عابد تقوی[1] حکومت صفوی، به منزلۀ نخستین حکومت و دولت ملی ـ مذهبی پس از اسلام در ایران، از مؤلفه های اصلی هویت ملی بهره مند بوده است. از جملۀ این مؤلفه ها، دارا بودن نهاد اقتصاد ملی در دو مقیاس تجارت داخلی و خارجی است. در این میان، پویایی اجتماعی ارمنیان به منزلۀ یکی از اقلیت های دینی و قومی در حوزۀ تجارت خارجی زمینۀ مناسبی را برای رشد و توسعۀ بخش های اقتصادی به همراه داشته است. این مهم با ایجاد و توسعۀ شهرهای سیاست گذاری نظیر اصفهان، کرمان و کاشان در مناطق مرکزی از یک سو و نیز فعال سازی بنادر شمالی و جنوبی ایران مانند فرح آباد، ساری و بندرعباس(گمبرون) از سویی دیگر محقق گردید. در این مقاله سعی شده با بهره گیری از منابع مکتوب و رویکرد تحلیل تاریخی، به نقش ارمنیان در تکوین هویت ملی ایران عصر صفوی و جایگاه آنها در توسعۀ سیاسی و اقتصادی شهرهای این دوره پرداخته شود. مقدمه در حوزۀ مطالعات علوم اجتماعی، مؤلفه های اصلی هویت ملی هر کشوری به فراخور آگاهی جمعی و احساس تعلق و وفاداری ملت به مؤلفه های خاص آن کشور متفاوت است. دین، زبان، تاریخ، فرهنگ، نژاد، سرزمین مشترک و نیز نظام سیاسی و اقتصادی مستقل از جمله مؤلفه های شکل گیری هویت ملی هر کشوری به حساب می آیند.[2] ایران نیز به منزلۀ سرزمینی متمدن و سرنوشت ساز در تحولات تاریخی قرون متمادی کشوری با شاخص های هویت ملی به شمار می رود. در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین باستانی، پادشاهی ساسانیان در ایران باستان و حکومت صفوی در دوران اسلامی نمونه های بارز تکوین هویت ملی شمرده می شوند. عصر صفوی، به منزلۀ نخستین دولت ملی پس از اسلام در ایران، نماد تکوین هویت ملی پس از فروپاشی ساسانیان در ایران محسوب می شود. صفویان با ارائۀ الگوی دولت ملی بر پایۀ مذهب شیعه و با تمرکز حکومت مرکزی در صدد احیای ایرانی یکپارچه و مستقل از نیروهای خارجی برآمدند.[3] اکثر محققان بر این باورند که این حکومت اولین حکومت اسلامی ـ ایرانی بوده که توانسته تمامی شرایط لازم را برای ظهور و بروز نظام سیاسی یکپارچه، بر پایۀ اصول هویت ملی، به وجود آورد. به عبارت دیگر، دستگاه سیاسی ـ اداری صفویان با داشتن مؤلفه های اصلی هویت ملی، که عبارت اند از جغرافیای سرزمینی تحت تصرف ملت، نظام سیاسی و حکومت مشروع ملی، مذهب شیعه، فرهنگ و پیشینۀ تاریخی مشترک، زبان فارسی، نژاد و ملیت خاص و همچنین نهاد اقتصاد ملی، توانست بسترهای لازم را برای حکومتی مقتدر و مؤثر در عرصۀ بین المللی فراهم آورد.[4] هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی نقش نهاد اقتصاد ملی به منزلۀ یکی از عناصر تشکیل دهندۀ هویت ملی ایران عصر صفوی در تحولات اقتصادی این دوره است. روش مورد مطالعه رویکرد تحلیل تاریخی به مؤلفۀ اقتصاد ملی و تأثیر آن در فرایند توسعۀ تجارت در دو بخش داخلی و خارجی با تأکید بر نقش اقلیت دینی ارمنی است. به عبارت دیگر، در این مقاله سعی شده، با استفاده از روش های اسنادی و کتابخانه ای، نقش ارمنیان در چگونگی شکل گیری هویت ملی صفویان، که در نهاد اقتصاد ملی تبلور یافته، بررسی شود. نگارنده با مطالعۀ موردی برخی شهرهای عملکردی این دوره در پی دستیابی به نوع مناسبات تجاری شکل گرفته و بازتاب آن بر فضای کسب وکار بوده است. استفاده از منابع مکتوب دستِ اول، نظیرکتب تاریخی، سفرنامه ها و اسناد تاریخی عصر صفوی، به همراه بهره گیری از مطالعات صفوی پژوهان معاصر از دیگر ابزارهای مورد استفاده در گردآوری و تحلیل داده های این تحقیق به شمار می آید. ساختار اقتصادی جامعۀ عصر صفوی به طور کلی، ساختار اقتصادی جامعۀ عصر صفوی به سه بخش اقتصاد شهری، اقتصاد روستایی (دهقانی) و اقتصاد شبانکاره ای(بیابانگردی) تقسیم می شود و سه بخش صنعت، اصناف و بازاریان و بازرگانی داخلی و خارجی بدنۀ اصلی اقتصاد شهری را تشکیل می دهد. در بخش صنعت و توسعۀ کمی و کیفی آن، تلاش شاهان صفوی صرف ایجاد کارگاه های بافندگی(بیوتات سلطنتی) در شهرهای اقتصادی ایران همچون اصفهان، کاشان، یزد، کرمان و همچنین اتصال شبکه های اقتصادی به یکدیگر می شد. در این میان، سهم صنعت فرش و منسوجات بیش از دیگر بخش ها بود زیرا حجم قابل ملاحظه ای از سود اقتصادی عاید دربار از طریق صادرات فرش های ابریشمی به اروپا حاصل می شد. بنابراین، بدیهی است که توجه سیاست گذاران صفوی و در رأس آن، شاه عباس اول به تقویت زیرساخت های سخت افزاری، در حوزۀ صنایع درآمدزا، سوق داده شود؛ برای مثال، در اصفهان قرن یازدهم هجری، از 33 صنف اصلی هشت صنف به طور فعال، با صنف پارچه بافان همکاری می کردند.[5] تاورنیه نیز در نوشته های خود از بیوتات سلطنتی شاه در حد فاصل کاخ چهل ستون و میدان نقش جهان اصفهان گزارش می دهد: ((… در آنجا حیاط بزرگی مخصوص بیوتات هست که در یک سمت آن دستگاه قالی بافی از ابریشم و زر و پارچه های زری، که برای مصارف شاه بافته می شود، دایر شده است)).[6] ذکر این نکته ضروری است که سیاست تقویت بخشیدن به صنایع نواحی مرکزی ایران را باید نتیجۀ انتقال زمام امور سیاسی از دست فئودال های چادرنشین ترک به دست مأموران عالی قلمداد کرد. این تدبیر در اندک زمانی منجر به حذف نیروهای ترک در امور تجاری و بازرگانی شد.[7] از سویی دیگر، در زیر مجموعۀ اقتصاد شهری، اصناف و بازاریان نقشی ویژه در تحولات سیاسی و اقتصادی داشتند، زیرا نیازهای اساسی و ضروری بخش کثیری از جامعه به دست پیشه وران و اصناف تأمین می شد[8] و در بخش بازرگانی نیز، با دو زیرشاخۀ داخلی و خارجی، سهم ایرانیان و یهودیان به منزلۀ گردانندگان اصلی بازرگانی داخلی و اقلیت دینی ارمنی در برقراری مناسبات بازرگانی خارجی غیر قابل انکار است.[9] در حوزۀ اقتصاد روستایی نیز، با توجه به نقش اصلی کشاورزی و زراعت، اخذ عوارض و اجارۀ انواع زمین ها از منابع اصلی درآمدهای دولت به شمار می آمدند. این درحالی است که با گذشت زمان و با تصویب معافیت های مالیاتی برای زمین های خاصه، دولتی، مالکانه و موقوفی، زمینۀ فساد اداری و اقتصادی برای دربار و طبقات بالادستی دولت فراهم شد.[10] این مهم پیامد ایجاد ساختار مالی و قضایی انحصارگرایانه و تحمیل فشار مضاعف به جامعۀ فرودست کشاورز بود.[11] تنها استثناء مربوط به دورۀ زمامداری شاه عباس اول است که تولید ابریشم در مناطق شمال و شمال غرب ایران به منزلۀ کالایی راهبردی و پردرآمد برای دولت، سبب شد تا زمین های خاصه و دولتی منحصر به کشت یکپارچۀ ابریشم شود. شاه عباس، با پرداخت ضرر و زیان و خرید ضمنی در زمان جمع آوری محصول، انگیزۀ فراوانی به کشاورزان برای تولید بهتر و باکیفیت تر محصولات می داد. این رویکرد در دیگر اقلام مهم نظیر پسته، تیماج، روناس، ساغری، تریاک و… نیز در ایران پیگیری شد. اقتصاد شبانکاره ای یا عشایری نیز سومین شاخۀ اقتصاد عصر صفوی را تشکیل می داد که در آن بیشتر درآمدها به فرآوری محصولات دامداری و دامپروری معطوف بود.[12] صفویان، که در ابتدا با پشتیبانی بعضی قبایل و عشایر به حکومت رسیده بودند، پس از مدتی حامی اصلی اقتصاد شبانکاره ای و عشایری شدند.[13] خرید و فروش شتر، گوسفند، پشم، گوشت و سایر محصولات دامی مهم ترین کالاهای عشایری در مبادلات محسوب می شدند؛ برای مثال، می توان به صادرات شتر به ارمنستان و آناتولی(ترکیه امروزی) و گوسفند نژاد ایرانی به استانبول و ادرنه اشاره کرد.[14] حال با شناختی کلی نسبت به فضای تجاری حاکم بر اقتصاد صفویان می توان چنین استنباط کرد که در دورۀ صفویه، نهاد اقتصاد ملی، در تعامل سازنده با طیفی وسیع از جامعه، منجر به تحکیم روابط درون گروهی میان دولت و ملت شده است. در کنار این مؤلفه، تداوم نهادهای مدنی کهن و تثبیت مذهب شیعۀ دوازده امامی به منزلۀ مذهب رسمی کشور نقشی سازنده در یکپارچگی ملی داشته. از نقش اقلیت های دینی مسیحی، یهودی و زرتشتی و جایگاه ویژۀ آنان در مناسبات سیاسی و فرهنگی نیز نمی توان صرف نظر کرد اما در این میان ارمنیان نقشی عمده در شکل گیری و تعمیق روابط تجاری میان دولت صفوی با دول غربی ایفا کرده اند.[15] نقش ارمنیان در تحول ساختار اداری و اقتصادی عصر صفوی در دهۀ نخست حاکمیت صفویان، به سرکردگی شاه اسماعیل اول و علی رغم عقب افتادگی ایران در رقابت های تجاری با دولت عثمانی، جغرافیای سیاسی ایران سیمایی از همگرایی و یکپارچگی سرزمینی و تثبیت حکومت و بسط سرزمینی داشت.[16] این در حالی بود که در آن سوتر دولت عثمانی با بهره گیری از توان ارمنیان و بازرگانان ونیزی در تجارت، شهرهای بورسه و ادرنه را به مهم ترین مراکز تولید ابریشم تبدیل کرده بود. نخستین حضور ارمنیان در دربار پادشاهان صفوی مربوط به دورۀ زمامداری شاه طهماسب اول است. وی طی چهار لشکرکشی به مناطق قفقاز و شمال غرب، بین 947 ـ 961ق، تعداد بیشماری از ارمنیان، گرجیان و چرکس ها را به اسارت گرفت.[17] در این دوره، با آگاهی کافی ارمنیان از شرایط جغرافیایی و شهرهای ایران و نیز با انباشت نقدینگی در خرید و فروش آسان و با وجود امنیت راه های تجاری، فعالیت های تجاری رشدی قابل توجه داشت که برای مثال، می توان به حجم بالای مبادلات پایاپای پارچه و ابریشم میان ونیزیان و ارمنیان در حلب سوریه اشاره کرد. این مسئله موجب عقب راندن رقیب اصلی صفویان؛ یعنی، انگلیسی ها شد.[18] در ابتدا، ارمنیان و دیگر اسرا به منزلۀ غلامان شاه در دربار مشغول به کار شدند اما طولی نکشید که شاه عباس اول توانست با سرکوب قزلباش ها و عزل آنها از بخش های نظامی و اداری کشور نیروی سومی را با کمک ارمنیان و گرجیان تشکیل دهد. نیروی سوم دربار، که به غلامان خاصۀ شریفه مشهور بودند، بعدها به بالاترین مقامات کشوری و لشکری دست یافتند[19] به طوری که برخی از آنها در ارتش دائمی چهل هزار نفری یا در بخش هایی از بیوتات سلطنتی مشغول به کار شدند.[20] هدف شاه عباس اول از جایگزینی این نیروها ایجاد دگرگونی اساسی در سازمان اداری صفویان و استفادۀ بهینه از توانمندی های ارمنیان در توسعۀ بخش های تجاری و اقتصادی بود. از آنجایی که جامعۀ عصر صفوی، خصوصاً، در دورۀ زمامداری شاه عباس اول، از نظامی بر پایۀ شایسته سالاری برخوردار بود و از هرگونه اشرافی گری پرهیز داشت و انتصاب افراد متعهد و متخصص بر اساس ارزش و شایستگی فردی صورت می گرفت نه بر اساس اصل و نسب، سطح کمی و کیفی تعاملات میان دولت و ملت ارتقا یافت. سیاست گذاری های کلان شاهان صفوی، خصوصاً، شاه عباس اول، منجر به تحولات بنیادی در بخش های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شد. شاه عباس اول با سلطۀ همه جانبه بر بخش های مختلف اقتصادی و به خدمت گرفتن تمامی نیروهای تولیدی و اداری ساختاری نوین را در کنترل حکومت به وجود آورد[21] از جملۀ این تدابیر ملی می توان به کوچ اجباری ارمنیان و دیگر اقلیت های دینی از نواحی قفقاز و شمال غرب ایران، در 1025ق، به تختگاه صفویان، اصفهان، اشاره کرد. علاوه براین، 24,000 خانوار ارمنی نیز در مناطق شمالی ایران، در ایالات مازندران و گیلان، استقرار یافتند که از این تعداد تنها پنج تا شش هزار خانوار به دلیل بدی آب و هوا باقی ماندند.[22] دلایل اصلی این اقدام عبارت بودند از: الف) استفادۀ بهینه از ظرفیت های ذاتی و خلاق ارمنیان در فعالیت های عمرانی و اقتصادی ب) جلوگیری از ایجاد گروه های قومی و مذهبی به منظور توطئه و کودتا علیه دولت مرکزی ج) اجرای سیاست (( زمین سوخته)) برای مقابله با ترکان عثمانی همان طور که در بالا اشاره کردیم ارمنیان به دلیل هوش و استعداد خارق العاده در حوزۀ تجارت و بازرگانی، توانستند با جلب رضایت شاه عباس ادارۀ بخش های وسیعی از تجارت داخلی و خارجی صفویان را برعهده گیرند. علاوه بر این، خستگی ناپذیری در سفرهای تجاری، قناعت در معاش و سیاست های باز اقتصادی حکومت صفوی منجر به رشد ارمنیان در حوزۀ بازرگانی خارجی شد.[23] آنها پس از مدتی، با نفوذ در دستگاه اجرایی، مسئولیت حمل و نقل و بازاریابی مهم ترین کالای صادراتی ایران، ابریشم، را در دست گرفتند چرا که پیوندهای زبانی و مذهبی آنان با کشورهای اروپایی زمینه های مشترک روابط تجاری را مهیا می ساخت.[24] تساهل شاه نسبت به آزادی های مذهبی و اجتماعی اقلیت های ارمنی، گرجی و زرتشتی، از طریق ساخت شهرک های مخصوص آنها و بنا کردن کلیساها و معابد در عرصۀ داخلی و تعمیق در روابط سیاسی و اقتصادی با اروپا به منظور حذف رقیب تجاری (دولت عثمانی) نشان از فعالیت های گستردۀ شاه در عرصه بین المللی دارد؛ برای مثال، می توان به حمایت های شاه در ساخت کلیسای سن ژوزف در 1013 ـ1014ق و تفویض حق نمایندگی به یک ارمنی به منزلۀ کلانتر یا شهردار در بین جامعۀ ارمنی اشاره کرد.[25] این رویه در دورۀ زمامداری شاه صفی و شاه عباس دوم نیز پیگیری شد به طوری که در یکی از اسناد مربوط به این دوره از عدم ایجاد مزاحمت برای مسیحیان ارمنی، وجود آزادی های مذهبی و آزادی عمل در برپایی تشریفات و مراسم دینی یاد شده است.[26] علاوه براین، در اصفهان نیز محله ای به نام جلفا، در زمان شاه عباس اول، احداث شد که محل اسکان ارمنیان مهاجر بود. بافت شهری شهرک جلفا، در دامنۀ کوه صفه، باغات، بالغ بر سه هزار و پانصد باب خانه، یازده کلیسا، چندین میدان و حمام و کاروانسرا را شامل می شد. درختکاری در پنج کوچۀ شمالی ـ جنوبی به همراه کوشک های دو طبقه در آنها از دیگر بخش های این شهرک است. در دورۀ زمامداری شاه عباس دوم هم، به توسعۀ محله های چهارگانۀ جلفای نو همچون گبرآباد، شمس آباد، شیخ یوسف بنا و ایروانلو همت گماشته شد.[27] اندکی پس از تسلط تجار ارمنی بر بازرگانی خارجی صفویان، در سدۀ یازدهم هجری، تأسیس پایگاه های تجاری در کشورهای اروپایی نظیر، شهرهای آمستردام در هلند، ونیز در ایتالیا و بندر مارسی در فرانسه در دستور کار قرار گرفت. فعال سازی تجارت خارجی بازارهای اروپایی و آسیای جنوب شرقی را به سمت ایران سوق داد. گسترش راه های دریایی جنوب ایران و حجم عظیم صادرات و واردات از طریق بنادر عباس و هرمز سبب شد تا سودی سرشار از طریق عوارض گمرکی و عایدات بنادر فوق به دربار صفوی سرازیر شود. علاوه براین، سهم ایران در صادرات ابریشم بر عدد ارزش افزوده می افزود. در این میان، شهرها و مجموعه های شهری بستری مناسب برای شکل گیری و توسعۀ تدریجی پیش رفت های اقتصادی رخداده در حوزۀ بازرگانی و تجارت خارجی محسوب می شدند. شهرهای ایران در عصر صفوی عرصۀ ظهور تحولات اقتصادی پژوهش بر روی شهرهای دوران اسلامی، جدا از بحث های فنی مرتبط با معماری و شهرسازی و تجزیه و تحلیل بافت و عناصر شهری، می تواند بازگو کنندۀ زوایای پنهان حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هر ملتی باشد چراکه شهر در طول تاریخ، به مثابۀ بستری مناسب برای ظهور و بروز اندیشه ها و فعالیت های انسانی، همواره دارای جایگاهی ویژه بوده است. از این رو، تلاش کرده ایم تا با تحلیل پراکندگی و عملکرد شهرهای این دوره بتوانیم به درکی منطقی از تحولات سیاسی و اقتصادی جامعۀ عصر صفوی دست یابیم. بی شک، دوران شکوه و عظمت شهرهای ایران در عصر صفوی مربوط به دورۀ فرمانروایی شاه عباس اول(996 ـ 1038ق) است. در این دوره، مهم ترین عامل رشد شهرنشینی و شهرسازی رونق اقتصاد ملی و افزایش تولیدات کشاورزی و صنعتی و مبادلات بازرگانی بود.[28] اتکا اقتصاد به دو بخش کشاورزی و دامداری و گسترش فنون و صنایع بر تحرک اجتماعی ساکنان شهر افزود. تولید و انباشت ارزش افزوده در شهرها و به کار گیری آن در امور بازرگانی و صنعت رشد مادی و اساسی بازارها و افزایش پیشه وران و کارگران و متصدیان خدمات شهری را در پی داشت.[29] از سوی دیگر، با به وجود آمدن نهضت رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا و پیامدهای صنعتی شدن شهرها صفویان به ناچار و برای عقب نماندن از گردونۀ رقابت های اقتصادی به تأسیس کارخانجات صنعتی، نظیر اسلحه سازی و مراکز بافندگی، مبادرت ورزیدند. در رأس همه، صنعت منسوجات، مهم ترین بخش صنعتی کشور، با تولید انواع اقلام بافتنی همچون فرش، گلیم، پارچه و…، مجهز به 34 کارخانۀ سلطنتی، سهمی مهم در فرایند صنعتی شدن بر عهده داشت.[30] اجرای تدابیر ملی شاه عباس اول همچون فعال سازی تجارت دریایی در بنادر جنوبی ایران، تثبیت فضای سیاسی و امنیت اقتصادی، از طریق بازپس گیری مناطق تصرف شده و احیای شبکۀ راه های ارتباطی، با احداث پل ها و کاروانسراها و نیز در دست گرفتن تجارت کالای راهبردی ابریشم، با تبدیل املاک ممالیک به خاصه، منجر به رشد و توسعۀ همه جانبۀ شهرهای این دوره شد. همچنین، ایجاد شهرک های جدید و مجموعه های شهری در کنار بافت کهن شهرها به منزلۀ یک دستور العمل به کار گرفته شد؛[31] مثلاً، در اصفهان، کاشان، کرمان و لار مجموعه هایی یک شکل با عناصر معماری شهری همگون، که اجزای بازار، مسجد ودارالسلطنه را در کنار هم داشت، وظیفۀ خدمات رسانی به شهروندان را برعهده داشت. به طور کلی، شهرهای صفویان را باید در زمرۀ شهرهای بازرگانی با محوریت صنایع تولیدی به حساب آورد که مقوّم روابط میان ساکنان شهر با دولتمردان بودند. از سویی دیگر، ترکیب اندام وار این گونه شهرها و همزیستی کامل میان واحدهای معماری ـ شهری با نظام اداری ـ اجتماعی موجب شده بود تا بازار به منزلۀ قلب تپندۀ حیات شهر نقشی مهم و تأثیرگذار در وحدت بخشی میان جمعیت ساکن داشته باشد[32] زیرا بازارهای عهد صفوی مهم ترین محور ارتباطی، اقتصادی و اجتماعی و مرکز ثقل شهر محسوب می شدند.[33] در فرایند تجاری شدن ایران، در قرن یازدهم هجری، شهرهای نوبنیاد و مجموعه های جدید شهری، در کنار شهرهای توسعه یافته، با هدف پی جویی سیاست های اقتصادی، در سطوح منطقه ای و بین المللی، ایجاد شد. الگوی حاکم بر آرایش فضایی این شهرها، علاوه بر متغیرهای مؤثر محیطی و بوم شناختی معلول عوامل سیاسی و اقتصادی بود. توسعه و ساخت شهرها بر مبنای طرح جامع و پیش بینی شده صورت می گرفت؛ برای مثال، شکل گیری قزوین و تبدیل آن به تختگاه دوم صفویان از 951ق آغاز و پس از یازده سال، در 962ق، منجر به انتقال پایتخت شد.[34] در شمال ایران، فرح آباد و اشرف و در غرب، سنندج به منزلۀ شهرهای احداثی و در مرکز و جنوب هم، کاشان، اصفهان، کرمان و لار از مهم ترین شهرهای توسعه یافتۀ صفویان به شمار می آمدند. نحوۀ پراکنش جغرافیایی این شهرها حکایت از آن دارد که آنها در سه بخش شهرهای تولید کننده، واسطه ای و صادرکننده به فعالیت مشغول بوده اند. با توجه به تأکید و تمرکز شاه عباس به تجارت ابریشم عملکرد این مراکز معطوف به صادرات ابریشم شد بدین صورت که شهرهای تولید کننده عهده دار تولید ابریشم و گهگاه فراوری آن بودند و فرح آباد، رشت، اشرف، لاهیجان و بخش هایی از خراسان مهم ترین مراکز تولید ابریشم به شمار می آمدند. از سوی دیگر، شهرهای واسطه ای وظیفۀ فراوری مواد خام به کالای مصرفی را در قالب منسوجات گران بها نظیر پارچه های زربفت و فرش های نفیس بر عهده داشته اند. کارگاه های بافندگی روستایی، شهری و بیوتات سلطنتی در اصفهان، یزد، کاشان و کرمان از نمونه های شاخص این مرحله از فرایند تجارت محسوب می شدند. در پایان، شهرهای بندری و صادر کننده قرار داشتند که گلوگاه اصلی انتقال کالا بودند. با توجه به بازارهای هدف در اروپا و آسیای جنوب شرقی و شبه قارۀ هند فعال ساختن آبراهه حیاتی هرمز در جنوب و نیز بنادر شمالی ایران همچون فرح آباد، مشهدسر(بابلسرفعلی) و دیگر بنادر اقماری ضروری به نظر می رسید. بنابراین، شاه عباس با اجرای این تدبیر، در مرزهای آبی شمال ایران، توانست بندر راهبردی روس ها را در هشترخان (آستارخان فعلی) از عملکرد واقعی باز دارد. استفاده از راه های تجاری خشکی شرق به غرب به همراه پویایی بازرگانی و حمل و نقل کالا از طریق راه های دریایی، در دریای خزر و خلیج فارس، مناطق مختلف ایران را به نحوی یکسان در چرخه اقتصاد و تجارت درگیر ساخت. به نظر می رسد صفویان با پرهیز از اجرای نظامی چندقطبی و رعایت دولتی متمرکز و ملی، بر اساس هویت شیعی، به نوعی به بیداری سیاسی و اقتصادی رسیده بودند.[35] منابع تاریخی حاکی از انبوه ثروت هایی است که در شهرهای با عملکرد اقتصادی انباشته شده بودند. از شهر تبریز، اولین تختگاه صفویان، به منزلۀ یکی از شهرهای بزرگ و پرجمعیت ایران نام برده اند که در آن تجار زیادی مشغول تجارت بوده اند.[36] در این شهر، ارمنیان به تجارت ابریشم گیلان می پرداختند و به دلیل تجربۀ زیاد و مهارت های فراوان از سودکلانی بهره مند می شدند.[37] از جمله شهرهای حوزۀ فلات مرکزی ایران می توان به قزوین اشاره کرد که در دوران شاه طهماسب صفوی، پایتخت صفویان شد.[38] توسعۀ بافت کهن قزوین در دورۀ صفوی مانند شهرهای اصفهان، کاشان و اشرف مبتنی بر رعایت الگوی باغ ـ شهر بود[39] به طوری که باغ های جعفرآباد، در محلات زنگی آباد و سعادت آباد و کوشک های چهلستون و دولتخانه و ارک سلطنتی، در درون باغ های فوق، احداث شدند.[40] فرح آباد ساری و اشرف (بهشهر کنونی)، دو شهر احداثی صفویان در شمال ایران، از دیگر شهرهای اقتصادی ایران بودند که در دوران زمامداری شاه عباس اول احداث شدند.[41] در فرح آباد، مسیحیان ارمنی و گرجی ها بیشتر جمعیت شهر را تشکیل می دادند که به کشت و تولید ابریشم مرغوب اشتغال داشتند. در این شهر، چهل هزار خانوار ارمنی، دوازده هزار گرجی، هفت هزار یهودی، در حدود بیست هزار خانوادۀ مسلمان اهل شیروان و نیز عدۀ کمی از اهالی بومی مازندران و گیلان ساکن بودند.[42] بازار و حجره های اصلی شهر، همچون میدان نقش جهان اصفهان، اطراف میدان مرکزی فرح آباد قرار داشتند و نظیر دیگر شهرهای صفوی کانون مبادلات اقتصادی به شمار می آمد[43] بعدها، با سیاست های انفعالی در فعالیت های تجارت دریایی در دورۀ شاه عباس دوم، این دو شهر عملکرد اقتصادی خود را از دست دادند و به مکانی برای خوش گذرانی و تفریح شاه و درباریان تبدیل شدند.[44] شاردن نیز در توصیف شهر کاشان می نویسد: (( اساس ثروت و حیات مردم کاشان از صنایع نساجی و ابریشم بافی و تهیۀ قطعات زربفت و نقره بافت تشکیل شده است. در هیچ یک از شهرهای ایران، مصنوعات و منسوجات مخمل و حریر و تافته و ابریشم و قطعات سیم بافت و زربافت و زری های سادۀ گلدار و ابریشمی بیشتر از کاشان و حومه تهیه نمی گردد)).[45] لازم به ذکر است شهر کاشان در عصر صفوی یکی از پرجمعیت ترین و مهم ترین شهرهای ایران از نظر بازرگانی محسوب می شده که از استادان صنایع دستی، به ویژه، استادان ابریشم باف و بافندگان پارچه های زربفت برخوردار بوده است.[46] در این دوران، اصفهان نیز نقشی مهم در تحولات اقتصادی مناطق مرکزی ایران ایفا می کرد زیرا با تحولات معماری و شهرسازی به دستور شاه عباس اول و تأسیس مجموعۀ شهری جدید در بخش جنوب غربی میدان کهنه گسترش بازار قیصریه یا شاهی آغاز شد. این مرکز اقتصادی در اطراف ضرابخانه و کاروانسرای شاهی قرار داشت.[47] بنابراین، شهرسازان و مهندسان عصر صفوی، با علم به این مسئله که توسعۀ شهرهای اقتصادی نظیر اصفهان باید بر محور بازار استوار باشد، با اتصال دو بافت قدیمی و جدید شهر از طریق بازاری بزرگ، استخوان بندی شهر را به صورت مجموعه ای به هم پیوسته و متنوع انسجام بخشیدند.[48] در جنوب ایران، شهرهای استراتژیک کرمان، لار و بندرعباس سهمی بسزا در حمل و نقل کالاهای تجاری به شبه قارۀ هند و اروپا داشتند. از محصولات صادراتی ایران در این دوره می توان به کرک و پشم کرمان اشاره کرد.[49] کرمان در دوران اوج شکوفایی اقتصادی عصر صفوی با حاکمیت گنج علی خان(1005 ـ 1033ق) همواره کانون اصلی واسطه ای تجارت ابریشم و ادویۀ شبه قارۀ هند به شمار می آمد.[50] علاوه براین، با توجه به حجم مبادلات تجاری صورت گرفته، به دلیل نزدیکی به آب های گرم و آزاد خلیج فارس، بازارهای گنج علی خان در کرمان و قیصریه در لار به شهرت جهانی رسیده بودند. فیگوئروآ، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، دربارۀ شهر لار می نویسد: ((… شهر لار پایگاه تجارت و قرارگاه همیشگی کاروانسراها و قافله هایی است که از فارس و کرمان و دیگر جاها به هرمز می آیند و یا از هرمز و عربستان بدان ایالت ها می روند. بدین جهت است که گروه زیادی از بازرگانان ایرانی و عرب و کافر و یهودی در آن گردآمده اند و برای جلب بازرگانان خارجی و امتعه آنها کاروانسراهای بسیار دارد)).[51] وی همچنین از بازار قیصریه و چهارسوق لار نام می برد که با بزرگ ترین و مجلل ترین فروشگاه های اروپا برابری می کند. در بندرعباس (گمبرون سابق) هم با فتح ملوک هرمز(1031ق) و تبدیل بندرعباس به کانون اصلی تجارت بخش های جنوبی ایران، شرکت های هند شرقی انگلیس و هلند با تأسیس تجارت خانه ها و توسعۀ فعالیت های اقتصادی خود، بر رونق و شکوفایی آن افزودند.[52] در اواخر حکومت صفوی، علائم رکود اقتصادی پدیدار شد زیرا واحدهای کوچک اقتصادی؛ یعنی، کشاورزان به منزلۀ پایه های اقتصاد فئودالی به تنگناهای مالی برخورد کردند. نتیجۀ این امر کاهش درآمد زمینداران برزگ و فقر تودۀ مردم و در نهایت، زوال شهرها بود. از سویی دیگر، تشدید مالیات ها زمینه ساز تعمیم آن به اقشار طبقۀ حاکم همچون روحانیون مسیحی نیز شد و موجی از نیروهای مخالف حکومت را به صف کشید. عامل دیگری که به این رکود فراگیر دامن زد تغییر راه های بازرگانی اروپا ـ آسیا در نتیجۀ کشف راه های آبی آفریقا بود. از این رو، شهرهای قفقاز و ایران نقش واسطه ای خود را از دست دادند.[53] سیاست گذاری های غلط شاهان پسین عصر صفوی، در انحصار شکنی کالای راهبردی ابریشم، نیز زمینۀ بی ثباتی و هرج و مرج در بدنۀ دربار و جامعۀ عصر صفوی را مهیا ساخت. البته، دراین میان فساد دربار ناشی از فروش ابریشم به دست شاهزادگان صفوی، خصوصاً، در دوران سلطنت شاه سلطان حسین به حدی رسید که شکافی عمیق میان طبقۀ کشاورز، دلال و تاجر با دربار پدید آورد.[54] نتیجه گیری در تبین ساختار اقتصادی صفویان باید گفت که اقتصاد شهری نقشی بسزا در رشد و توسعۀ اجتماعی داشته است. یکی از زیرمجموعه های این حوزه، بازرگانی، خود به دو بخش بازرگانی داخلی و خارجی تقسیم می شده است. با توسعه و تعمیق روابط خارجی ایران با اروپا در عصر صفوی، خصوصاً، در دوران حکومت شاه عباس اول، بیش از پیش زمینۀ گسترش بازرگانی خارجی فراهم آمد. از تدابیر ملی شاه عباس اول به کارگیری ارمنیان در توسعۀ تجارت خارجی بود زیرا هوش و استعداد ذاتی و پیگیری های مجدانه و خستگی ناپذیری آنها در بازرگانی با اروپاییان سودی سرشار را روانۀ خزانۀ دربار می کرد. ارمنیان در اندک زمانی با رایزنی های خود در کمپانی های هند شرقی و تأسیس پایگاه های تجاری در اروپا و جنوب شرقی آسیا از یک سو و فعال ساختن تجارت دریایی در شمال ایران و منفعل ساختن روسیۀ تزاری از سوی دیگر نقشی تعیین کننده برای حکومت صفوی در روابط سیاسی و اقتصاد بین الملل ایجاد کردند. نهاد اقتصاد ملی در تعاملی چند سویه با دیگر مؤلفه های هویت ملی همچون زبان فارسی، مذهب شیعه، دولت ملی و… موجب انسجام و همبستگی میان اقوام و اقشار اجتماعی صفویان شد. از سویی دیگر، شهرهای ایران نیز بستری مناسب و مستعد برای اجرای سیاست گذاری های کلان ملی شمرده می شدند که بسیاری از مبادلات داخلی و خارجی منوط به پویایی و استقلال آنها بود. تربیت نیروهای انسانی متخصص در صنعت و کشاورزی و تأسیس کارخانجات سلطنتی، به منزلۀ ابزار تولید، نقشی اساسی در بالفعل کردن چرخۀ تجارت خارجی داشت زیرا توسعۀ اقتصادی از طریق بازرگانی خارجی دارای رابطه ای مستقیم با بخش های کشاورزی و صنعت بود. از این رو، تقویت بخش اقتصاد روستایی با گسترش زمین های خاصه(شاهی) و کشت یکپارچۀ محصولات و تبدیل آن به کالاهای فراوری شده در بخش صنعت صورت پذیرفت. همچنین، شهرهای اقتصادی، در سه مرحله، فرایند تولید کالا تا بازار مصرف را به انجام می رساندند. ازآنجایی که برای تحقق جامعه ای با اقتصاد فعال و پویا اقدامات عمرانی و ایجاد زیرساخت های اجرایی ضروری به نظر می رسد صفویان نیز با برقراری ثبات سیاسی و فراهم نمودن امنیت اقتصادی برای سرمایه گذاران، از طریق ترمیم و توسعۀ شبکه های ارتباطی و امکانات بین راهی، رونق بنادر شمالی و جنوبی ایران، تمرکز بر تولید کالاهای پرسود، همچون ابریشم و فرآوری های محصولات، برقراری تسهیلات گمرکی، دادن معافیت های مالیاتی، در پیش گرفتن سیاست های تشویقی برای بازرگانان و از همه مهم تر نقش بلامنازع و انحصارگرایانۀ شاه عباس در فرایند تجارت به روندی صعودی در نمودار تحولات اقتصادی دست یافتند. این درحالی است که در اواخر حکومت این دوره، به دلیل تدابیر نادرست شاه سلطان حسین، در خصوص واگذاری امتیاز تجارت ابریشم به شاهزادگان و برخی واسطه گران اقتصادی، موجبات فساد اداری فراهم آمد. ارمنیان نیز با مشاهدۀ حاکم شدن فضای هرج و مرج بر اقتصاد ایران، با در دست گرفتن تجارت ابریشم و تعامل مستقیم با کمپانی های انگلیسی، هلندی و پرتقالی به ثروت و رفاه اجتماعی زیادی دست یافتند. بنابرین، اگرچه در دورۀ شاه عباس ارمنیان از طریق واسطه گری در بازرگانی خارجی به افرادی متمول تبدیل شده بودند در اواخر حیات سیاسی صفویان نقشی پررنگ تر نسبت به قبل پیدا کردند و به شکل معامله کنندگانی مستقل وارد مذاکرات شدند. منابع: اشرف، احمد. (( ویژگی های تاریخی شهرنشینی در ایران دورۀ اسلامی)).نامۀ علوم اجتماعی. دورۀ اول. ش4. 1353: 7 ـ 49. امیرغیاثوند، محبوبه. (( باغ های سعادت آباد و کاخ های صفویان در قزوین)). باستان شناسی و تاریخ. دورۀ3. ش5. 1365: 28ـ41. اولئاریوس، آدام. سفرنامۀ آدام اولئاریوس. ترجمۀ احمد بهپور. تهران: ابتکار، 1363. باستانی پاریزی، محمد ابراهیم. سیاست و اقتصاد عصر صفوی. تهران: صفی علیشاه،1362. ــــــ. (( کرمان))، در شهرهای ایران. به کوشش محمدیوسف کیانی. تهران: جهاد دانشگاهی، 1366، ج2. بیکر، پاتریشیا. منسوجات اسلامی. ترجمۀ مهناز شایسته فر. تهران: مؤسسه مطالعات هنر اسلامی، 1385. بیگلری، اسفندیار. بازارهای ایرانی. [بی جا]: [بی نا]،1356. تاج بخش، احمد. تاریخ صفویه. شیراز: نوید شیراز، 1372. تاورنیه، ژان بابتیست. سفرنامۀ تاورنیه. ترجمۀ ابوتراب نوری. با تجدید نظر کلی حمید شیرانی. اصفهان: کتابفروشی تأیید، 1363. ترکمان، اسکندر بیک منشی. تاریخ عالم آرای عباسی. تصحیح علی اصغر رضوانی. تهران: دنیای کتاب، 1377، ج2. حافظ نیا، محمدرضا؛ زرقانی؛ سید هادی. (( الگوی حاکم بر فرایند پیوستگی وگسستگی سرزمین در ایران)). پژوهش های جغرافیایی. ش45.1382: 75 ـ 90. حبیبی، سیدمحسن. از شار تا شهر. (( تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن تفکر و تأثر)). تهران: دانشگاه تهران، 1384. دلاواله، پیترو. سفرنامۀ دلاواله. ترجمه شعاءالدین شفا. تهران: علمی و فرهنگی، 1370. راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. تهران: ناشر مؤلف، 1364، ج5. روملو، حسن بیگ. احسن التواریخ. تصحیح عبدالحسین نوایی. تهران: بابک، 1357. سیوری، راجر. در باب صفویان. ترجمۀ رمضانعلی روح اللهی. تهران: نشر مرکز، 1380. ــــــ. ایران عصر صفوی. ترجمۀ کامبیز عزیزی. تهران: نشر مرکز، 1384. شاردن، ژان. سفرنامۀ شاردن(بخش اصفهان). ترجمۀ حسین عریضی. تهران: نگاه، 1362. شفقی، سیروس. (( اصول شهرسازی اصفهان عصر صفوی)). مجموعه مقالات مطالعات ایرانی. ش6. 1381: 1 ـ 30. فریر، رانلد. (( تجارت در دورۀ صفویان)). در تاریخ ایران: دورۀ صفویان. ترجمۀ یعقوب آژند. تهران: جامی، 1384. فلامکی، محمد منصور. شهرهای ایران. به کوشش محمد یوسف کیانی. تهران: جهاد دانشگاهی، 1366، ج2. ــــــ. (( شالودۀ ساختاری شهرهای سیاست گذار ایران در دوران صفویه))، در مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران شناسی(1383)، مجموعه مقالات و سخنرانی های ارائه شده. تهران: بنیاد ایرانشناسی، [1383]. فوران، جان. مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی تا انقلاب. ترجمۀ احمد تدین. تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1385. فیگوئروآ، دن گارسیا دسیلوا. سفرنامۀ فیگوئروآ(سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول). ترجمۀ غلامرضا سمیعی. تهران: نشرنو، 1366. قاضی القمی، احمد بن شرف الدین. خلاصه التواریخ. به تصحیح احسان اشراقی. تهران: دانشگاه تهران، 1359، ج2. گوبه، هاینس. (( اصفهان پایتخت کشوری)). پایتخت های ایران. به کوشش محمد یوسف کیانی. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374. گودرزی، حسین. تکوین جامعه شناختی هویت ملی در ایران با تأکید بر دورۀ صفویه. تهران: تمدن ایرانی، 1387. لاکهارت، لارنس. انقراض سلسله صفویه. ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی. تهران: علمی و فرهنگی، 1383. لمبتون، آن کاترین سواین فورد. مالک و زارع در ایران. ترجمۀ منوچهر امیری. تهران: علمی و فرهنگی، 1377. مجابی، سیدمهدی. (( نظریۀ توسعۀ تاریخی شهر در ایران ـ توسعۀ تاریخی قزوین))، در دومین کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران (1378)، مجموعه مقالات و سخنرانی های ارائه شده. تهران: میراث فرهنگی، [1378]. مینورسکی، ولادیمیر. تذکرۀ الملوک(سازمان اداری حکومتی صفوی). به کوشش سیدمحمد دبیرسیاقی. ترجمۀ مسعود رجب نیا. تهران: امیرکبیر، 1368. مهجور، فیروز. (( ویژگی های شهرسازی در شهرهای دورۀ صفویه)). پژوهش های جغرافیایی. ش36. 1378: 65 ـ 73. نجفی، موسی. مقدمۀ تحلیلی تاریخ تحولات سیاسی ایران(دین، دولت، تجدد). تهران: منیر، 1378.نوایی، عبدالحسین؛ غفاری فرد، عباسقلی. تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه. تهران: سمت، 1381. وثوقی، محمدباقر. ((جابه جایی قدرت سیاسی و اجتماعی در خلیج فارس، از سقوط هرمز تا سقوط اصفهان(1031 ـ 1135ق))). فرهنگ. ش56. 1384: 185ـ215. وحید قزوینی، محمدطاهر. عباسنامه. تصحیح ابراهیم دهگان. اراک: کتابفروشی داودی، 1329. ویلبر، دونالد. باغ های ایران و کوشک های آن. ترجمۀ مهین دخت صبا. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348. هینتس، والتر. تشکیل دولت ملی در ایران(حکومت آق قوینلو و ظهور دولت صفوی). ترجمۀ کیکاوس جهانداری. تهران: خوارزمی،1362. پی نوشت ها:
5.پاتریشیا بیکر، منسوجات اسلامی، ترجمۀ مهناز شایسته فر (تهران: مؤسسۀ مطالعات هنر اسلامی، 1385)، ص119.
54. لارنس لاکهارت، انقراض سلسلۀ صفویه، ترجمۀ اسماعیل دولتشاهی (تهران: علمی و فرهنگی، 1383)، ص14. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 50
|