مقدمه از سدۀ شانزدهم تا اوایل سدۀ هیجدهم، ابریشم خامِ اغلب بافته های ابریشمی کارگاه های اروپا، از ایران تأمین می شد. این مقالۀ کوتاه به سؤالات چندی در مورد این تجارت می پردازد، تجارتی که ابریشم را از دورترین استان های ایران درکرانۀ خزر تا صنایع تولیدی دوران آغازین اروپایی مدرن، انتقال می داد. گسترش تولید این کالای تجاری در ایران، که برای بازارهای دوردست تولید می شد، برای دولت و اقتصاد صفوی مشکلاتی جدی را پدید آورد. در اروپا نیز وابستگی نسبی صنایع ابریشم به منابع دوردست، محدودیت های مهمی را ایجاد کرد. توزیع جغرافیایی صنعت، تحت تأثیر دسترسی به عرضه ابریشم خام قرار داشت، در حالی که رشد آن را هم از سویی امکان دسترسی به عرضه و از سوی دیگر توانایی تأمین و تدارک مواد خامی که مطابق با معیارهای صنعت باشد محدود می کرد، آن هم صنعتی که به طورفزاینده ای درحال ماشینی شدن بود. حجم تجارت جریان منظم صادرات ابریشم خام ایران به اروپا از اوایل سدۀ دوازدهم میلادی آغاز گردید، یعنی زمانی که صنعت برجسته ابریشم در ایتالیا بنیاد گذارده شد. لوکا و بعدها فلورانس و ونیز همگی برای بخشی از ابریشم خام خود وابسته به عرضه کنندگان لوانت[2] بودند. باید خاطرنشان شد که تا سدۀ هجدهم قسمت اعظم صادرات ابریشم لوانت از ایران می آمد. ابریشم خام در اکثر نواحی ایران تولید می شد، ولی استان های مجاور قست جنوبی و غربی دریای خزر، به خصوص شیروان، قرا باغ و تمامی گیلان، مهم ترین نواحی ای بودند که صرفاً برای صدور به غرب تولید می کردند. حجم تجارت در ابتدا اندک بود. محموله ها انفرادی و تک تک و معمولاً چند عدل[3] بودند و حتی خریداران عمده نیز خرید سالانه شان به یکصد عدل نمی رسید. در سدۀ پانزدهم سهم اروپا از تجارت ابریشم لوانت هنوز اندک بود، بخش اعظم آن به صنایع بورسا[4] در عثمانی می رفت، که اصلی ترین بازار آن دوران بود. در طول سدۀ شانزدهم که حلب به عنوان مرکز تجارت ابریشم خام جانشین بورسا شد و اروپائیان بزرگ ترین خریداران ابریشم خام ایران شدند، وضعیت تغییر کرد. در اواخر سدۀ شانزدهم، ونیز، خریدار انحصاری که از عمده ترین خریداران بود، 1500 عدل در سال واردات داشت. محاسبۀ ستینس گارد، تنها مورخی که برای محاسبه حجم تجارت تلا ش بسیاری کرده، نشان می دهد که اروپا در اوایل سدۀ هفدهم در حدود 500/000 پوند، (حدود 2200 عدل) ابریشم خام از ایران وارد کرده است.(1) طی سدۀ هفدهم منابع متعددتر شدند، ولی حصول به رقمی کلی و دقیق برای حجم تجارت مشکل تر گردید. زیرا ابریشم خام ایران از مسیرهای مختلفی به اروپا می رسید. اگر چه لوانت هنوز مسیر اصلی بود، اما تنها مرکز تجارت ابریشم نبود. در حدود1620م، حلب با رشد جدّی ازمیر(زمیرنا) روبه رو شد. در نیمه دوم این سده ازمیر بیشترین سهم صادرات ابریشم را در دست داشت، ولی نتوانست به طور کامل جانشین حلب گردد. در ربع دوم سدۀ هجدهم که عرضه ابریشم ایران دچار وقفه و گسیختگی گشت و بازرگانان به ابریشم سوریه روی آوردند، حلب دوباره تبدیل به مرکزی عمده شد. حلب و ازمیر تنها مجرای ابریشم ایران نبودند، گاهی که کشتیرانی مدیترانه به دلیل جنگ یا دزدی دریایی تهدید و خطرناک می شد، ابریشم از راه های دور در خشکی و از طریق بورسا، استانبول و شبه جزیرۀ بالکان به آدریاتیک، حمل و تدارک می شد. لوانت در کل تحت الشعاع مسیرهای باز دیگر قرار گرفت. در دهه های 1620 و1640م، کمپانی های انگلیسی و هلندی هند شرقی مقادیر معتنابهی از ابریشم خام ایران را از مبداء خلیج فارس و از مسیر کیپ به اروپا آوردند. بعدها و در اواخر این سده دولت روسیه موافقت کرد که ابریشم خام ایران از بندر آستراخان دریای خزر و راه های آبی روسیه به بالتیک و دریای سفید عبور کند و آن گاه کشتی های هلندی محصولات را به آمستردام حمل کنند. تنها داده های مسیر کیپ در دسترس بوده و قابل اعتمادند. این مسیر به وسیله کمپانی هند شرقی مورد استفاده قرار می گرفت، اما هرگز مهم ترین راه ها محسوب نمی گشت. ارقام پراکنده و مشکوک مسیرهای دیگر بایستی با برآوردها و تخمین های مسافران، دیپلمات ها و بازرگانان کم و بیش مطلع تکمیل می شد. گرچه برآوردها، تفاوت های فاحشی دارند و کل صادرات ابریشم را از 1800 تا 40000 عدل ذکر کرده اند، ولی حصول به میزان معقولی از تجارت را ممکن می سازند. اما به هر حال ارقام دقیقی نیستند. بالاترین تخمین ها از آنِ رابرت شرلی، ماجراجوی انگلیسی است. یعنی 40000 و 34000 عدل. شواهد این ارقام را تأیید نمی کنند و با اطمینان می توان آنها را کنار گذاشت. شاردن، کل تولید ایران را 22000 عدل(حدود1670) دانسته است و این رقمی است که بیش از همه ذکر می شود(2). با اینکه شاردن منبع موثقی محسوب می شود ولی رقم او در اصل متکی بر داده های سی سال پیش تر اولئاریوس(3)بوده و رقم او برای درنظر گرفتن رشد، 2000 عدل به آن افزوده است. در واقع نه شاردن و نه اولئاریوس هیچ کدام درگیر تجارت ابریشم خام نبوده اند و این ارقام برآورد افراد مورد اعتماد آنها بوده است. اولین آنها مربوط به دو مأمور کمپانی هند شرقی به نام بارکر Barker و پتوس Petus است که در سال1618م. در ایران خدمت می کردند. آنان کل تولید ابریشم را (به جز استان خراسان که تولید آن در داخل مصرف می شد یا به هندوستان صادر می گشت)168000من شاهی [5] (9300عدل) دانسته اند. به باور آنان 23 این مقدار یعنی 6200 عدل به غرب صادر می شده است(4). رقم بسیار کمتر از تخمین شاردن، ولی بیش ازمحاسبات ستینس گارد است. ذکر این نکته ضروری است که به نظر بارکر و پتوس تولید آن زمان در اثر صدمات ناشی از جنگ (در استان های تولیدکننده ابریشم) 1700 عدل کمتر از معمول بوده است. ظاهراً این افراد نیز چون شاردن، به افراط گراییده اند، زیرا سال 1618 دومین سال حضور کمپانی هند شرقی در ایران بود و محتمل است که آنان نیز دچار گرایش به مبالغۀ رایج در میان اولین مأموران کمپانی شده باشند. ارقامی که اورشی Overschie، مأمور هلندی، در سال 1637 ارائه داده، بسیار کمتر است. ولی از آنجا که او احتمالاً با تجربه ترین مأمور اروپایی بوده، تخمین های وی درخور توجه جدی است. او کل تولید ابریشم ایران را 2800 عدل محاسبه کرده، که 2100 عدل آن از گیلان حاصل می شده است. از کل ابریشم تولید شده300 عدل روانه بازار ترکیه می شده، 1000 عدل را صنایع داخلی مصرف می کردند و 1500 عدل نیز به اروپا صادر می گشت. اگرچه اورشی فرد مطلعی بوده اما ناظر بی طرفی نبوده است. او بعدها تلاش کرد تا کمپانی هند شرقی هلند انحصار صادرات ابریشم خام ایران به اروپا را به دست گیرد، و ارقام ذکر شده او در واقع برگرفته از گزارشی است که وی در آن مدیران خود را متقاعد می کند که این اهداف تقریباً حاصل شده است. بنا برگفته اورشی در سال پیش از آن، هلند 1000 عدل و انگلستان 373 عدل از محصول را خریداری کرده و سهم ارمنیان، که از طریق لوانت صادر کرده اند، بیش از 100 عدل نبوده است(5). ولی مدیران کمپانی قانع نشدند و با نارضایتی آشکاری خاطرنشان کردند که کماکان نیمی از ابریشم هلند از طریق لوانت تامین می گردد و بازرگانان انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی هیچ گونه کمبودی در عرضه ایران ندیده اند(6). واضح به نظر می رسد که اورشی حجم مبادلا ت را کمتر از واقع برآورد کرده است. درباره تولید ایران، دو برآورد درخور توجه دیگر نیز وجود دارد. در دهۀ 1660 و1670 م. جمعی از تجار ارمنی ــــ که به حق خبرگان تجارت ابریشم بودند ــــ به دربار روسیه رفتند تا برای گشودن مسیر تجارت ابریشم از طریق روسیه مذاکره کنند. آنان درموارد متعدد اعلام داشتند که حجم صادرات ابریشم ایران 4000 محموله یا 8000 عدل است(7). در حدود پنجاه سال بعد که پطر کبیر آماده حمله به استان های مجاور دریای خزر در ایران شد، یکی از بازرگانان هندی فعال در تجارت دریای خزر که در آستراخان سکونت داشت به یکی از افسران پطر کبیر گفته بود که ایران 9000 عدل ابریشم خام به ترکیه و مدیترانه صادر می کند(8). با توجه به نزدیک بودن این دو برآورد، می توان به آنها اعتماد کرد. اما قابل ذکر است که به هر حال ارمنیان انگیزه ارائه ارقام بیش از واقع را داشته اند. آنان سعی داشتند دولت روسیه را متقاعد کنند که درصورت مجوز دادن به جریان تجارت ابریشم، درآمدهای گمرکی سرشاری خواهند داشت. رقم 2800 اورشی و 8000 یا 9000 بازرگانان مذکور را با وجود تفاوت فاحشی که دارند، بایستی به عنوان حدود پایین و بالای برآوردها درنظر گرفت. تنها آمار نسبتاً کاملی که از تجارت ابریشم وجود دارد، مربوط به صادرات کمپانی های هند شرقی هلند و انگلیس است. آنها طی دهۀ1620م. درکل 670 عدل صادر کرده اند. رقم مذکور در دهۀ 1630 به حدود 1000 عدل رسیده، ولی در خلال دهۀ 1640 تنزل یافته و به حدود 600 عدل می رسد و پس از آن نیز هرگز از چندصد عدل بیشتر نشد. بیشترین مقدار صادرات این دو کمپانی در سال های 1637 ــــ 1638 بوده که مجموعاً 1873 عدل صادر کردند(9). ارقام مربوط به مسیر لوانت، در این دوره بسیار پراکنده است. بنابر گزارشی از سفیر ونیز در حلب در سال1620، 4000 عدل ابریشم به شهر حلب رسیده است که 1400 عدل آن را انگلیسی ها خریداری کردهاند(10) اما انگلیسی ها در سال 1621 تنها 118000 پوند بزرگ یا 760 عدل از حلب صادرات داشته اند(11). ارقام گمرک اسکندرون(بندر دریایی که با فاصله از حلب قرار داشت) کمتر از اینها است و کل صادرات ملل مختلف به شرح زیر ثبت شده است(12): دوره زمانی عدل 1624ــــ1625م. 544 1626ــــ945 1627 1627ــــ611 1628 1628ــــ1801 1629 این ارقام چندان مورد اطمینان نیستند. زیرا فعالیت بندر اسکندرون در1624ــــ 1625 به علت حمله دزدان دریایی بیش از شش ماه تعطیل شد و دهه 1620 سال های سختی برای حلب بوده و جنگ، راه ها را نا امن کرده بود. در هر حال عمده صادرات همچنان از طریق ازمیر انجام شده است . داده های بعدی ذکر شده در این سده بزرگ تراند. تاجری در حدود سال 1675 مقادیر ابریشم خام ایران را که از ازمیر صادر شده 2900 عدل(13) ذکر کرده، که100 عدل آن را انگلیسی ها خریده اند. برآورد دیگری در اوایل سدۀ هجدهم، صادرات ازمیر را 2000 عدل(14) و صادرات حلب در همان زمان را در حدود 1400 عدل دانسته است(15). ارقام پراکنده ای هم در گمرکهای مارسی و لندن به عنوان واردات ابریشم فرانسه از ازمیر و انگلیس از لوانت ثبت شده اند. جدول زیر ارقام مذکور را که به واحد عدل های 105 کیلوگرمی تبدیل شده اند نشان می دهد: دوره زمانی واردات فرانسه از ازمیر(16) واردات انگلیس از لوانت(17) 1663ــــ1669 ــــ 1700 169ــــ1700 ــــ 1400 1701ــــ1710 300 1300 1711ــــ1720 300 *D1800 U 2000 1721 ــــD 40 17301600 U1700 *D و U دلالت بر تفاوت ارقام در دو منبع مختلف دارند. (ر.ک. به فهرست منابع شماره 17) این ارقام نشان می دهند که انگلیسی ها عمده ترین واردکنندۀ ابریشم لوانت بوده اند و فرانسوی ها مقام بعدی را داشته اند، ولی بدبختانه همان قدر که داده ها را به حساب آورده اند، آنها را سرسری گرفته اند. ارقامی از واردات هلندی ها (که سهم آنان هم عمده بود) و یا از ارمنیان (که ابریشم را شخصاً و با کشتی های دربستی به اروپا حمل می کردند) در دست نیست. به علاوه این داده ها تنها مربوط به دو بندر مهم اروپا است. ما برای به دست آوردن تصویری کامل از این تجارت به اطلا عات و ارقام ونیز، لیورنو و آمستردام هم نیازمندیم. بدین سان، جدول بخش بزرگی از کل واردات ابریشم خام ایران به اروپا از لوانت را نشان می دهد، ولی بیش از آن اطلاعی نمی دهد. در اواخر سدۀ هفدهم و اوایل سدۀ هجدهم مسیر کیپ اهمیت خود را از دست داد و با وجود تلاش های پراکنده ای که برای احیای آن صورت گرفت، در سال تنها چندصد عدل از آن مسیر حمل می شد. بر عکس مسیر روسیه، به ویژه در دهۀ1690م. که نُه سال جنگ مسیر لوانت را مسکوت گذاشته بود، رشد چشمگیری یافت. ارقامی که در بایگانی های روسی از محموله های انفرادی ابریشم ثبت شده اند، حاکی از تجارتی قابل تأمل است، ولی این اطلاعات برای محاسبه صادرات سالانه بسیار ناقص اند(18) محققان معاصر، حجم صادرات از طریق روسیه را در سال، 1000 عدل برآورد کرده اند(19). به دلیل فقدان ارقام مربوط به بنگاه ها، حصول به رقمی قطعی از صادرات ابریشم خام ایران ممکن نیست. اما اطلاعات در دسترس حاکی از تجارت قابل ملاحظه و در حال رشد است. واردات اروپا در اوایل سدۀ شانزدهم به چندصد عدل محدود می شد، این رقم در اوایل سدۀ هفدهم به بیش از 2000 عدل رسید، که محتملاً بسیار بیشتر از آن بوده است. تا اواخر سده هفدهم و اوایل سده هجدهم، حجم واردات اروپا به 5000 عدل رسید و حتی رقم 8000 که تجار ارمنی ذکر کرده اند، چندان بعید به نظر نمی رسد. ابریشم و اقتصاد ایران تجارت ابریشم، رگ حیاتی ایران عهد صفوی بود. نقره حاصل از تجارت اروپا تنها منبع فلزات قیمتی بود و بدون آن نقره ای برای ضرب سکه ها وجود نداشت، زیرا کمبود مداوم بازرگانی با هند کشور را از پول و نقدینگی خالی می کرد. مورخان بر اهمیت تجارت ابریشم خام برای اقتصاد ایران توافق دارند، ولی این عقیده را که تولید تجاری ابریشم خام به سرعت توسعه یابد تا تجارت در حال رشد را تأمین کند، چندان با دیدگاه های مقبول درباره اقتصاد دوره صفوی وفق نمی کند. بخش روستایی عموماً به عنوان بخشی ایستا و درگیر در سطح معیشت شناخته شده و در عمل از شهرها که با حیات بازرگانی جان می گرفتند، جدا افتاده و توسعه آنها در چنگ مالکین کوته بین و استثمارگر دور از روستاها بود. آنان نیز فقط در پی به دست آوردن مازاد تولید برای ارضای حوایج و نیازهای فوری خود بودند. روستاییان در کنار کاشت محصولات غذایی، ابریشم نیز تولید می کردند. محصول ابریشم تنها یک بار در سال به دست می آمد و از پاییز تا اوایل بهار در کل فعالیتی انجام نمی شد. دوره کوتاهی در اوایل تابستان، کار شدید و فشرده بود و مرد، زن و کودک کار می کردند تا کرم های ابریشم را چند بار در روز تغذیه کنند. ابریشم طی فرایندی که فقط به یک نفر نیاز داشت، از پیله ها جدا و سپس کلا ف ها را با هم عدل بندی کرده و بدون هیچ گونه عمل آوری دیگر، صادر می کردند. تولید ابریشم سرمایه اندکی می خواست. نوغان ها از ذخیره کرم هایی که درانبارهای ساده پرورش می یافتند، به دست می آمد. فرایند رشته کردن ابریشم به یک ظرف یا حوضچه فلزی (تنها نهاده گران قیمت) که در آن پیله ها را با آب گرم نرم می کردند و یک چرخ چوبی دستی یا پدالی که الیاف ابریشم برآن پیچیده می شد، نیاز داشت. افزایش و توسعه تولید با محدودیت های آشکار روبه رو بود. فصلی بودن ماهیت کار امکان این را که روستاییان فقط به تولید ابریشم بپردازند، سلب می کرد و کمبود نیروی کار و دسترسی ناکافی به برگ توت برای تغذیه کرم ها، سطح تولید را در فصل پرورش کرم محدود می ساخت. به هر حال دلیلی مبنی بر اینکه تولید به حد نهایی خود رسیده باشد، در دست نیست. اگر به چنین رشدی هم دست یافته باشند، احتمالاً در مناطقی ممکن شده که تولید ابریشم، فعالیتی غالب بوده است. شواهد موجود، تغییر گرایش عرضه کنندگان ابریشم خام از صنعت داخلی به بازارهای صادراتی را نشان نمی دهد و همچنین تلاش های انجام شده برای توسعه نوغان داری در دیگر مناطق موفقیت آمیز نبود. پس این سؤال همچنان باقی است که تولیدات روستایی ایران چگونه می توانست به تقاضای در حال رشد در اروپای دور دست، پاسخ درخور دهد؟ متأسفانه، درباره فرایند تدارک و بازاریابی تجارت ابریشم اطلاعات بسیار کمی داریم. بازرگانان ارمنی جلفای نو (حومۀ مسیحی نشین اصفهان) ابریشم خام را به لوانت می بردند و اروپاییان مقادیر مورد نیاز را از آنان می خریدند. سلطۀ ارمنیان بر این تجارت به اواخر سدۀ شانزدهم می رسد و معاصران آنان این امر را ناشی از استخدام و به کارگیری آن تجار به عنوان فرستادگان بازرگانی از سوی شاه عباس اول می دانستند. طبقۀ حاکم صفویانــــشاه، خان های قبایل، ماموران ارشد دولتی و اشراف محلی ــــ سهم بزرگی از بازار تولیدات کشاورزی را به عنوان اجاره یا بهرۀ مالکانه اخذ می کردند. ابریشم به عنوان کالایی با بازار حاضر و آماده وقیمت بالا و نقد، کالایی مطلوب تلقی می شد. بنابراین جای تعجب نیست که نخبگان سیاسی، توجهی جدی و مستمر به تجارت ابریشم داشتند. بازرگانان در دوران صفوی بخش اعظم خرید خود را از شاه، حکام استان ها و خرده مالکان می کردند. تا اواخر سدۀ شانزدهم، عمده ترین بهره برداران استان گیلان (که مهم ترین استان تولید ابریشم بود) حکام محلی آنجا بودند که تا آن زمان استقلالی نسبی داشتند. ولی در سال 1692م. شاه عباس اول آخرین بقایای استقلا ل آنان را سرکوب کرد و چند سال بعد نیز استان گیلا ن را در زمره املاک سلطنتی قرار داد. در این سال ها بود که ارمنیان (مأموران بازرگانی وی) انحصار عملی صادرات را به دست آوردند. شاه عباس در سال 1619 گامی فراتر نهاده و صادرات ابریشم را در انحصار سلطنت اعلام کرد. قیمت ها را افزایش داد و ارمنیان را به رقابت با مأموران کمپانی هند شرقی ترغیب نمود. او همچنین برای تهدید درآمدهای سلطان عثمانی اعمال نظارت خود را بر تجارت ابریشم افزایش داد. سلطۀ شاه بر تجارت به حدی بود که یک سیّاح ایتالیایی او را «نه فقط بزرگ ترین، بلکه تنها، بازرگان قلمرو پادشاهی» توصیف کرده است(20). حتی بعد از مرگ شاه عباس اول و با اینکه انحصار تداوم نیافت، شاه همچنان سهم بزرگی از تجارت ابریشم را در دست داشت.(بیش از 1000 عدل در سال1634 م) تسلط و بهره کشی مفرط نخبگان سیاسی از منابع اقتصادی ــــ از جمله تجارت ابریشم ــــ را از موانع توسعه سرمایه بازرگانی و بورژوازی مستقل در ایران ماقبل مدرن دانسته اند. ولی صادرات در حال رشد ابریشم، این امر را به سختی تأیید می کند. بی تردید درگیر بودن شاه و طبقۀ حاکمه به این فعالیت باعث محرومیت بخش خصوصی از این حیطه نشده بود. مسافران اروپایی شرح داده اند که در شهرهای محلی ابریشم خام را خودِ مردم محل می فروختند.(و احتمالاً منظور، بازرگانان کوچک محلی بوده و نه خود تولید کنندگان) بازرگانان عمده یا مأمورانشان به روستاهای گیلان رفته و ابریشم خام را بی واسطه می خریدند. اگرچه شواهد قاطعی نداریم، ولی محتمل است که آنها محصول ابریشم را به قیمت پایین پیش خرید می کردند و بقیه پول را در تابستان پس از برداشت یا جمع آوری ابریشم می پرداختند. نکته ای که همه محققان بر آن اتفاق نظر دارند این است که تجارت ابریشم کاملاً پولی شده و کسی محصول خود را بدون دریافت نقدی بهای آن نمی فروخت. در نتیجه سکه نقره در گیلان و حتی روستاهای آن برخلاف اکثر استان های دیگر، به وفور رایج بود. در واقع وجود ضرابخانه رشت تنها برای این منظور بود که از نقره های وارد شده سکه ضرب کنند و آنها را به جریان اندازد(21). تجار بزرگ ثروت و قدرت بسیار داشتند و صادرات هر یک از آنان به چندصد عدل، در سال می رسید. ثروت سرشار تجاری جلفا این باور را که سرمایه بازرگانی در ایران اندک و دچار کمبود و فتور بوده، از بین می برد. تجار ابریشم به جز سرمایه خود، سرمایۀ مسلمانان دیگر را حتی از جایی دور چون حلب، به کار می انداختند(22).(در قرارداد شراکتی یکی از اشراف ایران در1731 م، آمده که مبلغ 900 تومان سرمایه گذاری کرده است.) بر خلاف تصور، قدرت سیاسی بازرگانان کم نبود. در زمان شاه عباس اول ارمنیان شاه را تحت فشار قرار داده و او را تهدید به بازنگرداندن درآمدهای لوانت کردند. تعلیق انحصار تجارت بعد از مرگ شاه عباس اول نیز تا حدودی به خاطر همین اعتراضات تجار سرشناس ابریشم بود. گزارشی روسی در اوایل سدۀ هیجدهم اشاره دارد که به علت قدرت چشمگیر و نفوذ تجار ابریشم، تمامی تلاش های حاکم گیلان برای تهدید منافع تجار و بزرگان محلی با شکست مواجه شد(23). حتی در شرایط انحصار نیز سلطان تسلطی بلا منازع نداشت. شواهدی که قدرت انحصاری دربار را در خارج از استان های سلطنتی گیلان و مازندارن مشخص کند، وجود ندارد. انحصار در استان های شیروان و قرا باغ ــــ که آنها نیز استان های مهمی در تولید ابریشم بودند ــــ قدرتی نداشت. ادارۀ این دو استان به طور غیرمستقیم در دست حاکمانی بود که مأموران خود را بر سرکار می گماردند و بر آنان نظارت داشتند. در گیلان نیز انحصار کامل نبوده و بخش خصوصی، با پرداخت عوارضی سنگین به شاه، مجوز فعالیت داشت(24). حتی کمپانی های هند شرقی اجازه داشتند که در زمان کافی نبودن ذخایر و تولیدات سلطنتی، از عرضه کنندگان خصوصی خرید کنند(25). انحصار قادر نبود عملیات بازرگانی را از روال خود خارج و دچار وقفه کند. مأموران شاه می دانستند که برای تأمین مطمئن محصول باید از پیش، قرارداد بسته و پول آن را نقداً بپردازند. شواهد و قرائن چندان قابل قبولی در تأیید تعارض منافع بین بازرگانان و طبقه حاکم صفویه وجود ندارد. به عکس، اشتغال طبقه حاکم از طریق گردآوری و جهت دهی بخش اعظم تولید ابریشم، تسهیلات قابل ملا حظه ای برای تجارت فراهم می ساخت. محصولات برای فروش در لوانت در اختیار بازرگانان قرار می گرفت و آنها یا حق العمل کاری می کردند و یا بعد از کسب درآمد، وجوه را پرداخت می نمودند. پاسخ این پرسش که ایران چگونه قادر بوده تولید خود را به طور اساسی افزایش دهد و صادر نماید، در بین نخبگان بازرگانی و زمین داران نهفته است. آنان در نظامی از تولید بازرگانی که انگیزه ها و دامنه نفوذش تا تولید کنندگان منفرد نیز رخنه کرده بود، فعالیت می کردند. ابریشم ایران و صنعت اروپا واردات ابریشم ایران طی سدۀ هجدهم، نشان از سهم عمده مواد خام در صنایع ابریشم اروپا دارد. تا اواسط سدۀ هیجدهم هیچ کشور آسیایی دیگری رقیب ایران نبود. برای مثال، کمپانی های هند شرقی هلند و انگلیس در سال های 1669ــــ1718م. سالانه در حدود 1000 عدل ابریشم از بنگال وارد می کردند که این مقدار چندین برابر ابریشمی بود که از چین وارد می شد(26). مقایسه این داده ها با منابع تولید ابریشم در اروپا مشکل تر است، زیرا بیشتر آن به طور محلی مصرف و سوابق آن ثبت نمی شد. سیسیل که یکی از مهم ترین تولیدکنندگان ابریشم خام اروپا در سدۀ هفدهم بود و در سال بین 500 تا 600 هزار پوند مسینا (در حدود 1500 تا 1800 عدل) صادرات داشت(27). حصول به ارقام مصرف اروپا چندان ساده نیست، ولی اطلاعات یکی از بزرگ ترین مراکز بافندگی نیمه سدۀ هجدهم در لیون حکایت از مصرف 6000 عدل ابریشم را در سال دارد(28). این موارد نشان می دهند که نقش ایران درصنایع اروپایی این دوره بسیار مهم بوده است. ابریشم خام ایران را ایتالیا، فرانسه، هلند و انگلستان وارد می کردند. ولی اهمیت آن برای کشورهای شمالی بیش از کشورهای جنوبی بود. فرانسه و ایتالیا دسترسی آسانی به ابریشم عرضه شده در سیسیل، جنوب فرانسه و خاک اصلی داشتند و ابریشم لوانت تنها کمبودها را جبران می کرد. اما انگلستان و هلند چنین منابعی را در اختیار نداشتند. توسعۀ صنایع ابریشم آنها تا حدود زیادی به بازرگانی ماورای دریاها و واردات وابسته بود. تولد صنعت انگلستان را، اغلب به سرازیر شدن مهاجران اروپایی ــــ در اواخر سدۀ شانزدهم از فلا ندر و بعد از 1685 از فرانسه ــــ نسبت داده اند. ولی عامل مهم دیگر این بود که کمپانی لوانت، که دیگر قادر به ورود سودآور ادویه از لوانت نبود، از اوایل سدۀ هفدهم آغاز به واردات ابریشم خام، در حجم بالا کرده بود(29). بعدها در همین سده انگلستان و هلند ابریشم ایران، بنگال و چین را از مسیر کیپ وارد کردند. دسترسی به منابع متنوع عرضه، مزیتی محسوب می شد. اما حفظ و تنظیم سطح واردات مشکل بود، زیرا اروپا هم نظارت مستقیمی بر مراکز عرضه نداشت و هم مسیرهای ارتباطی دریایی و زمینی، طولانی و آسیب پذیر بودند. از آنجا که اخبار به کندی انتشار می یافت، اطلاعات مربوط به شرایط بازار اروپا، دیر به آسیا و حتی لوانت می رسید، به این ترتیب نقش مفید و کارآمدی نداشت. واردات از منابع متعدد، اثرات و مسائل غیرقابل پیش بینی را به دنبال داشت، و به این علت بازار اروپا در سراسر قرن با مازاد و کمبود متوالی مواجه شد. درنتیجه قیمت ها و به سبب آن درآمدهای تجارت ابریشم به شدت متغیر بود. قیمت ها در لندن بیش از حلب نوسان داشت(30). اگرچه این مشکلات غالباً کوتاه مدت بودند، ولی جنگ نُه ساله 1689ــــ1697م، تزلزل وضعیت صنایع انگلستان و هلند را نشان داد. تجارت لوانت به طور جدی مختل شد و کمبودی جدی ظاهر گشت. این مسئله باعث گردید تا کمپانی های هندشرقی مبادرت به افزایش سفارش از بنگال نمایند. اما در اینجا نیز شرایط سیاسی، عرضه را دچار وقفه کرده و با بروز این مشکلا ت مضاعف ماشین های بافندگی بدون استفاده ماندند(31). در بلندمدت، تنوع عرضه به نفع اروپا بود. وقتی در دهه های بعد از 1720م، عرضه ابریشم ایران دچار بحرانی جدی شده و هجوم عثمانی و روس، تمامیت ارضی ایران عهد صفوی را از بین برد، کمبود ابریشم لوانت با افزایش واردات از بنگال و چین جبران گشت. آسیب پذیری ذاتی یک صنعت متکی بر عرضه مواد خامی که خارج از حیطه کنترل اروپا بود، خود انگیزه ای دایمی برای حصول به منابع جدیدتر عرضه یا افزایش نظارت و کنترل بر منابع موجود را ایجاد می کرد. وابستگی صنایع انگلیس و هلند به ابریشم آسیا آثار گسترده تر دیگری نیز داشت. تولید ابریشم در اروپا از اواخر سده هفدهم شروع به مکانیزه شدن کرد. ایتالیا و فرانسه پیشگامان این عرصه بودند. به خصوص، با گسترش چرخ منظم ــــ منظور ماسورۀ مکانیزه است ــــ نخ تابی ابریشم، امکان استفاده از نخ ابریشم به عنوان تار پارچه های مرغوب را فراهم کرد. انگلستان و هلند مجبور به ایجاد استانداردهای مخصوص به خود شده و شروع به وارد کردن نخ از ایتالیا شدند و از ابریشم آسیا تنها به عنوان پود بافته ها و اقلامی چون نوار و دکمه، استفاده می کردند. وابستگی به ابریشم ایتالیا حتی در دهۀ دوم سدۀ هجدهم نیز که چرخ منظم به انگلستان راه یافته بود، ادامه یافت. از آنجا که ابریشم لوانت، بنگال و چین برای به کارگیری در این فرایند جدید مناسب نبودند، ورود ابریشم ایتالیا الزامی بود. بخشی از این مسئله به کیفیت پایین ابریشم آسیا باز می گشت، ولی علت مهم تر فقدان یکدستی و یکنواختی در آن بود(32). ولی با وجود استفاده از انواع مرغوب ابریشم، مشکلات هنوز باقی بودند(33). بازرگانان لوانت همواره از کیفیت محصول شکوه داشتند، زیرا تجار ارمنی به اختلاط ابریشم نامرغوب و مرغوب شهره بودند(34). به علاوه، تولیدکنندگان ایرانی، ابریشم را در کلاف های بسیار بزرگی می پیچیدند، که برای استفاده در چرخ منظم، مناسب نبود. عمر اندک تجارت انگلیسی ها با گیلان، در دهه1740 م. خود بر غیر قابل حل بودن این مشکلا ت دلالت دارد. مأموران آنان موفق به تهیه کلاف های کوتاه از ابریشم یکنواخت و مطلوب شدند(35). ولی این کار برای بازرگانان لوانت، که ابریشم را از واسطه های ارمنی می خریدند، ممکن نبود. کمپانی های هندشرقی هلند و انگلیس که دربنگال ارتباط مستقیمی با تولیدکنندگان داشتند، با تلاش مشترک بسیاری موفق به کنترل کیفیت شده و حتی دستگاه ماسوره اروپایی را هم به آنجا بردند(36). گرچه در نخ تابی منظم جایگزینی برخی از انواع ابریشم چین با نوع ایتالیایی آن امکان پذیر بود، ولی مشکل کیفیت همیشه وجود داشت(37). در سدۀ نوزدهم ماسورۀ مکانیزه در چین نیز به کار افتاد. استفاده از آن برای افزایش بهره وری یا کاهش هزینه ها نبود، بلکه بدین منظور بود تا ابریشم خام مورد نیاز در صنعت مکانیزه با کیفیتی یکنواخت تولید گردد 38. ایران نیز با وضعیتی مشابه روبرو شد. ابریشم ایران، تنها در سدۀ نوزدهم که اروپا، ماسوره مکانیزه را به منصۀ ظهور رسانید، دوباره به عرصه تجارت جهانی بازگشت. در نهایت با ماشینی شدن صنعت، ثابت شد که دسترسی صِرف به منابع خام کافی نیست و تولید باید تحت سلطه قرار گیرد. نتیجه گیری قبل از آنکه اروپائیان تولید ابریشم خام را خود بسط و توسعه دهند، بر منابع ماورای دریاها تسلط یافته بودند، از این دیدگاه و در بلندمدت تجارت ابریشم خام ایران چیزی بیش از یک میان پرده به نظر نمی رسد. انقطاع نهایی در عرضۀ محصول ایران از زمانی فرا رسید که صنعت ابریشم اروپا توانست به منابع متنوعی دست یابد و دیگر توان تحمل فقدان نظارت و کنترل کمی و کیفی ناشی از مسیر طولانی تجارت با گیلان را نداشت و شرایط سیاسی تنها آن را تسریع کرد. تجارت مذکور در زمان خود اهمیتی بسیار داشت و هم عصران آن نیز به آن اذعان داشتند. تجارت ابریشم برای ثبات پولی ومالی ایران حیاتی بوده و به عقیدۀ مؤلف این مقاله عامل آغازین تولیدات تجاری، کشاورزی محسوب می شد.(حتی با وجودی که انقراض دولت صفوی در سدۀ هفدهم نقطه پایانی ناگهانی بر آن گذاشت) واردات ابریشم خام ایران، که در مقیاسی بزرگ انجام می گرفت به صنایع اروپا فرصت رشد سریعی را داد که بدون آن ــــ در دورانی که منابع عرضه دیگری در دسترس نبود ــــ ممکن نمی شد. موفقیت ملل دریانورد، چون انگلستان و هلند، در تأمین دسترسی به ابریشم خام ایران باعث جهشی عمده در صنایع نساجی آنان گشت. گرچه وابستگی اروپا به ابریشم ایران، آنان را به علت خطرات ناشی از طولا نی بودن مسیرهای عرضه، آسیب پذیر می کرد، ولی صنایع اروپای شمالی، بدون آن به سختی می توانستند چنان رشد زود هنگامی را آغاز کنند. 1.STEENSGAARD, NIELS. The Asian trade revolution of seventeenth century, chicago, 1973,pp.160-162. 2.CHARDIN, JEAN,Voyages de Chadin…,ed.L.LANGLES,10 VOLS, Paris,1811.vol 4.pp. 162-163. 3.OLEARIUS, ADAM. Vermehrte newe Beschreigung der Muskowitschen und Persischen Reise (1)., SCHLESWIG, 1656 (reprint Tubingen 1971), p.601. 4.FERRIER, RONALD W. ” An English view of the Persian trade in 1618” Journal of the Econonic and Social History of the Orient, Vol. 19, part.2,1976,pp.198-199. 5.DUNLOP, HENDRIK, Bronnen tot de geschiedenis der Oostindesce Compagnie in Perzie, s` Gravehage, 1930,p.612. 6.ibid, pp.657,665-666. 7..Erevan, 1953, pp.37,39,46/55. 8.SOIMONOV, FEDORI. Opisanie Kaspiiskago Morya…Saint Petersburg, 1763,p.108. 9.STEENSGAARD,op,cit ., p.395 (using a bale of 100kg) 10.ibid,p.182 DUNLOP,op.cit,p.11. 11.DAVIS,RALPH “England and the Mediterranean 1570-1670”, Essays in The Economic and Social History of Tudor England, ed.F.J. FISHER, Cambridge, 1961,p.125. 12.KALDY-NAGY,”Dannye k istorii levantinskoi torgovli v nachale XVII stoletiya”, Vostochnye istochiki po istrii Yugo-vostochnoi i Tsentral` noi Evropy,vol,2, ed.A.S, Tveritiniva, Moscow, 1969,pp.327-330. 13.SAVARY,JACQUES (the elder), Le parfait negociant, Paris, 1742- 1749, vol.1, Part 2, book 5, pp. 410-413. منابع و حواشی: هر عدل را 100 کیلوگرم در نظر گرفته است. 14.PITTON de TOURNEFORT, JOSEPH, Relation d` un voyage du levant, Paris, 1717, vol 2,pp, 438,497. او وزن این عدل ها را به طور قابل ملاحظه ای بیش از 105 کیلوگرم مشخص کرده است تعداد آنها با احتساب هر عدل 105 کیلوگرم در حدود 4000 عدل می شود. 15.Archives du Ministere des Affaires Etrangers, Paris, Correspondence Politique, Perse, vol.s,f.22. 16.ULKER,NECMI The Rise of Izmir 1688-1740, unpuablished PhD dissertation. University of Michigan, 1974, pp.83-84. 17.Based on ANDERSON, SONIA, An English consul in Tarkey Paul Rycant at Smyrna, 1667-1678 Oxford, 1989,p.160. DAVIS, RALPH, Aleppo and Devonshire Square, London. 1967, pp.42,139. and ULKER, op. cit. 86-87. در اینجا نیز اندازۀ عدل ها بسیار بزرگ منظور شده اند و تعداد کل آنها تقریباً معادل 3600 عدل 105 کیلوگرمی است. آنها را به ترتیب با “D” و “V” مشخص کرده ایم. احتمالاً ارقامی که در اینجا دربارۀ حجم تجارت ارائه شده اند بسیار کم محاسبه شده، 18.KUKANOVA, NINA, G, Ocherki po istorii russke-iranskikh torgovykh otnoshenii v XVII-pervoi polovin XIX veka, Saransk, 1977, pp. 86, 108-110, tables 1-2. 19.GLAMANN, KRISTOF, Dutch-Asiatic trade 1620-1740. copenhagen The Hague, 1958, p. 126. HANWAY, JONAS, AN Historical Account of the British Trade over the Caspian Sea…, London, 1753, vol.2,p.31. 20.VALLE, PIETRO DELLA, Viaggi, Brighton, 1843, vol,2,p.41.
22.KHACHIKYAN, SH.L., Nor Jughayi Hay vacharakanutyune…, Erevan, 1988,p.121. MASTERS, B., The Oregins of western economic dominance in the Middle East, new York, 1988,pp. 62-63. SOIMONOV, op. cit, pp. 189-190. 24.DELLA CALLE, op.cit., vol.2,p.59. 25.MELINK-ROELOFSZ, M.A.P., ” The earliest relation between Persia and the Netherlands”, Persica, vol 6, 1972-1974, pp. 1-50. 26.PRAKASH, OM, The Dutch East India Company and the economy of Bengal, Ptrinchton, 1985, pp. 217-218, CHAUDHURI, KIRTIN, The trading world of Asia and the East India Company 1660-1760, cambridg, 1978, pp.533-535, GLAMANN. OP.cit, pp.112-131 passim. 27.AYMARD, M., “Commerce et production de la soie secilienne aux XVIe et XVIIe siecles ” Melanges d Archeologie et d` Histoire, vol.77, part 2, 1965, p.640. 28.ibid, p. 610. زیرا او در صفحه 116 منبع دیگری را ذکر کرده که در آن مقدار واردات فرانسه از ازمیر در حدود سه برابر ارقام مندرج در صفحه 83 ذکر شده است.
31.PRAKASH, op. Cit., p.217, GLAMANN, op.Cit., p. 126, CHAUDHURI, op. cit, p. 348. 32.DAVIS Aleppo, pp.136-137, CHAUDHURI, op.cit, pp.346-347. 33.PRAKASH, op cit, p 208, DAVIS, Aleppo,p. 140,CHAUDHURI, op.cit., p.349. 34.ANDERSON, op. cit, pp. 162-163,ULKER, op cit, pp, 89-96. 35.HANWAY, op cit, vol2 p.16. 36.PRAKASH, op, cit, pp. 111-117,CHAUDHURI, op cit,p.350. 37.ibid pp.349-350. 38.LI, LILLIAN M., China,s silk trade: traditional industry in the modern world, 1842-1937, Cambridge (Mass), 1981, pp. 29-30.
این مقدار به تفکیک کشورهای مبداء عرضه عبارت بوده از: سیسیل 1600 عدل، ایتالیا1500، لوانت 1400، اسپانیا300 ، پرووانس، لا نگرک و دوفین 1200 عدل. پینوشت: دانشکده مطالعات خاورمیانه دانشگاه منچستر لوانت، به طور کلی به نواحی ساحلی شرق دریای مدیترانه و به وِیژه آسیای صغیر، سوریه و لبنان اطلاق میشد. چهار راه مسیرهای بازرگانی و محل اتصال راههای اروپا، آسیا و آفریقا بوده است. واحد تجارت ابریشم عدل بود. اندازه عدلها تا حد زیادی متغیر بودند و به قدرت حیوانی که آن را حمل میکرد بستگی داشت. در اینجا اندازه استاندارد هر عدل را برابر با 105 کیلوگرم مورد قبول قرار دادهایم. شهری در سرزمین دولت عثمانی در ساحل دریای مرمره، هم اکنون نیز شهری به همین نام در نزدیک سواحل مرمره وجود دارد. من شاهی معادل دو من تبریز بود (من تبریز- 950/2 گرم و معادل 4 چارک) و 1280 مثقال یا در حدود 6 کیلوگرم میشد. در اصفهان، کاشان، رشت و سایر جاها نیز کاربرد داشت (تاریخ اقتصادی ایران. ویراستار: چارلز عیسوی، ترجمه یعقوب آژند. نشر گسترده، چاپ دوم، تهران 1369 ص 614.) |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 22
|