به یاد دانشمند گرانمایه زنده یاد دکتر محمد جواد مشکور

حکومت اورارتو یا آرارات را باید اولین امپراتوری مقتدر ارمنستان شمرد. این امپراتوری که بسیاری از قسمت های آن در سرزمین های  کوهستانی و دژهای طبیعی با شکوه قرار داشت، از دشت های ماورای قفقاز تا فلات آناتولی و از دریای سیاه تا دشت بین النهرین گسترده بود، سرزمینی که در طول تاریخ محل برخورد اقوام، ارتش ها، نظام ها، عقاید و آرا بوده و نقش مهمی در تمدن و فرهنگ ملت ها داشته است، و چه بسیار موجب تاسف است که در کتاب عظیم تاریخ تمدن ویل دورانت، نقش این تمدن و فرهنگ نادیده انگاشته شده و با اشاره ای مختصر از آن گذشته است.

اورارتوها مردمانی صنعتگر، هنرمند و کوشا بودند و شیوه های خاصی در آبیاری و ایجاد قنوات و حفر کانال ها و کشاورزی و باغداری و دامداری داشتند. علاوه بر این ها آنان در معماری و مجسمه سازی آثارگرانبهایی از خود به یادگار گذاشته اند. آنان از هنگامی که به قدرت رسیدند و توانستند اقوام دیگر را تحت تسلط خود در آورند، ‌با خود پیشرفت و آبادانی را به دیگر مناطق منتقل کردند، به طوری که به زودی اقوام متوجه شدند که اینان با خود برکت می آورند. برخلاف همعصرشان حکومت آشور که جز ویرانگری و مرگ برای اقوام مغلوب ارمغانی نداشت. جا دارد که در اینجا متذکر شوم که طبق تایید تاریخ ارمنستان،‌ در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن ششم قبل از میلاد، شاید به علت اقبال بلند آرارات ها، ارمن ها که از اقوام آریایی و شاخه ای از نژاد هند و اروپایی بودند به سوی حصارهای بلند سرزمین آرارات گام برداشتند. ارمن ها که خود مردمانی صنعت پیشه و هنرمند و زحمتکش بودند، در مرز و بوم اورارتو ساکن شدند و مردم بومی اروارتو تحت فرمان آنان قرار گرفتند و سرزمینشان ارمنستان نامیده شد. و در گذر زمان این دو قوم با هم درآمیختند و با این ترکیب تمدن و فرهنگ در آن سرزمین استحکام بخشیده شد و ملتی به وجود آمد که با همه صدمات تاریخی، فرهنگ و زبان و نژاد قوم خود را حفظ کرد. به قول ژاک دومورگان در کتاب  تاریخ ملت ارمنی: «این ارمنیان مستقر در وطن تازه تسخیرشان می بایست با عزمی خلل ناپذیر قرن ها و قرن ها در آنجا بمانند و با شجاعت ذاتی خویش زبان و آداب و رسومشان را تا به امروز حفظ کنند و حال آنکه اقوام دیگری که ارامنه در دوران کودکی با ایشان آشنا شده بودند تقریبا همه کم کم از صحنه جهان محو شدند».

در اواخر قرن نهم قبل از میلاد دولت اورارتو با شکست های متعددی که بر حکومت ماجراجوی آشور وارد کرد قدرت بسیار یافت و سد محکمی در مقابل آشوری ها به وجود آورد و دولت ماد را از آسیب آنان آسوده کرد. به گفته هراند پاسدرماجیان مؤلف «تاریخ ارمنستان»:  «آنچه به یقین دربارۀ ارمنستان اولیه یا اورارتو می دانیم این است که آن ملت، رقیب یا حریفی سهمناک برای امپراتوری آشور و نخستین سازمان سیاسی بزرگی بوده است که تاریخ به یاد دارد (صرف نظر از مصر) و زمان آن پیش از وقتی است که نبوغ سازماندهی کوروش بزرگ و داریوش نخستین امپراتوری ایرانی یا هخامنشی را به وجود آورد».

پادشاهان اورارتو به سوی شمال غربی نیز حمله کردند و دولت آشور را وادار به تسلیم کردند تا آنجا که آرگیشتی اول(Argishti) وساردوری دوم(Sarduri) پادشاهان اورارتو تا شمال سوریه پیش رفتند و شهرها و حکومت های محلی میلید )ملطیه(Milid=، گورگوم(Gurgum) ،‌ سمئال(Samal) ، آرپاد(Arpad) ،‌ کرکمیش(Carchemish)،‌ کوموخی (Kummukhi) و کوئه (Kui) را در اختیار خود آوردند و هیتیایی های سوریه که با آنان احساس همنژادی می کردند، از آنان استقبال کردند. این وضع تا زمان تیکلت پیلسر(Tiglath_pileser) پادشاه آشور ادامه داشت. پیروزی ها و فتوحات پادشاهان اورارتو موجب گردید که آنان فتحنامه هایی در مناطق تحت اشغال خود بر صخره ها و کوه ها نقر کنند و فتوحات خود را جاودان سازند. این سنگنوشته های سلطنتی در تمام مناطق بویژه در اطراف دریاچه وان فراوان یافت می شود و در آذربایجان از آثار و فتحنامه های آنان تعدادی موجود است و کشف این کتیبه ها در اطراف دریاچه ارومیه نشان می دهد که حداقل برای مدتی این منطقه در تسخیر اورارتو بوده است. حتی قلعه های و معبدهایی از آنان در منطقه آذربایجان شناخته شده است که مورد حفاری قرار گرفته و آثار بسیاری از این تمدن به دست آمده است. از جمله این آثار قلعه اورارتویی بستام (بسطام) است. این قلعه در سال‌های 1969 تا 1971 توسط یک گروه باستان شناس آلمانی حفاری شد. کار این گروه که در قسمت های دیگر آذربایجان و ایران نیز ادامه یافت مکمل کارهای پروفسور ارنست هرتسفلد(E. Herzfeld) گردید که در فاصله سال های 1929 تا 19388 انجام گرفته بود. این گروه در  بستام، بر روی ظروف و قطعات سنگ و دیوار معبد، لوحه ها، مهرها،‌ کتیبه های بسیاری را یافت و در مناطق دیگر نیز موفق به کشفیاتی شد که خطوط به دست آمده از این آثار خود معرف تمدن کهن این قوم گردید. نوشته هایی به خط هیروگلیف به دست آمد که آنها را می توان هیروگلیف اورارتویی نام نهادند. گِل نوشته ها و سفال نوشته های بسیاری به خط میخی به دست آمد، لوح های رسی بسیار و مهرهای رسی که به خط میخی و هیروگلیف مزین بودند کشف گردید. از آن جمله کتیبه ای است بر تکه ماسه سنگی به رنگ قرمز در شش سطر، همچنین بر روی قطعات پراکنده سنگ ها نوشته هایی مشاهده شد که همه نشانه هایی از فرهنگ این مردمان بود. گروه آلمانی کشفیات خود را در کتابی به نام «گزارش های باستان شناسی در ایران» منتشر ساخت که مهندس سروش حبیبی آن را ترجمه کرد و در سال 1354 به وسیله بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد. از بین افراد این گروه که کارشان صرفاً بر روی قلعه بستام و معبد هالدی یا خالدی (نام قوم آرارات و نام خدای آن‌هاست= (Khaldi بوده است و می‌توان ولفرام کلایس(Wolfram Kleiss)، اشتفان کرول(Stephan Kroll)،‌ کریستینه اشترواس(Christine Strauss) و اِ. و. شولر(E.V. Schuler) را نام برد. البته باید گفت که مطالعات و تحقیقات درباره تمدن اورارتو از قرن  نوزدهم آغاز شده بود و قبل از این گروه آلمانی، آثار بسیاری از این قوم در آذربایجان شناخته شده و کتیبه هایی چند توسط شرق شناسان و دانشمندان ایرانی معرفی گردیده بود.

زبان مردم اورارتو شعبه ای از زبان هوریانی (Hurrian) است که آن را خالدیایی (Khadian) یا وانی (Vannic) می نامند. سنگنوشته های آنان  به خط میخی آشوری است.

در اینجا به شرح سنگنوشته های این قوم در منطقه آذربایجان که تاکنون شناخته شده اند می پردازیم. معرفی این سنگنوشته ها بیشتر با زحمات زنده یاد دکتر محمد جواد مشکور، بزرگمرد فرهنگ کشورمان صورت گرفته است.

1- سنگنوشتۀ سقیندل (Seqindel)، ثبت تاریخی در شماره 795

این سنگنوشته که بر دامنه کوه زاغی در نزدیکی روستای سقیندل و در پنج کیلومتری شرق بخش ورزقان از توابع شهرستان اهر قرار دارد، در سال 1330 (1951) توسط دکتر محمدجواد مشکور کشف گردید و در همان سال به طور ناقص در مجله دانش معرفی شد، سپس صورت کامل آن در کتاب «مردم اورارتو و کشف یک سنگ نبشته به خط اورارتو در آذربایجان» (تهران 1332/1953) توسط ایشان منتشر شد. در سال 1960 براساس متن دکتر محمد جواد مشکور، گ. آ. ملیکیشویلی(G.A. Melikishvili) دانشمند اورارتوشناس گرجی ترجمه و تفسیر  سنگنوشته را در مجله مطالعات شرق شناسی مسکو منتشر کرد.

این سنگنوشته فتحنامه ای است در ده سطر متعلق به ساردوری پسر آرگیشتی که در سال‌های 753-735 قبل از میلاد حکومت می کرده است. ترجمه متن این کتیبه چنین است:

1- ارابه جنگی [خدای] خالدی به راه افتاد

2- آن به کادیائونی (Kadiauni) پادشاه [کشور] پولو آدی(Puluadi)  حمله کرد

3- [پولوآدی] ناحیه ای کوهستانی است. به یاری خالدی توانا

4- در ارابه جنگی نیرومند خالدی این لشکر کشی [توسط]

5- ساردوری پسر آرگیشتی صورت گرفت

6- ساردوری گوید: من بیست و یک قلعه را گرفتم

7- من در یک روز چهل و پنج (یا چهل و چهار) شهر را تصرف کردم. لیب لی ئونی (Libliuni)

8- شهر پادشاه و شهر مستحکم را در جنگ گرفتم

9- ساردوری پادشاه مقتدر، شاه بزرگ

10- شاه کشورها، شاه مملکت بیائینی[1] و فرمانروای شهر توشپا (Tushpa) است.

2- سنگنوشتۀ بستام

این سنگنوشته در ده بستام از دهستان چایپار بخش قره ضیاءالدین از توابع شهر خوی که در آن جا قلعه ای باستانی نیز موجود است، کشف گردیده و به موزۀ ایران باستان منتقل شده است. متن آن در شانزده سطر و متعلق به روسای دوم(Rusa) پسر آرگیشتی دوم(680-6466 قبل از میلاد) است، و ترجمۀ آن به نقل از کتاب «نظری به تاریخ آذربایجان» از این قرار است:

روسا پسر آرگیشتی این معبد بلند را برای خالدی خدای برپا کرد. به نیروی خالدی خدای روسا پسر آرگیشتی سخن می گوید: این سرزمین خالی بود و چیزی در اینجا برپا نشده بود. همان طور که خالدی خدای من فرمان داده است من دراینجا بنا ساختم و این جای را شهر روسا نامیدم.

روسا پسر آرگیشتی گوید: کسی که این سنگ نوشه را منهدم کند و به آن زیان رساند یا آن را بشکند خالدی خدای او را به وسیله خدای هوا و خدای آفتاب و خدایان دیگر برخواهد انداخت و در زیر آفتاب نامی از خود نگاه نتواند داشت.

منم روسا پسر آرگیشتی، شاه نیرومند، شاه کشورها، شاه کشورهای بیائینی (اورارتو) شاه شاهان، سرور شهر توشپا.

3- سنگنوشتۀ داش تپه

در جنوب ارومیه و در نوزده کیلومتری غرب میاندوآب در نزدیکی محل داش تپه کتیبه ای به خط میخی و زبان اورارتویی وجود داشته است که آن را مربوط به عصر منوآ(Menua) دانسته اند. این کتیبه شامل چهار قطعه سنگ بوده که دو قطعه آن را فابر(W. Faber) به موزه بریتانیا منتقل کرده است. گروه آلمانی در سال 19711 در گزارش خود درباره قطعات سنگی که آثار خطوط میخی بر آن وجود داشت، نوشته است که آن قطعات ممکن است دو قطعه سنگ دیگر این کتیبه باشند.

4- سنگنوشتۀ کیلی شین (Kilishin)

در کنار جاده رواندوز به اشنویه و در محلی به نام کیلی شین بر روی سنگی که ارتفاع آن یک متر و هفتاد سانتیمتر است نوشته ای به دو زبان آشوری و اورارتویی متعلق به قرن نهم قبل از میلاد موجود است. این متن که به دو زبان تکرار شده، فتحنامه ای ازایشپوئینی(Ishpuini) است، مربوط به سال های 828 تا 8100 پیش از میلاد. این پادشاه برادرش منوآ را در سلطنت با خود شریک کرد و نام  هر دو اینان در آن کتیبه مسطور است. متن نوشته، شامل پیروزی هایی است که آن دو به یاری خالدی خدای اورارتو به دست آورده اند.

این کتیبه توسط شولتز (Schultz) کشف گردید و راولینسون(Rowlinson) نخستین بار گزارشی راجع به آن منتشر ساخت. در سال 1888دومورگان(De Morgan) از آن نسخه برداری کرد و در سال 1898 لمان-هاوپت(Lehmann_Haupt)و و. بِلک(W. Belck) آن را تحت مطالعه قرار دادند. بهترین ترجمه آن توسط مینورسکی(V. Minorsky) انجام گرفته و اصل و ترجمه آن در سال 1951 توسط ج. کامرون(G. Cameron) منتشر شده است.

5- سنگنوشتۀ منوآ ایشپوئینی

این کتیبه نیز در کنار راه اشنویه و در حدود 54 کیلومتری جنوب ارومیه قرار گرفته و به وسیله روبرت دایسون(Robert Dyson) در سال 1350 (19711) کشف شده است. طبق گزارش ولفرام کلایس این کتیبه در دیوار حفره ای در دل کوه کنده شده و به دو زبان آشوری و اورارتویی است. این حفره در حدود 260 سانتیمتر طول دارد و عرض قاعده آن 150 سانتیمتر است. در قسمت بالا از عرض کاسته شده و به طاقنمایی ختم می شود. متن کتبیه از زیر طاقنما بر دیوار پشتی شروع شده و نسبت به افزایش عرض زیر قوس درازی سطرها اضافه می شود. به علت آسیب شدیدی که به سنگ کوه در این نقطه دیده است محل شروع متن را نمی توان مشخص کرد. از روی بقایایی که به سطرهای دیوار پشتی متصل است می توان تشخیص داد که حفره تماماً تا پایین مکتوب بوده است. مطابق آنچه که از متن، بازسازی و ترجمه شده است این کتیبه فتحنامه ای است از شاه منوا و این مطلب در آن شناخته شده است:

منوای ایشپوئینی (پسر) شاهی قدرتمند است، شاهی بزرگ، شاه سرزمین شوری (Shuri) شاه سرزمین های بیائینی، شاه شاهان،  فرمانروای شهر توشپا.

6- سنگنوشتۀ رازلیق، ثبت تاریخی به شمارۀ 791

این سنگنوشته در حومۀ روستای رازلیق واقع در 9 کیلومتری شمال سراب و 8 کیلومتری جاده سراب تبریز بر روی صخره ای از کوه قرار گرفته و ابعاد آن 82 × 110 سانتیمتر است. لازم به تذکر است که سنگنوشتۀ رازلیق و سنگنوشتۀ دیگری به نام نشتیبان (Nashtiban) را ابتدا  نجفعلی زنده دل، عضو ادارۀ غلۀ تبریز کشف و با مادۀ لاتکس قالب گیری کرد. سپس دکتر ماهیار نوایی رئیس اسبق دانشکده ادبیات تبریز قالب را برای پروفسور جرج کامرون استاد دانشگاه میشیگان فرستاد. پس از آماده شدن متن، وارن سی، بندیکت(W.C.Benedict) آن را، در سال 19655، در مجلۀ مطالعات خطوط میخی انتشار داد و دکتر محمد جواد مشکور متن کامل ترجمه را با تصویر و آوانویسی در اسفند 1345 در مجلۀ راهنمایی کتاب به چاپ رسانید.

در اینجا این دو سنگنوشته را به شماره های 6 و 7 معرفی کرده و ترجمه و نقش و آوانویسی آنها را عیناً از مجلۀ راهنمای کتاب نقل می کنیم.

کتیبۀ رازلیق در شانزده سطر 107 سانتیمتر حاوی فرمان آرگیشتی دوم فرزند روسا پادشاه اورارتوست و ترجمه آن چنین است:

1- به حول و قوه خالدی، آرگیشتی روساهینی (Rusahini) [پسر روسا] می گوید:

2- من به سرزمین آرهو (Arhu) لشکر کشیدم.

3- من سرزمین اوشولو (Ushulu) و سرزمین بوقو (Buqu) را تسخیر کردم

4- من تا کنار رودخانه مونا (Muna) رسیدم و از آنجا بازگشتم.

5- من سرزمین گیر (Gir) و گیتوهانی (Gituha(ni)) و توئیشیدو (Tuishdu) را تسخیر کردم.

6- شهر روتومنی (Rutum(ni)) رامن گرفتم.

7- سرزمین هایی را که من تسخیر کردم تحت باج [خود] قرار دادم

8- و این قلعه ها را [که] من به زور گرفتم دوباره برقرار ساختم،

9- من آن را آرگیشتی ایردو (Argishti-irdo) [رعیت آرگیشتی] نامیدم

10- به خاطر تقویت بیائینا

11- برای مطیع ساختن سرزمین های دشمن،

12- به حول و عظمت خالدی و آرگیشتی سترگ

13- شاه، شاه جهان،  شاه شاهان خداوندگار شهر توشپا.

14- آرگیشتی می گوید: هر کس نام مرا محو کند

15- یا به این کتیبه خساراتی وارد آورد

16- امیدوارم خدایان: خالدی، تئی شه با (Teisheba)،  شیوئینی (Shiuini) او را از زیر خورشید براندازند.

7- سنگنوشتۀ نشتیبان (Nashtiban)، ثبت تاریخی به شمارۀ 792

این سنگنوشته در ناحیه روستای قرخ قزلار (چهل دختران) از دهستان آغمیون، تابع بخش مرکزی سراب قرار دارد. روستای قرخ قزلار در 20 کیلومتری شمال شرقی این شهر و 5 کیلومتری جادۀ سراب-اردبیل واقع است. بربالای کوه کتیبۀ قرخ قزلار قرار گرفته که در بین اهالی محل، نشتیبان یا نشت اوغلی نامیده می شود. این کتیبه بر روی صخره ای به طول 4/5 متر و عرض 2/10 متر نقر شده است. طول کتیبه حدود 106 سانتیمتر و عرض آن 75 سانتیمتر و شامل 13 سطر است که همه آنها افقی است. در قسمت پایین به علت اصطکاک دست مردم کلمات فرسایش یافته و تقریباً سطر آخر آن محو شده است، به همین جهت بسیاری، از جمله بندیکت، آن را دوازده سطر نوشته اند. علت فرسایش نه تنها عوامل طبیعی است بلکه اهالی اطراف اعتقاد خاصی به آن دارند و برای تبرک آن را لمس می کنند.

در مسافت دورتری از کتیبه،‌ معبد سنگی بزرگی وجود دارد و درکنار معبد یکی از قلاع بیست و یک گانه شاه اورارتو که آن را فتح کرده و به آتش کشیده است قرار دارد.

اینک متن سنگنوشته به نقل از ترجمۀ زنده یاد دکتر محمد جواد مشکور:

به حول و قوه خالدی، آرگیشتی روساهینی می گوید: من سرزمین ها را تسخیر کردم… من تا کنار رودخانه مونا رسیدم، و از آنجا بازگشتم. من سرزمین های گیردو(Girdu)،‌ گیتوهانی، توئیشدو و شهر… را تسخیر کردم. شهرهایی را که با زور گرفتم، به اسارت درآوردم. سرزمین هایی را که من تسخیر کردم تحت باج [خود] قرار دادم. آرگیشتی می گوید: هر آنکس این کتیبه را خراب کند…

 در اینجا بقیۀ متن که به احتمال زیاد مانند کتیبه رازلیق نفرین به خراب کننده است محو شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- Biaini یا Biaina نام بومی کشور اورارتو بود و شهر وان یا توشپا در ایالت بیائینی قرار داشت.

منابع:

1- پاسدرماجیان، هراند: تاریخ ارمنستان، ترجمه محمد قاضی، نشر تاریخ ایران، 1366.

2- مخلصی، محمد علی: فهرست بناهای تاریخی آذربایجان شرقی، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور، 1371.

3- گرنی، الیور: هیتی ها، ترجمه رقیه بهزادی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

4- گزارش های باستان شناسی در ایران،‌ ترجمه مهندس سروش حبیبی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1354.

5- دورانت، ویل: تاریخ تمدن،‌ جلد اول، مشرق زمین گاهواره تمدن،‌ ترجمه احمد آرام، انتشارات علمی و فرهنگی.

6- فرهنگ معین.

7- فرهنگ دهخدا.

8- راهنمای کتاب، سال نهم، شماره ششم،‌ اسفند ماه 1345.

9- ترابی طباطبایی، سید جمال:‌ آثار باستانی آذربایجان، انتشارات انجمن آثار ملی، 1355.

10- مشکور، ‌محمد جواد: تاریخ اورارتو، 1345.

11- مشکور، محمد جواد: نظری به تاریخ آذربایجان، 1349.

12- دیباج،‌ اسماعیل: آثار باستانی و ابنیه تاریخی آذربایجان، ‌1345. 

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8

سال دوم | پاییز و زمستان 1376 | 136 صفحه
در این شماره می خوانید:

ایران نامه

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 ایران نامه نشریه پژوهشی خاورشناسان جمهوری ارمنستان است که به زبان ارمنی در شهر ایروان منتشر می شود. شماره مشترک 2-3 سال 1997 (24-25 پی...

درخت توماس

نویسنده: اسپارتاک قراباغ تسیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 این داستان شبیه افسانه است. پادشاهی سه فرزند خویش را فرا می خواند و... ارث و میراث...

گوشت کلاغ

نویسنده: سورن آساتوریان/ ترجمه: هریکناز مگردیچیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 هنگام غروب،‌ از مدرسه به خانه بر می گردم. برف می بارد و بر سرم،‌شانه هایم و روی کتاب...

سحرگاه

نویسنده: سورن آساتوریان/ ترجمه: ادوارد ولادیکا فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 خروسی که برحسب اتفاق به ایوان ما آمده است مژده فرا رسیدن صبح را می دهد. به خروس و گردن...

سورن آساتوریان

نویسنده: سارو بابومیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 سورن آساتوریان در سال 1916 در قریه گارنی ارمنستان دیده به جهان گشود. او فرزند یکی از انقلابیون معروف بود که در...

در سوگ استاد محمد قاضی

نویسنده: سیف الله گلکار فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 به سوگ رفتن خورشید، خاک می تازد                                        که سینه چاک دهد، سرفرو بیندازد فضای تیره...

پایان داستان

نویسنده: سیف الله گلکار فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 این نوشته سخنی است پرسوز و صادقانه، به یاد استاد محمدقاضی که در مجلس یادبود آن زنده یاد ایراد شده است. می خواهم...

یادی از سروژ استپانیان مترجم مجموعه آثار چخوف

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 در پانزدهمین دوره معرفی کتاب سال در دهه فجر 1376، در شماره آثار برگزیده، «نمایشنامه های چخوف»، ترجمه زنده...

درگذشت دو دانشمند ایران شناس

نویسنده: ماریا آیوازیان (ترزیان) فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 اشاره: در آبان ماه 1376 دو تن از ایران شناسان نامی ارمنستان، پروفسور هاکوب پاپازیان و بابکن...

هاکوب کوجویان و ایران

نویسنده: نلی آراکلیان/ ترجمه: آنی بابایان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 هاکوب کوجویان[1] (1883-1959م) از نقاشان مشهور ارمنستان در نیمه اول قرن حاضر است و پایه گذار...

معجزه ای که در برابر چشمان ما آشکار می شد

نویسنده: کارمن داوتیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 (گفتگو با همسر سرگئی پاراجانف) هنگامی که در موزه پاراجانف منتظر همسر دوم او «سوتلانا...

یک سند قدیمی از صفحات موسیقی ارمنی

نویسنده: رضا مهدوی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 این سند، هشت صفحۀ آخر کاتالوگی است که کمپانی انگلیسی His Master's Voice با آن علامت مشهورش، در ایران منتشر کرده...

ملاحظاتی بر مهرهای ساسانی در موزه دولتی تاریخ ارمنستان

نویسنده: علی حصوری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 اشاره: در شمارۀ 3 و 4 فصلنامۀ «پیمان» مقاله ای با عنوان «مجموعۀ مهرهای ساسانی در موزۀ دولتی تاریخ ارمنستان» به چاپ...

آلبانیای قفقاز از دیدگاه مولفان عهده باستان و اوایل سده های میانه

نویسنده: عنایت الله رضا فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 آلبانیا که از مناطق مهم تاریخی- جغرافیایی قفقاز است، در آثار مؤلفان باستان معرفی شده است. از آگهی های مورخان و...

مسروپ ماشتوتس، پدید آورنده الفبای ارمنی

نویسنده: ادوارد آقایان/ ترجمه: آناهید هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 اشاره: ابداع الفبای ارمنی در آغاز سدۀ پنجم میلادی صورت گرفت و طراح و عامل آن مسروپ...

فریتس کرایسلر

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 اشاره: این مقاله در شمارۀ دی ماه سال 1318 مجلۀ موسیقی (دورۀ 1، شمارۀ 10، ص 11-13) منتشر شده و نمونه ای از مقالات روبیک گریگوریان است که...

گریگوریان حضوری در برگیرنده

نویسنده: پرویز بهروز فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 اشاره: مطلبی که می خوانید در 4 دی ماه 1355 در شمارۀ 293 مجلۀ «تماشا»- هفته نامۀ سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران...

ارتباط مستقیم در موسیقی

نویسنده: لیدا بربریانس/ ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 اشاره: روبیک (روبن) گریگوریان آهنگساز و رهبر ارکستر، در سال 1355، به دعوت دانشکدۀ...

روبیک گریگوریان

نویسنده: سیدعلیرضا میرعلی نقی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 7 و 8 یادداشت نویسنده: مقاله مختصری که می خوانید، خلاصه ای از کتاب «روبیک گریگوریان» است. این کتاب، یگانه متن...