نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52

وضعیت ارمنستان (نیمۀ نخست قرن یازدهم میلادی)

از سال های نخست قرن یازدهم میلادی پادشاهی باگراتونی[3] رو به ضعف نهاد و به دوران زوال خود نزدیک شد. نظام فئودالی، که تقریباً سراسر قلمرو ارمنستان را فرا گرفته بود، به شدت زندگی طبقۀ روستایی را تحت تأثیر قرار داده و سبب فقر و تنگدستی هرچه بیشتر آنها شده بود. زمین داران بزرگ تمامی محصولات کشاورزی را ازآن خود می ساختند و از آنجا که تجارت و داد و ستد نیز در انحصار آنان بود با فروش محصولات کشاورزی و کالاهای متنوع دیگر، که حاصل کار صنعتگران و هنرمندان بود، ثروتی هنگفت گرد آورده بودند. دیری نپایید که این وضعیت سبب رقابت شدید میان زمین داران بزرگی شد که صاحب ثروت فراوان و املاک وسیع بودند و البته نیروی انسانی قابل توجهی نیز داشتند که در محدودۀ مالکیت شخصی آنها قرارمی گرفت و بعضاً حتی گروه های نظامی  و سپاهیان مزدور را نیز به خدمت می گرفتند. این رقابت به تدریج به دشمنی میان آنان تبدیل شد و ارمنستان را در آستانۀ اختلافات و جنگ های داخلی قرار داد.

از سوی دیگر امپراتوری بیزانس، که متوجه نفوذ قبایل ترک نژاد به سمت غرب شده بود، در صدد برآمد تا با تصاحب ارمنستان و ایجاد نیروی نظامی ای عظیمی در آسیای صغیر، مانعی جدی در برابر حملات آتی قبایل مذکور پدید آورد که مسلماً اعمال چنین سیاستی مستلزم پایان بخشیدن به حکومت باگراتونیان در ارمنستان بود.

در حالی که ارمنستان در چنین شرایط سخت و دشواری به سر می برد اتفاق ناگوار دیگری اوضاع را وخیم تر ساخت. پادشاه ارمنستان، گاگیگ اول (990ـ1020م)، [4]درگذشت و چون جانشینی برای خود تعیین نکرده بود سبب شد تا بین دو فرزندش، هوهانس سمبات[5] و آشوت،[6] برای تصاحب تاج و تخت پادشاهی، اختلاف به وجود آید. در اندک زمانی پس از مرگ وی، درباریان و نظامیان به پیروی از هریک از مدعیان حکومت به دو دسته تقسیم شدند و نبردی سنگین بین آنان درگرفت که تا مدت ها ادامه یافت و وضیعت اسفناکی را به وجود آورد. باوجود آنکه نظامیان  هر دو مدعی تخت شاهی متحمل تلفاتی سنگین شدند هیچ یک و به هیچ قیمتی حاضر نبودند از مواضع خود عقب  بنشینند تا اینکه سرانجام، با مداخلۀ پادشاه گرجستان، دو برادر با یکدیگر آشتی کردند و قلمرو مستقل باگراتونی بین آنان تقسیم شد. بر این اساس، هوهانس سمبات، به منزلۀ پادشاه ارمنستان، در آنی،[7] پایتخت دولت باگراتونی، تاج گذاری کرد و البته، به جز شهر مذکور، اکثر ولایات مهم ارمنستان نیز در قلمرو حکومت او قرار گرفت. [8] بخشی از ولایت مرزی، از جمله سرزمین هایی که در مرز ایران قرار داشت، نیز به آشوت، که اکنون مقام ولایت عهدی را نیز به خود اختصاص داده بود، رسید. به این ترتیب، سرزمین مستقل ارمنستان به دو بخش تقسیم شد و یکپارچگی خود را از دست داد.

دو تکه شدن ارمنستان سبب تضعیف سازمان سیاسی و نظامی کشور شد. پس از مدتی آشوت، که فکر حکومت بر سرتاسر سرزمین ارمنستان او را رها نمی ساخت، با امپراتور وقت بیزانس، واسیل دوم، متحد و برآن شد تا با ارتشی نیرومند بر سپاهیان برادرش بتازد اما هوهانس سمبات، به سفارش مشاوران خود، تدبیری اندیشید و پیمان صلحی با پادشاه بیزانس منعقد ساخت که مطابق آن پس از مرگ وی حکومت ارمنستان رسماً به او می رسید و به این ترتیب، سلطنت خود و ارمنستان را از جنگی سخت و دهشتناک نجات داد. واسیل با این پیشنهاد موافقت کرد و پس از انعقاد پیمان صلح، از آنجا که خود را به نوعی مالک ارمنستان می دانست، این سرزمین را به قصد تصرف گرجستان ترک کرد.

پیمان صلح میان ارمنستان و بیزانس برای مدتی سبب بهبود نسبی اوضاع در ارمنستان شد اما پس از چندی مشکلات جدیدی به وجودآمد. پادشاه باگراتونی، که اقتدار و تمامیت حکومت خود را از دست داده بود، با سران مذهبی و حتی مشاوران سیاسی خود به مخالفت برخاست. او معتقد بود انعقاد چنین پیمانی سبب تضعیف قدرت دولت باگراتونی شده و از این رو، نزدیکان خود را به خاطر ارائۀ چنین پیشنهادی مقصر می دانست. به این ترتیب، اختلافات داخلی در حکومت باگراتونی شدت گرفت و بار دیگر استقلال ارمنستان در معرض خطر جدی قرار گرفت. [9]

در اواخر1040م، آشوت در گذشت. [10] در همین زمان سپاهی به فرماندهی شخصی به نام ابوالاسور،[11] که از سوی بیزانس حمایت می شد، مرزهای ارمنستان را مورد تهاجم قرار داد. [12] هوهانس سمبات، با کمک گرجی ها، سپاهی فراهم آورد و توانست طی نبردهایی بر لشگریان ابوالاسور پیروز شود اما پس از مدتی به سختی بیمار شد و سرانجام در نخستین روزهای 1041م درگذشت و از آنجا که جانشینی برای خود تعیین نکرده بود، با مرگ وی، جنگ های داخلی در ارمنستان، به قصد تصاحب قدرت، میان زمین داران بزرگ و فرماندهان نظامی  قدرتمند آغاز شد. از سوی دیگر، امپراتور جدید بیزانس، میکائل، نیز، که بر اساس پیمان قدیمی  این دولت با ارمنستان رسماً خود را وارث تاج و تخت پادشاهی باگراتونی می دانست، برای تصاحب آن با سپاهی عظیم به سوی ارمنستان حرکت کرد اما با مقاومت شدید لشگریان ارمنستان به رهبری واهرام باهلاوونی[13] مواجه شد و به سرعت شکست خورد. پس از مدتی،واهرام باهلاوونی به همراهی برخی بزرگان کشور برادرزادۀ هوهانس سمبات؛ یعنی، فرزند آشوت، گاگیک، را، که هجده سال بیشتر نداشت، به منزلۀ وارث تاج و تخت باگراتونی، پادشاه ارمنستان اعلام کرد.

گاگیک دوم پادشاهی صلح طلب بود و قصد داشت تا آرامش را به سرزمین ارمنستان بازگرداند. به این منظور، تصمیم گرفت تا به اختلافات داخلی پایان دهد اما در همین اثنا با نخستین حملات ترکان سلجوقی مواجه شد که تا مرزهای ارمنستان پیشروی کرده بودند.

او موفق شد طی نبردی بر سپاهیان سلجوقی فائق آید و آنان را به عقب راند اما مقارن این نبرد امپراتور جدید بیزانس، کنستانتین، ملقب به منوماک،[14] که سیاست پایان بخشیدن به حکومت باگراتونی را در رأس اهداف خود قرار داده بود، پیشنهاد صلح گاگیک دوم را نپذیرفت و به ارمنستان حمله کرد.

پس از چندین دوره نبرد سخت میان پادشاه، گاگیک دوم و امپراتور بیزانس، سرانجام، امپراتور بیزانس دریافت که از طریق جنگ نخواهد توانست بر ارمنستان غلبه یابد. لذا، به حیله ای سیاسی متوسل شد و به گاگیک دوم پیشنهاد آشتی داد و از او خواست تا به منظور انعقاد پیمان صلح به کنستانتیناپولیس بیاید.

به این ترتیب، گاگیک در دام نیرنگ کنستانتین افتاد و به محض ورود به کنستانتیناپولیس متوجه خیانت برخی از نزدیکان خود شد و دستگیر و زندانی گردید. پس از چندی، سپاهیان بیزانس آنی را تصرف کردند و در اندک زمانی تمامی سرزمین ارمنستان تحت سلطۀ امپراتوری بیزانس قرار گرفت و به یکی از استان های آن امپراتوری عظیم تبدیل شد. [15]

نبرد های سلجوقیان در ارمنستان (1045ـ 1063م)

با سقوط سلسلۀ باگراتونی، به جز چند ناحیۀ کوچک، اکثر ولایات و استان های ارمنستان تحت سلطۀ امپراتوری بیزانس قرار گرفت و حفاظت از مرزهای ارمنستان، در برابر حملات سلجوقیان، مبدل به یکی از مهم ترین سیاست های امپراتوری بیزانس شد زیرا آنان قصد داشتند تا از این سرزمین به منزلۀ سدی محکم در برابر تهاجمات سپاهیان سلجوقی استفاده کنند و مسلماً اگر نیروهای نظامی سلجوقی از سرزمین ارمنستان عبور می کردند متصرفات و قلمرو اصلی امپراتوری بیزانس در معرض تهدید جدی قرار می گرفت.

بر این اساس، کنستانتین سیاست مشخصی را در قبال ارمنستان در پیش گرفت. وی قصد داشت این سرزمین را به مرکز نظامی عظیمی مبدل سازد  که تمامی  امکانات و تسلیحات نظامی  را در خود جای دهد. او به سرعت تغییرات نظامی  وسیعی در ارمنستان به وجود آورد. احداث پادگان های نظامی جدید، تشکیل یگان های منظم از نیروهای نظامی ارمنی، استقرار نیروهای نظامی آموزش دیدۀ بیزانسی و بنای حصارهای جدید در اطراف شهر های مهم از جمله اقدامات کنستانتین در ارمنستان بود. مسلماً اجرای تمامی این  موارد به هزینه ای هنگفت نیاز داشت که دولت بیزانس این مشکل را نیز با تعیین مالیات های سنگین برای ساکنان ارمنی ولایات مختلف مرتفع ساخت و بودجۀ لازم را برای نیل به مقاصد نظامی خود بر ضد سلجوقیان در ارمنستان فراهم آورد. [16]

در حالی که کارگزاران دولت بیزانس تمام سعی خود را برای ایجاد نیروی نظامی  قدرتمندی به کار گفته بودند در آن سوی مرزهای ارمنستان، در نیشابور، واقعۀ مهمی  رخ داد. طغرل،[17] رهبر سلجوقیان، با اقتدار تمام ارتش غزنویان را شکست داد و به منزلۀ نخستین پادشاه سلجوقی تاجگذاری کرد. [18] او طی مدتی کوتاه خوارزم، همدان و سرانجام ری را به تصرف درآورد و به این ترتیب، موفق شد راه سپاهیانش را به سوی ارمنستان و گرجستان هموار سازد. [19]

تصویری از بخش مرکزی دوین

تقریباً، از اواسط 1045م، سپاهیان سلجوقی، پس از تصرف ولایات شمالی ایران، موفق شدند از رودخانۀ ارس عبور کنند و از سمت مرزهای شرقی وارد ارمنستان شوند. مقصد اصلی آنان آنی و نواحی شمالی ارمنستان و در نهایت، گرجستان بود. سپاه سلجوقی را بخشی از نیروهای نظامی  قبایل ترکمن، که در اطراف دریاچۀ ارومیه سکونت داشتند و کاملاً به راه های این ناحیه آشنا و بر آن مسلط بودند، همراهی می کردند. البته، سلجوقیان از مدت ها پیش مستحکمات و گروه های نظامی  مقتدری در این نواحی ایجاد و آذربایجان را مبدل به مانعی در برابر نیروهای بیزانس کرده بودند.حملات سلجوقیان در این سال تنها منجر به شکست ارتش بیزانس در دوین[20] شد و پس از آن، سپاهیان سلجوقی به مرزهای ایران بازگشتند.

دو سال بعد؛ یعنی، در 1047م، طغرل سپاه دیگری را به سرزمین ارمنستان گسیل داشت. این سپاه، که متشکل از بیست هزار نیروی سواره بود، قصد آن داشت تا شهرهای ثروتمند استان واسپوراکان را به تصرف درآورد. طی چندین نبرد پیاپی، در طول یک سال، سپاه سلجوقی موفق به تسخیر 24 ناحیۀ مهم این استان شد و غنائم بسیاری را ازآن خویش ساخت. [21] پس از چندی، نیروهای بیزانسی از نواحی دیگر وارد استان واسپوراکان شدند و ارتش سلجوقی، که پس از چندین، جنگ سخت و درازمدت، دیگر رمقی برای مقابله نداشت، در برابر آنان شکست خورد و به سمت دوین عقب  نشست. ارتش بیزانس سلجوقیان را تا نزدیکی حصارهای دوین تعقیب کرد اما در همین زمان، با دریافت فرمان عقب نشینی، آنان را به حال خود رها ساخت زیرا در کنستانتیناپولیس شورش هایی بر ضد امپراتور شکل گرفته بود و حکومت برای سرکوب این شورش ها  به تمامی نیروهای نظامی خود نیاز داشت. [22]

طغرل بار دیگر با استفاده از فرصت به دست آمده ارتشی نیرومند را به سوی ارمنستان گسیل داشت. این نبردها نیز یک سال به طول انجامید و ارتش بیزانس در برابر نیروهای سلجوقی متحمل شکست و تلفات فراوان شد. در طی این نبردها بسیاری از شهرها و روستاهای ارمنستان ویران شد و عدۀ بی شماری از ساکنان آنها نیز کشته شدند.

ارتش سلجوقی همچنان به پیشروی خود در خاک ارمنستان ادامه داد و سرانجام موفق شد شهر ثروتمند آرزن[23] را نیز به تصرف درآورد. به این ترتیب، ارتش سلجوقی به ثروت سرشار این شهر دست یافت و مخازن طلا و نقره آن را ازآن خود ساخت. [24]

سیاست نادرست بیزانس در قبال ارمنستان سبب شد تا این سرزمین توان مبارزه در برابر حملات سلجوقیان را نداشته باشد. از آنجا که امپراتوری بیزانس مجبور بود هم زمان در چند جبهۀ متفاوت به نبرد بپردازد کارگزاران این دولت اکثر نیروهای نظامی ارمنی را، به دلیل مهارت و تبحر رزمی  آنها، در میادین دیگر که از نظر آنان مهم تر محسوب می شد به خدمت گرفته بودند و نظامیان  خود را، که بعضاً از سربازان بلغاری و گرجی تشکیل می شدند و شایستگی لازم را برای مقابله با سپاهیان سلجوقی نداشتند، در ارمنستان مستقر کرده بودند. [25]

چند ماه بعد، در اواخر تابستان 1048م، سپاه سلجوقی، که هنوز به پیشروی خود در خاک ارمنستان ادامه می داد، موفق شد ارتش مختلط بیزانس را، که به فرماندهی بلغارها و گرجی ها در برابر پیشروی آنها قرار گرفته بود، شکست دهد. سپاه سلجوقی علاوه بر اینکه غنائم جنگی بسیاری به دست آورد موفق شد حدود صد هزار سرباز را نیز به اسارت در آورد. به این ترتیب، بار دیگر سلجوقیان در ارمنستان به پیروزی دست یافتند.

پس از این نبرد، امپراتور بیزانس، که با مشکلاتی فراوان رو به رو بود، به طغرل پیشنهاد صلح داد. طغرل نیز که اکنون به اهدافی بالاتر از تصرف ارمنستان می اندیشید و در صدد تصرف بغداد بود، پیشنهاد صلح او را پذیرفت. بر این اساس، در 1049م، پیمان صلحی بین آن دو بسته شد که مطابق آن طغرل می بایست در حدود چهار سال از هر گونه تهاجمی  به محدودۀ امپراتوری بیزانس خودداری می کرد. البته، در طی این مدت امپراتوری بیزانس نیز نمی توانست نیرو های خود را در سرزمین های شرقی قلمرواش؛ یعنی، نواحی شرقی ارمنستان مستقر سازد زیرا در شبه جزیرۀ بالکان با شورش هایی رو به رو شده بود که به ناچار می بایست تمامی نیروهای خود را در ارمنستان به آنجا منتقل می کرد.

با انعقاد پیمان صلح، ارمنستان چهار سال را در آرامش سپری کرد اما در ماه های نخست 1052م نیروهای سلجوقی بار دیگر وارد خاک این کشور شدند. آنان این بار قصد داشتند تا پیش از شروع هر گونه نبردی تسلیحات و امکانات لازم را در محدودۀ قلمرو ارمنستان فراهم آورند. هدف اصلی آنها تصرف شهرها و مراکز مهم سیاسی، اقتصادی و نظامی ارمنستان بود.

در حالی که طغرل در تدارک سپاهی عظیم  برای تهاجم دوباره به ارمنستان بود پیشامد واقعه ای دیگر شرایط سخت تری برای ارمنستان رقم زد. این واقعه کوچ عظیم قبایل مختلف ترکمن به سوی گرجستان و عراق بود. گرجی ها، که به شدت از مرزهای خود محافظت می کردند، مانع ورود این قبایل شدند. از سوی دیگر، خلیفه نیز با اعزام سپاهی عظیم از ورود این قبایل به عراق جلوگیری کرد. به این ترتیب، طغرل، که شرایط لازم را برای نبرد در چندین جبهه نداشت، دستور داد تا تمامی این قبایل از مرزهای گرجستان و عراق باز گردند و به سوی ارمنستان حرکت کنند. [26]

اکنون زمان آن رسیده بود که سپاه سلجوقی بار دیگر، به همراهی جنگاوران ترکمن برخی از این قبایل مهاجر، به ارمنستان حمله کند. این بار هدف آنان ناحیۀ قارص بود زیرا سپاه سلجوقی قصد آن داشت تا آنی را، که هنوز مرکزیت سیاسی و نظامی خود را به ویژه برای امپراتوری بیزانس حفظ کرده بود، از طریق راهی که از قارص به این شهر منتهی می شد به محاصره درآورد. از سوی دیگر برخی از ترکمنان مخالف طغرل این شهر را مورد تهاجم قرار داده بودند و او تصمیم داشت تا علاوه بر تصرف قارص سپاه ترکمنان مخالف خود را نیز درهم شکند.

دورنمایی از قلعه قارص

اما برج و باروهای مستحکم قارص مانع از ورود سپاهیان ترکمن شد و آنان را وادار به عقب نشینی کرد. طغرل نیز، که در رأس سپاهی عازم نبرد در این ناحیه بود، پس از فرار ترکمنان به قارص حمله کرد و اگرچه در تهاجمات نخست خود به پیروزی چشمگیری دست نیافت موفق شد چندین شهر بزرگ و مهم را در حوالی قارص تصرف کند و در راه بازگشت نیز ملازگرد را به محاصره درآورد. ملازگرد با قلعه هایی مستحکم احاطه شده بود و همین امر دسترسی به آن را بسیار دشوار می ساخت. طغرل به مدت یک ماه این شهر را در محاصره قرار داد و در طی آن امید داشت تا مشاوران نظامی اش راه حلی مناسب برای ورود به شهر بیابند. او تدابیر نظامی متعددی را برای غلبه بر ملازگرد به کار بست اما همگی آنها به شکست انجامید و طغرل، پس از یک ماه مجبور شد سپاه خسته سلجوقی را به ایران باز گرداند. [27]

پس از این نبرد، طغرل، بنا به دلایل مختلف سیاسی و نظامی، مجبور شد برای مدتی نسبتاً طولانی اندیشۀ نبرد در ارمنستان را از سر بیرون کند. او تا پایان 1054م موفق شده بود که ابوالاسور، حاکم گنجه و دوین و همچنین امرای نواحی مختلف شهر های آذربایجان را تحت حاکمیت خود درآورد. [28] طی سال هایی که طغرل درگیر جنگ های دیگری در عراق و نواحی جنوبی ایران بود جنگاوران ترکمنی که مخالف او بودند به حملات خود به ارمنستان ادامه دادند. این تهاجمات شش سال طول کشید.

سرانجام طغرل در 1060م تصمیم گرفت بار دیگر به ارمنستان حمله کند. این بار هدف او تنها سرکوبی نیروهای سیاسی و نظامی  بیزانسی مستقر در ارمنستان نبود بلکه او قصد داشت تا برای همیشه به مسئلۀ ترکمنانی که به مخالفت با او برخاسته بودند، در خاک ارمنستان، پایان دهد. به این ترتیب، او نواحی و شهرهای غربی و جنوبی ارمنستان را مورد تهاجم قرار داد و طی چندین نبرد پیاپی موفق شد برخی از شهر های مهم ارمنستان را به تصرف درآورد. جنگ های طغرل در ارمنستان تا 1063م ادامه یافت. در این سال طغرل موفق شد تا در ناحیۀ دیاربکر به فتوحات فراوانی دست یابد و شهر های مهم این ناحیه را نیز تسخیر کند. [29]

آخرین نبردهای سلجوقیان در ارمنستان (نیمۀ دوم قرن یازدهم میلادی)

پس از مرگ طغرل، برادرزادۀ او، آلب ارسلان،[30] قدرت را در دست گرفت. او در اندک زمانی موفق شد به شورش ترکمنان مخالف پایان دهد و نواحی شرقی قلمرو بیزانس را از وجود آنها پاک کند. [31]به این ترتیب، به اختلافات داخلی پایان داد و با اقتدارتمام پایه های سلطنت خود را در ایران مستحکم ساخت و به سرعت به قصد لشگرکشی به ارمنستان سپاهی تدارک دید. هدف او تصرف نواحی مرکزی و شمالی این سرزمین بود زیرا اکثر شهرهای مهم آن در این نواحی قرار داشت و سلجوقیان، در نبردهای پیشین خود، نتوانسته بودند به این شهر ها دست یابند. او قصد داشت پس از تسخیر این شهرها، به پیروی از نظام سیاسی دولت سلجوقی، امرایی را برای ادارۀ آنها و نواحی مختلف ارمنستان تعیین کند. بنابراین، تصمیم داشت تا رسماً نواحی متصرفی را به جزئی از قلمرو حکومت سلجوقی مبدل سازد.

در اواسط زمستان 1063م، سپاه آلب ارسلان از ری به سمت استان واسپوراکان ارمنستان حرکت کرد و در مرند، واقع در مرز استان واسپوراکان، اردو زد. اندکی بعد، نیروهای جنگی امرای آذربایجان و شیروان نیز به او پیوستند و پس از چند روز، با عبور از رودخانۀ ارس به نخجوان رسیدند. سپس او سپاه خود را به دو دسته تقسیم کرد. بخشی را به فرماندهی فرزندش ملکشاه[32] و وزیرش، خواجه نظام الملک،[33] به نواحی مرکزی ارمنستان فرستاد و خود در رأس سپاهی دیگر رهسپار گرجستان شد.

سپاه ملکشاه، پس از تصرف بخش اعظمی از نواحی مرکزی ارمنستان، شهرها و قلعه های مهم آن به لشگریان آلب ارسلان پیوست و این سپاه عظیم آمادۀ حمله ای گسترده به گرجستان و نواحی شمالی ارمنستان شد.آلب ارسلان گرجستان را به تصرف درآورد و نیروهای بیزانسی نیز نتوانستند در برابر سپاه قدرتمند او مقاومت کنند. او سپاه خود را مدتی در گرجستان مستقر ساخت و پس از استراحت و تهیۀ لوازم و تسلیحات جنگی بیشتر، در اواخر زمستان 1064م، به سمت آنی حرکت کرد. [34]

آنی محصور در قلعه هایی مستحکم و عظیم  بود و آلب ارسلان به خوبی می دانست که نبردی سنگین پیش رو خواهد داشت. سپاه او خیلی زود به نزدیکی آنی رسیدو آلب ارسلان دستور داد تا سپاهیانش در مزارع کشاورزی اطراف شهر توقف کنند. خبر استقرار سپاهیان سلجوقی از طریق کشاورزان ناحیه به نگهبانان بیزانسی رسید و آنان به سرعت دروازه های شهر را بستند و تمامی ورودی ها را با سنگ و چوب مسدود ساختند. با آغاز نبرد بخش اعظمی  از برج و باروهای شهر دچار حریق شد. آلب ارسلان قصد داشت با سوزاندن ورودی های چوبی شهر راهی برای ورود به آن باز کند اما سربازان به سرعت از طریق آبراه های متعددی که در اطراف شهر وجود داشت آتش را خاموش کردند و به این ترتیب، نخستین تدابیر نظامی آلب ارسلان با شکست مواجه شد.

آلب ارسلان پس از تأمل فراوان دستور داد تاسپاهیانش با کندن حفره هایی از زیر دیوارهای مستحکم قلعه راهی به داخل شهر باز کنند. کندن این حفره ها، با توجه به آنکه دیوارها تا عمق مشخصی در زیر زمین ادامه داشتند، هفته ها به طول انجامید. سرانجام نیروهای سلجوقی توانستند راهی زیرزمینی به داخل شهر ایجاد کنند اما به دلیل تنگ بودن معبر حفر شده تعداد کمی  از سربازان توانستند وارد شهر شوند که آنها نیز بلافاصله هدف تیرهای نگهبانان قلعه قرار گرفتند و کشته شدند.

حصارهای آنی

پس از شکست این نقشه، آلب ارسلان تصمیم به عقب نشینی گرفت اما در همین زمان وقوع اتفاقی شرایط را به نفع او تغییر داد. فرماندهان مستقر در آنی دچار اختلاف با یکدیگر شدند. در پی این اختلاف دو تن از مهم ترین سرداران نظامی بیزانس به همراه نیروهای خود آنی را ترک کردند و به دنبال خروج آنها شهر دچار آشفتگی شد. البته، آلب ارسلان علت این آشفتگی را نمی دانست و از اینکه شهر بخشی از محافظان خود را ازدست داده اطلاعی نداشت اما از این آشفتگی به نفع خود بهره برد. بدین ترتیب، سربازان سلجوقی دروازۀ اصلی را شکستند و از آنجایی که نگهبانان و تیراندازان قلعه ها را ترک کرده بودند نیروهای آلب ارسلان بدون درگیری چندانی وارد آنی شدند و آن را تصرف کردند. پس از این پیروزی آلب ارسلان به ری بازگشت هدف بعدی او تصرف دیگر مناطق ارمنستان بود. او قصد داشت سرتاسر آسیای مرکزی را به تصرف حکومت سلجوقی درآورد. [35]

پس از بازگشت از آنی، آلب ارسلان تا چند سال به ارمنستان حمله نکرد اما جنگ هایی را برای اشغال سرزمین های باقی مانده، به فرماندهی امرایی که در ارمنستان تعیین کرده بود، ترتیب داد. در طول این جنگ ها، امرای سلجوقی موفق شدند، طی چهار سال، تمامی آسیای صغیر را تحت نفوذ دولت سلجوقی در آورند. آنان قصد داشتند تا سرزمین های اصلی امپراتوری بیزانس را نیز مورد تهاجم قرار دهند. [36]

امپراتور وقت بیزانس، رومانوس دیاجانوس،[37] که در نظامی گری مهارتی فراوان داشت، تصمیم گرفت تا برای همیشه به حملات سلجوقیان خاتمه دهد. این در حالی بود که سلجوقیان وارد کاپادوکیه شده و نواحی اطراف پنتوس را نیز تصرف کرده بودند. امپراتور روم موفق شد ارتش سلجوقی را از اطراف رودخانۀ فرات عقب راند و برآن بود تا به طرف متصرفات سلجوقیان در آسیای صغیر پیش روی کند اما به دلیل مشکلات داخلی مجبور به ترک میدان نبرد شد و به کنستانتیناپولیس بازگشت.

در همین زمان آلب ارسلان، که بار دیگر به گرجستان حمله کرده بود، با شنیدن خبر بازگشت نیروهای بیزانس تصمیم گرفت سرزمین های بیشتری را به تصرف درآورد. او برای این منظور به سمت غرب حرکت کرد و تا نزدیکی دریای سیاه پیش رفت اما با فرا رسیدن زمستان و سرمای شدید مجبور شد به طرف قارص عقب نشینی و مدتی نسبتاً طولانی در آنجا اقامت کند. او، در اوایل1070م، بار دیگر از مسیر نواحی جنوب شرقی ارمنستان راهی متصرفات بیزانس، در آسیای صغیر، شد. این بار هدف اصلی او تصرف قلعه های واقع در ملازگرد بود. با تصرف این ناحیه او به راحتی می توانست به سرزمین های اصلی تحت سلطۀ بیزانس دست یابد.

تصویری از نبرد ملازگرد

از سوی دیگر، امپراتور بیزانس، بدون آنکه از مقصود اصلی آلب ارسلان آگاه باشد، با سپاهی عظیم به طرف نواحی شرقی به راه افتاد. نبردهایی متعدد بین نیروهای بیزانسی و سلجوقی در گرفت. در نبردهای نخست نیروهای بیزانسی موفق شدند ارتش سلجوقی را شکست دهند اما ارتش بیزانس، به دلیل اختلاف بین سردارانش، خیلی زود دچار آشفتگی شد و در پی آن بسیاری از سرداران نظامی  به همراه سربازانشان میدان نبرد را ترک کردند و در نتیجه، امپراتور بیزانس، رومانوس دیاجانوس، با لشگر اندک خود در برابر نیروهای سلجوقی شکست خورد. [38]

شکست بیزانس در نبرد ملازگرد به مثابۀ پایان حکومت این امپراتوری در ارمنستان بود. پس از این نبرد، سلجوقیان علاوه بر تصرف ملازگرد نواحی مرکزی و غرب آسیا را نیز ازآن خویش ساختند و به این ترتیب، سراسر سرزمین ارمنستان تحت سلطۀ سلجوقیان قرار گرفت.

با مرگ آلب ارسلان بر سر تعیین جانشینی او اختلافاتی در ایران به وجود آمد اما این امر مانع از این نشد که نیروهای نظامی سلجوقی، به رهبری امرای خود، به نبردهایشان در آسیای صغیر ادامه ندهند. آنان در اندک زمانی بخش اعظمی از ناحیۀ سوریه را تا حلب به تصرف نیروهای خویش در آوردند. [39]

ارمنستان در دوران حاکمیت سلجوقیان (ملکشاه و جانشینان او)

مقارن با به سلطنت رسیدن ملکشاه تقریباً تمامی سرزمین های واقع در ماورای قفقاز در محدودۀ قلمرو حکومت سلجوقیان قرار داشت اما هنوز گرجستان به طور کامل در اختیار آنان نبود. بنابراین، یکی از اولین اقداماتی که ملکشاه در صدر برنامه های خود قرار داد تصرف گرجستان بود. او برای این منظور چندین بار به آنجا لشگر کشید و سرانجام در 1080م ارتش سلجوقی به فرماندهی امیر احمد موفق شد سپاه گرجستان را در مرزهای این سرزمین شکست دهد. سپس به سوی ارمنستان حرکت کردند تا قلعه هایی را که هنوز به تصرف آنان در نیامده بود ازآن خویش سازند. طی چندین نبرد و در مدتی کوتاه لشگریان سلجوقی مابقی قلعه های ناحیۀ قارص را نیز به تصرف درآوردند و از این زمان به بعد حکومتی به شکل امیرنشین در ارمنستان ایجاد شد که در ابتدا کاملاً مطیع حکومت مرکزی سلجوقیان بود.

چند سال بعد، رهبران کلیسای ارمنستان برای برخی مذاکرات، نماینده ای به نزد ملکشاه فرستادند. ملکشاه فرستادگان کلیسای ارمنی را با احترام فراوان پذیرفت و با قبول خواستۀ آنان، که کاستن از میزان مالیات تعیین شده بود، طبق فرمانی دستور داد تا کلیسا ها را از پرداخت مالیات معاف کنند. او همچنین برادرزادۀ خویش، قطب الدین اسماعیل، را در مقام امیر تمام سرزمین های اران و ارمنستان منصوب داشت و پس از چندی نیز گنجه را به منزلۀ مرکز این امیرنشین انتخاب کرد. [40]

بر اساس اسناد تاریخی ارمنی، قطب الدین اسماعیل امیری عادل بود که مالیات ها را تعدیل و تمامی کلیساها و دیرهای ارمنستان را از پرداخت مالیات معاف کرد. او همچنین به فرمان ملکشاه به بازسازی شهر ها و روستاهایی پرداخت که در طی جنگ ها آسیب دیده بودند. به این ترتیب، بسیاری از قلعه ها، به ویژه، در شهر های مهمی چون آنی، دوین و ملازگرد، ترمیم و راه های تجاری بازسازی شدند. بناهای نو و متعدد دیگری نیز در برخی از شهر های مهم ارمنستان ایجاد و چندین شهر جدید نیز بنا شد اما به جز چند مورد جزئی، بافت اجتماعی شهرها تغییر نکرد.

در امر زمین داری و شیوۀ مالکیت آن تغییراتی چشمگیر به وجود آمد. تمامی زمین ها و اراضی، که در تملک زمین داران بزرگ ارمنی بود، از تصاحب آنها خارج شد و در اختیار سلجوقیان قرار گرفت. آنان نیز برای ادارۀ این زمین ها به چند شیوه عمل می کردند. برخی از این املاک زمین هایی بود که به همراه مردمان ساکن آن به شخص شاه تعلق می گرفت. شاه و خانوادۀ سلطنتی از محل کشت و برداشت این نوع زمین ها، که خاصه نام گرفته بود، در آمدی کسب می کردند که به خزانۀ سلطنتی انتقال می یافت.

نوع دیگری از مالکیت بر زمین املاکی بود که تحت عنوان اقطاع[41] به سرداران نظامی  و مقامات کشوری دیگر تعلق داشت. این زمین ها اکثراً به دست سرداران سلجوقی تصرف شده بود و جزو املاک شخصی آنها به حساب می آمد. البته، بخش اعظمی  از درآمد این نوع از زمین داری به امیر ایالت پرداخت می شد و امیر نیز موظف بود قسمتی از آن را به منزلۀ مالیات سالانه به خزانۀ سلطنتی ارسال کند. این شیوه زمین داری تا نیمۀ دوم قرن یازدهم میلادی در ارمنستان اعمال می شد لیکن در دورۀ حکومت ملکشاه، در امر زمین داری به شیوۀ اقطاع، تغییراتی اساسی به وجود آمد و محدودیت هایی فراوان برای اقطاع داران در نظر گرفته شد. [42]

در این دوره، ارمنستان به ایالت های متعددی تقسیم شده بود و در هر ایالت، امیری حکومت می کرد. این امرا از میان خویشان و نزدیکان ملکشاه انتخاب می شدند و کاملاً تابع او بودند. در ایالت ها، بعد از امیران، مقامات دیگری نیز در دستگاه سیاسی و نظامی وجود داشتند که هریک عهده دار وظیفه ای خاص بودند، از جمله محتسب، که وظیفۀ نظارت بر داد و ستد و قیمت ها را در بازار بر عهده داشت و بر چگونگی جمع آوری مالیات ها و میزان آنها رسیدگی می کرد. البته، برقراری نظم در شهر و جلوگیری از هرج و مرج در بازارها و محل داد و ستد کالاها نیز برعهدۀ او بود.

در این دوره ادارۀ روستاها را شخصی به نام رییس بر عهده داشت که معمولاً از خود ساکنان روستا انتخاب می شد و ادارۀ قلعه ها و حصارهای نظامی  نیز به برخی از سرداران مهم سلجوقی واگذار شده بود.

ملکشاه در امر تجارت و داد و ستد نیز تغییراتی اعمال کرد از جمله اینکه از میزان مالیات مربوط به بازرگانان کاست و بسیاری از محدودیت های مربوط به داد و ستد کالاها را از میان برداشت. این سیاست ها سبب رفاه و ترقی ارمنستان شد.

بسیاری از متون تاریخی ارمنی بر این باورند که ارمنستان این رفاه را مدیون سیاست و درایت وزیر ایرانی ملکشاه؛ یعنی، خواجه نظام المک بوده[43] لیکن این دوران چندان به درازا نکشید و با کشته شدن خواجه نظام الملک و مرگ ملکشاه به پایان رسید. [44]

پس از ملکشاه فرزندش، برکیارق،[45] به حکومت رسید. او در آغاز کوشید تا تمامی  مخالفان خود را، در دربار حکومت سلجوقی، از میان بردارد. در میان این مخالفان قطب الدین اسماعیل، امیر ارمنستان، نیز قرار داشت. برکیارق به سرعت بر امیر ارمنستان غلبه کرد اما برادرش، محمد،[46] که از مدعیان تاج و تخت شاهی بود، برای تصاحب سرزمین های ارمنستان وارد جنگ با وی شد. در تمامی  این نبردها برکیارق شکست خورد و مجبور شد پیمان صلحی را با برادرش امضا کند که به موجب آن سرتاسر سرزمین های واقع در اران و ارمنستان تحت حاکمیت محمد قرار گرفت.

مقارن با این حوادث داویت، پادشاه گرجستان با استفاده از ضعف پیش آمده در حکومت سلجوقی به ارمنستان لشگر کشید و با سپاه محمد وارد جنگ شد. اگرچه محمد سپاهیان گرجی را شکست داد اما پس از چندی با مرگ وی وضیعت جدیدی در ارمنستان به وجود آمد. [47]

ادامۀ این نبردها نتیجه ای جز تجزیۀ قلمرو سلجوقیان به همراه نداشت و در نهایت، فرمانروایی سلجوقی به سه بخش تقسیم شد: سلاجقۀ کرمان، سلاجقۀ شام و سلاجقۀ عراق، که فرزندان محمد بن ملکشاه بودند. [48] ارمنستان نیز تحت حکومت سلاجقۀ عراق قرار گرفت.

در طی حکومت سلاجقۀ عراق بر ارمنستان، این سرزمین طبق سیاست خاص آنان به چند ناحیه تقسیم شد که هر ناحیه حاکمی جداگانه داشت. این حاکمان اگرچه مطیع دولت مرکزی سلاجقۀ عراق بودند در محدودۀ حکومت خویش به طور مستقل عمل می کردند. پس از اینکه محمد، امیر ارمنستان، به مقام سلطانی رسید فرزند او، ملک، به منزلۀ جانشین پدر سمت امیری ارمنستان را به عهده گرفت. پس از او و به مرور زمان افرادی خارج از خاندان شاهی نیز حکومت نواحی مختلف ارمنستان را در دست گرفتند که هریک در محدودۀ قلمرو خود نوعی حکومت خود مختار داشتند. [49]

شیوۀ زمین داری اقطاع در این دوره وارد مرحله ای نوین شد و اگرچه این نوع از تملک، که به شیوۀ موروثی اداره می شد، به خاندان سلجوقی اختصاص داشت به تدریج و با ضعف دولت سلجوقی از انحصار آنان خارج شد و در اختیار مالکان ارمنی قرار گرفت.

این دوره با تغییرات دیگری نیزهمراه بود. کوچ قبایل ترکمن به نواحی مختلف ارمنستان مجدداً آغاز شد. از آنجا که در این دوره مناطق مختلف ارمنستان به دست امیرانی اداره می شد که در حوزۀ حکومت خود به استقلالی نسبی دست یافته بودند کوچ این قبایل بر خلاف سیاست های استقلال طلبانۀ آنان بود و می توانست عواقب ناخوشایندی را، به ویژه، از نظر تملک زمین هایی که به دست قبایل مذکور اشغال می شد برای مالکان آنها به دنبال داشته باشد خصوصاً، اینکه قبایل ترکمن زندگی چادرنشینی داشتند و از طریق پرورش دام، که نیازمند مراتع وسیع بود، امرارمعاش می کردند.

علاوه بر آنچه گفتیم تغییرات دیگری نیز در شیوۀ مالکیت اقطاع داران به وجود آمد که علت آن درگیری های داخلی دولت سلجوقی و ضعف شدید آن بود. این تغییرات سبب شد تا در اندک زمانی اقطاع داران سلجوقی ارمنستان به مانند گذشته در قالب زمین داران بزرگ وارد عرصه شوند و هریک در قلمرو املاک خویش به ثروت و قدرت سرشاری دست یابند. این امر سبب رقابت شدید آنان با یکدیگر و در نتیجه، شکل گیری جنگ هایی میان آنها شد و از آنجا که هریک از آنان در محدودۀ قلمرو خود سپاهی منظم و متبحر داشتند بعضاً این درگیری ها تا مدت ها ادامه داشت.

به تدریج، ارسال درآمد و میزان مالیات تعیین شده به خزانۀ سلطنتی نیز از سوی اقطاع داران قدرتمند سلجوقی ارمنستان قطع شد و آنها به قدری درگیر مسائل داخلی خود شدند که نسبت به دولت مرکزی سلجوقی کاملاً بی اعتنا بودند. این امر می توانست دولت سلجوقی را با مشکلات فراوانی مواجه سازد زیرا بخش اعظم هزینه های دولت از طریق درآمد حاصل از زمین های اقطاع فراهم می شد. [50]

درگیری های به وجود آمده میان امیران و اقطاع داران قدرتمند شرایط سختی را برای ساکنان ارمنی این نواحی پدید آورده بود. از سویی نیز پادشاه گرجستان موفق شده بود به حاکمیت امیران سلجوقی، که بخش هایی از سرزمین گرجستان را در تصرف داشتند، پایان دهد. این عوامل سبب شد جمعیت انبوهی از ساکنان ارمنستان از جمله هنرمندان، صنعتگران، بازرگانان و حتی برخی از سرداران و خاندان های نظامی  به گرجستان مهاجرت کنند. آنان طی اقامتشان در گرجستان، علاوه بر آنکه موفق به ایجاد نوعی تحول فرهنگی شدند، در اثر کارآمدی نظامی  و سیاسی برخی از خاندان های ارمنی در اندک زمانی توانستند به مقامات بالایی در ارتش و سازمان سیاسی گرجستان دست یابند. جملگی این مسائل به علاوۀ مالیات های سنگینی که پرداخت آن برای طبقات مختلف اجتماع بسیار سخت شده بود علت اصلی شکل گیری روحیۀ مبارزه در برابر امرای سلجوقی ارمنستان در میان خاندان های بزرگ و مردم این سرزمین بود. البته، آنها به خوبی می دانستند که به تنهایی قادر به این مبارزه نیستند و در این راه به یاری حکومتی قدرتمند نیاز دارند و مسلماً در آن زمان تنها گرجستان، پادشاه آن و مهاجران ارمنی ساکن در این سرزمین می توانستند برای مردم ارمنستان مؤثر واقع شوند. [51]

ارتش متحد ارمنیان و گرجیان (پایان حکومیت سلجوقیان بر ارمنستان)

اگر چه از همان ابتدای تسلط سلجوقیان بر ارمنستان میان زمین داران بزرگ ارمنی، که خواهان حفظ استقلال خود بودند، با لشگریان سلجوقی جنگ هایی مقطعی به وجود آمد این نبردها از اواخر قرن دوازدهم میلادی با همراهی ارتش گرجستان وارد مرحله ای نوین شد. در شکل گیری این نبردها خاندان ارمنی زاکاریان نقش اصلی را به عهده داشت. خاندان زاکاریان از اواسط قرن یازدهم میلادی، از نواحی جنوب ارمنستان، به گرجستان مهاجرت کرده بودند. آنها در اندک زمانی در دیوان نظامی  و سیاسی گرجستان نفوذ کردند و به مقامات بالایی دست یافتند تا جایی که پادشاه گرجستان سرزمین هایی را تحت مالکیت آنها قرار داد. خاندان زاکاریان بخش اعظمی از نیروها و خاندان های نظامی  ارمنستان را به سوی خویش جذب کردند و آنها را متقاعد ساختند که در کنار ارتش گرجستان و بر ضد امرای سلجوقی وارد نبرد شوند.

به این ترتیب، نبرد آغاز شد. ارتش گرجستان به فرماندهی سرداران ارمنی توانست در نخستین جنگ های خود برخی از سرزمین های مجاور گرجستان را که تحت سلطۀ گروهی از امرای سلجوقی بود به تصرف درآورد که ادارۀ این مناطق به یکی از مقامات ارشد خاندان های ارمنی سپرده شد.

در 1185م، امیر سارکیس زاکاریان، از چهر های نظامی  برجستۀ این خاندان، به فرماندهی کل ارتش گرجستان انتخاب شد. او به همراهی دو فرزند خود، زاکاره[52] و ایوانه،[53] که آنها نیز فرماندهی بخش هایی از ارتش گرجستان را بر عهده داشتند، بسیاری از مناطق شمالی ارمنستان را از دست امرای سلجوقی خارج ساخت و خود در مقام امیر، ادارۀ این نواحی را بر عهده گرفت.

پس از مرگ امیر سارکیس، فرماندهی ارتش گرجستان به فرزندش، زاکاره، رسید. او در 1196م، به گنجه حمله کرد و بخش هایی از آن را از تصرف حاکم آن، ابوبکر، خارج ساخت. در پی این حمله ابوبکر با لشگریان خود به نبرد سپاهیان گرجی و ارمنی رفت. در جنگ سختی که در دشت های نزدیک گنجه اتفاق افتاد ارتش گرجی ـ ارمنی به فرماندهی زاکاره و ایوانه موفق شدند سپاهیان امیر ابوبکر را شکست دهند و بر گنجه تسلط یابند. پس از چندی نیز روستاها و شهرهای واقع در دشت آرارات را فتح کردند.

در فاصلۀ 1199 ـ 1201م ارتش گرجی ـ ارمنی شهر های مهم آنی و دوین را نیز از حوزۀ حاکمیت امرا خارج ساخت. پس از این پیروزی ها، ملکۀ گرجستان، تامار،[54] حکومت آنی را به زاکاره و امارت دوین را نیز به برادرش ایوانه واگذار کرد. به این ترتیب و به تدریج، نواحی مختلف ارمنستان بار دیگر به دست حاکمان ارمنی اداره شد. [55]

پس از آنکه ارتش گرجی ـ ارمنی موفق به باز پس گیری آنی و دوین از امیر سلجوقی شد در اندیشۀ فتح قارص برآمد. در این زمان، در بخش هایی از آسیای صغیر، سلاجقه روم،[56] به سرکردگی رکن الدین سلیمان دوم،[57] حکومت را دردست داشتند و این تصمیم ارتش گرجی ـ ارمنی خطری جدی برای آنان محسوب می شد. به همین دلیل رکن الدین سلیمان طی نبردی در 1205م ارتش گرجستان را شکست داد و گرجی ها مجبور شدند برای مدتی از برخی مواضع خود در ارمنستان عقب نشینی کنند.

ارتش گرجی ـ ارمنی طی نبردهای متعدد تا 1207م نواحی قارص و ملازگرد و قلعه های واقع در آن را نیز فتح کرد. سپس، رهسپار رودخانۀ ارس شد و برخی از قلعه های واقع در مجاورت آن را نیز، که در دست نیروهای سلجوقی بود، باز پس گرفت. [58]

به این ترتیب، تا اواخر 1225م، اکثر نواحی ارمنستان، که در دست امرای سلجوقی بود، به دست نیروهای گرجی ـ ارمنی فتح و حاکمیت آنها، از سوی ملکۀ گرجستان، به خاندان ارمنی زاکاریان واگذار شد. جملگی این عوامل به مثابۀ پایان حکمرانی مطلق180 سالۀ سلجوقیان بر ارمنستان بود.

از این پس، خاندان زاکاریان حکومت ارمنستان را در دست گرفتند. آنان ارمنستان را به شیوۀ فئودالی و کاملاً مستقل اداره می کردند اما مسلماً از لحاظ سیاسی و نظامی  ارمنستان جزئی از پادشاهی گرجستان به شمار می آمد. بر اساس اسناد تاریخی ارمنی پادشاهی گرجستان حکومتی مستبد و خودکامه نبود و ارمنستان بر طبق قوانین و حقوق مساوی با سرزمین گرجستان اداره می شد. البته، این امر ناشی از آن بود که بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی گرجستان در اختیار ارمنیان بود. این مسئله را نیز نباید از نظر دور داشت که زاکاریان ها نتوانستند بر همۀ نواحی و ولایات ارمنستان دست یابند و برخی مناطق ارمنستان، از جمله استان واسپوراکان، همچنان در اختیار امرای سلجوقی باقی ماند. این وضیعت تا ورود ترکان عثمانی به عرصۀ تاریخ ارمنستان، که مناطق مختلف این سرزمین  به دست آنان تصرف شد، ادامه داشت. [59]

منابع:

ابن اثیر، عزالدین. الکامل. ترجمۀ ابوالقاسم حالت. تهران:شرکت چاپ و انتشارات کتب ایران، 1355، ج9.

بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ.ترکستان نامه. ترجمۀ کریم کشاورز. تهران: بنیاد فرهنگی ایران، 1352،ج1.

بیات،عزیز الله. کلیات تاریخ ایران. تهران: مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی، 1370.

بیهقی، ابوافضل. تاریخ بیهقی. به اهتمام غنی و فیاض. تهران: چاپخانۀ بانک ملی، 1324.

راوندی، ابوبکر، راحت الصدور. به اهتمام محمد مشیری.تهران: کتاب های جیبی، 1357.

عنصر المعالی، کیکاووس بن اسکندر. قابوسنامه. به کوشش سعید نفیسی. تهران: فردوس، 1385.

مانوکیان، آرپی. (( آنی اسطوره ای ناکام)). پیمان. س12. ش46. زمستان1387.

ـــــــ. (( آنی اسطوره ای خاموش)). پیمان. س13. ش47. بهار 1388.

مستوفی،حمدالله. تاریخ گزیده. به کوشش عبدالحسین نوایی. تهران: امیرکبیر، 1339.

نیشابوری، ظهیر الدین. سلجوقنامه. به اهتمام اسماعیل افشار. تهران: کلالۀ خاور، 1332.

پی نوشت ها:

1ـ نوشتار حاضر بر آن است تا به بررسی تاریخ ارمنستان در طی جنگ های درازمدت سلجوقیان بپردازد. در این خصوص سعی کرده ایم تنها جنگ ها و فتوحات سلجوقیان و بخشی از دورۀ حاکمیت آنان را در ارمنستان مدنظر قرار دهیم و از پرداختن به تاریخ مفصل ارمنستان و سلسله سلجوقی خودداری ورزیده ایم.

2ـ کارشناس ارشد تاریخ، محقق و مدرس دانشگاه.

3ـ یکی از بزرگ ترین خاندان های ارمنستان که با نبوغ سیاسی خود موفق شدند به سلطه اعراب در ارمنستان پایان دهند و حکومتی مستقل به وجود آورند که به مدت دو قرن با خودکامگی تمام و به صورت یکپارچه به حیات خود ادامه داد.

Gagik 4ـ

Hovhanes Sembat 5ـ

Ashot 6ـ

7ـ این شهر، به شهر چهل دروازه و 1001 کلیسا مشهور بود و علاوه بر داشتن اهمیت فرهنگی، مرکزی تجاری نیز محسوب می شد و شرق را به غرب و اروپا پیوند می داد. ر.ک : آرپی مانوکیان، (( آنی اسطوره ای ناکام))، پیمان، س12، ش 46 (زمستان 1387): 64ـ89؛ همو، (( آنی اسطوره ای خاموش))، پیمان، س13، ش47 (بهار 1387) : ص 71ـ93.

Mateos Ourhaietsi, Jamanakagerootiun (Yerevan: Hayasdan, 1973), p. 7&8.5 8ـ

Areisdakes Lasdivertsy, Badmootiun (Yerevan :Hayasdan, 1971), p. 32-38, 61, 82.1 9ـ

Ourhaietsi, ibid, p.79.2 10ـ

11ـ حاکم شهرهای گنجه و دوین، از خاندان شدادیان. او بعدها از سلجوقیان حمایت کرد و به منزلۀ امیر سلجوقی به حکومت آنی تعیین شد.

12ـ عزالدین ابن اثیر،الکامل، ترجمۀ ابوالقاسم حالت (تهران: شرکت چاپ و انتشارات کتب ایران، 1355)، ج9، ص 598.

Vahram Bahlavouny 13ـ

Constantin Monomaque 14ـ

Lasdivertsy , ibid , p. 58-62.15ـ

Ourhaietsi, ibid, p. 90-102. 16ـ

17ـ طغرل بن میکائیل بن سلجوق (429ـ 455 ق)، مؤسس سلسلۀ سلجوقی که پس از شکست سلطان مسعود غزنوی، در نبرد دندانقان، بر تخت سلطنت نشست. او موفق شد متصرفات بسیاری به دست آورد و به فرمان خلیفۀ وقت، القائم، ملقب به رکن الدوله ابو طالب یمین امیرالمؤمنین، شد. ر.ک: ظهیر الدین نیشابوری، سلجوقنامه، به اهتمام اسماعیل افشار (تهران: کلالۀ خاور، 1332).

18ـ ابوافضل بیهقی، تاریخ بیهقی، به اهتمام غنی و فیاض (تهران: چاپخانۀ بانک ملی، 1324)، ص 526 ـ 628.

19ـ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان نامه، ترجمۀ کریم کشاورز (تهران: بنیاد فرهنگی ایران، 1352)، ج1، ص101.

Devein 20ـ

از شهرهای نظامی ارمنستان که مدتی نیز پایتخت این کشور بود. این شهر از دورۀ سلطۀ اعراب بر ارمنستان به شهری کاملاً نظامی تبدیل و در آن پادگان ها و مستحکمات نظامی فراوان ایجاد شد.

  1. Mannandian, Knnakan desootiun Hai joghoverti badmootian(yerevan:Sovedakan Haiasdani Gidakan 21ـ Akademia,1960) vol.3, p. 39.

Lasdivertsy, ibid, p. 64&65. 22ـ

Arzen 23ـ از شهرهای ثروتمند ارمنستان که از دیرباز مرکزیتی تجاری داشت و علاوه بر آنکه ساکنان آن دارای ثروتی سرشار بودند خزانه های فراوان طلا و نقره نیز در این شهر وجود داشت. آرزن در این دوران شهری رومی محسوب می شد و اگرچه در محدودۀ قلمرو فرمانروایی بیزانس قرار داشت ساکنان آن از اهالی روم بودند.

Ourhaietsi, ibid, p. 102&103. 24ـ

Leo, Yerkerei Joghovatzoo (yerevan: Hayasdan hradarkchootiun, 1967) vol. 2, p. 700&701.25ـ

Mannandian, ibid, vol.3, p. 46-48. 26ـ

Lasdivertsy, ibid, p. 88-102. 27

28ـ عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر، قابوسنامه، به کوشش سعید نفیسی (تهران: فردوس، 1385)، ص226ـ 228.

Aghaian And Others, Hai Joghoverti badmootiun(Yerevan: Haikakan Sovedakan Akademia, 1976) vol.3, p.452-456.29ـ

30ـ آلب ارسلان بن چغری (455ـ465 ق)، که به یاری وزیر دانشمند خود، خواجه نظام الملک، به تخت سلطنت نشست، طی چند سال موفق شد قلمرو حکومت خویش را تا سواحل دریای مدیترانه گسترش دهد.

31ـ  ر.ک: حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی( تهران: امیرکبیر، 1339).

32ـ جلال الدین ملکشاه بن آلب ارسلان (465ـ485  ق)، پس از مرگ پدرش قدرت را در دست گرفت و موفق شد قلمرو سلجوقیان را تا حلب توسعه دهد و بسیاری از شهرهای مهم درۀ علیای فرات را، که در دست حکومت بیزانس بود، ازآن سلجوقیان سازد.

33ـ از دانشمندان و نویسندگان قرن پنجم قمری. او در زمان آلب ارسلان به مقام وزارت منصوب شد و به مدت سی سال، تا زمان حکومت ملکشاه، عهده دار این مقام بود. پس از چندی ملکشاه او را از وزارت عزل کرد و چیزی نگذشت که خواجه نظام الملک در نزدیکی نهاوند به دست یکی از فداییان فرقۀ اسماعیلیه کشته شد. معروف ترین اثر وی کتاب سیاست نامه یا سیر الملوک است.

Mannandian, ibid, vol. 3, p. 59. 34ـ

Ourhaietsi, ibid, p.148-158. 35ـ

Aghaian and others, ibid, p.459. 36ـ

Romanous Diaganous 37ـ

Tadeos Hakopian, Badmakan Haiasdanei Kaghakner (Yerevan: Haiasdan heradarakchoutiun, 1987)p. 8 – 23. 38ـ

Mannandian, ibid, vol. 3, p.65. 39ـ

Ourhaietsi, ibid, p.240. 40ـ

41ـ نظام اقطاع یا واگذاری و اجارۀ املاک خالصۀ سلطان به امیران و منسوبان پادشاه، که از مدت ها قبل در دستگاه خلفا سابقه داشت، در دوران فرمانروایی سلاجقه در سراسر قلمرو آنان رواج یافت.

42ـ لازم به ذکر است این تغییرات با درایت خواجه نظام الملک و برای جلوگیری از تجزیۀ حکومت سلجوقی توسط اقطاع داران مستبد در کل قلمرو حکومت سلجوقی اعمال شد.

43ـ Ourhaietsi, ibid, p.240-242.

44ـ ابوبکر راوندی، راحت الصدور، به اهتمام محمد مشیری (تهران: کتاب های جیب، 1357) ص134.

45ـ رکن الدین ابوالمظفر برکیارق (485ـ 498 ق).

46ـ غیاث الدین ابوشجاع محمد (511 ـ552 ق).

Aghaian And Others, ibid, p.464-466. 47ـ

48ـ عزیز الله بیات، کلیات تاریخ ایران (تهران: مؤسسۀ مطالعات و انتشارات تاریخی، 1370)، ص250ـ252.

Ourhaietsi, ibid, p.348-350.49ـ

Aghaian And Oth, ibid, p.300-303. 50ـ

Ourhaietsi, ibid, p.356-35751ـ

Zakareh 52ـ

Ivaneh 53ـ

Tamar 54ـ

55ـ این امر را نباید نادیده انگاشت که اگرچه حکومت نواحی مختلف ارمنستان در این دورۀ خاص به امرای ارمنی واگذار شد در حقیقت این نواحی تحت سلطۀ پادشاهی گرجستان قرار داشت.

56ـ گروه دیگری از سلاجقه که بین 240ـ707ق در بخش هایی از آسیای صغیر حکومت می کردند. مؤسس این گروه سلیمان قتلمش بود.

57ـ پسر عزالدین (596 ـ600 ق)

58ـ در مورد جزئیات این جنگ ها اسناد و مدارک تاریخی چندانی در دست نیست و به جز مورخ ارمنی، ساموئل آنتسی و چند منبع گرجی، که تنها به بیان تاریخ و شرح جزئی این نبردها پرداخته اند، اسناد دیگری موجود نیست. ر.ک:

Samouel Anetsei, Havakmoonk ei grots Badmagrats(Vagharshabad: Vagharshabadei debaran, 1893).

Parsamian and others, Hai Joghoverti Badmootiun (Yerevan :loois ,1965) vol. 2, p. 97-102. 59ـ

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52
سال چهاردهم | تابستان 1389 | 224 صفحه
در این شماره می خوانید:

مراسم بزرگداشت کارشناسان و مجموعه دار اسکناس،سکه و تمبر،ادیک هوانسیان

نویسنده: نارک هارطونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 مراسم بزرگداشت ادیک هوانسیان، کارشناس و مجموعه‌دار اسکناس، سکه و تمبر به  منظور تجلیل از زحمات و فعالیت های وی،...

سمینار جمهوری ارمنستان 2010 تجارب پیشین – چشم انداز فرارو

نویسنده: کارینه داودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 سمینار بین المللی جمهوری ارمنستان 2010، تجارب پیشین ـ چشم انداز فرارو با همکاری بنیاد مطالعات قفقاز دانشگاه تهران،...

خاندان پزشکان بُختیشوع در قلمرو خلفای عرب

نویسنده: هاروتیون میناسیان / ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52  اشاره روانپزشک، دکتر هارتیون میناسیان، در 1952م، در ایروان، در خانواده ای پزشک...

اولین اسناد و کتاب های حقوقی ارمنی

نویسنده: گارگین فتائی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 هر جامعه و تمدنی برای ایحاد صلح و آرامش، در بین اقشار گوناگون مردم، نیازمند به برقراری روابط حقوقی در بین اعضای...

کلیسای حضرت مریم ریحان آباد

نویسنده: بهروز خان محمدی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 به فاصلۀ حدود دو کیلومتری از مرکز ارومیه محلۀ ریحان آباد واقع شده است. این منطقه، که بر اساس بررسی های محلی به...

اسکناس های اولین جمهوری ارمنستان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 پس از انقلاب های 1917م و فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، فرصتی برای ملل تحت کنترل آن امپراتوری در آسیای میانه، جنوب...

زیربناهای نظری مرام نامه فدراسیون انقلابی ارمنی

نویسنده: کارن خانلری / ترجمه: سرکیس مگردیچیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 به مناسبت صد و بیستمین سالگرد تأسیس حزب داشناکسوتیونزیربناهای نظری مرام نامۀ  فدراسیـون...

نگاهی به تاثیرات متقابل زبان های ارمنی و فارسی

نویسنده: واهه آراکلیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 تأثیرات متقابل زبانی ملت های هم جوار در ادوار مختلف تاریخی از لحاظ تنوع دارای تفاوت های زیادی است و به منزلۀ پیامد...

نقش کلیسای ارمنی در تداوم استمرار هویت ارمنیان

نویسنده: فرحناز توکلی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 ارمنیان به منزلۀ قومی باستانی و دارای فرهنگ و تمدن، با وجود فراز و نشیب های فراوانی كه در طول تاریخ پشت سر...

پیشینه ایرانشناسی در ارمنستان

نویسنده: آناهید یحیی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 اشاره آناهید یحیی مسیحی فارغ التحصیل رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه علامۀ طباطبایی، کاردانی زبان و ادبیات ارمنی...

پایان یک قرن سکوت

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 پس از یک قرن سکوت، باردیگر آیین مذهبی در کلیسای صلیب مقدس جزیرۀ آختامار برگزار شد، بار دیگر نوای دلنواز سرودهای...

بازمانده ای از انهدام فرهنگی

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 پس از گذشت 95سال، در 28 شهریور 1389، دولت ترکیه به ارمنیان اجازه داد تا در کلیسای صلیب مقدس، در جزیرۀ آختامار،[1]...

مجموعه رهبانی استپانوس قدیس در متن معماری کلیسای ارمنی

نویسنده: پیونیک سیمونی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 52 به علت حضور تاریخی دو قوم مسیحی ارمنی و آشوری، در محدودۀ جغرافیایی ایران امروز، کلیساهای متعددی در جای جای آن به...