فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۹
شب موسیقی فیلم
شب سوم: دوشنبه۲۲ /۴/ ۱۳۸۳
سخنرانی دکتر شاهین فرهت
ما امروز کارهای سه آهنگساز را شنیدیم که به لحاظ موسیقایی و به لحاظ نشستن روی تصویر، با هم فرق داشتند: اولی کار آقای آندره آرزومانیان بود. کار ایشان در واقع یک موسیقی مجلسی بود که حتی می شد آن را مجزا و فارغ از فیلم هم گوش کرد. در موسیقی دوم، کار آقای چکناواریان، در واقع ما شاهد سیری تاریخی از آثار ایشان بودیم که روی فیلم های مختلف تصنیف شده بودند که البته خودشان نیز اشاره کردند. سبک های مختلف موسیقی که مد بوده، در دست این آهنگساز به آزمایش گذاشته شده و استفاده از سازهای ایرانی در یک طرف و به تدریج به سوی موسیقی تصویری رفتن، و در واقع موسیقی چند صدایی و علمی است.
از کارهای لوریس چکناواریان، بعضی کاملاً قابلیت این را داشت که در منزل شنیده شوند، یا در کنسرت اجرا شوند و البته کارهایی کاملاً جدی اند. و آهنگساز سوم، واروژان، تا جایی که یادم می آید به خاطر علاقه ای که به سینما داشتند این آثار را آماده و تنظیم می کردند، ولی به عنوان کمپوزیسیون، باید به یک نکتهٔ کاملاً کلیدی توجه کرد و آن استفاده از موسیقی پاپ گرفتن ریتم های جاز و رواج آن به عنوان موسیقی فیلم است. و حالا می بینیم که بعد از آن تاریخ ها، فیلم ها عملاً نمی توانند فاقد موسیقی باشند. در واقع موسیقی واروژان یک موسیقی پاپ بود. در انتها می خواهم اشاره کنم به تاریخ موسیقی ایران که از انتهای دههٔ چهل بود که آهنگسازان فیلم در ایران شروع به فعالیت کردند. آقای چکناواریان در سال ۱۳۴۰ یا۱۳۴۱ ش اولین موسیقی فیلم را به شکل حرفه ای برای فیلم جدال در آفتاب کار کرده اند، و فیلم بی تا نیز هست.
سخنرانی لوریس چکناوریان
من در آن زمان عاشق سازهای ایرانی بودم و همین طور موسیقی ایرانی، که البته در فیلم های مستند این موسیقی ساخته می شد، اما تکه تکه گوش کردن آنها سخت بود. اصولاً موسیقی ای که برای فیلم ساخته می شود ملودی خاص خودش را دارد و بارها تکرار می شود. البته موسیقی ای که سی سال پیش کار کرده ام یا همان موسیقی الکترونیک، الان که گوش می کنم این نوع موسیقی را دوست ندارم، اما آن موقع این نوع موسیقی رواج داشت.
از همان دوران کودکی یادم هست که پدرم صاحب سینما بود و سینماهای زیادی نیز ساختند، سینمای فردوسی یا آپولو، یا سینما کریستال فعلی، یا سینمای بهار در تجریش، و هیچ فکر نمی کردم که موزیسین شوم. همیشه فکرهایم به این می رسید که فیلمبردار یا هنرپیشه خواهم شد، اما به تدریج عشق به موسیقی بر من غلبه کرد و برای کارهایی دوستانی چون خسرو سینایی و هژیر داریوش موسیقی نوشتم.
من با واروژان همکلاس بودم؛ پسری کاملاً با استعداد بود. او در زمینهٔ موسیقی فیلم خدمات زیادی انجام داد.
خواستم از موزهٔ سینما تشکر کنم که این هفتهٔ فیلم را برای سینماگران ارمنی مهیا کردند. ایران سرزمین فرهنگ و هنر است و ما همه چیز را در این سرزمین آموخته ایم. در تاریخ غمناکی که ارامنه داشتند در آن قتل عام توسط ترکیه که دو میلیون تن از ارامنه کشته شدند و یا ارمنستان شوروی، وجود زندان های استالین که ارامنهٔ زیادی درآنجا کشته شدند. به هر حال پدرم از زندان های استالین فرار کرد و مادرم از قتل عام ارامنه، و ما تنها جایی که برای فرار و گریز داشتیم همین ایران بود که درهای آن همیشه روی ما باز بود و برای همین بیست و پنج سال تمام را صرف نوشتن یک اپرا کردم (اپرای رستم و سهراب) که تشکری است از مردم ایران و سپاس ارامنه از ایرانیان.