فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱۵ و ۱۶ و ۱۷

خوشاک خاتون

نویسنده: هایراپت مارکاریان/ ترجمه: روبیک آقاجانیان

در تاریخ طولانی مناسبات ایران و ارمنستان، سده‌های یازدهم تا چهاردهم سرآغاز فصل جدیدی از حملات و کشت و کشتار قومی و تهدیدی جدی برای مخدوش کردن هویت فرهنگی هر دو ملت به شمار می‌رود. اگر چه طی این دوران روابط دو جانبه فعالی میان ارمنستان و ایران پا گرفته و ارتباطات قومی-فرهنگی دو کشور با شکل و ویژگیِ خاصی نمایان گشته بود، معذالک این دوره تحوّل در تاریخ مشترک ما هنوز به طور جامع مورد مطالعه قرار نگرفته است.

یکی از شخصیت‌های خارق‌العاده تاریخی این دوره، خوشاک شاهزادۀ ارمنی از خانواده زاکارید است. گرچه حقایق زندگی وی از نظر سیاسی ـــ اجتماعی ناچیز جلوه می‌کند اما از جنبه تاریخی فرهنگی دو ملت از اهمیّت بسزائی برخوردار است.

مقاله ذیل رویدادی کوچک از واقعیّت تاریخی آن دورۀ خاص از زمان است و اشاره به روابط فیمابین طبقات مرفه دارد.

خوشاک دختر اواگ آتابک، مدرس ولیعهد گرجستان بود که در آن زمان بخش قابل ملاحظه‌ای از مناطق شمال شرقی ارمنستان را تحت سلطه خود داشت. نخستین ویژگی شخصیت شاهزاده خانم در نام او یعنی خوشاک نهفته است که ریشۀ ایرانی دارد و به معنی “شیرین” [۲] است. در خاندان زاکارید، او اولین کسی نبود که به این اسم نامیده می‌شد. وی این اسم را از مادربزرگش (مادر اواگ زاکارید) که عمری طولانی‌تر از پسر داشت و قطعاً نقش نافذی در شکل گیری شخصیّت خوشاک ایفا کرده، به ارث برده بود.

گیراگوس گانزاکتسی مورّخ ارمنی سده دوازدهم، نخستین قرائن را در ارتباط با خوشاک آشکار می‌سازد. او می‌نویسد که آواک زاکارید محبوس در قلعۀ کایان و در محاصرۀ مغولان، برای جلب رضایت فاتحین، یگانه دختر نُه سالۀ خود را همراه با هدایای بسیار به عنوان گروگان به آنان تقدیم می‌دارد [۳]. این عمل مخاطره‌آمیز مؤثر واقع افتاد و نتایجی هم داشت. بدینسان که بعدها آواگ آتابک به عنوان نماینده مغول‌ها برگزیده شد و همزمان توانست قدرت خود را در برابر اشراف فئودال ارمنی و گرجی حفظ نماید [۴].

در سال۱۲۵۰، بعد از مرگ آواگ زاکارید، خوشاک جوان می‌بایست برای میراث پدر جدال کند. “سرایآواگ” از مجموعۀ اراضی گسترده‌ای تشکیل می‌شد که مرکز آن شهر دوین بود و طبیعتاً توجه خطرناک‌ترین و سرسخت‌ترین مدعیان را به خود جلب می‌کرد. قبایل مهاجم ابتدا به ارزیابی توان نظامی فئودال‌های ارمنی پرداختند. شگفت‌آور نیست که “سرایآواگ” به نزدیکترین خویشاوند خوشاک یعنی پسر عموی وی، ذکریای دوم زاکارید سپرده شد. او که فعالانه در جنگ با مغول‌ها شرکت می‌جست از بسیاری جهات با نظر شاهزادۀ جوان مخالفت می‌کرد. از آنجایی که تصمیم واگذاری قطعیت نداشت، بعد از چندی مغولان املاک مورد اختلاف را به گوانتسا همسر آواگ که از خانوادهٔ سرشناس اشراف کافابریتس گرجی بود سپردند و همین مطلب سبب بروز تنشی طولانی در روابط مادر و دختر شد که با ازدواج بیوه جوان با حاکم گرجستان شرقی، داوید هفتم ملقب به اولو [ارشد][۵]، به اوج خود رسید. بدین ترتیب گوانتسا مالک شرق گرجستان و تمامی آنچه به شوهر مرحومش در ارمنستان تعلق داشت گردید. “سرایآواگ” ضمیمه قلمرو حاکم گرجستان شد و حاصل این ازدواج که شاهزاده دیمیتر نوزاد برادر ناتنی خوشاک بود، وارث کل حکومت شد.

خوشاک با از دست دادن میراث پدری، کینه شدیدی نسبت به مادر به دل گرفت و تنفر و انزجار وی به کشمکشی طولانی انجامید.

در سال۱۲۶۱، متعاقب سرکوبی شورش علیه مغول، گوانتسا کافابریتس به دار مکافات آویخته شد. یک نویسنده قرون وسطائی گرجی مدعی است که مغول‌ها مادر خوشاک را به تحریک وی کشتند[۶] اما نسبت به شوهرش داوید هفتم که رهبر اصلی اغتشاشات بود رحم و شفقت نشان دادند. معذالک شاهزاده حتی بعد از رهائی از شرِ مادر، آسوده خاطر نبود و از وحشت وجود ناپدری و برادر خوانده‌اش احساس ناامنی می‌کرد. در سال ۱۲۶۹ با یاری معلم ارمنی خود ایشخان سادون ماهکانابرتسی که از نور چشمی‌های هلاکوخان، بنیانگذار ایلخانان مغول در ایران بود به ازدواج شمس الدین جوینی، اشراف‌زاده ایرانی در آمد. شوهرش جوینی صاحب دیوان و ریاست امور مالیه ایلخانان و برادر مورخ برجسته ایران عطا ملک جوینی[۷] بود. صاحب دیوان در واقع حاکم ایلخانان به شمار میرفت و تا آن زمان یکی از مالکان شهر آنی بود که در سال ۱۲۶۷ فروخته شد[۸].

شاهزاده زاکارید متجاوز از ده سال در ایران اقامت کرد و صاحب دو فرزند پسر و یک دختر شد. پسرها را به حرمت اجداد پدری زاکاریا و آتابک و دختر را فوانزه نامید. بدینسان خوشاک ـــ بارون به خوشاک خاتون مبدل گشت. رشیدالدین[۹] تاریخ نویس شهیر ایرانی در این رابطه از یادداشت‌های صاحب دیوان به عنوان مأخذ استفاده نموده است.

اقامت موقت شاهزاده زاکارید در ایران با تحولات عمده‌ای در شخصیت وی توأم بوده اما مدارکی دال بر گرویدن وی و فرزندانش به دین اسلام موجود نیست. خوشاک و فرزندانش جایگاهی خاص در صدر خاندان بزرگ صاحب دیوان که اولاد بی‌شماری داشت و در سلسله مراتب ایالتی مسئولیت‌های حساسی را به عهده داشتند، کسب نمودند. صاحب دیوان علاوه بر حکمرانی، طبع شاعری هم داشت و اشعار متعددی به فارسی و عربی از خود به یادگار گذاشت[۱۰].

زندگی جدید خوشاک در ایران در سال ۱۲۸۴ با اعدام شوهرش به پایان رسید. خوشاک همراه فرزندانش زاکاریا و فوانزه (آتابک در کودکی جان سپرد) ایران را به قصد وطن ترک کرد و مابقی عمر خود را در املاک پدری سپری کرد[۱۱].

سرگذشت خوشاک و فرزندانش طلیعۀ شکوفائی فرهنگ غنی و پررمز و رازی است که درک مفاهیم آن مستلزم بررسی دقیق و جامع در وقایع این فصل از تاریخ است.

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱- برگردان از مجموعه مقالات کتاب “ایران و قفقاز” جلد ۳ و ۴ از نشریات مرکز مطالعات ایرانشناسی در قفقاز، ایروان سال ۲۰۰۰-۱۹۹۹، موسس دکتر گارنیک آساطوریان سردبیر نشریه خاورشناسی ایران نامه.

۲- ه. آچاریان. فرهنگ لغت اسامی شخصی، جلد دوم، ایروان ۱۹۴۴، صفحه ۵۲۳.

۳- گیراگوس گانزاکتسی. تاریخ ارمنستان، ایروان، ۱۹۶۱، صفحه ۲۵۵.

۴- همان منبع صفحه ۳۲۱.

۵- کارتلیس. جلد دوم، ۱۹۵۹، صفحه ۲۳۷.

۶- همان منبع صفحات ۲۵۰ و ۲۵۱.

۷- همان منبع صفحات ۲۵۷ و ۲۷۲.

۸- ساموئل آنتسی. مجموعه‌ای از آثار مورخین. واقارشاپات، ۱۸۹۳، صفحه ۱۶۱.

۹- جامع‌التواریخ، رشیدالدین فضل‌الله، ۱۹۴۶، جلد سوم، صفحات ۱۱۵ و ۱۱۶.

10- New ed., El، جلد دوم، لیدن-لندن، ۱۹۶۵، صفحه ۶۰۷.

۱۱- حاشیه نویس‌های نسخ ارمنی، قرن سیزدهم، ایروان، ۱۹۸۴، صفحه ۷۹۶.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱۵ و ۱۶ و ۱۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید