در ژوئن 2004م، در همایش جهانی لامارتین، در ترکیه، که به همت دانشگاه ازمیر (اژه) و چند نهاد علمی دیگر در تالار همایشهای شهرداری تیره برگزار شد، با جوان خوش برخوردی آشنا شدم به نام داوید ونسون که آگاهی های گستردهای دربارۀ ایران عهد قاجار و منطقۀ قفقاز داشت. از او سبب آن همه دانسته را پرسیدم و مطلع شدم که داوید چهار سال پیش، در شانزدهم دسامبر 2000م، از پایاننامۀ دکترای خود با سر نوشتۀ ((سیمای ارمنیان در سفرنامه های فرانسوی سدۀ نوزدهم))[2] در دانشگاه پل والری شهر مونپولیه دفاع کرده و گروه داوران نیز با نگاه به ارزش پژوهشی کار او را به چاپ اثر دلگرم و در این راه یاری کرده اند. آن روزها در جمع شرکت کنندگانی که از بلغارستان، اسپانیا، سوئیس، آلمان، ایتالیا، لبنان، ترکیه، فرانسه و ایران گرد آمده بودند ساعت ها دربارۀ تاریخ پر فراز و فرود منطقه به ویژه ترکیه و ایران گفت و گوها کردیم. دانسته های داوید از کوی جلفای اصفهان به راستی از شناخت من، که هشت سال در آن شهر تحصیل کرده و میان دوستان به کنجکاوی مشهور بودم، در میگذشت. همان زمان با داوید پیمان بستم پس از خواندن کتابش در صورتی که جستارهایی پرکشش برای هم میهنانم داشته باشد آن را به فارسی برگردانم. سه هفته پس از بازگشت به ایران یک نسخه از کتاب به دستم رسید. کتابی بود390 صفحهای که بیدرنگ با اشتیاق به خواندنش پرداختم و پس از بررسی برای برگردان به فارسی آن را بسیار مناسب یافتم. سپس به داوید ونسون نامهای نوشتم تا هم مژدۀ آغاز کار را بدهم و هم چند پرسش از او بکنم. یکی از پرسشها دربارۀ انگیزۀ نگارش این پایاننامه بود زیرا میدانستم که او خود ارمنی نیست. ونسون در پاسخ برایم نوشت: ((باید بگویم که من اهل شهر ولانس[3] از توابع دروم[4] در میانه راه لیون[5] و مارسی[6] هستم. این شهر کانون اصلی ارمنیان در کشور فرانسه است و بیش از 10 درصد شهروندان اینجا ارمن تبارند. آنان به پیشه های گوناگونی سرگرم هستند. بیشترشان در پی آن رویدادهای اندوهبار آغاز سدۀ بیستم در سرزمین عثمانی به اینجا پناه جستهاند. درست تر بگویم ابتدا به مارسی آمدند سپس از درۀ رن[7] گذشتند، به ولانس رسیدند و چون در آن زمان این سامان به کارگر نیازمند بود خانوادههای بسیاری اینجا را برای زیستن برگزیدند. بیگمان این سرگذشت در دلبستگی من به سرنوشت ارمنیان کارگر بوده است)). از دیگر انگیزههای نویسنده برای پرداختن به این موضوع، چنان که خود در نامه اش نوشته، بررسی موج ارمن دوستی و ارمن شناسی روشن اندیشان پایان سدۀ نوزدهم و آغاز سدۀ بیستم است. به دیگرسخن، شناخت ارمنیان به منزلۀ نژادی مشرقی برای اروپاییان آن زمان در بر دارندۀ دستاوردی درخور در راه آشنایی با بسیاری از مردمان آسیایی بوده است اما این مسائل نمی تواند همۀ انگیزۀ پژوهشی باشد که از یک سو تاریخی ـ اجتماعی است و از سوی دیگر ادبی- فلسفی. بی گمان، در سفرنامهها نکته هایی هست که در آثار ادبی ناب آنها را نمیتوان یافت. یک نویسنده – جهانگرد در نوشتارش مشاهده های خود و توصیف دیگری را سرمشق قرار می دهد. پس اگر تخیلی هم در کار است کمتر فردی است و بیشتر حافظۀ گروه در آن کارگر است و ناگزیر بر جمع هم بیشتر کارگر میافتد. نگاه نگارندگان سفرنامههای سدۀ نوزدهم به ارمنیان بیشتر نگاهی استعماری به معنای کلاسیک واژه بوده است. به این مفهوم که آنان میخواسته اند که یک ارمنی فردی باشد آرمانی، کاتولیک[8] و متمدن. بی گمان میتوان ادعا کرد که هیچ کدام از جهانگردان فرانسوی این سده از اندیشۀ استعماری فرمانروا بر سرشت خود گریزی نداشته اند. نمایش تصویر یک ارمنی شکنجه شده و ستمدیده و اظهار آن همه همدردی و همخونی- ویژگی ادبیات سفرنامهای این دوران – بدان سبب است که فرانسه در آن زمان پذیرای گروه گروه از ارمنیانی بود که از بازداشتها و پی گردهای دولت عثمانی به ستوه آمده بودند و در آن سامان پناهگاهی آسوده جست و جو میکردند. لازم است گفته شود کتاب سیمای ارمنیان در سفرنامههای فرانسوی سدۀ نوزهم یگانه پژوهش داوید ونسون در زمینۀ ارمن شناسی نیست. او کارهای بسیار خوب دیگری هم در این باب دارد که در حد توان به آنها اشاره می کنم:
در کتاب سیمای ارمنیان در سفرنامههای فرانسوی سدۀ نوزهم نویسنده پس از پیش گفتاری به قلم دکتر ریمون ه. کورکیان[13] در دیباچه ای هفت صفحهای شیوۀ بررسی خود را شرح داده است. او بر این موضوع پای می فشارد که منابع کتاب با دقت و وسواس برگزیده شدهاند و صرف اینکه یک اثر نام سفر به مشرق زمین داشته باشد برای او حجت نبوده است؛ برای مثال، سیاحت نامه ای چون سفر به مشرق زمین، نوشتۀ روژه دو سیتیوو،[14] را، که نویسندۀ آن به سرزمین هایی چون مصر، سوریه، فلسطین و یونان سفر کرده و دربارۀ ارمنیان چیزهایی شنیده و خوانده و در کتابش آورده، فاقد ارزش بررسی یافته است. وسواس او تا آنجا پیش می رود که از کتاب نامۀ خود نام جهانگردانی را که فرانسوی نیستند اما به زبان فرانسوی نوشته اند سترده است؛ جهانگردانی همچون ژول لوکلرکبلژیکی، نویسندۀ کتاب سفر به کوه آرارات[15] و امیل لوویه سوئیسی، نویسندۀ در سرزمین قفقاز.[16] در مقابل، آثاری را که در زمان مورد نظر نوشته شده اما دیرتر، حتی در سدۀ بیستم، نشر یافته اند در پژوهش خود راه داده است؛ سفرنامه هایی چون روزنگار سفر به مشرق زمین، نوشتۀ کنت دو شامبور[17] و نامههای شرقی، نوشتۀ داستان نویس نامی، گوستاو فلوبر،[18] که به ترتیب در سال های 1861م و در فاصلۀ 1849- 1851م نگارش یافته و در سال های 1984 و 1990م به چاپ رسیدهاند. پس از این غربالگریها 135 اثر بخت بررسی یافتهاند که داوید ونسون آنها را به لحاظ تاریخی به سه گروه بخش کرده است: دستۀ نخست آثاری هستند که در فاصلۀ سالهای 1796 تا 1828م نوشته شدهاند. دستۀ دوم در سال های 1828 تا 1856م و دستۀ سوم از 1856 تا 1895م به نگارش در آمده اند. عنوان نخستین اثر سفر به امپراتوری عثمانی، مصر و ایران است که در آن گیوم آنتوان اولیویه[19] به شرح مشاهدات خود در شهرهای قسطنطنیه، حلب، اورفه، موصل، بغداد، تهران و اصفهان پرداخته است. در میان جهانگردانی که در این سیاهه از آنان یاد شده به نام نامدارارانی چون فرانسوا رنه دو شاتوبریان،[20] آدرین دو پره،[21] آلفونس دو لامارتین،[22] پیر آمده ژوبر،[23] ژرار دو نروال،[24] گوستاو فلوبر، تئوفیل گوتیه،[25] الکساندر دوما،[26] ارنست رنان،[27] پیر لوتی،[28] ژاک دو مورگان[29] و کنت دو گوبینو[30] بر می خوریم. نویسنده در بخش نخست تحلیلها به بیان مفهوم شرق از دیدگاه اروپاییان پرداخته و بر پایۀ نگرۀ ادوارد سعید این مفهوم را زاییدۀ تخیل غربیان می داند به این معنا که اروپایی ها در جست و جوی پیوند خود با مردمان مشرق زمین و تمدنهای کهن آن سامان به هر ترفندی دست یازیده اند، از جمله طرح موضوع تمدن مدیترانهای، تمدن مسیحی و… در این مورد می توان به واکنش شاتوبریان در کتاب از پاریس تا بیت المقدس[31] هنگام نزدیک شدن به کرانههای آسیای صغیر اشاره کرد: ((برای نخستین بار از خاطرم گذشت که بر دشت های آسیا گام نهاده ام… وجودم را سراسر برای این زمین کهن که نژاد آدمی زادگان در آن پدید آمده است سرشار از احترام یافتم… آنجا که پروردگار کورش و اسکندر را فرا خواند، آنجا که عیسی مسیح راز رستگاری ما را رقم زد…)). نویسنده سپس در همان صفحه از گفتههای ارنست شانتر نیز نمونه ای در این مورد میآورد که آشکارا به یکی بودن ریشۀ همۀ مردمان متمدن چه شرقی و چه غربی اشارت دارد: ((خاستگاه اروپاییان در جلگههای ارمنستان، گردنههای پامیر است… کوهستان های کردستان و آسیای صغیر نخستین استراحتگاه های پدران اروپاییان در کوچ آغازین به سوی باختر بوده است)).[32] اما با پیدایش اسلام و نیرو یافتن خلافتهای برآمده از آن غرب مسیحی و شرق زین پس مسلمان نتوانستند بر سر این میراث مشترک با یکدیگر بسازند. پس به ستیز با هم برخاستند و جنگهای فرساینده چلیپا را در برابر هلال قرار داد. لیکن، به گمان داوید ونسون، در همۀ این دورانها و به رغم کشمکشهای چند سدهای، ارمنستان و کویهای ارمن نشین در دل شهرهای جهان اسلام همچون جزیرههای کوچک مسیحی در دریایی مسلمان نگهبان پیوند ژرف خاور و باختر باقی ماند. با این همه، ارمنیان در نگاه بسیاری از اروپاییان سدۀ نوزدهم با مسیحیان اروپا از زمین تا آسمان تفاوت پیدا کردهاند زیرا در طول تاریخ نگاهبان تمدنی بودهاند که خود در پیدایش آن سهمی درخور داشتهاند. پس اینان ترسایانی مشرقیاند که در نوع خوراک و پوشاک، طرز نشست و برخاست، شیوۀ معماری و شهرسازی و بسیاری خوی و منشها با همسایگان و شهروندان مسلمان خود همسانی و همسویی یافته اند. سفرنامه نویسان دیدار کننده از شهرها و کویهای ارمن نشین، در یادداشتهای خود، همگی زبان به ستایش مردمانی میگشایند که در محاصرۀ جهان مسلمان توانستهاند از ارزش های دین خود پاسداری کنند اما در عوض از اینکه آیینها و منشهای آنان با آیینها و منشهای مسلمانان درهم آمیخته افسوس می خورند؛ برای نمونه، تئوفیل دی رول، جهانگرد و جغرافیدان نامی، در کتاب خود، سفر به لازستان و ارمنستان و در پی بازدید خود از روستایی ارمن نشین در دشت گوپ نخست شیفتۀ شور دینی روستاییان میشود و از آن داد سخن میدهد اما رفته رفته از اینکه می بیند میان بسیاری از آیینهای آنان و اروپاییان همگنی نیست دژم میشود و مینویسد: ((ارمنیان خوی و کردار دینی مسلمانان را پذیرفتهاند… بیزاریای که هم کیشـان مسیحی من به امور نابایست برای مسلمانان از خود نشان میدهنـد به گوشت خوک و خرگوش، که آنان نیز از خوردن آن سر باز میزنند، پایان نمییابد بلکه از گوشت هیچ حیوان دیگری نیز که سر بریده نشده باشد نمیخورند… ارمنیان این سامان همچنین به این خو کردهاند که همسران خود را از چشم بیگانه پنهان کنند… هرگاه به آنان نزدیک میشدم یا میگریختند یا از من رو میگرفتند)).[33] همانندی میان ارمنیان و مسلمانان نگاه بسیاری از جهانگردان مورد بررسی را به سوی خود کشانده است. گزاویه مارمیه در توصیف این همانندی میگوید: ((ترکان آنان (ارمنیان) را بیگانه نمیپندارند و میان آداب و آیین های ایشان و ترکان نکات همانندی هست که البته زاییدۀ ریشههای شرقی آنان است به گونه ای که حتی تفاوت دین هم نتوانسته است این همانندی ها را از میان ببرد)).[34] بانو شانتر[35] نیز، که همسر خود را در مأموریتی باستان شناختی همراهی کرده و خاطرات سفر خود را نوشته، به همانندیهای میان موسیقی ارمنیان و موسیقیهای ایرانی و تازی اشاره کرده است. به گمان او آواهای غم انگیزی که از نی ارمنی بر میآید بیانگر این همانندی است. او همچنین به تأثیر معماری و هنرهای تزیینی ایرانی بر مهندسان و هنرمندان ارمنی توجه کرده و این تأثیر را در صومعهها و کلیساهای سر راه خود در ارزروم و دشت آرارات به چشم دیده است. مورد دیگری که در این بخش کتاب به آن پرداخته شده کهن الگویی است که بیشتر سفرنامه نویسان فرانسوی سدۀ نوزدهم بر آن پایه سیمای ارمنیان را ترسیم کرده اند؛ چهرۀ یک مسیحی ستم دیده و یک قربانی همیشگی. دست کم دو جهانگردان چنین برداشتی از ارمنیان داشته و چنین تصویری از آنان به دست دادهاند و این امر بیشتر از هر چیز دیگری متأثر از سیاست دولت های فرانسوی در قبال امپراتوریهای عثمانی، ایران و روس بوده است. این موضوع را واهاگن دادریان در کتاب خود، ماجرای نسل کشی ارمنیان،[36] بررسی و اثبات کرده است. طرفه اینکه در این سفرنامهها یورش به دولتهای ایران و عثمانی بسیار فراگیرتر از اتهام زنی به امپراتوری روس است. با همین نگاه است که فلیکس دو بوژور[37] و هومر دو هل[38] در آثار خود از تسخیر گرجستان و سرزمینهای قفقاز به دست سپاهیان روس با واژۀ آزادسازی یاد می کنند و روسها را آزادی بخش لقب میدهند. گروه دیگری از جهانگردان که کمتر سیاست زدهاند و بیشتر به گزارش نویسی دربارۀ زیبایی های طبیعت، چشم اندازها، گونه های پوشاک، آیینها و اندیشه های مردمان سرزمین های ارمن نشین گرایش دارند از دیده ها و شنیده های خود آثاری بسیار خواندنی تر و پربارتر به دست داده اند. داوید ونسون در بخش دوم کتاب خود با عنوان ((از تخیل تا واقعیت)) به بررسی موشکافانۀ پنداشت نویسندگان سفرنامه ها و گذر آنان از کلی گویی به خرده نگری پرداخته است. از جمله زمینه های به میان آمده می توان از ویژگی های فرهنگی، شیوه های آشپزی، جشن ها، آیین های ازدواج و…. یاد کرد. بخش پایانی به نگاه آرمانی و خیال انگیز جهانگردان به ارمنیان پرداخته است. این بخش، که تا اندازه ای برآیند دو بخش پیشین است، دربارۀ انگیزه های آرمان خواهانۀ سفرنامه نویسانی بحث می کند که با سفر خود به مشرق زمین در پی دستیابی به اشراق و شناخت بوده اند. شرق برای اینان سرچشمۀ راستی و روشنایی است. گروهی چون شاتوبریان، لامارتین و کنتس دو گاسپارن[39] در آنجا مسیحیت ناب نخستین را جست و جو می کنند و گروهی دیگر چون ژرار دو نروال، ولنه[40] و خاورشناسان دیگر گهوارۀ تمدن بشری را. به چشم ارنست شانتر سرزمین های عثمانی، ایرانی و ارمنی خاستگاه دین و خرد و اندیشه و حکمت هستند؛ سرزمین هایی که زاده شدن نخستین جوانه های تمدن را دیدهاند آنجا که نام نمرود، سمیرامیس، مهرداد،… زرتشت، عیسی و محمد بر تارکش می درخشد (ص 259). روی هم رفته می توان گفت کتاب سیمای ارمنیان در سفرنامه های فرانسوی سدۀ نوزدهم اثری است که بر بنیاد یک روش پژوهشی نو استوار است. برخلاف بیشتر سفرنامه نویسان مورد بررسی پژوهنده نیک کوشیده است تا هنگام پرداختن به زمینههای مورد بحث از یکسونگری بپرهیزد و اثری به دست دهد که هم پژوهندگان شرقی را به کار آید و هم خاورشناسان غربی بتوانند از آن بهره برند. در پایان امیدوارم با انتشار برگردان فارسی کتاب داوید ونسون، در آینده ای نزدیک، بتوانم این اثر ارزشمند را در دسترس فارسی زبانان علاقه مند قرار دهم. پی نوشت ها: 1- استادیار گروه فرانسۀ دانشگاه آزاد اسلامی. 2- Les Arméniens dans les récits des voyageurs français du XIXe siècle ,1796-1895. 3- Valence 4- La Drôme 5- Lyon 6- Marseille 7- Rhône Le 8- مذهب رسمی ارمنیان گریگوری است. 9- Cahiers d Etudes sur la Méditerranée orientale et le monde Turco-Iranien. CEMOTI 10- Astrolabe 11- Des mémoires aux histoires: images et récits d une Venise arménienne dans la seconde moitié du XIX° siècle. 12- Voyageurs et arts textiles arméniens: histoire d une rencontre, dans Trames d Arménietapis et broderies surles chemins de l exil ,1900-1940 13- Raymond H. Kévorkian 14- Roger de Scitivaux, Voyage en Orient, Mourel, 1833 15- Jules Leclercq, Voyage au mot Ararat, Paris: Plon et Nourrit, 1892 16- Emile Levier, A travers le Caucase,Neuchâtel: Huguemin, 1895 17- Le conte de Chambord, Journal de voyage en Orient, Paris: Tallandier, 1984 18- Gustave Flaubert, Lettres d’Orient, octobre 1849-juin 1851,Bordeaux: L’horizon chimérique, 1990 19- Guillaume Antoine Olivier, Voyage dans l’empire ottoman, l’Egypte et la Perse, fait par ordre du gouvernementfrançais pendant les six premières années de la République,Agasse, 1801to1807 20- François-René de Chateaubriand 21- Adrien Dupré 22- Alphonse de Lamartine 23- Pierre Amédée de Jaubert 24- Gérard deNerval 25-Théophile Gautier 26- Alexander Dumas 27- Ernest Renan 28- Pierre Loti 29- Jacques de Morgan 30- Lecomte Joseph Arthur de Gobineau 31- Itinéraire de Paris à Jérusalem, P 69 32- Ernest Chantre, Recherches anthropologiques dans le Caucase, Lyon: Henri Georg Librairie, 1885to1887 33- Théophile Deyrolle, Voyage dans le Lazistan et l’Arménie ,dans Le tour du monde, 1875, P.81 34- Xavier Marmier, Voyage du Rhin au Nil. Souvenirs de voyage ,Arthus Bertrand, 1843, P.73 35- Madame Chantre, En Asie mineure. Souvenirs de voyage en Cappadoce, dans Le tour du monde, 1895 36- Vahakn Dadrian, Histoire du génocide arménien, Paris: Stock, 1996 37- Félix de Beaujour, Voyage militaire dans l’empire ottoman, Didot, 1829 38- Xavier Hommaire de Hel, Les steppes de la mer Caspienne, le Caucase, la Crimée et la Russie méridionale. Voyage pittoresque, historique et scientifique, Arthus Bertrand, 1843to1845 39- Comtesse de Gasparin, A Constantinople,Levy, 1867 40- Volney منابع: Beaujour, Félix de.Voyage militaire dans l’empire ottoman. Didot, 1829. Chanbord, Le comte de. Journal de voyage en Orient. Paris: Tallandier, 1984. Chantre, Ernest. Recherches anthropologiques dans le Caucase. Lyon: Henri Georg Librai rie, 1885 – 1887. Chantre, Madame. En Asie mineure. Souvenirs de voyage en Cappadoce. dans Le tour du monde, 1895. Chateaubriand, François-René de. Itinéraire de Paris à Jérusalem. Dadrian, Vahakn. Histoire du génocide arménien. Paris: Stock, 1996. Des mémoires aux histoires: images et récits d une Venise arménienne dans la seconde moitié du XIX° siècle. Deyrolle, Théophile.Voyage dans le Lazistan et l’Arménie. dans Le tour du monde, 1875. Flaubert, Gustave. Lettres d’Orient, octobre 1849-juin 1851. Bordeaux: L’horizon chimérique, 1990. Gasparin, Comtesse de. A Constantinople. Levy, 1867. Hel, Xavier Hommaire de. Les steppes de la mer Caspienne, le Caucase, la Crimée et la Russie méridionale. Voyage pittoresque, historique et scientifique. Arthus Bertrand, 1843-1845. Leclercq, Jules.Voyage au mot Ararat. Paris: Plon et Nourrit, 1892. Levier, Emile. A travers le Caucase. Neuchâtel: Huguemin, 1895. Marmier, Xavier.Voyage du Rhin au Nil. Souvenirs de voyage. Arthus Bertrand, 1843. Olivier, Guillaume Antoine.Voyage dans l’empire ottoman, l’Egypte et la Perse, fait par ordre du gou vernementfrançais pendant les six premières années de la Répub lique. Agasse, 1801-1807. Scitivaux, Roger de. Voyage en Orient. Mourel, 1833. Voyageurs et arts textiles arméniens: histoire d une rencontre, dans Trames d’Arméni etapis et broderies surles chemins de l exil (1900-1940). |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 44
|