نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55

سیواس در میان دشتی وسیع در نزدیکی رودخانۀ قزل ایرماق[3] و در ارتفاع 1285 متری از سطح دریا قرار دارد. از لحاظ ارتفاع دومین شهر در آناتولی مرکزی و از لحاظ وسعت دومین شهر بزرگ بخش آسیایی ترکیه محسوب می شود. زمستان هایی سرد همراه با بارش مکرر برف از خصوصیات آب و هوای این ناحیه است و معمولاً سه ماه از سال زمین آن از برف پوشیده شده. تابستان ها گرم و خشک و بهار و پاییز خنک و بارانی است.

از زمان های بسیار دور چندین راه تجاری از جمله راه ابریشم از این شهر عبور می کرده و شهر شاهد عبور کاروان های تجاری فراوانی بوده که از غرب و از طریق قسطنطنیه به آسیا یا از شرق به غرب و اروپا رفت و آمد می کردند. سیواس در گذشته و در متون تاریخی یونانی، رومی و ارمنی سباستیا[4] نامیده می شده. در مورد تاریخ دقیق تغییر نام شهر اطلاع چندانی در دست نیست ولی آنچه مسلم است نام آن از قرن سیزدهم میلادی، در متون تاریخی، با عنوان سیواس آمده و در تقسیمات امپراتوری عثمانی و به طور دقیق، در 1864م، استانی به نام سیواس بامرکزیت این شهر تشکیل شد. [5]

سرشماری 1914م کارگزاران دولت عثمانی نشان می دهد که در این تاریخ  اکثر جمعیت ارمنی ساکن سیواس کاتولیک مذهب بوده اند. مکتب کاتولیک در 1858م رسماً از سوی برخی ارمنیان ساکن سیواس به منزلۀ مذهب رسمی پذیرفته و به تدریج، بر تعداد پیروان آن افزوده شد. در سیواس یک مدرسۀ کاتولیک نیز وجود داشت که به منزلۀ دانش سرایی عالی به شمار می رفت و دانش آموزان را برای ورود به دانشگاه های معتبر دنیا آماده می کرد.

بیشتر ارمنیان سیواس را تجار، صرافان و صنعتگران تشکیل می دادند و این شهر تا اوایل قرن بیستم میلادی در غنای فرهنگی به سر می برد.

علاوه بــر دِیـر سورپ نشــان[6] ارمنیان پیرو مذهب مرسلی[7] کلیساهای متعدد دیگری از جمله سورپ پرکیچ[8]، سورپ هاکوپ و سورپ سارکیس را نیز بنا کرده بودند و تا اواخر قرن هجدهم میلادی تقریباً چهارده کلیسای مرسلی در سیواس وجود داشته.[9]

ارمنیــان سیــــواس (قرن نخست قبل از میلاد تا قرن هجدهم میلادی)

نخستین نشانه های موجود از حیات سیواس به قرن نخست پیش از میلاد باز می گردد. در این زمان، شهر در قلمرو حکومت کاپادوکیه بود و کاپارا[10] نامیده می شد اما پس از مدتی به تصرف پُنتوس ها درآمد و مهرداد، از پادشاهان پُنتوس، استحکامات نظامی، قلعه ها و ساختمان های متعددی در آن بنا کرد. [11] رونق و شکوفایی این شهر سبب شد تا مورد توجه رومیان قرار گیرد و خیلی زود، پمپئوس آن را تصرف کرد. کاپارا در دوران سلطۀ او بسیار رونق یافت و به تئوسوپولیس[12] تغییر نام داد اما اندکی بعد ملکۀ پُنتوس برای حمایت هرچه بیشتر این شهر از آماج تهاجمات رومیان به احترام قیصر روم، اگوستوس سباستوس،[13] شهر را سباستیا نامید. در زمان حکومت تئودوروس،[14] سباستیا درمحدودۀ سرزمین هایک کبیر[15] قرار داشت و یکی از شهرهای مهم آن به شمار می رفت.

براساس روایتی تاریخی، در اواخر قرن سوم میلادی، پس از پذیرش مسیحیت از سوی تیرداد سوم، پادشاه ارمنستان، سورپ گریگور روشنگر[16] به منظور انجام برخی مراسم دینی به سباستیا رفت و در شمال شهر کلیسایی بنا نهاد که بعدها به سورپ گریگور شهرت یافت.

این شهر در زمان امپراتوری بیزانس در حوزۀ تقسیمات مختلفی قرار گرفت و بارها دستخوش تغییر و تحول شد. سرانجام ژوستینیانوس،[17] در 536م، با ایجاد تقسیماتی نوین آن را مرکز هایک صغیر[18] قرار داد.

با آغاز قرن دهم میلادی تعداد کلیساهای ارمنیان در این شهر، که روحانیان درجه بالایی در آنها حضور داشتند، به تدریج افزایش یافت و تقریباً نیمی از جمعیت سباستیا را ارمنیان تشکیل می دادند. [19]

در نیمۀ نخست قرن یازدهم میلادی، سنه کریم،[20] پادشاهی از خاندان ارمنی آردزرونی، که حکومت نواحی وسیعی از واسپوراکان را در دست داشت، پس از حملات سلجوقیان مجبور به عقب نشینی شد. وی که توان مقابله با سپاهیان قدرتمند سلجوقی را نداشت و امید خود برای حفظ قلمرواش را از دست داده بود، به منظورصیانت از تاج و تخت پادشاهی و خاندانش راه حلی پیدا کرد. او نامه ای به واسیلی دوم، حاکم یونانی، نوشت و به او پیشنهاد حکومت واسپوراکان را داد و در عوض از او خواست تا مالکیت سباستیا و نواحی اطراف آن را، که در این زمان تحت سلطۀ وی بود، به او واگذارد. واسیلی با این پیشنهاد موافقت کرد و سنه کریم، پس از امضای پیمانی که طی آن مالکیت ده شهر،4,400 روستا و 75 قلعه به او واگذار کرده بود، مقر حکومت خود را به سوی سباستیا ترک کرد. در این مهاجرت چهار فرزند سنه کریم یعنی داویت،[21] آتُم[22]، آبوساهل[23] وکنستانتین و تمامی اعضای خاندان و نزدیکان وی، اشراف، سرداران نظامی و امرا و چهارصد هزار تن از ساکنان وان به همراه تمامی وسایل زندگی و اندوخته های مادی شان او را همراهی کردند.

سنه کریم به همراه اعضای خانواده اش در سباستیا اقامت گزید و به هریک از امرای خویش حکومت ناحیه ای را، در اطراف آن شهر، واگذار کرد. او درسباستیا کلیسایی به نام سورپ نشان بنا نهاد و به امرای خود دستور داد تا هریک در ناحیۀ خود کلیسایی احداث کنند و ساختمان های متعدد دیگری نیز در سباستیا ساخت که معماری آنها بی نظیر بود. [24] در میان این بناها دِیر سورپ نشان، که تاریخ بنای آن به قرن دوازدهم میلادی باز می گردد، از اهمیت خاصی در معماری بناهای این شهر برخوردار است.

این دِیر بر روی تپه ای رو به سیواس قرارگرفته و دیوارهای آن بسیار ساده و از خشت و گل است. در گذشته اطراف آن با زمین های زراعی و درختانی انبوه احاطه شده بود.

دِیر سورپ نشان شامل سه کلیسا به نام های سورپ آسدوادزادزین،[25] سورپ خاچ[26] و سورپ هوهانس کاراپ[27] بود. کلیسای سورپ آسدوادزادزین کلیسای اصلی و محل نگهداری تاج پادشاه و گنجینه های خاندان سلطنتی محسوب می شد، کلیسای سورپ هوهانس کاراپت کوچک ترین کلیسای این مجموعه را تشکیل می داده و کلیسای سورپ خاچ نیز از زیباترین معماری برخوردار بود. این کلیسا تالاری مستطیل شکل با سقفی گنبدی داشت و سرتاسر دیوارهای آن پوشیده از کاشی های رنگی بود.

تا قبل از جنگ جهانی اول این دِیر مخزن نگهداری نسخه های خطی ارمنی بود و ظاهراً کتابخانه ای غنی با حداقل 283 نسخۀ خطی داشت که در حال حاضر شماری از آنها در برخی از موزه های مهم دنیا نگهداری می شوند. [28] از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

– انجیلی به کتابت میکائل، محل نگهداری: گالری هنری والترز در بالتیمور. [29]

– انجیلی با قلم و نقاشی مینیاتور توروس روسلین،[30] محل نگهداری: کتابخانۀ عمومی نیویورک، مجموعۀ اسپنسر. [31]

– انجیلی که مکان کتابت آن سباستیا ثبت شده، محل نگهداری: گالری هنری فریر در واشینگتن. [32]

سنه کریم روستاهای اطراف این شهر را رونق بخشید وجمعیتی را به سرکردگی برخی نزدیکانش به روستاهای اطراف فرستاد تا به کار کشاورزی و دامپروری اشتغال ورزند. از مهم ترین این روستاها روستایی به نام گُودون[33] بود که در شرق سیواس قرار داشت و به دست یکی از نزدیکان سنه کریم اداره می شد. خیلی زود کلیسایی نیز در این روستا ساخته شد. [34]

از جمله بناهای دیگری که به دستور سنه کریم ساخته شد پلی در نزدیکی سیواس بود که بر فراز نهری قرار داشت و از نوزده قوس گنبدی شکل تشکیل شده بود. سنه کریم این پل را به نام دخترش شوشانیک[35] بنا کرد. [36]

سنه کریم شش سال در سباستیا در آرامش حکومت کرد و پس از او داویت، فرزند ارشدش، حکومت را در دست گرفت اما پس از ده سال درگذشت و حکومت به برادرش، آتُم، رسید. او برادر دیگرش، آبوساهل، را در حکومت شریک ساخت. آتُم پادشاهی نیکو و عادل بود و در طی دوران حکومتش مردم سباستیا در رفاه و آسایش بسر می بردند. آتُم برای آبادانی سباستیا دست به کارهای فراوانی زد و برای تأمین مواد غذایی مورد نیاز مردم شهر دستور داد تا در مراتع اطراف آن زمین های زراعی به وجود آورند. به این ترتیب، سباستیا به شهری زیبا و پر رونق تبدیل شد. [37]

عظمت و شکوه سباستیا سبب شد تا پادشاه حکومت یونانی وقت میکائیل سوم به آتُم بدگمان شود و برای جلوگیری از توسعۀ قدرت او سپاهی پانزده هزار نفری به سباستیا گسیل دارد. جنگ سختی در گرفت که در پایان آن پیروزی ازآن سپاه یونانی بود. آتُم و برادرش اسیر شده و به نزد میکائیل برده شدند. در دربار میکائیل، با سیاست و درایت سردار کهن سال ارمنی، شابوح،[38] که پیمان واگذاری سباستیا به دست واسیلی، پادشاه پیشین، را به همراه داشت مسائل حل و فصل شد و میکائیل رسماً حکومت آتُم را در در سباستیا به رسمیت شناخت.

آتُم در این دوران در شرایط بسیار سختی به سر می برد. علاوه بر یونانی ها امپراتوری بیزانس نیز، به منظور جلوگیری از توسعۀ قدرت وی در سباستیا، همواره او را با ترفندهای سیاسی و حملات نظامی تحت فشار قرار می داد.

در 1060 م، سلجوقیان بار دیگر قصد تصرف نواحی مختلف ارمنستان و سباستیا را کردند. این بار دیگر نیروهای یونانی نیز توان مقابله با سپاهیان قدرتمند سلجوقی را نداشتند و در برابر ارتش آنها شکست خوردند. آتُم نیز به همراه خانواده اش سباستیا را ترک کرد و در قلعه ای مستحکم در نزدیکی شهر پناه گرفت. لشگر سلجوقیان وارد سباستیا شد و پس از هشت روز اقامت آنجا را به قصد ایران ترک کرد. [39]

تاریخ دقیق مرگ آتُم و برادرش معلوم نیست اما با توجه به حوادث بعدی باید در اواخر قرن یازدهم بوده باشد. با مرگ آنها یکی از امرای خاندان آردزرونی قدرت را درسباستیا در دست گرفت. وی، که در منابع ارمنی به دانیشمان[40] شهرت دارد، در اوایل قرن دوازدهم میلادی عنوان رسمی امارت را در سباستیا از سلجوقیان دریافت کرد و در مدت زمانی کوتاه موفق شد یونانی ها را وادار به خروج از سباستیا و مناطق اطراف آن کند. پس از مرگ او بین دوازده فرزندش، بر سر تصاحب قدرت، اختلاف به وجود آمد و از این پس تا اوایل قرن سیزدهم میلادی حکومت سباستیا دستخوش تحولاتی فراوان شد و به سیواس تغییر نام داد. [41]

در 1204م، تاتارها به آسیای صغیر راه یافتند و سیواس را، که در آن زمان امیرنشینی کوچک بود، تصاحب کردند. تقریباً تا اواخر قرن چهاردهم میلادی تسلط تاتارها بر سیواس ادامه داشت و در تمام این مدت این شهر یکی از امیرنشین های حکومت آنها محسوب می شد. از آثار تاریخی این دوره می توان به کلیسای سورپ آناپات اشاره کرد. [42]

این کلیسا در نزدیکی دِیر سورپ نشان بر روی تپه ای بنا شده است. دیوارهای آن از بلوک بریده شده از سنگ ساخته شده و بسیار ساده است. در نمای بیرونی آن هیچ گونه تزیینات خارجی یا سنگ نبشته  ای وجود ندارد و سقف کلیسا گنبدی شکل است که در چهار سوی آن پنجره ای کوچک نزدیک به سقف قرار دارد. [43]

مارکو پولو، سیاح و تاجر معروف ونیزی، که در طی سفرش از سیواس نیز عبور کرده، در مشاهدات خود آورده:

(( یکی از قدیمی ترین کلیساهای سیواس سنت جورج[44] است که به یونانی ها تعلق دارد اما ارمنیان مدعی اند که این کلیسا ازآن آنهاست. جمعیت این شهر اغلب تاتار هستند اما مردمانی از قومیت های مختلف از جمله یونانی و ارمنی نیز در آن سکونت دارند)). [45]

در اواخر قرن چهاردهم و آستانۀ قرن پانزدهم میلادی، سیواس شاهد حملۀ تیمور لنگ بود. او در ادامۀ فتوحاتش، در 1405م، به همراه سپاهی عظیم به سوی سیواس حرکت کرد. امیر شهر تمام قوای خود را برای مقابله با سپاهیان تیمور به کار گرفت اما پس از هجده روز محاصره تیمور و لشگریانش وارد شهر شدند. بر اساس منابع تاریخی ارمنی ورود تیمور به سیواس با کشتاری وسیع همراه بود. او چهار هزار سرباز را زنده به گور کرد وکودکان و زنان را در دشتی با دست های بسته به روی زمین خواباند و به سوارانش دستور داد تا از روی آنها رد شوند. بعدها این ناحیه به زمین های سیاه معروف و به یکی از قبرستان های ارمنیان سیواس تبدیل شد. [46]

مخیتار سباستاتسی

تقریباً از آستانۀ قرن پانزدهم میلادی سیواس شاهد ورود ترکان عثمانی بود و جزو قلمرو امپراتوری مذکور قرار گرفت. این شهر در آغاز قرن هفدهم میلادی خاستگاه مکتب دینی نوینی شد.آغاز این قرن با ورود مبلغان کاتولیک مذهب به سیواس همراه بود و این امر سبب گرایش بسیاری از ارمنیان سیواس به مذهب کاتولیک شد. در این زمان، کشیشی ارمنی به نام مخیتار،[47] از اهالی سیواس، که در نوجوانی بخشی از تحصیلات روحانی خود را در دِیرهای واقع در اِجمیادزین، سِوان و باسِن گذرانده و به منظور خدمت به سیواس به دِیر سورپ نشان بازگشته بود، تحت تأثیر عقاید مذهب کاتولیک قرار گرفت و پس از مطالعۀ عقاید کلیسای مذکور خود بنیان گذار مکتبی نوین شد که سهمی چشمگیر در حفظ تاریخ و فرهنگ ارمنستان ایفا کرد. او به قصد ایجاد وحدت بین کلیسای مرسلی و کلیسای رم به قسطنطنیه رفت اما در آنجا افکار و عقایدش مورد توجه قرار نگرفت. این امر سبب شد تا از آنجا به اروپا رود و سرانجام در ونیز، در جزیره ای به نام سنت لازاروس،[48] کلیسا و مدرسه ای مختص مکتب دینی خود ایجاد کرد. او خیلی زود پیروان بسیاری به دست آورد که تحت تأثیر عقایدش مخیتاریست نامیده شدند. مخیتاریست ها در تألیف آثار ادبی، تاریخی و جغرافیایی پیشرو بودند و آثار فراوانی از خود برجای گذاشتند. نخستین بار به همت آنان بسیاری از آثار فرهنگی و تمدنی ارمنیان در اروپا چاپ و در کتابخانه های مهم آن جای گرفت.

افکار و عقاید مخیتار در اندک زمانی به زادگاهش، در سیواس، نیز منتقل شد و او در میان ارمنیان این ناحیه نیز پیروانی فراوان یافت. به این ترتیب، مخیتار نه تنها بنیان گذار مکتب دینی نوینی بود بلکه آغازگر حیات جدیدی در جهت تحول علم و فرهنگ ارمنی شد. [49]

ارمنیان سیواس (قرن نوزدهم میلادی)

تقریباً از اواسط قرن هفدهم میلادی به بعد اطلاعات بسیار اندکی در مورد ساکنان ارمنی سیواس در منابع تاریخی وجود دارد. آنچه مسلم است در این قرن ارمنیان ساکن این ناحیه هنوز بسیاری از مراکز دینی، دِیرها و کلیساهای مخصوص به خود را حفظ کرده بودند و ارمنیان کاتولیک و پروتستان نیز کلیساهای مخصوص به خود داشتند.

نقشه ای از سیواس و اطراف آن،مکان تقریبی برخی روستاهای ارمنی نشین مشخص شده است.اواخر قرن نوزدهم

برطبق برخی منابع، در سیواس، روستاهای فراوانی وجود داشت و برخی متون تاریخی نزدیک به 46 روستای ارمنی نشین را به ثبت رسانده اند[50] که از میان آنها می توان به روستای ارمنی نشین برگنیک،[51] زادگاه شاعر بزرگ ارمنی، دانیل واروژان،[52] اشاره کرد. این روستا در اواخر قرن هجدهم میلادی به وجود آمد و اکثر ساکنان آن ارمنیان کاتولیک مذهب بودند.

بر طبق نوشته ای از مشاهدات هیئتی مذهبی، که در 1855م از برگنیک عبور می کرده، این روستا دارای یک کلیسای سنگی نسبتاً بزرگ بوده و مدرسه ای نیز در آن وجود داشته که حدود دویست دانش آموز در آن مشغول به تحصیل بوده اند.

در متـن دیگری، بــر اساس مشاهدات یکی از سیاحان که در همان تاریخ در ماهنامۀ گراهامز[53] به چاپ رسیده، تعداد جمعیت این روستا 160 خانوار ذکر شده که همگی از ارمنیان کاتولیک مذهب بوده اند. [54] شکوفایی سیواس سبب توجه جهانگردان و سیاحان از اقصا نقاط جهان شد. از نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی جهانگردان بسیاری از این شهر بازدید کردند و در مورد این شهر و ساکنان ارمنی آن مطالبی را به رشتۀ تحریر در آوردند. مطالبی نیز درپاره ای از گزارش های برخی از مقامات مذهبی اروپایی و امریکایی وجود دارد که مربوط به بازدیدهای آنها از چگونگی زندگی ارمنیان این ناحیه است؛ برای نمونه، یکی از سیاحان مذکور به نام ویلیام اِینسورت در مشاهدات خود از سیواس، که متعلق به 1835م است، این گونه آورده:

دانیل واروژان

((… روز بعد به شهری به نام سیواس رسیدیم. سیواس نمونۀ برجسته ای ازمراکز استان های ترکیه است و مجموعه ای رنگارنگ از بناهای متفاوت در آن دیده می شود. گفته می شود که هزار خانوار ارمنی در این شهر سکونت دارند)). [55]

چند سال بعد، در 1844م، هیئتی از فرقۀ راهبان ژاکوبیت[56] از سیواس بازدیدکردند. یکی از اعضای این هیئت در گزارشی از این بازدید دربارۀ بخشی از حیات مذهبی ارمنیان شهر نوشته:

((… ما سیواس را به همراه گروه کوچکی ترک کردیم. در فاصلۀ پانزده دقیقه از شهر دِیری به نام نشان مقدس و کلیسای صلیب مقدس قرار دارد. آنجا مکانی برای مراسم روزهای یکشنبه و اعیاد مسیحیان این ناحیه است. اطراف دِیر مذکور با زمین های سرسبز و پرباری احاطه شده که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند)).

در گزارش یک هیئت مذهبی دیگر، در 1855م، تعداد جمعیت سیواس پنجاه هزار نفر عنوان شده که از این میان حدود دوازده هزار نفر ارمنی بوده اند.

کاپیتان برنابی[57] در قسمتی از یادداشت های خود در کتابی تحت عنوان سوار بر اسب از طریق آسیای صغیر، در 1877م، می نویسد:

(( در سیواس در خانه ای تمیز و زیبا که به یک خانوادۀ ارمنی تعلق داشت اقامت گزیدم.

بازرگانان این شهر بیشتر ارمنی اند و بر نوسانات قیمت کالاها کاملاً آگاه هستند. آنها از قدرت خرید بسیار بالایی برخوردارند و توان خرید و اندوختن مقادیر زیادی طلا را دارا هستند)). [58]

اهالی روستای ارمنی نشین برگنیک،اواخر قرن نوزدهم میلادی

دربخشی از متن کتابی، از مشاهدات یکی از سیاحان، مطالب جالبی در مورد آداب غذا خوردن ارمنیان این ناحیه آورده شده:

((خانواده های ارمنی با هم و دور یک میز گرد کوچک غذا می خورند. برای هر فرد یک قاشق چوبی و یک تکه نان قرارداده می شود. غذای اصلی در یک ظرف بزرگ، در وسط میز، قرار می گیرد. ظرف مذکور مشترک بوده و همۀ اعضای خانواده از آن غذا می خورند. اگر غذاها متنوع باشند، ظرف ها به ترتیب بعد از پایان هر غذا بر روی میز قرار می گیرند. همیشه آخرین غذا برنجی پخته شده است که آن را پلاف[59] می نامند. در کنار میز تنوری قرار دارد که به صورت حفره ای در زمین است و حرارت آن با ذغال تأمین می شود. آنها شیرینی هایی را که خود می پزند در آن تنور نگه می دارند تا گرم بماند و در پایان غذای روزانۀ خود از آن شیرینی ها نیز می خورند)). [60]

مسلماً جملگی این مطالب و یادداشت هایی از این دست در ثبت بخش هایی از حیات ارمنیان سیواس از اهمیت ویژه ای برخوردار است و منبعی مهم برای روشن شدن بخش هایی از زندگی ارمنیان این ناحیه، به ویژه، درطی قرن نوزدهم میلادی محسوب می شود.

در نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی، تحولات شکل گرفته در حیات فرهنگی ارمنی خیلی زود آثار خود را در سیواس نیز آشکار ساخت. به همت بسیاری از ارمنیان توانگر سیواس، شرکت های تجاری، مدارس، بیمارستان ها و کتابخانه هایی در استانبول و برخی شهر های مهم دیگر بنیان نهاده شد. در سیواس کتابخانه های متعددی شامل کتاب هایی به زبان ارمنی در زمینه های مختلف ادبیات، تاریخ و جغرافیا، ایجاد و مدرسه ای نیز برای دختران و پسران ساخته شد که علاوه بر علوم مختلف آن زمان به تدریس برخی رشته های هنری از قبیل نقاشی و فرش بافی نیز می پرداخت. به همت بازرگانان ارمنی تجارت نیز در سیواس بسیار پیشرفت کرد. بازرگانان ارمنی سیواس صاحب ثروت سرشاری بودند و خانه های باشکوهی در این شهر بنا کردند که در نوع خود بی نظیر بود.

طرحی از یکی از خانه های ارمنیان سیواس (خانه متعلق به فردی به نام هاکوپ شاهینیان است)

بازرگانان ارمنی سیواس بر نوسانات پولی این ناحیه اشراف و بازار داد و ستد را در دست داشتند. آنها بیشتر راه های تجاری اطراف سیواس را به خوبی می شناختند و حتی به شهر های دور افتادۀ آسیای مرکزی نیز دسترسی داشتند و در آنجا سرمایه گذاری می کردند. فرش، پشم، پارچه، ظروف نقره ای و رنگ های گیاهی از جمله کالاهایی بودند که تاجران ارمنی برای فروش عرضه می کردند. این شکوفایی تا اواخر قرن نوزدهم میلادی حفظ شد. تا آن زمان ارمنیان سیواس و روستاهای اطراف آن جمعیتی در حدود 33,000 نفر را تشکیل می دادند و 46 کلیسای فعال در این ناحیه و چند مدرسه در سیواس و روستاهای اطراف و یک بیمارستان مختص ارمنیان نیز در سیواس وجود داشت. [61]

بدون شک ساکنان ارمنی سیواس سهمی بزرگ در تعالی فرهنگ ارمنی داشته اند و چهره های بسیاری در عرصه های مختلف به این ملت تقدیم کرده اند. آجاریان، محقق نامی ارمنی،که مبسوط ترین پژوهش ها را در مورد مهاجرنشین های ارمنی صورت داده، سیواس را به منزلۀ یکی از بزرگ ترین مراکز تجمع و حیات فرهنگی، مذهبی و اقتصادی ارمنیان معرفی می کند و بر این باور است که ارمنیان سیواس نه تنها تسلیم شرایط دشوار و ناگوار تاریخی نشده اند بلکه همواره با این شرایط سازگاری یافته و با ملایمت و انعطاف فراوان حیات خود را در گذر حوادث، به شیوه ای مطلوب، به پیش برده اند. [62]

منابع:

Acharyan, Hrachia. Hay Gaghtakanutian Badmutiun.Yerevan: Hrachia Acharyan university, 2002.

Aghaian And Others. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan:Haykakan Sovedakan Akademian, 1976, Vol. 3.

Ainswort, William.Travels And Researches In Asia Minor, mesopotamia, Chal dea And Armenia.British Library: Historical Print Editions, 2011.

Ardzroonie, Tovma. Badmutiun Ardzrooniats Dan.Yerevan: Sovedakan gerogh , 1978.

Avedisian,Kamar. Hayerenageidakan Edoidner.Yerevan:Hayasdan, 1987.

Darontsei, Soghomon. Daniel Varoojan.yerevan: Hay.bed.Hra.,1955.

Hakopian Teodos. Badmakan Haiasdanie kaghakner. Yerevan: Haiasdan, 1987.

Hewson, Rober, H. Armenia. A Historical Atlas.Chicago:The University Of Chicago,  2001.

Hovannisian, Richard. Armenian Sebastia / Sivas And Lesser Armenia. Castamesa, California: Mazda publishers, 2004.

Martin, Edvin W. The Hubbards Of Sivas: A Chronicle Of Love And Faith. Santabarbara:Fithian 1991.

Marco Polos Travels On Asia’s Silk Road. Oxford: Heineman Library, 2008.

Stepanyan, G. Hay meshakooitie neshanavor Gorzichner. yerevan: Yerevanie hamalsaran, 1976.

Talbet, Richard J. A. Barington Atlas Of The Greek And Roman World. Princeton: Princeton Universiy Press. 2000.

http/ Armenian Architecture ـ Virtualani. org

www.Pirkinik / html

www.sivas/html

پی نوشت ها:

1ـ نوشتار حاضر پژوهشی تاریخی است که به بررسی حیات ارمنیان ساکن سیواس و برخی روستاهای اطراف آن پرداخته و بخش هایی از جنبه های زندگی اجتماعی، دینی و اقتصادی ارمنیان این ناحیه را تا پایان قرن نوزدهم میلادی در اختیار خوانندگان قرار می دهد. لازم به ذکر است، در خصوص موضوع مورد بحث تحقیقات نادری صورت گرفته که بیشتر آنها در دهۀ نخست قرن بیستم، در اروپا، به چاپ رسیده است. لذا قلت شدید منابع این پژوهش مانع از بحث و بررسی بیشتر پیرامون جزئیات زندگی ارمنیان این ناحیه و سرگذشت آنان شد.

2ـ کارشناس ارشد تاریخ جهان، محقق و مدرس دانشگاه.

Kizilirmak 3ـ

Sebastia 4ـ

Teodos Hakopian, Badmakan Haiasdanie kaghakner ( Yerevan: Haiasdan, 1987) p. 221.5ـ

Soorp Neshan 6ـ به معنی نشان مقدس. بر طبق روایتی این مکان مدت ها محل نگهداری تکه ای از صلیب حضرت مسیح بود که یکی از حواریون مسیح به نام هریپسیمۀ مقدس آن را به ارمنستان آورده بود. این تکه از صلیب مقدس مدتی طولانی در دِیر واراگا، در واسپوراکان، نگهداری می شد اما پس از مهاجرت سنه کریم به سباستیا آورده شد و در دِیر سورپ نشان قرار گرفت.

7ـ کلیسای سنتی ارمنستان که بیشترین پیروان را در میان ارمنیان به خود اختصاص داده. این کلیسا کاملاً مستقل و از آداب و مراسم خاص خود برخوردار است.

Soorp Perkich 8ـ به معنی منجی مقدس.

Richard Hovannisian, Armenian Sebastia/Sivas And Lesser Armenia (Castamesa,Calf: Mazda publishers, 2004)9ـ

Kapara 10ـ

Richard, J, A. Talbet, Barington, Atlas Of The Greek And Roman World (Princeton: Princeton Universiy Press. 2000), p. 987. 11ـ

Teosopolis 12ـ

Ougostus Sebastus 13ـ

Teodoros 14ـ

15ـ ارمنستان کبیر.

16ـ او اصلاً منسوب به خاندان اشکانی بود که پس از اقامت در کاپادوکیه به دیانت مسیح روی آورد. مسیحیت به دست او به ارمنستان راه یافت و در اوایل قرن چهارم میلادی با پذیرش مسیحیت از سوی تیرداد سوم دین رسمی ارمنستان اعلام شد.

Justinianus 17ـ

18ـ ارمنستان صغیر.

Hrachia Acharyan, Hay Gaghtakanutian Badmutiun (Yerevan:Hrachia Acharyan university, 2002), p. 510 – 512 19ـ

Sene kereim 20ـ

Daveit  21ـ

Atom  22ـ

Abusahl 23ـ

Tovma Ardzroonie, Badmutiun Ardzrooniats Dan (Yerevan: Sovedakan gerogh , 1978), P. 309-313 24ـ

Soorp Asdavadzazein 25ـ

Soorp Khach 26ـ به معنی صلیب مقدس.

Soorp Hovhanes Karapet 27ـ

http/ Armenian Architecture Virtualani. org 28ـ

Walters Art Gallery 29ـ

Toros Roselein 30ـ

یکی از چهره های برجستۀ هنر ارمنی در قرن سیزدهم میلادی که در خطاطی، پیکرنگاری و نقاشی مینیاتور تبحر داشت و صاحب مکتب خاص بود.

NewYork Public Library, spenser Collection 31ـ

Freer Gallery Of Art 32ـ

Govdun 33ـ این روستا امروزه به گُی دون (Goydun) شهرت دارد.

Hovannisian , ibid 34ـ

Shooshanik 35ـ

Kamar Avedisian, Hayerenageidakan Edoidner(Yerevan:Hayasdan, 1987) p. 223 36ـ

Robert. H. Hewson, Armenia. A Historical Atlas(Chicago:The University Of Chicago, 2001) P.116& 190 37ـ

Shabooh 38ـ

Aghaian And Others, hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan:Haykakan Sovedakan Akademia, 1976) Vol 3, p. 452 – 456 39ـ

Danishman 40ـ در برخی منابع دیگر به صورت دانشمند( danishmend) آمده که به معنی مشاور است و در متون تاریخی ارمنی عنوان مقام اداره کنندۀ ولایات ارمنستان بوده که از سوی پادشاه سلجوقی تعیین می شده.

[1]1. Acharyan, ibid, p. 514& 51541ـ

  1. 2. Soorp Anapat42ـ
  2. 3. http// Armenian Architecture. Ibid43ـ

44ـ احتمالاً کلیسای سنت گئورگ.

45ـ ک.ر

Marco Polo’s Travels On Asia’s Silk Road ( Oxford: Heineman Library , 2008).

Acharyan, ibid, p. 517 46ـ

Mekhitar Sebastatsie 47ـ

Saint Lazaros 48ـ

  1. Stepanyan, Hay meshakooitie neshanavor Gorzichner(yerevan: Yerevanie hamalsaran, 1976), 515-52049ـ

Hakopian , ibid, 221 50ـ

Bergenik51ـ

در منابع لاتین به صورت پیرکینیک (Pirkinik) آمده. این روستا امروزه Cayboyu نامیده می شود.

Daniel Varoojan52ـ

شاعر بزرگ ارمنی قرن بیستم میلادی. وی مدتی در استانبول، در مدرسۀ مخیتارها، به تحصیل پرداخت. او در یکی از نوشته هایش خود را شاگرد این مکتب می داند. او از اهالی روستای ارمنی نشین و کاتولیک مذهب برگنیک بود و بخشی از حیات خود را به تدریس دراین شهر گذراند. واروژان در 23 اوت 1915م، در حالی که در اسارت نیروهای عثمانی به سر می برد در دشت چانغری، پس از تحمل رنج فراوان، درگذشت..نک:

Soghomon Darontsei, Daniel Varoojan(yerevan: Hay. Bed. Hra.,1955), p. 3-14.

Grahams Monthly 53ـ

www.Pirkinik 54ـ

55ـ ک.ر

William Ainswort , Travels And Researches In Asia Minor, mesopotamia, Chaldea And Armenia (British Library:

Historical Print Editions, 2011).

Jacobit56ـ

captain fren Burnaby  57ـ

www.sivas/html  58ـ

Pelaf  59ـ

برنج سفید پخته شده. این غذا امروزه نیز جزء اصلی بیشتر غذاهای سنتی ارمنی را تشکیل می دهد.

60ـ رک:

Edvin W. Martin, The Hubbards Of Sivas : A Chronicle Of Love And Faith (Santabarbara:Fithian, 1991).

Acharyan, ibid , p. 527-52861ـ

Acharyan, ibid , 52562ـ

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55
سال پانزدهم | بهار 1390 | 184 صفحه
در این شماره می خوانید:

ارمنیان دعوی مستدل و مشروعی برای درخواست خسارت دارند

نویسنده: آلفرد دِزایاس / ترجمه: نارک امیرخانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 بدون شک، ارمنیان دعوی مستدل و مشروعی برای الزام ترکیه به جبران خسارت های مادی و معنوی حاصل...

مروری تحلیلی بر فرایند شکل گیری پان ترکیسم

نویسنده: مهدی حسینی تقی آباد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 به گفتۀ یکی از صاحب نظران ((تعریف قابل قبول همه‌جانبه‌ای برای پان‌ترکیسم وجود ندارد. پان‌ترکیسم به مفهوم عام...

موزه یادبود نژادکشی ارمنیان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 پس از خاتمۀ سه دهه رعب و وحشت حاکم بر سراسر اتحاد جماهیر شوروی و آزادی زندانیان سیاسی بعد از سال های 1956م ارمنیان...

نقش ارمنیان در معماری استانبول

نویسنده: چنگیز چاندار / ترجمه: استینه جان درمیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 در چهارچوب برنامه های فرهنگی برگزار شده به مناسبت انتخاب استانبول به منزلۀ پایتخت فرهنگی...

نظامیان ارمنی در ارتش عثمانی

نویسنده: هاسمیک خاچاطوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 تاریخ سازمان یافتن و به قدرت رسیدن دولت عثمانی ارتباطی نزدیک با ترکیب قوای نظامی و قدرت یافتن آن دارد. دولت...

آموزش و هنر در ارمنستان غربی

نویسنده: هاسمیک خاچاطوریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 در قرن نوزدهم میلادی و خصوصاً، پس از تصویب قانون اساسی ملی، ارمنیان ارمنستان غربی اقدام به سازمان دهی امور...

بررسی پیمان مسکو طبق حقوق بین الملل

نویسنده: آرا پاپیان / ترجمه: تالین بندری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 (( در 21 مارس 1921م، بلشویک  ها پیمانی را با کمال آتاتورک منعقد کردند که مطابق آن یک قسمت از خاک...

نامه سرگشاده رئیس انجمن نویسندگان ارمنستان،به یک نویسنده ترک

نویسنده: لِوون آنانیان / خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 دوستان وهمسایگان ایرانی محترم وعزیز، عنایت فرمایید و پیش از خواندن این نامه به کتاب های تاریخ...

گفت و گو با محقق ترک،حسن سلیم اوزرِتِم

نویسنده: گریکور قضاریان / ترجمۀ آرا اوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 در13 مرداد 1389، هم اندیشی یك روزه ای، از سوی مؤسسۀ مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز وزارت امور...

فردیوف نانسن،حامی حقوق پایمال شده ملت ارمن

نویسنده: گریگور آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 او بر این باور بود که انسان ماهیتاً تمایل بـه کسب دانش دارد و همین که عطش انسان بـرای کسب دانش به خاموشی گراید او...

گفت و گو با پروفسور آلفرد دِزایاس

نویسنده: گریکور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 در دنیای حقوق بشر، تبعیض و جانبداری جایز نیست.وظیفۀ تركیه، عذرخواهی از ارمنیان و جبران خسارت است.وظیفۀ ارمنیان،...

حماسه داردانل

نویسنده: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 سركیس طروسیـان، در 1891م، در شهــر اِوِرك،[2] منطقــۀ كه سـاریای[3] ایالت آنــگورا، (آنكارای كنونی) در تركیه، به...

جنبش ملی دموکراتیک ارمنی ها و نژادکشی 1915

نویسنده: مسعود عرفانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 نام کتاب: جنبش ملی دموکراتيک ارمنی ها و نژادکشی 1915 نويسنده: رجب ماراشلی محل نشر: استانبول انتشارات: پری سال نشر:...

تاریخ مجعول

نویسنده: روبن گالچیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 یکی از دلایلی که لزوم پایه گذاری بازار مشترک اروپا یا آنچه را که امروزه اتحادیۀ اروپا می نامیم، داشتن اروپایی امن و...

نژادکشی ارمنیان،در مطبوعات معتبر جهانی

نویسنده: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 55 نژادكشی ارمنیان و رفتار غیرانسانی سلاطین امپراتوری عثمانی با تبعۀ ارمنی تبار خود، در مطبوعات و رسانه های دنیا،...