نویسنده: ا.گ. گالستیان/ ترجمه از روسی : رابرت بدروسیان،ترجمه از انگلیسی: محسن جعفری


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17

امپراتوری مغولان که در سده 13م/7 ه  توسط چنگیزخان  پایه گذاری  شد، تأثیر فراوانی  بر کشورهای  آسیائی  و تأثیری کمتری بر اروپا گذاشت. به  عنوان  یکی  از نتایج  فتوحات  مغولان، سطح  توسعه  زندگی  سیاسی و اقتصادی  منطقه  قفقاز و بویژه  ارمنستان  تغییرات  عمده ای  یافت.

مورخان ارمنی سده 15 م/ 9 ه  و وقایع  نویسان  دوره های  مختلف، از آنان، فقط پس  از یورششان  به  قفقاز یاد می کنند. گزارشی  از سده13 م(1244) / 7ه (642)  حاکی  است  که: ” قبایل  بیابان گرد ناشناسی  که  تاتار نامیده  می شوند آمدند”[1]. مورخ  ارمنی  داویت  باگیشتسی  Davit  Bagisheci در سال 1221 م/ 618 ه   ابراز عقیده  می کند که “تاتاران  از شمال شرقی و از سرزمین‌های چین و ماچین  یورش آوردند”[2]. گریگور اکنرتسی Grigor Aknerci به مغولان نام “تیر انداز” می دهد[3]. استپانوس اوربلیان Orbelean Stepanos(معاصر یورش مغولان) توضیح  می دهد که “موغال ها”  از  سرزمین “تاتاران” آمده اند[4]. گیراگوس گنجکتسی Giragos Ganjakeci دو کلمه  “موغال  ــــ تاتار” را  با  هم می آورد[5].

توصیف مفصل درباره  مغولان را در کتاب  “تاریخ  ملت  تیر انداز” می یابیم: “شنیدیم  که  آنان  از سرزمین خود ترکستان کوچ  کرده  و به  سرزمینی  در شرق  رفته  و مدت  درازی  در آن  ماندند”[6]. “اکنون  باید بیافزایم که  این  تاتاران  اولیه  چگونه  بودند…آنان  با قدرت   شیر،  صدایی  بلندتر از عقاب  دارند که  نشان  می دهد از کجا آمده اند”[7].

مورخان ارمنی، به  مغولان القاب “خونخوار”، “بی رحم”، “سفاک”، “غارتگر” و مانند آن  می دهند و یادآوری  می کنند که  “بزرگترین  بلای  نازل  شده  بر بشر اند که  تاریخ  بیاد دارد”[8].

مغولان کی به  قفقاز آمدند؟ در پاسخ  به  این سئوال، گزارش‌های  متناقضی  وجود دارد. برای نمونه،  مخیتار  ایروانتسی  Mxitar Ayrevaneci  یورش مغولان  را  در  سال1221 م / 618 ه  می داند،  گریگور اکنرتسی  در سال1214 م /611 ه، داویت باگیشتسی در 1221م/618ه  گیراگوس گنجکتسی،  واردان وارداپتVardan Vardapet  و دیگران  در سال1220م / 617 ه.  این  آخرین  تاریخ  با واقعیت‌های  تاریخی  همخوانی  دارد.

تاکنون  کاملاً روشن  نشده  که  نبرد بین  یورشگران  مغول  و نیروهای  ارمنی ـــ گرجی  در کجا رخ  داده  است. مورخان  ارمنی  به جاهای  مختلفی  اشاره  دارند: “در دره  خونان Xunan ” ، “در دشت  بزرگ  کوتمان Kotman”، “در کرانه های  رودکوتمان”، “در کنار رود کرومانKroman”،  “در کوتماKotma ” و جاهای  دیگر[10].

از آنجا که  در منابع ، اماکن  چندی  برای  این  نبرد نام  برده  شده اند، بعضی  مورخان  معاصر از روی سلیقه، گمان  می کنند که  جنگ‌های  متعددی  روی  داده  است. برای  نمونه، آکادمیسین  هاکوپ  ماناندیان Hakob Manandyan می نویسد که  مغولان دو جنگ  کرده اند،  ابتدا “در دسامبر 1220 م / شوال 617 ه  در دره  خونان  ” و سپس “در ژانویه 1221  م /ذیقعده 618  ه  در کوتمان “[11]. بدنبال ماناندیان، ل .او.بابایانBabayan  .O.  Lاظهار می دارد که  یورشگران  مغول  در سال 1220 م / 617ه  به  ارمنستان  آمده  و 3 جنگ  کردند: “ابتدا در اطراف  رود آکستافا Akstafa دراواخر دسامبر1220 م / 617 ه” ،  “سپس  در کرانه های  کوتمان  در ژانویه1221  م / ذیقعده 618 ه” و “نهایتاً  در نواحی  اطراف خونان  در1222 م / 619 ه “[12].

از نظر ما، “کوتمان  و “خونان” یکی  و یک  جا هستند. اولین درگیری  بین  یورشگران  مغولی  و نیروهای  ارمنی ـــگرجی  دردره  خونان  رخ  داد. به  شهادت  واردان  وارداپت، سپاه  مغول  به  رهبری  جبه  نویان  و سوبوتای  بهادر، “سرزمین  گوگرک  Gugark  را  در آلبانیا (اران) مورد تهاجم  قرار دادند”[13]. گیراگوس گنجکتسی  این  محل  را “دره  خونان” می نامد. [14] از این  رو نیروهای  ارمنی ـــگرجی  برای  اولین بار در پایان  سال 1220 م/ 617 ه  در دره خونان (یاخوتمان) که  تقریباً در ملتقای  رودهای  کورا و آلازانی Alazani  قرار دارد با مغولان  روبرو شدند.

روشن است  که  نیروهای  تحت  فرمان  جبه  نویان  و سوبوتای  بهادر  که  به  آلبانیا  (اران ) تاختند، ابتدا در دژ مستحکم بکامچ  Bekamec  که  بین  شهرهای  پرتو Partav [بردعه ؟] و  بیلقان  Baylakan  قرار دارد  ساکن  شدند و سپس  حملات  تهاجمی  زیادی  را به  سرزمین های  همسایه  تدارک  دیدند.

ابن  اژیر مورخ  عرب  سده 13م / 7 ه   و رشیدالدین  فضل  اله  مورخ  ایرانی، این  گزارش  را تأئید می‌کنند که  در سال 1220 م / 617 ه  مغولان  در  همدان  بودند. اما از آنجا که  زمستان  همدان  بسیار سرد است  آنان  به  موغان  و اران رفتند که  در آن  سرزمین  گرم  می توانستند برای  خود و اسبانشان  غذا و علیق  بیابند[15]. نیروهای  ارمنی-گرجی  به  فرماندهی  لاشا Lasha (گئورگ چهارم) پادشاه  گرجستان  و اتابک ایوان Ivane  (برادر زاکاره Zakare امیر اسپهسالار Amirspaslarارمنی)  با نیروی 20 هزار نفری  مغولان  به  نبرد برخاستند.

بعضی  منابع  ارمنی از شکست قوای ارمنی ـــگرجی  خبر می‌دهند. برای  نمونه، وقایع نویس  ارمنی  سده13  م / 7 ه اسقف استپانوس  می نویسد: “در سال  669  تاریخ  ارمنی که مصادف است با1220 م / 617ه  ستاره  دنباله داری  ظاهر شد و تاتاران گرجیان  را شکستند”[16]. البته  به  دیگر روایت، نیروهای  ارمنی-گرجی  شکست  نخورد. در آغاز جنگ، نیروهای  لاشا دشمنان  را فراری  داده  و تارومار کردند. ولی  بخشی  از سپاه  مغول  کمین  گرفته  بناگهان  برقوای  متحد تاختند. شاه  لاشا که  دور از صحنه  درگیری  بود نیروی  جدیدی  را مأمور ادامه  جنگ  کرد. “لاشا  و ایوان  به  تاتاران  تاختند  اما عقب  نشستند”[17] گیراگوس  گنجکتسی  بیشتر توضیح  می دهد: “لاشا  پادشاه  گرجیان  سپاهی  بزرگتر از سپاه  اول  تدارک  دید و خود در صف  اول  قرار گرفت  و آماده  راندن  مغول  شد. ولی  مغولان  از جنگ  دوری  جستند و به  منظور بازگشت  به وطن  خویش،  و با بردن  زنان،  کودکان  و دارائی  گرجیان، بسوی  دروازه های  دربند رفتند. حکام  دربند به  آنان  اجازه  عبورندادند. مغولان  ناچار شدند از نقطه ای  صعب العبور در کوه‌های  قفقاز بگذرند و به  این  منظور جائی  عمیق  را با درختان، سنگ‌ها،  دارائی  خود و حتی  اسبان  و وسائل  جنگی  پرکنند” [18].

ابن اژیر در این  باره  می نویسد:” تاتاران  پس  از آنچه  با شماخی  کردند خواستند از راه  دربند بگذرند ولی  نتوانستند. آنان نماینده ای  به  نزد شروانشاه  (حاکم دربند) فرستاده  از او خواستند تا نماینده ای  برای  بستن  پیمان  بفرستد. او ده  تن  ازبزرگان  اطرافیان  خود را فرستاد. مغولان  یکی  از آنان  را گرفته  و کشتند و به نه  نفر دیگر گفتند: اگر شما راه  گذر را به  ما نشان  دهید زنده  خواهید ماند و گرنه  همه  را خواهیم  کشت” [19] نه  نماینده  وادار شدند تا با متجاوزان  مغول  همکاری کنند تا از کوه‌های  قفقاز بگذرند. مغولان  “از راهی  سخت  گذشته  و رهیدند” [20]. نیروهای مغول با یاری اشراف شیروان از معبر شیروان گذشته به سوی    شمال  قفقاز رفتند.

می دانیم  که  جلال الدین [خوارزمشاه] به دنبال  نبردی  ناموفق  با مغولان، به  تنهایی  به  هند گریخت. چندی  بعد او ازپاکستان  [سند] به  ایران  تاخت  و در مناطق  ویران  نشده  قدرت  گرفت. او با گردآوردن  قوایی  فراوان  برای  جنگ  با مغولان، تبریز را (در سال 1225 م/ 622 ه) متصرف  شد [21]،  مناطق  مختلف  آذربایجان را مورد تاخت  و تاز قرار داد و  از طریق  اترپاتکان  [آذربایجان]  وارد ارمنستان  شد و دوین  پایتخت  آن  را گرفت[22].

نیروهای ارمنی ـــ گرجی  به  فرماندهی  اتابک  ایوان  به  جنگ  با سلطان  جلال الدین  برخاستند. جنگ  نهائی  در نزدیکی گارنی20)  Garni کیلومتری  ایروان)  رخ  داد. نیروهای  ایوان  شکست  خورده  و کشور ویران  شد. در نتیجه  این  شکست تمام  کشور غارت  شد. خوارزمیان  که  سرزمینی  بدون  دفاع  یافتند بی رحمانه  اهالی  را سرکوب  کرده  به  اسارت  بردند، بناهای شهر و روستا و صومعه ها را آتش  زدند. خرمن ها را سوخته  و تاک‌ها و درخت‌ها را بریدند و بدنبال  این قحطی  سراسری  سختی فرا  رسید که  مردم  را از گرسنگی  ضعیف  و فرسوده  کرد. این  وضع  آزاردهنده 7  سال  ادامه  یافت [23].

سلطان جلال الدین  پس از پیروزی  خود در گرنی، خواستار صلح  با گرجیان  شد. او به  دلیل  آماده سازی  سپاهش  در برابر مغولان، نمی خواست  نیروهایش  در جنگ  با گرجیان  ناتوان  شوند. جلال الدین  از دژ ارمنی  بژنی Bzhni، مذاکراتی را با شاهزاده اواگ Avag  پسر اتابک ایوان  آغاز کرد. شاهزاده  اواگ  به   روسودان  Rusudan ملکه  گرجستان خبر داد که  سلطان  خوارزمی  قصد اشغال  گرجستان  را نداشته  و خواهان  صلح  است. اشراف  گرجی  به  رهبری  روسودان، دعوت جلال الدین  را نپذیرفتند و خوارزمیان  به  غارت  ارمنستان  و گرجستان  ادامه  دادند[24]. در سال1226 م / 623 ه  آنان  تبخیس Tbxis (تفلیس) را اشغال  کردند [25] و اهالی  شهر را  بی رحمانه  کشتند. به  نوشته  ابن  اژیر فقط آنانی  نجات  یافتند که  اسلام  آورده  و گفتند “لا اله الا الله  محمد رسول الله”[26].

یکسال  بعد،  شاهزادگان  ارمنی  و گرجی  به  سپاهیان  جلال الدین  تاخته، آنان  را تارانده و تفلیس را آزاد کردند. بروش  Brosh فرمانده  ارمنی  دوین  را تصرف و همه  مسلمانان  را کشت.

موفقیت  قوای  گرجی  و ارمنی  کاملاً  قابل  پیش بینی  بود، زیرا جلال الدین  درگیر جنگ  همزمانی با مغولان  در آترپاتکان [آذربایجان] بود. در سال1228 م/ 625 ه  علاءالدین سلطان [سلجوقی] روم  نیز بر علیه  خوارزمشاه  برخاست. علاءالدین  با [الملک]  اشرف  سلطان  مصر و هیتوم  پادشاه ارمنستان  کیلیکیه  پیمان اتحادی  بست. قوای متحد،  خوارزمیان  را در نزدیکی  ارزنجان  Erzenka شکست  داد.

این  شکست  ابهت  سلطانی  را از بین  برد. جلال الدین  توسط سپاه 30  هزار نفری  مغولی  که  از سوی  اوگتای [قاآن] فرستاده  شده  بود بطور قطعی  شکست  خورد. فرمانده  معروف  چورماغون  فرمانده  این  سپاه  بود که  در طول 6  سال  همه  قفقاز را مطیع  خود کرد.

سقوط جلال الدین  بطور مشروح  توسط گیراگوس  گنجکتسی  آورده  شده  است: “تاتاران  که  پیشتر او را از زادگاهش رانده  بودند یکبار دیگر او را به  سختی  شکست داده  و او را پیاپی  تا شهر آمِِد تعقیب  کردند و شکستی وحشتناک بر او وارد آوردند. سلطان ستمکار جان  خود را از دست داد. می گویند که  پس  از شکست  و در حال  فرار، توسط مردی  محلی  که زمانی  خویشاوندش  توسط سلطان  کشته  شده  بود شناسایی  و بقتل  رسید. سرانجام  آن  رذل  هلاک  شد”[27].

برخی  دانشمندان، شکست  جلال الدین  را با هجوم  سپاه  چورماغون  همزمان  می دانند[28]. همانگونه  که  ه. ماناندیان  به استناد سخن  استپانوس اوربلیان، اظهار عقیده  می‌کند که  مغولان  در سال1231-1232م / 629 ه  گنجه  را تصرف  و ویران  کردند[29].  بنظر ما، گفته  ماناندیان  که  گرفتن  گنجه  را توسط چورماغون  و تأسیس  حکومت  مغولی  در آذربایجان  را در سال1232 م / 629 ه  می داند بر پایه  استواری  نیست. بدون  شک  دسته های  مغولی  در پی  قوای  خوارزمی  پیاپی  در قفقاز ظاهر شدند و بعضی  شهرها توسط آنان  غارت  شد[30]. ولی  این  به آن معنی نیست  که  از آن  دوره، آذربایجان  تسلیم  مغولان  شده  باشد. منبع  مورد استناد  ماناندیان  متعلق  به  استپانوس  اوربلیان  مورخ  نیست  بلکه  متعلق  به  استپانوس،  اسقفی  از ارمنستان  کیلیکیه  است  که  خود شاهد ماجرا نبوده. از این  گذشته  در آن  منبع، زمان  هجوم  چورماغون  به روشنی  مورد اشاره  قرار گرفته  است : “در سال 685  تاریخ  ارمنی(1236 م / 633 ه)  چورمان  [چورماغون] و چغتای، همه سرزمین  ما را غارت  کردند و شهرهای  آنی،  قارص  و لوری  Lori را متصرف  شدند”[31].

منابع  موثق تر دیگر این  واقعیت را تأئید می کنند که  چورماغون  اول  بار در سال1236 م / 633 ه  در قفقاز نمایان  شد. یکی از اینها، گواهی  هوانس  واناکان  تاووشتسی Hovannes  Vanakan Tavusheci، معلم  گیراگوس گنجکتسی است. وقتی مغولان در سال1236م/633ه به ارمنستان  یورش  بردند، واناکان  تاووشتسی  و گیراگوس گنجکتسی، در صومعه  قدیس  هوانس  می زیستند. آنان  اسیر شدند. گیراگوس  گنجکتسی  همان گونه  که  خود می گوید از آن میان  گریخت  و ارمنیانِ  دژ گاگ  Gag  برای  خون بهای  هوانس  واناکان، 80 دهکان (dehekan) فرستادند [32]. کتاب  مقدسی  که  مغولان  غارت  کرده  بودند به  واناکان  پس  داده  شد[33]. دست  خط او در کتاب  مقدس [34]، اشاره  به  تاریخ  دقیق  هجوم  به  قفقاز دارد.

سرانجام در سال1236م / 633 ه  بود که  همه  قفقاز از جمله ارمنستان  مطیع  مغولان  شد[35]. بنابر تصمیم  قوریلتای ِ برگزار شده در سال 1235م/632 ه  و در محل  استقرار خان های مغول  در قره قورم، مغولان تدارک  لشکرکشی  جدیدی را به متصرفات  روسیه  و اروپا آغاز کردند. وقتی  راهب  جولیان اول بار مغولان را در کنار رود ولگا دید، آینده را پیش بینی نمود و به  بِلای Bela چهارم پادشاه مجاریان اعلان خطر کرد که تأثیری در او نداشت. البته  همه تردیدکنندگان (کمی بعد) ناچار از پذیرش  پیش بینی  جولیان  شدند و از خطری  که  بالای  سر اروپا بود وحشت  کردند. از این  زمان به بعد  اروپائیان  به  فکر اقداماتی  برای  دفع  یورش  مغولان افتادند.

به دنبال  تصمیم  قوریلتای، سپاه  مغول  به  فرماندهی  باتو [خان]  نوه  چنگیزخان، یورش خود به روسیه را آغاز کرد و سپاهی دیگر به  فرماندهی  چورماغون  به  قفقاز تاخت تا ارمنستان و گرجستان  را تصرف  کند.

در این زمان، سپاه  مغول به همراه خانواده ها، زنان، فرزندان و وسایل سر رسیدند. گیراگوس گنجکتسی  نوشت: “نیروی عظیم  مغولان با گذشتن از آلبانیا (اران) در دره  موغان که  بهترین  آب، درخت، میوه  و شکار  را   داشت متوقف شده و چادرها را بر پا کردند. آنان تا آخر زمستان در همانجا ماندند و در آغاز بهار به درون  سرزمین‌های مختلف تاختند و غارت کردند و به اردوی خود بازگشتند”[36].

در این زمان حکومت گرجستان که ارمنستان را نیز شامل می شد بسیار ضعیفتر از زمان پیش از اولین یورش  مغولان و یورش  سلطان  جلال الدین بود. دلیل این  ضعف، ناتوانی  ملکه  روسودان  در اداره کشور بود که با کشیدن کشور به  جنگ  داخلی  در گرجستان، همانند جنگ‌های خونین جلال الدین، تمام  قفقاز را ویران کرده  و راه ورود مغولان را هموار ساخته بود. به گزارش  استپانوس  اوربلیان، مغولان  “چون  گردبادی  وحشتناک  بر کشور ما تاختند: آنان در زمانی کوتاه تمام  جهان  را تسلیم  خود کردند همه  پادشاهی [ارمنستان]  را لگدکوب  و ویران  ساختند”[37].

در سال1236م/ 633 ه چندی  از مرگ اتابک  ایوان  گذشته بود. پس  از مرگ  او، بازیگر اصلی  سیاست  کشور پسرش  اواگ  بود حتی  قوی تر از شاهنشاه  (پسر زاکاره  برادر ایوان) و حتی  وهرام گاگتسی Vahram Gagetci، آنان “نه  آنقدرقوی  بودند که  در برابر گردباد سریع (مغولان) بایستند و نه کسانی که بگریزند و در دژهاشان  پنهان  شوند”[38]. گرگوراکنرتسی  می گوید: “شاهزادگان  فرهیخته  گرجی  و ارمنی  باور داشتند که  خداوند به تاتاران قدرت و تسلط بر ما را داده و بنابراین ما مطیع  و فرمانبردار ایشان  شدیم “[39]. همان  نویسنده  گزارش می دهد که چورماغون با یکی از زنان چنگیزخان (ایلتنا خاتون) ازدواج  کرد و در قفقاز “قوریلتای بزرگی  مرکب از 110 فرمانده  مغولی  ترتیب داد که کشور را بین آنان تقسیم کرد”[40]. اکنرتسی نام  فرماندهان  مغولی  ساکن در قفقاز را چنین ذکر می‌کند: “آسوتو نویان، چغتای، بایجونویان، قوتوقونویان، اسارنویان، توتونویان، اوگتای نویان”[41].

مغولان قفقاز را بین خود قسمت  کردند و سپس  ناحیه  به  ناحیه  آن  را مطیع  کردند. سپاه  چورماغون  بسوی  شهر گنجه حرکت کرد. مغولان که از قلعه کوب و منجنیق های سنگ  انداز استفاده  می کردند با تخریب  دیوار شهر وارد شهرشده  اهالی  را کشته  و شهر را خراب  کردند. گیراگوس گنجکتسی  می‌نویسد: “بسیاری  خود را با خانواده شان کشتند تا به دست دشمن  نیافتند… مغولان  با دیدن  این  صحنه  خشمگین  شده  و همه  را کشتند، مردان  را، زنان را و کودکان را”[42].  پس  از ویرانی  گنجه، سپاه  مغول “شهرها و مناطق گوناگون،  ایالات و دژهای  ارمنستان، گرجستان و آلبانیا (اران) را برای  غارت  و تخریب  بین  خود قرعه  کشیدند. هر کدام  از آنان با زن  و فرزند، با چادرهای بار شده، شتران و چهارپایان دیگر بسوی  بخش  مخصوص  خود رفتند”[43].

مغولان به دژ وهرام  گاگتسی  و ناحیه  اوتیک Utik  تاختند  و آن ها را خراب  کردند. فرمانده  مولار نویان  پس  از گرفتن اوتیک، شمخور Shamxur را غارت و دژهای  تورکان Tuerakan، ارگه  وانک Erge Vank، تاووش Tavush، کاتساپت Kacapet، کاوازین kavazin، گاگ Gag و ماتسنابرد Macnaberd را گرفت[44]. بخش های کوهستانی    اوتیک، توسط تماچانویان تسلیم شد. او گردمان Gardman، چارک Charek، گتابک Getabek و وردان اشت Vardanasht را غارت  کرد[45].

نیروهای تحت  فرماندهی چغتای ناحیه لوری Lori را با وحشیگری تمام فتح کردند. مغولان سعی کردند دژ لوری  را که خزانه شاهنشاه در آن  بود به دست  آورند. پس از پیروزی بر مقاومت اهالی، مغولان شهر را خراب و خزانه  را غارت کردند و مردم  را کشتند[46].

وقتی اتابک اواگ دید که  مغولان  تحت فرماندهی  دوگادانویان  می خواهند دژ او را در کائن Kaen تصرف کنند، گریگور نماینده  خود را به نزد چورماغون فرستاد و خود را تسلیم  او کرد. چورماغون  به  داگادانویان  دستور داد تا محاصره  را پایان  داده، منطقه  را ترک  گوید. پس  از آن  اواگ به  نزد چورماغون  رفت و از سوی  او با احترام  پذیرفته شد. او وعده داد تا به مغولان باج دهد و با قوای خود در لشکرکشی های  آنان  شرکت  جوید. او نیروهای  چورماغون  را به سوی  آنی  پایتخت ارمنستان  راهنمایی  کرد.

چورماغون نمایندگان خود را به  نزد حکام آنی فرستاد. مردم  پریشان که نمی توانستند مقاومت  کنند به  نمایندگان [مغول]  حمله کرده، آنان  را کشتند. چورماغون با شنیدن این خبر دیوانه  شد. به فرمان  او شهر را خراب کردند و ساکنان  آن  را قتل عام نمودند. فقط چند زن و صنعتگر نجات یافتند[47].

مردم قارص با دیدن سرنوشت  مردم  آنی، تصمیم  به  تسلیم  بدون  جنگ  به  مغولان  گرفتند. ولی  مغولان  با بیرحمی تمام مردم  را کشته  و شهر را ویران  ساختند. یکی  از مهمترین  دسته های  مغولی به فرماندهی  چوگبوگی Chugbugi  به خاچن  Xachen  تاخت  که  حاکم  آن  فرمانده  ارمنی  حسن ـــجلال  بود [48]. او در دژ هوهانابرد Hohanaberd پناه  گرفت و مقاومت جانانه ای کرد. مغولان که با حمله  نتوانسته  بودند این  دژ را بگیرند به او پیشنهاد تسلیم کردند. حسن ـــ جلال صلح را پذیرفت و با فرماندهان  مغول  ملاقات  کرد و هدایائی  ارزشمند تقدیم کرد. او پذیرفت  که  به  مغولان  باج  دهد و در لشکرکشی هایشان  شرکت  کند[49]. به  همین  ترتیب اسلان نویان صلحی با شاهزاده بزرگ اولیکوم اوربلیان Ulikum Orbelean که در دژ هراشابرد Hrashaberd در ناحیه سیونیک Siwnik پناه  گرفته  بود برقرار کرد. به  این  ترتیب  در عرض  یکسال،  همه  قفقاز در اختیار مغولان  قرار گرفت.

مغولان حقوق مالکانه برخی از شاهزادگان ارمنی و گرجی را باز گرداندند و سپس از این  شاهزادگان  در پیشبرد اهداف تجاوزکازانه  خود استفاده  کردند. آنان اتابک اواگ  را به  شرق  و به  دربار خان  بزرگ  فرستادند[50] به  گزارش گیراگوس گنجکتسی، خود اواگ “آرزو داشت تا برای به دست  آوردن  بخشی  از سرزمین  خود برود” [51]. مأموریت اواگ موفقیت آمیز بود: “خان  او را با احترام  بسیار پذیرفت و به  او زنی  تاتار داد” [52]. اواگ  با افتخار به زادگاه خود بازگشت و حقوق خود را پس گرفت. دیگر شاهزادگان  نیز از او پیروی  کردند. شاهنشاه، وهرام  گاگتسی  حسن-جلال  و دیگران.

پس از انقیاد قفقاز، فاتحان مغول با لشکری انبوه  عازم  آسیای  صغیر شدند. وقایع نویسان  ارمنی  می نویسند که  در یکی از جنگ‌های  قفقاز، فرمانده  کل  چورماغون  شنوائی  خود را از دست  داد و فرمانده  مشهور مغول  بایجو [نویان] جای او راگرفت[53].

بایجو نویان  در رأس سپاهی انبوه  به جنگ سلطان سلجوقی روم رفت [54]. مغولان  به  محاصره  شهر گارین  Garin [ارزروم] پرداخته و پس از 2 ماه  آن را گرفتند[55]. پیش از فتح  شهر، بایجونویان  نمایندگانی  را با پیشنهاد تسلیم شهر فرستاد. مدافعان شهر نه تنها صلح را نپذیرفتند بلکه  نمایندگان  مغول را دستگیر و از شهر بیرون  راندند.

بایجونویان پس از این “با گردآوری سپاهی از همه گروه‌های پیوسته  به  او، به  جنگ  در آن  بخش  از ارمنستان  رفت که تحت قدرت سلطان [سلجوقی] روم بود. تاتاران دیوار شهر را بین دسته های  مختلف  تقسیم  کردند… آنان چند منجنیق بر پا کرده  و دیوار را خراب کردند. پس از آن  در شهر آتش  افکنده و بدون  هیچ  رحمی  اهالی  را از دم  شمشیر گذراند و ثروت  آنان  را غارت  کردند و شهر را آتش  زدند”[56].

هنگام  زمستان، بایجونویان  جنگ  در آسیای  صغیر را ترک  کرد و به  دشت  گرم  موغان  بازگشت.

سلطان [سلجوقی] روم  غیاث الدین  کیخسرو دوم (1237-1247م /634-645ه) پس  از شکست  شرم آورش، از یورش تازه مغولان ترسید. او به این منظور چند کار مؤثر کرد: تعداد سپاهیان خود را  افزایش  داد، مزدورانی  از یونانیان، فرانک‌ها، عرب ها، ارمنی ها، لاتینی ها، کردها و دیگران اجیر کرد. هیتوم  مورخ  می‌نویسد که فقط 2 هزار لاتینی  سربازگیری  شد. سلطان  روم  از هیتوم  اول  پادشاه  ارمنستان  کیلیکیه  نیز یاری  خواست.

پایل Payl پدر هیتوم اول درقیصریه سلطان را ملاقات کرد و با احترام زیاد مورد استقبال قرار گرفت و وعده  داد  دسته ای ارمنی  برای  او بفرستد [58].

بدین ترتیب سلطان سپاه عظیمی را برای دفع مغولان فراخواند. بعضی مورخان در تعداد سپاه  سلجوقی  اغراق می کنند و آن را حدود  400 هزار نفر می دانند[59].  ابن بی بی تعداد 70 هزار نفر را درست می داند [60] ولی  ویلیام روبروکی به 200  هزار نفر اشاره دارد [61]، که  شاید نزدیک به  حقیقت باشد گیراگوس گنجکتسی  فقط می گوید که “سلطان مردان بی شماری گرد آورد”[62]. هیتوم  مورخ  نیز همین  را می گوید[63]. گریگور اکنرتسی  گمان دارد که سپاه سلطان شامل 160 هزار نفر بود[64]. بر اساس  این اطلاعات می توانیم  اظهار نظر کنیم  که  این سپاه احتمالاً حدود170ـــ 180هزار نفر بوده است. به روایت هیتوم مورخ، مغولان  فقط 30 هزار نفر بودند[65].

نبرد بین سلجوقیان و سپاه  بایجونویان در چمن کاتوک Chamankatuk [کوسه  داغ] واقع در بین شهرهای گارین  [ارزروم] و ارزنجان رخ داد[66]. بایجونویان، پیش  از نبرد سپاه  خود را بسیار هوشیارانه صف آرائی  کرده بود. او قوای مغول را به  چند دسته و هر دسته را به  فرماندهی دلیر سپرده بود که البته برای احتیاط دسته های  خارجی بین دسته های مغولان قرار گرفته بودند. نبرد آغاز شد. مغولان دسته های گزیده خود را به حرکت   درآوردند که “به محض برخورد با سپاه سلطان، آن را متفرق  و مجبور به  فرار کردند. سلطان  آشکارا برای  نجات  خود دست به  فرار زد. تاتاران فراریان را تعقیب می‌کردند و بیرحمانه نابود می ساختند” [67].

پیروزی فاتحان مغول  مدیون  دو عامل  بود: نخست آنکه، از وسایل پیشرفته ای چون منجنیق سنگ انداز استفاده می کردند. دوم، دسته های بیگانه  را به خدمت گرفتند. گریگور اکنرتسی  می‌نویسد: “عوامل این  پیروزی شاهزادگان گرجی و ارمنی بودند که دسته های گزیده را تشکیل  می دادند و بسرعت  خود را در میان  دشمن  انداختند، در حالیکه تاتاران پس از آنان رسیدند. شاهزاده گرجی  آق بوقا پسر وهرام  کبیر نوه  بلو زاکاره Blu Zakare حاکم گاگ، به همراه  قوای دیگر ارمنی  و گرجی، مدت زیادی با سپاه سلطان جنگید. آنان به  جناح  راست سپاه سلطان یورش برده و سر امیران و اشراف زیادی  را بریدند که سلطان را بسیار غمگین ساخت “[68]. پلانو کارپینی نیز به این واقعیت اشاره  دارد که  مغولان از دسته های بیگانه  مانند ارمنیان و گرجیان  استفاده  می کردند [69].

مغولان در نبرد چمن کاتوک وحشیگری فراوانی بخرج  دادند. وردان می‌نویسد: “آنچه در آن  روز روی داد حقیقتاً اشک انسان را در می آورد و نه فقط برای  انسان ها بلکه  حتی  برای  حیوانات  و نیز  کوه‌ها و دشت ها “[70].

در نبرد چمن کاتوک، غیاث الدین کیخسرو دوم خرد شد. سلطنت [سلجوقی] روم حیات مستقل خود را از دست  داد و فرمانبردار امپراتوری مغول شد. فاتحان مغول مراکز تجاری  و کاروانی  و تولیدات  صنعتی  را چون  شهرهای  قیصریه و سبسطیه که اکثریت  مردم  آن را ارمنیان  تشکیل  می دادند غارت  و ویران  کردند. از این  زمان  نه  جرقه های  کوچک، بلکه  شعله های  آتش  بود که  به  ارمنستان  کیلیکیه  نزدیک  می شد[71].

حکام حکومت ارمنستان [کیلیکیه] بدقت پیروزی مغولان را دنبال می کردند. هنگامی که مغولان در چمن  کاتوک  برسپاه انبوه سلطان [سلجوقی] روم پیروز شدند (1243م / 641ه ) و به  مرزهای  ارمنستان  کیلیکیه  رسیدند، رهبران  آن کشور با عجله  نمایندگانی  به  نزد بایجونویان  فرستاده  و خواهان  بستن  پیمان  اتحاد شدند.

گیراگوس گنجکتسی در این  مورد می‌نویسد: “هیتوم پادشاه کیلیکیه و سرزمین‌های اطراف، با شنیدن  خبر شکست سلطان، نمایندگانی را با هدایای ارزشمند به نزد آنان فرستاد تا اطاعت  خود را اعلام دارد و قرارداد اتحادی منعقد کند”[72]. فرمانده معروف ارمنی کنستانتین پایل Constantine Payl (که در زمان لوون یکم  پادشاه  ارمنستان منصب اسپاراپت Sparapet  یعنی فرمانده کل  نیروهای  رزمی  کشور را داشت) مأمور مذاکره با بایجونویان شد. علاوه بر او فرمانده و مورخ  ارمنی سمبات اسپاراپت Smbat Sparapet و سیمون اسوری  Simon Asori نیز در مذاکرات شرکت  داشتند. شاهزادگان ارمنی، پیشتر با خدمت  به  مغولان  قصد عقد قرارداد اتحاد داشتند. گیراگوس گنجگتسی  می نویسد: “نمایندگانی که  از دربار خان بزرگ به خدمت بایجونویان و آلتاخاتون (زن چورماغون) و بزرگان  دیگر می رسیدند از همکاری شاهزاده  جلال [حسن] تقدیر می کردند”[73].

مذاکره با مغولان در سال1243م/641ه در قیصریه انجام شد. بنابر توافق های  بدست  آمده، ارمنستان  کیلیکیه  ملزم  به تدارک سپاه  مغول با آذوقه و یاری  نظامی در نبردهای  احتمالی  شد. مغولان نیز ملزم  شدند از حکومت ارمنستان کیلیکیه حمایت کنند و آنان را در نبرد علیه همسایگان  یاری نظامی دهند. سمبات اسپاراپت  در(1246م/644ه) و شاه هیتوم یکم درسال (1253-1254م /651- 652ه) این مذاکرات را در قراقوروم، محل  اقامت خان بزرگ ادامه دادند. عهدنامه منعقد شده از هجوم  مغولان  جلوگیری و مردم  را از خرابی ناشی از یک  جنگ  دیگر حفظ می کرد.

از این پس گرچه دودمان هیتوم از استقلال کامل در روابط داخلی  کشور برخوردار شدند ولی مجبور به  همکاری  با مغولان نیز بودند[74]. پس از انعقاد این پیمان، سپاه منگوخان به  فتح  آسیای  صغیر پرداخت. طی  سال1254  م / 652ه  آنان شهرهای باغش، خلاط، آمد، ادسا (رها) و مکبین را گرفته به دمشق  رسیدند. با وجود اینکه  حکام نامتحد ایوبی قادر به مقاومت  جدی در برابر آنها نبودند ولی مغولان، به دلیل از دست  دادن  افراد و اسبان  فراوان و به  علت  گرمای شدید  مجبور به  عقب نشینی  شدند.

مغولان امپراتوری عظیمی با فتوحاتی بی سابقه ایجاد کردند. آنان رو‌س‌ها را مطیع خود کردند و به فنلاند رسیدند و پس از فتح قفقاز به  مدیترانه رسیدند. آنان به خاطر تثبیت پایه های حکومت خویش از فتوحات  بیشتر خودداری کردند و سرگرم سیاست‌های داخلی شدند. در سال1247 م/645ه به فرمان  گیوگ خان  آمارگیری از مردم آغاز شد. به گزارش گیراگوس  گنجکتسی، گیوگ خان “مأموران مالیاتی را به نزد سپاهیان مستقر در سرزمین‌های تابعه  فرستاد… تا از ایالات و شاه نشین های تابعه مالیات گرد آورند”[75].

ارمنستان، بویژه پس از آمارگیری دوم بدستور منگو قاآن (در سال1254-1255م/652-653ه) یوغ سنگین فاتحان  مغول را حس کرد[76]. خان بزرگ این امر را به دو باسقاق  “غارت گر” و “ظالم” یعنی ارغون  و بوقا واگذار کرد[77]. گیراگوس گنجگتسی می‌نویسد: “با رسیدن سپاه تاتار، بوقا وارد منازل اشراف می‌شد و هر چه می خواست  می‌گرفت. هیچ کس را یارای مخالفت با او نبود زیرا همیشه در میان محافظان از جان گذشته اش بود که از ایرانیان و تاجیکان تشکیل می شد که نسبت به مردم بی رحم بودند و دشمنی ویژه ای با مسیحیان  داشتند”[78]. کار اغون بهتر نبود او”با وحشیگری تمام  کشور شرقی (ارمنستان  بزرگ) را ویران  کرد”. آنان که  از خواسته های باسقاق مغول  سر باز می زدند دستگیر می‌شدند و “دستشان  را از پشت  بسته و آنقدر با ترکه های سبز بر تنشان می زدند که پوستشان بریده و خونین می شد. پس از آن  مسیحیان  ضعیف و شکنجه  شده  را نزد سگان  وحشی  می انداختند که  به  خوردن  گوشت انسان  عادت  کرده  بودند”[79].

اشراف ارمنی و گرجی نمی توانستند ظلم و جور باسقاق‌های مغول را تحمل  کنند. نخستین  مقاومت  در گرجستان  به  ابتکار داویت  ولیعهد گرجستان  آغاز شد. شاهزادگان  گرجی  و ارمنی  به  گرد او در آمدند. یکی  از آنان  می گفت که “آنان می توانند 1000 سوارکار تدارک  ببینند… آنان همه نیروهای ارمنی و گرجی را آماده می پنداشتند و فکر می‌کردند که براحتی می توانند بر مغولان چیره شوند و از قید آنان  برهند” [80]. ولی  ظاهراً در میان شاهزادگان جاسوسانی بودند [81] که همه چیز را فوراً به مغولان  خبر می‌دادند. حکام  مغولی شورش  را با خشونت فرو نشانده و شرکت کنندگان در آن را به سختی  تنبیه کردند. به  شهادت  وردان  “در ارمنستان  و بیشتر از آن در گرجستان، گروه بیشماری از مردم از دم  شمشیر گذشتند، روستاها و آبادی ها ویران شد و زنان  بی عفت  شدند” [82].

انتخاب هلاگو به عنوان رهبر الوس سوم  مغولان، برای  منطقه  قفقاز اهمیت  بسزائی داشت. در سال 1256  م/ 654ه هلاگو با سپاهی بزرگ به ایران آمد. او برای اقامت موغان را برگزید که جایگاه استقرار قوای بایجونویان  بود. هلاگو به بایجو دستور داد تا با سپاهیان و خانوار خود به  آسیای  صغیر رود، زیرا خود بجای بایجو قرار گرفته  بود. هلاگو شاهزادگان ارمنی  و گرجی  را واداشت تا با قوای نظامی خود در لشکرکشی ها شرکت  کنند؛ در فتح بغداد امرای زیر شرکت داشتند: زاکاره، پسر شاهنشاه، حسن بروش Hasan Brosh، پسر واساک  خاخباکیان Vasak Xaxbakean، سوادین Sevadin، پسر گریگور خاچناتسی Xachenaci و دیگران. در اول  فوریه 1258م/4محرم 656، به  فرمان هلاگو شاهزاده بروش خاخباکیان  در رأس  هیئتی از فرماندهان مغول به نزد مستعصم آخرین خلیفه بغداد فرستاده شد تا دست از جنگ برداشته و تسلیم قوای مغول شود. خلیفه  مستعصم این پیشنهاد را نپذیرفت و با ناپختگی سفرای مغول را دستگیر و از شهر اخراج کرد. او بایجو نویان را یک “سگ  ترک” خواند [83].

سپاه مغول قوای مستعصم را در هم کوبید و نابود کرد و بدین ترتیب خلافت عباسی پایان گرفت. هلاگوخان  پس  از آن به فتح سوریه و بین النهرین پرداخت. حسن بروش در فرماندهی نیروهای ارمنی، میافارقین (تیگراناکرت) راکه یکی از شاهزادگان ایوبی  در آن  پناه  گرفته  بود محاصره  کرد. محاصره  دو ماه  بطول  انجامید و مغولان  با مشکل  فراوان  شهر را گرفته و مدافعان را قتل عام  کردند.

سوریه که مدتی مدید تحت تسلط ایوبیان بود فتح شد. دمشق بدون مقاومت قابل توجهی  تسلیم  شد. هیتوم  یکم پادشاه ارمنستان کیلیکیه، خود در این جنگ‌ها شرکت داشت. منابع ارمنی و به  ویژه  گیراگوس گنجکتسی  اشاره  می‌کنند که: “در کنار تاتاران، شاه  هیتوم  نیز بود که  بتازگی از دیدار منگوقا آن  بازگشته  بود” [84].

مغولان شمال سوریه، بین النهرین، ماردین، حلب، دمشق و دیگر نواحی سوریه را فتح کردند. آنان سعی  داشتند جاده بسیار مهم تجاری چین و آسیای مرکزی به  اقیانوس هند و دریای مدیترانه  را بدست  گیرند[85]. هلاگو و شاه  هیتوم تصمیم به فتح  بیت المقدس گرفتند اما به علت مرگ برادر هلاگو، خان بزرگ منگو، این  لشکرکشی انجام  نشد در نتیجه کیتبوقا  به  فرماندهی  سپاهیان  مغول  در سوریه  انتخاب  شد و هلاگو برای  مراسم  تدفین  برادرش  به  مغولستان  بازگشت.

در این زمان قوتوز سلطان مصر، با استفاده از غیبت هلاگو، با سپاه بزرگی بر لشکر کیتبوقا زد و او را شکست  داد: کیتبوقا اسیر و کشته شد. سباستاتسی Sebastaci می‌نویسد: “در سال 1260م / 658ه سلطان مصر قوای مغول تحت فرماندهی کیتبوقا راشکست داد”[86]. گزارش مفصل تری از شکست مغولان را در گزارش  سمبات اسپاراپت می یابیم: “خان  معظم (هلاگو) با قوای خود و به همراه پسرش اباقا Abaga به  شرق  رفت. کیتبوقا بیوراپت Byurapet [امیرده هزارنفر=امیرتومان =نویان] در جایگاه خود نماند و با  500 مردی  که  از [هیتوم] شاه کیلیکیه گرفته بود به جنگ مصریان رفت. جاسوسان  مصر این  موضوع  را به  مصریان  خبر دادند ومصریان مهیا شده و آماده به ملاقات سپاه  [کیتبوقا] آمدند”[86]. گنجکتسی  می افزاید: “از سپیده دم جنگ  خونینی آغاز شد و ملت تیرانداز به علت گرمای زیاد و سستی اسبانشان، شکست  خوردند و گریختند “[87]. بسیاری از سربازان ارمنی و گرجی  سپاه  مغول نیز  از بین رفتند.

سلطان قوتوز پس از پیروزی بر قوای مغول به  مصر بازگشت و در آنجا به دست بیبرس بندقدار کشته  شد. این  دولتمرد معروف  مملوکی، فوراً سلطان مصر شد و آسیب  زیادی به حکومت  ارمنستان  کیلیکیه  وارد کرد.

اوضاع ارمنستان در زمان حکومت هلاگو، همچنان سخت بود. مجدداً چند ناحیه در قفقاز علیه  مغولان  شوریدند. سرکردگان این شورش‌ها عبارت بودند از: ملکه گرجی گنتسا Gonca دختر اتابک اواگ ــــ خوشکXoshak – Avag، شاهزاده ای از خاچن (حسن ــــ جلال)، پسر زاکاره (شاهنشاه) و بسیاری دیگر. اکثر اینان سرانجام  کشته شدند. گیراگوس گنجکتسی می‌نویسد: “اُستیخان Ostikan بزرگ ارغون، نیروی زیادی را به  دنبال  داویت  فرستاد تا او را دستگیر کند و وقتی به این امر موفق نشد نواحی  زیادی  از گرجستان را غارت  و ویران  کرد”[88]. مغولان شاهزاده اواگ، حسن-جلال و دیگران را بقتل رساندند. وردان درباره کشته  شدن  اینان  می‌نویسد: ” این افراد را مدتی طولانی  در شهر قزوین نگه  داشتند و در شبی تاریک  به  قتل  رساندند”[89].

در این زمان جنگ داخلی بین مغولان درگرفت. در نبرد قدرت، قوبیلای (1253-1294م /651-693ه) پیروز شد. او درسال1263م/661ه به نشانه تشکر خود از حمایت هلاگو، 30 هزار سوار گزیده برایش فرستاد و هلاگو را ایلخان نامید که  نام  ایلخانان  از آن  گرفته  شده  است.

بدین ترتیب هلاگو حاکم  دولتی مستقل شد که ایلخانان یا هلاگوئیان نام دارد.  اگر در دوره  اول تسلط مغولان (1236-1256م/633- 654ه) ارمنستان و گرجستان با نام کلی ولایت گرجستان “جورجستانی ولایتJurjstani Vilaet” و به عنوان یکی از سرزمین های تابع خان، جزء امپراتوری چنگیزخان بود، پس از تأسیس دولت  هلاگوئیان درسال 1256م/654ه و تا سال 1344م /745ه، همه قفقاز بخشی از دولت جدید شد. پیشتر که  شاهزادگان گرجستان و ارمنستان مستقیماً تابع خان بزرگ بودند، همه مسائل و مشکلات آنان در اقامتگاه  خان  بزرگ در قراقورم حل می‌شد. اما در زمان هلاگوئیان  آنان این  ارتباط مهم  با حاکم  کل  امپراتوری را از دست  داده  و رعایای  مستقیم  حکومت  دست  نشانده  هلاگوئیان  شدند.

مغولان در بافت اجتماعی قفقاز هیچ تغییری بوجود نیاوردند: آنان  نظام  بزرگ  مالکی  را حفظ کردند. در مقایسه  با ارمنستان  و گرجستان، مغولان به  عنوان قبایل  کوچ  رو در سطح  پائین‌تر توسعه  قرار داشتند.

خان های بزرگ سعی در حکومت بر امپراتوری از طریق رعایای خود داشتند. گیراگوس گنجکتسی می‌نویسد:  اواگ (پسرایوان) پس از رسیدن [به قراقوروم]  و معرفی خود به  خان  بزرگ، نامه هایی  از امیران  نظامی  خود را به او داد و قصد خود را از این دیدار بیان کرد. او اطاعت خود را [به خان] اعلام کرد. خان  او را با احترام  پذیرفت  و زنی تاتار به  او داد و او را به سرزمین  خود [ارمنستان] بازگرداند. او به فرمانده مغولی دستور داد تا دارائی  اواگ را به  او بازگرداند و سعی کند با یاری او مردم شورشی (که پی درپی در می‌گرفت) را مطیع کند”[90].  مغولان با رعایای دیگر نیز همین رفتار را داشتند. برای نمونه در سال1247 م/645ه  وقتی  سمبات  اسپاراپت از طرف دولت ارمنستان کیلیکیه با گیوگ خان در قراقوروم  مذاکره  می‌کرد، گیوگ خان  “او را رعیت خود دانست  و به او یک یرلیغ بزرگ، پایزه ای طلائی و زنی از بزرگان تاتارداد”[91]. منابع  دیگر می افزایند که “آنان به سمبات  اسناد مالکیت نواحی و دژهایی را دادند که پیشتر متعلق به لوون  [پادشاه کیلیکیه] بود ولی پس از مرگ او بدست  علاءالدین  سلطان  روم  افتاده  بود”[92].

معلوم است که مغولان، بزرگ مالکان برجسته  ارمنی  را به  مطیع  کردن سرزمین‌هایشان با یاری  آنان  تشویق   می کردند. فعالیت‌های کاتولیکوس ارمنی، کنستانتین بارجرابردتسی Barjraberdci  در هنگام  سفر هیتوم  یکم  پادشاه ارمنستان به مغولستان  نمونه [خوبی] است. کنستانتین  در پیامی  ویژه به  مردم  ارمنستان  بزرگ  از آنان خواست که “علیه حکام و سربازان مغول  هیچ شورشی  انجام  نگیرد”[93]. منظور از این پیام ممانعت از شورش علیه مغولان بود که مذاکرات شاه  هیتوم و خان بزرگ  منگو را بهم  می زد. جای تعجب ندارد که  بعضی وقایع نویسان ارمنی، مغولان را با کلمات مناسب می نامند، همان گونه که اسقف استپانوس  می‌نویسد: “صلح طلب  مبارک  اباقاخان  در همیان Hemian [همدان] در گذشت”[94].

معاصران مغولان، پیروزی آنان را نه بخاطر توان اقتصادی[95]، یا تشکیلات حکومتی آنها[96]، بلکه ناشی از نظم  و توان نظامی شان  می دانند. “تاتاران سربازان شجاع و ثابت قدمی بودند” [97] و “مغولان به  علت نظم  و ترتیب  خود در جنگ، ملت‌های پیش و حتی پس از خود را پشت سر گذاشتند”[98]. علاوه  بر آنکه  مغولان با پیاده  نظام  و سوارکاران آزموده بیشمار می‌جنگیدند، از آلات قلعه گیری مثل دیوارکوب و منجنیق استفاده می کردند، مخصوصاً منجنیق را استادانه بکار می بردند. سربازان بدون حرف، فرامین و دستورات  فرماندهان  خود را اطاعت  می کردند.

مغولان همیشه شناسایی خوبی داشتند. آنان ابتدا جاسوسان خود را به سرزمینی که  قصد فتح آن را داشتند می فرستادند و این جاسوسان ماهرانه اختلاف بین بزرگ مالکان را  دامن می‌زدند که این عمل پیروزی سپاه  مغول و حکومتگری را آسان می ساخت[99].

مغولان نه فقط هر توطئه و شورشی را سرکوب می کردند بلکه حتی شاهزادگان مطیع را نیز بقتل می رساندند. یگانه هدف آنان تسلیم بود و بس و وقتی به  آن دست می یافتند از هیچ کاری ابا نداشتند. برای  نمونه همه شاهزادگانی که در اولین دوره مغولان مطیع شده و صادقانه به  آنان خدمت  می‌کردند از بین  رفتند. آنان اتابک اواگ پسر شاهنشاه (زاکاره)، حسن ـــ جلال و دیگران  را کشتند. حکومت ارمنستان کیلیکیه  هم  که  سربازان  زیادی در اختیار مغولان  گذاشته و پیوسته  آذوقه  آنان  را تدارک  می دید شاهد خیانت  مغولان  بود.

در سال 1307م/707ه  بلارغو Bilargu حاکم مغولان در خاورمیانه از لوون سوم پادشاه ارمنستان و 40 نفر از اشراف برای دیدار از شهر انازرب Anazarb دعوت کرد ولی همگی آنها را کشت. البته او موفق نشد در کیلیکیه  به قدرت رسد زیرا اوشین Oshin برادر لوون سوم ادعای سلطنت کرد و با یاری اولجایتوخان، بلارغو را بقتل  رسانید[100].

سیاست خارجی و نظام مالیاتی مغولان فشاری دائمی بر مردم وارد می‌کرد. به شهادت گیراگوس گنجکتسی  مغولان “مالیات ویژه ای را بر همه صنعتگران شهرها و روستاها، بر ماهیگیران دریاچه ها و دریاها و بر معدنچیان  و آهنگران وضع کردند[101]. همه باید مالیات می‌دادند “یکی و همه، نه فقط مردان بلکه زنان، پیران و حتی  کودکان”[102].

آمارگیری هایی که هلاگوئیان متناوباً در سرزمین‌های خود براه  می انداختند نه  فقط برای تعیین میزان  مالیات‌ها بود بلکه برای تعیین تعداد جوانانی بود که باید جهت سربازگیری در سپاه مغولان سهمیه‌بندی  می شدند. یکی  از وقایع نویسان گمنام گرجی نوشته است که داویت  مجبور بود 90 هزار سرباز در اختیار فرماندهی مغول قرار دهد[103].

فاتحان مغول با تأسیس دسته های نظامی جدید در اماکن مختلف، آزادانه در امور داخلی کشورهای تابعه  دخالت می کردند. برخی از شاهزادگان ارمنی وفادارانه به مغولان خدمت کرده و از حمایت  آنان  برخوردار بودند. در سال1251م/ 649ه  سمبات اوربلیان به حضور خان بزرگ  منگو  پذیرفته  شد و منگو به  او حق  اینجو داد [104] که به معنی شناختن استقلال حکومت او بود. از این پس، سمبات دیگر رعیت  خاندان  زاکاره  یا شاه  گرجستان  نبود. استپانوس اوربلیان می‌نویسد: “در زمان به تخت نشستن غازان خان، به  نزد او رفتیم  و او ما را با احترامی  بیشتر از پیشینیانش پذیرا شد. او مجدداً همان حق را تأئید کرد و فرمان داد تا در سفرهای ما، صلیبی پیش  روی ما حرکت  کند. به این  منظور او پایزه ای طلائی  به  ما داد”[105].

شهرهای مهم [ارمنستان] تحت حکومت مغولان، آسیب دیده و اهمیت خود را از دست داده بودند: پایتخت  آنی، قارص، دوین، گارین، خلاط و دیگر شهرها. هلاگوئیان بعداً سعی کردند این شهرها را احیا کنند تا مالیات  دریافت نمایند. این کار با تشویق  فعالیت‌های اقتصادی تجار معروف و ثروتمند ارمنی انجام  می شد. برای  نمونه  منابع تاریخی از بازرگان  ثروتمندی به نام اومک Umak  یاد می کنند. “مغولان  احترام  زیادی  به  تاجر ثروتمند،  اومک که مردی نیکوکار بود می گذاشتند و او را اصیل Asil  می نامیدند… خان  او را با نامه ای  [یرلیغ ؟] مفتخر ساخت”[106].

در کتیبه ای با تاریخ1288م/687ه بر دیوار صومعه گوشاوانک Goshavank متعلق به چار Char پسر اومک، اشاره  شده که اومک مبلغ 4000 دوکای طلا برای هووکا Hovka پرداخت. مورخان از سهام الدین Sahamadin کریم الدین Karimadin و دیگران در زمره ثروتمندان آن روزگار یاد می کنند[107].

هلاگو پس از جنگ خود با برکه خان در سال 1265م/663ه دستور داد تا “شهری بزرگ و پرجمعیت در دشت  گارین ساخته شود. او به همه رعایای خود دستور داد تا چوب ساختمانی جهت  خانه ها و کاخ های شهر جدید را تأمین کنند”[108]. البته  باسقاقان مغول در تشویق بازسازی شهرهای ویران شده و یا ساختن شهرهای  جدید نگران رفاه مردم نبودند بلکه  در اندیشه  تحمیل مالیات‌های متعدد بر صنعتگران و اهل حرفه بودند. یکی از این  مالیات‌ها مال نام داشت. ازنظر پطروشفسکی، مغولان این مالیات را به عنوان مالیات ارضی می گرفتند  [109]که  نقداً پرداخت می شد[110]. ک .پاتکانف  عقیده  داشت  که مال “مالیات  دارائی” بود[111]. رشیدالدین  به مال به  همراهharanja، به عنوان مالیات ارضی اشاره  می کند[112]. مالیات  بسیار مهم  دیگر مالیات  سرانه  بود. گریگور اکنرتسی می‌نویسد: “ارغون در سرزمین های  شرقی (ارمنستان  بزرگ) آمارگیری برقرار کرد تا مالیات ها را بر اساس نام‌های موجود در دفاتر تعیین کنند”[113]. “و آنان کشور شرقی را ویران کردند”[114]. یک سوم مالیات،  تغار بود. این مالیات در ارمنستان توسط هلاگو وضع شد و عبارت بود از، صد یکِ  گندم، پنجاه یکِ  شراب، دو یکِ  برنج، 3 کیسه سبوس (کنکت(Cncat  ،2طناب، یک سکه سفید (اسپیتکSpitak ) [سپیدک، آقچه]، یک تیر، یک  نعل و[115] … همان گونه که از این مختصر برمی آید تغار نوعی مالیات بود که  باسقاق‌های مغول برای  نیازهای  جنگی خود می طلبیدند. مالیات اصلی  قوبچور یا مالیات رمه بود. مأموران بطور رسمی و غیر رسمی مردم را می چاپیدند و هر چیز ضروری را جهت تدارکات و عیاشی های  فراوان  و میهمانان  خود که دائماً به ارمنستان  می آمدند، می گرفتند.

در کتیبه ها و متون خطی، آگاهی هایی درباره انواع مالیات‌های گرد آمده توسط باسقاق‌های مغول به‌دست می آید. مالیات بسیار شایع، anghak یا مالیات  گوسفند[116]، درنگیر Drangir [117]، مالیاتی  که  در شهر آنی  گرفته  می شد[118]  و ترخ tarx بود که اهالی را مجبور می کرد محصولات خویش را با قیمتی ناچیز به حکومت بفروشند[119]. مالیات هلای Halai یا هاله Hale از شراب و تاکستان  گرفته  می شد[120]. کتیبه هایی  از صومعه دادDad، به تاریخ 1265م از مالیات خرج (خرج بزرگ و خرج کوچک) بر اموال  غیرمنقول سخن می گوید[121]. حزر ازین Hazr ezin مالیات گاوان [122] و همبرله Hambrele مالیات گاوان ماده و خران بود[123]. مالیات نماری nemri  مالیات فوق العادهای بود که در کتیبه فارسی ابوسعید “نامشروع” دانسته شده است [124] و نزد وقایع‌نگاران  روسی به “غارتگر سیاه” معروف بود[125]. دیگر انواع  مالیات که در کتیبه های ارمنی آمده عبارت بودند از: سایلی  اسپیتک Sayli Spitak  [آقچه ماهانه]، ساسونی Sasuni، کساراهرکkesarahark ، قوبچور و [126]….

مالیات‌های بی شمار و روش های اخذ آنها، عامل مهاجرت عظیم ارمنیان از کشور خود شد. شهرها و قرای  بسیاری تقریباً بطور کامل تخلیه شد. فشار و شکنجه اعمال شده  از سوی فاتحان مغول، انعکاس روشنی در ادبیات (ارمنی) دارد. برای نمونه فریک Frik شاعر ارمنی سده 13م/7ه در شعر مشهورش “ارغون و بوقا”،  شکنجه سخت مردم ارمنی توسط باسقاق‌های خونخوار مغول را تصویر می کند که  چند سطر آن  را می آوریم:

چشمۀ پر آب و رودی وجود ندارد

که از اشک‌های ما پر نشده باشد

کوه و دشتی نیست 

که پایمال تاتاران نشده باشد

ما ظاهراً نفس می کشیم

ولی روح و حس ما مرده است[127]

آزار تحمل ناپذیر نه فقط مردم عادی بلکه مالکان بزرگ را خرد کرد. بعضی از آنان ترجیح دادند اموال خود را گذاشته و مهاجرت کنند. ویلیام روبروکی که هنگام بازگشت خود از مغولستان به شهر آنی رفت و میهمان خاندان زاکاره‌بود می‌نویسد که “با این شاهنشاه ]شاهنشاه [Sahansa=غذا می‌خوردم؛ او مثل همسر و پسرش احترام زیادی به من می‌گذاشت. پسر مؤدب و با نزاکتش از من پرسید که اگر او ]شاهنشاه[ با تو بیاید او را حفاظت می‌کنی زیرا او به سختی تحت فشار تاتاران است و با آنکه همه چیز دارد باز ترجیح می‌دهد آواره سرزمین بیگانگان شده و فشار آنان را تحمل کند” [128]. سلطه مغولان در قفقاز و به ویژه در ارمنستان حدود صد سال (1236-1335م/633-735ه) ادامه داشت. در این مدت باسقاق‌های مغول کشور را غارت و ویران کردند. ارمنیان مداوماً علیه مغولان شوریدند و در نهایت فاتحان (مغول) از آن سرزمین رفتند.

پی‌نوشت‌ها:

1- G. Hovsep’ian, Yishatakarank’ (Antilias, 1951) p. 962 (Arm.). Hereafter Hovsep’ian

2- Armenian Sources on the Mongols, drawn from XIII-XIV century manuscripts, introduction, translation and notes by A.G. Galstyan (Moscow. 1962) p. 23 (Rus.) Hereafter Galstyan.

3- Grigor Aknerc’i, History of the nation of the Archers by Grigor Akanc’, R. Blake translation (Cambridge. Mass., 1954) p. 292. Hereafter Grigor Aknerc’i.

4- Step’anos Orbelean, History of the Province of Sisakan (Tiflis, 1910) p. 219 (Arm.). Hereafter Step’anos Orbelean.

5- Giragos Ganjakec’i, History of Armenia (Tiflis, 1910) p. 219 (Arm.). Hereafter Giragos Ganjakec’i.

6- Grigor Aknerc’i, p. 288.

7- ibid., p. 294.

8- Hovsep’ian, pp. 906, 910; Grigor Aknerc’i, p. 294; Giragos Ganjakec’i, pp. 217-218.

9- Mxit’ar Ayrivanec’i,  History of Armenia (Moscow. 1962) p. 65 (Arm.). Hereafter Mxit’ar Ayrivanec’i; Grigor Aknerc’i, p. 294; Galstyan, p. 103; Giragos Ganjakec’i, p. 190; Vardan, Universal History (Venice, 1862) p. 142 (Arm.). Hereafter Vardan;

ساباستتسی نوشت: ” در سال 669 تاریخ ارمنی (1220م/617ه) 20 هزار تاتار از سرزمین چین و ماچین آمدند و ازوادی سرزمین الونک Alvank (آلبانیای قفقاز) گذشته به ایالت گوگرگ Gugark رسیدند.

(Minor Chronicles of the XIII-XVIII Centuries, vol. II compiled by V. Hakopyan, Yerevan 1956 pp. 118-119. Arm. Hereafter Minor Chronicles).

10- Giragos Ganjakec’i, p. 191; Grigor Aknerc’i, p. 290; Vardan, p. 142; Bishop Step’anos, Chronicle, in Galstyan p. 93; Mxit’ar Ayrivanec’i, p. 65.

11- H. Manandyan, Critical Survey of the History of the Armenian People vol. III (Yerevan, 1952) pp. 181-182 (Arm.). Hereafter Manandyan.

12- L.O. Babayan, The Socio – Economic and Political History of Armenia in the XIII-XIV Centuries (Yerevan, 1964) pp. 169, 173, 180 (Arm.). Hereafter Babayan.

13- Vardan, p. 142.

14- Giragos Ganjakec’i, p. 191.

15- Ibn-al-Athir, Tarikh al Lamil, translated by Zhuze (Baku, 1940) p. 137 (Rus.); Hereafter Ibn-al-Athir Collection of Materials Relating to the History of the Golden Horde, V.G. Tisenhausen editor, vol. II. (Moscow-Leningrad, 1941) p. 31 (Rus.). Hereafter Tisenhausen.

16- Galstyan, p. 33.

17- L.Melikset-Bek, Geogrian Sources on Armenia and the Armenians vol. II(Yerevan, 1936) p. 31(Arm.). Hereafter L.Melikset-Bek.

18- Giragos Ganjakec’i, p.191.

برای شرح مفصل‌تر: بنگرید به:

A.G. Galstyan, The History of Armenian Diplomacy in the Mongol Period (Leninakan, 1945) pp. 8-9 (Arm.). Hereafter Armenian Diplomacy.

19- P.M. Il’minskii, “Notes from Ibn-al-Athir on the First Tatar Invasion of the Countries of the Caucasus and the Black Sea Region from 1220-1224”, Scientific Writings of the Academy of Sciences of the USSR, vol. ii. fas. 4 (Moscow,1954) p.658.

20- Galstyan,p.23.

21- Ibn-al-Athir, p.178.

22- Manandyan, p.187.

23- Step’anos Orbelean, pp.212-213.

درباره یورش سلطان جلال‌الدین به ارمنستان، بنگرید به:

Giragos Ganjakec’i, pp.211-213; Vardan, p.143; Melikset-Bek,vol.II p.52; Ibn-al-Athir, pp.156-157.

24- L.Melikset-Bek, p.53.

25- Vardan, p. 143.

26- Ibn-al-Athir, pp. 158-159.

27- Giragos Ganjakec’i, p. 217. See also Vardan, p. 197; K. Patkanov, History of the Mongols according to the Armenian Sources, fas. 1, (St. Petersburg, 1873) p. 5n8 (Rus.). Hereafter Patkanov.

28- Manandyan, p.194; Babayan, p.19.

29-H. Manandyan, “New Information of the Destruction of Ganjak by the Mongols”, Bulletin of the Azerbaijan Filial (Baku, 1943) No. 7, p.80 (Rus.).

30- Hovsep’ian, p.787; Minor Chronicles, vol. II. p.40.

31- Minor Chronicles (Yerevan 1951) vol. I. p.41;See also L. Alishan, Shirak (Yerevan, 1960) p. 102 (Arm.); Sarkisyanc’, Main Catalogue of Armenian Manuscripts in the Mxit’arist Library (Venice, 1914) vol. I, p.443 (Arm.).

32- Giragos Ganjakec’i, p.234.

33- متن دستخط هوانس واناکان تاووشتسی توسط آلیشان Alishan منتشر شده است:

Hayapatum, vol.II, (Venice, 1901) p. 463(Arm.).

34- Ter-Avetisyan, The Autograph of Hovhannes Vanakan of Tavush, Armenian Writer of the Mongol Era (Tiflis, 1926) (Arm.).

35- Alishan, Hayapatum, vol. II, p. 457; Minor Chronicles, vol. I; Vardan, p. 143;

گیراگوس گنجکتسی اشاره دارد که چورماغون فرمانده قوای مغول بود.

(p.220); Mxit’ar Ayrivanec’i pp.66-67; Galstyan, pp.33-43; Step’anos Orbelean, p.146; Vardan, p. 147; Giragos Ganjakec’i, p. 270; Minor Chronicles vol. I p. 30, vol. II, p.139; Alishan, Shirak (Venice, 1890) p. 102; L. Melikset-Bek, vol. I, P.4; Galstyan, pp. 43-44.

36- Giragos Ganjakec’i, p. 221.

37- Step’anos Orbelean, p. 148.

38- Giragos Ganjakec’i, p. 225; Vardan, p. 147.

39- Grigor Aknerc’i, p. 296.

40- ibid., p. 303.

41- ibid.

42- Giragos Ganjakec’i, p. 223.

43- ibid., p. 225.

44- Vardan, p. 202.

45- Giragos Ganjakec’i, p. 229.

46-Vardan, p. 144.

47- Alishan, Shirak, p. 102; Hayapatum, vol. II, p.435; Minor Chronicles vol.I, P. 30n. 31.

48- I.A. Orbeli, “Hasan-Jalal, Prince of Xachen”, Bulletin of the Academy of Science (St. Petersburg, 1909) series IV No. 6 (Rus.).

49- Giragos Ganjakec’i, pp. 253-255.

50- L.Melikset-Bek, p. 55.

51- Giragos Ganjakec’i, p. 249.

52- ibid., p. 250.

سمبات اسپاراپت از سوی گیوگ‌خان پذیرفته شد و “آنان زنی از اشراف تاتار به او داده و بخته Bohtah بر سرش نهادند”. p.134

53- به گزارش گیراگوس گنجکتسی، مغولان فرمانده خود را با قرعه بر می‌گزیدند: “فرمانی از سوی خان بزرگ برای نیروهای مغولی و فرماندهانشان صادر شد تا فرمانده کل و رهبری بجای چورماغون که که ناشنوا شده بود انتخاب کنند. بایجو نویان یکی از فرماندهان بود که به حکم قرعه به فرماندهی کل رسید p.263.

54- Minor Chronicles, vol. I, p. 346.

55- Grigor Aknerc’i, p. 306.

56- Giragos Ganjakec’i, p. 264.

57- Het’um Patmich, History of the Mongols, translated from the Latin by M. Avgerean (Venice, 1842) p. 38 (Arm.). Hereafter Het’um Patmich.

58- A.G. Galstyan, “The First Armeno-Mongol Negotiations” Historico-Philological Journal of the Academy  of Sciences Armenian SSR (Yerevan, 1964) No. I (24), p. 93(Arm.).

59- VI. Gordlevskii,  The Government of the Seljuqs in Lesser Asia (Moscow-Leningrad, 1941) p. 36(Rus.).

60- VI. Gordlevskii, Selected Works, vol. I (Moscow, 1960)p. 60 (Rus).

61- William of Rubruck, Travels to the Eastern Lands, introduction, translation and notes by A. Malenin (St. Petersburg, 1911) p. 175 (Rus.).

62- Giragos Ganjakec’i, p. 265.

63- Het’um Patmich, p. 38.

64- Grigor Aknerc’i, p. 308.

65- Het’um Patmich, p.35.

66-Grigor Aknerc’i, pl 308.

67- Giragos Ganjakec’i, pp. 266-267.

68- Grigor Aknerc’i, p. 308

69- John of Plano Carpini, History of the Mongols (Moscow, 1957) p.60 (Rus.).

70- Vardan, p. 148.

71- G.G. Mikaelyan, History of the Cilician Armenian Government (Yerevan, 1952) p. 297 (Arm.). Hereafter Mikaelyan.

72- Giragos Ganjakec’i, p.269.

73- ibid.

74- Mikaelyan, p.299.

75- Giragos Ganjakec’i, p. 297; On the census see N. Berezin, Description of the Internal Structure of the Juchev Ulus (Moscow, 1858) p. 80 (Rus.).

76- Giragos Ganjakec’i, p. 298.

77- Vardan, p. 148.

78- Giragos Ganjakec’i, p. 298.

79- Grigor Aknerc’i, p. 325.

80- ibid., p. 320.

81- اکنرتسی می‌نویسد: “یکی از حاضران مانند یهودا ]اسخریوطی [خائن رفت و به تاتاران خبر داد” (ibid., p.320).

82-Vardan,p.148.

83- Giragos Ganjakec’i, p. 364.

84-ibid., p. 360; also Het’um Patmich, p. 47.

85- Mikaelyan, p. 318.

86- Galstyan,p.27.

86آ- Smbat Sparapet, Chronicle (Venice, 1956) p. 222 (Arm.).

87- ibid.

گیراگوس گنجتسی نوشت که کیتبوقا به دلیل عدم رعایت اقدامات امنیتی شکست خورد (p.159)

گریگور اکنرتسی نوشت که پس از آنکه هلاکو کیتبوقا را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد، کیتبوقا وارد سرزمین‌های دشمن شده و تا 10 روز مانده به اورشلیم تاخت… مصریان با سپاه بزرگ، تاتاران را درهم شکستند و بخشی را کشته و بقیه را وادار به فرار کردند (p.348).

بوقا]=کیتبوقا[کشته و زن و فرزندانش اسیر شدند. منابع ارمنی به کیتبوقا علاقمند و او را حامی مسیحیان می‌شمارند.

(Minor Chronicles, vol. I, p. 45).

88- Giragos Ganjakec’i, p. 374.

89- Vardan, pp. 153,155.

90- Giragos Ganjakec’i, p. 249.

91- Grigor Aknerc’i, p. 314.

92- Giragos Ganjakec’i, p. 302.

93- “The Exhortatory Message of the Armenian Kat’olikos (1251) “Banber Matenadarani (Yerevan , 1958 ) No. 4, p. 280 (Arm.).

94- Galstyan, pp. 36, 37.

95- M. Pokprovskii, Essays on the History of Russian Culture, part II (Moscow, 1915) p. 186 (Rus.).

96- V.V. Bartold, The Position of the Caspian  Provinces in the History of the Muslim World (Baku,1925) p.72 (Rus.).

97- Het’um Patmich, p. 70.

98- Giragos Ganjakec’i, p. 227; also Step’anos Orbelean, p. 147.

99- Galstyan, p.21.

100- Minor Chronicles, vol. I, p. 89; Chamchean, History of Armenia vol.III (Venice, 1786) p. 311 (Arm.).

101- Giragos Ganjakec’i, p. 349.

102- Galstyan, p. 26.

103- M. Brosset, Histoire de la Georgie, vol. I (St. Petersburg, 1849) pp. 550-552.

104- I.P. Petrushevskii, “Hamdalla Kazvini as a Historian for the History of the Eastern Transcaucauses” , Bulletin of the Academy of Sciences of the USSR (Moscow, 1937) No. 4, p. 892 (Rus.). Hereafter I.P. Petrushevskii..

105- Step’anos Orbelean, p. 360.

106- Giragos Ganjakec’i, p. 349. Vardan also notes that Umek was a wealthy man (Vardan, p. 147).

107- N. Marr, New Materials for Armenian Epigraphy (St. Petersburg, 1893) pp. 81,85 (Rus.).

108- Giragos Ganjakec’i, p. 380.

109- I.P. Petrushevskii, p. 886.

110- Tishenhausen, vol. II, p. 135.

111- Patkanov, vol. II, p. 135.

112- Rashid-ad-Din, History of the Mongols, vol. III, translated by A.K. Arends (Moscow-Leningrad, 1946) p. 260 (Rus.).

113-Grigor Aknerc’i p. 324.

دفتر Davtar کتاب ویژه‌ای بود که آمارگیران، دارائی‌های مردم را به تفصیل گرد می‌آوردند. منابع ارمنی از “دفتر بزرگ” و “دفتر کوچک” یاد می‌کنند.

114- ibid., p. 322; for more detail Vardan, p. 148.

115- Giragos Ganjakec’i, pp. 359-360.

116- Manandyan, p. 280.

117- V.V. Bartold, The Persian Inscription, p. 42.

118- Manandyan, p. 415.

119-این نوع مالیات در کتیبه‌های مانوک Manuch یافت شده است. بنگرید به:

V.V. Bartold, The Persian Inscription, p. 42.

120- هاله نوعی مالیات قدیمی بود که در کتیبه‌های کاتولیکوس پیتر در شهر آنی (1036م/427ه) یافته شده است. مغولان به گردآوری آن ادامه دادند.

121- Vardan, p. 132.

122-حزرازین مالیات گاو ماده، در دو جا یافت می‌شود: در کتیبه‌های شهر آنی سال 1303م/702ه و در کتیبه سال 1336م/736ه در گاگاوانک Gagavank.

123- همبرله در کتیبه‌های سال 1301م/700ه. آنی و کتیبه‌های شیروکاوان Shirokavan به سال 1320م/720ه آمده است.

124- V.V. Bartold, The Persian Inscription, pp. 7, 37, 38

125- A.N. Nasonov, The Mongols and Rus-History of Tatar Policy in Rus (Moscow-Leningrad, 1940) p. 112 (Rus.).

126- برای شرح مفصل این مالیات‌ها، بنگرید به:

Manandyan, pp.281, 283, 317, 318; Babayan, pp.387-452.

127- V. Frik, Collection of Verses (Yerevan, 1937) p. 165 (Arm.).

128- “Toutefois il aimerait, mieux voyager dans les pays etrangers que de souffrir la rude cruelle domination de ces barbares”, P. Bergeron, Voyages en Asie, vol. I, p. 144.

*این نوشته، برگردان مقاله‌ای با مشخصات زیر است:

A.G. Galstyan “The Conquest of Armenian by the Mongol Armies” Translated from the Russian by Robert Bedrosian, in The Armenian Review, vol. XXVII, No. 4, April 1975, pp. 356-377.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17

سال پنجم | بهار،تابستان،پاییز 1380 | 168 صفحه
در این شماره می خوانید:

زیر سقف ها چه می گذرد؟

نویسنده: آرام گارونه/ ترجمه: ویولت نوزاد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 پاسی از شب گذشته  بود سینۀ "آرمن پانوسیان" را غمی جانکاه فراگرفته و آرامش وجودش را...

کلیسای سنندج اثری فرهنگی از عصر صفویان

نویسنده: حسن کریمیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 اشاره : این کلیسا که در محلۀ  آقازمان  سنندج  واقع  گردیده ، از جهت  تحقیقات باستانشناسانه شایان توجه و...

لک لک های سرزمین من

نویسنده: گهار گاسپاریان/ ترجمه: سیف الله گلکار فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 من  از بخت  خویش  خوشنودم. بختی  که  نخستین  بار، هنگام  زاده  شدنم، همان  سال ...

تاریخچه خاندان و تجارتنامه تومانیانس

نویسنده: مهندس امیل هاکوپیان/ ترجمه: مهندس روبرت واهانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 مقدمه  به مناسبت یکصدمین سال احداث ساختمان باشکوه "مدرسه دخترانه...

خوشاک خاتون

نویسنده: هایراپت مارکاریان/ ترجمه: روبیک آقاجانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 در تاریخ طولانی مناسبات ایران و ارمنستان، سده‌های یازدهم تا چهاردهم سرآغاز...

وضعیت عمومی ارمنیان اصفهان در عصر شاه صفی اول صفوی

نویسنده: شهرام امیری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 مقدمه: از ابتدای  تأسیس سلسله صفویه در سال 907 ه. ق/ 1501م. ایران  همواره از دو سوی  شرق و شمال  شرقی، غرب ...

خاورمیانه در معرض تحول

ترجمه: روبیک آقاجانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 وقایع  خاورمیانه  در چند دهۀ  اخیر  یعنی   از زمان  سقوط  امپراطوری  عثمانی،  زندگی  تک  تک ارمنیان  و...

یادنامه ساموئل خاچیکیان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 یادنامه ساموئل خاچیكیان نام آوری ارمنی كه به نامداران پیوست ساموئل خاچیكیان شاعر، نمایشنامه نویس، نویسنده و كارگردان پرافتخار و...

بررسی اجمالی مینیاتور ارمنی و سبک های آن

نویسنده: مارو تیر اروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17 مینیاتور یکی  از رشته های  مقدم  هنر ارمنی  در سده های  میانه  است  که  صرفاً در مصورکردن  کتب  خطی ...