چکیده
چهارمحال وبختیاری به سبب همجواری با اصفهان، پایتخت حکومت صفوی، بخشی از سکونتگاه ارمنیان ایران بوده است. علاوه بر روایتهای مردمی و خاطرههای شنیده شده، روستاهایی که در این استان، محل زیست، کار و تلاش این مردم، بوده هماکنون نیز با داشتن آرامستانها و سنگقبرهایی با اشکال و نگارههای متنوع، حرفهای ناگفته بسیاری دارد که میتواند از سوی پژوهشگران استانی به زوایای مختلف آن، پرداخت. ارمنیهای ایران در استانهای مختلف، از جمله چهارمحال و بختیاری ساکن شده و تا حدود نیم سده پیش با سایر هموطنان، در داد و ستد (بازار)، آموزش، بهداشت، کشاورزی، دامداری و دیگر گونههای زیست دوسویه، همگامی داشتهاند. اگرچه به فراخور برخی مسایل فرهنگی ـ اجتماعی یا سیاسی ـ اقتصادی گاه، تنشهای زودگذری داشتهاند. نقش مشترک بختیاریها و ارمنیان در نهضت مشروطهخواهی مردم ایران در دوره قاجار، پهلوی و روابط نزدیک ایشان با بزرگان بختیاری، وجود آرامستانهای بازمانده از جمعیت ارمنیهای چهارمحال و بختیاری با نقش و نگارههای هنری ـ تاریخی، فرهنگ و ادبیات عامه، هنرهای بازمانده در صنایع دستی مانند قالیبافی، کارهای کشاورزی(بیشتر باغداری) و بناهای ایشان، مرا بر این داشت تا به این حوزه، پرداخته و نکتههایی را از زیست تعاملی و فرهنگ ایشان، بازنمایی کنم. روش پژوهش حاضر تلفیقی از تحقیق میدانی و کتابخانهای(اسنادی) و رویکرد اصلی آن، توصیفی ـ تحلیلی است.
مقدمه
استان چهارمحـال و بخـتیاری یکی از 31 استان فعـلی کشور است که به سبب هـمجواری با استانهای خوزستان و اصفهان و شرایط اقلیمی و وجود منابع طبیعی، آبهای روان، کوههای برف گرفته و مراتع فراوان، از اهمیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بالایی برخوردار است.
هم اکنون این استان 16,421 کیلومتر مربع وسعت (معادل یک درصد کل کشور) و 10 شهرستان، 43شهر، 26 بخش و51 دهستان دارد. مرکز استان، شهرکرد است که بین مراکز استانی، به علت2066 متر ارتفاع از سطح دریا، مانند نام استان، « بام ایران» و « همسایه خورشید» نامیده میشود. چهارمحال و بختیاری 947,763 نفر جمعیت دارد. زبان و نژاد غالب مردم بختیاری و مابقی نیز ترکی(قشقایی) و دهکردی، بروجنی، هفشجانی هستند که از گویشهای رایج فارسی استان محسوب میشود.
این استان تا دهه پنجاه خورشیدی، به عنوان فرمانداری کل زیرمجموعهای از اصفهان بود و به علت حضور عشایر بختیاری به عنوان یکی از مهمترین و قدرتمندترین اقوام ایرانی، مورد توجه حاکمان و دولتهای مختلف بوده و هست. از سال 1352ش به عنوان استان مستقل و رسمی شناخته شد.
چهارمحال و بختیاری، از دو نام ترکیبی و اشتقاقی « چهارمحال» و « بختیاری» تشکیل شده است. چهار محال از چهار مَحل« لار، کیار، میزدج و گندمان» و منطقه سردسیری بختیاری تشکیل شده است. جمعیت قریب به یک میلیون نفری استان در سه شکل شهری، روستایی و عشایری زندگی میکنند و به سبب بارشهای فراوان برف و باران و سرچشمههای کارون و زایندهرود اهمیت قابل توجهی در صنعت آب، کشاورزی و دامداری کشور دارد.
شهرهایی چون لردگان، قهفرخ ( فرخشهر کنونی) پیشینه تاریخی شایان توجهی دارند و در سفرنامههای نام آورانی چون ناصرخسرو، ابن بطوطه و … از آن یاد شده است. بسیاری از مناطق استان در نهضتهای اخیر به ویژه مشروطهخواهی مردم ایران، نقشآفرینی کردهاند.
مهمترین رشته کوههای این منطقه « زردکوه بختیاری » است که سرچشمه رودخانههای بزرگ کارون و زایندهرود در خوزستان و اصفهان است. وجود 20 رودخانه دائمی به طول 905 کیلومتر و چشمههای متعدد با گواراترین آبها منشاء زیباییهای فراوانی در منطقه شده است و جاذبههای گردشگری و ایرانشناسی طبیعی منطقه را زیباتر کرده است.
در کنار جاذبههای متعدد طبیعی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی، نظیر قلعهها و بناهای تاریخی، محوطهها و آثار باستانی فرهنگ مادی و معنوی عشایربختیاری، بزرگان فرهنگ، ادبیات و هنر، دامنههای زاگرس نیز گنجینهای از طبیعت فراروی ما گذاشته، مناظر بدیع و زیبا، به چهارمحال و بختیاری، همسایه آسمان و آفتاب، دیار طلای جاری(آب)، شگفتی و چشمنوازی بهشتی داده است.
چشمـهها و رودخانـهها، دشت لالههای واژگـون و مناطق حفاظت شـده و شکار ممـنوع بسیاری نظیر قیصری، شیدا، هِلِن، سبزکوه، تنگ صیاد و جنگلهای بلوط زاگرس که تنوع بالغ بر 923 گونه گیاهی با ارزش، 294 گونه جانوری و چشماندازهای کمنظیر را در خود جایداده است.
وجـود شخصـیتهای مشهور سیاسی، ادبی، فرهنـگی و … در این استان و مردمـی که در کمـال مهمـاننوازی، ادب جمعـی، روح سلحـشوری و مقاومـت، حافظان قـرآن، شاهنامـه(به قول بختیاریها هفت لشکر)، مثنوی مولوی، حافظ، گلستان و بوستان و … هستند. خوشنویسی، موسیقی، هنر نقاشی و معماری، قالیبافی، سنگتراشی(شیرسنگی)، صنعتگری(جوشکاری) و … از خصایص مردم خوب و مهربان استان است.
در دوره حکومت صفـوی (880 ـ 1114ش)، کـه اصفـهان پایتخـت آن سلسلـه بـود، منطقـه چهارمحال و بختیاری، از اهمیـت ویژهای برخوردار بود. زیرا وجـود طبیعت فوقالعاده و راهبردی(استراتژیک)، شرایط آب و هوایی، جمعیت عشایری و قدرت نظامی ایشان برای حفظ نظام حاکمیتی و دفاع از کشور در توازن قدرت، جایگاه والایی داشت. در عصر صفوی و به سبب حضـور نظامیـان و عشایر دلیـر و جنگاور چهارمحـال و بختیاری در جنگهای مرزی و دفاع از پایتخت، تکیهگاه خوبی برای دولت صفوی بود. از این رو، علاوه بر تأمین نیرو برای سپاه ایران، منطقه جغرافیایی آنان نیز، برای مهاجران جنگی از جمله ارمنیان، بسیار حائز اهمیت بود.
تاریخ حضور ارمنیان در ایران به دوره هخامنشیان(559 ـ330قم) برمیگردد(1) ولی پیشینه حضـور و زندگی این قوم ایرانی در چـهارمحال و بختیاری، به مناسبات سیاسی ـ نظامی عصـر صفویه مربوط میشود. گروهی از ارمنیان مهاجر در ایران به فراخور مسائل تاریخی قریب به 350 سال در استان چهارمحال و بختیاری ساکن شدند. منطقه کوهستانی و دارای آب و هوای سرد استان، محیطی مناسب برای کشاورزی، باغداری و دام پروری مهاجران ارمنی بود. دولت صفویه، که این مهاجران را در نزدیکی پایتخت اسکان داده بود، به عللی چون تقاضای مردمی، بخشی از جمعیت آنان را در نواحی روستایی چهارمحال و بختیاری مستقر کرد. خاستگاه این مردمان استان کارین ارمنستان غربی به نام باسِن بود که امروز در محدوده ترکیه قرار دارد.(2) ابتدا این مردمان در اصفهان ساکن شدند ولی با توجه به تفاوتهای اقلیم و آب و هوا، با وساطت پیشوای مذهبی خود و حسننیت شاه عباس صفوی، به چهارمحال و بختیاری، مهاجرت و به سبب نزدیکی خلق و خو و شرایط زیستی، سه سده و نیم در منطقه جدید زندگی کردند. علاوه بر مردمان باسِن، گروهی از ارمنیان خنوس(3) و شهرهای « وان، بیتلیس و موش» نیز به مناطق کوهستانی چهارمحال و بختیاری آمدند(4)ارمنیان ساکن در استان بیشتر در مناطق و نواحی شهرستانهای فعلی شهرکرد، کیار، بروجن (گندمان)، بن، فارسان، زندگی میکردند. مؤلف کتاب زیراندازهای ارمنیباف از 37 روستا و ناحیه ارمنینشین در چهارمحال و بختیاری نام میبرد.(5)
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
برای ورود به موضوع اصلی مقاله و بحث درباره وجوه تاریخی، فرهنگی و هنری حضور ارمنیان در چهارمحال و بختیاری، مسایل و سرفصلهای موضوعی ارائه و در پایان، خلاصه و نتیجهگیری، خواهد شد.
با توجـه به حضور سیصد و پنجـاه ساله ارمنیان در چهارمحـال و بخـتیاری، آثار و مقالات چندانی در این خصوص تألیف نشده است، شاید انتظار درست و منطقی این بود که پژوهشگران بومی و غیر ارمنی، در این خصوص کارهای بیشتری انجام میدادند. متناسب با موضوع و عنوان مقاله، آثار زیر به صورت اختصاصی و یا بخش مهمی از آن درباره ارمنیان استان نگارش شده است:
ـ آندرانیک ساریان، تاریخ ارمنیان چهارمحال و بختیاری، تهران: نائیری، 1980.
ـ مایرنی هواساپیان،زیراندازهای ارمنی باف ایران، تهران: نشر تاریخ ایران، 1386.
ـ زویا خاچاطور،« پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری»، فصلنامه پیمان،1386، ش41.
ـ زویا خاچاطور،«پوشاک ارمنیان چند منطقه ایران(جلفا، فریدن و چهارمحال و بختیاری)»، فصلنامه پیمان، 1394، ش74.
ـ دکتر علی نوراللهی و سارا علی لو، « قوم باستانشناختی گورنگارههای ارمنیان شرق زاگرس مرکزی»، فصلنامه پیمان، 1395، ش 76.
روششناسی
درباره پژوهش حاضر باید گفت که نوع طرح پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی و همراه با مستندات و مشاهدات میدانی، مصاحبه و گفت و گو است. ابزار و روش گردآوری اطلاعات این پژوهش نیز از طریق فیشنویسی، یادداشتبرداری، ضبط و ثبت مصاحبهها، عکسبرداری از اشیا و لوازم باقیمانده است.
تحلیل دادهها و یافتههای پژوهش
اگرچه وجوه اشتراک فرهنگی ـ اجتماعی و تاریخی ـ هنری ارمنیان و مردمان چهارمحال و بختیاری، درخور توجه و بسیار است، نمونههایی از آن را مانند: فرهنگ مردم، هنر قالیبافی، سنگ مزارها، مشارکت در نهضت مشروطه را برگزیدهام که از این پس با شواهد و توضیحهایی بیان میشود.
1.فرهنگ مردم
در حوزه فولکلور و فرهنگ مردم چهارمحال و بختیاری، مباحثی چون تاریخ شفاهی و آداب، آیینها، فرهنگ و ادبیات ارمنیان ساکن در استان، روایت میشود. با توجه به بازدید میدانی از روستاها، آرامستانها و مناطق ارمنینشین استان، مواردی به شرح زیر، دریافت شد:
مسعود علاسوند در روستای قلعه ممکا، معتقد است که ارمنیان حدود 200 تا 300 سال پیش در این روستا ساکن شدند. وی به اطلاعات بهتر و بیشتر کسانی چون: سلطان علی رحمانی و رحمان مهربان، اشاره کرد. او نقل میکرد که کلیسای ارمنیان، پس از مهاجرتشان، به مسجد (صاحب الزمان) تبدیل شده است.(6)
آقای مرید محمدی، از شاعران و نویسندگان استان، معتقد است که تاریخ حضور ارمنیان، در استان صرفاً به سبب نزدیکی منطقه به پایتخت حکومت صفویه است و جلوههای طبیعی استان، منطقه خوش آب و هوای زاگرس و ویژگیهای مناسب برای کار کشاورزی و به ویژه باغبانی، ارمنیها را به سمت چهارمحال و بختیاری، سوق داد. اغلب ارمنیها کشاورز و صنعتگر بودند. هنرهای صنعتی و مهارتهای ایشان سبب علاقهمندی مردم به مراوده و تجارت با ایشان شد. ارمنیان در روستاهای منطقه کیار، ساکن شدند و به کشت و پرورش میوههای باغی به ویژه انگور پرداختند که هنوز هم اغلب روستاهای استان، مو (رَز) دارند و انگور را به خوبی پرورش میدهند.
مرید محمـدی گهرویی معتقد است که گاهی نیز درگیریهایی بین مردم بومی و مهاجران، پیش آمـد که موجـب جابهجایی یا مهاجـرت مسلمانان به شهرها و روستاهای اطـراف و حتـی استانهای اصفـهان و همـدان شد. پس از روی کار آمدن محمـدرضا شاه پهلوی، ارمنیان، اختیار یافتند که بین ماندن و مهاجرت به شهرهای دیگر، گزینهای را انتخاب کنند. از این رو برخی به اصفهان، خوزستان و گروهی به تهران مهاجرت کردند. کلیسایشان به مسجد تبدیل شد و برخی خانههایشان را فروختند یا رها کردند.(7)
هنوز هم مردم چهارمحال و بختیاری معتقدند ارمنیان صنعتگران و صاحبان خوشانصاف و درستکار در عرصههای مختلف هستند. اگر کودکی دیر زبان بگشاید، در فرهنگ بختیاری میگویند: « نووِ ارمِنی بِس بدین، زوو اِگُشه»،(8) یعنی، نان ارمنی به او بدهید، زبان میگشاید.(9) این مسأله را به سبب خوردن نان حلال و توأم با زحمت مردمان ارمنی، به کار میبرند. از سوی دیگر خوردن نان و خوراک پیروان ادیان توحیدی در فرهنگ مردم چهارمحال و بختیاری، نشانه خوبی است. اگرچه مردم استان، با ارمنیان پیوند زناشویی و ازدواج نداشتند، آنان را مردمانی اخلاقمند، پاک دست و درستکار میدانستند و به دوستیهای دیرینه با ایشان اشاره دارند و آنان را در رفاقت و دوستی در فرهنگ عامه، به نیکی یاد میکنند.(10)
2.کشت و کار
یکی از ویژگیهای ارمنیان چهارمحال و بختیاری، کار و تلاش کشاورزی ایشان است. روستاهای ارمنینشین و حومه آن، هنوز هم به کاشت مو (رَز) و برداشت انگور و تولید کشمش مشهورند. انگورهای زرد عسگری و سیاه (شرابی) و انگور سیاه بزرگ قلوهای، زردآلو و دیگر میوههای شیرین از کاشتههای ایشان است که بعدها این نوع کشت زراعی و باغی را کشاورزان محلی، ادامه دادند.
آقای علیرحم شایان، از پژوهشگران استان، نیز معتقد است که یکی از محصولات زراعی ارمنیان، گندم اَجَر(ajar) بود که هنوز هم در برخی مناطق استان (مانند جونقان)، کشت میشود و آن را نیمخُرد آسیاب و مانند برنج دم کرده، میل میکنند.(11) آقای مرید محمدی هم بر این باور است که این گندم، علاوه بر ارزش غذایی، جنبه درمانی و خواص فرحبخشی و سلامتافزایی دارد و هرجا ارمنیان حضور داشتند این گندم را کشت میکردند.(12)
3.شباهت پوشاک
یکی از شباهتهای پوشاک مردم استان و ارمنیان مهاجر، همسانی و همانندی پوشاک و لباس ایشان بود. به ویژه، شباهت پوشاک زنان بختیاری و ارمنی میتواند دستمایه تأثیر و تأثر فرهنگی تمدنها و سبک زندگی مردم باشد. لباس زنان بختیاری از سرپوش، تنپوش و پاپوش همراه با زیورآلات و تزیینات فاخر و گرانبها تشکیل میشود. جدای از انواع پوشاک معمولی و کار، پوشاک مجـلسی و خاص زنان ارمنـی و بختیاری، شباهتهای بسیاری به هـم دارد که میتوان چنین دریافت که تأثیرگذاری فرهنگها در این زمینهها نیز نمایان است.
پوشاک سنتی زنان ارمنی بسیار پوشیده و باوقار است و در کمال زیبایی و وزانت، به هیچ وجه تننما نیست و از این رو میتواند در کنار سایر اقوام ایرانی در تکمیل پوشش ملی و مد جدید، استفاده شود. شباهت شابیک به جامههای زنان بختیاری، کولاجا به کُلیجه، لاچیک به مینا، گود و بالیش به لچک، در قسمت تزیینات نیز شباهتهایی بین وِزنوتس با بندسیزن، پونج اوبجاک با ناونده، یِرِس نوتس با گو که به لچک بسته میشد و یا زنانی میانسال که از ناوندههایی با مهرههای سیاه و تیره استفاده میکردند که شبیه جدنُتس ارمنیان بود.(13) همچنین، زنان و دختران بختیاری به فراخـور سن و شرایط زیستـی مانند عروس، نوعروس (نامـزدی که به خانه بخـت نرفته)، زنان جوان، میانسال و یا کهنسال از دست بند، پابند، انگشتر، النگو، گوشواره و حتی روکش دندان طلا استفاده میکردند.
شباهـت لباس مـردان بختیاری با مـردان ارمنی نیز درخور توجـه است. پوشش مـردان بختیاری هم شامل سرپوش، تن پوش و پاپوش است. شابیک (پیراهن) ارمنی که از نظر دوخت و حالت با انواع آن در بختیاری میتواند همانند باشد. بختیاریها از کتان، متقال و یا چلوار، پیراهن میدوختند که به صورت یقه گرد یا باز بود. نوع دیگری هم از پیراهن در بختیاری بود که روی شانه آن باز بود و با دکمهای نزدیک گردن بسته میشد. بلندی پیراهن تا سر ران، تنه و آستینهای آن هم کمی گشاد بود. شلوار دبیت بختیاری، شلواری مشکی است که همچنان استفاده میشود و پاچههای گشادی دارد. قبلاً کمر آن را با بند (قلیف) میبستند ولی اکنون، با کش و کمری دو، سه تا شش ردیف کش استفاده میشود.
-
تزیینات بانوان بختیاری،بایگانی سازمان میراث
-
تزیینات بانوان بختیاری،بایگانی سازمان میراث
-
پوشش و تزیینات سربند ارمنی
-
پوشش و تزیینات سربند بختیاری
-
-
دختران بختیاری با پوشش اصالتمند و ریشهدار خود
-
زنان ارمنی با پوشش و تزیینات
-
مرد و زن بختیاری با پوشش محلی امروزی بایگانی سازمان میراث فرهنگی
شلوار ارمنی را وُدنشور مینامند(14) که شبیه همین شلوار بختیاریهاست. بختیاریها دو نوع لباس مردانه دارند، یکی قبا و دیگری چوقا. قبایِ ارمنی را کابا میگویند(15) که در بخش کمری با بندینـک و یا دکمهای روی هم بسته مـیشود و روی آن هم شال سفیـدی میبندند که به آن « شال و قوا» (شال و قبا) میگویند. زیر بغـلهای قبا شکافی برای تهـویه دارد و آستین آن هـم سنبوسهدار یعنی گشاد است. شال را در ارمنی، گودیک، میگویند. پارچهای به طول دو تا سه و عرض یک متر از جنس چلوار نرم استفاده میکردند. اغلب جوانان برای نشان دادن قدرت و شهامت خود، با مهارت جلوی آن را به سه گره طبقهای تنظیم میکنند.
چوقا که به صورت چوخا و چوغا هم نوشته میشود، نوعی بالاپوش مردانه، جلوباز و بلند تا سر زانو است که از جنس پشم یا پنبه درست میشود. در بختیاری، چوقا با طرح سیاه و سفید و از جنس پشم در پشم تولید میشود. جوانان با منگولههایی زیر آستین چوقا را تزیین میکنند. این پوشش بین ارمنیان و بختیاریها با تفاوت در طرح و نقشها شباهت بسیاری دارد.(16)
چوپانان و کشاورزانی که برای آبیاری شبانه میروند، نمدی مانند پالتو بر دوش میگیرند که به آن « کاپاناگ» و نوع دیگرش را « کوردی» میگویند(17) در بختیاری کردین، نمد کوتاه و کپنک یا نمد هم نامیده میشود. بختیاریها بر این باورند که مار و عقرب در نمد نمیروند و از این رو، برای کشاورزان و چوپانان، امنیت بیشتری دارند.
بختیاریها و دیگر ساکنان استان کلاههای نمدی استفاده میکنند. کلاههای نمدی را قبلاً در رنگهای سفید، قهوهای، زرد شتری و مشکی درست میکردند که هریک به تناسب شرایط کاری و زیستـی یا سن و سال کـودک تا بزرگ سال، متفـاوت بود. ارمنیان هم از کلاه نمدی با بلندی 15تا20 سانتیمتر به نام « گداگ» استفاده میکردند که با کلاه اهالی استان و به ویژه بختیاریها شباهت داشت.
نقش برجستهها و تندیسهای تاریخی و باستانی اقوام ایرانی، این نوع کلاه را دارند که از دیرینگی و ریشهدار بودن این کلاه در فرهنگ و تمدن این سرزمین ورجاوند، حکایت دارد.
4.مهاجرت ارمنیان
ارمنیان چهارمحال و بختیاری به علل مختلفی چون گرانی، فقر، خشکسالیهای1914ـ 1918م، بازگشایی شرکت نفت و وجود بازار کار، عدهای به خوزستان و دیگر شهرها مهاجرت کردند و عدهای نیز در 1946م به ارمنستان بازگشتند و شش روستای ارمنینشین خالی از سکنه شد.(18) خانم زویا خاچاطور همچنین معـتقد است که آخـرین بار ناقـوس کلیسای حضـرت مریـم (س) ماموکا(ممکا) در 1967م نواخته شد و از آن پس تمام اهالی روستا به اصفهان مهاجرت کردند.(19)
![](https://www.paymanonline.com/wp-content/uploads/2022/03/96-3-10.jpg) مسجدی در روستای قلعه ممکا عکاس از: نگارنده، آبان 1399ش
اگرچه ارمنیان استان، اغلب مهاجرت کردند؛ ارتباط فرهنگی و عاطفی خود را با مردمان منطقه نگه داشتند. فرزندان و نوادگان ایشان نیز در قالب انجمن ارمنیان مقیم چهارمحال و بختیاری، نشستهای سالانهای را دارند که از پیوستگیهای تاریخی و اجتماعی این مردم فرهنگ دوست و مهربان، حکایت دارد.
5.مشروطهخواهی
خیزش مشروطهخواهی ملت ایران (1905ـ 1911م) از رویدادهای مهم منطقهای و فرامنطقهای ماست که علاوه بر خاستگاه سیاسی ـ فرهنگی، خاستگاه اقتصادی ـ اجتماعی دارد و بیگمان و بدون هیچ اغراقی باید نهضت مشروطهخواهی ملت ایران را یکی از رخدادهای مهم و بسیار اساسی در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی کشور در عصر قاجار به حساب آورد.
آشنایی مردم با زیست اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ملتهای دیگر، نوع نگاه و مطالبههای ایشان را از دولت و حاکمیت تغییر داد. تغییر نظام حاکمیت فردی به حاکمیت مردم بر مردم در قالب مجلس، مهمترین جلوه آن بود. مشروطیت ایران در پایان سال 1905م، یعنی زمانـی که گروهی از روحانیان و تجار در مسجد شاه(تهران) بست نشستند،آغاز شد.(20) پیوندهای فرهنـگی ـ اجتماعـی و همچنین، پشتیبانی ارمنـیان از حـرکتهای مردمـی و نهضـتهای استبدادستیزانه بختیاریها در شعبان 1326ق، حاج علی قلی خان، سردار اسعد دوم، به صورت محرمانه به منطقه جلفای اصفهان و منزل یوسفخان ارمنی وارد میشود و با حاج آقا نورالله نجفی از مراجع شیعه ارتباط برقرار میکند تا زمینه مبارزه مسلحانه و فتح تهران را پایهگذاری کند.(21) همکاری و هماهنگی فرماندهان و مجاهدان بختیاری و ارمنی در فتح اصفهان و تهران، یکی از برگهای اصلی این همراهی و هماندیشی است که باید به صورت دقیقتر و مستندتری، به آن پرداخت. یفرم(یپرم)خان(22) ارمنی از متعهدان نهضت ملی ایرانیان و نزدیکان سرداران بختیاری بود که در مبارزات مشروطهخواهان، نقش مؤثری دارد. وی سرانجام نیز در این راه، جان خویش را فدا میکند. تأثیرگذاری نهضت مشروطیت بر اقوام و مذاهب یا ادیان توحیدی برای متحد شدن، راه انداختن مجلس و ایجاد قانون اساسی، بسیار مهم و ماندگار است. زیرا در این نهضت همه وطندوستـان با باورهای مذهبـی و قومی متفاوت، سلیقـههای اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنـگی مخـتلف، با یک هدف، آن هم ایران مترقـی و حاکمیت مردمـی، در برابر استبداد ایستادند. نهضت مشروطه چند مرحلـه داشت که در مشروطـهخواهی دوم، نقش مشترک و متحـد بختیاریها و ارمنیان، کاملاً مشهود است.
-
کتیبۀ مشروطیت، روستای ده چشمه (پیرغار)، بایگانی سازمان میراث فرهنگی
-
گروهی از بختیاریها و علی قلی خان، سردار اسعد دوم
-
یفرمخان و سردار اسعد سوم و جمعی از مجاهدان مشروطهخواه
-
یفرمخان و سردار اسعد سوم و جمعی از مجاهدان مشروطهخواه
پس از کودتای محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس و نبردهای داخلی دیگر، در ژوئیه 1909م مبـارزان شمال با کمـک بختیاریها تهران را بازپس گـرفتند و احـمدشاه را بر تخـت نشاندند.(23) یفرمخان در مقام رئیس نظمیه (شهربانی) تهران، خدمات شایستهای به مشروطهخواهی داشت. وی برای کنـترل و مبارزه با مخالفـان مشروطه با کمک سواران بخـتیاری در غائلههـایی مانند سرکوبی رحیـم خان در اردبیل و دیگر مناطق شمال غربی، در سال های 1909 و 1910م همکاری میکنند.(24) پس از آن، هم در 1911م زمانی که دولت مشروطه به صورت جدی تهدید میشود، باز هم مبارزان بختیاری و ارمنی هستند که پیشگاماند و نیروهای مشروطه به فرماندهی جعفرقلیخان سردار بهادر(سردار اسعد سوم) در کنار ارمنیان به فرماندهی یفرمخان و همکاری کِری(25)، مشروطه را نجات میدهند.(26) این همکاری و همگامی سبب شد که بارها این فرماندهان از سوی دولت و مجلس، تشویق شوند و دولت علیه ایران از مجاهدان بختیاری و ارمنی قدرشناسی کند.(27) فراخـوان یفـرم برای تکمیل سپاه مبـارزان با موافـقت ارمنیان مناطـق مختلف از جملـه چهارمحـال و بختیاری، مواجه شد.(28) دخـتران و زنان ارمنی در درمانگاهها نقش پرستاران را برعهده داشتند از جمله آناهید همسر و آستقیک(29) دختر خود یفرم خان.(30)
6.آگاهی، روشنگری و تأثیرگذاری
اگرچه سرداران و فرماندهان بختیاری مانند حاج علی قلی خان سردار اسعد دوم که از چهرههای باسواد، روشنفکر، فرنگ رفته، مترجم و آگاه به مسایل جهان بود و از پیشگامان مدرسهسازی در استان به شمار میرفت؛ همگرایی با چهرههای نامدار ارمنی در اصفهان و منطقه چهارمحال و بختیاری، فرصت مناسبی بود تا به مدد گذار ایران از حاکمیت سنتی و موروثی به سمت حاکمیت مردم بر مردم برود. اگرچه این نهضت در ادامه روند خود، شکست خورد، زمینهساز حرکتهای بعدی شد تا از نظام سلطنتی به سوی نظام پارلمانی و رئیس جمهوری منتخب با رأی مردم، گام بردارد.
ارمنیـان به سبب تاریخچـه مبارزاتـی و حـضورشان در مناطـق قفقاز و ترکیـه، با مسایل سیاسی ـ اجتماعی و نظام مردمسالارانه و پارلمانی، آشناتر بودند و این امر سبب شد که در حوزه تعلیم و تربیت، تجارت، پزشکی، اقتصاد و امور نظامی به ایرانیان کمک کنند. برخی از چهرههای مشهور و اثرگذار ارمنی در دورههای مختلف تا عصر قاجار و پس از آن، در میدان فرهنگ، سیاست، اقتصاد و رفاه، نقشآفرینی کردند. دلسوزی و تعهد ایشان برای خدمت به ایران و حفظ شکوه باستانی آن را ایرانیان مسلمان بارها تأیید و تعریف کردهاند. ملکُم خان تلاش بسیار داشت تا مردم را با تمدن جهانی، سودمندیهای قانون و برتریهای حکومتهای مردمی آشنا سازد.(31) از این رو، کسانی چون ناظم الاسلام کرمانی او را میرزا ملکم خان قانونی مینامند.(32) خدمات چهرههایی چون یفرمخان، کِری، آبراهام بختیاری، نیکول و … در روند نهضت مردمی ماندگار و اثربخش است. به عقیده نگارنده یکی از عوامل وحدت و هماهنگی نیروهای ارمنی و بختیاری، در کنار وجوه مشترک همه چهرههای سیاسی، حسن همجواری ایشان و همسایگی در استانهای چهارمحال و بختیاری و اصفهان هم بیتاثیر نبود.
![](https://www.paymanonline.com/wp-content/uploads/2022/03/96-3-15.jpg)
7.قالیهای ارمنی و بختیاری
قالـیها و زیراندازهای چهارمحـال و بخـتیاری و ارمنیان از دیگر تأثیـر و تأثری است که در رونـد حضور ارمنیان در استان، میتوان از آن سخن گفت. مایرنی هواساپیان در کتاب ارزنده زیراندازهای ارمنی باف ایران این وجوه و کارکردها را بیان کرده است.(33) در این اثر بخـش قالـیهای چهارمحال و بختیاری از ص63 تا 70 را به خود اختصاص داده است. در منطقه بختیاری، طرحهای بیبیباف، مشهورند که با طرحهایی چون خشتی، ترنج(مدالیون)، کاج و سرو، گل مینا، قابی، قاب سماوری، لچک ترنج رایج است. این طرحها در روستاهای ارمنینشین چهارمحال و بختیاری هم با همین عناوین و روشها اجرا میشد.
-
نمونۀ قالی خشتی چهارمحال و بختیاری
-
نمونۀ قالی خشتی چهارمحال و بختیاری
-
دختر بافنده بختیاری
8.نمادها
نمادگرایی و یا رمزپردازی، یکی از جلوههای هنر و بیان تودرتویِ مفاهیم است. نقشها، تصویرهای انسانی، گیاهی، جانوری و یا حتی کیهانی، هر یک میتواند مفهومی نو را برای مخاطبان، تجسم کند.
نماد به سادگی چیزی است که به جای چیز دیگر به کار میرود و نشانه آن است.(34) کاربرد نمـادها در ابزار، دستساختهها، فرهنـگ و حتی ادبیات (شعر و نثر) مردمان ارمنی، زیبا و در نمونههای متعددی با بختیاری هماهنگی دارد. برای نمونه، آفتاب (نماد گرمی و نور)، ماه (خواهر خورشید)، ستارهها، آتش، آب (الهه نار(35))، زمان، جنگل و … .(36) کاربست نمادها در لوازم و ابزار به ویژه بافتهها و ابزار دستی، مشترک است. حتـی روی سنگمزارهایی که در چهارمحال و بختیاری وجود دارد، ارمنیان از نگارههایی چون آفتاب، ستاره، گل و … استفاده میکنند. همچنین، در نقشهای پوشاک و لوازم دیگر هم این شباهتها وجود دارد. نمادها به معنای آشکار و مستقیم خود مرتبط هستند.(37) مهمترین نشانهها و نگارهها را در پوشاک زنان و دختران ارمنی میتوان دید.
-
شیرهای سنگی(بردشیر)، تندیس مزارهای مردان بختیاری
-
آرامستان بزلر هفشجان، سنگ ایستاده با نگارههای اسب، سلاح، گل، گلدان شبیه ترازو عکس از : نگارنده، 1388ش
-
آرامستان بزلر هفشجان، سنگ ایستاده با نگارههای اسب، سلاح، گل، گلدان شبیه ترازو عکس از : نگارنده، 1388ش
-
آرامستان بزلر هفشجان، سنگ ایستاده با نگارههای اسب، سلاح، گل، گلدان شبیه ترازو عکس از : نگارنده، 1388ش
تزیینات سرپوش، تنپوش و رخت و پوششهای دیگر با این نقش و نگارها وجود دارد.(38) مثلاً اسب نمادی از خورشید بود که گردونه او را میکشید و در هنر تدفینی نماد مرگ است.(39) در بختیاری بیش از 40 نگاره روی پیکره شیرهای سنگی و مزار زنان و مردان میگذارند.(40) همین نگارهها در قوچ و اسب سنگی هم با تفاوتهایی وجود دارد.(41)
9.آرامستانهای ارمنیان
در چهارمحال و بختیاری، قریب 17 آرامستان تاریخی از زمان حضور ارمنیان در چهارمحال و بختیاری، وجود دارد که به درستی، مهمترین و بزرگترین موزههای روباز سنگی دوران حضور ارمنیان در استان شمرده میشوند. این آرامستانها از نظر تاریخی، فرهنگی، هنری و مردمشناختی بسیار مهماند. زیرا، علاوه بر هنر سنگتراشی، نگارگری روی سنگ، نقوش و رموز مذهبی و اجتماعی آنها برای پژوهشگران، درخور توجه خواهد بود. آرامستانهای قلعه ممکا، سیرَک و آقبلاق برای نمونه از اهمیت بیشتری برخوردارند. در قلعه ممکا بیش از 170 سنگ نقشدار و نگارهدار و 100 سنگ کوچک و بزرگ بدون نقش و نگار وجود دارد(42)یا در روستای سیرَک از توابع شهرهای هفشجان و طاقانک در شهرستان شهرکرد، بیش از 500 سنگ بزرگ و کوچک، با نقش و نگارههای بسیار زیبا و هنری وجود دارد.(43) نوع سنگها و نقش و نگار آنها در آرامستان سیرَک، بهتر از قلعه ممکاست و این مسأله میتواند به نزدیک بودن، سنگتراشهای هفشجانی هم مربوط باشد. بختیاریها روی مزار بزرگان و نام آوران خود، تندیسی سنگی از شیر میگذارند که به آن « بردشیر»(44)میگویند. در حالیکه ارمنیان در مناطق خود از تندیسهای قوچ و اسب سنگی استفاده میکنند. پیوستگی و ارتباط نوع کاربردی نگارههایی چون اسب، گل، پرنده و … در سنگمزارهای ارمنی و شیرسنگیهای بختیاری، از وجوه مشترک این پیوند اقلیمی ـ فرهنگی به شمار میآید.
-
آرامستان سیرَک عکس از: نگارنده،آذر، 1399ش.
-
آرامستان سیرَک عکس از: نگارنده،آذر، 1399ش.
-
آرامستان سیرَک عکس از: نگارنده،آذر، 1399ش.
-
گورستان هفشجان، نگارههای شانه و مهر و تسبیح (نشانۀ عبادت و آراستگی زنان) و گلدان و پرنده عکس از: نگارنده، 1388ش
-
گورستان هفشجان، نگارههای شانه و مهر و تسبیح (نشانۀ عبادت و آراستگی زنان) و گلدان و پرنده عکس از: نگارنده، 1388ش
-
شیرسنگی در کوهرنگ با نگارۀ شکار و شکارچی (نماد شجاعت و توانایی) عکس از: نگارنده،1390ش
عمدهترین نگارههای مشترک مزار بانوان در چهارمحال و بختیاری و گورنگارههای ارمنی قیچی بسته، شانه دو طرفه و دارقالی و وسایل آن است. در بختیاری هم نشانههایی چون شانه، کرکیت(دفتین) و قیچی کاربرد بسیار دارند. تصاویری مانند شانه و قیچی، علاوه بر کار و مهارت هنرمندانه کدبانوان به ترتیب بر آراستگی و پاکیزگی و پاکدامنی زنان دلالت دارد. لوازم قالیبافی، نشانهای بر تار و پود و استمرار زندگی است و دار ناتمام قالی هم نشانهای از آرزوهای نیمهتمام یا به قول معروف « ناکامی و نامرادی در زندگی به سبب مرگ نابهنگام» است.(45) شانه یک طرفه برای مرد پاکیزه و مهر و تسبیح، نشانهای برای مذهبی بودن فرد در گذشته است.
بحث و نتیجهگیری
استان چهارمحال و بختیاری به سبب شرایط اقلیمی و آب و هوایی و همچنین، نزدیکی به اصفهان، پایتخت صفویه، یکی از زیستگاههای مهم ارمنیان ایران بود که قریب سه و نیم قرن در بخشهایی از محیط سردسیری استان، زندگی کردند. حسن همجواری و همراهی مردم مسلمان و شیعه مذهب چهارمحال و بختیاری و ارمنیان، در بخشهای مختلف اقتصادی، نظامی و فرهنگی، آثاری مثبت از خود برجای گذاشته است. این مردم در نهضت مشروطهخواهی ملت ایران در کنار هم حضور یافته و صادقانه در موفقیتهای ملی، نقشآفرینی کردند و شهدای بسیاری را در راه اعتلای ایران، فدا کردند. در بخش هنر و صنعت، کشاورزی و دامداری، زراعت و تولید محصولات محلی نیز داد و ستدهای مفیدی بین این دو قوم ایرانیتبار وجود داشت که سبب تحکیم بیشتر ایشان شد. تأثیر فولکلور و فرهنگ مردم این دو قوم نیز از نوع نگاه مثبت میزبانان به مهمانان گرامی خود حکایت دارد. کاربرد نمادها و نگاره ها در قالی، سنگ مزارها و دیگر ابزار دستی هر دو قوم، به اشتراکهای فرهنگی و هنریشان مهر تأیید میزند.
سپاسنامه
لازم میدانم از بانوی نیکنام و نیکومنش، آرمینه آراکلیان، سردبیر ارجمند فصلنامه پیمان و همکاران تلاشگر و شریفشان در مؤسسه فرهنگی هور و مجله پیمان قدردانی کنم. ایشان با بزرگواری تمام مجموعهای از فصلنامه و کتابهای ارزنده درباره ارمنیان ایران را به صورت اهدا و مرحمتی در اختیار ما و بنیاد ایرانشناسی شعبه استان، گذاشتند. این گام مثبت فرهنگی، زمینهساز مطالعات بهتر و بیشتر در تاریخ350 ساله حضور ارمنیان در استان چهارمحال و بختیاری خواهد بود.
مصاحبه شوندگان
راشین کریمی، خانه دار، 53 ساله، دیپلم قدیم، ساکن تهران.
علیرحم شایان، کارمند بازنشسته اداره غله کشور، 80 ساله، دیپلم قدیم، ساکن فرخشهر.
مرید محمدی گهرویی، فرهنگی و مدرس بازنشسته، 70 ساله، لیسانس ادبیات، ساکن شهرکرد.
مسعود علاسوند، کشاورز، 54 ساله، ساکن قلعه ممکا.
پینوشتها:
- هوری بربریان، « نقش ارمنیان در نهضت مشروطه ایران»، پیمان، س10،ش 36 (تابستان 1385): 17.
- زویاخاچاطور، «پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری»، پیمان، س11،ش 41(پاییز1386): 68 .
- مایرنی هواساپیان، زیراندازهای ارمنیباف ایران (تهران: نشر تاریخ ایران،1386)، ص29.
- خاچاطور، همان، ص 69 .
- هواساپیان، همان، ص 29 ـ 34 .
- « گفت و گو با مسعود علاسوند، کشاورز، 54 ساله، ساکن قلعه ممکا» (2آبان1399ش).
- « گفت و گو با مرید محمدی گهرویی، فرهنگی و مدرس بازنشسته، لیسانس ادبیات، ساکن شهرکرد» ( 3 آبان1399ش).
- nove armeni bes bedin zov egoše
- « گفت و گو با شهباز قنبری عدیوی» (10 آبان1399ش).
- « گفت و گو بامرید محمدی و علیرحم شایان» (آبان1399ش).
- « گفت و گو با علیرحم شایان» (5 آبان1399ش).
- « گفت و گو با مرید محمدی» ( 3 آبان1399ش).
- خاچاطور، همان، ص 77 .
- خاچاطور، همان، ص 78 .
- همانجا.
- همان، ص 79 .
- همان، ص 80 .
- خاچاطور، همان، ص 81 .
- همانجا.
- بربریان، همان، ص 7.
- عباس قنبری عدیوی، ز شیربنگشت تا جون آدمیزاد(شهرکرد: نیوشَه، 1393)،ص27.
- تولد 1862 ـ وفات 1912م در جنگ همدان. ارمنیان او را هایریک، به معنای پدرجان، خطاب میکردند. وی مردی شجاع، مهربان و اخلاقمند بود. او را با القاب و نامهایی چون قهرمان ملی، قهرمان آزادی، رزمنده دلیر، قربانی آزادی ایران، قهرمان فداکار و فرمانده دلیر خطاب میکردند. همچنین، شوستر امریکایی او را گاریبالدی ایران نامید. ر. ک: گارون سرکسیان، « ارمنیان در سیر انقلاب مشروطیت ایران»، پیمان، س10، ش 36 (تابستان 1385): 105.
- بربریان، همان، ص 7.
- همان، ص 39.
- کِری در زبان ارمنی یعنی دایی و لقب آرشاک گاوافیان (1858ـ1916م.) انقلابی نامدار ارمنی است. ر.ک: سرکسیان، همان، ص 91.
- بربریان، همان، ص 40.
- رضا آذری شهرضایی، « اسنادی درباره یپرم خان»، پیمان، س10، ش 36 (تابستان 1385): 45 و 50.
- سرکسیان، همان، ص 100.
- آستقیک و آناهید نامهای الههاند. آناهید الهه هشیارترین مادر و آستقیک، الهه عشق، زیبایی و لذت. ر. ک: احمد نوری زاده، صد سال شعر ارمنی(تهران: نشر چشمه،1369)، ص70 .
- سرکسیان، همان، ص 101.
- سرکسیان، همان، ص 79.
- همان، ص80.
- هواساپیان، همان.
- جیمز هال، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب (تهران: فرهنگ معاصر،1392)، ص14.
- نار را به معنای روح آب، تلقی میکردند. در خشکسالی آدمکی به نام نورین ساخته و میگرداندند تا باران ببارد. ر.ک: (نوری زاده، همان، ص77).
- نوری زاده، همان، ص74 ـ 79.
- آرمینه کاراپتیان، «پیشینه فرشهای ارمنی و بازتاب نماد و انگاره در اصالت نقشهای آن»، پیمان، س16، ش 60 (تابستان1391): 17.
- زویاخاچاطور، «پوشاک ارمنیان چند منطقه ایران»، پیمان، س19،ش 74(زمستان1394): 208 ـ 255.
- هال، همان، ص24.
- عباس قنبری عدیوی، ز شیربنگشت تا جون آدمیزاد (شهرکرد: نیوشَه، 1393)،ص 78 ـ 89 .
- همان، ص 91 ـ 94 و 118.
- بازدید میدانی مؤلف، 2آبان 1399ش.
- بازدید میدانی مؤلف، 12 آذر 1399ش.
- bardešir
- علی نوراللهی و سارا علی لو، « قوم باستانشناختی گورنگارههای ارمنیان شرق زاگرس مرکزی(خمین، شازند، الیگودرز، سیرک و جلفا)»، پیمان، س20، ش76(تابستان1395): 146.
منابع:
آذری شهرضایی، رضا. « اسنادی درباره یپرم خان». پیمان. س10. ش 36. تابستان 1385.
بربریان، هوری. «نقش ارمنیان در نهضت مشروطه ایران». پیمان. س10. ش 36. تابستان 1385.
خاچاطور، زویا.«پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری». پیمان. س11،ش 41. پاییز1386.
ـــــــ .«پوشاک ارمنیان چند منطقه ایران».پیمان. س19،ش 74. زمستان1394.
درنرسیسان، سرارپی. ارمنیها. ترجمه رقیه بهزادی. تهران: طهوری،1390.
سرکـسیان، گارون. « ارمنـیان در سیـر انقلاب مشروطیت ایران»، پیـمان. س10. ش 36. تابستان1385.
قنبری عدیوی، عباس. ز شیربنگشت تا جون آدمیزاد. شهرکرد: نیوشَه،1393.
ـــــــ . شیرسنگی. شهرکرد: نیوشَه، 1393.
کاراپتیـان، آرمینـه. «پیشینه فرشهای ارمنـی و بازتاب نماد و انگاره در اصالـت نقشهای آن».پیمان. س16. ش60. تابستان1391.
لازاریان، د. ژانت. دانشنامه ایرانیان ارمنی. تهران: هیرمند، 1388.
نوراللهی، علی ؛ علی لو، سارا. «قوم باستانشناختی گورنگارههای ارمنیان شرق زاگرس مرکزی (خمین، شازند، الیگودرز، سیرک و جلفا)». پیمان. س20. ش76. تابستان1395.
نوری زاده، احمد. صد سال شعر ارمنی. تهران: نشر چشمه،1369.
نیکوقوسیان، آرمیک.« همکاری ارمنیان با مشروطهخواهان ایرانی از نگاه هراچیک سیمونیان».پیمان. س20، ش 78. پاییز1395.
هال، جیمز. فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب. تهران: فرهنگ معاصر،1392.
هواساپیان، مایرنی. زیراندازهای ارمنیباف ایران. تهران: نشر تاریخ ایران،1386.
|