نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70

هم زمان با سال های پایانی سدۀ پانزدهم میلادی مشرق زمین شاهد ظهور دو قدرت سیاسی نوین بود: امپراتوری عثمانی که در اوج قرار داشت و ‏ایران صفوی که پایه های حکومتی متمرکز و با ثبات را بنیان نهاده بود. در این بین، سرزمین ارمنستان، پس ازگذر ازسختی های ناشی از تهاجمات ‏تیمور لنگ و دوران حکومت سلسله هایی از ترکمانان[2] و درگیری های آنان، متأثر از تحولات به وجود آمده از رویارویی امپراتوری عثمانی و ایران ‏صفوی به صحنۀ کارزار این دو حکومت مقتدرتبدیل شد. ‏

ارمنستان در زمرۀ اهداف اصلی امپراتوری عثمانی قرار داشت و در طی نبردها و پیشروی های لشگریان این امپراتوری بارها تلاش هایی برای ‏ورود به این سرزمین صورت گرفته بود لیکن این امر تا زمان حکومت سلطان بایزید دوم[3] محقق نشد. بایزید، با شکست مقاومت آق قویونلوها و ‏عقب نشینی آنها از سرحدات آسیای صغیر، سپاهیان عثمانی را تا نزدیکی مرزهای ارمنستان پیش برد.‏

هم زمان با این رویدادها حکومت صفویان در ایران شکل گرفت که سیاست های متشابه ای با امپراتوری عثمانی در قبال برخی سرزمین های ‏مجاور از جمله ارمنستان، را در اولویت قرار داده بود. [4] بنیان گذار این سلسله، شاه اسماعیل اول،[5] با حکومت و خاندان آق قویونلوها به نبرد ‏پرداخت و پس ازچند جنگ پیاپی و غلبه بر نیروهای آنها موفق به تصرف باکو و شروان[6] شد و به سرزمین ارمنستان راه یافت. در1502م/ 907ق، دشت شارور[7] میدان نبرد نیروهای شاه اسماعیل و آق قویونلوها بود که با پیروزی شاه اسماعیل و شکست نهایی سپاهیان آق ‏قویونلو به پایان رسید[8] و ارمنستان در محدودۀ قلمرو ایران صفوی قرار گرفت.‏

نتیجۀ فتوحات شاه اسماعیل ایران را با امپراتوری عثمانی هم مرز کرد و رودخانۀ فرات، که سرحدات غربی ارمنستان را مشخص می کرد، خط ‏تقسیم حدود جغرافیایی و سیاسی دو کشور شد. از آن پس، امپراتوری عثمانی سیاست خارجی خود را متوجۀ تصرف سرزمین هایی کرد که حکومت ‏صفوی بر آنها دست یافته بود.‏

‏ اوایل سدۀ شانزدهم میلادی، در دوران سلطنت سلطان سلیم یکم،[9] سپاهیان عثمانی با عبور از رودخانۀ فرات و پس از تاخت و تاز در برخی از ‏مناطق ارمنستان به سوی نواحی مرکزی آن پیشروی کردند و پس از چند نبرد با لشگریان شاه اسماعیل اول وارد استان آیرارات و سپس، ‏واسپوراکان شدند و در نهایت، به آذربایجان رسیدند. [10] در 23 اوت 1514م /2رجب920ق دشت چالدران صحنۀ نبرد سپاهیان سلطان سلیم و ‏شاه اسماعیل بود، جنگی که با شکست صفویان و عقب نشینی آنان به پایان رسید[11] و سپاهیان عثمانی نیز که خود را فاتح نبرد می دانستند، از ‏طریق ارمنستان به سرزمین خویش باز گشتند.‏

لشگریان عثمانی پس از نبرد چالدران ودر فاصلۀ سال های 1514 ـ 1516م برای نخستین بار در تاریخ با تصرف بخش هایی از مناطق جنوب ‏غربی ارمنستان به این سرزمین نفوذ کردند.‏

ادامۀ نبردهای امپراتوری عثمانی و ایران صفوی در ارمنستان به سال 1532م / 938ق باز می گردد. در طی این نبردها، بخشی از سپاهیان ‏عثمانی به فرماندهی ابراهیم پاشا[12] از طریق سوریه وارد ارمنستان شدند و شهرهای خلات،[13] آرجش[14] و وان[15] را تصرف و در 1533م ‏‏/ 939ق، به سوی ایران حرکت کردند. بخش دیگری از سپاهیان عثمانی نیز به فرماندهی سلطان سلیمان یکم،[16] پس از ورود به ارمنستان، از ‏طریق آسیای صغیر و تصرف شماری از شهرها و روستاها وارد قلمرو ایران شدند. [17] در همین زمان، سپاهیان صفوی، با هدایت شاه طهماسب اول،[18] ‏در نواحی شرقی ارمنستان با گروهی از لشگریان عثمانی در حال نبرد بودند.‏

متعاقب آن شاه طهماسب چهار لشکرکشی به قفقاز کرد که در طی این لشکرکشی ها شمار زیادی اسیران ارمنی، گرجی و چرکس به ایران ‏آورده شدند. ورود این اسرا افزون بر اینکه تغییراتی در طبیعت جامعۀ صفوی ایجاد کرد تأثیراتی نیز بر ساختار نظامی و سیاسی کشور نهاد. [19]

نبردهای ایران صفوی و امپراتوری عثمانی در فاصلۀ سال های 1549 ـ 1554م /955 ـ 961ق ادامه یافت تا اینکه سرانجام در 1555م/962ق با انعقاد پیمان صلحی، که مشمول تقسیم ارمنستان نیز بود، برای مدتی متوقف شد. بر مبنای این پیمان قسمت هایی از ارمنستان کبیر، ‏توروبران،[20] آقدزنیک،[21] تزوپاتس[22] و واسپوراکان[23] ازآن امپراتوی عثمانی و شیراک،[24] گوگارک،[25] دشت آرارات،[26] سیونیک[27] و نواحی ‏شرقی واسپوراکان به ایران واگذار شد. با توقف نبردها سرزمین ارمنستان به آرامشی نسبی رسید. لیکن، این آرامش چندان دوام نیافت و سپاهیان ‏عثمانی در 1578م بار دیگر حملات خود را آغاز کردند.‏

در یکی از این نبردها، سلطان مراد سوم[28] سپاهی را به فرماندهی مصطفی پاشا،[29] به قصد دستیابی به سرزمین ارمنستان و دیگر مناطق واقع در قفقاز، ‏به این نواحی روانه کرد. در مقابل، پادشاه صفوی، محمد خدابنده،[30] نیز بدون اتلاف وقت لشگریان خود را به رویارویی با سپاهیان عثمانی ‏فرستاد. این دو لشگر درحدود شمال غربی ارمنستان در ناحیه ای موسوم به چلدر به یکدیگر رسیدند و در پایان این نبرد، لشگریان عثمانی موفق ‏شدند استان های شمالی ارمنستان را تصرف کنند. [31]

نخستین مهاجرت ها ‏

طی دهۀ 80 سدۀ شانزدهم میلادی، نبردها در ارمنستان همچنان ادامه داشت و لشگریان عثمانی با تمام قوا تلاش می کردند تا سپاهیان صفوی را ‏از محدودۀ این سرزمین دور کنند. [32] این سلسله نبردها با پیمان صلحی به پایان رسید و به موجب آن کل سرزمین ارمنستان[33] به امپراتوری عثمانی ‏واگذار شد.‏

واگذاری ارمنستان به امپراتوری عثمانی تغییرات سیاسی و اجتماعی بسیاری در طبقات مختلف جامعه به وجود آورد. برخی از این تغییرات منجر به ‏شکل گیری شرایط نامطلوب و دشوار برای ادامۀ زندگی ساکنان آن شد که در نهایت شمار زیادی را وادار به مهاجرت از نواحی مختلف این ‏سرزمین به مناطق دیگر کرد. [34]

در اواخر سدۀ شانزدهم میلادی شهر تبریز، که از مدت ها پیش و در سال های نخست حکومت صفویان محل سکونت ‏شماری از مهاجران ارمنی بود، با ورود گروه های دیگری از ارمنیان مواجه شد که در نتیجۀشرایط سخت ناشی از تداوم جنگ ها اقدام به مهاجرت ‏کرده بودند. لیکن، اقامت این گروه از مهاجران در تبریز طولانی نشد و بخش بیشتر آنها به پایتخت جدید صفویان، یعنی اصفهان، نقل مکان کردند.‏

‏پس از مدتی، گروه های دیگری از مهاجران به قصد ادامۀ حیات در مکانی امن و آرام از نواحی مختلف قفقاز و آذربایجان به سوی اصفهان ‏حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند. [35]‏

اقدام شاه عباس اول[36] در تحکیم پایه های اقتصاد دولت صفوی، که پیرو اجرای سازمان یافتۀ سیاست های داخلی او صورت می گرفت، عامل ‏دیگری بود که اسباب مهاجرت شمار زیادی از بازرگانان ارمنی به اصفهان را فراهم نمود. تجار ارمنی از مدت ها پیش، با برقراری روابط تجاری ‏گسترده با شرق و غرب، از امکانات و توانایی های اقتصادی فراوانی برخوردار بودند.آنها در سدۀ شانزدهم میلادی در زمرۀ ثروتمندترین ‏بازرگانان شرق قرار داشتند و با مراکز تجاری بزرگ آن زمان در ونیز و جنوآ در ارتباط مستمر بودند. شاه عباس از همان سال های ‏نخست حکومت خویش تلاش فراوانی برای جلب اعتماد تجار ارمنی قفقاز و توانایی های اقتصادی آنها کرد. این اقدام شاه عباس از 1597م / 1006ق به بعد با جدیت بیشتری دنبال شد و او با دعوت جمعی از بازرگانان سرشناس ارمنی قول مساعد داد که تمامی امکانات لازم را برای ‏زندگی، کار و فعالیت آنان در اصفهان به وجود آورد.‏

از مدت ها پیش فعالیت تجار ارمنی و اندوختۀ چندین سده کار و تلاش آنان، متأثر از جنگ های پی درپی و شرایط نابسامان حاکم، در مخاطره بود و نا امنی موجود ادامۀ داد و ستد و عبور و مرور کاروان ها را غیره ممکن می کرد. در نتیجه، آنها به منظور حفظ موقعیت اقتصادی خود ناگزیر به ‏مهاجرت به مکان امن دیگری بودند. پیشنهاد شاه عباس، که امکان فعالیت در محیطی آرام با زمینه های مناسب را میسر می نمود، فرصت مغتنم و ‏با ارزشی بود که بی درنگ از سوی بازرگانان ارمنی پذیرفته شد. [37]

در سال های پایانی سدۀ شانزدهم میلادی، تلاش صفویان به منظور باز پس گیری ارمنستان و مناطق مختلف قفقاز از امپراتوری عثمانی آغاز شد. ‏نارضایتی ساکنان این سرزمین ها از سیاست های اعمال شدۀ عثمانیان در ادارۀ این مناطق و بخش های مختلف آن از جمله ارمنستان عامل ‏قدرتمند و کارآمدی بود که می توانست به نفع صفویان وارد عمل شود و آنها را در بازپس گیری هر چه سریع تر مناطق تصرف شده توسط ‏عثمانیان همراهی و مساعدت کند.‏

ارمنیان از مدت ها پیش نارضایتی خود را اعلام و برای خروج از این دشواری ها اقداماتی انجام داده بودند. آنها، با حضور مقامات دینی و برخی ‏شخصیت های برجسته و با نفوذ، شورایی در اجمیادزین برگزار و هیئتی به سرپرستی مقامات ارشد کلیسای سنتی ارمنستان به واتیکان و چند ‏کشور دیگر اروپایی اعزام کردند. این هیئت امیدوار بود تا نظر مساعد مقامات کلیسایی و سیاسی این کشورها را به منظور یاری رساندن به ارمنیان ‏تحت سلطۀ عثمانی جلب نماید، لیکن، تلاش های آنها ثمری نداشت واعضای هیئت مذکور بدون دریافت هیچ پاسخی به اجمیادزین بازگشتند در ‏حالی که ‏همچنان نارضایتی مردم ادامه داشت و در شهرها و روستا های واقع در دشت آرارات اعتراضات آشکار و نا آرامی هایی آغاز شده بود. ‏

آشفتگی های به وجود آمده موقعیت مناسبی برای صفویان فراهم آورد تا پادشاه وقت آن، شاه عباس اول، که هرگز فکر بازپس گیری سرزمین های ‏از دست رفته را فراموش نکرده بود، از این اوضاع در جهت تحقق سیاست های خود استفاده نماید. [38]

به زودی گروه هایی از ارمنیان با آگاهی از این نیت شاه عباس به منظور درخواست کمک و اقامت در ایران به سوی اصفهان حرکت کردند.‏‎ ‎‏نخستین ‏گروه این مهاجران را شماری از نجبای ارمنی قراباغ و رعیت آنها تشکیل می دادند. [39] ساروخان و برادرش، نازار خان، ازروستای وساکناباد،[40] ‏اوغلان کشیش و برادرش، قالا بیگ، ازروستای هاترک،[41] جالال بیگ و برادر زاده هایش از ولایت خاچن،[42] ملیک سوجوم از دیزاک،[43] ملیک ‏پاشیک از روستای کوشیز،[44] ملیک بابا از روستای بریتاس،[45]  اسقف اعظم ملیکست[46] از روستای ملیکزادا[47] واقع در ولایت زاکام‎ ‎بالا[48]  و ملیک ‏هایگاز از منطقۀ کشتاقس،[49] روستای خاناتزاخ[50] از نجبای ارمنی بودند که در رأس این گروه به ایران مهاجرت کردند. ‏

شاه عباس همگی آنان را به گرمی پذیرفت و زمینۀ اقامت خانواده وجمعیت همراهشان را در اصفهان فراهم آورد. افزون بر این فهرست، کل ‏ساکنان چهار روستای ناحیۀ دیزاک و اهالی چندین روستای منطقۀ آگولیس[51] نیز پس از ورود به ایران در اصفهان سکونت گزیدند. [52]

متعاقب این مهاجرت ها بسیاری از اشراف و نجبای دیگر ارمنی نیز، به همراه اعضای خاندانشان، به ایران پناه آوردند و در اصفهان، ساکن شدند.‏

در هیچ یک از منابع ارمنی، که به شرح و چگونگی رویدادهای این دوره پرداخته اند، تاریخ دقیق این مهاجرت ها به ثبت نرسیده و در آثار مورخان ‏و محققان متأخر، نیز تلاشی برای یافتن زمان این مهاجرت ها صورت نگرفته. برخی محققان از نوشته های درهوهانیان، مؤلف اثر گرانمایۀ تاریخ ‏جلفای نو، چنین برداشت کرده اند که شاید این مهاجرت ها به سال های نخست سلطنت شاه عباس اول مربوط شود. لیکن، هیچ مدرک متقنی برای اثبات ‏این موضوع وجود ندارد. [53] آنچه که بسیاری از محققان ارمنی بر آن اتفاق نظر دارند مقطعی زمانی در فاصلۀ سال های 1597ـ 1603م است که ‏شاه عباس به اجرای سیاست های داخلی و خارجی خود مشغول بوده و هم سو با این سیاست ها اقدام به جلب نیروی اقتصادی ارمنیان کرده. [54] ‏

با انتشار خبر پذیرش مهاجران ارمنی از سوی شاه عباس و فراهم آمدن زمینه های سکونت آنان، گروه ها و جمعیت انبوهی از مهاجران از مناطق و ولایات مختلف ارمنستان به سوی ‏اصفهان روانه شدند. گاهی جمعیت کل چندین روستا هم زمان با هم اقدام به کوچ می کردند و از آنجایی که به همۀ مهاجران پناه داده می شد این ‏کوچ ها ادامه یافت. ‏

ارمنیان مهاجر، پس از سکونت در اصفهان، با عنایات شاه عباس کارگاه های هنری و تجارتخانه ایجاد کردند و این گونه بود که پایه های رشد و ‏شکوفایی هنری و اقتصادی ارمنیان در این شهر بنیان نهاده شد. ‏

در اوایل 1603 م / 1011ـ 1012ق جاثلیق وقت اجمیادزین، ملیکست، با شاه عباس ملاقات و از وضعیت مهاجران ارمنی ساکن در اصفهان ‏ بازدید کرد.‏ بسیاری از مورخان ارمنی حضور رسمی یکی از مقامات ارشد ‏کلیسایی ارمنستان در محدودۀ سکونتی ارمنیان مهاجر را سند محکمی در ارتباط با مهاجرت و اقامت ارمنیان در اصفهان، قبل از تاریخ ذکر شده و پیش از واقعۀ کوچاندن آنها ‏می دانند. [55] ‏

کوچاندن ارمنیان

1603م سال ادامۀ نبردهای ایران صفوی و امپراتوری عثمانی بود. سپاهیان صفوی پس از ورود به تبریز ‏به سرعت پیشروی کردند و در مسیر حرکت خود وارد شهری به نام جلفا شدند. [56]

جلفای قدیم،[57] درجنوب غربی ناحیۀ گوقتان،[58] در کرانۀ صخره ای رودخانۀ ارس، قرار داشت و دراوایل سدۀ هفدهم میلادی شهری ثروتمند و ‏پر رونق بود که ساکنان ارمنی آن از طریق تجارت کسب درآمد می کردند. مطابق با اسناد و مدارک ارمنی در جلفای قدیم تعداد سه هزار خانه وجود ‏داشته و جمعیت آن پانزده هزار نفر بوده است.‏

جلفای قدیم بازرگانانی پر آوازه داشت که با لقب بارون و یا خواجه خطاب می شدند و به سبب توانگری از نفوذ و قدرت سیاسی نیز برخوردار بودند. این شهر ‏از مراکز تجاری مشرق زمین محسوب می شد که در مناسبات اقتصادی دنیای آن روز بازارهای شرق را به غرب پیوند می داد. بازرگانان آن ‏ارتباطات گسترده ای با اروپا، به خصوص، در زمینۀ تجارت ابریشم داشتند و از سوی دیگر، با بسیاری ازکشورهای شرق، همچون هند، نیز به داد و ‏ستد می پرداختند. [59]

شاه عباس پس از ورود به جلفای قدیم، با استقبال گرم ساکنان آن روبه روشد. در میان جمعیت استقبال کننده، مقامات روحانی کلیسا و چهره های سرشناس ‏شهر نیز حضور داشتند که البته، با نیت طرح درخواست هایی از شاه به پیشواز او آمده بودند. [60] شیوۀ رفتار شاه عباس سبب رضایت و آرامش خاطر ساکنان جلفا شد و بزرگان شهر در پذیرایی مفصلی که به افتخار حضور او ترتیب داده بودند کلیدهای نقره ای دروازه های جلفا را به نشانۀ اعتماد تقدیم شاه عباس کردند و او نیز متقابلاً خواهش اهالی شهر را که در ارتباط با تأمین ‏امنیت آنان بود با خشنودی پذیرفت.

اقامت شاه عباس در جلفای قدیم و مشاهدۀ ثروت و رفاه موجود در این شهر، که از مهارت و تجربۀ بازرگانان آن حکایت می کرد، او را به تفکر واداشت. ‏شاه صفوی به خوبی آگاه بود که کاروان های تجاری جلفای قدیم به منظور عرضه و فروش ابریشم ایران در بازارهای اروپایی باید با پرداخت مبالغ ‏هنگفتی ازخاک امپراتوری عثمانی عبور کنند. لذا، چنانچه پایگاه های تجاری جلفا به ایران منتقل می شد با تغییر مسیر این کاروان ها سود حاصل از ‏این تجارت در کشور باقی می ماند و در پیشرفت اقتصادی حکومت صفوی مؤثر بود. بررسی این عوامل شاه عباس را بر آن داشت تا از بازرگانان ‏و ثروت اندوختۀ این شهر در مسیر اهداف اقتصادی خود بهره برد و اندیشۀ انتقال کل ساکنان جلفای قدیم به ایران در ذهن شاه عباس قوت گرفت. [61]‏

در تابستان 1604م/ 1013ق، شاه عباس ایروان را نیز تصرف کرد. هم زمان با آن گروه هایی از سپاهیان صفوی، در برخی از نواحی غربی ‏ارمنستان و مناطق اطراف دریاچۀ سوان، بر نیروهای عثمانی برتری یافتند. [62]

‏ در جریان این فتوحات و در طی یک سال، تعداد23,000 نفر از ساکنان این نواحی توسط سپاهیان صفوی به سوی دشت آرارات حرکت داده ‏شدند. [63] هدف شاه عباس انتقال این جمعیت و اسکان آنها در ایران بود. پس از مدتی، فرمان کوچ آنها از سوی شاه صادر شد و این گروه ها در ‏دسته های متشکل ‏به سوی ایران حرکت کردند. بیشتر این مهاجران پس از ورود به ایران در اصفهان اسکان داده شدند. مقارن این کوچ ها بسیاری از ساکنان ارمنی ‏نخجوان نیز با ترک خانه و کاشانۀ خود به مقصد اصفهان نقل مکان کردند. ‏

پیروزی های شاه عباس در طی این نبردها سبب شد تا عثمانیان سپاهی قدرتمند را به فرماندهی جغال پاشا برای رویارویی با صفویان به ‏ارمنستان روانه کنند. مقر این سپاه عظیم در ارزروم بود و بر اساس منابع ارمنی تعداد لشگریان آن رقمی بالغ بر سیصد هزار نفر را شامل می شد.‏

این سپاه به سرعت به سوی مواضع صفویان در ارمنستان پیشروی کرد. در مقابل، شاه عباس تصمیم گرفت عقب نشینی کند و به منظور دور ‏نگاه داشتن لشگریان عثمانی از مرزهای آذربایجان و تضعیف توان آنها دستور داد تمامی مناطق و نواحی ای که در طی نبردهایش متصرف شده بود ‏به ویرانه تبدیل شوند تا لشگریان عثمانی به هیچ پناهگاه و آذوقه ای دسترسی نداشته باشند. پیرو فرمان شاه عباس کل این نواحی باید خالی از ‏سکنه می شدند و فرماندهان نظامی و سرداران صفوی موظف بودند ساکنان را وادار به ترک خانه هایشان و کوچ به ایران کنند.‏

افزون برساکنان، تمام شهرها و روستاهای دشت آرارات، ایروان،تزاقکونک،[64] ولایت گزاما،[65] کاقزوان،[66] لوری،[67] شیراک، آقباک[68] و چند ‏ناحیۀ دیگر،[69] که به ایران کوچ داده شدند، شهروندان و بازرگانان متمول جلفای قدیم نیز، که انتقال آنها به اصفهان از قبل ذهن شاه عباس را مشغول کرده ‏بود، به گروه های در حال کوچ پیوستند. طبق دستور او اهالی این شهر می بایست با احترام و شرایط خاصی به اصفهان انتقال می یافتند. دستوری که ‏هیچ گاه عملی نشد زیرا پیشروی سریع سپاهیان عثمانی به حرکت جمعیت در حال کوچ شتاب بخشید و سبب هراس و آشفتگی آنها شد.‏

گروه های در حال کوچ ناگزیر بودند قبل از رسیدن سپاهیان عثمانی از رودخانۀ ارس عبور کنند. لیکن، تلاطم و عمق زیاد رودخانه عبور آنها را ‏دشوار کرد و بسیاری از آنها جان خود را ازدست دادند. [70]‏

اهالی جلفای قدیم، پس از عبور از ارس، مورد عنایت و توجه شاه عباس قرار گرفتند. او به خدمتگزاران خود دستور داد تا شهروندان جلفا را سواره به ‏تبریز، که اولین پایگاه اقامت و استراحت سپاهیان صفوی بود، حرکت دهند. در کنار ساکنان جلفا، گروه هایی را نیز که توانسته بودند با حفظ جان ‏خود زنده از رودخانه عبور کنند به تبریز روانه کردند. شاه عباس قصد داشت تا زمان معینی آنان را در تبریز اقامت دهد. [71] با فرارسیدن بهار این ‏گروه ها به سوی گیلان، مازندران، قزوین و اصفهان روانه شدند. برای جمعی از روستاییان نیز امکانات سکونتی در قصبات واقع در اطراف ‏اصفهان فراهم شد. [72]

در طی 1605م/ 1014ق نبردهای شاه عباس با سپاهیان عثمانی در خاک ارمنستان ادامه یافت. بیشتر نبردها در استان واسپوراکان ‏ارمنستان در حوالی شهر وان اتفاق افتاد.هم زمان با این نبردها شمار زیادی از ساکنان ارمنی این نواحی یا به اسارت سپاهیان صفوی درآمدند، که ‏به ایران برده شدند و یا برای گریز از شرایط ناگوار و نا امنی موجود اقدام به مهاجرت به ایران کردند. [73] ‏

منابع ارمنی ارقام مختلفی در ارتباط با تعداد کل ارمنیانی که به ایران کوچانده شده و یا مهاجرت کرده اند ارائه می دهند. لیکن، بسیاری از آنها بررقم چهارصد تا پانصد هزار نفر اتفاق نظر دارند. [74] یقین بر این است که از این تعداد به طور تقریبی 250 هزار نفر به اصفهان و حومۀ آن رسیدند. [75]

اسکان و حیات ارمنیان در جلفای نو

پس از استقرار گروه های مهاجر در اصفهان، شاه عباس تمام توجه خود را معطوف اهالی جلفای قدیم کرد. او قصد داشت تا به سرعت برنامه های ‏خویش را در راه اعتلای اقتصاد اصفهان و حکومت صفوی عملی سازد و بدین منظور در ابتدا می بایست زمینۀ فعالیت بازرگانان ارمنی را ‏فراهم می کرد. از اخباری که گاه و بیگاه به گوش او می رسید مطلع بود که بسیاری از آنها در فکر خانه و کاشانۀ خود در جلفای قدیم هستند و قصد ‏دارند تا در زمانی مناسب به موطن خود بازگردند. این اخبار سبب شد تا شاه عباس بی درنگ وارد عمل شود و با فراهم آوردن امکانات لازم تمام ‏توان و سعی خود را برای سکونت دائم آنها در ایران به کار گیرد[76]  از این رو، در اقدامی بی نظیر زمین هایی را در جنوب اصفهان در ساحل زاینده رود ‏به آنها واگذار کرد تا خانه هایشان را در آنجا بنا کنند. [77] به زودی، اهالی جلفا در آنجا بانی شهر جدیدی شدند که جلفای نو نام گرفت.

‏بر طبق منابع، شمار ارمنیان اسکان یافته درجلفای نو اصفهان در 1605م /1014ق رقمی بالغ بر شصت تا هفتاد هزار نفر بوده است. این ارقام بر ‏اساس آماری، که در برخی از اسناد تعداد ارمنیان مستقردر جلفای نو را 12,000 خانوار ثبت کرده، برآورد شده اند. [78]

شاه عباس، پس از اسکان ارمنیان در جلفای نو، برای رفاه و آسودگی آنان تسهیلات فراوانی در نظر گرفت. به آنها وام هایی با بهره های اندک داد و ‏به جهت تأمین حقوق مذهبی و اجتماعی ساکنان ارمنی فرامینی صادر و اختیاراتی در چگونگی ادارۀ شهر به آنها واگذار کرد. [79]

ساختار اداری جلفای نو به این صورت بود که در رأس ادارۀ شهر کلانتر قرار داشت و فرد دیگری نیز، با سمت داروغه، در حفظ نظم و آرامش ‏شهر او را یاری می داد. هر دو این مقامات، که از بین ارمنیان جلفای نو و از سوی ساکنان آن انتخاب می شدند، در انجام بسیاری از امور حقوقی‏، اجتماعی، اقتصادی و حل و فصل مسائل داخلی شهر استقلال داشتند. در واقع، شاه عباس با این اقدام نوعی خودمختاری به اهالی جلفای نو اصفهان اعطا ‏کرده بود. [80]

در تمامی منابع ارمنی، مطالبی دربارۀ رفتار محترمانه و بزرگورانۀ شاه عباس با اهالی جلفای نو آمده. ملاقات های پی در پی با خواجه ها[81] در منازلشان و حضور در مهمانی ها و جشن های آنها، کم کردن میزان مالیات ها، فراهم آوردن امکانات مالی برای ساخت کلیسا ها و ‏اجازۀ اجرای مراسم و اعیاد مذهبی همگی از اقدامات شاه عباس در تحکیم روابطش با ساکنان ارمنی جلفای نو اصفهان بود. ‏

جملگی این اقدامات به ارمنیان جلفای نو امید و دلگرمی داد وآنها در طی زمانی کوتاه با تأسیس تجارتخانه هایی روابط تجاری خود را با ‏سرزمین های شرق و غرب آغاز کردند. به زودی، مهارت و تجربۀ بازرگانان ارمنی به نتیجه رسید و سود فراوانی از محل داد و ستد آنها حاصل ‏شد، سودی که ثروتی سرشار به همراه آورد و به رشد و شکوفایی جلفای نو انجامید و بر رونق اقتصاد صفوی تأثیر گذاشت. [82]

نقل مکان ساکنان ارمنستان به ایران سبب تخلیۀ نیروی انسانی این سرزمین شد و تهاجمات جلالی ها در فاصلۀ سال های 1606 ـ 1609م ‏ضربۀ سنگینی بر آخرین اندوخته ها و توان اقتصادی آن وارد کرد و در نتیجه، قحطی و گرسنگی سراسر ارمنستان را فرا گرفت. پیامد این وضعیت ‏مهاجرت گروه های دیگری از ساکنان ارمنستان به سرزمین های مجاور و به خصوص، ایران بود. [83]

در 1608م/ 1016ق، دو گروه از مهاجران ارمنی در اوج فقر و بی پولی به اصفهان رسیدند. شرایط و قحطی حاکم بر ارمنستان آنها را در ‏وضعیت سختی قرار داده و آخرین اندوخته های مالی آنان در مسیر کوچ به پایان رسیده بود. آنان با وساطت خواجه های سرشناس ارمنی جلفای نو از ‏پادشاه صفوی ‏درخواست کمک کردند. در مقابل خواهش آنها شاه عباس مبلغی به صورت وام پرداخت کرد. این مبلغ بدون بهره بود و می بایست در طی سه ‏سال به حکومت بازگردانده می شد. پس از گذشت مدت تعیین شده، موقعیت زندگی و اقتصادی این گروه های مهاجر تغییری نکرد و آنها برای باز ‏پرداخت وام با سختی روبه رو شدند و از پادشاه وقت بیشتری برای باز پرداخت وام مورد نظر خواستند. تقاضای آنها پس ‏از وساطت مقامات روحانی کلیسای ارمنی از سوی شاه عباس پذیرفته شد.

شاه عباس مقامات کلیسای ارمنی را محترم می شمرد و در مواقع لزوم به ملاقات آنها ‏می رفت و یا به نزد خود احظار می کرد. نیز، برای جلب اعتماد این مقامات از هیچ کوششی دریغ نمی کرد. چنان که در سال های نخست اسکان ‏ارمنیان در جلفای نو دستور داد از ساختمان کلیسای اجمیادزین ارمنستان سنگ هایی به اصفهان انتقال یابند تا بر پایۀ آنها کلیسایی با وسعت و ‏عظمت ساخته شود. لیکن، پس از انجام مقدمات این کار و انتقال چند سنگ از دیوار کلیسای اجمیادزین به جلفای نو[84] به خواست ارمنیان، که موافق این ‏اقدام نبودند، پاسخ مثبت داد و از انجام آن صرف نظر کرد. [85]

ارمنیان، در سال های نخست سکونتشان در جلفای نو اصفهان، دیری کوچک بنا کردند و آن را، به یاد یکی از دیرهای مشهور جلفای قدیم، آمناپرکیچ[86] نامیدند. [87] پس از آن مطابق فرمان های متعدد شاه عباس مبنی بر رعایت حقوق مذهبی ارمنیان و اجازۀ ساخت بناهای مذهبی، کلیساهای ‏دیگری نیز ساخته شد.

در منابع ارمنی، روایات فراوانی در ارتباط با علاقۀ شاه عباس به جلال و شکوه هرچه بیشتر کلیساهای جلفای نو اصفهان وجود دارد. بر مبنای بسیاری ‏از آنها گاهی شاه عباس خود به محل احداث این کلیساها می رفت و برنحوه و مراحل ساخت آنها نظارت می کرد و دستوراتی مبنی بر هرچه با ‏شکوه تر شدن بنای کلیسا می داد. مطلبی نیز در مورد اقدام شاه عباس به منظور تأمین روشنایی کلیساهای جلفای نو موجود است که بر طبق آن چند تن از ‏نزدیکان او به هنگام اقامت در ایروان و بازدید از دیر سورپ آنانیا،[88] از سوی پدر روحانی این دیر، وارتابد موسس تاتواتسی،[89] به رسم یادبود شمع های سفیدی هدیه گرفتند که حاصل دست او و ‏شاگردانش بود. آنها پس از بازگشت به ایران این شمع ها را به شاه عباس تقدیم کردند. دیری نگذشت که، به دستور شاه عباس، وارتابد موسس را به ‏کارگاهی در یکی از محله های اصفهان منتقل کردند و سه شاگرد در اختیار او قرار دادند تا به تهیه و آموزش این شمع ها اشتغال ورزد. یک سال بعد، ‏تعداد بسیاری از این شمع ها مهیا و به واسطۀ خواجه نازار به شاه پیشکش شد. او از دسترنج موسس وارتابد تقدیر کرد و دستور داد تا در روز ‏مراسم تولد مسیح کلیساهای جلفای نو را با آنها نورانی کنند. [90]

هم زمان با بنای دیر سورپ آمناپرکیچ جلفای نو اصفهان، اسقف نشینی نیز در آنجا تشکیل شد که در آغاز فعالیت تمامی مهاجرنشین های ارمنی ایران را تحت ‏حمایت و نظارت مذهبی خویش داشت. مسروپ یپیسکوپوس،[91] از مقامات برجستۀ کلیسای سنتی ارمنستان، نخستین اسقف اعظم ارمنیان ایران ‏بود که در فاصلۀ سال های 1605ـ 1620م این مقام را برعهده داشت. ،[92]

اگرچه اسناد و مدارک زیادی در ارتباط با ساخت نخستین بناهای مذهبی ارمنیان در جلفای نو اصفهان وجود ندارد مطالعۀ سنگ نبشته های واقع در ‏محوطۀ کلیساها و پاره ای اسناد دست نویس مشخص می کنند که پس از گذشت چند سال از اقامت ارمنیان، با کمک های مالی خواجه های ‏توانگر،کلیسا های دیگری نیز بنا شدند.‏

کلیسای سورپ گئورک،[93] از قدیمی ترین بناهای مذهبی ارمنیان در اصفهان است که در 1611م ساخته شده. دراین کلیسا، اثری از لوح یاد بودی ‏که نام و نشان بانی آن را ذکر کرده باشد وجود ندارد. لیکن، در برخی از اسناد به نام خواجه نازار،[94] به منزلۀ بانی این کلیسا اشاره شده است. ،[95] چند ‏سال پس از ساخت این کلیسا، سنگ هایی که از دیوار بنای کلیسای اجمیادزین به اصفهان آورده شده بودند به اتاقی واقع در محوطۀ آن انتقال ‏یافتند. این اتاق سال های متمادی مکانی برای زیارت ارمنیان ایران بوده است. ،[96]

ازتاریخ ساخت کلیسای سورپ آستواتزاتزین،،[97] که در سنگ یادبود آن 1613م حک شده، آشکارمی شود که این کلیسا نیز از نخستین بناهای مذهبی ‏ارمنیان در دوران حکومت شاه عباس اول است. هزینۀ ساخت این کلیسا توسط یکی از توانگران نامی جلفای نو، خواجه آوتیک،،[98] تأمین شده. [99] ‏

روایت هایی مبنی بر اینکه محوطۀ این کلیسا پس از ورود گروهایی از مهاجران ارمنی در سال های پس از 1609م به منظور اقامت موقت آنها ساخته شده ‏وجود دارد. آنچه مسلم است محوطۀ این کلیسا، در دوران فقر و تنگدستی، پناهگاه مهاجران بوده.‏

ازدیگر کلیساهایی که در دورۀ شاه عباس اول بنا شده اند می توان به سورپ استپانوس،[100] (1614م)، سورپ هوهاننس مگردیچ،[101] (1621م) و ‏کلیسای سورپ بتقحم[102] (1627م) اشاره کرد. [103] نیز، در 1623م، با مساعدت مالی خواجه یقیازار[104] به منظور اقامت سه راهبه ای که به همراه ‏گروه های کوچانده به جلفای نو اصفهان آمده بودند صومعه ای با عنوان کاتارینه[105] بنا شد. [106]

از آنجایی که بیشتر این کلیساها با مساعدت مالی متمولان و بزرگان ارمنی جلفای نو اصفهان به منظور زنده نگاه داشتن نام و نسب خاندانشان بنا شده اند ‏رقابتی که برای شوکت و جلال هرچه بیشتر این کلیساها بین بازرگانان و توانگران ارمنی جلفای نو وجود داشته در

جزئیات ساختمان و معماری ‏آنها کاملاً مشهود است.این بناهای مذهبی نمادی از هنرهای رایج و مهارت استادان ارمنی آن دوره می باشند. [107]

کلیساهای ارمنیان در جلفای نو اصفهان اهمیت مذهبی بسیاری داشته اند. دیر آمناپرکیچ به منزلۀ اسقف نشین و مرکز مذهبی مهاجر نشین های ارمنی ‏ایران از کانون های مذهبی ارمنیان در شرق محسوب می شد که روابط گسترده ای با بسیاری از مراکز مذهبی دنیای مسیحیت در شرق و غرب ‏داشت. این دیر هم زمان با ورود خاچاطور کساراتسی،[108] اسقف اعظم ارمنیان ایران، در 1620م به محل تجمع بسیاری از روحانیان درجه دار ‏کلیسای ارمنی تبدیل شد که افزون بر آموزش علوم دینی بانی بسیاری از جریانات فرهنگی همچون بنیان صنعت چاپ در اصفهان بودند. اولین ‏مدرسه و مکتب ارمنیان جلفای نو نیز در مجاورت این دیر بنا شد. [109]

ظاهراً در سال های نخست مهاجرت و اقامت ارمنیان در اطراف زاینده رود، چندین محله در آنجا وجود داشت و نخستین بناهای مذهبی ارمنیان، همچون ‏کلیسای نازارت، در این محله ها بنا شده بودند. این محلات بنا به دلایلی نامعلوم در گذر زمان خالی از سکنه و ویران شدند واهالی آنها دراراضی ‏واقع در امتداد محله های قدیمی سکنا گزیدند. به تدریج و با افزایش جمعیت، محله های جدیدی تشکیل شد و شهر توسعه یافت. ‏

در بدو شکل گیری این محله ها، شهر دروازه ای اصلی داشت که به میدانی بزرگ ختم می شد. گفته می شود که هزینۀ ساخت این میدان را ‏خاندان ولیجانیان، که در همین میدان بانی ساخت کلیسای بتقحم نیز بوده اند، تأمین کرده اند. این میدان در دورۀ حکومت شاه عباس اول محل برپایی ‏بازارهایی در روزهای مشخصی از هفته بود.‏

با توسعۀ بنا ها و ازدیاد جمعیت میدان اصلی جلفای نو به یکی از محلات آن تبدیل شد و به محلۀ میدان بزرگ شهرت یافت. ساکنان این محله ‏بیشتر متمولان و توانگران ارمنی بودند که مایملک و ثروت بسیاری داشتند. سه کلیسای مهم شهر یعنی، دیر آمناپرکیچ، سورپ آستواتزاتزین و ‏سورپ بتقحم در این محله قرار داشتند و مدرسه ای، که از همان روزهای نخست بنیان دیر آمناپرکیچ در مجاورت آن ایجاد شده بود، محل آموزش ‏علوم و هنرهای متعدد به دانش آموزان ارمنی جلفای نو بود. ‏

از خیابانی اصلی چند کوچه منشعب می شد که حدفاصل محله ها را مشخص و آنها را از یکدیگر جدا می کردند.‏

‏از محله های معروف جلفای نو، که جمعیت زیادی از ارمنیان را درخود جای داده بودند، می توان به میدان کوچک، چارسو،[110] هاکوب جانیانتس،[111] ‏قاراگل[112] کوچر،[113] تاوریزتسی نر[114] و یروان[115] اشاره کرد.

قالب کلی هریک از این محله ها به لحاظ ظاهری، طبقۀ اجتماعی و شیوۀ زندگی ساکنان آن با یکدیگر متفاوت ‏بود. چنان که میدان کوچک محل سکونت خرده فروشان بود و به سبب رفت و آمد فراوان اغلب اوقات پر ازدحام و شلوغ می شد.‏

در مقابل محلۀ چارسو به جهت قرار گرفتن در مرکز شهر به وسیلۀ محله های دیگر احاطه شده بود و فضایی امن و آرام داشت. آرامش حاکم بر ‏این محله آن را به مکانی مناسب برای ایجاد بناهای مذهبی تبدیل کرده بود. ازاین رو، کلیسای سورپ هوهاننس مگردیچ و صومعۀ کاتارینه در این ‏محله ساخته شدند. بیشتر صنعتگران ارمنی در چارسو منزل داشتند و شماری از تجار ثروتمند نیز در این محله زندگی می کردند. ‏

درشمال چارسو، محلۀ هاکوب جانیانتس قرار داشت. برطبق روایت های محلی هاکوب جان، از توانگران ارمنی، نخستین ساکن این محله بوده. لذا، ‏این محله به اسم او نام گذاری شده است. وجود خانه های مجلل و با شکوه و باغات متعدد هاکوب جانیانتس را به یکی از زیباترین محله های ‏جلفای نو تبدیل کرده بود.‏

طی سال های 1606 ـ 1609م / 1015ـ 1018ق، گروه هایی از مهاجران تازه وارد در بخش محدودی از اراضی جلفای نو اصفهان مستقر شدند و با ‏بضاعت اندکی که در اختیار داشتند با مصالح ابتدایی و نامرغوب خانه های کوچکی بر پا کردند. ساکنان این محله، که به قاراگل موسوم شد، ارمنیان تنگدستی بودند که با خرده فروشی زندگی خود را می گذراندند. [116]

در جریان نبردهای متعدد شاه عباس، که در فاصلۀ سال های 1613ـ 1618م /1022 ـ1027ق اتفاق افتاد، گروه های دیگری از ارمنیان به ‏ایران کوچ داده شدند. به همراه این گروه ها عده ای از استادان سنگ تراش ارمنی نیز، به فرمان شاه عباس، به جلفای نو منتقل شدند تا از مهارت ‏آنها در امر معماری و توسعه بناهای شهر اصفهان استفاده شود. [117]

محلۀ کوچر مکان سکونت این استادان سنگ تراش بود که به دستور شاه عباس در قسمتی از این محله دویست خانه برای آنها در نظر گرفته شد. ‏ازاین رو، به محلۀ سنگ تراشان نیز شهرت یافت.‏

محلۀ تاورزیتسی نر در سال های نخست شکل گیری مستقل از سایر محلات جلفای نو بود. لیکن، بعدها جمعیت آن افزایش یافت و پس از توسعه، ‏به محلات دیگر مرتبط شد. چندین حمام در جلفای نو اصفهان وجود داشت که قدیمی ترین آنها در این محله و به درخواست اهالی آنجا با مساعدت مالی ‏خواجه نازار در فاصلۀ سال های 1615 ـ 1620م ساخته شده .ساکنان این محله به حرفه ها و مشاغل مختلفی از جمله پارچه بافی و نجاری ‏اشتغال داشتند. [118] هم زمان با توسعۀ این محله شماری از مهاجران ارمنی نیز خانه های خود را در محلۀ دیگری که یروان نام گرفت، بنا کردند. [119]    

و بالاخره، قبرستان ارمنیان جلفای نو اصفهان در دامنۀ کوه صفه قرار داشت. مطالعۀ نوشتارهای حک شده بر روی سنگ قبرهای موجود در این ‏قبرستان نشان دهندۀ این موضوع است که قدمت آن به چند سال قبل ازبنیان جلفای نو باز می گردد. برخی از مورخان ارمنی بر این باورند ‏که زمین های این قبرستان در سال های نخست مهاجرت شماری از نجبا و بازرگانان ارمنی از سوی شاه عباس به آنها هدیه شده است.‏

بقایای بخشی از مقبره های مسقف حاکی از آن است که خاندان های مشهور و ثروتمندان پرآوازۀ جلفای نو آرامگاه خانوادگی مختص به خود ‏داشته اند. مقبره های روحانیان و راهبه ها نیز در محدوده ای مشخص، که به دفن این دسته از افراد و مقامات کلیسایی اختصاص داشت، قرار گرفته ‏و مردم عادی متعلق به سایر طبقات جامعه در امتداد سمت غرب اراضی قبرستان وبا فاصلۀ کمی از یکدیگر دفن شده اند.

ساختار اجتماعی جلفای نو مبتنی برنظام طبقاتی بود. در رأس این ساختار روحانیان کلیسا، بازرگانان متمول، مالکان اراضی و کارگاه های ‏بزرگ قرار داشتند. صاحبان حرفه ها و مشاغل[120] ومزرعه داران در ردیف دوم، کارگران در ردیف سوم و سرانجام، کسانی که به دلایل مختلف شغل و ‏در آمدی نداشتند وبه سختی معاش خود را تأمین می کردند در ردیف آخر این نظام طبقاتی قرار می گرفتند.‏

روحانیان کلیسا در چهار چوب سمت ها و مقامات کلیسایی به انجام وظایف خاص خود مشغول بودند و خدمات مختلف فرهنگی و اجتماعی از جمله ‏امر آموزش علوم و هنرهای مختلف، مساعدت فقرا، نگهداری از کودکان بی سرپرست و نظارت بر وضعیت کل اقشار جامعۀ جلفای نو و ‏رسیدگی به مشکلات آنها از مسئولیت های آنان محسوب می شد. [121]

پایه های اقتصاد جلفای نو اصفهان متکی بر تجارت و داد و ستد بازرگانان ارمنی بود که ثروت و منابع مادی فراوانی در اختیار داشتند. نکتۀ جالب توجه ‏در مورد این قشر از طبقۀ اجتماعی نقش آنان در پویایی اقتصاد است. آنان سود حاصل از داد و ستد را به کلیت ساختار اقتصادی جلفا تعمیم ‏می دادند و از درآمد خود کارگاه های مختلف صنعتی ایجاد و زمینه های اشتغال شمار زیادی از جلفا نشینان را فراهم می کردند. ‏

ایجاد کارگاه های نخ ریسی و پارچه بافی یکی از اقدامات بازرگانان ارمنی دراین زمینه بود که در جهت بهبود وپیشرفت اقتصاد جلفای نو صورت ‏گرفت. پنبۀ مورد نیاز کارگاه های پارچه بافی جلفای نو از هند خریداری می شد و پس از نخ ریسی و تهیۀ پارچه، تولیدات مذکور در بازرهای اروپایی به فروش می رسید. رنگرزی و چاپ طرح نیز از حرفه های وابسته به پارچه بافی بودند که به امر تولید پارچه در جلفای نو رونق بیشتری بخشیدند.

علاقۀ فراوان خواجه های توانگر به ساخت بنا های مذهبی با شکوه و خانه های مجلل افزون بر اینکه نمادهای بی نظیری از هنر معماری را به ‏یادگار نهاد منبع درآمد بسیاری از صنعتگران و هنرمندان ارمنی جلفای نو بود. معماری مسبب ظهور و رشد هنر نقاشی و ماندگاری استادان این ‏عرصه شد و خیلی زود در جزئیات فضای داخلی کلیساها و برخی از خانه های جلفای نو جایگاه برجسته ای را به خود اختصاص داد. استادان ‏نقاش، افزون بر اینکه تجربه و مهارت خود را در بنیاد سازه های این شهر به کار گرفتند، به آموزش هنرجویان نیز همت گماردند. [122]

اساتید مشاغل و حرفه های دیگر نیز درآمد خوبی داشتند و به لحاظ اقتصادی جزو طبقات مرفه جامعه به حساب می آمدند. تعداد کمی از اهالی جلفای نو ‏نیزصاحبان مزارع و باغات اطراف آن بودند. بیشتر اراضی زراعی محدودۀ جلفای نو اصفهان را تاکستان و باغ های میوه تشکیل می دادند. مزرعه داران ‏در تابستان آب کافی نداشتند و این امر پرورش محصولات را با سختی همراه می کرد. گاهی اوقات کمبود آب به قدری بود که در طی روز به ‏دفعات با کمک حیوانات بارکش از منابع موجود، آب موردنیاز به مزارع انتقال می یافت. به همین سبب، میزان محصولات کشاورزی تولید شده زیاد ‏نبود. لیکن، سود حاصل کفایت می کرد.‏

کارگران روزمزد بودند و با در آمد بسیار ناچیزی که به دست می آوردند به سختی زندگی خود را می گذراندند و ساکنانی که شغل ‏و در آمدی نداشتند با کمک های مالی توانگران قوت روزانۀ خود را تهیه می کردند.‏

شرایط حاکم بر زندگی اجتماعی و اقتصادی در طی سال های نخست سکونت ارمنیان در جلفای نو اصفهان ایجاب کرد که اقتصاد خانواده به طرز صحیحی ‏و با دقت مدیریت شود. از آنجایی که زنان مسئولیت اصلی اداره و رسیدگی به دخل و خرج خانه را بر عهده داشتند مبلغی را برای بودجۀ ‏سالانۀ خانه در نظر می گرفتند. آنان به شیوه ای مدبرانه توشه و آذوقۀ مورد نیاز ‏یک سال خود را خریداری و ذخیره می کردند. خرید هر کالایی زمان مشخصی داشت و چنانچه در وقت معینی خریداری نمی شد قیمت کالا افزایش می ‏یافت. ازاین رو، می بایست هزینۀ بیشتری برای تهیه آن صرف می شد که این امر بر در آمد سالانه خانواده ها تأثیر منفی می گذاشت و آنان را ‏متضرر می کرد. با اتخاذ چنین شیوه ای زنان خانه دار در طول سال به جز گوشت حیوانات نیازی به خرید ارزاق دیگر نداشتند.‏

پخت نان از وظایف مهم زنان جلفا به حساب می آمد.آنها هر چند ماه یکبار اقدام به پخت مقادیر زیادی نان لواش می کردند و پس از خشک کردن، نان ها را در محفظه های خاصی قرار می دادند. این گونه نان خشک شده حدود سه ماه قابل نگهداری بود.‏

زنان جلفای نو فارق از طبقۀ اجتماعی شخصاً تمام کارهای مربوط به نظافت خانه را انجام می دادند. از این رو، شمار مستخدمان و کارگرانی که از این راه ‏امرار معاش می کردند زیاد نبود. برخی از حرفه ها نیزهمچون قالی بافی، جوراب بافی، نخ ریسی و سوزن دوزی از فعالیت ها و مهارت های‎ ‎زنان محسوب می شد. ‏

مردان نیز با سخت کوشی و فعالیت زیاد به حرفه و کار خود مشغول بودند و در انجام امور مربوط به پیشۀ خود لحظه ای درنگ را جایز نمی دانستند. ‏

سنت نیک دید و بازدید از عادات رایج در بین جلفا نشینان بود و آنها در هر فرصتی به دیدار اقوام و دوستان و آشنایان خود می رفتند. در خانه های جلفای نو، ‏اسباب پذیرایی آماده بود و اهالی جلفا با سفره های رنگارنگ و انواع غذاها و شیرینیجات از مهمانان خود استقبال می کردند. ‏

توانگران جلفای نو هیچ گاه فضیلت کمک به دیگران و مساعدت مالی به فقرا را از دست ندادند و تقریباً تمام بناهای مذهبی، آموزشی، پرورشی ‏و فرهنگی با کمک های مالی خواجه های متمول جلفای نو ساخته شد. [123]

جلفای نو اصفهان را می بایست نخستین سکونتگاه ساختاریافتۀ ارمنیان پس از مهاجرت و کوچاندن آنها در ایران عصر صفوی دانست که هم زمان محل ‏تمرکز نهادهای مذهبی، آموزشی، فرهنگی و پایگاه های کار و فعالیت بازرگانان، هنرمندان و صنعتگران ارمنی بوده است. [124]

بسیاری از منابع ارمنی بر این امر تأکید دارند که با همت و پشتکار جلفانشینان و حمایت های شاه عباس اول، در طی دو دهۀ نخست سدۀ هفدهم ‏میلادی، جلفای نو اصفهان به یکی از ثروتمندترین مهاجرنشین های ارمنیان[125] و کانون مذهبی و فرهنگی آنها تبدیل شد. [126]

منابع:

ابن عبدالله، ابوبکر. تاریخ عثمان پاشا (شرح یورش عثمانی به قفقاز و آذربایجان و تصرف تبریز) 993 ـ996 قمری. به کوشش یونس زیرک. ترجمه از ترکی ‏عثمانی. مقدمه و توضیحات نصرالله صالحی. تهران: طهوری،1387.‏

پارسا دوست، منوچهر. شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی.تهران: شرکت سهامی انتشار، 1387.‏

ـــــــ . شاه عباس اول پادشاهی با درس هایی که باید فراگرفت. تهران: شرکت سهامی انتشار،  1388.‏

سیوری، راجر. ایران عصر صفوی.ترجمۀ کامبیزعزیزی. تهران: مرکز، 1374.‏

فلسفی، نصرالله. زندگانی شاه عباس اول.تهران: علمی، 1369.‏

منشی، اسکندربیگ. تاریخ عالم آرای عباسی. به تصحیح محمد اسماعیل رضوانی. تهران: دنیای کتاب، 1377. 3 ج.‏

Acharyan, Hrachia. Hay Gaghtakanootian Badmootiun.Yerevan:Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002.‎

Alboyadjian, Arshag.Badmootiun Hay Gaghtakanootian‏.‏‎ Qahire: Nor Asdgh Debaran,1961‎‏.‏vol. 3‎

Davrijetsi , Arakel. Badmootiun. Targmanootiun , Arajabane Yev tzano-tagerootiunner Varag Arakelyan.‎Yerevan :Sovedakan Gerogh, 1988.‎

Der   Hovhanian, Harootiun. Badmootiun Nor Jughaei(Spahan),Targmanootiun  Ashkharhabari Boghos Bedrosian.‎ Nor Jugha: Soorp Amenaperkich  Vanki Dbaran, 1980.vol. 1&2.‎

Gasbaryan ,S. Spiurkahay Gaghtojakhnere Aysor.Yerevan:Hayastani Bedakan Heradarakchootiun, 1962.‎

Kevorkian ,Garo. Amenoon Daregirk 1958, «Badmootiun Nor Jughaei», Beyrouth : Mshak Debaran,1958.‎

Mardirosyan, H.H. Merdzavor Yev Mijin Arevelki Yerkerner Yev Joghovoortner VIII, «Iranahay Gaghooti Badmootiunits», Yerevan: Haykakan SSH GA heradarakchootiun, 1975.‎

Parsamyan V. A. & Others. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan:Loois Heradarakchootiun, 1965.vol.2.‎

armenianhouse.org

hy.wikisource.org

www.aztagdaily.com

منابع تصاویر:

تصویر1 و 6-11:‏

Der Hovhanian, Harootiun. Badmootiun Nor Jughaei(Spahan).  Ashkharhabari Targmanets Boghos ‎Bedrosian. Isfahan: Ketab  Saraie Sokhan, 1378(2008).

تصاویر 2-4 :‏

Kevorkian ,Garo. «Badmootiun Nor Jughaei», Amenoon Daregirk 1958. Beyrouth: Mshak Debaran,1958.‎

تصویر5:‏

Arakelian, Hamazasb Hacob. Badkeragirk ـ Oughetsuits Nor Jughaie S. Betghehem Yekeghetsoo. Tehran:Nairi ‎Heradarakchootiun, 1999.‎

پی‌نوشت‌ها:

1ـ نوشتار حاضر نگاهی اجمالی به چگونگی مهاجرت، کوچاندن و اسکان ارمنیان و بازگویی گوشه هایی از حیات اجتماعی، اقتصادی و مذهبی آنان در چند دهۀ نخست سکونتشان در جلفای ‏نو اصفهان است. لازم به توضیح است که هم زمان با رویدادهای دورۀ مورد بحث افزون بر جلفای نو گروه هایی از مهاجران ارمنی در نواحی دیگر ایران سکونت گزیده اند که به جهت حفظ ‏چهارچوب کلی پژوهش در ذیل عنوان آن اشاره ای  به این بخش از مهاجرنشین های ارمنیان ایران  نشده. در ضمن، شرح برخی اتفاقات دورۀ صفوی، که با عنوان مذکور مرتبط بوده، به ‏اختصار صورت گرفته. ‏

2ـ  منظور آق قویونلوها و قراقویونلوهاست.‏   

3ـ سلطان عثمانی (1418 ـ 1512م).‏           

‎‎V. A. Parsamyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan: Loois Heradarakchootiun, 1965),vol .2, p.200 ـ 208.‎  4ـ                                                                                                                      

5ـ مؤسس سلسلۀ صفویه(905 ـ930ق)، فرزند سلطان حیدر.‏ 

6ـ ولایتی در جنوب شرقی فقفاز، شیروان هم نامیده شده است. ‏        

‎‎Sharoor7ـ

دشتی واقع در منطقه ای به همین نام که زمانی در حدود استان آیرارات ارمنستان کبیر قرار داشته. در دوران حکومت ترکمانان، تحت سلطۀ آنها بوده است.ر.ک:

‏armenianhouse.org.

‏در منابع فارسی به صورت شرور آمده.در مورد این نبرد و حوداث پس از آن نک: .منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی(تهران: شرکت ‏سهامی انتشار، 1387) ص 261. 

8ـ برای مطالعۀ بیشتر در ارتباط با این نبرد ر.ک: راجر سیوری، ایران عصر صفوی،ترجمۀ کامبیزعزیزی (تهران: مرکز،1374)، ص23 ـ 25 .‏   

9ـ سلطان عثمانی (1512ـ1520م).‏ 

‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.208 &20910ـ                                                                                                                          

11ـ پارسادوست، همان، ص 425 ـ 432.‏   

12ـ وزیر اعظم سلطان سلیمان یکم.‏

‎‎Khlat13ـ

شهری کهن در استان توروبران ارمنستان کبیر. امروزه آهلات (‏Ahlat‏) نامیده می شود و در ترکیه قرار دارد.‏

‎‎Arjesh14ـ

شهری در ساحل شمالی دریاچۀ وان واقع در استان توروبران ارمنستان کبیر . ارجیش (‏Erciş‏) کنونی در ترکیه.‏

‎‎Van15ـ

از شهرهای مهم ارمنستان با مرکزیت جمعیتی، مذهبی و اقتصادی بوده است.‏

16ـ سلطان امپراتوری عثمانی (1520 ـ 1566م)‏

‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.20917ـ                                                                                                                        

18ـ جانشین شاه اسماعیل اول (930 ـ 984ق)‏.‏

19ـ منظور ورود و نفوذ این گروه های قومی جدید در ساختار نظامی و سیاسی صفویان است. ر.ک: سیوری، همان، ص 60 و 62 ـ64.‏

‎‎Turuberan20ـ

در  تقسیمات ارمنستان کبیر از استان های واقع در آن بوده.‏

‎‎Aghdznik21ـ

دومین استان ارمنستان کبیر بوده است.‏

‎‎Tzopats22ـ

یکی از استان های ارمنستان بوده. نک:‏hy.wikisource.org

‎‎Vaspurakan23ـ

یکی از مهم ترین استان های ارمنستان کبیر با مرکزیت جمعیتی و فرهنگی بوده است.‏

‎‎Shirak  24ـ                  

‎‎Gugark  25ـ                                                                                                                

26ـ از فلات های مهم ارمنستان است که با  کوه های آراگاتز ، گقاما و آرارات احاطه شده.‏ 

‎‎Siunik 27ـ                                                                                                                                                                               

28ـ سلطان امپراتوری عثمانی (1574ـ 1595م).‏

29ـ صدر اعظم و سردار نظامی امپراتوری عثمانی.‏

30ـ برادر شاه اسماعیل دوم و جانشین او (985ـ996ق).‏

31ـ برای مطالعۀ بیشتر در ارتباط با این نبرد ر.ک: ابوبکر بن عبدالله . تاریخ عثمان پاشا (شرح یورش عثمانی به قفقاز و آذربایجان و تصرف تبریز ) 993ـ 996 قمری، به کوشش یونس ‏زیرک، ترجمه از ترکی عثمانی، مقدمه و توضیحات نصرالله صالحی (تهران: طهوری ،1387)، ص 35.‏

‎‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.21032ـ                                                                                                                         

33ـ افزون بر ارمنستان برخی مناطق دیگر نیز به امپراتوری عثمانی واگذار شد. نک: سیوری، همان، ص 75.‏

‎‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.21134ـ                                                                                                                        

‎‎‎Hrachia Acharyan, Hay Gaghtakanootian Badmootiun (Yerevan:Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002), p.21735                                                

36ـ ملقب به کبیر (996 ـ 1038ق).‏

‎‎‎Arshag Alboyadjian, Badmootiun Hay Gaghtakanootian( Qahire: Nor Asdgh Debaran,1961), vol. 3, p.135 ; Arakel Davrijetsi,37

Badmootiun , ‎Targmanootiun Arajabane Yev Tzanotagerootiunner Varag Arakelyan (Yerevan :Sovedakan Gerogh, 1988 ).‎ 

‎‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.21338ـ  

‎‎‎Acharyan, ibid. , p.21739ـ 

‎‎Voskanabad‎ 40ـ  

‎‎Haterk  41ـ    

‎‎Khachen‎  42ـ       

‎‎Dizak‎  43ـ      

‎‎Koshiz‎   44ـ         

‎‎Britas ‎  45ـ      

‎‎Melikset 46ـ    

Melikzada‎47ـ

‎‎Zakam  48ـ           

Kshtaghs(Khshatagh)  49ـ 

Khanatzakh‎ 50ـ 

‎‎Agulis  51ـ              

Davrijetsi, ibid. , p. 25.  52ـ                                                                                                              

Alboyadjian,ibid. , p.137.‎  53ـ                                                                                                              

[1]4. Harootiun Der Hovhanian, Badmootiun Nor Jughaei(Spahan),Targmanootiun  Ashkharhabari Boghos Bedrosian (Nor 54ـ

Jugha:Soorp Amenaperkich ‎Vanki Dbaran, 1980),  vol.1, p.16 & Alboyadjian,ibid. , p.134-138 & Garo Kevorkian, Amenoon

Daregirk 1958, «Badmootiun Nor Jughaei», (Beyrouth:Mshak Debaran,1958) ‎p.452.‎ 

Acharyan, ibid. , p. 21755ـ                                                                                                               

‎‎‎Parsamyan & Others, ibid. , P.21456ـ

در ارتباط با نبردهای صفویان تا دورۀ شاه عباس اول ر.ک: اسکندربیگ منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، به تصحیح محمد اسماعیل رضوانی(تهران: دنیای کتاب ،1377) 3 ج.‏ 

57ـ قدمت این شهر به سدۀ پنجم میلادی می رسد‎.‎  

‎‎‎Goghtan (Goghtn)‎58ـ

از نواحی استان واسپوراکان ارمنستان کبیر. ‏

Alboyadjian,ibid. , p.163.‎  59ـ             

‎‎Der Hovhanian, ibid. , p. 22 &23. 60ـ           

‎‎Alboyadjian,ibid. ,p.139 &149& 163 -164.‎61ـ                 

‎‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.215.‎62ـ

در مورد فتح ایروان نک: منوچهر پارسادوست، شاه عباس اول، پادشاهی با درس هایی که باید فراگرفت (تهران: شرکت سهامی انتشار،1388)، ص 611 ـ 612، نیز سیوری، همان، ص ‏‏84.‏

‎‎Acharyan, ibid. , p. 217.‎  63ـ            

‎‎‎Tzaghkunk‎64ـ

روستایی در نزدیکی شمال غربی دریاچۀ سوان. بنای آن به سدۀ ششم میلادی باز می گردد. در سده های میانه، به سبب تعدد بناهای مذهبی موجود در آن و برپایی بسیاری از مناسک و ‏مراسم مذهبی، اهمیت داشته و روایات و اسناد مختلفی در ارتباط با آن وجود دارد.‏

‎‎Gezama  65ـ              

‎‎‎Kaghzevan66ـ

شهری کهن واقع در سمت چپ رودخانۀ ارس. در گذشته، قلعه و استحکاماتی اطراف آن را احاطه کرده بود. نک:‏www.aztagdaily.com

‎‎Lori ‎  67ـ                              

‎‎Aghbak  68ـ                              

69ـ برخی منابع ارمنی در مورد کوچاندن ساکنان ارمنی خوی ، ماکو ، سلماس و ارومیه، که در سال های نخست حکومت صفویان به این ناحیه مهاجرت کرده و ساکن شده بودند، نیز مطالبی ذکر ‏کرده اند.ر.ک:‏Alboyadjian,ibid. , p.141& 142.‎ 

‎‎Davrijetsi, ibid. , p.44 ـ 46.‎ 70ـ             

‎‎Alboyadjian,ibid. , p.144.‎  71ـ            

‎‎Acharyan, ibid. , p.221.‎  72ـ           

‎‎Davrijetsi, ibid. , p.68-72.‎ 73ـ           

‎‎S. Gasbaryan,Spiurkahay Gaghtojakhnere Aysor (Yerevan:Hayastani Bedakan Heradarakchootiun, 1962), p.87.‎   74ـ        

75ـ از این تعداد اهالی جلفای قدیم، گروه هایی از روحانیان، بازرگانان، صنعتگران و هنرمندان ارمنی در جلفای نو اصفهان و شمار زیادی از آنها در روستا های حومۀ اصفهان اسکان داده شدند. جمعی نیز ‏در نواحی دیگر سکونت گزیدند.‏     

Alboyadjian,ibid. , p.156 &166.‎ 76ـ             

77ـ سیوری، همان، ص 171‏‎ .‎نیز نک:‏

H.H. Mardirosyan, Merdzavor Yev Mijin Arevelki Yerkerner Yev Joghovoortner VIII, «Iranahay Gaghooti Badmootiunits», (Yerevan:Haykakan SSH ‎GA Heradarakchootiun , 1975), p.195.‎    

78ـ این ارقام تقریبی است.نک:‏Kevorkian, ibid. , p. 456 & 461.‎        

‎‎Alboyadjian,ibid. ,p.166.‎79ـ             

‎‎Acharyan, ibid. ,p.222.‎ 80ـ         

81ـ منظور بازرگانان سرشناس و کلانترهای ارمنی جلفای نو اصفهان هستند.‏    

‎‎Alboyadjian,ibid. ,p.166&167‎‎ 82ـ         

‎‎Parsamyan & Others, ibid. , p.218-220.‎‎‎ 83ـ         

84ـ این سنگ ها پس از انتقال به ایران در یکی از روستاهای ارمنی نشین حومۀ اصفهان نگهداری می شدند. نک:‏Kevorkian, ibid. , p.458.‎

‎‎‎Alboyadjian,ibid. ,p.170-182.‎85ـ

در ارتباط با رویدادهای دورۀ حیات شاه عباس اول ر. ک: نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول (تهران: علمی، 1369).‏‏

‎‎Amenaperkich  86ـ        

87ـ بعدها، در طی مرمت و بازساری این دیر درمحوطۀ آن کلیسایی با عنوان سورپ هوسپ آرماتاتسی بنا شد. نیز، مکانی برای اقامت راهب ها و پدران روحانی ایجاد گردید. دکان ها، مزارع ‏و باغ های متعددی در مالکیت دیر سورپ آمناپرکیج قرار داشته. نک:‏Kevorkian, ibid. ,

p.459&460, 466.‎           

‎‎Soorp Anania88ـ                     

‎‎Movses Tatevatsi   89ـ    

‎‎Alboyadjian,ibid. , p.181&182.‎90ـ         

‎‎‎Yepiskopos‎91ـ

از مقامات ارشد کلیسای سنتی ارمنی.

92ـ بر مبنای منابع ارمنی اسقف نشین  جلفای نودر سال های نخست شکل گیری،‎‏ به لحاظ دینی و روابط فرهنگی، مهاجرنشین های ارمنیان در دیگر سرزمین ها همچون افغانستان‏، هندوستان و عراق را نیز تحت نظارت خویش داشت. نک:‏

Acharyan, ibid. ,p.223.‎   

‎‎‎Soorp Geork‎93ـ

94ـ ازنخستین بازرگانان مهاجر و توانگر جلفای نو.‏‎ ‎خاندان اوسالیان متمادی سمت کلانتری جلفای نو را برعهده داشتند.‏         

‎‎Der Hovhanian, ibid. , vol. 2, p.197.‎95ـ           

‎‎Kevorkian, ibid. , p.470.‎96ـ         

Soorp Astvatzatzin97ـ         

‎‎Avetik  98ـ    

‎‎Der Hovhanian, ibid. , vol2, p. 213.‎ 99ـ     

Soorp Stepanos  100ـ     

Soorp Hovhannes Megerdich 101ـ     

‎‎Soorp Betghehem102ـ

این کلیسا با مساعدت مالی خواجه پطرس (از خاندان ولیجانیان که بعدها در جلفای نو به خواجه بغوسیان شهرت یافتند) ساخته شد.‏

‎‎Kevorkian, ibid. , p.470 &471.‎ 103ـ    

‎‎Yeghiazar104ـ

از خاندان یقیازاریان (آقازاریان، لازاریان). جد بزرگ آنها خواجه مانوک نام داشت که در 1605م، به اصفهان مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد. این خاندان از توانگران اصفهان و ‏بانی ساخت و مرمت چند کلیسای دیگر در سایر مهاجرنشین های ارمنیان ایران بوده اند. نک:‏

Der Hovhanian, ibid. , vol. 1,p.106-107.‎

‎‎Katarineh105ـ

در طی سده های متوالی و تا اوایل نیمۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی، چهل راهبه در این صومعه اقامت داشته اند. آخرین راهبۀ این صومعه در 1954م درگذشت. نک:‏

Kevorkian ,ibid. , .p.482.‎

‎‎Der Hovhanian, ibid. , vol. 2, p.190,217,221&242.‎  106ـ    

107ـ در فهرست نخستین کلیساهای سنتی ارمنی جلفای نو اصفهان وجود چند کلیسای دیگر نیز به ثبت رسیده که در اثر گذر زمان و حوادث مختلف یا به طور کلی از بین رفته اند و یا ویرانه های آنها ‏باقی است. از این فهرست می توان به کلیساهای سورپ نازارت، سورپ هاکوپ، سورپ توما، سورپ هوهاننس، سورپ هوگی و کلیسای خانۀ خواجه شافراز اشاره کرد.  ارمنیان ‏کاتولیک نیز چند کلیسا مختص فرقۀ خود داشته اند. نک:‏

Alboyadjian,ibid. ,p.170.‎

‎‎Khachatur Kesaratsi 108ـ        

‎‎Alboyadjian,ibid. ,p.170 ـ182.‎   109ـ     

110ـ چهارسوق.‏ 

‎‎Hakobjaniants‎111ـ

منتسب به هاکوب جان.‏

‎‎Gharagel112ـ                                         

‎‎Kocher  113ـ

‎‎Tavrizietsiner‎114ـ

تبریزی ها .‏

‎‎Yerevan‎115ـ

ایروان.‏

116ـ در 1630م، در این محله کلیسایی با عنوان سورپ نیکوقوس بنا شد. ر.ک:‏

Der Hovhanian, ibid. , vol2, p.300 ـ 302.‎  

‎‎Acharyan, ibid. , p.223&224117ـ          

118ـ از کلیساهای واقع در این محله می توان به کلیسای سورپ میناس(1659م) اشاره کرد.        

119ـ بیشتر ساکنان این محله از اهالی ایروان بودند.‏  

120ـ خرده فروشان، خرازان، نجاران، طلاسازان، قصابان،پارچه بافان و … .‏          

‎‎Der Hovhanian, ibid. , vol2, p.308-310.‎ 121ـ       

‎‎Alboyadjian,ibid. , p.170-184.‎   122ـ  

Der Hovhanian, ibid. , vol2,p.308-319.‎ 123ـ    

‎‎Acharyan, ibid. ,p.223&224.‎  124ـ   

125ـ اصطلاحی است که به سکونتگاه های مهاجران ارمنی در محدودۀ سرزمین های دیگر اطلاق می شود.

Alboyadjian,ibid. ,pP.181 &182‎ 126ـ   

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70
سال هجدهم | زمستان 1393 | 304 صفحه
در این شماره می خوانید:

آبراهام گورگنیان،نقاش،محقق و مردم شناس ارمنی

نویسنده: زویا خاچاطور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 اشاره کمتر کسی است که به شهر سیاحتی اصفهان سفر نکرده باشد یا حتی راجع به آثار تاریخی آن چیزی ‏نشنیده باشد. اصفهان،...

نگاهی به معماری و نقاشی های دیواری منطقه جلفای نو

نویسنده: دکتر نورایر ناظاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 مقدمه در پی کوچ اجباری ارمنیان جلفا ـ در کنارۀ رود ارس ـ به ایران و پس از قطعی شدن سکونت آنان در اصفهان،...

تابلوی زندگی یک نقاش،هنرمند نقاش و مرمت کار آثار نقاشی،استاد ستراک نظریان

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 نقاشی حرکتی است خلاقانه در جهت ترسیم دنیای درون و سهیم شدن آن با دیگران. مرمت یعنی ‏دمیدن روح دوباره و زنده کردن...

رویکردی جامعه شناختی بر دیوار نگاره های کلیسای وانک اصفهان (دیرآمنا پرکیج مقدس)

نویسنده: الهه روستایی سیچانی / دکتر امیر حسین چیت سازیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 اشاره ادیان و هنرهایی که در بستر آنها خلق شده‌  اند همواره در یکدیگر تنیده بوده ...

بررسی انجیل های مزین به نقوش مکتب نگارگری جلفای نو اصفهان

نویسنده: میکائل آراکلیان / ترجمه کلارا آبولیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 هدف این پژوهش، بررسی کتاب  های مقدس و انجیل  هایی است که در سدۀ هفدهم میلادی/ یازدهم هجری...

جشنواره روزهای جلفای نو در ایروان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 جشنوارۀ روزهای جلفای نو در ایروان به مناسبت سیصد و پنجاهمین سالگرد احداث کلیسای وانک جلفای اصفهان[1] ایروان، پایتخت ارمنستان، در بهار...

مراسم سیصد و پنجاهمین سالگرد ساخت کلیسای وانک در جلفای نو اصفهان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 مراسم سیصد و پنجاهمین سالگرد ساخت کلیسای وانک در جلفای اصفهان به همت خلیفه  گری ارامنۀ اصفهان در تاریخ 26ـ 29 مهر 1393ش/ 18ـ21 اکتبر...

همایش «کلیسای وانک،نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 به مناسبت سیصدوپنجاهمین سالگرد تأسیس کلیسای هوسپ آرِماتاتسی دیر آمناپرکیچ مقدس (کلیسای ‏وانک) جلفای اصفهان، به دعوت شورای خلیفه  گری...

موزه کلیسای وانک اصفهان

نویسنده: زویا خاچاطور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 تاریخچۀ موزۀ کلیسای وانک قدمت موزۀ کلیسای وانک، البته نه در شکل و وسعت کنونی آن، به بیش از صد سال، یعنی، سال های...

سیصد و پنجاهمین سالگرد احداث کلیسای وانک اصفهان (دیر آمناپرکیچ مقدس)

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 70 اشاره با کوچ اجباری ارمنیان میراث هنری ارمنی نیز به مکان جدید منتقل شد. هنرمندان ارمنی در جلفای نو با بهره گیری از میراث ‏هنری سرزمین آبا...