نویسنده: آزاد ماتیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26

به مناسبت هزار مین سالگرد سرایش فغان نامه گرگوار،‌در تاریخ 29 آبان 1382، مراسمی به همت شورای خلیفه گری ارامنه تهران در محل انجمن فرهنگی-ورزشی آرارات، برگزار شد. یکی از سخنرانان این مراسم آقای آزاد ماتیان، مترجم فعان نامه گرگوار بودند. متن سخنان ایشان ذیلاً تقدیم خوانندگان گرامی می گردد.

اشاره:

آزاد ماتیان، شاعر، مترجم ومحقق ارمنی در سال 1942 م. در تهران متولد شد. وی در رشته آرمنیولوژی دانشکده زبان های خارجی دانشگاه اصفهان، انستیتوی زبان های شرقی ودانشکده ادبیات تطبیقی سوربن در پاریس، تحصیل نموده و هم اکنون استاد گروه آرمنیولوژی دانشگاه اصفهان است. وی علاوه بر ترجمه فغان نامه گرگوار، مجموعه ای از اشعار، مقالات و تحقیات ادبی گوناگون دارد که در نشریاتی چون، هاندس در تهران، به چاپ رسیده است.

فغان نامه گرگوار، به عنوان یک شاهکار ادبی اثری منحصر به فرد است. اما هر شاهکاری از آن جهت شاهکار محسوب می شود که بنای آن بر بنیان مستحکم یک سنت ملی، جهانی و به طور کلی انسانی، سر برافراشته و والاترین تجسم و تعالی این سنت را به نمایش گذارده است. و از این نظر شاید به توان گفت که هیچ اثر بزرگی در واقع منحصر به فرد نیست.

گرگوار و سیمون گیرنده کتاب؛اثر تزرون – فغان نامه گرگوار،1391م.وان

فغان نامه تحقق گران قدری در مجموعه آثار دینی-عرفان جهان است که همچون هر تفکر عرفانی، درد و رنج فراق و اشتیاق بازگشت به مبدا ملکوتی را، در عمیق ترین ابعاد خداجویانه و انسان شناسانه خود در بستر خروشان کلام جاری می سازد. نارکاتسی یک سالک و جوینده مسیحی است و اثر او طبیعتاً بیشتر در رابطه با کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) و ادبیات عرفانی جهان مسیحی مورد بررسی و تجزیه وتحلیل قرار گرفته است و باز به همین به شباهت ها و احیاناً مناسبات فغان نامه با ادبیات اسلامی کمتر توجه شده است.

با این وجود، تعداد قابل ملاحظه ای از اندیشمندان و محققان ارمنی و غیرارمنی به وجود چنین مناسباتی اشاره و بلکه تاکید کرده اند. از آن جمله، آرشاک چوبانیان، اسقف گیود قازاریان، ژان مصریان، آودیس شاهسواریان و آرمانوش کزمویان را باید نام برد.

گرگوار نارکاتسی در سده دهم میلادی می زیسته است که معادل سد چهارم- پنجم هجری است. آنچه بیش از همه ایران و ارمنستان را در این دروان به لحاظ شرایط تاریخی سیاسی به یکدیگر نزدیک می کند،‌ همانا تلاش آنها در جهت رهایی از استیلای اعراب، و استقرار حکومت های ملی است که این امر در زمینه فرهنگی نیز به صورت نوعی تجدید حیات و جستجوی هویت ملی متجلی می گردد. تنظیم شاهنامه فردوسی بدون شک بارزترین نشانه این تجدید حیات است و فردوسی بزرگ، خود بر این امر مهم و برعظمت کار خود آگاهی کامل داشته، و آن گاه سروده است:

بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی

قابل توجه است که حماسه بزرگ ارمنی، پهلوانان ساسون یا ساسونتسی داویت نیز حاصل همین دوران است و مبارزات ارامنه را بر ضد استیلای بیگانگان منعکس می کند.

از ویژگی های دوران تحول و تجدید حیات ظهور فرقه ها، شکوفایی تفکرات عرفانی و علم و فلسفه است که اولی بیشتر جنبه عام و اجتماعی و دومی جنبه خاص و ذهنی تحولات جامعه را رهبری می کند.

در سده چهارم-پنجم هجری، ما شاهد ظهور بزرگ ترین عرفان ایران همچون بایزید بسطامی، ابوسعید ابوالخیر، شیخ عطار و منصور حلاج و دیگران هستیم. در زمینه علوم و فلسفه نیزناموران بزرگی همچون عمر خیام، ابوعلی سینا، فارابی، بیرونی و ناصر خسرو را می بینیم که البته هر یک از آنان در زمینه عرفان و شعر نیز حضوری درخشان دارند. هم زمان با این شکوفایی عظیم فرهنگی، ما شاهد جنبش پرقدرت فرقه. اسماعیلیه هستیم، که باز با پر تحرک ترین دوران فرقه توندراکتسی ها در ارمنستان هم زمان و از بسیاری جهات قابل قیاس اند و می توان گفت ه با هم بی ارتباط نبوده اند.

این دوران، به لحاظ فکری نیز دوران تبادل و تعامل فرهنگ های اسلامی، مسیحی و یونانی است.

گرگوار نارکاتسی، که به نظر اکثر محققان ارمنی نماینده و سردمدار تجدید حیات فرهنگی ارمنیان در سده های میانه محسوب و از این لحاظ با دانته شاعر ایتالیایی مقایسه شده است، در همین دوران زیسته و آثار خودرا به وجود آورده است و کاملاً بعید به نظر می رسد که عارف و اندیشمندی چون او نیست به ادبیات اسلامی اعم از عربی و ایرانی بی توجه بوده باشد.

نگارنده با اقدام به ترجمه کتاب فغان نامه نارکاتسی، بلافاصله متوجه مشترکات فکری این منظومه با ادبیات عرفانی ایران گشتم. از طرف دیگر مسئله زبان ترجمه، مطالعه متون مشابه فارسی را اجتناب ناپذیر می نمود وهر چه بیشتر دراین زمینه کاوش می نمودم، ترجمه متن مشکل – و البته به نظر بسیاری از اهل فن، ترجمه ناپذیر فغان نامه-ممکن تر جلوه می نمود وقرابت متون فارسی و ارمنی برای من مملوس تر می گشت.

فغان نامه از نظر نوع ادبی،‌ مجموعه نیایش هایی است که می توان گفت در همه ادیان ساختاری مشابه دارد. این ساختار، عمدتاً از سه بخش تشکیل شده است: ذکر یا توصیف وتجلیل از آفریدگار ، اعتراف یا توصیف خطاکار و طلب بخشایش و بازگشت به معصومیت ازلی، که همانا پیوستن و وحدت با ذات الهی است.

گناه، عهدشکنی انسان و سرپیچی از احکام الهی است. اعتراف، عمل ترکیه است که به جز بیان کلامی، عموماً همراه با ریاضت و عملیات خاصی است؛ و انگیزه، همانا عشق به ذات الهی و اشتیاق بازگشت است که در حالت های خاص و استثنایی همچون پرتوی از نور، وجود طالب وسالک را منور می سازد.

عارفان در این که لطف الهی عالم گیر است و شامل حال همه آفریدگان می شود، اتفاق نظر دارند. ولی در این که این نور الهی تنها وجود معدودی بزگریدگان را منور می سازد که قلب خود را برای پذیرش آن مهیا ساخته اند، نیز همه کلام اند.

نارکاتسی دراین باره چنین می گوید:

«چرا که آن شعاع رخشان، همچون نور اعجاز آمیزی که به فرمان الهی در ته چاه انباشته گشته بود، به خواست خداوند در دل ما نهاده شده تا قدرت بی مثال پروردگار،‌ بر همگان عیان گردد». (فغان نامه، ص 54)

شیخ محمود شبستری (ف:720) در گلشن راز همین مضمون را چنین آورده است.

و گر نوری رسد از عالم جان  ز فیض جذبه یا از عکس برهان

دلش با لطف حق هم راز گردد از آن راهی که آمد باز گردد

نارکاتسی بارها در فغان نامه، خداوند را مبدا ومنشاء الهام خویش در سرودن این کتاب نیایش نامیده و از خواسته که وی را در این کار یار و مددکار باشد و آن را همچون یک هدیه قلبی بیذیرد.

«تو که همگان را نبوغ بلاغت ارزانی می داری با دست توانایت مرا نیز به قدرت کلام بیارای».(فغان نامه، ص 131)

«تو مرا به شعر آراستی و به نفس خویش صیقل دادی، به اندیشه غنی بخشیدی و به حکمت پروردی…» (فغان نامه، ص 36)

«پس چنان کن، ای خدای تعالی تا این سوگ نامه راکه به نام تو آغازیده ام، داروی حیات بخشی باشد از برای تمامی دردهای جسم و جان آفریدگانت.

آنچه را من آغازیده ام تو به اتمام رسان.

بگذار روح تو با آن در آمیزد و نفس حیات بخش با اشعاری که به من الهام بخشیده ای همراه شود…» (فغان نامه، ص 31)

مولوی همین مضون را چنین آورده است:

این دعا هم بخشش و تعلیم تست گرنه در گلخن گلستان از چه رست؟

هم دعا از من روان کردنی چو آب هم ثباتش بخش و دارش مستجاب

هم تو بودی اول آرنده دعا هم تو باش آخر اجابت را رجا

با مقایسه فغان نامه گرگوار با متون اسلامی، ما تقریباً هیچ تفاوت اساسی در نظام فکری آنان مشاهده نمی کنیم. تفاوت ها بیشتر در اصول فقهی است نه در مبانی عرفانی.

از این دیدگاه مقایسه فغان نامه با آثاری همچون نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و مفاتیح الجنان که هر سه متونی مربوط به سده های اول و دوم هجری، مطابق با سده های هفتم و هشتم میلادی هستند، ما را در این عقیده بیش از پیش متقاعد می سازد.

نهج البلاغه که بعد از قران کریم مهمترین متون مسلمان به ویژه شیعه مذهبان است، مجموعه خطبه ها، نامه ها،‌ حکمت ها و دعاهای حضرت علی (ع) است.

جملات زیر از نهج البلاغه را با فرازهایی از فغان نامه در کنار هم قرار می دهیم.

«خدایا! ازمن درگذر آنچه را از من بدان داناتری و اگر بار دیگر به آن باز گردم تو نیز به بخشایش باز گرد. خدایا، آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای.

خدایا! ببخای آنچه را با زبان به تو نزدیک شدم ولی با قلب آن را ترک کردم». (خطبه 78)

نارکاتسی تصاد میان گفتار، پندار و کردار را بدین گونه بیان می کند:

«اما من-چندان که زبان را یاری بیان است- موجودی نکوهیده ام

چرا که… می گویم اما عمل نمی کنم. تعهد می کنم اما انجام نمی دهم. قول می دهم اما وفا نمی کنم. اهدا می کنم اما باز می ستانم. نشان می دهم اما تقدیم نمی کنم…» (فغان نامه، ص 237)

حضرت علی (ع) درنهج البلاغه بارها از حضرت عیسی (ع) به عنوان نمونه تقوی وپرهیزکاری یاد نموده است:

«و اگر خواهی از عیسی بن مرم یگویم، که سنگ را بالش خود قرار می داد، لباس پشمی خشن به تن می کرد و نان خشک می خورد، نان خورش او گرسنگی و چراغ اش در شب ماه و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود، میوه و گل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهار پایان می رویاند، زنی نداشت که او را فریفته خود سازد، فززندی نداشت تا اوغمگین سازد، مالی نداشت تا او سرگرم کند، و آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید. مرکب سواری او دو پایش و خدمت گذار وی دست هایش بود». (خطبه 160)

چنان که می بینیم این ها صفات و مشخصات کامل یک انسان تارک دنیا است و می تواند الگو و نمونه برای عارفان خلوت نشین اعم از مسیحی یا مسلمان باشد.

از طرف دیگر ما همین چهره مسیحایی را کراراً در ادبیات عرفانی ایران به عنوان الگو و نمونه می بینیم

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید که ز انفاس خوش اش بوی کسی می آید (حافظ)

توصیف روز دادرسی الهی در فغان نامه و نهج البلاغه نیز شباهت عجیبی با هم دارند.

«آنگاه آسمان را به حرکت آورده و از هم بشکافد، و زمین را به شدت بلرزاند،‌ و تکان سخت دهد، که کوه ها از جاکنده شده و در برابر هیبت و جلال پروردگاری بر یکدیگر کوبیده و متلاشی شده و با خاک یکسان گردد». (خطبه 109)

نارکاتسی این صحنه را با قدرت و هیبتی عظیم چنین توصیف می کند:

«و آن زمان آسمان در هم خواهد پیچید و زمین سخت همچون دریایی توفانی موج خواهد زد، امواج سراسیمه از هم خواهند گریخت و در یورشی سینه بر سینه در جای خواهند ماند.

ارکان این توده خاکی باتمامی وسعت و صلابت اش به لرزه خواهد افتاد.

کوه ها از غرش سهمگین اعماق فرو خواهند ریخت و صخره ها وتمامی عناصر طبیعت شعله ور خواهند گشت و ذوب خواهند شد.

آسمان دگرگون گشته هئیتی ابدی خواهد یافت و موجودات با تمامی عناصر خویش تغییر یافته نقشی نو خواهند پذیرفت». (فغان نامه، ص 261)

این صحنه پردازی البته بخش های مشابه در مکاشفه یوحنا و کتاب اشعیا بین در عهد عتیق را به یاد می آورد. به لحاظ ساختاری، کتاب صحیفه سجادیه منصوب به علی بن الحسین زین العابدین (ع) شباهت زیادی به فغان نامه دارد. صحیفه سجادیه مجموعه نیایش های امام سجاد است. این کتاب 54 نیایش را در بر می گیرد که دارای عناوینی از قبیل در ستایش پروردگار متعال عزوجل، دعا در اعتراف به گناه، دعا به هنگام بیماری، دعا به هنگام اندوه، دعا در طلب آمرزش و غیره که به احتمال زیاد این عناوین بعدها بر نیایشی ها اضافه شده اند چرا که همه دعاها جدای از عناوین فوق از همان ساختار سه بخشی (حمد و ستاریش، اعتراف به گناه، طلب بخشایش) تبعیت می کنند:

«تو را سپاس و ستایش می آورم، با آن لغت که فرشتگان مقرب و معصوم به درگاه تو سپاس و ستایش می آورند، تو را تمجید و تقدیس می کنم، با آن دل و زبان که بندگان پارسا و آفریدگان منزه و مقدس تو، در پیشگاه تو تقدیس و تمجید می کنند». (صحیفه، ص 59)

نارکاتسی گاه حمد و استغاثه را هم پای کلام مقدسان می شمارد و چنین می سراید:

«بگذار کتاب ام هم چون تنام و کلام ام هم چون جان ام پیوسته به درگاه تو استغانه نمایند، ای وصف ناپذیر! و صدایم را هم چون از زبان ذاکران جاودانی بشنو، ای رحیم انسان دوست! و جلال ابدی بر تو باد». (فغان نامه، ص 192)

گاه نیز درکمال عجز و فروتنی شایستگی خود را در سخن گفتن با خداوند کتمان می کند:

«خداوند! اگر پاکان نیز با همین سخنان به درگاه تو به دعا نشسته اند پس من که خبیث ترین خطاکاران ام به چه کلامی به شرح سیه روزی خویش بنشینم که… جسورانه زبان به مدح دنیا گشودم و دیوانه وار به اعمال پست و ننگین، عشق ورزیدم». (فغان نامه، ص 183)

داویت آن هاقت فیلسوف سده هفتم ارمنی در کتاب تعاریف فلسفی خود به تفسیر تعاریف افلاطون پرداخته و از قول افلاطون فلسفه را تفکر درباره مرگ،‌ تعریف کرده است. او فکر کردن به مسئله مرگ را به معنی کشتن هوای نفس و در نتیجه شباهت یافتن باخدا، تعبیر می کند.

این مضمون، در صحیفه سجادیه و فغان نامه گرگوار از مضامین اصلی است. در دعای چهلم صحیفه امام سجاد از خداوند چنین می خواهد:

«پروردگار! میان ما مرگ، الفتی برقرار دار که به رویش لبخند زنیم و سایه اش را برای خویش پناهگاهی مطمئن و مانوس به شماریم، تا ضیافت مرگ برای ما ضیافتی شقاوت آمیز نباشد و در دیدارش خسته دل و شرمسار نمانیم». (صحیفه، ص 345)

برای نارکاتسی تصور آخرین روز زندگی، به همان اندازه صحنه داوری رنج آور ویاس آمیز است. وی این لحظه پایانی را با تصاویری تکان دهنده، در برابر دیدگان خواننده قرار می دهد و آن لحظه ای است که بیمار و فرتوت در بسیر مرگ افتاده و دیگر کاری از وی ساخته نیست. پس از خداوند چنین می طلبد:

«پس خداوند! التماسی را که در آن دم قادر به ادایش نخواهم بود، هم اکنون بشر دوستانه از من بپذیر، زیرا که من که هم اینک چنین بلیغ سخن می گویم… در واپسین دم، در بستر خود همچون جسدی بی جان خواهم افتاد» (فغان نامه،ص 245)

هر دو، این نیایش گران هدف از زندگی زمینی را، آماده شدن برای آخرت و حضور شایسته در بارگاه عدل الهی می دانند. اما عمر کوتاه است و روز مرگ نامعلوم که این خود منشاء تشویق و اضطرابی دیگر است.

انسان فغان نامه، این تشویق را با خدای خود در میان می گذارد:

«ای خدای رحیم! واپسین روز عمر کوتاه ام را چنان ناگهان و نا به هنگام فرا مرسان تا در گذرگاه ناتمام، زندگی را بی توشه و تهیدست ترک نگویم. بگذار پایان کار نا به هنگام برمن نتازد و پرواز روح ام به سقوط مبدل نگردد». (فغان نامه، ص 265)

این مقایسه را همچنان می توان ادامه داد و هر چه بیشتر متقاعد گشت که در اساس، ‌ما با یک نظام فکری واحد سروکار داریم که همانا عرفان توحیدی است.

اما اکنون می خواهیم به مجموعه دیگری به نام مفاتیح الجنان مراجعه، و حداقل با یک نمونه قرابت اندیشه را مشاهده کنیم.

در این جا، سخن از خطرهایی است که پیوسته در راه سالک کمین کرده و چه بسا در یک لحظه، حاصل تمامی کوشش ها و مجاهدت های وی را نابود و بی اثر می گرداند.

در بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی چنین آمده است:

«چرا چنین است که وقتی می پندارم از نیکان شده ام،‌ ناپاکی ها را کنار نهاده ام و همنشین توابان شده ام، در همان هنگام که به چنین پنداری دل خوش می دارم ناگهان، بلیه ای عارض ام می شود که قدم مرا می لغزاند و میان من و خدمت تو حائل می گردد تا آن چنان که باید کمر به خدمت تو نبندم». (مفاتیح الجنان، ص 348)

نارکاتسی این حالت را چنین به تصویر کشیده است:

«آن گاه که با یقینی بی شبهه به پیش می راندم اندک تردیدی به ناگاه در وقفه کوتاه تلاش و استراحت مرا از ساحل مقصود، که چنان در دسترس می نمود، به دور افکند. زمستانی پر برف مرا در میانه تابستان غافل گیر کرد. کشتی ام از ضربه های سهمگین امواج در هم شکست…».

و بعد نومیدانه می پرسد:

«آیا کشتی شکسته تن ام بار دیگر ترمیم خواهد شد؟

آیا زورق شکسته روح ام دگر باره زنده خواهد گشت؟» (فغان نامه،‌ ص 98)

تاکنون اشاره ما به متون اسلامی-عربی بود که البته از ترجمه فارسی این متون استفاده شده است. لذا لازم است به آیه 27 از سوره لقمان قرآن کریم نیز توجه کنیم که اسقف گیود قازارایان، ‌شباهت آن را با بخشی از کتاب فغان نامه متذکر شده است. ترجمه این آیه چنین است:

«و اگر همه درختان روی زمین قلم شوند ودریا مرکب و هفت دریای دیگر به مدداش بیایند، سخنان خدا پایان نمی یابد و خدا پیروزمند و حکیم است».

اما نارکاتسی کثرت گناهان اش را به صورت زیر ترسیم کرده است.

«زیرا اگر دیایی را جوهر کنم و دشت های پهناور را هم چون کاغذ بگسترانم و از تمامی نی های بیشه زاران قلم ها سازم تنها جزیی از اعمال ناصواب خویش را نتوانم نگاشت.

و اگر تمام کارج های لبنان را متصل کرده شاهین ترازو سازم وکوه بلند آرارات را در کفه عدالت قرار دهم، با گناهان من برابری نتواند کرد». (فغان نامه،‌ص 47)

اما شناسنامه هر متن، نه چندان به محتوای آن که به فنون و صناعات بیانی آن وابسته است. این که متون اسلامی و فغان نامه گرگوار دارای شباهت های محتوایی باشند می تواند حاصل مشترکات کلی بین ادیان توحیدی به ویژه در بعد عرفانی آن ها باشد. ولی آن چه قابل توجه است، به کارگیری صنعت نثر مسجع، توسط گرگوار نارکاتسی در فغان نامه است. اسقف گیود قازاریان درمقاله خود با عنوان خلوت نشین شرق و نارک (1937) تصریح کرده است که صنعت کلامی نارکاتسی تماماً شرقی و مشخصات تحت تاثیر ادب عربی-ایرانی است.

ژان مصریان نیز، در مقدمه مفصل خود برترجمه فرانسه فغان نامه همین عقیده را تکرار کرده و به منشاء عربی-ایرانی صنعت سجع،‌ تاکید می ورزد.

سجع را در ادبیات فارسی،‌ ابتدا خواجه عبدالله انصاری با استادی تمام به کار گرفته و بعد سعید در گلستان آن را به کمال رسانیده است.

خواجه عبدالله انصاری تقریباً هم عصر نارکاتسی است و آثار او به کمال ادبیات عرفانی اسلامی در این دوره گواهی می دهند و اما آن چه برای ماجالب توجه است، همانا شباهت مناجات خواجه عبدالله انصاری با اثر بزرگ نارکاتسی است.

«ای کریمی که بخشنده عطایی و ای حکیمی که پوشنده خطایی و ای صمدی که از ادراک ما جدایی. و ای احدای که در ذات و صفات خود بی همتایی و ای قادری که خدایی را سزای و ای خالقی که گمراهان را راهنمایی». (مناجات، ص 4)

و نارکاتسی خدای را چنین مدح می گوید:

«خداوند! تو ای صورت بی محیط و ای مقدار! تو ای پهنه نامحدود! ای گسترده بی حصار و ای اقتدار قهار! تو ای بسیط مطلق بی شمول، و ای رافت و احسان بی نقصان! (فغان نامه، ص 68)

قسمت اعظم فغان نامه به توصیف وضعیت وموقعیت انسان و اعتراف به گناهان بی حد و شمار او اختصاص دارد، که البته هدف تزکیه نفس و بازگشت به معصومیت ازلی است. اما عارف حقیقی نه به جهد بیهوده خودکه به رحمت و بخشندگی خداوند امید می بندد.

نارکاتسی چنین می سراید:

«مرا یاد کن نه به سزاواری که با بردباری، نه به بازخواهی که با بخشندگی، نه به احماق کهبه احسان. اگر قصد سنجیدن گناهان ام را داری، به میزان عطوفت بر سنج نه به میزان عدالت، چرا که با تراوزی نخست، بسیار ناچیز و با ترازوی دوم، بسیار سنگین خواهند بود». (فغان نامه، ص 69)

خواجه عبدالله انصاری همین مضمون را چنین می سراید:

«الهی بساز کار من و منگر به کردار من». (مناجات، ص 7)

و یا

ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی آن بیع بود لطف و عطای تو کجاست؟

و مولوی می گوید:

منگر اندر ما، نکن درما نظر اندر اکرام و سخای خودنگر

ما نبودیم و تقاضامان بود لطف تو ناگفته ما می شنود

از سوی دیگر نیایش عارفانه، هدف و مقصودی جز خدا ندارد.

نارکاتسی می گوید:

«من، نه به طلب هدایایش می شتابم که خود او را طلب می کنم که زندگی حقیقتی است، نفسی که بی آن همه چیز از جنبش باز خواهد ماند.

من به با گره امیدکه با پیوند عشق به او می گرایم. من نه در طمع پاداش که در اشتیاق پاداش دهنده می سوزم. نه فر و شکوه قرب که بوسه بر آستانه خدای بزرگ، آرزوی من است.

من نه در آرزوی حیات که با یاد حیات آفرین، می کاهم». (فغان نامه، ص 57-58)

و مولوی:

من تخت نمی خواهم من تاج نمی خواهم در خدمتت افتاده بر روی زمین خواهم

شیخ بهایی:

ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمی خواهیم حور و جنت، ای زاهد بر تو باد ارزانی

و خواجه عبدالله انصاری

الهی! دیگران مست شراب اند، من مست ساقی، هستی ایشان فانی است و از من باقی

مست توام از جرعه وجام آزادم مرغ توام از دانه ودام آزادم

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی وزنه من از این هر دو مقام آزادم

و اکنون بخش هایی از دعای صباح حضرت علی (ع) از مفاتیح الجنان:

«خداوند چگونه می بینی وضع مرا، آیا فقط به خاطر پاره ای از آرزوها و خواهش هاست که به سوی تو آمده ام؟ یا به دلیل این که مبتلا به درد فراق شده ام روبه سوی تو آورده ام؟ گناهانی که بین من و تو جدایی انداخته، مرا دردمندانه، به سوی تو روان کرده است،‌ افسوس که نفس من بر مرکب هوس سوار است…» (مفاتیح الجنان، ص 44)

در چند جمله بعد از همین دعا چنین می خوانیم:

«خدایا این مسکین را که از گناهان گریخته وبه توپناه آورده، دست رد به سینه اش می زنی؟

خدایا این هدایت جو راکه به طلب هدایت به سوی تو روان شده بی نصیب می گذاری؟

خدایا این تشنه راکه بر آبگیرهای لطف تو پا نهاده، تشنه باز می گردانی؟

چنین انتظاری از تو نمی رود،‌ چرا که در دل قحطی ها و خشکسالی ها،‌چشمه های لطف تو، همچنان جوشان است.» (مفاتیح الجنان، ص 44)

نارکاتسی همین ساختار نحوی را چنین به کار گرفته است:

«آیا نیکو کاری خویش را فراموش خواهی کرد، ای کعبه آمال؟ و از نظر دورام خواهی داشت، ای حامی غمخوار؟!

آیا از عشق خویش به انسان خواهی کاست، ای کاستی ناپذیر؟ و از فیض حیات باز خواهی ایستاد، ای فناناپذیر؟!

آیا رحمت خویش را ترک خواهی گفت، ای میوه سعادت! و گل نجات بخش نعمت ات را پرپر خواهی کرد؟… (فغان نامه، ص 25).»

این نارکاتسی تا چه اندازه به ادبیات اسلامی آشنا بوده، مسئله ای است که احتیاج به تحقیق بیشتری دارد. اما مشترکات فوق که تقریباً به طور تصادفی انتخاب شده اند و آنها را می توان هم چنان در تمامی مضامین عرفانی شناخته شده ادامه داد، حداقل یک حقیقت را مورد تاکید قرار می دهند و آن را که این عشقی عظیم، و رای نیک و بد این جهان، این ارواح بزرگ را به یکدیگر می پیوندد. عشقی که نور و حرارت آن پرده تیره و تار اختلافات را می شکافد و از ورای قرن ها دلهای ما را با موهبت دوستی و تفاهم سرشار می سازد.

منابع:

1- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی.

2- صحیفه سجادیه، ترجمه و نگارش جواد فاضل.

3- خواجه عبدالله انصاری، مناجات به کوشش حامد ربانی 1371.

4- مفاتیح الجنان، ترجمه کریم زمانی.

5- فغان نامه گرگوار، ترجمه آزاد ماتیان، 1381.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26
سال هفتم | زمستان 1382 | 136 صفحه
در این شماره می خوانید:

جلوه های عرفان در گوته و حافظ از دید تطبیقی

نویسنده: منصوره شریف زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق                                نوای بانگ غزل های حافظ از شیراز  از اواسط قرن...

زازاها قومی ناشناخته

نویسنده: گارنیک آساطوریان/ ترجمه: ماریا آیوازیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 اشاره  در شمالی ترین نقطه ارمنستان مرتفع Bardzer Haik (حومه ارزروم تركیه) كه اكنون به نام...

بررسی کلی زبان ارمنی و گویشهای آن

نویسنده: مائیس خلقت زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 سرزمین ارمنستان – ارمنستان اصلی سرزمین کوهستان های بلند و دژ طبیعی باشکوهی است که حصارهای آن از دشت ماوراء قفقاز...

دو سال با ارامنه

نویسنده: رحیم چاوش اکبری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 اشاره: دكتر رحیم چاووش اكبری (یسنای تبریزی) در سال 1315 در تبریز دیده به جهان گشوده اند. ضمن اشتغال به آموزگاری،...

پیوندهای تاریخی و فرهنگی ما بین ارمنستان و ایران

نویسنده: شهاب ستوده نژاد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 اشاره: آقای شهاب ستوده نژاد پژوهشگر مطالعات آسیایی و تطبیقی در زمینه تمدن های باستانی و دانش آموخته تاریخی از...

یادداشتی بر فغان نامه گرگوار

نویسنده: عبدالحسین فرزاد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 ذكر و مناجات از جمله اعمالی است كه همواره برای تزكیه نفس از سوی مكاتب معنوی، توصیه شده است: قران كریم سوره اعراف...

فغان نامه گرگوار و ادبیات عرفانی اسلامی – ایرانی

نویسنده: آزاد ماتیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 به مناسبت هزار مین سالگرد سرایش فغان نامه گرگوار،‌در تاریخ 29 آبان 1382، مراسمی به همت شورای خلیفه گری ارامنه تهران...

گریگور نارکاتسی مقدس

نویسنده: اسقف سبو سرکیسیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 به مناسبت هزار و هفتصدمین سالگرد پذیرفتن مسیحیت به عنوان مذهب رسمی ارمنیان در سال 301...

نقوش تزئینی ارمنی

نویسنده: ژینا ماروتخانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 26 تاریخچه ای کوتاه از نقوش تزئینی ارامنه نقش و نگار نزد ارمینان از قدیمی ترین هنرهای خلق شده است، اما در عین حال...