تردید، فیلمی است که به اندازۀ ساخت دو یا شاید سه فیلم، از جنس کار خود کریم مسیحی، کار و انرژی برده است. دو باری که این فیلم را دیدم، اکران جشنواره و اکران خصوصی یا تدوین نخست و تدوین نهایی و کنونی، هر دو بار با عظمت کاری در مقیاس سینمای ایران رو به رو بودم و اینکه چه دقت و تلاشی به کار رفته است تا یک اقتباس درست و اصولی از یکی از سخت ترین و گران ترین متون تاریخ بشر تدوین و روایت شود. در صحبتی که با واروژ داشتیم با همان روحیۀ درویش وار و بی ادعای خود میگفت: ((انتظار فیلمی بهتر از این را داشتم)). اما من تردید ندارم که او به قدری به این فیلم اندیشیده بود که جزئی ترین نکات و مسائل آن را در نظر داشته و اگر امکانات و شرایط ساخت برای او مهیا بود این فیلم در اندازههای جهانی عرضه میشد. در حالی که بیشتر ما ایرانیان با تراژدی هملت به عنوان یک سؤال کنکوری یا جدول کلمات متقاطع آشنایی داریم، در برخی کشورها این نمایشنامه همه روزه روی صحنه است و کمتر افرادی در این کشورها و شاید در دنیا هستند که با این تراژدی آشنایی کافی نداشته باشند. بر این اساس، عقیده دارم واروژ با این فیلم خدمت فرهنگی دیگری به جامعۀ ایرانی کرده و زمینههای درک، شناخت و آگاهی بیشتر مخاطبان متوسط و آگاه جامعۀ شهری، نه روشنفکر ایرانی، را در بارۀ هملت و شکسپیر فراهم کرده است. اما به نظر میرسد تردید فیلمی است که دو گونه مواجهه را پیش روی خود دارد. اول منتقدانی که استقبال خوبی از آن نکردند و آندسته از مردمی که چشم به تأیید و ردیههای آنان دوختهاند و دوم مردمی که به تولید اثر فرهنگی حساس اند و ازآن استقبال خواهند کرد. دربارۀ این دو برخورد باید گفت که دریافت و توقع ناهمخوان در گروه اول سبب روگردانی آنان از فیلم میشود که به نظر می رسد این دیدگاه چندان پایدار نخواهد ماند و اینان مخاطبان سالهای آیندۀ این فیلم خواهند بود. اما در گروه دوم شاهد بینندهای آگاه به فرهنگ و مبادلات و قواعد آن هستیم که با حساسیت در پی مشاهده، درک و حظ فرهنگی از تولیدات و آثار فرهنگی در عرصههای مختلف آن است. به باور من، مخاطب تردید نمایانگر ظرفیت و جمعیتیاست که در امور فرهنگی میتوان روی میزان یا تعداد و توان آن حساب کرد چرا که این مخاطبان از آن جنس نیستند که تظاهر در کارشان باشد. مخاطبانی که با رفتن به کنسرت فلان استاد یا تماشای فیلم بهمان استاد در پی احراز یک هویت کاذب فرهنگی هستند و در این میان با حضور در این نمایشها با ژستی فرهنگی و بدون داشتن پشتوانه و دانش لازم در پی آرام کردن عطش سیری ناپذیر تغییر یا ارتقاء طبقۀ فرهنگی اجتماعی خود و نمایش حدود روشنفکری خود هستند. مخاطبان تردید از جنس و کیفیتی متفاوت اند که آن آگاهی لازم را دارند و هملت را، اگر نخواندهاند، به اندازۀ کافی میشناسند و نیک میدانند که اقتباس چه محدودیتها و چه ویژگیهایی دارد. آنها همچنین میدانند سینمای ایران چه بضاعت و چه مشکلاتی دارد و با درک این متغیرها خواستهای متناسب با امکانات دارند و در پی روشنفکرنمایی هم نیستند. خودشان اند و آنچه میبینند خوب میبینند و آنچه میخوانند خوب میخوانند و در پی ژست فرهنگی به سینما نمیروند. اصولاً پول اضافهای در جیب ندارند تا خرج نمایش روشنفکری کنند و این گروه همان کسانی هستند که ظرفیت واقعی یا پیکرۀ فرهنگ دوستان بیادعا و ثابت کشور را تشکیل میدهند و در واقع میزان نفوذ و فروش تردید ملاکی قابل قبول در ارزیابی این ظرفیت و جمعیت فرهنگی کشور محسوب میشود. تردید فیلم بسیار خوبی است که دو نکتۀ دیگر نیز در خود دارد: اول آنکه، میتوان با درک شرایط و زمانه مسائل قومی، سیاسی و اجتماعی را در دل اقتباس از متون بزرگ جهانی یا ملل دیگر جای داد و نتیجهای درست به دست آورد. دوم آنکه، مسائل و توجهات اقتصادی، کسب و کار عموی سیاوش ترسیم شده در فیلم، نقدی جدی به شرایط اقتصادی و سیاسی اجتماعی کشور است که به زیبایی و بدون متهم شدن به شعارزدگی در فیلم بیان میشود. نکتۀ دیگر اینکه فیلم تردید نمونهای دیگر از معضلات موجود در کار هنری و فرهنگی کشور است که میبینیم کارگردانی توانا بیش از هجده سال پس از ساخت فیلمی ارزنده و افتخار آفرین، نمیتواند امیدی برای ساخت فیلم بعدی اش، متناسب با معیارها یا استانداردهای سینما و توان خود، داشته باشد. پی نوشت:
|
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 49
|