از روزی که تئاتر ایران شاهین سرکیسیان را از دست داد نزدیک به چهل سال می گذرد… زمان عملکرد دو گانه دارد، هم مخرب و هم سازنده. این خود حقیقتی است که باید نسبت به آن حساس، کنجکاو، موشکاف و صادق بود. تئاتر اصیل، وفادار به بیان و هستی خود، برای کنجکاوی هنرجویان، پژوهشگران و تاریخ نویسان، به جز آنچه در خاطره ها مانده است، واقعاً چیز زنده ای باقی نمی گذارد. آیندگان برای آنکه رابطه و تجربه ای مستقیم با زمان سیال و زندهٔ تئاتر در گذشته داشته باشند جز مراجعه به گفتار و نوشته های شاهدان و حاضران کمک و مرجع دیگری ندارد. به راستی چگونه می توان حضور و نَفَس گذشتگان را حس و زندگی کرد؟ به کمک این مجموعه که با کوشش و زحمت فراوان به همت جمشید لایق گردآوری شده خواننده می تواند پی به وجدان شریف کاری شاهین سرکیسیان ببرد. خوانندهٔ این مجموعه در ابتدا، پس از برخورد با سخنان شاهدان امر، بی درنگ و بی اختیار به یاد حکایت فیل و نابینایان…، حکایتی که جلال الدین رومی در مثنوی معنوی آورده است، می افتد. به راستی چرا همگی همه چیز را همچون نابینایان حکایت رومی در قالبی مجرد لمس و درک می کنیم؟ نمی دانیم آنچه مجرد لمس شود ما را به راه شناخت و حقیقت نخواهد برد. برای ما روشن و مبرم نیست که در ذهن خود بینش مجرد ما رنگ و بوی به دور از واقعیت و حقیقت دارد. خوشبختانه به زودی زبان الکن شـاهـیـن سرکیـسیـان بـه کـمـک مـا می رسد و همچون آتشی سوزان پاکی را از ناپاکی، دروغ را از راستی، غرور را از تـواضـع، صـداقـت، را از عـدم صداقت جاه طلبی را از… جدا کرده، به روح عریان انسان کالبد راستی و هـستـی می بـخـشد. و مـا بـه فـکر می افتیم… چرا ما هرگز به این امر توجه نکرده ایم که آرلکن اروپایی، که نام از واژهٔ الکن عربی به خود گرفته و سیاه ایرانی هر دو همیشه، به یاری زبانی ناقص و مغلوط، نافذترین عملکرد را در صحنهٔ تئاتر داشته اند و از این طریق ما را به سوی حقیقت تلخ و شیرین برده اند. باید نیک بدانیم با به دست فراموشی سپردن دستور زبان، عادت و قالب های مرسوم شعر و حقیقت که خارج از زمان و مکان زندگی می کنند و در توان اعصاب ما نهفته اند با قدرت بیشتری حضور پیدا می کنند و به زندگی می یابند. روح انسان برای تظاهرات خود احتیاج به یک وسیلهٔ بیان دارد و تئاتر اصیل که با روح انسان سر و کار دارد از این مسئله جدا نیست. تئاتر در لحن و لهجه های مختلف بیان و در قالب های گوناگون، متوقف نمی شود و سیال است. در واقع، با در هم شکستن یک قالب بیانی بی روح و منجمد، زندگی در تئاتر از نو زاده می شود و بار دیگر در روال سیال خود جریان پیدا می کند. آنتونن آرتو در کتاب خود، تئاتر و همزادش، مثالی دارد: محکومی که به خاطر اعتقاد و کردارش در تل آتش می سوزد و در عین حال از میان شعله ها برای ما نشانی از ایمانش را علم می کند. این تصویر به راستی گویای چکیده ای از حال سرکیسیان است که در مجموع مقاله هایش در نوشتهٔ تئاتر پیشرو ـ ژرژ ولودمیلا پی تویف برای جوهر هستی خود قالب، نمونه و همزاد گویایی یافته است. آنچه در گفتار و نوشته های سرکیسیان جالب و زنده است بلافاصله و بی محابا، با جوشش درونی و عملکرد حس خلاق خود، به کمک نسل جدید تئاتر ایران می شتابد. بیان الکن او محدودیت های زبان را در هم شکسته، مسیر تئاتر را به خلاقیت هدایت می کند. این امر بسیار مهم را هرگز نباید از یاد برد، نَفَس او قدرتی واگیر دارد. سخن بیهوده نخواهد رفت اگر گفته شود که شاهین سرکیسیان از طریق زبان الکن خود، تئاتر ایران را از راه تقلید جدا کرده، به مسیر آفرینش رهبری کرد و این امر تا به امروز صادق است. منـشـاء آفـریـنـش ریـشـه در هـستی دارد و جـای تعجـب نیـست که شاهین سـرکیسـیان به تاریخ 5 آبان1345، در آخرین یادداشت خود، نوشته است: ((پایان باغ آلبالو یک شاهکار است)). با این اشارهٔ ساده و گویا او محکی از خود برای ما به جا گذاشته است تا ما بتوانیم ببینیم که چگونه زندگی و کار او در واقع هسته ای از آخرین نمایش نامهٔ چخوف را در خود داشت و چگون او با مرگ خود، که گویا همزاد و تکرار صحنهٔ پایان نمایش نامهٔ چخوف است، در پایان زندگی خود، برای عده ای از ما آن را باز آفرید و زندگی بخشید…. پی نوشت ها: 1- این نوشتار سرآغاز کتاب شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران است. *- تصاویر از کتاب شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران است. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38
|