واروژ کریممسیحی در 1331 در شهر اراک به دنیا آمد. در کنار دو خواهر و یک برادر دیگر، او بزرگترین فرزند خانواده بود. او در 1360 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج پسر و دختری است با نامهای مهِر و مانیا. هر دو فرزند او اکنون در حال گذراندن تحصیلات دانشگاهیاند. واروژ پس از پایان تحصیلات متوسطه به آلمان رفت تا در رشته پزشکی تحصیل کند اما آشنایی با یک بازیگر ارمنی تئاتر و سینما در باشگاه ارمنیان مونیخ سیر زندگی او را تغییر داد. خودش در این مورد میگوید: ((نامش اونیک بود و در نمایشهای دست چندم نقشهای کوچکی بازی میکرد، ولی عاشق سینما و تئاتر بود و همه افتخارش این بود که در فیلمی با شرکت مونتگمری کلیف، که در آلمان تهیه شده بود، نقش کوتاهی را بازی کرده است. از دنیای نمایش، فیلم و تئاتر صحبت میکرد و من شیدا و بهتزدۀ حرفهای او بودم. گوش نمیکردم بلکه میبلعیدم و با آن زندگی میکردم. کم کم درس و زبان آلمانی رها شد و طبعاً کار اصلی من شد رفتن به سینما و تئاتر، اما حس گناه هم کم کم داشت بر من غالب میشد. پدرم با هزار مشقت پول میفرستاد تا پزشک شوم و من نمیتوانستم خودم را راضی کنم که به پدرم کلک بزنم و در آلمان بمانم و به جای خواندن پزشکی به سینما بروم و احیاناً سینما بخوانم. دیگر البته با خودم سنگهایم را واکنده بودم که نمیخواهم پزشک شوم و این بود که برگشتم. و اما در تهران به کمک یکی از دوستانم با باربد طاهری آشنا شدم و بعد توسط باربد طاهری با بهرام بیضایی. اولین حرفه من در سینما منشی صحنۀ بهرام بیضایی در رگبار بود و تا 1367 در تمام فیلمهای بهرام بیضایی در کنارش بهعنوان دستیار اول بودم. البته در این مدت در فیلمهای کارگردانان دیگری چون کامران شیردل، بهمن فرمان آرا، محمدرضا اصلانی، امیر نادری و هوشنگ حسامی کار کردم. من از همۀ کسانی که با آنها کار کردم کار یاد گرفته و تأثیر پذیرفتهام ولی بهدلایل زیادی نگاه بیضایی بهسینما و دنیای نمایش و عواطف و حسهای او و نیز نثرش در من تأثیرگذارتر بود. این تحتتأثیر بودن حاصل کار کردن در کنار او در سالهای متمادی و در فیلمهایی همچون رگبار، غریبه و مه، کلاغ، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، شاید وقتی دیگر و باشو، غریبه کوچک است. در 1351 که در دانشکده هنرهای دراماتیک قبول شدم با بیضایی بیشتر آشنا شدم. قبل از آن عمو سبیلو و رگبار را از او دیده بودم. من در دانشگاهِ بیضایی بیشتر آموختم تا در دانشکده هنرهای دراماتیک. به همین دلیل به دانشگاه نرفتم و بهکار در سینما ادامه دادم)). واروژ کریم مسیحی در 1353 بر اساس طرحی از ملکجهان خزاعی و با همکاری او فیلمنامه فاخته را مینویسد و اولین فیلم کوتاه خود را میسازد. در سـال 1356 فیلمنامـه کوچ را براساس تلفیقی از داستان گیکور هوانس تومانیان و داستانی از محمود دولت آبادی مینویسد و میسازد؛ اما چون صدابرداری کوچ دچار اشکال میشود، بهناچار از دوبله استفاده میکند. او عدم رضایت از فیلم کوچ را همیشه ابراز کرده است. در سال 1359 در دفتری که توسط محمدعلـی نجفـی و حسیـن پرتوی برای ساخت سریال سربداران ایجاد شده بود کریممسیحی فیلـم سَلَندر را، از مجموعـۀ آهو، تلخک و سلندر بیضایی میسازد. هر چند که قرار بود هر سه فیلمنامه بهصورت اپیزودیک برای تلویزیون ساخته شود اما در نهایت فقط سَلَندر ساخته میشود. مهم ترین نکتۀ سَلَندر ساختار سینمایی ساده و محکم آن است. او میگوید: ((هر قصه ساختمان خودش را دارد و اجرایش به ساختار قصه و سناریو برمیگردد، و اینکه چه نوع تصویری را لازم دارد. در سَلَندر با فیلمنامهای مواجه میشویم که براساس دیالوگ است و بیضایی توضیحی برای تصاویر نمیدهد. در این فیلم قبل از فیلم برداری، بهکلمهها برای تصویر فکر میکنم و براساس دیالوگها میزانسنها را پیدا میکنم، بعد شرایط تقطیع پیدا میشود و دوربین جایگاه خود را پیدا میکند)). پس از سالها دوندگی بالأخره در 1369 پردۀ آخر ساخته میشود، هر چند که قرار بود سال قبل از آن شاید وقتی دیگر بیضایی را او بسازد که نشد. ((اما پردۀ آخر در میان فیلمنامههایی که نوشته بودم امکان ساخت بیشتری داشت. قبل از آن می خواستم عشق نامۀ ملک مطران را، که قاسم هاشمینژاد بر اساس نمایشنامه خدایان کهن، اثر لئون شانت، نوشته بود، بسازم که آن هم هیچوقت به تولید نرسید و ماند فقط پردۀ آخر. پردۀ آخر برای من شروع یک سینمای جدی تر بود؛ جدی تر از فیلمهای کوتاهی که قبلاً ساخته بودم)). بعد از موفقیت پردۀ آخر واروژ تلاش کرد که عشق نامۀ ملک مطران را در موقعیت جدید بسازد اما همچنان شرایط مطلوب نبود. ناچاربرای تأمین معاش تدوین فیلم را انتخاب کرد، که با فیلم فرشتگان روی زمین کامبوزیا پرتوی این دوره آغاز شد. وقتی از واروژ در مورد حاصل این دوره تدوین، که نتیجه 15 سال فیلم نساختن بود، پرسیدم گفت: ((تقریباً همۀ فیلمهایی را که تدوین کردم از کارگردانان محبوب من نبود ولی باید بگویم از فیلمهای بد هم میشود چیز یاد گرفت. خود این فیلمها برایم منبع فکر و الهام بودند. ناگفته نگذارم که در این میان تعدادی فیلم خوب هم بود)). او در طول این سالها (و در اوایل دهه هفتاد) در کنار تدوین چند فیلم کوتاه هم میسازد؛ فیلمی در مورد قبرستان ارامنه، که بخشی از یک مجموعه مستند درباره تهران قدیم است و فیلم کوتاهی برای بهزیستی. از طرفی ساختن فیلم بر اساس چند فیلمنامه از جمله نانا و مهرک را هم با جدیت دنبال می کند که موفق به ساخت هیچکدام از آنها نمی شود. در 1386 واروژ ساختن تردید را آغاز میکند. تردید به نوعی ادامۀ پردۀ آخر است، با یک وقفۀ 17 ساله که بین آنها افتاد. ((اگر میتوانستم شش یا هفت و حتی ده فیلم در این مدت بسازم طبعاً تردید فیلم دیگری میشد. در واقع میشود گفت ساختن پردۀ آخر در آن موقع با پول نسبتاً کمی به سرانجام رسید. امکانات موجود و روحیه حاکم بر سینما مساعد بود و بسیاری از افراد میآمدند که کار کنند. در دوره تردید فضا عوض شده بود. عشق به سینما و شرایط صمیمیای که در اواخر دهه شصت در سینمای ما حضوری پر رنگ داشت دیگر کم رنگ شده بود. من، بر خلاف مطالبی که شنیدهام و گفتهاند که من به تماشاگر بها نمیدهم و خر خودم را میرانم، همیشه سعی کردهام قصهای را دست و پا کنم که بتوانم برای ساختن آن سرمایهای را جذب کنم. من نمیخواهم بهکسی باج بدهم ولی ناچارم قواعد بازی را رعایت کنم. یادت باشد که من در یک فضای مجرد و آبسورد زندگی نمیکنم، در همین مملکت زندگی میکنم و فیلمی را که دوست دارم میخواهم بسازم ولی قواعد مرسوم روز را ممکن است که دوست نداشته باشم. بنابراین میبینی که برای ساختن فیلم از چه کانالهایی باید عبور کرد)). جوایز پردۀ آخر ـ نهمین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر 1369 ـ سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره (پردۀ آخر) ـ سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (واروژ کریم مسیحی) ـ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن (فریماه فرجامی) ـ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن (نیکو خردمند) ـ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد (سعید پورصمیمی) ـ سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه (حسن فارسی) ـ سیمرغ بلورین بهترین فیلم برداری (اصغر رفیعی جم) ـ سیمرغ بلورین بهترین چهره پردازی (مسعود ولدبیگی و مژده شمسایی) ـ سیمرغ بلورین بهترین صدا برداری (پرویز آبنار) ـ دیپلم افتخار بهترین فیلم اول و دوم (پردۀ آخر) تردید ـ بیست و هفتمین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر 1387 ـ سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره (تردید) ـ سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامۀ اقتباسی (تردید) ـ سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بخش نگاه اول (واروژ کریم مسیحی) |
فیلمهایی که توسط واروژ کریممسیحی تدوین شده عبارتاند از:
نام فیلم | نام کارگردان | سال تولید |
فرشتگان روی زمین | کامبوزیا پرتوی | 1370 |
بازی بزرگان | کامبوزیا پرتوی | 1371 |
افسانۀ دو خواهر | کامبوزیا پرتوی | ۱۳۷۳ |
ننه لالا و فرزندانش | کامبوزیا پرتوی | ۱۳۷۵ |
سارای | یدالله صمدی | 1376 |
عشق گمشده | سعید اسدی | 1376 |
آروس | احمدطالبی نژاد | 1376 |
عشق +2 | رضا کریمی | 1377 |
کمیتۀ مجازات | علی حاتمی | 1377 |
تهران، روزگار نو | علی حاتمی | ۱۳۷۸ |
دختری به نام تندر | حمیدرضا آشتیانی پور | ۱۳۷9 |
مجموعۀ تفنگ سَرپُر | امراله احمدجو | 1380 |
ماهی ها عاشق می شوند | علی رفیعی | 1383 |
آخرین ملکۀ زمین | محمدرضا عرب | 1385 |
تصمیم کبری | سیروس حسن پور | 1386 |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 49
|