نویسنده: کارن خانلری / ترجمه: سرکیس مگردیچیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52

به مناسبت صد و بیستمین سالگرد تأسیس حزب داشناکسوتیون
زیربناهای نظری مرام نامۀ  فدراسیـون انقلابی ارمنی و مقایسـۀ آن با مفاهیـم ارزشی برخی از احزاب عضو سازمان بین الملل سوسیالیست

هدف این مقاله ارائۀ زیربناهای نظری مرام نامه فدراسیون انقلابی ارمنی داشناکسوتیون و مقایسۀ آن با مفاهیم مشابه مندرج در مرام نامه ها، برنامه ها (پلاتفرم ها)، بیانیه ها و دکترین های سایر احزاب سوسیالیست، سوسیال دموکرات و کارگر است.

مدخل

فدراسیون انقلابی ارمنی های هِقاپوخاکان داشناکسوتیون در 1890م تأسیس شد و از 1907م، به منزلۀ حزب سوسیالیست ارمنی، عضو سازمان بین الملل سوسیالیست است. این حزب در حال حاضر، تنها عضو رسمی سازمان بین الملل سوسیالیست، از میان کشورهای تازه استقلال یافته، محسوب می شود و نمایندۀ آن، ماریا تیتیزیان، سمت نیابت ریاست را در این سازمان عهده دار است.

مرام نامۀ کنونی داشناکسوتیون، که در 1998م تدوین شده، پنجمین سند رسمی ایدئولوژیک این حزب به حساب می آید (چهار مرام نامۀ حزب به ترتیب در 1892، 1907، 1919 و 1982م تدوین شده اند). مرام نامه کنونی با پیشگفتاری آغاز می شود که در آن قید شده داشناکسوتیون ماهیتاً، بر اساس جهانبینی و سنن عقیدتی خود، حزبی ملی، سوسیالیست، دموکرات و انقلابی است.

این شرح تیپ شناسانه، حزب داشناکسوتیون را به منزلۀ مدافع منافع تمام ملت ارمنی معرفی می کند. این اصل حیاتی ایدئولوژیک، از بنیان گذاران حزب روستوم زوریان و سیمون زاواریان به ارث رسیده که به بهترین نحو در مرام نامۀ 1982م داشناکسوتیون نیز منعکس شده است. روستوم زوریان، در چهارمین کنگرۀ عمومی حزب داشناکسوتیون، در 1907م، با توضیح نقشی که داشناکسوتیون به منزلۀ حزبی سوسیالیست ایفا کرده، به روشنی آشکار می سازد که چگونه می توان تنها با اتکا به پایگاه اجتماعی زحمتکشان برای رفاه کل ملت مبارزه کرد. زاواریان نیز بر مبنای همین نظر، این اندیشه را مطرح می سازد که داشناکسوتیون باید به تدریج از سنگر دفاع از منافع طبقۀ زحمتکش ارمنی به سنگر دفاع از منافع تمام ملت ارمنی ارتقا یابد.

مفهوم ((دفاع از منافع تمام ملت)) و نه دفاع از منافع طبقه   یا قشری مشخص از اجتماع که منبعث از اعتقادات ژرف ایدئولوژیک است، مرز اصلی اندیشۀ سوسیالیستی را از نوع کمونیستی آن مشخص می سازد (در مکتب مارکسیست لنینیست، حزب ترجمان منافع طبقاتی طبقه ای خاص قلمداد می شود). مفهوم ایدئولوژیک (( دفاع از منافع تمام ملت)) را احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکراتیک متعددی اتخاذ کرده اند. از این منظر کنگرۀ عمومی باد گودسبرگ، 1959م، حزب سوسیال دموکرات آلمان شایان توجه است. در این کنگره، حزب خود را از مجموعه ای از جرم اندیشی ها و دیدگاه های تنگ نظرانۀ مارکسیستی رها کرد و به آن اعتقاد رسید که حزب دیگر فقط معرف منافع طبقۀ کارگر آلمان نخواهد بود بلکه می کوشد تا از منافع تمام ملت آلمان دفاع کند.

از این دیدگاه، مدخل مرام نامه چهرۀ ایدئولوژیک داشناکسوتیون را به این شکل معرفی می کند: (( [حزب] های هقاپوخاکان داشناکسوتیون با تمام قوایش برای دفاع از منافع سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی ـ فرهنگی تمام ملت ارمنی مبارزه می کند)).

امروزه تقریباً تمام احزاب سوسیالیست، سوسیال دموکرات و کارگر به منزلۀ مدافع منافع تمام ملت هایشان پا به عرصه می گذارند؛ مثلاً، جنبش سوسیالیستی پان هلنیک یونان در میثاق نامۀ جنبش خود، در 2008، هدف (( تأمین وفاق ملی به منظور دفاع از منافع ملی)) را سرلوحۀ خود قرار می دهد.

با وجود این، هنوز احزابی هستند که خود را حزب طبقۀ کارگر معرفی می کنند. حزب کارگر سوسیالیست اسپانیا در این زمره قرار دارد که در مرام نامۀ 2005 م آن ذکر شده: (( حزب کارگر سوسیالیست اسپانیا، با بیش از 125 سال سابقۀ تاریخی، سازمان سیاسی طبقۀ کارگر و همچنین حزب زنان و مردانی است که علیه تمامی صور استثمار قد علم کرده اند و برای مبارزه در راستای ترقی جامعه و گذر به آزادی، برابری، همبستگی و صلح مساعدت می کنند)). حتی در این مورد خاص نیز، همان گونه که مشاهده می شود، سوسیالیست های اسپانیا برای خاستگاه سوسیالیستی خود چارچوب انعطاف پذیری را اتخاذ کرده اند.

پس از آن، مدخل، دورنمای ایدئولوژیک داشناکسوتیون را از مبارزۀ آزادی بخش ملی ارمنی چنین بیان می کند: (( های هقاپوخاکان داشناکسوتیون مبارزۀ آزادی بخش ملی مردم ارمنی را با ایدئولوژی خود تبیین می کند. داشناکسوتیون از طریق آزادی فرد حق تعیین سرنوشت ملی و مملکت مستقل، همبستگی و رفاه جامعه و تضمین پیشرفت بی قید و شرط، همه جانبه و هماهنگ فرد و ملت ارمنی را پیشنهاد می کند)).

در مرام نامۀ سوسیالیست های بلغار نیز به چنین تأکیدی بر می خوریم: (( حزب سوسیالیست های بلغار، حزبی پارلمانتاریست و عام است که بر مبنای ارزش های جهانی، ملی و سوسیالیستی، در راه بنای جامعه ای انسانی و دموکراتیک، تلاش می کند)). مشاهده می شود که در نظام ارزشی سوسیالیست های بلغار هم مفاهیم ملی و سوسیالیستی به منزلۀ یک کل معرفی می شوند.

این درک؛ یعنی، اصل توازی حق تعیین سرنوشت ملی با رفاه و عدالت اجتماعی، ریشه هایی عمیق و تاریخی در نظام ارزشی داشناکسوتیون دارد. همان گونه که هر جنبش ملی ریشه ها و دلایل اجتماعی دارد به همان گونه نیز متقابلاً هر جنبش اجتماعی در بطن خود متأثر از ویژگی های ملی است. به این ترتیب، پرداختن به یکی بدون دیگری ناقص و زودگذر است. این مفهوم را گارگین خاژاک، نظریه پرداز داشناکسوتیون، به شایستگی شرح داده است: (( هر چقدر که در یک ملت جنبش سوسیالیستی جدیدتر باشد به همان اندازه مرام نامه های احزاب آن اقتباس شده تر و همان قدر روش ها و شیوه ها تقلیدی تر هستند)) و بالعکس، به نظر او هنگامی که جنبش های اجتماعی با تجربه تر و قائم به خود هستند بیشتر خصلت مکانی و ملی به خود می گیرند.

در مرام نامۀ داشناکسوتیون، اصل توازی مبارزات آزادی بخش ملی و جنبش های اجتماعی، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، تقریباً از طرف نیروهای سوسیالیستی تمام آن ملت هایی اتخاذ شده که مسئلۀ آزادی بخش ملی داشته  اند و یا هنوز دارند. مضافاً، این اصل به صورت نظری حتی از طرف نیروهای سوسیالیستی اتخاذ شده که ملت هایشان، در چند قرن اخیر، مسئلۀ ملی نداشته اند. بهترین مصداق این سخن حزب سوسیال دموکرات سوئد است که در مرام نامۀ 1993م آن، اصل توازی مطرح شده است: (( مبارزۀ آزادی بخش ملت ها همیشه با اندیشۀ رهایی اقتصادی و اجتماعی همراه بوده است)). پشتیبانی اندیشۀ سوسیالیستی از مبارزات آزادی بخش ملی به هیچ وجه امری تصادفی نیست بلکه از اصل مذکور نشئت می گیرد.

بر مبنای این اصل کلی، مدخل مرام نامۀ داشناکسوتیون، بدون وارد شدن در جزئیات، دربارۀ اهدافی که داشناکسوتیون دنبال می کند شرحی کلی می دهد: (( های هقاپوخاکان داشناکسوتیون برای حل مسئلۀ ارمنی و برای ایجاد تمامیت وطن و یکپارچگی کامل ارمنیان تلاش می کند)).

اساس ایدئولوژی داشناکسوتیون

بخش (( اساس ایدئولوژی داشناکسوتیون))، در مرام نامۀ این حزب، عمدتاً از شش فصل تشکیل شده است. فصل اول به اختصار راه گذشتۀ بشر را توصیف می کند. در زیربنای این توصیف، به هیچ وجه روش شناسی ای مختص یک مکتب فلسفی خاص قرار نگرفته است؛ مثلاً، قوانین کلی و طرز نگرش های فورماسیونال مادی گرایی تاریخی یا نظریۀ تاریخی فورماسیون های مترتب اجتماعی که مبارزات طبقاتی را به منزلۀ تنها نیروی محرک پیشرفت تاریخ معرفی می کند، از دیدگاه داشناکسوتیون منتفی است. آنچه در توصیف داشناکسوتیون از تاریخ بشر بیشتر نمایان می شود پدیدۀ سیطرۀ انسان بر انسان و استثمار کار است. این پدیده، با تمام مظاهر آن، در طول کل تاریخ بشر وجود داشته است. در مرام نامۀ داشناکسوتیون، پدیدۀ سیطره و استثمار تنها منوط به طبقات اجتماعی نیست و گسترۀ وسیعی از گروه های گوناگون انسانی و ملت ها را در بر می گیرد. مبارزۀ طبقاتی، که نظریۀ مارکسیستی آن را به منزلۀ تنها محرک تاریخ می شمارد، از همان ابتدا مورد انتقاد نظریه پردازان داشناکسوتیون قرار گرفت: (( سرانجام چه کسی می گوید که بهره کشی در جهان تنها در یک قالب و در قالب طبقاتی به وقوع می پیوندد؟)). این سؤال را گارگین خاژاک مطرح کرده و به آن چنین پاسخ می دهد: (( به هیچ وجه. انواع دیگری از بهره کشی نیز وجود دارند، مانند بهره کشی ملی که می توان گفت به مراتب بدتر از بهره کشی طبقاتی است. بهره کشی ملی زمانی رخ می دهد که ملتی سلطه گر ملت تحت سیطره را غارت می کند. اما در این وضعیت چه کسی چپاولگر است؟ آیا تمامی یک ملت، تمامی ملت دیگر را مورد بهره کشی قرار می دهد؟ هرگز. چپاولگران همواره بورژواها، طبقۀ اشراف و بوروکرات های ملل سلطه گر هستند)).

طبق مرام نامۀ داشناکسوتیون پیشرفت بشر ناکامل و ناقص است (( تا زمانی که تمام افراد، گروه های اجتماعی و ملت ها فرصت های برابر به منظور استفاده از دستاوردهای کار و اندیشۀ انسانی را برای رفاه شان ندارند)). نظریۀ فرصتهای برابر، که در مرام نامۀ داشناکسوتیون قرار گرفته است، هرچند از سوی نظریه پردازان نئولیبرال هم مطرح می شود، یک نظریۀ ناب متعلق به سوسیالیسم معاصر است. حزب جبهۀ دموکراتیک چپ لهستان این نظریه را این گونه تشریح می کند: (( دولت باید نقطۀ آغازین برابری برای هر شهروند را تضمین کند و این اعتماد را فراهم آورد که تفاوت های اجتماعی زیاد بزرگ نیستند)) و یا در مرام نامۀ سال 2002م حزب سوسیالیست آرژانتین گفته شده: (( اندیشۀ برابری در واقع شیوۀ زندگی در آزادی است. اندیشۀ برابری همچنین خواهان ایجاد ساختار اجتماعی و شرایط اقتصادی ای است که به همه حقوق یکسان و فرصت های برابر برای مشارکت و پیشرفت می دهد)). در این خصوص حزب کارگر نروژ به طور واضح تری نظر خود را دربارۀ فرصتهای برابر بیان می کند. با مقایسۀ این مفهوم با مفهوم برابری حقوق، در مرام نامۀ این حزب، آمده است: (( در هر حال فرصت برابر مفهومی والاتر از آزادی انتخاب و برابری ظاهری دسترسی به امتیازات نظام رفاه مند را داراست)).

حزب سوسیال دموکرات دانمارک هم ارتباط متقابل ژرفی بین مفاهیم عدالت و برابری ترسیم می کند: (( برابری یعنی تقسیم شرافتمندانه و عادلانۀ دارایی های جامعه. آن به معنی فرصت های برابر و دسترسی برابر به تحصیل، بهداشت و زمینه های دیگر خدمات، بدون در نظر گرفتن جنسیت و موقعیت اجتماعی و نژادی، است. مفهوم برابری، بی شک، به آن معنا نیست که تمامی ما باید به یک شکل باشیم)). در اینجا تأکید مهمی نمایان می شود که همانا درک منحصر به خود سوسیالیست از مفهوم برابری است، مساواتی که به نفع عدالت بهینه می شود؛ به عبارت دیگر، آن مقدار از برابری قابل قبول است که تحت آن بیشینه عدالت عاید شود و در این صورت، نقطۀ بهینه همان نقطۀ حقوق برابر و فرصت های برابر است. براساس این تعریف، برابرسازی، بیش از نقطۀ بهینه، مساواتی ظاهری محسوب می شود و تنها چارچوب مفهوم اجتماعی عدالت را محدود می کنند.

با پرهیز از تعاریف غیر عمومی و بحث برانگیز نظریه های فرماسیونال مرام نامۀ داشناکسوتیون انواع مختلف استثمار و سیطره را خاطر نشان می کند: (( سرمایه داری، امپریالیسم، تام گرایی(توتالیتاریسم) و استعمار، انواع مختلف استثمار و سیطره هستند))  . قابل ذکر است که مفاهیم مزدوج سیطره[1] و استثمار[2] اغلب با هم در مرام نامۀ داشناکسوتیون به کار رفته اند و معنی آن این است که این دو، به منزلۀ ادراکات مکمل، مظاهر متفاوت پدیده ای یکسان هستند. با چنین روش شناسی ای امکان گسترده ای فراهم می آید تا نه تنها درگیری ها و تضادهای طبقاتی و اجتماعی ـ اقتصادی، بلکه انواع تضادهای دیگر نیز مانند تفابل های نژادی، اعتقادی و فرهنگی در تاریخ مشاهده و تبیین شوند. این گونه تقابل ها، برخلاف منطق مکاتب مادی گرا، فقط نتایج تضادهای طبقاتی نیستند و در غالب موارد به منزلۀ فرآیندهای مستقل از عوامل صرف اقتصادی، به نوبه خود، نقش و وزن بزرگی در تاریخ بشر داشته و دارند.

در این فصل، به موازات توصیف دو پدیدۀ استثمار و سیطره، اصول آزادی و برابری و مبارزه ای که برای تحقق آنها صورت می گیرد، به منزلۀ تلاشی ناگزیر و برگشت ناپذیر تعریف می شود: (( بشر، گروه های اجتماعی، خلق ها و ملت ها همواره برای آزادی و برابری تلاش و برای تحقق آنها مبارزه کرده اند)).

مطابق با مرام نامۀ داشناکسوتیون عدالت، آزادی و برابری به هیچ وجه اندیشه هایی تخیلی یا آرمانی نیستند و مبارزه ای که در راه تحقق آنها صورت می پذیرد هم طبیعی و هم عمیقاً آگاهانه است و از تأثیر متقابل عوامل عینی و ذهنی زندگی انسان و اجتماع نشئت می گیرد. مرام نامۀ داشناکسوتیون، در اینجا، بار دیگر، دیدگاه تاریخی فلسفی این حزب را تثبیت می کند که براساس آن پیشرفت انسان منوط به اندرکنش سینتتیک (تأثیر متقابل و هماهنگ) عوامل عینی و ذهنی است. این دیدگاه تاریخی ـ فلسفی، که نظریه پردازان داشناکسوتیون مانند یرواند فرانگیان و هراچ داسنابدیان آن را (( واقع گرایی تاریخی)) نام نهاده اند، تبلوری بس طولانی در ادبیات ایدئولوژیکی داشناکسوتیون دارد. در گفت و گوهای ایدئولوژیک داشناکسوتیون با جریانات مارکسیست لنینیستی، (( واقع گرایی تاریخی)) در تقابل با (( ماتریالیسم تاریخی)) قرار می گیرد.

با منطق این نظام فکری فلسفی است که اصل ارتباط کارکردی (فونکسیونال) متقابل و توازی طبیعی جنبش های اجتماعی و مبارزات آزادی بخش ملی معنا پیدا می کند. (( در این جریان تاریخی هم مبارزات آزادی بخش ملی و هم پیشرفت جوامع انسانی، که با مشی انقلابی و یا تحول تدریجی، نظام های عادلانه براساس برابری حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را حیات می بخشند، جای می گیرد)).

در خطوط بالا این طرز نگرش ها نیز قابل تأمل اند:

ـ نخست آنکه در مسئلۀ پیشرفت جامعۀ انسانی هم نظریۀ مشی انقلابی[3] و هم سیر تحول تدریجی[4] آورده شده است. با این بینش جهان بینی داشناکسوتیون به طور کاتگوریک از یک طرف از ایدئولوژی های محافظه کارانۀ معتقد به نظریه های اصلاح طلبانۀ تدریجی[5] و از سوی دیگر از ایدئولوژی های چپ افراطی، که پیشرفت را فقط و فقط مشروط به عمل انقلابی می دانند، متمایز می شود. به اعتقاد داشناکسوتیون پیشرفت های انسانی از طریق تحول تدریجی صورت می پذیرند اما هنگامی که این پیشرفت ها به موانع سخت برخورد می کنند انقلاب اجتناب ناپذیر می شود. در این خصوص به تعاریف مشخص تری نیز خواهیم رسید.

ـ سپس نظام های عادلانه، به منزلۀ هدف نهایی و دورنمای اصلی، معرفی می شوند؛ به عبارت دیگر، در اینجا تأکید می شود که دورنمای ایدئولوژیکی داشناکسوتیون تنها با اصلاحات خاتمه نمی یابد بلکه گسترۀ وسیعی از تحول را در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بر می گیرد. این هدف؛ یعنی، نیل به نظام های عادلانه و نه اصلاحات صرف در نظام سرمایه داری موجود، در واقع، مرز بسیار ظریفی است که، در عرصۀ سیاسی اروپا، جریان سوسیالیسم دموکراتیک را از جریان سوسیال دموکراسی متمایز می سازد.

در فصل دوم، مرام نامۀ داشناکسوتیون وضعیت کنونی جهان را ارزیابی می کند. با مد نظر قرار دادن پیشرفت سریع فناوری و تولید، مرام نامه تأکید می کند که (( جامعۀ انسانی هنوز تحت تأثیر قطبی سازی[6] و تبعیض در سطوح برون ملی و درون ملی است)) . در باب سیطرۀ سرمایه داری جهانی در سطح بین ملت ها و وابستگی متقابل نظام های استثماری در سطح درون ملی، در شرایط کنونی، به تأکید مشابه ای در مرام نامۀ سال 2005 م حزب سوسیال دموکرات سوئد بر می خوریم که می گوید: (( ما شاهد هم پیمانی های جدیدی میان نظام های غیر دموکراتیک و سرمایۀ بین المللی هستیم)).

با تعمیق تحلیل واقعیت مذکور، مرام نامۀ داشناکسوتیون در زیر بنای سیطرۀ جهانی معاصر، بر وجود دو نظام عمدۀ سرمایه داری غربی و تام گرایی از نوع نظام شوروی تأکید می کند. مرام نامه دربارۀ تام گرایی می گوید که این گونه نظام ها (( در لوای ایدئولوژی یا تحت عناوین دیگر، با زیر پا گذاشتن حقوق و آزادی های اقتصادی ـ اجتماعی و ملی ـ سیاسی خلق های تحت سیطرۀ خود، سرمایه داری دولتی و دیکتاتوری بر قرار کرده اند)). در اینجا لازم می دانیم دیدگاه حزب سوسیال دموکرات آلمان دربارۀ تام گرایی شوروی را نیز ذکر کنیم. حزب سوسیال دموکرات آلمان با سنت طولانی و تاریخ پرفراز و نشیب خود، به تقدیر، همانند داشناکسوتیون سیطرۀ تلخ تام گرایی شوروی را در وطنش چشیده اما همواره به ایدئولوژی سوسیالیسم ناب وفادار مانده است. از این رو، این حزب نیز، مانند داشناکسوتیون، نمونۀ تام گرایی شوروی و آثار نامطلوب آن را همواره در ادبیات ایدئولوژیک خود یادآور می شود. بدین ترتیب، در مرام نامۀ حزب سوسیال دموکرات آلمان آمده است: (( با خاتمۀ حکومت هایی از نوع شوروی نه تنها اندیشۀ سوسیالیسم دموکراتیک انکار نشد بلکه جهت گیری دمکراسی اجتماعی به گونه ای راسخ تر به سوی ارزش های ژرف معطوف گشت. به عقیدۀ ما دورنمای جامعۀ همبسته ای که در آزادی و استقلال زندگی می کند، سوسیالیسم دموکراتیک بوده و خواهد بود)).

داشناکسوتیون دلیل اصلی اختلال در همبستگی اجتماعی و اختلافات طبقاتی را در تمرکز حکومت سیاسی و اقتصادی در دست اقلیت سرمایه دار می بیند. این تمرکز قدرت، طبق مرام نامۀ داشناکسوتیون، در مرزهای مکانی و ملی محدود نمانده بلکه با ارتقا به سطوح منطقه ای و جهانی به نظامی ابرقدرت تبدیل شده است که (( دولت ها و خلق های بسیاری، که حتی به استقلال دست یافته اند، هنوز تحت سلطۀ آن قرار دارند)). در مورد تداوم سیطرۀ جهانی علیه دولت های ملی سوسیال دموکرات های سوئد نیز زنگ خطر را به صدا در آورده اند. دراین خصوص، در مرام نامۀ حزب سوسیال دموکرات سوئد آمده است: (( در دنیای متلاطمی که ما در آن زندگی می کنیم، دولت های ملی با چالش های جدیدی رو به رو هستند)). پدیدۀ سیطره بر دولت های مستقل را سوسیال دموکرات های آلمان این گونه توصیف می کنند: (( دولت های ملی، حتی قَدرترین آنها، با تبدیل شدن به حوزۀ رقابت سرمایه گذاری های سرمایۀ جهانی، در معرض خطری جدی قرار دارند)).

با نگاهی به مرحلۀ کنونی رشد سرمایه داری مرام نامۀ داشناکسوتیون به فرایند نوین این مرحله؛ یعنی، پدیدۀ جهانی شدن اقتصاد اشاره و ذکر می کند که جهانی شدن کنونی (( با فناوری نوین، پیشرفت کیفی نیروی انسانی و گسترش شبکه های ارتباطی و اطلاعات توصیف می شود)). علی رغم وجود این ویژگی های مثبت و مساعد مرام نامۀ داشناکسوتیون تأکید می کند که آثار منفی جهانی شدن به مراتب بیشتر است و سپس این نتایج منفی را برمی شمارد: (( فروپاشی اقتصاد ملی، جا به جا شدن توده وار نیروی انسانی، رشد بیکاری، بی ارزش شدن کار، تسلط بر اطلاعات و استفادۀ سودجویانه از آن، استثمار نیروی کار متخصص، به خطر افتادن فرهنگ های ملی و شکل گیری فرهنگ مصرفی کاذب)).

هنگام بررسی پدیدۀ جهانی شدن، سوسیال دموکرات های دانمارک جوانب آن را متذکر شدند و گفتند: (( جهانی شدن به ما امکانات نوین بسیاری اعطا می کند اما ما را در مقام انسان و به منزلۀ اجتماع به چالش های جدیدی نیز فرا می خواند)). مرام نامه سوسیال دموکرات های دانمارک، مانند مرام نامۀ داشناکسوتیون، جهات منفی پدیده را هم متذکر می شود: (( جهانی شدن همچنین به این معنی است: مادامی که نیروی انسانی، سرمایه، فساد و جرم آزادانه از مرزهایمان در حال ترددند، ارزش های ملی و نظام ما به مخاطره می افتند)).

سوسیال دموکرات های سوئد دغدغه هایشان را از پدیدۀ جهانی شدن به شکل معتدل تری مطرح می کنند. آنان می گویند: (( جهانی شدن یعنی اینکه ما دیگر به تنهایی نمی توانیم مسائل ملی خودمان را حل کنیم)). سوسیال دموکرات های آلمان، به جز جوانب منفی جهانی شدن، تأثیرات مخرب نیروهای اقتصادی فراملی برخاسته از جهانی شدن را نیز متذکر می شوند. در مرام نامۀ سال 2007م حزب سوسیال دموکرات آلمان آمده است: (( همگام با جهانی شدن جهان به یک بازار محض تبدیل می شود. قدرت اقتصادی در دست بنگاه ها، بانک ها و مؤسسات جهانی متمرکز می شود. شرکت های فراملی در تمام دنیا، با نابودی قوانین مردمی، راهبرد سودجویانه شان را برنامه ریزی می کنند)).

از این دیدگاه مرام نامۀ داشناکسوتیون روند تأثیرات مخرب در سطح جهانی را تجزیه و تحلیل و تأکید می کند: (( نیروهای ابرقدرت و نظام های پیشرفتۀ اقتصادی، شرکت های بین المللی یا فراملی، برای به دست آوردن سرمایه، مواد خام، راه های ارتباطی و بازارهای بیشتر سیطرۀ سیاسی و اقتصادی خود را بر خلق ها و دولت های ملی برقرار کرده اند)). طبق مرام نامۀ داشناکسوتیون (( مبارزه علیه این سیطرۀ جهانی و استثمار درون ملی، در واقع، مبارزه ای است برای نیل به آزادی های سیاسی و اقتصادی و حفظ هویت فرهنگی که توأماً باید هم در جبهۀ داخلی و هم در جبهۀ خارجی صورت گیرد)).

مفهوم بین المللی مبارزه علیه سیطرۀ جهانی، در جبهۀ خارجی، همچنین در مرام نامۀ سال 2007م حزب سوسیال دموکرات آلمان (موسوم به برنامۀ هامبورگ) نیز توصیف شده است که طبق آن: (( دولت های ملی باید قوایشان را همسو کنند و متفقاً تأثیرگذاری خودشان را افزایش دهند. اروپا این روند را در پیش گرفته است. اجتماع اروپایی به خوبی می تواند سرمشقی برای سایر نقاط جهان باشد)). حزب کارگر نروژ نیز همچنین به لزوم مبارزه علیه سیطره در جبهه های داخلی و خارجی اعتقاد دارد. در برنامۀ سال 2005م این حزب چنین آمده است: (( سوسیال دمکراسی مرز ندارد. اندیشه های اصلی حزب کارگر نروژ، دربارۀ آزادی، همبستگی و فرصت های برابر در پشت مرزهای ملی ما متوقف نمی شود. ما سعی می کنیم که جامعه ای جهانی بر مبنای همیاری ملت های فعال ایجاد کنیم، جامعه ای که تمام شهروندان، بر مبنای عدالت و دمکراسی، فرصت و حق کار برای تأمین خود و خانواده هایشان و حقوق دموکراتیک خواهند داشت)).

فصل سوم مرام نامۀ داشناکسوتیون، در حقیقت، تعریف تعمیم یافته و اختصاری دربارۀ سوسیالیسم داشناکسوتیون است. در این فصل آمده: (( به اعتقاد های هقاپوخاکان داشناکسوتیون تنها از راه سوسیالیسم است که پیشرفت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بشر با همبستگی و روابط عادلانه قرین می شود)). در اینجا مرام نامه اصول عدالت و همبستگی را اساس قرار می دهد. طبیعی است که اصل همبستگی را نباید آرامشی ایستا تعبیر کرد. آرامش بر خلاف همبستگی ماهیتاً نامانا بوده و نظام های باز اجتماعی را به سوی بی ثباتی سوق می دهد. اصل همبستگی تنها در بطن چنان انظباط اجتماعی ای متصور است که با شکل گیری آن معضلات و چالش های موجود از طریق نظام قانون مند از پیش تعیین شده حل و فصل خواهند شد. به صورت کلی، مفهوم همبستگی اجتماعی مندرج در مرام نامۀ داشناکسوتیون، به معنای تأمین محیطی برای وجود و حضور هم زمان دو اصل مهم اجتماعی؛ یعنی، مشارکت و رقابت است.

لازم به ذکر است که امروزه تعدادی از احزاب کارگر از بیان نظام های پیشنهادی خود به منزلۀ نظام های سوسیالیستی اجتناب می کنند؛ برای مثال، در برنامه های احزاب کارگر بریتانیا، اتریش و زلاند نو، با وجود تشریح کامل مدل های اجتماعی پیشنهادی، اصطلاح سوسیالیسم به کار گرفته نمی شود. برعکس، بسیاری از احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات نه تنها از ابراز وفاداری شان به اندیشۀ سوسیالیسم ابایی ندارند بلکه هرازچندگاهی تصورات نوین خود را دربارۀ این اندیشۀ اساسی مشخص تر و آن را مجدداً تبیین می کنند. از این لحاظ حزب سوسیال دموکرات آلمان را می توان از پیشروترین آنها برشمرد که در مرام نامۀ سال 2007م آن قید شده: (( تاریخ ما با سوسیالیسم دموکراتیک شکل گرفته است، با اندیشۀ جامعه ای متشکل از افراد آزاد و برابر، جایی که ارزش های ژرفمان به حقیقت می پیوندد. سوسیالیسم دموکراتیک خواهان آنچنان ساختار اقتصادی، دولتی و اجتماعی است که متضمن حقوق اساسی مدنی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تمام افراد برای یک زندگی به دور از استثمار، ظلم و خشونت باشد)).

این گونه ادراکات و تعاریف پایه از سوسیالیسم در مرام نامۀ داشناکسوتیون نیز به چشم می خورد: (( تمایل ذاتی سوسیالیسم نه تنها به آزادی فرد و رهایی نیروی کار، بلکه به آزادی کامل ملت ها به منزلۀ شخصیت های جمعی، استقلال و حاکمیت مطلق آنها، همکاری با حقوق برابر و همزیستی مسالمت آمیز آنها نیز هست)).

بدین ترتیب، مطابق با ایدئولوژی داشناکسوتیون، هدف سوسیالیسم هم آزادی و عدالت در سطح اجتماعی سیاسی است و هم رهایی بخشی[7] ملت ها است. سوسیال دموکرات های سوئد نیز دیدگاه های سنتی خود را دربارۀ این ماهیت ذاتی سوسیالیسم؛ یعنی، رهایی بخشی ملی دارند و در مرام نامۀ سال 1993م می گویند: (( سوسیال دمکراسی از مبارزات خلق ها در راه آزادی های دموکراتیک و همچنین از حق ملت های کوچک در راستای نفی وابستگی به ابر قدرت ها پشتیبانی می کند)).

این ماهیت ذاتی سوسیالیسم از این منطق ساده سرچشمه می گیرد که هر فردی که برای آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کند نمی تواند در زمینۀ آزادی بخشی ملی سکوت کند و متقابلاً هر فردی هم که هدف ترقی بی قید و شرط و آزادی ملی را دنبال می کند نمی تواند در مورد بی عدالتی و ناهمبستگی اجتماعی بی تفاوت باقی بماند. تصادفی نیست که تقریباً تمامی نهضت های آزادی بخش ملت های تحت ستم، به نوعی، به اصل عدالت اجتماعی پایبند بوده اند.

دربارۀ این ماهیت ذاتی سوسیالیسم، یرواند فرانگیان، از نظریه پردازان داشناکسوتیون، دیدگاهی را ابراز داشته است. طبق نظر وی (( یکی از اهداف سوسیالیسم ایجاد ملیت های مستقل و قانونمند و تأمین حقوق و جایگاه آنهاست. پیروزی احزاب سوسیالیستی و برقراری نظام سوسیالیستی در گرو مردم سالاری انقلابی تمام ملیت ها و توده های منسجم زحمتکش و اتحاد مسالمت آمیز آنهاست. برای رسیدن به این مهم حل ریشه ای و عادلانۀ مسائل ملی ضرورتی اجتناب ناپذیر است و در الویت قرار دارد)). گارگین نژده، یکی دیگر از متفکران داشناکسوتیون، این دیدگاه را به این صورت جمع بندی کرده است: (( وطن هر قدر از لحاظ اجتماعی عادلانه تر باشد، به همان اندازه نیرومندتر است)).

به بیانی دیگر، این دو گونه مبارزه، جنبش های اجتماعی و نهضت های آزادی بخش ملی، ماهیتاً، مکمل یکدیگرند و به موازات یکدیگر حرکت می کنند. در مرام نامۀ داشناکسوتیون، آمده است: (( این مبارزات موازی نخست از طریق راهکارهای مردم سالارانه و در صورت اختلال در مردم سالاری، از طریق انقلاب صورت می پذیرد)).

در اینجا، نظریۀ انقلابی داشناکسوتیون در هر دو عرصۀ ملی و اجتماعی جلوه گر می شود. برخی براساس مشاهدات تاریخی تصور می کنند که نظریۀ انقلابی  داشناکسوتیون فقط و فقط مربوط به مقولۀ مبارزۀ آزادی بخش ملی است. مرام نامۀ داشناکسوتیون، به این ترتیب، نادرستی این تصور را به لحاظ نظری بیان و تأکید می کند که در هر دو زمینه، هنگامی که شرایط مطلوب برای جنبش مردمی و صلح آمیز و مکانیزم های قانونی مختل می شود، ناگزیر راه حل انقلابی، به منزلۀ حقی طبیعی و ضروری، مطرح می شود. با این برداشت، توهمات رمانتیک و ماجراجویانه از نظریۀ واقعی انقلابی گرایی منفک می شود. در واقع، نظریۀ ناب انقلابی گرایی به بخش انقلاب نه به منزلۀ نخستین راه باز، بلکه به منزلۀ جایگزینی ضروری، که آخرین بن بست را دور می زند، می نگرد.

فصل چهارم مرامنامۀ داشناکسوتیون، اصول کاربردی و برخی جزئیات عملی را دربارۀ اندیشۀ سوسیالیستی داشناکسوتیون و نظام پیشنهادی آن به دست می دهد. در ابتدای این فصل تأکید می شود که (( اندیشۀ سوسیالیستی داشناکسوتیون ایجاد آن گونه جامعه ای است که در آن انسان از انواع تبعیض های نژادی، مذهبی اعتقادی، ملی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، قیود، خشونت و استثمار آزاد شده است)). در اینجا، نخست توجه را به اصطلاح ایجاد جامعه جلب می کنیم که با آن مجدداً تثبیت می شود که دورنمای ایدئولوژیک داشناکسوتیون تنها دربرگیرندۀ اصلاحات نیست بلکه ایجاد نظامی عادلانه را پیگیری می کند. این طرز تلقی به دیدگاه های حزب سوسیال دموکرات آلمان بسیار شبیه است. در مرام نامۀ سال 2007م این حزب، دورنمای سوسیالیسم دموکراتیک به این شکل تعریف شده: (( به خاطر جامعه ای آزاد، عادلانه و به هم پیوسته، به خاطر تعیین سرنوشت و برابری تمام افراد، بدون در نظر گرفتن منشأ و نژادشان و به خاطر اجتماعی بری از فقر، استثمار و ترس)). ماهیت نظام مند سوسیالیسم در مرام نامۀ سال 2008م حزب سوسیالیست ترقی خواه لبنان هم منعکس شده است: (( سوسیالیسم نظامی اقتصادی و اجتماعی است که هدفش برقراری عدالت اجتماعی، برابری فرصت ها و ابتکار کاری برای همه است)).

مرام نامۀ داشناکسوتیون تحقق سوسیالیسم را مشخصاً به قانونمند کردن روابط اقتصادی در راه همبستگی اجتماعی و نیز به اعمال مردمسالاری با مشارکت تمامی شهروندان مشروط می کند. هنگامی که دربارۀ قانونمند کردن صحبت می شود به وضوح برداشت داشناکسوتیون از ماهیت حقوقی سوسیالیسم آشکار می شود؛ به عبارت دیگر، تحقق سوسیالیسم در وهلۀ نخست مقوله ای قانونی است که در روند شکل گیری زمینۀ حقوقی آن جایگاه ارجح به مشارکت مردمی تمام شهروندان داده می شود.

دربارۀ ماهیت حقوقی سوسیالیسم و شکل گیری زمینۀ آن جزئیاتی را در برنامۀ سال 1999م حزب سوسیال دموکرات فنلاند می توان یافت که در آن چنین آمده است: (( متناسب با ارزش های سوسیالیسم جامعه حق دارد که بهره برداری از سود به دست آمده از ابزارهای تولیدی، حق مالکیت ناشی از آن و محل هزینه های آن را با دقت پیگیری و کنترل کند. به زحمتکشان و مصرف کنندگان باید امکان داد تا بتوانند بر تصمیماتی که رشد اقتصاد و تولید را رونق می بخشد، تأثیرگذار باشند)).

مرام نامۀ داشناکسوتیون به این سؤال نیز پاسخ می دهد که مسئلۀ مالکیت چگونه باید در مدل جامعۀ آرمانی پیشنهادی حل شود. قبل از پرداختن به این موضوع، لازم به ذکراست که در مرام نامۀ سال 1907م داشناکسوتیون، مالکیت خصوصی سنگ بنای استثمار محسوب می شد اما تجربۀ سرمایه داری دولتی شوروی و به خصوص، تجربۀ دوران های کمونیسم جنگی و برنامۀ اقتصادی نو (نپ) به بشر و اندیشۀ سوسیالیستی ثابت کرد که با نفی مالکیت خصوصی پدیدۀ استثمار نه تنها از بین نمی رود بلکه از طریق مکانیزم های پیچیدۀ دولتی به بقای خود ادامه می دهد و قادر است انسان ها را به طرز ظالمانه تری مورد بهره کشی قرار دهد. با مشاهدۀ این واقعیات اندیشۀ سوسیالیستی، در نیمه های قرن گذشتۀ میلادی، به این نتیجه رسید که مالکیت خصوصی ریشۀ اصلی استثمار نبوده و حتی در جامعۀ قانونمند و شرایط مناسب، می تواند به شکوفایی و رونق اقتصادی جامعه کمک کند. با توجه به این واقعیات تاریخی مرام نامۀ سال 1982م داشناکسوتیون تلقی داشناکسوتیون را از مقولۀ مالکیت خصوصی تعدیل کرد: (( مالکیت فردی، که محدودۀ آن از سوی قانون مشخص شده است، برای تأمین احتیاجات شخصی و رونق اقتصاد شخصی کاملاً ضروری است)).

این نوع نگرش مبنایی شد تا اصل مالکیت چندگانه در مرام نامۀ سال 1998م داشناکسوتیون پذیرفته شود. مطابق این اصل، در جامعۀ سوسیالیستی، مالکیت های ملی دولتی، جمعی تعاونی و خصوصی فردی، در زمینه های تولید و کشاورزی، حق موجودیت به صورت هم زمان و هم مکان را دارند. در این خصوص، در مرام نامۀ داشناکسوتیون، مجموعه شرایط قانون گذاری مهمی نیز قید شده است: (( تهدید، بهره برداری و سازمان دهی نظام مالکیت چندگانه باید براساس توازن متقابل اجتماعی برای از بین بردن بهره کشی و نفی انحصارگرایی و تمرکز ثروت صورت پذیرد)). علاوه  بر این، مقولۀ ثروت ملی نیز چنین توصیف می شود: (( فرهنگ، زمین و منابع، محیط طبیعی و ذخایر ثروت ملی هستند و اهمیت استراتژیک دارند)).

سوسیال دموکرات های بلغار نیز در چارچوب ادراکات مرام نامه ای خود تعریف ثروت هایی را که اهمیت استراتژیک و ملی دارند مشخص کرده اند: (( تغییر مالکیت از طریق مکانیزم های خصوصی سازی رشد بخش خصوصی را در اقتصاد رونق می بخشد. به موازات این مسئله ما، سوسیال دموکرات های بلغارستان، در زمینۀ آب رسانی، انرژی، حمل و نقل، بهداشت و آموزش مخالف خصوصی سازی و کاهش نقش دولت هستیم)).

امروزه مدل بازار آزاد، به منزلۀ دستاورد پر نبوغ اندیشۀ نئو لیبرال، به کلیشه ای اجباری و محکی اقتصادی برای مردم سالاری تبدیل شده است. در این مورد، در مرام نامۀ داشناکسوتیون آمده است: (( به کشورهای کم توسعه سیاستی اجتماعی و اقتصادی تحمیل می شود که نتیجۀ آن اقتصاد افسارگسیختۀ بازار است. واقعیتی که در نهایت به تمرکز سرمایه نزد طبقۀ حاکم و برقراری گروه سالاری(اولیگارشی) و نظام های زورمدار می انجامد)). در دوران پس از فروپاشی اتحاد شوروی، هر کس که جسارت می کرد نظام بازار آزاد را مورد نقد قرار دهد از سوی نئولیبرال ها برچسب ضد مردمسالاری، حامی کمونیسم و مرتجع می خورد. باید اذان کرد که در دهۀ آخر قرن گذشتۀ میلادی اندیشۀ سوسیالیستی با قرار گرفتن در وضعیت شوک، اغلب فرصت نمی کرد تا در مقابل یورش های ایدئولوژیک نئولیبرالیسم کمر راست کند اما در هزارۀ جدید، اندیشۀ سوسیالیستی بازسازماندهی شده و به نوسازی نگرش انتقادی اش در مورد مدل فراگیر سرمایه داری؛ یعنی، بازار آزاد پرداخته است. در اینجا، می خواهیم با چند مثال این نگرش های نوین اندیشۀ سوسیالیستی را نشان دهیم:

سوسیال دموکرات های دانمارک در مرام نامۀ حزب خود می گویند: (( بازار زمینه های سودآور گسترده ای برای افراد فراهم می کند اما بازار کفایت لازم را برای تأمین گوناگونی انتخاب برای همه ندارد. با علم به اینکه انتخاب حاکم واقعی در جامعۀ دانمارک است و همه در مورد زندگی و رفاه شخصی خود مختارهستند، از این رو، باید نظم و ترتیب اجتماعی در بازار اعمال شود)).

حزب کارگر هلند نتایج منفی افسارگسیختگی بازار آزاد را بر بشر، طبیعت و محیط زیست خاطر نشان می کند و می گوید: (( قوۀ اجرایی باید قواعدی را به بازار تحمیل کند و در مواردی که نیروهای بازار در مقابل بشر و محیط زیست قرار می گیرند با دخالت و رهنمود لازم انحراف را تصحیح کند)).

سوسیالیست های فلاماندر بلژیک نیز نتایج مصیبت بار افسارگسیختگی بازار آزاد را چنین خاطرنشان می سازند: (( بازار آزاد درمانی همه جانبه نیست. با وجود این عده ای بازار آزاد را به درجه دگما ارتقا داده اند و کورکورانه باور دارند که بازار به خودی خود قادر است تمام مسائل را تنظیم کند اما گذشت زمان به خوبی نشان داده است که خصوصی سازی و آزادسازی کافی نیستند. اگر بازار آزاد با فرصت های برابر هدایت نمی شود، پس باید آن را به وضوح منظم و محدود کنیم)).

حزب کارگر هلند سپس به این سؤال که کدام عرصه های انسانی و اجتماعی تحت فراز و نشیب ها و هرج و مرج بازار آزاد قرار نمی گیرند پاسخ روشن می دهد. به اعتقاد آنان: (( بازار آزاد نمی تواند به خودی خود تأمین کنندۀ عدالت اجتماعی، پاسخ گویی مردم سالارانه، کنکاش اجتماعی، پیشرفت فرهنگی و ثبات در حفظ محیط زیست باشد)). این نقل قول ها بیانگر این واقعیت اند که بازار آزاد، حتی در کشورهای مترقی اروپایی، دیگر نظامی باثبات و بهرهور قلمداد نمی شود. در کشورهای تازه استقلال یافته، مانند ارمنستان، که در مرحلۀ رهایی از سرمایه داری دولتی نوع شوروی قرار دارند، این واقعیت را باید کاملاً به حساب آورد. شرایط عینی و ذهنی چنین کشورهایی ایجاب می کند که به مدل بازار آزاد صرفاً به منزلۀ مرحلۀ انتقالی و نه هدف نهایی نگریسته شود. پس لازم است تا با وضع قوانین متناسب و شکل دادن مکانیزم های حقوقی برای آنها، به تدریج از افسار گسیختگی های بازار آزاد جلوگیری کرد و نقش بازار را گام به گام در عرصۀ اجتماعی اقتصادی محدودتر ساخت.

در مرام نامۀ داشناکسوتیون همچنین به منظور مدیریت، کنترل و توازن وضعیت افسار گسیختۀ بازار آزاد راه حل هایی پیشنهاد شده  که عبارت اند از:

ـ کنترل افسارگسیختگی در نرخ گذاری، تعیین قیمت ها و تورم از طریق اعمال مکانیزم توازن متقابل جامعه مدار در زمینۀ مالکیت

ـ جلوگیری از قطب بندی های طبقاتی از طریق نفی انحصارها

ـ حذف شکاف های طبقاتی با جلوگیری از تمرکز ثروت

ـ نیل به عدالت اجتماعی با تلاش در جهت از بین بردن بهره کشی

در مرام نامۀ داشناکسوتیون، پس از ترسیم این جزئیات، بار دیگر جهت گیری ملی در ایدئولوژی سوسیالیسم اتخاذ شدۀ داشناکسوتیون مورد استدلال قرار می گیرد و قید می شود که اندیشۀ عمومی سوسیالیسم و مدل اجتماعی آن، با وجود برخورد یا انطباق با منافع طبقات مشخص اجتماعی، ماهیتاً اندیشه و مدلی فراطبقاتی است و برای تمام اعضای جامعه پیش بینی و تدوین می شود. (( این دورنما، با وجود تقابل مستقیم با منافع آنی طبقات حاکم، ذاتاً نه تنها برای پیشرفت زحمتکشان بلکه برای پیشرفت کل ملت جامۀ عمل می پوشد)).

در فصل پنجم مرام نامه، اندیشۀ ملت گرایی داشناکسوتیون، به طور جامع توضیح داده می شود. قابل توجه است که مطابق با این مرام نامه ملت یک نظام محسوب می شود که هویت نظام مند آن به مراتب والاتر از برآورد تجمعی ویژگی های منفرد اجزای تشکیل دهندۀ ملت است. در ابتدای این فصل (( هر نوع ایدئولوژی استثنائی بودن ملی و هر پدیدۀ ملیت پرستانه، به منزلۀ مانعی در راه پیشرفت طبیعی جامعۀ انسانی، نفی می شود)).

باید خاطر نشان سازیم که نفی ایدئولوژی استثنائی بودن ملی نزد نظریه پردازان داشناکسوتیون پدیدۀ تازه ای نیست؛ برای مثال، در اوایل قرن گذشتۀ میلادی، میکائیل واراندیان با مقاله های نظری بسیاری سعی کرد مرز میان ملت گرایی (ناسیونیسم) و ملی گرایی (ناسیونالیسم) را روشن سازد. وی در 1910م در مورد ملی گرایی نوشت: (( ملی گرایی جعل و تحریف وطن دوستی است. ملی گرایی با وطن دوستی حقیقی هیچ ارتباطی ندارد. ملی گرایی تنها تعصب شدید ملی و شووینیسم است. ملی گرایی به منزلۀ تمایل به برده سازی و استعمار دیگران، مسلماً نمی تواند جایی نزد ما داشته باشد. ناسیونالیسم بیماری ناشی از شووینیسم است که اغلب به صورت خودشیفتگی و پوچ گرایی ملی ظاهر می شود)). این اندیشه را نظریه پرداز دیگر داشناکسوتیون، گارنیک گیوزالیان، نیز ابراز کرده: (( ملی گرایی بورژوایی صرفاً مرحله ای در روند تکوین اندیشۀ ملت گرایی است و همواره باید به آن به منزلۀ پدیده ای تاریخی نگاه شود)). سعی گیوزالیان در واقع تفکیک ملی گرایی بورژوایی از ملت گرایی سوسیالیستی است. حزب سوسیالیست بلغارستان نیز در مرام نامۀ سال 2006م خود اعلام می کند که: (( ما، در کشورمان یا هر کشور دیگری، به طور یکسان هم پوچ گرایی ملی و هم ملیت پرستی را نفی می کنیم)).

در مرام نامۀ داشناکسوتیون، مفهوم وطن مهد جغرافیایی تاریخی ملت به حساب آمده و قید شده: (( ضامن بقای هر ملت، در وطن خود، حکومت مستقل و حقوقی است)). در اینجا، منظور از حکومت حقوقی نظامی است که به صورت قانونی بر مبنای ارادۀ مردم وضع شده؛ به عبارت، دیگر، حکومت حقوقی باید نه بر پایۀ روابط اجتماعی اقتصادی (طبق تعریف لنین) و نه بر پایۀ سیاست (طبق تعریف استالین) بلکه بر پایۀ قانون اساسی و مناسبات قانونی برخاسته از آن باشد. بدیهی است که حکومت حقوقی نمی تواند در شرایط وابستگی و عدم استقلال تحقق یابد. بنابراین، مرام نامۀ داشناکسوتیون خاطر نشان می کند: (( تحمیل هر نوع نظام و حکومت نقض خشن اصل تعیین سرنوشت ملت هاست، نوعاً دیکتاتوری و در هر حال، غیر قابل قبول است)).

سوسیال دموکرات های سوئد نیز علیه نقض حق تعیین سرنوشت ملت ها، صریحاً، در مرام نامۀ سال 2001 میلادی حزب خود تأکید کرده اند: ((به هیچ دولت یا گروه تروریستی، که از نظر اقتصادی و رزمی قوی است، اجازه داده نمی شود یک دولت دیگر را به زیر یوغ اقتصادی یا رزمی درآورد)).

در جنبش سوسیالیستی، مفهوم نفی استثنایی بودن ملی همواره با مفهوم حق تعیین سرنوشت ملی اجین بوده است. در این فصل، مرام نامۀ داشناکسوتیون این حق اساسی را، که با مسئله ارمنی ارتباطی مستقیم دارد و زیربنای نظری خواسته های سیاسی ارمنیان را تشکیل می دهد، تبیین می کند: ((حق تعیین سرنوشت مشمول مرور زمان نیست و حتی در زمانی که ملتی از طریق نژادکشی یا کوچ اجباری از موطن رانده می شود نیز به قوت خود باقی می ماند)). در خصوص تغییر نقشۀ سیاسی کشورها، در نتیجۀ راندن ملت ها از موطن تاریخی شان، به تأکید نظری مهمی در مرام نامۀ سال 1993م حزب سوسیال دموکرات سوئد برمی خوریم: (( مرزهای کنونی بین دولت ها نتیجه شرایط تاریخی جنگ های غاصبانه، استعمار و توسعه طلبی قدرت های بزرگ است)).

با توجه به غصب گرایی موجود ابرقدرت ها، مرام نامۀ داشناکسوتیون بر یک حق اساسی دیگر نیز صحه می گذارد که پایۀ نظری مبارزات آزادی بخش ارمنیان محسوب می شود: (( حق غیر قابل انکار تمامی ملت هاست که از طریق مبارزۀ آزادی بخش ملی و طرق مناسب دیگر هرگونه استبداد را واژگون کنند)). بدون تبیین نظری چنین حقی، البته معنای مبارزۀ آزادی بخش ملی مبهم باقی خواهد ماند.

فصل ششم مرام نامه، تبیین های کلی، اصول و همچنین جزئیاتی دربارۀ تلقی داشناکسوتیون از مردم سالاری به دست می دهد. ابتدا، درک داشناکسوتیون از ارتباط متقابل مردم سالاری و سوسیالیسم بیان می شود: (( داشناکسوتیون اعتقاد دارد که اندیشۀ سوسیالیسم بدون مردم سالاری به واقعیت نخواهد پیوست و مردم سالاری نیز بدون سوسیالیسم ناقص و محدود است)). سوسیالیست های آرژانتین ارتباط سوسیالیسم و مردم سالاری را به این گونه تعریف کرده اند: (( مردم سالاری کمیتۀ سوسیالیسم و سوسیالیسم بیشینۀ مردم سالاری است)).

مرام نامۀ داشناکسوتیون سپس سرشت حقوقی مردم سالاری را نیز تعریف می کند:   (( مردم سالاری بر مبنای آزادی ها و حقوق مدنی و انسانی پایه ریزی می شود)). با واضح تر کردن انواع آزادی ها مرام نامه بر ضرورت وجود ضمانت های قانونی برای حفظ آنها تأکید می کند: (( مردم سالاری با استفاده از قانون از اصول کثرت گرایی (پلورالیسم)، تحزیب، آزادی کامل بیان، وجدان و رسانه ها، خلاقیت و کار دفاع می کند)).

در دیدگاه داشناکسوتیون، رأی مردم و تقدم ارادۀ اکثریت معیار اصلی مردم سالاری است و بر همین اساس مرام نامۀ داشناکسوتیون ارتباط متقابل حقوق شهروندی را با قانون بیان می کند: (( حق رأی برابر و آزاد فرد و برابری شهروندان آزاد، در مقابل قانون، ویژگی بنیادی مردم سالاری است)). به این ترتیب، مرام نامۀ داشناکسوتیون در جامعۀ آرمانی دو نوع عمدۀ واژۀ برابری را به تصویر می کشد: برابری فرصت ها، که ماهیتاً مقوله ای اجتماعی است و برابری حقوق، که ماهیتی مدنی و قانونی دارد. حزب سوسیالیست فلاماندری بلژیک نیز کمابیش چنین نگرشی را در مرام نامۀ خود ابراز داشته: (( فرصت های برابر همان حقوق برابر نیست، به هیچ وجه. سوسیالیست ها می خواهند آنچنان جامعه ای را سازمان دهند که در آن هر فرد واقعاً فرصت انتخاب داشته باشد؛ به عبارت دیگر، ما خواهان آزادی برابر برای همه هستیم)).

مرام نامۀ داشناکسوتیون به منظور ارتقای بهره وری نظام مردم سالارانه، بر مبنای حقوق مدنی نیز راهکارهایی را مطرح می سازد: (( مردم سالاری ابراز بی قید و شرط ارادۀ مردم را تأمین می کند و بر مبنای اصول نهادینگی و نمایندگی امکان مشارکت تمام و کمال آنان را در زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم می آورد)). در اینجا، قابل ذکر است که مرام نامه با پذیرفتن اصل نهادینگی به موازات نظام دمکراسی نمایندگی، در واقع، به کارگیری نظام جامعۀ مدنی را در عرصۀ سیاسی اجتماعی پیش می کشد، مکانیزمی که عملاً بهره وری مردم سالاری را ارتقا می دهد و بقای آن را تضمین می کند.

در آخر این فصل نیز، اصل اساسی فلسفۀ وجودی مردم سالاری؛ یعنی، نظریۀ قدیم منتسکیو، ابراز می شود: (( مردم سالاری به تفکیک قوای مقننه، مجریه و قضائیه و توازن متقابل آنها مشروط است)).

در بخش پایانی مرام نامۀ داشناکسوتیون، بار دیگر، با خطوط کلی رسالت داشناکسوتیون بیان می شود: (( های هقاپوخاکان داشناکسوتیون با وفاداری به ایدئولوژی اش و با تمام قوا، به دفاع از منافع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تمام ملت ارمنی می پردازد و برای خلق ارمنی آزاد، شهروند آزاد و وطن آزاد به پا می خیزد)).

پی نوشت ها:

Domination 1ـ

Exploitation 2ـ

Revolution 3ـ

Evolution 4ـ

Gradualism 5ـ

Polarisation 6ـ

emancipation 7ـ

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52
سال چهاردهم | تابستان 1389 | 224 صفحه
در این شماره می خوانید:

مراسم بزرگداشت کارشناسان و مجموعه دار اسکناس،سکه و تمبر،ادیک هوانسیان

نویسنده: نارک هارطونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 مراسم بزرگداشت ادیک هوانسیان، کارشناس و مجموعه‌دار اسکناس، سکه و تمبر به  منظور تجلیل از زحمات و فعالیت های وی،...

سمینار جمهوری ارمنستان 2010 تجارب پیشین – چشم انداز فرارو

نویسنده: کارینه داودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 سمینار بین المللی جمهوری ارمنستان 2010، تجارب پیشین ـ چشم انداز فرارو با همکاری بنیاد مطالعات قفقاز دانشگاه تهران،...

خاندان پزشکان بُختیشوع در قلمرو خلفای عرب

نویسنده: هاروتیون میناسیان / ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52  اشاره روانپزشک، دکتر هارتیون میناسیان، در 1952م، در ایروان، در خانواده ای پزشک...

اولین اسناد و کتاب های حقوقی ارمنی

نویسنده: گارگین فتائی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 هر جامعه و تمدنی برای ایحاد صلح و آرامش، در بین اقشار گوناگون مردم، نیازمند به برقراری روابط حقوقی در بین اعضای...

ارمنستان در خلال فتوحات سلجوقیان

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 وضعیت ارمنستان (نیمۀ نخست قرن یازدهم میلادی) از سال های نخست قرن یازدهم میلادی پادشاهی باگراتونی[3] رو به ضعف نهاد...

کلیسای حضرت مریم ریحان آباد

نویسنده: بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 به فاصلۀ حدود دو کیلومتری از مرکز ارومیه محلۀ ریحان آباد واقع شده است. این منطقه، که بر اساس بررسی های محلی به...

اسکناس های اولین جمهوری ارمنستان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 پس از انقلاب های 1917م و فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، فرصتی برای ملل تحت کنترل آن امپراتوری در آسیای میانه، جنوب...

نگاهی به تاثیرات متقابل زبان های ارمنی و فارسی

نویسنده: واهه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 تأثیرات متقابل زبانی ملت های هم جوار در ادوار مختلف تاریخی از لحاظ تنوع دارای تفاوت های زیادی است و به منزلۀ پیامد...

نقش کلیسای ارمنی در تداوم استمرار هویت ارمنیان

نویسنده: فرحناز توکلی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 ارمنیان به منزلۀ قومی باستانی و دارای فرهنگ و تمدن، با وجود فراز و نشیب های فراوانی كه در طول تاریخ پشت سر...

پیشینه ایرانشناسی در ارمنستان

نویسنده: آناهید یحیی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 اشاره آناهید یحیی مسیحی فارغ التحصیل رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه علامۀ طباطبایی، کاردانی زبان و ادبیات ارمنی...

پایان یک قرن سکوت

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 پس از یک قرن سکوت، باردیگر آیین مذهبی در کلیسای صلیب مقدس جزیرۀ آختامار برگزار شد، بار دیگر نوای دلنواز سرودهای...

بازمانده ای از انهدام فرهنگی

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 پس از گذشت 95سال، در 28 شهریور 1389، دولت ترکیه به ارمنیان اجازه داد تا در کلیسای صلیب مقدس، در جزیرۀ آختامار،[1]...

مجموعه رهبانی استپانوس قدیس در متن معماری کلیسای ارمنی

نویسنده: پیونیک سیمونی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 به علت حضور تاریخی دو قوم مسیحی ارمنی و آشوری، در محدودۀ جغرافیایی ایران امروز، کلیساهای متعددی در جای جای آن به...