نام کتاب: تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن نویسنده: گریگور آکنرتسی مترجم: گارون سارکسیان مشخصات نشر: تهران: نائیری، 1397. گریگور آکنرتسی مورخ ارمنی سده سیزدهم میلادی است. او در سالهای نخـست آن سـده در ارمنستان به دنـیا آمد. سپـس، در حـدود سال 1265م به قلمروحـکومت ارمنی کیلیکیـه رفت و به سلک راهبـان صومعـه آکنر درآمـد. از این رو، به آکنـرتسی (اهل آکنر) شهـرت یافـت. از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست. آنچه میدانیم نیز از لابهلای نوشتههایش به دست آمده است. گریگور معاصر دو مورخ دیگر ارمنی، وارتان آرولتسی و گیراگوس گاندزاکتسی، بوده و هر سه از شاگردان روحانی برجستهای به نام وارداپت واناکان بودهاند. دولت ارمنی کیلیکیه (1080ـ 1375م) در جایی بیرون از مرزهای تاریخی ارمنستان، در ساحل شمال شرقی دریای مدیترانه، تشکیل شد. این دولت در صد سال نخستین پیدایش خود امیرنشینی بود که به دست اشراف نظامی ارمنی اداره میشد اما از 1198م تبدیل به دولتی پادشاهی شد و از آن پس، تأثیری مهم در مناسبات سیاسی و اقتصادی منطقه داشت. تاریخ گریگور آکنرتسی در واقع بخشی از تاریخ دولت کیلیکیه و رویدادهای مرتبط با آن است. گریگور آکنرتسی شرح رویدادها را از آدم و حوا و اخراج آنان از بهشت آغاز میکند. سپس، به تبارشناسی تاتارها (مغولان) میپردازد. او میکوشد نسب معتبری به تاتارها بربندد. از این رو، آنان را برآمده از شخصیتهایی چون هاجر (مادر حضرت اسماعیل، نیای عربها)، قطوره (همسر دیگر حضرت ابراهیم) و عیسو (نوه حضرت ابراهیم) میداند.او واژه تاتار را به تیز و سبک معنی کرده (فصل1).(2) آکنرتسی در فصل دوم از چنگیزخان و چگونگی به قدرت رسیدن وی سخن میگوید. در اینجا، افسانهای میآورد که گویا مغولان درباره خود ساختهاند. مینویسد روزی به فرمان خداوند فرشتهای در هیئت یک عقاب پرطلایی بر چنگیز، که سالار مغولان بود، آشکار شد و با لفظ و زبان ایشان با وی سخن گفت. در اینجا بود که آن فرشته عقابنما چنگیز را قایان یا خان نامید و فرمانهای خداوند را به او داد که مغولان یاساق گویند (فصل2).(3) نویسنده در فصلهای بعد از پیشروی مغولان به غرب و حمله به ایران و سپس، اران و گرجستان سخن میگوید. مغولان در 1224م شهر مهم گنجک (شیز)، در جنوب شرق دریاچه ارومیه، را گرفتند. سپس، به قفقاز جنوبی یورش بردند. سپاه متحد گرجیان و ارمنیان اگرچه به رویارویی برخاست اما شکست خورد. رخـسار و سیـمای غیرعادی مغولان همواره شگفتـی مورخان ارمنـی را برانگیخته است. آکنرتسی آنان را چنین توصیف میکند: «تاتارها مانند انسان نبودند، بل رخساری هراسانگیز و تحمل ناپذیر داشتند. سرشان بزرگ بود مانند گاومیش، چشمانشان تنگ چونان جوجه، بینیشان کوتاه مانند گربه، پوزهشان بیرون جهیده مانند سگ، کمرشان باریک مانند مورچه، پاهایشان کوتاه مانند خوک و ریش هیچ نداشتند.قدرت شیر داشتند. صدایشان مانند جیغ عقاب بود و به ناگهان ظاهر میشدند. زنانشان کلاهی نوک تیز داشتند پوشیده در شالی از دیبا. بر چهره پهنشان، زهر کشنده میمالیدند. چونان اژدها میزاییدند و چونان گرگ غذا میدادند. در میان ایشان، مرگ دیده نمیشد، چراکه سیصد سال عمر میکردند… نان هم هیچ نمیخوردند».(4) مغولان با حمله به قفقاز جنوبی دژهای مهمی چون شامکور، ساقام، کارهردز، گاردمان، ماتسنابرد، تاووش و نوربرد را تصرف کردند. ارمنیان و گرجیان چون دیدند که مقاومت در برابر مغولان ممکن نیست تن به فرمانبرداری دادند (فصل3).(5) آنان پس از تصرف ایران، ارمنستان، اران و گرجستان به قلمرو سلجوقیان روم گام نهادند و شهر کارین (ارزروم کنونی) را پس از دو ماه محاصره در سال 1242م تصرف کردند. آنان در ادامه فتوحات خود در 1243م/640ق سلطان غیاثالدین کیخسرو سلجوقی (1237ـ1246م) را شکست دادند و شهرهای یرزنگا (ارزنجان)، کساریا (قیصریه)، گون (قونیه)، سباستیا (سیواس) و غیره را تصرف کردند (فصل6).(6) گریگور آکنرتسی جای این نبرد را دشتی میان کارین و یرزنگا میداند، که در منابع اسلامی به کوسه داغ معروف است. رنه گروسه تاریخ جنگ کوسه داغ را 26 ژوئن 1243م میداند.(7) جنگ کوسه داغ تأثیری ژرف بر سرنوشت آتی منطقه برجای گذاشت. دولت ارمنی کیلیکیه در طول این جنگ به دقت منتظر نتیجه جنگ بود تا سیاست خارجیاش را تدوین کند. آنها خوب میدانستند که مغولان پس از پیروزی بر سلجوقیان روم به سوی کیلیکیه پیشروی خواهند کرد. این میتوانست پایانی بر موجودیت دولت ارمنی کیلیکیه باشد، چراکه وقتی حکومت نیرومندی چون سلجوقیان روم در برابر مغولان درهم شکست پایداری کیلیکیه در برابر آنان بیفایده و دور از عقل، به نظر میرسید. عامل دیگری که سران دولت کیلیکیه را به فرمانبرداری از مغولان واداشت وجود همسایگانی چون سلجوقیان روم و ممالیک مصر بود که کیلیکیه مسیحی را به چشم دشمن مینگریستند. برخلاف آن، نگاه امپراتوری نیرومند مغولان به مسیحیان خصمانه نبود، نکات تاریکِ ریشهدار میان آنان وجود نداشت و با آنان میشد همه چیز را از صفر آغاز کرد. از اینرو، دولت ارمنی کیلیکیه بر آن شد تا با مغولان هم پیمان شود و فرمانبرداری کند. اما انگیزه مغولان در هم پیمانی با دولت کیلیکیه چه بود؟ نخست اینکه مغولان میدانستند کیلیکیه دولتی مسیحی است که با سلاطین مسلمان همسایه نیز اتحاد مستحکمی ندارد، پس، حمایت از آن میتوانست موازنه قدرت را در منطقه به زیان سلاطین برهم زند. دیگر اینکه سلطان سلجوقی با وجود شکست از مغولان هنوز نابود نشده و خطر آنان برطرف نشده بود. بنابراین، هم پیمانی مغولان با کیلیکیه میتوانست جبهه ضد سلجوقی را تقویت و از اتحاد ارمنیان با همسایگان مسلمان، بهخصوص سلجوقیان، جلوگیری کند. این هم پیمانی میتوانست مانع از تصرف منطقه به دست مسلمانان و سلطه و اشراف آنان بر سواحل دریای مدیترانه، سوریه و نقاط حساس شود. علت دیگر این بود که مغولان از مقر اصلی خود بسیار دور شده بودند و نیاز به متحد بومی معتبری در انتهای مرزهای متصرفات خود برای کمک و برآوردن نیازهایشان داشتند و سرانجام، چیزی که بسیار مهم بود اینکه هم پیمانی با دولت ارمنی کیلیکیه میتوانست در راستای خط مشی مغولان برای ارتباط و اتحاد با اروپای مسیحی کارساز باشد. امپراتوران مغول همواره خواستار اتحاد با دولتهای مسیحی اروپا برای جنگ با سلاطین سلجوقی و مصر و امیران قدرتمند منطقه بودند. کیلیکیه میتوانست حلقه پیوندی میان مغولان و اروپای مسیحی باشد. گریگور آکنرتسی در فصل هفتم به چگونگی عقد این پیمان میپردازد. او مینویسد هتوم، پادشاه ارمنی کیلیکیه، چون پیشروی تاتارها را دید و دریافت که مغولان به زودی به کیلیکیه میرسند با برادران و سالاران دولت به شور نشست و تصمیم گرفت با مغولان صلح کند، از آنان فرمان برد و به آنان خراج و خدمات نظامی دهد (فصل7).(8) ارمنیان نخست نزد باچو، سالار سپاه تاتار، رفتند و در شهر قیصریه، پیمان دوستی و فرمانبرداری بستند (سال 1243م) اما این پیمان نیاز به تأیید خان بزرگ داشت. بنابراین، سمباد اسپاراپت (سپهسالار)، برادر شاه هتوم اول، را برای بستن پیمان رسمی صلح نزد سایین خان فرستادند (1246م). چنان که آکنرتسی مینویسد سایین خان نام شخص نیست، بلکه لقبی است به معنی خان نیکو و خوب. به نظر میرسد که سایین لقب گیوک خان (1246ـ 1248م)، نوه چنگیز، بوده است اما هاکوب ماناندیان، عضو فرهنگستان، معتقد است که سایین خان لقب باتو بود که به طور موقت تا جلوس منگوقاآن (1251ـ 1259م) جانشین خان شده بود.(9) به هر حال، سایین خان با سپهسالار ارمنیان پیمان دوستی بست و او را به مقام سقامیش (پادشاه زیردست) گمارد. خان مغول سپهسالار را ارج بسیار نهاد و او را با عطاهایی فراوان به کیلیکیه، نزد شاه هتوم اول فرستاد و فرمود تا هتوم شخصاً به دیدار او برود. وی همه صومعهها و کلیساهای مسیحی را نیز از پرداخت مالیات معاف کرد (فصل7).(10) چندی بعد شاه هتوم با هدایایی فراوان نزد منگوقاآن رفت. در کتاب، به تاریخ این دیدار اشاره نشده است اما مورخ دیگر ارمنی، وارتان آرِوِلتسی، تاریخ این سفر را سال 703 تقویم ارمنی [1254م] دانسته.(11) آکنرتسی مینویسد که منگوقاآن، پادشاه ارمنیان را بسیار ارج و احترام نهاد و هر آنچه را او میخواست برآورد و او را سخت شادمان به سرزمینش بازگرداند (فصل10).(12) بدینسان، پیمان میان امپراتوری مغول و دولت ارمنی کیلیکیه در 1254م در قراقروم، پایتخت مغولان، با تأیید منگوقاآن و هتوم اول بسته شد. هدف دولت کیلیکیه از بستن این پیمان نخست در امان نگاه داشتن کیلیکیه از هجوم مغولان، سپس، استفاده از نیروی رزمی آنان برای دفاع از قلمرو خود در برابر تاخت و تازهای همسایگان، به خصوص، سلجوقیان روم وسلاطین مصر بود. در مقابل، شاه هتوم نیز پذیرفت که در عملیات نظامی مغولان در بینالنهرین، سوریه و فلسطین با آنان همکاری کند.(13) این پیمان در چند دهه نخست تا اندازهای کارساز بود و دولت کیلیکیه را استوارتر ساخت اما پس از گرویدن ایلخانان مغول به اسلام، بهخصوص در دوران جانشینان غازان خان، اهمیت خود را از دست داد و در عمل برچیده شد. با تصرف ایران و سراسر مناطق همجوار به دست مغولان حکومتی مغولی در این ناحیه تأسیس شد که به ایلخانان شهرت یافت. هلاکو نخستین ایلخان بود که در 1256م به حکومت رسید. در دوره نُه ساله زمامداری وی رویدادهای مهمی رقم خورد. یکی از این رویدادها تصرف بغداد به دست مغولان و سقوط خلافت عباسی است. گریگور آکنرتسی در فصل یازدهم با اشاره به این رویداد مهم از اسیر شدن خلیفه به دست مغولان سخن میراند و از گفت و گوی هلاکوخان و خلیفه عباسی گزارشی میآورد. او مینویسد که پس از تصرف بغداد خلیفه را نزد هلاکوخان آوردند. هلاکو، چون او را دید، پرسید: «صاحب بغداد تو هستی؟ ». او گفت: «من هستم». سپس، فرمود سه روز بینان و بیآب به بند اندازند. پس از سه روز، فرمود نزد خود آورند. هلاکو از خلیفه پرسید: «حالت چگونه است؟» او خشمگین پاسخ داد تا شاید هلاکو را بترساند و گفت: « آیا این است مردانگی شما که من سه روز گرسنه بمانم؟». هلاکو، که سخت خشم گرفته بود، فرمود طبقی زر سرخ بیاورند و در پیش او بگذارند. آنگاه که آوردند خلیفه گفت: « این چیست؟» هلاکو گفت: « زر است، بخور که گرسنگی و تشنگیات رفع شود و سیر شوی». خلیفه گفت: « انسان نه با زر، که با نان و گوشت و شراب زنده میماند». هلاکو به خلیفه گفت: « حال که میدانی انسان نه با زر خشک که با نان و گوشت و شراب زنده ماندن تواند چرا این اندازه زر را برایم نفرستادی تا من نیایم، شهر تو را ویران نکنم، تو را فرونگیرم تا تو بیخیال بنشینی و بخوری و بنوشی» (فصل11).(14) این گفت و گو در منابع دیگر نیز به صورتهای گوناگون آمده است. خواجه نصیرالدین طوسی، که در گفت و گوی میان هلاکو و خلیفه مستعصم حضور داشت، مینویسد: « ایلخان طبقی زر پیش خلیفه بنهاد و گفت: بخور، خلیفه گفت: ,نمیتوان خورد، . گفت: ,پس چرا نگاه داشتی و به لشکریان ندادی و این درهای آهنین چرا پیکان نساختی و به کنار جیحون نیامدی تا من از آن نتوانستمی گذشت؟،. خلیفه در جواب گفت: ,تقدیر خدای چنین بود،. پادشاه گفت: ,آن چه بر تو خواهد رفت هم تقدیر خدای است،».(15) در واقع، متن اصلی گفت و گو برگرفته از رساله کوچک فتح بغداد منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی است.(16) هلاکو پس از آن سپاهیانش را فرمود تا خلیفه عباسی را آنقدر با لگد بزنند تا بمیرد. بویل مینویسد که نه نصیرالدین و نه رشیدالدین در گزارش بسیار مفصلی که به دست میدهند درباره چگونگی قتل خلیفه چیزی نمیگویند اما منابع متأخر اسلامی، که میگویند وی را برای آنکه خونش نریزد در نمدی پیچیدند و زیر پا یا به ضرب لگد به هلاکت رساندند، به احتمال قریب به یقین مؤثق و معتبراند، زیرا مغولان شاهزادگان خود را به این طریق به قتل میآورند.(17) نظر بویل کاملاً با گزارش آکنرتسی همخوانی دارد. بدینسان، بغداد در 1258م/656ق به تصرف مغولان درآمد. مستعصم، آخرین خلیفه عباسی، به فرمان هلاکو کشته شد و عمر خلافت عباسی، پس از 508 سال به پایان رسید. مغولان پس از تصرف بغداد به مفارقین حمله کردند و آن را در میان گرفتند (پاییز 1258م) و پس از محاصرهای طولانی در بهار 1260م گشودند. گزارش دیدار شاه هتوم اول و هلاکوخان نیز ارزشمند است. آکنرتسی مینویسد هتوم، پادشاه ارمنیان، چون شنید که هلاکو بر تخت خانی نشسته و مردی بس نیکخواه و مسیحی دوست است، عطایایی بسیار برگرفت و برای دیدار با هلاکوخان به خاور رفت. هلاکوخان با دیدن پادشاه ارمنیان او را سخت گرامی داشت، ارج نهاد و باری دیگر، با نوشتهای به مملکت او و بیش از آن به کلیساها و روحانیان و جمله مسیحیان کشور آزادی داد. او پادشاه ارمنیان را با ارج و احترامی بسیار به سرزمین خود فرستاد (فصل11).(18) چنان که از گزارش آکنرتسی برداشت میشود هلاکوخان پیمان سال 1254م را بار دیگر تأیید کرد و دولت ارمنی کیلیکیه و پادشاهی هتوم اول را به رسمیت شناخت و کلیساها و روحانیان را از پرداخت مالیات معاف کرد. به نوشته دانشنامه ارمنی تاریخ این دیدار سال 1259م است و رهبر دینی ارمنیان دِر گوستاندین، نیز در این سفر همراه شاه هتوم اول بوده است.(19) مغولان پس از تصرف بغداد و مفارقین به حلب، دمشق و اورشلیم (بیتالمقدس) تاختند. کیتبوقا، فرمانده هلاکوخان، آن شهرها را نیز گشود (فصل13).(20) آکنرتسی تاریخ تصرف این شهرها را نمیآورد اما به نظر بویل شهر حلب پس از شش روز محاصره در تاریخ 24 ژانویه1260م (هفتم صفر 658ق) به تصرف درآمد.(21) درباره تصرف دمشق نیز گروسه بر این باور است که شهر دمشق چون مدافعی نداشت فرمانبرداری کرد و قوای مغول در تاریخ اول مارس 1260م داخل شهر شد. پادشاه ارمنی و بوهیموند نیز به همراهی او داخل شهر شدند.(22) گریگور آکنرتسی سپس از جنگ کیتبوقا با سلطان مصر(23) مینویسد. این جنگ که در 3 سپتامبر1260م روی داد به جنگ عین جالوث معروف است.(24) آکنرتسی مینویسد که سلطان، که از ناآمادگی سپاهیان تاتار آگاه بود، سپاهی بیشمار گرد آورد و بر سر تاتار آمد. از ایشان بسیار کشت و بسیار گریزان کرد و بسیار اسیر گرفت و اورشلیم و حلب و دمشق را باز ستاند.)(25) بهراستی، چنان که آکنرتسی مینویسد مغولان در این جنگ شکستی سخت خوردند و این بیشتر به سبب همکاری فرانکها با مصریان بودکه آنان اجازه دادند از بین متصرفات و سرزمین آنها بگذرند و در کنار عکا خواربار و احتیاجات نظامی خودشان را فراهم آورند.(26)کیتبوقا در این جنگ اسیر، سپس کشته شد اما آکنرتسی چیزی از آن نمیگوید. هلاکوخان در 1265م درگذشت. پس از درگذشت او، تخت پادشاهی ایلخانان به پسرش، آباقا (1265 ـ1282م)، رسید. آکنرتسی آباقا را در میان سی برادرش از همه زیباتر و خوش قامتتر میداند و مینویسد که در روزگار خانی او در سراسر کشور وفور نعمت بود. گریگور آکنرتسی از آباقا به نیکی سخن میراند. مورخ دیگر ارمنی، استپانوس اُربلیان، روشنتر سخن میگوید و مینویسد: «آباقا مردی فروتن، مهربان و صلحطلب بود که مسیحیان را دوست میداشت» .(27) سلطان جدید مصر، به نام بندقدار بیبرس (1260ـ1277م/ 658 ـ676ق)، با دیدن سستی مغولان در منطقه به کیلیکیه حمله کرد. هتوم اول برای رویارویی با آنان سپاهش را گرد آورد و بهدست پسران خود، بارون لِوون و توروس، داد. در جنگی که درگرفت سپاه ارمنیان شکست خورد، توروس کشته شد و لِوون به اسارت درآمد. سپاهیان سلطان شهر سیس را به آتش کشیدند که نشستگاه پادشاه ارمنیان بود. در کلیسای شکوهمند سیس، نفت ریختند، آن را آتش زدند و قبر پادشاهان را کندند. بسیاری از مسیحیان را در روستاهای کشور کشتند و بسیار اسیر گرفتند (فصل14).(28) این حمله در سال 1266م روی داد و ضربهای سنگین بر پیکر دولت کیلیکیه فرود آورد. ابن عبری نیز این رویداد را گزارش داده است.(29) در فصل پانزدهم کتاب از مذاکرات شاه هتوم با بندقدار، سلطان مصر،درباره آزادی پسرش، لِوون، از اسارت مصریان سخن رفته. هتوم سفیرانی برای مذاکره نزد بندقدار میفرستد. سلطان از آمدن سفیران شاد میشود و میگوید: « باید لِوون را نزد پدر و مُلک خویش بفرستیم. دوست عزیزی دارم که نزد تاتار اسیر است. شما میتوانید او را از تاتارها درخواهید. آنها از شما دریغ نخواهند کرد. او را که نامش سقور است بیاورید و لِوون را ببرید».(30) سقور یا سنقرالاشقر از یاران نزدیک سلطان بندقدار بود که به اسارت مغولان درآمده بود. سلطان برای آزاد کردن او از زندان مغولان هیچ چارهای نیافت جز مبادله او با شاهزاده لِوون که اسیر وی بود. شاه هتوم با شنیدن پیشنهاد سلطان مصر گنجینهای سرشار و هدایایی گران گرد کرد و نزد آباقا خان به خاور رفت و پیشنهاد سلطان برای آزادی سقور و تبادل آن با شاهزاده لِوون را به وی آگهی داد. هتوم تا چندی نتوانست سقور را آزاد کند. سپس به کشورش بازآمد و برادرزادهاش را نزد مغولان فرستاد.او رفت و سقور را از دست مغولان آزاد کرد و به کیلیکیه آورد. آنگاه، هتوم اول کس نزد سلطان فرستاد و آوردن سقور را آگهی داد. سلطان مصر سخت خوشحال شد و بیدرنگ، لِوون را با عطاهایی فراوان بازفرستاد. اینان نیز سقور را با عطایای فراوان گسیل کردند(فصل15).(31) توافق شاه هتوم با سلطان مصر و آزادی لِوون در ژوئیه 1268م روی داد. ابن عبری نیز از این رویداد گزارش دارد اما تاریخ آن را کمی جلوتر میآورد. او مینویسد: « در سال 669 [20 اگوست 1270 تا 8 اگوست 1271م] سنقراشقر از بلاد سمرقند نزد ملک حاتم رسید. ملک حاتم او را با اکرام و ساز و برگ نزد بندقدار فرستاد. بندقدار نیز پسر را با اکرام همراه با موکب عظیم نزد پدر روانه ساخت». (32) با آزادی شاهزاده لِوون و بازگشت به کیلیکیه، شاه هتوم بیدرنگ به پیشواز رفت و همه اختیارات پادشاهی را به اوسپرد، خود گوشهنشینی اختیار کرد و به دیر و خلوتگاه رفت،جامه روحانیون بر تن کرد و ماکار نام گرفت. هتوم اول پس از چند روز درگذشت و در دیر نامدار درازارگ به خاک سپرده شد (فصل15).(33) تاریخ درگذشت هتوم اول سال 1270م است. گریگور آکنرتسی در فصل شانزدهم به شورش تکودار برضد برادرش، آباقا خان، میپردازد. او از جور و ستم تکودار بر تاتارها و مسیحیان، شکایت سالاران ارمنی و گرجی از تکودار نزد آباقا خان و سرانجام، جنگ میان سپاه متحد آباقا، ارمنیان و گرجیان با لشکریان تکودار و شکست و دستگیری تکودار سخن میگوید.(34) بویل مینویسد: «داستان شورش تکودار با جزئیات دقیق در تاریخ وقایع گرجستان و در تاریخ ملت کمانداران گریگور ارمنی ذکر گردیده است».(35) منظور بویل از تاریخ ملت کمانداران گریگور ارمنی همین کتاب گریگور آکنرتسی است. مورخ ما در آخرین فصل کتاب به استقرار پادشاهی لِوون پسر هتوم میپردازد (فصل17).(36) کتاب تاریخ تاتارها افزون بر ارزش تاریخی و اهمیتی که در تبیین رویدادها دارد به سبب وجود شماری واژههای اداری، مالیاتی و حقوقی ارزشمند است. برخی از آنها چنیناند: امیر، بوکا، گناه، یام، قبا، مشوم، موغال، نوش، نفت، بارون، پایزه، تغار، قلان، مال، تغزو، قپچور، دفتر، یارلاخ، یاساق،دوماناگلوخ، تماچی، حصار، یارغوچی، بیدیکچی، ایلچی، خاتون، خان، قایان، شحنه، قوریلتای، یوردگاه، بوقتاق، دولت، نقرس و غیره. وجود این واژهها غنای خاصی به کتاب بخشیده و میتواند برای شناخت بهتر تاریخ دوره ایلخانی سودمند افتد. کتابتاریخ تاتارها از معدود آثاری است که به قلم خود نویسنده به دست ما رسیده است. این اثر در دست نوشتههای شماره 32 و960 صومعه سورپ هاکوپیانتس بیتالمقدس (اورشلیم)؛ دست نوشته شماره 781 کتابخانه انجمن روحانی مخیتاریان در ونیز، که به عقیده نرسس آکینیان (1883ـ1963م) مأخذ آن نسخه شماره 960 اورشلیم بوده است، همچنین دست نوشتههای شماره 1485 و 3076 ماتناداران ایروان محفوظ است. تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن نخستین بار در 1870م در بیتالمقدس چاپ شد.(37) این چاپ بر اساس دو نسخه قدیمیتر ـ یکی به سال 1271م و دیگری، به سال 1602م ـ فراهم آمد اما از روی اشتباه به مورخی به نام وارتان نسبت داده شد. در همان سال 1870م، کروبه پاتکانیان (1833ـ 1889م) این کتاب را در سن پترزبورگ بر اساس نسخهای از ونیز متعلق به سال 1624م منتشر ساخت و آن را به شخصی به نام ماغاکیا نسبت داد.(38) یک سال بعد، پاتکانیان آن را به روسی ترجمه و چاپ کرد.(39) پیش از آن، در 1851م ماری بروسه(40) (1802ـ1880م) نسخه دست نویس ونیز به سال 1624م را به فرانسه برگرداند و منتشر ساخت.(41) در 1949م، رابرت بلیک(42) (1886ـ1950م) و ریچارد نلسون فرای(43) (1920ـ2014م) متن تصحیح شده این اثر را بر اساس همه چاپهای پیشین، به همراه ترجمه انگلیسی آن در نشریه مطالعات آسیایی هاروارد چاپ کردند.(44) در همان نشریه مقاله ارزشمندی با عنوان « نامها و اصطلاحات مغولی موجود در تاریخ قوم تیرافکن، نوشته گریگور آکنرتسی» به قلم فرانسیس وودمن کلیوز (1911ـ 1995م) منتشر شد.(45) متن ارمنی، ترجمه انگلیسی بلیک و مقاله وودمن کنار هم و یکجا در کتابی جداگانه در 1954م انتشار یافته است.(46) متن انتقادی و تصحیح شده کتابتاریخ تاتارها، قوم تیرافکن به کوشش اسقف نورایر بوقاریان در 1974م در بیتالمقدس منتشر شد.(47) در 2011م، دکتر خاچاتوریان و دکتر یغیازاریان در ایروان این متن انتقادی را از ارمنی کهن به زبان ارمنی نوین ترجمه کردند. تازهترین ترجمه انگلیسی این کتاب را در سال 2003م دکتر روبرت بدروسیان به صورت نسخه الکترونیکی منتشر ساخت.(48) در پیشگفتار این ترجمه آمده که علت ترجمه دوباره این کتاب به انگلیسی، اشتباهات و کاستیهای دیده شده در ترجمه بلیک و فرای است. رونمایی کتاب تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن ترجمه فارسیتاریخ تاتارها، قوم تیرافکن را انتشارات نائیری در 1397ش با ترجمه نگارنده این سطور چاپ کرده است. مراسم رونمایی این کتاب در 17 تیر 1398م در محل انتشارات نائیری با حضور آقای سیدمجتبی میردهقان، رئیس اداره اقلیتهای دینی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ آقای علی علیپور، معاون ادیان و مذاهب آن اداره؛ و جمعی از دوستداران تاریخ و فرهنگ برگزار شد. نخست آقای آرتویت زهرابیان، مدیر مسئول انتشارات نائیری، با سپاسگزاری از مهمانان و حاضران به تاریخچه انتشارات نائیری پرداخت و گفت: « انتشارات نائیری 71 سال است که فعالیت میکند. نارک امیرخان پس از درگذشت پدرش، سپانوس امیرخان، عهدهدار این نشر شد. این نشر به طور رسمی ناشر ارمنیزبان در ایران است و گروهی حرفهای باعث شده که نائیری فعالیتهای ارزشمندی در حوزه تاریخ ارائه دهد. ما در سال 1397 توانستیم هشت عنوان کتاب چاپ کنیم که چهار عنوان آن به زبان فارسی است». سپس، سخنران مهمان، آقای دکتر گودرز رشتیانی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، به بیان نظرات خویش پرداخت. وی با اشاره به اهمیت میراث تاریخنگاری ارمنی برای شناخت تاریخ ایران و قفقاز گفت: «بخش مهم و ناشناختهای از میراث تاریخنگاری ارمنی برای ارمنستان، قفقاز و بخش مهم خاورمیانه اهمیت بسیاری دارد که اگر به فارسی ترجمه نشود کمتر کسی از آنها آگاهی مییابد». ایشان ادامه دادند: «کتاب تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن اهمیت زیادی در تاریخنگاری و شناخت تاریخ ایران در [دوران]حمله مغول دارد و مطالب کتاب حمله تاریخی مغولان را از 1230 ـ1273م شامل میشود و بخشی از خلأ مطالعاتی ما را در آن دوره زمانی پر میکند زیرا منابع فارسی، عربی و گرجی دارای این اطلاعات نیست». دکتر رشتیانی افزود: « مایه مباهات است که چند متن ارمنی مربوط به همین دوره به دست مورخان ارمنی نوشته شده که بیشتر ما را با میراث غنی زبان ارمنی در حوزه تاریخ قفقاز و ارمنستان در قرن سیزدهم میلادی آشنا میکند. در برخی از دورههای تاریخی، منابع ارمنی بسیار ارزشمند و کارگشا هستند. اطلاعاتی که در منابع ارمنی است صفحه جدیدی در دوره مغول و ایلخانی باز کرده». سپس، آرام شاهنظریان، مسئول و دبیر تارنمای روزنامه آلیک، در سخنانی به مشترکات فرهنگی ایران و ارمنستان اشاره کرده و گفت: « تاریخنگاری ارمنی توجه بسیار ویژهای به تاریخ و فرهنگ ایران داشته است زیرا دو ملت ایرانی و ارمنی دارای ریشههای فکری، تمدنی و تاریخی مشترک هستند». وی در پایان سخنانش تأکید کرد: « مشترکات تاریخی و فرهنگی ایرانیان و ارمنیان به حدی زیاد است که به جرئت میتوانیم این دو ملت را دو عموزاده بدانیم. ما در رشتههای عمومی مثل تاریخ، علوم اجتماعی و فلسفه، که میتواند اطلاعات درجه یک و نابی به ما بدهد، اطلاعات مشترکی داریم ولی از آن استفاده نمیکنیم. شاید، این کوتاهی به اهل فرهنگ، مورخان، روزنامهنگارن و ناشران بازمیگردد». در ادامه، نگارنده با اشاره به دیگر مورخان ارمنی دوره مغول مانند وارتان آرولتسی، گیراگوس گاندزاکتسی، استپانوس اُربلیان، هتوم مورخ، سمباد اسپاراپد و مخیتار آیریوانتسی دلایل انتخاب کتاب گریگور آکنرتسی را برای ترجمه چنین بیان کرد: « نخست اینکه آکنرتسی یک راست به دوره مورد نظر خود میپردازد و برخلاف بسیاری از مورخان، از آوردن تواریخ پیش از خود و شرح رویدادها از آغاز خلقت خودداری میکند. دیگر اینکه او معاصر رویدادهایی است که در کتاب آورده و شاهد عینی آنها بوده یا شرح آن را از زبان شاهدان عینی و موثق شنیده است. اوبه هنگام نوشتن کتاب در دیر آکنر در کیلیکیه میزیست،جایی که پذیرای زائران بسیاری از سراسر ارمنستان بود و از طریق آنان به خبرها و رویدادهای پیرامون دسترسی داشت. بنابراین، گزارشهای او از تحولات آن منطقه از ارزش بیشتری برخوردار است. یکی دیگر از دلایل انتخاب این کتاب برای ترجمه به فارسی توجه ایران شناس بزرگی چون ریچارد فرای به این کتاب است. فرای کتاب آکنرتسی را در دوران جوانی با همکاری رابرت بلیک در دانشگاه هاروارد به انگلیسی ترجمه کرده بود». مراسم با پرسش و پاسخ، گفت و گوهای دوستانه و پذیرایی مختصری به پایان رسید. پینوشتها: 1- مشخصات ترجمه فارسی چنین است: گریگور آکنرتسی، تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن، ترجمه گارون سارکسیان (تهران: نائیری، 1397). 2- همان، ص 25 ـ 28. 3- همان، ص 29 ـ 30. 4- همان، ص 35 و 36. 5- همان، ص 31 ـ 38. 6- همان، ص 46 ـ 51. 7- ، رنه گروسه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده (تهران: علمی و فرهنگی، 1379)، ص432. 8- آکنرتسی، همان، ص 52 و 53. 9- هاکوپ ماناندیان، نقدی بر تاریخ ارمنیان (ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، 1977)، ، ج3، ص232. 10- آکنرتسی، همان جا. 11- وارتان آرولتسی، تاریخ جامع، ترجمه گ. توسونیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین) (ایروان: دانشگاه ایروان، 2001)، ص197. 12- آکنرتسی، همان، ص 61 ـ 66. 13- دانشنامه شورایی ارمنی( ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، 1980)، ج6، ص197. 14- آکنرتسی، همان، ص67 ـ70. 15- ج، آ، بویل، تاریخ ایران: از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان (پژوهش کمبریج)، «تاریخ دودمانی و سیاسی ایلخانان»، ترجمه حسن انوشه، (تهران: امیرکبیر، 1385)، ج5، ص328. 16- عباس اقبال، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری (تهران: امیرکبیر، 1377)، ص184. 17- بویل، همان، ص 328. 18- آکنرتسی، همان، ص67 ـ70. 19- دانشنامه شورایی ارمنی، همان، ج5، ص613. 20- آکنرتسی، همان، ص 79 ـ 81. 21- بویل، همان، ص330. 22- گروسه، همان، ص590. 23- مظفر سیفالدین قوتوز، سلطان مصر (657ـ 658 ق/ 1259ـ1260م) 24- بویل، همان، ص331. 25- آکنرتسی، همان، ص 79 ـ 81. 26- گروسه، همان، ص593. 27- استپانوس اُربلیان، تاریخ سیونیک، ترجمه آشوت آبراهامیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین) ( ایروان: سووتاکان گروق، 1986)، ص334. 28- آکنرتسی، همان، ص82 ـ93. 29- ابن العبری؛ گریگوریوس ابوالفرج، مختصر تاریخ الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی (تهران: علمی و فرهنگی، 1377)، ص391. 30- آکنرتسی، همان، ص 95. 31- آکنرتسی، همان، ص94ـ97. 32- ابن العبری، همان، ص392. 33- آکنرتسی، همان، ص94ـ97. 34- آکنرتسی، همان، ص98ـ100. 35- بویل، همان، ص 336. 36- آکنرتسی، همان، ص 101 ـ 104. 37- Պատմութիւն թաթարաց Վարդանայ պատմիչի (Երուսաղէմ, 1870) 38- Մաղաքիայ աբեղայի Վասն ազգին նետողաց, աշխատասիրութեամբ Ք. Պատկանեանի(Ս. Պետերբուրգ, 1870 ) 39- К. П. Патканов, История монголов инока Магакии (СПб, 1871). 40- Marie-Félicité Brosset 41- M.Brosset, «Ouvrage de Malakia-Abegha, ou Malakia-le-Moine», Additions et éclaircissements à l’Histoire de la Géorgie (St. Petersburg: de l’Académie impériale des sciences, 1851) p. 438 – 467. 42- Robert Blake 43- Richard N. Frye 44- Robert Blake and Richard Frye, «History of The Nation of The Archers by Grigor of Akanc», Harvard Journal of Asiatic Studies, Vol. 12, no. 3 ـ 4 (1949) p. 269 – 443 45- Francis Woodman Cleaves, «The Mongolian Names and Terms in The History of The Nation of The Archers by Grigor of Akanc», Harvard Journal of Asiatic Studies, Vol. 12, No. 3/4 (Dec., 1949), p. 400-443. 46- Grigor of Akanc, History of the Nation of the Archers (The Mongols), Hitherto ascribed to Malakia the Monk. The Armenian Text Edited with an English Translation and Notes. By Robert P. Blake and Richard N. Frye. (Cambridge, Massachusetts:Harvard University Press,1954). 47- Գրիգոր Ակներցի, Պատմություն նետաձիգների ազգի մասին, արևելահայերեն թարգմանությունը, առաջ- բանը և ծանոթագրությունները՝ Գուրգեն Խաչատրյանի և Վանո Եղիազարյանի(Երևան, 2011)։ rbedrosian.com منابع: ابن العبری؛ گریگوریوس ابوالفرج. مختصر تاریخ الدول. ترجمه عبدالمحمد آیتی. تهران: علمی و فرهنگی، 1377. اُربلیان، استپانوس. تاریخ سیونیک. ترجمه آشوت آبراهامیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین).ایروان: سووتاکان گروق، 1986. اقبال، عباس.تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری. تهران: امیرکبیر، 1377. بویل، ج، آ. تاریخ ایران: از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان (پژوهش کمبریج). «تاریخ دودمانی و سیاسی ایلخانان». ترجمه حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، 1385. ج5. دانشنامه شورایی ارمنی. ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، 1979. ج 5 و 6. گروسه، رنه. امپراتوری صحرانوردان. ترجمه عبدالحسین میکده. تهران: علمی و فرهنگی، 1379. آکنرتسی، گریگور. تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن. ترجمه گارون سارکسیان. تهران: نائیری، 1397. ماناندیان، هاکوپ. نقدی بر تاریخ ارمنیان. ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، 1977. ج3. آرولتسی، وارتان. تاریخ جامع. ترجمه گ. توسونیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین). ایروان: دانشگاه ایروان، 2001. Woodman Cleaves, Francis. «The Mongolian Names and Terms in The History of The Nation of The Archers by Grigor of Akanc». Harvard Journal of Asi- atic Studies. Dec. 1949. no. 3/4. vol. 12. Aknertsi, Grigor. History of the Nation of the Archers (The Mongols). Hither to ascribed to Malakia the Monk. The Armenian Text Edited with an English Translation and Notes. By Robert P. Blake and Richard N. Frye. Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press. 1954 Brosset, M. «Ouvrage de Malakia-Abegha, ou Malakia-le-Moine», Additions et éclaircissements à l’Histoire de la Géorgie (St. Petersburg: de l’Académie im périale des sciences, 1851) p. 438 – 467. Blake, Robert ; Frye. Richard. «History of The Nation of The Archers by Grigor of Akanc». Harvard Journal of Asiatic Studies. vol. 12, no. 3-4.1949. p. 269- 443 www.rbedrosian.com Патканов К. П. История монголов инока Магакии. СПб, 1871. Ակներցի, Գրիգոր. Պատմություն նետաձիգների ազգի մասին. արևելա- հայերեն թարգմանությունը, առաջաբանը և ծանոթագրությունները՝ Գուրգեն Խաչատրյանի և Վանո Եղիազարյանի, Երևան, 2011։ Ակներցի, Գրիգոր վրդ. Պատմութիւն Թաթարաց. Երուսաղէմ: տպարան սրբոց Յակոբեանց, 1974։ Մաղաքիայ աբեղայի Վասն ազգին նետողաց, աշխատասիրութեամբ Ք. Պատկանեանի. Ս. Պետերբուրգ, 1870: Պատմութիւն թաթարաց Վարդանայ պատմիչի. Երուսաղէմ, 1870: |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 88سال بیست و سوم | تابستان 1398 | 209 صفحه
|