نویسنده: علیرضا سلیمان زاده


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44

ارمنیان هند و اروپایی[3] و به عقیدۀ گروهی دیگر آریایی ایرانی هستند. ریشه و خاستگاه و پیوندهای نژادی ارمنیان دقیقاً معلوم نیست و هیچ منبع مشخصی نیز وجود ندارد که به طور آشکار ریشۀ نام ارمنستان را بیان کند.[4] با توجه به موضوع مقاله ضرورتی ندارد این موضوع را بیشتر شرح دهیم. همچنین قصد نداریم تحقیقات تاریخی و باستان شناسی را یک جا در خصوص این مسئله مطرح سازیم. در این نوشتار، صرفاً سعی خواهیم کرد به ارائۀ آنچه در مورد این موضوع در کتاب ها آمده و ما از آنها به منزلۀ منابع خود بهره جسته ایم بسنده کنیم و در صورت لزوم، دیدگاه ها و نظریات خود را در این خصوص مطرح سازیم.

نظریات خورناتسی، هرودوت و استرابون دربارۀ منشأ قوم ارمنی

از جمله کتاب هایی که برخی تاریخ نویسان از آن به منزلۀ سندی برای شناسایی هویت ارمنیان استفاده کرده اند و به فرضیه ها و نظریه های مطرح شده در آن توجهی خاص نشان داده اند کتاب موسی خورناتسی، مورخ سدۀ پنجم میلادی، است. ارمنیان خود را هایک[5] و کشورشان را هایستان؛[6] یعنی، جایگاه هایک ها می نامند. بنابر آنچه خورناتسی در کتاب خود آورده ارمنیان از اخلاف قهرمانی اسطوره ای به نام هایک از احفاد نوحِ پیامبرند.[7] هایک از اینکه زیر فرمان بل،[8] فرمانروای مستبد بابل، قرارگیرد خودداری می ورزد و به دلیل آنکه می خواهد در آزادی زندگی کند، ملت خود را به ارمنستان می برد. خورناتسی دربارۀ اسکان آنان در ارمنستان نوشته:

((او در دامنۀ کوهی در یک دشت اسکان گزید؛ جایی که افرادی قلیل از پراکنده شدگان پیشین زندگی می کردند. هایک آنان را فرمانبردار خود ساخت و در آنجا خانه هایی در زمین های قابل زیست بنا کرد و آنها را به کادموس، فرزند آرامانیاک، به ارث داد. روایات کهن شفاهی نقل شده این امر را تأیید می کند.

((اما مارآباس[9] می گوید خودش[هایک] با بقیۀ افراد و خانه و کاشانه به شمال غرب رفت و در دشتی مرتفع ساکن شد. این دشت کوهستانی را هارک[10] می نامند؛ یعنی، ساکنان اینجا پدران نسل خاندان توجرمه هستند. روستایی نیز بنا کردند که به نام هایک، هایکاشن[11] نامیده می شود)).[12]

بل نیروهای خود را جمع آوری کرد و به ارمنستان یورش برد اما هایک او را کشت و مهاجمان نیز از هر طرف متواری شدند.

مطمئناً اینکه چرا ارمنیان علاوه بر این نام به هایک نیز معروف اند ذهن خورناتسی را نیز در زمان خود مشغول کرده بوده. او برای آنکه خوانندگانش را از سردرگمی نجات بخشد، پس از ذکر چگونگی کشته شدن بل، صراحتاً در مورد این موضوع نوشته:

 ((کشور ما به نام هایک، نیای ما، به هایگ موسوم شده است)) .[13]

آن دسته از نویسندگانی که بر نوشته های خورناتسی تکیه دارند ورود هایک و قوم وی به ارمنستان را اغلب مربوط به اواسط هزارۀ سوم قبل از میلاد می دانند. ((البته این افسانه ای است که دانش جدید تاریخ آن را رد کرده است. ملت ها برخلاف آدم ها دوست دارند خودشان را پیر جلوه بدهند. در حقیقت، تاریخ واقعی ارمنیان آن گونه که دانش جدید تاریخ آن را روشن کرده است نسبتاً زیباست و دارای مبانی آنچنان کهنی است که می توان روایت های ساختگی را از آن به کنار زد)) .[14]

موسی خورناتسی توجرمه (توکارما)،[15] از اخلاف یافث، فرزند نوح، را که نام وی در تورات آمده، پدر هایک دانسته است. برخی نویسندگان نام توجرمه را به دو بخش توجَه/ ارمَه[16] مجزا کرده و از لحاظ ریشه شناختی کلمۀ توجَه/ توکَه[17] را به معنای تخمه یا نژاد در نظر گرفته اند و توجرمه را در کل به معنای اخلاف ارمنی دانسته اند اما ماناندیان[18] یکسان شماردن توجرمه را با ارمنستان صرفاً فرضیه ای می داند که هنوز جای تردید دارد.

خورناتسی پس از آنکه به اولین مشغلۀ ذهنی خود (ریشۀ کلمۀ هایک و ارتباط آن با هایگ) پاسخ می دهد سعی می کند در مورد واژۀ ارمن و وجه تسمیۀ ارمنیان به این نام دلایلی ارائه دهد. او از دلاوری های شخصی به نام آرام، از احفاد هایک، افسانه هایی نقل می کند و می گوید این اعمال قهرمانانه موجب شد آوازۀ هایک در آن سوی مرزها بپیچد و در نتیجه، ملل همسایه مردم زیر فرمان او را آرمن ها یا ارمنیان بنامند:

 ((او این گونه توانمند و نامدار گردید لذا تا امروز نیز مردمان کشورمان را به نام او می شناسند، همان گونه که بر همه آشکار است)) .[19]

علاوه بر خورناتسی سایر مؤلفان ارمنی نیز مایل اند ارمنیان را از اخلاف نوح معرفی کنند و از آنجا که بر این باورند کشتی نوح برکوه آرارات قرار گرفته مدعی اند نیاکان ارمنیان، که از فرزندان نوح بوده اند، در طول تاریخ و گذر ایام این ناحیه را اشغال کرده اند.

با توجه به آنچه آوردیم این پرسش پیش می آید که تا چه حد می توان به گفته های خورناتسی در خصوص این موضوع، که بیشتر از تورات نقل شده اند و سایر روایت های اسطوره ای در مورد ریشه و اصل و نسب ارمنیان اعتماد کرد؟ در پاسخ باید گفت در تاریخ نمی توان هیچ گونه استدلال خاصی دربارۀ این دیدگاه های اساطیری ارائه کرد؛ به عبارت دیگر، اگر کسی بخواهد دریافت و فهم تاریخی خود را براساس کتاب های مذهبی و اسطوره ای قرار دهد، باید بسیار محتاطانه، معقول و منطقی عمل کند.[20] حتی خورناتسی نیز با اینکه نظریاتش بر اسطوره ها متکی است می نویسد:

 ((این امر برای همه روشن است که تنظیم رویدادنامه ای از آغاز تا زمان ما دشوار و پرمشقت است، به ویژه، تشخیص اشتقاق خاندان های ناخاراری از سه فرزند نوح، گرچه آزمایش و پژوهش هر کس در زمان خود پسندیده است به ویژه آنکه کتاب مقدس نزدیکان خود را جدا کرده، آنان را ملت خود می شمارد و دیگران را از خود رانده، آنان را از جانب خود قابل ستایش و شایسته ذکر نمی داند)).[21]

بسیاری از مورخان قدیم گزارشی بیش ازحد ساده انگارانه در مورد ریشۀ ملت ارمنی امروزی ارائه کرده اند. هرودوت می گوید ارمنیان از فریژی مهاجرت کرده اند و در آغاز مستعمره نشین آنان بوده اند.[22] استرابون نیز بر درستی داستان نامحتمل خود مبنی بر اینکه نیای ارمنیان مردی از سرزمین تسالی، به نام آرمنوس بوده که در سفر جاسون و آرگونائوت ها به کولخیس آنها را همراهی می کرده پای می فشارد.[23] علاوه بر تسالی تراس[24] را نیز ناحیه ای می داند که ارمنیان از آنجا به میهنشان، که بعدها ارمنستان نامیده شد، کوچ کرده اند. از مطالب هرودوت و استرابون چنین برمی آید که آنان معتقد به خاستگاهی تراکو ـ فریژیایی[25] برای ملت ارمنی هستند اما تاکنون هیچ یک از شواهد باستان شناختی این نظر را تأیید نکرده اند.[26]

تحقیقات جدید در خصوص ریشه و خاستگاه ارمنیان

آقاسی و پادماگریان، در اثر مشترکشان بر این عقیده اند که اصل و نسب ارمنیان و آغاز حیات آنان تا به امروز مجهول مانده اما کشفیات باستانی و زبانی اخیر گذشته های ارمنیان را بیش از پیش روشن ساخته است.[27] آنان به نقل از هرودوت می افزایند:

((مردمی که اورارتو را تسخیر کردند مستعمره نشینان فریگیانی معروف به ارمنیان بودند. با مرور ایام، طوایف ارمن ـ فریگیان زبان هند و اروپایی خود را بر اورارتویی ها تحمیل کردند و اختلاط دو ملت منجر به تشکیل ملت ارمنی شد)) .[28]

هرودوت دربارۀ اینکه چگونه طوایف ارمن ـ فریژیان زبان خود را بر ملت بومی تحمیل کردند توضیحی نداده است. اقوامی که بعدها ارمنی نامیده شدند، در هنگام ورود به فلات، کتابت نداشتند.[29] با این وصف اگر قوم مزبور توانسته باشند زبان خود را بر اقوام بومی، که دارای خط و کتابت بوده اند، تحمیل کند، از لحاظ زبان شناسی با پدیده ای منحصر به فرد رو به رو هستیم.

درنرسسیان بعد از اشاره به نظر هرودوت، می نویسد تاریخ نویسان امروزی در مورد تبار ارمنیان سخن هرودوت را چندان ارزش نمی نهند و پیدایش این قوم را حاصل در آمیختن گروه هایاسا ـ آزی در کرانه های بالای فرات با ارمنی شوبریا[30] در بخش غربی دریاچۀ وان می دانند.[31] به نظر وی کهن ترین اثری که در آن از ارمنیان با تلفظ آرمنوئی[32] یاد شده نوشته های هکاته ملطی (حدود550 ق م) است که سی سال پیش از کتیبۀ بیستون داریوش نگاشته شده.[33] به عقیدۀ درنرسسیان ((مهاجرت ارمنیان به سوی فرات گویا در چند مرحله روی داده باشد. از فریژی آمدند و با هیاسا ـ آزی درآمیختند و از ناتوانی و تباهی فطرت اورارتو بهره گرفتند و در اورارتو جایگزین گشتند و زبان خویش را که از زبان های هند و اروپایی بود بر بومیان تحمیل کردند)) .[34]

از مطالب جالب توجه در نوشته های این مؤلف اشارۀ وی به اثر هکاتۀ ملطی و یادی است که احتمالاً در این اثر از ارمنستان شده است اما تناقضی نیز در اثر درنرسسیان وجود دارد و آن اینکه وی در ابتدا سخن هرودوت را نفی می کند اما بعد به آمدن ارمنیان از فریژی اشاره می کند؛ یعنی، همان چیزی که هرودوت هم گفته.

نویسندگانی هم هستند که از شیوۀ بیانشان می توان چنین استنباط کرد که نام ارمنی تعلق به ملتی خاص نداشته و پیدایش آن حاصل مجموعه ای از فرایندها بوده است، نظیر این دیدگاه که ((ملت ارمنی از ادغام تدریجی قوم ها و ملل ساکن در فلات ارمنستان به وجود آمده است. در این پروسۀ طولانی تاریخی، ملل و اقوام شرکت کننده در به وجود آمدن ملت ارمنی به طور کلی یا جزئی ویژگی های انسان شناسی، سنن، قرن ها فرهنگ مادی و معنوی، قسمتی از ثروت کلمات زبان های مختلف را داده اند که بعدها در تصویر فیزیکی، فرهنگ و زبان ملت ارمنی مشهود می گردند. مخصوصاً، تأثیر اقوام خوری ـ اورارتو چشمگیر است که در فلات ارمنستان پخش شده بودند. بنابراین، هستۀ مرکزی تشکیل ملت ارمنی را هم به وجود آوردند. لیکن تأثیر عنصر خت ـ لوویا کم نیست. قوم های هایاسا نام خود را به ملت ارمنی داده اند که این نام گذاری از سوی خود ارمنیان می باشد)).[35] در مورد نقش اقوام هند و اروپایی در تشکیل ملت ارمنی نیز این گونه استدلال می کنند که آرمن های هند و اروپایی هم در تشکیل ملت ارمنی نقش داشته اند و در مهاجرت عظیم اقوام موسوم به ملل دریا [36] در سدۀ دوازدهم تا سیزدهم ق م همراه با هم نژادهایشان؛ یعنی، اقوام تراکو ـ فریژی از بالکان به آسیای صغیر و بعد به فلات ارمنستان درآمده اند.[37]

پاسدرماجیان بر آن است که ((ارمنیان از نژاد همان اقوام هند و اروپایی هستند لیکن ظاهرشدنشان در مشرق زمین تا قرن هفتم یا هشتم پیش از میلاد صورت نگرفته. ورود ایشان به سرزمین اورارتو یا ارمنستان اولیه خواه از سمت مشرق و پس از عبور از قفقاز به اتفاق یک قوم هند و اروپایی دیگر به نام سیمری ها بوده است و خواه از سمت مغرب و پس از عبور از بالکان و آسیای صغیر به اتفاق یک قوم هند و اروپایی دیگر به نام فریگی ها که با هم خویشاوند بوده اند. فرضیۀ اخیر، که معتقد است ارمنیان هند و اروپایی از طریق بالکان به ارمنستان آمده اند، امروزه از نظر علمی قبول بیشتری یافته است)).[38]

هر چند پاسدرماجیان مشخص نکرده طرفدار کدام نظریه است آشکارا می توان دریافت او بر این عقیده است که ورود ارمنیان به سرزمین مزبور در سدۀ هفتم یا هشتم قبل از میلاد بوده.

دکتر نانسن، پس از آنکه توضیح می دهد نام ارمنستان نخستین بار در کتیبۀ بیستون داریوش اول آمده، می نویسد این واقعیت که نام ارمنستان به طور ناگهانی نمایان شده و از آن پس یگانه نامی است که هم در مورد کشور مزبور و هم در مورد مردمان آن به کار رفته، ظاهراً گویای آن است که در دوره ای که آخرین بار نام اورارتو و خالدیا (بیاینا) در کتیبه های آشوری و اورارتویی برده شده مردمی دیگر ـ ارمنیان ـ داخل این سرزمین شده و آن را در سدۀ ششم قبل از میلاد اشغال کرده اند.[39] البته باید متذکر شویم همان گونه که پیش تر گفتیم و بر خلاف آنچه نانسن ادعا کرده این نام ـ ارمن ـ یگانه نامی نیست که در مورد این ملت به کار رفته.

نانسن در مورد ریشۀ نام ارمنستان مطالبی جالب ارائه کرده است. او می نویسد:

((ریشۀ نام ارمنستان معلوم نیست اما در نواحی ای که احتمالاً در گذشته به دست ارمنیان اشغال شده به نام چند مکان به اسم آرمنین[40] یا آرمینین[42] برمی‎خوریم. استرابون (ج11، ص4، 8،12و14) از شهر آرمنین، در نزدیکی دریاچۀ بویبس،[43] واقع در تسالی، نام می برد. ایلیاد (ج2، ص 2و 745) از یک اورمنین[44] در تسالی نام برده[45] که استرابون (ج 9، ص 5 و 18) آن را اورمینین[46] نامیده است. در بی تی نیه،[47] واقع در آسیای صغیر، کوهی بوده موسوم به اورمینین اوروس.[48] در سینوپ[49] بندرگاهی وجود داشته به نام آرمنه.[50] نزدیک سرچشمه‎های هالیس (قیزیل ایرماق فعلی)،[51] واقع در سیواس[52] امروزی،کوهی بوده به نام اورمنین. در کتیبه‎ای از مینوا، پادشاه خالدی، که در مورد عملیات او در غرب توضیح می دهد، اسم مکانی با نام اورمنی اوبینی[53] ذکر شده، که با اورمینین یونانی مطابقت دارد. پسر مِنوآ، آرگیشتی،[54] نیز از شهر اورمنی[55]سخن به میان آورده است. بنابراین، به نظر می رسد در اوایل سدۀ هشتم قبل ازمیلاد ارمنیان در کشور کوهستانی نزدیک سرچشمه های هالیس، در مغرب اورارتو (خالدیا) یا آنجایی که بعدها ارمنستان بزرگ نامیده شد، اسکان یافتند. به تدریج، که قدرت خالدیان به دلیل حملات قبایل هند و اروپایی از شمال و مشرق رو به ضعف گذاشت، ارمنیان احتمالاً همراه با بقایای اقوام خویشاوند؛ یعنی، تراسی ها (اهالی تراس) و کیمریان به کشورشان مهاجرت کردند و اندکی آنان را بیرون راندند. خالدیان به کوه ها رانده شدند یا در همان حینی که زبانشان را رواج می دادند با آنان پیوندهای خویشاوندی برقرار کردند)) .[56]

بدین ترتیب نانسن ورود ارمنیان به سرزمینشان را مربوط به اوایل سدۀ هشتم قبل از میلاد دانسته و در عین حال، تراسی ها و کیمریان را خویشاوندان آنان معرفی کرده است، نه اقوام فریژی را.

نوری زاده نیز تا حدی به این نظریه تمایل دارد که تشکیل ملت ارمنی محصول فرایندها و روندی تدریجی است که از واپسین سده های هزارۀ دوم قبل از میلاد شروع شده.[57]

او بعدها در کتاب خود از قبایل به اصطلاح ماقبل ارمنی اورومه سخن به میان آورده است:

(( … آشوری ها بخشی از سرزمین های یاد شده را به نام قبایل , اورومه ـ آرمن ها، کشور ,اورومه ها، می نامند. , اورارتوها،، که باید از اواخر هزارۀ دوم با همسایگان خود وارد ارتباط شده باشند، این کشور را ,اورمه، و , آرمه، می نامیده اند)) .[58]

با این وصف نوری زاده قبول می کند که در اواخر هزارۀ دوم قبل از میلاد قبایلی موسوم به اورومه ـ آرمن ها در همسایگی اورارتو زندگی می کردند و نامشان را به ناحیه ای داده اند که اورمه یا آرمه نامیده شده است. وی پیدایی نام ارمنی را در اثر این امر می داند اما چنان که در ادامه خواهیم گفت اسامی قبایل به ندرت در اسامی مکان ها منعکس می شوند.

نوری زاده در مورد اینکه چرا ارمنی ها به های نیز موسوم بودند می گوید ارمنیان عناصر و اجزای قبایل و طوایف را با هم درآمیخته اند و قبایل هایاسا نام ملی های را به آنان داده اند.[59]

به نظر ریچارد فرای[60] زبان هند و اروپایی ارمنی با گروه زبانی تراکیه ـ فریژی پیوند داشته است. بدین ترتیب، او از روی قراین زبان شناختی احتمال می دهد ارمنیان از آناتولی به سوی شرق مهاجرت کرده اند اما دربارۀ تاریخ حرکت آنان اطلاعی به دست نمی دهد. فرای نظریۀ دیاکونوف[61] را نیز نقل می کند. به نظر وی کتاب دیاکونوف بهترین و پذیرفته ترین بررسی را دربارۀ ریشۀ نژاد ارمنی انجام داده است.

دیوید مارشال لانگ نیز نظراتی جالب در خصوص این موضوع ارائه کرده که پرداختن به آنها سودمند خواهد بود.[62] به عقیدۀ او ریشه و خاستگاه و پیوندهای نژادی ارمنیان تا حدودی مبهم باقی مانده است. زمانی تصور می شد آنان در زمانی کمتر از هزار سال پیش از میلاد به صورت دسته جمعی از بالکان و ناحیۀ اژه مهاجرت کرده اند اما تحقیقات اخیر حکایت از آن دارد که ملت ارمنی امروزی، در واقع، حاصل مراحلی از اختلاط قومی اند که طی هزاران سال در ماورای قفقاز و مناطق کوهستانی و دره های نواحی آرارات ـ وان صورت گرفته.[63]

نظرات لانگ را چنین می توان خلاصه کرد که نام ارمنستان برای نخستین بار در کتیبۀ داریوش اول نمایان شد و هرودوت نیز، که در حدود500 ق م کتابش را تألیف می کرده، با اصطلاح ارمنی[64] آشنا بوده است. لانگ در مورد اینکه چرا ارمنیان خود را هایک و سرزمینشان را هایستان می نامیدند معتقد است دلایل خوبی وجود دارد که این نام قومی را با هایاسا، ایالت شرقی هیتی، مرتبط بدانیم. زبان اهالی هایاسا محققاً با زبان های هند و اروپایی باستانی آسیای صغیر[65] مرتبط بوده. این مسئله از لحاظ قرابت های زبان ارمنی با دیگر زبان های هند و اروپایی حائز اهمیت است. قرار گرفتن قبایل هایاسا در داخل مرزهای امپراتوری هیتی به تحول هرچه بیشتر زبان و مظاهر فرهنگی آنان کمک کرد. پس از سقوط امپراتوری هیتی نام هایاسا نیز از اسناد تاریخی محو شد. از آن پس، نه در کتیبه های رسمی آشوری و نه در کتیبه های اورارتویی نامی از هایاسا دیده نمی شود

و جای خود را به سرزمینی موسوم به سوخمی یا سخمی[66] می دهد. در بخش جنوب غربی ارتفاعات ارمنستان، در غرب دریاچۀ وان، سرزمین هوری شوبریا[67] قرار داشت. این ناحیه در کتیبۀ اورارتویی ساردوری دوم (اواسط سدۀ هشتم ق م) نام آرمه یا (آرمینی)[68] به خود گرفته است. طی صد سال بعد، در نتیجۀ ضعف قدرت مرکزی اورارتو مردم آرمه محققاً رهبری اغلب قبایل کوچک تر سرزمین کوهستانی جنوب غربی ارمنستان را به دست گرفتند. رو به بالا، در سمت شمال، بقایای اهالی هایاسا اتحادیه ای قبیله ای تشکیل دادند که نام آن به اشکال هایک و هایستان درآمد و نیاکان ارمنیان امروزی از آن بهره جستند. علاوه بر این، نام سخمی به قبایل ساکن امتداد فرات علیا نیز اطلاق می شد و به نظر می رسد در متن های گرجی قرون وسطا و جدید در کل به منزلۀ نامی برای ارمنیان جاودانه شد. در این متن ها، از واژۀ سمخی[69] به معنی ارمنی و سمختی[70] به جای ارمنستان استفاده شده است. به دنبال سقوط اورارتو و هجوم مادها به این سرزمین پیوندها و اختلاط های تمامی این قبایل بیشتر شد به طوری که های، آرمه و سخمی کمابیش در یک معنی به کار می رفتند. ارمنیان شکل های را اخذ کردند، گرجیان سخمی را در حالی که ایرانیان شکل ارمینا[71] را پذیرفتند[72] که در زبان یونانی یا لاتین به صورت شناخته شده تر ارمنیا5 درآمد.[73]

به این ترتیب، می بینیم لانگ نیز معتقد به فرایندی است که هزاران سال به طول انجامیده. او با اطمینان پیرو این نظریه است که نام هایستان با ایالت هایاسا پیوند دارد. با این حال، نه لانگ و نه دیگر نویسندگان در مورد اینکه چرا ارمنیان تا به امروز همچنان به نام های و هایستان گرایش دارند و مایل اند بیشتر با این نام شناخته شوند سخنی به میان نیاورده اند. به هر روی، این ملت هرگز نام ارمنستان را نپذیرفتند چرا که تا به امروز خود را هایک و کشورشان را هایستان می نامند.[74]

آخرین نظر جالب توجه در این مورد نظر سر هنری راولینسون است. این مورخ انگلیسی در ابتدا اقوام نائیری و اورارتویی را از نژاد تورانی[75] معرفی کرده و سپس، تشکیل ملت ارمنی را حاصل اختلاط قبایل آریایی حاکم بر ارمنستان با ساکنان قدیم این سرزمین (احفاد همین تورانیان) دانسته، که البته نظر او کاملاً مردود است.[76]

برخی دانشمندان ادعا کرده اند کلمۀ اریمنی (ارمنی)[77] کلمه ای سامی و به معنای ساکنان مناطق کوهستانی است. نظری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه اصطلاح ارمنی از واژۀ آرومانی[78] به معنی کشور آرامیان[79] مشتق شده است.

 برخی از نویسندگان نیز مایل اند دربارۀ این موضوع نظریاتی بدیع و ساختگی ابراز کنند؛ مثلاً، دوست دارند بنویسند کشور ارمنستان از همان آغاز و قبل از آنکه مردمی موسوم به ارمنی به این سرزمین پا گذارند به این نام (ارمنستان) شناخته می شده است. البته، این گونه اظهار نظرها نادیده گرفتن تمامی آن چیزهایی است که در کتیبه های ملل همسایه دیده می شود. جالب تر از همۀ این نظریات نظر بهاءالدین پازارگاد[80] است. او در کتابش چنین آورده:

((به عقیدۀ بعضی از مورخین لفظ ارمنی را Armenie مشتق از کلمه Arm می دانند که در زبان های لاتین به معنی اسلحه است و کلمۀ ارمنی را در این صورت مسلح معنی می کنند)) .

احتمالاً پازارگاد در معنی کردن این کلمه به فرهنگ لغات انگلیسی مراجعه و فراموش کرده که کلمه آرم (Arm) علاوه بر اسلحه معانی دیگری نیز دارد.

نتیجه گیری

با نگاهی گذرا به نقشۀ جهان درمی یابیم نام برخی از کشورها برگرفته از نام مردمی است که در آن سرزمین زندگی می کرده اند؛ برای مثال، آلمان (ژرمانی) از جملۀ این کشورهاست و قوم ژرمن نام خود را به این سرزمین بخشیده است. درمقابل، امریکا از نام مردمی خاص گرفته نشده، بلکه نامی جغرافیایی است[81] و مردمان مختلفی که به این سرزمین وارد شده اند آن را اخذ کرده اند. در واقع، آنها نام اصلی خود را از یاد برده اند و به نام امریکایی شناخته می شوند.

در مورد ارمنستان هم ادعای بسیاری از منابع آن است که ارمنستان نام ناحیه ای جغرافیایی بوده و ارمنیان پس از مهاجرت در قسمتی خاص از آناتولی اسکان یافتند که با نامی تقریباً شبیه به ارمنستان شناخته می شده و این نام بعدها به کل فلات ارمنستان اطلاق شده و نام اصلی این قوم، قبل از ورودشان به فلات، بر ما معلوم نیست. شاید در ذهن چنین تداعی شود که این قوم قبلاً نیز تحت عنوان ارمنی شناخته می شده اند و پس از ورودشان نام خود را به آن مکان خاص، که پیش تر بدان اشاره کردیم و در آناتولی واقع بوده، داده اند و بعدها این نام به کل کشور اطلاق شده است اما باید یادآور شویم جز در مورد نام کشورها و نواحی وسیع در سایر اسامی مکان ها به هیچ وجه نباید در پی یافتن انعکاسی از نام قبایل باشیم. این اشتباهی است که حتی غالب مورخان بزرگ نیز مرتکب آن می شوند. مدارک قوم شناسی امروزی ثابت کرده است که نام قبایل به ندرت در اسامی مکان ها انعکاس می یابد. بایستی در مورد اسامی مکان ها نامی که مردم یک محل خویشتن را بدان می خواندند، از آنچه همسایگانشان آنان را بدان می نامیدند متمایز شود. نامی که همسایگان یک ناحیۀ جغرافیایی بر آن می نهند ممکن است بی غرض یا غرض ورزانه باشد؛ مثلاً، همان گونه که دیدیم ارمنیان خود را های می نامیدند در حالی که همسایگانشان آنان را به نام های دیگری نیز می شناختند. در گذشتۀ باستانی آناتولی این مسئله، اتفاق نادری نیست؛ برای مثال، پافلاگونیه[82] و کاپادوکیه[83]نام هایی جغرافیایی هستند که هر قوم یا ملتی که به این دو ناحیه وارد شده اند با این اسامی جغرافیایی شناخته شده اند، بدون آنکه بعدها نام اصلی خود را به خاطر بیاورند. این مسئله در مورد نام پارس یا پارسوا نیز مصداق دارد. دیاکونوف می گوید: ((نام مزبور کلمه ای مادی و به معنای کنار، پهلو و دنده است و از آنجا که ناحیۀ پارسوا در کنار خاک ماد قرار داشته به این نام موسوم بوده و نام قومی خاص نیست)).[84] گیرشمن نیز این نظریه را تأیید می کند.[85]

 اشاره کردیم کلمۀ ارمنستان نخستین بار در کتیبۀ بیستون[86](حدود 520 ق م) ذکر شده است. تقریباً هشتاد سال بعد، هرودوت نیز به این نام اشاره می کند. در هر دو مورد (کتیبۀ بیستون و اثر هرودوت) اشاره به نژادی خاص نشده بلکه چنین تصور می شود که در آنها کلمۀ ارمنی در معنای اهل ارمنستان یا ارمنستانی به کار رفته است.[87] اگر بر اساس کتیبۀ بیستون قضاوت کنیم باید بگوییم ارمنیان در حدود 520 ق م به ناحیۀ مزبور وارد شده اند اما مطمئناً چنین نیست چرا که آنان به یکباره وارد این سرزمین نشدند بلکه احتمالاً ـ همان گونه که برخی از مورخان نیز گفته اند ـ در اوایل سدۀ هشتم یا هفتم قبل از میلاد به این سرزمین راه یافته و بعدها با اقوام ساکن در آن درآمیخته اند.

 پی نوشت ها:

1- برگرفته از فصل اول رساله کارشناسی ارشد مؤلف با عنوان ((نقش ارمنستان در تاریخ ایران در دوران ماد و هخامنشی(با تأکید بر اورارتو))) (دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران، 1383).

2- کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان.

3- اقوام هند و اروپایی به هشت شعبه تقسیم می شوند که ارمنیان نیز یکی از شعبه های آن به شمار می آیند (حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان [تهران: دنیای کتاب، 1381])، ج1، ص31.

4- نک:R.Schmitt, ((Armenia and Iran)), Encyclopaedia Iranica,P.417.

5- Haik (Hye)

 6- Hayastan

7- خورناتسی ارمنیان را از نسل یافث، یکی از سه فرزند نوح، دانسته و دربارۀ آنان نوشته: ((افث جومر(Gomar) را آورد. جومر تیراس(Tiras) را آورد. تیراس توجرمه(Togarmah) را آورد. توجرمه هایک را آورد. هایک آرامانیاک را آورد. آرامانیاک آراماییس(Aramayis) را آورد. آراماییس آماسیا (Amasia) را آورد. آماسیا گغام(Gegham) را آورد. گغام هارما را آورد. هارما آرام را آورد. آرام آرای زیبارو (Ara the handsome /Arageghetsik) را آورد)) (تاریخ ارمنیان، ترجمۀ ادیک باغداساریان، [تهران: بی نا، 1380]، ج1، ص53 و54).

8- Bel

9- مارآباس از اهالی سوریه بود. وی خود را معاصر نخستین شاهان اشکانی، در سدۀ دوم قبل از میلاد، معرفی کرده است.

10-Hark

 11- Haykashen

12- خورناتسی، همان، ص 71.

13- همان، ص 72.

14- هراند پاسدرماجیان، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمد قاضی (تهران: زرین، 1369)، ص22.

15- توجرمه اسم مردی از احفاد یافث بود (پیدایش 3:10). گویند که بیت توجرمه اسم شهر یا بلادی می باشد که اهل آنجا با شهر صور تجارت اسب و استر داشتند (حزقیال14:27)، از آیه ای که در فصل5:38 و6 حزقیال وارد است مستفاد می شود که بلاد توجرمه در اطراف شمال شرقی آسیای صغیر قرار داشته است (جمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس[تهران: کتابخانۀ طهوری، 1349]، ص268 و 269). در مورد توجرومه در خود تورات نک:

Ezek. 27:14and 83:b;Gen. 10:10:31 chorn;1:16;G.R. Kapantsyan,Kayasa Kolibl Armyan(Yerevan:Isdatelstva Akademi Hayk Armyanskoy SSR,1947),P.140-141

16- Arma /Toga

17- Toka /Toga

18-6. H.A. Manandian, the trade and cities of Armenia in relation to ancient world trade, Nina G.garsoian (trans) Lisbon:[s.n],1965, P. 21.

19- خورناتسی، همان، ص 67.

20- در اینجا در پی آن نیستیم که دانش اساطیر را به هیچ انگاریم چرا که دانش اساطیر در شناسایی تاریخ تمدن، روشن ساختن گوشه های تاریک ساخت های اجتماعی کهن و پی بردن به طرز تفکر و اعتقادات مردمان دوران باستان بسیار مفید است. اگر تحلیل دقیق و فراگیری از اساطیر به عمل نیاید، بار سنگین مطالعه دربارۀ تاریخ دوران کهن بر دوش علم باستان شناسی می افتد (ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران [تهران: سمت،1380]، ص5 و 6).

21- خورناتسی، همان، ص 52.

22- Herodotus, Hitories; George Rawlinson (trans.) (London: s.n, 1993), vol. VIII, P. 73

23-Strabon, Geography, Horas L. jones (trans.) (London: s.n, 1994), vol. XI, P.4.7 – 8 ; 5.1

24- Thrace

تراس یا تراکیه در شمال یونان (شبه جزیرۀ بالکان) واقع بوده است.

25- Thraco- Phrygian

شاید علت مهاجرت این اقوام از بالکان به آناتولی ورود قبایل پر زاد و ولد جنگجوی ایلیری به بالکان بوده باشد که تراکیان و فریژیان را به آناتولی راندند و آنان نیز به نوبۀ خود پادشاهی هیتی ها را کمی بعد از 1200ق م منقرض ساختند(ژورژ رو، بین‎النهرین باستان، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، [تهران: شرکت سهامی خاص شرآبی، 1365]، ص257).

26- Charles Burney & David Marshall Lang,the peoples of the hills (london: s.n, 1971), p. 177

27- گیو آقاسی و الکساندر پادماگریان، تاریخ سیاسی و اجتماعی ارامنه، ترجمۀ فرامرز برزگر (تهران: سازمان فرهنگی پاد،1352)، ص20.

28- همان، ص21.

29- در مورد زبان بومی ارمنیان مدارک چندانی در دست نیست. فقدان مدارک مکتوب در این مورد را باید به دیگر نارسایی ها در خصوص ترسیم منشأ ملت ارمنی افزود David Marshall Lang, Armenai cradle of civilization. [London: s.n, 1970], p. 113.

30- Armeni-shuberia

31- سیرآرپی درنرسسیان، ارمنیان، ترجمۀ مسعود رجب نیا (تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 2537)، ص16.

32- Armenoi

33- همان، ص 15.

34- همان، ص 16.

35- سارگسیان و سایرین، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ آ. گرمانیک (تهران: بی نا، 1360)، ج1، ص 35.

36- در مورد هویت این ملل یا همان اقوام دریا با اطمینان نمی توان اظهار نظر کرد. این اقوام دسته یا فوجی بودند که مصریان آنان را به این اسم نامیده اند. ملل دریا در دهۀ1180ق م بر فلسطین غلبه کردند و فرعون مصر(رامسس سوم) با دشواری های فراوان توانست آنان را عقب براند. برای اطلاعات بیشتر نک:

N.K. Sandars, the sea peoples, warriors of the ancint Mediterranean, 1250 – 1150 (London: s.n, 1978).

37- سارگسیان و سایرین، همان جا.

38- پاسدرماجیان، همان، ص 21.

39- Fridtjof Nansen, Armenia and the near east (London: s.n, 1928), p.232 – 233

40- Armenion

41- Arminion

42- boibeis

43- Ormenion

44- برای مطالعۀ متن فارسی ایلیاد نک: هومر، ایلیاد، ترجمۀ سعید نفیسی (تهران: علمی و فرهنگی)، 1380.

45- Orminion

 46- Bithynia

47- Orminion Oros

48- Sinope

 49-Armene

50- Kizil Irmak

51- sivas

 52-ni -U bi-ni- me-Ur

53- مؤلف کتاب این نام را به صورت آرزیستی (Arzistis) آورده است.

54-Urmani

55- Nansen, ibid, p. 234-235.

56- لازم به یادآوری است نظرات نوری زاده دربارۀ این موضوع، ریشه و خاستگاه ارمنیان، با تفاوت‎هایی جزئی، دقیقاً با مطالب کتاب سارگسیان همخوانی دارد و شاید این کتاب منبع او بوده است.

57- احمد نوری زاده، تاریخ وفرهنگ ارمنستان از آغاز تا امروز (تهران: چشمه، 1376)، ص14.

58- همان، ص 16 و 11.

59- ریچارد نلسون فرای، تاریخ باستانی ایران، ترجمۀ مسعود رجب‎نیا (تهران: علمی و فرهنگی، 1380)، ص 121-122.

60- نام این کتاب predistoria Armyanskaga Naroda (تاریخ باستانی ملت ارمنی)است که متأسفانه در دسترس نبود.

61- در مورد ریشه و خاستگاه ارمنیان همچنین بنگرید به دیگر اثر این مؤلف که آن را مشترکاً با چارلز برنی نوشته است:

Charles Burney & David Marshall Lang, ibid, p. 177-180

62- ibid, P. 37

63- هرودوت در کتابش این اصطلاح را با تلفظ لاتینِ آرمنیویی (Armenioi) آورده است.

64- منظور نویسنده زبان های هیتی ای، لوویایی (Luvian)، لیدیایی، لیسیایی (Lycian) و فریژیایی است.

65- Sukhmi / Sokhmi

 66-Shuberia

67- Arme / Armini

68- Somekhi

69-Somkheti

70- Armina

71- در مورد اینکه چرا ایرانیان این اقوام را با نام ارمنی و نه با نام هایک می شناختند باید به این مسئله توجه کرد که شباهت نام هایاسا در اسناد هیتی عصر مفرغ جدید با هایی(Haii)، نامی که ارمنیان به خود اطلاق کردند و هایستان، نامی که بر سرزمین جدیدشان نهادند به این نظریه منجر می شود که خاستگاه برخی از ارمنیان شمال منطقۀ هوریان بوده و آنها احتمالاً در آنجا جای گرفته بودند. هایاسا احتمالاً در درۀ علیای فرات، مابین ارزنجان و ارزروم، واقع بوده است. ظاهراً، گروه دیگری از ارمنیان نام ناحیۀ آرم(Arm) یا یورم(Urm) را پذیرفتند. نام سرزمین یورم در اسناد اورارتویی وجود دارد و احتمالا،ً در دشت موش واقع بوده است. اگر آرم و یورم دقیقاً در این ناحیه واقع بوده باشند، این ناحیه از هایاسا به ایرانیان نزدیک تر بوده است. در این صورت، شاید این مسئله توجیهی باشد برای اینکه چرا منابع ایرانی و به دنبال آن یونانیان در مورد این اقوام صرفاً لفظ آرم(Arm) را به کار برده اند نه های (Hai) را.

72- Armenia

 73- David Marshall Lang, ibid, p. 112-115

74- Encyclopaedia of Islam, vol. 1.

75- راولینسون نژاد تورانی را چیزی برابر با نژادهای غیرآریایی (non-Arian races) تعریف کرده است نک:

George Rawlinson, The sixth great oriental monarchy (Tehran: s.n, 1976), p. 127.

76-ibid, p.127-129.

 77-Arimeni (Ermeni)

78- Aruma-ni

79- آرامیان، سامیان بیابانگردی بودند که در شمال بین النهرین، سوریه و فلسطین ساکن شدند. دمشق مهم ترین ایالت آنها بود. آرامیان به سبب نظارت بر راه های تجاری قدیم توانستند به تجارت بپردازند. آنان هرکجا می رفتند الفبا و زبان خود را انتشار می دادند. (چارلز الگزاندر رابینسون، تاریخ باستان، ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی [تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370]، ص 99).

80- بهاءالدین پازارگاد، تاریخ و فلسفله و مذاهب جهان (تهران: کتاب فروشی اشراقی، 1378)، ج1، ص 69.

81- در 1507 میلادی، آمریکو وسپوسی از طرف حکمران پرتغال سفرهایی به مناطق مکشوف امریکا (که قبلاً کریستف کلمب به آنها راه یافته بود) و برزیل کرد و دریافت در آنجا قاره ای جدید وجود دارد. وی در گزارش مسافرت های خود از قارۀ جدید صحبت به میان آورد و محافل اروپایی را متوجۀ این مطلب ساخت. مولر، جغرافی دان آلمانی، از اهالی لورن، نقشه ای از قارۀ جدید ترسیم و آنجا را به نام کاشف آن امریکا نام گذاری کرد (داود اصفهانیان، تحولات اروپا در عصر رنسانس[تبریز: دانشگاه تبریز، 1367]، ص 26-33).

82-Paphlagonia

83- Cappadocia

84- ا. م. دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز(تهران: علمی و فرهنگی، 1380)، ص 68.

85- گیرشمن حتی کلمۀ مادای را نیز در اصل اسم قومی نمی داند بلکه آن را نام محوطه ای معرفی می کند که قبایل مادی در آنجا زندگی می کرده اند (رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ دکتر محمد معین [تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1379]، ص77و78).

اما هرتسفلد از زمرۀ مورخانی است که دچار اشتباه شده و می نویسد: ((پارسه از جمله اسامی قومی است که از آن اسم مکان ساخته اند)) (ارنست هرتسفلد، ایران در شرق باستان، ترجمۀ همایون صنعتی‎زاده [تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1381]، ص 187).

86-DB/II,7

برای مطالعۀ متن فارسی کتیبه بیستون نک: رولاندجی کنت، فارسی باستان: دستور زبان، متون، واژه‎نامه، ترجمۀ سعید عریان (تهران: حوزۀ هنری سازمان تبلیغات، 1379)، ص 393-440.

87- دربارۀ این موضوع همچنین بنگرید به فصل های سوم، چهارم و پنجم از کتاب چهارم گزنفون (آناباسیس). لحن سخن گزنفون نیز چندان نشان دهندۀ آن نیست که صحبت از نژادی خاص باشد(گزنفون، آناباسیس،کتاب چهارم. ترجمۀ احمد بیرشک، [تهران: کتاب سرا، 1375]).

منابع:

آموزگار، ژاله.تاریخ اساطیری ایران. تهران: سمت، 1380.

آقاسی،گیو؛ پادماگریان، الکساندر. تاریخ سیاسی و اجتماعی ارامنه. ترجمۀ فرامرز برزگر. تهران: سازمان فرهنگی پاد،1352.

اصفهانیان، داود. تحولات اروپا در عصر رنسانس. تبریز: دانشگاه تبریز، 1367.

پاسدرماجیان، هراند.تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمد قاضی. تهران: زرین، 1369.

پیرنیا، حسن. تاریخ ایران باستان، تهران: دنیای کتاب، 1381، ج1.

پازارگاد، بهاءالدین. تاریخ و فلسفله و مذاهب جهان. تهران: کتاب فروشی اشراقی، 1378، ج1.

خورناتسی، موسی. تاریخ ارمنیان. ترجمۀ ادیک باغداساریان. تهران: [بی‎‎نا]،1380، ج1.

در نرسسیان، سیرآرپی. ارمنیان. ترجمۀ مسعود رجب نیا. تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 2537.

دیاکونوف، ا. م. تاریخ ماد. ترجمۀ کریم کشاورز. تهران: شرکت انتشارات علمی وفرهنگی،[بی تا].

رابینسون، چارلز الگزاندر. تاریخ باستان. ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی. تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1370.

رو، ژورژ. بین‎النهرین باستان. ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تهران: شرکت سهامی خاص شرآبی، 1365.

سارگسیان، گ.خ؛ هاکوپیان، ت.خ. تاریخ ارمنستان. ترجمۀ آ. گرمانیک. تهران: [بی نا]، 1360، ج1.

فرای، ریچارد نلسون. تاریخ باستانی ایران. ترجمۀ مسعود رجب‎نیا. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1380.

کنت، رولاندجی. فارسی باستان: دستور زبان، متون، واژه‎نامه. ترجمۀ سعید عریان. تهران: حوزۀ هنری سازمان تبلیغات، 1379.

گزنفون. آناباسیس. کتاب چهارم. ترجمۀ احمد بیرشک. تهران: کتاب سرا، 1375.

گیرشمن، رومن. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمۀ دکتر محمد معین. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1379.

نوری زاده، احمد. تاریخ وفرهنگ ارمنستان از آغاز تا امروز. تهران: نشر چشمه، 1376.

هاکس، جمیز. قاموس کتاب مقدس. تهران: کتابخانۀ طهوری، 1349.

هومر. ایلیاد. ترجمۀ سعید نفیسی. تهران: علمی و فرهنگی، 1380.

هرتسفلد، ارنست. ایران در شرق باستان. ترجمۀ همایون صنعتی ‎زاده. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی، 1381، ج1.

Burney; charles ; Lang, David Marshall. the peoples of the hills. london: [s.n], 1971.

Encyclopaedia of Islam, vol. 1.

Herodotus. Histories. George Rawlinson (trans.). london: [sn], 1993, VIII.

Lang,David Marshall. Armenai cradle of civilization, London: [s.n], 1970.

Manandian, H.A. the trade and cities of Armenia in relation to ancient world trade. Nina

  1. garsoian (trans.). Lisbon: [s.n], 1965.

Nansen, Fridtjof. Armenia and the near east. London: [s.n], 1928.

Rawlinson, George.The sixth great oriental monarchy. Tehran: [s.n], 1976.

schmitt.r. ((Armenia and Iran)). Encyclopaedia Iranica, p.417.

[s.n], 1978.Sandars, N.K. the sea peoples, warriors of the ancint Mediterranean, 1250 – 1150. London:

Strabo.Geography. Horas L. jones (trans.). London: [s.n], 1994, vol. XI

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44
سال دوازدهم | تابستان 1387 | 116 صفحه
در این شماره می خوانید:

سکه های ایرانی ضرب شده در ایروان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 با قدرت گرفتن حکومت صفویه در ایران توجه آنان به منطقۀ قفقاز، که تحت سلطۀ اقوام آق قویونلو و قره قویونلو قرار داشت،...

کلیسای سرکیس مقدس خوی

نویسنده: ایرج افشار سیستانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 کشور باستانی و پهناور ایران از دیدگاه گوناگون بودن مناطق جغرافیایی، زیستی و فرهنگ مادی و معنوی از توانگری...

مقایسه ای میان کلیساهای ارمنیان و آشوریان در استان آذربایجان غربی

نویسنده: نادره شجاع دل فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 مقدمه ویژگی های معماری هر قوم و ملتی برخاسته از عقاید مذهبی، فرهنگ و باورهای آنان است و بدون شناخت ویژگی های قومی ـ...

نام های خانوادگی ارمنی

نویسنده: گارگین فتائی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 نام های خانوادگی در هر کشوری بیانگر تعلق شخص دارای آن نام خانوادگی به مکان، حرفه یا خانواده ای خاص هستند. در میان...

داوید ونسون،ارمن شناس جوان فرانسوی

نویسنده: محمد زیار فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 در ژوئن 2004م، در همایش جهانی لامارتین، در تركیه، كه به همت دانشگاه ازمیر (اژه) و چند نهاد علمی دیگر در تالار همایش‌های...

ارمنیان و سلسله پادشاهان ساسانی

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 نوشتار حاضر به بحث در مورد مشترکات تاریخ ارمنیان و ایرانیان، پیش از ورود اسلام به ایران، در دورۀ آخرین سلسلۀ...

ارمنستان و ارمنیان در سنگ نوشته های کهن

نویسنده: رافائل ایشخانیان / ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 از دورانی كه جامعۀ بشری خط و كتابت را اختراع كرد شاید هم‌ زمان نوشتن بر روی سنگ‌ های...

گزارش رونمایی از ماکت مسجد کبود ایروان در موسسه اطلاعات

نویسنده: اِلیپس مسیحی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44 چندی پیش ماكت زیبایی از مسجد کبود، تنها مسجد تاریخی موجود در ایروان، را یکی از کارآفرینان ایرانی ـ ارمنی در صنعت...