نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84

سال های آغازیـن سدۀ شانزدهـم میلادی، مشرق زمیـن شاهـد ظهور دو قدرت بزرگ بود که بر سرزمین های گسترده ای اشراف داشتند و تمام توان نظامی و سیاسی خویش را به نیت رسیدن ‏به اقتدار مطلق و توسعۀ قلمرو حکومتی به کار می‌گرفتند.

امپراتوری عثمانی، در حدود غربی ارمنستان، از مدت ها پیش در اندیشۀ تصرف سرزمین های واقع در شرق در حوزۀ حکومت ایران صفوی، تنها ‏رقیب قدرتمند خود، بود.[1] از این رو، در فاصلۀ سال های917ـ926 ق/1512ـ1520م لشکریان عثمانی با گذر از ارتفاعات ارمنستان به سوی مناطق ‏مرکزی آن پیش روی کردند و از آن پس نبردهای سخت و طولانی میان امپراتوری عثمانی و ایران صفوی تا مدت ها ادامه یافت.‏

طولانی شدن نبردها و رقابت های سیاسی شکل گرفته، ساختار کشوری ارمنستان را تضعیف کرد چراکه به سبب معادلات جغرافیایی این سده سرزمین ارمنستان به صحنۀ کارزار آن دو قدرت بزرگ تبدیل شده بود.

‏با گذر زمان این دو قدرت به سوی آشتی پذیری هدایت شدند و در962ق/ 1555م پیمان صلحی مابین آنها به امضا رسید که بر مبنای آن ‏سرزمین ارمنستان به دو بخش تقسیم شد. این تقسیم بندی اراضی واقع در جنوب ارمنستان را در حوزۀ قلمرو امپراتوری عثمانی و مناطق شمالی را ‏تحت حکومت ایران صفوی قرار می داد.‏ لیکن، این پیمان صلح چندان دوام نداشت و دو دهه پس از انعقاد آن، لشکریان عثمانی آغاز گر نبردهای دیگری بودند. این بار، نواحی شمال غربی ارمنستان ‏میدان جنگ دو قدرت شد. در پایان، نیروهای نظامی عثمانی موفق شدند در حوزۀ حکومت صفویان پیش روی  کنند و متصرفاتی در این نواحی ‏به دست آورند.‏

نبـردها تا سال های پایانـی سدۀ شانـزدهم میـلادی ادامه یافـت و در نهایت در 998ق/1590م نظامیان عثمانی خشنود و راضی از اینکه بخش های وسیعی از ‏سرزمین های تحت سلطۀ ایران صفوی را به تصرف خویش در آوردند جنگ ها را متوقف کردند[2]

اما از آنجایی که از منظر ایران صفوی توقف نبردها امری گذرا محسوب می‌شد چند سال بعد، سپاهیان این پادشاهی به مواضع لشکریان عثمانی حمله و ‏شکست سختی به آنان وارد کردند.‏

کلیسای سورپ آمناپرکیج در جلفای نو،اصفهان

در طی سده های آتی، که مبدأ آن نیمۀ نخست سدۀ هفدهم میلادی (1048ق/ 1639م) است، برای دومین بار سرزمین ارمنستان تحت پیمانی میان ایران ‏صفوی و امپراتوری عثمانی تقسیم شد.[3] ‏اگرچه مجموعۀ این رویدادها، واقعۀ کوچاندن ارمنیان به فرمان شاه عباس اول ‏‎)‎‏996ـ  1038ق)به ایران و اسکان آنان در جلفای نو[4]را به همراه داشت ‏که منجر به تشکیل یکی از بزرگ ترین مهاجرنشین های ارمنی در این سرزمین شد[5] و تغییرات و تحولات اقتصادی و هنری برخاسته از اقلیم جامعۀ کوچک ‏مهاجران ارمنی و سپس تسری آن به ابعاد اقتصادی و هنری پیرامون و تبادلات حاصل، بزرگ‌ترین دستاوردهای این واقعۀ مهم تاریخی بود، ارمنستان در طی نیمۀ دوم سدۀ شانزدهم میلادی در شرایط سخت و دشواری به سر برد و پیامدهای حاصل از این جنگ ها این ‏سرزمین را در موقعیتی نیمه ویران و مردمانش را در آستانۀ قحطی قرار داد. این رویدادها جمعیت زیادی از ساکنان ارمنستان را ناگزیر به مهاجرت به ‏سرزمین های دیگر کرد که به کاهش محسوس جمعیت انسانی و حتی در مناطقی تخلیۀ کامل سکنۀ آن منجر شد.‏ از سویی تقسیم ارمنستان ‏برای دومین بار نقطۀ شروع و بستر شکل گیری رخدادهای نوینی درتاریخ این سرزمین شد، رخدادهایی که هم زمان با آغاز سدۀ نوزدهم میلادی و دگرگونی ‏چهرۀ سیاسی و جغرافیایی مشرق زمین در صحنۀ روابط بیـن الملل، ساکـنان ارمنی این اراضی دونیـم شـده را به سـوی تحقـق خــواستۀ دیرینـۀ خویـش ‏یعنـی تشکیـل حـکومتـی مستقل سوق داد.‏[6]

ارمنستان غربی و تلاش برای کسب خود مختاری (سدۀ نوزدهم میلادی)‏

طی سدۀ نوزدهم میلادی، امپراتوری عثمانی به لحاظ سیاسی و اقتصادی در شرایط دشواری به سر می برد. نبردهای پی در پی، اختلافات و شورش های ‏داخلی، نافرمانی اقوام و قبایل گوناگون ساکن در این امپراتوری و سرپیچی اقشار مختلف از پرداخت مالیات های تعیین شده و هم زمانی تمام این مسائل ‏با مشکلات عثمانی در صحنۀ روابط بین الملل، هئیت حاکمه را در وضعیت مخاطره آمیزی به لحاظ حراست مرزها و حفظ تمرکز محض قدرت قرار داده ‏بود.‏

بر اساس سازمان کشورداری عثمانی این سرزمین به ایالت هایی با عنوان پاشانشین تقسیم می شد که ارمنستان غربی و حوزۀ کیلیکیه،[7] که ‏متشکل از شهرها و روستاهای ارمنی نشین بودند، در این تقسیم بندی قرار می گرفتند. در رأس تمام این تقسیم ها، فردی با عنوان پاشا ‏تعیین می شد که مسئولیت ادارۀ این بخش ها را به طور رسمی بر عهده داشت. ‏

‏ بر مبنای این تقسیم ها، در نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی تا 1830م شهرها و روستاهای ارمنستان غربی و برخی شهرهای ارمنی نشین در محدودۀ ‏پاشانشین های ارزروم، بایزید، قارص، وان، دیاربکر، قیصریه، سیواس، آخالتسخا [8] و طرابوزان بودند و شهرها و روستاهای ارمنی ‏نشین کیلیکیه نیز در محدودۀ پاشانشین های آدانا و ماراش قرار داشتند.‏

این تقسیم بندی از 1836م به بعد تا پایان سدۀ نوزدهم میلادی با تغییر و تحولات فراوانی همراه بود. پاشانشین ها به ولایت ها تبدیل شدند و در محدودۀ ‏جغرافیایی آنها تغییراتی به وجود آمد که بارها حدود مرزهای نواحی مختلف ارمنستان غربی، اعم از شهرها و روستاها، را در محدودۀ ولایت های ‏مختلف تغییر داد.‏

اگرچه قالب تقسیمات کشوری یاد شده و حدود جغرافیایی آن در طی سدۀ نوزدهم میلادی، تحت تأثیر وقایع و رخدادهای متعدد، بارها دچار تغییراتی شد ‏اصول ادارۀ آن تحولات چندانی نداشت و ساکنان ارمنی به منزلۀ رعایای امپراتوری عثمانی موظف به اطاعت از تمام قوانین و اصول سختی بودند که ‏برای طبقۀ اجتماعی آنان تعیین شده بود.[9] از این رو، اوضاع در محدودۀ اراضی ارمنستان غربی نیز آشفته بود. ساکنان ارمنی، که به دو بخش بزرگ شهرنشین و ‏روستایی تقسیم می شدند، در اثر فشارهای سیاسی و نظامی حاکم، مالیات های سنگین و مقررات و محدودیت های موجود در امر کسب و کار به سختی ‏زندگی می کردند. لیکن، تا نیمۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی با تکیه بر تجربیات و دستاوردهای گذشتگان خویش در امرتجارت و پیشه های هنری و ‏صنعتی و کشاورزی فعال بودند.[10]

دربیشتر شهرهای بزرگ ارمنستان غربی، تجارت و داد و ستد کالاها رونق داشت که البته قرار گرفتن شماری از این شهرها در مسیر راه های تجاری ‏مهم دنیای آن روز در رونق نسبی اقتصاد آنان بی تأثیر نبود و داد و ستد و تجارت مهم ترین منبع درآمد ارمنیان در شهرهای ارمنستان غربی محـسوب ‏می شد. افزون بر تجـارت، پارچـه بافی، مسگـری، آهنگری، طلا و جواهر سازی، دباغی،کفاشی و نجاری از حرفه های رایج میان ارمنیان بودند و اگرچه حمل سلاح ‏برای ساکنان ارمنی از سوی دولت مرکزی ممنوع اعلام شده بود آنان درامر اسلحه سازی بخش فعالی را به خود اختصاص می دادند.[11]

در ابتدا، بیشتر جمعیت شهرهای ارمنستان غربی را ساکنان شهرنشین ارمنی تشکیل می دادند. لیکن بعدها شماری از روستاییان ‏ارمنی، شهروندان ترک و کرد بر جمعیت آنها اضافه شدند. ‏

شهرهای ارمنستان غربی، که از دوره های پیش بافت و حیات اجتماعی خاص خود را داشتند، تا اوایل سدۀ نوزدهم میلادی با وجود تغییرات اعمال شده از سوی ‏دولت مرکزی توانستند تا حدودی قالب سنتی خویش را حفظ کنند. لیکن، پس از جنگ های عثمانی و روسیه از تعداد ساکنان ارمنی این شهرها کاسته ‏شد و هم زمان با کاهش جمعیت ارمنیان، که پایه های اصلی اقتصاد شهرهای مهم ارمنستان غربی بودند، فعالیت های اقتصادی رو به ضعف ‏نهاد و حتی، پس از مدتی شماری از این شهرها به سبب رکود اقتصادی شاخصه ها و معیارهای لازم در چارچوب تشکل شهری را از دست دادند و ‏به شهرک ها و یا روستاهایی با جمعیت  محدود تبدیل شدند.[12]

کاهـش جمعیت ارمنـیان ساکن در شـهرهای ارمنستان غـربی در دوره های بعـد نیز ادامه یافت. نبود امنیت در اثر جنگ های متوالی، فشارهای مالیاتی و ‏ورود کالاهای ارزان قیمت اروپایی از مهم ترین دلایل مهاجرت ساکنان ارمنی این شهرها بودند.عده ای نیز که از ترک خانه و شهر خویش خودداری ‏کردند در نتیجۀ رکود اقتصادی کار و کسب خود را از دست دادند و برای تأمین زندگی خود و خانواده شان ناگزیر به کارگری در نهادهای اقتصادی ‏دیگران شدند.[13]

در فاصلۀ سال های 1850ـ1870م، بسیاری از شهرهای ارمنستان غربی با کاهش محسوس جمعیت ساکنان ارمنی مواجه شدند. لیکن، شهرهای واقع ‏در قلمرو امپراتوری عثمانی، که به محل اسکان مهاجران تازه وارد تبدیل شده بودند، جمعیت زیادی از ساکنان ارمنی را در خود جای دادند.[14] دربین این ‏شهرها، قسطنطنیه به سبب ویژگی های اقتصادی و جغرافیایی پذیرای بیشترین جمعیت این مهاجران بود و در آستانۀ سدۀ بیستم، به سبب رونق اقتصادی ‏و شکوفایی فرهنگی به یکی از کانون های مهم اندیشه و تفکر ارمنی بدل شد.[15]

اراضی ارمنستان غربی به سبب وجود دشت های وسیع و زمین های حاصلخیز و منابع آبی کافی برای زراعت و باغبانی مساعد بود. از این رو، تا ‏اوایل سدۀ نوزدهم میلادی بیشتر جمعیت ارمنیان ساکن در این نواحی در روستاها زندگی می کردند و کار اصلی آنها کشاورزی و دامپروری بود.‏

اغلب زمین های زراعی به کشت غلات اختصاص داشت و بعدها، با رونق پارچه بافی و صنعت نساجی در شهرها کشت پنبه نیز رونق یافت. باغ های ‏میوه، زیتون و تاکستان های انگور واقع در اراضی ارمنستان غربی نیز بسیار پربار بود و هر ساله  محصولات متنوع و فراونی از آنها به دست می ‏آمد. لیکن، با وجود پر باری و گوناگونی محصولات کشاورزی، روستاییان درآمد پایینی داشتند. زراعت به سبب نبود روش های نوین کشاورزی متکی ‏به شیوۀ سنتی بود و فعالیت کشاورزان را سخت و محدود می کرد. از سویی، پرداخت مالیات های سنگین و نبود امنیت، که بخش عمده ای از ماحصل ‏کشاورزان را مورد تاراج راهزنان قرار می داد، از همین درآمد ناچیز آنان نیز می کاست و زندگی روستاییان را دشوارتر می کرد.‏

مالیات ها فقط مختص شهر نشینان و روستاییان ارمنستان غربی نبود،کلیساها و دیر ها نیز موظف به پرداخت مالیات هایی به دولت مرکزی ‏بودند. بر اساس چند نسخۀ خطی ارمنی، که گزارش هایی از هدایا و کمک های مالی کلیسای اجمیادزین[16]در آنها ثبت شده میزان این مالیات ها به قدری ‏بوده که در 1818م از سوی ارمنیان ساکن در ارمنستان غربی برای پرداخت بخشی از مالیات های اماکن مذهبی واقع در ارمنستان غربی از ‏کلیسای اجمیادزین درخواست مساعدت شد.‏[17]

اگرچه نیروهای عثمانی طی دو سده ارمنیان ساکن در شهرها و روستاهای واقع در دشت های ‏ارمنستان غربی را مطیع قوانین حکومتی خویش کرده بودند لیکن برخی نواحی کوهستانی این سرزمین، که در طول تاریخ این قوم به مثابۀ استحکامات نظامی، ‏مانعی در برابر هجوم بیگانگان بوده اند، تا مدت ها خودمختاری خویش را حفظ و در برابر حملات نظامیان عثمانی ایستادگی کردند.‏

ارمنیان ناحیۀ ساسون[18] از جـمله سا کنان ارمنستـان غـربی بودنـد که تا اوایل سدۀ نوزدهم از پذیـرش فرمان های حکومت عثمانـی اجـتناب مـی کـردند. این ‏ناحیه برخـلاف سایـر مناطـق ارمـنستـان غـربی، که تحـت سلطـۀ کامـل امپـراتوری عثمـانی بودند از ساخـتار مخـتص به خـود برای ادارۀ این منطقـه پیروی می کردند.‏

بر پایـۀ این ساخـتار ‎ ‎اداری که از نوعـی خودمخـتاری برخـوردار بود در رأس کارهـا مقام ایشخان[19]قـرار داشت کـه به امـور منطقـۀ ساسـون و ساکنـانش رسیدگـی مـی کرد. لیکـن، ازآنجایـی که ‏مقاومـت درازمدت اهالی ساسـون به این ناحیـه قالبی نظامی بخشیده بود ایشخان در مقام فرماندۀ دسته های نظامی نقـش برجـسته تری داشت ‏و مـوظف بود به هنگام جنگ لشکر واحدی از ساکنـان این ناحـیه فراهم آورد. این وضعیت تا 1830م در ساسون پایدار ماند اما از این تاریخ به بعد، ‏با افزایش فشارهای کارگزاران دولت عثمانی، ساکنان ارمنی ساسون تقبل کردند مالیات مقرر به دولت مرکزی را بپردازند با این شرط که مالیات جمع ‏آوری شده به واسطۀ ایشخان در خارج از محدودۀ این منطقه به کارگزاران دولت عثمانی داده شود. این ساختار نیمه مستقل کم و بیش تا دهۀ نخست سدۀ بیستم میلادی در منطقۀ ساسون پا برجا ماند.[20]

در محدودۀ پاشانشین دیاربکر، دو ناحیۀ ارمنی نشین از مدت ها پیش نا فرمانی خود را به حکومت مرکزی اعلام کرده بودند. مردمان نواحی ساوور[21]و ‏ایسیان[22]با تکیه بر توان و روحیۀ ذاتی جنـگاوری خویش در برابر نظامیان و کارگزاران دولت عثمانی ایستادگی می کردند. جغرافیای این منطقه و مقابله ‏با مشکلات طبیـعی و حملات پی در پی خارجی، ساکنان این مناطق را بر آن داشت که به منظور مقابله با این عوامل خارجی و حفظ موجودیت خویش ‏تمهیداتی به کار برند.آنها در خانه های خود مخفیگاه هایی برای پنهان کردن اشیای قیمتی و اندوختۀ خویش تعبیه کرده و در گوشه کنار محله های روستایشان ‏پناهگاه هایی ساخته بودند که دسترسی به آنها برای اهالی محله با سرعت امکان پذیر بود و احتمال کشف این پناهگاه ها توسط نیروهای مهاجـم غیر‏ممکن و یا سخت به نظر می رسیـد. این پناهگاه ها محـل زندگـی زنان و کودکـان درطی دوران حـملات نیروهـای خارجی بود و با وجود آب و طعامی که در ‏آنجا ذخـیره می شد امکان زیست برای پناهـجویان تا مـدت ها و در صورت محـاصرۀ طولانی قوای مهاجـم وجود داشت.‏

اما جایگاه مردان بر بلندی کوه ها و صخره ها بود، جایی که برج هایی از سنگ های برروی هم چیده شده، مکانی برای دیده بانی و صخره های طبیعی ‏سنگرهای مطمئنی برای محافظت جان آنان بودند. قوای عثمانی چندین بار به این نواحی حمله کردند و هر بار مجبور به عقب نشینی شدند. لیکن، درنهایت ‏این دو ناحیه توان مقاومت خود را از دست دادند و در سال های آخر نیمۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی مطیع حکومت عثمانی شدند. ‏

درمنطقۀ موش، اهالی روستای ارمنی نشین چامپاقجور[23]،که از مدت ها پیش مبارزات مسلحانۀ خود را در برابر نیروهای عثمانی آغاز کرده بودند، موفق ‏شدند در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم این روستا را از نظارت و حکومت مستقیم کارگزاران عثمانی خارج کنند و فقط، با پذیرش پرداخت مالیات مقرر به حاکم ‏موش به نوعی نیمه  مختاری دست یافتند. ‏

در آغاز سدۀ نوزدهم میلادی، ناحیۀ ارمنـی نشین خنـوس[24]و روستـاهای اطراف آن، کـه در پاشانـشین بایزیـد قرار داشتنـد، در وضعیـت نیمـه مخـتاری به سرمی بردنـد. شهرکوچک خنـوس در مرکزیت این ناحیه، در محـاصرۀ کوه های مرتفـع، در دره ای واقع شده بود و ساکنان آن به یمن پیشینۀ نظامی این منطقه، که ‏مجهز به دژهای مستحکم و خزانۀ اسلحه بود، توانستند در برابر نیروهای عثمانی و حاکمان محلی ایستادگی کنند. روایت شده که اهالی این ناحیه ‏مردمانی دلیر و شجاع بودند که بدون هیچ واهمه ای به مقاومت خود در برابر نیروهای عثمانی و حکومت های محلی مطیع دولت مرکزی ادامه می ‏دادند.

بخشی از نواحی ارمنی نشین واقع در کیلیکیه کوهستانی نیز وضعیت نیمه مختار منطقۀ خود را در طی سدۀ نوزدهم حفظ کردند که در بین این نواحی ‏شهرکوچک زیتون[25]، در پاشانشین ماراش، تا دهۀ نخست سدۀ بیستم میلادی خودمختار باقی ماند.‏

زیتون، از نواحی کوهستانی کیلیکیه، منطقه ای مرتفع بود که توسط کوه ها و تپه های به هم پیوسته محصور می شد‎.‎‏ امیران ارمنی منطقۀ زیتون اغلب ‏وارثان اشراف، نجیب زادگان و به طور کلی، نظام فئودالی پادشاهی ارمنی کیلیکیه بودند[26] که به مدت چند ‏سده و با وجود تسلط اقوام و حکومت های ‏مختلف ساختار سیاسی و اجتماعی بازمانده از دوران حکومت ارمنی کیلیکیه را حفظ کردند. این ‏ساختار، علی رغم تغییر نظام اداری و سازمان ‏کشورداری در دوران حکومت امپراتوری عثمانی همچنان پایدار ماند و درآستانۀ سدۀ نوزدهم، با شکلی ‏از مرکزیت اجتماعی و سیاسی، محدود به قصبۀ ‏بزرگ زیتون و شماری از آبادی های تابعۀ آن به حیات خویش ادامه داد‎.‎

امیران زیتون اراضی و مستغلات فراوانی در قصبۀ محل سکونتشان و آبادی های هم جوار داشتند. آنها در محدودۀ تحت مالکیت خود از ‏استقلال عمل ‏برخوردار بودند. لیکن، برای حفظ موقعیت خویش در برابر تهدیدات به طور مستقیم به نیروی انسانی ساکن درحوزۀ اختیاراتشان وابسته بودند. از این ‏رو، از دخل و ‏تصرف در املاک شخصی و زندگی خصوصی ساکنان خودداری می کردند و اهالی نیز به جز پرداخت مالیات و شرکت در جنگ های ‏محلی وظیفۀ دیگری در قبال ‏امیران خود نداشتند. مقدار مالیاتی که از سوی روستاییان این اراضی به امیران پرداخت می شد مشخص نیست. آنچه مسلم ‏است امیران زیتون از تعیین ‏مالیات های سنگین و اعمال روش های سختگیرانه در قبال ساکنانشان پرهیز کرده اند. ‏

امارت های زیتون و ساکنان محدودۀ تحت مالکیت آنها همگی مطیع امیر ارشد و فرامین او بودند. در کنار نیروی سیاسی امیران، کلیساهای زیتون و ‏مقامات روحانی آنها جایگاه و اقتدار اجتماعی بالایی داشتند. دیر مرکزی زیتون به منزلۀ ‏اسقف نشین این ناحیه بر تمام کلیساهای منطقه و فعالیت ‏روحانیان و خادمان آنها نظارت داشت و صاحب املاک و زمین های زراعی فراوانی بود که با ‏تکیه بر درآمد حاصل از آنها هزینۀ ادارۀ نهادهای ‏مذهبی و فرهنگی فراهم می شد.[27]

کلیـساهای زیتـون از مـکان های زیارتی ارمنیـان در حـوزۀ امپراتـوری عثمانی بودنـد و در طـی سال، چنـدین بار جمعیت و گروه های فـراوانی از شهـر‏ها ‏و روستـاهای ارمنی نشین نـزدیـک به منـظور شـرکـت در مـراسـم و آیین های مذهبی، مناسبت ها و اعیاد کلیسای سنتی ارمنی به این ناحیه سفر می کردند.[28]

لازمۀ حفظ موجودیت و تداوم بقا ساکنان زیتون را وادار کرد با توسل به هر روشی به دفاع از خود بپردازند. ذخائر آهن موجود در ارتفاعات ‏مشرف ‏به این منطقه زمینۀ لازم برای رشد حرفۀ آهنگری و تولید انواع و اقسام اسلحه را فراهم کرده بود و سلاح، جزئی جدایی ناپذیر از زندگی ساکنان زیتون ‏‏محسوب می شد. آنان طی سده های هجدهم تا نوزدهم میلادی به تولید ابزار متنوع جنگی اشتغال داشتند  و در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم میلادی، با اعمال ‏شیوه ای ‏ خاص اقدام به تولید اسلحۀ گرم کردند.  در متون تاریخی‌به ساخت تپانچه وچندین نوع تفنگ چخماقی اشاره شده است.

اهالی زیتون در قالب گروه های رزمی متشکل از ساکنان ذکور 16ـ 65 سالۀ قصبۀ بزرگ زیتون و آبادی های این ناحیه بودند که در وقت های مقتضی ‏وارد عملیات جنگی می شدند.‏

پس از آخرین درگیری ها میان اهالی زیتون و مقامات حکومت ماراش، ساکنان این منطقه پذیرفتند که مالیات تعیین شده به حکومت مرکزی را پرداخت ‏کنند، لیکن، این امر چندان پایدار نماند و در طی سدۀ نوزدهم بارها نافرمانی ساکنان زیتون و درگیری های محلی اتفاق افتاد. ‏

سرانجام، در اواخر سدۀ نوزدهم میلادی، مبارزات ساکنان زیتون شدت یافت و در نتیجه، قصبۀ زیتون بار دیگر از سوی مقامات حکومتی ماراش در ‏محدودیت های سنگینی قرار گرفت. با ادامۀ محدودیت ها‏ ‏مخالفت ها افزایش یافت و در نهایت، همگام با مقاومت های شکل گرفته در ارمنستان غربی، ‏گروه مبارزان زیتون تصمیم گرفتند به منزلۀ نیروهای ‏نظامی در پیکارها و مدافعات ارمنیان در برابر نیروهای عثمانی شرکت کنند. در پی این تصمیم، ‏در 1895م، با استقرار گروه های رزمی ‏در قصبۀ زیتون جمعیت غیر نظامی آن به روستاهای اطراف نقل مکان کردند و این قصبه به یکی از ‏پایگاه های مقاومت ارمنیان در برابرلشکریان عثمانی تبدیل شد‎.[29]

بر اساس منابع موجود ارمنیان ساکن در شاتاخ[30]نیز تا نیمۀ نخست سدۀ نوزدهم توانسته بودند خودمختاری خود را حفظ کنند. ‏

پس از خاتمۀ جنگ های روس و عثمانی در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم مسئلۀ ارمنی[31]در صحنۀ روابط بین الملل مطرح شد که نتیجۀ آن پیمان سن استفانو[32] ‏و سپس، کنگرۀ برلن[33]و مفاد آن بود که هیچ کدام در بهبود وضعیت زندگی اجتماعی و اقتصادی ارمنیان ساکن در ارمنستان غربی مؤثر واقع نشدند.‏

در 1879م، قحطی گسترده ای بسیاری از اراضی ارمنستان غربی را فرا گرفت.کم آبی و خشک سالی زمین های زراعی منطقۀ واسپوراکان را دچار بی محصولی کرد و بیماری های مختلف جان روستاییان را به خطر انداخت. در مقابل، کارگزاران حکومتی عثمانی برای بهبود اوضاع و شرایط اقدامات ‏مؤثری انجام ندادند.[34] سرانجام، به سبب شرایط به وجود آمده، به خصوص پس از پایان جنگ روس و عثمانی و عملی نشدن ‏مفاد کنگرۀ برلن، فضای شکل گرفته، ساکنان ارمنستان غربی را به سوی حرکت ها و جنبش هایی سوق داد که هدفی جز کسب استقلال نداشتند. ازاین رو، در سال های پایانی ‏سدۀ نوزدهم میلادی ارمنستان غربی شاهد ظهور اندیشه هایی بود که در جهت تحقق این خواسته با انسجام و قدرت هرچه بیشتر به سازماندهی گروه ها وجریانات مبارزاتی می پرداختند.‏[‎35]

ارمنستان شرقی و الحاق آن به روسیۀ تزاری (سدۀ نوزدهم میلادی)‏

اوایل سدۀ نوزدهم میلادی اراضی مرکزی ارمنستان شرقی در محدودۀ خانات ایروان[36]، نخجوان، قراباغ تحت حکومت قاجارها در ایران بود و بخشی از ‏زمین های واقع در حدود شمالی در قلمرو حکومت گرجستان قرار داشت.‏

خانات شکل گرفته در حوزۀ قفقاز، که از اوایل سدۀ نوزدهم میلادی در اندیشۀ تمرکز قدرت داخلی بودند، سعی داشتند تا از رویدادهای به وجود آمده در فرا ‏سوی مرزهای قفقاز به نفع خود بهره برداری کرده و به این خواستۀ خویش جامۀ عمل بپوشانند.‏

در ارمنستان شرقی، خان نشین ایروان به سبب موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن در محدودۀ سرحدات روسیه از جایگاه خاصی در تعیین روابط دو ‏کشور روسیه و ایران برخوردار بود. از یک سو، روسیۀ تزاری همواره قصد لشکرکشی به این خان نشین و تصرف آن را داشت و از سوی دیگر، ‏حکومت قاجار در ایران تمام تلاش خود را برای مقابله با تک روی خان های ایروان به کار می گرفت. از این رو، از سال های نخست سدۀ نوزدهم ‏خان نشین ایروان با رخدادهای مهمی روبه رو شد و عباس میرزا پس از سلب قدرت از خان های قدیمی، ادارۀ خان نشین ایروان را ابتدا به مهدی قلی ‏خان (1218ـ 1220ق/1804ـ1806م)، سپس احمد خان (1220ـ 1221ق/1806ـ1807م) و در نهایت، به حسین قلی خان[37] (1221ـ1243ق/1807ـ ‏‏1828م ) سپرد. این تغییرات، که در رأس ادارۀ خان نشین ایروان اعمال می شد به حکومت قاجار کمک کرد تا مدتی مواضع خویش را در قفقاز حفظ کند.‏

خان نشین ایروان به پانزده بخش با عنوان محله تقسیم می شد که این تقسیم بندی بر مبنای چگونگی به اشتراک گذاری منابع آبی بود. به این ترتیب، ‏هر یک از مناطقی که نزدیک به یک منبع آب بودند و زمین های زراعی آنها با منبع مشترکی آبیاری می شد در یک محله قرار می گرفتند.این شیوۀ ‏تقسیمات سبب شده بود که محله های پانزده گانۀ این خان نشین به لحاظ اقتصادی در نوعی وابستگی به یکدیگر قرار گیرند.‏

حکومت مرکزی ایران به اهمیت نظامی و سیاسی خان نشین ایروان آگاه بود. ازین رو، مبالغ هنگفتی به منظور مرمت و بازسازی قلعه های قدیمی و ساخت ‏استحکامات جدید در نظر گرفت. قلعۀ ایروان با تمهیدات به کار رفته در سازۀ آن مستحکم تر شد و تعداد سربازان مستقر در خان نشین ایروان افزایش ‏یافتند. همچنین، برنامه های منظمی برای آمادگی نظامی این سربازان ترتیب داده شد. افزون بر این اختیاراتی نیز در ادارۀ امور خان نشین به حاکم تعیین ‏شده از سوی حکومت مرکزی داده شد. این اختیارات به حاکم اجازه می داد تا در موارد مقتضی نیروهای نظامی مستقر در خان نشین را تا رسیدن ‏دستورات حکومت مرکزی فرماندهی کند. ‏

در دورۀ حـکومت حسین قلی خان حـدود این اخـتیارات فراتر رفـت و او در مقام حـاکم خان نشین ایروان می توانست تمام درآمد مالی حاصل در محدودۀ این خان نشین را به ‏هر شکلی که صلاح می دانست در جهت ارتقای قدرت نظامی استفاده کند.‏

شهر ایروان با نظارت شخص داروغه اداره می شد که می بایست بر داد و ستد کالاها و امور مربوط به بازار ایروان و دکان ها نظارت می داشت و آرامش و امنیت را در ‏سطح شهر فراهم می کرد. در رأس امور برخی از محله های شهر نیز ملیکی[38]از خاندان های اشرافی ارمنی منصوب می شد که اختیارات محدودی داشت و زیر نظر میر بلوک ‏وظایف محول شده را به انجام می رساند. چنان که در آستانۀ سدۀ نوزدهم ملیک آبراهام آقامالیان وظیفۀ رسیدگی به امور اجتماعی ساکنان ایروان را بر عهده داشت.‏

بر اساس سنت دیرینه ای که در خاندان اشرافی و نجیب زادگان ارمنی رایج بود مقام ملیکی از پدر به پسر ارشد خانواده به ارث می رسید. لیکن، در شهر ایروان این سنت ‏از سوی حاکم رعایت نمی شد و وی فقط ملیکی را تعیین می کرد که مورد تأیید شاه قاجار بود. همچنین، حاکم اجازه داشت با تأیید شخص شاه ملیکی را از ‏داشتن حق مقام توارثی خویش باز دارد و لقب و اختیارات خاندانی را از وی سلب نماید.‏

خان نشین نخجوان نیز به محله هایی تقسیم می شد که در اوایل سدۀ نوزدهم، در حوزۀ اختیارات عباس میرزا بود و با تدابیر وی اداره می شد.لیکن، درسا ختار داخلی خان نشین قراباغ تغییراتی شکل گرفته بود.‏

پنج ملک نشین[39]ارمنی قراباغ که زمانی توسط ملیک های ارمنی در قالبی نیمه مختار اداره می شد ند در اواخر سدۀ هجدهم ساختار اداری پیشین خود را از دست دادند ‏و افزون بر ملیک های ارمنی ادارۀ بخش هایی از اراضی این خان نشین را بیگ های منطقه برعهده گرفتند.‏

قراباغ به مانند دیگر خان نشین های قفقاز به محله هایی تقسیم می شد که در رأس آنان میربلوک و یا نایب قرار می گرفت و از سوی خان تعیین می شد. ‏

گاهی نیز ادارۀ چند محله هم زمان به یک میر بلوک سپرده می شد. جمع آوری مالیات از هر محله و حل و فصل مشکلات ساکنان آنها از مهم ترین وظایف میر بلوک ها بود.[40]

شهر ایروان با ‏‎ ‎دیوارهای قلعه ای که بنای آن به گذشته های دور می رسید احاطه شده بود. این قلعه در اوایل سدۀ نوزدهم در اختیار حاکمی بود که از ‏سوی دولت قاجار در رأس ادارۀ این شهر به منزلۀ مرکز خان نشین ایروان تعیین می شد.‏

در محدودۀ داخلی قلعه، املاک حکومتی،استحکامات نظامی، انبارهای تسلیحات و غلات، حمام ها، دو مسجد و بازاری با دکان های متعدد قرار داشتند. ‏بر مبنای اسناد و مدارک موجود تا پیش از سدۀ نوزدهم هشتصد خانوار نیز در محدودۀ داخلی قلعه ساکن بودند. لیکن، بعدها از سکونت افراد عادی در این ‏محدوده ممانعت به عمل آمد و اقامت در آنجا به خاندان حکومتی اختصاص یافت.‏‎ ‎

در محدودۀ قلعـۀ ایروان دو مسجد وجـود داشـت کـه بانی یـکی از آنـها سـردار حسیـن قلی خان، حـاکم ایروان در دورۀ حـکومت فتحعلی شاه، بود. این مسجـد به ‏پـاس شجـاعـت های عـباس میـرزا در نبردها به نام وی شهـرت یافته بود.[41]

یکـی از مـجـلل تریـن بنـاهـای قلعـۀ ایروان ساختـمان معروف به کاخ سردار در نزدیـکی رودخانۀ هرازدان[42]بود. اگرچـه بنای این کاخ بارها مورد مـرمت و ‏بازسازی قرار گرفتـه بود لیکـن در سدۀ نوزدهم ساختمان پرجلال و با شکوهی در ایروان بود که ویژگی های معماری ایرانی به کار رفته در جزئیات آن ‏دیدگان مسافران را مجذوب خود می کرد. ‏

کـاخ سـردار از دو بخـش دربـار و انـدرونی مشتـمل بر اتاق های متعدد ساخته شده بود و تالار آیینـه کاری آن زبانزد همگان بود. روایت است که خـان ‏ایروان به هنگام استراحـت به ایوان این کـاخ که مشرف بر شـهر، باغ ها و مناظر اطـراف آن بوده مـی آمده و به اراضی تحـت حکومت خود افتخار می کرده است.‏

در نزدیکی کاخ سردار، بزرگ ترین کاروان سرای شهر واقع شده بود که افزون بر اتاق های استراحت مسافران چندین اسطبل به منظور مراقبت و تغذیۀ ‏چهارپایان داشت. همچنین، دکان هایی بوده که مسافران می توانستند بخشی از کالاهای خود را از آنها تهیه کنند. ساختمان کاروان سرا در مجاورت یکی از ‏مساجد شهر بود و دو قهوه خانه نیز در همسایگی آن وجود داشت که در طی روز مملو از مسافران و رهگذران بود.[43]

در مسافتی نه چندان دور از قلعۀ ایروان، بر فراز تپه ای، برجی ساخته شده بود که بر اطراف شهر اشراف داشت. این برج از امکان گنجایش دویست سرباز ‏برخوردار بود و مرکز دیده بانی شهر ایروان محسوب می شد. ‏

بر اساس منابع موجود خان نشین ایروان سپاهی متشکل از پنج هزار سرباز ترتیب داده بود که شماری از آنها را سربازان ارمنی تشکیل می دادند وبه ‏هنگام جنگ و یا محاصرۀ شهر، بر تعداد این سربازان افزوده می شد.‏

قلعۀ ایروان مجهز به انبارهای غله و موادغذایی بود که امکان تأمین آذوقۀ ساکنان را در صورت محاصرۀ طولانی مدت شهر فراهم می کرد.[44]

در آستانۀ سدۀ نوزدهم میلادی، ارمنستان شرقی به یمن رونق تجارت از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار بود و افزون بر داد و ستدهایی که در ‏محدودۀ شهرها و روستاها و بازارهای داخلی انجام می شد بازرگانان ارمنی در فراسوی مرزها به امر خرید و فروش کالاها اشتغال داشتند. کانون این ‏روند تجاری شهر ایروان بود که نوعی مرکزیت اقتصادی درحوزۀ قفقاز داشت و در مسیر راه های ارتباطی ایران، روسیۀ تزاری و امپراتوری عثمانی ‏واقع شده بود. کاروان هایی که جاده های منتهی به شهرهای مهم تجاری آن زمان را همچون تبریز، تفلیس،قارص، ارزروم و بایزید طی می کردند ‏می بایست از ایروان عبور می کردند. ازاین روی، کاروان سراهای این شهر در نقش استراحتگاه گروه های تجاری درآمد قابل توجهی داشتند.‏

قرار گرفتن شهر اجمیادزین در نزدیکی ایروان از دیگر عواملی بودکه در رونق اقتصادی این شهر تأثیر داشت. از آنجایی که کلیسای جامع اجمیادزین ‏مقر کلیسای سنتی ارمنستان و کانون تعلیم و تربیت ارمنیان در این شهر بود مجموعۀ وسیعی از مکان های مذهبی، روحانیان، مکتب ها، مدارس ‏و هنرستان ها را اداره می کرد و ناگزیر به تأمین هزینه ها و نیازهای مالی این مجموعه بود. براساس سنت های دیرینه ای که همواره اقشار مختلف جامعه، ‏یکی از پایه های مهم تأمین هزینه های نهادهای مذهبی ارمنستان را تشکیل می دادند در این دوره نیز همچون گذشته کلیسای اجمیادزین هدایای نقدی و غیره ‏نقدی بسیاری از ارمنیان ساکن در کشورهای دیگر دریافت می کرد که به طور معمول هدایای غیرنقدی را به منظور تبدیل به نقدینگی در ‏بازارهای ایروان به ‏فروش می رساندند. از سویی اجمیادزین از خریداران مهم کالاهای موجود در بازراهای ایروان نیز محسوب می شد که دسترسی به آنها به سهولت ‏امکان پذیر بود و تهیۀ کالاهای مورد نیاز با حداقل قیمت را ممکن می ساخت.[45]

اورسل[46]، جهانگرد و پژوهشگر بلژیکی، که در جریان سفر خود به قفقاز و ایران از ایروان نیز بازدید کرده، تصویر روشنی از چهرۀ این شهر به منزلۀ ‏شهری پر رفت و آمد از اقوام گوناگون و پویا به لحاظ اقتصادی ارائه کرده است و اگرچه وی زمانی از ایروان دیدن کرده که این شهر مدتی پیش از ‏حوزۀ حکومت ایران قاجار خارج و به روسیۀ تزاری ملحق شده بود لیکن هنوز چهرۀ شهر و بناهای واقع در قلعۀ آن تغییرات چشمگیری نداشته ‏و زیبایی بصری ایروان به یمن وجود بناهایی با سبک و سیاق معماری ایرانی ستودنی بوده است. اورسل، در مشاهداتش از مقر کلیسای سنتی ارمنستان ‏و مراکز آموزشی وابسته به آن، فضای روشنی از حیات مذهبی و فرهنگی ارمنستان در سدۀ نوزدهم میلادی ارائه کرده است:‏

«آخرین اشغال کنندگان آن[47]خیلی کم در ترکیب شهر دست برده اند و هنوز هم ایروان قیافۀ ایرانی خود را کاملاً حفظ کرده است. غیر از ده کوچۀ عریض که به سبک ‏اروپایی احداث شده و چند میدان که خیابان های مشجر آن در روزهای شدیداً گرم تابستان هیچ جاذبه ای ندارد، تغییرات دیگری در آن داده نشده است.‏

به استثنای محلۀ جدید روسی تمام کوچه ها به هم شبیه است و در اندرون دیوارهای گلی و خاکستری رنگ یکنواخت و بلند آنها هرچه باشد، خانه ها و باغ ها از دید ‏دیگران به کلی پنهان است.کوچه های واقعی را در محله های قدیمی شهر می توان دید که پیچ در پیچ در کنار رود زانگا در تقاطع یکدیگر بالا و پایین می روند و از این ‏لحاظ شباهت بسیاری به قسمت های قدیمی و آسیایی شهر تفلیس در پای نارین قلعه دارند. در ایروان مسافر می تواند خود را کاملاً در سرزمین ایران تصور کند. نقاشی ‏که در جست و جوی آداب و رسوم و صحنه های متنوع شرقی است، نیاز ندارد راه دور برود.در همین شهر می تواند قلم موی خود را به دست گرفته و مشغول شود. چون در ‏این شهر او در مرکز مشرق زمین است البته نه در مشرق زمین طنجه یا قسطنطنیه و یا قاهره بلکه در مشرق زمین ایران.‏

‏… بازار و جمعیت عجیبی که در راسته ها و راهروهای آن مرتباً در حال رفت و آمدند، از لحاظ تنوع و خیال انگیزی، چیزی از میدان کم ندارد. هرکس به سرعت راهی ‏راسته ای است که در آن کار دارد. چون هر حرفه ای در راستۀ خاص و سرای معینی متمرکز شده است.کاسب برای جلب مشتری چندان زحمتی به خود نمی دهد. اگر ‏ارمنی باشد، به طور معمولی و اگر ایرانی باشد چهار زانو روی زمین می نشیند و با صبر و حوصلۀ تمام در انتظار رسیدن مشتری قلیان یا سیگار می کشد و یا پی در ‏پی چای می نوشد. فقط هنگام ظهر برای تهیۀ کمی نان و برنج و یا خوردن یک سیخ کباب در یکی از رستوران های کوچک که در آن آشپز مقداری پلوی زعفران زده، ‏تخم مرغ های آبپز و غذاهای سرخ کردنی بی نام دیگر را روی هم تل کرده است، دکان تنگ و کوچک خود را با عجله ترک می کند.‏

‏… هنر ایرانی در سه ساختمان که در واقع سرآمد تمامی بناهای این نواحی است، تجلی کرده و آن سه بنا عبارت اند از: ساختمان دو مسجد و یک کاخ به نام کاخ سردارها.‏

بنای مسجد یکی از بهترین نمونه های معماری ایرانی است. مناره ای با آجر قرمز رنگ که با لوزی های سفید، آبی و سبز منقوش شده و بام آن که تماماً به رنگ فیروزه ای کاشی کاری شده است، از دور قسمت ورودی مسجد را نشان می دهد …‏

‏… روی کف مسجد چند قطعه قالی پهن شده بود و در وسط محراب یک منبر چوبی خالی از هر نوع زینت و پیرایه گذاشته بودند.گنبد آن تماماً پوشیده از کاشی های آبی ‏بود. نوار عریض سفیدی که اطراف آن را با لوزی های سیاه رنگ آرایش داده بودند دور پایۀ مسجد کشیده شده بود، به طوری که از تضاد این رنگ ها و طرح ها جلوۀ ‏مطبوع کاشی ها زیباتر و چشمگیرتر دیده می شد. سردر، تماماً پوشیده از بدل چینی نیلی رنگ بود و روی آنها با رنگ زرد طلایی گل و حیوان های خیالی را نقاشی ‏کرده بودند که اثر تزیینی شایان توجهی بود. قسمت گیلویی های ساختمان مزین به خطوط و نقوش گل و بته به همان سبک بود و ترکیب طرح ها و نقشه ها از زیبایی ‏و ظرافت فوق العاده ای برخوردار بودند.‏

درست روبه روی مسجد، شبستان بسیار ساده ای با سقف مقرنس کاری شده قرار داشت که به نظرم تالار اجتماع روحانیان بود و در اطراف حیاط راهروهایی ساخته بودند و در ورودی حجره ها به آن راهروها باز می شد. این حجره ها به معلمان و درویش ها و زائرانی که از راه دور آمده بودند اختصاص داشت. در یکی از اتاق های نسبتاً بزرگ تر، مجلس تشکیل یافته بود ـ اجتماعی از رؤسای جامعۀ مسلمان ها که اختیارات نگهداری حساب و کتاب اوراق هویت و آمار هم مذهبانشان و بعضی امور اداری پایین تری به عهدۀ آنان محول شده بود.‏

مسجد دوم، در محوطۀ قلعۀ قدیمی روی یک صخرۀ عمودی که بر رود زانگا سایه انداخته، بنا گردیده و در میان دو زمین مرتفع پوشیده از سنگ مرمر قرار گرفته است.‏

‏… راهی بازدید قصر سرداران ایرانی شدیم. از این قصر جز یک تالار چیز دیگری بر جای نمانده است اما همین تالار، که به اتاق بلور معروف است، نمونه ای اعجاب انگیز از هنر تزیین به سبک شرقی است. دیوارها در قسمت پایین سراسر پوشیده از نقش و نگار و دسته گل های زیبایی است که با نهایت ظرافت و هماهنگی عجیب ‏رنگ ها و تصویرها با مهارت تمام نقاشی شده است. در ارتفاعی به اندازۀ قد یک آدم، یک ردیف طاقچه به شکل پنج ضلعی که به شیوۀ دلف رنگ آمیزی شده بود، کار ‏گذاشته بودند و هرکدام آنها موضوع خاصی از قبیل سربازان، شکارگاه، حیوان ها و صحنه های متنوع دیگر را نشان می داد. بالای دیوار با تصویرهای شاهان تزیین ‏یافته بود. تصویر رستم ـ  قهرمان افسانه ای ایرانیان  ـ نیز فراموش نشده بود و از این نوع تصویرها حداقل ده نمونه مشاهده می شد.‏

کف اتاق با آجرهای چینی فیروزه ای رنگ فرش شده بود. ستون هایی که سقف را نگه می داشتند با آیینه های ریز آیینه کاری شده و ستون ها را روی مرمرهای ‏طلایی سوار کرده بودند.این نوع تزیین و آرایش اختصاص به سبک ایرانی دارد و در هر اتاقی به افراط دیده می شود. قسمت های خالی گوشه ها و حتی سقف تالار نیز به ‏سبک مقرنس و شکل های مختلف آیینه کاری شده بود و در زمینۀ سبز کم رنگ، با مینا نقش گل و بوته و طرح های پیچیدۀ دیگری ساخته بودند.‏

وسط تالار ـ که به صورت برجسته بیرون آمده ـ به اتاق کوچکی باز می شد که در آن حوضی مرمر با فوارۀ آب احداث شده بود. سقف این اتاق نیز به صورت بسیار ‏ظریفی تماماً آیینه کاری بود.‏

‏… دیر اچمیادزین که به مثابۀ رم ارمنیان است، در هجده ورستی ایروان، در مجاورت واگارشاپات[48] واقع شده است. واگارشاپات در حال حاضر دهکدۀ بزرگی بیش نیست …‏

‏…کاتولیکوس[49]، عالی ترین مقام مذهبی ارمنی که توسط انجمن عمومی اسقف ها برگزیده می شود، در این دیر اقامت می کند.‏

‏… جاده ای که از ایروان به اچمیادزین می رود، از روی رود زانگا و حومۀ شهری می گذرد و خانه ها در میان باغ های بزرگ با دیوارهای گلی محصور شده و از انظار ‏عمومی مخفی است. سپس، به سوی دشت پهناوری سرازیر می شود، که آرارات آن را در میان گرفته است. کو ه های قارص در سمت مغرب به صورت محو و از پشت مه ‏آبی رنگی نمایانند. دیدن دو کلیسا به نام های سنت گیان[50] و سنت ریپسیم[51] نزدیک شدن به دیر اچمیادزین را بشارت می دهد. ‏

‏… دیر، که آخرین اثر آیات و معجزات است، از خارج به صورت دژی تسخیر ناپذیر در آمده و دور آن را دیوار بلندی متکی به چندین برج فرا گرفته که البته در زمان های ‏گذشته این همه محکم کاری بی دلیل نبوده است.‏

‏… در وسط کلیسا، در جایگاهی که عیسی مسیح بر قدیس گرگوریوس[52]ظاهر شده است، محرابی ساخته و بر بالای این محراب تصویر حضرت مریم را آویزان کرده ‏بودند.گنجۀ اشیای متبرک کلیسا ـ که به طور حتم کار هنرمندان روم شرقی و به شکل هشت گوش بود ـ به جای پایه روی چهار مجسمه استوار شده بود.‏

در اطراف راست و چپ این محراب دو کرسی مخصوص برای نشستن اسقف بزرگ قرار داشت. روی یکی از این کرسی ها صدف کار شده بود و بنا به گفتۀ کشیش کار ‏یک هنرمند اسپانیولی بود. کرسی دوم به شکل تختخواب بود و از طرف یکی از پاپ های قرن ششم به این کلیسا اهدا شده بود.‏

ما می توانستیم لباس های کشیشی دوره های پیشین، کلاه های رسمی و عصاهای اسقفی را که تماماً جواهری دوزی شده و مرصع بودند، از نزدیک ببینیم.‏

‏… بازدید از کتابخانۀ معتبر کلیسا نیز برای ما میسر نشد. این کتابخانۀ با ارزش تعداد ششصد و سی و پنج جلد نسخه خطی قدیمی دارد که بسیاری از آنها مزین به ‏تصویر های زیبای رنگی است.‏

بعد از پایان گردشمان از مدرسۀ عالی علوم دینی بازدید کردیم که در واقع دانشگاه بود و تمامی جوانان ارمنی از چهار گوشۀ آسیا، حتی از هند، برای تحصیل به این ‏مدرسه می آمدند… ».‏[53]

کشاورزی به مثابۀ یکی از ارکان اقتصاد ارمنستان شرقی ریشه در گذشته های دورداشت و بیشتر جمعیت ساکنان دشت آرارات را، که ‏حاصلخیزترین زمین های زراعی ارمنستان شرقی به حساب می آمدند، کشاورزان تشکیل می دادند.‏

زراعت در روستاهای دشت آرارات با وجود سختی های موجود در زمینۀ بهره وری کماکان اساس کار و فعالیت روستاییان بود و میزان قابل ‏توجهی از گندم خان نشین ایروان از محصولات این روستاها تأمین می شد. لیکن، از آنجایی که وسایل و ابزار کشاورزی کهنه و فرسوده بود ‏وامکان کسب محصولات مرغوب و مکفی را غیر ممکن می ساخت بخشی ازگندم و جو مورد نیاز ساکنان این خان نشین از پاشانشین های بایزید ‏و قارص وارد می شد.‏

اگرچه دشت آرارات دارای منابع آبی طبیعی بود خان های ایروان به منظور کسب محصول بیشتر تمهیداتی می اندیشیدند و رؤسای روستاهای ‏واقع در این دشت را موظف به حفر چاه و ساخت کانال هایی به منظور آب رسانی بهتر به مزارع می کردند.‏

برخلاف روستاهای دشت آرارات کشاورزان ساکن در دهستان های واقع در دامنه ها در شرایط سختی به سر می بردند. ساختار طبیعی سرزمین ‏ارمنستان، که با تپه ها و کوه های سنگلاخی احاطه شده، کشاورزی را با محدودیت هایی مواجه کرده است. اگرچه ساکنان این سرزمین از قرن ها ‏پیش شیوه هایی برای جمع آوری سنگ ها از دامنۀ کوه ها و فراهم آوردن فضای مناسب به منظور زراعت به کار برده اند و از این طریق بر ‏میزان بازدهی خاک افزوده اند بهره گیری از شیوۀ آبیاری دیمی، که به شدت به بارش های فصلی وابسته بود، درفصل های خشک کشاورزان را با ‏مشکل روبه رو می کرد. از این رو، در سال های نخست سدۀ هجدهم میلادی بسیاری از روستاهای ارمنستان شرقی، که در دامنۀ کوه ها قرار داشتند، به ‏سبب خشک سالی خالی از سکنه شده و ساکنان آنها یا به روستاهای واقع در دشت آرارات یا به شهرهای کوچک و بزرگ مهاجرت کردند. این امر، ‏افزون بر تمرکز جمعیت در مناطق محدود،تخلیۀ نیروی کار و جمعیتی از مناطق کوهستانی ارمنستان شرقی را به همراه داشت که بی تردید ‏مشکلاتی را برای ادارۀ خانات این منطقه به لحاظ حفظ امنیت نواحی خالی از سکنه و نیز تأمین بازدهی اقتصادی مکفی به وجود می آورد.‏

در کنار زراعت، باغبانی از مشاغل مهم ساکنان ارمنستان شرقی بود و رونق فراوان داشت. در خان نشین ایروان سه هزار و 330 باغ وجود داشت که از ‏این تعداد هزار و 473 باغ در داخل شهر ایروان واقع شده بودند. افزون بر این، اراضی هم جوار با ایروان مملو از تاکستان های انگور بود که از تنوع، ‏مرغوبیت و فراوانی محصول برخوردار و جزو کالاهای اساسی مورد تجارت بازرگانان بود و در بازارهای خارج از مرزهای این خان نشین به ‏فروش می رسید.‏

از گذشته های دور زمین های زراعی ارمنستان در مالکیت خاندان های ارمنی بودند که با تکیه به شیوۀ سنتی خویش اقدام به تقسیم اراضی بین ‏اهالی ساکن در روستای تحت مالکیت و ادارۀ خود می کردند. رؤسای این روستاها، که اغلب ملیک های ارمنی بودند، به منزلۀ وارث اراضی ‏اجدادشان ادارۀ این روستاها و چگونگی تقسیم زمین های زراعی را بر عهده داشتند. آنها بر خلاف ملیک های متمول شهرنشین صاحب اقتدار و ‏اعتباراز سوی مردم نبودند و در مقاطع زمانی مشخص، از سوی اهالی روستا انتخاب می شدند گاهی نیز به سبب اختلافات محلی ادارۀ روستا از ‏سوی ساکنانش به دو ملیک محول می شد. در شماری از روستاها،که در مالکیت خاندان های مشخصی نبودند، از بین اهالی روستا فردی در مقام ‏کدخدا انتخاب می شد. مقامات سردار و میربلوک ها موظف بودند در امور مختلف به ملیک ها و کدخداها رجوع و فرمان های حاکم را به منظور ‏اجرایی کردن به آنان ابلاغ کنند. ملیک های ارمنی، در مقام رؤسای روستاهای تحت ادارۀ خویش، موظف بودند امنیت و آرامش لازم را فراهم کرده ‏و در زمان مقرر، مالیات تعیین شده را به خزانۀ خان نشین ها ارسال کنند.‏

نکتۀ قابل توجه در روستاهای ارمنستان شرقی شیوۀ سنتی رایج در ادارۀ این واحدهای اجتماعی بود که بر پایۀ تدابیر و میانجیگری بزرگان و ‏پیران با تجربۀ روستا در رفع اختلافات محلی و حل مشکلات اهالی بوده است. این مسئله به خصوص در دوره های جمع آوری مالیات محسوس تر بود به گونه ای که اگر خانواده ای از روستاییان، محصول مکفی برای پرداخت مالیات تعیین شده را ‏به دست نمی آورد با تمهیدات ریش سفیدان روستا، دیگر کشاورزانی که محصول بیشتری داشتند در پرداخت مالیات و مایحتاج این ‏خانواده سهیم می شدند. ‏

این شیوۀ اداری مبتنی بر روش ها و آداب سنتی وظیفۀ حل و فصل اختلافات میان روستاییان را نیز برعهده داشت. بر این مبنا دادگاهی محلی ‏متشکل از ریش سفیدان و معتمدان روستا در مقام میانجی تمام توان خود را با توسل به روش های مسالمت آمیز برای رفع اختلافات شکل گرفته ‏به کار می  بست.‏

شیوۀ سنتی رایج درچگونگی ادارۀ روستاهای ارمنستان شرقی سبب شده بود که ساکنان این مناطق در امنیت و آرامش به سر برند و از آنجایی که ‏روستاییان ارمنستان شرقی هیچ منبع درآمدی به جز زمین های زراعی، دام و طیور نداشتند و کاملاً وابسته به تولیدات روستایی خویش بودند به ‏نظرمی رسد تنها شیوۀ مطمئن برای حفظ بقا و امرار معاش آنان بوده است.‏

ارمنستان شرقی به لحاظ فعالیت حرفه ها و مشاغل گوناگون در صنعت و هنر نیز پویا بود. بر طبق آمار موجود بیش از یکصد شغل در شهرها و ‏شماری از روستاهای این سرزمین وجود داشت. حرفه هایی همچون نجاری، سنگ تراشی، دباغی، رنگرزی، پارچه بافی و مشاغل هنری ای از ‏قبیل نقره کاری و مسگری در کنار دکان های خواربار فروشی و نانوایی از پویایی و درآمد کافی برخوردار بودند. برخی مشاغل خدماتی ‏دیگر نیز همچون طبابت رواج داشت که در سدۀ مذکور مبتنی بر طب سنتی بود.‏

دردهۀ دوم سدۀ نوزدهم میلادی و در سال های پایانی حکمرانی خاندان قاجار بر خان نشین ایروان، کارخانه هایی نیز در محدودۀ این خانات وجود داشت. از جمله یک کارخانۀ شیشه سازی و دو کارخانۀ اسلحه سازی در فهرست کارخانه های بنا شده درنزدیکی قلعۀ ایروان به ثبت رسیده ‏است.[54]

در اوایل سدۀ نوزدهم میلادی، سپاهیان روس در طی پیش روی های خود در منطقۀ قفقاز به طرف اجمیادزین حرکت کردند و در 20 ربیع الاول ‏‏1219ق/ 29 ژوئن 1804م، در نزدیکی قصبه ای[55]بر سر راه اجمیادزین به ایروان اردو زدند. در مقابل، عباس میرزا با چند دسته از سپاهیان ‏خود به منظور رویارویی با قوای روس به سوی این قصبه حرکت کرد و در اراضی واقع در محل این قصبه، جنگ سختی بین آنها در گرفت. ‏قوای عباس میرزا و سواره نظام ایران به رهبری مهدی قلی خان دولو هم زمان قسمتی از نیروهای روس را از سنگرها خارج و مجبور به عقب ‏نشینی کردند. این درگیری ها تا اوایل شب ادامه یافت و فردای آن روز طی نبرد دیگری قوای روس باز هم از مواضع خود عقب نشستند.‏

روز بعد سیسیانف[56]، که فرماندهی سپاه روس را بر عهده داشت با سه دسته از سپاه خود اقدام به حملۀ ناگهانی کرد که در نتیجۀ آن عباس میرزا و ‏قوایش به سوی ایروان بازگشتند و شهر به محاصرۀ لشکریان روس درآمد.‏

به محض رسیدن خبر محاصرۀ ایروان، فتحعلی شاه با پنج هزار سوار برای پشتیبانی از سپاه عباس میرزا به قوای او ملحق شد و پس از رسیدن ‏آذوقه و مهمات کافی، سپاه ایران برای شکستن محاصره و دفع لشکریان روس از قلعۀ ایروان خارج شد. در ابتدا، سپاهیان روس تظاهر به شکست ‏کردند. لیکن، به زودی قلعه را دور زده و پشت سپاه ایران قرار گرفتند. سواره نظام ایران به فرماندهی عباس میرزا در زیر آتش توپخانۀ قوای ‏روس به سوی آنان حمله کرد و پس از شکافتن قلب پیاده نظام روس مانع از هرگونه اقدام بعدی آنان شد. روز بعد، سپاه روس به سمت تفلیس ‏عقب نشست.‏

این نبرد پایان جنگ های ایران و روس نبود و تا 1228 ق/1813م که عهدنامۀ گلستان میان این دوکشور منعقد شد ادامه یافت. در 29 ‏شوال / 12 اکتبر، نمایندگان دو دولت در روستای ارمنی نشین گلستان در محدودۀ اراضی قراباغ عهدنامۀ گلستان را امضا کردند. مطابق با فصل ‏سوم این عهدنامه دولت ایران متعهد شد بخشی از ولایات واقع در قفقاز را به روسیۀ تزاری واگذار کند:‏

« فصل سوم ـ پادشاه ایران برای ابراز دوستی و وفاق نسبت به امپراتور روسیه تمامی ولایات قراباغ و گنجه و خانات شکی و شیروان و قبه و ‏دربند و باکو و هرجا از ولایات طالش را که بالفعل[57]در تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان را تا دریای خزر مخصوص و ‏متعلق به دولت روسیه می داند».[58]

بر اساس این عهدنامه در دهۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی مناطق ارمنی نشین لوری، قازاخ، شامشادین، گنجه،  قراباغ، ایجوان[59]، شیراک، ‏ زانگزور[60]و قاپان به روسیۀ تزاری ملحق شد. این درحالی بود که بخش بزرگی از اراضی ارمنستان شرقی و نواحی ارمنی نشین کماکان در حدود قلمرو ‏ایران باقی می ماند.[61]

در نخستین درگیری های دورۀ دوم جنگ های ایران و روس، قوای روسیه موفق نبودند تا اینکه فرماندهی سپاهیان روس به پاسکویچ[62] واگذار شد ‏که در جبهه های شرق اروپا و در جنگ های روس و عثمانی شرکت داشت و از تجربه و مهارت کافی برخوردار بود.‏

پاسکویچ در 1243ق/1827م حملات خود را به قلعه ها و استحکامات نظامی ایران در قفقاز آغاز کرد و در بهار همان سال، با قوای خود به ‏سوی ایروان حرکت کرد. هدف وی از حمله به ایروان تصرف قلعۀ این شهر به منزلۀ یکی از مهم ترین پایگاه های ایران در قفقاز بود تا از این طریق ‏دسترسی به اراضی آن سوی رودخانۀ ارس ممکن شود.‏

ابتدا، بخشی از قوای روس در قالب گروه های پیشتاز وارد اجمیادزین شدند. سپس، پاسکویچ تدارکات لازم را برای حمله به قلعۀ ایروان فراهم ‏کرد. نخستین حملات روس ها به شکست منجر شد. از سویی، لشکریان عباس میرزا، که برای کمک و پشتیبانی از نیروهای مستقر در قلعه آمده بودند ‏تهدیدی برای نیروهای روس محسوب می شدند. از این رو، پاسکویچ ایروان را به محاصره درآورد و بخشی از سپاهیان و یکی از فرماندهان خود را ‏موظف به تداوم و حفظ محاصره کرد و خود با هستۀ مرکزی سپاهش به منظور مقابله با عباس میرزا به سوی قلعۀ عباس آباد شتافت.‏

جنگ سختی روی داد و در نهایت هر دو طرف با آتش بس موافقت کردند. لیکن، این آتش بس دوام چندانی نداشت. چند ماه بعد، ‏سپاهیان روس بار دیگر قلعۀ ایروان را محاصره کردند. این قلعه مجهز به استحکامات و تسلیحات کافی بود و تصرف آن بسیار سخت به نظر می رسید. قوای روس با کمک توپخانۀ خود دیوارهای قلعه را هدف قرار دادند و سرانجام، پس از حملات مداوم توپخانه، موفق شدند بخشی از دیوار جنوب ‏شرقی قلعه را ویران کنند.‏[63]

بر طبق منابع ارمنی در شبانگاه 30 سپتامبر 1827م چهل آتش بار روس دیوارهای قلعۀ ایروان را در زیر آتش گرفتند به گونه ای که شهر در غبار و ‏آتش گم شده بود و در سپیده دم سپاهیان روس وارد ایروان شدند.[64]

جنگ ها ادامه یافت و قوای روس به پیشروی های خود تا تبریز ادامه دادند و سرانجام، در قریه ترکمنچای، که قرار گاه اردوی پاسکویچ بود، ‏عهدنامه ای در شانزده ماده به امضای نمایندگان ایران و روسیه رسید. مطابق با فصل سوم عهدنامۀ ترکمنچای ( 5 شعبان 1243ق/10 فوریۀ 1828م ) ‏بخش دیگری از اراضی تحت حکومت ایران به روسیه واگذار شد:‏

« فصل سوم ـ اعلیحضرت شاهنشاه ایران، از طرف خود و اخلاف و وراث خود خانات ایروان را، که در دو طرف ارس واقع است و نیز خانات نخجوان و ایروان را به ‏ملکیت مطلقه به دولت روس واگذار می کند بناء علی هذا شاهنشاه ایران متعهد می شوند که دفاتر اسنادی که راجع به حکومت و ادارۀ خانات فوق الذکر است منتهی در ظرف ‏شش ماه از امضای این عهدنامه به مأمورین روس تسلیم نماید».‏[65]

تحولات آموزشی و ظهور مکاتب نوین فکری در موطن و مهاجرنشین های ارمنی

پس از الحاق ارمنستان شرقی به روسیه، سازمان دیوانی و حکومتی این سرزمین تغییر کرد و ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ‏تحت تأثیر این تغییرات قرار گرفت. لیکن، تأثیراین تغییرات  که کلیت ادارۀ نهادهای مختلف را دگرگون کرد، در بخش فرهنگی و ساختار آموزش و ‏پرورش محسوس تر بود. چراکه ورود به سدۀ نوزدهم میلادی که ضرورت آموزش های نوین و آشنایی با علوم و فنون جدید را هم زمان با تغییرات ‏حاصل شده در جریانات سیاسی ومکاتب فکری رایج آن روز می طلبید با ساختار آموزشی سنتی ارمنستان فاصلۀ زیادی داشت. ‏

از گذشته های دور، آموزش در مدارس و مکاتب هم جوار با کلیساهای ارمنی و تدریس علوم الهیات، ادبیات، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، منطق، ریاضیات و شماری از ‏هنرها همچون مینیاتور و نقاشی محدود می شد. لیکن، این شیوه از آموزش با تحولات فرهنگی و پیشرفت های علمی این سده همخوانی نداشت.‏

اگرچه در برخی از شهرهای روسیه همچون مسکو از دهۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی با کمک های مالی خانوادۀ لازاریان مدرسه ای به همین نام ‏تأسیس شده بود که تا مدت ها مهم ترین کانون آموزشی به خصوص در علم شرق شناسی و پذیرای شمار زیادی از دانش آموزان ارمنی محسوب شد به سبب ‏مسافت دورو ظرفیت محدود امکان تحصیل برای همۀ متقاضیان ارمنی فراهم نبود. ازاین رو، با مساعدت مالی شماری از بازرگانان متمول ارمنی و دانش ‏آموختگان دانشگاه های معتبر روسیه که بیشتر آنها از دانش آموختگان مدرسۀ لازاریان بودند، اقداماتی در جهت تأسیس مدارس بر پایۀ ساختار ‏آموزشی نوین در ارمنستان شرقی و شماری از شهرهای ارمنی نشین قفقاز صورت گرفت.‏

مدرسۀ عالی نرسسیان نیز نخستین مرکز آموزشی بود که در نتیجۀ اقدامات و رویکردهای نوین در تفلیس تأسیس شد و به همت گروه آموزگارانش در ‏سال های نخست تحصیلی، با تشکیل دوره های آموزشی و پژوهشی خاص در امر زبان و ادبیات ارمنی و بازخوانی نسخه های خطی افزون بر اینکه ‏مجموعۀ ارزشمندی در این زمینه به دست آورد شاگردانی تربیت کرد که بعدها در دانشگاه های معتبر روسیه در رشته های مختلف علمی درجات بالایی ‏کسب کردند و بیشتر آنها در مقام بنیان گذار و یا پیرو مکاتب فکری بزرگ نقش بسزایی در جریانات شکل گرفتۀ سدۀ نوزدهم میلادی روسیه و قفقاز ‏داشتند.‏

مدرسۀ نرسسیان کانون شکل گیری هنر تئاتر نوین در ارمنستان شرقی نیز بود. از همان سال های ابتدایی تأسیس این مدرسه با تلاش آموزگاران ‏نمایش نامه های مطرح جهان ترجمه و با اجرای دانش آموزان بر روی صحنه می رفت. به زودی، اجرای منظم نمایش ها، که مخاطب فراوانی داشت، ‏پرداختن به هنرهای نقاشی و موسیقی را نیز ضرورت بخشید چرا که صحنه آرایی و اجرای موسیقی در حین نمایش بر زیبایی اجرای آن می افزود. ‏ازاین رو، آموزگاران ارمنی ای که دانش آموخته های هنرسراهای عالی و دانشگاه های هنری روسیه بودند دعوت به همکاری شدند.‏

در 1837م، در ایروان مدرسه ای با کمک های مالی اقشار مختلف جامعۀ ارمنستان شرقی تأسیس شد. این مدرسه ساختار آموزشی منظمی داشت ‏و افزون بر برگزاری جلسات آشنایی با والدین، به منظور آگاهی هر چه بهتر آنان با روال کار و فعالیت های تحصیلی فرزندانشان، جلسات سخنرانی ‏با موضوعات مختلف ترتیب داده می شد که حضور عموم در آن آزاد و نیز محفلی برای ملاقات اندیشمندان و مردم بود.‏

مدرسۀ ایروان گروه تئاتری نیز داشت که در طی سال تحصیلی و در زمان های مشخص نمایش هایی را به روی صحنه می آورد. بعدها، با دعوت از ‏گروه های تئاتر ارمنی، که در فراسوی مرزهای ارمنستان فعالیت می کردند و تبادلات فکری و هنری حاصل از حضور و اجرای این گروه ها، که متأثر از ‏تحولات هنری اروپا بود، نتایج با ارزشی حاصل شد که در پیشرفت هنر نمایش ارمنی مؤثر بود.‏

خاچاطور آبوویان[66]، نویسنده و متفکر بزرگ ارمنی، در فاصلۀ سال های 1843ـ 1848م در مقام مدیر مدرسۀ ایروان نقش تعیین کننده ای در ساختار ‏آموزشی و حیات فرهنگی این مدرسه ایفا کرده است. از نقطه نظر بسیاری از مورخان نخستین موزۀ طبیعی و باستان شناختی ارمنستان توسط آبوویان ‏در 1846م در مدرسۀ ایروان تأسیس شده.‏

آبـوویان با هـمراهی آمـوزگاران و دانـش آمـوزان این مدرسـه اقـدام به جمع آوری گونـه های گیـاهی، انواع سنگ های معدنی و اشیای باستانی موجود در ‏شهرها و روستـاهای دشـت آرارات کرد. این موزه به قدری غنی و کامل بـوده که در گزارش های شماری از روزنامـه های ارمنی زبان وقت قفقاز و ‏روسیه به آن اشاره شده و اشیای باستـانی موجـود در آن، به سبـب وجـود نمونه هایی با پیشینه ای متعلق به دوران پیـش از مسیح، در نوع خود منحصر به ‏فرد بوده است.‏

در فاصلۀ سال های 1849ـ 1850م، ابتدا در تفلیس و سپس در ایروان، مدارس دخترانه نیز تأسیس شد که اگرچه در ابتدا شمار دانش آموزان ‏حاضر در این مدارس اندک بود در سال های بعد بر تعداد آنها افزوده شد.شمار زیادی از فارغ التحصیلان این مدرسه وارد دانش سراهای عالی ‏دخترانۀ روسیه شدند و بعدها، در روند جریانات فکری نوظهور میان اقشار مختلف ارمنی شرکت مستمر داشتند.[67]

جریان رو به پیشرفت مدارس ارمنی در ارمنستان شرقی و قفقاز پایدار نماند ودر دهه های پایانی سدۀ نوزدهم میلادی پیامدهای سیاست های تزاریسم ادامۀ روند متداول آموزش و پرورش در سطح مدارس ارمنی را دشوار کرد و برای تدریس زبان و ادبیات ارمنی و تعلیم آداب و سنت های ملی و مذهبی ‏این قوم در سطح مدارس محدودیت هایی تعیین شد.‏

نتایج تغییرات شکل گرفته در سازمان اداری ارمنستان شرقی درطی دهۀ هشتاد سدۀ نوزدهم میلادی نه تنها در ساختار آموزشی بلکه در تمام طبقات و ‏ابعاد اجتماعی قابل درک بود و نه تنها تأثیری در بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی ساکنان ارمنستان شرقی نداشت بلکه سبب ضعف نسبی سازمان اداری و نهادهای فرهنگی این سرزمین نیز شد. به زودی، فشارهای حاکم بر روی مدارس ارمنی سبب شد هستۀ اصلی گروه های آموزشی خارج از حوزۀ ‏مدارس شکل گیرد و آموزگاران در مقام بانیان مکاتب فکری به ارائۀ آرا و اندیشه های خود به نسل های جوان بپردازند.[68]

از 1837م، مدرسۀ شوشی در قراباغ زیر نظر هئیت امنای کلیسای سنتی ارمنستان اداره می شد. این مدرسه دارای چاپخانه ای بود که کتاب هایی ‏در زمینۀ الهیات،علوم و موسیقی مردمی ارمنی در آن چاپ می شد و موضوعات درسی نیز مشتمل بر زبان و ادبیات ارمنی، تاریخ ارمنستان، زبان های ‏روسی و ترکی، فرانسه و هنر نقاشی بود.‏

این مدرسه نقش بسزایی در بالا بردن سطح دانش و تفکر ساکنان ارمنی منطقۀ قفقاز داشته است و افزون بر اینکه دانش آموزان بسیاری از شهرها و ‏روستاهای اطراف را جذب و تربیت کرده چهره های فرهنگی برجسته ای جزو دانش آموختگان این مدرسه بوده اند که بعدها در مقام آموزگار نه تنها ‏در امر آموزش بلکه در بالا بردن سطح آگاهی و درک اجتماعی ارمنیان ساکن در نقاط مختلف خدمات شایسته ای ارائه داده اند.‏

ساکنان ارمنی آستراخان[69] از سدۀ هفدهم میلادی چند مکتب خانه و چاپخانه ای داشتند که فعالیت این چاپخانه در همان دهۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی ‏متوقف شد. لیکن، موج تحولات فرهنگی شکل گرفته در ارمنستان شرقی و سایر مهاجرنشین های ارمنی قفقاز و روسیه، حیات فرهنگی ارمنیان این ‏شهر را نیز تحت تأثیر خود قرار داد و منجر به تأسیس چاپخانۀ جدیدی در این شهر شد که اقدام به چاپ و انتشار شماری از کتاب های تازه تألیف ‏نویسندگان ارمنی کرد. ارمنیان ساکن در آستراخان با کمک های مالی نیکوقوس آقابابایان[70]در 1810م مدرسۀ آقابابایان را نیزتأسیس کردند که ‏نقش مؤثری در حیات فرهنگی این شهرداشت.‏

تحولات فرهنگی شکل گرفته در نخجوان نو[71]نیز با بنیان چند مدرسه و یک چاپخانه همراه بود. نخستین مدرسۀ ارمنیان این شهر با ‏کمک های مالی خانوادۀ لازاریان ایجاد شد. سپس، در 1830م، تئودوروس خادامیان[72]مدرسه ای شبانه روزی در این شهر به منظور تدریس ‏هنرهای زیبا و تئاتر تأسیس کرد که در طی حیات این مدرسه با کوشش های وی نمایشنامه های متعددی از نویسندگان بزرگ در قالب تراژدی، ‏که با روحیات آن روز جامعۀ ارمنی همخوانی بیشتری داشت، به روی صحنه آورده شدند.‏

در حیات فرهنگی ارمنیان نخجوان نو ،خانوادۀ پاتکانیان، که از آموزگارا ن برجستۀ فرهنگی ارمنیان آستراخان بودند، نقش مؤثری داشته اند. سروبه ‏پاتکانیان[73]و  سپس، فرزندش، گابریل[74] ، مدیریت مدرسۀ ارمنیان این شهر را بر عهده داشتند که در طی خدمات آموزشی آنها اندیشمندانی چون میکائل ‏نالباندیان[75] پا به عرصۀ فرهنگ ارمنی گذاشتند. [76]‏

نالـباندیـان به سبـب خاستـگاه مردمـی خویش و خـدماتش در نهـادهای اجـتماعی ارمنـیان روسیـه با وضعیت زندگـی، دردها و ‏آلام جـامعۀ ارمنـی آشنا بود و سرانجـام این آشنـایی، همـزیستی و همـدردی او را به سـوی تفکراتی سوق داد تا راه حـلی برای پایان دادن به این شرایـط دشوار بیابد و ‏در نهایـت تفکرات و نوشته هایش، او را به بزرگ تـرین اندیشمند دهـه های 50 و60 سدۀ نوزدهـم میـلادی و از پیشروان مکتب انقلابی بدل کرد.‏

نالباندیان جزو نخستین متفکران ارمنی بود که اندیشـه هایش محـدود به سرزمین ارمنستان شرقی نمی شد بلکه دغدغه های ذهنی اش در پیدا کردن راه نجات ساکنان ‏ارمنستان غربی، وی را هیچ گاه رها نکرد. او در عین حال که یکی از راه های موفقیت در مبارزات را اقدامات نظامی می دانست آن را به منزلۀ آخرین ‏راه حل پیشنهاد می کرد واحترام به تمام اقوام و ملت های هم جوار را بالاترین وظیفۀ هر ارمنی می شمرد.[77]

شکل مدارس و قالب آموزشی در ارمنستان غربی به سبب شرایط و ساختار حکومتی آنجا متفاوت بود. از این رو، به جز در برخی از شهرهای پرجمعیت ‏ارمنی، که مکتب خانه هایی بر حسب روال رایج سنتی در مجاورت کلیساها وجود داشت، در سایر مناطق امکانات آموزشی محدود بود. این محدودیت های ‏آموزشی در قسطنطنیه و برای ارمنیان این شهر به جهت فضای خاص حاکم بر آنجا چندان صدق نمی کرد و ساکنان ارمنی این شهر از مدت ها پیش ‏مدارس مختص به خود در مقطع ابتدایی داشتند. این مدارس نیز جدای از کلیساهای ارمنی نبودند و همچون گذشته ‏منطبق بر ساختار آموزش سنتی این کلیساها فعالیت می کردند. از این رو، بیشتر آموزگاران را روحانیان تشکیل می دادند و دروس تدریسی شامل الهیات، ‏ادبیات، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، منطق، ریاضیات و هنرهای موسیقی، کتابت و نقاشی بود.‏

این شیوه از آموزش از اوایل سدۀ نوزدهم با تغییر جدی همراه شد و در فاصلۀ سال های 1813ـ1836م، در محله های مختلف ارمنی نشین قسطنطنیه ‏با کمک های مالی توانگران ارمنی این شهر چندین مدرسه تأسیس شد که در بین آنها هنر سرای خیاطی دختران و دو مدرسۀ دیگر دخترانه جزو ‏نخستین مراکز آموزشی نوین ارمنیان این شهر بودند.‏

از 1838م و هم زمان با بازگشت نخستین دانش آموختگان ارمنی دانشگاه های اروپایی افزون بر قسطنطنیه در ازمیر نیز مدارسی در چارچوب و ‏معیار های آموزشی جدید بنیان نهاده شد.‏

ازآنجایی که امکان گسترش ساختار آموزشی نوین برای ارمنیان ساکن در ارمنستان غربی و مناطق مختلف امپراتوری عثمانی وجود نداشت مراکز ‏آموزشی ارمنیان واقع در اروپا نقش مؤثری در جذب و فراهم آوردن زمینه های لازم جهت ادامۀ تحصیل ساکنان ارمنی این مناطق داشتند. مدرسۀ موراد ‏رافائلیان[78]در ونیز وابسته به پیروان مکتب مختیاریست ارمنی[79] یکی از این کانون های آموزشی در اروپا بود و شماری از چهره های فرهنگی برجسته ‏و بانیان مکاتب فکری، که در شکل گیری جریانات اعتراضی در برابر دولت عثمانی نقش مؤثری داشتند، از دانش آموختگان این مدرسه بوده اند.‏

اما آنچه که در کنار تأسیس مدارس ارمنی قسطنطنیه و شهرهای ارمنی نشین عثمانی در شکل گیری تحولات فکری و فرهنگی تأثیر بیشتری داشت ‏بنیان مؤسسات فرهنگی بود. این مؤسسات ابتدا در قسطنطنیه و در فاصلۀ سال های 1812ـ1860م، به همت شماری از آموزگاران، هنرمندان، ‏نویسندگان و توانگران ارمنی شکل گرفت. این مؤسسه ها فعالیت های گوناگونی در جهت ارتقای فرهنگی جامعۀ ارمنیان این شهر و ساکنان ارمنستان ‏غربی انجام می دادند که نگارش و چاپ کتاب های آموزشی زبان و ادبیات ارمنی، تشکیل گروه های تئاتری فعال، برگزاری جلسات سخنرانی و تبادل ‏افـکار و جمـع آوری کمـک های مـالی برای مـدارس ارمنی از فعالیـت های آنان بوده است.‏

مؤسسـه های فرهنـگی در حوزۀ شـهرها و روستاهای ارمنـستان غـربی و دیگر شـهرهای ارمنی نشین امپراتوری عثمانی با هدف بالا بردن سطح دانش و ‏آگاهی ساکنان ارمنی این مناطق نیز فعالیت های منظمی داشتند چنان که مؤسسۀ سنه کریم، که در 1851م ایجاد شد، در طی نیم سده موفق به ایجاد ‏‏سیزده مدرسه و مرکز آموزشی در شهر سیواس و روستاهای ارمنی نشین اطراف آن شد.‏

در 1852م، با تلاش های چند تن از اندیشمندان جامعۀ ارمنی عثمانی مؤسسه ای به منظور بالا بردن میزان مطالعۀ افراد تأسیس شد. این مؤسسه ‏مجهز به کتابخانه و اتاق مطالعه برای علاقه مندان بود و در مدت کوتاهی، توانست خزانه ای غنی ازکتاب های خطی نادر جمع آوری و بازخوانی کند. ‏

مؤسسات هنری، که به خصوص در زمینۀ تئاتر و هنر نمایش فعالیت می کردند، نیز از جایگاه خاصی در ارتقای دیدگاه فکری ساکنان ارمنستان غربی ‏برخوردار بودند. این مؤسسات، که از 1846م فعالیت های هنری خود را در قالب سبک و مکتب های نوین آغاز کردند، با ترجمۀ آثار هنری بزرگ و ‏مشهور جهان به زبان ارمنی و اجرای آنها تحول بزرگی در شاخۀ ادبیات نمایشی و هنر تئاتر ارمنی به وجود آوردند.‏

در نهایـت، بستر شکل گرفتـه در جهت تظاهرات فکـری و تحولات فرهنـگی قالب ایـن مؤسسات را تغییر داد و مؤسسه هایی با اهداف ‏اجتماعی و سیاسی نیز تشکیل شدند که مقاصدی در جهت همبستگی مردمی و شکل گیری حرکت های اعتراض آمیز در برابر حکومت عثمانی را دنبال می کردند. در نخستین جریانات شکل گرفته، که در این سال ها مخفیانه بود، تفکرات و اندیشه های نالباندیان، که امواج آن به ‏تازگی به ارمنستان غربی رسیده بود، مؤثر واقع شد.[80]

جریانات و حرکت های اعتراضی ارمنستان غربی و شرقی ‏

از اواخر سدۀ نوزدهم میلادی، مکاتب فکری و جریانات اعتراضی ارمنیان به منظور دستیابی به حکومتی مستقل وارد مرحلۀ جدیدی شد. این حرکت ها، ‏که در مقاطعی از زمان و در مناطقی از ارمنستان غربی از مدت ها پیش آغاز شده بود، هم زمان با تشکل مکاتب فکری و سیاسی این دوره، که هریک از ‏آنها با تکیه بر دیدگاه و خواسته های خود روش ها و شیوه هایی را برای دستیابی به حکومتی مستقل ارائه می کردند، با انسجام و جدیت بیشتری ادامه یافت. ‏

پایه و اساس این حرکت های منسجم به سال 1872م باز می گردد، در این تاریخ به گمان بسیاری از مورخان نخستین جریان سیاسی ارمنی با عنوان ‏‏« میوتیون ای پرکوتیون»[81]در منطقۀ وان[82] تشکیل شد. متأسفانه، دربارۀ این مکتب و فعالیت های آن اطلاعات چندانی موجود نیست لیکن بی تردید ‏این جریان فکری نقطۀ محرک شکل گیری مکاتب و حرکت های بعدی به خصوص در محدودۀ ارمنستان غربی و ارمنیان ساکن در امپراتوری عثمانی ‏شد.‏[83] فعالیت وجریان دیگری در سال 1876م با نام بنیاد آراراتیان در اسناد و مدارک این دوره موجود است. به نظر می رسد این مکتب بر مبنای ‏اندیشه های گریگور آرتزرونی[84]تشکیل شد که بعدها با مساعدت مگردیچ پرتوگالیان[85] و شماری ازدانش آموختگان مدرسۀ موراد رافائلیان‎‏ فعالیت های ‏این بنیاد گسترش داده شد.‏[86]

پس از تبادل نظر بین اعضای این بنیاد تصمیم گرفته شد که پرتوگالیان به منزلۀ نمایندۀ این بنیاد به منظور اشاعۀ اهداف و افکار این گروه نو تأسیس ‏به ارمنستان غربی برود و افزون بر اینکه به وضعیت آموزش این نواحی از طریق تشکیل مدارسی مختص به ارمنیان سر و سامان دهد در مقام ‏آموزگار نیز به خدمت بپردازد. در نتیجۀ تلاش های وی، به تدریج بر تعداد اعضای این بنیاد افزوده شد و شمار زیادی از اندیشمندان ارمنی به آن ‏پیوستند.‏

پرتـوگالیان در خـلال جنـگ های روس و عثـمانی به قفقاز رفـت و در آنجـا با متفـکران و بنیان گذاران مکاتب فکری دیگر ارمنی آشنا شد. به زودی، نوشته ها ومقاله هایش در روزنامه های ارمنی قفقاز به چاپ رسید.‏

او پس از بازگشت به وان در سال 1883م مدرسه ای تأسیس کرد. لیکن، فعالیت این مدرسه پس از چند سال از سوی دولت عثمانی متوقف شد ‏و پرتوگالیان، که امکان ادامۀ فعالیت هایش مقدور نبود، به مارسی رفت[‎[87 و در آنجا، چاپخانه ای بنیان نهاد و پس از مدتی، روزنامه ای با عنوان آرمنیا‎[88] ‎‏منتشر کرد. این روزنامه افکار و اندیشه های پرتوگالیان و حزب آرمناکان[89]را، که در سال 1885م در مارسی تأسیس کرده بود، در اروپا و ارمنستان غربی ‏اشاعه می داد. همچنین، تفسیر وضعیت نابسامان و زندگی سخت اجتماعی در ارمنستان غربی و ترغیب برای رهایی ارمنیان از این شرایط عمدۀ ‏موضوعات مجموعه مقاله های پرتوگالیان را در این روزنامه تشکیل می دادند.‏[‎‎[90

در سال1880م، در کارین[91] جریان فکری  فعالی وجود داشت که موفق شده بود جمعیت زیادی از صنعتگران، صاحبان حرفه ها و مشاغل و بازرگانان شهر را با خود همراه سازد و شمار زیادی از روستاییان مجاور کارین نیز به این جریان پیوستند.اعضای این جریان، که به دسته های ده نفری تقسیم ‏شده بودند موظف به پرداخت حق عضویت، شرکت در جلسات دوره ای ـ که به صورت مخفیانه برگزار می شد ـ چاپ و پخش اعلامیه و گذراندن دوره های مهارت نظامی بودند. این جریان بسیار فعال و در ارتباط و تبادل نظر مستمر با گروه ها و حرکت های شکل گرفته در قفقاز بود لیکن، پس از ‏مدتی فعالیت هایش برای حکومت عثمانی آشکار شد و اعضای آن دستگیر و از ادامۀ راه باز ماندند.‏

در طی دهۀ هشتاد و در نتیجۀ آموزش های پرتوگالیان، نسل جوانی وارد عرصۀ مبارزات شدند وسازمانی با عنوان هایرناسرنری میوتیون[‎92] تشکیل ‏دادند. این سازمان در ابتدای شکل گیری ساختاری نظامی داشت و دسته هایی از مبارزان ارمنی را تعلیم می داد. لیکن، پس از تأسیس حزب آرمناکان ‏خطی مشی این حزب را دنبال می کرد و سعی در اشاعۀ آن در سطح مناطق و نواحی مختلف ارمنستان غربی داشت که در این امر چندان موفق ‏نشد. ازاین رو، افکار و آرای آرمناکان از مرزهای واسپوراکان[93]فراتر نرفت.‏ به تدریج، مکاتب و گروه هایی که اهدافی مشابه با جریانات ارمنستان غربی داشتند در ارمنستان شرقی نیز رشد یافتند وخیلی زود، در بسیاری از ‏شهرها و مناطق ارمنی نشین انجمن ها و جریانات فکری جدیدی پدیدار شدند.

به نظر می رسد نقطۀ شروع حرکت ها و جریانات اعتراضی ارمنستان ‏شرقی گروهی از جوانان دانشجو بودند که به صورت مخفیانه در ایروان فعالیت می کردند و اقداماتشان به جمع آوری منابع مالی به منظور تهیه ‏مهمات و ارسال آن برای دسته های نظامی تازه تأسیس در ارمنستان غربی محدود می شد. این گروه در ادامۀ فعالیت های خود شماری از اندیشمندان ‏ارمنی سایر مناطق قفقاز را، که رهبری برخی از جریانات اعتراضی فکری و نظامی را برعهده داشتند، به داخل مرزهای ارمنستان شرقی دعوت و از ‏رهنمودهای آنان استفاده کردند. لیکن، پس از مدتی از سوی کارگزاران حکومتی شناسایی شدند و با دستگیری رهبران آن از فعالیت این گروه خودداری ‏و اعضای آن به شهرهای دور دست در سیبری تبعید شدند.‏

اگرچه در شهرهای مختلف ارمنی نشین قفقاز، گروه ها و انجمن هایی با اهداف مشابه تشکیل می شد کانون این فعالیت ها سه شهر تفلیس، مسکو و ‏پترزبورگ بود که مرکز تحصیل دانشجویان ارمنی در سدۀ نوزدهم میلادی محسوب می شدند.‏

به زودی، به جمع دانش آموختگان ارمنی تفلیس، که عضو سازمانی با عنوان نارودنایاولیا[94]بودنـد، آموزگاری ملحـق شد که توانایی های اجـتماعی و ‏علمـی وی از همان سال های ابتـدایی فعالیتـش در این گروه مشهـود بود. او چندین سال از حیات خـود را صرف بازدید از روستاهای مختلف ارمنی نشین ‏قفقاز کرد تا از نزدیک وضعیت اجتماعی و اقتصادی این روستاها و ساکنانش را مطالعـه کند. درپایان، آنچـه که او در گـزارش هـای خـویش ذکر کـرد ‏ناخـوشایند بود و ساکـنان این روسـتاها تحت فشارهای حـاکم و شرایط نامساعد زندگی سختی داشتند.‏

وی پس از اتمام آخرین بازدید خود و بازگشت به تفلیـس شمـاری از دوستان و همفـکران خود را جمـع و پیشنهاد رسیدگی به اوضاع ارمنیان ساکن در ‏قفـقاز و یافتن راه حلی برای خـروج از این وضعیت را مطرح کرد. بانی این پیشنهاد و اندیشه کسی جـز کریستاپور میکائلیان[95]نبود، مردی که ازبانیان ‏جریانی بود که بعدها می بایست در رأس حکومت نخستین جمهوری ارمنستان قرار گیرد.‏

این پیشنهاد میکائلیان هم زمان با تصمیم شکل گیری شاخه ای ارمنی از گروه نارودنایاولیا بود که شماری از اعضای آن پس از اقامت در مسکو به ‏انجمن هایرناسرنری میوتیون، که با هدف مساعدت به جریانات فکری و اعتراضی ارمنستان غربی تأسیس شده بود، پیوستند. تمام اعضای این انجمن ‏دانش آموختگان دانشگاه های معتبر روسیه و صاحب اندیشه و متأثر از اعتقادات انقلابی شکل گرفته در فضای آن روز بودند.‏

به یمن تلاش های این انجمن چاپخانه ای تأسیس شد که در ابتدا به چاپ و انتشار اعلانات و شب نامه ها اکتفا می کرد. لیکن، به زودی در این چاپخانه ‏نخستین روزنامۀ ارمنی زبان در ارمنستان شرقی، که مضامین انقلابی، داشت با نام آزادوتیان آودابر[96]منتشر شد.‏

‏ انجمن هایرناسرنری میوتیون را می توان پایه و اساس شکل گیری فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) دانست چراکه به لحاظ اعتقادی آرا و ‏افکار پرورش یافته در بین اعضای آن بسیار نزدیک با اساس نامۀ داشناکسوتیون بود و البته، آنچه که در شماره های نخست دروشاک[97]در ارتباط با ‏اندیشه ها و اهداف این فدراسیون منتشر شد با مضمون مقاله هایی که در نشریۀ آزادوتیان آودابر چـاپ شده بود همـخوانی داشت. از سویـی، اغلب ‏اعضای این انجـمن به محـض تشکیل فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) به آن پیوستند.‏

کریستاپور در سال 1884م در سمت آموزگار به تفلیس منتقل شد. ورود به این شهر صفحه ای نو برای زندگی وی بود و از آن پس، تمام زندگی مادی و ‏معنوی خود را وقف مبارزه کرد. ‏

او به محض ورود به تفلیس وارد عمل شد و اقدام به جمع آوری اعضا و تشکیل گروه های انقلابی ارمنی کرد. جوانان مهاجر و دانشجویان ارمنستان ‏غربی،جمعی از آموزگاران ارمنی مدارس تفلیس ودانش آموزان دورۀ دبیرستان از اعضای گروه های متشکل تحت نظارت و رهبری کریستاپور بودند ‏و اگرچه او مشغول نشر افکار و ا ندیشه های انقلابی و مبانی مبارزاتی در سطح این گروه ها و جامعۀ ارمنی تفلیس بود، کماکان عضویت خود درگروه ‏نارودنایا ولیا راحفظ کرد و روابط خود را با اعضای آن ادامه داد. ‏

این گروه ها پس از اعمال سیاست های تزاریسم در ساختار آموزشی و مدارس قفقاز تنها جامعۀ متشکلی بودند که در برابر این سیاست ها واکنش ‏نشان داده و فعالیت های آموزشی خود را با همیاری اعضای آن به صورت مخفیانه ادامه دادند.‏

در فاصلۀ سال های 1885ـ1887م، کریستاپور در دانشگاه مسکو به تحصیل مشغـول و در طی این سال ها با سیمون زاواریـان[98] آشـنا شـد کـه ایـن آشنایـی ‏موجبات دوستی و صمیمیتی میان آن دو را فراهم کرد. ‏

میـکائلیـان در سـال 1887م بـه تفلیس بازگشت.  علی رغم اینکه گروه های پیشیـن تحـت نظارت وی پراکنده شده بودنـد و مشکلات مالی فراوانی در سطـح ‏جامعـۀ ارمنـی تفلیـس وجـود داشت لحظه ای از فعالیت های خود غافل نشد و به نشر افکار مبارزاتی خویش ادامه داد. در این دوره جمع بزرگی از ‏اندیشمندان و متفکران ارمنی به افکار و اندیشه های کریستاپور پاسخ مثبت دادند و همین امر زمینۀ لازم برای اتحاد گروه های متفرق موجود را ذیل ‏سازمانی واحد با عنوان یریتاسارد هایاستان[99] فراهم کرد.[100] در شرح رویدادهای این دوره، به قلم کریستاپور چنین آمده:‏

« در سال 1887م، از مسکو به تفلیس مراجعت کردم. از گروه های قدیمی و فعالیت های مخفی آنان اثر چندانی باقی نمانده بود. در صحنۀ مبارزات، ‏تقریباً کسی حضور نداشت وگروه هایرناسرنری میوتیون از ادامۀ حیات باز مانده بود.‏

شرایط هنگامی که من در سال 1887م به تفلیس وارد شدم این گونه بود. می بایست سازماندهی اوضاع از پایه آغاز می شد … . تلاش من با همراهی ‏استپان زوریان(رُستوم )[101] به منظور ایجاد چاپخانه ای مخفی به سبب کمبود منابع مالی نافرجام ماند. نیازی به هزینه های مالی به جهت خرید ‏وسایل و حروف چاپی نداشتیم چرا که این ابزار ازسوی بانیان نشریۀ آزادوتیان آودابر به ما هدیه شد. نیازهای مالی برای حفظ خانه ای بود که ‏چاپخانه در آن قرار داشت و امکان ادامۀ فعالیت یکی از دوستان مستقر در آنجا را فراهم می کرد. ما سعی کردیم هزینه های مالی مورد نیاز را از محل ‏در آمد شخصی خویش بپردازیم لیکن، کفایت نمی کرد چرا که زندگی خود را با درآمد بسیار اندکی از محل تدریس خصوصی به سختی تأمین می کردیم.‏

خوشبختانه، جریان اکنون پایدار شده بود و زمان شاهد حاصل اقدامات گذشته بود. مادۀ 61 کنگرۀ برلن کافی بود تا از میزان توجه به آیندۀ سیاسی ‏ارمنستان غربی کاسته نشود و در اینجا و آنجا، بین جوانان صاحب اندیشه یا جمعیت کارگران ارمنستان غربی،در تفلیس و نواحی هم جوار گروه هایی ‏در حال شکل گیری و سازماندهی بودند.‏

زمستـان 1889م تبلیـغ و ترویـج افکار و اندیشه ها به قـدری گسترش یافـت که لزوم تدویـن قانون نامه ای به جهت پیشبرد بهتر برنامه ها کاملاً ‏احساس می شد. این گونه بود که سازمان یریتاسارد هایستان شکل گرفت…».‏[‎[102

نخستین اقدام سازمان یریتاسارد هایاستان فرستادن نمایندگانی از اعضای این گروه به مناطق و نواحی مختلف ارمنستان غربی با هدف بررسی اوضاع ‏سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنجا بود. همچنین، این افراد می بایست شرایط روحی و توان بالقوۀ ساکنان ارمنی شهرها و روستاهای ارمنستان غربی را ‏به منظور تهیه برنامۀ مبارزاتی منسجم در آینده می سنجیدند.یکی از این افراد اعزامی هوسپ آرغوتیان[103]بود که بعدها در مقام سفیر جمهوری ارمنستان ‏در ایران منصوب شد.[104] ‏

پس از بازگشت این افراد و مطالعۀ گزارش های آنان برنامه هایی به جـهت انسجـام و هدفمندی اعتراضات شکل گرفته در بین اقشار مختلف ارمنیان ‏ارمنستان غربی ترتیب داده شد. این اعتراضات از کارین شروع و تا سایر شهرهای ارمنستان غربی و مناطق ارمنی نشین حکومت عثمانی تسری ‏یافت.‏

در 1890م، تفلیـس کانـون تجـمع گروه های گوناگون انقلابی ارمنی بود که اغلب در مهمان سرایی گـرد هم می آمـدند و به تبادل نظر و آرا و اندیشه های ‏خود می پرداختند. در شمـاری از این جلسات، اعضای حزب ارمنی هنچاکیان[105]نیز حضور داشتند که افکار و شیوه های مبارزاتی خود و چگونگی ‏همکاری شان را با گروه های دیگر ارمنی به بحث می گذاشتند.[106]

حـزب هنچـاکـیان در سـال 1887م بـا تلاش گروهی از دانشجویان ارمنی قفقاز در ژنو تشکیل شده بود. آنها نشریه ای به نام هنچاک را منتشر می کردند ‏که مضامین آن در بیان اعتقادات و شیوه های مبارزاتی در جـهت حـل مسائل ارمنستان شرقـی و غربـی بود که البتـه رسیدگی به اوضاع ساکنان ارمنستان ‏غـربی محتوای اصلی موضوع مقالات این نشریه بود.[107]

هدف کریستاپور میکائلیان، در جایگاه رهبر اصلی یکی از گروه های حاضر در این جلسات، ایجاد سازمانی واحد به جهت انسجام بیشتر و بالا بردن ‏توانایی لازم در ادامۀ مبارزات بود و اگرچه همگی اهداف مشترکی داشتند شیوه های مبارزه برای دستیابی به این اهداف متفاوت بود و همین امر امکان ‏اتحاد این گروه ها و احزاب را در ذیل یک سازمان واحد دشوار می کرد.‏

در نهایت، با تلاش های کریستاپور میکائلیان و تفکرات وی و دو تن از یارانش، سیمون زاواریان و رُستوم، در ارائۀ راه حل های مناسب به جهت خاتمه ‏دادن به اختلاف نظرها، شماری از این گروه ها با فعالیت در قالب سازمانی واحد موافقت کردند و در 1890م، فدراسیون انقلابی ارمنی (‏داشناکسوتیون) شکل گرفت.[108] این فدراسیون هنوز در آغاز راه بود و مسیری سخت و طولانی را تا دستیابی به استقلال‎ ‎و تحقق یکی از مهم ترین اهدافش، ‏یعنی تشکیل نخستین جمهوری ارمنستان و خدمت در مرتبۀ هیئت حاکمۀ این دولت، در پیش داشت.‏

گاه شمارحوادث از 1890م تا تشکیل جمهوری ارمنستان در 1918م

‏1890م

ـ نخستین گروه مبارزان نظامی فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) به رهبری سارکیس گوگونیان[109] در نزدیکی مرزهای ارمنستان شرقی و ‏غربی با سپاهیان عثمانی و گروه های نظامی تحت حمایت آنها درگیر شدند. بیشتراعضای این گروه 125 نفره کشته و بازماندگان توسط ‏نیروهای روسیه دستگیر و تبعید شدند.‏

1891م

ـ بسیاری از رهبران گروه های مبارز ارمنی توسط کارگزاران روسیه تزاری دستگیر و محکوم به گذراندن دوران تبعید شدند.‏

ـ شیوه های مبارزۀ نظامی به ارمنستان غربی تسری یافته و گروه های مستقر در قارص و نواحی هم جوار مسلح شدند.‏

ـ درچند روستای ارمنی نشین ارمنستان غربی با سپاه عثمانی و نیروهای تحت حمایت آنها درگیری مسلحانه روی داد.‏

1892م

ـ خیزش مسلحانۀ اهالی ساسون و روستاهای اطراف آن که با واکنش نظامیان عثما نی همراه بود و منجر به جنگ های متعددی در ساسون و ‏نواحی نزدیک به آن شد.‏

ـ در ادامۀ حملات نظامی نیروهای عثمانی به ساسون، با همراهی حاکمان شهرهای موش و بیتلیس دسته های نظامی محلی برای پشتیبانی نیروهای ‏عثمانی اعزام شدند.‏

ـ نخستین مجمع عمومی فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) تشکیل و در طی این اجلاس، شیوه و روند مبارزات این فدراسیون در آینده مشخص شد.‏

ـ گروهی از رزمندگان ارمنی فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) در ارمنستان غربی با دسته های مسلح مورد حمایت حکومت عثمانی درگیر شدند.‏

ـ گروه های ارمنی درمنطقه ای از توابع موش واقع در ارمنستان غربی حرکت های اعتراض آمیزخود را علنی کردند که منجر به کشته شدن و دستگیری ‏معترضان شد.‏

ـ در جریان مراسم تدفین گریگور آرتزرونی در تفلیس، از بانیان مکاتب فکری مبارزاتی ارمنیان، عده ای از چهره های فعال اجتماعی و جمعی از ‏معترضان دستگیر شدند.‏

ـ اغلب روستاهای ارمنی نشین هم جوار در ارمنستان غربی برای دفاع در برابر حملات نیروهای محلی تحت حمایت حکومت عثمانی، مسلح و متحد ‏شدند.‏

1893م

ـ  در ناحیۀ واسپوراکان جنگ سختی میان نیروهای نظامی عثمانی و گروه های مسلح ارمنی اتفاق افتاد که با دستگیری و کشته شدن رهبران و ‏رزمندگان ارمنی به پایان رسید.‏

ـ فعالیت فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) به فراسوی مرزهای قفقاز و ارمنستان غربی منتقل شده و در چاپخانه ای در ژنو، شمارۀ چهارم ‏دروشاک و نخستین شمارۀ این ارگان به چاپ می رسد.‏

1894م

ـ  نیروهای نظامی عثمانی به سوی ساسون لشکرکشی کردند. گروه های مبارز ارمنی تا آخرین توان خود مقاومت کرده در نهایت با دستگیری ‏فرماندهان ارمنی جنگ به پایان رسید. رزمندگان ارمنی ساسون از این منطقه دور و در کوه ها و جنگل های اطراف مخفی شدند و ‏در پایان این نبرد، شمار زیادی از ساکنان ارمنی ساسون خانه های خود را برای همیشه ترک کردند.‏

1895ـ1900م

ـ سفرای کشورهای روس، انگلیس و فرانسه در طی نشستی در قسطنطنیه با اشاره به وضعیت سخت و شرایط دشوار زندگی ارمنیان در کارین، ‏وان، سیواس و چند ناحیۀ دیگر از حکومت عثمانی می خواهند راه حلی برای بهبود اوضاع بیابد. ‏

ـ مبارزات دفاعی ساکنان ارمنستان غربی از ناحیۀ زیتون آغاز و به نقاط دیگر تسری می یابد. ‏

ـ ‏ ساخت خط راه آهن تفلیس ـ ایروان آغاز می شود.‏

ـ اعتراضات کارگری در برابر شرایط نامناسب موجود شروع می شود و بسیاری از کارگران ارمنی شاغل در شهرهای بزرگ قفقاز در جریان این ‏اعتراضات حاضر می شوند.‏

ـ گروه های مبارز ارمنی در مناطق مختلف ارمنستان غربی در جریان مبارزات دفاعی خود در برابر نیروهای عثمانی شکست خورده و با کشته ‏شدن شماری از فرماندهان آنها موقتاً از ادامۀ مبارزات باز می مانند.‏

ـ دومین مجمع عمومی فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) برگزار می شود. در طی این اجلاس، اهداف بار دیگر بررسی شده و وظایف جدیدی ‏برای دفاتر سیاسی فدراسیون در شرق و غرب تعریف می شود.‏

ـ فعالیت انجمن های کارگران ارمنی از سوی حکومت تزاری ممنوع شده و شماری از اعضا و سران آن دستگیر می شوند.‏

ـ نمایندگان فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) در نشست صلحی که در لاهه برگزار می شود حضور یافته و دیدگاه و درخواست های خود را ‏مطرح می کنند.‏

ـ ‏ با پیوستن شماری از دانشجویان ارمنی، فعالیت فدراسیون ارمنی (داشناکسوتیون) در ایالات متحده با انسجام بیشتری ادامه می یابد.‏

ـ نشریۀ هایرنیک[110]در بوستون فعالیت خود را آغاز می کند و از این پس، اخبار رویدادها و حوادث ارمنستان شرقی و غربی به طور منظم در اختیار ‏خوانندگان ارمنی مقیم ایالات متحده قرار می گیرد.‏

ـ کریستاپور میکائلیان، در مقام نمایندۀ فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون)، در جلسات و نشست های بین دول وقت حضور یافته و به طرح و ‏بازگشایی مسئلۀ ارمنی و تفسیر اوضاع ارمنیان ساکن در ارمنستان غربی می پردازد.‏

1901ـ 1905م

ـ  فعالیت های نظامی فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) در ارمنستان غربی با تشکیل دسته های سواره نظام و گروه های باتجربه و تمرکز در ‏برخی نقاط استراتژیک با جدیت بیشتری ادامه می یابد.‏

ـ جنگی در نزدیکی قارص میان گروه های نظامی ارمنی و سپاه حکومتی رخ می دهد که پس از چهار روز با کشته شدن اکثریت رزمندگان ارمنی به ‏پایان می رسد.‏

ـ مبارزات دفاعی ارمنیان در مناطق مختلف واسپوراکان در ارمنستان غربی با شکست مواجه شده و بسیاری از ساکنان مجبور به ترک شهرها و ‏روستا های محل اقامتشان می شوند.‏

ـ حرکت های اعتراض آمیز در برابر تزاریسم روسیه به شکل تظاهرات مردمی در شهر های بزرگ ارمنستان شرقی آغاز می شود.‏

ـ اعتصابات کارگران معادن در ارمنستان شرقی در برابر شرایط سخت کاری به نتیجه می رسد و درخواست آنها برای بهبود وضعیت موجود پس از ‏دوازده روز از سوی کارفرمایان پذیرفته می شود.‏

ـ  روستانشینان ارمنستان شرقی ـ که خواهان اصلاحاتی درساختارکلی کشاورزی، زمین های زراعی و شیوۀ آبیاری بودند ـ نارضایتی خویش را علنی ‏می کنند.‏

ـ  اعتراضات روستاییان تحت تشکل های منسجم در سرتاسر روستاهای ارمنستان شرقی گسترش می یابد.‏

1906ـ 1910م

ـ هـم زمان با شدت گرفـتن فشـارهای حکومتـی و نظامـی مبارزات دفـاعی ارمنیان در شهرها و روستاهای ارمنستان غربی تضعیف و وارد مرحلۀ ‏دشواری می شود.‏

ـ جمعی ازاعضای پیشین حزب آرمناکان در شهر وان ارمنستان غربی با گروه های فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) وارد همکاری های ‏مستقیم می شوند.‏

ـ شمار زیادی از روستاهای ارمنستان غربی خالی از سکنه می شود.‏

ـ گروه های مهاجر ارمنی از شهرها و روستاهای مختلف ارمنستان غربی ناگزیر به ترک خانه و کاشانۀ خود شده و به سوی قسطنطنیه ویا ‏ارمنستان شرقی روانه می شوند.‏

ـ اجلاس مشترکی با حضور نمایندگان فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) و مقامات روحانی کلیسایی جهت بحث پیرامون مسائل و مشکلات موجود ‏درارتباط با ارمنستان غربی و شرقی در واقارشاپات برگزار می شود. ‏

ـ به منظور ارتقای کشاورزی و کسب محصول مرغوب، پس از مطالعۀ وضعیت روستاهای ارمنستان شرقی از سوی سیمون زاواریان برنامه ای ‏تدوین شده و به مرحلۀ اجرا در می آید.‏

ـ شمار زیادی از فرماندهان گروه های دفاعی و رزمی ارمنیان در شهر وان و مناطق هم جوار دستگیر می شوند ‏‎.‎

ـ روزنامه های ارمنی زبان نوپایی در ایروان، باکو و تفلیس فعالیت خود را آغاز می کنند. هم زمان، در برخی از شهرهای ارمنستان غربی ‏نشریه هایی با تیراژ  محدود در چند چاپخانۀ کوچک به حیات فرهنگی خود ادامه می دهند.‏

1910ـ 1915م

ـ شماری از روستاییان ارمنستان شرقی پس از درگیری با مأموران حکومتی از پرداخت مالیات مقرر خودداری می کنند.‏

ـ اعتراضات کارگران در ارمنستان شرقی از سر گرفته می شود.‏

ـ شمار زیادی از اعضای گروه ها و احزاب مختلف فعال در ارمنستان شرقی دستگیر و محاکمه می شوند.‏

ـ گروهایی از ساکنان ایروان و مناطق هم جوار آن به فراسوی مرزهای ارمنستان شرقی مهاجرت می کنند. ‏

ـ جلسه ای با حضور نمایندگان فدراسیون انقلابی ارمنی و اعضای هنچاکیان در قسطنطنیه به جهت همکاری و همیاری مداوم برای پیشبرد ‏اهداف مورد نظر و رسیدگی به وضعیت ارمنستان شرقی و غربی تشکیل می شود.‏

ـ گروه هـای دانش آمـوزی در مـدارس ارمنستـان شرقی تحـت تشـکل های فعال وارد جـریانات اعتراض آمیز  می شوند.‏

ـ جلسه های متعددی با حضور جریانات گوناگون مبارزاتی جهت تدوین برنامه ای به منظور درخواست مساعدت و راه حل سیاسی از دولت های ‏قدرتمند وقت در ایروان، باکو و تفلیس تشکیل می شود و متعاقب آن درخواست هایی به واسطۀ مقامات کلیسایی ارمنی به تزار روسیه و ‏نمایندگان دولت های اتریش و آلمان در قسطنطنیه ارائه می شوند.‏

ـ توافق نامه ای میان دو دولت روسیه وحکومت عثمانی[111]با هدف انجام اصلاحاتی در ارمنستان غربی با حضورو نظارت نمایندگان اروپایی ‏منعقد می شود. بر مبنای این توافق نامه ارمنستان غربی به دو بخش تقسیم می شد.ولایت های ارزروم، سیواس و طرابوزان در یک بخش و ‏وان، بیتلیس، دیاربکر و خاربرت در بخش دیگر قرار می گرفت و ادارۀ هر بخش زیر نظر نماینده ای از دولت های اروپایی بود که البته باید ‏به تأیید مقامات عثمانی می رسید. ‏

ـ متعاقب توافق نامۀ میان روس و عثمانی نمایندگانی از کشورهای هلند و دانمارک برای نظارت بر اصلاحات در نظر گرفته شده به ارمنستان ‏غربی اعزام می شوند. لیکن، با شروع جنگ جهانی اول یک بار دیگر برنامۀ اصلاحات در ولایت های ارمنستان غربی نیمه تمام ماند.‏

ـ جنگ جهانی اول در 28ژوئیۀ 1914م آغاز می شود.‏

ـ  ارتش عثمانی موفق به پیشروی تا سرحدات ارمنستان شرقی می شود. لیکن، فرارسیدن زمستان و سرمای شدید آنان را از ادامۀ راه باز می دارد.‏

1915ـ 1918م

ـ گروه های نظامی ارمنیان در چارچوب چهار دسته از داوطلبان آموزش دیده در نواحی مختلف ارمنستان غربی وارد جنگ شدند. هدف آنها بالا ‏بردن توان دفاعی ازدست رفتۀ ساکنان این مناطق بود.‏

ـ با افـزایش شمار رزمنـدگان داوطلب ارمنی و اتحاد میان گروه های پراکـنده ای که در ارمنستان غربی در حال جنگ بودند این گروه ها زیر نظر ‏فرماندهی واحد در هفت دستۀ متشکل به نبردهای خود در ارمنستان غربی ادامه دادند.‏

ـ نبردهایی در چند مقطع میان ارتش روس و عثمانی در اراضی ارمنستان غربی اتفاق افتاد.‏

ـ مبارزات دفاعی ارمنیان در شهر وان، ساسون و موش با همراهی گروه رزمندگان ارمنی ادامه یافت. ‏

ـ با تغییر رویکرد نظامی دولت روسیه فعالیت گروه های داوطلب ارمنی متوقف شده و شماری از این گروه ها به فرماندهی هوسپ ‏آرغوتیان به ارتش روسیه ملحق می شوند.‏

ـ بیش از ششصد تن از نویسندگان، اندیشمندان،پزشکان،آموزگاران، هنرمندان و فعالان اجتماعی ارمنی در قسطنطنیه دستگیر، زندانی تبعید و ‏کشته شدند.‏

ـ دستگیری و تبعید شخصیت های برجستۀ ارمنی در سرتاسرشهرها و روستاهای ارمنستان غربی ادامه می یابد.‏

ـ ساکنان ارمنی شهرها و روستاهای ارمنستان غربی توسط کارگزاران دولت عثمانی به خارج از اراضی این سرزمین کوچانده می شوند.‏

ـ با تضعیف توان نظامی و انسانی گروه ها و رزمندگا ن ارمنی مستقر در مناطق و نواحی مختلف ارمنستان غربی و در پی ازدست دادن آخرین ‏قوای باقی مانده مبارزات این گروه ها متوقف می شود.‏

ـ به سبب ادامۀ فشارهای سیاسی و نظامی حکومت عثمانی مهاجرت اجباری ارمنیان از اراضی واقع در ارمنستان غربی به سوی ارمنستان شرقی، قفقاز، روسیه، اروپای شرقی و غربی آغاز می شود.‏

ـ  به پیشنهاد فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) اجلاسی در پتروگراد به منظور رسیدگی به وضعیت مهاجران ارمنستان غربی اسکان یافته ‏در ارمنستان شرقی، قفقاز و روسیه برگزار می شود. ‏

ـ ‏ جنگ جهانی اول و پیامدهای آن سبب کاهش محسوس سکنۀ ارمنی در ارمنستان غربی می شود.‏

ـ انقلاب بورژوا ـ دموکراتیک 1917م در روسیه اتفاق می افتد.‏

ـ در حمایت از این انقلاب، در ارمنستان شرقی و شهرهای ارمنی نشین قفقاز تظاهراتی شکل می گیرد.‏

ـ جلساتی با حضور بلشویک ها در اجمیادزین و سایر شهرهای ارمنستان شرقی تشکیل می شود.‏

ـ اجلاس عمومی ای با حضور نمایندگان تمام کشورهای تابعۀ روسیه در پتروگراد به منظور تهیۀ پیش فرضی برای ساماندهی به فعالیت های ‏آتی و موجودیت این کشورها تشکیل می شود که در جریان آن پیشنهادی از سوی نمایندۀ فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) حاضر در این ‏اجلاس، مبنی بر تغییر در ساختار ادارۀ کشورهای حوزۀ قفقاز مطرح می شود. بر مبنای این پیشنهاد ارمنستان می بایست به ‏چهار استان گاندزاک، آلکساندراپول، لوری و قارص تقسیم می شد.‏

ـ در مارس1917م ساختار اداری پیشین قفقاز موقتاً جای خود را به کمیتۀ ویژۀ ادارۀ قفقاز (اوزاکوم)[112] می دهد و هیئتی به این منظورتعیین می شود.‏

ـ مرحلۀ جدیدی از جنگ ها در مرزهای قفقاز از سوی سپاهیان عثمانی آغاز می شود.‏

ـ فعالیت کمیتۀ ویژۀ قفقاز پس از انقلاب اکتبر 1917م روسیه متوقف شده و جای خود را به ساختار اداری دیگری تحت عنوان کمیساریای قفقاز ‏می دهد.‏

ـ در10فوریۀ 1918م در تفلیس، با حضور شماری از احزاب ملیت های گوناگون قفقاز، سِیم تشکیل می شود و جدایی خود را از روسیه اعلام می کند.‏

ـ گروه های نظامی ارمنی در آلکساندراپول شکست خورده و مجبور به عقب نشینی به سوی ایروان می شوند.‏

ـ قارص و آلکساندراپول توسط نیروهای عثمانی تصرف می شوند.‏

ـ در مه 1918م، ارتش عثمانی موفق می شود کل دشت آرارات را به محاصرۀ خود در آورد.‏

ـ کاروان هایی از جمعیت های ارمنیان که در اثر نبردها  بی خانمان شده بودند راهی ایروان می شوند.‏

ـ اجلاسی در باتومی با حضور نمایندگان سِیم و حکومت عثمانی برای یافتن راه حلی به منظور پایان دادن به جنگ ها در قفقاز تشکیل می شود.‏

ـ از 21-24 ماه می سال 1918م گروه های نظامی متحد ارمنیان با ارتش عثمانی درگیر می شوند که در نهایت نیروهای عثمانی از مواضع ‏خودعقب نشینی می کنند.‏

ـ اجلاسی با حضور کشورهای حوزۀ سِیم به منظور رسیدگی به وضعیت نابسامان کشورهای عضو آن برگزار می شود. ‏

ـ در تاریخ 22 مه 1918م، نمایندگان گرجی حاضر در سِیم لزوم تشکیل دولتی مستقل را اعلام می کنند.‏

ـ هم زمان، نمایندگان حزب مساوات نیز در حال شور به منظور جدایی از سِیم بودند.‏

ـ در 26 مه، ساختار سِیم دچار گسیختگی می شود در همان روز، گرجستان اعلام استقلال می کند.‏

ـ در عصر روز26 مه، فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) در تفلیس به رهبری سیمون وراتسیان[113]جلسه ای تشکیل می دهد تا لزوم تشکیل ‏دولتی در محدودۀ اراضی ارمنستان به بحث گذاشته شود.‏

ـ در 27مه 1918م، جمهوری آذربایجان به رهبری مساوات ها اعلام موجودیت و استقلال می کند.‏

ـ    در29مه1918م،در خاتمۀ شورایی با حضور نمایندگان فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) ارمنستان کشوری مستقل اعلام ‏می شود.‏

ـ اعلامیـه ای از سـوی شورای ملی ارمنـیان متشـکل از اعضـای فدراسیـون انقـلابی ارمنـی (داشناکسوتیون) در تفلیس به این شرح منتشر می شود:‏

« به منظور حل مسائل کلی قفقاز و وضعیت فعلی شکل گرفته در نتیجۀ استقلال گرجستان و آذربایجان شورای ملی ارمنیان موجودیت خود را ‏در مرتبت یگانه نهاد اداری ارمنستان اعلام می کند. تشکیل دولتی ارمنی به سبب پاره ای مسائل به چند روز آینده موکول می شود وشورای ‏ملی ارمنیان موقتاً سازمان اداری و مسائل سیاسی ارمنیان را در دست خواهد گرفت.‏

شورای ملی ارمنیان

‏‏‏30 مه 1918م‏ تفلیس»‏

‏ـ  متعاقب اعلامیۀ شورای ملی ارمنیان، در ژوئن 1918م اعضای دولت نخست جمهوری ارمنستان به ریاست هوهانس کاجازنونی[114] در سمت نخست ‏وزیر به خدمت مشغول می شوند [115].

پینوشت‌ها:

1.Parsamyan & Others, Hay Jhoghoverti Badmootiun (Yerevan:Loois Heradarakchootiun ,1965),  vol.2, p.207ـ 214.‎

  1. ر.ک: راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمۀ کامبیز عزیزی (تهران: مرکز، 1366)،ص26ـ74.‏
  2. پس از تقسیم ارمنستان حدود جغرافیایی این سرزمین بر مبنای دو بخش شرقی و غربی تعریف می شد که ارمنستان شرقی تحت حکومت پادشاهی ایران و ارمنستان غربی در قلمرو امپراتوری عثمانی ‏قرار می گرفت.نک:‏ Parsamyan,ibid. , p.215-221‎.
  3. نک:آرپی مانوکیان، « واقعۀ کوچاندن ارمنیان »، پیمان، س 11، ش40(تابستان 1386): 5 ـ30.
  4. نک: همو، «مهاجرنشین های ارمنی در ایران»، پیمان، س19،ش74 (زمستان 1394): 8 ـ 57.
  5. رک:‏ Vazken S. Ghougassian, The Emergence of the Armenian Diocese of New Julfa in the seventeenth Century (Atlanta, Georgia:Scholars Press, ‎‎1998)‎.‎
  6. متعاقب برخی رخدادها گروهی از نجبای ارمنی موفق شده بودند در سرزمین کیلیکیه حکومت پادشاهی مستقلی تشکیل دهند که از1080م تا اواسط سدۀ چهاردهم میلادی پایدار ‏بود. برای مطالعۀ بیشتر ‏ر.ک: آرپی مانوکیان، «پادشاهی ارمنی کیلیکیه از پیدایش تا خاموشی»، پیمان، س16، ش 62 (زمستان 1391) : ‏‎183ـ 227‎‏.‏
  7. Akhalatskha ، پس از جنگ های روس و عثمانی در 1829م بخش هایی از آن به روسیه واگذار شد‎.‎

9.Aghayan & Others, Hay Jhoghoverti Badmootiun(Yerevan:Haykakan SSH Gidootiunneri‎ Academia,1976).vol.5, p. 60 ـ 68.‎

امپراتوری عثمانی در نیمۀ نخست سدۀ نوزدهم به منظور بهبود اوضاع اقدام به اصلاحاتی در دو مرحله کرد. این اصلاحات، که عنوان کلی تنظیمات را داشت، در دو ‏مرحله، خط شریف ( ‏Hatt- I şerif‏) در 1839م  و خط همایون (‏Hatt- I hümayun‏) در 1856م مقرر شد. ‎

10.Hayk Ghazaryan, Arevmedahayeri Sotsial ‎Ü‎ Dendesakan Yev Kaghakakan Katsootiune (1800 Ü 1870 TT)(Yerevan: ‎Haykakan SSH Gidootiunneri Academia, 1967), p.154 ـ180.‎

  1. برای مطالعۀ بیشتر رک: آرپی مانوکیان، «ساختار اقتصادی شهرهای ارمنستان غربی و وضعیت ساکنان ارمنی آن (1800ـ1870م)»،پیمان، س17، ش63 (بهار1392): 44 ـ 76.
  2. ‎Ghazaryan,ibid. , p.154 ـ190.‎
  3. ‎Aghayan,ibid. , p.96 ـ106.
  4. Ghazaryan,ibid.‎

15.‎Hrachia Acharyan, Hay Gaghtakanootian Badmootiun (Yerevan: Hrachia Acharyani Anvan ‎Hamalsaran, 2002), p.618-627.‎

  1. Ejmiadzin‎‏‏ ، مقر کلیسای سنتی ارمنستان. این کلیسا به حواری و مرسلی نیز شهرت دارد.‏

17.‎Ghazaryan,ibid. , p.162 ـ 179.

18.Sasun ‎‏‏ ، منطقه ای در ارمنستان غربی که بر طبق تقسیمات کشوری امپراتوری عثمانی در ولایت بیتلیس قرارداشت. این ناحیه در گذشته جزو استان آقدزنیک ارمنستان کبیر بود و ‏دژی به نام ساسون در این منطقه وجود داشت. بیشترساکنان آن، تا پیش از استیلای حکومت عثمانی، ارمنی بودند. لیکن، بعدها طوایفی از کردها نیز در آنجا ساکن شدند و ‏در مقاطعی ریاست ادارۀ امور این ناحیه از سوی ساکنان ساسون به آنها واگذار شد.‏

19.Ishkhan ‎‏‏ ، مقامی سنتی که در گذشته به اشراف و نجیب زادگان ارمنی اطلاق می شد. در سدۀ نوزدهم میلادی، وارثان خاندان های اشرافی ـ که ریاست منطقه، بخش یا روستایی نیمه مستقل را ‏در ارمنستان غربی بر عهده داشتند ـ با این عنوان خطاب می شدند و اگر چه وارث نام و ثروت خاندانی خویش بودند برای ابقا در مقام ریاست می بایست از سوی ساکنان مناطق تأیید می شدند.‏

  1. Aghayan,ibid. , p.70 & 71.
  2. Savur ،‏‏ از مناطق ارمنستان غربی که در ولایت دیاربکر قرار داشت. بر طبق آمار موجود در 1915م سه هزار ارمنی در این منطقه ساکن بوده اند. امروزه، شهری به همین نام ‏است که در استان ماردین ترکیه واقع شده.‏

22.Isyan ‎‏‏ ، ایسیان یا ایکیان از نواحی ارمنستان غربی واقع در جنوب غربی ولایت دیاربکر بود. افزون بر ارمنیان جمعیتی از کردها نیز در روستاهای این ناحیه سکونت داشتند ‏و به سبب سال ها تبادل و ارتباط میان آنان ارمنیان ساکن در این ناحیه به زبان کردی مسلط بودند.‏

23.Chambaghjur ‎‏‏ ، از روستاها و پایگاهی نظامی در ارمنستان کبیرکه قلعه ها و دژهای مستحکمی در آن قرار داشتند.

24.Khnus ‎‏‏ ، خنوس/ خانوس/ خنیس یا خنیز شهری نظامی در ارمنستان غربی. این شهرک تا سدۀ هشتم میلادی در اختیار خاندان مامیگونیان بود که خاندانی با فطرت نظامی ‏گری و روحیۀ جنگاوری بودند و سده های متوالی، مقام فرماندهی سپاه ارمنستان را بر عهده داشتند. خنوس در چند دهۀ نخست سدۀ نوزدهم در محدودۀ پاشانشین بایزید ‏واقع شده بود. لیکن، پس از تغییرات به وجود آمده در سازمان کشوری عثمانی درحدود پاشانشین ارزروم قرار گرفت. امروزه، هنس(‏Hinis‏) نام دارد جزو استان ارزروم ‏ترکیه است.‏

  1. Zeytun، امروزه سلیمانلی(‏Suleymanli‏) نامیده می شود و روستایی در بخش مرکزی استان کاهرامان ماراش ترکیه است‎.‎
  2. Acharyan,ibid, p.359.
  3. H. M. Boghosyan, Zeytuni Badmootiune (Yerevan:Hayastan Heradarakchootiun, 1969), p. 56.‎
  4. Acharyan,ibid.

29.‎ ‎Boghosyan, ibid, .p.38 ـ 53,41 ـ75, 175 ـ188, 301, 335, 336 & 384 ـ 386.‎

نیز نک:آرپی مانوکیان، «ساکنان ارمنی امپراتوری عثمانی (سرگذشت ارمنیان زیتون، قیصریه وسیواس )»، پیمان، س17، ش72 (بهار 1394): 6 ـ 24.

  1. Shatakh، شهری در ارمنستان غربی در چهل کیلومتری جنوب دریاچۀ وان که هم مرز با منطقۀ ساسون و درۀ معروف به ارمنیان بود. امروزه، در استان وان کشور ترکیه واقع ‏شده است.‏
  2. دغدغۀ مسئلۀ ارمنیدر این دوره، رسیدگی به وضعیت ارمنیان ساکن در امپراتوری عثمانی و اعمال اصلاحاتی در جهت بهبود کلیات زندگی آنان بود.‏
  3. پیمانی که پس از پایان نبرد روس و عثمانی (3 مارس 1878م) منعقد شد و مادۀ 16 این قرارداد، که به ارمنیان اختصاص داشت، به این شرح بود:« چون تخلیۀ ‏سرزمین هایی از ارمنستان که نیروهای روس اشغال کرده اند و باید به دولت عثمانی مسترد شود ممکن است تولید منازعاتی در آن سرزمین ها کند و مشکلاتی ‏ایجاد نماید که به روابط حسنۀ دو کشور لطمه بزند باب عالی متعهد می گردد که بی درنگ خودمختاری اداری خاصی را که احتیاجات محلی در ایالات ارمنی نشین ‏ایجاب می کند به آنان اعطا نماید و امنیت جانی و مالی ایشان را در برابر چرکس ها و کردها تضمین کند». لیکن، بنا به درخواست نمایندگان عثمانی، روس ها ‏موافقت کردند که در متن این ماده اصلاحاتی انجام دهند و به جای «خودمختاری»کلمات « بهبود و اصلاحات» نوشته شد. نک:هراند پاسدرماجیان،تاریخ ارمنستان،ترجمۀ محمد قاضی ‏(تهران: زرین، 1377)، ص 378ـ380.
  4. در جریان این کنگره، از سوی ساکنان ارمنستان غربی نمایندگانی حاضر بودند که خریمیان هایریک، پاتریارک وقت کلیسای سنتی ارمنستان درقسطنطنیه، در رأس این ‏نمایندگان قرار داشت. بر اساس معاهدۀ برلن، که در این کنگره (13 ژوئیه 1878م) به امضا رسید، مادۀ 16 قرار داد سن استفانو به مادۀ 61 به شرح زیر تبدیل ‏شد: « باب عالی متعهد می شود اقدامات مربوط به بهبود ها و اصلاحاتی را که احتیاجات محلی ایالات ارمنی نشین اقتضا می کند بی درنگ به مرحلۀ اجرا در آورد و ‏امنیت ایشان را در برابر چرکس ها و کردها تضمین نماید. باب عالی متعهد است که هر چند وقت یک بار نتیجۀ اقداماتی را که در این زمینه معمول می دارد به دولت های ناظر بر اجرای آن اطلاع دهد». نک: همان، ص383.‏
  5. ‎ Ghazaryan,ibid. ‎, p.522 ـ 523.
  6. Parsamyan,ibid. ,vol. 3, p.292 ـ 307.‎
  7. خان نشین ایروان حکومتی خراج گذار تحت اطاعت پادشاهی ایران بود که از دورۀ صفویان تا 1243ق/1828م در اراضی وسیعی از ارمنستان شرقی موجودیت ‏داشت.‏
  8. از حاکمان معروف قاجار در دورۀ حکومت فتحعلی شاه بود که به همراهی برادرش، محمد حسن خان، در مقابل لشکرکشی های روسیه مقاومت کردند.‏
  9. ملیک در زبان ارمنی همان ملک در زبان فارسی است.‏
  10. یا ملیک نشین یا پنج امیر نشین قراباغ. شماری از خاندان ها و نجبای ارمنی بودند که در پی تحولات ناشی از حملات مغولان و تیموریان از سدۀ دوازدهم میلادی به بعد ‏در موطن خود خاچن (منطقه ای در ارمنستان کبیر در حوزۀ استان آرتساخ واقع در قراباغ کنونی) به نوعی اقتدار محلی دست یافتند. لقب ملیک یا ملک نخستین بار از ‏سوی شاه عباس اول برای حاکمان این مناطق به رسمیت شناخته شد.پنج ملک نشین قراباغ عبارت بودند از :‏

ـ گلستان، که نواحی اطراف شهر گاندزاک (گنجه)تا رودخانۀ تار تار را شامل می شد و در حوزۀ اختیار خاندان ملیک بیگلریان بود.‏

ـ جرابرت (‏Jerabert‏)، که حدود آن از اطراف رودخانۀ تارتار شروع می شد و تمام اراضی حکومت قدیمی خاچن را در بر می گرفت و خاندان ملیک ایسرائلیان در این ‏ناحیه حکومت می کردند.‏

ـ خاچن، که در حوزۀ حکومت خاندان ملیک حسن جلالیان بود.‏

ـ  واراندا، که در اختیار خانوادۀ ملیک شاه نازاریان بود.‏

ـ دیـزاگ، که اراضـی آن تا رودخـانۀ ارس امتداد داشـت و در مالکـیت خاندان ملیـک آوانیان (یگانیان )بود. نک:‏ Leo,Yerkeri jhoghovatzou (Yerevan:Hayastan Heradarakchootiun, 1973).vol.3, p.253 ـ 263.‎

40.Aghayan,ibid‎., p.13 ـ 42.

  1. ‎ ibid‎.
  2. ‎ ‎Herazdan
  3. ‎ ‎www.irates.am

44.T.Kh.Hakopyan,Yerevani Badmootiun 1500-1800 TT(Yerevan:Yerevani Hamalsarani Heradarakchootiun, 1971), p. 141ـ‎‎169‎‏.‏

  1. Aghayan,ibid‎.
  2. ‎ Ernest Orsolle

47 . منظور شهر ایروان است.‏آ.م.

  1. در زبان ارمنی واقارشابات (‏Vagharshapat‏). با عنوان اجمیادزین شهرت داشته است. شهری کهن با مرکزیت مذهبی در ارمنستان . در این شهر، چند کلیسا وجود دارد که ‏بزرگ ترین آنها کلیسای جامع اجمیادزین است. جاده ای مخصوص این شهر را به ایروان متصل می کند. ‏آ.م. ‏
  2. ‏در ارمنی کاتوقیکوس (‏Katoghikos‏)، جاثلیق، عالی ترین مقام در سلسله مراتب کلیسای سنتی ارمنستان است.‏ ‏آ.م.

50.‏ در ارمنی سورپ گایانه (‏Soorp Gayane‏). صومعه ای واقع در واقارشاپات که در محل شهادت راهبۀ مسیحی ،گایانه ، ساخته شده است.‏ ‏آ.م.

51.‏ منظور کلیسای سورپ هریپسیمه (‏Soorp Hripsime‏) است. صومعه ای در واقارشاپات بر مزار و محل شهادت هریپسیمۀ مقدس که راهبه ای مسیحی بود.‏ ‏آ.م.

52.‏ مقصود سورپ گریگور لوساووریچ، مروج دیانت مسیح در ارمنستان، است.‏

  1. ارنست اورسل ، سفرنامۀ قفقاز و ایران، ترجمۀ علی اصغر سعیدی(تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382)، ص109ـ 123.‏
  2. 5 Aghayan,ibid‎., p.19 ـ 32.‎

55.‏ این قصبه موسوم به شوره گول بوده است.‏

56.‏ پاول دیمیتریویچ سیسیانف از فرماندهان نظامی سپاه روسیۀ تزاری که در جنگ های ایران و روس از 1803-1813 م شرکت داشت.‏

57.‏ یعنی در تاریخ عقد قرار داد.‏

58.‏ علی اصغر شمیم، ایران در دورۀ سلطنت قاجار  قرن سیزدهم و نیمۀ اول قرن چهاردهم هجری قمری (تهران: مدبر، 1380)، ص87 ـ 91.‏

  1. Ijevan ، شهری در 137 کیلومتری ایروان که در دوران حکومت ایران کاروان سرا نام داشته است.‏

60.‎ zangezour

  1. 61. Parsamyan,ibid. ,vol.3, p.55.‎
  2. ‎ Ivan Paskevich

63.‏ شمیم ، همان ، ص100.‏

  1. 64. Parsamyan,ibid. ,vol.3, p.66 ـ‎

65.‏ شمیم ، همان ، ص102.‏

  1. Khachatour Abovian، نویسنده، ادیب، متفکر و آموزگار ارمنی سدۀ نوزدهم میلادی. آبوویان در 1805م در روستای کاناکر از توابع خان نشین ایروان به دنیا آمد. وی از نخستین ‏دانش آموختگان مدرسۀ نرسسیان تفلیس و دانش آموختۀ دانشگاه دورپات (امروزه تارتو در استونی )در رشتۀ فلسفۀ تاریخ و ادبیات بود. آبوویان در طی سال های ‏تحصیلش در دورپات بر زبان های آلمانی، فرانسه، لاتین و انگلیسی تسلط یافت. او نخستین کسی است که از زبان ارمنی شرقی (یکی ازدو شاخۀ زبان ارمنی رایج ‏امروزی در ارمنستان ، قفقاز و ایران) به جای زبان کلاسیک بهره گرفت و به همین سبب، او را پدید آورندۀ ادبیات مدرن ارمنی می دانند. آبوویان همچنین، از بانیان مکاتب ‏فکری نوظهور بود و اندیشه هایش را در مسیر کسب تمامیت ارضی ارمنستان به اشتراک گذاشت. او در یکی از روزهای سال 1848م از منزل خارج شد و دیگر هرگز ‏بازنگشت. سرنوشت آبوویان تا به امروز در هاله ای از ابهام باقی مانده لیکن اغلب محققان بر این باورند او به سبب افکارش مورد خشم مخالفان قرار گرفته است.‏
  2. 67. Aghayan‎,ibid., p.‎195 ـ196,566 ـ‎

68.‎Simon Zavarian, Rousatsman Kaghakanootiune Anderkovkasi Dbrotsneri Mej, Badmagerootiun Hay Heghapokhakan ‎Dashnaktsootian(Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990),vol 1, p.37 ـ 40.‎

  1. ساکنان ارمنی آستراخان از سدۀ هفدهم میلادی و با دعوت پتر اول (1682ـ 1725م)که قصد داشت از توان بازرگانان و صنعتگران ارمنی در اقتصاد روسیه بهره گیرد، به این شهر مهاجرت کردند.‏
  2. Nikoghos Aghababaian، از تاجران ارمنی اصفهان که به روسیه مهاجرت کرده بود.‏

71.‏ شهری در نزدیکی دونی رستوف روسیه  و محل استقرار ارمنیان مهاجر از شبه جزیرۀ کریمه بوده است.‏

72‎ Tedoros Khadamian.

  1. Serobepatkanian، شاعر و آموزگار ارمنی‏
  2. Gabriel Patkanian، شاعر، مورخ، آموزگار و فعال اجتماعی‏
  3. Mikael Nalbandian، او در 1829م در شهر نخجوان نو روسیه متولد شد و پس از اتمام تحصیلات در شهر زادگاهش و گذراندن یک دورۀ کاری در سمت منشی خلیفه گری ارمنیان ‏نخجوان نو و بسارابی به مسکو رفت که در آنجا درسمت آموزگار در مدارس ارمنی به تدریس مشغول و هم زمان، وارد دانشگاه مسکو شد و به تحصیل در رشتۀ پزشکی ‏پرداخت و بعدها، در رشتۀ شرق شناسی دانشگاه پترزبورگ نیز تحصیل کرد. نالباندیان، که از بانیان مکاتب فکری و جریانات انقلابی با گرایش های دموکراتیک بود. ‏توسط کارگزاران حکومت روسیه دستگیر و در 1866م، در تبعیدگاهش در کامیشین روسیه در اثر بیماری سل درگذشت.‏
  4. .‎ Aghayan‎‎,ibid., p.‎‎567 ـ 574‎‏.‏
  5. ‎ Parsamyan,ibid. ,vol.3, p.222 ـ 224.‎
  6. Mourad Rafaelian ، به موراد راپائلیان نیز شهرت دارد. مدرسه ای شبانه روزی در ونیز متعلق به مکتب مخیتاریان ارمنی . این مدرسه، که در اوایل سدۀ نوزدهم میلادی تأسیس شد، در سطح علمی ‏بالایی به آموزش اشتغال داشت و مجهز به کتابخانه ای غنی و بخش پژوهشی بود. رک:‏

Kevork Avedis Sarafian,History of education in Armenia (Los Angeles:University of Southeren California,C.C. ‎Crawford 1930),p.159 ـ 161.‎

79.‏ مخیتاریست ها پیروان مخیتار سباستاتسی بنیان گذار این مکتب فکری ـ مذهبی هستند که قصد ایجاد نوعی وحدت بین کلیسای سنتی ارمنستان و کلیسای کاتولیک رم را ‏داشت. آنها با ایجاد مدارس، پژوهشگاه و چاپخانه در شهرهای مختلف اروپا به یکی از کانون های فرهنگی و علمی ارمنیان در طی سدۀ هجدهم و سده های بعد تبدیل ‏شدند. برای مطالعه بیشتر نک: آرپی مانوکیان، «جزیرۀ سن لازارو، برگی از تاریخ ملت ارمنی»، پیمان، س 22،ش83 (بهار 1397 ): 6 ـ 38.

  1. ‎ Aghayan‎,ibid. , p.‎561 ـ 578.‎
  2. MiutiunEiPerkoutiun ، به معنی اتحاد برای رهایی‏

82.‏ شهری در ارمنستان غربی در شرق دریاچۀ وان . امروزه، در ترکیه واقع شده است.‏

83.Simon Vratsian, Sharjoumner Karinen Van Ou Andrkovkas,Badmagerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian (Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990),vol .1, p.25.‎

  1. Grigor Artzrouni، متفکر ،جامعه شناس و روزنامه نگار ارمنی سدۀ نوزدهم میلادی. دانش آموختۀ دانشگاه های مسکو، پترزبورگ و هایدلبرگ آلمان. وی در سال 1872م روزنامۀ مشاک ‏را بنیان نهاد که تا زمان مرگش در سال 1892م سردبیری آن را برعهده داشت.‏
  2. Megerdich Portougalian ، اندیشمند،آموزگار و روزنامه نگار ارمنی و مؤسس نخستین حزب ارمنی‏

86.‏ بر اساس اسناد و مدارک بنیان گذاران این مکتب فکری پنج تن و متأثر ازافکار انقلابی میکائل نالباندیان بوده اند. ‏

87.Mikael Varandian, Azgaein Sharjhoumner K.Polisen Minchev Van, Badmagerootiun Hay Heghapokhakan ‎Dashnaktsootian(Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990),vol .1, p.19 ـ 20.‎

  1. Armenia ، هفته نامۀ اجتماعی ، سیاسی و ادبی که در فاصلۀ سال های 1885 ـ 1923 م در مارسی منتشر می شد.‏
  2. Armenakan، نخستین حزب ارمنی‏
  3. ‎ Parsamyan,ibid. ,vol.3,p.322&323.‎
  4. Karin، کارین یا ارزروم از شهرهای قدیمی ارمنستان کبیر بوده .امروزه شهری پر جمعیت در مرکز استان ارزروم ترکیه است.‏
  5. Hayrenaserneri Miutiun، ‏به معنی انجمن دوستداران وطن‏
  6. Vaspurakan، از استان های ارمنستان کبیر. در این تاریخ در محدودۀ اراضی ارمنستان غربی در قلمرو امپراتوری عثمانی بوده است.‏
  7. Narodnaiavolia،سازمان انقلابی روسی متشکل از منتقدان و معترضان حکومت روسیۀ تزاری بود. نک: ‏www.newworldencyclopedia.org
  8. Christapor Mikaelian،از بانیان فکری و مؤسسان فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون). وی در سال 1859 م در آگولیس از توابع نخجوان به دنیا آمد. دانش آموختۀ آکادمی عالی تفلیس و ‏دانشگاه کشاورزی مسکو بود . در سال 1891م، به سبب فعالیت هایش از سوی دولت روسیه دستگیر و تبعید شد. در سال 1898م ، در ژنو اقامت گزید و در آنجا ادامۀ ‏انتشار ترجمان رسمی فدراسیون انقلابی ارمنی( داشناکسوتیون) را با نام دروشاک به عهده گرفت. در 1905م، در نزدیکی شهر صوفیای بلغارستان در حین امتحان بمبی ‏دست ساز کشته شد.‏
  9. Azadootian Avedaber، به معنی ارمغان آزادی
  10. 97. Droshak ، ترجمان رسمی فدراسیون انقلابی ارمنی (داشنا کسوتیون) به معنی درفش‏
  11. Simom Zavarian،سیمون ملیک زاواریان از بنیان گذاران فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون). وی در1866م در روستای آیگه هات از توابع لوری به دنیا آمد.تحصیلات ابتدایی خود را در ‏تفلیس به پایان رساند. سپس، در دانشگاه کشاورزی مسکو مشغول تحصیل شد. پس از بنیان فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) به ارمنستان غربی رفت و در شوش و ‏ساسون در سمت مدیر مدارس ارمنی خدمت کرد. از سال 1911م در قسطنطنیه اقامت گزید و به فعالیت های استقلال طلبانۀ خود ادامه داد و در 1913م، ناگهان مرگ به ‏سراغش آمد و در همان شهر، چشم از جهان فروبست.
  12. YeritasardHayastan،به معنی ارمنستان جوان‏
  13. Vratsian, ,ibid. , p.28-30.‎
  14. استپان زوریان معروف به رُستوم از بنیان گذاران فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون). او در گوقتان از توابع نخجوان متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی در ‏تفلیس، وارد دانشگاه کشاورزی مسکو شد لیکن، به سبب شرکت در حرکت های انقلابی از ادامۀ تحصیل باز ماند. رُستوم از مهم ترین چهره هایی است که در جریان همکاری های ارمنیان با نهضت مشروطۀ ایران شرکت داشته است. او در 1919م در اثر بیماری در تفلیس در سن 52 سالگی درگذشت.‏

102.Christapor Mikaelian, Christapore 80akan Tarineri Masin, Badmagerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian, ‎‎(Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990),vol .1, p.35&36.‎

  1. ‏هوسپ ( ایشخان ) آرغوتیان ، نظامی و دیوان سالار ارمنی. وی در دهۀ 1880م به جریانات مبارزاتی ارمنی پیوست و در شماری از جنگ های گروه های ارمنی، با ‏سپاهیان عثمانی شرکت داشت. او همچنین فرماندۀ گردان هفتم ارتش قفقاز متشکل از سربازان ارمنی در طی جنگ جهانی اول بود.پس از تشکیل جمهوری ارمنستان، ‏از اعضای پارلمان بوده و سپس، در مقام نخستین سفیر این جمهوری در ایران خدمت کرده است.آرغوتیان در 1925م در پاریس چشم از جهان فروبست.‏
  2. Simon Vratsian, Debi Heghapokhakan Hosanknerou Dashnakain Hamakhoumbe, Badmagerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian (Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990),vol .1, p.45&46.‎
  3. Hunchakian،حزب سوسیال دموکرات ارمنی هنچاکیان‏
  4. Simon Vratsian,H.H.Dashnktsootian Himnaderoume 1890 I Amran. Badmagerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian (Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990),vol.1,p.85-91.‎
  5. Parsamyan,ibid. ,vol.3, p.325&326.‎
  6. ‎ vratsian, ibid. , p.90&91.‎

109 .  Sarkis Googounian‏

  1. 110. Hayrenik
  2. در زمان صدارت سعید حلیم پاشا‏
  3. Ozakom
  4. Simon Vratsian ، دیوان سالار، از رهبران فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) و نخست وزیر جمهوری ارمنستان از 25 نوامبر ـ 2 دسامبر 1920م. وی در 1920م، ‏هم زمان ریاست چند وزارتخانه را نیز برعهده داشته است.‏
  5. Hovhannes Kajaznuni ، دیوان سالار، عضو فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون)، عضو سِیم قفقاز و اولین نخست وزیر جمهوری ارمنستان. وی در 1938م، در حال گذراندن ‏محکومیت خود در زندان های استالین، فوت کرد.‏
  6. 115. Badmagerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian,ibid. , vol. 1, 72-77,129-131 & vol. 2 , p.1-19,147-151-273-‎‎289-367-377& vol.3, p.14-20,169-176,281-286 ; Parsamyan,ibid. , p.321- 470 ; Simon Vratsian, Hayastani ‎Hanrabedootiun(Tehran :Alik , 1982),p.8-16,157-173,177-190.‎

منابع:

اورسل، ارنست. سفرنامۀ قفقاز و ایران. ترجمۀ اصغر سعیدی.تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات

     فرهنگی،1382‏.

پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان.ترجمۀ محمد قاضی.تهران:زرین، 1377.‏

سیوری، راجر. ایران عصر صفوی.ترجمۀ کامبیز عزیزی.تهران: نشر مرکز، 1366.‏

شمیم، علی اصغر. ایران در دورۀ سلطنت قاجار قرن سیزدهم و نیمۀ اول قرن چهاردهم هجری قمری.تهران:مدبر،1380.‏

مانوکیان،آرپی .« واقعۀ کوچاندن ارمنیان». پیمان. س 11. ش40.تابستان 1386: 5 ـ 30.

ـــــــ .«پادشاهی ارمنی کیلیکیه از پیدایش تا خاموشی».پیمان. س16. ش62. زمستان 1391‏:

    183 ـ 227.

ـــــــ . «ساختار اقتصادی شهرهای ارمنستان غربی و  وضعیت ساکنان ارمنی آن (1800ـ1870م)».

     پیمان،س17.ش63. بهار1392: 44 ـ 76.

ـــــــ .« مهاجرنشین های ارمنی در ایران». پیمان.س19.ش74.زمستان 1394: 8 ـ 57.‏

ـــــــ .«جزیرۀ سن لازارو برگی از تاریخ ملت ارمنی». پیمان. س22.ش83. بهار 1397:

    6 ـ 38.‏

نگارنامه کلیسای وانک و موزه آن.تهران: نائیری،1975م.‏

Acharyan,Hrachia. Hay Gaghtakanootian Badmootiun.Yerevan: Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002.‎

Aghayan & Others. Hay Jhoghoverti Badmootiun.Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri‏ ‏‎ Academia, 1967. vol. 5.‎

Badmagerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian. Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990,vol .1.1991; vol .2.1993 ; ‎vol3

Boghosyan, H. M. Zeytuni Badmootiune.Yerevan: Hayastan Heradarakchootiun,1969.

Ghazaryan, Hayk. Arevmedahayeri SotsialÜ Dendesakan Yev kaghakakan Katsootiune (1800 – 1870 TT). Yerevan: ‎Haykakan SSH Gidootiunneri Academia, 1967.‎

Ghougassian,Vazken S. The Emergence of the Armenian Diocese of New Julfa in the seventeenth Century. Atlanta, Georgia:Scholars Press, ‎‎1998.‎

Hakopyan,T.Kh. Yerevani Badmootiun 1500-1800 TT. Yerevan: Yerevani Hamalsara-ni Heradarakchooiun, 1971.

Leo,Yerkeri jhoghovatzou.Yerevan:Hayastan Heradarakchootiun, 1973.‎

Mikaelian,Christapor Christapore 80akan Tarineri Masin, Badmagerootiun Hay

     Heghapokhakan Dashnaktsootian. Atenk, ‎Heghapokhakan Geradaran , 1990, vol.1.‎

Parsamyan & Others. Hay Jhoghoverti Badmootiun.Yerevan: Loois Heradarakchoo- tiun ,1965), vol.2

Sarafian, Avedis, Kevork. History of  education in Armenina. LosAngeles: Univer-

sity Of Southeren California,C.C. ‎Crawford, 1930.‎

Varandian, Mikael. Azgaein Sharjhoumner K. Polisen Minchev Van, Badmagerootiun

      Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian. Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990, vol. 1.

ـــــــــــ. H.H. Dashnaktsootian Badmootiun.Tehran: Alik,1981.‎

Vratsian, Simon. Hayastani Hanrabedootiun.Tehran :Alik , 1982.‎

ـــــــــــ. Debi Heghapokhakan Hosanknerou Dashnakaein Hamakhoumbe, Bad-

     magerootiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian. Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990.vol .1.

ـــــــــــ. H.H.Dashnktsootian Himnaderoume 1890 I Amran. Badmagerootiun Hay

    vol. 1. Heghapokhakan Dashnaktsootian. Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990.

ـــــــــــ. Rousatsman Kaghakanootiune Anderkovkasi Dbrotsneri Mej, Badmageroo-

     tiun Hay Heghapokhakan Dashnaktsootian.Atenk: Heghapokhakan Geradaran,

  1. vol. 1.‎

ـــــــــــ. Sharjhoumner Karinen Van Ou  Andrkovkas, Badmagerootiun Hay Heghapokh- 

     akan Dashnaktsootian. Atenk: Heghapokhakan Geradaran , 1990,vol .1.‎

commons.wikimedia.org

www.en.wikipedia.org

www.hywikipedia.org

www.irates.am

www.newworldencyclopedia.org

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84

سال بیست و دوم | تابستان 1397 | 264 صفحه
در این شماره می خوانید:

‏نخستین جمهوری ارمنستان و دستـاوردهـای آن ‏(1918ـ1920م)‏

نویسنده: ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84   1 .‏ دوران سلطۀ بیگانگان و اسارت (سده های یازدهم تا چهاردهم - 1918م) با حملۀ امپراتوری روم شرقی به ارمنستان...

بررسـی ساخـتار سیـاسی جمهوری ارمنستان (1918ـ1920‏م)

نویسنده:آرام شاه نظریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 اشاره جمهوری ارمنستان در طول عمر كوتاه دو و نیم سالۀ خود با اوضاع جغرا سیاسی، سیاسی و اجتماعی ‏بسیار دشوار و...

سقوط جمهوری ارمنستان از منظر سیاست خارجی

نویسنده:دکتر کارن خانلری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 پیشگفتار پس از طی روند سیاسی ـ تاریخی بسیار پیچیده و نابسامانی های پس از جنگ جهانی اول، ‏انقلاب مردم سالارانۀ...

‏آرام مانـوکیـان بنیان گذار جمهوری ارمنستان

نویسنده:رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 « دوستان من، سوگ و گریه برای آنها نیست، آنها به مقام شهادت دست یافتند. سوگ و گریه برای ماست ‏که دم از شهادت می زنیم...

بوقوس نوبار پاشا

نویسنده:رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 ای.جی.بی یو.[1] ، انجمن کل خیریۀ ارمنیان، 112 سال پیش، در روز عید پاک، ‏15 آوریل 1906م در شهر قاهره ‏در امپراتوری...

روح آزادی

نویسنده:آودیس آهارونیان / ترجمۀ دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 اشاره     ‏ دربارۀ آودیـس آهارونیـان، انسانی چـند بعدی که در مقطعـی حساس از...

بازگـشـت

نویسنده:روبن هوسپیان / ترجمۀ ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 اشاره                         روبن هوسپیان (1939ـ2016م)، داستان  نویس، فیلم  نامه  نویس،...

دولت ها و شخصیت های تأثیر گذار در نخـستیـن جمـهوری ارمنسـتان

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 84 یادداشت نویسنده‏ از آقای آرا آوانسیان، دوست عزیز و گرامی ام، که در ترجمۀ بخش هایی از منابع ارمنی این مقاله از...