![]() درباره نویسنده
عبدالمهدی رجائی در 1350ش، دربهبهان چشم بهجهان گشود. پس از کسب آمـوزش اولیه و اتمام دوره دبیرستان، برای کسب تحصیلات عالیـه در 1369ش، وارد دانـشگاه تهـران شـد. او در 1375ش، موفـق به اتمـام مقطـع کارشناسـی در رشتـه ادبیات و زبان فارسـی شد. وی در ادامه، به کسـب دانش در مقطع کارشناسی ارشـد در همان دانشگاه پرداخـت و در 1378ش، رشته تاریخ گرایش ایران در دوره اسلامی را با دفاع از پایاننامهای با موضوع « مشکلات اقتصادی ایران از نگاه روزنامه اختر»، به پایان رساند. از آن پس، وی تحصیلات خود را برای کسب درجه دکتری در رشته تاریخ، گرایش تاریخ محلی، در دانشگاه اصفهان ادامه داد و در 1392ش، موفق به کسب درجه دکتری شد. پایـاننامـه این مقطع وی درباره « تحلیل وضعیت نساجی در تحولات شهری اصفهان در 1300ـ 1342ش»، بود. او از اواخر دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در 1377ش تا کنون در مقام کتابدار ارشد کتابخانههای دانشگاه اصفهان مشغول بهکار بوده و تحقیقات خود را در حوزههای تاریخ اجتماعی اقتصادی، مطبوعات و گردشگری متمرکز کرده است. دکتر عبدالمهدی رجائی، نتایج تحقیقات خود را در بیش از 18 کتاب و 28مقاله به چاپ رسانده و در دسترس پژوهشگران قرار داده است. نکته قابل توجه آنکه، نوشتههای این دانشپژوه پرکار، در کنار توجه به بسیاری از اوضاع اقتصادی و اجتماعی امروز و دیروز استان اصفهان، نگاهی عمیق و انحصاری دارد به جامعه ارمنیان اصفهان و سرگذشت آنان در دوره پایانی عصر قاجار و آغاز دوران پهلوی. کتابها
|
اشاره |
پیشینه جلفاپژوهی درباره تاریخ و سیر تحولات جلفا دانستههای ما زیاد است. اگر بخواهیم کتاب شاخصی را در این رابطه نام ببریم تاریخ جلفای اصفهان اثر دِر هوهانیان، به آغاز شکلگیری جلفا تا اوایل عصر ظلالسلطان میپردازد و به خاطر نزدیکی و زیست مؤلف در محله جلفا، دادههای دقیقی را ارائه میکند. از پژوهشهای جدید هم باید از اثر خانم اعرابی هاشمی تحت عنوان ارامنه جلفای نو در عصر صفوی نام برد که مؤلف بر مبنای اسناد و فرامین حکومتی، تاریخ جلفا را در دوران صفویه بازخوانی کرده است. علاوه بر اینها، کتاب تاریخ ارمنیان جلفای اصفهان در یکصد و چهل سال اخیر اثر لئون میناسیان، تحولات این شهرک را از اواسط قاجاریه تا سالهای اخیر بازگو کرده است. در کنار این آثار، منابع روزنامهای از روند توسعه جلفا در دوره دوم عصر قاجار و به طور مشخص در زمان حکمرانی مسعود میرزا ظلالسلطان برای ما سخن میگویند. جلفای عصر قاجار امنیت و آرامشی که حکمرانی ظلالسلطان در اصفهان برای ارمنیان ایجاد کرد موجب شد جلفا پس از مصیبت افغان و غارت نادری، راه آبادی را طی کند. پادری پاسکال، پیشوای ارمنیان کاتولیک جلفا، درنامهای در سال 1308ق/1890م به روزنامه فرهنگ اصفهان از پیشرفتهای جلفا و وضعیت ارمنیان سخن گفته است؛ شرایطی که در زیر سایه امنیت ایجاد شده بود. اما این امنیت و آرامش در کجا به صورت کمی در میآید و قابل اندازهگیری میشود؟ خلیفه ترقی ده برابری قیمت املاک در جلفا را نشانه این وضعیت بیان میکند. « از حسن کارآگاهی و ملکپروری این ولینعمتزاده آزاده [ظل السلطان] و از فرط امنیت که در ایام حکومت ایشان حاصل آمده است، ملک و خانهای که در بیست سال پیش از این در جلفا سی تومان و یا پنجاه تومان قیمت داشت، اکنون قیمت آن بیوت و املاک به پانصد و هزار تومان رسیده است. اینها نیست مگر به سبب امنیت و معموری و دلبستگی اهالی و دیگر آنکه از بس جمعیت جلفا زیاد شده است ملکی که در سابق جریبی بیست تومان قیمت داشت اکنون دویست تومان خرید و فروش میشود».(1) البته، این آبادی به اطراف نیز سرایت کرده، از جمله قریه فرح آباد، در جوار جلفا، دوباره آباد شد و ارمنیان و مسلمان از این آبادی بهرهور شدند. در ادامه همین نامه میخوانیم : «قریه فرحآباد که در ایام سلطنت سلاطین صفویه ییلاق آن سلاطین، طاب ثراهم، بوده و سالها بود که مخروبه و دزدگاه بود وبدون جمعیت از جوار آن عبور کردن ممکن نبود، اکنون معمور وآباد گشته در آن باغات و بساتین پراشجار باصفا دایر گردیده، باغات و مزارع بسیاری در تصرف کاتولیکها و دیگر مسیحیان و مسلمانان است و اکنون نزهتگاه اهالی شهر و قراء گردیده است ».(2) ظلالسلطان وقتی از جلال و جبروت خویش در سال 1305ق / 1887م سقوط کرد و نیز وقتی که برادرش مظفرالدین شاه را به جای خویش بر سریر سلطنت دید، رابطه خوب خود را با ارمنیان خراب نکرد. چهار سال پس از این جریان، در سال 1317ق / 1899م پادری پاسکال، شخصیت اجتماعی و مذهبی جلفا، در نامهای به روزنامه حبلالمتین کلکته اظهاراتی مشابه نامه ده سال پیش خود ابراز داشت، که بهرغم بعضی خبرهای روزنامههای خارجی، ارمنیان اصفهان در نهایت آسایش و آرامش زندگی میکنند : « نگارنده این عریضه، دعاگوی دولت ابد مدت علیه ایران خلفه پادری پاسکال که قریب به چهل سال است در اصفهان درنمازخانه کاتولیکهای جلفا مقیم، اگرچه اغلب شهرهای ایران را سیاحت کردهام ولی بیشتر در اصفهان بودهام، از دیدن این خبر خیلی متألم شدم که جهت چیست ماها طایفه مسیحیه که به دولتخواهی و مملکتآبادی همداستانیم، و همیشه اوقات از خوان مراحم و الطاف دولت ابد مدت بهرهبر و پروردهایم، بدنام کنند؟ به طور یقین عرض میکنم که از زمانی که شاهعباس صفوی ماها را به ایران کوچانید، در ضمن این مدت که تقریب سیصد سال است، هیچ زمان ما طایفه آسودهتر و راحتتر از زمان سلاطین قاجاریه نبودهایم. بخصوص، در زمان شاهنشاه شهید سعید و ویژه در ایام سلطنت این پادشاه دلآگاهِ رعیتدوست ضعیت پناه، که خدا را میخوانیم به حق پیامبران برگزیده اش که سایه این سایه خدا را بر سر ما اهالی ایران پایدار دارد (آمین) و خیلی عجیب است از اخبارنویسان خارجه که این گونه مطالب را زیب صحایف خود میکنند و نسبت آن را به شهری میدهند که سی سال است در آن شهر حکمرانی میکند بالعدل و الانصاف، حضرت مستطاب اشرف اقدس والا ظلالسلطان».(3) این آرامش و ثبات سیاسی و اجتماعی در نامه مفصل پادری پاسکال به روزنامه ایران سلطانی در سال 1321ق / 1903م نیز آشکار است. او در این نامه تشکرآمیز، اطلاعات ذیقیمتی از اوضاع جلفا ارائه داده است : « بحمدالله چندین سال است که ما جماعت ارامنه که در جلفای اصفهان در تحت رایت خورشید آیتِ دولتِ علیه ایران ساکن و متوطنیم با حصول آمال و غایت فراغ بال و کمال امنیت و آزادی زندگانی داشته و داریم و از زمان سلطنت شاهنشاه مبرور شهید سعید [ناصرالدین شاه]، طاب ثراه، تاکنون که عهد مسعود میمون جهانداری بندگان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه جمجاه ایرانیان پناه، روحنا فداه، است به همین آزادی و امنیت باقی و برقراریم».(4) موضوع افزایش جمعیت و ترقی قیمت املاک در این نامه نیز منعکس شده است : « از جمله دلایل کمال آزادی و استغنا و امنیت و علائمِ رأفت و مواساتِ دولت و حکومت نسبت به قاطبه رعیت، خاصه با ما مسیحیان، این است که املاکی که از زمان سلاطین صفویه، انارالله برهانهم، تا سالیان دراز جریبی بیست الی پنجاه تومان بیشتر قیمت نداشته، و حالا جریبی پانصد تومان قیمت همرسانیده و خانهای که پنجاه تومان الی شصت تومان قیمت داشته، امروز از ششصد الی هزار تومان قیمت به هم رسانیده است. بلکه خانههایی که در اصفهان در جولاهه احداث شده به غیر از دارالخلافه تهران در ولایات دیگر مانند آن احداث و یافت نمیشود. هیچ از طرف حکومت بر مالکان این املاک و صاحبان این بیوت هر که باشند، تحمیلی وارد نیست و جز خراج معین دولت که از قدیم مقرر بوده، دیناری از احدی اخذ و دریافت نمیشود و هم از شواهد حسن سلوک حکومت و آزادی و امنیت و رفاهیتِ مطلقِ رعیت این است که ارمنیهایی که از قبل از حکومت این شاهزاده حکمران، به هندوستان و فرنگستان از پی کسب معیشت رفته بودند، هر کدام زندهاند چندی است متدرجاً مراجعت به اوطان قدیمه خود مینمایند».(5) علاوه بر قیمت املاک در آن زمان که در نامه منعکس شده است ( این دادهها در نامه سال 1308ق هم آمده بود) موضوع مهاجرت معکوس ارمنیان جلفا نیز بسیار حائز اهمیت است. ده سال بعد اطلاعات دیگری از اوضاع اقتصادی ارمنیان به دست ما رسیده است، مطابق اخبار روزنامه چهرهنما در سال 1331ق / 1912م ارمنیان توانسته بودند در بهترین و گرانترین خیابان شهر اصفهان، چهارباغ، صاحب ملک و دکان شوند« تا نصف بیشتر چهار باغ، تمامی دکاکین و مغازههای بزرگِ مسلمان و ارامنه و یهود و غیره شده، و این املاک خیلی ترقی کرده».(6) نکته دیگر در همین گزارش به ما میگوید تفاوتهای ظاهری که در لباس میان مذاهب مختلف ساکن درشهر وجود داشت در این زمان کمرنگ شده بود« لباسهای مردم به قسمی شده است که فرق میانه مسلمان داده نمیشود».(7) جلفا در عصر رضاشاه به نظر میآید وقوع جنگ جهانی اول و مصائب سختی که از رهگذر آن به جامعه ایرانی رسید، ارمنیان ساکن محله جلفای اصفهان را نیز به شدت تحتتأثیر قرارداده و سبب مهاجرت آنها به شهرها و کشورهای دیگر شده باشد. از طرف دیگر مرزهای اجتماعی میان مردم شهر و ارمنیان جلفا، در شرایط بحران و تنگی، پررنگتر شده بود. در 1303ش / 1924م تصویری که از جلفای اصفهان باقی مانده است مربوط به یادداشتهای علی جواهرکلام است. او در آخرین سالهای حکمرانی قاجار به اصفهان آمد تا از آنجا راهی خوزستان شود، که وقتی شنید راهها ناامن شده است بهناچار چند ماهی در اصفهان اقامت کرد و خاطرات خود را نوشت. به نظر میرسد در آن شرایط شهرک جلفا برای بعضی جوانان اصفهانی به صورت یک « تفرجگاه» در آمده بود. فارغ از این نگاه اجتماعی، جواهرکلام تصاویر نابی در مورد اینکه خود شهرک جلفا چه وضعیتی داشت ارائه کرده است : « تا نزدیکیهای ظهر توی میدان و کوچه پس کوچههای جلفا قدم زدیم. همه جا خاکآلود، کثیف، بیغوله، بیشتر خانهها خالی بود. درختهای به و سیب، داربستهای تاک توی خانههای خالی معطل مانده بود».(8) اما ارتباط با یک خیاط جلفایی و همسخن شدن با وی اطلاعات جالبی را به جواهرکلام داد : « برای استراحت و صرف نهار به دکان خیاطی آودیس، از دوستان غلامخان، رفتیم. از آثار تمدن یک چرخ خیاطیِ دستی در دکان آودیس دیدم. آودیس مرتب از کسادی شکایت میکرد که مردم جوقا (ارمنیها جلفا را جوقا میگویند) همه از بیپولی فرار کردهاند. اینجا یک مشت زن و بچه ماندهاند. عدهای رفتهاند آبادان کار پیدا کنند. بسیاری هم از ایران رفتهاند هندوستان. من هم خیال دارم بروم هندوستان. اینجا از دست لرها [حکام بختیاری] آسایش نداریم. آودیس میگفت : ـ در اینجا کار و کسبی نیست. مسلمانها لباسشان را به خیاط ارمنی نمیدهند. میگویند لباسی که ارمنی بدوزد نماز ندارد. نمیشود با آن لباس نماز خواند. در جوقا هم که ارمنی نمانده است. همه رفتهاند چطور است من (آودیس) بیایم تهران دکان خیاطی باز کنم و از این فلاکت راحت بشوم».(9) این جملات به خوبی آشکار میکند در اوایل قرن حاضر شمسی بیکاری و فقر اقتصادی بسیاری از مردم جلفا را ناچار به مهاجرت به شهرهای جنوبی یا خارج از کشور کرده بود. چند سال بعد از جواهرکلام، یعنی در سال 1309ش /1930م یک انگلیسی دیگر به نام فرد ریچاردز به اصفهان آمد و بازدیدی هم از جلفا داشت. دادههای او در مورد جلفا ارزشمند و خواندنی است. او شهرکی دو تا سه هزار نفری را توصیف میکند که دوران سخت ناامنی را پشت سرگذاشته است : «جلفا مملو از آثار و یادگارهای متنوع گذشته است. خیابانهای جلفا مانند خیابانهای کرمان، پر پیچ و خم و دارای دوراهیهای پیچ درپیچ است. این نوع کوچهها در مقابل حملات قبایل، که هر چند یک بار جلفا را صحنه تاخت و تاز خود قرار میدادند، مانعی محسوب میگردید. درب بعضی از خانهها نیز به قدری کوتاه است که برای دخول یا باید سر را خم کرد یا زانو را. چون بعضی از افراد قبایل خوش نداشتند از اسبهای خود به زیر آیند. این ترتیب معماری حرکت مهاجمان را دشوارتر میساخت».(10) در مورد اوضاع معیشت و اقتصاد جلفا دو نکته در سفرنامه ریچاردز مشاهده میشود : یکی کار کردن مداوم زنان که به شکل جوراببافی بوده است و به قول ریچاردز « میزان جوراببافی در جلفا به اندازهای زیاد است که شخص تصور میکند ملاک ثروت آنها را تعداد این جورابها تشکیل میدهد نه میزان طلا و نقره و دامهایشان»(11) اما در ادامه، او از این که ارمنیان جلفا دیگر پیشهوران خوبی نیستند، متأسف است : « ارامنه اصفهان آن اشتهاری را که به عنوان یک ملت پیشهور در زمان شاهعباس زیب و زیور خود ساخته بودند، اکنون از دست دادهاند. امروز، مردان جوان بر طبق معمول از انتقاد مردان سالخورده که میگویند : دستهای جوانان مهارت سابق را ندارد و صاحبان این دستها تنبل شدهاند، رنج میبرند».(12) در زمان ریچاردز عاملی اقتصادی که جلفا را سرپا نگه داشته بود، پولهایی بود که همکیشان و هموطنان آنها از هندوستان به جلفا ارسال میکردند. « از قدیم در جلفا این لطیفه بر سر زبانهاست که هر گاه از عدهای از ارامنه جلفا بپرسید که شغل شما چیست؟ پاسخ میدهند : خویشاوندان ما در بمبئی هستند».(13) تا تصویر جلفا کاملتر گردد ریچارزد از مدارس خوب جلفا تعریف کرده است. شاگردانی که بعد از اتمام این مدارس « پسران خود را به کالج اصفهان که تحت نظر مبلغان انگلیسی اداره میشود میفرستند و سپس اغلب آنها برای تکمیل تحصیلات به کالجهای هندوستان میروند».(14) شهرکی که فرد ریچاردز در اوایل دوران رضاشاه به تصویر کشیده است، شهرکی است رنج کشیده و افتاده که توان مبارزه ندارد اما مجبور است نفس بکشد. لئون میناسیان، که خود عصر رضاشاهی را تجربه کرده است، از این شکایت دارد که در این دوره مدارس ملی ارمنیان دولتی شدند و همچنین ناچار شدند طبق برنامه وزارت معارف عمل کنند. علاوه بر این املاک خلیفهگری به چنگ اوقاف افتاد.(15) البته، این دوران نقاط روشنی هم داشت از جمله تأسیس اداره ثبت احوال و برقدار شدن کلیسای وانک به عنوان نخستین ساختمان جلفا که به برق مجهز شد. این برق از یک ژانراتور برق تأمین میشد که خود ارمنیان خریداری کرده بودند. از این ژنراتور اول کلیسا، بعد کوچههای جلفا و سپس، خانههای آنجا روشن شدند.(16) مریضخانه ملی ارمنیان هم از مؤسساتی بود که در دوره رضاشاه در جلفای اصفهان تأسیس شد. روزنامه اخگر تصویری از این مؤسسه را منتشر کرده است : «از جمله مؤسسات ارامنه جلفا مریضخانه ملی آنهاست، که در یک باغ وسیعی واقعه در بهترین محل جلفا یعنی در خیابان نظر با طرزی بسیار زیبا و با شکوه ساخته شده و اخیراً از این حیث تکمیل و به اتمام رسیده و میتوان گفت از حیث طرز نقشه و حسن سلیقهای که در ساختمان آن به خرج رفته است، فعلاً در تمام شهر اصفهان بینظیر میباشد. مخصوصاً در ساختمان عمارت این مریضخانه منتهای دقت به کار رفته که مطابق اصول صحی بوده و کلیه اتاقها دارای هوای آزاد و آفتاب زیاد باشند و چون دارای فضای وسیعی است، مخصوصاً از هر جهت مصفا و باروح و کاملاً آفتابگیر میباشد. مریضخانه ملی ارامنه تحت ریاست آقای دکتر کاچیرونی که سمت ریاست شفاخانه خورشید را نیز دارند، اداره میشود. دواخانه مریضخانه نسبتاً مهم است و به ارامنه بیبضاعت مجاناً دوا داده و به اشخاص توانا به همان قیمتی میفروشد که وارد شده».(17) دکتر ابوتراب نفیسی میگوید که به خاطر نام مؤسس آن، بیمارستان را « بغوسخانیان» مینامیدند و ادامه میدهد : « بیمارستان بغوسخانیان یا بیمارستان جلفا به وسیله هیئت مذهبی ارامنه اداره میشد و چون ارامنه به دو دسته مختلف مذهبی (داشناکسیون و هینچاکیون) تقسیم میشدند، این دو دستگی در هیئت امنای بیمارستان نیز منعکس شده و در نتیجه اغلب برای انتخاب پزشک مورد اعتماد اختلافاتی به وجود میآمد که گاه منجر به کشمکشهای مضحک میشد ».(18) مهاجرت ارمنیان به شوروی از جلفای عصر رضاشاهی به جلفای دوران محمدرضا شاه میرویم، جلفایی که دوران پهلوی را تجربه کرده بود و همراه با توسعه شهر اصفهان پیش میآمد. اسناد و مطالعات به ما نشان میدهد که این شهر در مقطع پس از جنگ جهانی دوم در اثر تبلیغات دولت شوروی ـ که در جنگ جهانی پیروز شده بود و لابد تلاش میکرد ارمنیان جهان را در جمهوری ارمنستان خود گرد آورد ـ متحمل یک آسیب جمعیتی شد. دولت شوروی پس از جنگ جهانی دوم ،برای جبران خلاء جمعیتی خود، ارمنیان جهان را برای بازگشت به ارمنستان شوروی فراخواند. یکی از خلفای بلندمرتبه ارمنی به نام پروفسور آبراهامیان نیز، از سوی اجمیادزین (مرکز معنوی ارمنیان) به جلفای اصفهان آمد و تمامی هیئتهای کلیساها و انجمنهای ارمنی منطقه را در مجلسی جمع کرد و از آنها خواست تا به ارمنستان شوروی مهاجرت کنند. بدین ترتیب، در اصفهان کمیتهای تحت عنوان کمیته امدادیه مراجعت کنندگان به ارمنستان شوروی تشکیل شد که فعالیتهای تبلیغاتی وسیعی را خصوصاً، در روستاهای ارمنینشین، آغاز کرد. در تلگرافی که عدهای از مالکان مسلمان روستای ازناوله فریدن در 1325ش به نخستوزیر فرستادند میخوانیم : « اخیراً عدهای از اصفهان، از طرف کنسولگری شوروی و خلیفهگری، برای مهاجرت دادن رعایا و زارعین مسیحی به فریدن آمده و با تبلیغ و تهدید، نامنویسی و عکسبرداری نموده و دستور دادهاند از زراعت خودداری و مشغول فروش اموال و مستغلات خود گردیده و رعایا هم مجبوراً اموال و احشام خود را به بهای نازل تفریط مینمایند و مخصوصاً، قریه ازناوله که یکی از دهات ارمنینشین و اغلب رعایا نیز مالک هستند مشغول فروش هستی خود بوده و زراعت خود را رها نمودهاند. اکنون ما چند نفر، که مالک و ساکن این قریه هستیم، با یکصد نفر عائله بلاتکلیف مانده و چون همه رعایای این قریه را حرکت میدهند، به هیچ وجه قادر به جمعآوری محصول نخواهیم بود. و سزاوار نیست با حسننیت رئیس محترم دولت، قراء ارمنینشین به کلی منهدم گردد».(19) در همین رابطه در تاریخ 2/ 3/ 1325 تلگرافی به شهربانی اصفهان رسید که از محتوای آن بر میآید برای مهاجرت این ارمنیان تصویبنامهای از هیئت وزیران گذشته است : « شهربانی تعقیب دستور رمز 467 راجع به ترک تابعیت ارامنه، طبق تصویب نامه هیئت وزیران، مورخه 25/ 2/ 25 ارامنه ایرانی که تقاضای ترک تابعیت و مهاجرت به ارمنستان شوروی را مینمایند، به علت عدم بضاعت از پرداخت قیمت تمبر 250 ریالی خروج معاف میباشند».(20) در سند دیگری هم وزارت کشور به تاریخ 16/ 5/ 25 به شهربانی نوشت : « اکنون که سند خروج از تابعیت عده زیادی از ارامنه از طرف این وزارت صادر و به وسیله شهربانی به صاحبان آنها تسلیم گردیده و نسبت به درخواستنامههای دیگری پس از تصویب هیئت وزیران به تدریج اقدام میشود، لازم است به مقامات مربوطه محلی دستور دهند نکات زیر به دقت مراعات گردد :1. بایستی توجه نمود اشخاصی که اسناد خروج از تابعیت آنها صادر میگردد، قبل از مهاجرت به کشور اتحاد جماهیر شوروی، دینی، خواه به بانکها و بنگاههای دولتی و یا اشخاص نداشته باشند و از نظر جزایی تحت تعقیب نباشند. 2. با کیفیتی که نسبت به خروج از تابعیت آنها موافقت شده بایستی مراقبت شود هر چه زودتر خاک ایران را ترک نموده و از اجازه اقامت موقتی و یا دائمی درباره این اشخاص باید خودداری نمود.3. دستور دهند هیچ کس حق نداشته باشد به نام کمیته و یا مقامی مزاحم رعایای ارامنه شده، آنها را با تهدید و یا فشار و یا تطمیع مجبور به ترک تابعیت نماید».(21) از لحن نامه بر میآید دولت ایران از خروج ارمنیان و مردم تحت حاکمیت خویش و رفتن آنها به کشور همسایه هیچگونه رضایتی نداشته است و تحت فشار دولت شوروی مجبور به پذیرش این امر شده است. لئون میناسیان آمار دقیقی از تعداد افراد مهاجر به ارمنستان در سال مذکور ارائه داده است. او مینویسد که در آن زمان (سال 1946م) از جلفا تعداد 350 خانوار (1937 نفر) به ارمنستان مهاجرت کردند. در نظر داشته باشید که جمعیت ارمنیان جلفا در 1331ش / 1952م، براساس جدولی که میناسیان ارائه داده است، 4,675 نفر بود. بنابر این، مهاجرت حدود دو هزار نفر تقریباً موجب خالی شدن نصف جلفا شده بود.(22) در کتاب چهرههای اصفهان، که توسط خانم پریسا دمندان تهیه شده و شامل مجموعهای از عکسها میباشد، دو صفحه به عدهای از خانوادههای ارمنی فریدن در حال عکسبرداری اختصاص داده شده. آنها به صورت خانوادگی نشسته و مشغول عکس گرفتن برای برگه خروج خود هستند. محقق عکاسی زیر عکسها نوشته است : « بازگشت ارامنه مهاجر ساکن فریدن اصفهان به زادگاهشان، ارمنستان، 1325. این عکسها به منظور الصاق به برگههای خروج خانوادههای ارمنی تهیه میشد. عکاس با نشاندن چند خانواده در کنار یکدیگر و سپس بریدن میانههای عکس، در جریان پرشتاب این مهاجرت گروهی، به کار خود سرعت بیشتری بخشیده است».(23) این خـانوادهها در دهه بیست از کـشور خارج شدند. بر بنده محقق نشد که چه سرنوشتی پیـدا کرده و آیا بخـشی از آنها به ایران بازگـشتند یا خیـر یا اینکه خانـوادهها و افـرادی که در ارمنستان ساکـن شدند، اکـنون و در روزگار ما چه حال و روزی دارند. این یک تحقیق جداگانه و مردمشناختی ـ تاریخی میطلبد. تحولات کالبدی عصر پهلوی دوم در دوره محمد رضاشاه تحولات کالبدی زیادی در جلفا اتفاق افتاد که بخشی از آن را میناسیان به تصویر کشیده است : « در محله یروان باغ بزرگ کشمش بود که انگور مرغوب و کشمش خوبی داشت. از میان آن خیابانی به نام خواجه پتروس باز شد و آن را به دو نیمه کرد. در دو سوی خیابان چندین دستگاه آپارتمان در چند طبقه ساختند. این ساخت و ساز از 1975م/ 1354ش آغاز شد. سه بلوک در چهار طبقه شامل 24 واحد و بعد در 1985م /1364ش در قسمت غربی آن ساختمانهای سه طبقه ساخته شدند که نام آنها را ماسیس و آرارات گذاشتند و هر بلوک آن 28 واحد است. باغ به، از املاک کلیسای وانک با همراه باغ لب رودخانه و باغ بزرگ کرم ابریشم نزدیک به بیست جریب بود که به قطعات کوچکتر تقسیم شد و خیابان در آن افتاد و پارک شد. زمین بیمارستان بغوزخانیان هم تفکیک و خرد گردید … بزرگترین خیابان ارمنی نام، خیابان نظر است که یگانه مانده است. از شرق جلفا شروع میشود و تا غرب امتداد مییابد … خیابان بزرگ دیگر در سالهای1960م/ 1339ش از وسط جلفا به نام حکیم نظامی گذشت که از پل فلزی تا قبرستان ارامنه امتداد یافت. کوچه چهارسوی سابق تعریض شد و جلو رفت و نام خاقانی گرفت. خیابان دیگری از وسط خیابان بغوس خانیان گذشت که توحید نامگذاری گردید».(24) بجز این تحولات کالبدی، در جلفا تحولات زیادی در حوزه تأسیس انجمنها و باشگاهها و نیز احزاب سیاسی صورت گرفت که میناسیان به طور خلاصه آنها را در آن کتاب بازگو کرده است. از نظر آمار جمعیتی باید گفت در سال 1357ش جمعیت ارمنی جلفا 4,836 نفر بود که البته این جمعیت در سال 1990م/1369ش به 6134 نفر رسیده است. حقیقت دیگری که میناسیان از آن پرده بر میدارد این است که هر چه زمان میگذرد، جمعیت ارمنی جلفا کم شده و بر جمعیت مسلمان آن افزوده میشود. به طوری که در سال 1383 میناسیان مینویسد « اکنون جمعیت غیر ارمنیان در جلفا بیشتر است، و دیگر این قصبه حالت ارمنی بودن خود را از دست داده است».(25) میناسیان با تأسف فراوان این فرایند را حاصل موضوع « مهاجرت» میبیند: « هر کس خویش یا آشنایی در اروپا، امریکا یا استرالیا داشت، به یاری او، عصای غربت در دست گرفت و با تحمل زحمات بسیار، دارایی خود را مفت فروخت، اینجا، اصفهان، جلفا را گذاشت و گذشت».(26) پایان سخن جلفا در دو قرن اخیر تحولات زیادی را هم از جهت ترکیب جمعیت و هم از لحاظ کالبدی تجربه کرد. در نیمه دوم دوران قاجار، جلفا روی آرامش دید و بدین خاطر از نظر جمعیت و آبادانی رشد چشمگیری کرد. اما وقوع جنگ جهانی اول و نیز جنگ جهانی دوم با آن که ارتباط مستقیمی با جلفای اصفهان نداشت، موجب شد جمعیت ارمنیان این شهرک به شدت کاهش یافته و بسیاری از ارمنیان از جلفای اصفهان به مناطق دیگر کوچ کنند. با این همه ارتباط وسیع و وثیق ارمنیان با همشهریان اصفهانی خویش موجب پایداری جلفا و حفظ هویت آن شده است. پینوشتها: فرهنگ اصفهان، ش 748(26 جمادی الاول، 1308). همان. حبلالمتین کلکته، ش 41(21 ربیعالثانی، 1317). ایران سلطانی، ش 15(28 رجب، 1321ق). همان. چهرهنما، ش 14/ 15(15رمضان، 1331ق). همان. علی جواهر کلام، یادداشتهای سفر اصفهان سال 1303، به تصحیح عبدالمهدی رجائی ( قم : مجمع ذخایر اسلامی،1391). جواهر کلام، همان، ص25. فرد ریچاردز، سفرنامه فرد ریچاردز، ترجمه مهین دخت صبا(تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1343)، ص78. همان، ص 82 . همان، ص 83 . همانجا همانجا لئون میناسیان، تاریخ ارمنیان جلفای اصفهان در یکصد و چهل سال اخیر( اصفهان : گلبن، 1383)، ص35. همان، ص 33 . اخگر، س6، ش 952(4 تیر1313). نسرین نفیسی و مهدی نفیسی، نبض حیات : زندگی و آثار دکتر ابوتراب نفیسی (اصفهان : نقش خورشید، 1380)، ص 112. سازمان اسناد، سند شماره 442/293 همان همان میناسیان، همان، ص 93 . پریسا دمندان، چهرههای اصفهان : سیر تحول عکاسی پرترهنگار در اصفهان (تهران : مؤسسه فرهنگی چاپ و نشر نظر،1390)، ص236. میناسیان، همان، ص 89 . همان، ص 95 . همان، ص 104 .
منابع: اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سند شماره 422/293. اعرابی هاشمی، شکوه السادات. ارامنه جلفای نو درعصر صفوی. تهران : سازمان اسناد و کتابخانه ملی، 1394. جواهر کلام، علی. یادداشتهای سفر اصفهان سال 1303. به تصحیح عبدالمهدی رجائی. قم :مجمع ذخایر اسلامی،1391. درهوهانیان، هارتون. تاریخ جلفای اصفهان. ترجمه لئون میناسیان و محمد علی موسوی فریدنی.اصفهان : زندهرود و نقش خورشید،1379. دمندان، پریسا. چهرههای اصفهان : سیر تحول عکاسی پرترهنگار در اصفهان. تهران : مؤسسه فرهنگی چاپ و نشر نظر،1390. رجائی، عبدالمهدی. یکصد و یک نکته در گردشگری اصفهان. اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان1400. روزنامه اخگر. س6، ش 952. اصفهان : 4 تیر1313. روزنامه ایران سلطانی، ش 15 . 28 رجب، 1321. روزنامه چهرهنما. ش 14/ 15. مصر : 15رمضان، 1331. روزنامه حبلالمتین کلکته. ش 41 . کلکته هندوستان. 21 ربیعالثانی، 1317. روزنامه فرهنگ اصفهان. ش 748 . اصفهان : 26 جمادیالاول، 1308. ریچاردز فرد. سفرنامه فرد ریچاردز. ترجمه مهین دخت صبا. تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1343. میناسیان،لئون. تاریخ ارمنیان جلفای اصفهان در یکصد و چهل سال اخیر. اصفهان : گلبن، 1383. نفیسی،نسرین و نفیسی، مهدی. نبض حیات : زندگی و آثار دکتر ابوتراب نفیسی. اصفهان : نقش خورشید،1380. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 98سال بیست و پنجم | زمستان 1400 | 240 صفحه
|