درباره نویسنده واهان بایبوردیان در سال 1933 در شهر «آخالت سخا»ی گرجستان چشم به جهان گشود. در سال 1957 از بخش ایرانشناسی دانشکده خاورشناسی دانشگاه ایروان فارغالتحصیل شد. در سالهای 1962-1965 در انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم مسکو دوره فوق لیسانس را گذراند و با ارائۀ پایاننامه، تحت عنوان «منطقه ارمنینشین جلفای اصفهان در قرن هفدهم» موفق به اخذ درجۀ علمی نامزدی علوم تاریخشناسی گردید. سپس در سال 1974 در ایروان با ارائۀ رسالۀ علمی، تحت عنوان «روابط ترکیه و ایران در اوایل قرن بیستم» به دریافت درجۀ دکترای علوم تاریخشناسی نائل شد. واهان بایبوردیان سالها در انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم ارمنستان به عنوان کارمند علمی ارشد، دبیر علمی و رئیس بخش انتشار منابع تاریخی فعالیت کرده و سپس در دانشکده علوم تربیتی «خاچاتور آبوویان» ایروان، ریاست کرسی تاریخ عمومی و سمت معاونت علمی دانشکده را عهدهدار بوده و همزمان به تدریس اشتغال ورزیده است. پروفسور واهان بایبوردیان تعدادی کتاب و بیش از یکصد مقاله در زمینههای مختلف تاریخ معاصر ایران، دربارۀ مناطق ارمنینشین ایران، تاریخ ارمنستان غربی و مسائل گوناگون روابط بینالمللی، خاورمیانه و خاور نزدیک منتشر کرده است. از سال 1992 (1371ش) وی به عنوان سفیر تامالاختیار جمهوری ارمنستان در جمهوری اسلامی ایران انجام وظیفه میکند. پیشگفتار کشور ایران یکی از کانونهای کهن تمدن بشری و فرهنگ و تمدن آن در زمرۀ کهنترین تمدنهای جهانی است که از گذشتههای دور تا زمان حاضر به طور پیوسته ادامه یافته است. ایران معاصر وارث آنچنان سازمان دولتی است که از بیست و پنج قرن پیش در این سرزمین وجود داشته است. ایران کشوری جهانگشا بوده است به طوریکه در دورۀ حکومت هخامنشیان مرزهای دولت ایران از هند تا دریای مدیترانه میرسید. ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود محل تقاطع راههای مهم ارتباطی جهان به شمار میرفته است. تجارت جهانی بین شرق و غرب از طریق راههای ایران صورت میگرفت. ایران و ارمنستان سرزمینهایی بودهاند که جادۀ معروف «ابریشم» از آنها عبور میکرد و از این طریق بین اروپا و کشورهای خاور دور، به صورتی فعال، مبادلۀ کالا انجام میگرفته است. ایرانیان از دیرباز در پهنۀ علم و هنر، چه از لحاظ عمق تسلط و چه از دیدگاه خلاقیت، درخشیدهاند. نظام اداری که در ایران شکل گرفته بود به عنوان الگو از طرف ملتهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. مناسبات تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بین ارمنیان و ایرانیان ریشه در اعماق قرون دارد. به عبارتی دقیقتر، این مناسبات در دورۀ به وجود آمدن سازمان دولتی ایران شکل گرفته است. در وهلۀ اول همجواری سرزمینهای تاریخی دو ملت موجب ایجاد چنین مناسباتی گردیده است و بیشک، این همسایگی نمیتوانست در طول هزارهها موجبات تماسهای اقتصادی، معنوی، فرهنگی و نیز تأثیرات متقابل دو ملت همسایه را فراهم نیاورد. در واقع، در طول تاریخ، هیچ کشور و هیچ ملتی مانند ایران و ایرانیان از دیدگاه جغرافیایی، نژادی، فرهنگی و اجتماعی تا این اندازه به سرزمین ارمنستان و ملت ارمنی نزدیک نبودهاند. این دو ملت از دیرباز با یکدیگر روابطی نزدیک، مستمر و ناگسستنی داشتهاند. اولین اطلاعات موثق مربوط به روابط متقابل ارمنیان و ایرانیان از سنگنبشته بیستون که از داریوش اول، شاه هخامنشیان به یادگار مانده و در عین حال نخستین سند تاریخی مکتوب میباشد، به دست آمده است. در این سنگنبشته از ارمنستان به عنوان یک واحد سیاسی جداگانه یاد شده است. گزنفون مورخ بزرگ عهد باستان در اثر خود موسوم به «کوروش نامه» اطلاعات زیادی دربارۀ ایران و ارمنستان گزارش میکند. در آثار هرودوت نیز بازتابی از روابط دیرین دو ملت دیده میشود. در طول قرنهای بعد، بویژه در دورۀ حکومت پارتها، ارمنستان که در مرکز برخورد منافع شرق و غرب قرار داشت اساساً بیانگر منافع سیاسی و فرهنگی ایران بود، در نتیجه، در آن برهۀ زمانی نیز روابط و تماسهای ارمنیان و ایرانیان مانند گذشته ادامه داشت. در دورۀ پادشاهی سلسلۀ اشکانی در ارمنستان که دارای اصل و نسب پارتی بودند، این روابط به گونهئی بارزتر متجلی شد (63-428 میلادی). نیکوقایوس آدونتس[1] تاریخنگار شهیر ارمنی دربارۀ تماسها و تأثیرات متقابل ارمنیان و ایرانیان چنین مینویسد: «ارمنستان که از دیرباز در سیاست جهانی یکی از دول محروسۀ ایران به شمار میرفت، در طول قرنهای متمادی در یک جو فرهنگی مشترک با ایرانیان در تماس بود». ادبیات و کتابت ارمنی، از بدو پیدایش، تماسهای تنگاتنگی با فرهنگ ملتهای همعصر یعنی ایرانیان، یونانیان، رومیان و آشوریان داشته است. اسناد و مدارک موثقی وجود دارند دال بر این که قبل از ابداع حروف الفبای ارمنی در قرن پنجم میلادی، در ارمنستان به موازات استفاده از خط یونانی، خط پارسی و احیاناً زبان پارسی نیز به عنوان وسیلهئی برای ارتباطات مکتوب در زمینههای دولتی و اجتماعی مورد استفاده قرار میگرفته است. زبان پارسی در دربار شاهان ارمنستان و بیشک در میان قشر حاکم کاربرد رسمی داشته است. موسی خورنی[2]، پدر تاریخنگاری ارمنی، در اثر خود موسوم به «تاریخ ارمنستان» به این مطلب اشاره کرده است. در دورۀ استیلای ساسانیان در ایران روابط ارمنیان و ایرانیان و تأثیرات متقابل آنها محتوای تازهئی پیدا کرد، در این برهه از زمان بین دو کشور مقتدر آسیای مقدم، یعنی ایرانِ دورۀ ساسانی و امپراتوری بیزانس جنگی طولانی و خونین درگرفت که محور اصلی آن ارمنستان بود. پس از آنکه در سال 301 میلادی مسیحیت در ارمنستان به عنوان دین رسمی پذیرفته شد، بر اساس وحدت معنوی به وجود آمده بین ارمنستان و بیزانس روابط سیاسی بین این دو کشور نیز مستحکمتر گردید. ایرانِ ساسانی که این وحدت را خطری جدی برای منافع سیاسی خود تلقی میکرد میکوشید تا با توسل به نیروی قهریه و استفاده از حربۀ مبارزات عقیدتی (اشاعۀ اجباری دین زرتشت) از توسعۀ نفوذ بیزانس، چه در ارمنستان و دیگر ممالک هم مرز با ایران و چه در خود ایران که دین مسیح در حال گسترش بود، جلوگیری به عمل آورد. آزار مسیحیان از طرف شاهان ساسانی نتیجۀ تعصبات دینی و تحریکات مغها نبود بلکه در عمق آن مسایل جدی سیاسی نهفته بود. این موضوع بدین صورت به اثبات میرسد که پس از نشست عمومی «اپه سوس» در سال 431 میلادی، هنگامی که نستوریها روابط خود را با کلیسای ارتدکس بیزانس قطع کردند و به عنوان مُلحد از مرزهای امپراتوری بیزانس طرد شدند و در ایران مستقر گردیدند، محافل حکومتی ساسانی با حصول اطمینان از آنکه پیروان کلیسای نستوری و مونوفیزیت علاقۀ چندانی به بیزانسیها ندارند از آزار آنان خودداری کردند. بعد از دهۀ هشتم قرن پنجم میلادی دو فرقۀ دین مسیح یعنی نستوریها و مونوفیزیتها (غیر از ارتدکسها)، چه در ایران و چه در کشورهای هممرز با آن، حق موجودیت قانونی به دست آوردند. بدین ترتیب هرچند در دورۀ سلطنت ساسانیان در پی سیاست یاد شدۀ محافل حکومتی ایران، روابط معنوی و فرهنگی بین ملتهای ارمنی و ایرانی تاحدودی تضعیف گردید ولی هرگز قطع نشد، بلکه به حالت تعلیق درآمد.
در قرن پنجم، پس از ابداع حروف الفبای ارمنی توسط مسروپ ماشتوتس[3]، دورۀ اعتلای آموزش و فرهنگ در ارمنستان آغاز گردید. آموزشگاهها و دیرهای متعددی گشایش یافت، کتب زیادی ترجمه شد و به کمک آنها آنچنان آثاری از نابودی حتمی نجات پیدا کردند که از لحاظ تشریح مسایل تاریخشناسی ملتهای زنده و یا از میان رفتۀ آسیای مقدم منحصر به فرد میباشند. همزمان با پیشرفت بیسابقۀ فن ترجمه، علم تاریخنگاری ارمنی نیز در قرن پنجم پیریزی شد. نخستین تاریخنگاران ارمنی نسبت به ملتهای همسایه توجه خاصی مبذول داشتهاند و در وهلۀ اول ایران دورۀ ساسانی در مرکز توجه تاریخنگاران ارمنی قرار داشته است. بخصوص به دلیل سلطۀ سیاسی ساسانیان بر ارمنستان، مورخین قرن پنجم و قرنهای بعد، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، در آثار خود به بررسی ابعاد مختلف مسایل مربوط به تاریخ، حکمت، افکار و اندیشههای دینی و حیات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی ایران پرداخته اند. اطلاعاتی که مآخذ ارمنی در اختیار میگذارند نه تنها از نقطهنظر نگارش تاریخ روابط دیرین ارمنیان و ایرانیان و تأثیرات متقابل معنوی-فرهنگی دارای اهمیت است، بلکه از لحاظ بررسی و مطالعۀ مسایل مختلف تاریخ باستان و قرون میانی ایران از اهمیت بسزائی برخوردار است. قدیمیترین مورخ ارمنی آگاتانگقوس[4] (قرن پنجم) است. اثر وی موسوم به «تاریخ ارمنستان» حاوی اسطورۀ سقوط اشکانیان و پیروزی ساسانیان و دارای اطلاعات ارزشمندی دربارۀ این رویداد تاریخی مهم ایران است. پاوستوس بیوزاند[5] معاصر آگاتانگقوس است. کتاب وی موسوم به «تاریخ ارمنستان» دربرگیرندۀ رویدادهای تاریخی بین سالهای 330-387 میلادی یعنی از آغاز حکومت خسرو، شاه ارمنستان تا تقسیم ارمنستان بین ایرانِ دورۀ ساسانی و بیزانس است. این کتاب منبع مهمی، هم برای تاریخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ارمنستان و هم برای تاریخ کشورهای خاورمیانه و نزدیک، بویژه تاریخ ایران محسوب میگردد. پاوستوس، به عنوان شاهد عینی، اطلاعاتی موثق دربارۀ رویدادهای تاریخی ارمنستان و کشورهای همجوار ارائه میکند. کتاب وی بویژه برای بررسی تاریخ قرن چهارم میلادی ایران منبعی منحصر به فرد است. در کتاب مذکور اطلاعات مهمی نیز دربارۀ مناسبات ارمنستان-ایران و بیزانس-ایران در قرم چهارم موجود است. «تاریخ ارمنستان» اثر پاوستوس بیوزاند به زبانهای فرانسه، آلمانی، روسی و دیگر زبانهای اروپایی برگردانده شده است. آثار قازار پاربی[6] مورخ ارمنی قرن پنجم موسوم به «تاریخ ارمنستان» و «نامه به واهان مامیکونیان»[7] مستمل بر شرح وقایع تاریخی سالهای 387-486 میلادی است و در آنها رویدادهای تاریخی ایران، بیزانس، گرجستان، اران و غیره ذکر گردیده است. کتاب تاریخِ پاربی به عنوان یکی از بهترین و موثقترین مآخذ تاریخشناسی ایران شهرت یافته است. این اثر بویژه برای بررسی روابط ارمنستان و ایران بسیار ارزشمند است. «تاریخ وارتان[8] و جنگ ارمنیان» اثر یقیشه[9] مورخ ارمنی، یکی دیگر از بهترین مآخذ تاریخشناسی مربوط به مناسبات ارمنستان و ایران در اواسط قرن پنجم است. در این کتاب علاوه بر اطلاعات متنوع دربارۀ حیات سیاسی ایران، مطالب بسیار ارزشمندی نیز در مورد اعتقادات مذهبی، بویژه ایدئولوژی دین زرتشت، آداب و رسوم ایرانیان قدیم، جغرافیای ایران و بسیاری از مسایل مربوط به این کشور و مردم آن وجود دارد. اثر یقیشه بیش از چهل بار به زبانهای مختلف ترجمه شده است و این امر حاکی از توجه خاص محافل شرقشناسی جهان نسبت به این اثر است. اولین اثر تاریخنگاری علمی ارمنی مشتمل بر تاریخ دوران باستان تا سقوط سلسلۀ اشکانی و از بین رفتن استقلال سیاسی ارمنستان به قلم موسی خورنی مورخ قرن پنجم است که بعدها ملقب به پدر تاریخنگاری ارمنی گردید. در عین حال اثر او موسوم به «تاریخ ارمنستان» منبع منحصر به فردی برای مطالعۀ تاریخ کشورهای خاورمیانه و نزدیک است. تعداد وقایع تاریخی و سندیت رویدادها ارزش این اثر را دو چندان کرده است. اثر موسی خورنی بویژه برای تاریخ ایران دارای ارزش بسزایی است. این اثر بخصوص دربارۀ اسطورههای ایران شامل اطلاعاتی غنی است. تاریخ موسی خورنی به زبان فارسی نیز برگردانده شده است (این کتاب با ترجمۀ فارسی پروفسور گئورگی نعلبندیان در ارمنستان انتشار یافته است). بیش از دو قرن است که این اثر معروف جهانی را تاریخشناسان و پژوهندگان خارجی نیز تحت مطالعه قرار میدهند. این اثر، به علت داشتن اطلاعات منحصر به فرد دربارۀ مسایل گوناگون تاریخ ایران، اخیراً مورد توجه تاریخنگاران ایرانی نیز قرار گرفته است. گفتنی است که در این اثر در مورد ایدئولوژی دینی-فلسفی زرتشتیان و ماهیت و ویژگیهای فِرَق مختلف آن اطلاعات اندکی موجود است. این خلاء را اثر «رد و تکذیب فِرَق دینی» به قلم یزنیک کُقبی[10] فیلسوف قرن پنجم میلادی پر میکند. لازم به ذکر است که این اثر برای مطالعه دربارۀ دین زرتشت و فِرَق آن هنوز هم معتبر و دارای ارزشی استثنایی است و در آن دربارۀ اعتقادات و مباحث دینی قرن پنجم اطلاعات بسیار غنی ارائه گردیده است. منابع ارمنی قرن هفتم نیز برای تاریخ ایران دارای اهمیت ویژهئی هستند. این دوره از تاریخ، به طور کلی، از لحاظ رویدادهای مهم تاریخی از دیگر دورهها متمایز میگردد، از آن جمله میتوان به جنگهای ایرانو بیزانس، پیدایش اعراب در عرصۀ سیاسی و اولین حملات آنان، سقوط ایران ساسانی و استیلای اعراب بر ممالک زیر سلطه بیزانس اشاره کرد. ولی با وجود این هیچیک از مؤلفین قرن هفتم در آثار خود، چه به زبان فارسی و چه به زبانهای یونانی، لاتینی، آشوری، عربی و غیره به رویدادهای تاریخی یاد شده نپرداختهاند. بازتاب این رویدادها بیشتر در آثار مؤلفین متأخر دیده میشود. از این دیدگاه «تاریخ» سِبِهاوس[11]، مورخ ارمنی قرن هفتم در علم تاریخنگاری جهانی اثری استثنایی است و به پاس این اثر، کتابشناسی ارمنی در عرصۀ تاریخ عمومی قرن ششم-هفتم، مقام والایی را به دست آورده است. در اثر سبهاوس، همزمان با رویدادهای تاریخی ارمنستان در قرون 6-7 میلادی، شرح مفصل وقایع تاریخی خاورمیانه و نزدیک نیز ارائه گردیده است. مؤلف بتفصیل به شرح حملات هراکلیوس امپراتور بیزانس به ایران و نخستین حملات اعراب به ارمنستان، ایران، بینالنهرین و نواحی بیزانس میپردازد. در این اثر بخشهای مربوط به تاریخ ایران با غنای فوقالعادۀ خود از دیگر بخشهای کتاب متمایز میگردند. در این کتاب همچنین بتفصیل دربارۀ اقتدار و سقوط پارتها، تاریخ سیاسی دورۀ ساسانی، اوضاع داخلی، نظام حکومتی، بنیۀ نظامی و دیگر مسایل آن دوران مطالبی وجود دارد. تاریخ سبهاوس بویژه برای بررسی مسایل تاریخی مربوط به آخرین دورۀ حکومت سلسلۀ ساسانی و آغاز حملات اعراب که مصادف با حیات مورخ بود، از اهمیت فوقالعادهئی برخوردار است. اطلاعات سبهاوس دربارۀ کوشانیان که همۀ اقوام مشرق زمین و شمال تحت تبعیت آنها قرار داشتند به نوبۀ خود، بسیار ارزشمند است. در تاریخ سبهاوس دربارۀ افسانۀ خسرو و شیرین که در میان مردم مشرقزمین شهرت بسزایی دارد نیز سخن به میان آمده و همچنین به اسفندیار، یکی از قهرمانان حماسی ایران زمین، اشاراتی شده است. در اثر جغرافیشناسی آنانیا شیراکی[12] دانشمند و متفکر بزرگ ارمنی قرن هفتم که «آشخارهاتسویتس»[13] (جهان نما) نامیده میشود، از ارمنستان و کشورهای همسایه مانند ایران، گرجستان، اران، شهرهای قفقاز شمالی و نیز دربارۀ تقسیمات اداری، رودخانهها، کوهها و جادههای این مناطق سخن به میان آمده است. اطلاعاتی که شیراکی در مورد تقسیمات اداری ایران دورۀ ساسانی و اوضاع کشاورزی و محصولات زراعی در آن زمان ارائه کرده است بسیار ارزشمند میباشد. مؤلف «آشخارهاتسویتس» همچنین شرح حال سلاطین ایران را به رشتۀ تحریر درآورده است و دربارۀ اقوام ایران، محل سکونت آنها، شیوۀ زندگی، اشتغالات، اعتقادات مذهبی و غیره اطلاعاتی ارزشمند ارائه کرده است. بدین ترتیب میتوان گفت که این اثر شیراکی مأخذ مهمی، هم برای تحقیق در مسایل جغرافیایی و هم تحقیق در مسایل تاریخ ایران به شمار میرود. شیراکی اثر جغرافی نگاری دیگری نیز ار خود به یادگار گذاشته است که هنوز به صورت دستنویس است و در انستیتوی نسخ خطی «ماتناداران»[14] ایروان نگهداری میشود. عنوان این اثر «مقوناچاپک»[15] است که در آن مؤلف دربارۀ جادههای کاروان رو شهرهای تجاری سخن گفته است. در این اثر دربارۀ جادههای بازرگانی که ارمنستان را به خلیج فارس میپیوستند و مراکز عمدۀ تجاری واقع در مسیر این جادهها و نیز فواصل بین این مراکز اطلاعات بسیار پرارزشی ارائه شده است. در انستیتوی نسخ خطی ماتناداران ایروان همچنین یک اثر جالب جغرافینگاری تحت عنوان «اسامی شهرهای هند و پارس» موجود است که نام مؤلف آن بر ما معلوم نیست. دربارۀ مؤلف تنها میتوان گفت که به احتمال قوی تاجری ارمنیتبار بوده و دربارۀ ایران و هندوستان اطلاعات وسیع داشته است. این مؤلف گمنام اثر خود را در سالهای 1106-1110 میلادی به رشتۀ تحریر درآورده است. آن عده از مؤلفین ارمنی که در طول قرنهای 11-14 میلادی میزیستهاند به کمک آثار خود دربارۀ ایران خلاء اطلاعات تاریخی را که پیامد بیثباتی و اوضاع نابسامان حیات سیاسی آن دوره از تاریخ ایران است جبران میکنند. استپانوس تارونی مشهور به آسوقیک[16] (قرن یازدهم) که اثر او موسوم به «تاریخ جهان» منبع مهمی برای بررسی تاریخ عمومی محسوب میشود، از جملۀ این مؤلفین است. وی در اثر خود اساساً به شرح وقایع تاریخی مربوط به قفقاز، ایران و بعضی از کشورهای آسیای صغیر، خاورمیانه و نزدیک پرداخته است. اثر گریگور ماگیستروس[17] مورخ قرن یازدهم حاوی مطالب جالبی دربارۀ اسطورههای ایرانی است و میتواند برای بررسی یک سلسله از مسایل فرهنگی ایران مفید واقع شود. ساموئل آنهتسی[18] تذکرهنویس نامی ارمنی قرن دوازدهم در اثر خود موسوم به «کرونیکون» جدول زمانی تاریخ سلطنت شاهان ایران، بیزانس و ارمنستان را تنظیم کرده است که امکان تطبیق و تصحیح زمان وقوع حوادث تاریخی را میسر میسازد. گیراگوس گانزاکی[19] از مورخین نامی ارمنی قرن سیزدهم است که اثر وی تحت عنوان «تاریخ ارمنستان» برای مطالعه و بررسی تاریخ تهاجمات مغولها در خاورمیانه و نزدیک و همچنین بررسی تاریخ دولت هلاکوخان دارای اهمیت است. میدانیم که مغولهای تاتار مدتها بر ایران حکومت کردند. آنها بعد از غلبه بر حکومت جلالالدین ]خوارزمشاه[ بیش از یک قرن و نیم سیطرۀ حکومت خود را در آسیای مقدم، بویژه در ایران، ارمنستان، اران و غیره گستردند. آریستاکِس لاستیوردی[20] (قرن 12)، ماتئوس اورهایی[21] (قرن 12) وارتان آرِوِلی[22] (قرن 13)، استپانوس اوربلیان[23] (1258-1304) و دیگران از جمله مورخین ارمنی قرنهای 12-14 میلادی میباشند که در آثار آنها در مورد تاریخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و حیات فرهنگی ایران و به طور کلی کشورهای خاورمیانه و نزدیک مطالب جالبی درج شده است. در قرون 14-15 میلادی که تیرهترین دوران تاریخ ارمنستان به شمار میآید، بر خلاف دورۀ بعد از قرن پنجم تا قرن سیزدهم، مورخین برجستهئی در ارمنستان پا به عرصۀ وجود نگذاشتند. آثار تاریخنویسی و وقایعنگاریهای تألیف شده یا نسخهبرداری شده در کانونهای فرهنگی مختلف ارمنستان در قرون میانی، مآخذ تاریخی مهمی، هم برای بررسی و تحقیق مسایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تاریخ ارمنستان و هم برای مطالعۀ وقایع تاریخی کشورهای خاورمیانه و در وهلۀ اول ایران، بینالنهرین و آسیای صغیر میباشند. از آنجا که این مآخذ به دست شاهدان عینی و مؤلفین معاصر نگاشته شدهاند و انعکاس دهندۀ واقعیات آن دوره میباشند، دارای ارزش زیادی هستند. مآخذ مذکور ما را در تصحیح بسیاری از نکتههای سؤال برانگیز و مسایل مبهم مربوط به تاریخ قرنهای 14-15 میلادی ایران و دورۀ بعد یاری میدهند.
تاریخنگاران و دانشمندان ارمنی نیز که در اواخر قرون میانی و در آستانۀ عصر جدید میزیستند همچنان با علاقه و اشتیاق به مطالعه و تحقیق مسایل تاریخ ایران و فرهنگ مادی و معنوی این سرزمین میپرداختند. در قرن شانزدهم رویدادهای مهمی در تاریخ ایران به وقوع پیوست. پس از مدتها نابسانامی بالاخره در قرن شانزدهم اتحاد سیاسی کشور ایران در چهارچوب دولت صفوی میسر شد. در حیات اقتصادی دولت جدید ایران تحولات تازهئی رخ داد، امور تجاری رونق خاصی پیدا کرد و مسئله برقراری روابط دیپلماتیک با دنیای خارج، بویژه با دول اروپایی مورد توجه قرار گرفت. این پدیدهها زمینه را برای پیشرفت فرهنگ، بویژه تاریخنگاری ایران مساعد ساخت. در این دوره در عرصۀ تاریخنگاری چندین اثر، عموماً به زبان فارسی، تحریر گردید. لیکن تاریخنگاران ایرانی به مسایل اجتماعی و اقتصادی توجه نکردهاند و یا بندرت به تحقیق در اینگونه مسایل پرداختهاند. به همین سبب برای مطالعۀ تاریخ ایران، بویژه پیشرفت سیاسی دولت صفوی، نظام دولتی، روابط اداری و مالی، اوضاع اجتماعی و اقتصادی، اخذ مالیاتها، حیات فرهنگی و همچنین مطالعۀ روابط سیاسی خارجی در قرن شانزدهم، منابع خارجی دارای اهمیت بیشتری میباشند و بجرأت میتوان گفت که منابع متنوع و غنی ارمنی در میان اینگونه آثار از جایگاه ویژهئی برخوردارند. در زمرۀ این منابع، علاوه بر آثاری از نوع وقایعنگاری و یادبودنویسیهای نویسندگان و نسخهبرداران کتابها که از لحاظ کثرت قابل توجهاند، میتوان اثر سیمئون آپارانی[24]موسوم به «فاجعۀ تصرف تبریز» را که مأخذ پرارزشی برای مطالعۀ تاریخ روابط ایران و عثمانی است نام برد. سیمئون آپارانی خود از شاهدان عینی تصرف تبریز توسط عثمانیان در سا 1585 میلادی بوده و دربارۀ این رویداد اطلاعاتی موثق ارائه کرده است. گفتنی است که از قرن هفدهم منابع ارمنی فراوانی برجای مانده است که در آنها اطلاعات قابل توجهی دربارۀ ایران وجود دارد. علاوه بر آثار مربوط به تاریخ ولایات مختلف ایران و آثاری که حکم تاریخ عمومی را دارند و در آنها، به موازات پرداختن به تاریخ کشورهای اسلامی، جایگاه خاصی نیز برای تاریخ ایران درنظر گرفته شده است، بیش از بیست و پنج اثر دیگر نیز موجود است که اغلب آنها تاکنون در دسترس محققین قرار نگرفته است. با آنکه در اکثر این آثار نارساییهای مختص این دوره از تاریخ ایران ملاحظه میگردد با وجود این، آثار مورخین ارمنی در کنار مآخذ اروپایی میتوانند کمک مؤثری به بررسی مسایل مختلف تاریخ هفدهم بکنند. به طور کلی قرن هفدهم از لحاظ کثرت منابع تاریخشناسی قرنی پربار برای ارمنستان بوده است. همزمان با آغاز نهضت روشنگری و پدیداری مناسبات جدید اقتصادی در ارمنستان که با چهارمین دهۀ قرن هفدهم مقارن بود، تعدادی آثار تاریخنگاری نیز پدید آمد. در این آثار اکثریت قریب به اتفاق مؤلفین همچنان به مسایل مختلف تاریخ ایران نیز پرداختهاند. این امر تصادفی نبود، زیرا در دورۀ مورد نظر، تاریخ بخش شرقی ارمنستان به طور ناگسستنی با تاریخ دولت صفوی وابستگی داشت و مؤلفین ارمنی طبیعتاً نمیتوانستند وقایعی را که در کشور همسایه رخ میداد از نظر دور بدارند. آراکل داوریژی (تبریزی)[25] (1595-1669( بیشک برجستهترین چهرۀ تاریخنگاری ارمنستان به شمار میرود، وی در اثر خود موسوم به «تاریخ» وقایع سالهای 1601 تا 1662 را به رشتۀ تحریر درآورده است. با آنکه داوریژی اثر خود را به تاریخ ارمنستان اختصاص داده است ولی به طرزی گسترده به شرح رویدادهای تاریخی ایران، دولت عثمانی و دیگر کشورهای همجوار نیز پرداخته است. در این اثر اطلاعات مفصلی دربارۀ آتورپاتکان و عراق ایران ذکر شده است. بیشک «تاریخ» داوریژی بهترین منبع برای بررسی مسایل تاریخی قرن هفدهم ایران به شمار میرود. به همین علت در تاریخنگاری ایران و علوم اروپایی جای خاصی به آراکل داوریژی اختصاص داده شده است. به عنوان مثال نصرالله فلسفی تاریخنگار ایرانی در اثر چهارجلدی خود موسوم به «زندگی شاه عباس اول» به طور گسترده از «تاریخ» داوریژی بهره گرفته و آن را منبعی غنی و موثق برای تاریخ قرن هفدهم ایران به شمار آورده است. در آثار تاریخنگاری گریگور داراناقی[26] و زاکاریا سارکاواگ[27]، یادداشتهای زاکاریا آگولیسی[28] و همچنین سفرنامۀ آوگوستینیوس باجی[29] که از مورخین قرن هفدهم ارمنی محسوب میشوند دربارۀ حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران، جغرافی، مسایل نژادشناسی، شیوۀ زندگی، جنگهای ایران و عثمانی، روابط بازرگانی بینالمللی ارامنۀ ایران و در نتیجه روابط اقتصاد خارجی ایران و همچنین دربارۀ مناطق ارمنینشین ایران و دیگر مسایل اطلاعات ارزشمندی ارائه شده است. اثر دستنویس کوستاند جوقایی (جلفایی)[30] موسوم به «آشخارهاژوقوو»[31] که در انستیتوی نسخ خطی ماتناداران ایروان نگهداری میشود حاوی اطلاعات جالبی در مورد مسایل تاریخی و اقتصادی ایران در قرن هفدهم است. این منبع تاریخشناسی دارای مطالب متنوع، بویژه دربارۀ فعالیتهای تجاری ارامنۀ ایران و نقش آنان در حیات اقتصادی و سیاسی دولت صفویه است. در ارتباط با یادبودنویسیهای نویسندگان و نسخهبرداران آثار ارمنی قرن هفدهم باید گفت که در این نسخ خطی اطلاعات فراوانی دربارۀ جنگهای پی در پی ایران و عثمانی، ویرانی و نابسامانیهای اقتصادی ناشی از این جنگها و اوضاع کشورهایی که تحت تبعیت سیاسی آن دو قرار داشتند درج شده است. پیشرفت اقتصادی ایران که در قرن هفدهم آغاز شده بود در اواخر آن سده و اوایل سدۀ هجدهم، همراه با حیات سیاسی و فرهنگی کشور رو به زوال گرایید. ایران به صحنۀ درگیریهای مداوم بین خوانین مبدل گردید. کار تجار و صنعتگران از رونق افتاد و در حیات فرهنگی رکودی طولانی برقرار شد. ناهنجاریهای کلی در قرن هجدهم، تاریخنگاری را نیز تحت تأثیر قرار داد. هرچند در این سده آثار متعددی از مورخین برجای مانده است، لیکن در آنها بیشتر به شرح رویدادها پرداخته شده است. بدیهی است که با درنظر گرفتن چنین شرایطی برای بررسیهای علمی مسایل تاریخی ایران باید از منابع تاریخی دیگر ملتها از جمله منابع ارمنی بهره گرفت و باید گفت که منابع ارمنی در این میان جای ویژهئی دارند. در این دوره مورخین ارمنی آثاری به وجود آوردند که عمدتاً به ایران اختصاص دارد. اثر موسوم به «تاریخ ایرانیان» نوشتۀ خاچاتور جوقایی[32] (جلفایی) از جملۀ این آثار است. مؤلف در این اثر به شرح وقایع تاریخی از زمان کوروش تا عصر خود، یعنی تا مرگ کریمخان زند پرداخته و برای تألیف آن از نوشتههای مورخین و تذکرهنویسان ارمنی و همچنین از آثار وقایعنگاران و دیگر منابع ایران استفاده کرده است. خاچاتور جوقایی این کتاب را جلد اول شماره گذاری کرده زیرا در نظر داشته است جلد دوم را نیز به رشتۀ تحریر درآورد. به احتمال قوی مؤلف به دلیل مرگ زودرس که تاریخ آن بر ما معلوم نیست، نتوانسته است جلد دوم را نیز به رشتۀ تحریر بکشد. بخش دوم کتاب خاچاتور جوقائی که به تاریخ سلطنت کریمخان زند (1758-1779) اختصاص دارد از دیدگاه ایرانشناسی دارای اهمیت ویژهئی است. مؤلف که خود در آن دوره میزیست دربارۀ این برهه از تاریخ پرآشوب ایران اطلاعاتی دقیق ارائه میکند. یادداشتهای پتروس دی سارگیس گیلانی[33] که از تاریخنگاران جلفای اصفهان میباشد به شرح کامل رویدادهای تاریخی سقوط سلسلۀ صفوی و اشغال ایران توسط افغانها اختصاص دارد. این اثر پرارزش گیلانی از لحاظ کثرت موارد مربوط به رویدادهای یاد شده و مستند بودن آنها شهرت بسزایی کسب کرده است. اثر یسایی حسن جلالیان[34] جاثلیق آلبانیای قفقاز برای تحقیق در تاریخ قرن هجدهم ایران از اعتبار خاصی برخوردار است. این اثر بویژه میتواند برای بررسی علل از هم پاشیدگی اقتصاد ایران و سقوط سلسله صفوی مورد استفاده قرار گیرد. در آثار تاریخنگاری ایران در قرن هجدهم مآخذ مربوط به تاریخ دورۀ حکومت نادرشاه و لشکرکشیهای او، از لحاظ کیفی و کمی، نسبتاً غنی است. از میان آنها دو اثر معروف به «تاریخ نادری» تألیف میرزا محمد مهدی خان استرآبادی و «تاریخ عالم آرای نادری» تألیف محمد کاظم از ارزش بیشتری برخوردارند. در کنار این آثار منابع ارمنی نیز حائز اهمیت میباشند. این منابع از لحاظ تنوع و مستند بودن وقایع همسنگ منابع ایرانی هستند. کتاب موسوم به «تاریخنگاری»[35] نوشتۀ آبراهام کِرتی[36] جاثلیق ارامنه در صدر اینگونه آثار قرار دارد. اطلاعات فراوانی که در این اثر وجود دارد بازگو کنندۀ رویدادهای ارمنستان و ایران در سومین دهۀ قرن هجدهم است. کرتی همۀ آن مناطقی را که در اثر بحران اقتصادی، تجاوزات عثمانیان و جنگ ایران و عثمانی در اوایل سومین دهۀ قرن هجدهم اوضاع آنها به وخامت گراییده بود یک یه یک برشمرده و بتفصیل گزارشهائی از وضع این نواحی ارائه کرده است. مؤلف با ذکر موارد گوناگونی دربارۀ قحطی، امراض واگیردار، خودکامگیهای حکام محلی و اوضاع نابسامان روستاییان، با موشکافی خاص به قیمت بعضی از محصولات کشاورزی اشاره میکند. در اثر یاد شده، علاوه بر اطلاعات مربوط به اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران، در مورد شکلگیری ارتش فئودالی نادر و انواع سلاحهای مختلفی که ترکها و ایرانیها به کار میبردند اطلاعات ارزشمندی گزارش شده است. نادر قلی خان که درصدد بود حمایت روحانیون عالیرتبه و تجار ثروتمند ارمنی را جلب کند، عنایت خاصی نسبت به جاثلیق ارامنه نشان میداد. آمده است که آبراهام کرتی برای شرکت در گورولتای ]مجمع[ داشت مغان دعوت شده بود. جزئیات این گورولتای در کتاب کرتی نقل شده است. وقایع ذکر شده در اثر کرتی به تاریخنگاران کمک کیکند تا به بررسی مسایل مهمی در ارتباط با گرایش نادرشاه نسبت به اقشار مختلف و تغییراتی که وی در نحوۀ توزیع مناصب عالی ایجاد کرده بود بپردازند و از مراسم درباری ایران و سلسله مراتب مقامات مختلف موجود در دستگاه دولتی اطلاعات ارزشمندی کسب کنند. گزارشهای کرتی در مورد انتخاب نادرشاه مکملی است بر فرضیات گوناگونی که مؤلفین ایرانی و اروپایی ارائه کردهاند. از دیگر آثار مورخین ارمنی دربارۀ حکومت نادرشاه «تاریخ جنگها» تألیف آبراهام ایروانی[37] و «لشکرکشیهای تهماسب قلی خان و به سلطنت رسیدن وی» نوشتۀ هاکوب شاماخی[38] را میتوان نام برد. «دفتر خاطرات آبراهام ایروانی» که حاوی شرح ملاقاتهای جاثلیق ارامنه با نادرشاه در اجمیادزین است حائز ارزش خاصی است. همچنین کتابهای موسوم به «جمبر»[39] نوشتۀ سیمئون ایروانی[40]، «دیوان» تألیف یقیا کارینی موشقیان[41] و اثری به قلم وارتان اوزنی[42] دربارۀ لشکرکشیهای ایران به ماورای قفقاز در سالهای 1795-1797، از منابع مهم تاریخشناسی در زمینۀ بررسی وقایع مربوط به حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران در قرن هجدهم محسوب میشوند. مطالب متعددی نیز دربارۀ حیات اجتماعی، اقتصادی و تاحدودی حیات سیاسی قرن هجدهم ایران در اسناد آرشیوی ارمنی موجود است. بخشی از این اسناد انتشار یافته و در دسترس محققین گذاشته شده است. در قرن هجدهم مترجمان ارمنی تعدادی از آثار شرقشناسان اروپای غربی در مورد نادرشاه و دولت او و به طور کلی دربارۀ تاریخ ایران را به زبان ارمنی برگرداندند که این امر گویای توجه خاص محافل علمی ارمنی نسبت به رویدادهای سیاسی کشور همسایه بوده است. در قرنهای هفدهم و هجدهم، یعنی زمانی که تجار ارمنی با کشورهای جهان روابط گستردهئی داشتند و در واقع بین شرق و غرب به عنوان بازرگانان واسطه عمل میکردند، کشورهای اروپایی، برای کسب اطلاعات دقیق دربارۀ کشورهای شرق، میکوشیدند تا از گزارشهای تجار ارمنی استفاده کنند. برای مثال آمده است که تجار ارمنیتبار ایران که با کشور روسیه مناسبات تجاری فعالی داشتند دربارۀ اقتصاد، تجارت، اوضاع سیاسی، آداب و رسوم محلی کشورهای ایران، هندوستان، آسیای جنوب شرقی، ترکیۀ عثمانی و کشورهای لوانت[43] اطلاعاتی غنی در اختیار «پوسولسکی پریکاز»[44] که هستۀ اولیۀ وزارت خارجۀ روسیه بود میگذاشتند. نشر کتب به زبان ارمنی در تعدادی از مراکز اروپایی به شکلگیری شناخت علمی ارامنه در مورد ایران و به طور کلی کشورهای مشرق زمین کمکهای شایان توجهی کرده است. جوامع کوچک و بزرگ ارمنیان ایران با گردآوری مطالب مستند بیشمار در طول قرنهای متمادی، در امر پیشرفت ایرانشناسی در بین ارمنیان نقش بارزی را ایفاء کردهاند. بدین ترتیب، با ارزیابی جایگاه و نقش منابع و مآخذ ارمنی در بررسی مسایل دورههای مختلف تاریخ ایران، میتوان به اهمیت انکارناپذیر اینگونه آثار پی برد. دانشمندان اروپایی و محققین ایرانی که از آغاز قرن نوزدهم به مطالعه و بررسی منابع ارمنی پرداختهاند پذیرای این واقعیت شدهاند. درنظر دانشمندان خارجی ارزش منابع ارمنی تنها در تنوع مطالب آن نیست بلکه علت واقعی توجه خاص آنان نسبت به آثار مورخین و تذکرهنویسان ارمنی آن است که منابع ارمنی در مورد بعضی از مسایل تاریخی کشورهای مشرق زمین منحصر به فرد میباشند. علاوه بر این، نتیجۀ بررسیهای متعددی که به شیوۀ تحقیق تطبیقی صورت پذیرفته، نشانگر آن است که اکثریت قریب به اتفاق منابع ارمنی معتبر و مستند هستند. بنابراین بجرأت میتوان مدعی شد که ایرانشناسی در بین ارامنه از اعماق قرون سرچشمه گرفته و منابع ارمنی مطالبی بسیار مستند و موثق در اختیار شرقشناسان عصر حاضر قرار میدهند. ایرانشناسی نوین ارمنی گئورگ تِر هوانسیان[45] (گئورگ دبیر پالاتی) (1737-1812) از پیشگامان علم شرقشناسی و ایرانشناسی در ارمنستان است. گنجینۀ ادبی پرارزشی که ازاو برجای مانده در تاریخ شرقشناسی ارمنی منحصر به فرد است. از جمله آثار علمی ارزشمند گئورگ دبیر، فرهنگ فارسی-ارمنی است که در نوع خود اولین واژهنامه محسوب میشود. از خصوصیات این فرهنگ آن است که در آن در مورد خدایان باستان، افسانهها، امثال و حِکَم و قهرمانان اساطیری ایران اطلاعات فراوانی درج شده است. در این واژهنامه برای هر واژه مفاهیم مختلف داده شده است. افزون بر آن، نمونههائی نیز از اشعار شاعران کلاسیک ایران به زبان فارسی و با حروف ارمنی در آن وجود دارد که از نقطهنظر ارائۀ نمونههای شعر پارسی همراه با مجموعهئی از ترجمۀ این آثار به زبان ارمنی که غالباً نخستین بار به ادبدوستان ارمنی معرفی گردیده در نوع خود بینظیر است. به عنوان مثال در این واژهنامه برای اولین بار ترجمۀ آثاری از سعدی به زبان ارمنی عرضه شده است. گئورگ دبیر همچنین به تدوین کتب درسی زبانهای فارسی و عربی، کتاب دستور زبان فارسی و یک رشته کتابهای تاریخشناسی و غیره همت گماشته است. او به کار ترجمه نیز پرداخته است. «کتاب سنگهای قیمتی»[46] یکی از ترجمههای اوست که حاوی اطلاعات فراوان دربارۀ واحدهای اندازهگیری و اوزان در ایران، سنگهای قیمتی و سکهها و غیره میباشد. مؤلف کتاب حسین ابن طوسی است. ترجمۀ دیگر او «کلید ستارگان»[47] نام دارد که تألیف عبدالعزیز بن عبدالرحمن تبریزی، ستارهشناس و تقویم شناس ایرانی در قرن پانزدهم است. بدین سان، گئورگ دبیر تِر هوانسیان، در اواخر قرن هجدهم، ایرانشناسی نوین را در میان ارمنیان پایهگذاری کرد و زمینه را برای پیشرفت آن در قرن نوزدهم آماده ساخت. در سدۀ نوزدهم یعنی هنگامی که شرقشناسی و از آن جمله ایرانشناسی در اروپا به نحوی بیسابقه سیر صعودی داشت، ایرانشناسی ارمنی نیز همگام با این اوجگیری، با تکیه بر گنجینۀ غنی دورههای گذشته، تعدادی آثار پرارزش را که در عرصۀ بررسیهای تاریخی، ادبی و فرهنگی ایران سهمی بارز داشتهاند منتشر کرد. پیشرفت بیسابقۀ ارمنیشناسی نیز به امر توسعه و گسترش ایرانشناسی ارمنی کمک شایانی کرد. علت این امر وجود پیوندهای تنگاتنگ بین تاریخ ارمنستان و تاریخ همسایۀ دیرین خود، ایران بود که در نتیجه، در زمینۀ مطالعۀ مراحل مختلف حیات تاریخی این دو کشور میبایستی مشترکات ارمنستان و ایران درنظر گرفته میشد. تصادفی نیست که در قرن نوزدهم به دنبال پیشرفت شرقشناسی جهانی، شرقشناسان اروپایی نیز به مطالعه و بررسی تاریخ ارمنستان و منابع ارمنی علاقۀ خاصی نشان دادند. بارتولد[48] در این باره چنین مینویسد: «در اواخر قرن نوزدهم دانشمندان اروپایی توجه خود را اساساً به آثار تاریخشناسی ارمنی معطوف داشته بودند به این امید که مطالب جدیدی را درباره آسیای مقدم به دست آورند». اولین بار روشنگران ارمنی به مطالعه و تتبع تاریخ و فرهنگ کشورهای همسایه ارمنستان پرداختند. خاچاتور آبوویان[49] (1809-1848) در «خاطرات دورپات» و دیگر آثار خود در مورد بعضی از مسایل مربوط به تاریخ ایران اظهار نظر کرده است. مسروپ تاقیادیان[50] (1803-1858) روشنگر و دانشمند برجستۀ ارمنی یکی دیگر از پیشگامان ایرانشناسی ارمنی است. آثار پرارزشی که از این دانشمند به ارث رسیده جایگاه ویژهئی در پیشرفت علم و فرهنگ ملی ارامنه در نیمۀ اول قرن نوزدهم دارد. تاقیادیان به عنوان شرقشناس نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران و هندوستان توجه خاص داشت. اثر او موسوم به «تاریخ ایران»، نخستین تجربۀ یک محقق ارمنی در راستای بررسی تحلیلی تاریخ ایران محسوب میشود. این کتاب مبسوط دربرگیرندۀ دورۀ اسطورهئی تا عصر جدید تاریخ ایران است. تاقیادیان در این کتاب به طور گسترده از آثار مورخین یونانی، تاریخنگاران و نگارندگان سفرنامههای عهد باستان و همچنین نوشتارهای مورخین ارمنی، تاریخنگاران اروپایی، سیاحان، میسیونرها و غیره استفاده کرده است. مؤلف که به زبان فارسی تسلط کامل داشت، از منابع ایرانی، از جمله «تاریخ طبری» و «زینت التواریخ» نیز بهره گرفته است. تاقیادیان در این کتاب علاوه بر بهرهگیری از منابعی که در اختیار داشته نظریات شخصی خود را نیز همراه با جمعبندیهای همه جانبه به تاریخشناسان ارائه کرده است. تاقیادیان در اثر دیگری موسوم به «خاطراتی از سفر به ایران زمین» نظریاتی کاملاً بدیع و جالب دربارۀ خدایان باستان ایرانی ارائه میدهد و سعی میکند تا به عمق بعضی از مسایل اجتماعی-سیاسی، نژادشناسی و فرهنگی ایران راه یابد. تاقیادیان همچنین به مسایل فرهنگی و بویژه فرهنگ مردم ایران پرداخته است. وی امثال و حکم و ضربالمثلهای ایرانی را گردآوری کرده و به زبان ارمنی انتشار داده است. روسیه مهمترین مرکز پیشرفت ایرانشناسی ارمنی در قرن نوزدهم به شمار میرود. در نیمۀ اول قرن نوزدهم شرقشناسی ارمنی در صفوف مقدم شرقشناسی جهانی گام برمیداشت و یکی از خصوصیات آن، بر خلاف شرقشناسی اروپای غربی، نفوذ هرچه بیشتر در عمق مسایل بود. در اوایل قرن نوزدهم یعنی زمانی که تزار روسیه سیاست گسترش در شرق را فعالتر کرد، توجه محافل روسی نسبت به شرقشناسی و مشرقزمین ابعاد گستردهتری به خود گرفت. بیشک آن عده از روشنفکران ارمنی نیز که در مراکز علمی و فرهنگی روسیه فعالیت میکردند به جرگۀ بانیان این جنبش نو پیوستند. عدۀ زیادی از متفکرینی که ارمنیشناسی را پیشۀ خود کرده بودند هر کدام به فراخور امکانات خویش به مسایل ایرانشناسی، ترکشناسی و غیره میپرداختند. در عین حال کسانی هم بودند که صرفاً به تحقیق و بررسی در زمینۀ مسایل مختلف شرقشناسی اشتغال میورزیدند. لازم به ذکر است که ایرانشناسان ارمنی از همان بدو کار بهترین سنتهای شرقشناسی روسی را به ارث بردند. مدرسه عالی لازاریان[51]که در سال 1815 در مسکو تأسیس شده بود نقش عمدهئی در پیشرفت شرقشناسی ارمنی ایفاء کرده است. نقش بارز این کانون علمی در پیشرفت شرقشناسی روسی نیز غیرقابل انکار است. به راستی هم، این مرکز علمی و آموزشی برای چندین نسل از متفکران ارمنی حکم alma mater را داشته است. در قرن نوزدهم ایرانشناسان برجستهئی چون استپانوس نازاریان[52]، کروبه پاتکانیان[53]، کاراپت یزیان[54]، گریگور خالاتیان[55]، مکرتیچ امین[56] و دیگران پا به عرصۀ وجود گذاشتند. آثار این ایرانشناسان ارمنی، دیگر جنبۀ تشریحی نداشت. بلکه آنان در نگارش آثار خود از شیوۀ تطبیقی استفاده میکردند. استپانوس نازاریان (1814-1879) در دهۀ چهارم قرن نوزدهم ریاست یکی از مراکز عمدۀ شرقشناسی روسیه یعنی کرسی شرقشناسی دانشگاه غازان را به عهده داشت. زمانی که استپانوس نازاریان در دانشگاه غازان و مدرسه عالی لازاریان روسیه به تدریس زبانهای شرقی میپرداخت به امر تعلیم و تربیت کادرهای شرقشناس روسی توجه خاصی نشان میداد. نامبرده در طول سالهای درازی که دستاندرکار فعالیتهای علمی بود، به تحقیق و مطالعه در زمینۀ مسایل مختلف ایرانشناسی نیز پرداخت و کتبی را به زیور طبع آراست که از میان آنها میتوان به رسالۀ وی برای دریافت درجۀ استادی در زبان و ادبیات ارمنی و فارسی و رسالۀ دکترای او در زمینۀ شاهنامۀ فردوسی و اثر علمیاش در مورد گلستان سعدی اشاره کرد. از ویژگیهای استپانوس نازاریان در عرصۀ ایرانشناسی دیدگاههای مترقیانه و جمعبندیهای عمیق علمی اوست. نازاریان با انتشار نتایج مطالعات خود دربارۀ شاهنامۀ فردوسی در واقع فردوسی شناسی علمی را در میان ارمنیان پایهگذاری کرد. این اثر گامی مهم در عرصۀ ایرانشناسی روسی نیز محسوب میشود. در حقیقت این اثر اولین کتابی بود که برای محافل علمی روسیه امکان آشنایی با آثار فردوسی را فراهم آورد و تا مدتهای مدید بهترین اثر تحقیقاتی دربارۀ شاهکار شاعر ایرانی به شمار میرفت. نازاریان اولین مبلغ نظم کلاسیک فارسی در محافل روسی بوده است. اولین ترجمۀ روسی گلستان سعدی که نازاریان انجام داده، خود گواهی بر این مدعاست. مؤلف متن اصلی گلستان را به زبان فارسی و حواشی مربوط به آن را به زبان ترکی مورد مطالعه قرار داده و مدتها وقت خود را صرف تألیف این اثر کرده بود. وی بهترین نمونه از نسخههای متعدد گلستان سعدی یعنی «کلیات تبریز» را برای مطالعه برگزیده بود و بدین جهت ترجمۀ او به متن اصلی نزدیکتر و اصیلتر است. نازاریان همچنین در مجلۀ «هیوسیساپایل»[57] که به اهتمام خود او منتشر میشد مقالاتی دربارۀ آثار شعرای کلاسیک ایران مانند جامی، سعدی، رومی و دیگران انتشار داده است. مکرتیچ اِمین (1815-1890) یکی دیگر از ارمنیشناسان و شرقشناسان ارمنی نیز در عرصۀ ایرانشناسی خدمات ارزندهئی انجام داده است. وی که عمر خود را عمدتاً وقف پیشرفت ارمنیشناسی کرده در بعضی از آثار خود که به تاریخ و ادبیات کهن ارمنی اختصاص دارند مسایل متعددی را نیز که با تاریخ و فرهنگ عهد کهن ایران ارتباط حاصل میکنند مورد بررسی قرار داده است. برای مثال امین در اثر خود موسوم به «اساطیر ارمنستان کهن» بخشی از کتاب «تاریخ ارمنستان» موسی خورنی را تحت عنوان «افسانههای ایرانی» و همچنین بخش مربوط به ضحاک از شاهنامۀ فردوسی را از دیدگاه زبانشناسی قیاسی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. مؤلف با مقایسه این آثار به یک رشته جمعبندیهای علمی دست یافته است. در آثار ارمنیشناسی امین که در طول دهههای هفتم و نهم قرن نوزدهم به طبع رسیدهاند همچنین به اظهارنظرهای بسیار کوتاه لیکن فوقالعاده جالب در مورد مسایل مربوط به تاریخ و فرهنگ ایران باستان بر میخوریم. نامبرده در این آثار به شرح مشترکات تاریخی دو ملت همسایه پرداخته است. مقالۀ «مادها در ارمنستان باستان» نیز که به قلم امین است از نظر ایرانشناسی دارای اهمیت بسیار است. نامبرده در این مقاله با اشاره به تفسیر واژۀ «اژدها» که توسط ژول اوپرتی[58] خاورشناس فرانسوی ارائه شده به تحلیل مناسبات و تأثیرات متقابل مادها و ارامنه پرداخته است. مؤلف همچنین تاریخ مناطق مادنشین ارمنستان را تحت بررسی قرار داده و بدین ترتیب سندیت اطلاعاتی را که موسی خورنی نقل کرده به اثبات رسانده است. کروبه پاتکانیان (1833-1889) نیز از برجستهترین چهرههای ایرانشناسی در بین ارمنیان محسوب میشود. انتشار اثر او موسوم به «نگاهی بر تاریخ سلسلۀ ساسانی بر اساس منابع ارمنی» در محافل شرقشناسی روسیه با استقبال بینظیری روبرو شد و شهرت زیادی برای وی به ارمغان آورد. این اثر که بعدها به زبان فرانسه نیز ترجمه شد، توجه شرقشناسان اروپایی را به خود جلب کرد. پاتکانیان نه تنها تاریخ ایران در دورۀ ساسانی را با ارزیابیها و تحلیلهای ویژۀ خود تقدیم شرقشناسان اروپایی کرد، بلکه گنجینهئی از منابع بسیار جالب یعنی اسناد قرون میانی ارمنی را در مورد تاریخ ساسانیان که تا آن موقع برای اروپاییان غیرقابل حصول بود، در دسترس آنان قرار داد. مؤلف قبل از انتشار این اثر (که در ضمن رسالۀ علمی وی برای کسب درجۀ استادی هم بود) در اروپا به عنوان متخصصی ماهر و با تجربه در معرفی منابع ارمنی شهرت بسزایی داشت. وی در سال 1860 در سفر به اروپا و بازدید از شهرهای ونیز، مونیخ، پاریس و وین دستنویسهای زیادی را به زبان ارمنی گردآوری کرده و با ارمنیشناسان و شرقشناسان نامی اروپایی آشنا شده بود. پاتکانیان پس از بازگشت از این سفر علمی به انتشار فهرست منابع ارمنی به زبان فرانسه همت گماشت و با این عمل محافل علمی را با ادبیات کهن ارمنی آشنا کرد. پاتکانیان که به پژوهشهای خود در این زمینه ادامه میداد بعدها نیز آثار پرارزشی را که حاوی اطلاعات جالب و ارزنده برای شرقشناسان و ارمنیشناسان اروپایی بود منتشر کرد. به طور کلی باید گفت که پاتکانیان در آثار علمی خود بیشتر به معرفی منابع ارمنی و ارائه ترجمههای روسی آنها توجه خاص نشان داده است. این ایرانشناس نامی در سال 1870 خاطرات پطروس دی سارگیس گیلانی را به زبان روسی انتشار داد و همان طور که قبلاً هم اشاره شد، این اثر بهترین مأخذ برای بررسی تاریخ لشکرکشیهای افغانها به اصفهان و سقوط شهر در سال 1722 به شمار میرود. اثر پاتکانیان تحت عنوان «نظری اجمالی به تاریخ ایران تا حملۀ اعراب» از نظر عمق و محتوای مسایل و تنوع مطالب از آثار مهم وی به شمار میرود. مطالب مستند این اثر امروز هم مورد استفاده محققین قرار میگیرد. با ارزیابی خدمات پاتکانیان در عرصۀ ایرانشناسی باید گفت که این تاریخنگار به پیشرفت شرقشناسی و بویژه ایرانشناسی نوین در میان ارمنیان کمکهای شایانی کرده است و بجرأت میتوان او را برجستهترین چهرۀ ایرانشناسی ارمنی در قرن نوزدهم نامید. این ارمنیشناس و شرقشناس شهیر در سال 1884 به عنوان عضو وابسته آکادمی علوم روسیه انتخاب شد. گفتنی است که در روسیۀ تزاری تنها عدۀ معدودی از اقلیتهای ملی میتوانستند به عضویت آکادمی علوم درآیند. خدمات پاتکانیان در عرصۀ تعلیم و تربیت کادرهای شرقشناسی در روسیه قابل تقدیر است. نامبرده سالها در دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه پترزبورگ به تدریس تاریخ ایران مشغول بوده است. شرقشناسان معاصر از خدمات ارزندۀ وی در این عرصه تقدیر به عمل آوردهاند. بارتولد ایرانشناس مشهور روس به همین مناسبت چنین نوشته است: «پس از مرگ پاتکانیان مدت زیادی در کار تدریس تاریخ ایران در دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه پترزبورگ وقفه حاصل شد». به دنبال مرگ پاتکانیان و پس از وقفهئی که در کار تدریس تاریخ ایران به وجود آمده بود سرانجام بارتولد در سال 1901 تدریس تاریخ و جغرافیای نظری ایران را در دانشگاه پارزبورگ تقبل کرد. انتشار اثر موسوم به «مناسبات پطر کبیر با ملت ارمنی» به قلم کاراپت یزیان (اِزوف[59] 1835-1905) پدیدهئی چشمگیر در عرصۀ ایرانشناسی محسوب گردید. انتشار این اثر گامی مهم، هم در زمینۀ مطالعۀ روابط بین ارمنستان و روسیه و هم در زمینۀ بررسی مناسبات سیاسی میان روسها و ایرانیان در قرنهای 17-18 به شمار میرود. اثر تحقیقی یاد شده بر اساس اسناد و مطالب آرشیوی غنی روسیه و اروپای غربی نگاشته شده است، لذا در مورد موضوع مورد نظر مطالب بسیار جالب و مستند ارائه میکند. اهمیت این اثر از دیدگاه ایرانشناسی در آن است که مؤلف بتفصیل به بررسی مسایل سیاست داخلی و خارجی دولت صفویان از آغاز حکومت شاه عباس اول تا سلطنت شاه سلطان حسین و به تحلیل جنگهای عثمانی و ایران در قرن هفدهم پرداخته و به سیاست دولت اروپای غربی در کشورهای خاورمیانه و نزدیک، بویژه ایران اشاره کرده است. از سوی دیگر این اثر به صورت همه جانبه و با عمق هر چه بیشتر سیاست شرقی پطر اول و مناسبات بین روسیه و ایران را بازگو میکند. کتاب کاراپت یزیان از لحاظ بررسیهای مسایل یاد شده پدیدهئی مهم در عرصۀ ایرانشناسی روسی و جهانی محسوب میشود. این کتاب بلافاصله پس از انتشار به محافل علمی جهانی راه یافت و تا مدتی مدید به عنوان بهترین اثر در مورد روابط بین روسیه و ایران، مورد استفادۀ محققین قرار میگرفت. این اثر با وجود نارساییهائی که در آن وجود دارد هنوز هم ارزش خود را حفظ کرده است. کاراپت یزیان که سالیان درازی در نظام وزارتخانههای آموزش عمومی امپراتوری روسیه مشغول به کار بود و در منصبهای حساسی انجام وظیفه میکرد به پیشرفت ایرانشناسی در مؤسسات آموزش عالی روسیه کمک شایان کرده است. نامبرده در عرصههای شرقشناسی روسی نیز مشارکت فعال داشته است. کاراپت یزیان در کنفرانسهای بینالمللی به نمایندگی از سوی دولت روسیه شرکت جسته و گزارشهای ارزشمندی را ارائه کرده است. گریگور خالاتیان (1858-1912) ارمنیشناس و شرقشناس معروف در مدرسۀ عالی لازاریان کسب فیض کرد و سپس از دانشکدۀ تاریخ و فیلولوژی مسکو فارغالتحصیل گردید. وی در آثار ارمنیشناسی خود به تاریخ ایران و مسایل مربوط به مناسبات ارمنیان و ایرانیان نیز توجه خاصی معطوف داشته است. برای مثال خالاتیان در اثر خود موسوم به «قهرمانان ایرانی در بین ارامنه» به صورتی همه جانبه این مسئله را که تا چه اندازه حماسههای ایران بر اساطیر ارمنی تأثیرگذار بودهاند و تا چه حد ارمنیان حماسههای خود را از ایرانیان اقتباس کردهاند مورد بررسی قرار داده است. خالاتیان برای نیل به این منظور مطالب فولکلوریک بعضی از بخشهای ارمنستان مانند آپاران[60]، کوقب[61] و وان[62] را گردآوری کرده و پس از یک رشته تحلیلهای علمی جالب، تأثیر حماسههای ایرانی بر فولکلور بخشهای یاد شدۀ ارمنستان را نشان داده است. گریگور خالاتیان با اشاره به روابط ادبی-فرهنگی بین ارمنیان و ایرانیان و تأثیرات متقابل این دو ملت چنین مینویسد: «همسایگی دیرینه با ایران تأثیرات عمیقی بر ارمنیان داشته است. این تأثیرات در زبان ارمنی قدیم (گرابار) و بویژه در زبان معاصر ارمنی محسوس است. از طرف دیگر مشرق زمین از طری ایران دروازههای باغ اسرارآمیز خود را بر روی ارمنیان گشوده و آنان را به دنیای قصهها که تخیلات بشری در دامن طبیعت پربار شرقی آن به صورتی معجزهآسا شکوفا میشوند، فرا میخواند. حماسههای قهرمانان نامی ایران بر تخیلات ارمنیان که نزدیکترین همسایگان ایرانیان بودند بسهولت میتوانستند تأثیر بگذارند». کتاب خالاتیان تحت عنوان «نظری اجمالی به تاریخ ارمنستان در ارتباط با جریانات کلی رویدادهای آسیای مقدم» از دیدگاه ایرانشناسی دارای اهمیت ویژهئی است. از دیگر آثار او تحقیقی است در زمینۀ اساطیر و حماسههای ایرانی بر مبنای نوشتههای گریگور ماگیستروس مورخ نامی ارمنی در قرن یازدهم. روش کار شرقشناسان ارمنی که در مراکز علمی روسیه تحقیق میکردند و نیز ارمنیانی که در اروپای غربی به مسایل پژوهشی مشغول بودند شیوۀ آکادمیک بود، یعنی بیشتر به جنبههای نظری و علمی مسایل شرقشناسی توجه داشتند. اینگونه شرقشناسی که پیشرفت و توسعۀ آن مستقیماً با علاقهمندی عمیق و همه جانبۀ این محققین به مشرق زمین ارتباط حاصل میکند هیچگونه وجه اشتراکی با شرقشناسی عملی که مقاصد سیاسی را دنبال میکند ندارد و این امری است توجیهپذیر، زیرا اکثر دول بزرگ و قسمت اعظم دانشمندان و شرقشناسانی که سفارشهای آنها را انجام میدادند با هدف استعمارگری و یا کسب نفوذ اقتصادی و سیاسی دست به مطالعات شرقشناسی میزدند، حال آن که ارمنیان، که از داشتن سازمان دولتی محروم بودند و از اقلیتهای ملی به شمار میرفتند، طبعاً نمیتوانستند چنین اهدافی را دنبال کنند، بلکه توجه خود را بیشتر به آن بخش از مسایل شرقشناسی که با تاریخ و فرهنگ ارمنستان ارتباط داشت، یا به مسایلی که ارزش علمی داشتند معطوف میکردند. بدین ترتیب شرقشناسان ارمنی که در مراکز علمی روسیه مشغول به کار بودند نه تنها به امر پیشرفت علم شرقشناسی ارمنی کمک میکردند بلکه زمینۀ مساعدی را نیز جهت پیشرفت خاورشناسی برای خود روسیه فراهم میکردند. بارتولد در این باره چنین نوشته است: «در امر اشاعۀ نظریات علمی در روسیه و بعدها در امر تصحیح و تطبیق مسایل علمی براساس روشهای موجود در اروپا، دانش روسیه مدیون دانشمندانی است که اصل و نسب ارمنی و گرجی داشتهاند». در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم پژوهندگان، دایرۀ مطالعات ایرانشناسی را هرچه بیشتر گسترش دادند و بویژه به تحقیق و تتبع در مسایل مشخص تاریخ و حیات معنوی و مادی ملت ایران توجه خاص مبذول داشتند. ایرانشناسان ارمنی نیز از این قاعده کلی مستثنی نبودند، به طوری که آثار تحقیقی آنان بتدریج کیفیت تازهئی به دست آورد. آنان با سود جستن از تجربۀ ایرانشناسان روسی که از ربع آخر قرن نوزدهم در راستای مطالعات روابط اجتماعی-اقتصادی و تعالیم عقیدتی ایران به پیشرفتهای قابل ملاحظهئی دست یافته بودند، با جدیت خاصی به تحقیق در مسایل مربوط به حیات داخلی ایران، پیشرفت اجتماعی-اقتصادی-سیاسی و ایدئولوژیِ فلسفی-عقیدتی این کشور همت گماشتند. اثر موسوم به «روابط اجتماعی-اقتصادی در ایران» تألیف تیگرانف[63]، نمونه بارزی از این قبیل مطالعات است. مؤلف این کتاب شخصاً به ایران سفر کرده و دربارۀ روابط اجتماعی و اقتصادی این کشور مطالبی را جمعآوری کرده بود. وی فرآیندهای اساسی پیشرفت و دورنمای اوضاع اقتصادی ایران را در اواخر قرن نوزدهم بخوبی تشریح کرده و تصویر جامعی از ساختارهای اجتماعی-اقتصادی این کشور ارائه داده است. این کتاب حاوی اطلاعات ارزشمندی در مورد وضع کشاورزی ایران در قرن نوزدهم میباشد. پژوهش تیگرانف در عرصۀ ایرانشناسی پدیدهئی نو محسوب میشود. زیرا مسایل فوق برای نخستین بار مطرح میشوند و با مهارت و تحلیلگریهای همه جانبۀ علمی تحت بررسی قرار میگیرند. کتاب موسوم به «منابع اقتصادی روسیه در ایران» اثر تِرقوکاسیان[64] نیز از نقطهنظر مطالعات روابط تجاری و اقتصادی ایران دارای ارزش بسزائی است. این کتاب به ماهیت مناسبات اقتصادی روسیه و ایران و قانونمندیهای پیشرفت مناسبات تجارت خارجی ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اختصاص یافته است. آترپت[65] یکی دیگر از چهرههای برجستۀ ایرانشناسی ارمنی در اوایل قرن بیستم محسوب میشود. آثار این محقق در محافل علمی و شرقشناسی روسیه از شهرت بسزائی برخوردار بوده است. آترپت آثار متعددی را در مورد تاریخ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران و همچنین در مورد مسایل فرهنگی و عقیدتی این کشور از خود به یادگار گذاشته که هنوز هن مورد توجه محققین معاصر است. به عنوان مثال مؤلف در اثر خود موسوم به «امامت» به تحقیق ایدئولوژی و جهانبینی تشیع در ایران پرداخته است. آترپت در آثار خود موسوم به «مناسبات ملوکالطوایفی و مالیاتها در آذربایجان»، «ساختار اداری آذربایجان»، «نظام داوری در آذربایجان» و غیره جوانب مختلف حیات اجتماعی-اقتصادی، مناسبات کشاورزی، نظام مالیاتی و غیره را بتفصیل مورد بررسی قرار داده است. کتاب موسوم به «محمدعلی شاه، جنبش مردمی در کشور شیر و خورشید» یکی از بهترین آثار آترپت است. مؤلف کتاب، زمینهها و مقدمات انقلاب ]مشروطه[ ایران را با درنظر گرفتن شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور با زبانی زنده و گویا ارائه کرده است. وی در بیان افکار خود به شیوۀ تشریحی متوسل نشده، بلکه با بهرهگیری از اطلاعات غنی خود دربارۀ حیات داخلی ایران در مقام توضیح علل پدیدهها بر آمده است. گفتنی است که این اثر، زمانی در بین کتب منتشر شده در روسیه که به انقلاب ایران اختصاص داشتند در نوع خود بهترین کتاب محسوب میشد. لو تولستوی[66] نویسندۀ روس پس از دریافت نسخهئی از این کتاب در سال 1909 در پاسخ به نامۀ مؤلف چنین مینویسد: «به خاطر ارسال این کتاب سپاسگزاری میکنم، من در این کتاب اطلاعات جدید و جالبی را یافتم. دیگر کتابهای شما نیز که در اطلاعیه ذکری از عناوین آنها به میان آمده، مانند «روحانیون شیعه»، «نظام مالیات در ایران»، «جنبش ترکان جوان» توجه مرا به خود جلب کردهاند». کتاب دیگر آترپت تحت عنوان «سردار رحیم خان، جنبش مردمی در کشور شیر و خورشید» نیز به رویدادهای انقلاب ایران اختصاص یافته است. مؤلف در این اثر بویژه به شرح جنبش مشروطیت در آذربایجان ایران پرداخته است. وی با احترام خاصی دربارۀ انقلابیون ایران و مدافعین تبریز سخن میگوید. هامبارتسوم آراکلیان[67] (1855-1918) نیز به مطالعۀ مسایل گوناگون تاریخ ایران پرداخته و بویژه به مسایل مربوط به اقلیتهای ملی ایران و مسایل مربوط به زندگی ارامنه مقیم ایران توجه خاصی مبذول داشته است. سفرنامهها، یادداشتها و دیگر نوشتارهای هامبارتسوم آراکلیان نیز حاوی مطالب ارزشمند ایرانشناسی میباشد. رمان «جهود کوشان» نیز که یکی از آثار داستانی آراکلیان میباشد به وقایع مربوط به ایران اختصاص دارد. هامبارتسوم آراکلیان در مورد مسایل زندگی داخلی ایران، روابط بینالمللی، فرهنگ و دیگر مسایل در مطبوعات ارمنی زبان و بویژه در شمارههای مختلف مجلۀ «مشاک» مقالات متعددی را به چاپ رسانیده است. نامبرده مقالات مشابهی را نیز در مطبوعات روسی منتشر کرده است. در اوایل قرن بیستم هاروتیون تیریاکیان[68] فیلولوژیست و تاریخشناس معروف به انتشار آثار پرارزش ایرانشناسی پرداخت. به پاس فعالیتهای علمی پرثمر وی پهلویشناسی در بین ارمنیان به پیشرفت قابل ملاحظهئی رسید. تیریاکیان علاوه بر مطالعات پهلویشناسی به ترجمۀ کتیبههائی از زبان پهلوی پرداخته و مقدمه و حواشی علمی بر آنها نگاشته است. وی به ترجمه آثار شاعران کلاسیک ایران نیز پرداخته است. تیریاکیان پس از گولزادیان[69] دومین مترجم شاهنامۀ فردوسی است. گفتنی است که در مورد مسایل مربوط به تاریخ، اقتصاد، فرهنگ، حیات سیاسی-اجتماعی و جناحهای سیاسی ایران و به طور کلی کشورهای مشرق زمین میتوان مطالب ارزشمندی در ماهنامهها، فصلنامهها، مجلات و دیگر مطبوعات ارمنیزبان قرن نوزدهم مشاهده کرد. با جمعبندی دستاوردهای ایرانشناسی ارمنی در دورۀ قبل از استقرار نظام شوروی، میتوان گفت که همزمان با تدوین آثار تاریخشناسی و فرهنگشناسی ارمنی توسط ارمنیشناسان و شرقشناسان که در آنها به مسایل مختلف تاریخ و فرهنگ ایران نیز پرداخته شده است، آثاری نیز پدید آمده که موضوع مطالعه آنها مشخصاً ایران و مسایل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و عقیدتی مربوط به ایران بوده است. انتشار این آثار پیشرفت قابل ملاحظهئی در علم ایرانشناسی ارمنی که به صورت عرصهئی کاملاً مستقل برای تتبعات عملی در آمده محسوب میگردد. در 40-50 سال اخیر ارمنیان با علاقه و توجه بیشتری به مطالعه فرهنگ و زبان همسایه دیرین خود ایران پرداختهاند. پیشرفت بسیار سریع ایرانشناسی در این مدت در ارمنستان گواه بر این مدعاست. در حال حاضر مؤسسات علمی و آموزشی متعددی در ارمنستان به مطالعات ایرانشناسی مشغولند که از آنها میتوان انستیتوی خاورشناسی و انستیتوی تاریخشناسی آکادمی علوم ارمنستان، انستیتوی نسخ خطی ماتناداران و دانشکده خاورشناسی دانشگاه دولتی ایروان را نام برد. در ضمن در پنجاه سال گذشته بسیاری از دانشآموختگان بخش ایرانشناسی مؤسسات مذکور به جمع ایرانشناسان ارمنی پیوستهاند. پینوشتها: 1- Nikoghayos Adonts 2- Movses Khorenatsi. «خورناتسی» به معنی اهل «خورن» یا «خورنی» است، در کتب فارسی نیز معمولاً «خورنی» آمده است. به لحاظ سهولت تلفظ، در مورد اسامی مشابه به جای پسوند tsi (تسی) یاء نسبت آورده شده است، مانند «پاربی» به جای «پاربهتسی» و «شیراکی» به جای «شیراکهتسی». در عین حال تلفظ اصلی نامها با حروف لاتین در زیرنویس درج خواهد شد (م). 3- Mesrop Mashtots 4- (آگاتانژ) Agatangeghos 5- (فوستوس بیزانسی) Pavstos Buzand 6- (لازار فاربی) Ghazar Parpetsi 7- Vahan Mamikonyan 8- Vardan Mamikonyan 9- (الیزه وارتابد) Yeghishe 10- Yeznik Koghbatsi 11- Sebeos 12- Anania Shirakatsi 13- Ashkharha-tsuyts 14- Matenadaran 15- Mghonachapk 16- Stepanos Taronatsi/Asoghik 17- Grigor Magistros 18- Samuel Anetsi 19- Giragos Gandzaketsi 20- Aristakes Lastiverdtsi 21- Mattevos Urhayetsi 22- Vardan Areveltsi 23- Stepanos Orbelyan 24- Simeon Aparantsi 25- Arakel Davrizhetsi 26- Grigor Daranaghtsi 27- Zakaria Sakavag 28- Zakaria Aguletsi 29- Avgustinos Bajetsi 30- Kostand Jughayetsi 31- Ashkharha-zhoghov 32- Khachatur Jughayetsi 33- Petros di Sargis Gilani 34- Yesayi Hasan Jalalyan 35- Patmagrutiun 36- Abraham Kretatsi 37- Abraham Yerevantsi 38- Hakob Shamakhetsi 39- Jambr 40- Simeon Yerevantsi 41- Yeghia Karnetsi Musheghyan 42- Vardan Oznetsi 43- در گذشته کشورهای واقع در کرانههای شرقی دریای مدیترانه تا بینالنهرین (سیلیسی، لبنان، سوریه، فلسطین) کشورهای لوانث نامیده میشدند (م). 44- Posolski Prikaz 45- Georg Ter Hovhannisyan (Georg Dpir Palatatsi) 46- Akants Girk 47- Banali Asteghats 48- Bartold 49- Khachatur Abovyan 50- Mesrop Taghiadyan 51- Lazaryan 52- Stepanos Nazaryan 53- Kerovbe Patkanyan 54- Karapet Yezyan 55- Grigor Khalatyan 56- Mkrtich Emin 57- Hiusisapayl 58- Jules opperti 59- Ezov صورت روسی نام یزیان است (م). 60- Aparan 61- Koghb 62- Van 63- Tigranov 64- Ter Ghukasyan 65- Aterpet 66- Lev Tolstoy 67- Hambartsum Arakelyan 68- Harutiun Tiryakyan 69- Gulzadyan |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 5 و 6سال دوم | بهار و تابستان 1376 | 152 صفحه
|