سالگرد نژادکشی ارمنیان به مناسبت هشتاد و هفتمین سالگرد کشتار نژادی ارامنه در ارمنستان غربی، همایشی تحت عنوان “نابودی ارزشهای معنوی ـــ فرهنگی” در تاریخ 8 اردیبهشت 1381 در محل تالار انجمن اجتماعی ارامنۀ تهران برگزار گردید. در این همایش که از سوی هیئت برگزاری مراسم یادبود قتل عام ارامنه منتخب شورای خلیفه گری ارامنۀ تهران و با همکاری مؤٔسسۀ خدمات ترجمه و تحقیق هور برپا شد، تعداد کثیری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسئولان دولتی، اعضای شورا و مجمع نمایندگان خلیفهگری ارامنۀ تهران و فرهیختگان و محققان ایرانی و ارمنی شرکت داشتند. در ابتدا آقای مهندس میرزاخانیان رئیس مؤٔٔسسۀ هور ضمن خیر مقدم به مدعوین اظهار داشت: «امید آن داریم که با بیان گوشه ای از مصائبی که نه فقط بر پیکر ملت ارمنی بلکه بر ذهن و روح و باورهایش وارد آمد، از زبان اندیشمندان و متخصصان سخنور در این جلسه بتوانیم لفظ نابودی را از جمیع جهات معنی کرده و همگی به اتفاق و بیش از پیش به لزوم پاکسازی جوّ افکار بشری از هر آنچه غش و زنگار نیستی و هلاکت در آن است، اعتقاد و عزم راسخ پیدا کنیم». وی به نقل از یک خبر استخراج شده از سایت رسمی سفارتخانۀ جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، اظهار داشت: «از سال 1915 تا به امروز بناهای قریب به 2600 کلیسای ارمنی در ترکیه با خاک یکسان شده و عمدۀ عملیات تخریب از سال 1950 به بعد صورت گرفته است. آثار فرهنگی ـــ تاریخی ارامنه در جمهوریهای آذربایجان و نخجوان نیز به وضعیت مشابهی دچار هستند. تنها کشوری که در محدودۀ آن، بناهای تاریخی و فرهنگی ارامنه نه تنها حفظ بلکه تعمیر و بازسازی شده اند ایران است.» آقای میرزاخانیان در بخش دیگری از سخنان خود چنین گفت :«آیا کشتار نژادی ارامنه به دست ترکهای عثمانی پایان پذیرفته است؟ خیر، چرا که اندیشۀ مسبب آن زنده است و به دست میراثخواران عامل جنایت، کماکان بر طبل نابودی می کوبد. آن اندیشه ای است که در اذهان بیمار و ناتوان رسوخ کرده و هر از گاهی در جایی ظهور می یابد، اندیشه ای که این روزها در فلسطین کشتار و جنایت می کند.» وی در ادامه افزود: «تنها با افزودن بر فراگیری منشهای انساندوستانه، عدالت جویانه و مسئولیت پذیر و با اتکاء بر اشتراکات و رفع لبه های تیز اختلافات، از طریق گفتگو و مفاهمه در سطح بین المللی می توان از استیلای کنشها و واکنشهای افزونطلبانه و ویرانگرانه بر روابط میان حکومتها و گروههای انسانی جلوگیری به عمل آورد. جمهوری اسلامی ایران که نمونه ای نوین از برقراری شرایط همکاری منطقه ای و فرامنطقه ای و نیز همزیستی سازنده و مسالمت آمیز میان ادیان و اقوام را در داخل مرزهای خود به جهانیان ارائه نموده و طلایه دار طرح بزرگ گفتگوی تمدنها می باشد، می تواند نقش بسیار مؤثری در این جهت ایفا نماید.» در خاتمه، رئیس مؤسسۀ هور اعلام داشت .«ما آرزومند و در پی امحاء بینشهای خصمانه و مخرب و احیای همکاریهای صلح جویانه و سازنده هستیم و امیدواریم که این همایش بتواند همۀ ما را در رسیدن به تقارب بیشتر آرا یاری نماید.» مطالبی که از پی می آیند، بخشهایی از دو سخنرانی ارائه شده در این همایش می باشند: 24آوریل و ادبیات ارمنی احمد نوری زاده ژئوپولیتیک Geopolitics به معنی جغرافیا- سیاست اصطلاحی است که شاید ملت ارمنی به دلایل تاریخی معنی آن را بهتر از هر ملت دیگری درک کرده باشد. همان مقولۀ ژئوپلیتیکی که از آغاز تاریخ بسیار دیرندۀ ملت ارمنی گریبانگیرش بوده و سرانجام در دومین دهه قرن بیستم میلادی وبال گردنش شد و با امحای فیزیکی و آوارگی بیش از نیمی از آن ملت به داغ لعنتی در تاریخ بشریت بدل شد و وجدان بشری را به آزمون طلبید. آنچه که به ارمنستان غربی شهرت یافته بود یعنی “هایک کوچک” ; “هایک داخلی” و “ارمنستان ناخاراری” پیوسته تاریخ پرآشوبی داشته است. این عرصه از ارمنستان یکپارچه که از قرن اول پیش از میلاد تحت تسلط رومیان درآمده بود، در اواخر قرن سوم میلادی جزئی از امپراتوری روم شد. بعدها یعنی در سال 387 میلادی بر اساس موافقتنامه ای که بین قیصر تئودوروس و شاپور سوم منعقد شد و بر اساس آن ارمنستان یکپارچه به دو بخش نابرابر غربی و شرقی تقسیم شد; بخش غربی ارمنستان ضمیمه امپراتوری روم شد و بخش شرقی که شامل سه چهارم “هایک بزرگ” یعنی تقریباً سراسر ارمنستان مرکزی می شد به حکومت پارس ملحق گشت. بخش تحت تسلط رومیان پس از یک حکومت شاهی دست نشاندۀ ارمنی به یکی از ولایتهای رومی بدل گردید که از سوی حاکم برگزیدۀ قیصر اداره می شد. همین بخش بعدها به حکومت بیزانس یا روم شرقی به ارث رسید و سرانجام بعد از سال 1453 میلادی که عثمانیها به سرکردگی سلطان محمد دوم معروف به سلطان محمد فاتح پایتخت حکومت بیزانس یعنی “کستانتینوپولیس” را تسخیر کردند، این بخش از ارمنستان به قلمرو عثمانی پیوست و “باب عالی” خود را قیم آن اعلام کرد. با اجتناب از ورود به مباحث تاریخی، تنها لازم می دانم اشاره کنم که در دوران حکومت سلطان عبدالحمید، در نتیجۀ حوادث تاریخی مهمی که در دهۀ هشتم قرن نوزدهم در اروپای شرقی و سرزمین بالکان بروز کرده بود و نتیجۀ آن، جنبشهای آزادیخواهانه و پیدایی روحیۀ آزادیخواهی و استقلال طلبی در ساکنان ارمنستان غربی و شورشهایی در برخی نقاط بود، “باب عالی” به سلاح متوسل شد و تصمیم به برخورد قهرآمیز با این شورشها گرفت. بدینگونه، برخوردهای خونین با ارامنۀ آزادیخواه از آغاز دهۀ واپسین قرن نوزدهم شروع شد و کشتارهایی در ناحیه ساسون ارمنستان غربی که از مراکز عمدۀ جنبش آزادیخواهی ارامنۀ ارمنستان غربی بود صورت گرفت. این کشتارهای “باب عالی” با تناوب ادامه پیدا کرد و سرانجام به قتل عام سال 1915 میلادی انجامید. در سالهای 1915و 1916 دولت منتسب به حزب “اتحاد و ترقی” که به حزب “ترکهای جوان” شهرت داشت، با استفاده از شرایط بحرانی پیش آمده بر اثر جنگ جهانی اول، دست به نژادکشی ارامنه یا “ژنوساید” زد و حدود یک میلیون و پانصد هزار ارمنی ارمنستان غربی را به قتل رساند و چند صد هزار نفر دیگر را آواره و بی خانمان کرد. حزب “اتحاد و ترقی” در آستانۀ ارتکاب قتل عام، برای محروم کردن مردم از “وجدانهای آگاه” و “زبانهای سخنگو” به تصفیه حساب خونین با روشنفکران و متفکران ارمنی اقدام کرد و شاعران و نویسندگان و اندیشمندان ارمنی را به جوخه های اعدام سپرد. در اثنای این تصفیه حساب خونین، صدها شاعر و نویسنده و متفکر ارمنی به قتل رسیدند که برخی از سرشناسترین آنها کسانی چون دانیل واروژان، سیامانتو، روبن سواگ، گریگور زوهراب و موسیقیدان مشهور ارمنی، کمیتاس بودند. پدیدۀ منفور “ژنوساید” چیزی نبود که ملت ارمنی به سادگی از کنار آن بگذرد. از همان آغاز کشتارهای ارامنه در ارمنستان غربی، فرهنگ و ادبیات ارمنی ژرفا ژرف از این مسئله متأثر شد و شاعران و نویسندگان، پرداختن به این موضوع را به مثابه یک وظیفۀ ملی و تاریخی در دستور کار خود قرار دادند و بدینگونه بخش عظیمی از ادبیات و فرهنگ تولید شده از سوی این هنرمندان در دهه های پایانی قرن بیستم، دربرگیرندۀ مضامینی است که بیگناهی و ستم بناحق روا شده بر ملت را بازتاب می دهد. زخم بزرگی که از “ژنوساید” در قلب ملت ارمنی دهان گشوده، چیزی نیست که به آسانی التیام پذیرد و شاعران و هنرمندان نسلهای متأخر ارمنی نیز خود را بحق وارث آثار و آلام این زخم تاریخی می دانند و آن را در آفریده های فرهنگی ـــ ادبی خود همچنان بازتاب می دهند. 24آوریل و معماری ارمنی مهندس آرمن میناسیان طی سالهای1916 – 1915طرح پانتورکیستی قتلعام ارمنستان غربی به اجرا درآمد. بیش از یک و نیم میلیون ارمنی از میان رفتند و آنهایی که از مرگ نجات یافتند در سراسر دنیا پراکنده شدند. ارمنستان غربی از سکنۀ خود خالی شد… در بخشی از دکترین دولتی تاریخ شناسی قتلعام و مسئلۀ ارمنی، تدوین شده در ترکیه می خوانیم: ارامنه ساکنان اصلی این سرزمین نیستند، ارمنستان غربی وطن آنان نیست … و واقعاً طی سالیان متمادی دولتهای ترکیه از هیچ کوششی جهت نفی مالکیت ارامنه و تغییر چهرۀ اتنوگرافیک ارمنستان غربی دریغ نکرده اند. دولت ترکیه و مقامات محلی بلافاصله بعد از قتل عام، آغاز به از بین بردن و سوزاندن نسخ خطی قدیمی و تاریخی و تاراج میراث و اموال کلیساها و تخریب اماکن مذهبی نمودند. ذکر این نکته را در اینجا ضروری می دانم که کلیساها، وانک ها و دیرها غیر از اینکه اماکن مقدس و محل انجام مراسم دینی و روحانی بودند مراکز اصلی علمی، فرهنگی و اجتماعی نیز به شمار می رفتند. طبق آمار موجود، حدود 12000 نسخۀ خطی و مکتوبات دستنویس پوستی که قدمت بعضی از آنها شاید به حدود هزار سال نیزمی رسید از بین رفته و سوزانده شده است. این امر در روند تحقیقات و مطالعات مورخان، زبانشناسان و ادبای معاصر جهان خللی جدی وارد نموده است. بخشی دیگر از برنامۀ کشتار میراث که همانا از بین بردن و تخریب میراث معماری بالاخص معماری مذهبی و مونومنتال یا یادمانی است، بلافاصله پس از تخلیه و قتل عام سکنۀ منطقه های ارمنستان غربی شروع شد. در میان آثار معماری و فرهنگی تخریب شده، بیشترین شمار از آن کتیبه ها و چلیپاها، دیرها و کلیساها و به عبارت دیگر عناصر شاخص فرهنگ ارمنی و معماری مسیحی است. مردم ترک با تصور پیدا کردن گنج و ثروت، دست به ویرانی و تاراج ساختمانها و اماکن مقدس مذهبی زدند. به عنوان مثال در حفاریهای باستانشناسی انجام شده بین سالهای 1917 – 1892در شهر آنی که قدمتی بیش از یکهزار سال دارد، عناصر قدیمی و تاریخی به دست آمده مربوط به فرهنگ ارمنی به انداره ای بود که در دو موزه جای داده شده بود، ولی هم اکنون هیچ اثری از آنها نیست و یا سنگ قبر آشوت باگرادونی با قدمت بیش از 1000 سال، به چنین سرنوشتی دچار شده است. همچنین کلیسای دکور متعلق به قرن چهارم میلادی که در نوع خود یکی از اولین دیرهای گنبددار است و تا اوایل قرن بیستم پابرجا مانده بود اکنون کاملا ویران شده است. شماری از وانک ها و کلیساها همچون هوروموسHoromos Monastery، ختسکونکKhtzkonk Monastery، کارمراوانکKarmravank، باگنایر Bagnayr Monastery و شاید صدها نام دیگر که تا زمان قتل عام پابرجا بودند و تا آن زمان هم مراسم مذهبی در آنجا انجام می شد، کلا ویران شده اند. استفاده از مصالح اماکن مقدس تاریخی و مراکز علمی و فرهنگی جهت ساخت ابنیه مسکونی کماکان ادامه دارد. به عنوان مثال با ویران کردن کلیساهای کاراپت مقدس، آراکلوتس Arakelotz مقدس، واراگاوانکVaragavank Monastery، نارکاوانک Narekavank و غیره و با استفاده از سنگ های منقوش آن یک روستا بنا شده است. سیر این ویرانیها تا اعتراض ارامنه به تخریب و نابودی میراث فرهنگی و تاریخی خود در ارمنستان غربی، به سازمان جدید التأسیس علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد ـــ یونسکو در حدود سال 1946 ـــ و ادامه داشت و فشار این سازمان به مقامات ترکیه، این کشور را از ادامۀ تخریب علنی بازداشت. ایشان سیاست دیگری در اجرای ویرانی سیستماتیک در پیش گرفتند. مقامات منطقه ای ترکیه به صورت غیررسمی و غیرعلنی به ساکنان خود این احساس را القا نمودند که هرجا نوشته ای به زبان ارمنی وجود دارد قطعاً در حوالی آن گنج و ثروتی نهفته است و یا ارامنه در زمان ساخت کلیساها، دیرها و اماکن مقدس در پی ساختمان، طلا و گنج پنهان کردهاند. این سیاست مجدداً منجر به ادامۀ روند تخریب گردید. دولت ترکیه در سالهای اخیر ضمن ادامۀ تخریب بقایای میراث معماری و فرهنگی ارمنی با ادعای مرمت این آثار، به فریب اذهان عمومی می پردازد و جالب اینکه بعد از مرمت و بازسازی که در واقع چیزی جز تغییر هویت و تحریف تاریخ این اماکن نیست، آنها را به عنوان میراث تاریخی ترکیه و نمونههایی از معماری بیزانس به جهانگردان معرفی می کند. به عنوان نمونه، در مرمت و بازسازی شهر یکهزار و صد سالۀ “آنی” شیوه ای غیرعلمی، غیرکارشناسانه و غیرحرفه ای اتخاذ شده که حاصلی جز ویرانی محض نداشته است. در سال 1991 خانم پروفسور بیهان کاراماگارالی Professor Karamagarali اهل آنکارا مأمور تحقیقات باستانشناسی و مرمت ویرانه های شهر “آنی” شد، وی در هنگام مرمت و بازسازی ابنیۀ نیمه ویران، ضمن استفاده از ماشینآلات راهسازی، کلیۀ عناصر مربوط به فرهنگ و معماری ارمنی را با مصالح جدید جایگزین نموده و تا آنجا پیش رفت که روی فرسک های مربوط به قرن دهم میلادی را که در نوع خود در جهان کمنظیرند، با رنگ سفید پوشاند به طوری که به هیچ عنوان امکان احیای آنها وجود ندارد. طبق شواهد موجود، در حال حاضر در این شهر تاریخی هیچ نشانه ای قدیمی تر از سال 1999 به چشم نمی خورد… اکثر اماکن مقدس و کلیساهایی هم که تا این زمان از گزند برخورد غیرمتمدنانه و ویرانگر مصون مانده اند، کاربریهایی نظیر آغل، میخانه، رستوران و یا انبار یافتهاند. به عنوان مثال کلیسای برج شهر قارص به عنوان نهارخوری، کلیسای آراکلوتس قارص تا این اواخر به عنوان انبار نفت و بخشی از کلیسای بازیلیک قیصریه به عنوان انبار و بخش دیگر آن به عنوان تعمیرگاه اتومبیل مورد استفاده قرارگرفته است . آنچه به استحضار رسید تنها نمونههایی بود از جنایاتی که نه فقط در حق ملت ارمنی بلکه در حق بشریت روا داشته شده زیرا همۀ آنچه که از روی کره خاکی محو شده به یقین قسمتی از تمدن جهانی را تشکیل می داده است. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 18 و 19سال پنجم و ششم | زمستان و بهار 1381 و 1380 | 144 صفحه
|