مینیاتور یکی از رشته های مقدم هنر ارمنی در سده های میانه است که صرفاً در مصورکردن کتب خطی از آن استفاده شده است. گرچه طی سدههای متمادی، در اثر حملات ویرانگر اقوام مختلف، تعداد بیشماری از آثار فرهنگی و هنری ارمنیان از بین رفته است ولی با این همه متون خطی که از این حوادث جان سالم بدر برده و به دست ما رسیده اند، کم نیستند. تاریخچۀ نسخ خطی موجود همانند تاریخ زندگی ملت ارمنی سرشار از رویدادهای غیر منتظره و هیجان انگیز ولی حاکی از تقوی، ایمان، فداکاری و از خود گذشتگیهای بسیار است. طبیعتاً در متون خطی که به دست ما رسیده تمام مراحل تکامل و دوران مختلف کتاب آرایی مشخص نیست. دوران اولیه هنر کتاب آرایی ارمنی در اعماق سدهها نهفته است و باید گفت که همۀ کتب خطی مصورشده ای که همگام با ابداع الفبای ارمنی بوجود آمده اند به دست ما نرسیده اند. بنا بر منابع کتبی موجود در سدۀ هفتم میلادی در ارمنستان مکتب مینیاتوری “کامساراکان[1]” وجود داشته است، ولی متأسفانه از این مکتب هیچگونه اثری باقی نمانده است. اولین کتاب خطی ارمنی مصوری که به دست ما رسیده مربوط به تاریخ 887 میلادی است. تصاویر این کتاب که بسیار ساده اند گویای این نکته اند که این مجلد نباید اولین کتاب خطی مصوّر باشد و بدون شک نسخه های قدیمی تری نیز وجود داشته است. محتملاً در سده های اولیۀ ابداع خط و پیشرفت ادبیات، برخی از متون خطی مصوّر و مزّین شده اند. با این حال عجیب نیست که این آثار به دست ما نرسیده باشند. شاید تعداد آنها زیاد نبوده و یا در اثر گذشت زمان و تحت شرایط نامساعد تاریخی از بین رفته اند. از اواخر سدۀ 9 تا نیمه سدۀ 11 میلادی، پس از رهایی از حکومت خلفا، در ارمنستان شرایط تقریباً مساعدی برای پیشرفت های اقتصادی و فرهنگی بوجود آمد. گویا در این دوران متون خطی بسیار زیادی نوشته و مصور شده اند، زیرا در مقایسه با ادوار قبل، تعداد زیادی از این متون محفوظ مانده است. از کتب مزین این دوره باید از انجیل اجمیادزین نام برد که نقوش تزئینی و رنگ آمیزی پرمایه اش تا امروز هم درخشش خود را حفظ کرده است (تصویر 1و2). در این متون هنوز تأثیر فرهنگ ارمنستان دوران هلنیسم مشهود است. قطع کتب خطی این دوره بزرگتراز قبل است و نقاشان فقط بر یک رویۀ کاغذ پوستین به تصویرسازی پرداخته اند (در دوران قبل به علت صرفه جویی درکاغذ، هر دو سوی کاغذ منقوش میشد) و کیفیت کاغذهای پوستین نیز بهتر شده است. از این زمان به بعد، همراه با تصاویر حواریون مؤلف انجیل، سرلوحه های مربوطۀ هر کدام نیز طراحی و تزئین شده اند. در اواخر سدۀ دهم اولین حرف متن انجیلها بزرگتر نوشته میشد و در کنار حرف و یا در فضائی از نقش سرلوح، سمبول حواری مورد نظر نیز منقوش میگردید[2]. پس از این دوران حکومت سلاجقه فرا میرسد که بیش از یک سده بطول میانجامد و تأثیر عمیقی بر فرهنگ ارمنستان میگذارد. در زمان لشکرکشیها و تسلط سلجوقیان، اوضاع وخیم اقتصادی و اجتماعی در ارمنستان حاکم شد. دشتهای حاصلخیز بلااستفاده باقی ماند و شهرهای متعددی ویران گشت. آثار هنری و ملی تخریب شد و از بین رفت و بجای آن تقریباً هیچ اثر جدیدی خلق نشد. به همین سبب از سدۀ 12 میلادی تنها چند متن خطی بدست ما رسیده است. در سدۀ بعد که کشور از زیریوغ و سلطۀ ترکهای سلجوقی آزاد گشت و شرایط زندگانی بهبود یافت، در اثر توسعه حرفه ها و تجارت، تحولات چشمگیر فرهنگی ــ اجتماعی به وجود آمد. در مدت زمان کوتاهی مینیاتوریستهای ارمنی چه در ارمنستان و چه در کیلیکیه[3] آثار با ارزش متعددی بوجود آوردند. متون خطی این دوران در مقیاس کوچکتری تهیه شدهاند و گرچه از نظر مضمون و محتوا در مقایسه با آثار سده های 10 و 11 میلادی چندان چشمگیر نیستند ولی از نظر نقوش و آرایش صفحه ها غنی تر گردیده اند. در حواشی صفحه ها نقوش تزئینی بزرگی دیده میشوند که در بالاترین نقطۀ آن صلیبی نقش شده است. سمبول حواریون مؤلف انجیل که در دوران اولیه در کنار حرف بزرگ اول مشاهده میشد، در این دوره و بویژه در هنر کیلیکیه، از درازا کشیدهتر و طویلتر شده و خود به صورت یک حرف تزئینی درآمده است. در این دوران هنر ارمنستان به کیلیکیه نیز راه یافته و در این سرزمین کوچک، بیشتر معابد کارگاههای نقاشی مخصوص خود را داشتند. شاه و درباریان ثروتمند سفارش کتب خطی مجلل و باشکوهی را میدادند و بعد از اتمام نیز آنها را یا به کلیساها اهدا میکردند و یا به عنوان جزئی از ثروتشان نزد خود نگاه می داشتند. نقاشانی که در کارگاههای هنری آموزش دیده بودند سعی میکردند در کار خود سلیقه و خلاقیت بخرج دهند. در این بین نقاشانی که استعداد و نبوغ هنری بیشتری داشتند نمیتوانستند شیوۀ فردی و واقع گرایانۀ خود را در تصاویر نگنجانند و از این لحاظ، در بین استادان کیلیکیه نقاش بزرگ طوروس روسلین (نیمه دوم سدۀ 13 میلادی) شهرت خاص دارد. (تصویر3) هنوز زندگی اجتماعی و فرهنگی در ارمنستان اصلی شکوفا نگشته بود که مغول ها به ماوراء قفقاز و ارمنستان حمله بردند. از نیمه های سدۀ 13 میلادی ارمنستان زیر سلطۀ مغولها قرار گرفت ولی با این همه زندگی فرهنگی در نواحی مختلف ارمنستان تحرکی جزئی داشت (این وضع تا اواخر سدۀ 14 و حملۀ تیمورلنگ ادامه داشت). گرچه دیگر نیازی به متون خطی زیبا، الوان و مجلل نبود، ولی عشق و علاقۀ هنرمندان به کتاب و مصورسازی آنها از بین نرفته بود. در معابدی که کم و بیش به نحوی استقلال و اختیارات خود را حفظ کرده بودند، کارگاههای هنری بکار خود ادامه میدادند. در اواخر سدۀ 14 و سدۀ15، ارمنستان بار دیگر مورد حمله و تاخت و تاز اقوام کوچ نشین قرار گرفت. قشون تیمورلنگ به ارمنستان حمله کرد و تمام مناطق کشور را به ویرانی کشاند. پس از مرگ مستبد بزرگ و متلاشی شدن حکومت او نیز، اقوام کوچ نشین قره قویونلو و آق قویونلو (که از اواخر سدۀ 13 میلادی در آسیای صغیر و ارمنستان ساکن شده بودند) سر بلند کردند و تا اوایل سدۀ 16 بر ارمنستان مسلط شدند و در این زمان هم اشغالگران ترک و ایرانی جای آنان را گرفتند. از اوایل سدۀ 16 بین ترکیه عثمانی و ایران صفوی به منظور تصرف ارمنستان و کشورهای همسایه جنگ های طولانی آغاز شد و در اثناء عملیات جنگی، بار دیگر کشور ویران گردید و مهاجرت ارمنیان به کشورهای دیگر شدت یافت. اما در این بین نقاشانی که به کشورهای دیگر کوچ میکردند در شرایط نسبتاً مساعدتری به کار خود ادامه میدادند (درقسطنطنیه، جزایر کریمه، اصفهان، هندوستان و…) و گرچه نقشآفرینی آنها در زمینۀ تزئینات، سنتهای هنر اصیل و بومی را حفظ کرد ولی بتدریج روش کنده کاری و نقاشی رنگ روغن اروپائی در آثارشان ظاهر گشت. در اواخر سدۀ 17 با گسترش تدریجی صنعت چاپ، متون و کتب خطی از رونق افتاد. البته آثار خطی معدودی که دارای تاریخ سدۀ 18 میلادی هستند، به دست ما رسیده اند ولی این آثار خلاقیّت چشمگیری نداشته و کم و بیش تکرار نسخه های پیشین هستند. بدین ترتیب اگر افول هنر مینیاتورسازی ارمنی را قرن 19 بحساب آوریم، بایستی قبول کنیم که این رشتۀ هنری نزد ارمنیان حداقل 13 سده شکوفا بوده است. کلمۀ شکوفا را حقاً بایستی بکار برد، زیرا به استثنای چند دورۀ کوتاه که به علل سیاسی ـــ اجتماعی، فعالیت کمتری در این زمینه انجام شد، از مینیاتور ارمنی و تزئینات کتب خطی، نمونه های منحصر بفردی بر جای مانده است. * * * با مروری کوتاه که بر اوضاع سیاسی ـــ اجتماعی ارمنستان داشتیم، متوجه شدیم که در مقایسه با شرایط نامساعد حاکم در بیشتر ادوار تاریخی، تعداد کتب خطی که تا امروز جمع آوری شده بسیار زیاد است (در حدود 24 هزار نسخه) به این ترتیب میتوان تصوّر کرد که تعداد آنها در ارمنستان تا چه اندازه بوده است چون تردیدی نیست که آتش سوزیها، غارتگریها، مهاجرت مردم به علت جنگهای پی در پی منجر به از بین رفتن تعداد زیادی از نسخه ها گشته است. چنانکه اشاره شد، متون خطی عمدتاً در معابد تهیه میشدند و اکثر نقاشان مقام کشیشی داشتند و اغلب راهب بوده اند. مشخص است که در برخی موارد، دو، سه یا چند نقاش به کمک یکدیگر و به صورت جمعی یک اثر هنری را به اتمام میرساندند. گرچه نام هزاران تنی که در این کار شرکت داشته اند بر ما پوشیده است ولی از آثار گرانبهای بجا مانده از آنها نبوغ هنریشان آشکار میگردد. باید متذکر شد این آثار که از لحاظ مضمون، سبک و شیوه گوناگون هستند، گویای وقایع اجتماعی، تاریخی و اوضاع اقتصادی کشور زمانۀ خود هستند و شاید به دشواری بتوان چنین صفت مشخصه ای را برای دیگر رشته های هنر تجسمی بیان کرد. هنر مصورسازی کتب خطی ارمنی کلاً به دو شیوه مجزا تقسیم میشود که البته گاهی اثری متأثر از هر دو شیوه است. در اولین شیوه تأکید بر محتوای تصویر است، فرم و حالات چهره ها بسیار گویا و کلاً بسیار مختصر است و در آنها از اشکال گوناگون، مناظر و زمینۀ شلوغ پرهیز شده است. نقاشان این سبک، در محدودیت کمتری بودند و براحتی میتوانستند شخصیت هنری خویش را نمایان سازند. بیشتر مینیاتورهای این شیوه بر روی کاغذ انجام شده و درآنها از طلا و رنگهای آبی گرانقیمت استفاده نشده است. تصوّر میشود که نقاشان این شیوه آموزش تخصصی ندیده اند و شاید تجربه چندانی نیز نداشته اند ولی نحوۀ بیان احساسات و القای هیجانات درونی آنها و زیبائی و سادگی آرایش صفحات مورد پسند مردم طبقات مختلف جامعه بوده است. در نقوش تزئینی این شیوه ذوق کمتری بکار رفته است؛ اشکال گرافیکی تر هستند؛ رنگها سطوح بزرگ را پر می کنند و هیچ استفاده ای از نیمسایه ها نشده است. اولین اثری که از این شیوه باقی مانده به تاریخ 1038 میلادی است. در شیوۀ دوم (که تعداد متون خطی حفظ شده آن بسیار محدود است) اشکال به تکامل بیشتری رسیده اند و موضوع تصاویر اکثراً مذهبی است. در زمینه مینیاتور، مناظر و ابنیه و دیگر جزئیات نیز دیده می شود. همۀ چهره ها آرامشی یکسان دارند. تصاویر انسانها در این شیوه بلند قامت هستند و رنگهای مختلف هماهنگ و متناسب با رنگ طلائی بکار گرفته شده و رنگها با غلظت کافی بر کاغذ نشسته است. نقوش تزئینی به حد کافی تکامل یافته اند و تمام قسمتهای موردنظر را میآرایند. با این حال کثرت این نقوش و ترکیب بندی آنها به گونه ای است که بیننده احساس خستگی نمی کند. چهره ها، البسه و دیگر جزئیات مینیاتو ر با ریزه کاری تمام نقاشی شده و در نقوش تکرار شونده، چیره دستی و روانی قلم هنرمند بخوبی مشهود است. تصور می شود که این کتب خطی توسط نقاشانی که مدتهای طولانی زیر دست استادان و در کارگاه های هنری دیرها آموزش دیده اند، مصوّر شده است و این استادان توانسته اند به خواسته های سفارش دهندگان جامۀ عمل بپوشانند. سفارش دهندگان اکثراً از طبقات حاکم بوده و قادر به پرداخت پاداش این زحمات و قیمت گران مواد مصرف شده بوده اند. طبیعی است که در این صورت آزادی عمل هنری استاد نقاش محدود بوده است. معمولاً دو شیوه ای که ذکر شد به موازات یکدیگر راه پیموده اند و گاهی نیز به یکدیگر پیوسته اند و خصوصیاتی چند از یکدیگر را به عاریت گرفته اند به علت نامشخص بودن سرچشمۀ اصلی این مکاتب، اغلب آنها را به نام منطقه یا محلی که کتب خطی در آنجا مصور شده اند، می نامند. از نظر اوضاع محلی، مکتب واسپوراکان با خصوصیات شیوۀ اول، در سدۀ 14 میلادی بیشتر بکار گرفته شده است. ولی ثروت و شرایط اجتماعی کیلیکیه امکان بکارگیری شیوۀ دوم را فراهم آورده و آنرا رواج داده است. * * * محتوای کتب خطی محفوظ مانده، بسیار متفاوت است. اکثر آنها را متون مذهبی تشکیل می دهند ولی نوشته های تاریخی، نجومی، پزشکی و علوم طبیعی نیز در بین آنها دیده می شود که البته این گونه کتب مصورسازی نشده اند. تعداد مضامینی که برای تصویرسازی انجیلها از طرف کلیسا مقرر شده بود (در سده های 10 و 11 میلادی) 10 تا 15 واقعه از زندگی عیسی مسیح، چهره های چهار حواری مؤلف انجیل و محرابها محدود میشد. این مینیاتورها یا همگی در آغاز کتاب و قبل از شروع متن قرار گرفته اند و یا در بین صفحاتی که متن مربوط به تصویر در آن نوشته شده است. چهره های چهار حواری مؤلف انجیل نیز یا جمعاً در یک تصویر (تصویر4) یا دو به دو و یا بطور جداگانه (تصویر5) نقاشی شده اند و در صورتیکه چهره ها مجزا از یکدیگر تصویر شد باشند، هر یک قبل از سرلوحه انجیل مربوطه قرار دارند. گرچه نقاشان از نظر موضوع تصویر دارای محدودیت بوده اند ولی با بکارگیری شیوه های فردی، تصاویر متفاوتی بوجود آورده اند. برای مثال تصویر “بشارت” (تصویر6 ،7 ،8) یا “قدیس یوحنا در حال نقل وحی آسمانی به شاگردش” را هر کس با برداشت ویژه ای نقاشی کرده است. بجز مجالسی که مقرر شده بود، برخی از نقاشان موضوعات دیگری را نیز به تصویر کشیدهاند که اکثراً در رابطه با معجزات حضرت مسیح، شفابخشی وی، توضیح روایات و جز اینها است. محرابها، نقوشی تقلیدی از طاقهای معماری هستند که در داخل آنها مطابقت های آیه ای چهارانجیل بصورت حروف ابجد مخصوص ارمنیان نوشته شده است. این فهرست که در صفحات اول جای گرفته است، شمارۀ آیات را در چهار انجیل به مقایسه می گذارد و بدین ترتیب در چهار انجیل یافتن آیه هایی که در یک مورد خاص نقل شده اند به آسانی امکان پذیر می گردد. این مقایسه ها در 6 الی 12 صفحه جای می گیرند. این صفحات دارای تزئینات قاب مانند درگاهی با ستونهای متعدد هستند و تمام صفحه را در بر می گیرند. این تزئینات تا آخر سدۀ 9 بصورت قوسهای مزیّن دیده می شوند (تصویر 9 و10) ولی بعد از آن، این قوسها در چهارچوبی مستطیل شکل و مزین جای داده می شوند (تصویر11). محرابها، از نظر فضای وسیعی که برای تزئین داشتند، بیشتر مورد توجه نقاشان واقع شده اند. در آثاری که از نخستین دوران بجا مانده است، چه بر روی قوس محرابها، چه در تکیه گاه ستونها و سرستونها، نقوش گیاهان و جانوران گوناگونی دیده می شود. در دوران بعدی نقوشی از مناظر مختلف نمایشی و مراسم آئینی دیده می شوند. نقوش تزئینی در مینیاتور ارمنی، مقام منحصر و ممتازی دارند. در کلیه مکاتب موتیف های گیاهی نسبتاً بیش از اشکال دیگر بکار رفته اند و با آنکه ممکن است نقشی چندین بار در صفحات مختلف تکرار شده باشد، لیکن هرکدام صفت ممیزۀ ظریفی با دیگری دارد که آنها را از خطر شابلونی شدن محفوظ می دارد. در نقوش تزئینی، ترکیب بندی و تزئینات سرلوحها زیبایی چشمگیری دارند. این سرلوحه ها با حرف اول بزرگ متن درهم آمیخته اند (تصویر 12 و13). از سدۀ 11 میلادی به بعد حروف اول بزرگ جدا از سرلوحهها نوشته شده و سرصفحه مزیّن و آراسته می شده است (تصویر14). در دوران بعد در سراسر حاشیۀ صفحۀ اول نقش تزئینی بزرگی دیده می شود و تمام حروف اولین خط متن بصورتی مزیّن نگاشته شده اند (تصویر15). دوائر ساده ای که در دوران ابتدائی شمارۀ آیه ها و سرفصلها را درخود جای می دادند، بتدریج تکامل یافته به تزئینات زیبای حاشیه ای مبدل شده اند (تصویر16). در بررسی سیر تحولات مینیاتور ارمنی، نام مکاتب گوناگونی را مشاهده می کنیم از قبیل مکتب مینیاتوری هایک بزرگ[4]، گلادزور [5] تاتو[6]، کریمه، جلفای نو، قسطنطنیه و جز اینها. لیکن خصوصیات این مکاتب تلفیقی است از دو مکتب واسپوراکان و کیلیکیه و احتمالاً تأثیراتی که از نقاشیهای محلی گرفته شده است. پس از سدۀ 17 میلادی اختلافات حاصل از تأثیرات محیطی مکاتب مختلف بتدریج از بین می رود. نسخه های خطی که در ارمنستان نوشته شده اند اغلب با همتای خود در کارگاه های سرزمینهای کوچ نشین دیگر، دارای تشابهات زیادی است. در این مرحله عناصر مشتق از مکتب های مینیاتوری ارمنی بخصوص کیلیکیه، همراه با عناصری که از هنر اروپای غربی گرفته شده است دیده می شود[7] با این اختلاف که هنر مکتب کیلیکیه هم در عناصر و جزئیات تصویر و هم در شیوۀ اجرایی آن مؤثر بوده است ولی تأثیر هنر اروپایی بیشتر در مضمون و محتوای تصاویر مشهود است (تصویر17). اکثر تذهیبکاران و نقاشان سدۀ 17 میلادی خواسته اند از آثار سدۀ 13 میلادی تقلید کنند و گاهی نیز در یادداشت مربوط به اثر خود، منبع مورد تقلید را ذکر کرده اند، ولی هرگز نتوانسته اند بر چیره دستی و خلاقیّت نیاکان هنرمند خویش فائق آیند. چنانکه ذکر شد مینیاتور ارمنی از نظر گوناگونی شیوه ها بسیار چشمگیر است. لذا در اینجا فقط به معرفی دو مکتب بزرگ واسپوراکان و کیلیکیه می پردازیم: مکتب مینیاتوری واسپوراکان واسپوراکان یکی از استانهای 15 گانۀ ارمنستان بود که نقش مهمی در تاریخ سیاسی ـــ فرهنگی ارمنیان داشته است. این سرزمین که قسمتهای شمال، مشرق و جنوب دریاچۀ وان را در بر می گرفت، مرکز دولت اورارتو به حساب می آمده است. واسپوراکان تا جنگ جهانی اول، یکی از مراکز فرهنگی فعال محسوب می شد. از اوایل سده های میانه، در واسپوراکان مراکز خطاطی و نقاشّی تشکیل شده بود که در آنجا متون خطی گوناگونی نسخه برداری یا ترجمه می شد. هیچیک از مکاتب دیگر مینیاتورسازی ارمنی را نمی توان با مکتب واسپوراکان به مقایسه گذاشت (چه از نظر وسعت زمان بکارگیری آن یعنی از سدۀ 13 تا 17 میلادی و چه از نظر تعداد آثار باقیمانده که حدود 2000 نسخه است). مکتب مینیاتور واسپوراکان احتمالاً یکی از جلوه های شاخص و جالب هنر مسیحی است. این مکتب، که طی صدها سال شخصیّت و هویّت ویژۀ خود را حفظ کرده، همانند دیگر مکاتب مینیاتوری ارمنی در سده های میانی در هنر و فرهنگ اقوام همسایه نفوذ کرده و از ویژگیهای تصویرنگاری آنان نیز متأثر شده است. به عبارت دیگر در مکتب واسپوراکان، سنن هنر مشرق زمین با گذشتن از صافی هویّت هنر ارمنی، ساخته و پرداخته شده و به کمال رسیده است. در شیوۀ مینیاتورسازی واسپوراکان به حفظ سنن ملی اهمیت زیادی داده شده است. مینیاتورها جمعاً در اول کتاب جای گرفته اند و بدین ترتیب مقدمه ای تصویری بوجود آورده اند. در این شیوه، خط بعنوان عامل اصلی تجسم بکارگرفته می شود که همراه با رنگهای ناب و درخشان، موجودیّت بیشتری مییابد. نقوش کلاً مسطح و دکوراتیو هستند و در تصاویر اصول پرسپکتیو رعایت نشده اند و تصاویر به سوی بالا یا جهات دیگر کاغذ گسترده میشوند. هماهنگی و توازن در تصویر با استفاده از حرکات ریتمیک بدست میآید. در این صورت منظور از بکارگیری ریتم، از حدود مفاهیم تزئینی فراتر رفته، معنای حرکت را پیدا می کند. تمام اشکال با خطوط سیاه یا تیره دورگیری شده اند. بطور کلی تزئینات این مکتب بینهایت محدود و مقیّد است (تصویر 18 و19). از رنگهای معدودی استفاده شده و بکارگیری تنالیته های رنگی مرسوم نیست. نحوۀ رنگ آمیزی بیشتر به شیوۀ آبرنگ است، یعنی غلظت رنگها زیاد نیستند و بصورت لایه ای نازک سطح کاغذ را میپوشانند(تصویر20). نقاشان مکتب واسپوراکان به جزئیات نپرداخته اند و با بکارگیری اشکال متوازن، حرکات خطوط ریتمیک و رنگهای خالص، توجه بیننده را به محتوای کلی تصویر جلب میکنند. به عبارتی دیگر در مجموع و بواسطۀ کلیّات تصویر، جزء را نمایان تر می سازند. نقاشان این مکتب به خلق شیوه های تازه و فردی نمیپرداختند بلکه دنباله رو عادات و رسوم متداول و بومی بودند و اغلب همان اشکال چهره ها، طرحها وخطوط محیطی را تکرار میکردند. به همین دلیل مکتب واسپوراکان را مکتبی محافظه کار به حساب میآورند. بنابراین، از طرفی سادگی تزئینات و اشکال سمبولیک قراردادی، از طرف دیگر به تصویر کشیدن مضامین مذهبی به زبانی عامی و گویا از اساسی ترین ویژگیهای مینیاتور واسپوراکان به شمار میروند. نقاشان این آثار به راستی که استادان چیره دستی بوده اند و بر رموز بکارگیری رنگ، خط و طرح آگاهی کامل داشته اند. جالب توجه است که مینیاتوریستهای واسپوراکان در تصاویر خود به نوشتن توضیحات نیز پرداخته اند (تصویر 21 و22). در سده های 13تا 15 میلادی به علت مهاجرت شاهزادگان، درباریان، تجار برجسته و شهروندان مالک، هنر مینیاتور و نسخه برداری از متون خطی قدیمی از حامیان و مشوقان خود دور ماند و به علت اوضاع نامساعد اقتصادی، در مکتب واسپوراکان سده های 14و 15 میلادی بر خلاف دیگرشیوه ها، استفاده از کاغذهای پوستی گرانقیمت و بکارگیری طلا متداول نگشت. متون خطی واسپوراکان از لحاظ نقوش تزئینی در سرلوحهها، محراب ها و بویژه حواشی صفحات بسیار غنی است. درنقوش تزئینی محراب ها و سرلوحههای کتب خطی واسپوراکان، انعکاس هنر کنده کاری روی چوب و یا بناهای معماری و تأثیر طرحهای قالیهای رنگین و سوزندوزیهای ظریف ارمنی بخوبی نمایان است. در این تزئینات، نگاره های باقیمانده از دوران بت پرستی نیز دیده میشود از جمله خورشید و ماه، سمبولهای باروری، درخت زندگی و دیگر موجودات مورد پرستش. البته بسیاری از این اشکال بر پایه ایمان و برداشتهای زمان دگرگون گشته اند. تزئینات محرابها ترکیب بسیار زیبائی دارند. اکثر قوسهای نعلی شکل با نقوش هندسی و گل و برگ مزیّن شده اند. درمیان نقوش پرندگان اشکال طاووس، خروس، بلدرچین، گنجشک و لک لک دیده میشوند. این پرندگان به شیوه ای تزئینی نقاشی شده اند و گهگاه نیز برخی ویژگیهای آنان بگونه ای چشمگیرتر ارائه شده است. در نقوش تزئینی این دوره، مخصوصاً بافتهای زنجیره ای با رنگهای ناب قرمز، زرد، سبز و سفید بر روی زمینه ای سیاه، جلب توجه میکنند وحروف تزئینی مرکّب از اشکال گیاهی، جانوری و هندسی در این دوره ظاهر میشوند. از اواخر سدۀ 15 در مکتب مینیاتور واسپوراکان تغییراتی مشاهده میشود. قانون محراببندی بیش از پیش مستحکم میگردد و وسعت بکارگیری مضامین نقاشی نیز محدود میگردد. مینیاتور واسپوراکان و کلاً رشته های دیگر هنرهای تجسمی ارمنیان در سده های 16 و 17 میلادی از پیشرفت باز ایستاد. مکتب مینیاتوری کیلیکیه در تاریخ هزار سالۀ هنر مصورسازی کتب خطی ارمنیان، مینیاتورسازی کیلیکیه مقام ویژه ای دارد. این مکتب در سدۀ 12 میلادی در ارمنستان کیلیکیه شکل گرفته و تا اواخر سدۀ 14 میلادی وجود داشته است. این دوره از تاریخ ارمنیان زمان پیشرفت زندگی ملی ــفرهنگی محسوب میگردد. شاهد این مدعا آثار گرانبهای کتب خطی باقی مانده است. ارمنیان ضمن کوچ به طرف نواحی شرقی امپراتوری بیزانس متون خطی بسیاری را به آنجا بردند که بعدها به عنوان نمونه و سرمشق بکار گرفته شدند. به علت وقایع تاریخی ـــ سیاسی، دولت ارمنی کیلیکیه همواره با فرهنگ و هنر ملل همسایه در ارتباط بوده و این امر نقش مهمی در تکامل هنر مینیاتورسازی کیلیکیه داشته است. براساس سنن غنی ملی ـــ فرهنگی و آمیختن آن با شگردهای هنری ملل همسایه (بخصوص امپراتوری بیزانس)، درکیلیکیه شیوۀ مخصوصی از هنر مصورسازی کتب بوجود آمد که دارای ترکیبات رنگی غنی و اشکال ظریف و زنده بود. محرابهای پرنقش و نگار این مکتب از حالات معماری گونۀ قبلی خارج شده و طرحهای تزئینی سرلوحهها متعادل تر گشته است (تصویر23). در مینیاتورهای سدۀ 11 میلادی، از لحاظ ترکیب بندی صفحه و شیوۀ تصویرسازی تأثیرات هنر بیزانس بسیار مشهود است. در این دوره برخلاف شیوۀ سنتی مینیاتورهای سدۀ قبل، تصاویر در صفحات جدا از متن نقاشی نشده اند، بلکه در ابتدا یا انتهای صفحه و همراه متن قرار گرفته اند (تصویر24، 25 و26). این نخستین باری است که به مینیاتورهایی که همراه با متن در یک صفحه قرار دارند بر میخوریم در حالیکه این شیوه در هنر بیزانس بسیار معمول بوده است. در اوایل سدۀ 13 میلادی پیشرفت مینیاتور کیلیکیه وقفۀ کوتاهی داشته ولی در نیمه دوم همان سده این هنر به اوج شکوفایی خود رسیده است. از ویژگیهای بارز این مکتب بکارگیری اشکال ظریف و تزئینات تکامل یافته است که به تصاویر، شکوه بی نظیری می بخشند (تصویر27). نقوش تزئینی مرکب و پیچیده و نگاره های گیاهی اغلب با تصاویر تخیلی، پرنده ها و تصاویر انسانی همراهند، شیوه طراحی نیز بسیار گویاست. اگر تا آن موقع در مینیاتور ارمنستان از نقوش تزئینی فقط برای آراستن سرلوحهها یا حواشی مینیاتورها استفاده می شد، در کیلیکیه صفحات دیگر کتاب نیز آرایش یافته است. نقوش تزئینی پراکنده در صفحات که با مهارت تمام و حس زیباشناختی انجام شده، در عین وفور دارای وحدت و تعادل است. هنر تزئینی نزد مینیاتوریستهای کیلیکیه به تکامل بی نظیری رسیده است. این تزئینات بسیار متنوعند و هرگز ترکیبات همسان و مشابه در بین آنها دیده نمی شود. نقوش تزئینی تمام قسمتهای محرابها و سرلوحها را به گونه ای پرمی کنند که هیچگونه فضای خالی باقی نمی ماند (تصویر28، 29 و30). شاهد این گفته ها کتاب خطی متعلق به 1286 میلادی است. در این کتاب که دارای 400 صفحه است بالغ بر 700 نقش زینتی دیده می شود (در هر صفحه 1 الی 3 نقش) که هیچکدام تکراری نیستند. این نقوش اکثراً از موتیف های گیاهی و جانوری تشکیل شدهاند که بصورت نقوش حاشیه ای، نقوش مجزا کنندۀ متون و نقوش پایانی دیده میشوند (تصویر 31 و32). حروف تزئینی در این شیوه به تکامل نهایی خود می رسند. در بکارگیری رنگها هماهنگی خاص و لطیفی دیده می شود. آثار استادان مکتب کیلیکیه از نظر رنگ آمیزی بسیار غنی هستند. برخلاف مینیاتوریستهای سده های 10و 11 ارمنستان که معمولاً فضاهای خالی را با رنگهای مسطح می پوشاندند، استادان مکتب کیلیکیه با استفاده ازنیمسایه ها، گذری لطیف از رنگی به رنگ دیگر ایجاد می کنند و بدینترتیب به شیوۀ بیان هنری بسیار چشمگیری دست می یابند. زمینه و بسیاری از ریزه کاریهای نقوش با طلا پوشانده می شوند و حتی گاهی در جامه پردازی نیز ازخطوط طلایی رنگ برای چینهای لباسها استفاده میشود. این هنرمندان در بکارگیری رنگ طلا روشهای مختلفی را بکار گرفته اند که زیباترین آنها نوع برجستۀ آن است که درخشندگی و شکوه خاصّی به تزئینات میبخشد (تصویر 33 و34). از بارزترین خصوصیات مینیاتورهای کتب خطی این مکتب، گویا بودن تصاویر است. در این مینیاتورها قامت کشیدۀ اشخاص در فضایی سه بعدی نمایش داده می شود. برخلاف مینیاتورهای کتب خطی ارمنی دوران نخستین، طرز قرارگرفتن اشخاص یکسان و شبیه یکدیگر نیستند و نقاشان این مکتب برای ایجاد وضعیتهای طبیعی و واقعی، اشخاص را با حالات مختلف تمام رخ، نیم رخ یا سه رخ تصویر کردهاند. حرکات بدنی گویاتر و سبک ترند. لباس یا پوشش به حالت طبیعی تری بر روی اندامها قرار می گیرد و ریتم چینهای البسه بسیار متنوع، بی قرار و برحسب حالت اندام و حرکت دستها و پاها نقاشی می شود. بطور کلی می توان گفت جامه پردازی در این مکتب بگونه ای کاملتر ارائه شده است (تصویر35،36، 37 و38). متأسفانه وضعیّت بحرانی اقتصادی ـ سیاسی کیلیکیه از یک سو و تأثیر سلیقۀ درباریان از سوی دیگر مانع پیشرفت هنر مینیاتورسازی کیلیکیه شد و در نتیجه موجبات انحطاط هنری این مکتب فراهم گردید. در آخرین دوران بکارگیری این مکتب، مینیاتوریستها تمام سعی و کوشش خود را وقف بکارگیری شیوه های ظریف در جزئیات و هرچه شکوهمند ساختن صفحات می کردند و این شیوۀ تفکّر به آنجا انجامید که از اوایل سدۀ 14 مینیاتوریستهای کیلیکیه قدرت خلاقیّت هنری خود را از دست داده به تقلید از ترکیب بندی تصاویر و نقوش کتب خطی دوران قبل بسنده کردند. پس از سقوط دولت ارمنی کیلیکیه، مهاجرت ارمنیان از کیلیکیه آغاز گردید. مهاجران کتب خطی مصوّر را نیز با خود بردند. مهاجرت نقاشان این مکتب سبب اشاعه و گسترش رسوم هنری مکتب مینیاتور کیلیکیه چه در ارمنستان و چه در کوچ نشینهای ارمنی سایر کشورها شد. پینوشتها: 1-Kamsarakan 2-سمبول متی چون انسان یا فرشته، سمبول مرقوس چون شیر، سمبول لوقا چون بره، سمبول یوحنا چون عقاب یا پرنده. 3-در اواخر سدۀ 11 میلادی وقتی که ارمنستان اصلی از استقلال محروم گردید و زیر یوغ اشغالگران بیگانه قرار گرفت، در سواحل شرقی دریای مدیترانه یعنی کیلیکیه، حکومت جدید ارمنی تأسیس شد که موجودیت آن 300 سال دوام یافت. 7-ورود عناصر عنری غرب در سدههای 17-16 میلادی، در هنرهای تمامی کشورهای خاور نزدیک مشهود است و این امر به علت پیشرفت صنعت چاپ میباشد. یادداشت: از آنجائی که مقالۀ حاضر بخش کوچکی از پایاننامۀ تحصیلی اینجانب مارو تیراروتونیان در رشتۀ ارتباط تصویری است لازم میدانم از کلیۀ استادان محترم دانشکدۀ هنر دانشگاه الزهرا بالاخص استادان گرامی آقای جلال شباهنگی، پرویز مرزبان و محققان محترم آقایان لئون میناسیان و ادیک باغداساریان صادقانه تشکر کنم. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 15 و 16 و 17سال پنجم | بهار،تابستان،پاییز 1380 | 168 صفحه
|