نویسنده: اسقف سبوه سرکیسیان / ترجمه: هرمیک آقاکیان
به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس مدرسهٔ علوم دینی سیلیسی و دهمین سالگرد رهبری عالیجناب جاثلیق آرام اول، پیشوای دینی ارامنهٔ جهان در حوزهٔ عالیهٔ سیلیسی «… و غروب ساعت پنج و سی دقیقه به آنطیلیاس رسیدیم… سکوتیّ دلنشین… نگهبان سیمون آقا به پیشوازمان آمد. به طبقهٔ بالا، جایی که می باید اقامتگاه جاثلیق اعظم باشد، رفتیم. بیابانی خاموش… کمی بعد پدر “پارِن” آمد. همان پدر “پارِنی” که می شناختیم ولی این بار با پشتی خمیده و ریشی کاملاً سفید شده، برای استقبال از ما به بیروت آمده بود. بیرون، بر پشت بام نشستیم تا ماه از پشت کوه های لبنان سربرآورد. زیر ستاره های آسمان غریبه ای نشسته ایم. کیلیکیه کجا و آنطیلیاس کجا؟ سکوت سنگین این ساختمان های بدون سکنه در آینده ای نزدیک از آرمان ها و رویاهای شاگردان به هیجان در خواهد آمد. مدرسهٔ علوم دینی همانند رگ و پی کلیسای اسقفی است و کلیسا روح و روان آن. فردا این هر دو (مدرسه و کلیسا) باید واقعیت وجودی این مکان خارق العاده باشند». با چه وحی قوی پیامبرانه ای و با چه قدرت ایمانی این سخنان نوشته و به تاریخ سپرده شد و چه عجب که در زمان حیات نویسنده به تدریج این سخنان احیاء شدند و رویا به واقعیت پیوست. همانند رویای حِزِعقیلایی[1](حِزِقیلایی) که بنا بر آن استخوان های خشک شدهٔ بیابان با دم مسیحایی به هم پیوستند، گوشت و پوست یافتند و آنگاه زنده شدند. «سکوت دلنشینی بود››. درآن روزها، اگرچه آنطیلیاس با عطر بهارنارنج هایش همانند بوستانی معطر بود، اما اقامتگاه و یا صحیح تر است بگویم پرورشگاه نجات یافتگان از قتل عام بود، یتیم هایی که در آخرین لحظات از کشتار رهایی یافته بودند. جایی که در نگاه ساکنان آن هنوز وحشت مرگ و آیندهٔ نامعلوم را می شد مشاهده کرد. آری آنطیلیاس در آن روزها به اقامتگاه هزاران یتیم تبدیل شده بود و از سوی سازمان بشردوستانهٔ ‹‹نیرایست ریلیف››[2] اداره می شد. اقامتگاه موقت یتیم هایی که به طور معجزه آسایی از قتل عام هولناک آوریل نجات یافته بودند و یا پرورشگاه آنطیلیاس باید به زودی تغییر شکل می داد، نورانی و منور و به مرکز حیات بخش و روح پروری تبدیل می شد. جایی که زندگی جایگزین سایهٔ مرگ شود، آبادی جانشین ویرانی و نور جانشین تاریکی. سخنان پیامبرگونهٔ مرحوم جاثلیق بابکن به واقعیت پیوست و آنطیلیاس مرکز دینی و روحانی ای شد که از آن پرتو عشق الهی و صلح تابید و افرادی که آمیخته به این عشق بودند با اراده ای محکم و ایمانی به استواری کوه های آرارات اراضی آنطیلیاس را شخم زدند و آن را به دشتی مملو از میوه های الهی تبدیل کردند. جایی که ایمان ‹‹گریگور›› روشنگر، کتابت و ادبیات ‹‹مسروپ ماشتوتس›› قدیس، روح آزادیخواه ‹‹وارتان›› مقدس، دعاهای دلسوختهٔ ‹‹نارک›› قدیس به درگاه خداوند، سرودهای کلیسایی معطر به کُندر پدران ما و بالأخره تفکر و اندیشهٔ سرزمین کیلیکیه، به اتفاق هم، بار دیگر جوانه زدند و شاخ و برگ دادند. آنطیلیاس با مدرسهٔ علوم دینی خود که همانند سلسلهٔ مرکزی اعصاب کلیسای اسقفی است و با کلیسای خود که به منزلهٔ روح و روان آن (کلیسای اسقفی) است طی 75 سال گذشته به عبادتگاه مقدسی مبدل شد که خُدام با ایمان ارمنی، با خدمت در مهراب آن خود را وفق ملت ارمنی کردند. آنطیلیاس مرکز نور و علم و ایمان شد، جایی که وارثان باقی ماندهٔ ملت ارمنی از چهار گوشهٔ جهان برای تذهیب و غنی سازی روح و ذهن خود برای زندگی ای پرثمرتر و آینده ای درخشان تر به آن رو آوردند. با نگاهی به گذشته مروری می کنیم به آنچه در سال های1915 -1930 م بر ملت ارمنی گذشت. نگاهی به سال های اسارت، شهادت، کشت و کشتار و مهاجرت. سال هایی که مُهری محونشدنی بر پیشانی تاریخ ملت ارمنی در قرن بیستم نهاد. استقلال دوسال ونیمهٔ ارمنستان و بازگشت مجدد مهاجران ارمنی به سرزمین های خود در کیلیکیه (طی این دو سال) برای مدتی بارقه های امید و نور را در روح این ملتِ بد اقبال دمید، اما افسوس که یک بار دیگر نیز ملت ارمنی قربانی منافع و توطئه های سیاسی دول بزرگ شد. احساس یأس و نا امیدی و فراموش شدگی و نادیده گرفته شدن از سوی جهانیان یک بار دیگر روح مردمی را که از درهٔ مرگ عبور کرده بودند و دور از وطن زندگی می کردند عمیقاً آزرد. در چنین شرایطی بالطبع مقر جاثلیقی حوزهٔ عالیه سیلیسی نیز به همراه جاثلیق و جامعهٔ روحانیون مطیع سرنوشت مردم خود شدند. در این شرایط نامشخص، تاریک و ظلمانی است که جاثلیق ‹‹ساهاک››، با دوراندیشی و آینده نگری، فعالیت های خود را آغاز می کند. از یک سو با مذاکرات، ایجاد مناسبات و دیدارهای مداوم با مقامات موفق می شود، حقِ داشتن هم نصب آیندهٔ خود و پرورشگاه آنطیلیاس را، به منزلهٔ حوزهٔ دینی به همراه مدرسهٔ علوم دینی و جامعهٔ روحانیون آن، حفظ کند و از سوی دیگر توجه جهانیان را به سوی حوزهٔ دینی سیلیسی (کیلیکیه) جلب کند. سازمان بشردوستانهٔ امریکایی خاورمیانه، که ادارهٔ تعداد زیادی از پرورشگاه ها را به عهده داشت، شروع به واگذاری و تفویض مسئولیت ادارهٔ این پرورشگاه ها به سازمان ها و نهادهای دیگر می کند و در این برهه از زمان است که جاثلیق ساهاک با شکیبایی خاص خود و با مذاکرات طولانی و پیگیرانه با این سازمان موفق می شود پرورشگاه آنطیلیاس را به عنوان ملکی با شرایط اجارهٔ پنج ساله در اختیار خود بگیرد. و همین پرورشگاه بود که به همت جاثلیق ساهاک و هم منصبان و همکاران صمیمی وی، جاثلیق بابکن و اولین مدیر مدرسهٔ علوم دینی، اسقف اعظم ‹‹شاهه گاسپاریان››، در آینده ای نزدیک به مرکزی دینی و پرورشگاه انسان هایی فرهیخته تبدیل شد. جایی که صدها تن از مقامات عالی رتبهٔ کلیسایی، فضلا، ادبا، سردبیران روزنامه ها، مدرسان و خدمتگزارانِ از خود گذشتهٔ بی شماری، در همهٔ زمینه های فرهنگی و ملی، از این مرکز فارغ التحصیل شدند. حوزهٔ دینی به زودی در کنار مدرسهٔ علوم دینی، کلیسای ‹‹تارکمانچاتس›› مقدس را بنا می کند. به دنبال ساخت کلیسا، حوزهٔ دینی صاحب یک چاپخانهٔ کوچک، آنگاه کتابخانه – ماتناداران[3]، روزنامهٔ رسمی هاسک[4] و بی تردید تشکیلات سلسله مراتبی روحانیون حوزهٔ مائموریت خلیفه گری نیز می شود. هفتاد و پنج سال گذشته درخشان ترین، مؤثرترین و فعال ترین سال ها در تاریخ حوزهٔ عالیهٔ سیلیسی است. سال هایی که از مشخصه های بارز آن می توان به فعالیت های مهم و حیاتی، رویدادهای بین المللی و جهانی و فعالیت های کلیسایی در حوزهٔ معاونت و حومه اشاره کرد. مقر جاثلیقی حوزهٔ عالیهٔ سیلیسی، با فارغ التحصیلان روحانی و غیرروحانی خود، نقش قاطعی در به واقعیت بخشیدن به رویاها و آرمان های ملت و کلیسای ارمنی، در سطح بین المللی و جهانی، ایفا کرده و می کند و به عبارتی ناقوس سکوت ناپذیر ملت و کلیسای ارمنی در راه احقاق حق آنان در سطح بین المللی است. گویاترین واقعیت و سند موثق در تأیید بزرگداشت هفتاد و پنجمین سالگرد فعالیت مدرسهٔ علوم دینی همانا دهمین سال فعالیت همه جانبه و متبحرانهٔ عالیجناب جاثلیق اعظم، آرام اول، رهبر کنونی حوزهٔ عالیه سیلیسی در سطح داخلی و خارجی، جهانی و بین المللی و برقراری مناسبات سیاسی و دوستانهٔ مؤثر در محدودهٔ فعالیت های ایشان است. خلیفهٔ انتخابی ملت ارمنی در حوزهٔ عالیه سیلیسی در دورهٔ رهبری ده سالهٔ خود آنچنان موفقیت های ثمربخشی در زمینهٔ مسائل میان کلیسایی و ملی داشته است که معتقدم مورخان آینده با واژه های زرین همهٔ آنها را تحریر خواهند کرد. جاثلیق آرام اول، که الگوی روحانی و معنوی وی زندگی حضرت مسیح (ع) و انجیل مقدس بوده و روح او با تاریخ ملت ارمنی صیقل خورده است، شخصیتی جهانی است که درخشش و فوران ایمان، دانش و تجارب وافر زندگی او را منشاء نور، دانش، قاطعیت و نماد مبارزهٔ جاودانی کرده است. اسقف بابکن، اسقف تازه وارد به آنطیلیاس و هم منصب جاثلیق غم دیده، چنین می نویسد: ‹‹ بیرون برپشت بام نشستیم تا هنگامی که ماه از پشت کوه های لبنان سربرآورد». «و اینک تو ای مقدس ترین پیشوای محنت کشیده! سر برآور و ببین این سکوت سنگین چگونه به سرزمینی غنی و سرشار از حیات روحانیونی تبدیل شده است که با میراث معنوی و ملی ملت خود پرورش یافته اند. ای پدر مقدس! نگاه کن و ببین که چگونه آنطیلیاس خانه و مدرسهٔ روحانیون شده است، جایی که به طور مستمر نور حقیقی دانش، دشت های بایر و لم یزرع روح ملت ارمنی را شخم می زند و بارور می کند. سرت را بلند کن و ببین چگونه جانشین خداگونهٔ تو از آنطیلیاس میعادگاهی ساخته که افراد از چهارگوشهٔ جهان برای دیدارهای جهانی و بین المللی به سوی این مکان مقدس می شتابند. آری ای پیشوای نستوه! ببین سریر قدرتت و عصای رهبری منورت چگونه نور معنویت و دعای خیر و برکت را بر سر فرزندان کلیسای تو، که در سراسر جهان پراکنده اند، می افشانند و با الهام از ایمان قوی گریگور روشنگر، عشق الهی و امید به واقعیت پیوستن رویاها را در آنان می دمند. و این بار ای پیشوای مقدس! از آسمان ها آنطیلیاس را نگاه کن و حتماً خواهی دید که اینک هنگامی که ماه از پشت کوه های لبنان سربر می آورد به آنطیلیاس لبخند می زند. لبخندی که برای ملت ارمنی دعای خیر و برکت است و به زندگی آنان قدرت و امیدواری بیشتری می بخشد». برقرار باد مدرسهٔ علوم دینی هفتاد و پنج ساله مدرسهٔ علوم دینی آنطیلیاس در حوزهٔ عالیه سیلسی در سال1930 م در شرایطی به شرح زیر بنیان گذاشته شد: ارامنه از سرزمین اجدادی و کهن خود ارمنستان غربی و کیلیکیه ریشه کن شده بودند. دشمن قدیمی ما، یعنی ترک ها، با اعمال سیاست قتل عام تلاش کرده بودند ملت ارمنی را نابود کنند. اگر چه دشمن در اجرای طرح هولناک قتل عام موفق نشده بود، لیکن توانسته بود قسمت اعظم ارامنه را از سرزمین آبا اجدادی خود بیرون راند و باعث و بانی پراکندگی ارامنه در اقصی نقاط جهان شود. بیت معظم سیلیسی، نیز که طی قرون متمادی خدمتگزار ملت ارمنی در کیلیکیه بود، بالاجبار مقر جاثلیقی خود واقع در شهر ‹‹سیس›› را ترک و به همراه پیروانش به سرزمین های سوریه و لنبان کوچ کرد. در دسامبر1921 م، جاثلیق ساهاک خاپایان دوم برای همیشه مقر جاثلیقی در شهر ‹‹سیس›› را ترک و به همراه مردم به اجبار از آن دیار کوچ کرد و نُه سال با زندگیِ خانه بدوشی در کنار مردمش و با سهیم شدن در مشقّات آنان با کابوس آینده ای نامعلوم روزگار گذراند. وی با استقبال از ارادهٔ ملی جامعهٔ مهاجران ارمنی تصمیم گرفت حوزهٔ عالیه سیلیسی را در آنطیلیاس لبنان مجدداً سازماندهی و برقرار کند. عمده دلیل اتخاذ این تصمیم از سوی پیشوای دانا و آینده نگر و جامعهٔ ارمنی، بنای مدرسه علوم دینی بود. ملت ارمنی در شرایط دور از وطن پس از شهادت تعداد کثیری از روحانیون، روشنفکران و مدرسان، همانند نیاز روزانهٔ خود به نان، به خدمتگزاران جدید روحانی و دنیوی و رهبران جدید نیاز داشت. و به این دلیل در سال1930 م در اولین سالگرد برقراری مجدد حوزهٔ عالیه سیلیسی در آنطیلیاس و هنگامی که کمتر از یک ماه از اقامت جاثلیق ساهاک می گذشت مدرسهٔ علوم دینی در آنطیلیاس تأسیس شد. جاثلیق بابکن، هم منصب پیشوای اعظم و اسقف اعظم، شاهه گاسپاریان، اولین مدیر مدرسهٔ علوم دینی که هر دو نیز از فارغ التحصیلان مدرسهٔ علوم دینی ‹‹آرماش››[6] و از ارزش ها و توانمندی های روحی و عقلایی والایی برخوردار بودند فعالیت های اساسی را در بنیان گذاری مدرسهٔ علوم دینی بر عهده گرفتند. قبل از سال1930 م، آنطیلیاس یک پرورشگاه بود و پس از سال1930 م، آنطیلیاس مرکزی شد برای پرورش انسان های فرهیخته و کانونی برای تربیت مدرسان روحانی و دنیوی. به همین دلیل این مدرسه از بدو تأسیس به عنوان قلب تپندهٔ حوزهٔ عالیهٔ سیلیسی شناخته و معرفی شده است. دستاورد هفتاد و پنج سال فعالیت طی هفتاد و پنج سال گذشته، هزاران نوجوان و جوان ارمنی از اقصی نقاط جهان در مدرسه علوم دینی تحصیل کرده اند. برخی از آنان فارغ التحصیل شده اند و برخی نیز برای چند سال در دوره های آموزشی مختلف این مدرسه شرکت کردند. از میان دانشجویان مدرسهٔ علوم دینی چهار جاثلیق پرورش یافتند ‹‹جاثلیق ها مرحوم “زاره” اول، مرحوم “خورن” اول، عالی جناب “گارگین” دوم و جاثلیق کنونی حوزهٔ عالیهٔ سیلیسی، عالی جناب”آرام” اول». همچنین اسقف های اعظم، اسقف ها، وارتاپدها، کشیش ها و افراد فرهنگی سرشناسی از جمله سردبیران روزنامه ها، مدرسان، اساتید، نویسندگان و روشنفکران بسیاری، از جامعهٔ ارمنی، در مدرسهٔ علوم دینی پرورش یافته اند. در وجود همگی این افراد بذرهای غنی ایمان کلیسای ارمنی، زبان و ادبیات ارمنی و به طور کلی ارزش های والای ملی و معنوی فرهنگ ارمنی به همراه نیروی تربیت معنوی کاشته شد. بسیاری از آنان داوطلبانه به طور انفرادی و یا از طریق همکاری با نهادها و سازمان های ملی در خدمت ملت ارمنی بوده اند و همچنان این همکاری را ادامه می دهند. گسترهٔ فعالیت مدرسهٔ علوم دینی محدود به ارامنهٔ لبنان، سوریه و همچنین جامعهٔ ارمنی تابع حوزهٔ عالیهٔ سیلیسی نبوده است، بلکه مهاجران ارمنی سراسر دنیا از آن سود جسته اند. دانشجویان مدرسهٔ علوم دینی خدمات خود را به طور یکسان به جوامع ارمنی ساکن در خاورمیانه (لبنان، سوریه، قبرس، ایران، عراق، اردن، مصر، کویت و…)، کشورهای اروپایی (به خصوص یونان و فرانسه)، امریکای شمالی، کانادا، امریکای جنوبی و سایر نقاط جهان عرضه می کنند. طی هفتاد و پنج سال گذشته، افراد زیر به سمت مدیریت مدرسهٔ علوم دینی منسوب شده اند: – مرحوم اسقف اعظم شاهه گاسپاریان (1930-1935 م) – مرحوم اسقف اعظم نورایر بوغوسیان (1935-1940م) – مرحوم وارتاپد پارِن ملکنیان (1940-1941 م) – مرحوم وارتاپد شنورهک گالستیان (پاتریارک[7] ارمنی قسطنطنیه) (1941-1944 م) – اسقف قووند چبچیان (1944-1946 م) – مرحوم اسقف درنیک پولادیان (1946-1956 م) – وارتاپد گارگین سارکسیان (هم منصب جاثلیق وقت و جاثلیق اعظم ارامنهٔ آتی جهان) (1956-1957 م) و (1959-1967 م) – اسقف ارتاوازد تِرتِریان (1957-1959 م) و (1970-1977 م) – اسقف تادِو سارکسیان (1967-1968 م) و (1977-1985 م) – مرحوم اسقف مسروپ آشچیان (1968-1970 م) – وارتاپد آرشاویر گوبوچیان (1985-1995 م) – اسقف شاهن سارکسیان (1995-2002 م) – وارتاپد پارتِو گولِمیان (2002م). در تاریخ مدرسهٔ علوم دینی، آقای ‹‹بیوزند یقییان›› از جایگاه خاص و قابل اهمیتی برخوردار بوده است. وی به عنوان مدیر داخلی، مدیر آموزش و مدرس طی سال های متمادی همواره پشتیبان و حامی همهٔ مدیران و جاثلیق ها بوده است. در بین مدرسان غیر روحانی، اندیشمندان سرشناس، ارزشمند و کارآزمودهٔ بسیاری همچون شاهن بربریان، دکتر هاکوپ توپچیان، خورن گابیگیان، گئورک گاتاهاریان و اساتید مجرب و کارآمد تعلیم و تربیت بسیار دیگری نیز بوده اند. موقعیت کنونی مدرسهٔ علوم دینی مدرسهٔ علوم دینی کنونی به ‹‹بیکفایا›› نقل مکان کرده است. این جابه جایی بین سال های1977 -1978 م صورت گرفت. آنطیلیاس به شهر شلوغی تبدیل شده بود و انتقال دانشجویان مدرسه علوم دینی به ‹‹بیکفایا›› به منظور ایجاد شرایط مناسب تر برای فعالیت های این قشر روحانی و اندیشمند اجتناب ناپذیر بود. ساختمان مدرسهٔ علوم دینی واقع در بیکفایا بسیار کوچک بود و گنجایش دانشجویان و کادر آموزشی مدرسه را نداشت. به همت عالی جناب، جاثلیق اعظم کنونی، جاثلیق گارگین دوم، در کنار ساختمان قدیمی مدرسه ساختمان زیبا و جدید مدرسهٔ علوم دینی بنا گردید که در تاریخ 26 اکتبر1985 م به طور رسمی افتتاح شد. بدیهی است وضعیت سیاسی آشفتهٔ لبنان در سال1975 م در فعالیت مدرسهٔ علوم دینی نیز بی تأثیر نبود. در دو سال اول، به دلیل شرایط بحرانی لبنان امکان پذیرش دانشجویان جدید فراهم نشد. از سال1977 م به بعد، به نسبت شرایط قابل تحمل تری ایجاد شد و تعداد دانشجویان مدرسهٔ علوم دینی به 50 تا 55 نفر رسید. اکنون، مدرسهٔ علوم دینی بار دیگر به شرایط قبلی خود برگشته و هر ساله پذیرای 55 تا 60 دانشجوست. همچنین دوره های دوسالهٔ ویژهٔ تربیت کشیش را نیز برگزار می کند. هفتاد و پنجمین سالگرد بنیانگذاری مدرسهٔ علوم دینی، با نودمین سالگرد سیاه ترین صفحات تاریخ ملت ارمنی در قرن بیستم، یعنی قتل عام ارامنه، مترادف شده است. اینک وجود مدرسهٔ علوم دینی و رسالت این کانون روحانی گویای شریف ترین شیوهٔ انتقام جویی ملت ارمنی از دشمن است. مدرسهٔ علوم دینی و مقر جاثلیقی سیلیسی نماد وجودی کلیساها، وانک های (دیرها) تخریب شده در ‹‹سیس›› و ‹‹آرماش›› و دیرهای ‹‹آختامار›› و ‹‹واراگا›› و بسیاری دیگر از وانک های ویران شده هستند. از این رو موجب شده است عشق و وابستگی به خاک آبا اجدادی و میراث گذشتگان در روح و جان ملت ارمنی زنده و جاری باقی بماند. وفاداری همیشگی مقر جاثلیقی کهن کیلیکیه به رسالت خود ارزیابی سازمان ها و نهادها از طریق بررسی خدمات آنان به بشریت و انسان های پیرامونشان صورت می گیرد. عظمت و بزرگی هیچ یک از این سازمان ها به قدرت و تعداد افراد شاغل در آن نیست، بلکه به عرضهٔ خدمات ارزنده به ملت و هموطنانشان بستگی دارد. کلیسای ارمنی، از نخستین روزهای بنیانگذاری خود، در راه نجات روح و روان ملتش و هدایت آنان به سوی پروردگار و حفظ ارزش های ملی و حقوق آنان و همچنین آرمان حفاظت از تمامیت ارضی میهن خود همواره کوشا بوده و خواهد بود. تاریخ باشکوه دو هزارسال گذشتهٔ ملت ارمنی، که متکی بر آموزش های انجیلی حضرت مسیح و حقایق آشکار خداوندی بوده است، مشخص کنندهٔ آنچنان واقعیاتی شد که به راستی برای ملت ارمنی دستاویزی برای قدرت و جاودانگی گردید. ملت ارمنی، که با حقایق کتاب مقدس آشنا و مصلح به درک ارزش های ملی بوده است، در ماهیت کلیسای خود نه تنها کلک نجات، بلکه کلید زندگی جاودانه و خلاق را یافت. در تمامیت کلیسای ارمنی مقر جاثلیقی کیلیکیه جایگاه و نقش خاص خود را داراست. به طوری که مرحوم جاثلیق اعظم وازگن اول دربارهٔ مقر جاثلیقی چنین گفته است: ‹‹مرکز کلیسایی قدرتمندی که در حفظ و حراست از ملت خود و رشد فرهنگ ملی و مذهبی، نقش مهمی ایفا می کند››.[8] کلیسای ارمنی، که ادامه دهندهٔ راه و مسیر پیامبرش بوده است، با دو مقر خلیفه گری اش یک کلیت جدایی ناپذیر و ناگسستنی است. هنگامی که در سال1989 م جاثلیق اعظم وقت کیلیکیه، جاثلیق گارگین دوم، با دعوت رسمی در اجمیادزین مقدس حضور یافت، مرحوم جاثلیق وازگن، اتحاد دو خلیفه گری را این چنین تشریح کرد: ‹‹فکر می کنم همگی با این نظر من موافقید که حضور خلیفه کیلیکیه در این مکان بسیار نمادین است. حضور وی در کنار من نماد تمامیت کلیسای ارمنی است که به صورت یک وجود واحد در آمده است. همچنین نماد اتحاد تمامی ملت ارمنی است. ارامنهٔ ساکنِ وطن و ارامنهٔ اسپیورک[9].›› [10] بی گمان، هر آن کس که از صمیم قلب به جاودانگی ملت و وطن ما اعتقاد و آنکه به رسالت های ملی و دینی کلیسای ارمنی ایمان دارد و هر کس که خونِ ‹‹هایک››[11] در رگ هایش جاریست نمی تواند متفاوت از مرحوم جاثلیق وازگن بیندیشد. مقر جاثلیقی کیلیکیه بعد از قتل عام1915 م و به دنبال کشتارها و خالی شدن حومهٔ کیلیکیه از سکنه و پس از سال ها زندگی خانه بدوشی، در ده آنطیلیاس واقع در سواحل زیبای مدیترانه ای لبنان مستقر می شود. جایی که پس از استقرار بیت جاثلیقی به مکانی بین المللی تبدیل شد و نماد کیلیکیهٔ مقدس احیاء شده است. مقر جاثلیقی کیلیکیه، که یک بار دیگر در خاک لبنان جوانه زده بود، به انجام رسالت های دینی، کلیسایی و ملی خود در میان ارامنهٔ رانده شده از ارمنستان غربی ادامه می دهد و پرچمدار احقاق حق و آرمان های عدالت خواهانهٔ ملت ارمنی می شود. و بدین لحاظ اتفاقی نیست که مقر جاثلیقی کیلیکیه در سال های فعالیتش در آنطیلیاس مشعل دار ترویج نور ایمان کتاب مقدس (انجیل) و یکی از بنیادهای مهم در حفظ و نگه داری ارزش های ملی و میراث فرهنگی و مقدسات ملت ارمنی است و طی این سال ها با آرمان تمامیت ارضی ارمنستان، در حالی که نگاهش به چهار قلهٔ برف گرفتهٔ کوه های ‹‹آرارات›› و ‹‹آراگاتز›› دوخته است، همواره خدمتگزار ملت خود بوده و خواهد بود. برای بیت معظم جاثلیقی سیلیسی، خلیفه و روحانیون آن هدفی مقدس تر از احقاق حق ملت خود وجود ندارد. هدفی که به خاطر رسیدن به آن مقر جاثلیقی کیلیکیه همانند برج ناقوسی سکوت ناپذیر حضور دارد. پی نوشت ها: 1- «حزقیل››، پسر بوزی کاهن و یکی از چهار پیامبر بزرگ عبرانی است. در قرن ششم قبل از میلاد در یهودیه متولد شد. در سال 598 قبل از میلاد مسیح، ‹‹بخُتنصر›› وی را اسیر کرد و به بابل برد. (احمد معین، فرهنگ فارسی، ج5، ذیل ‹‹حزقیل››).- م در زمان پیامبری، حزقیل نبی رویاهایی دیده است که تمامی آنها طی تاریخ به واقعیت پیوسته اند. از جمله پیشگویی وی در مورد بازگشت یهودی های اسیر در بابل به مرز بوم خود (دایره المعارف ارمنستان شوروی، جلد3، ص485 و486). 2- Near East Relief 3- در زبان ارمنی لغت ‹‹ماتناداران›› مترادف با کتابخانه به کار رفته است و به کتابخانه های عمومی و مخازن کتاب اطلاق می شود. در قرون میانی، در ارمنستان کتابخانه ها یا ماتناداران ها در کلیساها و دیرهای معتبر متمرکز می شد. در چند دههٔ اخیر ماتناداران اختصاصاً به مرکز کتاب های خطی ایروان اطلاق شده است. – م 4- «هاسک›› به معنی خوشه است. 5- رتبه ای قبل از اسقفی.زیرنویس عکس 6- آرماش روستایی در ارمنستان غربی است که در مدرسهٔ علوم دینی وابسته به وانک (دیر) آرماش تا سال1915 م،300 مدرس روحانی و دنیوی تربیت شده اند (دایره المعارف ارمنستان شوروی، ج1). – م 7- اسقف اعظم. 8- هاسک (آوریل، می1989 م)، ص207. 9- ارامنه ای که دور از وطن در اقصی نقاط جهان زندگی می کنند. – م 10- همان جا. 11- جد اسطوره ای ملت ارمنی. – م |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 32
|