نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43

 نوشتار حاضر مروری گذرا دارد بر آنچه مشترکات تاریخی دو قوم ارمنی وایرانی را در دورۀ سلطنت اشکانیان شامل می شود. لازم به ذکر است در این مقالۀ تحقیقی سلطنت تیگران کبیر را مبنای اولین ارتباط های ارمنیان و اشکانیان قرار داده و سعی کردهایم با استفاده از منابع ارمنی موجود مطالب بدیع و جامع تری را در اختیار خوانندگان قرار دهیم. همچنین با اکتفا به شرح حوادث مهم از بیان تاریخ مفصل این دو ملت در این مقطع زمانی خودداری کرده ایم.

اولین برخوردها

تقریباً در سدۀ سوم ق م و در حالی که هنوز سلوکیان در ابتدای تثبیت قدرت خود مشغول نبرد و سرکوبی ملت های مخالف بودند در ایالت پارت دو برادر به نام های ارشک و تیرداد اعلام استقلال کردند و همراه با خیل عظیمی از جنگجویان خود به سوی ایالت های مجاور پارت یورش بردند. پادشاه وقت سلوکی، سلوکوس دوم (246–226ق م)، طی پیمان صلحی اختیارات ارشک را در ایالت پارت به رسمیت شناخت و به این ترتیب، یک قدرت سیاسی جدید؛ یعنی، سلسلۀ اشکانیان [2] وارد عرصه شد.[3]

بر اساس آنچه در اکثر اسناد تاریخی ذکر شده اولین برخورد جدی میان ارمنیان و پارت ها[4] در پی گسترش متصرفات پارت ها و توجه آنان به ارمنستان به قصد تصاحب این سرزمین صورت گرفته است. به این ترتیب، پارت ها به ارمنستان هجوم بردند و در پایان این نبرد پادشاه ارمنستان برای اینکه حسن نیت خود را به پارت ها ثابت کند فرزند خود، تیگران، را به گروگان به آنها سپرد.[5]

از آنجایی که تیگران بخشی از زندگی خود را در میان پارت ها سپری کرده بود پس از مرگ پدر توانست با حمایت تام آنها بر سایر رقبا فایق آید و بر تخت سلطنت ارمنستان تکیه زند. مهرداد دوم (124 – 87 ق م)، پادشاه پارت ها، او را در راه کسب سلطنت ارمنستان بسیار یاری کرد. تیگران دوم ملقب به کبیر (95 – 56 ق م) نیز پس از رسیدن به پادشاهی به منظور جبران این خدمت پارتیان هفتاد جلگه از خاک ارمنستان را به آنها واگذارد و دخترش را نیز به همسری مهرداد دوم درآورد.[6]

دوستی ارمنستان و دولت پارت به درازا نکشید زیرا تیگران که گسترش سرزمین ارمنستان را مهم ترین هدف خود قرار داده و برای این منظور دست به اقدامات فراوان و کشورگشایی زده بود خیلی زود متوجۀ دولت پارت شد. مسلماً باز پس گیری هفتاد جلگۀ اهدایی تیگران به دولت پارت اولین اقدام او برای کسب قدرت در سرزمین پارت بود.

به این ترتیب، تیگران با حمله به سرزمین پارت ها ابتدا هفتاد جلگۀ[7] اهدایی را باز پس گرفت و سپس، با پیش روی در خاک پارت نواحی دیگری از این سرزمین را نیز ازآن خود ساخت، ازجمله ناحیۀ کردون[8]را به متصرفات خود افزود و در آن قلعه ای مستحکم به نام خویش بنا کرد که تهدیدی جدی برای دولت پارت به شمار می رفت. همچنین ناحیۀ آتروپاتن[9] را نیز،که در آن زمان هم پیمان پارت ها بود به تصرف خود درآورد.[10]

سکه مربوط به دوران آرتاوازد دوم

تیگران طی کشورگشایی های خود اکباتان را نیز، که از سرزمین های تحت سلطۀ پارت ها و پایتخت تابستانی آنها بود، تصرف کرد. ارتش پارت، که در مقابل نیروهای ارمنستان متحمل شکست سختی شده بود، در همۀ جبهه ها عقب نشینی کرد و مجبور به انعقاد پیمان صلحی شد که بر مبنای آن از عنوان شاهنشاه، که نماد حکومت عالی در آن زمان بود و به پادشاهان اشکانی تعلق داشت، چشم پوشید.[11]

پیرنیا بر این باور است که تیگران با انعقاد این عهدنامه به هدف اصلی خود دست یافت زیرا او همواره در پی کسب عنوان شاهنشاهی بود و قصد داشت بر سرزمینی وسیع و قدرتمند حکم راند و برای این منظور نه تنها سپاهی نیرومند و منسجم ترتیب داده بود بلکه خود نیز با توجه به اینکه مدتی در بین پارت ها زندگی کرده بود بسیاری از رموز سیاسی آنها را آموخته بود و با مطالعه و آگاهی فراوان به توسعۀ قدرت سیاسی خویش و سرزمین ارمنستان می پرداخت و این امر در موفقیت او سهمی چشمگیرداشت.[12]

لازم به ذکر است که لقب شاهنشاه در آن روزگار وجهۀ سیاسی خاصی داشت و البته تیگران با ملقب ساختن خود به این لقب قصد داشت تا خود را به منزلۀ قدرتی نیرومند در صحنه سیاسی جهان آن روزگار مطرح سازد. تیگران گودرز را، که در آن زمان شهربان پارت بود، در سمت خود ابقا کرد و این در حالی بود که خود او نیز حکومت عالی را در دست داشت.

سکه مربوط به دوران آرتاوازد دوم

با ظهور تیگران در عرصۀ قدرت توجه رومی ها، که در آن زمان قدرت بی رقیب دنیای غرب محسوب می شدند، معطوف به شرق شد و به این ترتیب، تیگران و ارمنستان وارد جنگ با رومی ها شدند. این جنگ ها باعث شد بخش اعظمی از سرزمین هایی که تیگران تصرف کرده بود ازآن رومی ها شود و قدرت شاهنشاهی ارمنستان کاهش یابد. تیگران در آخرین نبردش با رومی ها شکست خورد و به ناحیه ای دور افتاده پناه برد. این شکست اولین شکست او محسوب می شد. تیگران در مدتی که به همراه شماری از سرداران و مشاوران نظامی و سیاسی اش در این ناحیۀ دور افتاده به سر می برد زمانی مناسب یافت تا در مورد حوادث اخیر بیندیشد و متوجۀ خلاء حمایتی دولت پارت شود که عاملی مؤثر در شکست او به حساب می آمد و در نهایت به این نتیجه رسید که باید حمایت پارتیان را جلب کند که البته این کاری دشوار بود چرا که او تمامی مواضع مهم پارتیان را ازآن خود ساخته و به منزلۀ قدرتی مطلق در برابر آنان قد علم کرده و اعلام استقلال کرده بود و در نتیجه از حمایت آنان، که بزرگ ترین عامل به قدرت رسیدن وی به حساب می آمدند، محروم شده بود.

مشاوران تیگران او را متقاعد ساختند که ناچار است به هر ترتیب ممکن حمایت و پشتیبانی پارت ها را جلب کند. به این منظور، تیگران گروهی را به نزد فرهادسوم (69– 60 ق م)،[13] پادشاه وقت پارت، فرستاد و با عنوان کردن این موضوع که دولت روم پس از سرکوبی ارمنیان متوجه پارت ها خواهد شد از او تقاضای اتحاد بر ضد رومیان کرد.[14]

تیرانداز پارتی

درست در همین زمان فرهاد مشغول بررسی پیشنهاد صلح رومیان در قبال همکاری با آنها بود. پیرنیا معتقد است پادشاهان اشکانی از آنجایی که خود را قدرت مطلق می دانستند هیچ گاه وجود یک حکومت غربی را در شرق نمی پذیرفتند اما در این مقطع از تاریخ ظاهراً برای کسب مجدد قدرت از دست رفتۀشان چاره را در پذیرش پیمان صلح و همراهی با رومیان دیدند زیرا رومیان از لحاظ قدرت برتری فراوانی بر نیروهای تیگران و ارمنستان داشتند. پومپه،[15] سردار سپاه روم، به فرهاد پیشنهاد کرده بود که اگر از سپاهیان روم حمایت کند، دو ولایت از ولایات دولت پارت را، که تیگران آنها را ازآن خود ساخته و اکنون در تصرف رومیان بود، به آنان بازپس خواهد داد.[16] فرهاد پیشنهاد رومیان را پذیرفت و قول داد که تیگران را در خاک ارمنستان مشغول کند.

مقارن این احوال در ارمنستان اتفاقات ناخوشایندی روی داد. پسر ارشد تیگران، که او نیز تیگران نام داشت، بر ضد پدر شورش کرد اما در جنگ با وی دچار شکستی سخت شد و به دربار اشکانی و فرهاد پناه برد. فرهاد از موقعیت به وجود آمده نهایت استفاده را کرد. دخترش را به همسری تیگران پسر در آورد و به او قشونی با تمام تجهیزات جنگی بخشید و او را راهی ارمنستان ساخت. فرهاد با این کار جنگی داخلی در ارمنستان به وجود آورد و به این ترتیب، به تعهد خود در قبال رومیان پایبند ماند زیرا با این جنگ تیگران کبیر را مدت ها در داخل خاک ارمنستان مشغول کرد. پس از مدتی خود او نیز به کمک تیگران پسر رفت و مقر پادشاه؛ یعنی، شهر آرتاکساتا[17] را محاصره کرد. تیگران پدر مجبور به فرار شد و فرهاد با اطلاع از این موضوع به ایران بازگشت زیرا گمان می کرد دامادش؛ یعنی، تیگران پسر به آسانی قادر خواهد بود پایتخت ارمنستان را تصرف کند اما به محض اینکه تیگران پدر از مراجعت سپاه فرهاد مطلع شد به میدان نبرد بازگشت و قشون تیگران پسر را درهم شکست.[18]

پس از این شکست تیگران پسر،که روی بازگشت به نزد اشکانیان و فرهاد را نداشت، به ناچار به نزد پومپه رفت و از او تقاضای کمک کرد. تیگران پدر با شنیدن خبر پناهنده شدن پسرش به رومیان بسیار برآشفت و تصمیم گرفت از رومیان تقاضای صلح کند. پومپه نیز تقاضای صلح او را پذیرفت و به این ترتیب، پیمان صلحی امضا شد که مطابق آن ارمنستان تمامی ایالات و سرزمین هایی را که در دوران تیگران کبیر ازآن خود ساخته بود از دست می داد و مجبور به پرداخت غرامتی سنگین به دولت روم می شد و فقط ایالت تسوپک در سیطرۀ قدرت تیگران کبیر باقی می ماند.[19]

پیمان صلحی که میان ارمنستان و روم بسته شد به منازعات میان این دو سرزمین پایان داد اما فرهاد که از همان ابتدا بر سر ولایاتی که قرار بود رومیان به او واگذار کنند با آنها اختلاف نظر داشت و از سویی سعی می کرد تا به هر طریق ممکن نفوذ خود را در ارمنستان گسترش دهد، به پیمان خود با رومیان وفادار نماند و به ارمنستان حمله برد. رومیان، که اکنون با عقد پیمان صلح خود را حامی ارمنستان می دانستند، برای حفظ مواضع خود در این سرزمین علیه نیروهای پارتی وارد جنگ شدند و آنها را شکست دادند.[20]

اما یک سال بعد فرهاد دوباره به ارمنستان حمله کرد. این بار فرماندۀ سپاهیان او پسر دیگر تیگران کبیر بود که ساری استر نام داشت و او نیز داماد فرهاد بود. نیروهای پارتی در ابتدا شکست خوردند ولی پس از مدتی موفق به پیش روی در خاک ارمنستان شدند. تیگران کبیر دوباره به رومیان و پومپه پیغامی فرستاد و از آنها تقاضای کمک کرد. اما این بار پومپه،که سپاهیانش در چندین جبهۀ دیگر در حال نبرد بودند و توانایی کافی برای مقابله با سپاه فرهاد را نداشتند، از کمک نظامی به تیگران خودداری کرد و فقط سه تن را به منزلۀ میانجی برای حل و فصل مسائل ارمنیان و اشکانیان فرستاد. براساس منابع موجود نه تیگران و نه فرهاد هیچ کدام فرستادگان پوپه را برای میانجیگری نپذیرفتند و خود پس از مذاکراتی مشکلات فی مابین را حل کردند.[21] بر طبق توافق نامه ای که بین ارمنستان و دولت اشکانی به امضا رسید، ارمنستان توانست بسیاری از ایالات از دست رفتۀ خود را از پارت ها باز ستاند.[22]

آرامش بین دو سرزمین ارمنستان و پارت تا پایان عمر فرهادسوم حاکم بود تا این که مهردادسوم (60 – 56 ق م)[23] پس از آنکه پدرش را به قتل رساند بر مسند قدرت تکیه زد. یکی از اولین اقدامات او حمله به ارمنستان بود. برخی محققان براین باورند که تیگران پسر محرک اصلی مهردادسوم در لشگر کشی به ارمنستان بوده است. البته، در این مورد بین منابع ارمنی و ایرانی اختلاف نظر وجود دارد. منابع ارمنی در این مورد، از وضعیت ارمنستان پس از مرگ فرهادسوم و روابط ارمنستان و پارت ها اطلاعات چندانی ارائه نمی دهند. تنها در مورد تیگران پسر مدارکی موجود است دال بر اینکه رومیان در این زمان او را رها کرده و به ارمنستان فرستاده بودند[24] اما براساس منابع ایرانی تیگران پسر از نزد رومیان فرار کرده بود و چون هنوز قصد تصاحب قدرت در ارمنستان را داشت به نزد مهرداد رفته و از او تقاضا کرده بود که قشون خود را برای شکست پدرش و فتح ارمنستان در اختیار او قرار دهد. ظاهراً مهرداد این پیشنهاد را پذیرفته و خود او نیز در رأس سپاهیان پارتی به ارمنستان حمله کرده و موفق به تصاحب و بازپس گیری ناحیۀ کردون شده بود. اما پس از اندک زمانی به منظور سرکوبی شورش هایی که برضد او رخ داده بود مجبور به بازگشت شد[25] و از این زمان به بعد ارمنستان با مرگ تیگران کبیر و جانشینی فرزندش، آرتاوازد سوم (56 – 34 ق م)، وارد مرحله ای دیگر شد.

موضع ارمنیان درنخستین جنگ روم و پارت

بخشی از دوران سلطنت آرتاوازد مقارن سلطنت ارد اول (55 – 37 ق م)[26] و حملۀ مجدد رومیان به شرق و دست اندازی به محدودۀ حکومتی پارت هاست. در این زمان سنای روم کراسوس[27] را در مقام حاکم سوریه تعین نموده ولی او را از حمله به سرزمین پارت منع کرده بود. اما او بدون توجه به خواستۀ سنای روم حمله به دولت پارت را از مهم ترین اهداف خود قرار داد.[28] مقدمات حملۀ او به سرزمین پارت سبب شد تا پارتیان آمادگی لازم را برای جنگ پیدا کنند و فرصت مناسبی نیز برای آرتاوازد،[29] پادشاه ارمنستان، فراهم آورد. زیرا در این نبرد، که مسلماً بخشی از خاک ارمنستان تبدیل به کارزار دو طرف متخاصم می شد، او می بایست در کنار یکی از آنها قرار می گرفت. ارمنستان در این جنگ خسارات فراوانی می دید و این درحالی بود که صدمات نبردهای قبلی و قحطی ا ی که در اثر از بین رفتن زمین های زراعی در جنگ های پیشین، بخش هایی از ارمنستان را فراگرفته بود هنوز کاملاً محسوس بود. آرتاوازد، که سعی داشت تا حد امکان از ورود ارتش پارت به سرزمین ارمنستان جلوگیری کند روم را به عنوان متحد خود انتخاب کرد..برخی مورخان معتقدند انتخاب روم به عنوان متحد ارمنستان در این جنگ تصمیمی نادرست و از اشتباهات سیاسی آرتاوازد بود که در نتیجۀ ناآگاهی وی از اوضاع داخلی روم صورت گرفت.[30]

آرتاوازد به همراه ده هزار سواره و سی هزار پیاده نظام به اردوی کراسوس رفت و از او خواست تا با عبور از ارمنستان به پارت ها حمله کند و قول داد در صورتی که رومی ها در حین عبور از ارمنستان صدمه ای به این سرزمین نرسانند آذوقۀ آنان را فراهم سازد اما کراسوس پیشنهاد آرتاوازد را نپذیرفت زیرا او قصد آن داشت تا از طریق بین النهرین به سرزمین پارت نزدیک شود.[31] آرتاوازد پس از شنیدن پاسخ کراسوس با دادن این وعده که در صورت نیاز رومی ها به کمک، قشونی به نزد آنان گسیل دارد، اردوی آنان را به قصد ارمنستان ترک کرد.

نبرد بزرگ میان رومیان و پارت ها آغاز شد اما پارت ها، که از اقدامات پادشاه ارمنستان و پیشنهاد او به رومیان آگاه شده بودند، تصمیم گرفتند پیش از هر اقدامی به حل مسئلۀ ارمنستان بپردازند و موضع آنان را در قبال خود مشخص کنند. در این زمان با وجود شرایط سخت جنگی ارد خواستار ایجاد جبهه ای دیگر و جنگ بر ضد ارمنستان نبود. آرتاوازد نیز این بار با درایت خاصی که به خرج داد از پارتیان دلجویی کرد و پیمان اتحادی با آنان منعقد ساخت و حتی خواهرخود را به همسری پسر ارد در آورد. پلوتارک[32] می گوید که پیمان اتحاد ارمنستان و دولت پارت در مراسم عروسی باشکوه خویشان نزدیک آنها به امضا رسید در حالی که در جبهه های نبرد اتفاقات بزرگی در حال وقوع بود.

بر اساس پیمان اتحاد میان ارمنستان و دولت پارت ارمنیان تعهد کردند که با نیروهای نظامی خود پارتیان را در نبرد علیه رومی ها یاری رسانند. به این ترتیب، سپاه ارمنستان در کنار سپاهیان پارت به فرماندهی سورن،[33] در بین النهرین، در برابر سپاهیان روم قرار گرفتند.

سورن در این نبرد ترفندی به کار بست و سپاهیان خود را به گونه ای آراست که بخش اعظم سپاه برای رومیان قابل رؤیت نباشد و برای آنکه درخشندگی سلاح های فلزی سپاهیانش در زیر نور خورشید آشکار نشود دستور داد تا سپاهیانش سلاح های خود را با پوست یا ردایی بپوشانند. با آغاز جنگ سپاهیان سورن سلاح ها را نمایان کردند و کلاه خودها را بر سر نهادند و به این ترتیب، رومیان نتوانستند شمار دقیق سپاهیان پارتی را حدس بزنند.

نبرد چندین روزدر شرایطی بسیار سخت و ناگوار به درازا کشید. با درایت نظامی سورن ارتش منظم روم خیلی زود از هم پاشید و سپاهیان رومی متحمل تلفات فراوانی شدند و سرا نجام کراسوس و لشکریانش به محاصرۀ سپاهیان پارت در آمدند. در این زمان کراسوس از ارمنستان تقاضای کمک کرد و منتظر پاسخ آنان ماند اما از آنجایی که ارمنستان متحد پارت ها بود به این درخواست پاسخی نداد. به این ترتیب کراسوس، که چاره ای جز فرار نداشت از مهلکه گریخت و به همراه سپاهیانش در کوهستانی مخفی شد اما سورن،که در تعقیب او و سپاهیانش بود، به محاصرۀ آنان پرداخت و سرانجام طی یک درگیری کراسوس به همراه تعدادی از سردارانش کشته شد.[34]

سوار پارتی در حال شکار

سورن سر بریدۀ کراسوس را برای ارد به ارمنستان فرستاد که در آن زمان برای مراسم ازدواج پسرش با خواهر آرتاوازد در این سرزمین به سر می برد. سورن به پاس پیروزی در این جنگ هدایای فراوانی از پادشاه پارت دریافت کرد وبه او و اخلافش اجازۀ شرکت در مراسم تاجگذاری پادشاهان اشکانی و حتی قدرت انتخاب پادشاه، که تنها محدود به خاندان هایی خاص بود و مقامی والا در دربار اشکانی به حساب می آمد، اعطا شد اما پس از مدتی و کسب موفقیت های مکرر در سایر جنگ ها مقامات رده بالای دربار ارد، پادشاه وقت اشکانی، با طرح اینکه قدرت بیش از حد سورن پادشاه اشکانی را تهدید می کند و حتی این امکان نیز وجود دارد که وی در برابر شاه بایستد و تاج پادشاهی را ازآن خود سازد علیه وی توطئه کردند. بنابراین، پس از مدتی با فرمان ارد، سورن در یکی از جنگ ها به دست خود پارتیان کشته شد.[35]

ارمنستان و نبرد آنتوان با پارت ها

پس از مدتی جنگ های داخلی در روم آغاز شد که نتیجۀ آن کشته شدن ژولیوس سزار و روی کار آمدن سه دولتمرد دیگر رومی از جمله آنتوان[36]بود. این سه دولتمرد پس از رسیدن به قدرت سرزمین های تحت قلمرو فرمانروایی روم را میان خود تقسیم کردند و به این ترتیب، سرزمین های شرقی ازآن آنتوان شد. آنتوان قشونی را به فرماندهی یکی از سرداران خود به شرق فرستاد که موفق شدند پارت ها را در سوریه شکست دهند و آن ناحیه را دوباره به تصرف روم درآورند. پس از این پیروزی آنتوان خود در رأس سپاهی رهسپار شرق شد. هدف او ورود به قلب سرزمین پارت از طریق ارمنستان بود.[37]

پادشاه وقت پارت، فرهادچهارم(37- 1 ق م)[38] اگر چه هم پیمان ارمنستان بود ولی از آنجایی که دولت پارت در شرایط سختی به سر می برد و پادشاه قبلی خود؛ یعنی، ارد را به همراه جمعی از سردارانش طی توطئۀ فرهاد و هوادارانش از دست داده بود و به لحاظ موقیعت داخلی در وضع ناخوشایندی به سر می برد نتوانست هیچ کمکی به ارمنستان کند. به این ترتیب ارمنستان، که در برابر سپاه روم تنها مانده بود تاب مقاومت در برابر آنان را نیاورد و مجبور به پذیرش پیمان صلح شد اما نبرد آنتوان بر ضد پارت ها ادامه یافت و در طی این نبرد ارمنستان به صورت پناهگاهی برای ارتش روم در آمد که آذوقه و مایحتاج آنها را تأمین می کرد. لشکریان روم هر گاه از سپاه اشکانی شکست می خوردند به سوی ارمنستان عقب می نشستند و هر آنچه را که بر سر راهشان بود به تاراج می بردند. به این ترتیب، در طی این نبردها صدمات و خسارات فراوانی متوجۀ ارمنستان شد.[39]

اگر چه ارمنستان طی این نبردها به اجبار متحد آنتوان شده بود هیچ گاه به طور جدی سپاهیان خود را برای همراهی رومیان بر ضد پارت ها وارد عمل نکرد. پادشاه ارمنستان؛ آرتاوازد،کاملاً امیدوار بود که به زودی نیروهای رومی در برابر اشکانیان شکست خواهند خورد و او دوباره در کنار پارت ها که آنان را دوست و همراه خود می دانست قرار خواهد گرفت.

آنتوان در آتورپاتکان از پارت ها شکست خورد و این بار در پی شکست از ارتش پارت به ارمنستان، که می دانست پیمان صلح آنان با وی دروغین است و ارمنیان در اصل هم پیمان پارت هستند، حمله برد. پایتخت آنان را تصرف نمود، آرتاوازد را کشت و همسر و فرزندانش را به اسیری به روم برد.

پس از مدتی پارتیان سپاه آنتوان را در هم شکستند و آرتاشس(30 –20 ق م)، پسر آرتاوازد، با استفاده از این فرصت به ارمنستان باز گشت. عده ای از مورخان معتقدند پارتیان او را در بازگشت به ارمنستان و دستیابی به قدرت یاری رساندند. آرتاشس به همراه سپاهیان پارتی و ارمنی موفق به شکست رومیان شد و به عنوان هم پیمان اشکانیان باقی ماند و پادشاه ارمنستان مستقل شد. ارمنستان در طی سلطنت او و جانشینانش بهانۀ درگیری های روم با پارت ها بود و حوادث فراوانی به خود دید.[40]

استقرار حکومت اشکانی در ارمنستان

بعد از آرتاشس و در دوران سلطنت پادشاهان بعد از او، در زمان تیگران سوم، رومیان،که ارمنستان را به نوعی ازآن خود می دانستند، با دخالت در امور داخلی این سرزمین اقدام به تعیین جانشینی رومی برای حکومت بر ارمنستان کردند؛ امری که به هیچ وجه خوش آیند پارت ها و پادشاهان آن، که ارمنستان را هم پیمان خود می دانستند، نبود.

سکه مربوط به اردوان سوم

در زمان سلطنت اردوان سوم(16–51 م)[41] فردی به نام ونن از سوی رومیان بر ارمنستان حکومت می کرد. اردوان سوم،که در جست و جوی تحکیم قدرت اشکانیان در ارمنستان بود، با این امر مخالفت کرد. او سفیرانی به روم فرستاد و اعلام کرد که اگر به زودی رومیان ونن را از حکومت ارمنستان بر کنار نکنند اشکانیان دست به اقدامی جدی خواهند زد. رومیان، که برای جنگ با اشکانیان در موقعیت مناسبی به سر نمی بردند، این تهدید اردوان را جدی گرفتند و از ونن حمایت نکردند. ونن نیز هنگامی که خود را تنها و بی پشتوانه دید از ارمنستان فرار کرد. پس از فرار ونن اردوان به رومیان اعلام کرد که قصد دارد فرزند خود، ارد، را به حکومت ارمنستان منصوب کند. قبول این مسئله برای رومیان بسیار سنگین بود زیرا آنها خود را قدرت مطلق شرق می دانستند. در نتیجه، رومیان لشگری را به فرماندهی یکی از سرداران خود به نام ژرمانیکوس[42] عازم شرق کردند. سرانجام اردوان و رومیان به توافق رسیدند که حکومت ارمنستان را به فردی به نام زنوس،[43] که به هیچ یک از دو طرف تعلق نداشت، بسپارند.

پس از این توافق اردوان دو بار دیگر به قصد تصاحب ارمنستان به عنوان قلمرو حکومت اشکانی به این سرزمین حمله کرد ولی در هر دو بار بنا به دلایلی ناکام ماند.[44] تا اینکه حکومت اشکانی به دست بلاش اول (51 – 75 م)[45] رسید.

بلاش به کمک برادرش، تیرداد توانسته بود بر اریکۀ قدرت اشکانی تکیه زند. لذا پس از رسیدن به حکومت همواره در این فکر بود که سرزمینی را تصاحب کرده و به پاس خدمات برادرش ادارۀ آن را به او بسپارد. از آنجایی که ارمنستان بزرگ ترین دغدغۀ اشکانیان بود و آنان همواره قصد داشتند این سرزمین را ازآن خود سازند و به دست اندازی های رومیان پایان دهند لذا بلاش در همان ابتدای قدرت متوجۀ ارمنستان شد.[46]

از سوی دیگر، ارمنیان نیز که از حکومت رومیان برخود ناراضی بودند و همواره خود را به پارتیان و فرهنگ آنان نزدیک تر می دانستند وجود یک حکومت ایرانی را در سرزمین خود بیش از یک حکومت غربی می پذیرفتند. لذا آنان نیز مخالفت های خود را بر ضد رومیان شدت بخشیدند و هنگامی که از نیت بلاش مطلع شدند حمایت خود را از او اعلام کردند و در کنارسپاهیان پارت قرار گرفتند و اعلام کردند چنانچه آنها در برابر رومیان به پیروزی رسند حکومت تیرداد، برادر، بلاش را بر ارمنستان به رسمیت شناسند.

بر اساس منابع ارمنی بلاش به همراه برادرش تیرداد و نیروهای نظامی پارت در 52م وارد ارمنستان شد. ارمنیان شهرهای آرتاشات و تیگراناکرت با گشودن دروازه های خود بر روی سپاهیان پارتی آنها را به داخل هدایت کردند و پس از مدتی موفق شدند تا رومیان را از ارمنستان بیرون برانند. بر اساس توافق قبلی، تیرداد پادشاه ارمنستان اعلام شد ولی با فرا رسیدن زمستان سخت، سرما و کمبود آذوقه بلاش، تیرداد و سپاهیان آنها مجبور شدند موقتاً از ارمنستان خارج شوند. با خروج آنها از ارمنستان رومیان از فرصت استفاده کردند و دوباره در صدد در تسخیر قدرت در ارمنستان برآمدند که این بار هم با مقاومت ارمنیان مواجه شدند. بازگشت بلاش و نیروهایش به ارمنستان به دلیل درگیری های او در دیگر نواحی تحت حکومتش دو سال به درازا کشید تا اینکه سرانجام در54 م سپاهیان اشکانی دوباره به ارمنستان باز گشتند و موفق شدند با بیرون راندن رومیان از این سرزمین و اعلام پادشاهی تیرداد حکومت اشکانیان را در ارمنستان مستقرسازند.[47]

ارمنستان اشکانی علت برخورد پارت ها و رومیان

پس از استقرار کامل اشکانیان در ارمنستان رومیان نارضایتی خود را نسبت به این امر ابراز داشتند. آنها ابتدا سعی کردند با ملایمت و از طریق مذاکره مشکلات خود را حل سازند اما سعی آنها در جلب حمایت ارمنیان بی نتیجه ماند زیرا مردم ارمنستان حکومت اشکانیان را پذیرفته بودند. تاسی توس[48]در مورد دلایل عدم پذیرش رومیان از سوی ارمنیان می نویسد:

((ارمنیان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و از جهت شباهتی که به پارت ها دارند از حیث اخلاق و ازدواج هایی که با پارتی ها کرده اند استقلال مملکت خود را در نظر دارند و ترجیح می دهند پادشاهانشان از میان پارتیان باشند)).

رومیان از پارت ها خواسته بودند که تیرداد را از سلطنت ارمنستان عزل کنند که البته این مسئله هیچ گاه مورد موافقت ارمنیان قرار نمی گرفت. سرانجام مسئلۀ ارمنستان سبب جنگ میان تیرداد و روم شد.

طی این جنگ رومیان موفق به تسخیر چند قلعه در ارمنستان شدند و تا پشت دروازه های پایتخت پیش روی کردند. تیرداد نیز در نهایت مجبور به عقب نشینی شد و رومیان بار دیگر در ارمنستان نفوذ یافتند. در این ایام دولت پارت نیز دستخوش حوادث ناخوشایندی بود. بلاش از سویی بر ضد پسرش، که مدعی قدرت بود، می جنگید و از سویی دیگر مشغول سرکوب شورشی در ناحیۀ گرگان بود. در نتیجه، نسبت به ارمنستان و برادرش تیرداد که از سلطنت آن ناحیه ساقط شده بود کاملاً بی اهمیت رفتار می کرد.[49]

تیرداد که از عملکرد برادرش ناراضی بود، از او درخواست کمک کرد. بلاش نیز نیروهایی را برای مقابله با رومیان به کمک تیرداد فرستاد. بخشی از نیروهای پارتی به رهبری تیرداد وارد ارمنستان شده و موفق می شوند مواضع فراوانی را از رومیان بازپس گیرند اما در همین هنگام بلاش پیشنهاد صلح روم را پذیرفت و رومیان نیز حکومت تیرداد را در ارمنستان به رسمیت شناختند. البته با این شرط که ارمنستان هیچ گونه وابستگی به پارت ها نداشته باشد. به این ترتیب، تیرداد اولین پادشاه از سلسلۀ اشکانی ارمنستان[50] مستقل شد.[51]

روابط ارمنیان وپارت ها پس از استقرار حکومت اشکانی ارمنستان مستقل

از همان ابتدای سلطنت تیرداد اول (63-88 م)[52] اصول کشورداری ارمنستان بر اساس سازمان اداری و سیاسی اشکانیان پایه گذاری شد. از آنجایی که اشکانیانی که بر سرزمین ارمنستان فرمان می راندند پارتی و ایرانی بودند خیلی زود توانستند جایگاهی ویژه در میان ارمنیان پیدا کنند و احترام آنها در نزد ارمنیان نه تنها کمتر از پادشاهان قبلی این سرزمین که ریشه ای ارمنی داشتند، نبود بلکه تیرداد اول با اقداماتی که در جهت آبادانی و شکوه ارمنستان صورت داد توانست محبوبیتی خاص در میان ارمنیان پیدا کند.

پس از مرگ تیرداد اول و در دوران جانشینان او عمده حوادث تاریخی مربوط به این مقطع شامل جنگ های پی د رپی میان رومیان و پارت ها بر سر مسئلۀ ارمنستان است تا زمانی که به دوران سلطنت خسرو (107 – 133م)[53] در ایران می رسیم.

ارمنستان پس از تیرداد اول و تا این زمان همچنان از سوی اشکانیان اداره می شد و در این مقطع فردی به نام آکسی دارس[54] حکومت را درارمنستان در دست داشت. او در ادارۀ امور سیاسی به ویژه در سیاست خارجی اهمیتی به رومیان نمی داد و همین امر بهانه ای برای حملۀ تراژان، امپراتور روم، به ارمنستان شد. تراژان و ارتش او در خاک ارمنستان پیش روی کردند و تنها ایالات شمالی ارمنستان از گزند حملات آنان در امان ماند.

در این زمان اوضاع داخلی حکومت پارتیان چندان مساعد نبود با این حال خسرو اشکانی با دیدن وضعیت موجود تمام نیروهای خود را به منظور مقابله با رومیان روانۀ ارمنستان کرد وموفق به شکست نیروهای رومی شد و طی مذاکراتی خسرو از تراژان خواست تاج پادشاهی ارمنستان را، که از زمان تیرداد اول در دست آنان بود بازپس دهد[55] اما تراژان این درخواست را نپذیرفت و مدعی شد که ارمنستان باید ازآن رومیان شود. به این ترتیب، مذاکرات پارت ها و رومیان در مورد ارمنستان ناکام ماند و با مرگ تراژان هدف اصلی وی،که قطع کامل حمایت ارمنیان از پارتیان بود، هرگز محقق نشد.

ارمنستان و نبردهای آخرین شاهان اشکانی با رومیان

اما جنگ روم و پارت بر سر مسئلۀ ارمنستان پس از مرگ تراژان نیز ادامه یافت.[56] ارمنستان این بارنیز به منزلۀ متحد پارت ها در برابر سپاه روم ایستادگی کرد و رومیان بار دیگر بدون اینکه به نتیجۀ دلخواه خود به دست یابند سرزمین ارمنستان را ترک کردند و ارمنستان دوباره به صورت دولتی مستقل در آمد.

با این وجود، نبرد میان پارتیان ورومیان برای کسب نفوذ سیاسی در ارمنستان همچنان ادامه یافت. چنان که در زمان بلاش سوم (148–191م)[57] شخصی به نام سواموس،[58] که ازاشکانیان نبود، با حمایت رومیان در ارمنستان حکومت می کرد و از آنجایی که چنین امری هیچ گاه برای پارتیان قابل قبول نبود به کمک ارمنیان اقدام به نبردهایی برای براندازی وی از حکومت ارمنستان کردند که تقریباً بی نتیجه ماند.

جنگ پارت ها و رومیان به منظور نفوذ سیاسی در ارمنستان در زمان جانشینان بلاش سوم نیز ادامه یافت. در این زمان ارمنستان گاه با پیروزی های پارتیان تحت نفوذ آنان قرار می گرفت و گاه با موفقیت های رومیان مجبور به حمایت از آنان می شد. در آخرین نبرد اشکانیان با رومیان، در زمان سلطنت اردوان پنجم (216 – 224 م)،[59] ارمنستان طی توافقنامه ای که خسرو اول[60] آن را مطرح ساخت خود را متحد رومیان و حامی پارتیان اعلام کرد. در این زمان وضعیت داخلی دولت اشکانی بسیار نابسامان بود و با قیام اردشیر بابکان بر مشکلات اردوان افزوده شد. البته در این مدت، خسرو، پادشاه ارمنستان همواره در کنار اردوان و علیه اردشیر جنگید و براساس آنچه موسس خورناتسی می گوید ارمنیان در این نبردها تمامی تلاش خود را برای حفظ موقعیت پادشاهی اردوان و اشکانیان به کار بستند. اما در نهایت اردشیر پیروز و سلسلۀ اشکانی منقرض شد[61] و با انقراض این سلسله حوادث تاریخی مشترک ارمنیان و ایرانیان نیز در این مقطع به پایان رسید.

پی نوشت ها:

1- کارشناس ارشد تاریخ، محقق و مدرس دانشگاه.

2- اشک مخفف ارشک است و بسیاری از مورخان وی را بانی سلطنت پارتی می دانند و معتقدند سایر شاهان به افتخار او نام ارشک را بر خود نهادند وبه این ترتیب، این دودمان ارشکیان نام گرفت. بعدها به دلیل کثرت استعمال ارشکیان تبدیل به اشکانیان شد. نک: میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ترجمۀ روحی ارباب (تهران: علمی و فرهنگی،1380).

3- ر. گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام (تهران: علمی و فرهنگی، 1372)، ص 286 و 287.

4- مورخان براین باورندکه اشکانیان در ابتدای شکل گیری و توسعۀ قدرت و سلطنت خود پارتیان نامیده می شدند. علت این نامگذاری تعلق آنها به تیرۀ ایرانی پرنی از اتحادیۀ داهه و از عشایر سکای باختر بود که در ایالت پارت سکنی داشتند. نک: میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ اشکانیان، ترجمۀ کریم کشاورز (تهران: پیام، 1378).

5- ه. ماناندیان، تیگران دوم و روم (ایروان: علوم ارمنستان، 1940)، ص26. برای اطلاع بیشتر از حوادث این دوره ر.ک: آرپی مانوکیان، ((ارمنیان در دوران سلطنت سلوکیان))، پیمان، س11، ش42، (زمستان1386)،60-72.

6- آقایان و دیگران، تاریخ قوم ارمنی (ایروان: آکادمی علوم ارمنستان شوروری، 1971)، ج1، ص556.

7- بر اساس نوشته های استرابون این هفتاد جلگه در نزدیکی نینوا و اربیل قرار داشتند.

8- پیرنیا این ناحیه را کردستان دانسته که در آن زمان از دولت های تحت الحمایۀ پارت بود.

9- آترپتکن یا آتروپاتکان به زبان پهلوی، در دوران استقلال سیاسی خود دارای دو مقر حکومتی بود که گنجگ یا گانزاک به زبان ارمنی یکی از این نواحی را تشکیل می داد.

10- یوزف مارکوارت، ایرانشهربر اساس جغرافیای موسی خورنی، ترجمۀ مریم احمدی (تهران: اطلاعات، 1373)، ص208.

11- پارسامیان و دیگران، تاریخ ملت ارمنی (ایروان: انتشارات علمی ارمنستان شوروی،1963)، ج1، ص74.

12- حسن پیرنیا، ایران باستان (تهران: نشر علم، 1372)، ج3، ص2275.

13- اشک یازدهم.

14- آقایان و دیگران، همان، ص591.

15- Pompee

او از نجیب زادگان روم بود که به خاطر شکست دادن دزدان دریایی، که مدت ها بود بنادر روم را تهدید می کردند، به شهرت فراوان دست یافته بود. به دلیل این موفقیت سنای روم او را مسئول به حمله به شرق و شکست قدرت های بزرگ آن ناحیه از جمله تیگران کبیرساخته بود زیرا آنها را خطری بزرگ برای خود به شمار می آورد.

16- ش. دولاندن، تاریخ جهانی، ترجمۀ بهمنش (تهران: دانشگاه تهران، 1345)، ج1، ص227.

17- منابع ایرانی بر این باورند که ارمنیان این شهر را در180 ق م و در حاشیۀ شمالی رود ارس بنا کرده اند. برخی از محققان نیز آن را با ایروان کنونی یکی می دانند. در منابع ارمنی این شهر آرتاشات معرفی شده است.

18- پیرنیا، همان، ص2283 – 2285.

19- ماناندیان، همان، ص193 و 198.

20- آقایان و دیگران، همان، ص601 – 602.

21-پیرنیا، همان، ص2287 – 2289.

22- ماناندیان، همان، ص210.

23- اشک دوازدهم.

24- آقایان و دیگران، همان، ص602.

25- پیرنیا، همان، ص2291.

26- اشک سیزدهم، نخستین پادشاه اشکانیان که دلیرانه در برابر سپاه روم جنگید.

27- Crassus

از رجال سیاسی مهم روم که موفق شد شورش اسپارتاکوس، رهبر بردگان روم، را سرکوب کند. سنای روم به پاس خدمات او قشونی را تحت فرماندهی وی قرار داد و او را به حکومت سوریه گماشت.

28- آلبر ماله و ژول ایزاک. تاریخ رم، ترجمۀ غلامحسین زیرک زاده (تهران: ابن سینا، 1343)، ج1، ص176 و 178.

29- در منابع ایرانی آرته باذ.

30- آقایان و دیگران، همان، ص604 و 605.

31- پیرنیا، همان، ص2301.

32- Plutarque

مورخ یونانی. آثار ادبی، تاریخی و فلسفی زیادی از او بر جای مانده است. مشهورترین آنها زندگی نامه های شخصیت های مهم تاریخی و اسطوره ای است که در برگیرندۀ اطلاعات مهم تاریخی و حاوی جزییاتی بدیع و خاص است.

33- سردار پارتی که در منابع ایرانی سورنا معرفی شده. وی از لحاظ قدرت وثروت پس از پادشاه مقام اول را داشت. بر اساس برخی منابع ارمنی او به یکی از خاندان های بزرگ ارمنی تعلق داشت که نقشی مهم در به قدرت رسیدن ارد (اشک سیزدهم) ایفا کرده بودند.

34- پیرنیا، همان، ج3، ص2307 – 2328.

35- آقایان و دیگران، همان، ج1، ص 608 و 609.

بر اساس برخی اسناد تاریخی پارتیان سردار شجاع و دلیر خود را با پیکانی زهر آلود در طی یکی از نبردهایش با رومیان به قتل رساندند. سورن در آن زمان بسیار جوان بود و در آغاز دهۀ سوم زندگی خود قرار داشت.

36- Antoine

از سرداران روم و دوست نزدیک ژولیوس سزار که پس از او زمام قدرت را در چارچوب یک حکومت سه نفره در دست گرفت. او پس از شکست از اشکانیان و شکست در مصر از رقیب دیگر خود، اکتاویوس، خودکشی کرد.

37- حسینعلی ممتحن، تاریخ ملل قدیم مشرق، یونان و روم (تهران: دانشگاه شهید بهشتی،1370)، ج1، ص369 و 370.

38- اشک چهاردهم که پس از کشتن پدر و برادرانش به تخت سلطنت اشکانیان رسید.

39- پارسامیان و دیگران، همان، ج1، ص 196 –210.

40- ه. ماناندیان، نقدی بر تلریخ ملت ارمنی (ایروان: آکادمی علوم ارمنستان، 1971)، ج1، ص293.

41- اشک هجدهم.

42- Germanicus

سردار رومی که برای حل و فصل مسئلۀ ارمنستان با پارت ها به شرق اعزام شد. او در انجام مأموریت خود از اختیارات خاصی برخوردار بود.

43- Zenon

بر اساس اسنادتاریخی او مدت 34 سال بر ارمنستان حکومت کرد.

44- پیرنیا، همان، ص2394 – 2402.

45- اشک بیست و دوم. منابع ارمنی او را واقارش معرفی کرده اند.

46- گیرشمن، همان، ص303.

47- پارسامیان، همان، ص230 – 231.

درمورد این نبردها و چگونگی استقرار اشکانیان در ارمنستان اطلاعت ما بسیار ناکافی و محدود است و اکثر منابع اعم از ارمنی، ایرانی و حتی رومی اخبار ناچیزی دربارۀ این وقایع در اختیار ما قرار داده اند.

48- CorneliusTacitus

از مورخان رومی که آثار فراوانی از او برجای مانده از جمله سال نامه هایی که بخش های مربوط به روابط اشکانیان و رومیان در آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

49- پیرنیا، همان، ص2246- 2468.

50- در منابع ارمنی از این سلسله با نام آرشاگونیان یاد شده است.

51- ماناندیان، نقدی بر تاریخ قوم ارمنی، ص 348.

52- تاریخ آغاز سلطنت تیرداد اول را پس از نبرد آخر بلاش با رومیان و توافق او با آنها برای به رسمیت شناختن حکومت تیرداد بر ارمنستان و تاجگذاری او در روم به دست نرون، پادشاه روم، در نظر گرفته ایم. در مورد تاریخ پایان حکومت تیرداد اول بین مورخان اتفاق نظر قطعی وجود ندارد.

53- اشک بیست و چهارم.

54- Axidares

بر اساس اسناد ارمنی و یونانی پس از تیرداد اول ابتدا ساندروک اشکانی و سپس آکسی دارس اشکانی، که در منابع ارمنی آشخادار نامیده شده و فرزند پاکردوم، اشک بیست وسوم است، حکومت را درارمنستان در دست گرفتند.

55- رومیان پادشاهی تیرداداول را در ارمنستان به شرطی پذیرفته بودندکه همواره پادشاه آن ناحیه از سوی آنان و در طی یک مراسم تاجگذاری در روم انتخاب شود.

56- پیرنیا، همان، ص2246- 2468.

57- اشک بیست و ششم.

58- Soaemus

بر اساس اسناد و مدارکی که از طریق موسس خورناتسی، مورخ ارمنی، به دست ما رسیده است این فرد از خاندان اشکانی نبود و با حمایت رومیان به مسند قدرت ارمنستان تکیه زده بود.

59- اشک بیست و هشتم.

60- معروف به تیرداد دوم.

61- آقایان و دیگران، همان، ص، 780- 794.

منابع:

آقایان و دیگران. تاریخ قوم ارمنی. ایروان: آکادمی علمی ارمنستان شوروری،1971،ج1.

پارسامیان و دیگران. تاریخ ملت ارمنی. ایروان: انتشارات علمی ارمنستان، 1963، ج 1.

پیرنیا، حسن. ایران باستان. تهران: نشر علم، 1345، ج3.

دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. تاریخ اشکانیان. ترجمۀ کریم کشاورز. تهران: پیام، 1378.

دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. تاریخ ایران باستان. ترجمۀ روحی ارباب. تهران: علمی و فرهنگی 1380.

گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمۀ محمد معین. تهران: علمی و فرهنگی، 1372.

دولاندن، ش. تاریخ جهانی. ترجمۀ بهمنش. تهران: دانشگاه تهران، 1345، ج1.

مارکوارت،یوزف.ایرانشهربرمبنای جغرافیای موسی خورنی.ترجمۀمریم احمدی.تهران: اطلاعات،1373.

ماله، آلبر. ایزاک، ژول. تاریخ رم. ترجمۀ غلامحسین زیرک زاده. تهران: ابن سینا، 1343، ج1.

ماناندیان، ه. تیگران دوم و روم. ایروان: علوم ارمنستان، 1940.

ماناندیان، ه. نقدی بر تاریخ قوم ارمنی. ایروان : آکادمی علوم ارمنستان، 1971، ج1.

مانوکیان، آرپی. ((ارمنیان در دوران سلطنت سلوکیان)). پیمان. س11. ش42. زمستان1386: 60 -72

ممتحن، حسینعلی. تاریخ ملل قدیم مشرق، یونان و روم. تهران: دانشگاه شهید بهشتی،1370، ج1.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43
سال دوازدهم | بهار 1387 | 128 صفحه
در این شماره می خوانید:

خاکستر روشن

نویسنده: غلامرضا کیانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 آن قدر از عمر من می گذرد که نمی توانم خیلی چیزها را به یاد بیاورم. اما افرادی را که در کنارشان می سوختم و می...

پوشاک ارمنیان فریدن

نویسنده: زویا خاچاطور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 پس از مهاجرت ارمنیان به ایران، به خصوص اصفهان، مهاجران برحسب خصوصیات قومی، که شامل گویش، پوشش و آداب و سنت بومی می...

معرفی کتاب کشتزار چکاوک ها

نویسنده: تنی یعقوبیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43  مقدمه کشتـــزار چــکاوک ها،[2] آخریــن کتــاب آنتونیا آرسلان، برندۀ جایزۀ پی ای ان کلاب[3] سال 2005، آغاز یک سه...

سفر مرگ

نویسنده: فتحیه چتین / ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 آن سال هِرانوش کلاس سوم را هم با موفقیت به پایان رسانده بود. از آنجا که کودک بسیار باهوش و...

معرفی کتاب مادربزرگ من

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 اشاره فتحیه چتین نویسندۀ کتاب مادربزرگ من در سال1950م در شهر کوچک معدن در استان الازیغ ترکیه دیده به جهان گشود....

سخنرانی روبرت بگلریان در مراسم یادبود نژادکشی ارمنیان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 ((به نام خدا. با ســلام بـه حضار گــرامی، نمایندگان محترم مجلس چه در دوره های پیشین و چه حال، نویسندگان، مورخان، اساتید، مدعوین و برگزار...

نگاهی به آذربایجان و قفقاز و مسائل پان ترکیسم

نویسنده: آریاسب دادبه فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 با درود به روان هزاران انسان شریفی که 93 سال پیش در چنین روزی قربانی تفکــری پلید شدند. پافشاری ارمنیــان جهان در...

انکار بس است،پذیرش!

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 امروز روزی در 93 سال پیش فاجعه ای عظیم در تاریخ بشریت اتفاق افتاد كه هنوز ابعاد گستردۀ این واقعه كاملاً شناسایی نشده...

گزارش مراسم یادبود نود و سومین سالگرد نژادکشی ارمنیان

نویسنده: گارینه داوتیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 به منظور گرامی داشت یاد و خاطرۀ 1/5 میلیون شهید ارمنی، که در1915م به دست کارگزاران دولت عثمانی از سرزمین آبا و...

او یک ارمنی بود

نویسنده: یلدا / ترجمه: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 در 1968، زمانی که هنوز به دبستانی در حوالی میدان تاکسیم می رفتم، پدرم روزها در قهوه خانه ای کار می...

هویت ترکیه نوین و نژادکشی ارمنیان

نویسنده:  استپان اچ.آسطوریان / ترجمه: روبیک آقاجانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 مسلک‌های ملی‌گرایانۀ ترکی،که با آغاز قرن بیستم در امپراتوری عثمانی به ظهور رسید، دو...

نقش ارمنیان در امپراتوری عثمانی

نویسنده: هراچیا آچاریان / ترجمه: آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 ترک های آسیای مرکزی، پس از فتح روم شرقی و تأسیس دولت عثمانی، علاوه بر تسلط کامل بر روم...

قتل عام ارمنیان در مراجع بین المللی

نویسنده: ایو ترنن / ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 43 از بهار 1915 تا پاییز 1916م بیش از 5/1میلیون تن از ساكنان ارمنی دولت عثمانی قتل عام شدند؛...