نویسنده: آرپی مانوکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87

خیزش خاندان های بزرگ ارمنی، که از مدت ها پیش در برابر خلفای عرب و امپراتوری بیزانس آغاز شده بود، پس از 455سال فرمان برداری از قدرت ‏های زمانه و دهه ها ایستادگی و پایداری سرانجام در نیمه دوم سده نهم میلادی به نتیجه رسید و ارمنستان با تکیه بر درایت سیاسی و کفایت نظامی ‏یکی از خاندان های قدرتمند این سرزمین، یعنی خاندان باگراتونی(2)، به حکومتی یکپارچه دست یافت.‏

اگرچه موجودیت خاندان باگراتونی در 885م از سوی حکومت های شرق و غرب به رسمیت شناخته شد حاکمان این خاندان به منظور تثبیت ‏قدرت خویش در نواحی مختلف ارمنستان راهی طولانی در پیش داشتند چرا که این سرزمین در طی سده های متوالی متأثر از رویدادهای ‏گوناگون وضعیتی از هم گسیخته و آشفته داشت و ساکنانش، خسته از جنگ های پیاپی، در فضایی مملو از رنج ونا آرامی به سر می بردند.‏

‏ باگراتونی ها، که خود را وام دار پادشاهان آرشاگونی (3) می دانستند، از شیوه و تجارب حکومتی آنان بهره بردند و در نخستین گام، سلسله مراتب حکومتی ‏و سازمان کشورداری را همگن با دیوان های اداری اجدادشان تنظیم کردند. سپس، با واگذاری مناصب، املاک و زمین های زراعی وسیع به ایشخان ها(4) و دیگر بزرگان خاندان های ارمنی سعی کردند آنان را، که در جایگاه خویش صاحب قدرت سیاسی و نفوذ نظامی بودند، در قالب یکپارچه ای مطیع ‏خود قرار دهند.‏

خاندان باگراتونی امیدوار بودند که با اتخاذ این سیاست، در کنار واگذاری اختیار و آزادی نسبی به خاندان های بزرگ در حوزه ای محدود، امکان به کار‏گیری نیروی نظامی و توانایی سیاسی آنان به منزله ارکان وبازوهای جانبی حکومت مرکزی، در جهت حفظ منافع کلی کشور، فراهم شود. بر این اساس، ‏ساختار حکومتی و مراتب پادشاهی باگراتونی بر پایه های نظام فئودالی و ویژگی های مختص به این نظام استوار شد.‏

‏ از سویی، پادشاهی باگراتونی می بایست برای حفظ تمامیت ارضی اقداماتی در زمینه سیاست خارجی انجام می داد بنابراین، الحاق بخش هایی از نواحی ‏ارمنستان، که به تسخیر اقوام بیگانه درآمده بودند، اولویت سیاست خارجی این پادشاهی را تشکیل داد. سیاستی که بدون تقویت قوای نظامی دور از ذهن ‏می نمود. از این رو، شهر دوین(5) و قلعه ها و استحکامات نظامی واقع در شمال ارمنستان، که تحت فرمان برداری خلافت بنی عباس بودند، به محدوده ‏جغرافیایی پادشاهی باگراتونی پیوستند. سپس، نوبت به سرزمین های واقع در غرب رسید که شامل مراتع و زمین های زراعی حاصلخیز بود و در اشغال ‏سربازان بیزانس قرار داشت. ‏

خاندان باگراتونی درایت سیاسی و مهارت نظامی خود را با امید و پشتکار گره زدند و اگرچه بیش از یک دهه زمان برد تا همه مناطق جدا شده را به قلمرو پادشاهی خویش متصل کنند سرانجام، تمام اراضی متعلق به ارمنستان تحت پرچم پادشاهی آنان قرار گرفت.(6)

‏ اکنون، که وحدت نسبی ایجاد شده بود، اولویت بعدی پادشاهی تازه تأسیس باگراتونی جلوگیری از درگیری ها و جنگ های خارجی بود تا آرامش و ‏امنیت به سرزمین ارمنستان باز گردد و امکان رشد و رونق اقتصادی در شهرها و روستاها فراهم شود چراکه سده ها پرداخت خراج به حکومت های ‏بیگانه نیروی بالقوه اقتصادی این سرزمین را به شدت تضعیف کرده و کشور و ساکنانش را به وادی قحطی و فقر سوق داده بود. از سویی، خاندان با ‏گراتونی امیدوار بودند که آزادی عمل بخشیدن به دیگر خاندان های با نفوذ ارمنی در اداره امور داخلی محدوده اراضی تحت تملکشان منتج به بهره وری بهتر از منابع طبیعی با شیوه های مناسب شود و به افزایش منابع درآمد و آبادانی این سرزمین کمک کند.‏

اگرچه این شیوه از کشورداری در دهه های نخست حکومت خاندان باگراتونی نتیجه داد، چندان بادوام نبود و نخستین نشانه های ناکارآمدی آن از اوایل ‏سده دهم میلادی، هم زمان با شکست پی در پی سربازان این پادشاهی در میدان های نبرد با بیگانگان، آشکار شد.‏

به یکباره، ساختارداخلی کشور ازهم پاشید و خاندان های ارمنی ای که از مدت ها پیش در راستای سیاست داخلی حکمرانان باگراتونی در قالب نظام ‏فئودالی رشد یافته و درمحدوده املاک و اراضی خویش، به نفوذ سیاسی و توان نظامی فزاینده ای دست یافته بودند اکنون خود را شایسته حضور در رأس هیئت حاکمه و ‏سکان هدایتی کشور می دانستند و در مرتبت یکی از اهرم های تأمین کننده منابع مادی و نظامی پادشاهی باگراتونی، به خود اجازه می دادند که در شایستگی و کفایت ‏سیاسی پادشاهان این خاندان دچار تردید شوند. در نتیجه، اندیشه ها و اقدامات سیاسی خاندان باگراتونی در جهت توسعه نظام فئودالی، با تبدیل شدن خاندان های ارمنی به فئودال هایی ‏قدرتمند، عملاً شکست خورد و پادشاهی باگراتونی ناگهان با ظهور رقیبانی مواجه شد که هر یک در محدوده تحت تملکشان داعیه حکومت داشتند. لیکن، بخت با خاندان باگراتونی همراهی کرد و فئودال های ارمنی که جنگ و درگیری های داخلی را به ضرر منافع کلی کشور می دیدند از هرگونه برخورد نظامی جدی با حکومت مرکزی اجتناب کردند. اما ‏بر مواضع خویش در جهت دستیابی به خودمختاری مصر بودند و حتی بر تشکیل حکومت مستقل در محدوده اراضی تحت تملکشان پافشاری کردند.‏

سرانجام، در سال 902م خاندان های صاحب قدرت در ملازگرد(7)پس از آشکار سازی مخالفت خود با شیوه سیاست و کشورداری پادشاهی باگراتونی اعلام خودمختاری کردند. این اقدام از سوی ‏پادشاه وقت، سمباد باگراتونی(8) (890 ـ 914 م)، به هیچ وجه خوشایند نبود لیکن از آنجایی که سایر خاندان ها نیز با حکومت مرکزی روابط مطلوبی نداشتند به امید اینکه بتواند با توسل به روش های سیاسی کارآمد رضایت ایشخان های ارمنستان را جلب کند از نزاع با حکام ملازگرد ‏پرهیز کرد و هرگونه برخورد و درگیری با خاندان های مدعی قدرت را به ‏فرصتی دیگر واگذار کرد، غافل از اینکه اعمال روش های مسالمت آمیز بی نتیجه بود و از مدت ها پیش شماری از خاندان های بزرگ و در رأس آنان، آرتزرونی ها(9)، به منظور توسعه قلمرو تحت ‏مالکیت خویش و کسب اراضی بیشتر، درحال رقابت و جدال با دیگر خاندان های مدعی قدرت بودند.‏

خاندان آرتزرونی، که در واسپوراکان می زیستند، بر اراضی بخش های آقباک(10)و مارداستان(11) تملک داشتند ودیگر خاندان های ارمنی همچون رشتونی(12)، آماتونی(13) و حتی، باگراتونی نیز مالک ‏بخش های دیگری از مراتع و زمین های زراعی آنجا بودند. سرداران این خاندان، هم زمان با شکست سیاست های پادشاهی باگراتونی در قبال فئودال های ارمنستان، به جهت عملی کردن نیات ‏بلند پروازانه خویش به سوی نخجوان حرکت کردند، غافل از اینکه تصاحب این ناحیه چندان آسان هم نبود چراکه از مدت ها پیش سیونی ها به قصد تملک بر اراضی این ناحیه در آنجا نفوذ کرده ‏بودند. بنابراین، در اوایل سده دهم میلادی پادشاهی باگراتونی با برخوردهای پیاپی این دو خاندان روبه رو شد.

‏ سرانجام، سمباد باگراتونی، که می دانست ادامه این درگیری ها به ضرر تمامیت ارضی ارمنستان است، طی فرمانی نخجوان و محدوده اطراف آن را به خاندان سیونی واگذار کرد و به این ‏درگیری ها پایان داد، غافل از اینکه اقدام وی به هیچ وجه از سوی خاندان آرتزرونی پذیرفته نبود. آنان در برابر این تصمیم سمباد مقاومت کردند و در یک فرصت مناسب، جدایی ‏واسپوراکان از قلمرو پادشاهی باگراتونی را رسماً اعلام کردند و در سال 908م، حکومتی مستقل به سرکردگی ایشخان های خویش تحت لوای پادشاهی واسپوراکان تشکیل دادند.(14)

‎ ‎واسپـوراکان از مناطـق تأثیرگـذار در سرنـوشت، فرهنـگ و تمـدن ملت ارمنـی است کـه گذشته اش با ریشه ها و خاستگاه ارمنیان و روایت های کهن حماسی این قوم پیوند خورده است. بر مبنای ‏باورهای دیرین ارمنیان، واسپوراکان سرزمینی است که جد نخست آنان، هایک ناهابد(15)، پس از پیروزی بر دشمن سرسخت خویش مردمانش را سکنا داده اما قدیمی ترین مستندات تاریخی ‏درباره این منطقه در سنگ نبشته هایی نهفته است که از تشکیل پادشاهی اورارتو و حکمرانی آرامه(16) (860 ـ 844 ق م) و لشکرکشی های شلم نصر سوم (859 ـ 824 ق م)، پادشاه آشور، به این سرزمین ‏سخن می گوید.‏

در یکی از این کتیبه ها، در ارتباط با نبرد پادشاه آشور با آرامه این چنین آمده است: « آرامه از بیم لشکر من پایتخت خود آرزاشکو(17)را رها کرده و به کوه آدوری پناه برد. من جنگ را همچنان ‏ادامه دادم…».

سپس، پادشاه آشور از ادامه جنگ ها و فتوحاتش تا ساحل دریاچه وان و حتی شستن سلاحش در آن دریاچه سخن می گوید.(18) این کتیبه ها و چند سنگ نبشته آشوری دیگر از تعلق ‏واسپوراکان به تمدن اورارتو تا زوال آن حکایت دارند و اگرچه رخدادهای سده های بعد سبب شد بخش هایی از واسپوراکان به تصاحب بیگانگان در ‏آید لیکن سکنه ارمنی آن هیچ گاه این سرزمین را ترک نکردند و در برابر مهاجمان، ایستادند. آخرین نمونه بارز آن پایمردی سرداران خاندان آرتزرونـی در برابر دستـگاه خلافـت بود که به پیـروزی و حفظ موجـودیت این خانـدان در ناحـیه واسپوراکان منتهی شد.‏

واسپوراکان در نقشه های کهن ارمنستان به صورت هشتمین استان این سرزمین مشخص شده و با استان های آیرارات(19)و سیونیک(20)در شمال و شمال شرقی، موک(21)و گورچایک(22)و ‏پارسکاهایک(23) در جنوب و جنوب غربی و پایتاکاران(24)در شرق هم مرز بوده است.‏

بررسی نقشه های قدیمی نشان می دهند که این استان 35 بخش داشته لیکن امروزه محققان با تطابق منابع کهن و نقشه های گوناگون بر این باورند که در ثبت اطلاعات توسط مورخان و ‏جغرافی دانان قدیم اشتباهی رخ داده و استان واسپوراکان مشتمل بر 34 بخش بوده است.‏

در تقسیمات کشوری پادشاهی واسپوراکان، منطقه توسپ(25) ازمراکز قدرت سیاسی، نظامی و فرهنگی این پادشاهی محسوب می شد و حکمرانان آرتزرونی به آبادانی و پیشرفت آن بهای ‏بیشتری می دادند. قلب تپنده این منطقه شهر وان بود که در طی سده های متوالی محل وقوع رویدادهای بزرگ و تأثیرگذار در تاریخ واسپوراکان و سرزمین ارمنستان بوده است. وان ‏در دوران پادشاهی واسپوراکان در فاصله 2ـ3 کیلومتری دریاچه ای به همین نام قرارداشت و از طریق جاده ای به ساحل دریاچه متصل می شد. ‏

براساس منابع تاریخی، بنای این شهر به دوران تمدن اورارتو و عصر حکومت ساردوری اول (834 ـ 828ق م)(26) باز می گردد.(27) سپس، کتیبه ها ازعناوین نخست آن یاد ‏می کنند که در دوران حکمرانی ایشپوئینی(828 ـ 810 ق م)(28) توشپا نام داشته و تختگاه پادشاهی اورارتو بوده است. این شهر در دوران اوج تمدن اورارتو رشد کرد ‏و بناهایی در دو و سه طبقه واقع در کوچه ها و گذرگاه های طولانی آن ساخته و جاده هایی پیرامونش ایجاد شد که به تمام نقاط واقع در قلمرو این پادشاهی ارتباط ‏داشتند.(29) بر بلندای صخره ای واقع در وسط شهر نیز دژی مستحکم بنا شد. این دژ از معدود بناهای باستانی واسپوراکان بود که در طی سده های متوالی و حتی، تا سال های ‏پیش از جنگ جهانی اول به منزله کانون دفاعی این شهر پایدار ماند.‏

وان در سده ششم پیش ازمیلاد پایتخت پادشاهان سلسه خاندان یرواندونی(30) بود. در دوران حکومت هخامنشیان سیزدهمین ساتراپ این پادشاهی محسوب می شد و در عصر ‏حکمرانی آرشاگونی ها جزو قلمرو وسیع آنان بود و هم زمان با سقوط این پادشاهی، به تملک خاندان رشتونی و سپس، آرتزرونی درآمد. ‏

این شهر در اوایل سده دهم میلادی و درعصر پادشاهی واسپوراکان، بازسازی و چهره آن کاملاً دگرگون شد. این بازسازی ها شامل ایجاد استحکامات جدید بر روی بنای دژ ‏قدیمی، احداث کانال های آبی به منظور آب رسانی به زمین های کشاورزی داخل شهر و ساخت قصر باشکوهی به فرمان حکمران وقت، دِرِنیک آرتزرونی(31) (943ـ 958م )، بود ‏که بر عظمت و رونق شهر افزود. وصف زیبایی های شهر وان در عصر پادشاهی واسپوراکان تا مدت ها زبانزد بازرگانان و مسافران سرزمین های شرق و غرب بود.(32)

در10کیلومتری جنوب شرقی وان، مجموعه دینی واراگاوانک(33) وجود داشت که وابسته به کلیسای سنتی ارمنستان ‏بود و تا مدت های طولانی اسقف نشین محدوده پادشاهی واسپوراکان محسوب می شد.‏

بر طبق روایات مذهبی، سازه اولیه این مجموعه دینی، که برتپه واراگا قرار گرفته، به سده هفتم میلادی تعلق دارد. لیکن، درعصر پادشاهی واسپوراکان توسط حکمران وقت، ‏سنه کریم هوهانس(34) (1003ـ1022م)، بازسازی و به فرمان وی بناهای مکملی بر ساختمان قدیمی آن افزوده شد.(35)

درباره واراگاوانک چند روایت مذهبی نیز نقل می شود که معتبرترین آنها مربوط به دو بانو از نخستین مـؤمنان مسیحـی با نام های گایانه‎ ‎و هریپسیمه(36) است. بر مبنـای این ‏روایت، آنان در حین سفر خویش به مقصد تختگاه آرشاگونی در ارمنستان مدتی را در واسپوراکان اقامت گزیدند.

آنان تکه ای از چوبی را که مسیح بر آن مصلوب شده ‏بود به همراه آورده بودند و چون از امنیت جان خویش در قلمرو پادشاهی ارمنستان مطمئن نبودند تصمیم گرفتند آن تکه صلیب را ‏درحفره ای بر روی تپه واراگا در نزدیکی محل اقامتشان پنهان کنند.گفته می شود که سالیان طولانی هیچ کس از مخفیگاه آن اطلاعی نداشته است تا اینکه سرانجام توسط ‏راهبی ارمنی در سده هفتم میلادی به شکل معجزه آسایی پیدا شد و اهالی این منطقه به منظور محافظت از این یادگار مذهبی در آن مکان کلیسایی بر پا کردند. ‏

برطبق مستندات تاریخی، بعدها سنه کریم آخرین حکمران پادشاهی واسپوراکان، برای هرچه شکوهمند ساختن تختگاه خویش و ابراز فخر، دستوری مبنی ‏بر نوسازی بنای قدیمی و گسترش مجموعه دینی واراگاوانک و کلیساهای واقع در محوطه آن صادر کرد.(37)

لینچ، سیاح و سیاست مدار انگلیسی، خاطرات خود را هنگام بازدید از این دیر در سال 1893م به رشته تحریر در آورده است که مشاهدات وی از واراگاوانک ‏در کنار تعاریف جامعی از‎ ‎جغرافیا، وضعیت آب و هوا و فضای کلی حاکم بر ناحیه واسپوراکان و ساکنان ارمنی آن در اواخر سده نوزدهم میلادی می تواند در تکمیل اطلاعات تاریخی این ناحیه مؤثر واقع شود. در بخش هایی از خاطرات وی، چنین می خوانیم:‏

« ساختمان یدی کیلیسا(38) واقع در دامنه تپه ای محل رفت و آمد مکرر راهبان از مناطق هم جوار است. از این رو، در یک روز عالی در ماه نوامبر سفری به آنجا ترتیب دادیم. نخستین برف زمستانی در ‏طول شب باریده و برف، به رغم آفتاب درخشان، زمین را پوشانده بود. طی مسیری سواره به طول هفت مایل در امتداد جاده ای پر پیچ و خم ما را به ورودی محوطه رساند و گرچه پیش تر ‏از کشتزارهای پر بار و زمین های زراعی شخم زده ای عبور کرده بودیم در اینجا به جز واحه کوچکی از یک دهکده و اراضی پیرامون صومعه شوشانتس(39) درختی وجود نداشت. گنبدی سپیدپوش ‏در دامنه تپه های واقع در سمت راست مسیرمان با عنوان کلیسای سورپ خاچ(40)  قرار داشت. همراهان ما چنین می گفتند که این دیر دردوران شاد گذشته مرکز روشنگری و آموزش بوده است.‏

دو راهب که درحال تناول قوت اندکی از تکه نانی و پنیری ومقداری سبزی های محلی بودند ما را در آستانه در ورودی پذیرفتند. یکی از آنان راهب اعظم یا قائم مقام وی بود که آن مکان را زیر ‏نظر اسقف نشین فعلی،‎‏ هایریک(41) یا پدر کوچک ارمنیان، اداره می کرد. وی که دانیل وارتاپد(42) خطاب می شد روحانی عالمی به نظر می رسید. مردی ظریف اندام و پنجاه ساله…که ویژگی های ‏یک مرد سخن دان و فرهیخته را داشت. دستیار وی نیز راهبی از طبقهروستایی بود. افزون بر آنان در حدود پانزده جوان، در مدرسه این دیر، که سالیان قبل توسط خریمیان(43) بنا شده بود، اقامت داشتند.‏

غبار عجیبی از غم و اندوه تقدیر این مکان قدیمی را پوشانده بود و جای شکی باقی نمی گذاشت که دانیل نجیب در طی 35 سالی که عمر خویش را در میان این دیوارها گذرانده مصیبت های زیادی دیده است. از میان رفتن چاپخانه آنان تأسف انگیزتر ازهمه آسیب هایی است که دولت ترکیه در این سال ها بر آنها روا داشته…».(44)

واراگاوانک از اواخر سده نوزدهم میلادی افزون بر حفظ مرکزیت مذهبی و آموزشی ارمنیان ناحیه واسپوراکان به یکی از پایگاه های دفاعی و مبارزاتی رزمندگان ارمنی در برابر ارتشیان ‏عثمانی تبدیل و به همین سبب، بخش اعظمی از بنای آن تخریب شد. لیکن، کلیسا و مدرسه نیمه ویران آن علی رغم فشارها و محدودیت های دولت عثمانی بر روحانیان این دیر ‏و ساکنان ارمنی شهر وان تا اوایل سده نوزدهم میلادی فعال بوده است.(45)

جاده ای کاروان رو، به سمت شمال، وان را به شهری به نام برگری(46)پیوند می داد. این شهر، که کمی دورتر از ساحل شمال شرقی دریاچه وان قرار داشت، تا پیش از سده نهم ‏میلادی پادگانی نظامی بود که به جز یک قلعه و استراحتگاهی برای سربازان بنای دیگری در محدوده آن وجود نداشت. لیکن، در طی سده یازدهم به شهری باوسعت بدل شد ‏که یکی از مراکز مذهبی ارمنیان، یعنی دیر سورپ استپانوس(47)را در خود جای داده بود. از این دیر بارها در مدارک تاریخی و مذهبی به منزله یکی از مراکز  زیارتی منطقه ‏واسپوراکان یاد شده و تا سال های نخست جنگ جهانی اول موجودیت داشته است.(48) ‎‏ ‏

کرانه جنوبی دریاچه وان و جزایر واقع در آن، ناحیه ای موسوم به رشتونیک(49) بود. زبان شناسان ارمنی ‏رشتونیک را واژه ای برخاسته از ریشه های فرهنگ و ساختار زبانی اورارتوها می دانند. این استناد برای شناخت و درک قدمت این ناحیه کفایت می کند. بر اساس منابع و روایات مورخان ارمنی، این ناحیه از سده چهارم میلادی زیستگاه خاندان رشتونی بوده لیکن بعدها و در میانه سده نهم میلادی، به ‏تصاحب بزرگان خاندان آرتزرونی در آمده است.‏

ناحیه رشتونیک همواره در شکل گیری حوادث و اتفاقات سرنوشت ساز نقش داشته و در این بین، سهم دریاچه وان و جزایر واقع در آن به لحاظ ‏موقعیت جغرافیایی، پراکندگی انسانی و نمود فرهنگی  برجسته تراست.‏

دریاچه وان، که در نقشه های کهن ارمنستان با عنوان دریا مشخص شده، در گذر زمان بارها تغییر نام داده است و اسامی ای چون دریای علیای نائیری(50)، دریای توسپ، دریای رشتونی، دریای آرتزرونی(51)، دریای واسپوراکان، دریای آخلات(52)و دریای آقتامار(53) بر خود گرفته است.‏

دریاچه وان از چهار جهت با ارتفاعات کوهستانی محصور شده است. آرتوس(55)در جنوب، قله واراگا(56)درشرق، سیپان(57) و بلندی های آلاداغ(58) در شمال و کوه نمرود(59)در محدوده ‏غربی آن قرار دارند. مناطق ساحلی دریاچه وان به یمن شرایط طبیعی حاکم بر آن از آب و هوایی مطلوب و معتدل برخوردارند و زمین های ‏حاصلخیز این نواحی، افزون بر اینکه زیستگاه جانداران گوناگون و محل رویش گونه های گیاهی متنوع هستند،‎ ‎محصولات کشاورزی پرباری به ارمغان می آورند. باغات مملو از درختان سیب و گردو آن نیز بسیار پربارند.(60)

گوناگونی زیستی دریاچه وان به ارتفاعات و حاصلخیزی زمین هایش ختم نمی شود و این دریاچـه چند خشکی را در خـود جای داده که از دوران کـهن ‏سکونتـگاه نسل های متعـدد بشری و محل رخدادهای مهم تاریخی بوده اند. از مجموع چهار جزیره دریاچه وان آقتامار افزون بر وسعت و پیشینه تمدنی ‏به سبب روایت های مردمی و حکایت های منظوم پیرامون آن در فضایی رازناک وآکنده از سحر و افسانه فرورفته است. ‏

این جزیره که در جنوب دریاچه وان قرار دارد، از قدیمی ترین مکان های زیستی ارمنیان است و برمبنای نوشته های مُوسس خورناتسی(62) از سده چهارم ‏میلادی به تملک خاندان رشتونی در آمده و این خاندان تا پیش ازپادشاهی واسپوراکان مالکیت آن را در اختیار داشته است.‏

موقعیـت جغرافـیایی این جزیره،که آن را از رویـدادها و حـوادث روزگاران دور نـگاه داشتـه، به آقتـامار محیط امـن و آرامی برای درنـگ های آسودگـی ساکنان ‏واسپوراکان به هنـگام گریز از ناملایمـات روزگار بخـشیده است. مصداق بارز آن به عصر مبارزات ارمنـیان با اعراب باز مـی گـردد، ‏زمانـی کـه ایشخـان تئـودوروس رشتونـی(63)خـسته از جنـگ های پـی در پـی همـراه با سـربازان زخـم خـورده اش، که دیگر   رمقی بـرای مانـدن در صحنـه کارزار ‏نداشتند، به این جـزیره پناه آورد.

آخرین مستندات تاریخی نیز، که بر ویژگی طبیعت امن این جزیره دلالت می کنند، به رخدادهای جنگ جهانی اول در ‏ارمنستان غربی و ناحیه واسپوراکان مربوط می شوند که آن را به گریزگاه و پناهگاه شماری‎ ‎از بازماندگان این اتفاقات بدل کرد.‏

حکایات و روایات عامیانه، که ریشه در آداب وسنت های ملی قوم آرمن دارند، به جزیره آقتامار چهره ای افسانه ای داده اند تا آنجایی که در باورهای ‏مردمان آن نفوذ کرده و اندیشه ادیبان و هنرمندان ارمنی را متأثر ساخته اند. ‏

‏ قصه تامار زیبا و ماجرای دلدادگی اش به جوانی رشید، مشهورترین حکایتی است که در نهاد خود بخشی از هویت این جزیره و سنت ها و ‏آداب ارمنیان را در قالب داستانی از نسل های دور به زمان حاضر منتقل کرده است.‏

در این حکایت، تامار دوشیزه ای پاک دامن است که دل باخته جوانی از دیار دیگری شده و آن جوان، که همه وجودش عشق زلال و دور از هرگونه پلیدی ‏است، درسرزمین خویش در جایی فراسوی امواج متلاطم، روزها را به انتظار غروب سپری می کند تا در ظلمت شامگاه و دور از چشم حسودان ‏ناپاک، تن به آب بسپارد و پس از غلبه بر موج های مزاحم خود را به خشکی امیدش رساند، جایی که تامارزیبا از لحظه غلبه سیاهی بر آبی آسمان آتشی ‏می افروزد و ‏گاه و بیگاه هیزمی تازه می کند تا مبادا شعله ها به خاموشی روند و دلدار راه را گم کند و به این ترتیب، شب های فراوان به درنگ و آنی دیدار از پی ‏یکدیگر می گذرند تا اینکه شبی شعله های آتش هدایتگر تامار به دست بداندیشان خاکستر می شود و جوان عاشق، که در امواج بی رحم گرفتارآمده، راهش ‏را گم می کند و این حکایت رمز آلود در صبحگاهی غمگین به پایان می رسد …

در آن صبحگاه، بدن بی جان غریبه ای بر سنگ ریزه های ساحل پیدا می شود که بر لبان فسرده اش ‏واژه ای شبیه به « آخ،تامار!» نقش بسته بود. نقل است که از آن زمان این جزیره، به یاد عشق پاک آن دو دلدار، آختامار نام گرفت(64)

بر طبق نظر باستان شناسان،جزیره آقتامار از کهن ترین مکان های زیست بشری است و نظریه هایی وجود دارد که به حیات انسان در این جزیره پیش از ‏شکل گیری تمدن های بزرگ اشاره می کنند. لیکن، قدیمی ترین آثاری که در آقتامار کشف شده اند به چند سنگ نبشته و بقایای قلعه ای باستانی از تمدن ‏اورارتو محدود می شوند.

بعدها خاندان رشتونی پس از اقامت در این جزیره قلعه ای ساختند که بعدها در سده هفتم میلادی توسط ایشخان تئودوروس رشتونی ‏بازسازی و به استحکامات آن افزوده شد و تا مدت ها، محل استقرار سربازان و پایگاه نظامی فرماندهان و سرداران این خاندان بود.(65)

جزیره آقتامار در دوران حکمرانی گاگیک آرتزرونی(66) (908ـ943م) در سده دهم میلادی رو به آبادانی نهاد وبه فرمان وی شهری درآنجا بنا شد که مزین ‏به قصری زیبا و کلیسایی با شکوه بود.این کلیسا که سورپ خاچ(67)نام گرفت با تدبیر هنرمندانه معماراین دوران، مانوئل(68)، در فاصله سال های 915ـ 921م ساخته شده است.‏

نمای بیـرونی کلیسای سورپ خـاچ ممـلو ازسنگ نبشته ها و حکاکی های گوناگون است و افزون بر تمثال هایی از قهرمانان ملی و قدیسان دینی و چهره ‏حکمرانان، صحنه هایی از مبارزات حماسی و روایات مذهبی و رویداد های تاریخی نیز در آنها دیده می شوند. این نقش برجسته ها با حکاکی هایی به ‏شکل نوارهای ممتد از تصاویر بهم پیوسته گیاهان و جانداران احاطه شده اند که در اولین نگاه، ذهن هر بیننده آگاه به هنر و فرهنگ ارمنی را به سوی ‏آثار تذهیب ونقاشی مینیاتور ارمنی سوق می دهند.

تنوع و تعدد بصری این نقش های در هم تنیده به معیارها و شاخصه های هنر ارمنی محدود نمی شوند ‏و هرازگاهی دیدگان نافذ بر نشانه هایی از ذوق و هنر سرزمین پارس که در انبوه پیچ و خم های نقش ها به نگاره ای ‏پیوند خورده اند خیره می مانند.(69)

نزدیک ترین خشکی به آقتامار جزیره آرتر(70) است لیکن دو جزیره دیگردریاچه وان، یعنی لیم(71) و کتوتس(72)، به جهت رویدادها و وقایع تاریخی و دینی از ‏قدمت و اهمیت بیشتری در تاریخ قوم ارمنی و ناحیه واسپوراکان برخوردارند.‏

جزیره لیم، که در فاصله یک کیلومتری ساحل دریاچه وان قراردارد، از حوزه های فعال دینی ارمنیان در طی سده های متوالی بوده است. روایات مذهبی ‏از حضور گریگور لوساووریچ مقدس(73) در سده چهارم میلادی در این جزیره و ساخت عبادتگاهی به دست وی حکایت می کنند. ‏

موقعیت طبیعی جزیره لیم امکان فعالیت و خدمات فرهنگی را در محیطی به دور ازحوادث و وقایع ناگوار زمانه فراهم آورده بود. از این رو، اغلب روحانیان ‏ساکن در آنجا زندگی خویش را در جهت تعالی فرهنگ ارمنی وقف کردند. مستندات تاریخی، که در ارتباط با آغاز فعالیت مراکز دینی این جزیره هستند، به سده نهم ‏میلادی باز می گردند و دلالت بر ساخت دیر جدیدی به انضمام سه کلیسا و مکتب خانه ای در مجاورت آن دارند. این مکتب خانه نسل های پی در پی محل ‏آموزش فن کتابت و هنر مینیاتور ارمنی بوده است و نسخه های متعددی از انجیل و کتاب مقدس به قلم کاتبان این دیر بازنویسی شده  اند.‏ (74)

از آن پس، تا نیمه نخست سده چهاردهم میلادی ـ که سندی به بازسازی کلیسای مرکزی آن، یعنی سورپ گئورگ(75) اشاره می کند ـ در ارتباط با ساکنان ‏ارمنی این جزیره و دیر واقع در آن اطلاعاتی موجود نیست.(76) لیکن، از نسخه های خطی ای که محل کتابت آنان جزیره لیم ذکر شده و چند مدرک ‏مذهبی دیگر می توان حدس زد که مکتب خانه دیر تا اواخر سده نوزدهم میلادی فعال بوده است.‏‎(77) آخرین مدرک تاریخی، نیز که به جنگ جهانی اول تعلق دارد گواه ‏روشنی از حوادث تلخ گذشته در واسپوراکان است و درباره کوچ 12,000 نفر از زنان و کودکان این ناحیه سخن می گوید که برای درامان ‏ماندن ازآسیب های کارگزاران دولت عثمانی به دیر این جزیره پناه برده اند.‏

اما از مجموع چهار جزیره دریاچه وان‎ ‎جزیره کتوتس، به سبب موقعیت جغرافیایی و طبیعت منحصر به فرد، محیط مناسب تری برای فعالیت ‏روحانیان و راهب های عزلت نشین بوده است و شاید، به همین دلیل دیر این جزیره از سده هجدهم تا اوایل سده بیستم میلادی به یکی از کانون های دینی ‏ارمنیان واسپوراکان تبدیل شد که افزون بر فعالیت تمام دیرهای واقع در نواحی هم جوار، کلیساهای روستاهای ارمنی نشین مارمد،‎(78)آمناشاد،(79) خاوتس،(80)آناناوانک،(81)یگمال(82) و چیراشن(83) را  نیز پوشش می داده است. دراین جزیره، کشتزارهای گندمی وجود داشته که قوت مورد نیاز ‏ساکنان را تأمین می کرده اند و گویا زمانی استراحتگاهی نیز در ساحل آن وجود داشته که محل اقامت مسافران و زائرانی بوده که برای شرکت در مراسم های مذهبی در زمان های خاصی از ‏سال به این جزیره می آمدند.(84)

تاریخ دقیق بنای دیر جزیره کتوتس نا معلوم است لیکن بر مبنای یک سند مذهبی، متعلق به سال 1414م، که درمجموعه مدارک موجود در دیر پیدا شد، ‏ساخت کلیسا به دوران ترویج مسیحیت توسط گریگور لوساووریچ نسبت داده می شود. بنابراین، می توان حدس زد که در طی سده چهارم میلادی جمعی ‏از مؤمنان مسیحی در این جزیره سکونت داشته اند و به احتمال زیاد، عبادتگاهی نیز در آن بنا کرده بودند.(85)

دستخطی به تاریخ 1469م در حاشیه انجیلی که در همین جزیره کتابت شده وجود دارد که اطلاعاتی درباره بخشی از ساختمان دیر و روحانیان و مقامات ‏مذهبی مقیم در آنجا ارائه کرده است و نسخه خطی دیگری نیز از سال 1475م برجای مانده است که دربارهشکوه و زیبایی بنای دیر سخن می گوید. با تکیه بر این دو سند، می توان نتیجه گرفت که دیر جزیره کتوتس در طی سده پانزدهم میلادی پابرجا و فعال بوده است. لیکن، از آن پس تا سده هجدهم میلادی مدرک و نشانه ای از ‏دیر این جزیره موجود نیست و به نظر می رسد فعالیت روحانیان این دیر بنا به دلایلی که تا کنون نامشخص مانده، تا سده هجدهم میلادی متوقف ‏شده و بنای آن نیز از گزند حوادث طبیعی در امان نمانده و تخریب شده است.‏

این جزیره برای آخرین بار در فاصله سال های 1713ـ 1719م، که ساختمان دیر با مساعدت مالی و معنوی اسقف نشین اجمیادزین بازسازی شد، سکونتگاه ‏شماری ازروحانیان ارمنی بوده است اما در خلال رویدادهای جنگ جهانی اول و پس از کوچانده شدن ساکنان آن توسط کارگزاران دولت عثمانی‏، ویران شد.(86) ‏

ساخت و بازسازی استحکامات نظامی، کاخ ها و بنا های مذهبی درعصر پادشاهی واسپوراکان به شهر وان، مجموع جزایر دریاچه وان و روستاهای ‏پیرامون آن محدود نمی شد وحکمرانان این پادشاهی برای تثبیت هرچه بیشتر اقتدار خود در مناطق دیگر واسپوراکان اقدامات مشابهی را به انجام ‏رساندند. چنانکه گاگیک (908 ـ 948م) در همان سال های نخستین حکومت خویش، به سبب اهمیت نظامی و دفاعی شهرهای واقع در سرحدات ‏واسپوراکان، دستور ساخت قلعه ها و استحکامات نظامی نوینی داد و ترتیبی اتخاذ کرد تا ساختمان دیرها و کلیساها افزون بر جایگاه مذهبی ‏و آموزشی خویش به پناهگاه های مطمئنی تبدیل شوند و با این تدبیر امکان مقاومت شهرها در برابر تهاجمات احتمالی بیگانگان را افزایش داد. همچنین، از ‏معماران خواست تا با به کارگیری شیوه هایی، از طریق احداث کانال های زیرزمینی، آب مورد نیاز شهرنشینان را از سرچشمه ها به سوی آب ‏انبارهایی که در مجاورت کلیساها ساخته شده بود هدایت کنند و با این روش امکان تأمین آب آشامیدنی ساکنان را در صورت محاصره طولانی مدت ‏فراهم آورند.(87)

‏ افزون بر بناهای مذهبی، بر استحکام سازه اقامتگاه های فصلی و کاخ های آرتزرونی افزوده شد و در کنار ظرافت های هنر معماری داخلی، همچون ‏گچ بری، حکاکی و تزیینات طلا کوب حاشیه دیوارها، که نشان از زرق و برق و شکوه و جلال پادشاهی واسپوراکان داشت بخش بیرونی بناها با ‏دیوارهایی از سنگ های محکم در مقیاس بزرگ احاطه شدند. استحکام این دیوارها به قدری بود که امکان تخریب و نفوذ ‏در سازه را برای نیروهای متخاصم با وسایل معمول آن زمان سخت و حتی، غیرممکن کرد.(88)

ساخت بناهای جدید در شهرها و روستاهای واسپوراکان از 919م با تغییر و تحولات فراوانی همراه بود به گونه ای که از آن با عنوان دوره ای ‏مجزا و مرحله ای نوین در معماری این ناحیه یاد شده است. در نخستین گام، شهرها گسترش پیدا کردند و بناهایی، با در نظر گرفتن جزئیات و ویژگی های ‏معماری این دوره به منظور سکونت عموم ایجاد شدند. ساختمان کاخ ها نیز تکمیل شدند و پیرامون آنها با دیوارهای مرتفع، که ‏مجهز به برج های دیده بانی بودند، محصور شد. در مجاورت کاخ ها، بناهای متعلق به فرماندهان، اشراف و بستگان نزدیک به حکمرانان ساخته شد وکمی دورتر، ساختمان هایی نیز به منظوراقامت و استراحت سربازانی که وظیفه محافظت ازکاخ ها و خاندان اشرافی آرتزرونی را ‏داشتند در نظر گرفته شد. سپس، روستاها مورد توجه قرار گرفتند و اقداماتی در جهت آبادانی آنها و پیشرفت کشاورزی صورت گرفت. در ابتدا، به ‏منظور اسکان اهالی شماری از روستاهای واسپوراکان که بنا به دلایلی از رونق افتاده بودند واحه های جدیدی در مجاورت مراکز آبی ایجاد شدند وپس از کوچاندن ‏ساکنان روستاهای نیمه ویران به آبادی های جدید، مسکن، زمین زراعی، دام و ابزار کشاورزی مورد نیاز در اختیار آنان قرار گرفت. به این ترتیب، در ‏اندک زمانی محدوده پادشاهی واسپوراکان شاهد رشد شمار زیادی از آبادی های پر رونق، گسترش زمین های زراعی پربار و تنوع محصولات کشاورزی ‏بود.‏

هم زمان با گسترش شهرها و پیشرفت روستاها، نیاز به دسترسی سریع و ارتباط آسان بین پایگاه های زیستی و جمعیتی افزایش یافت. این امر همان قدر ‏که در ساختار اداری مناطق مختلف حوزه پادشاهی واسپوراکان به جهت ایجاد تمرکز و حفظ یکپارچگی اهمیت داشت به لحاظ گسترش تجارت نیز مهم ‏شمرده می شد. از این رو، احداث جاده ها و مسیرهایی که شهرها و روستاهای واسپوراکان را به یکدیگر پیوند می داد از تدابیر دیگر حکمرانان این منطقه ‏بود.(89) احداث این راه های مواصلاتی، که تا دهه های پایانی پادشاهی واسپوراکان ادامه یافت وبه اتصال شهرهای مرکزی این منطقه از طریق مسیرهای تجاری ‏پیرامون آن ختم شد، یکی از مهم ترین دلایل رونق تجارت در شهر وان در سده نوزدهم میلادی است.(90) ایجاد بندرگاه هایی در ساحل دریاچه وان و جزایر ‏واقع در آن که امکان ارتباط با شهرهای واقع در حاشیه این دریاچه را از طریق راه های آبی ممکن می ساخت، از اقدامات مؤثر دیگری بود که در عصر ‏پادشاهی واسپوراکان محقق شد.(91)

نقش برجستۀ گاگیک آرتزرونی، دیر جزیرۀ آقتامار

مجموعهاقدامات حکمرانان خاندان آرتزرونی به تثبیت قدرت پادشاهی واسپوراکان وتأمین رفاه و آسودگی ساکنان این منطقه منتهی شد و اقتصاد ‏واسپوراکان به یمن امنیت حاکم در مسیر رشد و ترقی قرار گرفت. لیکن، دوران شادکامی ساکنان واسپوراکان دوام نداشت. چراکه تقدیر برای آنان آینده پررویداد تلخی رقم زده بود.‏

‏ در پی تغییر سیاست نظامی بیزانس در اوایل سده دهم میلادی، که هدفی جزسلطه مطلق در مشرق زمین نداشت، سپاهیان این امپراتوری به سوی ‏سرزمین های واقع در شرق رودخانه فرات تاختند. اکنون، که ردپای سواره نظام بیزانس ازجنوب تا شمال غربی ارمنستان بر جای مانده بود، نوبت به ‏دستگاه خلافت می رسید که می بایست سرداران و سربازان مطیع خویش را در برابر پیشروی های رقیب دیرینه خود قرار دهد. بهترین مکان برای ‏توقف پیشتازی های لشکریان بیزانس منطقه واسپوراکان بود. ‏

دستگاه خلافت با انتخاب این منطقه در صدد تأمین دو هدف مهم بود. نخست، ممانعت از پیشروی ارتش بیزانس و شکست آنان در میدان های نبرد ‏واقع در واسپوراکان که به لحاظ جغرافیایی و موقعیت طبیعی امکان جنگ های تن به تن را برای سربازانش و احتمال پیروزی های بیشتر را برای ‏آنان فراهم می کرد و درنتیجه مانع از ورود آنان به مناطق حساس و مهم تحت نفوذ دستگاه خلافت در فرا سوی مرزهای واسپوراکان می شد ‏و دوم، تضعیف پادشاهی واسپوراکان که در حال پیشرفت و قدرت گیری بود و امکان داشت در آینده ای نه چندان دور به حاکمیت مخاطره آمیزی تبدیل ‏شود. ‏

بنابراین، سپاهیان مطیع دستگاه خلافت به سوی واسپوراکان حرکت کردند. نقشه آنان بر این اصل استوار بود که با حمله ای ناگهانی لشکریان ‏واسپوراکان را غافلگیر و مناطقی در شمال و شمال شرقی را ازآن خویش کنند. لیکن، اوضاع بر وفق مراد آنان پیش نرفت و با اقدام به موقع مرزبانان ‏واسپوراکان خبر نزدیک شدن سربازان خلیفه به گوش گاگیک آرتزرونی رسید.‏

از آنجایی که گاگیک زمان زیادی نداشت، تنها راه چاره را در تخلیه شهرها و روستاهای مناطـق شمال و شمال شرقـی یافـت که در این ‏صورت می بایست علـی رغم میل باطنی اش ساکنان این مناطق را به آن سوی مرزهای واسپوراکان یعنی مکانی امن در قلمرو پادشاهی باگراتونی منتقل ‏می کرد و چون سپاهیان دستگاه خلافت در حال نزدیک شدن به مرزهای واسپوراکان بودند، دستور داد تا تمام ‏شهرها و روستاهای واقع در مسیر حرکت این سپاه تخلیه شوند و خود ‏نیز پس از انتقال  ساکنان آنها به کوهستان های هم جوار به همراه دیگر سرداران خاندان آرتزرونی در رأس سپاهی عازم میدان جنگ و تقابل با نیروهای خلیفه  شد.‏

‏ نبردها تا مدت ها ادامه داشت و اگرچه گاگیک تمام توان نظامی خود را برای مقابله با نیروهای متخاصم به کار بست به سبب پراکندگی لشکریان مهاجم ‏در مناطق مختلف واسپوراکان و تعدد جبهه های جنگ از ارسال نیروی نظامی منسجم که همه میدان های جنگ را پوشش دهـد باز ماند و مقابلـه و ‏دفاع در برابر لشکریان خلیفـه در شماری از مناطـق را به ساکنانش واگذار کرد.‏

پراکندگی جبهه های جنگ  و نبردهای پیاپی سربازان طرفین را خسته کرد. در آن زمان، فرماندهان ارتش مطیع دستگاه خلافت دریافتند که به انجام ‏رساندن اهدافشان در منطقه و در قبال پادشاهی واسپوراکان چندان آسان هم نخواهد بود. ازاین رو، با ارسال نمایندگانی نزد گاگیک به او پیشنهاد آتش بس ‏دادند. لیکن، به هیچ وجه حاضر نشدند از موضع قدرت عقب نشینی کنند و حکمران واسپوراکان را مجبور به پرداخت غرامت سنگینی کردند که در ‏صورت پذیرش پیشنهاد صلح می بایست به کارگزار دستگاه خلافت واگذار می شد. بر طبق نوشته های مورخان ارمنی گاگیک ‏در ابتدا پیشنهاد صلح را نپذیرفت اما پس از مشورت با سرداران و بزرگان خاندان آرتزرونی، که ادامه نبردها را در وضعیت موجود به ‏صلاح پادشاهی واسپوراکان نمی دیدند، ناگزیر به پذیرش آن شد و با پرداخت غرامتی که شامل چندین کوزه پر از سکه های طلا و نقره و چند ‏رأس اسب بود سپاهیان متخاصم را از مرزهای سرزمینش دور کرد و به این ترتیب، پادشاهی نوپای واسپوراکان را، که تجربه چندانی در سیاست خارجی ‏نداشت، به صلح و آرامش بازگرداند.(92)

این نبردها بر تجربه سیاسی گاگیک افزود و لزوم حمایت حکومتی قدرتمند را از پادشاهی تازه تأسیس و آسیب پذیر واسپوراکان به حکمرانان آن یادآوری کرد. از سویی، نزدیک ترین ‏قدرت به واسپوراکان پادشاهی باگراتونی بود، یعنی همان حاکمیتی که بزرگان خاندان آرتزرونی از پذیرش آن سرپیچی کرده بودند. لیکن، گاگیک راه ‏دیگری نداشت و برای جلب حمایت پادشاهی باگراتونی اقداماتی انجام داد که نخستین آنها دعوت از مقامات ارشد مذهبی این پادشاهی به منظور اداره ‏دیرها و کلیساهای منطقه واسپوراکان بود. این مقامات به دعوت گاگیک جواب مثبت دادند و پس از استقرار در دیر جزیره آقتامار به فرمان وی ‏هدایت و اداره تمام نهادهای مذهبی واسپوراکان را تحت نظر اسقف نشین و مقامات دینی پادشاهی باگراتونی بر عهده گرفتند. ‏

پس از جلب حمایت مذهبی حکومت باگراتونی، زمان آن رسیده بود تا گاگیک به لحاظ سیاسی نیز پشتیبانی این پادشاهی را جلب کند. آباس(93) (928ـ‏‏953م) به تازگی بر تخت سلطنت باگراتونی تکیه زده بود واین رویداد فرصت مناسبی در اختیار گاگیک قرار می داد تا زمینه لازم برای نیل به این ‏مقصود را فراهم کند. از این رو، وی شورایی مرکب از ایشخان های ارمنی ترتیب داد و از آباس برای حضور در آن جمع دعوت کرد. سپس، در طی مراسم مجللی تاج بر سر آباس نهاد و او را با عنوان شاه شاهان خطاب کرد و به این ترتیب، رسماً حمایت سیاسی و نظامی پادشاهی باگراتونی را به دست آورد.

گاگیک با این تدبیر ثبات حکومت خاندان آرتزرونی در واسپوراکان را تأمین کرد چراکه این منطقه در سال های آتی توسط امیرنشین های متعددی ‏احاطه شد که گاه و بیگاه بخش هایی از آن را مورد تعرض قرار می دادند و اگر حمایت سیاسی و نظامی پادشاهی باگراتونی نبود شاید که بارها ‏سربازان واسپوراکان دربرابر این تهاجمات تسلیم می شدند و حکومت خاندان آرتزرونی در آستانه سقوط قرار می گرفت.(94)

‏ جلب حمایت سیاسی و نظامی باگراتونی ها تحمل حملات امیرنشین های هم جوار را برای حکمرانان واسپوراکان آسان ساخت اما زمانی که ردپای ‏سیاست های امپراتوری بیزانس در بخش های مختلف این منطقه دیده شد اوضاع کاملاً تغییر کرد. از طرفی، مشرق زمین شاهد ورود طوایف کردی ‏بود که آنان نیز نیات خود را دراین منطقه دنبال می کردند. اوضاع، زمانی سخت تر شد که امپراتوری بیزانس هم زمان با ورود طوایف کرد سیاست متفاوتی درجهت عملی ‏کردن مقاصدش درپیش گرفت و به این منظور از توان جنگی طوایف کرد در واسپوراکان به نفع خود بهره برد. لیکن، این سیاست نوین بیزانس با تدبیرحکمران وقت واسپوراکان، دِرِنیک آرتزرونی، که روابط مسالمت آمیزی با طوایف کرد و رهبران آنان برقرار کرده بود، به شکست محکوم شد(95) اما در دوران ‏حکومت جانشین وی، آبوساهل ـ هامازاسپ(96) (958ـ 968م )، که فشارهای بیزانس افزایش یافت، واسپوراکان وارد مرحله ای از بحران سیاسی ‏شد.‏

اکنون، که پادشاهی باگراتونی دردوران اوج خود به سر می برد، تهدید جدی ای برای بیزانس محسوب می شد. ازاین رو، امپراتوری بیزانس می بایست با راه کارهای درست و بازدارنده توان سیاسی و نظامی این پادشاهی را محدود می کرد. از سویی واسپوراکان به سبب موقعیت جغرافیایی خاص خود ‏بهترین منطقه برای نیروهای بیزانس به جهت دسترسی سریع و آسان به قلمرو پادشاهی باگراتونی بود. ازاین رو، امپراتور  بیزانس به منظور اجرایی ‏کردن این هدف، نمایندگانی از قسطنطنیه به نزد حکمران واسپوراکان فرستاد. آنان پیشنهادهایی برای آبوساهل داشتند که وی بدون تأمل پذیرفت و در ‏نهایت، نیز روابط به گونه ای پیش رفت که منتج به تأثیرپذیری واسپوراکان از حکومت بیزانس و درمراحل بعد، حتی تأسی از فرهنگ آن شد.(97)

سیاست نزدیکی با امپراتوری بیزانس توسط جانشینان آبوساهل ادامه یافت و به تدریج اسباب نفوذ سیاسی و نظامی این امپراتوری را در ساختار ‏حکومتی واسپوراکان فراهم کرد که پیامدهای ناگواری به همراه داشت. نخستین نشانه های ناخوشایند آن پس ازمرگ آبوساهل و به هنگام تعیین ‏جانشین وی، آشکار شد و اختلاف نظرهای شکل گرفته بین رهبران خاندان آرتزرونی و پسران آبوساهل حکومت واسپوراکان را به سوی آشفتگی و ‏بحران سیاسی سوق داد. تا آنجایی که وحدت قلمرو پادشاهی واسپوراکان از هم پاشید و این سرزمین  سه تکه شده بین پسرانش تقسیم شد. آشوت ـ ‏ساهاک(98)در توسپ،گورگن ـ خاچیک(98)در آندزواتسیک(100)و سنه کریم ـ هوهانس(101) در رشتونیک ـ قدرت را در دست گرفتند. لیکن، از آنجایی که ‏تاج و تخت پادشاهی واسپوراکان ازآن آشوت ـ ساهاک(968ـ991م) شده بود وی خود را پادشاه کل واسپوراکان نامید و از برادرانش خواست تا با حفظ قدرت ‏در نواحی تحت تسلطشان از وی اطاعت کنند.(102)

منش سیاسی آشوت، در مقام پادشاه واسپوراکان، با افکار و روش های کشورداری برادرانش هم آوا نبود. از این رو، در مدتی که قدرت اجرایی را در دست داشت صدمات جبران ‏ناپذیری بر ساختار اداری و پایه های حکومتی پادشاهی واسپوراکان وارد کرد و تصمیمات عجولانه وی در زمینه سیاست خارجی، این سرزمین را به ورطه جنگ های سخت و ‏پی در پی با بیگانگان کشاند.آتش این جنگ ها نیز از عدم اتحاد آشوت با پادشاه باگراتونی در آستانه حملات بیزانس شعله ور شد. او، برخلاف نظر برادرانش، اتحاد با ‏پادشاهی باگراتونی را به صلاح واسپوراکان نمی دانست در حالی که همه مشاورانش کاملاً آگاه بودند که تهدید بیزانس جدی است.(103)

روش های نادرست آشوت درسیاست خارجی واسپوراکان مختص به غرب و امپراتوری بیزانس نبود و همسایگان و امیرنشین های واقع در شرق این منطقه، که ‏تجربه جنگ های ناموفقی را در محدوده قلمرو پادشاهی واسپوراکان پشت سر گذارده بودند نیز با آگاهی کامل از ضعف سیاسی این پادشاهی به سوی سرحدات آن لشکر کشی ‏کردند. مهم ترین نبردها در 983م رخ داد، زمانی که لشکریان امیرآتورپاتکان از مرزهای واسپوراکان عبور کردند. آنان درپایان نبردی ارتش آشوت را شکست دادند و ‏شمار زیادی از سرداران و مرزبانان خاندان آرتزرونی را به اسارت بردند.‏

دوران سستی پایه های حکومت خاندان آرتزرونی پس از مرگ آشوت نیز ادامه یافت تا جایی که تمام تلاش گورگن و سنه کریم، که تنها بازماندگان پادشاهی واسپوراکان ‏بودند، صرف محافظت از میراث خاندان آرتزرونی شد. آنان از یک سو سعی داشتند با توسل به روش های دوستانه از نفوذ سیاسی و نظامی بیزانس جلوگیری کنند و از ‏سوی دیگر، در تدارک لشکری کارآمد و منسجم بودند تا با نیروهای متخاصمی که بخش هایی از شمال ‏شرقی و شرق واسپوراکان را به تصرف خویش درآورند مقابله کنند.‏

اقدامات و تدابیر این دو حکمران موقتاً نتیجه داد و برای مدتی، تعادل و ثبات سیاسی به واسپوراکان بازگشت اما وحدت دوباره پادشاهی واسپوراکان فقط در دوران ‏حکومت سنه کریم آن هم برای مدت زمان کوتاهی میسر شد.(104)

روزگار خوش حکومت سنه کریم نیز پایدار نماند چرا که مشرق زمین با تاخت و تازهای طوایف ترک مواجه شد و اگرچه سنه کریم با کمک سرداران خاندان آرتزرونی و ‏تکیه برتوان نظامی سربازان خویش ارتش قدرتمندی ترتیب داده بود لیکن لشکریانش که نا آشنا با شیوه ها و ابزارآلات رزمی این اقوام بیگانه بودند در جبهه های نبرد شکست خوردند و او، چاره ای ‏جز تسلیم نداشت.‏

هم زمـان با این رویداد، ارتش بیزانـس به خاک واسپـوراکان حمـله کرد و سپاهیان خسته و بی رمق واسپوراکان، در همان تقابل نخست در برابر لشکریان بیزانس تاب ‏مقاومت از دست دادند و نیروهای بیزانس وارد خاک واسپوراکان شدند. منابع ارمنی تصویرهای دردناکی از حملات ارتش بیزانس ثبـت کرده اند و از کشتـه شدن ساکنان ‏واسارت زنـان و کودکان و نابودی خانه ها و اماکن مذهبی و آموزشی و به آتش کشیده شدن مزارع کشاورزی به دست سواره نظام بیزانس سخن ها گفته اند.(105)

سرانجام، واسپوراکان در شرایط دشواری قرار گرفت چراکه این منطقه از شرق و غرب در حالی با نفوذ و تهاجم نیروهای بیگانه مواجه شده بود که سربازانش دیگر توان ‏جنگیدن نداشتند و هیچ نشانی از حمایت پادشاهی باگراتونی، که اعتمادش را به حکمرانان این منطقه از دست داده بود، دیده نمی شد. بنابراین، سنه کریم، که چاره ای به ‏جز سازش با امپراتور بیزانس نداشت، هیئتی را به ریاست پسرش، داویت(106)، به نزد واسیل دوم(107) (957ـ 1025م) فرستاد.‏

واسیل بسیار خوشحال و راضی از اینکه سیاست های بیزانس در منطقه واسپوراکان به نتیجه دلخواه رسیده اند پیمان صلحی بر حکمران واسپوراکان و خاندان آرتزرونی ‏تحمیل کرد که به موجب آن سنه کریم ناگزیر شد از منطقه واسپوراکان، که شامل ده شهر و چهار هزار روستا بود، خارج شود و این منطقه را به انضمام قلعه های نظامی، مجموعه دیرها، کلیساها و مراکز آموزشی و سکنه آن به امپراتور بیزانس واگذار کند. در مقابل، امپراتور بیزانس به وی اجازه سکونت و تملک در شهر سباستیا و ‏محدوده اطراف آن را داد و سنه کریم به همراه خانواده  اش به سباستیا کوچ کرد در حالی که ایشخان ها، ارتشیان و بزرگان آرتزرونی و رعیت تابعشان ،که جمعیتی بالغ بر 400,000 نفر را شامل ‏می شدند او را همراهی می کردند.‏(‎(108‏ اگرچه این پیمان به منزله نقطه پایان حکمرانی خاندان آرتزرونی در واسپوراکان بود و ترک تاج و تخت پادشاهی و قبول امارت منطقه ای کوچک چون سباستیا برای سنه کریم بسیار گران تمام شد لیکن وی با پذیرش آن، سرزمین واسپوراکان و ساکنانش را از گزند ویرانی جنگ های مداوم و طولانی مدت نجات داد.‏

سنه کریم در 1026م در سباستیا درگذشت و بنا بر وصیتش در محوطه دیر واراگاوانک واسپوراکان به خاک سپرده شد. از آن پس، شماری از بازماندگان ‏و وارثان خاندان آرتزرونی مالک بخشی از اراضی ساحلی دریاچه وان و جزایر آن بودند.(109) واسپوراکان در سده شانزدهم میلادی به کارزار نبردهای ایران صفوی و امپراتوری عثمانی تبدیل شد و در نهایت به تسخیرسپاه عثمانی در آمد و به ‏قلمرو این امپراتوری پیوست. ‏

این ناحیه پس از الحاق به خاک عثمانی در تقسیمات ولایتی این امپراتوری قرار گرفت و در فاصله سده های هفدهم و هجدهم میلادی، از ‏پر جمعیت ترین سکونتگاه های ارمنیان در ارمنستان غربی بوده است.

علی رغم تمام نا ملایمات و شرایط دشوار سیاسی و اقتصادی و فشارهای ‏اجتماعی کارگزاران امپراتوری عثمانی فعالیت کانون های دینی و آموزشی، اقتصادی و اجتماعی ارمنیان واسپوراکان تا آستانه سده بیستم میلادی ادامه ‏داشت. لیکن، حوادث سال های نخست سده بیستم میلادی و سال های پر رویداد جنگ جهانی نخست، که سرنوشت مردمان ارمنی ساکن در ارمنستان غربی را دگرگون کرد، چهره جمعیتی ‏و فرهنگی واسپوراکان را نیز تغییر داد.(110)

پی‌نوشت‌ها:

1-نوشتار حاضر به بازگویی بخش هایی ازگذشته ملت ارمنی در اراضی واقع در واسپوراکان اختصاص دارد. جغرافیای تاریخی مناطق، بررسی رویدادهای مهم و اشاره به ‏میراث بازمانده از فرهنگ و تمدن ارمنیان ساکن در این ناحیه با تکیه بر دوران حکمرانی خاندان آرتزرونی، اهم مباحث را تشکیل داده اند.

2-‏باگراتونی ها وارثان پادشاهی آرشاگونی (اشکانی) ارمنستان و مالک اراضی حاصلخیز چند ناحیه مهم این سرزمین بودند.آنان در طی دوران تسلط اعراب بر توان نظامی و سیاسی خویش ‏افزودند وسرانجام، در سده نهم میلادی با درایت بزرگ خاندان خویش، ایشخان آشوت باگراتونی، حکومتی مستقل در ارمنستان تأسیس کردند که تا 1045م دوام داشت. این پادشاهی مشتمل بر ‏ارتفاعات آسیای صغیر و دشت های منتهی به آنها بود و درعصر رقابت های دو قدرت بزرگ دنیای آن روز یعنی دستگاه خلافت بنی عباس و امپراتوری بیزانس پا گرفت.‏ ‏

3-Arshaguni، اشک ها، اشکانیان

4- ایشخان ‏Ishkhan)‎‏) به ارشد و مقام امیر خاندان های بزرگ ارمنی اطلاق می شده است.‏

5-‏Dvin ، از شهرهای تاریخی ارمنستان که در نیمه دوم سده چهارم میلادی جان گرفت. این شهر بعدها مجهز به برج و باروها و قلعه های نظامی مستحکم شد و به این سبب، یکی از مراکز مهم نظامی ‏اعراب در طی حضور آنان در ارمنستان بود. دوین در دوران حکومت خاندان باگراتونی به شهری با بازارهای بزرگ و دکان های فراوان تبدیل شد که محل رفت و آمد تاجران بود و ‏در طی سده دهم میلادی به منزله یکی از شهرهای باشکوه و پررونق مشرق زمین خودنمایی می کرد.‏

6- Հովհաննես Դրասխանակերտցի, Հայոց Պատմություն, աշխարհաբար թարգմանությունը և ծանո- թագրությունները  Գ.Բ.Թոսունյանի (Երևան:Երևանի համալսարանի հրատարակչություն,1996), p.247- 258.

7-در متون جغرافیای تاریخی ارمنی، به صورت مانازگرد(‏Manazgerd‏) آمده است. مانازگرد از مناطق ارمنستان کبیر بوده که در سده دهم به یکی از قدرتمندترین  فئودال نشین های ارمنی بدل شد.  این ‏ناحیه مرکز صنعت و تجارت بود و جاده ای که از دشت واقع در آن می گذشت شماری از کانون های داد و ستد و  تجارت ارمنستان را به یکدیگر متصل می کرد. امروزه، شهری واقع در استان ‏موش ترکیه است.‏

8- Smbad I

9- Artzrouni ، از خاندان های بزرگ ارمنی که زیستگاه آنان منطقه واسپوراکان بوده است. مردان این خاندان جنگجویان ماهری بودند که در طی سده های متوالی در حفاظت از مرزهای ارمنستان نقش مهمی ‏ایفا کردند. بزرگان و سرداران این خاندان به همراه سربازان خود در کنار خاندان باگراتونی در برابر ادامه سلطه اعراب بر ارمنستان جنگیدند و بر آنها پیروز شدند.لیکن، از اینکه در نهایت ‏حاکمیت از آن خاندان باگراتونی شد چندان خشنود نبودند لذا، برای عملی کردن نیت توسعه و کسب قدرت خویش دست به کار شدند.‏

10- Aghbak ، از مناطق ارمنستان کبیر که در استان واسپوراکان  و در نزدیکی سرچشمه های رود چاو بزرگ، قرار داشت. این منطقه بعدها براساس تقسیمات کشوری امپراتوری عثمانی در حوزه ولایت وان ‏قرار گرفت.‏

11- Mardastan ، به صورت مارداقی(‏Mardaghi‏)و ماردالی (‏Mardali‏) نیز آمده است. از توابع استان واسپوراکان در محدوده ارمنستان کبیر بود. بنابر روایات تاریخی، پیش از حضور ارمنیان و تملک ‏خاندان آرتزرونی بر اراضی این ناحیه،  قومی به نام مارد در آنجا اقامت داشته و در متون تاریخی ارمنی،  از این ناحیه همواره  به منزله سکونتگاه دیرین خاندان آرتزرونی یاد شده است.‏

12- Rshtuni ، از خاندان های با نفوذ ارمنی که در جنگاوری زبانزد بودند. سربازان این خاندان در طی نبردهای مهم بخش بیشتر لشکر سواره نظام ارمنستان را تشکیل می دادند و در شکست سد دفاعی ‏نیروهای مقابل، نقش مهمی داشتند.‏

13- Amatuni ، از خاندان های بزرگ ارمنستان و مالک ناحیه آرتاز (‏Artaz‏) واقع در واسپوراکان بودند.

14- Վ.Ա. Պարսամյան և այլոց, Հայ Ժողովրդի Պատմություն (IX-XIX դդ) (Երևան: Լույս հրատարակչություն, 1965), vol. 2, p.20-25.

15- Hayk Nahabed، مُوسس خورناتسی، پدر تاریخ نگاری ارمنی، وی را جد نخست قوم آرمن معرفی کرده است. بر طبق نوشته های خورناتسی، هایک از نواده هابِت، فرزند حضرت نوح، بوده که در حوالی دریاچه وان با ‏حاکمی محلی  به نام بِل جنگیده و بر وی فائق آمده است. سپس، قلعه ای بنا کرده و مردمانش را در گستره این سرزمین سکنا داده است. نک:‏

Մովսես Խորենացի, Հայոց Պատմություն, թարգմանությունը ներածությունը և  ծանոթագրությունները ՍՏ. Մալխասյանց (Երևան: Հայաստան  հրատարակչություն,1997), p.74- 86.

16-  Arme،‎ Arame یا ‏‎ Aram‏. بنابر سنگ نبشته های آشوری وی بنیان گذار پادشاهی اورارتو بوده است. ‏

17- Arzashku،پایتخت آرامه در شمال دریاچه وان

18- حسینعلی ممتحن، کلیات تاریخ عمومی، تاریخ ملل قدیم مشرق و یونان و روم (تهران: دانشگاه شهید بهشتی،1370 ش)،ج1، ص484و 485.‏

19-Ayrarat‎

20- ‎‎Syunik

21-  ‎‎Mok) Mokk)

22-‎‎Gorchayk

23- ‎‎Parskahayk

24- ‎‎Paytakaran

25- Tosp

26-  ‎‎Sarduri I

27- ر.ک:‏

Թ.Խ. Հակոբյան և  այլոց , Հայաստանի և Հարակից  Շրջանների Տեղանունների Բառարան (Երևան: Երևանի Համալսարանի հրատարակչություն,1986).

28- ‎‎Ishpuini‎

29-‎‎Խորենացի,ibid‎

30- Yervanduni، حکومتی با نظام پادشاهی در ارمنستان کوهستانی، در فاصله سال های570 ـ 201 ق م بوده است.

31- Derenik Artzruni، حکمران واسپوراکان ‏

32- ‎‎Հակոբյան, ibid.

33-Varagavank

34-  Senekerim-Hovhannes‎، آخرین حکمران پادشاهی واسپوراکان از خاندان آرتزرونی

35-  ر.ک:‏

Հովհաննես Այվազյան և  այլոց, Քրիստոնյա Հայաստան Հանրագիտարան (Երևան:  Հայկական Հանրա – գիտարան հրատարակչություն,  2002).

36_ گایانه (Gayaneh) و هریپسیمه (Hripsimeh)، از نخستین ایمان آورندگان به مسیح بودندکه به سبب افزایش فشارها و ظلم پادشاه روم بر مسیحیان به قصد ارمنستان جلای وطن کرده و سفری پر ماجرا را تجربه کردند که فرجامش مرگ بود‎.‎‏ نام آنان در زمره شهیدان و ‏قدیسان کلیسای سنتی‎) ‎‏حواری) ارمنستان ماندگار شده است.‏

37- ‏بر اساس منابع تاریخی، زمانی که سنه کریم حکومت واسپوراکان را به امپراتوری بیزانس واگذار کرد این یادگار مذهبی را به تختگاه نوین خود، یعنی شهر سیواس و دیر سورپ نشان منتقل کرد. گفته می شود این تکه صلیب بعدها به وان بازگردانده و در کلیسایی واقع در این شهر، نگهداری می شده است. لیکن، پس از حوادث دوران جنگ جهانی نخست در 1915م، اثری از ‏آن پیدا نشد. نک:‏

www.virtualani.org

38- ‏ Yedi Kilise. واراگاوانک در دوران امپراتوری عثمانی به یدی کیلیسه، یعنی هفت کلیسا، معروف بود چرا که زمانی در محوطه آن ساختمان های هفت کلیسای مجزا وجود داشته است. نک:‏

‎www.virtualani.org

39-‎‎Shushants‎

40= مقصود یکی از کلیساهای واقع در مجموعه دینی واراگاوانک بوده است.‏

41- ‎‎Hayrik

42- Vartabed، پدر روحانی دیر

43- منظور مگردیچ خریمیان(‏Mkrdich Khrimian‏ ) مشهور به خریمیان هایریک، جاثلیق اعظم ارمنیان (1893ـ1907م)، بوده است.‏

44- . نک:‏

H.F.B. Lynch,Armenia Travels and Studies (Longmans,Green and Co,1901).‎

45- Հայկ Ղազարյան, Հայ Ժողովրդի Ցեղասպանությունը Օսմանյան Կայսրությունում (Երևան:Տիգրան Մեծ ՓԲԸ հրատարակչություն, 2004).vol.1, p.179&180.

46- برگری (Bergri‏)، که امروزه مورادیه (‏Muradye‏) نام گرفته، در اوایل سده بیستم میلادی و تا پیش از جنگ جهانی اول در ارمنستان غربی و ناحیه واسپوراکان، از سکونتگاه های ارمنیان بوده و بیش از ‏‏2000 نفر، سکنه ارمنی داشته است.‏

47- ‎‎Surp Stepanos

48= . ر.ک:‏

Թովմա Արծրունի և Անանուն, Պատմություն Արծրունեաց Տան, թարգմանությունը, ներածությունը և ծանո- թագրություններըՎրեԺ Վարդանյանի (Երևան:Սովետական Գրող հրատարակչություն,1978).

49- ‎‎Rshtunik

50– Nayiri، برگرفته از سرزمینی به همین نام  که از تمدن های باستانی بوده است و از اتحاد چندین قبیله ساکن در اطراف دریاچه وان شکل گرفته بود.‏

51- منتسب به خاندان های رشتونی و آرتزرونی ‏

52- برگرفته از نام شهر باستانی آخلات یا خلات به ترکی (‏Ahlat‏ ) از سکونتگاه های متعلق به تمدن اورارتو که در کرانه دریاچه وان واقع شده بود.امروزه، در بیتلیس ترکیه قرار دارد. ‏

53- آقتامار (Aghtamar‏) ‏یا آختامار(‏Akhtamar‏). جزیره ای واقع در دریاچه وان است.‏

54- دریاچه وان به صورت دریای آقتاماراتس(آقتامار) مشخص شده. مکان ها به ترتیب شماره عبارت اند از :1ـ  دریای آقتاماراتس2ـ جزیره آقتامار 3ـ جزیره لیم(‏Lim‏ ‏‎(‎ و4ـ جزیره کتوتس ‏(‏Ktouts‎‏). ـ مؤلف.‏

55- ‎‎Artos

56- Varaga‎، در ترکی‏Erek‏

57- Sipan، ‏در ترکی ‏‎Süphan

58- در نقشه های ارمنی به صورت تزاقکانتس (‏Tzaghkants‏) آمده.‏

59- Nemrud‏ یا نمروت (‏Nemrut‏)

60- . نک:‏

Կ.մ.Ավետիսյան, Ա.Ա. Ավետիսյան, Հայրենագիտական Էտյուդներ (Երևան:Սովետական Գրող հրա – տարակչություն,1979).

61- دریاچه وان با عنوان دریای واناتس (وان ) مشخص شده. ـ مؤلف.‏

62- ‎‎Խորենացի,ibid.

63- Teodoros Rshtuni‏، از نجبای ارمنی خاندان رشتونی که در سال 628 م از سوی پادشاهی ساسانی به مقام مرزبانی ارمنستان منصوب شده بود و در برابر حملات اعراب ایستادگی می کرد.‏

64- روایت مردمی آختامار به قلم هوهانس تومانیان، شاعر و نویسنده نامی ارمنی سده های نوزدهم و بیستم میلادی، در قالبی منظوم بر کاغذ آمده است. نک ‏:‏

Հովհաննես Թումանյան ,Ախթամար (Երևան: Հայաստան հրատարակչություն,1969).

65- ‎‎Հակոբյան, ibid & T.A.Sinclair, Eastern Turkey.An Architectural & Archaeological Survey (London:Pindar Press, 1987), vol. I, p, 316-326.‎

66- Gagik I Artzruni‏، حکمران واسپوراکان

67- Sourp Khach‏، به معنی صلیب مقدس

68- Manuel‏، معمار ارمنی سده دهم میلادی. از سرگذشت وی اطلاعی در دست نسیت لیکن، مورخ نامی، توما آرتزرونی، در نوشته های خویش  او را با عنوان معمار ارشد خاندان آرتزرونی خطاب ‏کرده و بنای کلیسای سورپ خاچ و چند ساختمان دیگر در جزیره آقتامار را به وی نسبت داده است. ر.ک:‏

Արծրունի և Անանուն,ibid.

69- ‎‎Հակոբյան,ibid; Sinclair, ibid; Արծրունի, ibid ; Zaroui Pogosian ; Edda vardanyan, The Church of the Holy Cross of Ałt’amar: politics, art, spirituality in the Kingdom of Vaspurakan (Leiden/boston:Brill,2019).‎

70- ‏‏‎Arter ، در ترکی ‏Kuş Adası‏

71_ ‏Lim ، درترکی ‏‎ Adır Adası‏‏

72- ‏Ktouts ، در ترکی ‏‎ Çarpanak Adasi‏

73- ‏‎ Grigor Lousavorich، مروج دیانت مسیح در ارمنستان

74- www.digilib.am;hpj-asj-oa-am

75- ‎‎Surp Georg

76- ‎‎Արծրունի Եւ Անանուն, ibid.

77- در مجموع، تعداد 102 نسخه خطی مشتمل بر کتب دینی در جزیره لیم بازنویسی شده اند که از این تعداد 86 نسخه به دست ما رسیده است.‏

78- Marmed، روستایی در ارمنستان غربی از توابع ولایت وان بوده است. آمار دقیقی از ساکنان آن در دست نیست لیکن، بر اساس آخرین مستندات اهالی این روستا در جریان حوادث جنگ جهانی اول  توسط ‏کارگزاران دولت عثمانی کوچ داده شده اند.‏

79- ‎‎Amenashad

80- Khavets، با نام های هاوینتس(‏Havints‏) و هاونتس(‏Havents‏) نیز شهرت داشته است. روستای خاونتس از توابع ولایت وان در ارمنستان غربی بوده و در 23 کیلومتری جنوب غربی شهر وان قرار ‏داشته است. این روستا در فاصله سال  های 1912ـ  1915م به یکی از پایگاه های مقاومت ساکنان ارمنی در برابر سربازان عثمانی تبدیل شد. لیکن، در 1915م رزمندگان روستا ‏تسلیم و اهالی آن توسط کارگزاران دولت عثمانی کوچانده شدند. بر اساس مستندات تاریخی، بازماندگان این کوچ در ارمنستان شرقی سکنا  گزیده اند.‏

81- Ananavank

82- Yegmal

83- ‎‎Chirashen

84- ‎‎Հակոբյան, ibid.

85-‎‎www.raa.am

86-www.digilib.am

87-Արծրունի Եւ Անանուն, ibid.

88-‎‎Աղայան և այլոց, Հայ Ժողովրդի Պատմություն (Երևան: Հայկական ՍՍՀ Գիտությունների Ակադեմիայի  հրատարակչություն,1976), vol.III, p.77.

89- ‎‎Արծրունի և Անանուն, ibid.

90- آرپی مانوکیان « ساختار اقتصادی شهرهای ارمنستان غربی و وضعیت ساکنان آن (1800ـ1870م)»، پیمان، س17، ش63 (بهار1390): 44 ـ 75.‏

91- ‎‎Աղայան և այլոց, ibid.

92- Դրասխանակերտցի, ibid.

93- Abas I Bagratuni

94- Դրասխանակերտցի, ibid. , p. 314 -322.

95- Միք. Չամչյան, Հայոց Պատմութիւն (Վենետիկ,1785),vol. 2, p.882.

96-  Abusahl – Hamazasp، ابوسهل. در این دوران استفاده از اسامی عربی در بین مقامات ارمنی رواج داشته است. نک:

Հրաչյա Աճառյան, Հայոց Անձնանունների Բառարան (Երևան: Պետական Համալսարանի հրատարա- կչություն, 1942), vol .1.

97- Աղայան և այլոց, ibid., p. 80 & 81

98-Ashot – Sahak

99- Gurgen-Khachik‏، بعد از مرگ آشوت ـ ساهاک تخت پادشاهی به وی رسید و در فاصله سال های 991ـ 1003 م، رسماً حکمران واسپوراکان بود.‏

100- ndzevatsik‏A ، از نواحی مهم واسپوراکان واقع در جنوب غربی آن که در گذشته های دور در اختیار خاندانی به همین نام بوده است و سپس، در محدوده حکومت ساسانیان قرار گرفت.  این ناحیه هم زمان با ‏تشکیل پادشاهی واسپوراکان به قلمرو حکومت خاندان آرتزرونی پیوست. آندزواتسیک در 1021م ‏به تسخیر بیزانس در آمد. ‏

101- Senekerim-Hovhannes‏، دوران حکمرانی وی در واسپوراکان، که با فراز و فرودهای بسیار همراه بود به  دو دوره تقسیم می شود: دوره نخست، پادشاه واسپوراکان ( 1003ـ 1021م) ، ‏دوره دوم، امیر سباستیا(1021ـ1026م) . نک: آرپی مانوکیان، «ساکنان ارمنی سیواس»، پیمان، س15، ش55  (بهار1390): 8 و 9.‏

102- بر اساس مستندات تاریخی، در محدوده قلمرو پادشاهی واسپوراکان در طی حکمرانی آشوت ـ ساهاک و جانشینانش10 شهر ،4400 روستا ، 72 قلعه و دژ دفاعی و 115 دیر و کلیسا وجود داشته و ‏جمعیت ساکنانش بالغ بر یک میلیون نفر بوده است. نک:‏

Հրաչյա Աճառյան, Հայ Գաղթականության Պատմություն (Երևան: Հրաչյա Աճառյանի անվան համալսա – րան,  2002), p.512.

103- Աղայան և այլոց, ibid., p. 14.

104- نک:‏

Մատթեոս Ուռհայեցի, Ժամանակագրություն,  թարգմանությունը, ներածությունը և ծանոթագրություններ Հրաչ Բարթիկյան(Երևան :Հայաստան հրատարակչություն, 1973).

105- . ر.ک به:‏

Արիստակես Լաստիվերցի, Պատմություն,   թարգմանություն Վ. Ա. Գևորգյան (Երևան: Հայաստան հրատա- րակչություն , 1971).

106- Davit

107-  Vasil (Basil II)‎

108- Աճառյան, ibid., p. 512.

109- Աղայան և այլոց, ibid., p. 143.

110- . ر.ک به:‏

Richard G. Hovannisian, Armenian Van Vaspurakan(Costa.Mesa , California:Mazda Publishers,2000).‎

منابع:

مانوکیان، آرپی.« ساختار اقتصادی شهرهای ارمنستان غربی و وضعیت ساکنان آن (1800ـ1870م)».

پیمان. س17. ش63 (بهار1392):44ـ 75.‏

ـــــــ . «ساکنان ارمنی سیواس». پیمان. س15. ش55 (بهار1390): 5 ـ20.

ممتحن، حسینعلی. کلیات تاریخ عمومی، تاریخ ملل قدیم مشرق و یونان و روم.تهران: دانشگاه شهید بهشتی،1370، ج1‏.

Աղայան և այլոց. Հայ Ժողովրդի Պատմություն. Երևան: Հայկական ՍՍՀ Գիտությունների Ակադեմիայի հրատարակչություն,1976.vol. III.

Աճառյան, Հրաչյա. Հայոց Անձնանունների Բառարան. Երևան: Պետա- կան Համալսարանի հրատարակչություն,1942. vol. 1.

. Հայ ԳաղթականությանՊատմություն. Երևան: Հրաչյա Աճառյանի անվան համալսարան, 2002.

Այվազյան, Հովհաննես և այլոց. Քրիստոնյա Հայաստան Հանրագի – տարան. Երևան: Հայկական հանրագիտարան հրատարակչություն, 2002.

Արծրունի, Թովմա. և Անանուն. Պատմություն Արծրունեաց Տան. թարգմանությունը, ներածությունը Եւ ծանոթագրություններ ՎրեԺ Վարդանյանի. Երևան: Սովետական Գրող հրատարակչություն,1978

Ավետիսյան, Կ.մ.; Ավետիսյան, Ա.Ա. Հայրենագիտական Էտյուդներ . Երևան:Սովետական Գրող հրատարակչություն,1979.

Գալչյան, Ռուբեն. Հայ Քարտեզագրության Պատմությունը Մինչև 1918

Թվականը. Երևան: Զանգակ հրատարակչություն, 2017.

Դրասխանակերտցի, Հովհաննես. Հայոց Պատմություն. Աշխարհաբար թարգմանությունը և ծանոթագրությունները Գ.Բ.Թոսունյանի. Երևան:Երևանի Համալսարանի հրատարակչություն,1996.

Թումանյան, Հովհաննես.Ախթամար. Երևան: Հայաստան հրատա – րակչություն, 1969.

Լաստիվերցի, Արիստակես. Պատմություն . թարգմանություն Վ.Ա. Գևորգյան. Երևան :Հայաստան  հրատարակչություն ,1971.

Խորենացի, Մովսես. Հայոց Պատմություն. թարգմանությունը ներածու- թյունը և ծանոթագրությունները ՍՏ.Մալխասյանց. Երևան: Հայաս- տան ‎հրատարակչություն,1997.

Հայկական Եկեղեցիներ. Լիզպոն: հրատարակչութիւն Գալուստ Կիւլ – պէնկեան Հիմնարկութեան,1970.

Հակոբյան, Թ.Խ և այլոց. Հայաստանի և Հարակից  Շրջանների Տեղ- անունների Բառարան. Երևան: Երևանի Համալսարանի հրատա- րակչություն, 1986.

Ղազարյան, Հայկ. Հայ Ժողովրդի Ցեղասպանությունը Օսմանյան Կայսր- ությունում . Երևան: Տիգրան Մեծ ՓԲԸ  հրատարակչություն, 2004.

Ուռհայեցի, Մատթեոս. Ժամանակագրություն. թարգմանությունը, ներա – ծությունը Եւ ծանոթագրություններ Հրաչ  Բարթիկյան. Երևան: Հայա – ստան հրատարակչություն, 1973.

Չամչյան, Միք. Հայոց Պատմութիւն. Վենետիկ :1785. vol. 2.

Պարսամյան, Վ.Ա. և այլոց. Հայ Ժողովրդի Պատմություն(IX-XIX դդ). Երևան:Լույս հրատարակչություն,1965.vol. 2.

Վարցք. Հայկական Ճարտարապետությունն Ուսումնասիրող Հիմ- նադրամ.  Երևան: 2 Հուլիս-Նոյեմբեր, 2010.

Hovannisian, Richard G. Armenian Van Vaspurakan. Costa.Mesa , California: Mazda Publishers, 2000.

Lynch, H.F.B. Armenia Travels and Studies. London: Longmans,Green and Co, 1901.‎

Pogosian, Zaroui ; vardanyan, Edda. The Church of the Holy Cross of Ałt‘amar: Politics, Art, Spirituality in the Kingdom of Vaspurakan. Leiden:BRILL, 2019.‎

Sinclair, T.A. Eastern Turkey. An Architectural & Archaeological Survey. London: Pindar Press, 1987. vol. I‎.

hpj-asj-oa-am

www.raa.am

www.digilib.am

www.virtualani.org

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87

سال بیست و سوم | بهار 1398 | 184 صفحه
در این شماره می خوانید:

قـارص زادگاه یقیشه چارنتس و گئورگ گورجی اف

نویسنده: رافی آراکليانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 ‎‏«من مي دانم که او وجود دارد ... وجود داشت، کهنه مثل خون من... ‏ ‏ او آنجاست. مي بينمش. لمسش مي کنم و وقتي...

واسپـوراکان سرزمین یادمان های فرهنگ و تمدن ارمنی

نویسنده: آرپی مانوکيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 خيزش خاندان هاي بزرگ ارمني، که از مدت ها پيش در برابر خلفاي عرب و امپراتوري بيزانس آغاز شده بود، پس از 455سال...

اسنـاد، حقـایق و انـکار

مروری بر کتاب فرمان کشتار اثر تانر آکچام نویسنده:آرميک نيکوقوسيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 نگاهي مختصر بر نژاد‌کشي ارمنيان نژادکشي ارمنيان(1) از سوي‌ حاکمان وقت...

نامه سردبیر روزنامه علمدار ترکیه به دادگاه نظامی استانبول در 1919م

(به مناسبت صدمين سالگرد  تشکيل دادگاه های نظامی ترکيه عليه عاملان نژادکشی ارمنيان) نویسنده: احمد کاردين / ترجمه: ايساک يونانسيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 سخن مترجم...

صحت نامه های بهاءالدین شکیر،رئیس تشکیلات مخصوص ترک های جوان،درخصوص دستور نابودی ارمنیان

نویسنده: تاتر آکچام / ترجمة ايساک يونانسيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 پروفسور تانر آکچام، مورخ و نويسندة ترک، سال هاست که در خصوص مسئلة نژادکشي ارمنيان تحقيق ‏و...

بازسازی کلیسای سورپ خاچ مرهمی بر سرگذشت رمزآلود و محزون ارمنیان

(گفت و گو با زاکاريا ميلدان اوغلو، معمار ارمني تبار ترکيه) نویسنده: گريگور قضاريان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 مقدمه کليساي سورپ خاچ (صليب مقدس) بنايي با بيش از هزار...

بوگدان سلطانف

نویسنده: شاهن هوسپيان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 هنرمندان ارمني جلفاي اصفهان از اوايل قرن هفدهم ميلادي با هنر نقاشي دورة صفوي آشنا شدند. اين موضوع هم زمان با نفوذ...

کتاب بانک عثمانی

 در سی و دومين نمايشگاه بين‌المللی کتاب تهران نویسنده: دکتر قوام الدين رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 اشاره نخستين بار در 15آوريل 2019 م بود که پيامي از خانم...

بزرگداشت ‎‏ نقش ارمنیان در تئاتر ایران‏

روابط عمومی مؤسسه ترجمه و تحقيق هور فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 87 مراسم بزرگداشت نقش ارمنيان در تئاتر ايران و تجليل از دست اندرکاران ارمني تئاتر ‏کشور در 25 خرداد...