سیاوش روزبهان (بهرام رادان)، مرگ پدرش را در اثر خودکشی باور ندارد و از ازدواج مادر (آتش گرکانی) و عمویش (علیرضا شجاع نوری)، در حالی که مدت زیادی از مرگ پدرش نگذشته، ناخرسند به وقایع اطرافش از جمله باج دادن مادرش به همسر بیوۀ رانندۀ پدرش، افراسیابی (مهتاب کرامتی)، مشکوک است. او با دوستش گارو (حامد کمیلی) ابتدا دربارۀ یکی از رقیبان جدی تجاری پدرش به نام صمصامی (کاوه کاویان) تحقیقی می کند و در می یابد او در ماجرای مرگ پدرش بی تقصیر است. عمو به او می گوید پدرش در قاچاق و اعمال خلاف دیگر دست داشته و علت خودکشی اش هم افشای خلاف هایش بوده. سیاوش خود را به دیوانگی می زند تا بتواند در گوشه های پنهان شرکت پدر ـ که اکنون عمو صاحب آنجاست ـ سرک بکشد و نکاتی را دریابد. در بین این تحقیق ها گذارش به عده ای درویش جنوبی می افتد که قبلاً در مسافرتی از آنها عکس گرفته بود. خلیفۀ درویش ها (انوشیروان ارجمند) در جریان مراسم زار، از زبان پدر سیاوش به او می گوید که عمو در قتلش دست داشته است. سیاوش با توجه به این موضوع و سایر نشانه ها، به این باور می رسد که ماجراهای نمایشنامۀ هملت شکسپیر، در حال وقوع برای اوست. گارو برای آنکه او را از این اعتقاد برگرداند، ترتیبی می دهد که نمایشنامۀ تله موش، طبق اثر شکسپیر، در مقابل عمو و مادر سیاوش اجرا شود و واکنش آنها خلاف واکنشی است که در اثر شکسپیر ترسیم شده بود. مرگ تصادفی انوری (محمد مطیع)، پیشکار عمو، که در پشت پرده به مکالمات سیاوش و مادرش گوش می داده، باعث تقویت باور سیاوش می شود. مهتاب (ترانه علیدوستی)، نامزد و دختر عمۀ سیاوش که به خاطر رفتارهای غریب سیاوش با او قهر کرده، حالا با مرگ پدرش، انوری، بیشتر عصبانی است، اما وقتی متوجۀ ماجرای شباهت ها با هملت می شود، به اتفاق سیاوش و گارو تصمیم می گیرند از ادامۀ شباهت ها جلوگیری کنند. آنها حدس می زنند که ممکن است شبکۀ مافیایی عمو متشکل از صمصامی (کاوه کاویان) و دکتر خانواده (دکتر امید روحانی) و همسر افراسیابی (مهتاب کرامتی) طی نقشه ای، دانیال (یحیی توسلی)، برادر ناتنی و عقب ماندۀ مهتاب، را وادارند در مجلس ختم انوری سیاوش را بکشد. در حین تلاش این سه نفر برای برهم زدن نقشه ها، پلیس (فرخ نعمتی) نیز وارد ماجرا می شود و به اطلاع سیاوش می رساند که به اقدامات خلاف قانون عمو از جمله قتل پدر سیاوش برای تصاحب اموالش پی برده است. مادر سیاوش در میانۀ مجلس ختم انوری، از فرط ناراحتی خود را حلق آویز می کند و در بین همهمۀ ناشی از این اتفاق، دانیال هم سر می رسد و به سوی سیاوش و اطرافیانش شلیک می کند، اما سیاوش فقط مجروح می شود و افراد دیگر از جمله عموی سیاوش کشته می شوند. حالا مهتاب کنار سیاوش می ایستد: فرجام سرنوشت آنها متفاوت از پایان هملت رقم خورده است.[1] پی نوشت: [1]. ماهنامۀ سینمایی فیلم، ش401، آبان 1388، ص76. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 49
|