فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۴
تاریخ و تمدن قوم اورارتو یا آرارات
نویسنده: فریده معتکف
اشاره:
خانم دکتر فریده معتکف، ایران شناس و مؤسس انجمن ایران شناسان تهران، دوره تحصیلات خود را در مدرسۀ عالی خواجه نوری در دوران قبل از انقلاب اسلامی به پایان رسانید. در سال ۱۳۶۲ راهی آمریکا شده، در دانشگاه نیوپورت کالیفرنیا به کسب تحصیلات عالیه پرداخته و در سال ۱۳۶۷ به درجۀ دکترا در رشتۀ ایران شناسی و هنر نایل گردید. پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۶۸ در تهران، انجمن ایران شناسان را تأسیس نمود.
انجمن ایران شناسان که در طی سال های متمادی به جایگاه ویژه ای دست یافته است، حاصل فعالیت خود را هر چهار ماه یکبار طی نشست ها و سخنرانی ها با مزامینی در حیطه فرهنگ، تمدن، هنر و عرفان ایران زمین ارائه می نماید.
خانم دکتر معتکف در بسیاری از کنگره های بین المللی که در ایران برگزار شده مشارکت فعال داشته، سخنرانی هایی در زمینۀ ایران شناسی ایراد کرده و مقالات متعددی در همین زمینه تألیف و به چاپ رسانیده است.وی عضو انجمن فرهنگ و ادب ایران در کانادا، عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ ایران شناسی پیک مهر کانادا و استاد راهنما و مشاور بسیاری از دانشجویان ایرانی است.هیئت تحریریۀ فصلنامۀ پیمان، مقالاتی دربارۀ تاریخ اقوام اورارتو، تمدن مردم اورارتو، معماری ارمنی، نقاشی ارمنی و حجاری ارمنی از دکتر معتکف دریافت نموده است که در فرصت های مناسب به چاپ خواهد رسانید.
تاریخ قوم اورارتو یا آرارات
سرزمینی که از اوایل سدۀ ششم پیش از میلاد مسیح ارمینا(Armina) نامیده می شد و از لحاظ موقعیت جغرافیایی میان سرچشمه های فرات و دجله قرار داشت. از شمال به کلخید(Colchide) (لازستان قرون بعد) و ایبری(Iberie) (گرجستان امروز) و آلبانی (ولایاتی واقع شده بین در کورا و رود ارس) محدود و آشور و ماد و بین النهرین در جنوب آن واقع و از مغرب به مشرق از فرات گرفته تا ملتقای رود کورش (کورا) به ارس امتداد داشت و حدود غربی آن تا کاپادوکیه می رسیده است. ارتفاع سطح این کشور از سطح دریا بین ۵۰۰ و۲۲۵۰ متر است و رشتۀ جبال توروس(Taurus) و انتی توروس(Taurus-Anti) و کوه های موازی با آنها که قلۀ آرارات بلندترین قلل آنهاست، اقوامی را که در آن سرزمین می زیستند مردمی کوهستانی بار آورده و در پناه استحکامات طبیعی که از آن برخوردار بوده اند، خوی جنگجویی بخشیده بود.
کوه آرارات که مأخوذ از نام اورارتو است و ارمنی ها آن را ماسیس(Masis) و ترکان آغری داغ (کوه تند) و ایرانیان کوه نوح و اعراب جودی خوانند در این سرزمین واقع و مانند المپ(Olympe) و البرز از روزگاران دیرین کوهی مقدس به شمار می رفته است. چنانکه بنا به سنت مذهبی یهود و اسلام کشتی نوح بر آن نشست. این کوه را دو قلۀ مستور از برف است که بلندترین آن دو ۵۱۶۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و از جمله آتشفشان های خاموش به شمار می رود که آخرین انفجار آن در ۱۸۴۰ میلادی روی داده است. منطقۀ اصلی دولت اورارتو در مشرق و جنوب شرقی دریاچۀ وان واقع بوده و پس از فتوحاتی قلمرو آن کشور تا دریاچۀ گوکچه یا سوان(Sewan) و الکساندرپول(Alexandropole) آن طرف رود ارس از شمال و از مغرب به رود فرات و از مشرق گاهی تا راوندوز(Rawanduz) و سرچشمه های رود زاب امتداد داشت. کشور خالدا یا اورارتو مشتمل بر قسمت اعظم ارمنستان و اوآیی ــ زیس (Uaisis)(بتلیس کنونی) شهر مرزی آشور و از مشرق مان نا (Manna) (در تورات مین نی) و سرزمین پاروسا (Parusa) در جنوب دریاچۀ ارومیه و از مغرب شامل ایالت کوچک موصصیر یا آری دی نیس(Ardinis) (شهر خدای آفتاب) می شد.
چون مقصود از نوشتن این رساله بحث در تاریخ قوم اورارتو است، از این روبه اجمال از اقوام دیگر که روزگاری در آن سرزمین به سر می برده اند نام می بریم.
۱ـ سوباری ها:
سوباری ها قدیم ترین قومی بودند که در سرزمین ارمنستان مسکن گزیدند آنان پیش از آنکه در آن سرزمین جای گیرند در کیلیکیه و سوریه و عراق و ماد و جنوب قفقاز می زیستند و قبل از سدۀ بیست ویکم پیش از میلاد به کشور ارمنستان در آمدند بنا بر تحقیقات باستان شناسان سوباری ها دارای مدنیتی پیشرفته و در صنعت و معماری به پایۀ بلندی رسیده و از نژاد هند و اروپایی بودند ومس و آهن را به کار می بردند خط آنان از انواع خطوط میخی بود. هوریها تمدن خود را از سوباری ها اخذ کردند.
۲ـ خاریمیدانی ها:
در ۲۰۰۰ پیش از میلاد این قوم به ارمنستان هجوم کرده و بساط شوکت واستقلال سوباری ها را برچیدند و در آن سرزمین مستقر شدند. این قوم پیش از آن در شمال دریای سیاه مسکن داشتند وسپس از آنجا مهاجرت کرده، در کوه های قفقاز به دو گروه تقسیم شدند، گروهی مسیر خود را ادامه داده به کاپادوکیه وسرزمین هیتی ها (Hitites)در آمدند و دستۀ دیگر در ارمنستان نشیمن گزیدند ودولت خاریمیدانی ها را تشکیل دادند اینان با سوباری ها آمیخته دولت بزرگی را که چند قرن دوام داشت، بنیان گذاردند. در صنایع گوناگون وتجارت مهارت یافتند وبا فراعنۀ مصر پیمان های بازرگانی بستند.
۳ـ پژوک ها ـ موزک ها:
در ۱۲۰۰ قبل از میلاد قومی دیگر از ترکیه خارج شده از تنگۀ داردانل گذشتند وبه دو دسته تقسیم شدند، یکی از آنها به آناتولی در آمده و دولت هیتی را منقرض کردند و در پروکیا دولت پروکی را بنیاد گذاردند. گروه دیگر که موزک ها باشند به کور خاریمیدانی ها در آمدند و دولتی جدید تشکیل دادند که پناهگاه گریختگان هتی بود.
۴ـ قوم هوری(Hourite)
هوری ها که در بین کوه های زاگرس ودریاچۀ ارومیه می زیستند در اواخر قرن هجدهم به بین النهرین هجوم آورده در آنجا سکنی گزیدند و سپس سوریه را به تصرف خود در آوردند از قدیمی ترین آثار کتبی که از این قوم به دست آمده شش لوح دینی است که در ماری وچند لوح دیگر در آلالخ (Alalakh)(تَلِ العطشانه) در دشت انطاکیه یافت شده است قدمت این الواح به چهارصد سال پیش از آثار هوری که در بغاز سومری پیدا شده، می رسد.
همچنین از شهر قطنه (Gatna) لوحی مشتمل بر نام های هوری به دست آمده است در میان الواح زیادی که از قرن پانزدهم در نوزی به خط آکدی کشف شده کلمات بسیاری به زبان هوری وجود دارد که معانی آنها را می توان از روی متن آکدی دریافت. در قرن پانزدهم نفوذ لشکری و هنر هوری چنان در سوریه گسترش یافت که مصریان در الواح خود به کشور کنعان اطلاق خورو(Khuru) کرده اند. پس از آنکه هیتی ها بر سوریه تسلط یافتند هوری ها نام خود را از دست داده به نام هیتی خوانده شدند تا اینکه هجوم آرامی ها به سوریه بقایای نفوذ هوری را از میان برد. در نزدیکی زحلۀ لبنان دهی است که الفرزل نام دارد. علمای زبان شناسی معتقدند که این نام اثری از بقایای نفوذ هوری ها در سوریه و لبنان است. زیرا همانطور که در الواح رأس الشمره آمده برزل (Brzl)در لغت هوری به معنی آهن بوده است.
به زعم بعضی از مستشرقان در حدود هفده قرن پیش از میلاد در همۀ ارمنستان یا ناحیۀ وان قومی به نام هوری مسکن و سلطنت و حکومت داشتند. ایشان مردمی آسیایی بوده و به طور قطع نژاد آنان را نمی توان تعیین کرد. تحقیقات اخیر مشابهت های بسیاری را بین لغت و زبان هوری ها و اورارتوها اثبات کرده است برخی از زبان شناسان زبان هوری را مانند اورارتو هم ریشه با ایبری(Iberienne) یا گرجی و از خانوادۀ زبان های قفقازی دانسته اند. هنر هوری از کوه های زاگرس تا حوالی دریای مدیترانه گسترش داشت. هوری ها معروف به پرورش اسب بودند و ارابه های جنگی داشتند که صاحبان آنها را ماریانی(Marianni) می گفتند واز طبقۀ ممتاز آن قوم به شمار می رفتند. خدایان اصلی هوری ها: تشوب رب النوعِ رعدو زنِ او هیبا رب النوع خورشید بود.
نام هوری ها ظاهراً مشتق از اهورا، یا اوراهاست که تا امروز نیز اورفا از شهر های جنوب شرقی ترکیه مأخوذ از این نام است.
آنچه مسلم است طبق اسناد هیتی و مدارک دیگر مردم هوری در دو قلمرو تاریخی در قرن پانزده و چهارده قبل از میلاد در آسیای پیشین قدم به عرصۀ ظهور نهادند وهوری ها به معنی مطلق در دیار بکر و میتان ها به معنی مقید در اسروهن(Osrhoene) (ناحیۀ ادسا یا اورها)سکنی داشتند. در نیمۀ اول هزارۀ دوم پیش از میلاد قومی هندواروپایی از خانوادۀ ایرانی در سرزمین هوری ها سکنی گزیدند و در قلمرو هوری و میتانی تحولات و تشکیلاتی به وجود آوردند و تأثیرات بسیاری بر آن دو قوم گذاردند، چنانکه نام های آریایی شاهان هوری و میتانی از تأثیر و آمیزش با آن قوم حکایت می کند؛ مانند نام ارتاتاما (Artatama)که ایرانی به نظر می رسد و مات تیوازا (Mattivaza)و توش رات تا (Tushratta) که سانسکریت هستند، از نام های خدایان هوری و میتانی مانند میترازیل(Mitrasil)، ارونازیل(Arunasil)، ایندار(Indra)، ناسات تیانا (Nasattyana) که همان خدایان ودایی میترا، وارونا، ایندرا، ناساتیا باشد، ارتباط آن دو قوم با آریاها مسلم می گردد. هوری ها و میتانی ها در تمدن بین النهرین، سوریای قدیم نیز نقش بزرگی را بر عهده داشتند.
۵ـ قوم نائیری
بنا به مدارک آشوری از زمان پادشاهی توکولتیـ نینورتا که در حدود (۱۲۱۸ـ۱۲۵۵ ) قبل از میلاد بر آشور فرمان می راند، در کتیبه های آن قوم سخن از نائیری(Nairi) به میان می آید. این پادشاه می نویسد که نائیری ها را که در جنوب دریاچۀ وان می زیسته اند مطیع آشور ساخته است. در زمان تیگلات پلسر اول (۱۰۹۰ـ۱۱۱۶) آشوری ها قسمت جنوب ارمنستان از آن جمله سرزمین قدیم نائیری را تسخیر کردند آشوری ها در کتیبه های خود دریاچۀ وان را دریای نائیری خوانده اند.
ظهور قوم اورارتو در تاریخ
در قرن نهم پیش از میلا د نائیری قدیم و چند ایالت دیگر در ارمنستان بعدی پس از سال ها کوشش و ستیز پادشاهان بیاینی ـ که همان کشور وان باشد ـ و طبق کتیبه های آشوری اورارتو خوانده شده اند، متحد شده و کشور وان یا اورارتو را تشکیل دادند. در ترجمۀ آشوری کتیبۀ روسا در توپ زاوا (Topzaua) نام این کشور اورارطو آمده است. نخستین پادشاه آشور که در کتیبه های خود از این کشور یاد کرده شلم نصر اول است که در اوایل قرن نهم این سرزمین را اورارطو خوانده است.
بنا به نوشتۀ آدونتز در تاریخ قدیم ارمنستان از قرن نهم به جای نائیری اورارتو در کتیبه های آشوری دیده می شود. در آثار اورارتو شاهان آن قوم به لقب و عنوان بیاینی (Biaini) و امرای توشپا (Toshpa)؛ یعنی، شهرِ وان که پایتخت ایشان بوده، خوانده می شوند. آدونتز عقیده دارد که بیااینی ممکن است لقب سلسلۀ شاهان وان باشد که پیش از سردوری اول در آن کشور سلطنت می کرده اند.
این کشور در کتیبه های آشوری و بابلی اورارطو(Urartu) خوانده شده و در یک نقشۀ قدیم بابلی محل اورا ـ اورارطو؛ یعنی، شهر اورارتو، در شمال آشور معین گردیده است و در یک لغت نامۀ بابلی نام اورارطو معادل تیل لا (Tilla) آمده که به معنی سرزمین بلند و مرتفع است.
در تورات غالباً از کلمه آراراط کشور و قوم آرارات (اورارتو) اراده شده است، آشوری ها در کتیبه های خود از مردمانی نام برده اند که در ارمنستان بعدی نشیمن داشته و با آنان در نبرد و ستیز بوده اند. این اقوام نائیری و مین نی و اوراردا یا اورارتو هستند. هرودت در تاریخ خود قوم اخیر را آلارود (Alarode)می نامد. اورارتو در تاریخ به نام دولت آرارات یا وان یا خالد یاد می شود و از کشوری اراده گردیده که بین رود ارس و دریاچۀ وان و ارومیه واقع بوده است. که همان ارمنستان قرون بعد باشد. اورارتوها در کتیبه های میخی خویش خود را خالدینی(Chaldini)؛ یعنی، خالدها نامیده اند. یونانیان، بومیان اصلی آن سرزمین را نیز خالد یا کلدانی گفته اند. وجه تسمیۀ ایشان به وان، به مناسبت نزدیکی آن کشور به دریاچۀ وان و علت نامیده شدنشان به خالد، به مناسبت نام خدای آنها خالدار و یا به قولی شریک بودن بومیان آن کشور با کلدانی ها در پرستش خدایان مشترک و هم نام بوده است و آثار مکشوفه دلالت بر آن دارد که مردم این سرزمین خدایان کلدانی را می پرستیده اند.
اورارتو را خالیپ نیز خوانده اند شاید آن نام مأخوذ از یک نوع فولاد است که آنها استخراج می کرده اند.
شهر وان را محتملاً ساردوری اول در ۸۴۰ بنا کرده و آن را پایتخت خود ساخته است، او نیز قلعه ای برای آن شهر ساخت که بعداً جانشینان وی استحکامات آن را تکمیل کردند. نوۀ او، منوآس(Menuas)، باغ بزرگی بر آن شهر بیفزود. در شمال آن شهر دریاچۀ وان قرار داشت که کشتی های تجارتی و جنگی در آن رفت و آمد می کردند. شهر وان در ایالت بیاینا (Biaina) یا بیانا (Biana) قرار داشت که معنی آن شهر بیا است که نام دیگر آن طوسپا ست که در کتاب موسی خورنی یا موسِس خورِناتسی(Moses Khorenatsi) توسپ آمده است.پایتخت آنها در محل وان درطبراق قلعۀ فعلی واقع بود و پیش از آنکه ارامنه به آن سرزمین مهاجرت کنند، دارای تمدنی درخشان بودند. پس از هجوم ارامنه و انقراض دولت آنها اورارتوها مدت ها در منطقه ای از درۀ رود آراکس ساکن بودند و به حیات ضعیف خود در مقابل قوم ارمنی ادامه می دادند.پادشاهان اورارتو خود را ارلی(Erili)، یعنی، شاه و گاهی شاه شاهان می خواندند و غالباً القاب رالئو Raleu (بزرگ) دان نو Dannu (مقتدر)، کیس ساتی Kissati (پادشاه کل) و شاکین Shakin (شاهزاده) را به خود می دادند.
به هر حال اورارتو یا خالدها بایستی از مغرب به سرزمین پهناورتری که در تاریخ نائیری خوانده می شود، مهاجرت کرده باشند. در آخر هزارۀ دوم قبل از میلاد انحطاط دول باستانی بین النهرین و آسیای صغیر آغاز شد از دولت های قدیم، مصر به حال خود باقی ماند و بر ویرانه های دول دیگر آشور به وجود آمد. در اثر قدرت آشور که کشوری جوان و تازه نفس بود دولت های هیتی و میتانی از میان رفت. در قرن نهم قبل از میلاد از اقوام بومی کوهستان های جنوب قفقاز، دولت تازه ای به وجود آمد که موسوم به اورارتو بود. در مغرب آسیای صغیر مهاجمان هند و ژرمنی فریگی منطقۀ پهناوری را به دست آورده، نفوذ آشور را به عقب راندند. ترقی دولت جدید اورارتو که در شمال آشور قدرت خود را بسط می داد سبب شد که قدرت دولت های جنوبی و دست نشاندۀ آشور بیشتر شود و هریک کم کم از زیر بار آن قوم شانه خالی کنند از این رو دولت آشور برای صیانت سلطۀ خود میدان مبارزات را به طرف شمال و شمال شرقی و کوهستان مغرب ایران و مشرق آسیای صغیر منتقل ساخت و این جنگ ها که با نهایت شدت از هر طرف جریان داشت باعث جلب اقوام جدیدی به آن منطقه شد و مردم هند و اروپایی شرقی که از جنوب روسیه به سمت قفقاز پیش می آمدند یکباره راه را برای پیشرفت خود باز دیدند، زیرا نیروی آنها در این منطقه، اکنون لازم به نظر می رسید. مادها و پارس ها از این اقوام بودند که از شمال به جنوب پیش می آمدند و چون مردمی تازه نفس بودند، و از آنجا که حریفان معرکه به وجود آنها احتیاج داشتند می توانستند همچون لشکریان مزدور در جنگ اورارتو و آشور دخالت کنند.
اورارتوها، مادها و پارس ها را ابتدا به جنگ آشور وا داشتند و اراضی وسیع و دشت های حاصلخیزی را به عنوان تیول به بزرگان ایشان واگذار کردند. از این رو مادها و پارس ها وظیفه داشتند که مرز اورارتو را از حملات آشور حفظ کنند. در این موقع بود که آشوری ها به معابر کوهستانی ای که به سوی ماد و پارس کشیده می شد حمله برده، دژها را تسخیر کرده تا دروازه های ایران شرقی پیش رفتند. به همین علت گروهی از سران ایرانی خط مشی خود را تغییر داده، طرفدار آشور شدند و با اخذ مال، مزدور آنها گشتند. از این رو دولت آشور با جلب این اقوام تازه نفس به سوی خود، توانست جنگ علیه آشور را با کامیابی به پایان برساند. از این پس دولت اورارتو دچار انحطاط شده به صورت دولت درجه دوم درآمد و دیگر برای آشور خطرناک نبود تا سرانجام در نتیجۀ تهاجم قوم تازه نفس ارمنی از پای درافتاد.
تمدن اورارتو
اورارتوـ چنانکه از کتیبه های این قوم پیداست ـکشوری ملوک الطوایفی بوده است. پادشاهان آن لقب اریلی اریلااوئه(Erilaue-Erili)؛ یعنی، شاه شاهان (=شاهنشاه) داشتند و مملکت اورارتو چندین ناحیۀ امیرنشین را شامل می شده است که همگی آنها از یک شاه بزرگ اطاعت می نموده اند.
بزرگ ترین خدای آن قوم خالدی(Khaldi) نام داشت که در کتیبه های شاهی به بزرگی و احترام از او یاد شده است و در همه جا پادشاهان و کشورگشایانِ اورارتو از او یاری و مدد خواسته اند و در فتوحات خویش خود را مدیون عنایات او دانسته اند و حتی قوم و زبان خود را به نام آن خدا، مردم خالدی و زبان خالدی خوانده اند. این خدا با تشه با (Tesheba)خدای طوفان که همان تشوب (Teshub) قوم هوری است و آردینی (Aridini)خدای آفتاب ـ که با شمش (Shamash)آشوری تطبیق می کرد ـ یک ثالوث و سه گانگی را تشکیل می دادند؛ قُدس الاقداس آردینی در ایالت موصصیر بود و پادشاهان اورارتو به زیارت آن می رفتند.
تشه با، همان تشوب هیتی و هوری که با هداد ریمون (Hadad Rimmon) سوریه (Syria) تطبیق می شود دو پادشاه توأمان: ایشپوای نی و مینوا، کتیبه ای در مهرکاپوسی (Meher Kapussi) در دو میلی وان حجاری کرده اند که راجع به تقدیم هدایا و قربانی ها به خدایان گوناگون پادشاهی است. در میان این خدایان یکی توشپا (Tushpua) است که در آسیای صغیر خدای سازندۀ شهرها بود. خدای خالدی در اورارتو مانند خدای آشور در آسور بود که هیچ خدایی جز خدای خارجی بگ مستو (Bagmastu)در موصصیر با او همسری نتوانستی کرد. خدای بابلی ایشتار به نام سری (Sari) در اورارتو خودنمایی می کرد و بعدها در افسانه های ارمنی به نام سمیرامیس تجلی کرد. درخت رز که از نباتات بومی اورارتو بود در آن کشور، مقدس شمرده می شد و معمولاً شراب را برای خدایان هدیه آورده، تقدیم می کردند. از خدایان بیگانۀ ایشان آرالز (Aralez)و تموز بود که از بین النهرین به آن سرزمین راه یافته بودند.
خدای دیگری هم که مظهر ماه به شمار می رفته و با سین (Sin)خدای بابلی تطبیق می کرده است، شیه لاردی (Shielardi)نام داشت.
سارگن پس از سفر جنگی که در ۷۱۳ به اورارتو کرده در کتیبه های خود از آبادانی و ثروت و فراوانی و سرسبزی کشور اورارتو و شهر های حصاردار وبنا های زیبا و با عظمت و رودها و قنات های معموره و استخرها و باغستان ها و رزستان های آن شرح ممتعی نگاشته که حاکی از تمدن درخشان آن مردم است.
معبد اورارتویی شبیه به معابد آشوری بود. صورت آن معبد ـکه معبد خدای خالدی (Khaldi)در موصصیر باشد ـ بر روی یکی از بارلیف های قصر سارگن در خورساباد (Korsabad) یافت شده نام خدای آرالز (Aralez)که از بین النهرین در اورارتو تصور کرده بود، در آثار مورخان ارمنی و کلاسیک همچون موسی خورنی یا موسِس خورِناتسی و پاوستوس بوزاند نیز آمده است. نوشته اند که این خداوند حتی تا قرن چهارم میلادی نیز در ارمنستان پرستش می شده است.
افلاطون در قرن چهارم قبل از میلاد، از خدایی به نام ار نام می برد که پسر ارمنویوس (Armenios) بود این خدا در جنگ کشته شده و دوباره به جهان بازگشته است. اورارتوها بنا های خود را با سنگ های تراشیده می ساختند و به ندرت آجر به کار می بردند. تنها بنای مهم آجری به دست آمده از ایشان در طبراق قلعه است که آن را به تقلید بنا های بابل از آجر خشن ساخته اند. ابنیه ای که بر صخره ها بنا کرده اند بسیار است و لهمان ـ هوپت ( Lehmann-Haupt ) می نویسد که سقف مدور مدخل قلعۀ سنگی روسا در ملاذگرد سرمشق ساختمان سنگی مقابر پادشاهان پنت بوده است.
معمار اورارتویی بیشتر میل داشت در دیوارها بر ردیف های یک در میان ـ مانند سبک قدیم کلیسا های ایتالیا ـ سنگ های سفید و سیاه به کار ببرد و کف اطاق ها و تالارها را با نوعی از موزأیک ساخته شده از قطعات مدور انواع سنگ های رنگین، فرش نماید. مجسمه های سنگی ایشان تقلیدی از آشور بود. صنعت فلزکاری آن قوم خیلی پیشرفته بود. زیرا ایشان دارای معادن بسیاری از فلزات، از قبیل طلا و نقره و مفرغ و مس و آهن بودند و در کار مفرغ مهارت خاصی داشتند؛ مثلاً ، مجسمه های سیمرغ با چشم های نشانده که در طبراق قلعه پیدا شده، شاهکاری از هنر و صنعت به شمار می رود. هنر آنها نیز از آشوریان الهام می گرفت.
این شمعدانی از آنِ قوم اتروریا ست(Etruria). شمعدانی مفرغی به دستآمده از طبراق قلعه کاملاً شبیه به آثار مکشوفه در ایتالیاست.
سفال سازی ایشان شبیه به عصر مشابه آن در آسیای صغیر، خصوصاً آثار مردم فریجی است.
شراب و روغن را در کوزه های دهان گشاد می ریختند و محتویات آن را به خط میخی روی آن می نوشتند. نظیر این کوزه ها نیز از بغاز کوی از زیر خاک بیرون آورده شده که متعلق به قوم هیتی است. و بعضی از اوقات صورت حیوانات را بر دور آن کوزه ها نقش می کردند.
لباس مردم اورارتو مخصوص منطقۀ سردسیر بود. مردان قسمی چکمه که تا زیر زانوی آنان می رسید به پا می کردند و قبا و پای جامه می پوشیدند.
سربازان کلاه خُودی بسیارشبیه کلاه خُود یونانی، هیتی و کرکمیش به سر می گذاشتند.
مصالح بنای شهر های اورارتو بر خلاف آشور ـ که با آجر بنا می شد ـ از سنگ بود و گرداگرد دیوار های عظیم و جسیم آن را برج هایی بلند احاطه کرده بود. به طوری که از آثار اورارتو وکتیبه های آشوری در وصف ساخته های آنان برمی آید، هنر و صنعت اورارتو در ساختن معابد و قصرها و تزیین آنها با مجسمه های سنگی و اوانی زرین و سیمین و مفرغین ملهم از سبک و شیوۀ بین النهرین بوده است. مخصوصاً در سپر های زرین و سیمین و مفرغین که از آثار قوم اورارتو به دست آمده و منقوش به نقش های شیر و اژدهاست تأثیر بسیار هنر آشوری دیده می شود. ایشان آهن را نیز در مصنوعات خود به کار می بردند، چنانکه تبرها و چکش ها و خیش های گاو آهن از آن قوم فراوان به دست آمده است. مفرغ را برای ظروف و وسایل خانگی استعمال می کردند. ظروف سفالینی که از طبراق قلعه به دست آمده چنان با ظرافت ساخته شده که به قول آدونتز بین آنها و ظروف سفالینی که فعلاً از کارخانه در ارمنستان بیرون می آید هیچ فرقی نمی توان قأل شد، و در صنعت ریخته گری و ظرافت کاری بسیار مهارت داشتند. ارمنی ها این صنعت را از آنان به میراث بردند و به نام ایشان هنوز ریخته گری منسوب به وان خوانده می شود. در معماری و ساختن کاخ های بلند با سنگ های رنگارنگ که هنوز آثار آن در ارمنستان مشاهده می شود استاد بودند. ظرف های لعاب دار و ساده ای را که از گل می ساختند هنوز هم زینت موزه های ممالک مغرب زمین است.
از اختصاصات تمدن اورارتو حفر نهرها و قنات ها و کندن دریاچه ها و استخر های دستی برای آبیاری اراضی و دیگر احداث ابنیۀ عظیم بر کوه ها و صخره ها و ساختن قلعه ها و شهرها بود. آنان در به عمل آوردن زمین و تبدیل اراضی بایر به مناطق دایر و مزروع مهارت خاصی داشتند. از تجارت نیز بی بهره نبودند و با کشور های دور و نزدیک داد و ستد می کردند و از راه فرات کالا های خود را بر زورق هایی از چوب به هم بسته شده نهاده و به بابِل می فرستادند. به واسطۀ جریان رودخانه ها و چشمه سارها، سرزمین اورارتو چراگاه های فراوانی داشت و گله داری و تربیت اسب نیز در آنجا رایج بود.
طرز معماری اورارتوها به شیوۀ معماری آسیای صغیر بود. شیوۀ معماری این قوم در همه جا تقریباً همان است که از ایشان در طبراق قلعه به یادگار مانده است. اورارتوها پیش ازمهاجرت به این سرزمین از طرز استخراج آهن اطلاع داشتند و حتی در ابنیۀ خود آلات آهنی به کار می بردند و شاید آشوری ها استعمال آهن را از ایشان ومردمان شمال تقلید کرده باشند، زیرا در شهر های اورارتو و شرق آسیای صغیر آهن فراوان بود.
از طرف دیگر تمدن اورارتو در مدنیت های یونان باستان تأثیر مهمی داشته و ارتباط و وابستگی خاصی بین ایشان و اتروسک ها؛ یعنی، ساکنان اولیۀ یونان دیده می شود.
همۀ کتیبه های اورارتو غیر از سالنامۀ آرگیشتی اول و چندتایی دیگر دربارۀ تاریخ بنا و حفر قنات ها و چیز هایی دیگر از این قبیل امور عمرانی است و این امر دلالت بر آن دارد که آن قوم به آبادانی و آسایش زندگی اهمیت فراوان می داده اند. آثار اورارتو بیشتر در ناحیۀ بین ارمنستان و ارزروم و دریاچۀ وان و ارومیه یافت می شود.
منطقۀ طرابوزان یکی از آخرین پایگاه های خالدها بود و هنوز بخش تما در بیزانطین و مرکزاسقف نشین کلیسای یونانی در حدود گومش خانه تا امروز خالد نامیده می شود.
تأثیر تمدن اورارتو در اقوام مادی و پارسی
از مطالعۀ آثار باستانی ایران در پاسارگاد و تخت جمشید می توان به رابطه و شباهت آنها با آثار به جا ماندۀ اورارتو پی برد. و این به علت اقامت طولانی اقوام ماد و پارس در همسایگی و سر حدات اورارتو بوده است.
عصری که آشور رو به ضعف نهاد، اورارتوها فرصت یافتند تا مادها و پارس را چون اقوام دیگری که در ایران می زیستند زیر تسلط و نفوذ خود در آوردند. قبایل مادی و پارسی سال ها به طور چادرنشینی یا سکونت در روستاها و شهرها تحت سلطۀ قوم اورارتو بودند. طی این مجاورت و همنشینی ممیزات و اختصاصات تمدنی آنان را فرا گرفتند و با خود به ماد و پارس بردند و در آنجاها با اقتباساتی که از آنها کردند، تمدن جدید را ـکه ذوق و سلیقه و نفوذ تمدن های دیگر چون بابل و آشور و مصر را در آن دخالت داشت ـ پی افکندند. قوم اورارتو در آموختن رموز تمدن خود به مادها و پارس ها حق تعلیم داشتند.
امروزه ما از روزگارانی که ایرانیان در تحت سلطۀ اورارتو بوده اند بی خبریم. ولی از رابطۀ مستقیم بین آثار آن دو قوم به این سلطه پی می بریم. این نفوذ در معماری هخامنشی بیش از دیگر آثار، بارز است. باری، در همان هنگام که مادها و پارس ها در کنار قوم اورارتو در تحت نفوذ و تعلیم آنها می زیستند و رموز و اسرار تمدن ایشان را در خاطر خود رسم و مجسم کردند، در مهاجرت های چادرنشینانۀ خویش به سوی مناطق جنوبی برده و آن تخم تمدن را در مزرع مدنیت خود کاشتند تا پس از چندی برِ نیکو داد و آثاری عظیم و شگرف همچون پاسارگاد و تخت جمشید از آن به وجود آمد که صد ره از پدر نخستین استوارتر و کامل تر بود.
کشور اورارتو بخش بزرگی بود مرکب از دشت های حاصلخیز که مردم آن به فلاحت و پرورش اغنام و احشام اشتغال داشتند و تربیت اسب یکی از منابع مهم درآمد آنان به شمار می رفت. به علاوه این کشور دارای جنگل های وسیع و معادن بسیار، از همه نوع بود و آب و هوای مناسبی داشت.بنا براین، جای تعجب نیست که در اینجا تمدن ابتکاری و عالی به وجود آمد که بنیاد آن بر بقایای تمدن های قدیم بابلی نهاده شده بود.حفاری های باستان شناسی نشان داده که در اورارتو شهر های مستحکمی با ساختمان های عظیم بوده که مردم دشت بین النهرین از آن نوع معماری اطلاع نداشته اند.در معماری این کشور به سنگ پایۀ طاق اهمیت داده می شد، ولی هرگز به صورت ستونی دارای سرستون در نیامد، بلکه ستون های آن مزیّن به یک زوج مارپیچ بود، چنانکه گویی در مقابل ستون ها به سبک ایونیِ مقدم، تشکیل اسلوب خاصی را می داده است.
ساختمان ها دارای بام های شیروانی شکل (دو شیب) بود. و بعضی خصوصیات در آن معماری وجود داشت که ما می توانیم نظیر آن را در نزد پارسیان در پاسارگاد و تخت جمشید، و همچنین در سرزمین هایی که آنان پس از ترک مرز های اورارتو و پیش از فتح نهایی فارس اشغال کرده بودند، ببینیم. هنگامی که پارسیان وارد ایران شدند، در سر حدّ این دولت جوان و پرجنبش با تشکیلات ملوک الطوایفی آن قرار گرفتند و از تمدن وی چیز های بسیاری اخذ کردند.
در عصر عظمت دولت اورارتو که در نتیجۀ انحطاط آشور پیش آمده بود، پارسیان در میان اقوام دیگر در شمال غرب ایران، تحت سلطنت و قدرت این فرمانروای تازه، روزگار می گذرانیدند.
ناحیۀ موصصیر که مرکز مهم سیاسی و دینی اورارتو بود در زاویۀ غربیِ دریاچۀ ارومیه قرار داشت. معلوم نیست که چه مدت پارسیان تحت تسلط اورارتوها باقی ماندند، اما قبایل پارسی وقتی نواحی شمالی ایران را ـ که اول در مجاورت دولت اورارتو ساکن آن بودند ـ ترک کردند، معرفت کافی از این تمدن به دست آورده بودند و توانستند بخشی از خصایص آن را با خود به جنوب ایران به ارمغان ببرند. این امر مخصوصاً در معماری آنان قابل توجه است؛ و آن فنی بود که پارسیان در طی زندگانی بدوی و چادرنشینی خود هیچ از آن اطلاع نداشتند، و بعدها این فن را در فارس که سرانجام در آن استقرار یافتند توسعه دادند.
در مسجدسلیمانِ خوزستان، بقایای تپه ای مصنوعی که به کوه تکیه داده، نمایان است. این تپه می بایست سابقاً مسکن اُمرا و شاهان پارسی بوده باشد که از آن میان هنوز هم سه ایوان بر جای است.
وضع دیوارها با سنگ های عظیمی که بدون ملاط بر روی هم قرار دارند، شبیه بنایی است که عموماً به عنوان سیکلوپئین خوانده می شود. واضح است که دیوار گرداگرد با برجستگی ها و فرورفتگی های خود برای دفاع ساخته شده است. ده پله که یکی از آنها ۲۵ متر عرض دارد تا بالای تپه امتداد دارد. این طرز معماری بسیار ممتاز و چیزی نو در فلات ایران به شمار می رود که عیلامیان و آشوریان از آن اطلاع نداشته اند و فقط این سبکِ بنا خاص کشور اورارتو بوده که پارسیان از آنان تقلید کرده اند.
قوم اورارتو درآن روزگاران که قبایل پارسی در مغرب دریاچۀ اورمیه سکونت داشته اند، همسایۀ بلافصل آنان بودند، بنابراین، علمای باستان شناسی، تپۀ مزبور مسجدسلیمان را هم به پارسیانی نسبت داده اند که پس از قرن هشتم، شمال غربی ایران را ترک گفتند و در کوه های بختیاری اقامت گزیدند.در ۲۵ کیلومتری شمال شرقی مسجدسلیمان در محلی موسوم به بردنشانده، نظیر چنین ساختمانی موجود است و در آنجا هنوز می توان بقایای ستون های سنگی ای که سقف ایوانیِ مثلث را تشکیل می داده مشاهده نمود، که تحت تأثیر معماری اورارتو قرار گرفته است.شیوۀ معماری اورارتو در ابنیۀ پاسارگاد، و مقبرۀ داو دختر نزدیکی فهلیان فارس ـکه بر روی صخره ای ساخته شده ـ بی تأثیر نبوده است.
متن کتیبۀ میخی اورارتو
۱ـ ارابۀ جنگی[خدای] خالدی به راه افتاد.
۲ـ آن به کادیا اونی Kadiauni پادشاه[ کشور ] پولوآدی Puluadi حمله کرد.
۳ـ [پولوآدی] ناحیه ای کوهستانی است. به یاری خالدی توانا.
۴ـ در ارابۀ جنگیِ نیرومند خالدی این لشکرکشی[توسط[.
۵ـ ساردوری پسر آرگیشتی صورت گرفت.
۶ـ ساردوری گوید: من بیست و یک قلعه را گرفتم.
۷ـ من در یک روز چهل وپنج (یا چهل وچهار) شهر را تصرف کردم. لیب لی اونی Libliuni .
۸ـ شهر پادشاه و شهر مستحکم را در جنگ گرفتم.
۹ـ ساردوری شاه مقتدر، شاه بزرگ.
۱۰ـ شاه کشورها، شاه مملکت بیاای نی Biaini و فرمانروای شهر توشپا Tushpa است.
منابع:
۱ـ تاریخ ارمنستان ـ ترجمۀ محمد قاضی.
۲ـ تاریخ الامه` الارمنیه` ـ دکتر ستارجیان۱۹۵۰ .
۳ـ تاریخ فیلیب حِتی ـ تاریخ سوریه، لبنان و فلسطین.
۴ـ تاریخ اورارتو ـ دکتر جواد مشکور.