علاقه مندان به کتاب های تاریخی به یقین با کتاب فرمانروایان شاخ زرین آشنایی دارند. این کتاب را درست سی سال پیش، در 1364ش، نشر گفتار با ترجمۀ خوب عبدالرضا هوشنگ مهدوی منتشر ساخت. چاپ های بعدی آن نیز به بازار عرضه شد که اکنون نایاب است. کتاب دربارۀ تاریخ عثمانی از سلیمان قانونی تا آتاتورک، پایه گذار ترکیۀ نوین، است و در واقع، روند زوال امپراتوری عثمانی را در طی پنج قرن بازگو می کند. اما بهانۀ نوشتن این مطلب انتشار ترجمۀ ارمنی کتاب است که سی سال پس از ترجمۀ فارسی آن در سال جاری با ترجمۀ هاروت نازاریان بر روی میز خوانندگان آشکارشده است. مترجم ارمنی عضو هیئت نمایندگان جامعۀ ارمنیان تهران و از اعضای پرسابقۀ باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات است که سال ها در بخش های هنری و مدیریتی باشگاه فعالیت داشته است. رونمایی ترجمۀ ارمنی کتاب فرمانروایان شاخ زرین در 19 مرداد سال جاری در باشگاه آرارات با حضور اسقف اعظم، حضرت سبوه سارکیسیان و شمار بسیاری از اعضای باشگاه و علاقه مندان برگزار شد. نویسندۀ کتاب فرمانروایان شاخ زرین، نوئل باربر،[1] روزنامه نگار و داستان نویس انگلیسی است. او در1909م در انگلستان چشم به جهان گشود و در 1988م در لندن درگذشت. وی خبرنگار بخش خارجی روزنامۀ دیلی میل[2] لندن بود و بیشتر کتاب های وی از تجربیاتش در حرفۀ روزنامه نگاری مایه گرفته است. نوئل باربر در پی یک حادثۀ رانندگی به نوشتن رمان روی آورد. رمان های منتشر شدۀ او در دهۀ 1970م او را در ردۀ نویسندگان کتاب های پرفروش انگلستان جای داد. رمان های او در امریکا نیز بسیار پرفروش بوده است. آثار چاپ شدۀ او شامل 22 جلد کتاب با موضوعات سیاسی و تاریخی و شش داستان است. فرمانروایان شاخ زرین در 1973م انتشار یافت و ناشر آن بنگاه انتشارات مک میلان لندن بود. مترجم ارمنی در پیش گفتار کتاب به ظهور و گسترش حکومت امپراتوری عثمانی در آسیای صغیر پرداخته است. مؤسس حکومت عثمانی عثمان نامی بود که در 1299م با به چنگ آوردن متصرفاتی در آناتولی شمالی حکومت مستقلی را بنا نهاد. جانشینان او توانستند قلمرو او را گسترش دهند و با دست اندازی به تمامی آسیای صغیر و بخشی از اروپا امپراتوری گسترده ای را ایجاد کنند و اقوام بسیاری را به زیر یوغ استبداد خود درآورند. در 1453م، سلطان محمد دوم با تصرف کنستانتینوپول، مرکز امپراتوری روم شرقی یا بیزانس، این حکومت را منقرض کرد و پایتخت روم شرقی را با نام قسطنطنیه مرکز حکومت امپراتوری عثمانی قرار داد و لقب فاتح را کسب کرد. در دوران سلیمان قانونی، دهمین سلطان عثمانی، این حکومت به تهدیدی جدی برای اروپا بدل شده بود. با این حال قوای سلطان پس از هفده سال جنگ و پیروزی در جبهه های مختلف موفق به گشودن دروازه های وین نشدند و نخستین شکست وی رقم خورد. به نظر نویسنده دوران سلطان سلیمان با آنکه نقطۀ اوج حکومت عثمانی بود آغاز زوال حکومت نیز به شمار می رود، زوالی که مدت پنج قرن به درازا کشید و ریشۀ آن نه در شکست قوای سلطان که در فساد دستگاه حکومتی، زیاده خواهی، داد و ستد مقام ها و منصب ها، آسان طلبی و شهوت پرستی، ستم و بیدادگری بی اندازه و به ویژه، توطئه گری زنان حرم سراها نهفته بود. تا قرن هفدهم میلادی امپراتوری عثمانی هنوز حکومتی قدرتمند به شمار می رفت اما در قرن نوزدهم عنوان «مرد بیمار اروپا» را از آن خود کرده بود. کتاب فرمانروایان شاخ زرین در سه بخش تنظیم شده است: بخش اول با عنوان «سال های انحطاط» در پنج فصل دوران سلطنت سلطان دهم تا بیست وهفتم عثمانی را از قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی در بر می گیرد. بخش دوم با عنوان «مرد بیمار اروپا» در هفت فصل دوران حکومت هفت سلطان، از سلطان سلیم سوم تا سلطان عبدالحمید دوم، ملقب به سلطان سرخ را از اواخر قرن هجدهم تا سال های نخست قرن بیستم میلادی شامل می شود. بخش سوم با عنوان «خودکامگان جدید» در چهار فصل به دوران پس از انقلاب ترک های جوان در 1908م و سلطنت کوتاه مدت دو سلطان آخر امپراتوری در ربع اول قرن بیستم و روی کار آمدن آتاتورک و انقراض امپراتوری عثمانی می پردازد. کتاب با فهرست الفبایی اعلام (در ترجمۀ فارسی)، کتاب نامه و اسناد به پایان می رسد. بیش از چهل تصویر نیز در کتاب گنجانده شده که به خواننده تصویر روشن تری از مطالب کتاب و اشخاص نام برده شده ارائه می دهند. نقشۀ موقعیت قسطنطنیه در ساحل خلیج شاخ زرین، پلان سرای سلطان یا قصر باشکوه سلطان نشین و نمودار زوال امپراتوری (1683ـ1912م) نیز در ابتدای کتاب آورده شده است. در کنار شرح و تحلیل رویدادهای تاریخی، زندگی پر شکوه و افسانه ای سلطان ها، دسیسه های رایج در میان زن های حرم، روابط داخلی و خارجی آنان، شیوه های اغلب نامتعارف حاکمیت، فساد گسترده در ابعاد گوناگون حکومت، خشونت و ظلم و ناامنی گسترده به ویژه در قبال اتباع مسیحی و مالیات های سنگین و خراج انسانی مقرر برای این گروه و بسیاری مطالب و جزئیات دیگر از نگاه کنجکاو و تیزبین نویسنده پنهان نمانده است. حوادث دوران حکومت طولانی سلطان عبدالحمید دوم و آغاز خون ریزی ها و کشتارهای سازماندهی شده در مناطق ارمنی نشین امپراتوری در سال های 1894ـ1896م، که لقب سلطان سرخ را برای وی به ارمغان آورد، سوء قصد نسبت به سلطان و نفوذ و دخالت سیاست مداران خارجی به دستاویز اعمال اصلاحات در مناطق مسیحی نشین با بی طرفی تمام در کتاب مطرح و شرح داده شده است. آخرین بخش کتاب به ظهور ترکان جوان و سپس، کمال آتاتورک در صحنۀ سیاست کشور می پردازد که پایان عمر امپراتوری را به همراه داشت. ترکان جوان، که با نام کمیتۀ اتحاد و ترقی شروع به فعالیت کرده بودند، با هدف برقراری حکومت مشروطه و با شعار برابری و برادری به صحنه آمدند و در 24 ژوئیۀ 1908م سلطان را مجبور به پذیرش قانون اساسی مشروطیت کردند و نور امیدی در دل اتباع امپراتوری، به ویژه مسیحیان، که از ستمگری های نظام موجود و شرایط غیرانسانی حاکم به جان آمده بودند، درخشید. مؤلف کتاب می نویسد: «آن روز، مردم پایتخت دچار شادمانی جنون آسایی شدند. به طوری که خانم جون هازلیپ در کتاب زندگی سلطان عبدالحمید می نویسد: ,شاهدان عینی در قسطنطنیه صحنه های شگفت آوری را در میدان ایاصوفیه و پل گالاتا شرح داده اند که چگونه یونانی ها، بلغارها، کردها، ارمنی ها مانند برادر همدیگر را می بوسیدند و افسران وابسته به ترک های جوان برای مردم سخنرانی می کردند و می گفتند که دیگر میان یهودی و مسیحی و مسلمان فرقی نیست و از آن پس باید دست به دست هم بدهند و برای سعادت و افتخار ملت عثمانی خدمت کنند. در میان انبوه جمعیت پرشور، عده ای از روحانیون هم دیده می شدند که نوار سرخ و سفید آزادی خواهان را به سینه هایشان نصب کرده بودند. حتی مغازه داران دکان های خود را رها کرده و به مردم پیوسته بودند. صنف قصابان با روپوش های سفیدشان در میان موج جمعیت به خوبی تشخیص داده می شدند. سرانجام، همه به سوی باب عالی روانه شدند، درحالی که به افتخار سلطان و قانون اساسی فریادهای شادی می کشیدند،».[3] در 17 دسامبر همان سال در میان شور و هلهلۀ مردم قسطنطنیه مجلس جدید گشایش یافت. مؤلف می نویسد: «در میان نمایندگان این مجلس، سه نفر وجود داشتند که مقدر شده بود سرنوشت ترکیۀ جدید را، که گام های لرزانی به سوی دموکراسی برمی داشت، در دست بگیرند. اولی انور شجاع بود که مردم عکس هایش را هزار هزار می خریدند و با ریش تراشیده، سبیل تابیده و سر و صورت معطرش وجهۀ خاصی داشت. دومی طلعت که بی شباهت به کولی ها نبود و سر و موی ژولیده ای داشت و گفته می شد مغز متفکر حزب است. سومی جمال بیگ که سابقاً غلام بچۀ یکی از پاشاها بوده و معاشرت با پسران خوبرو را به زنان ترجیح می داده است، ولی شجاعت او در قیام سالونیک به صورت افسانه درآمده بود. سه مرد ناجور که با کمال تأسف در پایان کار معلوم شد افراد ناچیزی بیش نبوده اند».[4] مؤلف دربارۀ این سه مرد، که از 1908م در رأس حکومت قرار گرفتند و سیاست ناموفق آنان، نبرد گالیپولی، که مصطفی کمال را به صورت بزرگ ترین قهرمان جنگی ترکیه درآورد و آیندۀ او را رقم زد و سرانجامِ رهبران کمیتۀ اتحاد و ترقی به شرح و تفصیل می پردازد و می نویسد: « در سال 1913، پس از پنج سال مشکلات فزاینده، جنگ و اغتشاشات داخلی، تقریباً چیزی از آرمان های اولیۀ کمیتۀ اتحاد و ترقی باقی نمانده بود. دولت، که در مواقع عادی هم متزلزل بود، اکنون به صورت اسم بی مسمایی درآمده بود و انور و طلعت مشغول مبارزه ای بودند که موجودیت و آیندۀ سیاسی شان به آن بستگی داشت و به جای سازمان جاسوسی [سلطان] عبدالحمید دستگاه بی رحم حزبی را به نفع خود به کار گرفته بودند».[5] مؤلف به نبرد گالیپولی در 1915م در جبهۀ غرب و شجاعت سربازان امپراتوری در این نبرد می پردازد و با وصف شور و شعف مردم ناشی از پایان موفقیت آمیز این نبرد می نویسد: «در حالی که روزنامه های ترکیه با لحن حماسه آمیزی از شجاعت سربازان امپراتوری در نبرد گالیپولی تجلیل می کردند نبردی از نوع دیگر در جبهۀ شرق جریان داشت که به کلی متفاوت بود. این نبرد یک جانبه و شخصی بود و از جانب انور آن چنان با سنگ دلی و بی رحمی رهبری می شد که او را در ردیف سلاطین قسی القلبی که وی ترکیه را از یوغشان آزاد کرده بود قرار می داد. انور تصمیم گرفته بود کلیۀ ارامنۀ ترکیه را نابود سازد و بدین منظور ترتیب یک کشتار دسته جمعی را داد که در مقام مقایسه، کوشش های [سلطان] عبدالحمید در این زمینه بسیار ناچیز جلوه می کرد».[6] خبرهای وحشتناک کشتار فجیع ارمنیان در دنیای خارج و حتی کشورهایی مانند انگلستان، که خود درگیر جنگ مرگ و زندگی بودند، جایگزین اخبار جنگ جهانی شد. مؤلف درخصوص ملاقات سفیر امریکا با انور می نویسد: «در امریکا خشم و غضب عمومی برانگیخته شد و مورگنتاو [سفیرامریکا در ترکیه] را مأمور مذاکره با انور کردند. در این ملاقات، سفیر امریکا به گمان اینکه بهتر است او را مستقیماً مورد اتهام قرار ندهد اظهار نمود: ,ـ من اطمینان دارم که دولت هرگز دستور چنین اعمال خشونت باری را نداده و نمی توان جناب عالی و طلعت پاشا و سایر اعضای کابینه را مسئول دانست. بدون شک مأموران محلی از حدود اختیارات خود خارج شده و مرتکب چنین اعمالی شده اند. می دانم همیشه آسان نیست که اعمال کارمندان زیر دست را کنترل کنید،. این سخن به انور برخورد و به سفیر مبهوت و حیرت زده پاسخ داد: ,ـ شما سخت در اشتباه هستید. من به هیچ وجه مایل نیستم کارمندان زیر دست را مورد سرزنش قرار دهم و کاملاً، آماده ام مسئولیت هر اتفاقی را شخصاً به عهده بگیرم. دستور تبعید ارامنه از جانب دولت صادر شده است،».[7] مؤلف در ادامه می نویسد: «طلعت هم نظیر همین عقاید را داشت و به دوستانش گفته بود: ,ـ من در عرض سه ماه توانستم مسئلۀ ارامنه را که عبدالحمید در سه سال نتوانسته بود حل کند، تمام کنم،. ـ و به خبرنگار روزنامۀ آلمانی برلینر تاگه بلات فلسفه اش را به این نحو باورنکردنی توجیه کرد: ,ـ ما را سرزنش می کنند که چرا میان ارامنۀ بی گناه و گناهکار تفاوتی قائل نشده ایم ولی این کار غیرممکن است چون کسانی که امروز بی گناه هستند ممکن است فردا گناهکار باشند!،». [8] فصل های پایانی کتاب ـ «یاغی»، «آتش سوزی ازمیر» و «دیکتاتور» ـ به مصطفی کمال اختصاص دارد، مردی که چنان که گفتیم در نبرد گالیپولی درخشید، سپس از اطاعت حکمرانان کمیتۀ اتحاد و ترقی سرپیچید و سرانجام حکومت را به دست گرفت و بنیان گذار ترکیۀ نوین شد و آتاتورک لقب گرفت. اما خیلی زود گرایش های خودکامانۀ او نیز آشکار شد. مؤلف در کنار شرح قابلیت های برجستۀ نظامی او از نقاط ضعف و رفتارها و عادت های دور از اخلاق او نیز غفلت نمی کند. او به شرح نبردهای ترکیه و یونان در سال های 1920ـ1922م می پردازد، نبردهایی که مصطفی کمال شخصاً فرماندهی آنها را بر عهده داشت و به تصرف ازمیر و سپس، کشتار، غارت وآتش سوزی موحش آن انجامید. یونانیان و ارمنیان شهر قربانی آن کشتار و آتش وحشتناک بودند که شمار آنها را تا صدهزار دانسته اند. در کتاب فرمانروایان شاخ زرین، در کنار شرح تاریخ ترکیه، وقایع تاریخی مهم تاریخ ارمنیان نیز در سال های پایانی قرن نوردهم و اوائل قرن بیستم میلادی آمده است، از جمله پیمان سن استفانو، کنفرانس برلین، قتل عام ارمنیان در سال های 1894ـ1896م در دوران حکومت سلطان عبدالحمید دوم، تصرف بانک عثمانی، سوء قصد به سلطان، آغاز نژادکشی 1915م و پیمان سِور. نوئل باربِر دربارۀ قتل عام ارمنیان در دوران سلطان عبدالحمید می نویسد: «قتل عام ارامنه یک پدیدۀ مجزا از سایر وقایع نبود، بلکه یک کشتار دسته جمعی به شمار می رفت که به طور متناوب و با شدت و ضعف بیشتر به مدت سه سال ادامه داشت».[9] او با شرح قتل عام ها و روش های به کار گرفته شده، چه در زمان عبدالحمید دوم و چه در سال های بعد در دوران حکومت ترکان جوان و آتاتورک، نشان می دهد که تمامی این فجایع با برنامۀ قبلی و به دست عوامل حکومت صورت گرفته است. او اعلام می دارد که تعقیب ها، سرکوب ها و قتل ها در قبال مردم زحمتکشی صورت می گرفته که با وجود زیستن در سرزمین خود، در دوران مورد نظر، حتی ادعای خودگردانی نیز نداشتند. درخواست آنان فقط امنیت و احترام بود. مؤلف به سیاست های دول قدرتمند وقت اشاره می کند که به بهانۀ حمایت از اتباع مسیحی امپراتوری و اجرای اصلاحات در مناطق مسیحی نشین در پی نفوذ در نظام حکومتی ترکیه و پی گیری اهداف و منافع خود بودند. کتاب فرمانروایان شاخ زرین سند گویایی است از مظالم و فساد حاکم در نظام حکومت عثمانی و جنایت های سردمداران آن و حکمرانان جدیدی که جای آنان را گرفتند. انتشار این کتاب به زبان ارمنی در صدمین سال نژادکشی ارمنیان فرصتی است تا خوانندگان ارمنی زبان، به ویژه نسل جوان، در لا به لای مطالب کتاب، گذشته و تاریخ ملت خود را بیابند و از تعدی و ظلمی که اشغالگران سرزمین های نیاکانشان بر مردم بی پناه روا داشته اند و نیز از سیاست مزورانۀ ابرقدرت ها در قبال ملت های کوچک و ستم دیده آگاه شوند. خوشبختانه، ترجمۀ ارمنی نیز در شیوایی و روانی دست کمی از ترجمۀ فارسی ندارد. امیدواریم ترجمۀ فارسی کتاب نیز با چاپ جدید بار دیگر روی پیشخوان کتاب فروشی ها آشکار شود. پینوشتها: 1- Noel Barber 2- Daily Mail 3-نوئل باربر، فرمانروایان شاخ زرین، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی (تهران: گفتار، 1364)، ص 203. 4-همان، ص 205. 5-همان، ص 220. 6-همان، ص 228. 7-همان، ص 231. 8-همان جا. 9-همان، ص 199. منبع: باربر، نوئل. فرمانروایان شاخ زرین. ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تهران: گفتار، 1364. |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 73
|