دچار پریشانی جذابی می شوند، از ویژگی های سبک نقاش به شمار می رود. نگاه متفاوت زاکاریان به یک موضوع جزو خصوصیات هنری اوست. توانایی زاکاریان در به تصویر کشیدن و خلق آثار هنری متفاوت از یک موضوع مشخص نشان دهندۀ خلاقیتی است که در اعماق اندیشۀ او نهفته است. این خلاقیت محققان را به این باور نزدیک کرده که او قدرت خلق چندین اثر متفاوت را از یک موضوع مشخص داشته است.
از دیگر عواملی که زاکاریان را از نقاشان هم سبک دورۀ خویش متفاوت ساخته توجه وی به اشیا و موضوعاتی است که به نوعی ریشه در فرهنگ مشرق زمین و زادگاه نقاش دارند و همواره تعلق خاطر و وابستگی او را بیان می دارند به گونه ای که اشیای نقاشی شده در برخی از آثار وی حاکی از خاطرات و یادگار های او از موطن و خانۀ دوران کودکی اش هستند.
آثار زاکاریان مورد توجه بسیاری از هنرمندان، مجموعه داران و منتقدان قرار گرفت تا جایی که بسیاری از هنرمندان فرش باف فرانسه از نقاشی های او برای طرح فرش های خود استفاده کردند که تحولی نوین در هنر فرش بافی فرانسه محسوب می شد. [۱۰]
شهرت زاکاریان به فرانسه محدود نشد. در اندک زمانی، تعدادی از آثار او در موزه های مهم اروپا، خاورمیانه و ارمنستان به ثبت رسید و به نمایش عموم علاقه مندان درآمد. [۱۱] در حال حاضر، بسیاری از آثار هنری او به جز تعداد اندکی که در موزه ها موجود است مفقود شده. البته، محققان بر این باورند که این آثار به دست برخی از مجموعه داران هنر نقاشی خریداری شده و چه بسا دیوار اتاق پذیرایی شهروندی اروپایی را مزین کرده باشد.اطلاعات موجود دربارۀ حیات هنری زاکاریان به این اندازه محدود می شود اما با نگاهی عمیق به آثار هنری او می توان دریافت که او زندگی ای منزوی داشته و همواره از نوعی تنهایی غریب رنج می برده. این موضوع را می توان در تنها تصویری که از نقاش موجود است و در آن کلاه خود را تا پیشانی و تا نزدیکی دیدگانش پایین آورده درک کرد.
دوران زندگی زاکاریان یکی از بخش های تاریک و دشوار تاریخ آلام ملت ارمنی است. او این آلام و رنج ها را با سکوتی که در آثارش حاکم است به خوبی به تصویر کشیده. اگرچه تاریکی، غم و اندوه در نقاشی های زاکاریان به خوبی نمایان است نقاش، در کنار همۀ این خصوصیات تلخ، موفق به خلق نوعی زیبایی در توقف زمان شده و اوج ابدیت و جاودانگی را در آثار خود به خوبی و با مهارت تمام به تصویر کشیده است. [۱۲]
وارطان ماخوخیان، هنرمندی مجذوب دریا (۱۸۶۹ ـ ۱۹۳۷م)
وارطان ماخوخیان[۱۳] در سواحل دریای سیاه و در ترابوزان به دنیا آمد. ارمنیان این ناحیه، که از اواسط قرن دوازدهم میلادی و بعد از حملۀ مغولان از آنی و حومۀ آن به اینجا مهاجرت کرده بودند، در این شهر محله ای خاص خود داشتند که در آن علاوه بر کلیسا چند مدرسۀ مهم نیز وجود داشت. [۱۴] پدر ماخوخیان بازرگانی ثروتمند وعلاقه مند به تحصیل و کسب دانش بود و به همین سبب، به تحصیل فرزندانش اهمیت می داد. ماخوخیان تحصیلات ابتدایی را در ترابوزان و سپس، در مدرسۀ ارمنیان کارنو ساناساریان،[۱۵] در کارین، به پایان رساند. خانوادۀ ماخوخیان مایل بودند که او در ترابوزان و نزد آنها بماند اما عشق به نقاشی و به ویژه، علاقه ای که او از دوران کودکی به ترسیم مناظری از دریا داشت او را واداشت تا برای کسب تحصیلات دانشگاهی در این زمینه به برلین رود. ماخوخیان در برلین، با کسب امتیاز بالا، موفق به ورود به آکادمی هنرهای تجسمی شد. در طول دوران تحصیل، پرداختن به موضوعات مرتبط با مناظری از دریا سبب شد تا خیلی زود مورد توجه یکی از استادان خود به نام هانس گیوتر[۱۶] قرار گیرد. گیوتر، که خود در به تصویر کشیدن مناظری از دریا چیره دست بود، تمام تلاش خود را برای شکوفایی هرچه بیشتر استعداد ماخوخیان در این زمینه به کار گرفت.
ماخوخیان، پس از اتمام تحصیلات، بنابر قولی که به خانواده اش داده بود، به ترابوزان بازگشت. در این زمان، ارمنیان مقیم این ناحیه با دشواری های فراوان ناشی از سیاست های امپراتوری عثمانی رو به رو بودند، دشواری هایی که سبب شد تا خانوادۀ ماخوخیان نیز، به مانند چند هزار خانوادۀ ساکن در ترابوزان، از هم بپاشد. [۱۷] این دشواری ها سبب تلاطم روح آرام ماخوخیان شد و او را وادار به کوچی دوباره به سمت اروپا و برلین کرد، جایی که اولین تابلوهای نقاشی خود را به معرض نمایش جمعی از هنرمندان و منتقدان آلمانی در آورد. پس از مدتی نیز عطش به تصویر کشیدن نماهایی از دریا او را ابتدا راهی مصر و سپس ایتالیا کرد.
ماخوخیان، در ۱۹۰۸، دوباره تصمیم گرفت تا به زادگاه خویش بازگردد اما با شروع جنگ جهانی اول و شرایط حاکم بر ارمنیان ساکن در ترابوزان مجبور شد تا برای همیشه آنجا را ترک کند. از این زمان به بعد، ماخوخیان بخش اعظم زندگی خود را در فرانسه و در شهر نیس سپری کرد، جایی که آرامگاه ابدی اش در آن قرار دارد.جوِ هنری فرانسه، در طی این سال ها، تأثیری شگرف بر هنر نقاشی ماخوخیان گذاشت و سبب ابداع شیوه ای نوین در به تصویر کشیدن مناظر و موضوعاتی از دریا در آثار وی شد. در اندک زمانی، نمایشگاه های متعددی از آثار او در نیس، مارسی و پاریس برگزار شد و شماری از تابلوهایش را برخی از موزه های مهم فرانسه خریداری کردند. به کار بردن شیوه ای متفاوت در ترسیم دریا و مناظری از آن سبب شد تا وی مفتخر به دریافت نشان لژیون شود. [۱۸]
تصاویری که ماخوخیان از دریا خلق کرده نمایانگر انزوا و البته امیدی است که در سرتا سر زندگی نقاش با وی همراه بوده. او با به کارگیری منظم و هماهنگ رنگ های آبی و بِژ، با درجاتی از تیرگی و روشنی متضاد، دریایی نامحدود را به معرض نمایش می گذارد که روح غمگین و رنج دیدۀ هنرمند را در عمق خود جلوه گر می سازد.دیدگاه نقاش نسبت به دریا و مناظر مربوط به آن بسیار ساده و بی آلایش است. او کوشیده تا در آثارش با نگاهی که شاید بتوان آن را تنها خاص خود وی دانست مناظری از دریا را بدون اغراق و افراط و با صداقت و امانت به تصویر کشد به گونه ای که به راحتی می توان از آثار وی دریافت آنچه را که دیده و احساس کرده بر روی بوم نقش کرده.
امواج برای ماخوخیان نمادی از ادامۀ حیات است و تقریباً در تمامی آثارش به وفور و با هنرمندی تمام دیده می شود. مهارت او در به تصویر کشیدن قدرت امواج آن قدر متفاوت و خاص است که هر بیننده ای می تواند سرعت بادهایی را که باعث خلق چنین امواجی شده در عمق نقاشی های وی تشخیص دهد و به خوبی آن را حس کند. در کنار این ویژگی ها، موسیقی شگفت انگیز و لاینقطعی در کنه این امواج نهفته است که برای مخاطب آشنا با فرهنگ ارمنی به هیچ عنوان غریب و دور به نظر نمی آید. البته، باید یادآور شویم آشنایی ماخوخیان با موسیقی، که جایگاهی ویژه در حیات هنری پربار او داشته، در خلق آثاری از این دست بی تأثیر نبوده است.
اگرچه خلق آثاری از مناظر دریا پیش از ماخوخیان نیز شیوۀ برخی دیگر از نقاشان ارمنی بوده هیچ گاه جزو مشخصه های اصلی و معیارهای بنیادین نقاشان ارمنی محسوب نمی شده. ماخوخیان نخستین نقاش ارمنی است که با ابداعات و نوآوری های خاص خود تصاویر مربوط به دریا را به یکی از نمادهای صبر بر رنج ها و آلام ملت ارمنی و امیدهای آنان تبدیل کرد. این نوآوری و خلاقیت بعدها مورد توجه بسیاری از نقاشان ارمنی در اقصا نقاط دنیا قرارگرفت و سبب خلق آثاری متفاوت و جاودانه با موضوع دریا شد. [۱۹]
ادگار شاهین، ترسیمگری مترقی (۱۸۷۴ـ ۱۹۴۷م)
تعداد نقاشان ارمنی ای که به شیوۀ ترسیمگری[۲۰] به خلق آثار خویش پرداخته اند بسیار اندک است اما بدون شک ادگار شاهین[۲۱] را باید پرچم دار شیوۀ مذکور نامید. وی بخش اعظمی از حیات هنری خویش را به این شیوۀ هنری شگفت انگیز اختصاص داد، شیوه ای که ابتکار و خلاقیت منحصر به فرد خود را در آن به نمایش گذاشت.
شاهین در وین به دنیا آمد. چندی بعد، خانواده اش، بنا به دلایلی نا معلوم، به استانبول مهاجرت کردند و او دوران کودکی خود را در این شهر سپری کرد. در همین زمان بود که تحت نظر دیراتسویان،[۲۲] از نقاشان چیره دست ارمنی استانبول، با نخستین فنون نقاشی آشنا شد. در نوجوانی، به ونیز رفت و در مدرسۀ موراد رافائلیان[۲۳] و تحت نظر پائولت،[۲۴] استاد نقاشی این مدرسه، با سبک ها و شیوه های نوین نقاشی آشنا شد. پس از چندی نیز به پاریس رفت و در آکادمی هنرهای تجسمی ژولین، که در زمان خود یکی از مهم ترین مراکز آموزش نقاشی و هنرهای تجسمی بود، به تحصیل پرداخت.
شاهین در عنفوان جوانی و در دوران آغازین فعالیت حرفه ای خویش معمولاً از رنگ روغن استفاده می کرد. رنگ هایی که او در این قبیل از آثارش به کار برده حاکی از شخصیت افراطی و نامحدود کسی است که در مرزهای وجودی خویش نمی گنجد و قصد رهایی دارد. اما زندگی سخت و دشوار خیلی زود سبب شد تا ابعاد وجودی شخصیت وی تغییر یابد، امری که در تغییر ذهنیت او نیز مؤثر بود و سبب تحولی عظیم در آثار هنری اش شد. شاهین از این دوران به بعد از شیوه های نوین هنر ترسیمگری برای خلق آثار خود بهره جست.زندگی اجتماعی موضوع اصلی نقاشی های شاهین بود. او بیشتر وقت خود را در کوچه ها و میان مردم می گذراند. زندگی روزمره، مردم عادی و بیشتر از همه قشر زحمتکش کارگر و فرودست جامعۀ پاریس موضوعات اصلی نقاشی های او بودند که همواره و تا پایان حیات هنری خویش آنها را در خلق آثار خود حفظ کرد.
بسیاری از منتقدان هنری فرانسه بر این باورند که علت اصلی توجه شاهین به زندگی سادۀ اجتماعی تفکراتی است که از دوران کودکی در عمق شخصیت او جای داشته و حاکی از سختی ها و آلامی است که در زادگاهش تحمل کرده. [۲۵] این دشواری ها تا آنجا در کنه شخصیت او نقش بسته بود که حتی در دورانی که آثارش با قیمتی گزاف به فروش می رفت و می توانست از زندگی آرام و سرشار از رفاهی برخوردار باشد برای آنکه از مردم عادی دور نشود به زندگی ای ساده و معمولی بسنده کرده و همواره خود را عضوی جدایی ناپذیر از این طبقه معرفی می کرد. [۲۶]
اثر معروف بیکار از مهم ترین آثاری است که شاهین با در نظر گرفتن دغدغه های قشر فرودست جامعه خلق کرده و در آن به شیوه ای ساده اما دقیق به بیان این موضوع آزاردهندۀ اجتماعی پرداخته است. تصویر مردی که دست در جیب دارد و در برابر بادی که از رو به رو می وزد حرکت می کند نشان از شخصیت مقاوم هنرمند در برابر سختی ها دارد.
او در تمامی آثاری که در آنها به موضوعات اجتماعی پرداخته به جزئیات عجیبی توجه کرده است. شاهین با به تصویر کشیدن ساختمان ها، کوچه ها، پل ها و کارگرانی که به سختی در حال کارند و گاه گاری ای پر از بار را وادار به حرکت می کنند یا می کوشند تا از سقوط کالسکه ای به درون رودخانه جلوگیری کنند، روحیۀ مبارز انسان را به گونه ای زیبا و متفاوت در عمق آثارش به نمایش می گذارد. بهره گیری ماهرانه از خطوط همراه با صور و در مسیرهای متفاوت از ویژگی های شیوۀ هنری شاهین محسوب می شود. در تمامی این آثار تبحر نقاش در برقراری نظم میان دو رنگ سیاه و سفید کاملاً مشهود است و روحی لطیف و زنده به آثار او می بخشد.
انسان، در نقاشی های شاهین، از جایگاهی ویژه برخوردار است به طوری که در آثار او کمتر با تصاویری رو به رو می شویم که در آن انسان به گونه ای مطرح نشده باشد. این امر، که حاکی از باور نقاش به انسان محوری (اومانیسم) و علاقۀ او به بیان این مضمون است، سبب شده تا کشیدن تک چهره نیز در آثار وی از جایگاهی خاص برخوردار باشد. نقاشی از چهره های مشهور هنری، ادبی و فلسفی فرانسه شاهین را به یکی از مهم ترین نقاشانی که به ثبت چهره های تاریخی این کشور پرداخته اند مبدل ساخته. [۲۷]
شاهین در آثار خود شیوه ای خاص برای به تصویر کشیدن مناظری از کوچه های مشرف به رودخانۀ سن و آبراه های ونیز به کار گرفته. دید او به این گونه مناظر به اندازه ای عمیق و دقیق است که مخاطب با دیدن اثر به راحتی می تواند فرهنگ خاص این مناطق را درک کند. [۲۸] اگرچه شاهین تا پایان عمر در پاریس ماند و به خلق آثار نقاشی همت گمارد و دیگر هیچ گاه به زادگاه خویش بازنگشت این امر مانع از این نشد که ارتباط خود را با فرهنگ ارمنی و زادگاه خویش کاملاً قطع کند. بخش اعظمی از آثار شاهین بیانگر حیات مذهبی و اجتماعی ارمنیان مقیم ارمنستان غربی است و بسیاری از تک چهره های او به نقاشی از شخصیت های اجتماعی،مذهبی و هنری ارمنی اختصاص دارد.
در ۱۹۲۱م، آثار هنری شاهین، در انجمن هنرمندان ارمنستان، به نمایش درآمد. چند سال بعد، این انجمن شاهین را به منزلۀ عضو افتخاری خود برگزید و یکی از تالارهای نمایشگاه هنری انجمن را به نام او ثبت کرد. پس از مدتی آثار شاهین مورد توجه منتقدان و هنرمندان روس قرار گرفت و برخی از آنها به موزۀ ارمیتاژ لنینگراد و پوشکین مسکو انتقال یافت.
بدون شک، شاهین بزرگ ترین هنرمند از نسل نخست هنرمندان ارمنی مترقی فرانسه است که با شیوۀ ترسیمگری موفق به خلق آثاری با ارزش و متفاوت شده که در تاریخ هنرهای تجسمی از جایگاهی ویژه برخوردار است. شاهین موفق به خلق بیش از هزار اثر شده. همچنین، تصویرگری کتب نویسندگان مشهوری چون آناتول فرانس[۲۹] از جمله کارهای با ارزش دیگر او در طی حیات هنری خویش است. کسب جوایز متعدد از مسابقات مختلف هنری اروپا و فعالیت در سمت نمایندۀ هنری فرانسه در ایتالیا از جمله افتخارات دیگر زندگی هنری پربار شاهین محسوب می شود.
او علاوه بر اینکه یکی از بزرگ ترین چهره های هنری زمان خویش بود امروزه نیز به منزلۀ هنرمندی پر آوازه در سطح جهان مطرح و آثارش دارای ارزش های والای هنری و مادی است. اگرچه از دیدگاه منتقدان هنر دوست برای آثار شاهین، که در آن معنویت انسان ستایش شده، نمی توان ارزشی مادی در نظر گرفت. [۳۰]
هُوهانس آلخازیان، نقاشی واقع گرا (۱۸۸۱ـ ۱۹۵۸م)
پرداختن به طبیعت و خلق تصاویری از مناظر آن از ویژگی های نقاشان ارمنی فرانسه، در نیمۀ دوم قرن نوزدهم تا نیمۀ اول قرن بیستم میلادی، است. از میان این نقاشان تنها تعداد اندکی صاحب اندیشه ها و ذهنیات بدیعی هستند که سبب بروز خلاقیت و ارائۀ آثاری در خور توجه در این شیوه از نقاشی شده است.
هُوهانس آلخازیان،[۳۱] در بخشی از دست نوشته هایش داستان زندگی خود را این گونه روایت می کند:
(( در شهر وان به دنیا آمدم. از دوران کودکی به نقاشی عشق می ورزیدم و از هر موقعیتی برای طراحی استفاده می کردم. در یکی از روزهای ۱۸۹۳م، وقتی به همراه خانواده ام درون کالسکه نشسته بودیم و به مسافرت می رفتیم، برادر بزرگ ترم در حال خواندن یکی از روزنامه های معروف استانبول بود. وقتی نیم نگاهی به آن روزنامه انداختم متوجه خبری جالب شدم که زندگی ام را تحت تأثیر قرار داد. متن این خبر به نقاش معروف ارمنی، آیوازووسکی،[۳۲] تعلق داشت که به منظور دریافت جایزۀ هنری به شیکاگو سفر کرده بود. این خبر عشق و علاقه ام را به نقاشی چند برابر کرد. آن روز تصمیم گرفتم که تمام سعی خود را در راه آموختن هنر نقاشی تا کسب مهارت کافی به کار برم. این امر باعث شد که چند سال بعد، به منظور کسب تحصیلات در زمینۀ نقاشی، به تفلیس روم. در آنجا، در یکی از مدرسه های هنری، مشغول به تحصیل شدم. استادان این مدارس اکثراً فارغ التحصیلان مدرسۀ عالی هنرهای تجسمی پترزبورگ بودند و هر کدام از آنها به نوبۀ خود در زندگی هنری من سهم داشتند.
بعدها، به پاریس رفتم. در آنجا مدت یک سال خود را برای امتحانات ورودی مدرسۀ عالی هنرهای زیبا آماده کردم تا اینکه سرانجام موفق به ورود و چند سال بعد با کسب مهارت های لازم در امر نقاشی از آنجا فارغ التحصیل شدم)). [۳۳]
وی سپس، برای آشنایی با شیوه های متفاوت نقاشی، به سایر مراکز هنری آن زمان مانند هلند، ایتالیا و اسپانیا نیز سفر کرد.آلخازیان، در آثار خود، مناظر طبیعی را فارغ از فصل، موقعیت جغرافیایی و شرایط جوی به تصویر کشیده است. سبک نقاشی او بسیار متفاوت از استادان و سایر نقاشان هم دوره اش بوده به گونه ای که منتقدان بر این باورند خود وی صاحب مکتبی نوین در این هنر بوده است.او نقاشی واقع گراست اما این امر مانع از آن نشده که به شیوه های نوین نقاشی بی توجه بماند. نگاه تیزبین و ظریف او به طبیعت با ظرافت قلم مو بر روی بوم انتقال یافته و باعث خلق آثاری با ارزش از نواحی مختلف اروپا، در دورۀ حیات او، شده است. در آثار وی، رنگ از جایگاهی ویژه برخوردار است و نقاش با مهارت فراوان، در بیان مظاهر مختلف طبیعت، از آن بهره جسته است.
آلخازیان نقاشی امیدوار است و عشق او به زندگی آن چنان شدید است که تنها با یک نگاه به آثارش، که معمولاً دورنمایی از شهر یا روستایی کوچک است، این مطلب را می توان دریافت. در بیشتر آثارش، نمادهایی از زندگی و ادامۀ حیات، با رنگ هایی گرم و متمایز از سایر جزئیات نقاشی، دیده می شود. خانه هایی که دیوارهایشان به یکدیگر متصل است، خیل درختانی که استوار ایستاده اند، برگ هایی اندک که در فصل پاییز هنوز بر روی درختان مانده اند و در برابر باد مقاومت می کنند، همه و همه، نشانۀ میل شدید او به زندگی و مبارزه با مشکلات آن است.
او در دوران حیات هنری خویش در نمایشگاه های گوناگونی شرکت کرد و موفق به کسب جوایزی ارزنده از مسابقات مختلف هنری شد. آلخازیان واپسین سال های زندگی خویش را در پاریس سپری کرد و اگرچه دیگر امکان حضور مؤثر در بطن طبیعت، به علت پیری و بیماری، برایش مقدور نبود با تکیه برحافظۀ قدرتمند خود به خلق تصاویری از مناظر روستایی اسپانیا پرداخت. این آثار در نوع خود بی نظیرند و بخشی مهم از دستاوردهای هنری آلخازیان محسوب می شوند. او بدون شک استاد بی رقیب این سبک است و همچنان با گذشت زمان جایگاه منحصر به فرد خویش را حفظ کرده است. [۳۴]
نقاشان ارمنی سبک ها و مکاتب نوین نقاشی فرانسه را با دقت آموختند وآن را با شیوه ای متفاوت، که برخاسته از اندیشه ها و فرهنگ ملی آنان بوده، به اجرا گذاشتند. صاحب نظران ارمنی خلاقیت های هنری این نقاشان را به منزلۀ خدمتی به فرهنگ ملی ارمنی می دانند چرا که اکثر آنان عشق به زادگاه، آداب و سنن و ارزش های نهفته در فرهنگ قومی خویش را همواره در اعماق احساساتشان حفظ کرده و در هر فرصتی آنها را در آثار خویش به تصویر کشیده اند. این امر جریانی خاص و شیوه ای متفاوت درآثار نقاشان اروپای قرن بیستم ایجاد کرد که سبب جاودانگی بسیاری از هنرمندان و آثار آنان نه تنها در تاریخ نقاشی ارمنی بلکه در سیر حیات هنر بشری شد. [۳۵]
پی نوشت ها:
۱ـ نوشتار حاضر نگاهی گذرا به حیات چهار هنرمند ارمنی فرانسه دارد که در تاریخ هنر نقاشی و ترسیمگری در قالب چهره هایی تأثیرگذار جاودانه شده اند. اگرچه ارزش های خاص و متمایز هنری، این هنرمندان را در چنین جایگاهی قرار داده، از آنجایی که ذهنیت و تفکر بی بدیل علت ظهور هنرمندی بدیع و خلاق است پرداختن به تفکرات و دغدغه های ذهنی هنرمندان مذکور را در اولویت بحث گنجانده ایم. لازم به ذکر است این چهار نقاش تنها شماری اندک از خیل عظیم هنرمندان ارمنی متعلق به نسل نخست (۱۹۵۰ ـ ۱۹۹۰م)تحولات هنری شکل گرفته در فرانسه می باشند. بحث پیرامون تمامی آن هنرمندان ارزنده، که در میانشان بانوانی با ذهنیات خاص هنری نیز به چشم می خورند، نیازمند شرحی مبسوط و گسترده است که در این مجال اندک نمی گنجد. لذا در این متن تنها به ارائۀ نمونه ای از آثار ماندگار آن هنرمندان ارزشمند اکتفا کرده ایم.
۲ـ کارشناس ارشد تاریخ جهان، محقق و مدرس دانشگاه.
۳ـ محققان بر این باورند که این جریان، بی وقفه، تا به امروز ادامه داشته و بر این اساس نقاشان مترقی ارمنی فرانسه را به سه نسل به شرح زیر تقسیم می کنند:
نسل نخست: نقاشانی که از نیمۀ دوم قرن نوزدهم وارد این عرصه شدند و تا نیمۀ نخست قرن بیستم میلادی به خلاقیت پرداختند.
نسل دوم: هنرمندان نقاشی که در نیمۀ دوم قرن بیستم ظهور کردند و تا پایان این قرن به حیات هنری خویش و خلق آثاری در خور توجه ادامه دادند.
نسل سوم: هنرمندانی که در ابتدای قرن بیست و یکم پا به عرصۀ فعالیت گذاردند و تا به امروز مشعل هنر نقاشان مترقی ارمنی فرانسه را روشن نگه داشته اند.
Shahen Khachaderian, Fransahay Kerbarvesd] yerevan: Anahid, 1991[p.10-14.
Saint Barb 4ـ
Zakar Zakarian 5ـ
Garneik Stepanian, Kensagrakan Bararan)Yerevan: Sovedakan Grogh, 1973( vol. 1, p. 13 & 14 6ـ
Nature morte 7ـ
Khachaderian, ibid, p.13&14 8ـ
Stepanian, ibid, p. 14 ـ ۱۶۹ـ
Khachaderian, ibid, p.17&18 10ـ
H. Hambartsoomian et al., Haykakan Sovedakan Hanragidaran)Yerevan:H.S.H, 1977(vol.3, p.67511ـ
Yeghishe Mardikian, Haykakan kerbarvesdei Badmoutiun) Yerevan:Sovedakan Grogh, 1987( vol.4, p.13312ـ
Vartan Makhokhian 13ـ
Hovhannes Ayvazian, hay Spiurk Hanragidaran )Yerevan:Haykakan, 2003(p.82&83 14ـ
Karno Sanasaryan 15ـ
Hans Giuter 16ـ
Stepanian, ibid, p. 271 17ـ
Mardikian, ibid, p. 28&31 18ـ
Ara Harvardy, Hakopian. Vartan Makhokhian) Yerevan: Zangak, 2004( p.132 19ـ
Graphic 20ـ
Edgar Chahine 21ـ
Deiratsooian 22ـ
Mourad Rafaelian 23ـ
Paulet 24ـ
Mardikian, ibid, p.71ـ ۷۳ ۲۵ـ
Huberta Von Voss, Portraits Of Hope. Armenian In The Contemporary World) Newyork: Oxford university, 2007 26ـ (
۲۷ـ رجوع کنید به: Benoit Noel, Edgar chahine, Peintre, Graveur (1874-1947)Paris: BVR, 2008
Hakop Jack Hacikyan, The Heirtage of Armenian literature From the Eighteenth Century to Modern Times(Michigan: 28ـ Wayne State university press , 2005), p.536.
Anatol France 29ـ
Mardikian, ibid, p.74 ـ ۸۰ ۳۰ـ
Hovhanes Alkhazian 31ـ
Hovhanes Aivazovskei 32ـ نقاش معروف ارمنی قرن نوزدهم میلادی.آثار او بیشتر در زمینۀ خلق مناظری از دریاست. وی از چهره های مشهور در زمینۀ هنر نقاشی محسوب می شود که نامش در تاریخ این هنر جهانی شده است.
Mardikian. ibid, p.167 33ـ
Khachaderian. ibid, p.25&26 34ـ
Mardikian, ibid, p.6&7 35ـ