فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۰
همایش «کلیسای وانک،نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»
به مناسبت سیصدوپنجاهمین سالگرد تأسیس کلیسای هوسپ آرِماتاتسی دیر آمناپرکیچ مقدس (کلیسای وانک) جلفای اصفهان، به دعوت شورای خلیفه گری ارامنۀ اصفهان و هیئت برگزار کنندۀ مراسم سالگرد و با حضور جاثلیق آرام اول، رهبر کلیسای ارمنی حوزۀ سیلیسی، همایشی تحت عنوان «کلیسای وانک، نماد تعامل و همزیستی ادیان توحیدی»، در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در تالار اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
در این همایش، اسقف اعظم سبوه سرکسیان، اسقف بابگن چاریان و اسقف گریگور چفتجیان ـ پیشوایان خلیفه گری های تهران، اصفهان و آذربایجان ـ ؛ روحانیان کلیسای ارمنی؛ محمد رئیسی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری ارمنستان؛ روبرت بگلریان، نمایندۀ ارمنیان اصفهان و جنوب ایران در مجلس شورای اسلامی؛ دکتر سقائیان نژاد، شهردار اصفهان؛ مهندس عصارزادگان، شهردار منطقۀ ۵ اصفهان؛ حجت الاسلام دکتر ارزانی، رئیس دبیرخانۀ ادیان توحیدی؛ سخنرانانی از ایران، ارمنستان و امریکا ، نمایندگان خلیفه گری های ارمنیان ایران؛ نمایندگان روزنامۀ ارمنی زبان آلیک، دیگر مقامات استانی و شهری؛ روحانیان و نمایندگان اقلیت های مذهبی اصفهان؛ مسئولان و اساتید دانشگاه اصفهان؛ و دیگر مدعوان حضور داشتند. ریاست جلسات به صورت دوره ای به دست آقایان هرایر شا نظریان، از اساتید پیشین دانشکدۀ آرمنولوژی دانشگاه اصفهان؛ ورِژ در ماردیروسیان، از دست اندرکاران خلیفه گری ارامنۀ اصفهان؛ و روبرت بگلریان، نمایندۀ مجلس صورت پذیرفت.
در مراسم افتتاحیه، پس از خوش آمدگویی به مدعوان از سوی آقای بگلریان، جاثلیق آرام اول مراسم دعای تبرک، درستکاری و درست اندیشی و نیایش را برگزار کردند و سپس، با سرود ملی جمهوری اسلامی همایش رسماً آغاز شد.
در جلسۀ افتتاحیه، ابتدا آقایان نوئل میناسیان، رئیس شورای خلیفه گری ارامنۀ اصفهان و حجت الاسلام دکتر ارزانی، رئیس دبیرخانۀ ادیان توحیدی، سخنرانی کردند.[۱] لازم به ذکر است که رئیس دبیرخانۀ ادیان توحیدی، پس از ایراد سخنان خویش، هدیه ای را نیز به رسم یادبود تقدیم جاثلیق آرام اول کردند.
دکتر سقائیان نژاد، شهردار اصفهان، از دیگر سخنرانان جلسۀ افتتاحیه بودند، که با تأکید بر بعد فرهنگی و فرهنگ غنی اصفهان و سابقۀ چند صد سالۀ تعامل و همزیستی پیروان ادیان مختلف با هدف شکوفایی و پیشرفت کشورمان، خاطر نشان کردند که این رویه می تواند الگوی دیگر کشورها نیز قرار گیرد. ایشان، با بیان اینکه اصفهان مهد تمدن ایران است و ارمنیان نقشی بسزا در شکل گیری این تمدن داشته اند، گفتند که تأثیرگذاری ارمنیان جلفای اصفهان را می توان هم در میراث فرهنگی ملموس و هم در فرهنگ معنوی و ناملموس آنان مشاهده کرد که نمونه و جلوۀ بارز این تأثیر گذاری کلیسای وانک است.
ایشان سپس با ارج نهادن به شهدای جنگ تحمیلی هشت ساله از دلاوری شهدای ارمنی یاد و بر بسط و تعمیق روابط دو شهر اصفهان و ایروان تأکید کردند. شهردار اصفهان در خاتمه اظهار امیدواری کردند که این تعامل و همکاری در پیشرفت فرهنگی اصفهان تأثیری بسزا داشته باشد.
در پایان جلسۀ افتتاحیه، پیشوای مذهبی ارمنیان اصفهان، اسقف چاریان، جاثلیق آرام اول را برای ایراد سخنرانی دعوت کردند. پیشوای مذهبی کلیسای ارمنی حوزۀ سیلیسی ابتدا با درود بر مقامات و مسئولان، سخنرانان و دیگر حاضران در همایش همچنین قدردانی از مساعی اسقف چاریان، پیشوای مذهبی ارمنیان اصفهان، مجمع نمایندگان و شورای خلیفه گری و دیگر دست اندرکاران برگزاری همایش و مراسم سیصدوپنجاهمین سالگرد تأسیس کلیسای وانک این همایش را به منزلۀ مقدمه ای برای بررسی و تحلیل پدیده ها، ارزش ها و حوادثی دانست که با نقش مهم و تأثیرگذار جلفای اصفهان در ارتباط بوده. ایشان تأکید کردند مطالبی که در این همایش مطرح خواهد شد ما را به دنیای جلفایی رهنمون خواهند کرد که در آن شاهد تحولات و واقعیت های فرهنگی، اجتماعی، انسان دوستانه و اقتصادی هستیم.
جاثـلیق آرام اول در ادامــۀ فـرمایشات خـود با ذکر اینکـه مقـالات و کتاب هـای فراوانـی بـه زبـان های ارمنـی، فارسـی، انگلـیسی و فـرانسـه در مـورد جلفـا طبع و نشر شده ، اظـهار داشتند که هنوز زمینه های بکر و پراهمیت بسیاری وجود دارند که نیازمند پژوهش های اساسی است و این موضوع را چالش و هدفی مهم برای مسئولان و دست اندرکاران خلیفه گری ارامنۀ اصفهان عنوان کردند. پیشوای مذهبی کلیسای ارمنی حوزۀ سیلیسی همچنین بر اهمیت و مفهوم عنوان همایش تأکید کردند و فرمودند که انقلاب معنوی ای که امام خمینی (ره) آن را رهبری کردند و به پیروزی رساندند (ایشان بر این باورند که انقلاب اسلامی ایران فقط انقلابی سیاسی یا ساختاری نبوده بلکه انقلابی ارزشی نیز بوده است) هم به ملت بزرگ ایران و هم به کل جهان دو چیز را خاطر نشان ساخت. اول، اهمیت ارزش های اخلاقی و معنوی در جامعه و نقش آنها در سلامت و پیشرفت جوامع و دوم، ضرورت همزیستی و همکاری صلح آمیز ادیان، به ویژه ادیان توحیدی، در جهان کنونی. جاثلیق آرام اول با توجه به این نگرش، جلفای نو و اصفهان را ـ که در آن پیروان ادیان اسلام، مسیحیت و دیگر مذاهب طی چهار صد سال نه تنها با یکدیگر زندگی بلکه همکاری کرده اند، شاهدی بر این واقعیت دانستند و تأکید کردند که در این سرزمین گفت و گو و تعامل ادیان به واقعیتی عملی در زندگی مردمان آن بدل شده. گفت و گوهایی که بر سر میز مذاکرات صورت می گیرد گفت و گوهایی نظری و دانشگاهی است اما تعامل و گفت و گوی واقعی در زندگی جوامع ما تحقق دارد و به نوعی به عاملی درونی در جهت همزیستی و همکاری جامع تبدیل شده است. اگر امروزه کمابیش شاهد بحث و بررسی های متعدد در زمینۀ گفت و گوی ادیان در تمامی نقاط جهان هستیم، جلفای اصفهان چهار قرن متمادی در زندگی هرروزه و حیات پر شکوه فرهنگی خود، در ابعاد مختلف آن، در نسخ خطی اش، در دیوارنگاره ها، نقاشی ها و مینیاتورهایش، در معماری و دیگر زمینه ها در حال تعامل و گفت و گوی عملی است. پیشوای مذهبی کلیسای ارمنی حوزۀ سیلیسی در پایان سخنان خود، با آرزوی موفقیت برای این همایش، فرمودند که آن را یادآور این واقعیت می دانند که راه صلح، عدالت و همزیستی گفت و گو و تعامل است و این گفت و گو زمانی صادقانه و حقیقی خواهد بود که اساس و بنیاد آن بر پایۀ شناسایی متقابل، احترام متقابل و پذیرش یکدیگر استوار باشد.
پس از مراسم افتتاحیه، سخنرانان همایش طی دو جلسۀ متوالی به ایراد سخنان خود پرداختند. سخنرانان همایش عبارت بودند از: آقای داویت گورجینیان (از ارمنستان)، آقای مهندس واروژان آراکلیان (از ایران)، خانم آنی بابایان(از امریکا)، آقای گئورگ در وارطانیان (از ارمنستان)، آقای وازگن قوکاسیان (از امریکا)، خانم اعرابی هاشمی (از ایران)، آقای آرگام آیوازیان (از ارمنستان)، خانم شرلی آودیان (از ایران)، آقای روبرت بگلریان (از ایران)، آقای محمد رئیسی (از ایران). لازم به ذکر است که متن تمامی سخنرانی های فوق (به غیر از مقالۀ آقای آرگام آیوازیان) در این شماره از فصلنامه به چاپ رسیده است. آقای آیوازیان جزئیاتی از بناهای تاریخی و میراث هزاران سالۀ ارمنیان را در نخجوان به همراه اسلایدهای مربوط به قبل و بعد از ویرانی و تخریب این آثار به دست دولت جمهوری آذربایجان ارائه و از تلاش های نهادها و مقامات جمهوری اسلامی ایران در حفظ و نگهداری بناهای تاریخی ارمنیان در اقصا نقاط ایران قدردانی کردند.
همایش یک روزۀ «کلیسای وانک، نماد تعامل و همزیستی ادیان توحیدی» با سخنان اسقف بابگن چاریان، پیشوای مذهبی ارمنیان اصفهان، به پایان رسید. ایشان با تشکر از بذل توجه جاثلیق آرام اول برای حمایت از مراسم و برنامه های سیصدوپنجاهمین سالگرد بنای کلیسای هوسپ آرِماتاتسی جلفای اصفهان و حضورگران قدرشان در کلیۀ این مراسم و همچنین قدردانی و ابراز شعف از حضور آقای محمد رئیسی، سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان؛ اسقف ها و برادران روحانی و نمایندگان خلیفه گری های ایران؛ شهردار اصفهان؛ سخنرانان مدعو؛ مقامات استانی و شهری اصفهان؛ روحانیان و نمایندگان معظم اقلیت های مذهبی؛ مسئولان و اساتید محترم و دیگر حضار ارجمند خاطر نشان ساختند که همایشی که به مناسبت سالگرد تأسیس کلیسای وانک برگزار شد ما را در قالب گفت و گو و تعامل ادیان گرد هم آورد، زیرا نیاکان ما در جلفای اصفهان از چهار صد سال پیش تا کنون با فرهنگ سازی و ایجاد ارزش هایی که جلوۀ همزیستی، همکاری و تعامل پیروان ادیان گوناگون است، میراثی را بر جای گذاشته اند که موجب سرافرازی و غرور ماست.
در ادامه، اسقف چاریان تأکید کردند که سخنرانان محترم اطلاعات جدید و مفیدی در مورد تاریخ و فرهنگ جلفای نو ارائه کردند و اینک وظیفۀ ماست که برای حفظ و تداوم این میراث با ارزش فرهنگی و معنوی بکوشیم و آن را غنی تر سازیم و بر آن بیفزاییم. ایشان در ادامه با اشاره به فعالیت ها و سیاست دولت جمهوری اسلامی ایران در جهت حفظ بناهای تاریخی ارمنیان در ایران، اجرای مراسم سیصدوپنجاهمین سالگرد بنای کلیسای هوسپ آرِماتاتسی جلفای اصفهان (کلیسای وانک) را پاسخی به تبلیغات سوء کشورهای غربی در مورد ایران دانستند و تأکید کردند که چنین برنامه هایی موجب هر چه بهتر شدن رابطۀ همزیستی مسلمانان و مسیحیان در جمهوری اسلامی ایران و بسط روابط ایران و ارمنستان در زمینه های فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و … خواهد شد.
تعامل و همزیستی ادیان توحیدی در ایران[۲]
نوئل میناسیان[۳]
با کسب اجازه از محضر عالی جناب جاثلیق آرام اول، پیشوای مذهبی ارمنیان حوزۀ سیلیسی لبنان و با تشکر از حضور روحانیان والامقام، مسئولان کشوری و استانی، دوستان و همراهان عزیز، که با قبول دعوت شورای خلیفه گری ارامنۀ اصفهان و حضور دراین همایش شکوه و جلال خاصی به آن بخشیده اید.
سیصد و پنجاهمین سالروز بنا نهادن کلیسای وانک فرصتی است گران بها برای بررسی ابعاد مختلف یکی از مهم ترین ویژگی های رفتار فرهنگی ـ اجتماعی حاکم در ایران یعنی تعامل و همزیستی با ادیان توحیدی و تأثیرات مهمی که این رویکرد بر جوامع مختلف ایرانی، به خصوص پیروان ادیان الهی، در بعد داخلی داشته و نیز نقش مهم آن در گسترش و تحکیم روابط دو ملت ایران و ارمنستان، روابطی که پس از استقلال جمهوری ارمنستان در ۱۹۹۱م اهمیت دو چندان یافته و با وجود فراز و نشیب های فراوان در نهایت منجر به برداشتن گام هایی اساسی و رو به جلو از سوی دو ملت، در راستای ارتقای پیوندها و عمیق تر شدن آن، شده است.
بدیهی است بررسی کلیۀ ابعاد حضور چهارصد سالۀ ارمنیان در ایران، دستاوردها، کاستی ها، موفقیت ها و چالش های پیش رو در این فرصت کوتاه امکان پذیر نیست. لیکن، دستاورد عظیمی که درگذر زمان به دلیل تعامل و احترام متقابل به باورهای دینی پیروان ادیان الهی به دست آمده بر کسی پوشیده و پنهان نیست.
کلیسای وانک (دیر سورپ آمناپرکیچ یا کلیسای ناجی مقدس همگان) را از بسیاری جهات می توان منجی ارمنیان جلفا دانست، منجی مردمانی که چهارصد سال پیش مجبور به ترک خانه و کاشانۀ خود شدند اما امید خود را از دست ندادند و به رستاخیز دوباره ایمان داشتند. آنان از جلفای نخجوان، در آن سوی رودخانۀ ارس، با طی بیش از ۱۲۰۰ کیلومتر و از دست دادن هستی و دارایی های خود به نقاط مرکزی ایران کوچانده شدند. نیت حاکمان وقت هرچه بود در نتیجۀ این کوچ اجباری جلفای قدیم خالی از سکنه و بنیان مکان جدیدی در پایتخت پر مهر و فرهنگ صفوی، در اصفهان، با نام جلفای نو نهاده شد. این مکان جدید نجات بخش مردمانی شد که ساختن کلیساها و اماکن مذهبی ـ فرهنگی را متضمن بقای اعتقادی و هویتی خود می دانستند و به همین دلیل، اقدام به ساخت شمار بسیاری از این اماکن در محله های گوناگون جلفای نو کردند. این نگاه فراگیر و خارج از چارچوب کارکردی نسبت به کلیسا موجب شد تا کلیساهای جلفا، از جمله کلیسای وانک، به کانون مدیریت مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ارمنیان جلفا تبدیل شود و جلفای نو به دلیل اهمیتی که از این لحاظ به دست آورد در گستره ای بسیار وسیع به ویژه در ایران، هند، سنگاپور و اندونزی تا شرق دور زبانزد شود و تأثیر آن به روسیه، انگلستان، هلند و دیگر کشورهای اروپایی نیز راه یابد.
نگاهی اجمالی به دستاوردهایی که در پرتو حضور ارمنیان در عرصه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور به دست آمده آن اندازه چشمگیر و قابل توجه است که برای بسیاری، در قیاس با ساختار اجتماعی و شمار جمعیت ارمنیان باورپذیر نیست. تنها ذکر مواردی اندک، که در زیر به آنها اشاره خواهیم کرد، گواه این مدعاست.
ـ کمک به رونق و توسعه تجارت خارجی در ایران و گسترش روابط تجاری با بسیاری از کشورها در قرن هفدهم میلادی
ـ کمک به توسعۀ علم، فرهنگ و هنر از جمله نقاشی رنگ روغن، تهیۀ نسخ خطی، دیوارنگاری، معماری و غیره
ـ بنیان گذاری صنعت چاپ در ایران و خاورمیانه
ـ کمک به بنیان گذاری و توسعۀ الگوهای نوین آموزشی و تأسیس مدارس دخترانه و پسرانه به شیوۀ جدید در کلیۀ مقاطع کودکستان، آمادگی، دبستان و دبیرستان.
ـ توسعۀ فعالیت در حوزۀ زنان و امور خیریه و تأسیس انجمن های زنان
ـ کمک به توسعۀ باشگاه های ورزشی و ارتقای ورزش های جمعی، بسکتبال، بوکس، فوتبال و غیره
ـ داشتن نقش تعیین کننده در توسعۀ صنعت و خدمات فنی.
زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ارمنیان اصفهان در ۳۵۰ سال گذشته دستخوش تحولات بسیار شده است. تغییرات ساختاری، اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی، به ویژه در منطقۀ جلفا، چشمگیر بوده اما هیچ یک از این تحولات بنیانی را که ۳۵۰ سال پیش نیاکان ما پی ریختند دگرگون نکرده است بلکه با تداوم تأثیرگذاری ارمنیان در عرصه های گوناگون در دوران پس از انقلاب اسلامی و شرکت فعال در هشت سال دفاع مقدس و نثار خون شهدا و با فداکاری جانبازان و ایثارگران ارمنی این بنیان استوارتر و پایدارتر شده است.
کلیسای هوسپ آرِماتاتسی نماد تعامل و همزیستی ادیان الهی است. بدون اغراق و گزافه گویی هر انسان حقیقت جویی به سهولت می تواند ده ها و شاید هم صدها نمونه از چنین نمادها در اصفهان و به طور کلی، در ایران مشاهده و معرفی کند. کانون ها و مراکز گوناگون ادیان توحیدی ـ ازجمله دوازده کلیسای فعال و مجموعۀ بزرگ وانک و نزدیک به ۲۶ کنیسه، آتشکده و معبد زرتشتی در جوار مساجد با شکوه شهرمان ـ هریک نمادی از این همزیستی اند. این موارد تنها بخشی از عزم جمعی ما برای کمک به بقا، رشد و بالندگی یکدیگر در طی ۳۵۰ سال گذشته و از نتایج رویکرد اجتماعی ـ فرهنگی غالب در ایران، در قبال ادیان الهی، است. خوشبختانه، این رویکرد امروز نهادینه و با قوانین کشور تثبیت شده است.
درک واقعی گذشتۀ پرشکوه و حال جلفای اصفهان و شناخت نکات مثبت و منفی این تجربۀ گران بها ما را در راه ترسیم اهداف آینده پایدارتر می سازد و از لغزش ها و کاستی های احتمالی جلوگیری می کند. متأسفانه، برخورد با پیروان ادیان الهی در بسیاری از کشورهای منطقه نادیده گرفته می شود. نوع رویکرد به ارزش های الهی و انسانی در بین این کشورها یکسان نیست. آنها به گونه ای متفاوت فکر و عمل می کنند.
در حالی که جمهوری اسلامی ایران از طریق سازمان های مربوط در جهت حفظ و نگهداری بناهای تاریخی و کلیساهای ارمنیان، به منزلۀ میراث مشترک، گام برمی دارد و با تخصیص بودجه و امکانات رفتاری شایسته در پیش گرفته است که در این مرز و بوم نهادینه شده. جمهوری آذربایجان، درآن سوی رودخانۀ ارس دست به تخریب میراث فرهنگی و معنوی نیاکان ما در جلفای نخجوان می زند و با نیات نژادپرستانه یکی از زیباترین و مهم ترین جلوه های میراث مشترک بشریت، یعنی سنگ صلیب های قبرستان جلفای نخجوان، را تخریب می کند، عملکردی که مشابه آن به دست دولت ترکیه در مورد آثار برجای مانده از ارمنیان در ارمنستان غربی، به نیت نابودی هویت فرهنگی آنان صورت می گیرد.
در آستانۀ یک صدمین سالگرد نژادکشی ارمنیان قرار گرفته ایم. سال ۲۰۱۵م، مصادف است با یک صدمین سالگرد نژادکشی ارمنیان در ارمنستان غربی به دست دولت ترکیۀ عثمانی، دولتی که با کشتار ۱/۵ میلیون ارمنی و آواره کردن صدها هزار تن دیگر و راندن آنان به بیابان های سوریه و عراق بدعت گذار شنیع ترین جنایت بر علیه بشریت است.
عدم شناسایی و محکومیت نژادکشی ارمنیان از سوی دولت ترکیه و نپذیرفتن مسئولیت در این مورد سبب تکرار چنین جنایت هایی شده. بارزترین نمونۀ آن کشتار مردم بی دفاع و غیر نظامی در غزه و جنایت ها و نژادکشی گروه های تکفیری در سوریه و عراق است که با حمایت های دولت های ترکیه و عربستان صورت می گیرد.
مشی و اعتقادات مشترک توحیدی در بین کلیۀ ادیان الهی رسالت بزرگی برای همگی ما در راستای گسترش تعامل موجود، ایجاد کرده است، تعاملی که پیشرفت هایی چشمگیر برای کشور به ارمغان آورده و در صورت تلاش جمعی ما، برای انعکاس واقعیت های موجود، الگویی است بسیار مناسب برای گسترش صلح و همزیستی پیروان ادیان، مذاهب و اقوام مختلف، به ویژه، در منطقۀ خاورمیانه که متأسفانه، امروزه در این ناحیه شاهد بحران های اجتماعی، فعالیت های تروریستی، از هم گسستگی و درگیری های فرقه ای هستیم.
کارنامۀ موفق سه قرن و نیم تلاش و سازندگی و درک و احترام متقابل بر همگی ما مبارک باد.
تعامل اسلام و مسیحیت در شکل گیری و تبلور فرهنگی اصفهان[۴]
دکتر حجت الاسلام ارزانی[۵]
بسم الله الرحمن الرحیم
مفتخرم به عنوان رئیس دبیرخانۀ ادیان توحیدی مقدم میهمانان ارجمند این نشست پرشکوه را گرامی بدارم. همچنین، از مسئولان جلسه، که این فرصت را در اختیار بنده نهادند، قدردانی می نمایم. به طور خاص این مناسبت ارجمند؛ یعنی، سیصدوپنجاهمین سال تأسیس کلیسای وانک، را تبریک عرض میکنم.
گرامیان! عرایض خویش را در چند فراز تقدیمتان میکنم:
یک: اصفهان، این دیار الهی و آسمانی، ریشه در دوردستهای تاریخ دارد. پیشینۀ تاریخی و تمدنی این کهندیار به دوران باستان باز میگردد. ما در این شهر میراثدار یک گذشتۀ پرشکوه و افتخارآمیز هستیم. تعبیر جهانشهر، برای توصیف اصفهان یا آنگونه که در افواه مردم ایران جاری است واژۀ «نصف جهان»، بیانگر بخشی از ظرفیتها و پیشینۀ این شهر است. اصفهان البته فراتر از این تعابیر مهد پرورش هزاران دانشمند در رشتههای گوناگون علمی بوده که هر یک جهانیاند بنشسته در گوشهای. هر آجر و کاشی آثار تاریخی و هر جمله و بخش آثار علمی این تمدن افتخارآمیز با همت مردمان بافرهنگ اصفهان شکل گرفته است که سهم ارامنه در این میان تبلوری برجسته دارد. بیتردید اوج شکوه تمدنی اصفهان مربوط به دورۀ صفویه است و از قضا تأسیس شهر جلفا و حضور پررنگ ارامنه در اصفهان نیز مربوط به همین دورۀ تاریخی است. مناسبت امروز نیز یادمان یکی از بناهای همین دوره است. نکتۀ پراهمیتی که این فراز تاریخی بر آن صحه میگذارد آن است که تمدن اسلامی شیعی با ارامنه پیوندی وثیق داشته است. امروز نیز که ایران اسلامی بر اساس آموزههای اسلام شیعی در صدد بنای تمدن ایرانی ـ اسلامی است میتوان بر پایۀ همین پیشینه، این پیوند خجسته را تعمیق بخشید.
دوم:برپایۀ آموزههای ادیان، بهویژه اسلام، میتوان الگویی روزآمد و ثمربخش برای ارتباطات بینالادیانی طراحی و ترسیم کرد. دعوت صریح قرآن از پیروان سایر ادیان برای گفت و گو و ارتباط بر اساس مشترکات ادیان، نمونهای متعالی از این آموزههاست: «قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم». ادیان توحیدی، بالاخص ادیان ابراهیمی، مشترکات فراوانی دارند که میتواند دستمایۀ این ارتباط باشد. نقش عالمان دینی در سامان دادن این ارتباط البته اهمیت فراوانی دارد. اصفهان از این منظر نیز پیشینهای درخشان و بینظیر دارد. صدو چهارده سال پیش صفاخانه در این شهر و این محله مرکز گفت و گوهای بینالادیانی بوده است. نکتۀ پراهمیت در این خصوص نیز آن بوده که حوزۀ علمیۀ اصفهان و عالمان دینی این شهر متولی این مهم بودهاند. امروز نیز دبیرخانۀ ادیان توحیدی بر همین مبنا شکل گرفته و در صدد است با ساماندهی ارتباطات بینالادیانی الگویی کارآمد در این زمینه ارائه دهد.
سوم: پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی حضور دین در عرصههای اجتماعی و سیاسی را حیاتی دوباره بخشید. تأکید بر حقوق اجتماعی ادیان در قانون اساسی، حضور نمایندگان اقلیتها در مجلس شورای اسلامی، آزادی پیروان ادیان در انجام مناسک مذهبی و دینی از جمله برکات انقلاب اسلامی در حوزۀ ادیان بوده است. برجستگی و اهمیت این موضوع، بالاخص در شرایط بحرانی کشورهای اطراف ایران و تجاوز به حقوق اجتماعی ادیان، امروزه آشکارتر شده است. ظهور انقلاب اسلامی با الگوی تمدنی شیعی در عرض الگوی اسلام عثمانی و اسلام وهابی فرصتی بینظیر را برای تلاشهای ادیانی فراهم ساخته است که سزاوار است پاس داشته شود. دبیرخانه در این زمینه نیز حامل رسالتی عظیم و حساس است و ما با درک اهمیت این موضوع بر توسعه فعالیتهای بینالادیانی بهویژه در ساحتهای علمی و فرهنگی تأکید میورزیم.
چهارم: ارامنۀ عزیز در زمرۀ طبقۀ فاخر فرهنگی اصفهان اند و از مناظر مختلف علمی، صنعتی، فناوری و توسعۀ دانش و فن در تعالی شکوه تمدنی این شهر نقشی بسزا داشتهاند. ما این حضور عالمانه را ارج مینهیم و آن را بسان فرصتی برای توسعۀ علمی، فرهنگی و اجتماعی اصفهان پاس میداریم.
سپاسگزارم.
نقش کلیسای وانک اصفهان به منزلۀ یک مرکز روحانی[۶]
داویت گورجینیان[۷]
طی سال های ۱۶۰۴ و ۱۶۰۵م، که مهاجرت اجباری ارمنیان اتفاق افتاد، بیش از سیصد هزار ارمنی از ارمنستان شرقی و بسیاری از مناطق ارمنستان غربی رانده و به ایران کوچانده شدند. از این تعداد ۱۵۰ ـ ۲۰۰ هزار تن به ایران رسیدند و در اصفهان، پایتخت ایران و دیگرشهرها و روستاهای اطراف سکنا داده شدند.
اهالی شهر آباد و متمکن جلفا (جوقا) شهرک جلفای نو را تأسیس کردند، در ۱۶۰۶م کلیسای وانک (دیر) را پی نهادند و نام کلیسای جلفای کنارۀ رود ارس را، که آمناپرکیچ نام داشت، بر آن نهادند. در ضمن، نخستین کتاب خطی در ۱۶۰۷م به دست هاکوب یرِتس در این محل نوشته شد. در زمانی نه چندان طولانی، جامعۀ ارمنیان جلفا درمحیط جدید خود آن چنان سازمان یافت که شروع به تأثیرگذاری بر حیات اجتماعی، سیاسی، علمی و فرهنگی ـ معنوی ارمنستان کرد و این واقعیتی بسیار حائز اهمیت است.
یکی از وقایع مهم حیات ارمنیان تأسیس مدرسه ای در محدودۀ وانک آمناپرکیچ است که مدیون تلاش های وارتابِد[۸] خاچاطور کِساراتسی (۱۵۹۰ـ ۱۶۴۶م) است. این مدرسه تأثیر بسزایی در پیشرفت اندیشۀ علمی و تعلیم وتربیت ارمنیان داشته است. شاگردانی که در این مدرسه به تحصیل پرداختند همچون خدمتگزاران راه انتشار نور معرفت به مدرسۀ خود، وانک، شهر زادگاهشان، مردم و وطن خود و کشوری که در آن سکونت داشتند وفادار ماندند. بسیاری از آنان در زمینه هایی که آموزش دیده بودند به چهره هایی شاخص بدل شدند. اعتقادات، اندیشه ها و تجربه ها از معلم به شاگرد و از مدرسه ای به مدرسۀ دیگر انتقال می یافت. نوری که از کلیسای وانک جلفای نو ساطع می شد تا ارمنستان و جوامع ارمنی کشورهای دیگر پرتوافشانی می کرد.
اینک، مسیر این پرتوافشانی را دنبال می کنیم و به چهره های نام آوری که از این مرکز روحانی و فرهنگی برخاسته اند نگاهی می افکنیم. چند تن از آنان از محدودۀ وانک، زادگاه و سرزمین خود فراتر رفتند و تأثیری بسزا بر تاریخ حیات معنوی ارمنیان (و غیر ارمنیان) گذاشتند.
به یاد داشته باشیم که مقطع تاریخی موردنظر ما قرن هفدهم میلادی است، دوره ای بس تاریک و اندوهبار درتاریخ ارمنیان. از یک سو با میهنی پاره پاره که در ظلمت و سیاهی دست و پا می زند رو به رو هستیم و از سوی دیگر تابش پرنوری از شهری ارمنی نشین و مرکزی معنوی دور از سرزمین مادری.
ـ خاچاطور کِساراتسی
نخستین پدر روحانی کلیسای وانک اسقف مسروپ بود اما وانک در پرتو فعالیت های وارتابِد خاچاطور کِساراتسی شهرت یافت. وی یکی از شخصیت های روشنفکر و تحصیل کردۀ زمانۀ خود بود، معلمی بس نامدار در زمینۀ تعلیم و تربیت ارمنی.
خاچاطور کِساراتسی در سرزمین تاریخی ارمنستان، در شهر کِساریا (قیصریه)، به دنیا آمد. سال های جوانی را در قبرس، در دیر ماکار مقدس، گذراند. سپس، عازم شهرهای بیت المقدس، قسطنطنیه و اجمیادزین شد. وی در مکتب شخصیت هایی چون گریگور کِساراتسی، مُوسِس داتِواتسی (جاثلیق ارمنیان، ۱۶۲۹ـ۱۶۳۲م)، گریگور داراناقتسی و ملیکسِت یرِوانتسی به تحصیل الهیات، تاریخ و حکمت پرداخت، آثار داویت آنهاقت[۹] را مطالعه کرد و با آموزه های ارسطو و افلاطون آشنایی یافت.
به نوشتۀ مورخی«او در مقام فرستادۀ اجمیادزین به جلفای نو آمد و به تقاضای مردم در ۱۶۲۰م بر کرسی خلیفه گری نشست». وی تا ۱۶۴۶م خلیفۀ ارمنیان جلفای نو بوده.
این شاگرد با استعداد عزلتگاه بزرگ سیونیک در وانک جلفای نو مدرسه ای دایر کرد که درآن دروس موسیقی، دستور زبان، حکمت ، شعر، علوم طبیعی و فن احتساب تدریس می شد. با توجه به سطح بالای آموزش در این مرکز، در آن زمان این مدرسه را «دانشگاه» نیز می خواندند، عنوانی که اغراق آمیز نبود.
خاچاطور کِساراتسی در این وانک مخزنی دایر کرد برای حفظ کتاب های دست نوشتی که از ارمنستان و دیگر نقاط آورده شده بود. این روحانی پرتلاش، کاردان و فعال نخستین چاپخانۀ ایران و خاورمیانه را بنیان نهاد (و در واقع، هفتمین چاپخانۀ ارمنی در دنیا. در ارمنستان نخستین چاپخانه متعلق به مرکز دینی اجمیادزین در ۱۷۷۱م است). او کاری غیرقابل تصور را محقق ساخت. پیش از آن تمامی تلاش های ارمنیان جلفای نو به منظور ترغیب پاپ برای تأسیس چاپخانه ای به هزینۀ جلفاییان و چاپ کتاب مقدس بی نتیجه مانده بود.
پس از یک سال ونیم تا دو سال تلاش بی وقفه، دور از مراکز چاپی اروپا و در سایۀ ابتکار و خلاقیت خود، وارتابِد خاچاطور همراه با همفکران و برادران روحانی خود شروع به فعالیت های چاپی کرد. اسامی این افراد در صفحات یادنامۀ کتاب های چاپ شده آمده است: «فرزند روحانی من استاد هاکوب جان»، «کشیش هوانس و کشیش میکائیل و هوسپ» (نقل از یادنامۀ کتاب زبور داوود)، «وارتابِد هوانس» (نقل از یادنامۀ کتاب مراسم کلیسایی)، وارتابِد های تازه کار سیمئون و داوید (نقل از یادنامۀ کتاب سیرت نیاکان) و دیگران.
در ۱۶۳۸م خاچاطور کِساراتسی موفق به چاپ کتاب زبور داوود (ساقموساران) شد. سپس کتاب هایسیرت نیاکان (۱۶۴۱م)، دفتر نصایح (۱۶۴۱م) و کتاب مراسم کلیسایی (۱۶۴۲م) را چاپ کرد. برروی هم، چهار کتاب به چاپ رسید که ممکن است چندان قابل توجه به نظر نرسد اما حاصل کار را با توجه به شرایط زمانی و مکانی آن باید در نظر گرفت که در حد یک شاهکار بوده، کلیۀ امور مربوط ـ اعم از ساخت حروف چاپی، ساخت دستگاه چاپ و حتی تهیۀ کاغذ و رنگ چاپی ـ حاصل دسترنج خود آنان بوده است. مطالبی که از برخی یادنامه های بر جای مانده، گویای این مطلب است مانند: «… زیرا از هیچ استادی ندیده و از هیچ معلمی نیاموخته بودیم» ( زبور داوود) «زیرا از کسی نیاموخته و از استادی ندیده بودیم» (سیرت نیاکان) و غیره. در یک مرکز روحانی دور از وطن، در جامعه ای که به جبر از سرزمین خود کنده شده بود، کتاب های ارمنی چشم به دنیا می گشود و لقب «جویندۀ نور»، که به وارتابِد داده شده، کاملاً به حق می نماید. او واقعاً یک روحانی جویندۀ نور بود.
کِساراتسی کتاب هایی با مضمون های دینی، منطق و فن بیان تألیف کرده و دستی نیز در کار نقاشی مینیاتور داشته است. او از مربیان نام آور زمانۀ خود بود و نامی ماندگار در تاریخ تعلیم و تربیت ارمنیان است. شخصیت هایی همچون هاکوب چهارم جوقایتسی، وُسکان یرِوانتسی، هوانس جوقایتسی، وارتابِد داوید و دیگران از شاگردان او بوده اند. اسامی ذکر شده خود شاهدی بر این مدعاست. این نام ها می توانند مایۀ فخر و مباهات هر استاد و مدرسه و دانشگاهی باشند.
خاچاطور جوقایتسی، مورخ قرن هجدهم میلادی، در بارۀ کِساراتسی نوشته است: «وی شخصی فروتن بود، استاد والای الهیات و فلسفه، مسلط به کتاب های مقدس عهد قدیم و عهد جدید».
یکی از روحانیان وانک آمناپرکیچ در یادنامۀ کتاب مراسم کلیسایی، که در ۱۶۴۲م چاپ شده، خاچاطور کِساراتسی را به حق «سعادتمندترین» نامیده است. آری، او معلم یا صحیح تر بگوییم استادی سعادتمند بود که پرتو مدرسه ای که بنیان نهاده بود تا مدت هایی مدید بر اندیشۀ ارمنیان پرتو افشانی می کرد.
ـ داوید جوقایتسی (جلفایی)
پس از خاچاطور کِساراتسی یکی از شاگردانش، به نام داوید جوقایتسی (۱۶۱۰ـ۴/۱۶۸۳م) جانشین او و پیشوای مذهبی ارمنیان جلفا شد. داوید جوقایتسی زمانی که هنوز وارتابِد تازه کاری بود، در چاپ کتاب سیرت نیاکان با معلم خود همکاری داشت.
در اوایل دورۀ تصدی داوید جوقایتسی، زمانی که اهالی جلفای نو دیگر امید بازگشت به وطن را از دست داده بودند، بنای ساده و بی پیرایۀ اولیۀ کلیسای وانک، که پایه های استواری نداشت، به ویرانه ای تبدیل شده بود. با مساعی و تلاش های داوید جوقایتسی کلیسای وانک آمناپرکیچ طی ۹ـ ۱۰ سال با زیبایی و شکوه کنونی خود بازسازی و افزون بر آن بناهای دیگری نیز احداث شد.
داوید جوقایتسی همچنین به توسعۀ فعالیت های آموزشی پرداخت. او حدود چهل جوان را گرد آورد و به آنان منطق و الهیات آموخت. برخی از آنان مانند استپانوس، خاچاطور، میناس، آندرِئاس، میکائیل، مارگوس، هُوسِپ، سیمئون و هُوهان بعدها به درجۀ اسقفی نائل آمدند و چند تن از وارتابِد ها به نام های بارسِق(بزرگ و کوچک)، هاکوب (که بعدها جاثلیق ارمنیان شد)، استپانوس، هُوانس، گریگور، یرِمیا، یسایی و آهارون روحانیان سرشناسی شدند.
در یادنامه های نخستین کتاب های چاپ شده در چاپخانۀ وانک، از وارتابِد داوید با صفاتی مانند «فروتن» و «معتکف» نام برده اند. مورخ خاچاطور جوقایتسی نیز از او به نام «سعادتمند و خوش اقبال» یاد کرده است. بر سنگ قبر او نوشته شده: «ربانی شجاع».
دربارۀ او نوشته اند: «داوید، خلیفۀ ارمنیان، برروی مُهر اسقفی خود حک کرده بود که شاگرد خاچاطور کِساراتسی بوده که نشانۀ فروتنی و قدرشناسی او بود». این قدر شناسی و فروتنی او نسبت به معلم نشانۀ اصول حاکم درمدرسه و وانک و بخش ماندگار نظام ارزشی آنان بود.
ـ سیمئون جوقایتسی (جلفایی)
یکی از نخستین شاگردان خاچاطور کِساراتسی (از۱۶۲۰م) سیمئون جوقایتسی (اواخر قرن شانزدهم میلادی ـ ۱۶۵۷م)، استاد حکمت، منطق، دستور زبان، تعلیم و تربیت و فعال اجتماعی است که از همراهان خستگی ناپذیر معلم خود بود. او طی کوچ اجباری از جلفا به ایران آمده و در وانک جلفای نو به تحصیل پرداخته بود.
در ۱۶۳۰م، سیمئون جوقایتسی همراه معلم خود، که از سوی جاثلیق اجمیادزین مأموریت داشت، رهسپار شهر لووف[۱۰] شد و در مسیر خود از شهرهای ارمنی نشین آسیای صغیر و نیز قسطنطنیه، کریمه و دیگر شهرها دیدار کرد. او از بهار ۱۶۳۱م در ایروان همراه با وُسکان یرِوانتسی (ایروانی) به فراگیری حکمت در مکتب ملیکسِت وِژانِتسی پرداخت و سپس، در اجمیادزین سکونت گزید. در پاییز همان سال، به شهر خود، جلفای نو، بازگشت و به موازات فعالیت های آموزشی با تلاش پیگیر به خودآموزی پرداخت و دانسته های خود را افزایش داد چنان که از داناترین و دانش آموخته ترین شخصیت های زمانۀ خودبه شمار می رفت.
سیمئون جوقایتسی در تأسیس چاپخانۀ وانک و فعالیت های بعدی آن، به ویژه، چاپ کتاب مراسم کلیسایی، نقشی عمده داشت.
وی در ۱۶۴۱م به مقام وارتابِدی رسید. ابتدا به دیر هُوان (هُواناوانک) و سپس، به اجمیادزین انتقال یافت. او نقشی مؤثر در فعالیت های آموزشی و ترویج تفکر علمی داشت. از جمله شاگردان او در اجمیادزین آراکِل داوریژتسی، مورخ نامی بود. جوقایتسی پس از ارتقا به درجۀ اسقفی به دیر هاووتس تار انتقال یافت. وی مخالف جنبش انشعاب مذاهب بود که در قرن هفدهم میلادی بار دیگر مطرح شده بود. او از حق استقلال کلیسای ارمنی دفاع و به رشد خودشناسی مردم کمک کرد و ادامه دهنده و توسعه دهندۀ اصول فلسفی ارسطو، پروکل دیادوخوس، داویت آنهاقت، گریگور داتواتسی و دیگران بود. خاچاطور جوقایتسی، مورخ قرن هجدهم میلادی، او را «نکته بین و سخنور شجاع» نامیده.
سیمئون جوقایتسی متوجه شد که کودکان ارمنی به سبب نداشتن کتاب درسی در یادگیری زبان ارمنی دچار مشکل اند. او برای رفع این نقیصه دست به تألیف کتابی با عنوان کتاب دستور زبان زد (۱۶۳۷م، نسخۀ چاپی ۱۷۲۵م) که در نوشتن آن کتاب هنر دستور زبان، تألیف دیونیسیوس تراکیه ای، را مد نظر داشت و کوشیده بود تا در تألیف آن از تأثیر دستور زبان لاتینی به دور بماند. کتاب او مدت های مدید کتاب درسی اصلی دستور زبان در مدارس ارمنی بود و برای دستور نویسان بعدی نیز مبنایی برای تألیف کتاب های جدید شد.
سیمئون جوقایتسی آموزه های خود را در علم منطق در کتاب منطق گرد آورد. او این کتاب را در دیر هاووتس تار نوشت (چاپ ۱۷۲۸م). این کتاب نیز مانند کتاب دستور زبان وی مدت زمان طولانی در مدارس ارمنی به منزلۀ کتاب درسی فلسفه و منطق مورد استفاده بود. این کتاب در نیمۀ قرن هجدهم میلادی با عنوان دیالکتیک به زبان گرجی ترجمه شد که به دفعات در آثار اندیشمندان گرجی مورد استفاده قرار گرفته است. تفسیرهای وی از اثر پروکل دیادوخوس، نیز به نام پیوندهای الهیات به زبان گرجی ترجمه شده است.
در قرن هفدهم میلادی اروپاییان نیز با نام سیمئون جوقایتسی و برخی از افکار او از طریق رقیب سرسخت وی کلِمِیس گالانوس آشنا بودند. سیمئون جوقایتسی، ضمن ادامۀ سنت های مترقی رشتۀ گسستۀ منطق ارمنی، آغاز دوره ای نوین را نیز پایه گذاری کرد.
ـ هاکوب جوقایتسی (جلفایی)
یکی دیگر از شاگردان نام آور خاچاطور کِساراتسی هاکوب جوقایتسی(۱۵۹۸ـ۱۶۸۰م)، جاثلیق (کاتولیکوس) کل ارمنیان است. خانوادۀ هاکوب جوقایتسی نیز هنگام مهاجرت بزرگ در جلفای نو مستقر شدند. وی تحصیلات ابتدایی خود را در کلیسای وانک جلفای نو به پایان رساند و سپس، برای ادامۀ تحصیل به اجمیادزین رفت.
جوقایتسی در سال های پایانی جاثلیقی پیلیپوس آقباکِتسی، نیابت او را بر عهده داشت و هم زمان فعالیت های ساختمانی بسیار گسترده ای را به پیش برد. ازفعالیت های قابل ذکر او می توان به ترمیم مقبره های گایانۀ مقدس و هریپسیمۀ مقدس و به ویژه، بازسازی عمدۀ مجموعۀ کلیسایی دیر استپانوس مقدس در دره شام اشاره کرد. هاکوب جوقایتسی در ۸ آوریل ۱۶۵۵م، به مقام جاثلیقی دست یافت و پس از چندی برای ملاقات با ارمنیان جلفای نو و رسیدن به حضور شاه ایران روانۀ اصفهان شد. او در ایران با استقبال خوب شاه مواجه شد، مسائل و مشکلات اجمیادزین را حل و فصل کرد و اجازه یافت تا فعالیت های داخلی، ساختمانی، ترمیمی و آموزشی را در جلفای نو گسترش دهد.
هاکوب چهارم جوقایتسی به فعالیت های علمی ـ فرهنگی کلیسای مادر گسترش بیشتری داد و آراکِل داوریژتسی را موظف کرد تا نگارشکتاب تاریخ خود را به اتمام رساند. در ۱۶۶۲م، به منظور شروع فعالیت های مربوط به چاپ کتاب، ماتئوس تسارِتسی، کاراپِت آدریانِتسی و سپس، وُسکان یرِوانتسی را رهسپار اروپا کرد. همین شخصیت (وُسکان یرِوانتسی) بود که موفق شد کتاب مقدس را در سال های ۱۶۶۶ـ ۱۶۶۸م به چاپ رساند. وی همچنین کتاب تاریخ آراکِل داوریژتسی را نیز منتشر ساخت.
هاکوب چهارم جوقایتسی در دهۀ ۶۰ قرن هفدهم میلادی تلاش بسیاری به منظور ساماندهی امور کلیسایی به عمل آورد. به ویژه، موفق به حل و فصل اختلافاتی شد که میان مراکز مذهبی آختامار، سیس، قسطنطنیه و بیت المقدس پیش آمده بود. وی با هدف پیش گیری از تثبیت موقعیت جاثلیق مخالف در ارمنستان غربی تصمیماتی عملی اتخاذ و به این منظور به ازمیر، بیت المقدس، قسطنطنیه و آدریاناپلیس مسافرت کرد و به حضور سلطان محمد چهارم بار یافت. در ۱۶۶۸م، به رغم میل صفی خان، حاکم ایروان، جاثلیق کل ارمنیان، مخفیانه به اصفهان سفر کرد و به دیدار شاه سلیمان رفت و موفق شد تا خان را از مقام خود خلع کند. وی در اوایل ۱۶۷۰م به اجمیادزین بازگشت و به امور کلیسایی رسیدگی کرد.
در ۱۶۷۳ـ۱۶۷۴م در سفر به جلفای نو او همراه سران روحانی و احتمالاً، غیرروحانی مسائل مربوط به آزادسازی ارمنستان را مورد بررسی قرار داد. با همین دستورکار در ۱۶۷۷م جلسۀ مشورتی ای با حضور بزرگان روحانی و غیر روحانی در اجمیادزین برگزار کرد (ملوک قراباغ[۱۱] نیز در این جلسه حضور داشتند). مطابق تصمیمات اتخاذ شده در این جلسه هیئت نمایندگی ویژه ای به سرپرستی جاثلیق عازم اروپا شد. جاثلیق در مسیر اروپا، در شهر تفلیس، با گئورگی یازدهم، پادشاه کارتلی و بِطریق (پاتریارک) گرجستان، دیدار کرد و حول مسائل مربوط به مبارزات مشترک ارمنی ها و گرجی ها مذاکراتی صورت داد.
او در قسطنطنیه با برخی از اشخاص و مقامات ملاقات هایی کرد و نامه هایی به پادشاه لهستان و نیز به آلکسی میخائلوویچ، تزار روسیه، ارسال داشت. به قرار معلوم، او طی سفر خود از جهت گیری به سمت اروپاییان منصرف شده بود.
سرانجام، رشتۀ حیات جاثلیق در قسطنطنیه گسیخت و در همان شهر نیز به خاک سپرده شد.
ـ وُسکان یرِوانتسی (ایروانی)
نام وُسکان یرِوانتسی (۱۶۱۴ـ۱۶۷۴م)، یکی دیگر از شاگردان بنام خاچاطور کِساراتسی، در تاریخ فرهنگ و تمدن ارمنی با حروف طلایی نوشته شده است.
اسقف اعظم وُسکان یروانتسی در آغاز نزد کشیشی در جلفای نو شاگردی کرد. سپس، در کلیسای وانک، در مدرسۀ خاچاطور کِساراتسی به تحصیل پرداخت و با سیمئون جوقایتسی همدرس بود. در ۱۶۶۲م، به توصیۀ هاکوب جوقایتسی، جاثلیق کل ارمنیان و به منطور چاپ ارمنی کتاب مقدس روانۀ اروپا شد و در ۱۶۶۶ـ ۱۶۶۸م کتاب مقدس را در آمستردام به چاپ رساند که یکی از بهترین نمونه های کتاب های چاپی قدیمی ارمنی به شمار می رود.
وُسکان یرِوانتسی تا ۱۶۶۹م اقدام به چاپ این کتاب ها کرد: کتاب الفبا، کتاب دستور زبان (از تألیفات خود وی)، انجیل مقدس، امثال و حکم سده های میانی به نام آغوِساگیرک، کتاب تاریخ اثر آراکِل داوریژتسی، راهنمای اعیاد، کتاب سرودهای کلیسایی و غیره. وی در شهرهای لیوُرنو و مارسِی نیز به فعالیت های مربوط به نشر کتاب پرداخت (نخستین بار به چاپ کتاب سوگنامه، اثر گریگور نارِکاتسی، با عنوان کتاب نیایش ها پرداخت که ناتمام ماند). او در طول ۲۶ سال فعالیت خود چهل کتاب ارمنی در چاپخانۀ خود به چاپ رسانید. این فعال فرهنگی پس از هاکوب مِقاپارت ، برجسته ترین چهره در صنعت چاپ قدیم ارمنی است.
ـ هُوانس جوقایتسی (جلفایی) کترِشِنتس
هوانس جوقایتسی کترشِنتس (تولد: حدود ۱۶۱۰م- وفات ؟) یکی دیگر از شاگردان خاچاطور کِساراتسی و روحانی ای فعال در امور چاپ و فعالیت های فرهنگی بود. وی در مدرسۀ وانک آمناپرکیچ به تحصیل پرداخت و در ۱۶۳۸م، در چاپخانه ای که معلمش بنیان گذار آن بود، در چاپ کتاب سیرت نیاکان مشارکت کرد. در دسامبر ۱۶۳۹م، به منظور فراگیری بیشتر فن چاپ، دست یابی به حروف چاپی ارمنی و دستگاه های چاپ و انتقال آنها به جلفای نو رهسپار ایتالیا شد. او در رُم حروف چاپی ارمنی و لوح های تصاویر را سفارش داد و سپس، به لیوُرنو رفت. در این شهر در ۱۶۴۴م، کتاب زبور داوود را در شمارگانی نامعمول در آن زمان، یعنی در ۱۰۵۰ نسخه (طبق یادنامۀ کتاب) به چاپ رساند. چنان که در یادنامۀ کتاب آمده او برای انجام این کار شبانه روز در تلاش بوده است. هوهانس در نخستین اثر چاپی خود نامه ای گنجانده که مخاطب آن معلم وی، خاچاطور کِساراتسی، است. این شاگرد وفادار و حق شناس نسخه ای از کتاب را به منزلۀ گزارش کار برای معلم خود ارسال کرده.
هوهانس جوقایتسی به مدت هفت سال دور از کلیسای وانک جلفا و در دیار غربت ماند و پس از آن چاپخانۀ خود را به جلفا منتقل کرد اما معلم وی دیگر در قید حیات نبود. او در ۱۶۴۷م کتاب پارزاتومار، اثر آزاریا، را به چاپ رساند که در صفحۀ عنوان آن نوشته است: «به دست حقیر، وارتابِد هوهانس جوقایتسی، شاگرد خاچاطور کِساراتسی بزرگ».
در یادنامۀ کتاب، جملۀ زیر دربارۀ انتقال چاپخانه حائز اهمیت است: «کارگاه چاپ را برداشتم و با زحمات فراوان به ارمنستان بردم … ». منظور از ارمنستان، جلفای نو و کلیسای وانک است، ارمنستانی معنوی در خاک ایران. در واقع، کلیسای ارمنی، مدرسۀ ارمنی و کتاب های ارمنی این وطن را می آفریدند، با پایه هایی چنان مستحکم که حتی گذشت قرن ها در برابر این نیروی معنوی توان مقابله نیافت.خاچاطور جوقایتسی، تاریح نگار جلفایی، در کتاب خود نوشته که هوهانس جوقایتسی شروع به چاپ کتاب مقدس کرد اما این کار وی ناتمام ماند و حتی یک برگ آن نیز برجای نمانده است.
هوهانس جوقایتسی در مقام یک روحانی در جلفای نو خدمت کرد و مدرس مدرسۀ رهبانی وانک بود. وی در نیمۀ دوم دهۀ ۱۶۶۰م رهسپار اجمیادزین شد، به درجۀ اسقفی دست یافت و به سمت خلیفۀ جلفا (جلفای کنارۀ ارس) منصوب شد و سرانجام در این شهر برای نجات دختری ارمنی از دست یک مهاجم تُرک جان خود را از دست داد.تاریح نگار جلفایی، هوهانس جوقایتسی را «وارتابِد کوشا» نامیده که حق نیز چنین است.
شاگردان خاچاطور کِساراتسی کار معلم روشنفکر خود را ادامه دادند. اکنون نگاهی به نسل دوم این شاگردان، یعنی شاگردان شاگردان او، می افکنیم. چنانچه درذهن خود شجره نامه ای را مجسم کنیم چنین تصویری را خواهیم داشت: خاچاطور کِساراتسی، داویدجوقایتسی و شاگردان اسقف اعظم داوید جوقایتسی.
ـ هوانس مرکوز
هوانس مرکوز (هوانس جوقایتسی،۱۶۴۳ـ ۱۷۱۵م) فیلسوف، دانشمند الهیات و منطق و نقاش، یکی از شاگردان داوید جوقایتسی بود. او نه تنها در میان ارمنیان که در بین ایرانیان و عرب ها نیز شهره بود. وی در پیشبرد تفکر فلسفی در میان ارمنیان و ایرانیان مؤثر بوده است.
مرکوز در ۱۶۶۱م به مقام کشیشی و در ۱۶۶۹م به مقام وارتابِدی دست یافت و خلیفۀ وانک آمناپرکیچ شد. وی پیشنهاد مقام اسقفی را نپذیرفت و وقت خود را صرف فعالیت های علمی ـ فرهنگی کرد. مرکوز دارای هشت اثر حجیم به زبان های ارمنی و فارسی است و انجیل را نیز به فارسی و عربی برگردانده است.از دیگر تألیفات وی می توان کتاب تعلیم ایمان (چاپ اول، جلفای نو، ۱۶۸۷م) و تقدیس (مَدرَس، ۱۸۱۲م) را نام برد.
هوانس مرکوز در مقام رهبر دینی ارمنیان ایران، هم با مبلغان مذهبی کاتولیک، که در جوامع ایران فعالیت داشتند و هم با مقامات روحانی مسلمان، وارد بحث های دینی می شد. در کتاب تاریخ او (چاپ متن ارمنی در ۱۷۹۷م) شرح مناظرۀ او و شاه سلیمان نوشته شده است. وی علیه سیاست های ضد ارمنی دست به مبارزه زد و با تلاش هایی که برای تغییر مذهب ارمنیان صورت می گرفت به مخالفت برخاست. مرکوز ادامه دهندۀ آموزه های مترقی منطق ارسطو، داویت آنهاقت، سیمئون جوقایتسی و دانشمندان ایرانی و عرب بود.
این روحانی دانشمند، دستی نیز در هنر نقاشی داشت. وی تصویرگری کلیسای هُوسِپ آرِماتاتسی را در مجتمع وانک جلفا سرپرستی و در خود نیز به همراه چند تن از شاگردانش در این کار مشارکت کرده است. برخی از نقاشی های دیواری این کلیسا را به وی نسبت داده اند، از جمله نقاشی های زندگی عیسی مسیح، زندگی گریگور لوساوریچ (روشنگر)، هفت اصل کلیسای مُرسلی ارمنی و تصویر خود او در نقاشی آفتاب بی غروب در سمت راست محراب کلیسا. وی برای کلیسای گریگور لوساوریچ نیز تصاویری چون اهدا به کلیسا، موعظۀ عیسی در دوازده سالگی و تصاویر دیگری را خلق کرده است. لقبی که معاصران وی را بدان مفتخر کرده بودند «فیلسوف نورانی» بود.
ـ استپانوس جوقایتسی (جلفایی)
استپانوس جوقایتسی نیز یکی دیگر از شاگردان خلیفه داوید بود که پس از معلم خود عهده دار مقام خلیفه گری کلیسای وانک در ۱۶۸۴ـ۱۶۹۶م شد. طی نامه ای جمعی، که گروهی از اسقف های اعظم اجمیادزین آن را مُهر کرده بودند، از وی درخواست شده بود که در خلع جاثلیق ناهاپت از مقام خود با آنها همراهی کند. استپانوس جوقایتسی نیز هم دورۀ خود، برادر روحانی، آلکساندر، را به اجمیادزین فرستاد. این روحانی در ۱۷۰۶م به مقام جاثلیقی کل ارمنیان برگزیده شد.
ـ آلکساندر اول جوقایتسی (جلفایی)
آلکساندر جوقایتسی (؟ ـ ۱۷۱۴م) از نخبه ترین و پراستعدادترین شاگردان وارتابِد داویدجوقایتسی و هم دورۀ هوانس مرکوز و استپانوس جوقایتسی بود. وی همچنین، از روحانیان وانک آمناپرکیچ و مدرس مدرسۀ رهبانی وانک و عهده دار مقام خلیفه گری (۱۶۹۷ـ۱۷۰۶م) بود. او در سپتامبر ۱۷۰۶م در اجمیادزین به مقام جاثلیقی انتخاب شد و در ۷ دسامبر همان سال احراز مقام کرد.
به شهادت جاثلیق سیمئون اول یرِوانتسی، آلکساندر جوقایتسی مردی نابغه و سازنده بود. او در مقام جاثلیق نه تنها برای جامعۀ خود بلکه برای اجمیادزین نیز بسیار مفید بود. وی با پشتکار فراوان از مذهب اصلی کلیسای ارمنیان دفاع و علیه تبلیغات مبلغان مذهبی کاتولیک، که قصد ایجاد شکاف عقیدتی بین ارمنیان را داشتند، مبارزه می کرد. او به همین منظور کتابی به نام کتاب مباحثه تألیف کرد که در زمان حیات مؤلف در ۱۶۸۷م در جلفا به چاپ رسید. او در ۲۵ فوریۀ ۱۷۰۹م در نامه ای خطاب به پاپ کلِمنِس یازدهم اصول عقیدتی کلیسای ارمنی را شرح داد و به وی پیشنهاد کرد تا فعالیت های مبلغان مذهبی کاتولیک را در جامعۀ ارمنیان محدود سازد.
وی همچنین از مشوقان فعالیت های ایسرایل اوری[۱۲] بود. در ژوئن ۱۷۰۹م، اوری در اجمیادزین برنامۀ فعالیت های خود را به عرض جاثلیق رساند و در ۷ ژوئیه ۱۷۰۹م، جاثلیق نامه ای در این خصوص به پطر اول، تزار روسیه ارسال داشت.
آلکساندر جوقایتسی آثار مکتوب بسیاری از خود به یادگار گذاشته است، به ویژه، کتاب عرضۀ نیایش او اثری ارزشمند است. در این کتاب، معانی و تفسیر متن پاتاراگ[۱۳] و مراسم آن و همچنین، متن های اصلی نیایش ها آورده شده. وی سرودهای اخلاقی ـ مذهبی نیز سروده است.این روحانی روشنفکر برخی از کتاب های خطی را نیز بازنویسی کرده که از آن جمله دست نوشت سوگ نامۀ نارک او در ۱۶۸۶م معروف است (ماتناداران ماشتوتس، دست نوشت شماره ۲۰۸۲).پس از آلکساندر اول جوقایتسی، آستواتزاتور اول همدانتسی (همدانی) به مقام جاثلیقی اجمیادزین برگزیده شد.
جای تأسف است که در خصوص مدرسۀ کلیسای وانک جزئیات چندانی بر جای نمانده است و در نتیجه، نام بسیاری از معلمان آن، که وارتابِد بوده اند و برخی از حلقه های این زنجیره از اساتید و شاگردان بر ما پوشیده مانده و یا اطلاعات بسیار اندکی از آنان در دست داریم اما نام درخشان این مدرسه و نیز آثار شاگردان آن در عرصۀ علمی، آموزشی، معنوی، فرهنگی و حیات اجتماعی ارمنیان همچنان در یادها زنده است. در زیر اشاره ای به چند تن از اشخاص بنام مدرسۀ کلیسای وانک می کنیم:
ـ گوستاندین جوقایتسی (جلفایی)
گوستاندین جوقایتسی (سال تولد و وفات نامعلوم) از مربیان آموزشی معروف قرن هفدهم میلادی بوده است. وی نخست در مدرسۀ وانک تحصیل کرد سپس، یکی از بهترین مدرسان آن در درس حساب شد. از آنجا که، یکی از مسائل پیش روی این مدرسه آموزش و آماده سازی بازرگانان آینده بوده است. به این منظور، وارتابِد گوستاندین جوقایتسی کتابی درسی به نام مجموعۀ اندازه، گز، سنگ و ترازو در موضوع علم حساب به گویش ارمنیان جلفای نو تدوین کرده است. در این کتاب، اعداد کامل و کسری و اعداد ارمنی و هندی آموزش داده شده است.
گوستاندین جوقایتسی آثار دیگر نیز دارد که از آن جمله است دروازۀ فن احتساب، کتاب منظوم توصیه به کودکان، برای تعلیم تجارت و غیره.
ـ مُوسِس جوقایتسی (جلفایی)
پس از آلکساندر جوقایتسی، مقام خلیفه گری کلیسای وانک جلفای نو به مُوسِس جوقایتسی (۱۷۰۶ ـ ۱۷۲۵م) رسید. بعد از وفات جاثلیق آلکساندر اول، راهبان اجمیادزین از اسقف مُوسِس تقاضا کردند تا به اجمیادزین بیاید و بر کرسی جاثلیقی کل ارمنیان جلوس کند. پاسخ وی بسیار جالب بود: «…. از این پس، از جانب من آسوده خاطر باشید و فکر من را از سر به در کنید زیرا این کار از ما ساخته نیست». بنا به توصیۀ موسس جوقایتسی اعضای هیئت مذهبی اجمیادزین یکی از شاگردان وی، یعنی آستواتزاتور همدانتسی (همدانی)، را به مقام جاثلیقی انتخاب کردند.
ـ آستواتزاتور اول همدانتسی (همدانی)
آستواتزاتور همدانتسی (سال تولد و وفات نامعلوم) با آنکه متولد همدان بود نام او را نیز در این مجموعه می آوریم زیرا وی تحصیلات خود را در وانک آمناپرکیچ به اتمام رساند و شاگرد وارتابِد مُوسِس جوقایتسی بود.
جاثلیق جدید در اوایل مه ۱۷۱۵م وارد اجمیادزین شد و در ۸ مه بر کرسی جاثلیقی جلوس کرد. وی بی درنگ به بازسازی و مرمت کلیسای مادر پرداخت و در زمینۀ بهبود وضع اقتصادی مجتمع دینی اجمیادزین گام هایی شایان توجهی برداشت.او در ۱۹ ژوئن ۱۷۱۸م اعلامیه ای خطاب به بازرگانان ساکن ونیز و دیگر شهرهای اروپا نوشت و آنان را به مساعدت های مالی به این مرکز روحانی دعوت کرد.
در ۱۷۲۴م، بنا به تقاضای جاثلیق، شاه طهماسب، پادشاه ایران، با صدور فرمانی اعلام داشت که ارمنیان به اسلام گرویده نسبت به ارثیۀ خویشاوندان ارمنی خود هیچ گونه حقی ندارند.جاثلیق آستواتزاتور اول با فعالان استقلال طلب ارمنی (مانند داوید بیک، یسایی و حسن جلالیان) همکاری داشت اما تندروی و اقدامات سازمان نیافته را مردود می شمرد و به منظور حفاظت از مرکز اجمیادزین در برابر خطرات احتمالی سیاست محتاطانه ای را اتخاذ کرده بود. با وجود این، مورد تعقیب قرار گرفت، دستگیر شد و به دستور شاه ایران به زندان افتاد.
سیمئون اول یروانتسی آستواتزاتور اول همدانتسی را این گونه توصیف می کند: «شخصیتی فروتن و روحانی با استعدادهای فراوان که کارهای خیر بسیاری را انجام داد».
ـ وارتابِد آستواتزاتور
وارتابِد آستواتزاتور (سال تولد و وفات نامعلوم) ـ که به دلیل اخلاق و شخصیت آرام و مسالمت جویش به آقاونی، به معنی کبوتر ملقب شده بود ـ در فخرآباد ایران به دنیا آمد. وی در ۱۷۰۶م از سوی جاثلیق وقت برای تحصیل علوم خارجه به قسطنطنیه اعزام شد و در آنجا مدرسه ای تأسیس کرد. وی معلم باغداسار دبیر، از سرایندگان معروف و دستور زبان دانان قرن هجدهم میلادی، بوده است. او را وارتابِد استواتزاتور جوقایتسی نیز می نامیدند.
وارتابِد آستواتزاتور در فاصلۀ ۱۷۳۰ـ ۱۷۴۵م خلیفۀ وانک آمناپرکیچ جلفای نو بود.
ـ خاچاطور جوقایتسی (جلفایی)
خاچاطور جوقایتسی (سال تولد و وفات نامعلوم)، تاریخ نویس قرن هجدهم میلادی، در وانک آمناپرکیچ جلفای نو تحصیل کرد و به سلک روحانیان درآمد. وی کتاب تاریخ ایران را نگاشت که از دوران کورش کبیر (۵۵۰ ـ۵۳۰پ م) آغاز می شود و تا حکومت کریم خان زند (۱۷۶۰ـ۱۷۷۹م) را دربر می گیرد. در این اثر، وی به مهاجرت اجباری ارمنیان در دورۀ شاه عباس اول، در آغاز قرن هفدهم میلادی، تأسیس شهرک جلفای نو و فعالیت های روشنگرانۀ خاچاطور کِساراتسی نیز پرداخته است.
این خادمان ایثارگر حیات معنوی، فکری و فرهنگی ارمنیان، که کلیسای وانک آمناپرکیچ آنان را به هم می پیوندد، افرادی ساده و پاک سرشت بودند که آنچه در توان داشتند به تمام وکمال و بی چشمداشت می بخشیدند بی آنکه در ازای آن درخواستی داشته باشند. تنها خواستۀ آنان از آیندگان این بود: «در نیایش های پاک و نورانی خود از ما یاد کنید» (از یادنامۀکتاب سیرت نیاکان، ۱۶۴۱م).
اکنون، که قریب چهارصد سال از آن روزگار می گذرد، سپاس و احترام خود را نثار آن نیاکان پاک سرشت می کنیم، نیاکانی که نام پرنورشان زینت بخش صفحات تاریخ و دانش و فرهنگ و کلیسای ارمنی است.گذشت قرن ها نتوانست هدف گرایی صادقانه و سرزندگی تحسین برانگیز مردمان جلفای نو را از میان برد و عشق آنان را به میهن و کلیسا کاهش دهد.
نقاشی های دیواری کلیسای وانک[۱۴]
آنی بابایان[۱۵]
در قرن هفدهم میلادی، ارمنیان جلفای قدیم در مدت زمان کوتاهی پس از یک کوچ اجباری و ساکن شدن درحومۀ پایتخت صفوی ایران موفق به تشکیل یک جامعۀ چهار صد ساله در جلفای نو بر اساس ساختار طبقاتی، اعتبارنامه های ملی ـ مذهبی ، درک امروزی از استقلال جامعۀ مسیحی در یک کشور اسلامی و ایجاد میراث فرهنگی غنی برمبنای بقا و تداوم شدند.
جلفای نو در توسعۀ ذهن، اندیشه و تداوم سنت های ملی و مذهبی ارمنیان نقش انکارناپذیری داشته است. این نقش منحصر به ارمنیان جلفا یا ارمنیان ایرانی نبوده بلکه برروی عموم ارمنیان و جوامع ارمنی که با بازرگانان جلفایی در ارتباط بوده اند، نیز تأثیر بسزایی بر جای گذاشته است.
مرکزیت این جامعۀ فرهنگی و معنوی منحصر به فرد در کلیسای وانک تشکیل شد و تا ۱۹۷۰م این کلیسا مرکز خلیفه گری ارامنۀ اصفهان و هند بود و امروزه، این بنای ارزشمند مرکز خلیفه گری ارامنۀ اصفهان و جنوب است. تاریخ ۳۵۰ سالۀ کلیسای وانک سرشار از حکایت های تاریخی و زندگی نامه های بی شماری است و صفحاتی پنهان در آن وجود دارد که هنوز آشکار نشده است. در این مراسم، سخنی کوتاه در خصوص تزیینات وابسته به معماری کلیسای وانک، به منزلۀ جزئی از میراث فرهنگی غنی این بنای ارزشمند، که تنها مقدمه ای در خصوص دیوارنگاره ها و مرمت تزیینات صورت گرفته در این بنا است، ارائه خواهم داد .
برای پرداختن به موضوع مرمت باید مروری به وقایع تاریخی ـ اجتماعی فرهنگ جلفای قدیم و نقش مهم بازرگانان جلفای نو و روحانیان کلیسای وانک در تاریخ هنر و معماری داشته باشم که به دلیل محدودیت زمان مبحث خود را منحصر به تزیینات وابسته به معماری کلیسای وانک می کنم. این واقعیت به روشنی آشکار است که برای شکوفا شدن هنر باید شرایط اجتماعی، سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی در حد مطلوب باشد تا هنرمند، با توجه به حمایتی که می شود هنرنمایی کند. علاوه بر موارد ذکر شده، هنر نقاشی دیواری نیز به محیطی امن و پایدار نیاز دارد چراکه این هنر وابسته به معماری است.
حفاظت از نقاشی دیواری در برابر عوامل طبیعی و حوادث تاریخی هزینۀ بسیاری داشته و هنگام جنگ یا مهاجرت اجباری انتقال آن به مکان امن نا ممکن بوده و دیده شده است که در طول تاریخ بسیاری از نقاشی های دیواری در اثر حوادث تاریخی و عوامل جوی از میان رفته و وجود آنها تنها به وسیلۀ منابع مکتوب اثبات شده است. با توجه به موارد ذکر شده می توان گفت که هنر نقاشی دیواری بر خلاف هنر نگارگری نتوانسته سیر توسعه، شکوفایی مستمر و تنوع مکاتب خود را دنبال کند.
جلفای نو محیطی بود که در آن هنرمندان نقاش و نگارگر فرصت یافتند تا استعداد خود را در رشته های طلاسازی، حکاکی، قالی بافی، مینیاتور و نقاشی بروز دهند. در این خصوص می توان به تخت الماس اشاره کرد که در ۱۶۶۶م بازرگانان جلفای نو آن را به لکسی میخایلوویچ ریدیگر (یا آلکسی دوم)، رهبر پیشین کلیسای ارتدکس روسیه، اهدا کردند و امروزه در موزۀ کرملین نگهداری می شود . این تخت بهترین نمونه برای ارائۀ سطح هنر و صنعت بی نظیر این دوره است.
پس از اینکه در ۱۰۰۷ق/ ۱۵۹۸م پایتخت صفویان به اصفهان انتقال یافت این شهر به مرکز فرهنگی مهمی تبدیل شد که بر اساس شرایط به وجود آمده بناهای بی نظیری از جمله مساجد، کاخ ها و منازل مسکونی و … در آن احداث شد. اصفهان در دوران صفوی بعد بین المللی پیدا کرد و به همین دلیل، هنرمندان نقاش از نقاط مختلف دنیا به آنجا آمدند و در شکوفا شدن فرهنگ این منطقه سهیم شدند.
در این دوران، در بین ارمنیان مهاجر نقاشان هنرمندی بودند که پس از ساکن شدن شروع به ارائۀ هنر خود کردند و با فعالیت های خود مکتب جلفای نو را پایه ریزی کردند. بر اساس شواهد مکتوب بین هنرمندان ارمنی و ایرانی ارتباط کاری متقابلی وجود داشته.یکی از هنرهای بی نظیری که عامل شناخت آثار معماری قرن هفدهم میلادی در اصفهان و جلفاست نقاشی های دیواری و تزیینات وابسته به معماری است. هرچند شکل گیری هنر نقاشی دیواری اصفهان و جلفا هم زمان بوده شباهت ها و تفاوت هایی وجود دارد که حاصل تفاوت فرهنگی و تأثیرات متقابل است. موضوعات عمدۀ نقاشی دیواری در اصفهان رزم، بزم، تک فیگور و عشاق اند درحالی که در نقاشی های دیواری جلفای نو علاوه بر موضوعات اشاره شده موضوعات مذهبی روایات از انجیل و شمایل قدیسان نیز دیده می شود.
تاریخ جلفای نو بین سال های ۱۶۰۶ ـ ۱۷۰۰م با احداث کلیساها متمایز می شود. در این زمان ۲۴ کلیسای ارمنی در جلفای نو بنا شده است. هر محله یک، دو و یا سه کلیسا دارد و هر کلیسا مطابق شرایط اقتصادی محله یا بانی کلیسا طراحی شده است. کلیساهای اولیه، که با سرمایه های مردمی بنا شده بودند، تزییناتی ساده داشتند و کلیساهایی که بانیان آنها بازرگانان بودند، مانند کلیساهای بیت اللحم و مریم، با تزیینات باشکوه احداث شدند. شایان ذکر است که احداث کلیسا برای جلفانشینان پدیدۀ جدیدی نبود. در تمامی منابع مکتوب، ذکر شده است که شهر مجلل جلفای قدیم در نخجوان، بر سر راه تجاری قرار داشته و به وسیلۀ بازرگانان تبدیل به مرکز اقتصادی و فرهنگی شده بود و در این شهر، کلیساهای مجلل و بناهای متعددی احداث شده بوده که متأسفانه اثری از آنها بر جای نمانده است. چنان که خاچکارهای منحصر به فرد بر جای مانده در آن نیز در ۲۰۰۲م تخریب شدند. در خصوص نقاشی دیواری و تزیینات نیز اطلاعات مکتوب و عکس های بسیار کمی بر جای مانده است.
داوید گقامتسی، شاعر ارمنی قرن هفدهم میلادی، منازل ،کوشک ها و کلیساهای قدیمی را با تزیینات بی نظیر آن این چنین توصیف می کند:
«کلیساهای مزین
کندرسوزهای مطلا
پرده های زرین باف
انجیل و صلیب های
مزین به سنگ های قیمتی
و محراب های مقدس
باعث لذت بینندگان بود».
ارمنیان مهاجر پس از ساکن شدن در جلفای نو به یاد کلیسای آمناپرکیچ در جلفای قدیم، که در منابع مکتوب پس از قرن دهم میلادی از آن به منزلۀ مرکز مهم مذهبی و فرهنگی یاد می شود، کلیسای بسیار ساده ای بنا کردند. این کلیسا مقر خلیفه گری و مرکز ادارۀ دیگر کلیساها محسوب می شود. در ۱۰۳۵ق/ ۱۶۲۶م در این مکان مدرسۀ روحانیان احداث شد که در کنار علوم مذهبی و علمی، مینیاتور، نگارگری و خوش نویسی نیز در آن تدریس می شد. بی دلیل نیست که در بین اسامی هنرمندان نقاش قرن هفدهم میلادی نام روحانیان نیز دیده می شود. مؤسس چاپخانۀ کلیسای وانک، خلیفه خاچاطور کساراتسی نیز یکی از نگارگران این دوره بوده است.
مطابق یادداشت کتاب خطی عهد عتیق ـ که مؤلف کتاب تاریخ جلفای اصفهان، هاروتون در هوهانیان، به آن استناد کرده است ـ خلیفۀ کلیسای وانک، داوید اول، که پس از مرگ اسقف خاچاطور ابتدا به عنوان رئیس هئیت اداری و سپس به سمت خلیفه منصوب شد، در ۱۰۶۰ق/ ۱۶۵۰م با توجه به محقر بودن این بنا نسبت به کلیساهای مجلل هم جوار و همچنین عدم جواب گویی آن به نیازهای عامه، مردم و گروهی از روحانیان را قانع کرد که این کلیسا را تخریب کنند و به جای آن بنایی شکوهمند احداث شود. ساخت بنا، که در۱۰۶۵ق/ ۱۶۵۵م آغاز شد، به دست اسقف داوید وارتابد و به یاری و همت مردم جلفا در ۱۰۷۴ق/۱۶۶۴م به اتمام رسید.
داخل کلیسا به نقاشی های تصویری، نقوش تزیینی و کاشی کاری های ارزشمند مزین شده. موضوعات نقاشی ها برگرفته از موضوعات مذهبی کتاب مقدس و موضوعات مذهبی ارمنیان است. از گنبد به پایین ترتیب تاریخی روایت کتاب مقدس حفظ شده است. در تمامی نقاشی ها اهمیت شخصیت اصلی از طریق نحوۀ جاگیری در ترکیب بندی رعایت شده. بر حالات عاطفی و روحی شخصیت ها تأکید بیشتری شده است. هنرمند نقاش تلاش کرده با نور و سایه حالات را طبیعی تر جلوه کند. برای بیان هویت ملی نوشته های یادبودی با خط ارمنی در کتیبه های کنار نقاشی ها به چشم می خورد.
با اینکه در این نقاشی ها تنوع سبک و شیوه های متعددی به چشم می خورد اما در نگاه اول یکپارچه و منسجم به نظر می رسند. تکنیک اجرای نقاشی ها به شیوۀ تمپرا و رنگ روغن بر روی گچ است. در این میان، به نقاشی های رنگ روغن بر روی پارچه نیز بر می خوریم که برروی دیوارهای گچی نصب و سپس، با زمینه موزون و یکپارچه شده است. تکنیک لایه چینی از دیگر تزییناتی است که در آن زمان از هنرهای شاخص در بناهای ارزشمند اصفهان بوده.
نقوش تزیینی در این بنا نیز قابل توجه اند به گونه ای که با انسجامی بی نظیر در بنا چشم بیننده را به نحوی که به طرف مرکز گنبد حرکت کند راهنمایی می کنند.از اولین نوشتۀ یادبود در کلیسا مشخص می شود که تزیینات کلیسا در ۱۶۶۱م آغاز شده و سال اتمام تزیینات این بنای با شکوه ۱۶۶۷م بوده است. گنبد با نقوش طلایی بر زمینۀ لاجوردی تزیین شده و در لابه لای نقوش، کبوترهای سفیدی به چشم می خورند. در گریو گنبد، مابین هشت پنجرۀ موجود، هشت نقاشی دیواری با موضوعات کتاب آفرینش و در پایین پنجره ها، نیز هشت شمایل در قابی دایره ای وجود دارد که یکی از آنها، بنابر روایات، اسقف داوید است.
تزیینات گنبد با تکنیک لایه چینی، که یکی از شیوه های مرسوم دورۀ صفویه بوده، انجام شده است. طرح مورد نظر را با گِل ارمنی بولوس آرمنیوس[۱۶] لایه لایه اجرا کرده اند تا برجسته شود. سپس، طرح برجسته را با ورق طلا پوشانده و زمینه را با رنگ لاجورد رنگ کرده اند.در سردر ورودی شمالی، تصویری از قیامت کشیده شده است و در بالای تصویر، بانی کلیسا، خواجه آودیک، در حالت زانوزده، دیده می شود. تزیینات کاشی کاری کلیسا در ۱۷۱۶م، پس از اتمام تزیینات نقاشی، صورت گرفته است. محراب کلیسا با نقوش فرشتگان انسان نما و در کل، کلیسا با نقوش گیاهی و حیوانی با کاشی هفت رنگ مزین شده است.
نوع نقش و نگار شمایلی(انسانی یا حیوانی) و حاکمیت تونالیتۀ رنگ زرد موجود منجر به تفاوت کاشی کاری این بنا با کاشی کاری های مساجد هم دوره شده است.نقاشی تصویری موجود در خاچکار محراب تصویری از معراج حضرت عیسی است که تاریخ اجرای آن۱۶۶۰م ثبت شده است. کلیسا دارای آثار منقولی مانند پرده های سوزن دوزی شده، فرش دست باف و ظروف آیینی است که هر کدام به نوبۀ خود یک اثر تاریخی ـ هنری بی نظیر محسوب می شوند.خاچکارهای نصب شده و سنگ قبرهای خاچاطور کساراتسی (قیصریه) و داوید اعظم گویای این است که سنت حکاکی برروی سنگ یا خاچکار مرسوم در جلفای قدیم در جلفای نو نیز ادامه داشته است.
تأثیرات نقاشی اروپایی بر بیشتر نقاشی های موجود در کلیسا به چشم می خورد. بازرگانان ارمنی در قرن هفدهم میلادی تبدیل به واسطه های تجاری بین المللی میان شرق و غرب شدند و در همه جا مراکز بازرگانی تأسیس کردند. نقش بازرگانان جلفایی در ونیز تا حدی بود که یکی از خیابان های آن با عنوان خیابان جلفاییان[۱۷] نام گذاری شده است. در ۲۰۱۴م، یکی از پل های قدیمی در آمستردام به احترام و یاد بازرگانان جلفایی با نام پل ارمنی[۱۸] نام گذاری شد.
هم زمان با این دوره اسپانیا، هلند و ایتالیا با گذشت از دورۀ نوزایی، در عصر طلایی به خصوص در زمینۀ هنری به سر می برند. بازرگانان جلفایی پس از آشنا شدن با دستاوردهای اروپا آنها را به جامعۀ ایرانی و ارمنی انتقال می دادند و نقش مهمی در شکل گیری هنر آن دوران داشتند.
در پی رابطۀ حسنۀ بازرگانان جلفایی با روحانیان کلیسای وانک جلفای نو، نوآوری های نقاشی کتاب های چاپی اروپا تأثیر بسزایی بر هنر این دوره گذاشت. هنرمندان نقاش، براساس کتاب های چاپی ای که بازرگانان آنها را به جلفا آورده بودند، با هنر دورۀ رنسانس آشنا شدند اما این آشنایی منجر به کپی برداری محض از نمونه های هنر اروپایی نشد بلکه هدف مهم نقاش تصویر روایت های تاریخی ـ مذهبی به منظور آموزش بوده است. پس از قرون میانه، در فرصت مناسبی که در جلفای نو به وجود آمد تصاویر کتاب ها از محدودۀ خود خارج و ابعاد بزرگ تر شد و جزئیات ، فیگورها و رنگ پردازی در آنها خصوصیتی ملی پیدا کرد.
در این زمان، در اصفهان نقوش تزیینی پیش از اسلام و هنر سنتی، که پس از سلسلۀ ساسانیان در تمدن اسلامی رایج شده بود، از لحاظ کاربردی و غنای رنگی شکوفا شد.در نتیجه، در جلفای نو تأثیرات هنر اروپایی و هنر ملی از هنر ایرانی متأثر شد و هنر جدیدی شکل گرفت.
با در نظر گرفتن وسعت نقاشی ها همچنین تنوع تکنیکی و سبک می توان نتیجه گرفت که این تزئینات حاصل کار گروهی است. نوشته های یادبود و منابع مکتوب هویت نقاشان را مشخص می کنند چنان که محقق یرمیان می نویسد: هنرمند با استعداد، در ابهام پنهان شده است. بر اساس کتیبه های یادبود موجود در کلیسای وانک اسامی نقاشانی چون استپانوس، گیراگوس، سیمون و طاطوس مشخص شده. در کتاب تاریخ پارسیان، اثر خاچاطور جلفایی و مجلۀ آزدارار، که در مدرس چاپ می شد، نام نقاش هوهانس وارتابِد، به معنای جهان تاب، یاد شده. او کسی است که کلیسای آمناپرکیچ وانک را با نقاشی های بسیار زیبا تزیین کرده.
تصویر چشم بی خواب منسوب به هوهانس جلفایی است به این صورت که نسل در نسل چنین روایت شده که راهب به تصویر کشیده شده در این تصویر شخص هوهانس جلفایی است. آن فیلسوف عارف خداشناس به زبان های فارسی و عربی مسلط بود و با عارفان و فیلسوفان دربار شاه سلیمان و شاه حسین مناظره داشت. آراکل داوریژتسی در کتاب خود از نقاشان میناس هاکوب جان و آستواتزاتور به منزلۀ نقاشان مطرح آن زمان نام می برد اما تاکنون نوشته ای که تأیید کند آنان در کلیسای وانک نقاشی می کرده اند وجود ندارد.
هنگام مرمت نقاشی های گنبد اسامی نقاشان، هوهانس و سرکیس و تاریخ اتمام تزیینات (۱۶۶۴م) مشخص و هویت نقاشان گنبد به جمع اسامی هنرمندان اضافه شد.نخستین بار ۱۹۰ سال پس از تاریخ ساخت کلیسا، در زمان اسقف طاطوس، نقاشی های کلیسا تمیزکاری و نقاشی های رواق جنوبی مرمت شد. مرمت تخصصی در کلیساهای ارمنیان جلفا اولین بار به دست ایزمئو در ۱۹۷۰م صورت گرفت که البته در سال های انقلاب متوقف شد. در ۲۰۰۱م، ارتباط میراث فرهنگی و شورای خلیفه گری وارد مرحله ای جدید شد و در پی آن برنامۀ مرمتی از نو آغاز شد.
در سال های گذشته، در پی تلاش های مستمر، کلیسای وانک، کلیسای بیت اللحم و کلیسای سنت استپانوس در ردیف تملک و دارایی های استان و اعتبارات ملی قرار گرفتند. بر اساس مباحث ارائه شده تا این قسمت می توان نتیجه گرفت که رسیدن به درک صحیحی از زمان، مکان و هنر ملی بستگی به انسجام تمام ذی نفعان داشته است و قطعاً حذف یکی از آنها شالودۀ این انسجام را از بین می برد. در یک نگاه کلی، چنین به نظر می رسد که نقاشان یا هنرمندان به یک هدف می پرداختند اما با نگرشی جزئی تر می توان دریافت که هر نقاش و هنرمندی امکان ارائه و بیان هنری موضوعی مستقل را داشته است.
از مطالب ارائه شده می توان نتیجه گرفت که نقاشان در نقاشی های دیواری قرن هفدهم میلادی مضمون را اقتباس و بر سبک خود منطبق می کردند. شاید، بتوان عنوان کرد که هنر نقاشی دیواری ایرانی و ارمنی متأثر از هنر اروپایی است اما هویت و نگرش ملی خود را حفظ کرده و می توان این طور گفت که نمی شود این نقاشی ها را صرفاً اروپایی، ایرانی یا ارمنی نامید بلکه آنها را باید نقاشی های مکتب هنر نقاشی جلفای نو نامید که اولین گام جهت اتصال هنر تجسمی سنتی قرون میانه به هنر اروپایی بوده زیرا عامل انتقال نقاشی سنتی به نقاشی قرن بیستم میلادی شده است و شرایط لازم را برای چهره نگاری و طبیعت گرایی فراهم آورده است. این مکتب، نقاشی را از چهارچوب تصویرگری کتاب های مذهبی خارج و به شیوه ای نو تبدیل کرده. این تغییر و تحول ناشی از شیوۀ زندگی ارمنیان و درک آنان از هنر و ارتباط اجتماعی فرهنگی با ایرانیان و اروپاییان بوده است.
آثار نقاشی جلفای نو، به دلیل آمیختگی معماری ارمنی و ایرانی، در تاریخ هنر استثنا هستند. بنابراین، باید برخورد خاص جهت ارزش گذاری وحفاظت آنها به منزلۀ آثاری منحصر به فرد نه تنها در هنر تجسمی ارمنیان ایرانی بلکه در هنر تجسمی بین المللی صورت گیرد.
کلام خود را با متن نصب شده در رواق کلیسا به قلم سارکیس خاچاتوریان به اتمام می رسانم: «به یاد داشته باشید آثار گذشتگان را با قداست حفظ کنید».
هنر نگارش کتاب های دست نوشت ارمنی در جلفای اصفهان[۱۹]
گئورگ دِر وارطانیان[۲۰]
بر پایۀ اطلاعات موجود در کتاب های دست نوشت بی تردید می توان تأکید کرد که ارمنیان کوچانده شده به ایران در آغاز قرن هفدهم میلادی، با تحمل کلیۀ کمبود ها و تلفات انسانی و مالی، به سرعت خود را باز یافتند و به زندگی خود سر و سامان دادند. نگارش نخستین نسخۀ خطی اصفهان، موجود در ماتناداران ماشتوتس[۲۱] (به شمارۀ ۶۷۸۵)، در خیزان آغاز شد و در ۱۶۰۷م در اصفهان به پایان رسید. نسخۀ بعدی (به شمارۀ۸۱۷۲) در ۱۶۰۸م به رشتۀ تحریر درآمد و سومین نسخه (به شمارۀ ۷۶۳۹) ، که از شاهکارهای هنر تحریر کتاب های دست نوشت و نقاشی مینیاتور و از ارزشمند ترین کتاب های خطی ماتناداران به شمار می آید، به دست هاکوب یرتِس جوقایتسی(جلفایی)، در ۱۶۱۰م نگاشته شده است. زیبایی و غنای تذهیب این دست نوشت گویای آن است که اوضاع اقتصادی ارمنیان در اصفهان در حال بهبود بوده. از آن پس، زندگی به تدریج وارد مسیری ثابت و تا حدودی امن شد، به طوری که، در مجموعۀ نسخ خطی ماتناداران، تقریباً سالی نیست که در آن تحریر یک یا چند نسخۀ خطی نگارش یافته در اصفهان و جلفای نو ثبت نشده باشد.
درکوچ اجباری ارمنیان، مردم کتاب های دست نوشتی را که در اختیار داشتند همراه آورده بودند تا در اجرای شایستۀ مراسم کلیسایی بتوانند از آنها استفاده کنند. در ۱۶۰۷م در اصفهان «بیش از دویست کشیش با رداهای نقش دار حضور داشتند و بیش از ۸۰ صلیب برافراشته از آسمان نظاره گر تمامی اهالی بودند». (دست نوشت ۶۷۸۵، ۳۳۰ ـ آ). از آنجایی که در سرتاسر قرون وسطا شیوۀ اساسی تولید کتاب جدید نسخه برداری دقیق از کتاب های کهن بوده است، بنابراین، هنر کتابت در جلفای نو در مراحل اولیه بر حفظ و پاسداشت آداب و سنن متداول در ارمنستان و باز تولید بی کم و کاست تمامی خصوصیات کتاب های دست نوشتی متمرکز بود که ارمنیان در گذشته داشتند و با خود به ایران آورده بودند اما در نیمه های قرن هفدهم میلادی، وضعیت حاصل از تماس های جدید در محیط جدید، به تدریج سبب به وجود آمدن پدیده هایی نو شد که از هنر تزیین و تذهیب شرقی و تصویرگری غربی مایه می گرفت و در پرتو آن، هنر کتابت جلفای نو شکل ویژه و نهایی خود را به دست آورد، بدین معنی که در کتاب های دست نوشت اصفهان و جلفای نو عناصر تزیینی و تذهیب جدید مختص ارمنیان ایران پدیدار شد و هم زمان، تحت تأثیر مستقیم فعالیت بازرگانان ارمنی جلفای نو، که به اروپا رفت و آمد می کردند و نیز مبلغان مذهبی غربی فعال در اصفهان و جلفای نو، در این دست نوشته ها تصاویر ویژه ای از تصویرگری خاص هنر کتابت اروپای غربی نمود پیدا کرد. درنتیجه، هنر کتابت درجلفای نو تصویری جالب و مختص به خود یافت که متأسفانه، جزئیات آن تاکنون بررسی نشده چرا که مکتب های هنر نگارش کتاب های ارمنی در دوره های پیش از آن به اندازه ای پر شمار و پر بار است که پژوهش هنر قرون وسطای ارمنی هنوز به قرن هفدهم و قرن های بعدی نرسیده است.
در قرن هفدهم میلادی جلفای نو و کلیسای وانک آمناپرکیچ آن مرکز دینی و فرهنگی ارمنیان ایران شد. پس از چندی جوامع ارمنیان هندوستان و خاور دور نیز، که به سرعت پا به عرصۀ حیات گذاشته بودند، به آن پیوستند و جلفای نو مسئولیت خطیر پاسخ گویی به نیازهای معنوی فرزندان پراکندۀ خود را عهده دار شد. در جلفای نو، نه تنها برای شهرها و روستاهای ارمنی نشین اطراف بلکه برای جامعۀ بازرگانان ارمنی اهل جلفای نو ـ که در هندوستان، کشورهای هندوچین، اندونزی، روسیه و کشورهای اروپای غربی مستقر بودند ـ نیز کشیشانی تربیت می شدند. برای آموزش و تربیت کشیش ها لازم بود تا کلیۀ آثار مکتوب ارمنی تا قرن هفدهم میلادی ـ شامل مجموعۀ آیین های کلیسایی و متون پژوهشی تفسیری، علمی، فلسفی، دستور زبان، کتاب های تاریخی و مانند آنها ـ نسخه برداری و تکثیر شود. از این رو، در مراکز کتابت جلفای نو، انواع کتاب های دست نوشت نسخه برداری و بازنویسی می شد و ده ها نسخه از انواع کتاب ها در جوامع ارمنیان پراکنده در جهان گسترش می یافت. از این رو، بسیار طبیعی است که امروزه بخش عمدۀ بیش از ۷۵۰ نسخۀ خطی موجود در موزۀ کلیسای وانک در خود جلفای نو به رشتۀ تحریر در آمده باشد. همچنین طبیعی است که نسخه های خطی تحریر شده در این شهر به دست ارمنیانی که با هدف زیارت به بیت المقدس سفر کرده اند به کلیسای هاکوب مقدس این شهر اهدا شده باشد که این نسخه ها هم اینک در موزۀ این کلیسا نگهداری می شود و نیز طبیعی است که در اقصا نقاط اروپا، با در نظر داشتن روابط تجاری پررونق با ونیز از دوران جلفای قدیم (در ساحل رود ارس)، اهالی جلفای نو کتب دست نوشتۀ شهر خود را به عبادتگاه ها و کلیساهای ونیز و وین اهدا کرده باشند که امروز نیز می توانیم شمار بسیاری از آنها را در مخزن های نسخه های خطی این کلیساها بیابیم. خلاصه آنکه صدها نسخۀ خطی تولید شده در مرکز نسخه های خطی جلفای نو امروزه در سرتاسر جهان پراکنده است.
می دانیم که اساس شکل گیری ماتناداران ماشتوتس، مجموعۀ نسخه های خطی متعلق به مرکز نگهداری نسخ خطی مرکز دینی اجمیادزین است. طبیعتاً، روابط صمیمانه و نزدیکی میان جلفای نو واجمیادزین برقرار بوده زیرا از دهۀ سی قرن هفدهم میلادی جلفای نو بزرگ ترین و پر قدرت ترین مرکز تجاری ارمنیان شرق یا ارمنیان ساکن ایران بود. اگر در قرن نوزدهم میلادی تفلیس مرکز فرهنگی ارمنیان شرق بود، در سده های هفدهم و هجدهم میلادی این نقش بر عهدۀ جلفای نو گذاشته شده بود. ارمنیان جلفای نو، با توجه به روابط نزدیکی که با دربار ایران داشتند، هر از گاهی نامزدهای خود را بر تخت پیشوایی مذهبی ارمنیان جهان در اجمیادزین می نشاندند. اینان کسانی بودند که در مقاطعی به منزلۀ رهبر دینی ارمنیان حوزۀ جلفا خدماتی ارزنده انجام داده و خود از سوی اجمیادزین به این سمت منصوب شده بودند. هم زمان، طلاب دینی و روحانیان عالی رتبه و جوان نیز از اجمیادزین به جلفای نو می آمدند. همگام با این رفت و آمد فعال و پر جنب و جوش تعداد بسیاری کتاب دست نوشت از اجمیادزین به جلفای نو، هندوستان و نقاط هم جوار فرستاده و برعکس، از جلفای نو به اجمیادزین آورده می شد که امروزه بیش از دویست جلد از این نسخه های خطی در ماتناداران ماشتوتس ایروان نگهداری می شود. این رقم را با کنکاش در فهرست اجمالی دو جلدی نسخ خطی و دفاتر اموال ماتناداران به دست آورده ایم. باید در نظر داشت که در ضمن تنظیم فهرست مادر نسخه های خطی به این رقم افزوده می شود زیرا در بسیاری مواقع به نسخه های خطی بدون یادنامه[۲۲] یا دارای یادنامۀ از بین رفته بر می خوریم که با ویژگی های هنر کتابت مکتب جلفای نو نگارش یافته و نقاشی یا صحافی شده اند.
توضیح آنکه من از آغاز ۱۹۷۴م تا کنون قریب به ۴۱ سال است که بدون وقفه در خزانۀ کتاب های خطی ماتناداران ماشتوتس ایروان مشغول به کارم و طبیعتاً با محتوای بسیاری از کتاب های خطی آشنایی دارم و بسیاری از آنها را به ظاهر هم می شناسم. با در نظر گرفتن روزهایی که برای بازدیدها و شرکت در فعالیت های گوناگون علمی صرف کرده ام می توانم بگویم که یک سال تمام در ونیز مشغول به کار بوده ام و با مجموعۀ منحصر به فرد ماتناداران مرکز مخیتاریست ها[۲۳] آشنا هستم. همچنین، با مجموعۀ غنی وانک زمّار،[۲۴] که بالغ بر ۲٬۱۰۰ کتاب خطی دارد، آشنایی دارم و نیز از طریق معرفی و شرح موجود در فهرست های چاپ شده با دیگر مجموعه های بزرگ کتاب های خطی آشنا هستم. در پرتو این تجربه و پیشینۀ کاری، با مشاهدۀ جلد و ویژگی های صفحه آرایی بلافاصله نسخه های خطی تحریر شده در جلفای نو برای من قابل شناسایی اند. با آنکه این گونه کتاب ها عمدتاً فاقد یادنامه هستند، در مجلد های فهرست های مادر ماتناداران ماشتوتس، که در آینده به چاپ خواهد رسید، به تدریج شمارکتاب های خطی، که با توجه به ویژگی های متن محل تحریر آنها بین دو قلاب [جلفای نو] مشخص شده، بیشتر خواهد شد. این همه را بیان کردیم تا اساسی باشد برای پرداختن به قضاوت احتمالی ای که در زیر می آید.
بر پایۀ این منطق ساده که شمار کتاب های خطی ارمنی موجود در سراسر جهان ۳۱٬۰۰۰ جلد است و بیش از یک سوم آن (۱۱٬۲۷۰ نسخه) در ماتناداران ماشتوتس ایروان نگهداری می شود تعداد کتاب های خطی تحریر شده در جلفای نو، که بعدها در اقصی نقاط گیتی پراکنده شده، می تواند دست کم سه برابر دویست کتاب خطی [شناسایی شده در ماتناداران] ویا بیشتر باشد؛ یعنی قطعاً اغراق نخواهد بود اگر اعلام کنیم که از ۱۶۰۷م تا اواسط قرن نوزدهم میلادی شمار کتاب های بازمانده از گنجینۀ جلفای نو می تواند حدود هزار جلد باشد.
در تأیید این مدعا باید خاطرنشان کنم که وقتی سال گذشته در وانک زمّار کار تهیۀ فهرست کتاب های خطی را پی گرفتیم در اولین روزها، به ۳۴ کتاب خطی بسیار با ارزش برخوردیم که از جلفای نو به زمّار منتقل شده بود.
فراموش نکنیم که میراث نسخه های خطی تحریر یا نگهداری شده در مناطق ارمنی نشین اطراف جلفای نو (فریدن، چهارمحال، بوربورود و… ) نیز جزء جدایی ناپذیر هنر کتابت و گنجینۀ پر ارزش نسخ خطی جلفای نو است که براساس برآورد ما، شمار آنها نزدیک به ۱۵۰ نسخه است.
با توجه به اینکه تا کنون پژوهش در زمینۀ هنر بسیار غنی تولید کتاب های ارمنی در قرون وسطا در بهترین حالت منحصر به کتاب های دست نوشتی بوده که تا اواخر قرن پانزدهم میلادی نگاشته شده اند، مشخص می شود که میراث گران بهای کتاب های خطی جلفای نو با کلیۀ ویژگی های خود به ناحق از دید پژوهشگران پنهان مانده است.
در ادامه تصویری کلی از فهرست نسخه های خطی جلفای نو را ارائه می دهیم.
در حال حاضر، دو جلد قطور از فهرست کتاب های خطی جلفای نو در اختیارماست که وجود آنها را مرهون تلاش ها و زحمات مورخ و دیرینه شناس، سمبات دِر آودیسیان؛ اسقف اعظم ماگیستروس دِر مُوسِسیان؛ ادیب و محقق برجسته، لئون میناسیان؛ و سه تن از همکاران ماتناداران، آندرانیک زیتونیان؛ آرداشِس ماتئوسیان و به ویژه اونیک یگانیان هستیم. در هر دو جلد، نه تنها کتاب های خطی کلیسای وانک جلفای نو بلکه کتاب های خطی کلیساهای فریدن و نیز کتاب هایی که در اختیار افراد مختلف در جلفا و غیره بوده آورده شده است. در این دو جلد مجموعاً ۸۱۸ کتاب خطی (۵۸۷+ ۱۸+۱۷۷+ ۱۶+۲۰) معرفی شده است که ترتیب زمانی آنها به شرح زیر است. از این تعداد، نسخه هایی که در جلفای نو و مناطق نزدیک به آن (توروسکان و غیره) نگارش یافته به رقم بزرگ ۳۱۷ می رسد.
قرن یازدهم میلادی ۱۱ جلد
قرن دوازدهم میلادی ۱۲ جلد
قرن سیزدهم میلادی ۴۳ جلد
قرن چهاردهم میلادی ۴۸ جلد
قرن پانزدهم میلادی ۷۵ جلد
قرن شانزدهم میلادی ۵۸ جلد
قرن هفدهم میلادی ۳۷۸ جلد
قرن هجدهم میلادی ۱۱۲ جلد
قرن نوزدهم میلادی ۵۱ جلد
نکتۀ قابل توجه وجود ۲۴۷کتاب خطی بین سده های یازدهم تا شانزدهم میلادی است. اینها کتاب های خطی ای است که مهاجران جلفای نو از محل سکونت قبلی خود به همراه آورده اند. وجود تعداد ۳۷۸ کتاب خطی در قرن هفدهم میلادی نیز بی سابقه است که بیش از ۴۶ درصد کل کتاب های خطی را شامل می شود. تقریباً یک سوم تمامی دست نوشت های ارمنی در قرن هفدهم میلادی تحریر شده است. این قرن، دورۀ نجات آثار ادبیات قدیم ارمنی از نابودی و نگهداری آنها از طریق بازنویسی و نسخه برداری بود. اما قرن هجدهم میلادی دورۀ عقب نشینی کتاب های دست نوشت و قرن نوزدهم دورۀ سقوط آنها بود.
در کلیسای وانک جلفای نو انجیلی داریم (شمارۀ ۲۰۴، فهرست ۱، ۱۵۵ صفحه) به تاریخ سده های نهم و دهم میلادی که از نظر علمی بسیار ارزشمند است. انجیلی دیگری نیز هست که (ش۱۵۷، ف ۱، ۲۰۸ ص) مربوط به سده های دهم و یازدهم میلادی است. بخشی از کتاب مقدس دیگری، که در ۱۰۸۱ م نگاشته شده (ش ۱۲، ف ۱، ۲۰ ص شامل پیامبری یسوع و نامۀ پولُس رسول)، نیز از ارزش خاصی برخوردار است. سرانجام کتاب قدیمی قانون (ش ۱۳۱، ف ۱، ۸۱۳ ص)تألیف ۱۰۹۸م در این مجموعه آمده که بر اساس آن فرهنگستان علوم ارمنستان در ۱۹۶۴ و ۱۹۷۰م با پژوهش ادیب و دانشمند شهیر، وازگن هاکوبیان اثر به یاد ماندنی کتاب قانون ارمنیان را در دو جلد به چاپ رسانده است.
برشمردن یک به یک کتاب های خطی پر ارزش کلیسای وانک ضروری به نظر نمی رسد. این مجموعۀ کتاب های خطی شامل آثار کلیسایی و علمی است و هریک از آنها، در زمینۀ بررسی رشته های گوناکون علوم و هنرهای قرون وسطا به ویژه هنر کتابت، دارای ارزش فراوانی هستند.
متأسفانه، باید تأکید کرد که بخش های بسیار مهمی از مجموعۀ متعلق به وانک جلفای نو بنا به عللی اغلب از چرخۀ علمی دور مانده یا مورد استفاده قرار نگرفته. از این رو، لازم است تا برای حفظ، نگهداری و استفاده از این بخش از دست نوشت ها و به طور کلی، گنجینۀ ادبی و فرهنگی خود شرایط مساعد فراهم کنیم زیرا به نوشتۀ یکی از نسخه برداران قرون وسطا «کتاب بسته در حکم بت است».
با یادآوری آنکه بخش عمدۀ دستاوردهای هنر کتابت جلفای نو در مجموعه های کتاب های خطی ارمنی جهان پراکنده است، معتقدیم که مطالعه و پژوهش مستمر برروی گنجینۀ دست نوشته های جلفای نو، با توجه به وسعت دامنۀ اقتصادی ـ فرهنگی آن می تواند زمینه های نوین بسیاری را در درک و تجسم همه جانبه و کامل تر تاریخ، هنر و جوانب گوناگون حیات ارمنیان فراهم کند.
در مورد گنجینۀ نسخه های خطی موجود یا تحریر شده در جلفای نو مطالب بسیاری به چاپ رسیده و در دسترس جامعۀ علمی و عموم قرار دارد. در اینجا، با کمال مسرت نمونه هایی چند از یادنامه های مربوط به کتاب های خطی جلفای نو، موجود در وانک زمّار را، که تا کنون برای دنیای علم نا شناخته بوده است، معرفی می کنیم:
ـ ماشتوتس: [۲۵]شماره ۶۸۷ ، در وانک زمّار. این اثر در ۱۲۹۷م در وانک آسپیسناک[۲۶] نگاشته شده است .در یادنامۀ این نسخه می خوانیم:
«حمد و سپاس فراوان بر پدر، پسر و روح القدس که من بندۀ گناهکار را فرصتی عطا فرمود تا یکی از آخرین نسخه های کتاب مقدس را به پایان رسانم… این کتاب را در ۱۲۹۷م در پناه و حمایت مریم مقدس و عروج مقدس در وانک آسپیسناک واقع در بخش آرجِش در زمان پیشوایی کشیش آبراهام نوشته ام. خداوند او را رحمت کند زیرا او از ما جدا شده است. اینک، تمنا دارم از کلیۀ کسانی که به این نوشتۀ کم هنر بر می خورند این حقیر را که نامم آستواتزاتور است و همچنین، والدین مرا با دعا یاد کنند و نیز، یاد کنند از پدر روحانی، هوانس، که قوت قلبی به من داد. خداوند به او عمر جاودان عطا فرماید. آمین. حاکم این زمان غازان بود. او مردی بادرایت و سلیم و بهتر از پیشینیان خود و بسیار صالح بود …
و بر تمامی موجودات از پادشاه عالم، عیسی مسیح، عزت، شرف و رضایت باد. آمین».
در همین آسپیسناک، در ۱۴۹۸م انجیل معروف شوریشکان به رشتۀ تحریر در آمده است. این انجیل در اوایل قرن هفدهم میلادی، به همراه کتاب ماشتوتس ـ نگاشته شده در ۱۲۹۷م که به تازگی کشف شده ـ از واسپوراکان به جلفای نو آورده شده است.
در زیر بخشی از یادنامۀ مربوط به کتاب ماشتوتس دیگری را (به شمارۀ۶۸۶، از مجموعۀ زمّار)، که در ۱۶۰۸ م در شهرک «جوخا» [جلفا] نگاشته شده و تاکنون در جایی منتشر نشده، از نظر می گذرانیم.
« اکنون من از شما، کلیۀ فرزندان کلیسا، می خواهم هرجا که به کتاب مقدس یادگار من که ماشتوتس نام دارد برخوردید بدانید آن کتابی است مربوط به اعمال کلیسایی و دارای درجه ای والا برای کلیسا و کتابی است برای کلیۀ افراد جامعه . اگر تمایل داشتید که به سرعت به مطالب کتاب دست یابید، فهرست آن در ابتدای کتاب درج شده است. من این کتاب را بنا به فرمان رهبر جمیع روحانیون کلیسا، که هوانس نام داشت نگاشتم. او در آن دوران و ایام تلخ و دشوار از تحریر این مروارید مقدس، که آن را در شهر اصفهان، در شهرک حق پناه جوقا، در زمان پادشاهی عباس، در کلیسای مریم مقدس، در ۱۶۰۸م نگاشتم حمایت کرد. رحمت خدا بر برادرم، هُوهانس؛ پدر و مادرمان، کشیش گریگور و توروان؛ و برادرزاده ام، هاکوپ، خادم کلیسا؛ و برادران مرحوممان، گیراگوس، که از دم تیغ گذشت و به عیسی مسیح پیوست، آیدیشه، ظهراب، غاره؛ و خواهرانم، سلطان و آناخاتون؛ و تمام نزدیکان و خویشان … ».
در یادنامۀ دیگری از انجیل شمارۀ ۶۹۱ موجود در گنجینۀ زمّار، که در ۱۶۷۶م در «آسپاهان»[ اصفهان] نوشته شده چنین می خوانیم:
« این انجیل مقدس، با معجزات سه گانه و مملو از روح الهی، در شهر آسپاهان و در آستان کلیسای استپانوس ناخاوکای مقدس به دست بندۀ حقیر و گناهکار و خادم کلیسا، آستواتزاتور[۲۷] بی مسما در ۱۶۷۶م در زمان پیشوایی جاثلیق هاکوپ اجمیادزینی و پادشاهی شاه سلیمان به اتمام رسید. من، آستواتزاتور، کاتب حقیر، از شما فرزندان حق شناس کلیسا تقاضا دارم در کلیسا و زمان اجرای مراسم باتاراک مقدس و دعای مقدس ما را یاد آورید که خدا به دعای شما گوش فرا خواهد داد و شما و ما رامشمول عنایات خود خواهد کرد…
همچنین یاد کنید از کشیش مارتیروس و برادر او، بوغوس و همسر او، خانوم و فرزند او، وارتان و دختران او، مانیشاک و بِگزاد و فرزند مرحوم او، هاکوپ و دختر مرحوم او، یقیسابِت و از خدا برای آنان طلب آمرزش فرمایید.آمین
من، کشیش مارتیروس، فرزند وارتان، با کسب حلال خود این کتاب مقدس را خریدم و در آستان کلیسا به دست کشیش کلیسا دادم به یادگار از سوی من و اولیای من و کلیۀ اموات و بازماندگان مان . آمین.
خداوند کلیۀ کشیشان و خادمان کلیسا را که [این کتاب را] از آب و مکان نمور و چربی حفظ می کنند و همواره آماده نگاه خواهند داشت مورد عنایت خاص قرار دهد».
در پایان، بدون ارجاع و نقل مطلب باید بگوییم که کتاب تاریخی به شمارۀ ۶۹۲ در وانک زمّار (نگارش در ۱۶۲۱م، در گتوتس) حاوی مستندات مفید فراوان از جمله چند وقایع نگاری اجمالی و نیز نمونه هایی از تاریخ های مُوسِس خورِناتسی (موسی خورنی) و توما مِتزوپِتسی است که تاکنون ناشناخته باقی مانده اند.
به نظر می رسد، طی این کلام کوتاه توانستیم ثابت کنیم که میراث عظیم و پر ارزش نسخه های خطی جلفای نو به بهترین شیوه های حفظ و مراقبت و پژوهش های همه جانبه نیازمند است.
اوضاع اجتماعی، اداری و مذهبی جلفای نو در قرن هفدهم میلادی[۲۸]
وازگِن غوکاسیان[۲۹]
تا نیمۀ دوم قرن پانزدهم میلادی، جلفای قدیم[۳۰] روستایی بود با قدمت چندین قرن که در کوهپایه های کنارۀ چپ رود ارس، در استان گوقتان[۳۱] ارمنستان تاریخی، قرار داشت. این روستا در چند دهۀ پایانی قرن پانزدهم و به خصوص طی قرن شانزدهم میلادی به سرعت توسعه یافت و تبدیل به شهرکی پرجمعیت و ثروتمند شد. شکوفایی و توسعۀ جلفا را تا حدودی باید نتیجۀ اوضاع سیاسی حاکم بر ارمنستان طی قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی دانست. در آن زمان ارمنستان، تحت استیلای مغولان و ترکمنان، از نظر اقتصادی و اجتماعی در شرایط اسفباری به سر می برد. بازماندگان امیران و خاندان های اشراف و نجیب زادگان ارمنی عمدتاً املاک و اموال غیر منقول خود را از دست داده بودند و در آوارگی به سر می بردند. برخی از آنان به همراه افراد خود در جلفا مستقر شده و به داد و ستد روی آورده بودند.
جلفای قدیم در مسیر راه تجاری ای قرار داشت که از طریق تبریز و ارزروم بازارهای تجاری ایران و سرزمین های شرق مدیترانه را به هم مرتبط می کرد. جلفا همچنین در محل تلاقی مراکز تولید ابریشم خام ـ یعنی مازندران، گیلان، شیروان و قرا باغ ـ قرار داشت و تقاضای ابریشم خام در اروپای قرن شانزدهم میلادی بسیار افزایش یافته بود.
طی مناقشات بین ایران دورۀ صفوی با امپراتوری عثمانی، که با نبرد چالدران در۹۲۰ق/۱۵۱۴م آغاز شد و با جنگ های طولانی بیش از یک قرن به درازا کشید، ارمنستان به صحنۀ تاخت و تاز این دو دولت قدرتمند تبدیل شده بود اما جلفای قدیم احتمالاً به دلیل اهمیت اقتصادی و توانایی های مالی خود از این بحران ها نسبتاً در امان مانده بود.
در زمان حکومت صفویان، جلفای قدیم مایملک دربار (خاصۀ شریفه) به شمار می رفت و مالیات و خراج حاصل از آن مستقیماً وارد خزانۀ شاهی می شد. جمع آوری مالیات و خراج این شهر به یک فرد ارمنی از اهالی محل، که امین پادشاه بود و خاصه دار نامیده می شد، سپرده شده بود و مأموران حکومتی در جمع آوری مالیات از جلفای قدیم دخالتی نداشتند.
از قرن شانزدهم میلادی، تجارت ابریشم خام محور اصلی اقتصاد ایران شده بود. تقریباً نیمی از ابریشم خام ایران در خطۀ گیلان تولید می شد. در ۱۵۹۲م، شاه عباس برای نظارت مستقیم بر تولید ابریشم خام و صدور آن به بازارهای جهانی به دست بازرگانان جلفای قدیم، خطۀ گیلان را نیز خاصۀ شریفه اعلام کرد. او در ۱۵۹۳م با صدور فرمانی مخصوص به خواجه نظر(نازار)، بازرگان ارمنی اهل جلفا، اختیار تام در تجارت ابریشم و آزادی و مصونیت کامل در قبال درخواست های غیر قانونی مأموران حکومتی اعطا کرد.
طبق گزارش مبلغ انگلیسی، جان کارترایت،[۳۲] که در۱۶۰۰م از جلفای قدیم بازدید کرده بود، این شهر دارای دو هزار خانه و ده هزار نفر جمعیت بوده است. در پاییز ۱۶۰۳م، شاه عباس در مسیر لشکرکشی خود به ایروان، سه روز در جلفای قدیم اقامت داشت و مورد پذیرایی و مهمان نوازی با شکوه و خاص اهالی قرارگرفت.
در پاییز ۱۶۰۴م، اهالی جلفای قدیم نیز مشمول فرمان فراگیر کوچ اجباری شاه عباس شدند و شهر به کلی خالی از سکنه و ویران شد اما در قیاس با صدها هزار ارمنی، که مجبور به ترک خانه و دیار خود شدند و به ایران مهاجرت کردند، مهاجرت ارمنیان جلفای قدیم نسبتاً با برنامه ریزی بهتر و لطمات کمتری صورت گرفت. آنان توانستند اموال منقول خود را نیز با خود بردارند. در تابستان ۱۶۰۵م، با فرمان شاه عباس، آنان به طور موقت در حومۀ شهر اصفهان اسکان یافتند و حدود ۱۶۰ هکتار از زمین های سلطنتی برای احداث جلفای نو در اختیارآنان قرار داده شد. سپس، در ۱۶۱۹م، با فرمان مخصوص شاه عباس، مالکیت زمین های شهر جدید به ارمنیان جلفای نو واگذار شد.
در پنج دهۀ اول قرن هفدهم میلادی، که در جلفای نو فقط اهالی ارمنی جلفای قدیم (واقع در کرانۀ رود ارس) به طور کاملاً جدا از اهالی مسلمان روستاها و مناطق اطراف به زندگی و فعالیت مشغول بودند، در دیگر مناطق شهر اصفهان مانند تخت قرا جه، باغات، شمس آباد، توروسکان و شیخ شعبان بیش از هزار خانوار از صنعتگران و بازرگانان ارمنی کوچیده از ایروان، نخجوان و دیگر شهرهای ارمنستان در همسایگی اهالی مسلمان بومی سکونت داشتند. طی سال های ۱۶۵۵ ـ ۱۶۵۹م، به فرمان شاه عباس دوم، ارمنیان این مناطق نیز به جلفای نو نقل مکان کردند و در منتها الیه غربی و جنوبی شهر محله های ایروان، تبریز، قراگِل، کوچِر یا گبرآباد و گاسک را بنیان گذاشتند.
سیاح معروف فرانسوی، ژان شاردن،[۳۳] که طی سال های۱۰۷۶ ـ ۱۰۸۸ق/ ۱۶۶۵ ـ۱۶۷۷م، سه سفر به ایران داشته و حدود سه سال در اصفهان به سر برده، جمعیت جلفای نو را ۳۴۰۰ ـ ۳۵۰۰ خانوار یا سی هزار نفر تخمین زده است.
در قرن هفدهم میلادی، جامعۀ ارمنیان جلفای نو شامل سه طبقۀ اجتماعی بود. در بالاترین طبقۀ اجتماعی رهبر دینی یا خلیفه، روحانیان عالی مقام، خانواده هایی از اعقاب اشراف یا امیران و بازرگانان ثروتمند جای داشتند.
چنانکه اشاره شد، در سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی، بازماندگان خاندان های اشراف و نجیب زادگان قدیمی ارمنی به سبب اوضاع آشفتۀ ارمنستان در جلفای ساحل ارس مستقر شده و به کار تجارت روی آورده بودند. نسل های بعدی همان خاندان ها در جلفای نو خانواده های با اصلیت اشرافی را تشکیل دادند. افراد ذکور این خانواده ها در جلفای نو با لقب های گوناگونی چون ایشخان (امیر)، مِلیک (ملک)، بیگ، آقا، بارون (آقا)، آزاد، آزاد زاد، آزادزاده، آزادازارم (آزادتبار)، بایازاد (بایزید)، جلفایی آزاد و مانند آنها شناخته می شدند. معمولاً، افراد این خانواده ها و بازرگانان ثروتمند را دولتاوُرک (دولتمندان) یا گویوک زِغون (صاحب دارایی زیاد) نیز می نامیدند. لقب ایرانی خواجه نیز به افرادی که با ثروت، ذکاوت، دانایی یا خدمات خود شهرت یافته بودند داده می شد. خانواده های آنان صاحب شرکت های بزرگ بازرگانی بودند. جان فرایر،[۳۴] سیاح انگلیسی، که در۱۰۸۸ق/ ۱۶۷۷م از جلفای نو دیدن کرده بود، در بارۀ آنان می نویسد: «آنان با تولیدات خود باعث شکوفایی و توسعۀ اصفهان شدند. بسیاری از آنان اشخاص معتمد و دارای ثروت صد هزار تومان هستند. در حالی که آنان در خانه های خود در آسودگی به سر می برند کارگزارانشان در خارج، از اقصا نقاط جهان، با بار عسل به سوی کندوهای خود بازمی گردند».
در طبقۀ میانی جامعۀ جلفای نو بازرگانان معمولی، هنرمندان بااستعداد و صنعتگران طراز اول جای داشتند. در آن قرن صدها تن از اهالی جلفای نو در زمینۀ تجارت بین المللی مشغول بودند. بیشتر آنان ابتدا کارگزاران خانواده های بزرگ بازرگانان بودند و سالیان درازی را در مسیر ایران تا خاور دور و اروپا سپری می کردند تا اندوخته ای گردآورند و خود به طور مستقل به تجارت بپردازند. در اعلامیه های جاثلیق ها (بالاترین مقام کلیسای ارمنی) از این طبقۀ متوسط بازرگانان به منزلۀ افرادی با ذکاوت، دوراندیش و نابغه یاد شده. در همان اعلامیه ها، به هنرمندان با استعداد و صنعتگران زبردست عنوان هایی چون استاد و زیبا کننده نسبت داده شده است. در زمرۀ این گروه از هنرمندان می توان از نقاشان، حکاکان، نقاشان مینیاتور، استادان زرگر، نقره کار و غیره نام برد.
در طبقۀ پایین اجتماعی، نخست صنعتگران حرفه های معمولی چون خیاط ها، کفاش ها، سنگ تراش ها، نجارها و غیره قرار داشتند که از اصفهان به جلفای نو نقل مکان کرده بودند، سپس روستاییانی که از اطراف به جلفای نو می آمده و به شغل هایی از قبیل باربری، پیشخدمتی و باغبانی مشغول بودند. در پایین ترین سطح اجتماعی، شمار معدودی بردگان ارمنی، گرجی و چرکس جای داشتند که نوکر زرخرید نامیده می شدند زیرا از کودکی خریداری شده و جزو دارایی ثروتمندان بزرگ محسوب می شدند.
بر اساس قوانین اسلامی ارمنیان در ایران به منزلۀ اقلیت غیر مسلمان (اهل کتاب) و تحت حمایت (اهل ذمه) شناخته می شدند که ضمن وفاداری به حکومت اسلامی از حقوق اجتماعی و شخصی و آزادی برگزاری مراسم و آیین های خود برخوردار بودند و مالیات سرانۀ سالانه ای (خراج یا جزیه) پرداخت می کردند. شاه عباس به دلایل اقتصادی به ارمنیان جلفای نو خود مختاری داخلی در امور جامعۀ خود و امتیازات وسیع بازرگانی ـ شامل انحصار صدور ابریشم خام به بازارهای جهانی ـ اعطا کرده بود زیرا ارمنیان اتباع وفادار و امین وی و در امر تجارت جهانی از تجربیات وسیعی برخوردار بودند. سرمایه های آنان در مملکت می ماند و سود حاصل از تجارت در بازارهای بین المللی نیز به ایران باز می گشت.
جلفای نو تحت حمایت مستقیم ملکۀ اول صفوی قرارداشت. خراج های جلفای نو را او دریافت می کرد. درکاروان سرایی وسیع در اصفهان، که متعلق به ملکه بود، تجار جلفای نو تجارت خانه و انبارهایی داشتند. خواجه های ارمنی از طریق او با دربار صفوی در ارتباط مستقیم بودند.
نقشه و طراحی شهر جلفای نو نیز آیینۀ گروه بندی های خانوادگی ساکنان بود. محور اصلی شهر خیابان نظر بود که از شرق به غرب امتداد داشت. نه خیابان، که از کنارۀ زاینده رود به سمت جنوب کشیده شده بودند، خیابان نظر را قطع و در دو طرف آن بیست محله ایجاد کرده بودند که آنها را داسناک به معنای دَهَک می نامیدند. در هر دهک، خانوادۀ بزرگ بازرگانی به همراه خادمان و افراد تحت حمایت خود ساکن بود. هر دهک به نام خانوادۀ بزرگی که در آن مستقر بود نام گذاری شده بود. پدر یا برادر ارشد آن خانواده کدخدا یا ارشد دهک به حساب می آمد. وظیفۀ اصلی ارشد دهک تأمین امنیت، مدیریت آبیاری و جمع آوری خراج های سرانه و گاهی خراج های اضطراری از محله بود. ارشد دهک عضو هیئت مدیرۀ جلفای نو یا شورای ارشدان بود.
هیئت مدیرۀ جلفای نو مرکب از بیست ارشد دهک بود. این هیئت شهردار یا کلانتر شهر را از میان خود انتخاب می کردند. انتخاب کلانتر با فرمان حکومتی تأیید می شد. کلانتر رابط رسمی حکومت با شهروندان جلفای نو بود. وظیفۀ اصلی او جمع آوری خراج های سرانه یا دیگر خراج های جلفای نو در مدت مقرر و واریز آنها به خزانۀ دربار بود. مقام کلانتر ارثی نبود. با وجود این طی سال های ۱۰۱۴ ـ ۱۰۷۱ق/ ۱۶۰۵ ـ ۱۶۶۰م چهار کلانتر اول جلفای نو به نام های سافار (صفر)، نازار (نظر)، سافراز (سَفراز) و هایکاز فرزندان و نوه های آخرین کلانتر جلفای ساحلی ارس، یعنی خواجه خاچیک، بودند. از آن پس کلانترهای جلفای نو از اعضای دیگر خانواده ها برگزیده شدند.
وظیفۀ اصلی هیئت مدیرۀ جلفای نو و در رأس آن کلانتر رسیدگی به اختلافات و حل و فصل دعاوی مربوط به اختلافات شخصی و مسائل اجتماعی و اقتصادی اعضای بلند پایۀ جامعه و تعیین مجازات مجرم بود اما حق رسیدگی به جرایم کیفری و اختلافات میان ارمنیان و مسلمانان در اختیار داروغۀ مسلمان شهر اصفهان بود زیرا، جلفای نو هیچ گاه داروغه نداشته است.
اعضای هیئت مدیرۀ جلفای نو، که صاحبان شرکت های بازرگانی بودند، زیر نظر کلانتر شهر، با نظارت دقیق بر اجرا و رعایت قوانین عرفی و غیر مدون بازرگانان، به طور جمعی در زمینۀ ارتباطات داخلی و خارجی و بین المللی تجاری خود تصمیم گیری می کردند. آنان نقش بسزایی در امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی جلفای نو و کلیسای ارمنی ایفا می کردند.
کلیسا از مرکزیت و جایگاهی خاص در بین ارمنیان جلفای نو و به طور کلی ارمنیان ایران برخوردار بوده است. از ۱۶۰۶م، طی شصت سال، در جلفای نو ۲۳ کلیسا و دو دیر (وانک) و در اصفهان یازده کلیسا ساخته شد. در آغاز دهک های بیست گانۀ جلفای نو خلیفه گری مجزایی تشکیل دادند اما در ۱۶۳۱م ـ هنگامی که خاچاطور وارتابد کساراتسی، مقام ارشد کلیسایی جلفای نو، از سوی پیشوای دینی ارمنیان، جاثلیق مُوسِس داتِواتسی، برای بار دوم به رهبری خلیفه گری جلفای نو منصوب شد ـ حوزۀ حاکمیت وی نیز گسترش یافت و صد ها هزار ارمنی پراکنده در نواحی مختلف، از گیلان و مازندران و قزوین تا شیراز و شهرهای تابعۀ استان اصفهان از جمله لنجان، النجان، کَروَند، گندمان، چغاخور، فریدن و بورواری تحت سرپرستی خلیفه گری جلفای نو قرار گرفتند.
مقام خلیفۀ ارمنیان جلفای نو با فرمان شاه مورد تأیید قرار می گرفت و خلیفۀ ارمنیان به منزلۀ رهبر روحانی اقلیت مسیحی ارمنی ایران به رسمیت شناخته می شد. وی این حق را داشت که رهبری جامعۀ خود را طبق موازین کلیسای ارمنی بر عهده گیرد. مأموران مسلمان حکومتی اجازۀ دخالت در امور داخلی کلیسای ارمنی را نداشتند. رهبر مذهبی ارمنیان مستقر در کلیسای وانک (دیر آمناپرکیچ) سرپرستی هیئتی قوی و پرشمار از روحانیان را عهده دار بود که به امور دینی، ادبیات مذهبی و امور آموزشی و فرهنگی می پرداخت. صدها کشیش در کلیساهای محلی فعالیت داشتند. هر کلیسا دارای یک کشیش ارشد و چندین کشیش رده پایین بود. خلیفه برای حفظ و نگهداری ساختمان کلیسا و مدیریت امور مالی آن فردی غیر روحانی را به منزلۀ نمایندۀ خود به کار می گمارد. در هر کلیسا، محکمه ای دایر بود و هیئتی وظیفۀ رسیدگی به دعاوی خانوادگی، شخصی و ارثی ساکنان محله را بر عهده داشت. به دعاوی کشیشان و صاحب منصبان شخص خلیفه، کلانتر و شورای ارشدان شهر جلفای نو رسیدگی می کردند.
در شش دهه اول قرن هفدهم میلادی کلیسای ارمنی در جلفای اصفهان در اوج رونق و شکوفایی خود به سر می برد که دلایل آن را می توان چنین بر شمرد:
۱. در مقایسه با قرن های شانزدهم و هجدهم میلادی، قرن هفدهم میلادی در تاریخ ایران به طور کلی دورۀ آرامش و توسعۀ اقتصادی بود.
۲. شاه عباس و دو جانشین وی، یعنی شاه صفی و شاه عباس دوم، به طور کلی نسبت به ارمنیان رفتار توأم با حسن نیت داشتند.
۳. خاچاطور وارتابد کِساراتسی، خلیفۀ ارمنیان جلفای نو و جانشین وی، داویت وارتابد جوقایتسی (جلفایی)، روحانیانی با تحصیلات بالا، فعال و دارای وجهه و منزلت بودند.
۴. مدرسۀ کلیسای وانک یکی از مهم ترین مراکز تعلیم و تربیت و شکوفایی کلیسا و فرهنگ ارمنی بود و استادان برجسته ای چون خاچاطور کِساراتسی، سیمئون جوقایتسی، داویت جوقایتسی، هوانس مِرکوز و دیگران در آن تدریس می کردند.
۵. کمک های مالی و معنوی بازرگانان ارمنی و روابط حسنۀ آنان با محافل حکومتی فرصت های مناسبی برای کلیسا ایجاد کرده بود.
۶. کلیسای وانک، که از نظر موقعیت جغرافیایی در جوار پایتخت ایران مستقر بود، مانند پلی واسط میان حکومت صفوی و کلیسای کل ارمنیان عمل می کرد. نقش کلیسای وانک اصفهان در ایران را می توان همانند نقش خلیفه گری ارامنۀ قسطنطنیه در زمان امپراتوری عثمانی دانست.
از ۱۶۶۰م تا تصرف اصفهان به دست افغان ها در۱۷۲۲م، جلفای نو با سه چالش عمده رو به رو بود:
نحوۀ نگرش و برخورد شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی نسبت به ارمنیان در زمینه های دینی و اقتصادی که سبب شد برخی از خانواده های بازرگانان ارمنی جلفا بخشی از فعالیت های تجاری خود را در خارج از ایران متمرکز کنند.
نفوذ پنج گروه از مبلغان مذهبی کلیسای کاتولیک در جلفای نو به نام های آگوستینین، کارملیت، گابوچین، دومینیکن و ژِزوئیت و تبلیغات گستردۀ آنان که سبب کشمکش ها و مناقشات شدید و طولانی شد. در این رویارویی سرانجام کلیسای ارمنی پیروز شد.
۳. کشمکش شدید بین کلیسای جلفا و کلیسای کل ارمنیان مستقر در اجمیادزین ارمنستان در زمان خلیفه گری سه تن از رهبران مذهبی جلفای نو، یعنی داوید جوقایتسی، استپانوس جوقایتسی و آلکساندر جوقایتسی. اجمیادزین در صدد بود تا خلیفه گری ارامنۀ جلفای نو را به بخش هایی تقسیم و در جامعه و کلیسای جلفای نو نفوذ پیدا کند. کلیسای جلفای نو نه تنها در این کشمکش های کلیسایی پیروز شد بلکه توانست در زمان جاثلیقی آلکساندر جوقایتسی و آستواتزاتور همدانتسی (همدانی)، از جاثلیقان حوزۀ دینی اجمیادزین، قلمرو خود را گسترش دهد و ارمنیان هندوستان را نیز تحت سرپستی و رهبری خود درآورد و حوزۀ خلیفه گری ایران و هندوستان را تأسیس کند.
نقش ارمنیان در شکل گیری تمدن اصفهان[۳۵]
دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی[۳۶]
در ابتدا لازم است تعریفی از تمدن ارائه شود. «واژۀ تمدن به ظاهر صورتی عربی دارد به وزن تفعل، اما این واژه معنایی که در فارسی کسب کرده است، در عربی ندارد. تمدن در برابر civilization به کار رفته که ریشۀ اصلی آن در زبان لاتین civis و civitas است، به معنی شهر. civilization به معنای زندگی استقرار یافته و سازمان یافته در واحد اجتماعی بزرگ تر (شهر) در برابر واحدهای اجتماعی کوچک تر، به عبارت ساده تر، واژه تمدن و مدنیت، در زبان فارسی به معنای زیستن در شهر یا زندگی شهرنشینانه است».[۳۷]
به عبارت دیگر، تمدن به مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ اطلاق می شود که با تکیه بر اندیشه و ارادۀ وی حاصل شده باشد.
تمدن اصفهان یا مکتب اصفهان مربوط به زمانی است که اصفهان پایتخت ایران شد. در سال یازدهم جلوس شاه عباس اول به تخت سلطنت (۱۰۰۷ق/ ۱۵۹۸م) اصفهان به منزلۀ پایتخت ایران انتخاب شد. نکته مهم آنکه فاصلۀ زمانی میان انتخاب اصفهان به منزلۀ پایتخت تا مهاجرت ارمنیان به این شهر و اسکان آنان در آن اندک است و ارمنیان در حدود سال های ۱۰۱۱ـ۱۰۱۲ ق/۱۶۰۴ ـ ۱۶۰۵م به اصفهان مهاجرت کردند که اگر دو عدد فوق را از یکدیگر تفریق کنیم بین پنج یا شش سال فاصلۀ زمانی میان آنها وجود دارد که زمان اندکی است. بنابراین، می توان گفت که پیشینۀ اسکان ارمنیان در اصفهان تقریباً برابر با زمان انتخاب شدن این شهر به منزلۀ پایتخت است.
اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که ارمنیان چه نقشی در شکل گیری تمدن اصفهان داشته اند، در ابتدا، باید به شکل گیری جلفا و نقشی که این منطقه در توسعه و تمدن اصفهان داشته اشاره کنیم.
گزارشگران اروپایی جلفای نو اصفهان را به صورت یک حومۀ باصفا و دارای خانه های زیبا، در میان باغ های سرسبز، توصیف کرده اند.
در سفرنامۀ آندره دولیه دلاند،[۳۸] آمده که بناهای جلفای نو، مانند اصفهان و اغلب آنها بسیار پاکیزه هستند. [۳۹]
ژان تونو، [۴۰] سیاح معروف فرانسوی، اظهار می دارد که شهر اصفهان حومه های بزرگی دارد که اشخاص ثروتمند در آن زندگی می کنند. بهترین و زیباترین و گران تر از همۀ حومه ها جلفاست. [۴۱]
جووانی فرانچسکو جملی کارری[۴۲] به باغ های سرسبز جلفا اشاره می کند که از دور چون جنگلی می نماید… . در اغلب کوچه ها دو رده چنار کاشته شده که در وسط آنها جوی پرآبی قرار دارد. [۴۳]
کرنلیوس دو بروین،[۴۴] نیز در سفرنامۀ خود شماری از خانه های زیبای بازرگانان ارمنی مقیم جلفا را چنین توصیف می کند: «این خانه ها دارای تالارهای زیبا، منقوش به تابلو و دارای تراس های بزرگ هستند. داخل خانه ها بسیار تمیز و کف اتاق ها مفروش به فرش های زیباست و دارای صندلی های مزین به آب طلا و نقره هستند».[۴۵]
شاردن[۴۶] تعداد خانه های جلفا را بالغ بر ۳۴۰۰ تا ۳۵۰۰ خانه ذکر می کند. «بیشتر خانه های خوب و مجلل در امتداد رودخانه ساخته شده. برخی از آنها زرنگار و چنان باشکوه و عالی است که می توان آنها را در ردیف قصرها و کاخ های سلطنتی به شمار آورد».[۴۷]
البته در قرن های بعد از صفویه نیز، جلفا زیبایی خود را حفظ کرد به گونه ای که در رسالۀ تاریخ معاصر اصفهان آمده: «جلفا از بهترین نقاط شهر است، از جهت سلامت آب و هوا و صفا و نظافت و مزین به درخت و سبزه، مشتمل بر خانه های نظیف و مغازه های جدید و کلیساهای عالی و …». [۴۸]
وجود چنین ویژگی های منحصر به فردی سبب شده که گردشگران زیادی به این شهر سفر و از آثار تاریخی و فرهنگی جلفا دیدن کنند و در بازگشت، در سفرنامه های خود دربارۀ این شهر بنویسند. همین امر سبب شد که نام جلفا و شهر اصفهان بر سر زبان ها بیفتد. از سیصد سفرنامه ای که در عصر صفوی به زبان های گوناگون نوشته شده است سفرنامه ای را نمی توان یافت که از اصفهان و جلفا یاد نکرده باشد.
در بایگانی کلیسای وانک، حدود صد فرمان از شاهان صفوی در خصوص ارمنیان وجود دارد که در شماری از آنها از ارمنیان حمایت حقوقی شده است، از جمله آنکه ارمنیان حق داشتند در جلفا کلیسا بسازند و به گفتۀ مؤلف تاریخ جلفای اصفهان در زمان صفویه ۲۴ کلیسا در جلفا وجود داشته. [۴۹]البته، در حال حاضر تنها سیزده کلیسا در جلفا موجود است. بیشتر کلیساها در نیمۀ اول قرن هفدهم میلادی ساخته شده.
هنگامی که پیترو دلاواله[۵۰] از جلفا دیدن کرد تنها ده کلیسا در جلفا وجود داشت. [۵۱]در زمان اولئاریوس[۵۲] این تعداد به دوازده کلیسا[۵۳] و در زمان تاورنیه[۵۴] به پانزده یا شانزده کلیسا رسید که دو تای آنها صومعۀ دختران بودند. [۵۵]دولیه دلاند به بیست کلیسا،[۵۶] جان فرایر[۵۷] به سیزده کلیسا،[۵۸] شاردن به سی کلیسا (اعم از کاتولیک و ارتدکس)، [۵۹] منابع کارملیتی به ۲۲ کلیسا[۶۰] و کرئلیوس دوبروین به ۲۷ تا سی کلیسا اشاره کرده اند. [۶۱]
تاریخ و زمان پیدایش کلیساها می تواند معیاری مناسب و دقیق برای رشد و رونق فرهنگی و عمرانی جلفا به حساب آید. از آمار به دست آمده می توان چنین نتیجه گرفت که از ۲۴ کلیسای ساخته شده در جلفای اصفهان، که همگی در دوران حکومت صفویه بنا شده، هفده کلیسا در محله های قدیم جلفا واقع شده. از این میان نه کلیسا در دوران حکومتشاه عباس اول، دو کلیسا در زمان حکومت شاه صفی، دو کلیسای دیگر در زمان شاه سلیمان و یک کلیسا در دوران حکومت شاه سلطان حسین ساخته شده. از هفت کلیسای واقع در محله های جدید جلفا، سه کلیسا بدون تاریخ و چهار کلیسا مربوط به دوران حکومت شاه عباس دوم است.
می توان چنین نتیجه گرفت که بیشترین توسعۀ جلفا، بر مبنای ساخت کلیسا، به ترتیب مربوط به دوران شاه عباس اول و دوم است. بنابراین، وجود کلیساهای ارمنیان از نظر جلب توجه گردشگران خارجی سبب رشد اقتصادی اصفهان شده است.
گذشته از دورنمای جلفا و وجود کلیساها ورود ارمنیان به اصفهان و اسکان آنان در این شهر بر رشد جمعیت و تحولات شهری و فرهنگی اصفهان تأثیر گذاشته است. تخمین جمعیت جلفا بر حسب زمان در منابع گوناگون متفاوت است. بنابر محاسبۀ به عمل آمده جمعیت جلفا در ابتدای تأسیس آن بین پنج تا ده هزار نفر بوده و بعد اندک اندک به ده تا پانزده هزار نفر در اواخر حکومت شاه صفی رسیده. در زمان شاه عباس دوم، جمعیت آنان بیست هزار نفر و حتی در ربع آخر قرن هفدهم میلادی سی هزار نفر تخمین زده شده است.
در میان این جمعیت، شمار بسیاری هنرمند، صنعتگر و بازرگان ارمنی وجود داشته که هریک در حرفه ای مشغول بوده و خدماتی ارزنده به فرهنگ و تمدن اصفهان ارائه کرده اند. از جملۀ آنان می توان، بنا به گفته لئون میناسیان، به استاد میناس اشاره کرد که معلم و مربی، نقاش معروف عصر صفوی، رضاعباسی، بوده و یا خاچاطور کساراتسی، که از شاگردان گوتنبرگ بوده و ماشین چاپ را با خود به اصفهان آورد.
از سوی دیگر، ارمنیان در رشد تجاری اصفهان نیز نقش بسزایی داشتند. بازرگانان ارمنی حلقه های واسطه و اصلی تجارت داخلی و خارجی ایران در عصر صفوی محسوب می شدند و با دیگر بازرگانان در امپراتوری عثمانی، هند و سرزمین های اروپایی مناسباتی دوستانه برقرار کرده بودند که حاصل آن ورود بازرگانان اروپایی به اصفهان بود. این بازرگانان در خانه های ارمنیان به طرز شاهانه ای پذیرایی می شدند که در بیشتر سفرنامه ها به ذکر جزئیات آن پرداخته شده است. به همین دلیل، شاه عباس تصمیم گرفت به منظور اجرای برنامه های گستردۀ تجاری خود و به ویژه، عرضۀ ابریشم ایران به بازارهای بین المللی از وجود خواجه های ارمنی استفاده کند و بدین منظور و برای تشویق ارمنیان، طی فرمانی (تا دو سه هزار تومان از مال دیوان به ایشان مساعدت کرد) [۶۲]و به هر یک از آنان که مایل بود کمک های نقدی و جنسی کرد تا در هند و کشورهای اروپایی به تجارت بپردازند. در بازگشت به اصفهان سرمایۀ آنها به دو میلیون لیور می رسید. به همین دلیل، شاه عباس کوشید تا با پیش گرفتن سیاست تساهل و تسامح مذهبی نسبت به ارمنیان، محیط امن و آرامی را برای آنان به وجود آورد تا بتوانند به تجارت پردازند و در بازگشت به کشور سبب افزایش نقدینگی اصفهان شوند.
بنابراین، بین حکومت صفوی و طبقۀ بازرگانان ارمنی اشتراک منافعی با نوعی پیمان پدید آمد که برای هر دو طرف مقرون به صرفه بود. دولت برای خواجه ها شرایط مساعد تجاری به وجود می آورد و آنان نیز با فعالیت های تجاری خود سود سرشاری را عاید خزانۀ شاه در اصفهان می کردند.
سؤالی که مطرح می شود این است که علل پیشرفت تجاری ارمنیان در قرن هفدهم میلادی چه بود؟ در جواب می توان به موار زیر اشاره کرد:
ـ آگاهی بازرگانان ارمنی از فنون تجارت. کتاب مجمع جهان یا اطلاعاتی جهت استفادۀ تجار، نوشتۀ گوستانت جوقایتسی، کتابی مفید برای بازرگانان تازه کار ارمنی بود. همچنین، یک مدرسۀ بازرگانی در جلفا تأسیس شد که در دوران فعالیت خود بیش از ۲۵۰ فارغ التحصیل داشت. نکتۀ جالب آنکه از روی کثرت لغات فارسی در مجموعۀ لغات تجاری جلفا می توان تأثیر تجارت ارمنیان را بر ایرانیان دریافت.
ـ قناعت پیشگی ارمنیان در طول سفرهای تجارتی. کارری در این خصوص می نویسد: «آنها به قدری قانع و مقتصدند که در سفر پول ته جیب آنها می روید».[۶۳]
ـ هم کیشی ارمنیان با اروپاییان و تسلط آنان به زبان های مختلف.
نتیجه آنکه بازرگانان معروفی در میان ارمنیان پدید آمدند که توانستند بخشی از ثروت خود را صرف ساخت کلیساها و تزیین آنها کنند. از میان بازرگانان معروف جلفا می توان به خواجه نظر و خواجه خاچیک اشاره کرد. [۶۴]
خواجه پطرس، پسر ولیجانیان، نیز همان کسی است که کلیسای بیت اللحم را در جلفا ساخت و پس از درگذشت خود مبلغ چهل هزار پول مسکوک نقد غیر از خانۀ شهری و ییلاقی و جواهرات و ظروف طلا و نقره و اثاث البیت قیمتی باقی گذاشت. [۶۵]
تاجر ارمنی دیگر، خواجه بغوس، پسر خواجه پطرس، بود. نوۀ ارشد خواجه پطرس، پطرس اسکانیان، به هندوستان مهاجرت کرد و در مدرس بازرگان معروفی شد که با کمپانی هند شرقی همکاری می کرد. او پس از مرگش هفتصد هزار روپیه به جای گذاشت و وصیت کرد که قلبش را در یک جعبه طلایی به اصفهان حمل و در کلیسای جدش در بیت اللحم دفن کنند که این خواستۀ او پس از مرگش عملی شد.
حاصل سخن آنکه رفت و آمد سیاحان اروپایی به جلفا و ترسیم تصویری مثبت از جلفا در سفرنامه های ایشان سبب رونق رفت و آمد و گردشگری به اصفهان شد. گردشگران از کلیساها دیدن می کردند و وجود کلیساها سبب افزایش سطح تمدن اصفهان هم از لحاظ مادی و هم معنوی می شد.
از سوی دیگر، مهاجرت و اسکان ارمنیان سبب رشد جمعیتی اصفهان شد و نقشی که ارمنیان در بازرگانی و تجارت قرن هفدهم میلادی داشتند سبب افزایش توان اقتصادی و تجاری اصفهان شد.
تلاش های دولتی و بین المللی برای حفظ و نگهداری بناهای تاریخی[۶۶]
شرلی آودیان[۶۷]
همان گونه که برای جهانیان آشکار است اگر به تاریخ دوران قبل از میلاد رجوع کنیم، شاهد این خواهیم بود که در طی قرون متمادی ایران و ارمنستان از مهدهای کهن تمدن در جهان بوده اند و ایران یکی از دولت های برتر در آسیا به شمار می آمده است. روابط تاریخی ایران و ارمنستان سابقه ای دیرینه دارد که نمی توان تاریخی مشخص برای آن ذکر کرد. روابط بین ایران و ارمنستان از اعماق هزاره های تاریخ شروع می شود. نام ارمنستان اولین بار در دوران سلسلۀ پادشاهی هخامنشی و در زمان سلطنت داریوش اول در سنگ نوشتۀ بیستون، به سه زبان رایج در آن دوره یاد شده است که مربوط به ۵۲۱ پ م است. بنابراین، می توان گفت که این سنگ نوشته روابط دوستانۀ دو ملت را درآن دوران ثبت کرده است، روابطی که تاکنون نیز ادامه دارد و امیدواریم تا قرن های متمادی نیز ادامه پیدا کند.
اما دربارۀ حضور ارمنیان در ایران باید گفت که این حضور در تاریخ به دوران شاه عباس صفوی (۹۹۶ ـ ۱۰۳۸ق/۱۵۸۷ـ ۱۶۲۹م) بازمی گردد، یعنی زمانی که شاه عباس صفوی تعداد کثیری از ارمنیان را ـ که در جمع آنان صنعتگران، تجار، هنرمندان، معماران، حجاران، نقاشان، روحانیان و افراد باذوق بسیاری وجود داشتند ـ از ارمنستان شرقی و غربی به ایران کوچ و در نقاط مختلف سکنا داد. قسمت اعظم این ارمنیان به پایتخت وقت صفویان، یعنی اصفهان، آورده شدند و این بنای باشکوه و مجموعۀ مذهبی ـ فرهنگی که ما امروز در آن برنامۀ خود را اجرا می کنیم گواه آن کوچ سازمان یافته است.
بدون شک، این بنای شگفت انگیز و فوق العاده با معماری منحصر به فرد و اهمیت تاریخی، فرهنگی و مذهبی خود گواه رابطۀ نزدیک، دوستانه و تاریخی ایران و ارمنستان نیز هست.
در ادامه توضیحاتی را دربارۀ پایگاه میراث جهانی کلیساهای تاریخی ایران و فعالیت های مراکز وابسته به آن ارائه می دهم. این مرکز که در ۱۳۸۴ش/ ۲۰۰۵ م از سوی سازمان دولتی میراث فرهنگی ایران برای تحقیق دربارۀ کلیساهای تاریخی ایران و مرمت، حفظ و نگهداری آنها تشکیل شد.
اولین و مهم ترین فعالیت سازمان، ثبت بناهای تاریخی ـ مذهبی کلیساهای تادئوس مقدس و استپانوس مقدس، واقع در استان آدربایجان شرقی و کلیسای دزورـ دزور، واقع در استان آذربایجان غربی، بود که امروزه با ثبت شدن در یونسکو جزو میراث جهانی محسوب می شوند. به موازات ثبت سه کلیسای تاریخی ذکر شده و اماکن مقدس وابسته و مشرف به آنها پایگاه میراث جهانی کلیساهای تاریخی ایران و مؤسسۀ معماران ارمنی طی ۱۳۹۰ ـ ۱۳۹۲ش/۲۰۱۱ ـ ۲۰۱۳م کمپینی تحقیقاتی نیز تشکیل دادند. برای شمارش بناهای تاریخی ایران و تحقیقات همه جانبه بر روی آنها، شرکت کنندگان در این تحقیقات علمی (دو مهندس معماری، تاریخ دان، شرق شناس، متخصص خط میخی، عکاس و مترجم) در زمان یاد شده به مناطق مختلف ایران سفر کردند و مناطقی از ارمنستان کهن و بیش از ۲۸۰ شهر، روستا و آبادی را، که ارمنیان به آن مناطق کوچ کرده و سکنا گزیده بودند، بررسی کردند و عکس های متعددی از بناهای معماری، حدود بیست هزار سنگ قبر و سنگ نوشته های دیگر گرفتند. این کمپین علمی در آینده نیز به فعالیت خود ادامه خواهد داد تا زمانی که تحقیقات فوق کاملاً تکمیل شود.
از تحقیقات و بررسی های صورت گرفته پیداست که بیش از ۴۵۰ کلیسا در ایران وجود داشته که در حال حاضر تنها ۱۵۰ کلیسا به جای مانده است و مابقی یا نیمه ویران هستند یا تبدیل به مسجد شده اند.
این شمارش ها باعث ایجاد این سؤال شد: «کلیساهای ویران شده گواه چه چیزی هستند؟ آیا علت ویرانی امروزه فقط به دلیل نبود ارمنیان در آن مناطق بوده است؟».
حقیقت این است که به علت مهاجرت های ارمنیان به ارمنستان، که در ۱۳۲۵ش/ ۱۹۴۶م به وقوع پیوست، در روستاهایی که تا آن زمان ارمنی نشین بودند، دیگر ارمنی ای باقی نماند و کلیساها و منازل آنان نیز، که با آجر خام بنا شده بود، استحکام کافی نداشتند و به تدریج فرسوده شده و ویران شدند. با در نظرگرفتن این مستندات تمامی تلاش ها معطوف به مرمت، بازسازی و نگهداری کلیساهایی شد که ویران نشده بودند.
برای جامۀ عمل پوشاندن به این اهداف معماران و متخصصان بناهای قدیمی و حجاران ارمنی از ارمنستان به ایران دعوت شدند تا با همکاری با متخصصان و اساتید ایرانی در ضمن رد و بدل کردن تجربیات با یکدیگر تحقیقات علمی نیز صورت گیرد. این امر سبب شد تا به نگهداری و مرمت میراث های تاریخی و فرهنگی خود امیدوارتر شویم و و عملگرایانه تر با موضوع برخورد کنیم.
روابط دوستانۀ جامعۀ ارمنی ایران و ملت ایران انکارناپذیر است و در حال حاضر و بیش از گذشته، شاهد همکاری دلسوزانۀ مسئولان محترم جمهوری اسلامی ایران هستیم که با خلوص نیت، با اختصاص بودجۀ دولتی و با در اختیار گذاشتن متخصصان مجرب در نقاط مختلف ایران کلیساها و بناهای تاریخی ارمنیان ترمیم می شوند. این رویداد پدیده ای استثنایی در خاورمیانه است که حکومت جمهوری اسلامی ایران با مروت و سخاوت تمام و با اختصاص دادن امکانات دولتی دست به کار مرمت، بازسازی، حفظ و نگهداری بناهای مذهبی ـ تاریخی مسیحیان و به خصوص، کلیساهای ارمنیان ایران است و با تلاش های همه جانبه اقدام به ثبت کلیساهای تاریخی ارمنیان در فهرست میراث جهانی یونسکو کرده. به موازات این فعالیت ها با همکاری دولت جمهوری اسلامی ایران و سازمان های میراث فرهنگی ایران، صنایع و هنرهای دستی و جهانگردی و مرکز کلیساهای تاریخی ایران کارهای تحقیقاتی در مورد بناهای تاریخی از جمله شمارش، گراف و ثبت آنها ادامه دارد و این امر در حالی صورت می گیرد که متأسفانه در کشورهای همسایۀ ما و در منطقۀ خاورمیانه همه روزه شاهد عملیات تخریبی و نابودسازی بناهای تاریخی ـ فرهنگی و مذهبی مسیحیان و ارمنیان هستیم. از این موارد می توان به تخریب و نابودی چندین هزار سنگ قبر قبرستان تاریخی جلفای قدیم در منطقۀ نخجوان جمهوری آذربایجان و تخریب هزاران کلیسای ارمنی در طی اجرای سیاست های دولت ترکیه در ارمنستان غربی اشاره کرد.
در حال حاضر، اقداماتی نیز در حال انجام است تا کلیسای وانک اصفهان نیز به منزلۀ میراثی جهانی در یونسکو ثبت شود. امیدواریم که با تلاش ها، دلسوزی و سخاوت جمهوری اسلامی ایران در آینده ای نه چندان دور، همانند سه کلیسای تاریخی ایران، شاهد ثبت این کلیسای باشکوه نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو باشیم وسرمایه گذاری های بزرگ تری نیز برای مرمت، حفظ و نگهداری این مجموعۀ شگفت انگیز و فوق العاده باشکوه صورت گیرد.
بدون شک، با این فعالیت ها روابط فرهنگی دوستانه ای که از چندین قرن پیش بین ارمنیان و ایران بوده محکم تر و استوارتر خواهد شد و از طرف دیگر، با درنظر گرفتن تلاش های همه جانبۀ دولت جمهوری اسلامی ایران در راستای شکوفایی امور جهانگردی ثبت کلیسای وانک اصفهان در فهرست میراث جهانی یونسکو سبب تقویت و افزایش جهانگردان خواهد شد و گویای این واقعیت برای جهانیان خواهد بود که جمهوری اسلامی ایران همواره حافظ فرهنگ جهانی بوده، هست و خواهد بود.
نقش جامعۀ ارمنیان اصفهان در ارتقای روابط ایران و ارمنستان[۶۸]
روبرت بگلریان[۶۹]
با در نظر داشتن عنوانی که برای این سخنرانی یا مقاله تعیین شده در ابتدا این مطلب به ذهن متبادر می شود که فارغ از تعریف مفاهیم «ارتقا» و «روابط ایران و ارمنستان» جامعۀ ارمنیان اصفهان ـ چه به منزلۀ کلیتی جمعیت شناختی و چه مفهومی جامعه شناختی ـ به انضمام نهادها، گروه ها و توان فرهنگی و اقتصادی یا صنعتی و تجاری آن چه ویژگی ها و خصوصیاتی دارد که می تواند در ارتقای روابط ایران و ارمنستان نقش آفرینی کند؟ به عبارت دیگر، چه توانمندی های بالقوه یا بالفعلی دارد که بر آن اساس ادعای نقش آفرینی کند؟ یا توان ایجاد چه زمینه هایی را برای اثرگذاری بیشتر دارد؟
از سوی دیگر، در حال حاضر روابط دو کشور به لحاظ سیاسی ـ به گواه دولتمردان، دیپلمات ها، رسانه های دو طرف و نیز بیشتر مردم ـ در سطح بسیار مطلوبی قرار دارد، گرچه همواره از امکان گسترش روابط نیز سخن گفته می شود.
دو کشور ایران و ارمنستان ـ با وجود تفاوت در ویژگی های جغرافیایی، منابع، روابط با همسایگان و قدرت های منطقه ای و خارج از منطقه، دینی و اولویت های راهبردی ـ با درک مشترک از دغدغه های هویتی، ژئوپولیتیک و سیاسی ـ اقتصادی خود به نحوی به چینش متغیرهای ارتباطی خود مبادرت ورزیده اند که عوامل و قیود ساختار منطقه ای و بین المللی نتوانسته به احترام متقابل آنها به منافع یکدیگر و همچنین، منافع مشترک و امنیت آنها خدشه ای وارد سازد چنان که گویی ارتباط آنها در سطحی بالاتر از مسائل و تحرکات منطقه ای، بین المللی و همسایگی قرار دارد که نمونه های برجستۀ آن می توان به مواردی چون ماهیت و چگونگی رابطۀ ارمنستان با روسیه و امریکا و چالش های مربوط به آن و چالش قراباغ برای ارمنستان و مسئلۀ پروندۀ هسته ای، تحریم ها و امور حقوق بشری برای ایران اشاره کرد.
هر دو کشور روابط خود را با یکدیگر، در مسائل گوناگون از جمله در موارد پیش گفته، به گونه ای پیش برده اند که با درک وضعیت و دغدغه های طرف مقابل به نوعی متمم اهداف ژئوپولیتیک یکدیگر شده اند.در حوزۀ اقتصاد، نیز تردد حدود ۴۵ هزار کامیون از ایران به ارمنستان و جمع میزان صادرات و واردات دو کشور، حدود سیصد میلیون دلار، گویای وضع موجود است.اگرچه گفته می شود رسیدن به سطح مبادلات یک میلیارد دلاری حداقلی است که باید به آن دست یابیم باید توجه داشت که چنانچه از مجموع آنها مبادلات مربوط به حامل های انرژی را کسر کنیم تا حصول به چنین ارقامی فاصلۀ بسیاری وجود دارد.
در زمینۀ مسائل فرهنگی و گردشگری، وجود چندین پرواز هفتگی از تهران به ایروان و بالعکس و همچنین سفر چندین واحد اتوبوس مسافربری به دو کشور دلالت بر گستردگی ارتباط فرهنگی ـ گردشگری میان آنها دارد که البته، ابعاد و کیفیت آن شایان بررسی عمیق تری است.از این قرائن چنین بر می آید که سطح علایق فرهنگی ـ گردشگری در دو کشور بسیار بالاتر از سطح روابط اقتصادی است، اگرچه شاید ارقام چیز دیگری بگویند. البته، فراموش نکنیم که احتمالاً بخش قابل توجهی از این سفرها مربوط ایرانیان ارمنی است.همۀ این موارد یک بار دیگر ثابت می کند که سطح روابط سیاسی یا در واقع همدلی سیاسی و روابط فرهنگی ـ گردشگری ارتقایی ملموس تر از روابط اقتصادی ـ تجاری داشته و همین امر شاهدی است بر ویژگی هایی که در آغاز مقاله، در خصوص روابط دو کشور بدان اشاره کردیم.
نکتۀ اصلی بحث ما نیز در همین جاست که وجود زمینه های فرهنگی مشترک، سابقه درک متقابل تاریخی، متغیرهای ژئوپولیتیک مؤثر و پرفشار در منطقه و وجود جامعۀ ارمنی حدود یک صد هزار نفری ایران در نضج، رشد، ارتقا و حفظ روابط میان دو کشور تأثیرگذار بوده و هست. بنابراین:
هنگامی که صحبت از نقش جامعۀ ارمنیان اصفهان می شود باید توجه داشت که این نقش تا کنون در تعامل با کل جامعۀ ایرانیان ارمنی و با بهره مندی از هم افزایی حاصل از این تعامل به ظهور رسیده است.
۲. با تأکید بر خصوصیتی که در بالا بدان اشاره کردیم حتی اگر ارمنیان اصفهان به طور بالقوه توانمندی هایی داشته باشند، دست کم در کوتاه مدت و میان مدت و در عمل باید بالفعل کردن یا عملیاتی کردن این توانمندی ها را در همکاری و رابطه با کل جامعۀ ارمنیان ایران هدف گذاری کنند.
۳. در همین دورۀ کوتاه مدت یا میان مدت، نیز نقش آفرینی این جامعه اساساً باید بیشتر متکی بر قابلیت های فرهنگی و دیپلماسی عمومی و آشناسازی هرچه بیشتر فرهنگ دو کشور به مردم یکدیگر باشد.
اگر سه بند فوق را بپذیریم، باید نتیجه گیری کنیم که حوزۀ فعالیت کنونی و آیندۀ نزدیک ارمنیان اصفهان بیشتر باید نرم افزاری باشد.
اغلب، هنگامی که از ارتقای روابط بحث می شود، بیش از هر چیز توسعۀ روابط تجاری و اقتصادی و رشد سرمایه گذاری های گوناگون، به ویژه در حوزۀ صنعت، مدنظر قرار دارد. فرض بر این است که چنانچه روابط سیاسی و دیپلماتیک دو کشور بر مبنای درستی پایه ریزی شده باشد و بین کشورها چالش های گوناگون مرزی، هویتی و ایدئولوژیک وجود نداشته باشد و یا تأثیرات سوء دیگر همسایگان و قدرت ها در روابط آنها خللی وارد نکرده باشد به مرور روابط سیاسی دو کشور تعمیق می شود و شکل نهادینه تری به خود می گیرد. بنابراین، آنچه می ماند بیشتر زیرساخت های اقتصادی ـ صنعتی مورد نیاز و پس از آن، روابط مختلف بخش های خصوصی دو کشور است که به مردم واگذار می شود. به این ترتیب، بعد ملموس تر سخت افزاری، یعنی صنعت و تجارت، بیشتر در لایه های غیردولتی می تواند عملیاتی و اجرایی شود.
اما در خصوص رابطۀ دو کشور ارمنستان و ایران ملاحظاتی چند قابل توجه است:
اول: گرچه گفتیم که ابعاد اصلی فعالیت ارمنیان نرم افزاری بوده، به نوعی دست اندرکار دیپلماسی عمومی نیز بوده اند. البته، باید خاطرنشان ساخت که دولت ها دخالت چندانی در این نوع از دیپلماسی و همچنین، شناخت متقابل افکار عمومی از یکدیگر نداشته اند بلکه خود مردم در طی سفرها، به طور غیرمستقیم، در فعال سازی دیپلماسی غیردولتی مؤثر بوده اند. البته، اینکه تا چه اندازه در این زمینه موفق بوده اند خود جای بحث دارد. در مورد دولت ها نیز شاید به این علت چندان فعال نبوده اند که دلیلی برای نگرانی نسبت به یکدیگر نداشته اند.
دوم: این روابط به نحو گسترده ای به شناخت ارمنیان دو سوی مرز از یکدیگر منجر شده. البته بیشتر، ارمنیان ایران، ارمنستان و ارمنستانی ها را شناخته اند تا ارمنستانی ها، ارمنیان ایران و دیگر ایرانیان را. بنابراین، شناخت عمومی و کلی مردم دو کشور از یکدیگر هنوز آنچنان که باید و شاید نیست.
سوم: این مراودات فرهنگی در اغلب موارد فضای اطمینان بخش و مورد اعتمادی را در حوزۀ تجارت پدید نیاورده که این کاستی به جد جای بررسی دارد.
در راستای سه نکتۀ یاد شده می توان به کم کاری ها و ناکارآمدی های رسانه ها در زمینۀ اطلاع رسانی نیز اشاره کرد، برای مثال، دیده شده که رسانه های ارمنستان در مورد وقایع اجتماعی و سیاسی ایران دست به انتشار اخبار مبتنی بر شایعات زده اند که مشخص نیست آن را از چه منبعی و با چه اعتباری کسب کرده اند. در مورد رسانه ها و خبرگزاری های ایرانی نیز باید گفت که در اغلب موارد، منابع خبری آنها در خصوص مسائل مربوط به ارمنستان یا قفقاز رسانه های روسیه یا جمهوری آذربایجان هستند تا رسانه های ارمنستان. بنابراین، پیش از تلاش برای برشمردن دقیق تر توانمندی ها باید گفت نخستین کاری که ارمنیان اصفهان می توانند انجام دهند و وجود نهاد خلیفه گری نیز به این امر یاری می رساند اطلاع رسانی بیشتر و بهتر، نه تنها در مورد وقایع و اخبار ارمنیان ایران و تاریخ آنها بلکه دربارۀ ایران و ایرانی و شناساندن آنها به ارمنیان ارمنستان است، آن هم نه فقط به دو زبان ارمنی و فارسی.
دومین طرح پیشنهادی کمک به طراحی و اجرای هفته های فرهنگ دو کشور در شهرهای یکدیگر، از جمله اصفهان و سپس، شهرهای ارمنستان است. این برنامه به منظور تأثیرگذاری باید همه ساله و بی وقفه اجرا شود.
سومین پیشنهاد طراحی نهادها و صندوق هایی به منظور تأمین بودجه برای دعوت هدفمند از آحاد مردم ارمنستان به ایران و به ویژه، اصفهان و آشنا ساختن آنان با تاریخ، فرهنگ و توانایی های اقتصادی ایران است. صنعت گردشگری ایران در حال حاضر چندان هدفمند و نتیجه گرا نیست و بیشتر این سفرها نیز، حتی می توان گفت صد در صد آن، از ایران به ارمنستان صورت می گیرد. آنچه در خصوص تأسیس صندوق یا فراهم آوردن امکانات مادی گفتیم نیز به این منظور است که انگیزه هایی برای سفر به ایران ایجاد شود. مردم ارمنستان یا توانایی مالی کافی ندارند یا انگیزه و رغبت آنان برای سفر به ایران کافی نیست.
در حوزۀ فرهنگ و آموزش، وجود کرسی زبان و ادبیات ارمنی در دانشگاه اصفهان را باید غنیمت دانست اما تاکنون نقش آن تنها در حد مبادلات محدود دانشجویی بین دو کشور بوده.صحبت از حوزه های گردشگری، فرهنگی و تا اندازه ای رسانه ای که تا به اینجا از آن سخن گفتیم، در واقع و به نوعی، صحبت دربارۀ داشته هاست، داشته هایی که یا باید آنها را گسترش داد و تقویت کرد یا باید با مدیریت نوین کارآمدتر ساخت.
در حوزۀ اقتصاد، در شرایط کنونی، به جز تلاش هایی محدود فعالیت چشمگیری دیده نمی شود و از هم وطنان اصفهانی ای که با ارمنستان کار می کنند هیچ نشانه یا انعکاسی در خود جامعۀ ارمنیان دیده نمی شود.
اساساً، حضور اقتصادی ارمنیان در اصفهان بنابر سنت چند دهۀ اخیر و در واقع، قرن بیستم در حوزۀ خدمات کسب وکارهای جزئی، حرفه و فن، خویش فرمایی و صنفی بوده. شمار محدودی نیز به منزلۀ کارمند دولت و اندکی بیش از آن به منزلۀ کارمند بخش خصوصی مشغول به کار بوده اند.
به طور کلی، یکی از ضعف های تاریخی ارمنیان اصفهان، به خصوص در دورۀ معاصر، ناتوانی در تجمیع منابع انسانی و مالی برای بنیان گذاری و توسعۀ شرکت های گوناگون تجاری، صنعتی و خدماتی بوده که همین امر به مرور به تضعیف بیشتر بنیان های اقتصادی جامعه انجامیده است (بحث دربارۀ آسیب شناسی این موضوع و ریشه های آن مجالی دیگر می طلبد).گرچه دوری اصفهان از مرز ارمنستان محدودیت هایی نسبی در امر تجارت ایجاد کرده فقدان شرکت های بازرگانی و توان مالی اندک بر این محدودیت دامن زده است. بیشتر سرمایه گذاری های ایران در ارمنستان نیز در حوزۀ زیرساخت هایی چون انرژی بوده که اگرچه برای ارمنستان مفید و مؤثر بوده در زمینۀ مشارکت بخش خصوصی استان اصفهان و ارمنیان آن در ارمنستان گشایشی حاصل نکرده.نداشتن ارتباط سازمان یافتۀ سرمایه گذاران بالقوۀ ارمنی در اصفهان با هم تایان تهرانی خود هم سبب عدم ارتقای این سرمایه گذاران شده و هم در عدم حضور آنان در ارمنستان مؤثر بوده است.
تمامی مواردی که از آنها سخن رفت جای تأمل دارد اما حتی اگر تمایلی برای فعال سازی این حوزه ها وجود داشته باشد، ظاهراً پیش نیازهایی هست که باید آنها را در نظر گرفت:
برخی از این پیش نیازها جز اینکه احیاناً نیازمند قراردادها، توافق نامه ها و تفاهم نامه هایی هستند احتمالاً نیاز به مقررات نوینی نیز در مبانی حقوقی ـ نهادی دارند و یا باید قوانین و مقررات موجودی را که به فعال سازی حوزه های موردنظر یاری می رسانند شفاف سازی و سپس، در این زمینه اطلاع رسانی کافی کرد. به هر روی، این مقوله در زمرۀ مسائل مربوط به محیط کسب و کار و متغیری برون زاست که شاید بدون آن سیاست ها، برنامه ها و طرح های گوناگون به سرانجامی مطلوب نرسند.
مواردی وجود دارد که به طور قطع نیازمند مشارکت گسترده تری است و جامعۀ ارمنیان اصفهان به تنهایی توان اقدام به آن را ندارد.
در کنار این موارد نهادهای موجود ارمنی در اصفهان نیز باید سطح بهره وری و کارآمدی خود را ارتقا دهند، سطح مشارکت اجتماعی را بالاتر برند، میزان رضایت مندی آحاد جامعه را افزایش دهند و رسالت و چشم اندازهای سازمانی و همچنین، فن آوری های سازمانی خود را توسعه دهند. در غیر این صورت، در ایجاد هم افزایی و عملیاتی کردن طرح های گوناگون از جمله طرح های تجاری و اقتصادی موفق نخواهند بود.اعضای جامعۀ ارمنی باید این آمادگی را داشته باشند که از دانش و تجربیات همۀ همشهریان و هم وطنان خود بهره گیرند و در قید آن نباشند که در انجام امور تنها از اعضای جامعۀ ارمنی استفاده کنند.اگر نکات دوم تا چهارم مقبول افتد، بنابراین نباید از توان ایرانیان ارمنی و نیز دیگر ایرانیانی که در خارج از کشور به سر می برند و بسیاری از آنان علائقی جدی و عمیق و احساسی صمیمانه به ایران و ارمنستان دارند غافل شد این حوزه ای است نیازمند مطالعه، شناسایی و قابلیت افزایی، حوزه ای که شاید چنان ارتباطات و همکاری هایی بیافریند که با وجود فن آوری های کنونی بتوان آن را تبدیل به نهاد جامعه و کشوری مجازی ساخت و از قبل آن به نتایج ملموس رسید.
در پایان، لازم می دانم تأکید کنم که در دنیای کنونی تنها بررسی و شناسایی مزیت های موجود کافی نیست . بلکه، باید، با در پیش گرفتن رویکردی راهبردی، دست به خلق مزیت هایی نوین زد و آن را به عرصۀ عمل آورد چراکه در دنیای پرتحول کنونی، دنیایی که رقابت ها و چالش ها یکی پس از دیگری بروز می کنند و ارتباطات و فناوری عمر دانش ها، محصولات و سازمان ها را کوتاه کرده مزیت ها نیز ابدی نیستند و عمری کوتاه دارند.
در دنیایی که تنها تغییرپذیری است که تغییر نمی کند این امکان وجود دارد که، با وجود تهدیدها و نقاط ضعف، قوت ها و فرصت ها را شناخت یا آنها را آفرید و اجرایی کرد اما این کار بدون گسترش توانمندی های ذهنی، علمی و عاطفی خود در کنار بسط فرایندهای سیاسی و دیپلماتیک میسر نخواهد بود.
نقش اصفهان به عنوان خواهرخواندۀ ایروان در روابط ایران و ارمنستان[۷۰]
محمد رئیسی[۷۱]
بنام خداوند جان و خرد
جناب آقای آبراهامیان، نخستوزیر محترم جمهوری ارمنستان؛ وزرای محترم؛ همکاران و همراهان ارجمند شورای محترم خلیفهگری اصفهان؛ و حضار محترم با درود فراوان مایلم خرسندی خود را از حضور در این مراسم باشکوه که به مناسبت سیصد و پنجاهمین سال احداث کلیسای وانک برگزار میشود ابراز نمایم. از همۀ شما عزیزانی که برای ارج نهادن به این مکان مقدس و محترم تشریف آوردهاید سپاسگزاری میکنم و به شما خیر مقدم عرض مینمایم.
همان گونه که مطلع هستید فرمان شاه عباس اول، در شعبان المعظم ۱۰۲۳ هجری قمری، برای ساختن این کلیسا صادر شد و بنای این مکان ارزشمند در زمان شاه عباس دوم در سال ۱۰۷۴ هجری قمری (۱۶۵۵ـ۱۶۶۴م) به پایان رسید. کلیسای بزرگ و تاریخی وانک از مهمترین کلیساهای ایران است و از نظر طلاکاری سقف، سطح درونی گنبد، نقاشیها و تزیینات یکی از زیباترین کلیساهای اصفهان و ایران محسوب می شود. امروزه در این کلیسای باشکوه آثار پرارزشی از سراسر ایران و جهان گردآوری شده است که آن را به صورت موزۀ نمونهای درآورده است.
با مروری بر تاریخ ایران باستان در زمان هخامنشیان میبینیم که ارمنیان جایگاه ویژهای از مادها و پارسها به خود اختصاص داده بودند و خدمات شایانی نمودهاند که در تاریخ ثبت است و اکنون نیز مسلمانان با هم وطنان ارمنی تعامل و همکاری بسیار خوب و ارزندهای دارند. به نظر من ریشۀ همکاریها، همدلیها و روابط حسنه را بایستی در تعامل، یکپارچگی، مشترکات فرهنگی و نزدیکی مسلمانان و مسیحیان در جمهوری اسلامی ایران جستجو نمود. صلح و دوستی و همزیستی در فضای آکنده از مهر و محبت جزو تعالیم اولیۀ ادیان الهی است. آوردن ۲۵ بار نام حضرت عیسی علیه السلام در قرآن مجید نشان دهندۀ توجه به عمق مهر و محبت و تاکید بر تعامل بین پیروان ادیان الهی مختلف است.
احیا و مرمت و حفظ آثار فرهنگی، تاریخی و دینی ارمنیان ایران از جمله کلیسای وانک بعد از انقلاب اسلامی یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب محسوب میشود و در نتیجه تلاشهای جمهوری اسلامی ایران برخی از این آثار در فهرست یونسکو قرار گرفتهاند.امروزه، تعامل بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری ارمنستان باید الگویی از همزیستی مسالمت آمیز برای سایر کشورها باشد. اکنون در شهر اصفهان، به عنوان خواهرخواندۀ شهر ایروان، گرد آمدهایم، جایی که سمبل نزدیکیهای فرهنگی و ارتباط تنگاتنگ تاریخی بین دو ملت است. جلفای اصفهان مکانی شناخته شده در بین ایرانیان و کلیسای وانک نگین و سمبل حضور ارمنیان در ایران و اصفهان و یکی از اماکن ارزشمند و مورد احترام این شهر است.
از این فرصت استفاده میکنم و به مسئولان محترم شهرهای اصفهان و ایروان که در این جلسه حضور دارند توصیه میکنم از این فضای مناسب موجود استفاده نموده و بر اساس قرارداد خواهرخواندگی فی مابین، ارتباطات دو شهر در زمینههای مختلف را گسترش دهند. به نوبۀ خود آمادگی وزارت امور خارجه و نیز سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایروان را برای هرگونه همکاری جهت نیل به این هدف اعلام میکنم.
در خاتمه ضمن تقدیر و تشکر از حضورتان در این محفل باعظمت لازم میدانم از نقش هموطنان ارمنی در بنیان مدنیت شهر اصفهان و همچنین از تلاشهای مجدانه آنان در زمینههای علمی، فرهنگی، هنری، پژوهشی و فنی که در پیشرفت، تعالی و سربلندی کشور عزیزمان نقش بسزایی داشتهاند تقدیر نمایم.
پینوشتها:
۱-متن کامل سخنان آقایان نوئل میناسیان و حجت الاسلام دکتر ارزانی و سایر سخنرانان همایش در ادامۀ این بخش ارائه شده است.
۲-متن سخنان آقای نوئل میناسیان، در افتتاحیۀ همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۳-رئیس شورای خلیفه گری ارامنۀ اصفهان.
۴-متن سخنرانی دکتر حجت الحق ارزانی، در همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۵-رئیس دبیرخانۀ ادیان توحیدی.
۶-متن سخنرانی آقای داویت گورجینیان، در همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۷-زبان شناس، استاد مدرسۀ عالی دینی گِورگیان و دانشگاه بریوسف.
۸-وارتابِد مقامی روحانی در کلیسای ارمنی است که بالاتر از کشیش و پایین تر از اسقف است.
۹-داویت آرمنیوس فیلسوف و دانشمند ارمنی در قرن پنجم و ششم میلادی.
۱۰-شهر لووف مرکز استان لووف از استان های غربی اوکراین است. این شهر درسده های گذشته جزو خاک لهستان بود و ارمنیان از قرن سیزدهم میلادی در این شهر سکونت داشته اند.
۱۱-ملوک قراباغ خاندان های حکومت گرای ارمنی بودند که با فرمان شاه ایران به طور موروثی به حکومت ولایات قراباغ منصوب می شدند.
israel ori12-
فعال سیاسی و از پیشگامان تلاش برای آزادسازی ارمنستان .
۱۳-آیین نیایش کلیسای ارمنی.
۱۴-متن سخنرانی خانم آنی بابایان، در همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۱۵-کارشناس هنرهای تجسمی و مرمت نقاشی های دیواری.
bolus Armenius16-
calle de nuovo zulfa17-
Puente armeni18-
۱۹-متن سخنرانی گئورک دِر وارطانیان، در همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۲۰-خط شناس در مرکز و کتابخانۀ نسخه های خطی مسروپ ماشتوتس ایروان.
۲۱-ماتناداران خزانۀ کتاب های خطی و اسناد دست نوشت در ایروان است که به نام مسروپ ماشتوتس، پدیدآورندۀ الفبای ارمنی، نام گذاری شده است.
۲۲- یادداشت و شرح و توضیحات نسخه بردار در پایان کتاب که معمولاً مشتمل بر تاریخ و محل نگارش، نام نسخه بردار و دیگر اطلاعات است. ۲۳-مجتمع دینی فرهنگی ارمنیان کاتولیک در جزیرۀ سن لازار ونیز که به نام بنیان گذار آن، مخیتار سباستاتسی، معروف است.
۲۴-وانک یا مجتمع کلیسایی زمّاردر سی کیلومتری شمال شرق بیروت بر فراز جبل لبنان واقع و مرکز دینی و بطریق نشین (پاتریارک) ارمنیان کاتولیک است. این مجتمع دارای کلیسا، عبادتگاه، مدرسه، موزه و کتابخانه است.
۲۵-کتاب نیایش ها و آیین های کلیسایی. ـ م
۲۶-تأسیس ۵۶۲۱م. این مرکز دینی در قرن های سیزدهم و چهاردهم میلادی فعال بوده است.
۲۷-آستواتزاتور به معنای خداداد است. ـ م
۲۸-متن سخنرانی آقای وازگن غوکاسیان در همابش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۲۹-ارمنی شناس و شرق شناس.
۳۰-به زبان ارمنی جوقا.
Goghtan31-
John Cartwright32-
Jean Chardin 33-
John Fryer34-
۳۵-متن سخنرانی دکتر شکوه السادات اعرابی هاشمی، در همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۳۶-عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد نجف آباد.
۳۷-عبدالحسین آذرنگ، مبانی تاریخ تمدن (تهران:۱۳۹۰)، ص۱۰.
André Daulier Deslandes38-
۳۹-آندره دولیه دلاند، زیبایی های ایران، ترجمۀ محسن صبا(تهران: انجمن دوستداران کتاب،۷۴۳۱)، ص۷۶.
Jean Thevenot40-
Jean Thevenot,The Travels of Mosieur de Thevenot into the Levant(london:s.n.,1687), p.79.41-
Giovanni Francesco Gemelli Careri42-
۴۳-جووانی فرانچسکو جملی کارری، سفرنامه کارری، ترجمۀ دکتر عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ ( تبریز: اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی۱۳۴۸)، ص۹۹.
Cornelius de Bruyn44-
Cornelius de Bruyn,The travels of Cornelius de Bruyn(London:s.n., 1737), p. 324.45-
Jean Chardin46-
۴۷-ژان شاردن، سفرنامۀ شاردن، ترجمۀ اقبال یغمایی (تهران: طوس، ۱۳۷۲)، ج۲، ص۱۵۶۹.
۴۸-حیدر علی ندیم الملک اصفهانی، «تاریخ مختصر اصفهان»، به کوشش ایرج افشار، فرهنگ ایران زمین ،ش ۱۲، ص۱۵.
۴۹-هارتون درهوهانیان، تاریخ جلفای اصفهان، ترجمه لئون گ. میناسیان و موسوی فریدنی (اصفهان: زنده رود با مشارکت نقش خورشید، ۱۳۷۹)، ص۱۵۴.
Pietro Della Valle50-
جهانگرد ایتالیایی که در ۱۶۱۷م به ایران سفر کرد.
۵۱-پیترو دلاواله، سفرنامۀ پیترو دلاواله، ترجمۀ شعاع الدین شفا (تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰)، ص ۴۴۲.
Adam Olearius52-
پژوهشگر، ریاضی دان، جغرافی دان و کتابدار آلمانی و همچنین دبیر دوک هولشتاین، سفیر فریدریک سوم در دربار شاه ایران ـ شاه صفی ـ بود. او پیرامون دیدههای خود از سفر به ایران دو کتاب نگاشتهاست. همچنین، نخستین ترجمۀ آلمانی بوستان و گلستان سعدی به دست او در ۱۶۵۴م منتشر شد.
۵۳-آدام الئاریوس، سفرنامه آدام الئاریوس، ترجمه حسین کردبچه (تهران:نشر کتاب برای همه، ۱۳۶۹)، ج۲، ص ۶۱۴.
Jean Baptiste Tavernier54-
جهانگرد و بازرگان معروف فرانسوی که در عصر صفوی بارها به ایران و مشرق زمین سفر کرد. سفرنامۀ او در شرح وقایع دورۀ صفویه و وقایع دربار صفوی دارای اهمیت بسیار است.
۵۵-ژان باپتیست تاورنیه، سفرنامۀ تاورنیه، ترجمۀ ابوتراب نوری (اصفهان: کتاب فروشی تأیید، ۱۳۳۶)، ص ۴۰۸.
۵۶-دلاند، همان، ص۷۴ و ۸۴.
John fryer57-
58-John fryer, A new account of East-India and Persia: in 8 letters being 9 years travels, begun 1672 and finished 1681(s.l.:s.n., 1967), p. ۲۰۱.
۵۹-شاردن، همان، ص۱۵۶۷.
60- A chronicle of the Carmelites in Persia and the Papal mission of the XVIIth and XVIIIth centuries.(London: Eyre & Spottiswoode, 1939), vol. 1, p.۵۸- ۶۴۴.
Cornelius de Bruyn, ibid. , p. 207. 61-
۶۲-اسکندربیک ترکمان،تاریخ عالم آرای عباسی،به کوشش ایرج افشار (تهران: امیر کبیر؛ اصفهان: تأیید،۱۳۵۰)، ص۶۶۷.
۶۳-کارری، همان، ص۱۰۰.
۶۴-دلاواله، همان، ص ۴۴۲.
۶۵-تاورنیه، همان، ص ۴۰۷.
۶۶-متن سخنرانی خانم شرلی آودیان، در همایش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۶۷-مهندس معمار، رئیس پایگاه کلیساهای ایران و سرپرست موزۀ آرداک مانوکیان.
۶۸- متن سخنرانی آقای روبرت بگلریان در همابش کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۶۹-نمایندۀ ارمنیان اصفهان و جنوب کشور در مجلس شورای اسلامی.
۷۰-متن سخنان آقای محمد رئیسی در اختتامیۀ همابش «کلیسای وانک، نماد همزیستی مسالمت آمیز ادیان توحیدی»، که در ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش، در سالن اجتماعات باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات اصفهان برگزار شد.
۷۱-سفیر جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان.