نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51

نوشتار حاضر نگاهی بسیار اجمالی به سرگذشت و حیات ارمنیان ساکن استانبول دارد. جامعۀ ارمنیان استانبول درطی تاریخ مهاجرت و سکونت خود به این شهر از جهات مختلف دارای موقعیت های بسیاری بوده اند که امکان بحث پیرامون این مجموعۀ عظیم و دستاوردهای تاریخی و معنوی آن در این مجال کوتاه میسر نیست. لذا کوشیده ایم تا با تکیه بر تاریخ اجتماعی، مذهبی و اقتصادی ارمنیان این شهر تنها بخشی کوچک اما با  ارزش از سرگذشت آنان را تا 1915 م؛ یعنی، پیش از جنگ جهانی اول، بازگو کنیم. در این نوشتار از بحث پیرامون زندگی سیاسی ارمنیان این شهر، که در بیدارگری و نهضت مشروطیت تاریخ ملت ترکیه نقشی مؤثر ایفا کرده اند و به سبب همین روحیۀ بیدارگری و آزاد اندیشی و مطابق با سیاست های حکومت عثمانی و کارگزارانش به منزلۀ مجرم شناخته شده و در وقایع کشتار دسته جمعی ارمنیان غرب محکوم به مرگ شده اند، خودداری کرده ایم. لازم به توضیح است که بخش اخیر مقوله ای وسیع و گسترده را دربر می گیرد که بررسی آن نیازمند مجالی جداگانه است.

قسطنطنیه و چگونگی حضور ارمنیان در آن ( از دورۀ باستان تا نیمۀ اول قرن پانزدهم میلادی)

بر اساس افسانه ای، که البته هنوز مورخان و محققان صحت تاریخی آن را اثبات نکرده اند، قدمت شهر قسطنطنیه به روزگاران بسیار دور می رسد. بنابر این افسانه بانی شهر کاهنی یونانی به نام بیزاس[2] بوده که در ناحیۀ مگارا،[3] در نزدیکی شهر آتن، ریاست معبد دلفی[4] را بر عهده داشته. روزی، هنگام برگزاری مراسم مذهبی، الهامی غیبی کاهن را مورد خطاب قرار می دهد و او را مأمور حفاظت از کیش و آیین مورد پرستش خود می سازد و به او دستور می دهد تا برای صیانت از آن دیار خود را ترک گوید و در مکانی مناسب، شهری مخفی بنا کند و معبدی در آن بر پا سازد.

بیزاس و پیروانش به قصد یافتن مکانی مناسب و به منظور ایجاد شهری نو بی درنگ وطن خویش را ترک می گویند و پس از طی مسافتی طولانی و سفری بسیار دشوار به بخش های شرقی شهر فعلی استانبول، واقع در سواحل دریای مرمره، می رسند. در آن روزگار این ناحیه تحت سلطۀ فینیقی ها بود و دهکده ای کوچک به نام کالکدون[5] در آن قرار داشت. بیزاس شیفتۀ زیبایی خیره کنندۀ این ناحیه می شود و تصمیم می گیرد که شهر مخفی را در این مکان بنا کند. او پس از چندی، به کمک پیروانش، نخستین بناهای شهر را برپا می سازد و آن را بیزانتوم (بیزانس) [6] می نامد. این شهر کوچک رو به پیشرفت و ترقی نهاد و در اندک زمانی به شهری بزرگ با بناها و ساختمان های خیره کننده مبدل شد.

بیزانتوم بین 750  ـ 479 ق م تحت سلطۀ یونانیان قرار گرفت و به مرکز نظامی آنها تبدیل شد. در طی این مدت، یونانی ها  دیوارهایی عظیم و طولانی در اطراف شهر کشیدند، استحکامات نظامی و قلعه های فراوان در آن ساختند و تندیس هایی از خدایان مختلف یونانی را به منزلۀ محافظان شهر در میان این حصارها قرار دادند.

فیلیپ، پادشاه مقدونی، در 340 ق م بیزانتوم را فتح کرد و پس از مدتی در صدد توسعۀ آن برآمد. او همچنین به منظور تسهیل رفت و آمد ناوگان نظامی خود، در نزدیکی تنگۀ بسفر، لنگرگاه هایی مجهز ایجاد کرد.

بیزانتوم در دوران اوج قدرت رومی ها؛ یعنی، بین 192 ـ  194م، مورد تهاجم سپتیموس سور،[7] سردار بزرگ رومی، قرار گرفت، که قصد حمله به سرزمین های واقع در شرق را داشت. او طی نبردی موفق شد نظامیان یونانی مستقر در شهر را شکست دهد و بیزانتوم را تصرف کند. [8] از این تاریخ به بعد و در دورۀ حکومت هر یک از پادشاهان روم این شهر دستخوش تحولاتی گوناگون شد. اوج این تحولات در دوران حکومت کنستانتین (306 ـ 337م) بود که سبب عظمت و شکوه هرچه بیشتر آن شد. کنستانتین نخستین کسی بود که در بیزانتوم سازمانی اداری و اجتماعی ایجاد کرد که در نوع خود بی نظیر بود. وی در اندک زمانی این شهر را به یکی از مهم ترین شهر های دنیای آن زمان تبدیل کرد چنان که پس از چندی به منزلۀ پایتخت دوم روم برگزیده شد. [9]

پس از تقسیم امپراتوری روم به دو بخش شرقی و غربی، بیزانتوم به منزلۀ پایتخت امپراتوری روم شرقی انتخاب شد و به قسطنطنیه[10] تغییر نام داد، در آن بناهای عظیم مذهبی و قصرهای متعدد ساخته و بر مساحت شهر افزوده شد. این شهر، که از نظر کنستانتین، روم جدید بود، همانند روم قدیم هفت تپه و چهارده ناحیه داشت.

بنای این شهر سبب شکل گیری فرهنگی نوین با نام فرهنگ بیزانسی شد که در تاریخ روم بی سابقه است. پس از چندی مجلس سنا نیز در آن ایجاد شد و قصرهای متعدد و بناهای مذهبی فراوان در آن ساخته شدند. [11] تعدا د این بناها بسیار زیاد بود و بر اساس برخی اسناد تاریخی تا اوایل قرن پانزدهم میلادی در این شهر حدود 485 کلیسا، 325 دیر و صومعه بنا شده بود. پیشرفت این شهر خیلی زود آن را آماج حملات دشمنان ساخت اما با وجود این قسطنطنیه توانست، در پناه برج و بارو های خود، یازده قرن در برابر این حملات مقاومت کند. [12]

از قرن چهارم میلادی، که امپراتوری روم شرقی در همسایگی ارمنستان قرار گرفت، ارمنیان با مقاصد مختلف تجاری، سیاسی و علمی به مناطق گوناگون این سرزمین رفت و آمد می کردند اما بر اساس منابع موجود مهاجرت ارمنیان به قسطنطنیه و حضور جدی آنان در این شهر به نیمۀ اول قرن ششم میلادی بازمی گردد. در این دوره، مدارس بسیاری در این شهر بنا شد که از لحاظ علمی در سطح بالایی قرار داشت و اساتید آن در دنیای علم و فرهنگ آن زمان بی نظیر بودند. این مراکز به زودی دانش پژوهان بسیاری را از سرزمین های مختلف به سوی خود جذب کردند که در میان آنان ارمنیان شیفتۀ آموختن از جایگاهی ویژه برخوردار بودند. [13]

هدف بسیاری از دانش پژوهان ارمنی آموختن زبان یونانی و کسب تبحر در علوم مختلف مانند تاریخ، جغرافیا و فلسفه و دسترسی به کتاب هایی با مضامین مختلف بود.زیرا قسطنطنیه مرکز علمی و فرهنگی دنیای آن زمان محسوب می شد که آثار با  ارزشی را در کتابخانه های منظم خود جای داده بود. به واقع این دانش آموختگان ارمنی بر آن بودند تا با ترجمۀ این کتب به زبان ارمنی امکان دسترسی و تدریس علوم گوناگون را در محدودۀ مرزهای ارمنستان نیز فراهم آورند. [14]

طبیعتاً، این دانش آموختگان می بایست پس از کسب علوم مختلف قسطنطنیه را به قصد وطن ترک می کردند اما شوق آموختن بسیاری از آنان را تا پایان عمر در این شهر ماندگار ساخت. در اندک زمانی، از میان این افراد چهره های علمی برجسته ای ظهور کردند که آثاری با  ارزش در زمینه های گوناگون دانش بشری مانند تاریخ، ادبیات و فلسفه از خود برجای گذاشتند. از جملۀ آنها می توان به ترجمۀ آثار فیلسوفان بزرگی چون سقراط، افلاطون و ارسطو اشاره کرد. از آنجایی که این کتب نخستین بار به دست این اندیشمندان به زبان ارمنی ترجمه و سبب ارتقای علمی ارمنیان شده به خوبی می توان نقش و اهمیت عالمان ارمنی ساکن قسطنطنیه را دریافت. آنچه در میان این آثار ترجمه شده توجه محققان جدید را به خود جلب کرده ترجمۀ پاره ای از اسناد و مدارک یونانی است که امروزه اصل آنها از میان رفته است. به این ترتیب، مترجمان ارمنی این دوره، به منزلۀ حافظان امین علوم، مانع از بین رفتن بخشی از دستاوردهای علمی بشر شده اند. [15]

کسب دانش و فراگیری علوم مختلف سبب شد تا ارمنیان خیلی زود مورد توجه مقامات درباری و نظامی قرار گیرند. به این ترتیب، آنان وارد دستگاه سیاسی و نظامی روم شرقی شدند و در اندک زمانی به مقامات بالای کشوری و لشگری دست یافتند. شماری از این عالمان نیز به دلیل تسلط بر زبان های زندۀ دنیای آن روز و شناخت تاریخ ملت ها و جغرافیای سرزمین های مختلف به منزلۀ سفرای امپراتوری روم شرقی به خدمت گمارده شدند. [16]

علاوه بر مشتاقان فراگیری علوم، قسطنطنیه موفق شد با جاذبه های خاص خود بسیاری از معماران ارمنی را در نیمۀ اول قرن پنجم به سوی خود جلب کند. امروزه، اکثر محققان معماری بر این باورند که بخش اعظمی از کلیساهای این شهر، به ویژه، از قرن پنجم میلادی، به دست معماران ارمنی ساخته شده است.

طرحی از نمای خارجی ساختمان ایاصوفیا (1852م)

مطالعات باستان شناختی و معماری این منطقه نشان داده که زیر بنای بسیاری از کلیسا ها بر روی مساحتی صلیبی شکل قرار گرفته؛ شیوه ای خاص و بدیع مختص معماری کلیسا های ارمنستان که اولین بار در آثار معماری مذهبی این کشور دیده شده است. این شواهد دلیل خوبی برای حضور معماران ارمنی در طی ساخت بناهای مذهبی قسطنطنیه است. البته، امروزه اسناد و مدارک مکتوبی که معماران ارمنی این بناها را معرفی کند در دست نیست. تنها یک سند مکتوب در این خصوص وجود دارد که نام یکی از معماران کلیسای صوفیای مقدس[17] در آن به ثبت رسیده است. [18] بر اساس این سند معمار تیرداد ارمنی سرگروه معماران بسیاری بوده که کار مرمت و بازسازی این کلیسا را پس از آسیب دیدگی آن در اثر زلزله بر عهده داشته. بازسازی این کلیسا چندین سال به طول انجامید و سرانجام در 1001م کار مرمت آن به اتمام رسید. [19]

ساکنان ارمنی استانبول (قرن پانزدهم تا اوایل قرن نوزدهم میلادی)

از اوایل قرن سیزدهم میلادی امپراتوری بیزانس عظمت گذشتۀ خود را از دست داد و به شدت ضعیف شد. مقارن با آن ترکان عثمانی،[20] به منزلۀ نیرویی جدید و قدرتمند، وارد صحنۀ تاریخ شدند. در ابتدای قرن چهاردهم میلادی، سپاهیان عثمانی در ادامۀ توسعۀ قلمرو خود موفق شدند از تنگۀ بسفر عبور کنند و تمامی سرزمین های اطراف قسطنطنیه را به تصرف درآورند اما از آنجایی که این ارتش هم زمان در چند جبهۀ مختلف مشغول جنگ بود تصرف قسطنطنیه تا نیمۀ اول قرن پانزدهم به تأخیر افتاد.

در این هنگام محمد دوم[21] در رأس قدرت ترکان عثمانی قرار داشت. او، که از مدت ها پیش اندیشۀ تصرف قسطنطنیه را در ذهن می پروراند، برای دستیابی به این مقصود تمهیداتی را به کار برد از جمله اینکه در نزدیکی تنگۀ بسفر دژی با نام روملی بنا کرد تا مانع ارتباط قسطنطنیه با غرب شود. تحولاتی نیز در ارتش خویش به وجود آورد. او تا حد امکان تسلیحات نوین جنگی را برای سپاهیانش فراهم ساخت و به آموزش شیوه های نوین نبرد به آنها پرداخت. محمد دوم سرانجام موفق شد قسطنطنیه را تصرف کند. او در 29 مه 1453م فاتحانه وارد شهر شد و پس از تصرف این شهر نام آن را به استانبول[22] تغییر داد. به این ترتیب، استانبول به منزلۀ پایتخت امپراتوری عثمانی وارد مرحلۀ جدیدی از حیات تاریخی خود شد. [23]

در طی مدت نسبتاً طولانی ای که ترکان عثمانی قسطنطنیه را در محاصره داشتند قسمت اعظم جمعیت ساکن شهر، که در میان آنها انبوهی از ارمنیان نیز حضور داشتند، از ترس حملات ترکان عثمانی قسطنطنیه را ترک کردند و مکانی دیگر را برای سکونت برگزیدند. به این ترتیب، به شدت از جمعیت ساکن در شهر کاسته شد.

سلطان محمد پس از رسیدن به حکومت و در راستای مقاصد سیاسی خود، که مستلزم تغییر و تحولات فرهنگی نیز می شد، دستور داد تا بسیاری از بازرگانان، پیشه وران، هنرمندان و دانشمندان ساکن نواحی مختلف را به استانبول کوچ دهند. در این میان، نخستین جمعیتی که به استانبول کوچانده شدند، ارمنیان ساکن شهر های بورسا و ادرنه بودند. این روند تا چند سال بعد همچنان ادامه یافت و ارمنیان از دیگر شهر ها و نواحی عثمانی به استانبول کوچانده و در مناطق مختلف این شهر اسکان داده شدند. [24]

چند سال بعد؛ یعنی، در 1461م، سلطان محمد دوم کلیسای سنتی ارمنستان و مرکزیت آن را در استانبول به رسمیت شناخت و به آنها اجازه داد تا ابتدا از یکی از کلیساهای متعلق به یونانیان و سپس از ساختمان کلیسای سورپ آسدوادزازین،[25] که یکی از نخستین کلیساهای ارمنی استانبول بود، به منزلۀ مقر پاتریارک[26] کلیسای سنتی ارمنستان در حوزۀ امپراتوری عثمانی استفاده کنند. البته، مقام پاتریارک را شاه شخصاً، تعیین می کرد و به فرمان او بود که پاتریارک می توانست به طور رسمی فعالیت

مذهبی خود را آغاز کند. بر طبق آمار مندرج در برخی مدارک تاریخی تا پایان حکومت سلطان محمد دوم در حدود هزار خانوار ارمنی در استانبول ساکن شدند. [27]

روند کوچ اجباری ارمنیان در دوره های بعد و در زمان دیگر پادشاهان عثمانی نیز ادامه یافت. در 1513م، سلطان سلیم اول، پس از تصرف تبریز، شمار بسیاری از صنعتگران و هنرمندان ارمنی ساکن این شهر را همراه خود به استانبول برد. در فاصلۀ سال های 1551 ـ 1554م و در طی نبردهای عثمانی با ایران، سلطان سلیمان، پس از تصرف سرزمین های تحت سلطۀ صفویان تعداد زیادی از ارمنیان ساکن نواحی ارمنی نشین واسپوراکان، نخجوان و قرا باغ را به استانبول کوچاند. البته، بسیاری از ارمنیان ساکن این نواحی، که طی این نبردها هستی خود را در از دست داده بودند، نیز به میل خود اقدام به مهاجرت به نواحی غربی و به خصوص، استانبول کردند. این مهاجرت ها تا 1640م؛ یعنی، تا دوران سلطنت سلطان مراد چهارم، ادامه یافت. از این پس و با سیاست های نوینی که حکومت عثمانی در پیش گرفت مقرراتی برای ارمنیان تنظیم شد که به موجب آن احداث هرگونه بنای مذهبی و کلیسا می بایست با دریافت مجوز از حکومت عثمانی صورت می گرفت. بر اساس اسناد تاریخی تا اواخر قرن هفدهم تعداد شش کلیسای ارمنی در استانبول وجود داشت که از این میان پنج کلیسا به برگزاری مراسم مذهبی می پرداختند. البته بعدها بر تعداد این کلیساها افزوده شد.

بنابر اسناد مذکور در این زمان جمعیت ارمنیان استانبول رقمی بالغ بر پنجاه هزار تن را شامل می شد که در دوازده ناحیۀ ارمنی نشین شهر پراکنده بودند. تقریباً در همین زمان در یکی از محلات ارمنی نشین استانبول ساختمانی جدید و نسبتاً بزرگ احداث شد و مقر پاتریارک به این مکان انتقال یافت. [28]

پاتریارک علاوه بر پرداختن به امور مذهبی جامعۀ ارمنیان وظایف اجتماعی و بعضاً سیاسی نیز داشت که از سوی سلطان عثمانی تعریف می شد. او در اصل رابط میان سلاطین عثمانی و جامعۀ ارمنی بود و گاهی نیز می بایست به منزلۀ قاضی به حل و فصل برخی از اختلافات قضایی ازجمله مسائل مربوط به ارث بنابر قوانین مسیحیت بپردازد. به این ترتیب، برگزاری مراسم مختلف مذهبی در کلیسا، ثبت آمار مربوط به تولد، مرگ، ازدواج و طلاق و انتقال مشکلات جامعۀ ارمنی به مقامات حکومتی از جمله مهم ترین مسائلی بودند که پاتریارک استانبول باید به آنها رسیدگی می کرد. البته، از آنجایی که او مقام اول کلیسای سنتی ارمنستان در قلمرو امپراتوری عثمانی بود مسلماً پرداختن به این امور محدود به ارمنیان استانبول نمی شد بلکه رسیدگی به مشکلات کل جمعیت ارمنی ساکن امپراتوری از جمله وظایف پاتریارک به حساب می آمد. او همچنین مسئول جمع آوری مالیاتی بود که ساکنان ارمنی استانبول و سایر نواحی این امپراتوری می بایست به دولت پرداخت می کردند و هر ساله مقدار مالیات تعیین شده را طی گزارشی دقیق تسلیم سلطان می کرد.

هم زمان با بنای کلیساها بر طبق عادت و سنن قدیمی موجود در فرهنگ ملی و مذهبی ارمنیان، که از کلیسا به منزلۀ مرکزی برای آموزش و پرورش نیز استفاده می کردند، در محوطۀ کلیساها مدارسی برای تعلیم و تربیت کودکان ارمنی استانبول تأسیس شد. معلمان این مدارس از میان شخصیت های روحانی کلیسا انتخاب می شدند و زبان و ادبیات ارمنی و الهیات از جمله دروسی بود که در این مدارس تدریس می شد. تا اوایل قرن هجدهم میلادی تعداد این مدارس محدود بود و شمار دانش آموزانی که به تحصیل در آنها مشغول بودند زیاد نبود اما از اوایل قرن هجدهم میلادی و با تمهیداتی که پاتریارک وقت استانبول به کار بست تحولاتی در امر آموزش و پرورش به وجود آمد و سبب شد تا آموزش از محدودۀ کلیساها خارج و تعدادی مکتب خانه در نواحی مختلف ارمنی نشین استانبول ایجاد شود.

پس از احداث کلیساها و مکتب خانه ها و تثبیت قوانینی که مرزهای اجتماعی، مذهبی و اقتصادی جامعۀ ارمنیان ساکن استانبول را تعیین می کرد ارمنیان این شهر برای توانایی نظارتی دقیق تر بر امور داخلی خویش، خود نیز تقسیماتی صورت دادند و سلسله مراتبی را تعیین کردند.

کلیسای سنتی ارمنستان از دیرباز دارای سلسله مراتبی بود که این شیوه در استانبول نیز رعایت شد اما برای ادارۀ هریک از کلیساها هیئتی تعیین و در هر محلۀ ارمنی نشین فردی به منزلۀ مسئول مشخص شد.

مشاغل مختلفی که ارمنیان به آن می پرداختند نیز مجزا و برای هریک انجمنی صنفی تعیین شد که در رأس آن فردی مسئولیت رسیدگی به مشکلات آن صنف به خصوص و انتقال آن را به مقامات بالاتر بر عهده داشت. هر صنف، اعم از دکان داران،[29] صنعتگران و هنرمندان لباس هایی مخصوص بر تن می کردند که فقط خاص اصناف ارمنی استانبول بود و آنها را از سایرین متمایز می کرد. هر کارگاه صنعتی و هنری با نظمی خاص اداره می شد. در این کارگاه ها، تمامی سفارش ها را ثبت و برای تحویل آن به مشتریان تاریخی مشخص می کردند. درآمدها نیز به دقت در دفتری خاص ثبت می شد تا بر اساس آن مالیات مورد نظری که باید به حکومت پرداخت می شد، تعیین شود. تعداد این اصناف در برخی اسناد مکتوب تا نیمۀ اول قرن هفدهم میلادی بیش از یکصد و پنجاه صنف مختلف ثبت شده که هریک موظف بودند تولیدات خود را در حد اعلای مرغوبیت به بازار عرضه کنند. مرغوبیت محصولات این اصناف در اندک زمانی سبب شد تا مورد توجه بازرگانان قرار گیرند. [30]

در ابتدا بازرگانان ارمنی در شناساندن اجناس ارمنی به بازرگانان دیگر ملل نقشی چشمگیر داشتند. آنان اجناس مختلف را، که ساخته و پرداختۀ دست هنرمندان و صنعتگران ارمنی بود، به شهر های مختلف اروپا می بردند و با قیمت های بالایی به فروش می رساندند. دیری نپایید که زیورآلاتی که از جنس طلا و نقره تهیه و با سنگ ها و جواهرات گران بها تزیین می شد در اروپا طرفداران بسیاری پیدا کرد. این مصنوعات طی چند قرن به منزلۀ مرغوب ترین زیورآلات، در بازارهای اروپا از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند.

طبقۀ بازرگانان ارمنی استانبول از لحاظ اقتصادی برای حکومت عثمانی ارزش بسیار داشتند. زیرا علاوه بر اینکه جزو صاحبان سرمایه های کلان به حساب می آمدند عمدۀ تجارت در قلمرو عثمانی در دست آنها قرار داشت و تقریباً انحصار تجارت برخی اقلام را به خود اختصاص داده بودند. برخی از این بازرگانان به چنان ثروتی دست یافته بودند که زمینه ساز ورود آنان به عرصۀ سیاست شده بود و نفوذ سیاسی آنها در دربار و عمال حکومتی عثمانی کاملاً مشهود بود. تاجران ارمنی، که در اوایل قرن پانزدهم میلادی تنها در محدودۀ قلمرو امپراتوری عثمانی به تجارت مشغول بودند، به تدریج حوزۀ جغرافیایی تجارت خود را توسعه دادند و یک خط تجاری جدید بین استانبول و تبریز ایجاد کردند. این خط تجاری حتی درطی نبردهای عثمانی و دولت صفوی ایران فعال بود و جزو یکی از پر درآمدترین خطوط تجاری ارمنیان استانبول به شمار می رفت. تقریباً از اوایل قرن هجدهم میلادی بازرگانان ارمنی استانبول به غرب و کشورهای اروپایی نیز توجه کردند و از طریق راه های تجاری دریایی کالاهای خود را برای عرضه به شهر های مختلف اروپا انتقال دادند. [31]

در طی این دوره، جامعۀ ارمنی استانبول نقش مهمی در رونق و شکوفایی علمی و فرهنگی عثمانی ایفا کرد که اگرچه برخی از ابعاد آن به دلیل پرداختن به مسائل فرهنگی ارمنیان صرفاً جنبه ای ملی و قومی دارد اما از ابعادی دیگر نیز برخوردار است که به بخش هایی از رشد و دگرگونی فرهنگی استانبول پیوند می خورد.

اختراع و گسترش صنعت چاپ به دلیل آنکه سبب تسهیل در امر تکثیر کتب می شد خیلی زود مورد توجه ارمنیان استانبول قرار گرفت[32] و شخصی به نام آبگار توکاتسی،[33] از منشیان دربار سلطان سلیم دوم (1566 ـ  1577م)، دستگاه چاپی به استانبول آورد و چاپخانه ای در این شهر بنا کرد. به این ترتیب، ارمنیان بانی دومین چاپخانۀ استانبول شدند. در ابتدا، در این چاپخانه تنها کتب مذهبی ارمنی، تقویم و سالنامه به چاپ می رسید اما بعدها و با ظهور یکی از متفکران و مورخان ارزشمند ارمنی، یرمیا کیومورجیان،[34] صنعت چاپ تحولی چشمگیر یافت و تا اواخر قرن هفدهم میلادی ارمنیان دارای بیش از ده چاپخانه در استانبول بودند که در آنها علاوه بر کتب ارمنی، کتاب های گوناگون دیگری نیز به زبان های مختلف به چاپ می رسید.

نمونه ای از آثار ارمنی چاپ شده

کیمورجیان علاوه بر این خدمات، از مورخان بزرگ ارمنی استانبول بود و کتاب تاریخ استانبول او از لحاظ اینکه تاریخ این شهر و وضعیت سیاسی و اجتماعی آن را در دوران سلاطین عثمانی بیان کرده از اهمیتی خاص برخوردار است. این کتاب از منابع اصلی تاریخ عثمانی نیز محسوب می شود. [35]

در میان عالمان، اندیشمندان و نخبگان ارمنی نمی توان نقش پزشکان، مورخان، منجمان، مجسمه سازان، نقاشان و معماران را نادیده انگاشت. پزشکانی از این گروه علاوه بر آنکه مورد توجه فراوان سلاطین عثمانی و به منزلۀ پزشکان دربار مشغول فعالیت بودند با مطالعات در زمینۀ پزشکی به یافته های نوینی رسیدند که در نوع خود قابل توجه است. از این پژوهشگران آثار مکتوبی برجای مانده که به روشنی بیانگر ارزش فعالیت های علمی آنان است. از جملۀ این پزشکان می توان به امیر دولت آماسیاتسی اشاره کرد. از وی چند اثر بر جای مانده اما کتاب فواید پزشکی به دلیل آنکه به صورتی عمیق به تشریح علم پزشکی پرداخته و شاخه های متعدد آن را با درکی متفاوت همراه با طرح هایی از آناتومی اعضای مختلف بدن انسان توضیح داده از اهمیتی خاص برخوردار است. این کتاب به زبان های مختلف ترجمه شده و مدت ها در مدارس عالی پزشکی مهم دنیای آن زمان، از جمله رم و وین، تدریس می شده. [36]

تقریباً از نیمۀ اول قرن شانزدهم میلادی، مقارن سلطنت شاه سلیمان اول (1520 ـ 1566م) تغییراتی چشمگیر در معماری بناهای مختلف استانبول به وجود آمد. این تغییرات در مرمت بناهای قدیمی و ساخت بناهای جدید مذهبی بیشتر اهمیت داشت. احداث مساجد جدید از اهدافی بود که شاه سلیمان به آن اهمیت می داد و به معماران خود فرمان داده بود تا در بنای مساجد علاوه بر اینکه باید بر جنبه های اسلامی تأکید کنند با بهره گیری از خلاقیت تحولی نیز در معماری اسلامی به وجود آورند به گونه ای که بنای این مساجد کاملاً متفاوت و چشمگیر باشد. او قصد داشت تا از این طریق اقتدار خلافت اسلامی و مرکزیت آن را، که به استانبول منتقل شده بود، هرچه بهتر و بیشتر نشان دهد. به این ترتیب، از معماری ارمنی به نام سینان، که در آن زمان مسئولیت صنف معماران استانبول را به عهده داشت، خواست تا به این مسئله بپردازد.

سینان در 1490م، درخانواده ای ارمنی تبار، در یکی از روستاهای قیصریه به دنی ا آمد. در کودکی به همراه خانواده اش به استانبول مهاجرت کرد و آنچنان که خود در زندگی نامه اش می نویسد تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس متعلق به مسیحیان گذراند. سپس، وارد مدرسۀ نظام شد و چندی بعد به خدمت ارتش ینیچری در آمد. دانش معماری را نزد چند استاد یونانی و ارمنی آموخت و سال ها به مطالعۀ بناهای دورۀ بیزانس و شیوۀ معماری آنها پرداخت. [37] قبل از پرداختن به معماری در استانب  ول سال ها به منزلۀ دستیار معماران بزرگ در دیگر شهر ها، از جمله دمشق مشغول به کار شد. پس از بازگشت به استانبول ب ه مرمت و نوس ازی بخش هایی از ایاصوفیا اشتغال یافت که در این زمان تبدیل به مسجد شده بود. در اندک زمانی شیوۀ کار متفاوت او مورد توجه سلطان قرار گرفت و به مقام معمار ارشد دربار عثمانی دست یافت. پس از مدتی نیز از سوی سلطان سلیمان دوم مأمور ساخت بناهای جدید شد. به این ترتیب، سینان و گروه معماری اش فعالیت خود را آغازکردند و طی چندین سال موفق شدند با بهره گیری از معماری اسلامی و خلاقیت خود مساجدی را در این شهر بنا کنند که هنوز هم با گذشت چندین قرن جزو شاهکارهای معماری اسلامی به حساب می آیند. از اولین بناهای هنر معماری سینان مسجد سلیمانیه است که ساخت آن هفت سال به طول انجامید. چهار منارۀ این مسجد با ارتفاعات مختلف، بلندی ای که برای بخش گنبد در نظر گرفته شده و شکل گنبد، که با چند گنبد کوچک دیگر احاطه شده، از ویژگی های منحصر به فرد معماری این مسجد عظیم و با شکوه است.

البته، این شیوه از معماری گنبد را باید جزو ویژگی های معماری سینان به شمار آورد که مسلماً در این شیوه تحت تأثیر معماری دوران بیزانس بوده. بنای ساختمان مساجد رستم پاشا [38] و شهزاده[39] و مشارکت در امر احداث و معماری مساجد سلطان سلیم[40] و میهریماه[41] از جمله کارهایی است که معمار سینان ارمنی در طی دوران حیات و فعالیت هنری خود ارائه کرده است. سینان، که همواره مورد توجه خاص سلاطین عثمانی بود[42] در 1588م در استانبول درگذشت و در نزدیکی مسجد سلیمانیه به خاک سپرده شد. [43]

تزیین بخش های داخلی بناهای یاد شده نیز کاری سخت و دشوارمحسوب می شد که نیازمند دستان و اندیشه های هنرمندان نقاش بود. در این خصوص نیز نقاشان ارمنی علاوه بر آنکه به تزیین دیوارهای داخلی کلیساهای ارمنی می پرداختند نقش مهمی نیز در خلق برخی از نقاشی های داخلی بناهای ساخته شده در استانبول ایفا کرده اند.

مهارتی که استادان ارمنی در رشته های گوناگون هنری به دست آوردند در اندک زمانی سبب صدور فرمان هایی از سوی سلاطین عثمانی برای تأسیس مدارسی در زمینه های مختلف هنری در استانبول شد که در آنها معماری جلوه ای بیشتر داشت. این مدارس، که اکثر استادان آن معماران ارمنی بودند، خیلی زود شهرتی چشمگیر یافتند و سبب جذب مشتاقان فراوان از اقصا نقاط اروپا شدند.

جامعه ارمنیان استانبول (قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم)

استانبول در طی این دوران، همچنان مرکز سیاسی، مذهبی و فرهنگی ارمنیان ساکن غرب به حساب می آمد. [44] این شهر در قرن بیستم میلادی با تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری رو به رو شد. ظهور طبقۀ بورژوا وخواست های آن، که با قوانین سخت امپراتوری عثمانی همخوانی نداشت، سبب به وجود آمدن تغییراتی در بخش های سیاسی و اجتماعی امپراتوری عثمانی شد و استانبول، که در تمامی حوزه های تمدنی پیشرفته بود، به منزلۀ مرکز این جریانات، هدایت آنها را بر عهده گرفت. این وقایع همراه بود با به سلطنت رسیدن سلطان محمود دوم[45] و دورانی سرشار از تغییر و تحول برای جامعۀ ارمنیان استانبول. [46] ارمنیان مصادف با به حکومت رسیدن سلطان محمود دوم هنوز جایگاه سیاسی، نظامی و فرهنگی خود را در سلسله مراتب حکومتی حفظ کرده بودند.

در نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی استانبول در حدود یک میلیون نفر جمعیت داشت که از این میان ارمنیان در حدود 222,000 هزار نفر را شامل می شدند. از ابتدای این قرن جمعیت زیادی از ارمنیان روستاها به دلیل از بین رفتن کشاورزی، فقر و تنگدستی، روستاهای زادگاه خود را ترک و به استانبول مهاجرت کردند. از سوی دیگر، فرزندان بازرگانان ثروتمند شهرهای ارمنی نشین بزرگی چون وان نیز، که در مدارس عالی شرق و حوزۀ قفقاز تحصیل کرده بودند، به منظور بهره وری بیشتر از استعدادهای خود به استانبول مهاجرت کردند. به این ترتیب، جمعیت ارمنیان ساکن استانبول با رشدی تصاعدی همراه شد. البته، کمتر پیش می آمد که قشر روستایی ارمنی شغلی مناسب در استانبول بیابد. آنان در این شهر عموماً به کارهای بدنی روزمزد اشتغال داشتند که این مسئله سبب شد تا بخش اعظمی از آنان گرفتار فقر شدید و حتی بی خانمان شوند اما این شهر برای تحصیل کردگان ارمنی تبدیل به محلی مناسب برای پرورش فکر و حتی کسب ثروت شد. [47]

با گذشت زمان 31 محله ارمنی نشین در استانبول به وجود آمد که در هریک کلیسایی نیز بنا شده بود. البته، در برخی محلات اعیان نشین بیش از یک کلیسا احداث شد. بر اساس مدارک تاریخی موجود در نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی در حدود 33 کلیسای ارمنی در استانبول وجود داشت که به برگزاری مراسم مذهبی مختلف می پرداختند. در این دوره، پاتریارک کلیسای سنتی ارمنی همانند گذشته مسئولیت اجرای دقیق وظایفی را که حکومت عثمانی به وی محول کرده بود بر عهده داشت با این تفاوت که به منزلۀ بالاترین مقام سیاسی ارمنیان غرب نیز وارد عرصه فعالیت های سیاسی شد. این مسئولیت پس از الحاق ارمنستان شرقی به روسیه سنگین تر شد زیرا روس ها از شخص پاتریارک استانبول برای حل و فصل مسائل مربوط به ارمنستان غربی و ساکنان ارمنی آن و حتی گاه برای ارتباط هایی که با پاتریارک کلیسای ارمنستان شرقی داشتند بهرۀ بسیار می جستند. این مقام پس از نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی؛ یعنی، مقارن با زمانی که مسئلۀ ارمنیان غرب تبدیل به یکی از مسائل مهم بین المللی شد، اهمیت بیشتری یافت و مسئولیت های جدیدتری به آن محول شد. طبق این فرمان پاتریارک استانبول، به منزلۀ بالاترین مقام سیاسی ارمنیان غرب و به نمایندگی از آنها، به منظور دفاع از حقوق ارمنیان وارد روابط و حتی برخی مذاکرات بین المللی شد.

پس از شخص پاتریارک قشر ثروتمند ارمنی در قالب خانواده های سرشناس و مقامات لشگری و کشوری در تعیین حدود و تحولات سیاسی جامعۀ ارمنی استانبول به ایفای نقش می پرداختند. این خانواده های ثروتمند، به دلایل مختلف اقتصادی و فرهنگی، بسیار مورد توجه کارگزاران حکومت عثمانی و مورد حمایت آنها بودند و در اندک زمانی توانستند به مقامات بالایی در سازمان دیوانی عثمانی دست یابند. [48] از جملۀ این خانواده ها می توان به دیوزیان ها[49] اشاره کرد.

خانوادۀ دیوزیان ها از اوایل قرن هفدهم میلادی در استانبول ساکن شدند. کار و حرفۀ اصلی آنها زرگری بود که از این راه به ثروتی سرشار دست یافتند و خیلی زود به منزلۀ زرگران دربار عثمانی به خدمت در آمدند. پس از مدتی مسئولیت حفاظت از گنجینه و جواهرات سلطنتی به آنان واگذار شد و در اوایل قرن نوزدهم میلادی به مقام بازرس ارشد و مسئولیت خزانۀ مرکزی حکومت عثمانی دست یافتند. آنان در طی خدمت در دستگاه مالی حکومت عثمانی به تدریج تغییراتی در آن به وجود آوردند.

سر و سامان بخشیدن به وضیعت پولی و شیوۀ مدیریت اقتصادی از طریق اعزام عده ای از حسابرسان حکومتی به لندن برای آشنایی با فنون جدید اقتصادی و بانکداری، چاپ اسکناس و ضرب سکه های جدید از جمله فعالیت های گوناگونی بود که خانوادۀ دیوزیان نسل به نسل و تا اواخر قرن نوزدهم میلادی در به انجام رساندن آن کوشیدند.

از دیگر خانواده های با نفوذ ارمنی باید به بزجیان ها[50] اشاره کرد. این خانواده شهرت و قدرت خود را مدیون هاروتون بزجیان[51] است. هاروتون، بزرگ این خاندان و از بازرگانان بسیار با نفوذ و مورد اعتماد استانبول بود. او با استفاده از مقام اجتماعی خود، که مورد احترام بسیاری از بازرگانان و ثروتمندان استانبول و حتی مردم عادی بود، توانست مبلغی را که دولت عثمانی پس از شکست در جنگ با روس ها می بایست به منزلۀ خسارت می پرداخت جمع آوری و به این ترتیب، بدهی دولت عثمانی را به روس ها پرداخت کند. هاروتون از سلطان محمود دوم نشان افتخار دریافت کرد و به مقام ارشد تجارت دولت عثمانی منصوب شد. [52] او گذشته از فعالیت های سیاسی و اقتصادی خدمات بسیاری نیز به ارمنیان استانبول و جامعۀ فرهنگی و اجتماعی آنان کرد. پرداخت هزینۀ چاپ بسیاری از کتب ارزشمند، بنای مدرسۀ بزجیان، که کودکان تنگدست در آن به تحصیل رایگان اشتغال داشتند و احداث بیمارستان ارمنیان سورپ پرکیچ از خدمات ارزندۀ او به شمار می آیند. [53]

دادیان ها[54] نیز از خانواده های مشهور ارمنی بودند که از سال ها قبل و نسل به نسل مسئولیت کارخانۀ مهمات و اسلحه سازی حکومت عثمانی را بر عهده داشتند. در اوایل قرن نوزدهم، یکی از اعضای خاندان دادیان با نام هوهانس دادیان پس از اتمام تحصیلات ابتدایی دراستانبول به منظور ادامۀ تحصیل به اروپا رفت. او در اروپا موفق شد تا اطلاعات و آگاهی های خود را در مورد تهیه و تولید سلاح های جنگی نوین تکمیل کند. علاوه بر این، با شیوۀ تولید پارچه و مراحل تهیه و تولید چرم نیز آشنا شد. او در اروپا در کارخانه هایی گوناگون اشتغال داشت و به این ترتیب، هنگامی که به استانبول بازگشت انباشته ای از تجربیات مختلف را به همراه آورد. هوهانس در استانبول و در فاصلۀ 1810  1826م موفق به تأسیس کارخانه های تهیه و تولید چرم و کاغذ شد و با ورود دستگاه های جدید اقدام به تولید مهمات نظامی جدید کرد. البته، این کار با نظارت و تأمین مالی حکومت عثمانی صورت پذیرفت.

هوهانس دادیان

هوهانس دادیان چهره ای خیر و محبوب در میان جامعۀ ارمنیان استانبول به شمار می رفت. او برای پیشبرد مقاصد آموزشی و تربیتی ارمنیان ساکن این شهر بارها مبالغی هنگفت پرداخت کرد. همچنین کتاب های زیادی را در زمینۀ شیوۀ تولید کاغذ، پارچه و چرم از زبان فرانسه برگردانده که برخی از آنها به چاپ رسیده است.

بر اساس اسناد و مدارک تاریخی یکی از تأثیرگذارترین خانواده های ارمنی استانبول خانوادۀ بالیان[55] بودند. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، جد بزرگ این خاندان، بالی خالفا،[56] از یکی از روستاهای قیصریه به استانبول مهاجرت کرد و از آنجایی که به حرفۀ معماری و ساخت بنا اشتغال داشت در ابتدا زیر نظر دیگر معماران به مرمت و بازسازی بناهای موجود در این شهر پرداخت. او پس از مدتی در سمت مسئول مرمت و بازسازی برخی بناهای استانبول در دربار عثمانی مشغول به خدمت شد. پس از او پسرش، گریگور، نخستین فرد از اعضای این خانواده است که توانست تحت عنوان معمار ارشد دربار عثمانی مشغول به کار شود. پس از او نیز این حرفه و عنوان به فرزندانش، گارابت[57] و نیکوقوس[58] انتقال یافت.

گارابت معماری بنای بیمارستان ارمنیان سورپ پرکیچ و همچنین معماری چندین کلیسا و مدرسه را در استانبول بر عهده داشته. [59] او به همراه نیکوقوس اقدام به طراحی و بنای یکی از مهم ترین و زیباترین ساختمان های این شهر؛ یعنی، قصر دولما باحچه[60] کرد. برج موسوم به قلعۀ ساعت نیز، در نزدیکی قصر یاد شده، از دستاوردهای هنر معماری این دو هنرمند است. [61]

البته، نیکوقوس بالیان نیز به تنهایی معماری برخی از بناهای مهم را عهده دار بوده که از جملۀ آنها باید به ساخت و تکمیل بنای موسوم به کوچوک سو کارس[62] اشاره کنیم که از اقامتگاه های مهم دربار عثمانی بوده است. نیکوقوس بالیان در دوران نهضت مشروطه خواهی عثمانی به صف مبارزان و آزادی خواهان مشروطه پیوست. او، که به نوعی نمایندۀ قشر متفکر و آزاد اندیش ارمنیان استانبول به حساب می آمد، به یکی از چهره های مهم این نهضت مبدل شد.

فرزندان گارابت بالیان هاگوپ و سارکیس، نیز ادامه دهندۀ این راه بودند. آنان تحصیلات خود را در دانش سرای عالی معماری پاریس به پایان رساندند و به دلیل سفرهای متعددی که به کشورهای مختلف اروپایی داشتند با شیوه ای نوین و خاص به طراحی و ساخت بناها همت گماردند و به واقع تحولی عظیم در معماری امپراتوری عثمانی به وجود آوردند. [63] نمونۀ بارز این تحول در معماری قصر بِیلربِی،[64] از بناهای مهم سلطنتی نیمۀ دوم قرن نوزدهم، اثر سارکیس بالیان، مشهود است. [65]

از اوایل قرن نوزدهم میلادی توجه به آموزش و پرورش و تأسیس مدارس در جامعۀ ارمنیان استانبول وارد مرحله ای نوین شد. بین1816  1840م مدارس مخت لفی در استانب ول تأسیس شد که اغلب آنها را خانواده ه ای ثروتمند ارمنی احداث کرده بودند. مراکز آموزشی دیگری نیز به دست مؤسسات خیریۀ ارمنی ساخته و اداره می شد که پرداخت هزینه های مربوط به آنها به عهدۀ این مؤسسات بود. به این ترتیب، برای خانواده های تنگدست ارمنی نیز فرصتی فراهم می شد تا فرزندان خود را به رایگان در این مدارس ثبت نام کنند. در ابتدا، فقط پسران امکان تحصیل در این مدارس را داشتند اما بعدها مدارسی مخصوص دختران ساخته شد و به این ترتیب، از نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی برای جامعۀ زنان ارمنی استانبول نیز امکان تحصیل فراهم آمد. براساس آمار موجود تا 1860م در حدود 34 مدرسۀ پسرانه و چهارده مدرسۀ دخترانۀ متعلق به ارمنیان در استانبول پذیرای دانش آموزانی بودند که برخی از آنها از نواحی دیگر ارمنستان غربی و یا حتی از شهرها و روستاهای ارمنست ان شرقی، گرجست ان و تبریز، به قصد تحصیل، به این مدارس آمده بودند.

در می ان این مدارس مدرس ۀ عالی نرسسیان[66] از اهمیت بیشتری برخوردار بود. ای ن مدرسۀ عالی در واقع از دانشگاه های معتبر ارمنی ان در این دوران ب ود که در آن علاوه بر زبان های مختلف، ادبیات، فلسفه، تاریخ، الهیات و رشته های مختلف هنری، از جمله تئاتر، نیز تدریس می شد.

در اواخر قرن نوزدهم میلادی، با حمایت مالی پاتریارک وقت، نرسس،[67] مدرسۀ عالی دیگری نیز در استانبول تأسیس شد. این مدرسۀ عالی، که به مدرسۀ مرکزی شهرت داشت، با تکیه بر شیوه های آموزشی نوین و با بهره گیری از اساتید اروپایی این امکان را برای فارغ التحصیلان خود فراهم می کرد که با کسب امکانات آموزشی به ادامۀ تحصیل در یکی از دانشگاه های معتبر اروپایی بپردازند. زبان های انگلیسی، فرانسه، زبان و ادبیات ارمنی و ترکی، جغرافیا، تاریخ، اقتص اد و آشنایی با شیوه های تجاری نوین، ریاضیات و حقوق از جمله رشته هایی بود که دانش پژوهان این مدرسۀ عالی می توانستند پس از گذراندن دوره های مقدماتی به صورت تخصصی به تحصیل در رشتۀ مورد علاقه خود بپردازند.

مدرسۀ عالی مخیتاریان[68] نیز از مهم ترین مراکز آموزش عالی در استانبول بود که به دست ارمنیان پیرو فرقۀ کاتولیک[69] بنا شده بود. برای دانش آموختگان این مدرسه امکان تحصیل در برخی مدارس عالی مخیتاریان ها در وین یا ونیز وجود داشت که پس از اتمام دورۀ تحصیل در این مدارس به آسانی می توانستند وارد دانشگاه های معتبر اروپایی شوند و به ادامۀ تحصیل در یکی از رشته های ادبیات، الهیات، ریاضیات و فلسفه بپردازند. [70]

از اواخر قرن نوزدهم میلادی و با بازگشت شماری از دانش آموختگان ارمنی از اروپا ادبیات ارمنی در جامعۀ ادبی ارمنیان استانبول متحول و وارد مرحلۀ نوینی شد چنان که بنا به نظر بسیاری از اندیشمندان این دوره را می توان دورۀ بیداری و تحول اطلاق کرد. تقریباً از 1880م به بعد ادبیات قدیم ارمنی جای خود را به ادبیات جدید داد و همین امر سبب شد جمع کثیری از ادیبان نسل جوان به جرگۀ شاعران و ادیبان ارمنی ملحق شوند که هریک با تخیل غنی و ابداعات نوین خود جایگاهی خاص در ادبیات بیدارگرایانۀ این دوره، یافتند. از میان چهره های برجستۀ این نسل باید به ادیبانی چون دانیل واروژان،[71] سیا مانتو،[72] روبن سواک،[73] واهان تکِیان[74] و میساک متزارنتسی[75] اشاره کنیم. این ادیبان، با هنر تخیل و اندیشۀ روشنگر خود موفق شدند تحولاتی نوین و متفاوت در شعر ارمنی ایجاد کنند و سبب شکوفایی و دگرگونی آن شوند. [76]

مطبوعات ارمنیان استانبول نیز فعالیت خود را از نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی و با انتشار اولین روزنامه تحت نام لروگیر،[77] در 1832م، آغاز کردند. لروگیر در اصل ترجمۀ ارمنی نشریۀ تقویم وقایع بود که از سوی حکومت عثمانی و با هزینۀ دولتی به چاپ می رسید و خبرهای مربوط به خانوادۀ دربار عثمانی را به اطلاع همگان می رساند. البته، بعدها سردبیر نشریه، بخش مربوط به حوادث داخلی و خارجی و اخبار مربوط به جامعۀ ارمنیان استانبول را نیز به آن اضافه کرد. پس از لروگیر نشریات ارمنی زبان بسیاری وارد عرصۀ مطبوعات استانبول شدند. محتوای این نشریات را تا نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی بیشتر موضوعات مربوط به حیات اجتماعی و مذهبی جامعۀ ارمنیان استانبول تشکیل می داد.

در اواخر قرن نوزدهم و مقارن با دوران بیداری ادبیات ارمنی، این نشریات نیز تغییر و تحولات بسیاری یافتند و موضوعات سیاسی، که بیشتر در بر گیرندۀ وضعیت سخت و دشوار جامعۀ ارمنیان استانبول و بعضاً ارمنیان ساکن در دیگر نواحی امپراتوری عثمانی بود، نیز به آنها افزوده شد. این مسئله سبب شد تا بسیاری از نشریات ارمنی زبان به دست کارگزاران حکومت عثمانی توقیف و اجازۀ ادامۀ فعالیت از آنها سلب شود. در طی توقیف این نشریات بسیاری از چهره های مطبوعاتی ارمنی دستگیر و عده ای نیز محکوم به مرگ شدند. روزنامۀ سیاسی بوزاندیون[78] از معدودترین نشریاتی بودکه درخلال جنگ جهانی اول و تا 1918م توانست به حیات و رسالت خود ادامه دهد. [79]

جامعۀ ارمنی استانبول در شکوفایی و تحول رشته های گوناگون هنری نیز نقشی خاص ایفا کرد. به جز معماری، نقاشی و مجسمه سازی، تئاتر و موسیقی نیز در نزد ساکنان ارمنی استانبول از اهمیت و توجه ای ویژه برخوردار بود. تقریباً از اواخر نیمۀ اول قرن نوزدهم میلادی اولین گروه های تئاتر ارمنی در استانبول به وجود آمدند. پس از چند سال با کوشش های آنها و توجه حکومت نخستین گروه های تئاتر ترکی نیز در استانبول و سایر نقاط محدودۀ قلمرو عثمانی شکل گرفتند که اکثر دست اندرکاران این گروه ها را ارمنیان تشکیل می دادند. گروه های تئاتر ارمنی تا اوایل جنگ جهانی اول؛ یعنی، تا حدود 1915م، به فعالیت خود ادامه دادند.

موسیقی از دیگر رشته های هنری بود که مورد توجه فراوان ارمنیان استانبول قرار گرفت و موسیقی دانان بزرگی از میان آنان به عرصۀ هنر ارمنی راه یافتند. گروه های موسیقی نیز هم زمان با تشکیل گروه های تئاتر به وجود آمدند. این گروه ها علاوه بر آنکه به اجرای قطعات موسیقی و سمفونی های هنرمندان مشهور دنیا می پرداختند در حفظ و صیانت از موسیقی سنتی ارمنی نیز نقشی مهم داشتند. بسیاری از آهنگ سازان ارمنی با تکیه و الهام از موسیقی سنتی و کلیسایی ارمنی دست به خلق آثاری زدند که تا ابد در روح و جان فرهنگ ارمنی جاودانه شد. آثار برخی از این آهنگ سازان از محدودۀ مرزهای حکومت عثمانی نیز فراتر رفت و مورد توجه بسیاری از موسیقی دانان غربی قرار گرفت.

اجرای موسیقی به هنگام اجرای نمایش و نیز اجرای نمایش به شیوه ای خاص و در قالبی موزون و آهنگین از جمله ابداعاتی بود که جامعۀ هنری ارمنی استانبول آن را وارد تئاتر ارمنی و سپس ترکی کرد.

حیات اجتماعی، مذهبی و اقتصادی ارمنیان استانبول تا اوایل قرن بیستم میلادی؛ یعنی، قبل از جنگ جهانی اول، در چنین شرایطی قرار داشت. تا این زمان جمعیت ارمنیان ساکن استانبول در حدود 250 هزار تن بود که موفق به احداث و سازماندهی 47 کلیسا، 64 مدرسه، 30 چاپخانه، 350 مؤسسۀ خیریۀ فرهنگی و 250 روزنامه و نشریات دیگر شده بودند. [80] از1880م، در دوران سلطنت عبدالحمید دوم و در راستای سیاست های[81] این پادشاه، از ورود ارمنیان به استانبول، که از کانون های فرهنگی و روشنگری ارمنیان غرب محسوب می شد، جلوگیری به عمل آمد. در فاصلۀ 1902  1908م متفکران و اندیشمندان ارمنی در طی نهضت مشروطه خواهی عثمانی با تشکیل احزاب خاص خود در صف مبارزان گروه های آزادی خواه استانبول قرارگرفتند. از این تاریخ تا اوایل 1914م در حدود شانزده هزار تن از ساکنان ارمنی این شهر، که بخشی از آنان از چهره های اندیشمند جامعۀ ارمنیان استانبول بودند،[82] به دست حکومت عثمانی و کارگزاران آن و مطابق با سیاست های خاص این حکومت، دستگیر وکشته شدند. [83]

بهار 1389

پی نوشت ها:

1ـ کارشناس ارشد تاریخ، محقق و مدرس دانشگاه.

2 ـ Byzas

Megara 3ـ

Delphi 4ـ

Chalcedon 5ـ امروزه این محله در استانبول به کادیکُی (kadikoy ) شهرت دارد.

Byzantioum 6ـ

Septimus Severus 7ـ

Yucel Akat, Istanbul (Istanbul: secil, 1993), p. 10&11 8 ـ

9ـ علی بیگدلی، کرونولوژی تاریخ قرون وسطی و مسیحیت (تهران: نظری،1371)، ص 2.

10 ـ این شهر در منابع لاتین به کنستانتیناپولیس و در اکثر منابع اسلامی به قسطنطنیه شهرت دارد.

Richard Krautheimer, Early Christan And Byzantine Archeitecture (Hong kong: yale university, 1986), p. 68.11ـ

12 ـ پل لومرل، تاریخ بیزانس، ترجمۀ ابواقاسم اعتصام زاده (تهران: چاپخانۀ علی اکبر علمی، بی تا)، ص 29 ـ 31 .

  1. G.Abrahamian, Hamarod Ourvagiz Hay Gaghtavayreri Badmoutian(Yerevan: Haybedahras,1964 ), vol.1, p. 78 ـ 80. 13ـ

Mateos Ourhaietsi, Jamanakagrootiun (Vagharshabad: Vagharshabadi debaran, 1898), p. 28&29.14 ـ

Abrahamian , ibid , p. 86 – 88.15ـ

Ourhaietsi, ibid , p. 29.16ـ

17ـ این کلیسا در دوران حکومت امپراتوری عثمانی به مسجد تبدیل شد و به ایاصوفیا (Hagia Sophia) شهرت یافت. امروزه، ساختمان این کلیسا در زمرۀ یکی از موزه های مهم استانبول است.

Krautheimer, ibid, p. 78.18ـ

Abrahamian, ibid, p. 89.19ـ

20ـ این ترک ها در اصل قبیله ای از ترکمنان بودند که پس از حملۀ مغول ها در قرن سیزدهم میلادی، مجبور به ترک سرزمین اصلی خویش، ترکستان، شدند و به فلات آسیای صغیر و آناتولی مهاجرت کردند. آنها در اندک زمانی موفق شدند قلمرو خلفای عباسی و فاطمی را تصرف کنند و حکومتی نیرومند تحت نام امپراتوری عثمانی تشکیل دهند. نک: حسن روملو، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349).

21ـ معروف به فاتح که درسنین نوجوانی به سلطنت رسید و سی سال حکومت کرد. او موفق شد به امپراتوری هزار و اندی سالۀ روم شرقی (بیزانس) خاتمه دهد.

22ـ در شماری از منابع اسلامی، اسلامبول نیز نامیده شده است.

23ـ ر.ک: جوزف هامر پور گشتال، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ میرزا زکی علی آبادی (تهران: زرین، 1367)، ج 1.

24ـ در میان ارمنیان کوچانده شده، ساکنان ارمنی کریمه، ترابوزان، آماسیا، سباستیا، توکات و… نیز بودند که همگی در استانبول ساکن شدند(V. A. Michaelian,Ghreimi Haykakan Gaghouti Badmoutiun [Yerevan: Haykakan, 1964], p. 273- 276)

Sourp Asdvadzazin 25ـ

26ـ بالاترین مقام کلیسای سنتی ارمنستان.

Hovhannes Ayvazian, Hay Spiurk Hanragidaran ( Yerevan: Haykakan, 2003), p. 183.27ـ

Pars Tuglaci, Istanbul Ermeni Kiliseleri (Istanbul: Kitaplan, 1991).28ـ

29ـ بخش اعظمی از این دکان ها محل عرضۀ موادغذایی بود که به دست نانوایان، طباخان و شیرینی پزان ارمنی اداره می شد.

Vartkez Michaelian. Hay Gaghtashkarhi Badmoutiun(Yerevan: Gidoutiunneri Academia, 2003) vol. 2 , p.90 – 102.30ـ

Leo. Yerkeri Joghovazdzou. (yerevan: Hayerenagidakan, 1973) p. 456.31ـ

32ـ هراند پاسدرماجیان. تاریخ ارمنستان، ترجمه محمد قاضی (تهران: زرین،1377)، ص322و323.

Abgar Tokatsy 33ـ

Yeremia kiumourjian 34ـ

[1]1. M. Joulalian, Hay Joghoverti XIII – XVIII Darerei badmoutian Hartsere Esd Yevrobatsei Heghinaknerei ( Yerevan:35ـ

H H Ga HraD, 1990) p. 174 – 176.

Michaelian, ibid, p. 106  108.36ـ

  1. H. Hambartsoomian et al., Haykakan Sovedakan Hanragidaran (yerevan: H.S.H,1977) vol.10 , p. 385& 386.37ـ

Rustam Pasha 38ـ

Shehzadeh 39ـ

Sultan Selim 40ـ

Mihrimah 41ـ

  1. M. Rogers, Sinan Makers Of Islamic Cilivization (New Dehli: Oxford University, 2006) p. 72-86.42 ـ

Akat, ibid, p. 76.43 ـ

44 ـ منظور ارمنیان ساکن ارمنستان غربی است که تحت سلطۀ امپراتوری عثمانی بودند.

45ـ او پس از شورش بر ضد مصطفای چهارم، سلطان وقت عثمانی، به سلطنت رسید و از 1808  1839م حکومت کرد.

46ـ پورگشتال، همان، ص 3646  3648.

  1. M.Zosikian, Arevmedahay Ashkharh (New York: Hobelinakan hradarakchootiun, 1974) p.541 549.47ـ

48ـ این خانواده ها از سوی حکومت عثمانی به طبقۀ امیران ملقب بودند که یکی از طبقات مهم اجتماعی و سیاسی محسوب می شد.

Deiozian 49ـ

Bezjian 50ـ

51ـ نام مستعار او آرتین امیرا بزجیان بود.

Michaelian, ibid, p. 118  122. 52

  1. Ayvazian, ibid, p. 190.53ـ

Dadian 54ـ

Balian 55ـ

Baly Kalfa 56ـ

Garabet Balian 57ـ

Nikoghos Balian 58ـ

Michaelian, ibid, p.124 – 126.59ـ

Dolmabahce 60ـ

Akat, ibid, p. 106 & 110.61ـ

Kucuksu Karsi 62ـ

Michaelian, ibid, p.126 – 127 63ـ

Beylerbeyi 64ـ

Akat, ibid, p.118.65ـ

66ـ این مدرسه به دست یکی از ثروتمندان ارمنی، م. جزاییرلیان، بنا شد. وی از بانیان احداث چندین کارخانۀ پارچه بافی در استانبول بود که در حدود بیست هزار کارگر ارمنی در آن اشتغال داشتند.

Nerses 67ـ

68ـ پیروان مکتب مخیتار، کشیشی ارمنی که قصد داشت میان کلیسای سنتی ارمنستان و کلیسای کاتولیک وحدت ایجاد کند. آنها در بسیاری از شهرهای اروپایی موفق به تأسیس مدارس عالی شدند و با پرورش دانش آموختگان و ترجمه و چاپ کتب مختلف خدمات ارزنده ای به تاریخ، ادبیات و فرهنگ ارمنی کرده اند.

69ـ اگرچه بخش اعظمی از جامعۀ ارمنیان استانبول پیرو کلیسای سنتی ارمنستان اند اما در میان آنها پیروان فرقه های دیگر مسیحی از جمله کاتولیک و پروتستان نیز بوده اند و کلیسا و مدرسۀ مختص به خود را داشته اند.

Michaelian, ibid, p. 138 – 143.70ـ

مقارن احداث مدارس و توجه به آموزش و تربیت کودکان و جوانان ارمنی، چندین مؤسسۀ خیریه نیز با هدف گسترش مراکز آموزشی و توسعۀ فرهنگ تحصیل و آموزش علوم مختلف شکل گرفت و فعالیت کرد که تعداد آنها تا اوایل قرن نوزدهم میلادی به بیش از پانزده مؤسسۀ خیریۀ فرهنگی می رسید.

Daniel Varoujan 71ـ

Siamanto 72ـ

Rouben Sevak 73ـ

Vahan Tekeian 74ـ

Meisak Metzarentsei 75ـ

  1. Gabrielian, Spiurkahay Grakanoutiun (Yerevan: Yerevani Hamalsaran, 1987).76ـ

اکثر این ادیبان و شعرای متفکر از 12 25 آوریل 1915م، درخلال جنگ جهانی اول و در طی کشتار دسته جمعی ارمنیان، به دست امپراتوری عثمانی، به همراه ششصد تن دیگر از اندیشمندان و روحانیان ارمنی در استانبول دستگیر، کشته یا تبعید شدند. نک: آرتم اوهانجانیان، شواهد و مدارک انکار ناپذیر، (( اسناد اتریشی پیرامون قتل عام ارمنیان در سال 1915 میلادی)) ، ترجمۀ اِدیک باغداساریان(تهران: ناییری، 1387).

Lrogir 77ـ

Bouzandion 78ـ

Karen Ballakian, Hay Spiurki Badmutiun (Yerevan: Hrachia Ajarian Hamalsaran, 1998) p. 221-223.79ـ

Ayvazian, ibid, p.194&195.80ـ

81ـ این سیاست ها با پیشنهاد و حمایت برخی از کشورهای استعمارگر غربی و به منظور مقابله با تجزیۀ امپراتوری عثمانی در قالب پاک سازی برخی اقوام ساکن در این امپراتوری از جمله ارمنیان صورت پذیرفت.

82ـ برخی از این اشخاص در دستگاه دولتی و دربار عثمانی مقامات والایی داشتند.

Ballakian, ibid, p. 223.83ـ

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51
سال چهاردهم | بهار 1389 | 200 صفحه
در این شماره می خوانید:

دادگاه ناتمام

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 اشاره جنگ جهانی اول تحولات و تغییرات عظیمی در بسیاری از کشورهای دنیا پدید آورد از جمله، امپراتوری مضمحل عثمانی که...

تاریخ،فراموشی و انکار

نویسنده: دکتر نادر انتخابی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 (( دو امکان بیشتر نبود، یا آنها ترکان را از پهنۀ زمین محو می‌کردند یا خود به دست ترکان نابود می‌شدند. در انتخاب...

سوقومون تهلریان

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 در 30 اکتبر 1918م، جنگ اول جهانی با پیروزی متفقین به پایان رسید و دولت ترکیۀ عثمانی به منزلۀ متحد آلمان نازی...

نشستی دوستانه با تانر آکچام

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 اشاره دکتر تانر آکچام در 1953م در شهر آرداهان ترکیه به دنیا آمد. تحصیلات اولیۀ دانشگاهی را در دانشگاه فنی...

تغییر و تحریف اسامی مکان های ارمنی و ارمنستان

نویسنده: دکتر ادوارد دانییلیان / ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 در جهان بینی و نگرش ملی ارمنیان اسامی مکان ها به منزلۀ مجموعه ای به هم پیوسته از...

کودکستان ها در ارمنستان غربی

نویسنده: آنوشیک ملکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 در قرن نوزدهم میلادی، با تصویب قانون اساسی در ترکیۀ عثمانی(1863م)،[1] ارمنیان ارمنستان غربی،[2] با وجود ممنوعیت ها...

آرمین وگنر

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 در مجتمع یادبود قتل عام ارمنیان، در ایروان، سمت چپ خیابانی که به این بنا منتهی می شود، دیواری سنگی بنا شده به...

رونمایی کتاب اقدام شرم آور

نویسنده: استینه جان درمیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 اشاره دکتر تانر آکچام،[1] نامی آشنا برای ارمنیان جهان است، تاریخ دان و جامعه شناس ترک تباری که با شجاعت کشتار...

گزارش مراسم یادبود نود و پنجمین سالگرد نژادکشی ارمنیان

نویسنده: کارینه داودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 24 آوریل، سالروز گرامیداشت اولین نژادکشی قرن بیستم است، فاجعه ای كه لكه ای ننگین بر تاریخ بشریت حك كرد. ارمنیان هر...

سیاه برگی دیگر

نویسنده: سدیک داویدیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 نام کتاب: دو ملت نزدیک و دو همسایۀ دور نویسنده: هراند دینک مترجم: مگردیچ سومونجیان انتشارات لوساگن، ایروان، 2009...

نامه سرگشاده تانر آکچام به سران وقت ترکیه

نویسنده: تانر آکچام /  ترجمه: استینه جان درمیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 آقایان، شمایی که توانسته اید سلطۀ بی چون و چرای ارتش را بر سیاست از بین ببرید. شمایی که...

نژادکشی ارمنیان و انعکاس آن در روزنامه های وقت جهان

نویسنده: کاتیام م.پلتکیان / ترجمه: رافی آراکلیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 نژاد كشی واژۀ Genocide را رافائل لمکین،[2] حقوقدان لهستانی، براساس آنچه در دهه های...

نژادکشی

نویسنده: آحمد آلتان / ترجمه: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 همه در مقابل تلویزیون ها منتظر نتیجۀ بازی هستند. تیم ملی فوتبال تركیه میزبان تیم ملی ارمنستان...

تنش و برخورد عواطف در نشست ترک ها و ارمنیان در دانشگاه هاروارد

نویسنده: دافنه آبیل / ترجمه: آرمینه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 51 در تالار تسای[2] دانشگاه هاروارد،[3] در شب دوشنبه، 16 نوامبر 2009م، اتفاقی بی سابقه به وقوع...