نویسنده: تانر آکچام / ترجمه: فرزانه قوجلو


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39

من ترک هستم. هراند[3] ارمنی بود. من نویسنده ای در آگوس[4] هستم. هراند خودِ آگوس بود. هراند فقط یک آرزو داشت، می خواست به تنفر، دشمنی و بدخواهی بین ارامنه و ترک ها پایان دهد و هر دو ملت در کنار هم در صلح، احترام و آرامش زندگی کنند.

هراند و آگوس مثل گل هایی شکوفا در سبزه زار ترکیه بودند. گل ها را چیدند و دور انداختند و کسی که کشته شد فقط هراند نبود، هم زمان شهرت ترکیه از میان رفت. و این حقیقتی است اما ما باید به خود بگوییم که هدف این یورش سیاست داخلی ما بود. هدف، ایجاد حس گناه در ناخودآگاه جمعی ما بود. قربانی حقیقی هراند دینک نبود، هدف، مثل همیشه ما بودیم، صلح ما، ثبات ما، سعادت ما، وحدت ما، انسجام ما و وجدان ما که مدت هاست شرم و اندوه را فراموش کرده است. به این ترتیب جوانی 17 ساله را خیلی خوب آموزش دادند تا هدف را از یاد نبرد اما کسانی که این هدف را از بین بردند آنهایی بودند که خود را پشت این خواسته پنهان کرده بودند.

هراند را فقط اصابت یک گلوله نکشت بلکه او هر روز مورد هدف قرار گرفته بود و به تدریج کشته شد. روز پنجم ژانویه به من گفت: ((تانر خیلی می ترسم. برای من و آگوس نقشه کشیده اند. ادارهٔ فرمانداری استانبول مرا احضار کرد تا تهدیدم کند، به من گفتند که تاوان آنچه را کرده ام خواهم داد. همهٔ تهدیدها علیه من و آگوس از همین زمان شروع شد. 2007 سال خیلی بدی خواهد بود. به ما حمله خواهند کرد. ما هدف قرار گرفته ایم. خیلی آسان می توانند ما را هدف قرار دهند. ما را در وسط گذاشته اند تا شکارمان کنند، انگار فصل شکار شروع شده باشد. آنها با سیاستِ خود، رسانه ها و قوانینِ خود این فضا را به وجود آورده و ما را به آن محکوم کرده اند)).

هراند را فقط جوانی 17 ساله نکشت، بلکه کسانی او را کشتند که پیشاپیش او را به عنوان دشمن ترک ها محکوم کرده بودند. آنهایی او را کشتند که به خاطر مادهٔ 301 در برابر ساختمان دادگستری آزارش داده بودند. کسانی که شهامت نداشتند مادهٔ 301 را تغییر دهند، او را کسانی کشتند که به ادارهٔ فرمانداری احضارش کردند تا به جای حمایت از او تهدیدش کنند.

بگذارید نَگِرییم بلکه سرخود را پایین بیندازیم، به دست هایمان نگاه کنیم. چطور می خواهیم خون را از دست هایمان بشوییم؟ شما، ناشران، نویسندگان، کسانی که پس از مرگ هراند بهت زده اید، مقالات قدیمی روزنامه های خود را باز کنید، آنچه را خود دربارهٔ هراند نوشته اید دربارهٔ او گفته اید بررسی کنید، آن وقت قاتل را می بینید، قاتل را در فرامین دادگاه مرتبط با مادهٔ 301 خواهید دید. خودتان تصمیم بگیرید که با معاون فرمانداری چه خواهید کرد که هراند را احضار و تهدید کرد.

هراند به عنوان فردی ارمنی مورد هدف قرار گرفت که هویت ترک را خدشه دار کرده بود و قربانی شد. هراند کشته شد چرا که گفته بود ترکیه باید با تاریخ خود روبه رو شود. دست هایی که به او تیراندازی کرد همان دست هایی بود که در 1915 به همهٔ هراند ها شلیک کرد، کسانی که گلوی ارامنه را در بیابان ها بریدند، پیامشان چنین است ((آری ما این عمل را در 1915 مرتکب شدیم و بار دیگر در 2007 مرتکب خواهیم شد)). کسانی که به هراند شلیک کردند فکر می کنند که به نام ترک ها او را هدف قرار داده اند. این همان فکر کسانی است که در 1915 به هراند ها شلیک کردند. آنها تصور می کنند که کشتن یعنی ترک بودن، ترک بودن یعنی آنکه دیگران را به عنوان دشمن ببینی و آنها را بکشی. در عوض، آنها دشمن خود هستند. آنها کسانی اند که نام ترکیه را لکه دار می کنند.

دلیل کار امروز ما همین است. ما می خواهیم نام ترکیه را به او برگردانیم و با این شعار که ((ما همه هراند هستیم))، ((ما همه ارمنی هستیم)) نام ترکیه را از نام قاتلان جدا کنیم. ما صدای ترک ها، کردها، آل وی ها و مسلمانان هستیم. ما صدای ترکیه هستیم که عدالت را فریاد می زند.

چه ترک باشی چه ارمنی، باید حرمتت حفظ شود و این حرمت توسط قاتلان لکه دار نشود. ما باید به ترک بودن خود افتخار کنیم وقتی قاتلان را قاتل می نامیم. امروز ما می کوشیم چنین باشیم. می دانیم که انسان هایی خوب خواهیم بود وقتی بگوییم همهٔ ما ارمنی هستیم. می دانیم که افتخار خواهیم کرد وقتی آدمکشان را قاتل بنامیم. آدمکش و آدمکش ها با ترکیه و ترک بودن هیچ ارتباطی ندارند. ترک های واقعی کسانی هستند که آدمکش ها را قاتل می نامند و این شعار را فریاد می زنند که ((ما همه ارمنی هستیم)). کسانی که یکپارچه متحد می شوند و از قاتلان هراند فاصله می گیرند. این پیام ماست برای سال1915.

ما قاتلان هراند را به عنوان ترک های واقعی نمی پذیریم و همین احساس را نسبت به قاتلان سال 1915 داریم. کسانی که قاتلان هراند را می پرستند همان کسانی هستند که آدمکش های 1915 را می پرستند، یعنی کسانی چون طلعت، بهاالدین ساکیر یا دکتر ناظیم.

ما ترک ها، با این فریاد که ((ما همه هراند هستیم)) و ((ما همه ارمنی هستیم)) به تمام دنیا می گوییم که ما ترکیه و مردم ترکیه را به دست آدمکش ها نمی دهیم و اجازه نخواهیم داد که نام ترکیه با کشتار ارامنه و تنفر از آنها خدشه دار شود.

ما باید بتوانیم بگوییم که فاجعهٔ 1915 همچنان به عنوان جنایتی باقی خواهد ماند که به نام ما صورت گرفت، به عنوان جنایتی که به نام ترک ها علیه بشریت و جمع کثیر انسان ها صورت گرفت.

همان طور که شرم قتل هراند را می پذیریم باید به همین طریق کشتار 1915 را بپذیریم، مثل مصطفی کمال آتاترک. ما این کشتار را مثل خیلی های دیگر محکوم می کنیم و این محکوم کنندگان ترک، کرد، آل وی ها و مسلمانان هستند. علاوه بر آنکه کشتار 1915 را محکوم می کنیم، حامیان آن را نیز به عنوان ملت ترک نمی شناسیم، کسانی چون شهردار کمال بوگازیلی، یا رهبر مذهبی عبدالله زاده محمد افندی یا طلعت پاشا، بهاالدین ساکیر، دکتر ناظیم، رسیت شهردار دیاربکیر.

به یاد داریم که در 1915 چه کسانی حکم می راندند: مِزهار، فرماندار آنکارا؛ هالِپ، فرماندار سِلال؛ رِسیت، فرماندار کاستامانو؛ سِمال، معاون فرماندار یوزگات؛ علی فایک، شهردار کاتهایا؛ علی فوات، شهردار دِرزُر و نیز سربازان، فرماندهان، وِهیپ پاشا، فرماندهٔ نیروی زمینی؛ آونی پاشا، فرماندهٔ ترابوزان؛ میرعلی وصی سلیم، فرماندهٔ یوزگات. امروز ترابوزان یک آدمکش دارد به نام اوگان ساماست . اما در 1915 ترابوزان آدمکشانی داشت نظیر سِمال آزمی فرماندار، ایتاهاچی از منظقهٔ ینی باهسه و علاوه بر آن ترک هایی که مخالف آنها بودند کسانی مثل نوری، رییس پلیس؛ احمدعلی بِی تاجر؛ نظیم بِی، مسئول گمرک و حافظ محمدامین بِی، سناتور ترابوزان که گفت خودش دیده که ارامنه را سوار قایق ها می کردند و در آب غرقشان می کردند اما نتوانسته هیچ کاری بکند.

امروز ترکیه و ترک ها باید تصمیم بگیرند و بین این دو دسته ترک که وجود دارند و در گذشته نیز وجود داشتند تمایز قائل شوند.

امروز جهان با احترام به ما نگاه می کند و بین ترک های واقعی و نسل بربر گذشته و آینده تمایز می گذارد. ما امروز بین ترک ها و آدمکش ها دیواری می کشیم و قادریم که از آدمکش ها نام ببریم. ما باید پذیرش و شهامت خود را نه تنها نسبت به حوادث امروز بلکه نسبت به حوادث 1915 به همه نشان دهیم. هراند همین را از ما می خواست. او عادت داشت بگوید ((من ترک ها و ترکیه را دوست دارم، خوشبختم که با ترک ها زندگی می کنم)). ما باید بین قاتلان و ترک ها دیوار بکشیم. باید به این طریق با تاریخ خود روبه رو شویم. ما قاتل هراند را آدمکش می نامیم، نه ملت ترک را و به این شیوه با تاریخ خود روبه رو می شویم. فقط در صورتی که چنین مرزی بین ترک ها و آدمکش های 1915 قائل شویم و آدمکش ها را محکوم کنیم می توانیم با غرور با جهان روبه رو شویم.

فریاد من فریاد خودِ ترکیه است. فریاد ترکی است که هراند را، برادر معنوی، دوست ارمنی خود، برادرش را از دست داد. بگذاریم ملت ما از آدمکش ها روی برگرداند و همه با هم فریاد بزنیم ((ما همه هراند هستیم، ما همه ارمنی هستیم)).

این فریاد تنها پاسخ ما به کسانی است که می خواهند بین ترک ها و ارامنه نفرت بیافرینند

پی نوشت ها:

1- این مقاله در روزنامهٔ رادیکال به تاریخ 24 ژانویهٔ 2007 به چاپ رسیده است.

2- استاد تاریخ دانشگاه مینه سوتا.

3- Hrand

4-  Agos

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39
سال یازدهم | بهار 1386 | 168 صفحه
در این شماره می خوانید:

قربانی راه حق

نویسنده: واراند / ترجمه: سونا خواجه سری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 سیه بود چشمانت و بر سپیدی پیشانیت چو موجی بیرون جهیده بود گیس شفاف ابریشمینت آری این چنین اند...

قتل عمد

نویسنده: خاچیک خاچر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 پاسی از نیمه شب گذشته بود. هلال باریک ماه که از آسمان آویزان شده بود، مرتب زیر تودهٔ ابرهایی که از غرب پدیدار می شدند،...

خاچیک خاچر و حال و هوایی به پسند کلاغ ها

نویسنده: حمید ودادی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 پیش گفتار خاچر و قصه هایش رویکردی دارند به باز پیوند حلقه های گسستهٔ زندگی؛ گسستی که در پی دگرگونی های تند زندگی...

جشن رونمایی کتاب حال و هوایی به پسند کلاغ ها

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 روز پنجشنبه، دهم اسفند1385، جشن رونمایی کتاب حال و هوایی به پسند کلاغ ها، دومین مجموعه داستان خاچیک خاچِر به زبان...

کاربرد بد در زبان ارمنی و فارسی

نویسنده: گارگین فتایی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقدمه بُد به معنی صاحب و خداوند و پسوندی است که به آخر اسم ملحق می شود. در اوستا، معادل پئیتی به معنی مولا و صاحب و...

ارمنیان و مادها

نویسنده: آریی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقالهٔ تحقیقی زیر مجالی برای پرداختن به ریشه های روابط تاریخی ارمنیان و ایرانیان در محدودهٔ تمدن باستانی مادهاست....

انجامه های ارمنی سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی / هفتم و هشتم هجری

نویسنده: رابرت بدروسیان / ترجمهٔ: محسن جعفری مذهب فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 از سدهٔ دهم میلادی/ چهارم هجری انجامه های نسخه های ارمنی منبع بسیار مهمی برای تاریخ...

دیپلمات های ارمنی در دوران قاجار

نویسنده: عبدالرضا هوشن مهدوی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 در دسامبر1803، که فتحعلی شاه به ایروان رفته بود تا خان ها و سرکردگان منطقه را به ایستادگی در برابر تجاوز روس...

نود و دومین سالگرد نژاد کشی ارمنیان

نویسنده: گئورگ وارطان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 به نام خداوند حافظ جان ها و روان ها با عرض سلام و خیر مقدم حضور مدعوان و همکاران محترم برای شرکت در این محفل دوستانه...

مراسم یادبود ۲۴ آوریل

نویسنده: آرتین بابایانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 روز سه شنبه بیست وهشتم فروردین هزار و سیصد و هشتاد و شش، در محل انجمن اجتماعی ارامنه، مراسم یادبود نود و دومین...

موسیقی کلیسای ارمنی

نویسنده: تنی یعقوبیان مقدم فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 موسیقی نشانهٔ جنبش و زندگی است موسیقی زبان احساسات و عواطف است موسیقی بیان زیبایی و انسانیت است..... انسان از...

کلیسای هریپسیمه مقدس

نویسنده: ایرج افشار (سیستانی) فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ایران دارای جایگاه جغرافیایی و طبیعیِ ویژه و دهش های خدایی بسیاری است که در درازنای تاریخ بهره گیری چندان...

مسیحیت در شعر فارسی

نویسنده: قمر آریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 دوستان عزیز، خانم ها و آقایان سلام. بسیار متأسفم که علی رغم علاقهٔ قلبی نتوانستم در جمع شما حضور پیدا کنم. بیماری اخیر...

ارمنستان در سرآغازین فاجعه قرن بیست

نویسنده: داوود هرمیداس باوند فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 مقدمه قتل عام یا کشتار جمعی رویدادی است زاییدهٔ تفکرات غیرانسانی و اندیشه های پلید که در گذر تاریخ به اشکال...

زندگی تراژیک یک روزنامه نگار آزاده

نویسنده: علی دهباشی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ((البته که می ترسم. اگر بخواهیم روراست باشیم، باید بگویم که من هر روز خدا را در نگرانی و تشویش به سر می برم. تا حالا...

گفت و گو با دینک

ترجمه: مارینا بنیانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ((من این حق را دارم تا در سرزمینی بمیرم که در آن زاده شده ام))....

تحولات سیاسی در ترکیه، آینده ترکیه در اتحادیه اروپا، ترکیه و مسئله ارمنی

نویسنده: هراند دینک /ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 قبل از هر چیز می خواهم در مورد دورانی صحبت کنم که ترکیه به جمهوری تبدیل شد. در مورد اینکه...

کبوتری که در درونم نگران است

نویسنده: هراند دینک /ترجمه: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 ابتدا از تصمیم دفتر دادستان عمومی شیشلی برای تحقیقات مقدماتی از من، به اتهام اهانت به هویت...

زندگی نامه هراند دینک

نویسنده: آرپی مانوکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 39 هراند دینک در 15 سپتامبر1954 میلادی در یک محلهٔ ارمنی نشین به نام چاوش اغلو[1] در مالاتیا[2] به دنیا آمد. پدرش،...