فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۳۴
هوهانس خان ماسحیان
نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس
هوهانس خان ماسحیان در ۲۳ فوریه۱۸۶۴م در تهران متولد شد. پدرش، زِرونی ماسحیان، از زرگران زبردست زمان خود و جواهر ساز دربار قاجار بود چنان که به روایتی چند قطعه از جواهرات سلطنتی که اکنون در خزانهٔ بانک مرکزی حفظ می شود کار دست اوست. مادرش، آنا یِرواندیان، خواهر آندون خان یرواندیان، معلم زبان فرانسهٔ مظفرالدین میرزا، ولی عهد ناصرالدین شاه، و از اشخاص انگشت شمار تحصیل کردهٔ خارج در آن زمان بود. هر دوی خانواده های پدری و مادری ماسحیان از خانواده های تحصیل کرده و سرشناس ارامنهٔ ایران بودند و به علت مشاغلشان با دربار قاجار ارتباط نزدیک داشتند. این روابط علاوه بر تحصیلات و شخصیت در اشتغال ماسحیان در جهت خدمات درباری، سیاسی و فرهنگی وی نیز مؤثر بود.
ماسحیان تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ای در کلیسای تادئوس ـ باردوقیمئوس گذراند. در سال۱۸۷۰ م به تلاش میکائیل مارکاریان و هُوسپ تادئوسیان مدرسه ای به شیوهٔ مدارس اروپایی (که اولین مدرسهٔ ملی ارامنهٔ ایران نیز بود) به اسم ((هایگازیان)) احداث شد که ماسحیان از اولین شاگردان آن بود. او این مقطع را با درجهٔ ممتاز و نشان صلیب طلایی به اتمام رساند. سپس، نزد دایی خود به تبریز رفت و به تحصیل ادامه داد و با زبان های انگلیسی و فرانسه آشنا شد و به علت هوش سرشار و پیشرفت فوق العاده ای که در تحصیلات از خود نشان داد با وجود مشکلات فراوانی که در آن زمان برای تحصیل در اروپا وجود داشت از طرف خانواده اش، در سال۱۸۸۲ م، برای ادامه تحصیل به پاریس فرستاده شد. در فرانسه در کالج ((دوپاریس)) به تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی و اجتماعی و تاریخ ادبیات پرداخت و بعد از سه سال با اتمام دوران تحصیل به ایران بازگشت. بلافاصله بعد از بازگشت به تهران شروع به فعالیت در دارالترجمهٔ وزارت امور خارجه کرد، هم زمان با اشتغال در این مرکز به سفارش ناصرالدین شاه به ترجمهٔ آثاری از نویسندگان اروپایی همچون آلکساندر دوما و دیگران (که شمار این ترجمه ها در مجموع به پنجاه جلد می رسد) پرداخت.
در سال۱۸۸۷م، برای جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت ملکه ویکتوریا دولت ایران هیئتی به ریاست شاهزاده حسام السلطنه به عنوان سفارت فوق العاده به انگلستان اعزام می کند که هوانس خان در آن هیئت سِمَت مترجمی داشت. در سال۱۸۹۴ م، نیز هیئتی به ریاست امیر خان سردار برای شرکت در جشن تاج گذاری نیکلای دوم به پترزبورگ فرستاده شد که در این هیئت نیز ماسحیان با همان سِمَت هیئت را همراهی کرد.
ماسحیان همچنین فعالیت های مطبوعاتی نیز داشت و در سال۱۸۹۴م، اولین هفته نامهٔ ارمنی زبان به نام شاویق را تأسیس کرد و تا سال۱۸۹۷ م، سردبیری آن را نیز به عهده داشت.
تأسیس مدارس به شیوهٔ امروزی در ایران مرهون فعالیت های بی شائبهٔ ماسحیان است.
وی از سال۱۸۸۶ – ۱۸۹۶م در سِمَت مدیر مدرسه ملی ارامنهٔ ((هایگازیان)) به خدمت پرداخت.
در سال۱۸۹۷م، نیز با عنوان مترجم با هیئتی دیگر، که برای جشن هشتادمین سالگرد تولد ملکه ویکتوریا به لندن فرستاده شد همراه بود.
درسال۱۸۹۹م، به همت وی مدرسهٔ عالی علوم سیاسی در تهران احداث شد. ماسحیان مدت زیادی به تدریس در این مرکز پرداخت و یکی از اشخاصی بود که در توسعه این مرکز علمی نقش مهمی ایفا کرد.
در سال۱۹۰۰ م، از طرف وزارت امور خارجه به سِمَت مستشار سفارت ایران در برلن انتخاب شد. یازده سال در سفارت ایران در برلن انجام وظیفه کرد که مدت شش سال از آن در سمت معاونت سفارت بود.
در سال۱۹۱۱م، او را به تهران احضار کردند و پس از بازگشت به تهران عهده دار ریاست دفتر ناصرالملک قره گوزلو نایب السلطنه شد. در سال۱۹۱۲م، دوباره به اروپا برگشت و در سمت سفیر ایران در آلمان انجام وظیفه کرد.
در سال۱۹۲۷م، ارامنهٔ جنوب ایران هوهانس خان را به سِمَت نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب کردند.
در سال۱۹۲۹م، دولت ایران تصمیم به برقراری روابط سیاسی و تجاری با ژاپن گرفت. در آن زمان، اوضاع سیاسی شرق دور بسیار مبهم و پیچیده بود و بایستی شخصی را به آنجا می فرستادند که از امور شرق و غرب اطلاع کامل داشته باشد. از این رو ماسحیان را برای این مأموریت انتخاب کردند و او در سمت اولین سفیر ایران در دربار ژاپن معرفی شد و فعالیت خود را شروع کرد. در ژاپن، با موفقیت از عهدهٔ مأموریت خود برآمد و به این سبب دو دولت ایران و ژاپن هر دو به وی نشان افتخار عطا کردند.
به سبب ناسازگاری آب و هوای ژاپن ماسحیان مجبور شد به تهران باز گردد. وی هنگام بازگشت در شهر خاربین در منچوری در تاریخ نوزدهم نوامبر۱۹۳۱ م در بیمارستان خاربین دارفانی را در غربت وداع گفت در حالی که کسی نتوانست از آخرین درخواست های وی اطلاعی کسب کند. بدین نحو بخش مهمی از زندگی او در پردهٔ ابهام باقی ماند. کنسول فرانسه در آن شهر، که به امور اتباع ایران رسیدگی می کرد، به گمان اینکه او از مسلمانان ایران است او را با تشریفات اسلامی به خاک سپرد ولی دولت ایران به پاس خدمات شایانی که در مأموریت هایش انجام داده بود جنازه اش را به تهران منتقل کرد و در روز سی ویکم مارس۱۹۳۲ م با تشریفات بی سابقه ای در محوطهٔ کلیسای ونک در تهران او را به خاک سپردند و مدتی بعد پیکر او را به کلیسای ارامنهٔ تهران در خیابان قوام السلطنه (میرزاکوچک خان کنونی) به آرامگاه ابدی اش منتقل کردند و نیم تنه ای[۱] از وی بر روی مزارش به یادگار گذاشتند. در مراسم خاکسپاری او، هُوسپ تادئوسیان بدین نحو از اویاد کرد: ((ماسحیان در مدت ۴۵ سال خدمت خود خدمات شایان توجه ای به دولت و ملت ایران کرد و با این خدمات توانست به بالاترین درجات مملکتی در دولت ایران نایل گردد)).
ماسحیان انسانی نجیب و شریف
علاوه بر تحصیلات عالی و مطالعات عمیق و وسیع و تسلط بر زبان های انگلیسی، فرانسه، آلمانی، فارسی و ارمنی ماسحیان شخصیتی متین و موقر داشت نمونهٔ ادب و حسن سلوک بود. تمامی دوستان و هم مسلکان و همکاران او و دیگر ایرانیان و خارجی هایی که در دنیای سیاسی، اجتماعی و ادبی با او تماس یا آشنایی داشته اند با کلماتی همچون نجیب و شریف از او یاد می کردند.
به علت همین خصوصیات اخلاقی و مقام علمی ای که داشت از طرف دولت و دربار ایران به مشاغل عالی سفارت در چندین کشور خارجی دست یافت و در طول مأموریت های سیاسی اش منشاء خدمات بسیاری شد. او پرچمدار حفظ حقوق و منافع کشور ایران شناخته شد و با لیاقت نام ایران را در دربارهای اروپایی و در میان دولت های خارجی سربلند نگه داشت.
ماسحیان در مقام شخصی آزاده و روشنفکر دِین خود را کاملاً ادا کرده و در مبارزات مشروطه علیه استبداد محمد علی شاه قاجار و درباریان مستبد او در کنار یپرم خان خدمات برجسته ای، خصوصاً در زمان تصرف تهران، کرده است. خدمات او در جهت حفظ مشروطیت جوان ایران نیز قابل تقدیر است.
او در طول سال های فعالیتش مدال ها و نشان های فراوانی دریافت کرد که از آن میان می توان به نشان های درجه یک و دو شیر و خورشید و نشان استانیسلاوسکی از روسیه اشاره کرد. در ادبیات سیاسی ایران، از وی با لقب های ((عمادالوزرا)) و ((مساعد السلطنه)) یاد کرده اند.
از آنجایی که دولت آلمان و ترکیه در جنگ جهانی اول متحد یکدیگر بودند دولت آلمان نظر خوبی نسبت به ارامنه ای که در آلمان ساکن بودند نداشت. از این رو ماسحیان به ارامنه کمک های بسیاری کرد و با کمک او ارامنه توانستند گروه گروه از آلمان به مکان های امن تر نقل مکان کنند. بعد از جنگ جهانی اول نیز کمک های شایانی به دولت تازه تأسیس ارمنستان و هیئت های عالی رتبهٔ ارمنی در راه حل “مسئلهٔ ارمنی” در مذاکرات با دولت های اروپایی کرد.
مایهٔ تعجب است شخصی که عادت به تملق، چاپلوسی و دروغگویی نداشت چگونه توانست به مقام های بالای دولتی راه پیدا کند. به گفتهٔ هم عصرانش صداقت و نجابت رمز اصلی موفقیت او بود.
هُوهانس خان ماسحیانِ مترجم و سرنوشت ترجمه های فارسی آثار شکسپیر
جدای از سیاست، هوهانس خان فعالیت چشمگیری در عرصهٔ ادبیات داشت و یکی از بهترین مترجمان آثار شکسپیر شناخته شده است. به گونه ای که از او با عنوان چهرهٔ درخشان ترجمه های معاصر از آثار شکسپیر به زبان ارمنی یاد می شود. ذوق سرشار، طبع شعر، تحصیلات عمیق و اطلاعات وسیع ماسحیان و همچنین پشتکار زیادش باعث شد که به هنر مترجمی نیز روی آورد. در اولین برخورد با ادبیات غرب تحت تأثیر عمیق ادبیات شکسپیر، شاعر و درام نویس انگلیسی، قرار گرفت و علاقه به ترجمهٔ نمایش نامه های شکسپیر به گونه ای فکر و روح او را تسخیر کرد که با تصمیم راسخ مشغول تحقیقات عمیق در شکسپیرشناسی شد تا حدی که در زمان خود در محافل ادبی و هنری با عنوان یکی از بهترین شکسپیرشناسان شناخته شده بود.
پیش از ماسحیان، اشخاص بسیاری اقدام به ترجمهٔ آثار شکسپیر به زبان ارمنی کرده بودند لیکن این ترجمه ها از طرف خوانندگان آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفته اند. شاید به این علت که از جذابیت کافی برخوردار نبودند و خوانندگان روح واقعی ادبیات شکسپیر را در آنها نمی دیدند.
ترجمه آثار شکسپیر به زبان ارمنی به سه دورهٔ مجزا تقسیم می شود: دوران قبل از ترجمه های ماسحیان، دوران بعد از ماسحیان و ترجمه هایی که از طرف او انجام شد. از این دوره ها بهترینشان همان دورهٔ ماسحیان است.
تألیفات و نمایش نامه های شکسپیر دریای بیکرانی از احساسات عمیق انسانی و تشریح روح بشری و قدرت کلامی مقام عالی شعری است. برای تفسیر و تشریح ادبیات و شخصیت های نمایش نامه های او صدها جلد کتاب نوشته شده و نویسنده های بسیاری از ملت های مختلف در این زمینه مطالعات بسیار کرده اند و کتاب های زیادی به چاپ رسیده است. به نحوی که با نظریه های ابراز شده در این زمینه شکسپیرشناسی در دنیای ادبیات و هنر تئاتر تبدیل به یک مکتب شده است و کارگردان های بزرگ جهان شخصیت های درام های او را به شکل ها و تفسیر های مختلفی بر روی صحنه آورده اند.
از مهم ترین دغدغه های ماسحیان ارائهٔ ترجمه هایی بی نقص از آثار شکسپیر به خوانندگان ارمنی زبان بود. هُوهانس تومانیان، شاعر و نویسندهٔ نامی ارمنی، در نقدی بر ترجمهٔ هاملت ماسحیان در۱۸۹۴ م می نویسد: ((شکسپیر مقیاسی برای اندازه گیری پیشرفت تمدن در بین ملت ها شده است و ما آن پیشرفت را فقط و فقط مدیون ترجمه های بی نظیر ماسحیان ایم)).
ماسحیان چهل سال از عمر خود را وقف شناخت و ترجمهٔ آثار شکسپیر و شانزده یا به قولی بیست نمایش نامهٔ مهم او را به زبان ارمنی ترجمه کرد. ترجمه های ارمنی ماسحیان نه تنها از لحاظ درک واقعی شخصیت ها و معانی مورد نظر شکسپیر بلکه از لحاظ صنعت شعر و ترجمه نیز جزو گنجینه های پر ارزش ادبیات ارمنی است و تاکنون کسی نتوانسته در این زمینه حتی به مقام ماسحیان نزدیک شود. به تصدیق ادیبان ارمنی از آنجایی که ماسحیان تسلط کامل به زبان های انگلیسی و ارمنی داشت نه تنها شخصیت ها و معانی و توصیفات شکسپیر را به خوبی درک و ترجمه کرده بلکه از لحاظ فن ترجمه و شکل اصلی آثار شکسپیر را به طرز بسیار عالی حفظ کرده است. او در فن شعر نیز ذوق سرشاری از خود نشان داده است.
ناصرالملک قره گوزلو و ماسحیان دوستیِ نزدیکی با هم داشتند و به سفارش او ماسحیان به ترجمهٔ آثار شکسپیر به زبان فارسی نیز اقدام کرد.
سر دنیس راس در مقدمه ٔ کتاب سرآنتونی شرلی و اتفاقات در ایران[۲] در مورد ماسحیان می نویسد: ((ماسحیان که از شخصیت های ممتاز سیاسی و فرهنگی ایران بوده، نمایش نامه های شکسپیر را به زبان ارمنی و همچنین چند نمایشنامه را به زبان فارسی ترجمه کرده است. او شخصی عالم و متخصص در ادبیات کلاسیک بوده و ترجمه های شکسپیر در زبان ارمنی از او جزو آثار کلاسیک ادبیات ارمنی درآمده است)). این شهادت سر دنیس راس از طرف وزارت امور خارجهٔ ایران ضمن نامهٔ شماره۷۳۷۱ / ۱۶مورخ۱۵ /۹/ ۱۳۴۰که خطاب به دکتر آقایان نوشته شده بود مورد تأیید واقع شده است.
متأسفانه، بسیاری از کتاب هایی که وی از نویسندگان مشهور و بزرگ اروپایی برای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه ترجمه کرده است؛ مانند سفرنامهٔ برادران شرلی به موقع چاپ نشدند و به تدریج از بین رفتند و تاکنون دسترسی به نسخه های خطی آنها میسر نشده است. لیکن ترجمهٔ چند نمایش نامه از نمایش نامه های شکسپیر که در تفلیس و وین به چاپ رسید موجب حفظ ترجمه های او به زبان ارمنی شد. با این ترجمه های روان، که از آثار گرانبهای زبان کهن ارمنی به شمار می آیند، ماسحیان توانست در میان ارمنیان نام خود را با نام شکسپیر عجین کند.
روایات بسیاری حاکی از این موضوع است که تا سال۱۹۲۷م حدود شانزده کتاب از شکسپیر به دست ماسحیان به زبان ارمنی ترجمه شده است. اینکه بعد از آن تا سال۱۹۳۱م، یعنی سالی که بدرود حیات گفت، کتاب دیگری به دست او ترجمه نشده باشد غیر قابل قبول است زیرا در نسخه خطی کوریولانوس به وضوح تاریخ۱۹۳۱ م نوشته شده است. از هفده ترجمه ای که از آثار شکسپیر کرده است فقط تعدادی از آنها در دسترس هستند که به شرح ذیل اند:
۱- رومئو و ژولیت؛۲- تاجر ونیزی؛۳- هاملت؛۴- مکبث؛۵- اُتللو؛۶- لیر شاه؛۷- آنچه دلخواه تو است؛۸- ژولیوس سزار؛۹- آنتونی و کلئوپاترا؛۱۰- توفان؛۱۱- هیاهوی بسیار برای هیچ؛۱۲- کوریولانوس؛۱۳- رویای نیمه شب تابستان؛۱۴- نسخه اصلاح شدهٔ رومئو و ژولیت. از وضعیت ترجمه های نمایش نامه های تیمون آتنی، داستان زمستان و همچنین دو ترجمهٔ دیگر او اطلاعی در دست نداریم.
در همایش سیصدوهشتادمین سالگرد درگذشت شکسپیر، که در ایروان در سال۱۹۴۴م برگزار شد، از ترجمه های ماسحیان با عنوان بهترین ترجمه هایی که تاکنون از آثار شکسپیر به زبان ارمنی صورت گرفته تقدیر شد.
بارها از هوهانس خان ماسحیان با عنوان شکسپیرشناس شهیر برای شرکت در مراسم تجلیل از ویلیام شکسپیر دعوت به عمل آمد. در جشن سیصدمین سالگرد درگذشت شکسپیر نیز که با حضور صدها نفر از ادبا و هنرمندان ملل مختلف در لندن (۱۹۱۶م) برگزار شد هیئت برگزارکننده از ماسحیان برای ایراد سخنرانی دعوت کرد. این امر دلیلی کافی برای اثبات آن است که ماسحیان در میان انگلیسی ها نیز با عنوان شکسپیرشناس شناخته شده و مورد قبول بود.
آنچه در زیر می خوانید برگردان فارسی متن کامل این سخنرانی است که در سال۱۹۱۶ م در شمارهٔ ۳۶ مجلهٔ انگلیسی زبان آرارات، چاپ لندن به چاپ رسیده است:
((آقای لرد، شهردار محترم لندن، خانم ها و آقایان
در مقام زائری برای شرکت در مراسم سیصدمین سالگرد درگذشت شکسپیر به انگلستان سفر کرده ام، شخصیتی که ترجمهٔ آثارش به زبان مادری ام (ارمنی) یکی از مهم ترین اهداف زندگی من بوده است. اینکه روزی در چنین مجلسی برای گفتن کلماتی چند به حضاری عالی مرتبه به من نیز فرصتی داده شود برایم رویایی غیر قابل تصور بوده است. اکنون، برای اینکه بتوانم صدای خود را با صدای جامعهٔ متمدن جهانی یکی کرده و از شخصیت ادبی والای شکسپیر تجلیل به عمل آورم احساس شعفی وصف ناپذیر می کنم.
استعداد خداداد شکسپیر را می توان یکی از معجزه های بزرگی که در زندگی ملت انگلستان به وقوع پیوسته است به حساب آورد، امری که ملت انگلستان در تمام دوران تاریخ خود همواره به آن افتخار خواهد کرد.
شکسپیر با ادبیاتی که به وجود آورد توانست سدّ تمامی ملت ها، زبان ها و زمان ها را درهم بشکند و به صدای بشریت برای تمامی زمان ها تبدیل شود.
این گوهر گران بها به جز آنکه برای ملت خود افتخار کسب کرده است، برای تمامی ملت هایی که بهره ای از ادبیات او برده اند نیز راهی برای رسیدن به کمال شده است.
متفکر امروزی از طریق فهم کامل نوشته های شکسپیر و با تجربه خواندن آنها می تواند ادعا کند که راه رسیدن به مقصود را طی کرده است.
در این مقطع از تاریخ بشری نیز که جنگ در اقصی نقاط جهان فراگیر شده و شاهد برخورد های وحشتناک ملت ها هستیم اندکی از شیفتگی ای که نسبت به این انسان وارسته وجود دارد کاسته نشده است.
نسل به نسل و در طی قرون متمادی نبوغ شکسپیر توانسته است در بین تمامی ملت ها جایگاه والایی کسب کند و اینک بعد از اروپا و امریکا نوبت به آسیا رسیده که از ادبیات او سیرآب شود.
روشنفکر ایرانی در برخورد اول با این شاعر و درام نویس بزرگ مبهوت عظمت فکر او می شود. او خود را در مقابل جنگلی عظیم و غیر قابل نفوذ می بیند، محو جمال و ابهت آن می شود و در مقابل زیبایی و وحشتی که از مشاهدهٔ آن در وجودش ایجاد می شود قادر به پیدا کردن راه خود در آن جنگل نمی شود ولی زمانی که اندک اندک با او اُنس می گیرد، روح داستان سرایی و حماسه های شاعر ملی خود فردوسی و حکمت عقاید جلال الدین رومی، غزلیات سعدی و حافظ و همچنین حکمت عمرخیام را می یابد و در ادبیات شکسپیر همهٔ این ویژگی ها را هم زمان در وجود یک شخص تجربه می کند.
زمینه ای که در نوشته های شکسپیر کاملاً محسوس و از همهٔ موارد بیشتر مورد توجه قرار می گیرد قابلیت نفوذ در درک هرچه بهتر طبیعت و راز خلقت است.
مترجم ایرانی در اولین تجربه، برای ترجمهٔ ادبیات شکسپیر، متوجه مشکلاتی می شود که او را از اقدام به این امر منصرف می کند. در وحلهٔ اول، برخورد تفکر شرق و غرب و در وحلهٔ دوم، خاصیتی که آثار او را به شدت دراماتیک کرده و آن تلفیق نظم و نثری است که در آثار شکسپیر وجود دارد. بدین نحو، مشخص می شود ترجمهٔ سیل افکار شکسپیر به زبان فارسی کاری است بسیار دشوار و نبوغ و توانایی ای همانند [نبوغ و توانایی] شکسپیر را طلب می کند.
از ترجمه های متفاوتی که از یک اثر او به زبان ارمنی انجام شده کاملاً مشخص می شود که طی چهل سال اخیر او توانسته است جایگاه خود را به منزلهٔ نقطهٔ عطف و الهام برای جوانان اهل قلم ارمنی باز کند.
پس این موجب تعجب نیست که پس از سیصد سال حکومت بر تفکر اروپایی و غربی اینک شکسپیر چگونه می تواند مهر نبوغ خود را در فرهنگ و ادبیات شرقی و تفکر شرقی نیز حک کند. زیرا ادبیاتی که او خلق کرده است برای تمامی قرون و نسل هاست. به طوری که خودش بیان کرده ادبیاتش “حتی برای ملت هایی که هنوز به دنیا نیامده اند و زبان هایی که هنوز قدم به عرصه هستی نگذاشته اند” نیز نوشته شده است)).
ملت انگلستان در آن روز به خوبی از سخنرانی کوتاه لیکن پر محتوای هوهانس خان ماسحیان تقدیر کردند. ارمنیان نیز به جایگاه والایی که به سبب ترجمه های هوهانس خان ماسحیان در بین ملت های متمدن جهان پیدا کرده اند افتخار کرده و می کنند.
منابع:
آبراهامیان، روبن. هوانس خان ماسحیان و مترجم شکسپیر.
آساطوریان، آبرام. (به مناسبت سی امین سالگرد درگذشت ماسحیان). تهران:۱۳۴۲.
آساطوریان، روبرت. آلیک. ۱۰ژوئیه۲۰۰۰.
آراکلیان، واراگ. شکسپیراکان، ایروان،۱۹۷۰.
بهروز، ذبیح. (به مناسبت سی امین سالگرد درگذشت ماسحیان). تهران:۱۳۴۲.
پطروسیان، هامو. آلیک. ۱۶ آوریل۲۰۰۱.
دارفی، گئورگ. هوهانس خان ماسحیان (به مناسبت سی امین سالگرد درگذشت).
دانشنامهٔ ایرانیان ارمنی.
دایره المعارف بزرگ ارمنی.
زاریان، روبن. شکسپیراکان، ایروان،۱۹۷۰.
سری مقاله های اِمیل هاکوپیان در مورد هوهانس خان ماسیحیان. تبریز:۱۹۹۷.
مجلهٔ کولیس. ش۹۳۸. ژانویه۱۹۸۶.
میرزاخان، زهرا. آلیک. ۵ سپتامبر۱۹۹۸.
میناسیان، ل.گ.. آلیک. ۱۲ نوامبر۲۰۰۱.
هویان، آندرانیک. روزنامهٔ آلیک. ۱۶ سپتامبر۱۹۹۴.
پی نوشت ها:
۱- نیمتنه مذکور کاری از خانم اِما آبراهامیان مجسمه ساز نامی است.
۲- این کتاب در سال۱۹۱۲ م به دست خود او ترجمه شده است.