فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۲
سقوط باکو و مهاجرت ارمنیان به ایران
نویسنده : گئورگ استپانیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان
دفاع قهرمانانه چهار ماهۀ باکو در سال ۱۹۱۸م. شاهد عملیات جنگی غیر منتظره و دگرگونی های بسیاری در اهداف سیاسی بوده است. و بعد از آن کشتار، کوچ و مهاجرت ارمنیان را در پی داشت. امّا آخرین روزهای دفاع، مهاجرت ارمنیان در ماه سپتامبر و مشقّاتی که آنها طی مهاجرت کشیده اند، از صفحات مشخص و بارز تاریخ معاصر ارمنیان است که از هر نظر چه معنوی و چه مادی و عواقب ناشی از آن تأسف بار است.
در دوران اولیه دفاع باکو، پس از نبردهای سختی که در روزهای ۲۷ ــــ ۳۰ ژوئن نزدیک “گوک چای” روی داد، ارتش فاتح باکو در نبرد “کاراماران” (۱۶ــــ ۱۷ژوئن) که از افسرها و سربازان ارمنی تشکیل شده بود، به دلیل اشتباهات فرماندۀ عالی قوا در عملیات جنگی و همچنین ضد حملات ارتش بزرگ ترکیه به رغم ادامۀ نبردهای تدافعی مجبور به عقب نشینی به باکو شد. این امر تأثیر سویی درعملیات آتی گذاشت و موجب عدم موفقیت برنامه های تدافعی شد(۱). با عقب نشینی ارتش باکو، ارمنیان ساکن بخش های “گوک چای” و “شاماخی” نیز کوچ و به باکو مهاجرت کردند(۲).
در اوایل سپتامبر، قشون ترک با نبردهای جسورانه و با پیشروی به سوی باکو، روستاهای بالخانی، رامانی، زابراد، صابونوچی، دقایا، سوراخان، محمدلی، خردلان را که از نظر چاه های نفت بسیار غنی بودند، تصرف کردند. بدین ترتیب باکو از طرف خشکی به طور کلی محاصره شد و ارتباط خود را با دنیای خارج فقط از طریق دریای خزر حفظ کرد(۳).
روزهای پایانی دفاع از شهر نزدیک می شد (۱۴سپتامبر)، زمانی که همانند مسئلۀ دفاع از شهر، سرنوشت آیندۀ۱۰۰ هزار ارمنی ساکن درشهر نیز باید حل و فصل می شد. به حق بود که “ب.ایشخانیان” نوشت: «ارمنیان بیش از سایرین در باکو، درمسئله دفاع ازشهر ذینفع بودند. زیرا این امر برای آنان مسئله مرگ و زندگی بود»(۴). صبح روز ۱۳ سپتامبر، پیاده نظام ترکیه که جوخه های تاتار ناحیه نیز به آنها پیوسته بودند در منطقۀ سوراخان دست به حمله زدند و تا نیمه شب سعی داشتند خط دفاع باکو را بشکنند. تاخت و تاز تا ساعت ۳ بامداد روز ۱۴ سپتامبر ادامه یافت(۵). اگرچه نیروهای باکو قهرمانانه از شهر دفاع می کردند و سعی داشتند مانع از پیشروی ترک ها شوند، ولی با این وجود به دلیل برتری نیروهای دشمن از نظر نفرات، موفق به متوقف کردن حملات دشمن نشدند و با مبارزه ای بی امان شروع به عقب نشینی کردند(۶).
شرایط هنگامی بغرنج شد که ساعت ۲ بعداز ظهر در لحظه های اوج جنگ در جناح راست، جوخه های “گ.بیچراخوف” و جوخه های انگلیسی که از شمال ایران(۷) برای کمک به نیروهای باکو آمده بودند (به فرماندهی کاپیتان بولینگتن) به فرمان سرهنگ استوکس فرماندۀ ستاد ارتش باکو بدون اطلاع قبلی، سنگرهای خود را رها و به قصد ترک باکو به سمت بندر حرکت کردند(۸). این اقدام غیرمننظره و غیر قابل توجیه تأثیر سویی بر روحیۀ رزمندگان مستقر در سنگرها گذاشت.
به شهادت ژنرال هـ.باگراتونی وزیر نیروی دریایی هیئت مدیرۀ خزر مرکزی، فرماندۀ کل ارتش انگلیس سرهنگ دانسترویل و نمایندۀ نظامی فرانسه سرهنگ شاردنیه، از اول سپتامبر از وی می خواستند که با نفوذ بر هیئت مدیرۀ خزر مرکزی آنان را وادار به تسلیم شهر خود کنند، با این استدلال که عملیات علیه ترک های ماوراء قفقاز و مسلمانان این منطقه درطرح آنان نمی گنجد(۹). در دفاع از شهر باکو فرماندهی انگلیس در پی رسیدن به اهداف سیاسی و منافع اقتصادی خود بود و در وهلۀ اول نگران مسئلۀ تأمین سوخت ارتش انگلیس در بین النهرین، از طریق انزلی بود.
موفقیت های موقتی حاصل از نبردهای چهاردهم سپتامبر موجب گردید تا مدافعان موفق شوند تصرف باکو را متوقف کنند و آن ساعات گرانبها و ضروری را برای خروج ساکنان ارمنی از شهر فراهم آورند.
هنگامی که جوخه های انگلیسی که از ایران برای کمک به مدافعان باکو آمده بودند و ژنرال بیچراخوف سنگرها را ترک کردند و ساعت ۵ به قصد ایران سوار کشتی شدند، اضطراب و هراس بر ساکنان ارمنی مستولی شد(۱۰). ارمنیان برای نجات از کشتار ناگهانی، شتابزده برای سوار شدن به کشتی به قصد مهاجرت به کشورهای همجوار به سوی بندرگاه حرکت کردند. کشیش ارشد کلیسای گریگور لوساوریچ باکو، کشیش یغیشه گغامیانس(۱۱) که شاهد این ماجرا بوده است می نویسد: «می توان گفت که دیدن همه اینها ـــ خروج نیروهای انگلیسی ـــ موجب گردید تا درمحله های ارمنی نشین دیگر کسی باقی نماند. مرد، زن و کودک بقچه به بغل آشفته به سوی ساحل دریا می دویدند.»
برای چاره اندیشی در مورد شرایط به وجود آمده درجلسۀ هیئت مدیرۀ خزر مرکزی که ساعت ۸ شب تشکیل شد و بنیانگذار حزب انقلابی ارمنی داشناکتستیون رُستُم( استپان زوریان) نیز شرکت داشت، تصمیم متوقف کردن عملیات دفاعی و تسلیم شهر به نیروهای دشمن اتخاذ گردید. اعضای کمیته ایلیوچگین و لئونتویچ موظف شدند به همراه سفرای ایران و سوئد مستقر در باکو ساعت ۹ شب با نمایندۀ دشمن ملاقات کرده و در مورد شرایط تسلیم شهر به نیروهای دشمن مذاکره کنند. همزمان، تصمیم تخلیه شهر از مردم و سربازان گرفته شد و به این منظور ۶۰ کشتی بخار در اختیار آنان قرار گرفت که ۲۰ فروند آن را به سربازان و ۴۰ فروند به مردم اختصاص یافت(۱۲).
دراین لحظات مرگبار کمیتۀ مرکزی حزب انقلابی ارمنی داشناکتستیون، که نگران حیات فیزیکی جامعۀ ارمنی بود، درساعت ۸ جلسۀ فوق العاده ای برگزار کرد تا رئیس شورای ملی ارمنیان آ.گلخاندانیان گزارشی در مورد شرایط سیاسی، نظامی موجود ارائه دهد. اعضای این نشست با توجه به شرایط دشوار ایجاد شده در سنگرها و نبود قوای کمکی، و همچنین تصمیم دولت مبنی بر تسلیم شهر، تصمیم گرفتند، ساعت ۱۲ کلیۀ گروه های نظامی ارمنی را از جبهۀ جنگ فراخوانده و به همراه مردم به دور از هرگونه بلوا برای ترک شهر سوار کشتی کنند(۱۳). همزمان فرستادن نماینده هایی به مناطق ارمنی نشین برای سازماندهی به مهاجرت و حل و فصل مسائل پیش آمده ضروری به نظر رسید.
رُستُم و رئیس شورای ملی ارمنیان آ. گلخاندانیان سازماندهی تخلیۀ شهر از ساکنان ارمنی را به عهده داشتند و نهایت تلاش را می کردند تا تخلیۀ شهر را هرچه آرام تر برگزار کنند. به منظور سازماندهی سریع تخلیۀ شهر از سوی کمیتۀ مرکزی حزب انقلابی ارمنی داشناکتستیون، گ.بالایان به عنوان وکیل تام الاختیار معرفی و تمامی تسهیلات و امکانات جابجایی مردم دراختیار وی قرار گرفته شد(۱۴). به منظور استفادۀ بهینه از۴، ۵ ساعت باقی مانده برای ترک شهر و فرار، قبل از شروع بمباران دشمن به دستور هیئت مدیرۀ خزر مرکزی کشتی ها می بایست تا سحر باکو را به قصد پترُوسک و ایران ترک کنند(۱۵).
در همۀ مناطق ارمنی نشین شهر گروه های ویژه ای می گشتند و مردم را درمورد تصمیم تسلیم شهر به دشمن مطلع می کردند. همچنین اطلاعات مورد نیاز را دربارۀ اسامی بندرگاه ها و کشتی ها برای ترک شهر در اختیار آنان قرار می دادند. امّا بحران ناشی از خبر مهاجرت شتابزده و ضیق وقت، بدون شک مانع آن بود تا تلاش سازماندهان برای انجام این مهاجرت با کمترین تلفات به نتیجه برسد. ب. ایشخانیان می نویسد: «از همۀ نقاط شهر تمامی مردم بخصوص ساکنان ارمنی با کاروان هایی در اسکله ها گرد هم می آمدند. تخلیۀ مردم از شهر طبیعتاً بسیار بدون نظم بود و در زمانی کمتر از چند ساعت با تعداد ناکافی کشتی کار چندانی صورت نمی گرفت. خصوصاً اینکه علاوه بر ده ها هزار جمعیت متواری می بایست نظامیان همراه با تسلیحات و اموال دولتی نیز با کشتی ها جابجا می شدند(۱۶).
انتقال انبوه مردم مهاجر از ساحل به کشتی از ساعت۱۰ شب شروع شد که در جریان این جابجایی به دلیل هرج و مرج ناشی از شتابزدگی لحظات تراژیک و تأسف باری به وجود آمد(۱۷).
بمباران مجدد شهر شرایط را بحرانی تر کرد. دشمن بندرگاه را زیر آتش توپخانه گرفته بود و به همین دلیل هرج و مرج گسترش یافت. در حالی که گروه های کوچک از سربازان ارمنی با سماجت به پیکار خود علیه دشمن ادامه می دادند.
شاهدان عینی این مهاجرت دهشتناک، چنین می نویسند: «فرار تعداد کثیری از مردم که آرزوی مهاجرت داشتند و تعداد اندک کشتی ها هول و هراس رقت انگیزی ایجاد کرده بود که می توان نام تراژدی مهاجرت برآن نهاد. خویشاوندان همدیگر را گم می کردند، والدین بچه ها را، برادر، خواهرش را و همسر، همسرش را، یکی سفر را شروع می کرد و دیگری موفق نمی شد در کشتی جایی برای سوار شدن پیدا کند و در بندرگاه می ماند(۱۸).»
وارسنیک ساهاکیان که خود در این لحظات با سایر مهاجران همراه بوده، در خاطرات خود به توصیف مهاجرت با تمامی تصاویر دلخراشش می نویسد:«به دلیل هرج و مرج موجود در اسکله ها، امکان انتقال سازمان یافته مردم به کشتی ها مقدور نبود. این آشفتگی به قدری بود که شمار زیادی از مردم ــــ که اکثریت آنها بچه ها بودند ــــ هنگام سوار شدن به کشتی به دریا افتادند و جان خود را از دست دادند(۱۹) ». ساعت ۶ بامداد ۱۵ سپتامبر تمامی ۶۰ کشتی به سوی مقاصد از پیش تعیین شده ایران، انزلی و پترُوسک حرکت کردند. شماری از نظامیان (۱۵۰۰نفر) اعضای شورای ملی ارمنیان باکو و کمیتۀ مرکزی حزب انقلابی ارمنی داشناکتستیون از جمله رُستُم و ژنرال هـ. باگراتونی نیز با مهاجران ارمنی که راهی انزلی بودند همراه شدند. از۱۰۰ هزار ارمنی ساکن در باکو، امکان جابجایی تنها ۵۰ هزار نفر میسر شد. ۷۰ هزار نفر نیز از ساکنان روس همچنان در باکو باقی ماندند. آن عده از مردم که موفق به مهاجرت نشده و تمام شب را از این اسکله به اسکله دیگر به قصد یافتن جای خالی در کشتی ها گشته بودند، همچنان در شهر باقی ماندند و قربانی توحش ترک های اشغالگر و تاتارهای ساکن در شهر باکو شدند(۲۰). به رغم قول مورسل پاشا که مال و جان شهروندان را تضمین کرده بود، طی سه روز ( ۱۵ــــ ۱۷ سپتامبر) ترک ها و تاتارها ۳۰۰۰۰ هزار ارمنی را به قتل رساندند(۲۱).
گروه های کُرد نیز به قلع و قمع کنندگان ترک پیوسته بودند. طبق اسناد موثق «مسئول وضعیّت به وجود آمده در سه روز یاد شده در وهلۀ اول جوخه های ترک و تاتار حاضر در شهر بودند.»
شایان ذکر است که در روزهای کشت و کشتار، خانواده های ایرانی تبار ساکن در شهر با پناه دادن به تعداد بسیاری از ارمنیان در خانه های خود، زندگی آنها را نجات دادند.
چهار کشتی ای که راهی انزلی شده بودند، در سپیده دم روز شانزدهم سپتامبر به نزدیکی بندرگاه رسیدند. امّا این بار نیز فرماندهی نظامی انگلیس مستقر در شهر موانعی ایجاد کرد و با شلیک توپ به سوی کشتی ها به آنها اجازه ورود به بندرگاه را نداد.
این رفتار غیر قابل تحمّل فرماندهی نظامی انگلیس موجب شد تا اعضای شورای ملی ارمنیان آ. گلخاندانیان و س.ملیک هولچیان به قصد اخذ مجوز ورود به شهر با قایق رهسپار بندرگاه شوند. پس از مذاکره با ژنرال دانسترویل و سرهنگ استوکس به شرط خلع سلاح نظامیان ارمنی به۱۰ هزار نفر از مهاجران اجازۀ ورود به شهر داده شد.
تنها پس از خلع سلاح سربازان ارمنی به فرماندهی استاندار منطقه، سرهنگ کوکِرل، به مسافران اجازه داده شد که در میادین شهر ساحلی غازیان زیر آسمان کبود منزل کنند.
سرنوشت خاصی در انتظار ارمنیان مهاجر پترُوسک بود. به دلیل شرایط نامساعد نظامی، سیاسی حاکم در پترُوسک، به فرمان حکومت این منطقه، مهاجران به مناطق ساحلی دیگر منتقل شدند. بدین ترتیب از راه آستارا به دِر چنایا، الکساندروُسکایا و قزلر ۱۰۰۰۰هزار نفر، به گورِو ۵۰۰۰نفر، به آستاراخان و سواحل ولگا ۵۰۰۰ نفر و از طریق کراسناودُسک ــــ عشق آباد ۳۰۰۰نفر و مابقی را به لنکران منتقل کردند.
فرماندهی نظامی انگلیس مستقر در انزلی ظاهراً به دلیل رعایت پاره ای مسائل جنگی به مهاجرانی که از پترُوسک به انزلی منتقل شده بودند اجازه نزدیک شدن به بندر را نداد، در نتیجه آنها به مدت ۸ روز روی دریا ماندند. عواقب این امر شیوع بیماری های مسری و کمبود مواد غذایی بود که منجر به مرگ تعدادی از آنان شد. این عده از مهاجران اجباراً می بایست مجدداً به پترُوسک منتقل می شدند.
به منظور بهبود شرایط معیشتی مشقت بار مهاجرانی که از باکو به انزلی کوچ کرده بودند(۲۲) و همچنین برای برقراری و ساماندهی مناسبات با زمامداران ایرانی و فرماندهان انگلیسی، شورای ملی انزلی به ریاست هاکوپ قوکاسیان متشکل از اعضای شورای ملی ارمنیان که از باکو به انزلی آمده بودند، تشکیل شد(۲۳).
همچنین کمیتۀ مهاجران متشکل از س. هواکیمیان، ل.طادئوسیان (ملقب به پاپاشا)، آ.آراکلیان و آ. مهرابیان تشکیل شد. در دورۀ اول، ریاست کمیته به عهدۀ آ.آراکلیان بود که پس از او طادئوسیان این مسئولیت را به عهده گرفت(۲۴).
به موازات کار کمیته، هیئت عمران و سازندگی به ریاست، س. ملیک هولچیان به ساخت سرپناه برای مهاجران مشغول شد. سر بِراکیانس، بگرامپگیانس و استامبولیانس اعضای این هیئت بودند(۲۵).
کمیتۀ مهاجران ابتدا به سازماندهی وضع جا و مکان و خورد و خوراک ۶۰۰ نفر از کودکان بی سرپرست مشغول شد(۲۶). ۱۰۰۰ نفر از مهاجران به همراه کودکان بی سرپرست در مقرّ ماهیگیران، متعلق به یکی از خانواده های ارمنی(لیانوزایان ها) اسکان داده شدند. برای ساماندهی به جا و مکان مهاجران، رُستُم تلاش بسیاری کرد و خود شخصاً اقدام به پاکسازی و تعمیر کلبه های ساحلی پرداخت و ۲۰۰۰ نفر از مهاجران را اسکان داد(۲۷).
به همّت هیئت عمران و آبادانی در باغشاه و توپخانه، ۴۰ اتاقک موقّتی دیگر ساخته شد که ۲۵۰۰نفر اسکان یافتند و ۱۰۰۰ نفر نیز در ساختمان های امیر همایون جای گرفتند. در این روزها، زبان شناس بزرگ هراچیا آچاریان نیز جزو مهاجران در انزلی به سر می برد و همانند دیگران روزهای مشقت بار و سختی را می گذراند(۲۸).
سه هزار نفر از مهاجران درساختمان های مدرسه، کلیسا و آمفی تئاتر ارمنیان در رشت اسکان یافتند. دراین جا نیز همانند انزلی، کمیتۀ مهاجران به ریاست ملیک شاه نظریان به منظور ساماندهی به امور آنان تشکیل شد(۲۹).
شایان ذکر است که در سال های اول جنگ جهانی اوّل به دلیل عقب نشینی غیرمنتظره نظامیان روس از منطقۀ قفقاز، در اواخر جولای ۱۹۱۵ ساکنان ارمنی “وان واسپوراکان” نیز به سوی شهرهای ارمنی نشین ایران، مانند سلماس و خوی کوچانده و اسکان یافتند. در بهار سال ۱۹۱۸ تعداد این مهاجران به ۶۰ تا ۷۰ هزار نفر می رسید(۳۰). پس از وقایع تابستان «وان واسپوراکان» وقتی ارتش روس از همدان عقب نشینی کرد، نظامیان ترک کشت و کشتار ساکنان مسیحی همدان و همچنین کرمانشاه را شروع کردند. مسیحیان و در کنار آنان ارمنیان از تهران، قزوین، همدان و سلطان آباد کوچانده شدند و از مسیر قزوین ــــ رشت در انزلی و رشت اسکان یافتند. تعداد مهاجران پناه داده شده فقط در رشت به ۱۵۰۰۰ نفر می رسید که تأمین آذوقه و کمک های بهداشتی و درمانی این عده به عهدۀ کمیته مهاجران رشت بود.
ترتیب بازگشت ارمنیانِ ارمنستان غربی و ایران که در شهرهای یاد شده پناه گرفته بودند تا ژانویه ۱۹۱۹ میسر نشد(۳۱).
در آن روزهای مشقت بار و سخت، در وهلۀ اول ارمنیان ساکن در انزلی و رشت به کمک ارمنیان مهاجر از ارمنستان غربی، ایران و باکو شتافتند. همچنین زمامداران ایرانی نیز رفتاری دوستانه نسبت به مهاجران نشان دادند(۳۲).
ماهنامۀ وِرازنوند که در پاریس منتشر می شد، در این زمینه نوشت: «مردم و زمامداران شهرهای انزلی و رشت به خوبی مهاجران ارمنی را پذیرفتند و تسهیلاتی برای کاهش فقر و درماندگی آنها فراهم آوردند(۳۳).»
پس از سقوط باکو، انگلیسی ها دیگر به کمک و مساعدت ارمنیان نیازی نداشتند و لزومی نیز برای کمک به مهاجران نمی دیدند. اگرچه در روزهای اول از طرف آنها در بین ۲۰۰۰ نفر از مهاجران نان پخش شد(۳۴)، ولی همین کمک نیز از ۲۶ سپتامبر به بعد متوقف گردید(۳۵). برای تأمین آذوقۀ ارمنیان مهاجر، ژنرال باگراتونی و آ. گلخاندانیان عضو شورای ملی انزلی تلگرامی برای، بغوس نوبار پاشا رئیس هیئت نمایندگی ملی در پاریس فرستادند که از سوی شرکت برادران تومانیان مبلغ ۱/۸۸۷/۴۰۰ فرانک (به پول آن زمان ایران مبلغ۰۰۰/ ۱۷۵ تومان) فرستاده شد(۳۶).
از این مبلغ ۶۰/۰۰۰ تومان به هیئت مرکزی ملی ارمنیان تهران اختصاص یافت،۰۰۰/ ۸ تومان به شورای ملی انزلی و مابقی ۱۰۷/۰۰۰ تومان به کمیتۀ مهاجران انزلی داده شد تا بین آنها تقسیم کنند(۳۷).
برای بهبود شرایط زیستی نامناسب آنان، کمیتۀ مرکزی مهاجران هر دو یا سه ماه یکبار به آنان حقوق می پرداخت(۳۸). مطمئناً این کمک ها که در حد امکانات موجود صورت می گرفت برای تأمین نیازهای مردم بلا دیده کافی نبود. به دلیل شرایط ناشی از جابجایی، تراکم جمعیت و کمبود امکانات ضدعفونی در انزلی و رشت در مناطق مسکونی مهاجران، حصبه و سایر بیماری های مسری شیوع پیدا کرد. مرگ و میر، روزانه به ۱۰ الی ۱۵ نفر می رسید که اکثر آنان کودکان بی سرپرست ۱ تا ۱۵ سالۀ پرورشگاه بودند(۳۹). به منظور رساندن امدادهای درمانی، پزشکی به بیماران با تلاش کمیتۀ مهاجران و رئیس گروه پزشکی دکتر ن. در نرسسیان در ساختمان شرکت تولیدی گرجستان، بیمارستانی با ۳۰۰تختخواب افتتاح شد. همزمان میادین، باغ ها و خیابان ها بسیار سریع پاکسازی شد. با انجام پیشگیری های یاد شده مرگ و میر روز به روز کاهش یافت(۴۰). با این وجود تنها بیمارستان موجود قادر به مداوای همۀ مهاجران نبود. با توجّه به اینکه با شرایط موجود و همچنین به دلیل کمبود آذوقه روز به روز شرایط مهاجران بغرنج تر و بحرانی تر می شد، کمیتۀ مهاجران چندین بار تقاضاهایی مبنی بر صدور اجازه و سازماندهی بازگشت ارمنیان مهاجر از باکو به دولت آذربایجان را ارسال کرد(۴۱).
همچنین، آ.گلخاندانیان و هـ. باگراتونی از طرف شورای ملی ارمنیان در انزلی از ژنرال تامسون تقاضا کردند «وضعیت مهاجران ارمنی را از نظر بازگشت آنان، تأمین مسائل اقتصادی و فیزیکی و همچنین مسئله بازگشت نظامیان ارمنی با تسلیحات به ارمنستان، حل و فصل نمایند(۴۲)».
در ۲۳ اکتبر ۱۹۱۸م. پیشوای کلیسای باکو، جاثلیق باگرات وارطانیان گزارشی برای رئیس دولت، ف.خان خوئسکی فرستاد و با توصیف شرایط بسیار سخت و نامساعد ارمنیان باکو و همچنین ارمنیان مهاجر انزلی خواستار تهیه امکاناتی برای ساماندهی بازگشت بلا درنگ مهاجران به باکو شد. در این گزارش آمده است: «براساس قانون تساوی حقوق شهروندان، ارمنیان نیز به عنوان شهروندان آذربایجان باید از حمایت های دولت بهرهمند شوند، لیکن متأسفانه دولت توجه لا زم را به آنان نشان نداد و هیچ گونه امکانی برای تسهیل بازگشت شهروندان ارمنی فراهم نکرد، اگرچه به همین مناسبت بارها نمایندگان خاص مهاجران تقاضاها ودرخواستهای قانع کننده ای ارائه دادند(۴۳».
بازگشت مهاجران به باکو تنها پس از جنگ میسر گردید، وقتی که نظامیان مغلوب ترکیه، ماورای قفقاز را ترک کردند.
در تاریخ ۱۷ نوامبر ۱۹۱۸م. نظامیان انگلیسی به فرماندهی ژنرال تامسون برای بار دوم وارد باکو شدند. به رغم مشکلات کاذب ایجاد شده از سوی فرماندهان انگلیسی و حکومت مساوات آذربایجان، اواخر نوامبر اولین گروه های مهاجران از انزلی به باکو بازگشتند(۴۴).
برای ساماندهی به امر بازگشت مهاجران و همچنین انتقال کودکان بی سرپرست از انزلی به باکو، هایک دِر میکائیلیان یکی از اعضای شورای ملی ارمنیان باکو به انزلی رفت(۴۵) .
رفتار انگلیسی ها در مقابل مهاجران ارمنی هنگام بازگشت به باکو نیز همچنان ناجوانمردانه بود، به طوری که از آنان خواسته شد تا در ازای سوار شدن به کشتی، پول بپردازند. بیمارانی که در بیمارستان انزلی تحت مداوا بودند و کودکان بی سرپرست اولین گروه مهاجرانی بودند که از انزلی به باکو بازگشتند(۴۶).
پس از قتل عام ماه سپتامبر، تعداد اندک ارمنیان باقی مانده در باکو در چنگال قحطی و بیماری گرفتار شدند. هنگامی که مهاجران از انزلی، پترُوسک و آستاراخان مجدداً به باکو مهاجرت کردند، وضعیت بحرانی تر شد(۴۷). در اسناد موثق آمده است: فلاکت و فقر ارمنیان در باکو اسف بار بود. بدبختی مردم چپاول شده، گرسنه و عریان، دوچندان شد، هنگامی که مهاجران باکو گرسنه و بینوا و مبتلا به انواع بیماری های مسری و عفونی از انزلی و پترُوسک به باکو بازگشتند(۴۸). کمیتۀ امداد ارمنیان به رهبری جاثلیق باگرات وارطانیان که در اکتبر سال ۱۹۱۸ تأسیس شده بود کمک های متنوع و متعددی به آنان کرد(۴۹).
پس از مهاجرت ارمنیان به میهن خود، اگرچه تعداد مهاجران ارمنی در انزلی روزبه روز کاسته می شد، امّا همچنان امکانات برای تأمین نیازهای متعدد آنان کافی نبود.
در ۲۱ ژانویه ۱۹۱۹ س.آراراتیان وکیل تام الاختیار شورای ملی ارمنیان تهران در باکو در نامه ای به پیشوای ارمنیان تبریز، جاثلیق نرسس ملیک تانگیان می نویسد: «امکانات کم است. مهاجران را به نحوی نگه می داریم و ماندن آنان تا بهار برای بازگشت به میهن (ارمنستان) نگران کننده و خطرناک است. به همین دلیل از همه جا درخواست کمک کرده ایم(۵۰)».
بازگشت به میهن از انزلی با فاصله هایی تا اواخر مارچ ۱۹۱۹ ادامه یافت. پس از بازگشت همه مهاجران به وطن، شورای ملی ارمنیان، انزلی را به قصد باکو ترک کرد و قبل از رفتن، نامه های تشکرآمیزی خطاب به حکومت ایران در زمینۀ کمک ها و مساعدت های به عمل آمده نسبت به مهاجران ارمنی ارسال کرد(۵۱).
ارمنیان مهاجر باکو، در رشت و انزلی روزهای مشقت باری را گذراندند. بر اساس آمار تهیه شده از سوی دکتر ملیک پارسادانیان، پزشک معالج بیمارستان مهاجران، از ۱۸ اکتبر ۱۹۱۸ تا ۱۰ مارچ ۱۹۱۹ تعداد افراد فوت شده در اثر گرسنگی، کمبود آذوقه و بیماری های مسری به ۱۳۸۲ نفر رسید (ماهیانه ۲۷۶ نفر و روزانه ۹ نفر) که بیشترین تعداد آنها نوجوانان و کودکان بودند(۵۲). بر اساس گزارش کمیتۀ مهاجران رشت، از اوایل اکتبر تا اواخر دسامبر تعداد فوت شدگان به ۳۵۰ نفر رسیده بود( ۱۹۲ نفر مرد، ۱۴۲ نفر زن و ۱۶ کودک) که ۱۲۵ نفر از آنان اهل شاماخ بودند. در بین افراد فوت شده تعداد معدودی ازمردم ارتساخ و زانگزور (۸۶نفر) دیده می شدند. اکثریت این عده را نیز کودکان و نوجوانان تشکیل می دادند.
اگر کمک ها و مساعدت ارمنیان ایران و همچنین رفتار انسان دوستانه و خیرخواهانه دولتمردان ایرانی در ساماندهی مدبرانۀ آنان، برای یاری رساندن به مهاجران نبود، تعداد مرگ و میر بیشتر می شد.
کاردانی افراد مسئول و همچنین تلاش و ایثار آنان مانع از تلفات انسانی بیشماری شد و زندگی هزاران مهاجر را نجات داد.
«ایران نامه»
مجلۀ پژوهشی ایران شناسان و خاورشناسان جمهوری ارمنستان
شماره۳۵ ،۲۰۰۰
مآخذ و یادداشت ها:
۱ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۱۲۱، فهرست۲، فصل۹۴، ص ۵ و۶؛ مجلۀ آرِو، شمارۀ۱۱۷ ، ۲۱ جون۱۹۱۸.
۲ــــ همان. سند۲۷۸ ، فهرست۱، فصل۸، ص۵؛ مجلۀ مشاک، شمارۀ۴۸، ۴ مارچ۱۹۱۹ .
۳ــــ همان. سند۱۲۱، فهرست۲، فصل۹۴، ص۲۲.
۴ــــ ب. ایشخانیان. وحشت های بزرگ باکو. تفلیس؛۱۹۲۰، ص۲.
۵ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۱، فهرست۲، فصل۹۴، ص۲۲؛ مجلۀ آشخاداوُر، شمارۀ۱۴۱، ۲۶ سپتامبر۱۹۱۸.
۶ــــ همان. سند۱۲۱ ، فهرست۲، فصل۹۴ ، ص ۱۰ و سند۱۹۹ ، ص۹ .
۷ــــ در ژانویه ۱۹۱۸ ارتش انگلیس به فرماندهی ژنرال دانسترویل پس از گذر از بین النهرین به ایران رفته و به قصد ساخت پایگاهی برای ورود به باکو و نفوذ به ماوراء قفقاز این منطقه را متصرف شدند. در جولای ۱۹۱۸ انگلیسی ها رشت را و در ماه آگوست انزلی را به تصرف خود درآوردند و این منطقه به پایگاهی دریایی در منطقه خزر تبدیل شد. در روزهای سخت دفاع از شهر باکو، شورای این شهر در نشست ۲۵ جولای، تصمیم گرفت از قوای انگلیسی مستقر در ایران استمداد بخواهد. بدین منظور سرهنگ استوکس در ۴ آگوست و فرماندۀ کل قوای ارتش، ژنرال دانسترویل در ۱۷ آگوست از انزلی به باکو آمدند. تعداد نظامیان مستقر در باکو ۱۵۰۰ نفر بود.
۸ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۱۲۱ ، فهرست۲ ، فصل۹۴ ، ص۱۰.
۹ــــ همان. سند۱۲۱، فهرست۲ ، فصل۹۴ ، ص۶۸ .
۱۰ــــ همان. سند۲۲۳، فهرست۱، فصل۱۲۰ ، ص۶. (سند به زبان فرانسه است)
۱۱ــــ ی. گغامیانس. حضور ترک ها در باکو وسقوط آن. شماره۲، باکو۱۹۱۹ م، ص۴۶.
۱۲ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۱۲۱، فهرست۲، فصل۹۴ ، ص۲۲.
۱۳ــــ رُستُم (به مناسبت شصتمین سالگرد وفاتش) بیروت:۱۹۷۹ م، ص ۳۳۸ ــــ ۳۷۹ .
۱۴ــــ همان.
۱۵ــــ ملیک هولچیان. ص۱۱۳ ؛ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۱۲۱ ، ص۲۲.
۱۶ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۲۳، ص۶۷ . (به زبان فرانسه)
۱۷ــــ گِغامیانس. ص۴۹ .
۱۸ــــ ب. ایشخانیان. ص۵ ؛ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۲۳، برگ۷ . (به زبان فرانسه)
۱۹ــــ و.ساهاکیان. خاطرات یک زندگی. (دستنویس) سیسیان:۱۹۸۲ . نگارنده این خاطرات وارسنیک ساهاکیان است. همسر وی گئورگ استپانیان و برادرش شامخال ساهاکیان از سربازان گردان ۲۱ بریگارد ۳ بودند که در نبردهای دفاعی شهر باکو شرکت کردند. پس از سقوط باکو به انزلی مهاجرت کرده و پس از ۶ ماه به باکو بازگشتند و از آنجا به زانگزور و سیسیان رفتند. این خاطرات در آرشیو خصوصی نگهداری می شود.
۲۰ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۲۳، ص۷ . (به زبان فرانسه)
۲۱ــــ آ. منوچهریان.۱۹۱۸ ، “کشتار ارامنه باکو”، ایروان:۱۹۹۰ ، شماره۶، ص۷۹ .
۲۲ــــ اطلاعات متفاوتی در مورد تعداد مهاجران ارمنی باکو در انزلی در تاریخ ادبیات و اسناد موجود در آرشیو ها وجود دارد. سِبوه در خاطرات خود به ۶۰۰۰ نفر اشاره دارد (سبوه، صفحاتی از خاطرات من. بُستن۱۹۲۹،ص۱۹۸ ). درگزارش رابط ویژۀ ستاد ارتش ارمنیان به وزیر امور خارجه جمهوری ارمنستان در ۲۵ نوامبر ۱۹۱۸ این تعداد ۵۰۰۰ نفر ذکر شده است (آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان .سند۲۰۰، ص۲۱ ). ماهنامۀ وِرازنوند که در پاریس منتشر می شود، بر اساس گزارش نماینده ارمنستان درخارج از کشور این تعداد را ۷۰۰۰ نفر ذکر می کند، که به نظر قابل قبول تر می رسد (وِرازنوند، ۱۱ اکتبر۱۹۱۸ ، شماره۲۰ ، ص۴۱۳ ).
۲۳ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۲۳، ص۴۶ .
۲۴ــــ گ. لا زیان، .مبارزات آزادی بخش ارمنیان. کالیفرنیا:۱۹۹۳ ، ص۱۵۵ .
۲۵ــــ ملیک هولچیان …….شماره۱۱ ، ص۷۳ .
۲۶ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۲۳، ص۲ .
۲۷ــــ ملیک هولچیان……. شماره ۱۱ ،ص۷۲ ــــ۷۳ ؛ سبوه. ص ۲۰۱ .
۲۸ــــ هراچیا آچاریان سعی کرد که از نخجوان جدید از طریق باکو به تبریز برود، جایی که برای احراز مقام مدیریت آکادمی دعوت شده بود. ولی در ۱۴ ژوئن به دلیل اشغال باکو توسط ترکها، برای مدتی در باکو ماند و به عنوان مترجم درستاد ارتش مشغول به کار شد. قبل از سقوط باکو به اتفاق خانواده به ایران رفت و به طور موقت ساکن انزلی شد.
۲۹ــــ ملیک هولچیان ……شماره۱۱ ، ص۷۳ .
۳۰ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند۲۰۰، ص۱۶ .
۳۱ــــ همان. سند ۲۰۰، ص۵۳ ؛ وِم.۱۹۳۴ ، سال دوم، شماره۳ ، ص۶۶ .
۳۲ــــ همان. سند۲۲۳، ص ۴۶ ، سند۷۴۰، ص۳۹ .
۳۳ــــ وِرازنوند. پاریس:۱۴ اکتبر۱۹۱۸ ، شماره۲۰ ، ص۴۱۳ .
۳۴ــــ همان. سند ۲۲۳، ص۴۶ .
۳۵ــــ همان. سند۱۲۱، ص۱۰۸ .
۳۶ــــ همان. سند۲۲۳، ص۳۵ .
۳۷ــــ همان.
۳۸ــــ ملیک هولچیان…… ص۷۳ .
۳۹ــــ ب.ایشخانیان…….. ص۴۸ .
۴۰ــــ ملیک هولچیان…… ص۷۳ .
۴۱ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند ۲۷۶، ص۵۲.
۴۲ــــ ملیک هولچیان……ص۷۳ .
۴۳ــــ آرشیو دولتی تاریخ جمهوری ارمنستان. سند ۲۷۶، ص۵۲.
۴۴ـــ همان. سند ۲۲۳، ص ۳و سند شماره۲۰۰، ص۲۰۸.
۴۵ــــ همان. سند۲۲۳، ص۳.
۴۶ــــ همان. سند ۲۲۳، ص۵ .
۴۷ــــ همان. سند۲۰۰، ص۲۴۴ .
۴۸ــــ همان. سند۲۲۳، ص۵۳.
۴۹ــــ همان. سند۲۷۶، ص۷۶ .
۵۰ــــ همان. سند۲۰۰، ص۵۳ .
۵۱ــــ همان. سند۲۰۰، ص۴۷ .
۵۲ــــ ب.ایشخانیان………. ص۹۵ ــــ۹۶ .