فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۱

سیاه برگی دیگر

نویسنده: سدیک داویدیان

کتاب دو ملت نزدیک و دو همسایۀ دور، اثر هراند دینک
کتاب دو ملت نزدیک و دو همسایۀ دور، اثر هراند دینک

نام کتاب: دو ملت نزدیک و دو همسایۀ دور

نویسنده: هراند دینک

مترجم: مگردیچ سومونجیان

انتشارات لوساگن، ایروان، ۲۰۰۹


اشاره

 

سدیک داویدیان
سدیک داویدیان

سدیک داویدیان در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس ارمنیان تهران و تحصیلات عالیه را در رشتۀ حقوق قضایی، در دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی)، به پایان رساند.

داویدیان هجده سال در سمت کارشناس حقوقی در بانک ملی ایران خدمت کرد و پس از آن، از ۱۳۷۲ برای ده سال متمادی در مقام سردبیر ارشد آلیک، روزنامۀ ارمنی زبان عصر تهران، در مؤسسه ای به همین نام مشغول به کار شد. او در کنار تألیف مقالات متعدد به ترجمۀ کتاب نیز روی آورد و اخیراً کتاب روحم با تو به وجد می آید، اثر نویسندۀ ترک، کمال یالچین، را روانۀ بازار نشر کرده است.

***

در سال هایی که در سمت سردبیر در روزنامۀ ارمنی زبان آلیک خدمت می کردم جالب ترین قسمت کار برایم امکان ملاقات و هم صحبتی با مردان و زنانی بود که در زمینه های گوناگون فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی فعال بودند؛ با انسان هایی آرمان گرا که دغدغۀ روزمره شان امرار معاش و رفاه زندگی شخصی و خانوادگی نبود بلکه آنچه برایشان اهمیتی خاص داشت پیشبرد جامعه در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود.

در اولین سال های اشتغال مطلع شدم نشریه ای در ترکیه به نام آگوس، به سردبیری فردی ارمنی به نام هراند دینک، به زبان ترکی، انتشار می یابد. باید اعتراف کنم به هیچ وجه از این خبر خوشحال نشدم. فکر کردم حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه هست. فکر کردم که این یا نشانۀ تسلیم در مقابل اعمال فشار قدرتمندان سیاسی در ترکیه است یا اینکه ناشران آن قصد خوش رقصی دارند و در نهان برنامه ای خاص مد نظر است.

شاید دلیل این پیش داوری آن بود که برای ما ایرانیان ارمنی روزنامۀ آلیک، به منزلۀ تنها روزنامۀ ارمنی زبان در ایران، از بدو تأسیس (۱۹۳۱م) رسالت های عدیده ای به عهده داشته که از مهم ترین آنها اینکه آلیک می بایست پاسدار زبان ارمنی نیز باشد. نسل های پی در پی ارمنی، مطالب مختلف مندرج در روزنامه را به زبانی سلیس خوانده اند و ارمنی را از این طریق نیز آموخته اند. حالا، انتشار روزنامه ای ارمنی به زبان ترکی، حداقل در اولین برخورد و بدون اطلاع از پیش زمینۀ انتشار آن، برای من قابل درک نبود مضافاً اینکه پی بردن به متن و مندرجات آگوس نیز به دلیل انتشار آن به زبان ترکی به آسانی میسر نبود و ما کماکان در آن سال ها از طریق روزنامۀ مارمارا، که ده ها سال است در ترکیه و در چهارچوبی خاص منتشر می شود، از اوضاع و احوال و شرایط اجتماعی ارمنیان ترکیه با خبر می شدیم.

این اولین شناخت من از هراند دینک بود. بعدها، جسته و گریخته، اطلاعاتم دربارۀ او بیشتر شد تا اینکه روزی امکان ملاقات با خود او برایم پیش آمد که هرگز آن را فراموش نمی کنم، ملاقات با مردی با دیدگاه های خاص که مرگ نابهنگامش توجه بسیاری را به خود جلب کرد.

یک روز هنگامی که در دفتر کارم مشغول انجام کارهای روزانه بودم ناگهان شخصی بلند قامت و میانسال به همراه چند نفر دیگر وارد دفتر روزنامه شد. او خود را هراند دینک معرفی کرد و اظهار داشت از اینکه طی مسافرت به ایران این امکان را پیدا کرده که همراه با تعدادی از دوستان ترک هم فکرش سری به روزنامۀ آلیک بزند بسیار خوشحال است. دینک دوستانش را معرفی کرد و معلوم شد آنها اندیشمندانی هستند که همراه دینک برای شرکت در گردهمایی ای به تهران آمده اند.

من هم از اینکه امکان این ملاقات غیر منتظره و آشنا شدن با آنها برایم پیش آمده بود خوشحال بودم. از دینک سؤال کردم که آیا دوستانش از ترکان روشنفکری هستند که مسئولیت قتل عام ارمنیان به دست ترکان عثمانی را می پذیرند اما او از دادن پاسخ صریح طفره رفت و دربارۀ هم اندیشی با آنها صحبت کرد. در این ملاقات کوتاه، شخصیت دینک تأثیری خاص بر من گذاشت. او از آن دسته آدم هایی بود که خلوص و عمق معنوی شان بلافاصله احساس می شود، آدم هایی که در همان برخورد اول احساس می کنی که انگار سالیان سال است آنها را می شناسی، زنده و پر انرژی. وقتی همراهانش خداحافظی کردند و از اتاق خارج شدند او چند دقیقه بیشتر در دفتر ماند و خواست با توجه به همکار بودنمان گهگاه تماسی با هم داشته باشیم و شمارۀ تلفنش را برایم یادداشت کرد، هنوز یادداشتش را در دفترچه ام دارم.

هراند دینک در سال های بعد دوباره به ایران آمد اما متأسفانه، من در ایران نبودم. طی سال های بعد، از طریق خواندن مقالات و متن سخنرانی های دینک، بیشتر با افکار او آشنا شدم. به ویژه، زمانی که کتاب روحم با تو به وجد می آید، نوشتۀ کمال یالچن، را به فارسی ترجمه کردم اوضاع و شرایط اجتماعی و سیاسی ترکیه و بازماندگان قتل عام ارمنیان در آن کشور برایم ملموس تر شد.

دینک آرزو داشت ترکیه کشوری واقعاً آزاد و مردم سالار شود و برای نیل به این هدف هر آنچه در توان داشت به کار می بست. او، که کودکی اش را در یتیم خانه گذرانده و بعدها امکان تحصیل در رشتۀ فلسفه را پیدا کرده بود، به خوبی می دانست که در گذشتۀ کشورش چه فجایعی رخ داده و چگونه هم کیشانش در سرزمین آباء و اجدادی خود قتل عام شدند و در سال های بعد از تأسیس جمهوری ترکبه نیز تحت عناوین مختلف چه بر سر اقلیت های قومی و مذهبی این کشور آمده است اما او امیدی تزلزل ناپذیر داشت. معتقد بود که دیر یا زود، با افزایش تعداد آزاداندیشان در کشور، دولتمردان ترکیه ناگزیر خواهند شد به دور از تعصب و پیش داوری رو در روی تاریخ بایستند و مسئولیت آنچه را که اتفاق افتاده بپذیرند.

هراند دینک در ژانویه ۲۰۰۷، در مقابل ساختمان روزنامۀ آگوس، ترور شد. جوانی هفده هجده ساله، یکی از صدها هزار جوانی که توسط گروه هایی متعصب شست و شوی مغزی می شوند، چند گلوله به طرف او شلیک کرد. خبر ترور دینک نه تنها ارمنیان که بسیاری از آزاداندیشان جهان را نیز شوکه کرد.

در مراسم تشییع جنازۀ او، صدها هزار نفر از مردم ترکیه، اعم از ترک و کرد و ارمنی، خروش و اندوه خود را با پلاکاردهایی که بر روی آن نوشته شده بود: (( ما همه ارمنی هستیم، ما همه دینک هستیم)) نشان دادند، آن هم در شرایطی که طبق قانون اساسی ترکیه همۀ شهروندان این کشور، ترک محسوب می شوند و نفی آن جرم است.

در ۲۰۰۸م؛ یعنی، یک سال و نیم پس از مرگ دینک، کتابش تحت عنوان دو ملت نزدیک و دو همسایۀ دور با اهتمام بنیاد بین المللی هراند دینک به زبان ترکی منتشر شد. این کتاب، که ترجمۀ ارمنی آن در دسامبر ۲۰۰۹م، به دستم رسید حاوی افکار و نظریات نویسنده در خصوص روابط میان دو ملت ارمنی و ترک و علت و ریشه یابی بسیاری از بی اعتمادی هاست.

دینک، در این کتاب، ارمنیان را به سه گروه تقسیم می کند. گروه اول آنان که در پی حوادث پس از قتل عام عمدتاً در کشورهای دنیا پراکنده شدند. گروه دوم کسانی که در ارمنستان مستقل و در همسایگی ترکیه زندگی می کنند و گروه سوم ارمنیان ترکیه که فشارهای سنگینی را در سکوت تحمل کرده و می کنند و جمعیت آنان به تدریج کمتر و کمتر می شود. او در توصیف تفاوت وضعیت این سه گروه می نویسد:

(( ارمنیان پراکنده در جهان، خصوصاً، مغرب زمین در روز ۲۴ آوریل تظاهرات گسترده ای انجام می دهند و گهگاه با آتش زدن پرچم ترکیه اعتراض خود را به گوش جهانیان می رسانند.

ارمنیان ارمنستان به آرامی، پای پیاده، به طرف بنای یادبود قربانیان نژاد کشی ارمنیان حرکت می کنند و این چنین یاد آنان را گرامی می دارند ولی ارمنیان ترکیه، خاموش و در تنهایی خود، ترس و فشار بیشتری را در آن روز تحمل می کنند)) .

دینک معتقد است که امروز همۀ ارمنیانی که در دنیا پراکنده شده اند، در درون خود، از دوگانگی هویت در رنج اند و درگیری میان این دو هویت روز به روز سخت تر و سخت تر می شود.

سراسر کتاب دینک حاوی نکات ظریفی است که از نظر او رعایت آنها راه آشتی دو ملت را در طول زمان هموار می سازد. او در جایی می نویسد:

(( اگر می خواهیم که هویت ملی ما مورد احترام قرار گیرد لازم است که خود به هویت ملی دیگران احترام بگذاریم)) .

دینک در خصوص اهمیت گفت و گو به منظور رفع خصومت ها بر این عقیده است که امروز دولتمردان بیش از پیش بر اهمیت گفت و گو بین دو طرف تأکید می ورزند اما در اغلب موارد انگیزۀ اصلی آنها از ایجاد رابطه، دستیابی به منافع اقتصادی است. حال آنکه بهبود رابطه بین ترکیه و ارمنستان، با توجه به پیشینۀ تلخ تاریخی و مشکلات عدیده در سطوح مختلف، مستلزم توجه به جنبۀ غیر مادی مسئله است. او در جایی می نویسد:

(( لازمۀ گذر از تابوهایی که سالیان سال در عمق روح دو ملت ریشه دوانیده، ایجاد تغییر در نحوۀ درک متقابل از یکدیگر است)) .

به نظر او مسائل تاریخی را نمی توان حل کرد. آن را باید فهمید و درک کرد و رسیدن به این مرحله از درک محتاج زمان و کوشش بسیار است که یک روزه و با یک تصمیم سیاسی میسر نخواهد شد .

به نظر من و بسیاری دیگر هراند دینک ضمن اینکه یک ارمنی خوب بود یک شهروند با ارزش برای ترکیه نیز محسوب می شد. او تمام هم خود را برای آشتی به کار گرفت و آرزو داشت که ملت ها به گذشتۀ خود با شهامت نگاه کنند و مسئولیت آن را بپذیرند تا بتوانند آینده ای روشن برای خود رقم زنند. دینک کتابش را با این جمله آغاز کرده:

((صفحات پر تاریخ در خصوص حوادثی است که در گذشته رخ داده ولی صفحات سفید آن به آینده تعلق دارد. مسئلۀ مهم این است که امروز ما می خواهیم آن را چگونه پر کنیم)) .

او در انتهای پیشگفتار می نویسد:

(( در این اثر، همۀ کسانی را که مسئولیت صفحات سفید را تقبل می کنند و خواهان صلح اند سهیم می دانم. آن را تقدیم می کنم به همۀ آنهایی که هزارها سال در این مرز و بوم زیستند و آفریدند ولی با دردی در سینه از موطن اصلی خود ریشه کن شدند و زندگی و تمدنی را که خود آن را ساخته بودند تَرک کردند، به ملت ارمنی تقدیم می کنم، به همۀ کسانی که بی هیچ گناهی قربانی شدند. به یاد تمامی ساکنان ارمنی، ترک و کرد سرزمین آناتولی)) .

در این فکرم که، آیا هراند دینک زمانی که در ۵ نوامبر ۲۰۰۵ پای کتابش را امضا می کرد می دانست که جوانکی کوردل با شلیک چند گلوله و ترور خود وی سیاه برگی دیگر به تاریخ کشورش خواهد افزود؟

ژانویه ۲۰۱۰، ایروان

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۱
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید