نویسنده: روبرت بگلریان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37

مقدمه

جدای از اینکه ارامنه ملیّت چه کشوری را دارند و شهروند چه حکومتی هستند، زبان ارمنی برایشان ارزشی ویژه دارد و ارج گذاری و احترام به آن واجب است. البته، این خصیصه ای است که همۀ ملل و اقوام دارند و برای حفظ ویژگی ها و خلوص زبان خود تلاش می کنند. همهٔ ما می دانیم که گرچه زبان ها و فرهنگ ها از یکدیگر تغذیه می کنند و در روند شدن و ساختن خود نمی توانند این فرایند پویا را مانع شوند لیکن تلاش می کنیم تا همواره کلیّت ساختار زبانی مان را، که بخش جدا ناشدنی هویت فرهنگی مان است، حفظ کنیم.

در کنار زبان، داشتن خط ویژهٔ مختص هر قوم نیز اهمیتی غیرقابل انکار دارد. تجسم بخشیدن به انواع اظهارات و بازنمایی زبان گفتاری بدون داشتن خط ممکن نیست و اصولاً، ادای احساسات و تفکرات و عقاید جز زبان به رسانه ای ماندگارتر و فراگیرتر نیاز دارد. خط و واسطهٔ درج آن این کارکرد را به انجام رسانده اند.

اهمیّت خط و کتابت تا بدان حد است که اساساً آغاز تاریخ را با آغاز ابداع خط یکسان دانسته اند. در واقع، وقتی صحبت از زمان پیش از تاریخ می شود منظور دورانی است که هنوز بشر خط را اختراع نکرده و به این ابزار مقدس مجهز نشده بود. در تعریف های ارائه شده از ملت یا قوم نیز، با لحاظ کردن تفاوت های محتوایی این دو مفهوم، بر نقش محوری زبان در هویت ملل و اقوام تأکید می شود.

از آنجا که فرهنگ تنها در صورت حفظ و انتقال بارور می شود و قابلیت استمرار حیات ملت یا قوم را فراهم می سازد جوامع انسانی نیازمندند تا عناصر مختلف زندگی و تمدن خود را در قالب آثار مختلف هنری، نمادها، سنن، آیین ها، باورها و ارزش های اخلاقی و دینی به نسل های مختلف خود منتقل کنند. به همین علت زبان و خط برترین ابزار و رسانه محسوب می شوند.

ارامنه نیز در طی چند هزار سال حیات فرهنگی و تمدنی خود از این امر مستثنی نبوده اند لیکن چرا در نزد آنان بحث از ابداع خط مطرح می شود؟ چرا برخلاف دیگر تجربه های بشری، آنها که میراث دار فرهنگی کهن بوده اند این ابداع را به تعویق انداخته اند؟ ابداعی که نه تنها آنها را به عصری جدید رهنمون شد بلکه نقطهٔ عطفی در تاریخ و فرهنگ و تقدیرشان پدید آورد.

برای یافتن پاسخ هایی در خور، که البته هنوز همهٔ آنها کامل نیستند، ناگزیر از بررسی تاریخ و به ویژه، تاریخ دو سه قرنی هستیم که به سال 405 میلادی، سال ابداع حروف ارمنی، ختم می شود. البته، از میان این چند قرن نیز، دوره ای که ارامنه مسیحیت را به منزلهٔ دین رسمی خود برگزیدند؛ یعنی، سال 301 میلادی تا سالی که مبداء ابداع حروف ارمنی محسوب می شود ( 405میلادی) اهمیتی در خورِ توجه دارد.

نگاهی به تاریخ

در دهه های پرتلاطم قرن اول میلادی، ارمنستان همواره عرصهٔ رقابت های سهمگین همسایگانش، به ویژه توطئه های مداوم رومیان بود. شاید، به همین دلیل بود که روابط خوبی بین ارامنه و دولت همسایهٔ آنها، پارتیان (اشکانیان)، ایجاد شد (گرچه در قرن های بعدی و به خصوص، پس از سر کار آمدن ساسانیان مسائل تلخ و دردآوری در این رابطه به وجود آمد) و ارمنستان، که پشت گرم به قدرت ایران بود، به سنگری مستحکم در برابر دست یابی رومیان مبدل شد.

نضج گیری پادشاهی جدید ارمنی (پادشاهی آرشاگونی یا اشکانیان ارمنی) به زمان استقرار تیرداد، برادر ولاخش یا بلاش اشکانی، در ارمنستان باز می گردد. در سال 66 میلادی با همهٔ زیاده خواهی های رومیان و دروغ پردازی های مورخان آنان پس از پنج دههٔ پرتنش پادشاهی قدرتمندی بر اریکهٔ ارمنستان تکیه زد و بنیان حکومت اشکانیان ارمنستان را بنا نهاد. ارمنستان به دورهٔ جدیدی از سازندگی پای نهاد و جلوه های نوینی از فرهنگ و تمدن نمود پیدا کردند. در این دوره، اگرچه بلاش هدف جذب ارمنستان در امپراتوری را دنبال می کرد اما تیرداد به پادشاهی مستقل و ارمنی مآب تبدیل شد و حتی وارثان بعدی این تاج و تخت نیز از هیچ کوششی برای حفظ استقلال و نگاهبانی از فرهنگ خود فروگذار نکردند.

حکومت تیرداد اول در 88 میلادی پایان یافت. ساناتروک، جانشین وی، نیز تا 109 میلادی حکومت کرد که دوران حکومت او هم با گسترش مرزها و پیش رفت کشور توائم بود. بعد از ساناتروک، ارمنستان هفت سال پرتلاطم را گذراند که در این سال ها موضوع مورد منازعهٔ اشکانیان و رومیان بود. به دنبال این منازعات، در 115 میلادی، سزار ترایانوس بر ارمنستان دست یافت، سرزمین پارت ها را هم در نوردید و تا بابل پیش رفت. در117 میلادی، با مرگ ترایانوس و در پی شورش عظیمی که درگرفت، واقارش اول (بلاش یا ولاخش)، فرزند ساناتروک، به حکومت رسید. او نیز چون پدرانش سعی در تثبیت حکومت و توسعهٔ کشور داشت و سیاستی مستقل در پیش گرفت که مورد پذیرش ایرانیان و رومیان نبود.

دهه های بعدی نیز برای ارمنستان سراسر درگیری، توطئه، مناقشه، و کشاکش قدرت ها بود و کشتی سیاست ارامنه به اجبار در گرداب مطامع و زیاده طلبی رومیان دوران می کرد و گاه به امواج خروشان تمایلات و امنیت طلبی یا توسعه طلبی ایرانیان در می غلتید؛ مثلاً، زمانی که در نیمهٔ قرن دوم آلان های قفقاز جانی دوباره گرفتند و مجدداً، به سمت کشورهای جنوب کوه های قفقاز حرکت کردند وحشت روم را فرا گرفت و قدرت ارمنستان اهمیتی ویژه یافت تاجایی که امپراتوری روم منابع مالی هنگفتی در اختیار دربار ارمنستان قرار داد تا سپاهی برای محافظت از گذرگاه های قفقاز تشکیل دهد و آن را تجهیز کند. برعکس، هرگاه سپاه روم به سمت ایران حرکت می کرد و سودای دست درازی به خاک ایران را داشت آنگاه ثبات و پایداری و توانمندی ارمنستان خواسته و الویت ایران می شد.

با وجود همهٔ این نوسانات در روابط دو کشور، آغاز سلطهٔ ساسانیان ( 224میلادی) آبستن تحولاتی ژرف در این رابطه بود. در کنار شرایط سیاسی بین المللی، رقابت امپراتوری ها و واقعیت های جغرافیایی و ژئوپلتیکی دو عامل دیگر نیز نقشی جدید و نافذ در نوع رویکرد ساسانیان به ارامنه داشتند: یکی، شدت گرفتن خصیصه های دینی در نزد ساسانیان، که البته شکلی ایدئولوژیک یافت و دین در خدمت سیاست قرار گرفت و دوم، این نکته که به هر حال پادشاهان یا حاکمان ارمنستان منشعب از اشکانیان ایران بودند؛ یعنی، دشمنی که با قساوت و جدیت از صحنهٔ حکومت ایران اخراج شده بود. پس، به تبع این قضیه هیچ گاه نمی توانستند مورد اعتماد ساسانیان باشند و می بایست کاملاً تحت سلطه قرار می گرفتند و سرکوب می شدند.

اصولاً، این امر در راستای سیاست تمرکزگرایی ساسانیان و ایجاد حکومت مرکزی ای نیرومند بود. دلایل فوق کفایت می کرد تا برای دو قرن رفتار دولت ساسانی را نسبت به ارمنستان جهت دهی و نبردی بی انقطاع را برای سرنگونی تاج و تخت ارامنه هدایت کند.

در دهه های بعدی قرن سوم میلادی، کشاکش ها و جا به جایی پادشاهی بین ارامنه و شاهزادگان دربار ایران، که از سوی ساسانیان به پادشاهی ارمنستان منصوب می شدند، ادامه یافت تا اینکه در298، بعد از شکست نرسه، شاه ساسانی و امضای عهدنامهٔ تیسفون، تیرداد سوم یا کبیر، به طور نهانی به سلطنت رسید و تا 330 میلادی، پادشاهی کرد. در دوران او بود که مسیحیت به منزلهٔ دین رسمی پذیرفته و تثبیت شد. اگر چه بررسی فرایندی که باعث شد ارامنه اولین ملتی باشند که (در301 م) مسیحیت را رسماً پذیرا شوند خود می تواند ابعاد دیگری از نحوهٔ تعامل ایران، روم و ارمنستان را روشن کند لیکن دو مطلب قابل ذکر است: اول آنکه در زمان تیرداد سوم و حتی قبل از او فئودالیسم ارمنی، که در ساختار قدرت با ناخارارها یا امیران مشخص می شد، قدرت یافته و اراضی تحت قیمومیت و سلطهٔ آنان گسترش یافته بود. آنها به هر حال حکومت مرکزی را چندان خوش نداشتند و مخصوصاً، در نواحی مجاور مرزهای کشور، با توجه به قدرتی که از نظر اقتصادی و نظامی پیدا کرده بودند ارتباط هایی با همسایگان قدرتمند داشتند و تمایلات گریز از مرکز از خود بروز می دادند. دوم آنکه، مشکلاتی از این نوع و بحران های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دهه های پیشین و رویکرد به شدت دینی و ایدئولوژیک ساسانیان جداً ایجاب می کرد که مردم و کشور ارمنستان منبع جدیدی از باورها، اعتقادات و اخلاق در اختیار داشته باشند؛ ایدئولوژی یا دینی که همه را حول محوری استوار از هنجارها و نهادها متحد سازد و به ویژه، دورنمایی از زندگی بهتر و معنای زندگی به دست دهد. دین مسیحی تمامی این خصوصیات را داشت.

در روند پذیرش مسیحیت از سوی ارامنه، اسطوره و تاریخ در هم تنیده شده اند. به طور مسلم، پیش از پذیرش رسمی مسیحیت، این دین از دهه های اولیهٔ میلادی در میان ارامنه رواج یافته بود و به مرور به تعداد پیروانش افزوده می شد اما سرانجام این گریگور روشنگر بود که به جد برای قبولاندن این دین تلاش کرد. او که نَسَبش به پارتیان می رسید و پدرش بنا بر روایات عامل قتل خسرو اول، پدر تیرداد سوم، بود همچون تیرداد زندگی پرفراز و نشیبی را طی کرد تا بعدها هر دو در دربار ارمنستان به هم رسیدند.

شکی نیست تصمیمی که گرفته شد بسیار با اهمیت بود ولی بعید است که این تصمیم بدون پیش زمینه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی گرفته شده باشد. به این ترتیب، تیرداد مسیحیت را دین رسمی اعلام کرد. طبعاً، گسترش و تبلیغ آن چندان هم به آرامش صورت نگرفت گرچه گفتیم که دین جدید به مرور بین طبقات مختلف مردم گسترش یافته بود ولی به هر حال قوهٔ قهریه نیز نقش خود را ایفا می کرد. آنچه مهم است اینکه در فرایند استقرار مسیحیت بسیاری از آثار تمدنی و فرهنگی و احیاناً مکتوب نابود شدند یا ضربات جبران ناپذیری بر آنها وارد آمد.

در تمام قرن چهارم، ارمنستان عرصهٔ رقابت و هستهٔ اصلی منازعات میان ساسانیان و رومیان بود و تا پایان عهد ساسانی نیز همین نقش را داشت. بیشتر پیچیدگی و اهمیت وضع ارمنستان برای هر دو طرف به علت موقعیت راهبردی و اقتصادی آن بود که نقش میانگیر یا سر ضربه گیر را میان ایران و روم ایفا می کرد.[2]

روند مداوم درگیری ها، توطئه ها و خیانت ها و البته، جنگ های ایران و روم، که گفتیم عرصهٔ آنها خاک ارمنستان بود، در نهایت با انعقاد پیمان 387 میلادی بین دو قدرت و با تقسیم ارمنستان شکلی دیگر به خود گرفت. بخش غربی ارمنستان به روم رسید، که در دورهٔ کوتاهی پادشاهیِ آرشاک سوم را به خود دید و بعد از مرگ وی، تماماً تحت سلطهٔ رومیان درآمد و بخش شرقی تحت ادارهٔ خسرو چهارم بود که بعد از توطئه ها و نارضایتی مجدد ناخارارها از سلطنت خلع و به قلعه یا زندان فراموشی (انوشبرد) فرستاده شد و از آنجا که ساسانیان هنوز در مورد انحلال قطعی پادشاهی ارمنستان مردد بودند ورام شابوه (بهرام شاپور)، برادر خسرو چهارم، را به پادشاهی پذیرفتند، که تا 414 میلادی شاه ارمنستان بود و در مقام پادشاه ماقبل آخر سلسلهٔ اشکانیان ارمنی 25 سال حکمرانی کرد.

دوران حکومت او نیز گرچه با نوسان های سیاسی عجین و او نیز وارث تنش ها و ناملایمات پیشین بود، که بعد از وی هم ادامه یافت، دورانی بود که به واسلطهٔ درایت و سیاستمداری او کشور رنگ آرامش و توسعهٔ نسبی به خود دید. ورام شابوه، که تجربه های پیشین را پیش روی داشت و چون پدرانش بار دیگر نظاره گر خَلَجان های سیاسی ـ اداری فئودالیسم گریز از مرکز بود، پی برد که وی نیز همچون تیرداد سوم، که با پذیرش و مستقر ساختن مسیحیت نقطهٔ عطفی در تاریخ و فرهنگ ارمنی پدید آورد، نیازمند اندیشه و پدیده ای فرهنگ ساز و تحول برانگیز است؛ عاملی هویت بخش، عاملی که نه فقط به اشراف و نخبگان و روحانیان که به عامهٔ مردم هویت دهد و چهره ای متمایز از فرهنگ های دیگر به فرهنگ ملت بخشد. این امر بدون همکاری مراجع روحانی، که کلید دار فرهنگ و ادب و دین بودند، ممکن نمی شد و البته، ساهاک (کاتولیکوس یا جاثلیق) نیز به همین رأی رسیده بود و خطر گسیختگی فرهنگی، اداری و حکومتی را به عینه مشاهده می کرد.

روایت تاریخ چنین است که ماشتوتس مقدس و ساهاک پارتِو پیشنهاد ابداع حروف ارمنی را به شاه دادند و او نیز فوراً پذیرفت و حتی خبر وجود حروفی ارمنی را به اسقفی آشوری داد. جدای از اینکه پیشنهاد یا ابتکار این کار از طرف چه کسی بوده، مشخص است که اولاً فضای ذهنی برای این امر آماده بود و تصمیم مهمی اخذ شد و ثانیاً بدون ارادهٔ مشترک مرجعیت سیاسی و شخص پادشاه و مرجعیت دینی این مهم ممکن نمی شد.

مسروپ ماشتوتس مقدس و ابداع حروف ارمنی

در دورانی که وصف آن گذشت، نبرد دیگری نیز جریان داشت که نبردی فرهنگی بود. بسیاری از ناخارارها هنوز سودای دین قدیم و دوران شرک را در سر داشتند و بسیاری از ناخارارهای دیگر نیز هنوز در فکر جذب نهایی در ایران و روم بودند. در آن زمان، پیام مسیحیت به زبان های سریانی و یونانی عرضه می شد و عامهٔ مردم از درک بسیاری از مفاهیم و پیام های این دین محروم بودند و زبان، این ابزار قدرت و دانش، در اسارت نخبگان و روحانیان غیر ارمنی بود و روحانیان ارمنی نیز اسیر زبان بیگانه یا حروف زبان بیگانه بودند.

مسروپ ماشتوتس زادهٔ طبقه اشراف نبود. حدود 362 میلادی، در روستایی در ولایت تارون، به دنیا آمد و با زبان یونانی و فرهنگ هلنی آشنا شد. در مقام دبیر در دربار اشکانی خدمت و بعدها نیز در امر حکومت و نظامی گری تجربه های نظری و علمی کسب کرد. سپس، به سلک روحانیت در آمده و برای تبشیر و تبلیغ مسیحیت، با یارانش به واسپوراگان (حوالی دریاچهٔ وان) و سرزمین سیونیک (نواحی جنوب ارمنستان فعلی) رفت. در خلال همین فعالیت های مذهبی بود که پی به وضع مردم برد و اندیشید که مردم را تنها با موعظه و دعا نمی توان هدایت کرد. توجه داشته باشیم که در بخش غربی و مجاورت بیزانس زبان یونانی و در بخش شرقی زبان سریانی یا آشوری در دنیای مراودات و ادبیات دینی و فرهنگی تفوق و غلبه داشتند. به همین دلیل او به واقارشاپات، پایتخت وقت، رفت و به حضور جاثلیق ساهاک رسید و پیشنهاد تلاش برای ابداع حروف ارمنی را داد. او تأکید کرد که هیچ ملت و قومی بدون زبان و کتابت و ادبیات مختص به خود و تبلور بخشیدن به هویت فرهنگی اش و فرهنگ آفرینی نمی تواند به حیات خود ادامه دهد و محور تمامی موارد مذکور را وجود خط ویژهٔ آن قوم یا ملت دانست.

تلاش های مسروپ ماشتوتس (که بعدها در زمرهٔ مقدسان کلیسای ارمنی قرار گرفت) با حمایت های دو چهرهٔ برجستهٔ سیاسی و دینی پیش گفته همراه و پس از اینکه معلوم شد حروف نزد دانیل آشوری حروف ارمنی نیستند و از حیث انطباق با هجاهای زبان ارمنی نارسا هستند، ماشتوتس موفق به ابداع حروف ارمنی شد.

به این ترتیب، او به یِدِسیا از مراکز مهم علمی وقت و سپس، به آمِد (دیاربکر فعلی) رفت و با مطالعهٔ منابع مختلف و جدیتی که به خرج داد 36 حرف الفبای ارمنی را ابداع کرد (که در قرن های بعدی دو حرف اُ و ف هم به آنها اضافه شد). حروفی که واجد نوشتن تمامی هجاهای ارمنی هستند و به طور افقی از چپ به راست نوشته می شوند.

تاریخ ابداع حروف ارمنی را 405 میلادی دانسته اند و البته، برخی نیز 393 میلادی را سال اصلی ابداع آنها می دانند. هر دوی این محاسبه ها به نحوی از مفاد کتاب زندگی مسروپ ماشتوتس نوشتهٔ کوریون، شاگرد وی و یا از حواشی و ملحقات دست نوشته های آن کتاب به دست آمده اند. آنچه در اینجا مدّ نظر ماست در اصل اهمیت این کار بزرگ و اهمیت نگاه فراگیر و تعیین کنندهٔ بانیان آن و تائژیر آن در روند آتی تاریخ و فرهنگ ارمنی است.

نگاهی به پیامدها و نتایج ابداع حروف ارمنی

نقش مسروپ ماشتوتس نزد ارامنه و کار وی نقشی مهم و کاری سترگ و دوران ساز محسوب می شود. کاری نبوغ آمیز و برخاسته از نگاهی جامع و بصیرتی فراگیر و در واقع فراانسانی. در واقع، با این کار ضربه ای که در بدو گسترش مسیحیت وارد آمده بود جهتی دیگر یافت هم دین و آموزه های آن به نحوی نو قابلیت طرح شدن یافتند و به زبان مردم عادی و بالطبع، به ذهن آنان راه یافتند و هم امکان ثبت مجدد ذخایر باقی مانده در حافظه و خرد جمعی و هوش تاریخی مردم امکان پذیر شد. از سوی دیگر شرایط برای استقلال بیشتر فرهنگی به وجود آمد. همچنین وجود خط مستقل، به نوعی، اعتماد به نفس ارامنه را برای زایندگی فرهنگی و ادبی مجدد باز گرداند.

حروف ارمنی به سرعت در اقصی نقاط ارمنستان پراکنده شد. در طی قرن بعدی، زبان و ادب ارمنی شاهد نهضتی از ترجمهٔ آثار بزرگ بود. جنبشی پدید آمد که در اصل با همت و ارادهٔ مردانی ممکن شده بود که اعتقاد و ایمانی راسخ به کار خود داشتند. حجم عظیم ترجمه ها و نوشته های بعدی خود گواه آن است که گویی سدی از پیش پای خلاقیت مردم برداشته شده بود. تنوع و تعدد آثاری که از زبان یونانی ترجمه شده (و در واقع، تنها ترجمهٔ ارمنی آن به جای مانده) به حدی است که دلالت بر فعالیت پیگیر و هدفمند ارامنه برای پیش رفت دارد.

دین و آموزش آن نیز به اندازه ای اهمیت داشت که ترجمه و تدوین موعظه های جدید نقشی درخور یافتند. ترجمهٔ کتاب مقدس از همان ابتدا امری خطیر تلقی شد و آنچنان اهمیت یافت و ایمان و اعتقاد آنچنان با آن عجین شد که تنها در زبان ارمنی است که عنوان کتاب مقدس نه به این نام که به نام نَفَس خدا یا دم الهی خوانده می شود. ترجمهٔ کتاب مقدس در طی چند دهه به چنان سطحی ارتقا یافت که به دلیل کیفیت بالای آن از طرف یکی از خبرگان به ملکهٔ ترجمه های کتاب مقدس متصف شد.

با وجود همهٔ فراز و نشیب ها و مانع تراشی های کوته نظران و کم سوادان و دسیسه چینان فرهنگی و سیاسی ارامنه نه فقط به ترجمهٔ آثار دیگران دست زدند بلکه خود نیز آثار متعددی در تاریخ، کلام، دستور زبان و علوم طبیعی و دیگر دانش ها خلق کردند تا آنجا که قرن پنجم قرن طلایی یا عصر طلایی فرهنگ نام گرفت.

نگاهی به حال

اینک، پس از 1600 سال، ما ارامنه بزرگداشت ابداع حروف ارمنی را پاس می داریم و ارج می نهیم. بدون شک، امروز ما میراث دار ثروتی عظیم، نه فقط برای خود که برای همگان، هستیم. حال که گرد و غبار اسب های توفندگان تاریخ و جغرافیا بر زمین نشسته و جنگ های اول و صلح های آخر همگی به پایان رسیده بهتر می توان به ذخایر مادی و معنوی برجای مانده از گذشتگان نگریست و اندیشید که بدون آنها حیات ما اگر هم معنا داشت، کمتر افتخارآمیز بود.

اما آنچه در اینجا، به زعم من، اهمیت ویژه دارد این است که شاهان و روحانیان ارمنی در فاصلهٔ حدود یکصد سال  ابتدای قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم ـ دو تصمیم راهبردی اتخاذ کردند؛ تصمیماتی که نه فقط دهه ها و سده ها که هزاره های ارمنیان راشکل دادند. یکی تصمیم به پذیرش دینی متفاوت از دین همسایهٔ قدرتمند شرقی و دیگری در صد سال بعد تصمیم به ابداع خطی که در کنار ویژگی های مسیحی ارمنی صبغه و هویتی دیگر به فرهنگ و زبان و ادب ارمنی بخشید و آن را از همسایگان شرقی و غربی خود متمایز کرد؛ تمایزی که البته حافظ عناصر مشترک بود و به هر حال حق همسایگی را هم به جا آورد.

بی شک، گذشته از کشاکش های سیاسی و تلاطم های تاریخی و وسوسه های انسانی، شاید اگر رویکرد دینی و ایدئولوژیک ساسانیان، که بعدها هم ادامه یافت، نسبت به ارامنه نبود و دسیسه های روم هم شکل دیگری می یافت، سرنوشت فرهنگ ارمنی نیز دیگرگونه می شد اما این اگرهای بیرون از تاریخ نه محلی از اِعراب دارند و نه چیزی از عظمت آن تصمیمات راهبردی، که نقطهٔ عطفی در مسیر تاریخ ارامنه ایجاد کردند، می کاهند.

می گویند سیاستمداران بزرگ با عشق به سربلندی کشور و مردم خود گام های بزرگ بر می دارند و چون عاشقانه سرزمین و ملت خود را دوست دارند دلبستهٔ مقام و سِمَت نیستند بلکه تحقق هدف یا هدف هایی را مقدم بر مقام و موقعیت می دانند و مهم ترین ویژگی آنها این است که هویتی برای کشور خود تعریف و ترسیم کنند که قدرت زا باشد.[3]

به زعم من دو تصمیمی که تیرداد سوم، گرگور روشنگر، ورام شابوه، جاثلیق ساهاک و ماشتوتس مقدس در دو قطب یک قرن گرفتند در زمرهٔ این تصمیم گیری هاست.

در تاریخ درج است اولین جملاتی که ماشتوتس از کتاب مقدس ترجمه کرد اولین آیات کتاب امثال سلیمان با این مضمون بود: ((خرد و حکمت را بشناسید و سخن فرزانگان را بیاموزید)) و سپس آن را با خط خوش کاتبی ضبط کرد و به ارمنستان آورد. گمان دارم که گزینش این جمله و برجسته شدن آن در تاریخ و حافظهٔ جمعی ارامنه خود حکایت از همان نگاه و رویکرد راهبردی ای دارد که برشمردم و در واقع، پیام اول و آخری است که ماشتوتس و آن تصمیم گیران بزرگ به نسل های بعدی رساندند و آن را تا ابد نزد ما به ودیعه نهادند.

تهران، 27 آبان1385

منابع:

اولوبابیان، باگراد. زروتساران.[بی جا]: آرِویک،1991.

پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان. ترجمه محمد قاضی. تهران: تاریخ ایران،1366.

دریایی، تورج. شاهنشاهی ساسانی. ترجمهٔ مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس،1384.

سریع القلم، محمود. ((عشق و سیاست)). مدرسه. س2. ش4. مهر1385 :12 15.

کوریون. زندگی مسروپ ماشتوتس. ترجمهٔ گارون سرکیسیان. تهران: ناییری،1381.

پی نوشت ها:

1- سخنرانی نمایندهٔ ارامنهٔ جنوب ایران در مراسم هزار و ششصدمین سال ابداع حروف ارمنی.

2- تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ترجمهٔ مرتضی ثاقب فر (تهران: ققنوس،1384)، ص23.

3- محمود سریع القلم، ((عشق و سیاست))، مدرسه، س2، ش 4(مهر1385):12ـ 15.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37
سال دهم | پاییز 1385 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

نامه های تبریک

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 مدیر محترم فصلنامهٔ پیمانسلام بر شمااینکه پیمان ده ساله شد جای خوشبختی من و شما است. چه کسی باور می کرد که پیمان در یک چشم به هم زدن (!)...

تجلیل از پیمان

نویسنده: روبرت مارکاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 فصلنامهٔ پیمان دهمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت. انتشار پیمان در دهمین سالگرد خود ارزش قدردانی دارد زیرا که...

فهرست مقاله های منتشر شده در سی و شش شماره فصلنامه پیمان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 گزارش ها و رویدادها شمارهٔ1، بهار1375 ـ دیدار رهبر دینی ارامنه، جاثلیق آرام کشیشیان از ایران ـ تأسیس رشتهٔ زبان و ادبیات ارمنی در دانشگاه...

انگاره های ارمنی

نویسنده: وارتگس پطروسیان، ترجمه: ورژیک محمودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 اشاره وارتگس پطروسیان در 1923 میلادی در آشتاراک ارمنستان دیده به جهان گشود. پس از پایان...

عمومی سلمانی

نویسنده: ویلیام سارویان،ترجمه:جامی شکیبی گیلانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 اشاره ((مایلم آن قدرت جهانی را ببینم که این قوم را نابود می کند، این قوم مردم بی اهمیت را،...

پیمان و یک دهه تلاش

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 پیمان در آغاز یازدهمین سال انتشار شوق پیروزی، ذوق مبارزه و سنگینی مسئولیت درهم آمیخته اند. دراین سرآغاز، ارادهٔ خود را برای رویارویی با...

گورستان ارامنه تبریز و کلیسای شوغاگات مقدس

نویسنده: نادره شجاع دل فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 کلیسای شوغاگات مقدس[2] را سیمون منوچهریان، مدیر کارخانهٔ چرم سازی، در 1940م/1319ش در گورستان ارامنهٔ تبریز ساخت....

ارمنیان و صنعت چاپ ایران

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 با بررسی تاریخ دو ملت کهن ایرانی و ارمنی و سابقهٔ تاریخی و فرهنگی شان به جایگاه خاص آنها در بین سایر ملت های...

زمان ما تاریخ ماست

نویسنده: باکرات اولوبابیان،ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 زبان ما تاریخ ماست. این سخن نغز از نویسنده و زبان شناس شهیر آلمانی یاکوپ گریم است. دهه های...

نگاهی مختصر به ایروان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 شهر ایروان، که در منابع ارمنی و ملل همسایه با نام های یِرِوان، ایروان، آریوان، آروان، اریوان، اروان، روان و... آمده...

تجلیل از پیمان

نویسنده: روبرت مارکاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 فصلنامهٔ پیمان دهمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت. انتشار پیمان در دهمین سالگرد خود ارزش قدردانی دارد زیرا که...