نویسنده: داوود هرمیداس باوند


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39

مقدمه

قتل عام یا کشتار جمعی رویدادی است زاییدهٔ تفکرات غیرانسانی و اندیشه های پلید که در گذر تاریخ به اشکال مختلف اعمال گردیده است: گاه از سوی جامعه غالب نسبت به جامعه مغلوب، زمانی به منظور امحاء سکنه بومی جهت انضمام سرزمین آنها، گاه در واژهٔ نژاد زدایی و تسویه حساب تاریخی یا اجرای برنامهٔ سیستماتیک نژادپرستی. زمانی در لوای تعصبات مذهبی از سوی یک فرقه علیه فرقه دیگر و یا معتقدان مذهب دیگر. در جوامع متصف به نظام های قبیله ای متعارض یکدیگر از سوی قبیله غالب نسبت به قبیله رقیب. در همین راستا جوامع عشیره نشین و بادیه نشین در جریان تهاجم ارتکاب قتل عام را به منظور ایجاد رعب و وحشت برای تضعیف روحیه و توان ایستادگی و مقاومت مدافعان در پیش و رفع هرگونه تهدید از پشت جبهه هنگام حرکت به جلو و استفاده از قتل عام به عنوان مدیریت جامعه تحت سلطه، علیه چالشگران و مخالفان رژیم. دیگر آنکه تمسکّ به قتل عام به منظور از بین بردن زمینه دخالت های بیگانگان نیز ادعا گردیده است. بالاخره در جنگ های جهانی اول و دوم استـفـاده از سـلاح هـای کـشتارجـمعی چـون سـلاح هـای شـیمـیایی، بیـولـوژیـکی و هسته ای نیز به عنوان اقلام جدیدی از اشکال قتل عام به شمار رفته است.

امروزه قتل عام یا ژنوساید و کشتارجمعی یکی از بارزترین و شاخص ترین جنایات بین المللی تلقی شده است. به همین جهت با اینکه ژنوساید عمده ترین صور جنایت علیه بشریت است اما به دلیل عمق و ابعاد فاجعه بار آن همواره به طور مستقل و جداگانه در بالای فهرست جنایات بین المللی چون جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی، تجاوز مسلحانه، تحمیل نظام بردگی، تحمیل نظام استعماری و غیره جای داده شده است. ژنوساید به سبب آثار اندوهبار و زیانبار آن برای نسل های بعدی نه مشمول مرور زمان است و نه خارج از مسئولیت دولت ها در پیرو سه جانشینی دولت ها. به دیگر سخن دولت های بعدی یا لاحق مسئول رفع آثار زیانبار مادی و معنوی ژنوساید در قبال بازماندگان و نسل های بعدی هستند.

دریغا که قدرت های فاتح جنگ جهانی اول که طراح نظم نوین جهانی بودند و بر ارزش های جدیدی چون اصل آزادی سرنوشت ملت ها و مردم پای فشردند و در قبال ارتکاب ژنوساید ارمنیان در سال های1915 ـ 1916از سوی دولت عثمانی، آن هم مردمی که بیش از دو هزار و هفتصد سال سابقهٔ سکونت در سرزمین های قومی خود یعنی ارمنستان غربی داشتند عملاً دم فروبستند و به غیر از اظهارنظرهای تأسف آمیز و مصوبه های غیرقابل اجرا بسنده نمودند. همین بی توجهی و بی تفاوتی نسبت به این فاجعهٔ بشری سبب گردید که در جنگ جهانی دوم ابعاد مختلف ژنوساید امری رایج به شمار رود و از جمله اقلام مندرج در شصت میلیون تلفات انسانی شمرده شود. بروز و وقوع فجایع انسانی در مبارزات استقلال طلبانه و جنگ های ضد استعماری بعد از جنگ و فراتر از همه ارتکاب جنایات ژنوساید به صورت نژاد زدایی در بُسنی و هِرزه گوین و کشتار قبیله ای در رواندا و دیگر کشورهای آفریقایی تا حدودی مربوط به وجود نارسایی ها و کوته بینی ها در تصمیم گیری های طراحان نظم نویم جهانی بعد از جنگ های بین الملل اول و دوم بوده است و همین امر به نوبهٔ خود سبب گردید که با وجود مبانی حقوق بین الملل دایر بر نفی و منع جنایات بین المللی در منشور ملل متحد، اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، کنوانسیون منع کشتارجمعی و غیره هنوز که هنوز است ما شاهد بروز و وقوع چنین جنایات بین المللی به ویژه کشتار جمعی باشیم. باشد که یاد آوریِ این جنایات فاجعه بار، چون کشتار بی رحمانهٔ بیش از یک میلیون ارمنی و آوارگی و دربه دری بیش از ششصد هزار نفر و پیامدهای اندوهبار آن جامعهٔ بین المللی را به وظیفهٔ خطیر خود آگاه سازد و در مقام ترضیه خاطر وارژان و جلوگیری از تکرار چنین جنایت بشری برآید.

خشونت های سیاسی در دوران باستان

در دوران باستان به ویژه در روابط میان امپراتوری های میان رودان و مصر قبل از قرن پنجم ق م، قتل عام در فرآیند جنگ ها غالباً امری رایج و در خورِ نوعی افتخار نظامی و سیاسی تلقی می گردید. چنان که سناخریب پادشاه آشور (682ـ 705) قبل از میلاد در یورش خود به کشور عیلام می گوید: ((من سی و چهار دژ و شهر عیلام را تسخیر نمودم و اهالی آنها را اسیر کردم و شهرها را آتش زدم و به خاکستر تبدیل نمودم و دود آتش مانند یک قربانی بزرگ پهنای آسمان را فرا گرفت)).آشوربانیپال پادشاه دیگر آشور در حملهٔ خود به کشور عیلام (625ق م) به کشتار و غارت اهالی قناعت نکرده با شکافتن مقابر پادشاهان و قهرمانان عیلامی استخوان آنان را به نینوا پایتخت آشور فرستاد و در کتیبهٔ خود می گوید: ((خاک شهر شوشان و شهر ماداکنو و شهر های دیگر را تماماً به آشور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز عیلام را به تمامی عرض آن جاروب نمودم. من این کشور را از عبور حشم و گوسفند و نغمات موسیقی بی نصیب ساختم و به ددان و ماران و جانوران کویر و آهوان اجازه دادم آن را فرا گیرند)).[3]

امپراتوری ویلتاریست و خشن آشور دیرپایی دوام نیافت، ایرانی ها به رهبری سیاگزار یا هووخشر پادشاه ماد (585 ـ 633ق م) خطر آشور را که قرن ها زندگی و آزادی ایرانی ها و ملت های دیگر منطقه را تهدید می کرد مرتفع نمود و ده قبیلهٔ یهودا یا Juda را که آشوری ها به اسارت آورده بودند و بابلی ها وارث متضرمات غربی آشور (سوریه تا لبنان و فلسطین) مانع بازگشت آنها به فلسطین شدند اجازه داد در قلمرو ماد از جمله در شهرهای هنگماتانه، اصفهان و غیره سکونت گزیده به فعالیت اقتصادی مشغول بشوند.

با ظهور کورش (530 ـ 599 ق م) و بر قراری شاهنشاهی جهانی هخامنشی نظم و نسق جدیدی در رابطه با ملل و اقوام درون امپراتوری بر اساس هم زیستی فرهنگی، تساهل و سازگاری نژادی و زبانی و آزادی مذهبی برقرار گردید. بنا به گفتهٔ بسیاری از مورخان، کوروش عصر جدیدی را به جهان عرضه نمود و مانند تندباد مطبوعی بود که در سراسر خط سیر جهانی خویش آثار بدبختی و نالهٔ مجروحان و قربانیان مغلوب را با خود برد و لهیبی که شهرها و آبادی ها را می سوزاند خاموش کرد و ملت های اسیر را آزاد نمود. در این میان ملت ارمنستان که ریشهٔ نژادی مشترک با ایرانی ها داشتند در هم زیستی و همکاری نزدیکی با ایران هخامنشی به سر می بردند. چنان که برخی از مورخان ارمنیان را از شاخهٔ هند ــ ایرانی نژاد آریا دانسته اند. ولی بعضی آنها را شاخهٔ مجزا و منفرد از نژاد آریا یا هند ـــ اروپایی می دانند. گذشته از آن ارمنیان در بسیاری از باورها و اعتقادات دینی با ایرانی ها در دوران هخامنشی مشترک بودند. در این باره استرابون جغرافی دان یونانی متولد 63 پیش از میلاد می نویسد: ((در ارمنستان اسب های بسیار خوب می پرورانند و مرزبان ارمنستان هر سال در هنگام جشن مهرگان بیست هزار کره اسب به دربار شاهنشاه هخامنشی می فرستد)).

در دوران شاهنشاهی اشکانی با اینکه ایران و روم هر دو در رقابتی تنگاتنگ چشم به ارمنستان داشتند، کفهٔ این رقابت به نفع ایران بود و به همین جهت سرداران ارمنی جایگاه ویژه ای در ساختار نظامی اشکانیان داشتند. چنان که اولین پیروزی ایرانیان در قبال تهاجم رومی ها به رهبری کراسوس به همت سورنا سردار اُرد، اشک سیزدهم انجام گرفت.

کراسوس همراه با سزار پمپه عضو کنسولی سه نفره پس از آنکه از یک سو در قبال پیروزی های چشم گیر سزار در اسپانیا، گُل و انگلستان و از سوی دیگر در برابر پیروزی های نظامی پمپه بر مهرداد ششم پادشاه پونتوس و دیگر سرزمین های آسیای صغیر خود را ناکام در این موفقیت های نظامی مشاهده کرد، بر آن شد پس از سرکوبی قیام غلامان به رهبری اسپارتاکوس، برای پیشی گرفتن از دیگر رقبا با حملهٔ غافلگرانه به سوی ایران پیروزی چشم گیری به دست آورد.

اشکانیان که در جنگ رومی ها با مهرداد ششم موضع بی طرفی اختیار نموده بودند، به یکباره خود را مواجهه با تهاجم رومی ها دیدند. در پیکاری که در کاراهی در 53 ق م میان آنها درگرفت، سورنا با استراتژی شگفت آور خود موفق گردید نه تنها کراسوس و پسرش را به قتل رساند، بلکه هفت لژیون رومی همراه با علائم و نمودهای نظامی آنها به اسارت درآورد. سزار برای گرفتن انتقام از مرگ کراسوس و جبران شکست رومی ها بر آن شد که به سوی ایران حمله ور شود ولی در آستانهٔ مجلس سنای روم در (44ق م) ترور گردید. پس از مرگ سزار مارک آنتونی برای انجام این مقصود در (36ق م) به سوی ایران لشکر کشید ولی در پیکار با فرهاد چهارم در ارمنستان پس از تحمل تلفات سنگین به سوریه عقب نشینی نمود.

دو سال بعد مارک آنتونی مجدداً به ایران حمله نمود و این بار نیز با قبول تلفات بسیار سنگین از یک سو و نگرانی از سلطهٔ اکتاویوس از سوی دیگر مجبور به چشم پوشی از ادامهٔ درگیری با ایران شد. اکتاویوس اگوستوس اولین امپراتور روم با توجه به ناکامی های نظامی کراسوس و مارک آنتونی با اشکانیان از در صلح درآمد و وجود نظام دو قطبی ایران و روم را در جهان وقت به رسمیت شناخت. بدین ترتیب تمامی موانع بین ایران و روم در شرق از میان برده شد، تنها ارمنستان منطقهٔ رقابت بین دو امپراتوری بود تا اینکه در سال 66 بعد از میلاد در زمان امپراتوری نرون و ولدش (بلاش) اشکانی موافقت گردید پادشاهی ارمنستان از آن شاهزادگان اشکانی باشد منتهی به موجب مراسمی تفویض این مقام به وسیلهٔ امپراتور روم انجام گیرد و بدین ترتیب پادشاهی سلسلهٔ آرشاکونی، اشکانیان ارمنستان با پادشاهی تیرداد در سال 66 بعد از میلاد انجام گرفت و تا 364 بعد از میلاد ادامه داشت.

در زمان ساسانیان خاندان های بزرگ زمان اشکانی مانند واراز یا وراژ، سورن و قارن اعتبار و موقعیت قبلی خود را حفظ کردند. در دورهٔ فرمانروایی پادشاهان آرشاکونی تیرداد دوم در سال 294 بعد از میلاد به مذهب مسیحیت گروید و در واقع اولین دولت مسیحی جهان شناخته شد. پس از آنکه رومی ها نیز در زمان کنستانتین به مذهب مسیحیت متصف شدند. از آنجایی که ساسانیان قویاً پایبند به مذهب زرتشتی به عنوان مذهب رسمی بودند، لذا رابطه با ارمنستان دچار نارسایی هایی گردید و در نتیجه رقابت با رومی ها بر سر ارمنستان شدت بیشتری پیدا کرد تا اینکه در زمان آخرین شاهزادهٔ آرشاکونی، اشکانیان ارمنستان، اشک سوم[4] در سال 364 ارمنستان تابع شاپور دوم ساسانی گردید. مردم ارمنستان گذشته از اشتراک نژادی با ایرانی ها در مذاهب و آیین های مذهبی چون متیرائیسم، آناهیدیسم، زروانیسم و زرتشتیسم تا قبل از قرن چهارم بعد از میلاد که به مذهب مسیح متصف شدند با ایرانی ها مشارکت داشتند. ارامنه هستی شناسانه فلسفی خود را در پرستش خدایانی چون هایک و آناهید بیان کرده اند. اسطوره های ارمنی با سرکردگی آرامازد یا اهورامزدا خدای خدایان به نقطهٔ پایانی می رسد. حتی، مانند مهرپرستی از غرب تا شرق از جمله ارمنستان بسط یافت. به خصوص نئومانوئیست ها منشاء یک رشته جریانات اصلاح طلبانه و از دیدگاه مسیحیان متعصب الحادآمیز در آیین مسیحیت شدند. چنان که پاولیگان یا پائولیسم برخاسته از ارمنستان تا شرق اروپا گسترش پیدا کرد و دچار سرکوبی های شدید از سوی مسیحیان شد. سپس بوگومیل ها در بلغارستان، کاتاریست ها در ایتالیا، آلجین ها یا آلیی ژُوا در جنوب فرانسه و لولاریسم در فرانسه از جمله نئومانویست ها بودند که با سرنوشتی مشابه پاولیگان ها روبه رو شدند. مهرپرستی حتی پس از آمدن دین مسیح به ارمنستان مدت زیادی در شرق این کشور دوام آورد و هر سال جشن ویژه ای در چهارم ماه مهکان ارمنی برگزار می شد.[5]

خشونت های سیاسی در قرون وسطا

بعد از حملهٔ اعراب و برقراری امپراتوری اسلامی مردم ایران و ارمنستان کم و بیش سرنوشت مشترکی را تجربه کردند. حکمرانان عرب با روش خشن خود در اغلب موارد کشتار جمعی را از جمله مدیریت کشورداری می دانستند و بر آن عمل می کردند.

چنان که قتیبه بن مسلم باهلی سردار معروف حجاج بن یوسف هزاران ایرانی را در خراسان و ماوراء النهر کشتار کرد. در یکی از جنگ ها به سبب سوگندی که خورده بود آنقدر از ایرانیان کشت که به تمام معنی کلمه از خون آنها آسیاب روان گردانید و گندم آرد کرد و از آن نان پخته تناول نمود.

در نخستین سده های پس از استقرار سلطه عرب محتوی عمده اجتماعی جنبش های مردم ایران علیه خلافت عرب بود. در این رابطه جنبش های کودکشاهیان در خوزستان، فارس و شهر زور (کردستان) و پیروان ابومسلم خراسانی سپید جامگان یا میضه (پیروان هاشم ابن الحکیم موسوم به المقنع)ماهنیان و طرفداران به افرید پسر ماه فروزنی، سندبادیه در ماوراء النهر و بالاخره جنبش بابک خرم دین در آذربایجان همه و همه خیزش هایی علیه خلافت بود. در همین راستا در نیمه اوّل سده نهم میلادی قیام های ضد عرب در منطقه قفقاز و ارمنستان مانند جنگ های پیروزمندانه سهل سمبانیان، ابوموسه علیه دستگاه خلافت و قیام ساسون همه و همه سبب گردید که در نیمه دوم سده نهم در مناسبات ارمنیان و اعراب نقطه عطفی پدیدار شود.[6] بدین معنی که در سال 855 میلادی دستگاه خلافت ناگزیر شد آشوت اول باگراتونی یا باگراتید را در مقام امیر ارمنیان و در سال 862 در مقام امیرالامرای ارمنیان، گرجیان و ارانیان بپذیرد. به دیگر سخن پادشاهی دودمان باگراتونی را در ارمنستان به رسمیت بشناسد.

گذشته از یورش اعراب و پیامدهای آن جوامع ایران و ارمنستان با یورش ویرانگرانه مغولان و تاتارها روبه رو گردیدند در این تهاجمات قتل عام در فرهنگ صحرانشینان امری رایج و یکی از ابزار مدیریت بشمار می رفت. از دیدگاه آنان امنیت واقعی در گرو نابودی کامل دشمنان و مخالفان است. آنها تنها به قتل عام بسنده ننموده بلکه به تخریب کامل شهرها و روستاها را می پردازند که مصداق گفته تنها بازمانده کشتار نیشابور بعد از یورش مغول است ((آمدند، کشتند، سوختند و رفتند)).

نکتهٔ در خورِ تأسف این است که ارتکاب کشتار جمعی به عنوان شیوهٔ مدیریت اجتماعی و امر کشورداری به صورت میراث شومی بعد از یورش مغولان و تاتارها در رویه و روش حکام و حکومت های بعدی تا حدودی پیروی گردید که به نوبه خود سبب تیره گی چهره سیاسی و اجتماعی – فرهنگی آنان و سرافکندگی نسل های بعدی گردید.

روابط دیرین ایرانیان و ارمنیان پس از یکپارچگی و وحدت سیاسی ایران در دوران صفویه وارد مرحله نوین گروید. از آنجایی که توسعه اقتصادی و صنعتی ایران و گسترش تجارت خارجی در زمان سلطنت شاه عباس امری لازم و ضروری تشخیص داده شده بود و ارامنه در امر صنعت و تجارت صاحب شهرت بودند، لذا انتقال آنها از جلفا به اصفهان در رابطه با تحقق این مقصود عملی گردید.

به خصوص پس از شکست دادن پرتقالی ها و خارج کردن خلیج فارس از کنترل آنها و گشوده شدن راه تجارت دریایی، استفاده از ارامنه برای تجارت خارجی به نحو مؤژری عمل گردید. پیشرفت ارمنیان در این رابطه چنان بود که آنها نه تنها تجارت ابریشم خام، سنگ های قیمتی، مروارید و پارچه های دستباف میان ایران و هندوستان و روسیه را در دست گرفتند، بلکه تجارت با شرق آفریقا دادو ستد با تجار اروپایی را نیز عهده دار شدند.[7]

شاهان صفوی از ارمنیان برای برقراری روابط با کشورهای اروپایی بهره می جستند و همچنین از بازرگانان ارمنی با توجه به آشنایی آنها با زبان خارجی به ویژه فرانسه که زبان دیپلماسی وقت بود، برای مذاکره با دولت های اروپایی استفاده می کردند. این رویه کم و بیش تا پایان حکومت شاهان صفوی ادامه داشت.

نادرشاه در ازای خدمات ارمنیان ایشان را ارج می نهاد. در جنگ های ماورای قفقاز از همکاری و خدمات آنها استفادهٔ بهینه نمود. نادر با صدور فرمانی امتیازات پیشین روحانیان ارمنی را به رسمیت شناخت و بر وسعت زمین های وقفی کلیسا افزود در حدود هفت هزار اسیر ارمنی و گرجی را آزاد ساخت.[8]

رهبر دینی ارمنیان به شورای مغان برای تغییر نظام سیاسی وقت دعوت شد در دوره قاجاریه، ارمنیان در ارتش ایران حضور فعال داشتند و بخصوص نقش ویژه ای در صنف توپخانه داشتند و به برخی از مناصب بالای نظامی نائل می شدند. که از جمله می توان از داویدخان ساگینیان معروف به مایورخان رییس قشون اصفهان نام برد. میرزاتقی خان امیرکبیر بر آن بود که فوجی از سربازان ارمنی داشته باشد. در اجرای این مقصود در 1850 فرمان داد از ارمنیان خوی، سلماس و آذربایجان 1500 سرباز گرفته شود. شاهان قاجار غالباً از ارمنیان برای مأموریت های سیاسی استفاده می کردند. چنان که آغامحمدخان سط خان ارمنی را در مقام اولین سفیر خود به لندن فرستاد همچنین ناصرالدین شاه نیز سفرای خود را به دربارهای اروپایی از میان ارمنیان برمی گزید. در زمان او سفرای ایران در لندن، سوئیس و پاریس ارمنی بودند، مانند میرزاملکم خان، نریمان خان، آوانس خان و ایران خان گلگسیان.[9]

مهم ترین و مؤثرترین نقش ارمنیان در تاریخ اخیر ایران حضور فعال آنها در انقلاب مشروطیت بود. در اواخر قرن نوزدهم ارمنیان ایران در حدود هفتاد هزار نفر بودند که عمدتاً در آذربایجان و اصفهان سکونت داشتند. در آغاز قرن بیستم شهر تبریز به صورت مرکز عمده فعالیت های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ارمنیان درآمده بود که به سبب نزدیکی استراتژیک این شهر به قفقاز از یک سو و نزدیکی به عثمانی از سوی دیگر بود. بخصوص با توجه به فعل و انفعالات سیاسی در روسیه به ویژه انقلاب 1905 و جنبش های نظامی پی درپی در عثمانی و فرایندهای آن در1908، تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان از جمله مراکز فعالیت برای سازماندهی احزاب مبارز ارمنی در قبال رویدادهای سیاسی در این دو کشور همسایه ایران بود. در رابطه با انجام این مقصود، احزاب سیاسی ارمنیان فعالیت های خود را در دهه 1890 در ایران آغاز کردند. از سه حزب فعال ارمنی هنچاکیان، داشناکسوتیون و ارمناکان، دو حزب اول نه تنها نقش فعال در قفقاز و جنوب شرقی عثمانی داشتند بلکه در انقلاب مشروطیت ایران نیز شرکت داشتند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هر دو حزب هنچاکیان و حزب داشناکسوتیون گروه های نظامی کوچک را سازمان می دادند تا پس از آموزش نظامی در مراکزی مانند تبریز، سلماس و خوی به خاک عثمانی وارد شوند و سلاح کافی به دست آورند تا در صورت تهاجم کردها و ترک ها از ارمنیان دفاع نمایند و فراتر از آن هدف آنها آزاد ساختن ارمنیان عثمانی بود. بی شک فعالیت های آنها در سرکوبی وحشتناک ارمنی ها در سال های1894 ـ 1896به وسیلهٔ سلطان عبدالحمید بی اثر نبود. گو اینکه ارمنیان در ابتدای انقلاب مشروطیت برای همکاری با انقلابیون ایران دو دلی هایی داشتند ولی بتدریج با ارزیابی های سیاسی برآن شدند راه همکاری با مشروطه خواهان را در پیش گیرند و همانند گرجی ها و یهودیان زیر پرچم انقلاب جمع شوند دلایلی که سبب مشارکت ارمنیان در انقلاب مشروطیت گردید عبارت بودند از:

1- تجدید حیات ایران برای کشورهای همسایه اش چون روسیه و عثمانی مفید خواهد بود.

2- اینکه گرایش های سوسیالیستی در انقلاب مشروطیت وجود دارد.

3- در چارچوب نهضت مشروطیت اصلاح و بهبود منافع فرهنگی، ملی، اقتصادی جامعه ارمنی ایران تأمین خواهد شد.

4- شرکت احزاب ارمنی به ویژه داشناکسوتیون در این نهضت موجب برقراری مجدد روابط قومی بین ارمنیان و مسلمانان به ویژه در قفقاز خواهد شد و فراتر از آن انقلاب ایران موجب خواهد شد تا ارمنیان و مسلمانان قفقاز و امپراتور عثمانی با هم متحد شوند.

ارمنیان نه تنها در پیروزی انقلاب مشروطیت نقش ویژه داشتند، بلکه برخی از آنها در امر مدیریت انقلاب نیز جایگاه خاصی داشتند. چنان که پس از تصرف تهران قبول بعضی پست های مهم به مجاهدان قفقاز پیشنهاد شد. به غیر از دروشاگیست ها به رهبری یپرم خان، انقلابیون دیگر این پیشنهاد را رد کردند.

بی شک یپرم در پیروزی مشروطیت ایران نقش ویژه ای داشت. فرماندهی و مدیریت او در گشادن قزوین و تهران، در جنگ با پسر رحیم خان و با شاهسونان و در جلوگیری از پیشرفت ارشد الدوله و بالأخره ریاست شهربانی تهران کاردانی و شایستگی های خاص از خود نشان داد و به حق انقلاب مشروطیت مدیون فداکاری ها و کاردانی های او بوده و در تاریخ ایران نام او به به عنوان رهرو بزرگ آزادی باقی خواهد ماند.

بدون تردید رویدادهای مهم سیاسی در آغاز قرن بیستم چون شکست روسیه از ژاپن، انقلاب 1905 روسیه، انقلاب 1906 مشروطیت ایران بالأخره انقلاب 1908 عثمانی اثرات مستقیم و غیر مستقیمی بر یکدیگر داشتند. گو اینکه ارمنیان در انقلاب های1905، 1906 و 1908 مشارکت فعالی داشتند و پیروزی هر یک از انقلاب های مورد بحث را به نفع بشریت و فراتر از همه وحدت، نزدیکی و همکاری بین جوامع، ایران، عثمانی و قفقاز و بالائخره جامعه ارمنی می دیدند، ولی انتظار آنها از فرایند جنبش اتحاد و ترقی نه تنها به نتیجه مورد نظر نرسید، بلکه به صورت فاجعه خونباری بر ملت ارمنی نازل گردید. گذشته از بیش از یک میلیون تلفات انسانی سرزمین چند هزار ساله ارمنستان غربی که ماوراء و مأمن مردم بومی آن بود نام و نشان تاریخی اش زدوده شد. اکنون که بیش از نود سال از این رویداد فاجعه آمیز می گذرد و هنوز اثرات آن در جهان بینی انسانی مردم ارمنستان و ارمنیان جهان پا برجا بوده و در طلب پاسخ ملت ترکیه بر مبنا و دیدگاه ارزش انسانی روز می باشند.

سرآغازین فاجعهٔ قرن بیست

ارمنستان بزرگ که شامل سرزمین های واقع در شمال شرقی ترکیه و جمهوری ارمنستان کنونی است. جایگاه مردمی است که در اواخر هزاره دوم و یا اوایل هزاره اول (ق م) از منطقه تراس در بالکان به آسیای صغیر مهاجرت و در اطراف دریاچه وان مستقر شدند و بتدریج جانشین کشور اوراکوس شدند. ارمنی ها یکی از شاخه های نژاد هند و اروپایی هستند. هردوت و ایودوکسوس رودس معتقدند که ارامنه ارتباط نزدیک با فریجین ها داشتند. از قرن هفتم قبل از میلاد زبان ارمنی زبان مسلط ساکنان مناطق مزبور بوده است. ارامنه در طول تاریخ کهن خود همواره در حفظ مبانی فرهنگی و ملی خود پایدار و کوشا بوده اند. به خصوص در مقاطعی از تاریخ که ارمنستان تحت سلطه بیگانگان بود، حفظ موجودیت ملی و فرهنگی به قیمت فداکاری ها و جانفشانی های بی شمار از سوی ارامنه بوده است. از اوائل قرن نوزده سرزمین های ارمنی نشین تحت سلطه عثمانی و روسیه تزاری قرار داشت. سرزمین های ارمنی نشین عثمانی شامل ولایات وان، طرابوزان، ارزروم و تبیلیس بودند. ارامنه نقش فعالی در تجارت و توسعه عثمانی داشتند. و در مبارزات مردمی برای توسعه و برقراری نظام پارلمنتاریسم نقش حاشیه ای ولی بسیار مثبت داشتند. گو اینکه استخدام مسیحیان در ارتش ممنوع و یا بسیار محدود بود ولی از لحاظ آموزش و پرورش مدارس ملیت های غیر مسلمان مدرنیزه تر و در سطح بالاتری بودند. چنان که در سال 1914 بیش از 1800 مدرسه یونانی با 185000 دانش آموز و 800 مدرسه ارمنی با بیش از 81000 دانش آموز وجود داشت. روشنفکران ارمنی همواره همراه و همگام با آزادی خواهان ترک خواهان برقراری نوعی نظام دمکراتیک در ترکیه بودند. از آنجایی که مسیحیان عثمانی به موجب قراردادهای منعقده با برخی از کشورهای اروپایی چون روسیه، اتریش و فرانسه در پرتو حمایت آنها قرار گرفته بودند، لذا هر گونه جنبش آزادی خواهانه از سوی آنها با تردید و سوءظن تلقی می گردید و بهمین جهت برخوردهای سیاسی با شهروندان مسیحی با شدت و شقاوت خاص صورت می گرفت. چنان که سرکوبی ارمنیان در سال های1894 ــ 1896از سوی سلطان عبدالحمید آنچنان شدید و خونبار بود که اروپاییان عبدالحمید را سلطانِ خونریز یا سرخپوش لقب دادند.

برخورد تبعیض جویانه و در عین حال سبعانه علیه شهروندان مسیحی سبب گردید که آنها پس از هر جنبش آزادی خواهانه برای تغییر وضع موجود استقبال و حمایت نمایند. به همین جهت برنامه سیاسی ـ انقلابی اتحاد و ترقی مورد پشتیبانی اقلیت ها به ویژه ارامنهٔ عثمانی قرار گرفت.

در سال 1889 در کالج پزشکی نظامی جنبش علیه حکومت سلطان عبدالحمید پدیدار گردید که به سرعت به کالج های دیگر استانبول گسترش پیدا کرد آنها جنبش خود را ((اتحاد و ترقی)) نامیدند. بعد از کشف توطئه بسیاری از رهبران جنبش به صورت تبعید به پاریس، ژنو و قاهره رفتند. در آنجا بر آن شدند زمینه انقلابی را علیه سلطان عبدالحمید فراهم سازند. مهم ترین فعالان در میان آنها عبارت بودند از مرادبیگ، احمد رضا و پرنس صباح الدین. مراد بیگ سردبیر روزنامهٔ میزان حامی نظرات آزادی خواهانه متصف به ارزش های اسلامی قوی بود. همین تأکید بر جنبه اسلامی سبب جدایی او از سایر تبعید شدگان و بازگشت او در سال 1897 به استانبول گردید. احمدرضا در پاریس به عنوان سردبیر روزنامهٔ مِسوِرِت[10] یا مشاورت خواهان رفرم اساسی متصف به ارزش های پوزیتویسم مبتنی بر ایجاد حکومت مرکزی قوی خارج از نفوذ بیگانگان شد. تجویز این نظریه در رابطه با برنامه سیاسی سبب برخورد و انشعاب میان طرفداران اتحاد و ترقی در کنگره 1902 پاریس گردید. در این کنگره پرنس صباح الدین ضمن مخالفت با نظرات احمدرضا با کمک و همراهی گسترده ارمنیان معتقد به برقراری عدم تمرکز اداری و ایجاد رفرم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با کمک اروپائی ها شد.

صباح الدین و یاران ارمنی او دست به تأسیس یک سازمان سیاسی ـ اقتصادی به عنوان League of Private Initiative and Decenteralization زدند.

از دیدگاه برخی ساقط کردن حکومت عبدالحمید از طریق انقلاب سیاسی ـ اجتماعی بدون کمک نظامی ها عملی به نظر نمی رسید. به همین جهت نطفه انقلاب 1908 ترک های جوان در میان افراد سپاه سوم ارتش عثمانی در مقدونیه بسته شد. جایی که افسران تصمیمات مستقل جدا از کمیته اتحاد و ترقی (P.U.C) در پاریس را اتخاذ نمودند.

هنوز روشن نیست که تصمیمات گرفته شده در مقدونیه تنها با هم آهنگی و همکاری نظامیان بوده و یا اینکه گروه های مخالف و مستقل دیگری چون متصفان به آیین درویشی و یا لژهای فراماسیونری در این برنامه شرکت داشتند. در 1909 به دنبال سرکوبی شورش نظامیان استانبول، در آوریل این سال واحدهای نظامی از مقدونیه تحت عنوان نیروی عمـل[11] به رهبری محمود سبقت پاشا بسوی استانبول حرکت نمودند. پس از تصرف شهر سلطان عبدالحمید را بر کنار نموده، قانون اساسی اصلاح گردید و اختیارات وسیع به پارلمان تفویض گردید.

کودتای کمیته اتحاد ترقی و اصلاح قانون اساسی 1876 در سال 1908 با استقبال روشنفکران، آزادی خواهان به ویژه ملیت های تحت حاکمیت عثمانی به خصوص ارامنه روبرو گردید. این رویداد سبب گردید که احزاب سیاسی و فعال ارمنی مانند هنچاکیست ها و داشناکیست ها از فعالیت های حزبی علیه عثمانی دست بکشند و توجه شان را از عملیات در ایالت های ارمنی نشین عثمانی به ایران معطوف کنند و راه همکاری با مشروطه خواهان ایران را در پیش گیرند. زیرا آنها معتقد بودند که پیروزی مشروطیت در ایران بازتاب مثبتی در کشورهای همسایه به ویژه عثمانی خواهد داشت. به علاوه انقلاب ایران موجب خواهد شد تا ارمنیان، مسلمانان قفقاز و امپراتوری عثمانی با هم متحد شوند.

این برداشت و پندار ارمنیان از جنبش اتحاد و ترقی و فرآیند آن با آنچه طراحان و رهبران نظامی و سیاسی مقدونیه مدّ نظر داشتند کاملاً متفاوت بود. زیرا آنها برای ملت ارمنی برنامه نژادزدایی خاص را طراحی نموده بودند و بر آن بودند که در شرایط مقتضی آن را به مرحله اجرا درآورند.

وقوع جنگ بین الملل و ورود عثمانی در 1914 به نفع دولت های مرکزی، امپراتوری اتریش، مجارستان و آلمان زمینه را برای انجام این مقصود غیر انسانی فراهم ساخت.

با ورود عثمانی در جنگ، تـرک های جوان در سپتامبر 1914 به طور یک جانبه کاپیتالاسیون را لغو کردند. به خود مختاری لبنان پایان داده شد. در اوت 1915 تعداد زیادی از میلیون عرب در دمشق اعدام شدند. فراتر از همه بر اساس ادعایی واهی در سال های 1915 ـ 1916دست به کشتار سیستماتیک جوامع ارمنی در شرق آسیای صغیر و سیلسیا[12] زدند. در این فاجعه از پیش تنظیم شده بیش از یک میلیون ارمنی جان باختند. بیش از ششصد هزار نفر فراری و اخراجی در دشت های میان رودان به ورطه هلاکت رسیدند و در حدود سیصد هزار نفر به روسیه پناهنده شدند.

شگفت آنکه در این فاجعه بزرگ انسانی قدرت های مرکزی به ویژه آلمان که حضور نظامی در عثمانی داشتند هیچ گونه تلاشی برای جلوگیری از این کشتار سیستماتیک و اندوهبار به عمل نیاوردند. دو چندان تعجب آورتر آنکه قدرت های فاتح نیز سرنوشت ارمنستان را در تصمیم گیری های مقطعی و بدون اجرا رقم زدند. چنان که در پیمان ترک مخاصمه مودرس مورخ 30 اکتبر 1918 که انگلستان اصالتاً از طرف خود و نیابتاً از سوی متفقین با ترکیه امضاء کرد، نخستین نشانه نادیده انگاشتن سرنوشت ارمنستان غربی و فجایع وارده بر مردم آن بود. زیرا این پیمان ترکیه را متعهد می کرد که تمامی اسرای جنگی و زندانیان سیاسی ارمنی را با همان عنوان اسیران جنگی متفقین آزاد کند و سرزمین ماورای قفقاز را نیز تخلیه کند. بدون آنکه اشاره ای به وضع آتی ارمنستان غربی شود.

در همین راستا وقتی کنفرانس صلح در پاریس تشکیل شد، ارمنستان که جنگ و پیامد مخرب و فاجعه بار آن را به جان خریده بود حضوری در آن نداشت. ارامنه برای طرح خواسته های خود دو هیئت نمایندگی به پاریس فرستاده بودند: یکی از سوی جمهوری ارمنستان و دیگری هیئت ملی ارمنی به نمایندگی از طرف ارامنه ترکیه (ارمنستان غربی) و مهاجرنشینان.

در آوریل 1920 در کنفرانس بین المللی سان رمو که با حضور وزیران انگلستان، فرانسه، ایتالیا و نمایندگان ژاپن، بلژیک و یونان دربارهٔ آینده سرزمین های سابق امپراتوری عثمانی برگزار گردید، شرکت کنندگان به تنظیم طرح قرارداد صلح با عثمانی پرداختند. در مورد مسئلهٔ ارمنستان، تصمیم به ایجاد کشور ارمنستان شامل قسمتی از ایالات طرابوزان، ارزروم، وان و تبیلیس گرفتند. این طرح در یازدهم ماه مه همان سال به هیئت نمایندگی عثمانی تسلیم شد. متن تهیه شده در سان رمو به عنوان چارچوب انعقاد قرارداد سِور مورخ دهم اوت 1920 مورد استفاده قرار گرفت. در قرارداد مزبور دو ماده، یعنی مواد 88 و 89 ناظر به آینده ارمنستان پیش بینی گردید. به موجب مادهٔ 88 ((ترکیه اعلام می دارد همان گونه که قدرت های متفق قبلاً شناخته اند، ارمنستان را به منزله یک کشور آزاد و مستقل می شناسد)).

طبق مادهٔ89، ((ترکیه و ارمنستان و همچنین سایر قدرت های امضاء کننده قرارداد موافقت می کنند که مسئلهٔ تعین مرزهای بین ترکیه و ارمنستان در ولایات وان، طرابوزان، ارزروم، تبیلیس به حکمیت رییس جمهور امریکا گذاشته شود و تصمیمات او را در این مورد بپذیرند و نیز هرگونه مقررات و ترتیباتی که برای دست یافتن ارمنستان به دریا و برای غیر نظامی کردن سرزمین های عثمانی متصل به ارمنستان تصویب شود صحه بگذارند)).

چند ماه بعد در 22 نوامبر 1920وودرو ویلسون رییس جمهور امریکا رای حکمیت خود را دایر بر واگذاری قسمت اعظم ولایات وان (که ارامنه تا سال 1914 جمعیت مطلق آن را تشکیل می دادند)، ارزروم و تبیلیس (که ارامنه تا 1914 اکثریت نسبی داشتند) و قسمتی از ولایت طرابوزان برای دستیابی به دریا را صادر کرد. امّا چندی نگذشت که حوادث سیاسی مختلف مانع اجرای مواد 88 و 89 مندرج در قرارداد سِور گردید. بدین ترتیب ارمنستان نه تنها از دستیابی به سرزمین های ارمنستان غربی محروم گردید، بلکه به موجب عهدنامهٔ دوستی و همجواری 1921 میان لنین و آتاترک دو ایالت قارص و اردهان که قبلاً از عثمانی جدا شده بود به ترکیه باز پس داده شد. فراتر از همه وقتی کنفرانس جدیدی در نوامبر 1922 در لوزان سوئیس تشکیل گردید تا تجدیدنظری در مفاد قرارداد سِور به عمل آورد، در پرتو آزمندی های اقتصادی و سیاسی، وضعیت به طرز عجیبی به سود ترکیه تغییر پیدا کرد. سه عامل در تغییر وضعیت به نفع ترکیه مؤژر بود: یکی پیروزی ارتش ملی ترکیه، دیگری غیبت یکی از مهم ترین طرف های ذینفع در مسائل مربوط به ارمنستان، یعنی روسیه بود. زیرا همکاری این دولت برای اجرای مفاد قرارداد سِور در رابطه با تشکیل دولت مستقل ارمنی که تا ارزنجان گسترش داشته باشد ضروری به نظر می رسید. سوم   off- Play دیپلماسی ترکیه ناظر به بهره گیری از رقابت ها، اختلافات و مطامع اقتصادی قدرت های فاتح در جنگ. بی شک پیمانِ سِور در سابقه و خاطرهٔ ارمنیان زنده و پایدار مانده و استناد به آن را در مذاکرات سیاسی آینده ضروری می دانند. همچنان که کشتار سیستماتیک بیش از یک میلیون ارمنی و سرنوشت اندوهبار بیش از نهصد هزار نفر اخراجی، آواره و جان باخته همچنان چون جراحتی التیام نیافته بر قلب و روح آنان سنگینی می نماید و هر سال از طریق برگذاری مراسمی در رابطه با کشتار اندوهبار مورد بحث، رویداد مزبور را مسئله ای حل نشده و در خورِ بررسی جدی می دانند. به خصوص با ملاحظهٔ آنکه جنایت علیه بشریت به ویژه ژنوساید مشمول مرور زمان نمی باشد، چنین تقاضایی در خور توجه از سوی جامعهٔ بین الملل به ویژه دولت های جانشین و وارث این فاجعهٔ بشری می باشد.

بی شک اذعان به این رویداد فاجعه بار، پوزش خواهی از آنچه به نادرستی انجام گرفته و بالاخره ترضیه خاطر مادی و معنوی ملت ارمنستان می تواند بار روحی و روانی این فاجعه را برای بازماندگان ملی سبک نموده و زمینهٔ آشتی، هم زیستی و همکاری بین ملت ارمنستان و ترکیه را فراهم نماید. زیرا همجواری جغرافیایی واقعیتی است که بالاجبار جوامع باید در کنار هم به سر برند، پس چه بهتر که از طریق رفع خطاها و اشتباهات رویدادهای تلخ و غمگسار گذشته را به خاطره تاریخ سپرده، راه همکاری و همگرایی را در پیش گیرند.

پی نوشت ها:

1- متن سخنرانی دکتر هرمیداس باوند، در مراسم یادبود نود و دومین سالگرد نژادکشی ارمنیان. انجمن ارامنهٔ تهران، سه شنبه 28 فروردین 1386.

2- دکتر داوود هرمیداس باوند، پژوهشگر، محقق و استاد دانشگاه علامهٔ طباطبایی در حقوق بین الملل در مقطع دکترا است.

3- باوند، کیوس، تاریخ تطبیقی باستانی ایرانی تا خاتمهٔ شاهنشاهی داریوش سوم، تهران: گوتنبرگ،1347، ص14.

4- Arsaces III

5- گارگین فتایی، ((آیین مهر و تأثیر آن بر فرهنگ ایرانی، اسلامی، ارمنی، مسیحی و فرهنگ مشترک جهانی))، پیمان، ش33، (پاییز1384)، ص101.

6- باگرات اولوبابیان، ((چلیپاسنگ یا خاچکار))، ترجمآ ادوارد هاروتونیان، پیمان، س9، ش33،(پاییز1384)،ص32.

7- گارون سرکیسیان، ((ارمنیان در سیر انقلاب مشروطیت ایران))، فصلنامهٔ فرهنگی پیمان، سال دهم، شمارهٔ36، تابستان1385، ص74 .

8- همانجا، ص76 .

9- همانجا، ص78 .

10- Mesveret

11- The Action Army

12-  Cilicia

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39
سال یازدهم | بهار 1386 | 168 صفحه
در این شماره می خوانید:

قربانی راه حق

نویسنده: واراند / ترجمه: سونا خواجه سری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 سیه بود چشمانت و بر سپیدی پیشانیت چو موجی بیرون جهیده بود گیس شفاف ابریشمینت آری این چنین اند...

قتل عمد

نویسنده: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 پاسی از نیمه شب گذشته بود. هلال باریک ماه که از آسمان آویزان شده بود، مرتب زیر تودهٔ ابرهایی که از غرب پدیدار می شدند،...

خاچیک خاچر و حال و هوایی به پسند کلاغ ها

نویسنده: حمید ودادی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 پیش گفتار خاچر و قصه هایش رویکردی دارند به باز پیوند حلقه های گسستهٔ زندگی؛ گسستی که در پی دگرگونی های تند زندگی...

جشن رونمایی کتاب حال و هوایی به پسند کلاغ ها

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 روز پنجشنبه، دهم اسفند1385، جشن رونمایی کتاب حال و هوایی به پسند کلاغ ها، دومین مجموعه داستان خاچیک خاچِر به زبان...

کاربرد بد در زبان ارمنی و فارسی

نویسنده: گارگین فتایی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقدمه بُد به معنی صاحب و خداوند و پسوندی است که به آخر اسم ملحق می شود. در اوستا، معادل پئیتی به معنی مولا و صاحب و...

ارمنیان و مادها

نویسنده: آریی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقالهٔ تحقیقی زیر مجالی برای پرداختن به ریشه های روابط تاریخی ارمنیان و ایرانیان در محدودهٔ تمدن باستانی مادهاست....

انجامه های ارمنی سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی / هفتم و هشتم هجری

نویسنده: رابرت بدروسیان / ترجمهٔ: محسن جعفری مذهب فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 از سدهٔ دهم میلادی/ چهارم هجری انجامه های نسخه های ارمنی منبع بسیار مهمی برای تاریخ...

دیپلمات های ارمنی در دوران قاجار

نویسنده: عبدالرضا هوشن مهدوی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 در دسامبر1803، که فتحعلی شاه به ایروان رفته بود تا خان ها و سرکردگان منطقه را به ایستادگی در برابر تجاوز روس...

نود و دومین سالگرد نژاد کشی ارمنیان

نویسنده: گئورگ وارطان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 به نام خداوند حافظ جان ها و روان ها با عرض سلام و خیر مقدم حضور مدعوان و همکاران محترم برای شرکت در این محفل دوستانه...

مراسم یادبود ۲۴ آوریل

نویسنده: آرتین بابایانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 روز سه شنبه بیست وهشتم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و شش، در محل انجمن اجتماعی ارامنه، مراسم یادبود نود و دومین...

موسیقی کلیسای ارمنی

نویسنده: تنی یعقوبیان مقدم فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 موسیقی نشانهٔ جنبش و زندگی است موسیقی زبان احساسات و عواطف است موسیقی بیان زیبایی و انسانیت است..... انسان از...

کلیسای هریپسیمه مقدس

نویسنده: ایرج افشار (سیستانی) فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ایران دارای جایگاه جغرافیایی و طبیعیِ ویژه و دهش های خدایی بسیاری است که در درازنای تاریخ بهره گیری چندان...

مسیحیت در شعر فارسی

نویسنده: قمر آریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 دوستان عزیز، خانم ها و آقایان سلام. بسیار متأسفم که علی رغم علاقهٔ قلبی نتوانستم در جمع شما حضور پیدا کنم. بیماری اخیر...

زندگی تراژیک یک روزنامه نگار آزاده

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ((البته که می ترسم. اگر بخواهیم روراست باشیم، باید بگویم که من هر روز خدا را در نگرانی و تشویش به سر می برم. تا حالا...

شورش علیه هویت ترک

نویسنده: تانر آکچام / ترجمه: فرزانه قوجلو فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 من ترک هستم. هراند[3] ارمنی بود. من نویسنده ای در آگوس[4] هستم. هراند خودِ آگوس بود. هراند فقط...

گفت و گو با دینک

ترجمه: مارینا بنیانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ((من این حق را دارم تا در سرزمینی بمیرم که در آن زاده شده ام))....

تحولات سیاسی در ترکیه، آینده ترکیه در اتحادیه اروپا، ترکیه و مسئله ارمنی

نویسنده: هراند دینک /ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 قبل از هر چیز می خواهم در مورد دورانی صحبت کنم که ترکیه به جمهوری تبدیل شد. در مورد اینکه...

کبوتری که در درونم نگران است

نویسنده: هراند دینک /ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ابتدا از تصمیم دفتر دادستان عمومی شیشلی برای تحقیقات مقدماتی از من، به اتهام اهانت به هویت...

زندگی نامه هراند دینک

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 هراند دینک در 15 سپتامبر1954 میلادی در یک محلهٔ ارمنی نشین به نام چاوش اغلو[1] در مالاتیا[2] به دنیا آمد. پدرش،...