متعاقب نبردهای طولانی بین امپراتوری عثمانی و حکومت صفوی ایران سرانجام در اوایل قرن هفدهم میلادی بر اساس معاهدۀ صلحی ارمنستان به دو بخش تقسیم شد و محدودۀ غربی این سرزمین تحت سلطۀ امپراتوری عثمانی قرار گرفت. از آن پس بسیاری از مورخان ارمنی از آن بخش از سرزمین ارمنستان که در محدودۀ قلمرو عثمانی قرار داشته با عنوان ارمنستان غربی[2] نام برده اند و جمعیت ارمنی ساکن در آن به منزلۀ ارمنیان غرب[3] معرفی شده اند. پس از الحاق ارمنستان غربی به امپراتوری عثمانی و از همان سال های نخست، مهاجرت ساکنان ارمنی این ناحیه به برخی از شهرها و روستاهای هم جوار ارمنستان غربی آغاز و به این ترتیب، مهاجرنشین های جدید و متعددی تشکیل شد که شمار بسیاری از جمعیت ارمنیان را در خود جای می داد. از همان سال های نخست، ساختار اداری ارمنستان غربی متأثر از تشکیلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امپراتوری عثمانی دستخوش تحولات فراوانی شد و وضعیت خاصی برای ساکنان این سرزمین به وجود آمد. بر اساس این تغییرات سرزمین ارمنستان غربی به پاشانشین های مختلفی تقسیم و در رأس تمامی این تقسیم ها فردی با عنوان پاشا تعیین شد که مسئولیت ادارۀ این بخش ها را به طور رسمی بر عهده می گرفت. [4]بر مبنای این تقسیم ها از نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی تا 1830م شهرها و روستاهای ارمنستان غربی و برخی شهرهای ارمنی نشین در محدودۀ پاشانشین های ارزروم، بایزید، قارص، وان، دیاربکر، قیصریه، سیواس و آخالتسخا[5] قرار می گرفت و برخی مناطق ارمنی نشین نیز در حدود پاشا نشین ترابوزان واقع می شد. شهرها و روستاهای ارمنی نشین کیلیکیه[6] نیز درمحدودۀ پاشانشین های آدانا و ماراش[7] قرار گرفتند. این تقسیم ها از 1836م به بعد تا پایان قرن نوزدهم میلادی با تغییر و تحولات فراوانی همراه بود. پاشانشین ها به ولایت ها تبدیل شدند و در محدودۀ جغرافیایی آنها تغییراتی به وجود آمد که بارها حدود مرزهای نواحی مختلف ارمنستان غربی، اعم از شهرها و روستاها، را در محدودۀ ولایت های مختلف تغییر داد. اگرچه قالب تقسیمات کشوری یاد شده و حدود جغرافیایی آن در طی قرن نوزدهم میلادی، تحت تأثیر وقایع و رخدادهای متعدد، بارها دچار تغییراتی شد اصول ادارۀ آن با تحولات چندانی همراه نبود و ساکنان ارمنی به منزلۀ رعایای امپراتوری عثمانی موظف به اطاعت از تمامی قوانین و اصول به نسبت سختی بودند که برای آنها تعیین شده بود. [8] در ابتدای قرن نوزدهم میلادی، وقوع رخدادی وضعیت را برای ساکنان برخی از نواحی ارمنستان غربی دشوار ساخت. تیرگی روابط امپراتوری عثمانی با روسیه سرانجام سبب جنگی سخت میان آنها شد و سرزمین ارمنستان غربی بخشی از میدان کارزار میان این دو حکومت را تشکیل داد. پس از چند ماه جنگ سخت، قوای روس موفق شد وارد خاک ارمنستان غربی شود و به سوی قارص، که تمامی روستاهای ارمنی نشین مسیر منتهی به آن به دست قوای عثمانی، خالی از سکنه شده بود، حرکت کند. آنها پس از تصرف قارص به نبردهای خود با سپاهیان عثمانی در نواحی مختلف ارمنستان غربی، ادامه دادند و توانستند بر شمار دیگری از مراکز و شهرهای مهم نظامی و اقتصادی ارمنستان غربی دست یابند. [9] لیکن، به مانند بسیاری از جنگ های دیگر در طول تاریخ، سرانجام نبردهای میان روسیه و امپراتوری عثمانی نیز به صلح انجامید و پس از عقد معاهدۀ صلحی[10] قوای روس ارمنستان غربی را ترک کردند. در طی این نبردها، ارمنیان ساکن این نواحی سختی ها و دشواری های اقتصادی بسیاری را، که ناشی از شرایط جنگی حاکم بود، پشت سر گذاردند و صدمات جبران ناپذیری را متحمل شدند. از این رو، وضعیت برای ادامۀ بقا سخت شد و در نهایت، خیل عظیمی از روستاییان و شماری از ساکنان شهرهای این نواحی به سوی ارمنستان شرقی، که در آن زمان تحت سلطۀ روسیۀ تزاری قرار داشت، مهاجرت کردند. [11] بر مبنای برخی مدارک تاریخی تا اواخر 1829م حدود 14,047 خانوار ارمنی از این نواحی کوچ کردند که بیشتر آنها از کشاورزان، صنعتگران و صاحبان فنون مختلف بودند و شمار کلی آنها را در این زمان رقمی بالغ بر نود تا یک صد هزار نفر تشکیل می داده. [12] این مهاجرت ها اگرچه آثار مثبتی در اقتصاد ارمنستان شرقی بر جای گذارد عواقب ناخوشایندی برای برخی از نواحی ارمنستان غربی داشت و سبب تضعیف بخشی از چرخۀ اقتصادی آن شد. [13] با پایان یافتن نبردها میان عثمانی و روسیه و فراغت از برخی مسائل خارجی توجه مضاعف حاکمان و کارگزاران دولت عثمانی به مشکلات داخلی معطوف شد و یافتن راه کارهایی به منظور بهبود اوضاع موجود در اولویت قرار گرفت. سازمان اداری کشور به خصوص در زمینۀ تقسیمات و چگونگی ادارۀ ولایت ها و نواحی مختلف، به دلیل قدمت کارایی خود را از دست داده و امکان تسلط کامل بر فعالیت های اقتصادی را ناممکن ساخته بود. از سوی دیگر، برخی از مناطق در طی جنگ های روس و عثمانی از فرصت استفاده و اعلام خودمختاری کرده بودند و متعاقب آن از آنجا که خود را مطیع حکومت مرکزی نمی دانستند از پرداخت مالیات خودداری می کردند. از این رو، چگونگی ایجاد تمرکز به منظور ادارۀ منظم مناطق مختلف ارمنستان غربی، برای دست یافتن به اقتصادی منسجم یکی از مهم ترین مشکلات امپراتوری عثمانی را تشکیل می داد و کارگزاران حکومت را وادار می ساخت تا در اندیشۀ به کارگیری اصلاحاتی در تمام زمینه های سیاسی، اداری و اقتصادی در سرتاسر قلمرو این امپراتوری از جمله ارمنستان غربی باشند، اصلاحاتی که شروع آن از 1839م بود. [14] مسلماً، عملی کردن اصلاحاتی این چنینی با توجه به گستردگی آن و البته، شیوۀ فئودالی حاکم بر ارمنستان غربی، که بخش اعظمی از زمین های زراعی را تحت مالکیت زمین داران بزرگ قرار می داد، کار آسانی نبود. تأمین امنیت جاده هایی که بخشی از آنها از ارمنستان غربی عبور می کرد و مسیر گذر کاروان های تجاری از غرب به شرق بود امری ضروری به نظر می رسید علاوه بر اینکه خواستۀ تجار این ناحیه را تشکیل می داد یکی از درخواست های جدی کشورهای اروپایی نیز، که تجارت خود را در خطر می دیدند، محسوب می شد. از این رو، یکی از مهم ترین اقدامات امپراتوری عثمانی، در زمینۀ اصلاحات، بازگرداندن آرامش به شهرهای واقع در مسیر راه های تجاری و تأمین امنیت آنها بود که به منظور بهبود وضعیت اقتصادی می بایست در فاصلۀ زمانی کوتاهی جامۀ عمل می پوشید. لیکن دیری نپایید که عثمانی وارد نبردی دیگر شد و جنگ های کریمه در 1853م آغاز شد و اگرچه این نبردها چند سال بعد، در 1856م، بر مبنای معاهدۀ صلحی پایان یافت بر روند انجام اصلاحات تأثیرات جدی برجای گذارد. پس از پایان جنگ های کریمه مرحلۀ نوینی از اصلاحات آغاز شد که در حقیقت، علاوه بر اینکه بسیاری از موارد مورد نظر در مرحلۀ نخست را شامل می شد حقوق و امکاناتی را نیز به منظور تأمین رفاه کافی برای تمامی شهروندان در نظر می گرفت. متعاقب اجرای مرحلۀ دوم اصلاحات، در فاصلۀ 1860- 1870م، تغییراتی در زمینۀ مالکیت زمین های زراعی صورت پذیرفت و بر مبنای آن تقسیماتی شکل گرفت.این تقسیمات در پاره ای موارد نتایجی مثبت برای برخی از روستاییان ارمنی به همراه داشت و مالکیت بخشی از زمین ها را به آنها واگذار کرد. در میان این مالکان شماری از چهره های روحانی نیز وجود داشتند که علاوه بر مالکیت زمین هایی به نفع کلیساهای حوزۀ اختیارشان[15] توانستند بر بخشی از کشتزارهای حاصلخیز محدودۀ سکونتشان نیز دست یابند و امکان فعالیت کشاورزی و تأمین معاش را برای برخی از روستاییان ارمنی، که فاقد زمین زراعی بودند، فراهم آورند. جملگی این عوامل سبب رونق کشاورزی در برخی از روستاها شد و کشاورزان ارمنی این روستاها توانستند با تکیه بر پرباری و تنوع محصولات خویش درآمد قابل ملاحظه ای کسب کنند. در اندک زمانی، مالکان زمین های زراعی با استفاده از درآمد حاصل، کار خود را گسترش دادند و با پرداخت مالیات بیشتر، باغ ها و آسیاب هایی نیز به دست آوردند و البته، دکان هایی نیز در روستاها برای عرضۀ محصولات خویش ایجاد کردند. این امر سبب توسعۀ داد و ستد و توجه بیشتر بازرگانان به محصولات و تولیدات روستاییان شد. [16] لیکن، اقتصاد امپراتوری عثمانی، که بخشی از جغرافیای آن در امتداد سواحل دریاها گسترده شده و تنگه های مهم و حساسی چون داردانل و بسفر را در خود جای داده بود، نمی توانست به کشاورزی و زندگی روستایی محدود شود. از این رو، رسیدگی به وضعیت شهرها و زندگی ساکنان آن از جمله مسائلی بود که از همان نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی مورد توجه قرار گرفت. [17] تعدد حرفه ها، تشکیل اصناف و رشد تجارت بر اساس منابع تاریخی درسال های نخست قرن نوزدهم میلادی در ارمنستان غربی و برخی از نواحی هم جوار آن حدود چهل شهر ارمنی نشین وجود داشته که بخشی از جمعیت ارمنیان غرب را در خود جای می داده است. [18] ظاهراً، تعداد شهرها در نیمۀ دوم این سده تغییری نیافته لیکن شمار جمعیت ارمنی ساکن دربرخی از این شهرها با نوسان رو به رو بوده و به دلایلی کم یا زیاد شده است. در مورد جمعیت و پراکندگی جغرافیایی ارمنیان ساکن در شهرهای ارمنستان غربی اطلاعات موجود با یکدیگر همخوانی ندارد زیرا سرشماری دقیقی در این سده صورت نپذیرفته تا بر پایۀ آن بتوان اطلاعات صحیحی در مورد شمار ساکنان این شهرها ارائه داد. برخی مورخان کوشیده اند تا با مقایسۀ اطلاعات ثبت شده در برخی از گزارش های کلیساهای ارمنی، سفرنامه ها و خاطرات شخصی سیاحان، که آماری نسبی را در مورد جمعیت ارمنی شهرها ذکر کرده اند، به نظریه ای در این مورد دست یابند. بر پایۀ این نظریه و براساس سندی تحقیقی مربوط به 1967م شمار ارمنیان غرب در 33 شهر، در فاصلۀ 1800- 1830م 273,300 تن و طی سال های 1830-1850م 244,900 تن ذکر شده است. [19] در سال های نخستین قرن نوزدهم میلادی، شهرهای ارمنستان غربی در وضعیت رضایت بخشی به سر نمی بردند. جنگ های روس و عثمانی سبب شده بود تا بخش اعظمی از ساکنان شهرهایی که در محل کارزار این نبردها قرار داشتند آسیب ببینند و شمار بسیاری از ساکنان آنها مجبور به مهاجرت شوند. این امر سبب شد که بسیاری از این شهرها به شدت از لحاظ اقتصادی تضعیف شوند و قالبی روستایی پیدا کنند. لیکن، پس از جنگ و با بازگشت شور و شوق کار و فعالیت برخی از آنها جانی دوباره گرفتند و توانستند به وضعیت سابق اقتصادی خود دست یابند. [20] بیشتر ساکنان شهرها را خانواده هایی تشکیل می دادند که نسل های متوالی در آنجا اقامت داشتند و شماری نیز از روستاییان مهاجری بودند که به دو قشر تقسیم می شدند: روستاییانی که با کسب در آمد مکفی توانسته بودند دکانی در شهر برای خویش فراهم کنند و به دادو ستد محصولات کشاورزی خود مشغول شوند و کشاورزانی که به دلیل مشکلات فراوان ناگزیر به کوچ شده بودند و به منزلۀ کارگر روزمزد درآمد ناچیزی به دست می آوردند. [21] البته، بخشی از ساکنان نیز مالک باغ هایی در اطراف شهرها بودند و به کار باغبانی و بعضاً، دامداری اشتغال داشتند. [22] بسیاری از سیاحان و بازرگانان اروپایی، در خاطرات خود، دربارۀ عبور و مرور روزانۀ دام ها از میان کوچه های شهرهای ارمنستان غربی مطالبی نوشته اند که حاکی از اهمیت دامپروری در حومۀ شهرهای این ناحیه است. لیکن، آنچه که اهمیت شهرهای این ناحیه را دو چندان می کرد تمرکز و اجتماع صاحبان حرفه ها و بازرگانان ارمنی بود که یکی از منابع درآمدزایی امپراتوری عثمانی محسوب می شدند. حرفه های گوناگون، که می توان آن را به دو بخش صنعتی و هنری تقسیم کرد، منبع درآمد و امرار معاش بخش اعظمی از جمعیت ارمنی ساکن شهرها بود و مهارت و استادی صاحبان ارمنی این حرفه ها نه تنها در سرزمین عثمانی بلکه در بسیاری از کشورهای اروپایی و آسیایی زبانزد بود. حرفه های هنری و صنعتی از رشته های متعدد و متنوعی تشکیل می شد که هر کدام در جایگاه خود از اهمیت اقتصادی خاصی برخوردار بودند. استادان صنعتکار ارمنی آموخته های خود و آنچه را که از اجدادشان به ارث برده بودند با خلاقیت خویش می پروراندند و عرضه می کردند. اگرچه کالاهای تولید شده دارای تنوع فراوان بودند دشواری ها و محدودیت امکانات موجود، برای تأمین مواد اولیۀ لازم، تولید محصولات را از لحاظ کمی بسیار محدود می ساخت. از سوی دیگر، صاحبان حرفه ها همواره بیم آن داشتند که محصولاتشان به سبب کاهش درخواست ها، که ناشی از پایین بودن قدرت مالی ساکنان امپراتوری عثمانی بود، به فروش نرود. بنابراین، همواره محصولات بر پایۀ تقاضاهای ارائه شده تولید می شد تا به این ترتیب صاحبان حرفه ها همواره پشتوانه ای مالی برای فعالیت های تولیدی خود داشته باشند. [23] مراکز تولید و کارگاه های حرفه ای دارای سلسله مراتبی خاص بود. بدین ترتیب که در رأس کارگاه استاد قرار داشت که پس از سال ها کار و ممارست این مقام را کسب می کرد. در نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی و در زمانی که کارخانه های بزرگ هنوز احداث نشده بود استاد صاحب کارگاه تولیدی خویش بود و مسئولیت ادارۀ آن را برعهده داشت. او دستیارانی هم داشت که با گذراندن دوره ای نسبتاً طولانی و کسب تجربه امکان شرکت در فرایند اصلی تولید محصولات به آنها داده می شد و درنهایت هم، شاگردانی قرار داشتند که تعداد آنها با توجه به وسعت کارگاه ها و میزان فعالیت تولیدی متغیر بود. رسیدن به مقام استادی به نوع حرفه و قوانین حاکم بر کارگاه وابسته بود و زمانی بین چهار تا نه سال را در بر می گرفت. البته، این زمان برای حرفه های هنری کمی بیشتر بود و شاگردان چنین حرفه هایی می بایست از دوران کودکی و پس از سال ها آموختن و کسب تجربه به مقام استادی می رسیدند. تعداد حرفه هایی که ساکنان ارمنی شهرها به آنها اشتغال داشتند بسیار بود لیکن چند حرفۀ صنعتی و هنری به سبب در آمد زایی ای که داشتند و نقش پررنگی که در رونق اقتصادی این سرزمین و نیز کل امپراتوری عثمانی ایفا می کردند از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند که از میان آنها دو حرفۀ مسگری و فلزکاری، به سبب وجود و وفور ذخائر معدنی مس و سایر فلزات در ارمنستان غربی، در جایگاه نخست قرار می گرفت. تولیدات فلزی شامل ابزار کار، قفل، بدنۀ گاری و چرخ آن و بخش هایی از تسلیحات نظامی[24] و کالاهای مسی شامل ظروف متنوع با حکاکی های ظریف بود. دباغی و تهیۀ کالاهایی از جنس چرم حرفه ای سخت محسوب می شد که شمار اندکی از ساکنان ارمنی برخی شهرها به آن اشتغال داشتند. لیکن، برخی حرفه های وابسته به آن از جمله کفاشی شغل شمار بسیاری از ارمنیان ساکن شهرها بود. استادان ارمنی این حرفه تحولاتی نیز در کار خود ایجاد کرده و با استفاده از چرم های رنگی تنوعی خاص به کار خویش بخشیده بودند. آنها علاوه بر کفش های ارزان قیمت، که آنها را برای قشر روستایی و تهیدست شهری می دوختند، با تأثیرپذیری از الگوهای اروپایی اقدام به تهیۀ کفش هایی با رنگ ها و شکل های متنوع کردند که بسیار گران قیمت بود و تنها ثروتمندان و اشراف امکان خرید آنها را داشتند. [25] از دیگر هنرهای رایج در میان صاحبان حرفه ها، سفالگری بود که قدمتی بسیار طولانی در تاریخ و تمدن ملت ارمنی داشت. در حومۀ برخی از شهرهای ارمنستان غربی، کارگاه های سفالگری ایجاد شده بود که علاوه بر ظروف و تنور مخصوص پخت نان و شیرینیجات به تولید محصولاتی چون آجر و لوله های آبی سفالی نیز می پرداختند. [26] طلاسازی و نقره کاری از هنرهای ارزشمندی بود که معاش شماری از ساکنان ارمنی شهرها را تأمین می کرد. هنرمندان طلاکار و نقره کار ارمنی محدودیتی در کار خود نداشتند و بر اساس تفکر، سلیقه و تقاضای مشتریان دست به خلاقیت و ابتکار می زدند و اشیایی زینتی از جنس طلا و نقره می ساختند که در نوع خود بی نظیر بود. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، پشم بافی، پنبه بافی و تولید پارچه یکی از حرفه های پر طرف دار در شهرها ی ارمنستان غربی و برخی شهرهای هم جوار ارمنی نشین محسوب می شد. اگرچه تولیدات حاصل از این حرفه ها کیفیتی عالی داشت و در بازارهای اروپایی مشتریان بسیاری را به خود جلب کرده بود استادان و کارگران این حرفه ها در وضعیت کاری بسیار سختی به سر می بردند و همچنان در کارگاه هایی فعالیت می کردند که شکل و قالبی ابتدایی داشت و از سده های پیش و همگام با تحولات صنعتی تغییراتی در آنها صورت نپذیرفته بود. از این رو، وظیفۀ اصلی شاگردان در این حرفه ها حفاظت و تعمیر دستگاه های موجود در کارگاه های کوچک تولیدی بود تا همواره امکان ادامۀ فعالیت وجود داشته باشد و روند تولیدات متوقف نشود. در سال های پایانی نیمۀ نخست همین سده، کارگاه ها و کارخانه هایی در زمینۀ تولید پارچه به دست برخی ثروتمندان ارمنی و سرمایه گذاران اروپایی ایجاد شد که تولیدات آنها در اندک زمانی بسیاری از بازارهای کشورهای اروپایی را فرا گرفت. [27] هنر فرش بافی، که ریشه ای عمیق در فرهنگ و تمدن ارمنی دارد، از دیگر حرفه های فعالی بود که به موازات روستاها در شهرها نیز توسعه یافت و میزان قابل ملاحظه ای از فعالیت شهرنشینان را به خود اختصاص داد. درآمد چشمگیر حاصل از فروش این فرش ها سبب شد تا برخی از بازرگانان ارمنی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی در شهرها کارگاه های فرش بافی دایر کنند و با جلب و تمرکز جمعی از استادان ماهر فرش باف ارمنی در مدت زمان کوتاهی بر کمیت تولیدات بیفزایند و به بازارهای جدیدی برای عرضۀ فرش های سنتی ارمنستان غربی دست یابند. [28] حاکمیت نظام فئودالی، تعدد حرفه ها، وجود رقابت، فشار های نظامی، عدم امنیت اموال شخصی و ضرورت حفظ منافع اقتصادی سبب شد که صاحبان ارمنی مشاغل و حرفه های مختلف در شهرهای ارمنستان غربی در قالب گروه هایی متحد با یکدیگر شوند و ساختار و سازمان خاصی را برای اعضای گروه خود ایجاد کنند که بعدها تحت عنوان اصناف از گستردگی بیشتری برخوردار شد. تشکیل اصناف برای صاحبان ارمنی حرفه ها تازگی نداشت و نخستین پایه های شکل گیری آن به قرون وسطا باز می گشت. اگرچه در قرن هجدهم میلادی ساختار اصناف به انسجام بیشتری دست یافت در سدۀ نوزدهم میلادی با تغییرات و تحولاتی نوین همراه شد و تأثیراتی قابل ملاحظه در وضعیت اقتصادی ارمنستان غربی بر جای گذاشت. تقریباً، تا پایان نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی در تمامی شهرهای ارمنستان غربی اصنافی برخاسته از حرفه ها و مشاغل مختلف شکل گرفته بود و فعالیت می کرد. اعضای اصلی اصناف را استادان حرفه ها ی صنعتی و هنری، بازرگانان و صاحبان مشاغل دیگرتشکیل می دادند. البته، در جمع آنها روحانی ای از کلیسای سنتی ارمنستان نیز حضور داشت که جزو اعضای ثابت بود و در مقام معتمد و مشاور، اعضا را در حل مسائل یاری می داد. در کارگاه های شهرهای ارمنستان غربی، به جز استادان، افرادی به منزلۀ دستیار و شاگرد نیز مشغول به کار بودند لیکن ساختار اصناف به گونه ای بود که در آنها فقط به استادان اجازۀ عضویت، شرکت در جلسات و حل مشکلات احتمالی داده می شد و دارای سلسله مراتب و هیئت هایی بود. استادان هر صنف، برای یک دورۀ مشخص، فردی از میان خویش را به مقام استاد ارشد انتخاب می کردند که در رأس قرار می گرفت و هیئتی داشت که او را در ادارۀ امور و حل و فصل مسائل کمک می کرد. اعضای این هیئت نیز از سوی سایر استادان صنف مورد نظر و طی مراسمی، با حضور جمعی از روحانیان کلیسا، انتخاب و تعیین می شدند. سپس، استاد ارشد و هیئت منتخبش گروهی را به منزلۀ خزانه دار مشخص می کردند که تعداد آنها با توجه به شمار و پراکندگی کارگاه ها ی هر حرفه متغیر بود. هر صنف دارای مکانی برای تجمع و تشکیل جلسات بود و نشانی خاص داشت که به صورت پرچمی آن را از سایر اصناف مشخص و متمایز می ساخت. تعیین قیمت کالاها، اجاره و افتتاح کارگاه ها و دکان ها، نظارت بر کیفیت محصولات، حل و فصل مشکلات به وجود آمده میان استادان کارگاه ها با مشتریان، تقسیم مبلغ مالیات های تعیین شده بین کارگاه های عضو و در نهایت، جمع آوری و پرداخت آنها به کارگزاران دولت مرکزی از مسئولیت های اصلی استاد ارشد و هیئت منتخب هر صنف بود. گاهی نیز از سوی خزانه دار صنف، مبالغی از اعضا گرفته و در صندوقی ذخیره و در مواردی خاص که استاد ارشد و هیئت منتخب تشخیص می دادند خرج می شد. پرداخت وام به صاحبان حرفه ها و کارگاه هایی که با مشکل مالی مواجه و در آستانۀ ورشکستگی بودند، تأمین هزینه های تعمیرات و مرمت بنای کلیساها و در نهایت، پرداخت مالیات های غیر مترقبه، که در شرایط بحرانی و جنگی بر مردم تحمیل می شد، جملگی از موارد ضروری بود که از محل صندوق پس انداز اصناف تأمین می شد. بخشی از مبالغ این صندوق را نیز صرف کمک به فقرا و تهیدستان می کردند که در میان آنها خانواده های بی سرپرست، معلولان و صاحبان حرفه ها و مشاغلی که به سبب پیری یا بیماری قادر به کار نبودند در اولویت قرار داشتند. [29] سلسله مراتب موجود در کارگاه ها و روابط استاد با دستیاران و شاگردانش از جمله موارد ویژه ای بود که از سوی مسئولان اصناف نظارت و قوانینی خاص برای آن تنظیم می شد و تخطی از این قوانین مجازات ها و جریمه هایی در پی داشت. [30] بر اساس همین قوانین، که بر بسیاری از حرفه ها حاکم بود، شاگرد می بایست از دوران کودکی یا نوجوانی در خانۀ استاد خود اقامت می گزید و علاوه بر آموختن اصول اولیۀ حرفه یا هنر مورد نظر انجام بخشی از امور مربوط به نظافت مغازه و خانۀ استاد را نیز برعهده می گرفت. او در سال های نخست دوران آموزشی حقوقی دریافت نمی کرد. البته، استاد موظف بود که غذا و لباس مورد نیاز او را تهیه کند و پس از مدتی نیز مبلغی اندک به منزلۀ پاداش برای او در نظر گرفته می شد که به صورت هفتگی پرداخت می شد. استاد، پس از چند سال آموزش، شاگرد را به مقام دستیاری ارتقا می داد و حقوق ثابتی برای او تعیین می کرد. بدین ترتیب، شاگردان می بایست زمانی طولانی را دور از خانواده و در منزل و محضر استاد به سر می بردند. از این رو، قوانین وضع شده از سوی اصناف، که بر روابط استاد با شاگردانش نظارت داشت، سبب رعایت حقوق فردی و اجتماعی همۀ اعضای کارگاه در طی دوران آموزشی و سپس کاری آنها می شد. از سوی اصناف حقوق و امتیازاتی نیز برای استاد در نظر گرفته شده بود. اجازۀ ترک دورۀ آموزشی و اعطای مقام استادی از جمله مواردی بود که در حوزۀ اختیارات استاد قرار داشت. استاد صنعتگر یا هنرمند زمانی که تشخیص می داد دستیارانش از تجربه و مهارت کافی برای رسیدن به مقام استادی برخوردارند طی مراسمی، که با حضور اعضای صنف برگزار می شد، از دستیارش می خواست تا با تهیه و ارائۀ کالایی شایستگی خویش را برای رسیدن به مقام استادی ثابت کند. دستیار پس از تأیید استاد ارشد و تمامی استادان صنف و پس از کسب اجازه از استاد خود به مقام استادی می رسید و از آن پس، امکان ایجاد کارگاه شخصی، تربیت و آموزش شاگردان و همچنین فعالیت و تولید کالا را کسب می کرد. در نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی و هم زمان با تحولات شکل گرفته در اقتصاد امپراتوری عثمانی، ساختار اصناف با تغییراتی همراه شد. از آن پس، آنان علاوه بر اینکه پشتوانۀ اقتصادی قدرتمندی در ارمنستان غربی به حساب می آمدند تلاش هایی نیز به منظور گسترش فرهنگ ارمنی صورت دادند که آثار و نتایجی چشمگیر در جهت ارتقا فرهنگ و هنر ارمنی در پی داشت. [31] با وجود نظام فئودالی و جو نظامی حاکم بر امپراتوری عثمانی و راهزنانی که سبب نا امنی بسیاری از جاده های تجاری شده بودند داد و ستد و تجارت در ارمنستان غربی، که ریشه در گذشته ها داشت، تا دهۀ سوم قرن نوزدهم میلادی از وضعیت نسبتاً پایداری برخوردار بود. بر اساس اسناد مورخان ارمنی و سفرنامۀ برخی از سیاحان اروپایی شمار قابل توجهی از تاجران و بازرگانان ارمنستان غربی را ارمنیان این ناحیه تشکیل می دادند و بخش اعظمی از امور مربوط به داد و ستد کالاها و محصولات تولیدی در داخل و خارج از امپراتوری در اختیار آنها بود. محصولات کشاورزی، دام زنده، مواد غذایی، پوشاک و انواع کالاهای تولید شده در کارگاه های صنعتی و هنری از جمله مواردی بود که بازرگانان ارمنی به خرید و فروش آن اشتغال داشتند. [32] تا اواخر قرن نوزدهم میلادی بخش اعظمی از تجارت ارمنستان غربی از راه خشکی صورت می گرفت و کاروان های تجاری با استفاده از چهارپایان به حمل کالاهای خود از طریق راه ها و مسیرهایی می پرداختند که همواره از سوی راهزنان تهدید می شد.به تدریج و با رشد شهرها و فرهنگ شهرنشینی زمینه های رونق هر چه بیشتر داد و ستد و تجارت فراهم شد و سبب شد تا بازرگانان ارمنی حوزۀ فعالیت خود را تا خارج از مرزهای امپراتوری عثمانی، از راه دریاها، توسعه دهند. بازرگانان ارمنی، که اجناس خود را در بازارهای متعددآسیا و اروپا عرضه می کردند، در اندک زمانی توانستند با گسترش تجارت با شماری از شهرهای قارۀ امریکا نیز ارتباط تجاری برقرار کنند. لیکن، همچنان اروپا و شهرهای بزرگ اقتصادی این قاره مهم ترین مراکز تجارت بازرگانان ارمنی را تشکیل می داد. دیری نپایید که به موازات گسترش روابط تجاری برخی از بازرگانان ارمنستان غربی به شهرت و آوازه ای در اروپا دست یافتند. این امر سبب شد که آنان پس از کسب ثروتی سرشار بخشی از سرمایۀ خود را به آنجا منتقل کنند و در برخی شهرهای مهم تجاری همچون لیون، مارسی و ونیز اقامت گزینند و تجارت خانه تأسیس کنند. آنها روابط تجاری خود را با بازرگانان خرده فروش ارمنستان غربی و شهرهای هم جوار ارمنی نشین قطع نکردند و از این طریق در آمد چشمگیری به دست آوردند که در رشد و شکوفایی برخی از شهرهای این سرزمین بسیار تأثیرگذار بود. بازرگانان ارمنی روابط تجاری ای نیز با شرق از جمله شهرهای واقع در روسیه و برخی دیگر از کشورهای آسیایی همچون هند داشتند. [33] ایران و شهر تبریز نیز همواره از مراکز مهم تجارت و محل داد و ستد بازرگانان ارمنستان غربی محسوب می شد. [34] کالاهایی که در مراکز تجاری روسیه و شرق به فروش می رفت کمی با محصولاتی که در بازارهای اروپایی عرضه می شد تفاوت داشت و بیشتر شامل انواع پارچه ها ی زر باف تولید شده در دمشق و حلب بود که بازرگانان ارمنی آنها را خریداری می کردند و با قیمتی گزاف در روسیه به فروش می رساندند. مواد غذایی خشک، پارچه و اشیای چوبی و شیشه ای نیز جزو محصولاتی بودند که در شرق مشتریان فراوانی داشتند. در مقابل فرش، پنبه، پوست بز، آرد و جو کالاهایی بودند که از کشور های شرقی به منظور فروش وارد بازارهای ارمنستان غربی می شدند. اقتصاد شهرها و وضعیت ساکنان ارمنی آن[35] از لحاظ رونق و شکوفایی اقتصادی در میان شهرهای ارمنستان غربی می توان رتبۀ نخست را برای شهر کارین[36] در نظر گرفت، شهری که دارای قلعه ها و استحکامات متعددی بود که از گذشته های دور نقش حفاظتی برای آن داشت و همین امر سبب شده بود از سوی امپراتوری عثمانی به منزلۀ یکی از مراکز مهم نظامی کشور مورد توجه قرار گیرد. چهار دروازه در اطراف شهر قرار داشت که ورود و خروج ها از طریق آنها نظارت می شد و بازارها و دکان های بسیاری، مملو از کالاهای متنوع گوشه و کنار شهر پراکنده بود. این شهر نشانۀ بارزی ازشکوفایی و رونق تجارت بود و در نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی بیشترین جمعیت ارمنیان شهرنشین را در خود جای داده بود. [37] اگر چه اسناد مختلف تاریخی اطلاعات متفاوتی دربارۀ شمار جمعیت ارمنی ساکن دراین شهر می دهند تقریباً تمامی آنها بر این امر تأکید دارند که ارمنیان کارین بخش اعظمی از تجارت و صنعت این شهر را در انحصار خود داشتند و نقش مؤثری در روابط اقتصادی حاکم بر آن ایفا می کردند. متعاقب جنگ های روس و عثمانی و در فاصلۀ 1829-1830م بخش اعظمی از جمعیت ارمنی این شهر ناگزیر به ارمنستان شرقی یا گرجستان مهاجرت کردند. این امر سبب شد تا اقتصاد کارین تضعیف شود. همچنین زلزله ای که در 1859م رخ داد از عوامل دیگری بود که حیات اقتصادی این شهر را با رکود همراه ساخت. لیکن، پس از چند سال کارین توان گذشتۀ خویش را باز یافت و با تحولات جدیدی رو به رو شد. تجارت در کارین فصلی نبود و همواره کاروان هایی از ایران و شهر تبریز و دیگر شهرهای واقع در شرق در آن رفت و آمد داشتند و داد وستد هیچ گاه متوقف نمی شد. در اندک زمانی، کاروان سراها و مهمانخانه های بسیاری در این شهر بنا شد و روحیۀ پرشور تجارت، که بر فضای اقتصادی شهر حاکم بود، بازرگانان فراوانی را از مراکز تجاری آسیا و اروپا جذب بازارهای خود کرد و خیلی زود توانست به بزرگ ترین مرکز داد و ستد در ارمنستان غربی تبدیل شود. بازرگانان کارین در میان مقامات و روحانیان کلیسای ارمنی و مردم عادی از احترام و منزلت خاصی برخوردار بودند زیرا همواره مبلغ قابل توجهی از درآمد خود را وقف یا صرف کمک های مالی به تهیدستان می کردند. شماری از این بازرگانان ثروت سرشاری اندوخته بودند به طوری که در بناهایی بی نظیر اقامت داشتند و گاهی مبلغ نقدینگی آنها به بیش از یک صد هزار سکۀ طلا می رسید. آنها به آنچنان قدرت اقتصادی و اجتماعی دست یافته بودند که القابی چون ایشخان،[38] آقا[39] یا بارون را بر خود می نهادند و شهرت و آوازۀ آنها سبب شده بود تا از سوی برخی حاکمان کشورهای اروپایی مورد توجه قرار گیرند و ارتباطات تجاری خاصی با آنها بر قرار شود. کارین، در میان شهرهای مهم ارمنستان غربی، از لحاظ تعدد و تنوع حرفه ها و اصناف رتبۀ نخست را داشت و در شهر، رسماً حدود پنجاه صنف مختلف تشکیل شده بود وبه فعالیت می پرداخت. این اصناف اصول و قوانینی خاص برای اعضای صنف خود تعیین و تدوین کرده بودند و در برخی موارد نیز به منزلۀ الگویی کلی برای ساختار اصناف دیگر شهرها ی ارمنی نشین عمل می کردند. مسگری مهم ترین حرفۀ کارین بود و بیش از 29 کارگاه در این زمینه در آن فعالیت می کردند و محصولات آن نقش تعیین کننده ای در میزان داد و ستد این شهر داشت. [40] آهنگران، کفاشان، نجاران، اسلحه سازان، پارچه باف ها،دباغان، نانوایان، آرایشگران، بناها، بزازان و خواربارفروشان در زمرۀ دیگر حرفه های با اهمیت و پردرآمد کارین بودند و جزو اصناف این شهر محسوب می شدند. [41] در کارین، داد و ستد و تجارت کالاها یی چون خواربار، شیشه، پارچه های پنبه ای، چرم، اشیایی از جنس طلا، فرش های ایرانی و کالاهای متنوع دیگر از سود بسیاری برخوردار بود. برخی مدارک تاریخی گواه آن اند که نیمی از سه هزار مغازۀ موجود در این شهر به ارمنیان اختصاص داشته که از این میان تعداد پانصد مغازه ازآن بازرگانان سرشناس بوده و مابقی در تملک خرده فروشان قرار داشته. [42] شهرت شهر یرزنکا[43] در حرفۀ مسگری بود. محصولات مسی ای که در این شهر تولید می شد از لحاظ کیفی با محصولات سایر مراکز مسگری ارمنستان غربی رقابت می کرد. در این شهر کارگاه های ذوب اشیا مسی وجود داشت و در آن استادان این فن به روشی خاص، با ذوب اشیای مسی قدیمی، اقدام به تهیه و ساخت کالاهایی جدید می کردند که در نوع خود بی نظیر بود و بارها در بسیاری از نمایشگاه های اروپایی با تحسین هنرمندان برجستۀ این رشته همراه شده بود. شهر بابرت[44] نیز، با دو حرفۀ زرگری و فرش بافی، اقتصادی پر رونق داشت. اشیای زینتی ساخته شده از طلا، که به دست استادان با تجربۀ این هنر تهیه می شد، نه تنها در محدودۀ امپراتوری عثمانی بلکه در شهرهای روسیه متقاضیانی فراوان داشت. هنر فرش بافی نیز بخشی از ساکنان ارمنی این شهر را به خود جذب کرده بود و بافت فرش هایی با نقش های متنوع در بابرت بسیار رایج بود. [45] ویژگی های طبیعی، قرار گرفتن در ساحل دریاچه ای وسیع و وجود مزارع سرسبز، درختان میوه، تاکستان ها و زمین های حاصلخیز سبب شده بود که ناحیۀ واسپوراکان،[46] با مرکزیت شهر وان،[47] به یکی از مهم ترین مراکز اقتصادی ارمنستان غربی تبدیل شود. طبیعت پربار این منطقه ظاهری روستایی به شهر داده و شماری از ساکنان آن را به کارهایی چون کشاورزی، دامداری و فروش محصولات وابسته به آن مشغول داشته بود. [48] وان از تمامی خصوصیات و ساختار اقتصادی حاکم بر دیگر شهرهای ارمنستان غربی برخوردار بود و فعالیت در حرفه ها ی متعدد و متنوع، که مهم ترین آنها زرگری بود، بخش اعظمی از ارمنیان ساکن در این شهر را به خود مشغول کرده بود و اساس فعالیت آنها را تشکیل می داد. [49] این شهر بازاری وسیع و پر رونق داشت که در اطراف گذر گاهای خود مغازه ها، دکه ها و کارگاه های فراوانی را جای داده بود و مرکز داد و ستد صاحبان حرفه ها و بازرگانان شهر را تشکیل می داد. در سال های نخستین قرن نوزدهم میلادی در این شهر، تولید با فروش فاصلۀ چندانی نداشت زیرا بازرگانی، به منزلۀ شغلی مستقل که نقش واسطه را بین مرحلۀ تولید تا فروش ایفا کند، وجود نداشت و صاحبان حرفه ها خود در مقام بازرگان، کالاهای تولیدی خود را عرضه می کردند و به فروش محصولات می پرداختند. آنها در کنار کارگاه های خود با فروش محصولات تولیدی شان اقدام به ایجاد مکانی برای داد وستد می کردند. ازا ین رو، تجارتخانه ها و دکان ها از کارگاه های تولیدی دور نبودند و اساس تجارت آنها به تولیدات داخلی شهر وان وابسته بود. لیکن، به تدریج با توسعۀ تجارت در این شهر بازرگانی با تحولات جدیدی همراه شد. بازرگانان ارمنی اهل وان به کسب و کار خود رونق دادند و به داد و ستد با سایر شهرهای امپراتوری عثمانی و فراسوی مرزهای آن از جمله ایران، روسیه و ارمنستان شرقی پرداختند. فرش و پنبه از جمله کالاهایی بودند که بازرگانان وان از بازارهای تبریز و سلماس خریدداری می کردند و آنها را در روسیه و محدودۀ امپراتوری عثمانی به فروش می رساندند. در مقابل، دام زنده، پشم، انواع ماهی،[50] چوب گردو و اشیای زینتی از جنس طلا و نقره کالاهایی بودند که از بازارهای وان به سایر مراکز تجاری صادر و عرضه می شدند. بازرگانان وان در اندک زمانی، با گسترش روابط تجاری خویش، ثروت سرشاری به دست آوردند به گونه ای که شمار بازرگانان پر درآمد ارمنی این شهر به بیش از یک صد نفر رسید و کسب سود سالانه ای در حدود بیست هزار سکۀ طلا آنها را در ردیف اشراف و ثروتمندان مقتدر قرار داد و تجارتخانه های آنها در کل امپراتوری عثمانی از شهرت و اعتبار خاصی برخوردار شدند. در اوایل1870م، واقعه ای ناگوار آسیبی جدی بر تجارت و اقتصاد پر رونق وان وارد کرد. آتش سوزی عظیمی که بازار این شهر را فرا گرفت بنای چوبی بخش اعظمی از مغازه ها، کارگاه ها و تجارتخانه های واقع درآن را به تلی از خاکستر بدل ساخت. بر اثر این رویداد انبارها و بسیاری از کالاهای تولیدی ذخیره شده و اندوخته و ثروت بسیاری از صاحبان حرفه ها و بازرگانان از بین رفت[51] و به مدت چند ماه چرخۀ اقتصادی شهر از حرکت باز ایستاد. لیکن، پس از مدتی به همت برخی از صاحبان حرفه های شهر مؤسسه هایی تجاری بنا شدند که با فروش محصولات کشاورزی و دامی می کوشیدند تا توان اقتصادی گذشته را به شهر باز گردانند. این تفکر اقتصادی به نتیجه رسید و پس از طی یک دهه بر شمار مؤسسه های تجاری و داد و ستد افزوده شد و شهر تا حدودی رونق تجاری خود را باز یافت. لیکن، هیچ گاه نتوانست به دوران اوج شکوفایی خویش بازگردد. بسیاری از مورخان توقف فعالیت شماری از کارگاه های شهر را، که پس از آتش سوزی نتوانستند وضعیت سابق خود را باز یابند، از مهم ترین عوامل مؤثر در عدم بازگشت رونق اقتصادی پیشین وان در سال های پایانی قرن نوزدهم میلادی می دادند. [52] قرار گرفتن در کنار مسیری تجاری که بسیاری از شهرهای مهم ارمنستان غربی را به یکدیگر و در نهایت، به راه های تجاری مهم این ناحیه متصل می کرد سبب رونق اقتصادی شهر باقش[53] شد، شهری که از سده های پیش برای بسیاری از کاروان های تجاری، که از شرق به سوی سرزمین های غربی حرکت می کردند، شناخته شده بود و مکانی مناسب و آرام برای استراحت کاروان های تجاری محسوب می شد و از سوی بسیاری از سیاحان اروپایی زیبایی طبیعت آن ستوده شده بود. این شهر، که در منطقه ای نه چندان دور از ساحل جنوب غربی دریاچۀ وان قرارگرفته، به سبب طبیعت خاصش در طی قرن های متمادی به منزلۀ شهری نظامی قلعه های متعددی را در خود جای داده و دسترسی به آن را برای مهاجمان بسیار دشوار ساخته بود. باقش درنیمۀ نخست سدۀ نوزدهم میلادی، به سبب وجود چندین تجارتخانه و بازرگانانی، که از پشتوانۀ مالی بالایی برخوردار بودند، یکی از شهرهای مهم تجاری ارمنیان غرب محسوب می شد. بر اساس برخی منابع تاریخی مالکیت و ادارۀ بسیاری از مغازه ها و دکه های فراوانی که دربازار این شهر قرار داشت بر عهدۀ ارمنیان ساکن در آن بود، مردمانی که بسیاری از متون تاریخی روحیۀ کاری و هوش سرشار را از خصوصیات آنها دانسته و عنوان کرده اند که بازرگانان ارمنی باقش مهارت فراوانی در امر داد و ستد دارند و بسیار قابل اعتمادند. در این شهر، پارچه بافی بسیار رواج داشت و بیش از یک صد استاد پارچه باف پس از بافت پارچه و رنگرزی آن با رنگ سرخی که به شیوه ای خاص تهیه می شد پارچه ای تولید می کردند که مختص این شهر بود و به شیلای[54] سرخ شهرت داشت. [55] موقعیت جغرافیایی به نسبت امن، که آرامش را برای ساکنان آن به همراه داشت، از خصوصیات شهر سباستیا[56] بود و همین امر سبب شد که این شهر از زمینه های بیشتری به منظور رشد اقتصادی برخوردار شود، شهری که قدمتی طولانی در تاریخ ملت ارمنی داشت و خاستگاه شکل گیری اندیشه ها و مکاتبی نوین بود و متفکران بزرگی را به عرصۀ فرهنگ و ادب ارمنی تقدیم کرد. آچاریان، دانشمند نامی ارمنی، ساکنان ارمنی سباستیا را به سبب روحیۀ آرام، معصومیت، انسان دوستی و خیرخواهی از پاک ترین ارمنیان دانسته و آنها را مردمانی دانا معرفی کرده که به آموختن علم و دانش علاقۀ وافر دارند و همواره درعرصۀ سیاست حضوری فعال داشته اند. [57] خصوصیات اخلاقی یاد شده مردمانی با اراده و مصمم را پروراند که در هر فعالیتی پیشرو و موفق بودند. این شهر در قرن نوزدهم میلادی به منزلۀ یکی از مراکز اقتصادی در محدودۀ امپراتوری عثمانی مطرح بود و یکی از نخستین شهرهایی بود که با پشت سر گذاشتن نظام کهنۀ فئودالی حاکم، پیشرو تأسیس و ایجاد کارخانه هایی مجهز به دستگاه ها و ابزارهایی نوین شد و با بهبود کیفیت و افزایش تولیدات توانست تحولی چشمگیر در صنعت به وجود آورد و نخستین قدم ها را به سوی نظام سرمایه داری[58] و تولید کالا در محدودۀ چارچوب های تعریف شده در آن نظام بردارد. صاحبان ارمنی برخی کارخانه های تولیدی مواد اولیه لازم را از کشورهای اروپایی وارد می کردند و پس از گذراندن آنها از چرخۀ تولید، کالاهای آماده شده را به همان کشورها می فروختند. همراه با افزایش تقاضا لزوم گسترش کارخانه ها بیشتر احساس شد و این امر سبب افزایش شمار کارگران در کارخانه های این شهر شد. در نیمۀ نخست قرن نوزدهم میلادی، یعنی دقیقاً در فاصلۀ 1800- 1850م، پارچه بافی مهم ترین حرفۀ ساکنان ارمنی این شهر را تشکیل می داد. وسعت کار و میزان بالای تقاضا، که علاوه بر بازارهای شهرهای مجاور باید نیاز بازرگانان قسطنطنیه را نیز تأمین می کرد، سبب شد که علاوه بر مردان، زنان و کودکان نیز جذب کارگاه های پارچه بافی شوند و به فعالیت پردازند. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، تجارت در این شهر با رکود همراه بود. لیکن، از 1830م تحولی در داد وستد آن رخ داد و بازرگانان ارمنی از محل فروش کالاها ثروت سرشاری کسب کردند که بخش اعظمی از آن صرف ایجاد کارگاه های تولیدی شد. [59] در متون پژوهشی ارمنی، پس از سباستیا بر اهمیت اقتصادی شهر آماسیا[60] تأکید بیشتری شده و از آن به منزلۀ یکی از پر رونق ترین شهرها، که شمار بسیاری از ارمنیان را در خود جای داده بوده، سخن رفته. [61] در برخی مدارک مربوط به بازرگانان روسی دربارۀ خرید نوعی لباس کلفت، که از پارچه ای به نام بز [62] تهیه می شده، مطالبی موجود است که برخی جنبه های اقتصادی این شهر را بیشتر آشکار می سازد. روند تولید این نوع از پارچه بسیار طولانی و پرهزینه بود زیرا پارچه پس از تولید به دست بازرگانان آماسیا برای رنگرزی به حلب برده می شد و سپس برای گل دوزی و تزیینات در اختیار استادان سوزن دوز شهر موصل قرار می گرفت. در آخر نیز، به آماسیا بازگردانده می شد تا خیاطان از آن لباس های مورد نظر را تهیه کنند که به قیمتی بسیار گزاف به بازرگانان روسی فروخته می شد. فرایند تهیه و تولید این پارچه حاکی از مناسباتی است که آماسیا در ارتباطات اقتصادی خود ایجاد و از محل تولیدات خود به گونه ای منبع در آمدی نیز برای شهرهای دیگر فراهم کرده بود. از سوی دیگر، برای بازرگانان نیز نقش تازه ای در قالب واسطه تعریف شده بود که مضاف بر سود حاصل از فروش محصول موردنظر در طی فرایند تولید نیز سودی کسب می کردند. در لابه لای صفحات سفرنامه های سیاحان اروپایی می توان به وجود رونق اقتصادی در شهر دیگری به نام یودوکیا [63] پی برد. این شهر به یکی از مراکز مهم مسگری تبدیل شده و حدود سیصد کارگاه مسگری را در خود جای داده بود. استادان ارمنی این شهر با خلاقیتی که در امر تولید مسگری داشتند به این حرفۀ رایج شکلی هنری بخشیدند و مبدع سبکی خاص در این حرفه شدند. یودوکیا در زمرۀ شهرهایی بود که در سال های نخستین نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی با تغییر و تحولات اقتصادی فراوانی، از جمله ایجاد کارخانه ها، همراه شد. بر اساس اسناد تاریخی موجود صاحبان کارخانه های احداث شده در این شهر، که بیشتر آنها را استادان ماهر حرفه های مختلف تشکیل می دادند، با وارد کردن مواد خام از کشورهای اروپایی و به کارگیری نیروی کاری که از تجربه و توانایی کافی برخوردار بود اقدام به تهیه و تولید کالاها و محصولات می کردند. تقاضا برای محصولات تولیدی این شهر بسیار بود و به همین دلیل تولید کالاها سیری صعودی داشت. در نزدیکی یودوکیا شهری با قدمتی باستانی به نام زیله [64] قرار داشت که در اوایل قرن نوزدهم میلادی بیشتر جمعیت آن را ساکنان ترک تشکیل می دادند. سیاحان و بازرگانان اروپایی ارقام متفاوت و متناقضی را از شمار ارمنیان ساکن این شهر در دورۀ یاد شده ارائه کرده اند. لیکن، بر مبنای برخی اسناد تاریخی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی رونق داد و ستد در این شهر سبب مهاجرت شماری از ساکنان ارمنی شهرهای هم جوار به آن شد و به تدریج، تعداد ساکنان ارمنی این شهر افزایش یافت به گونه ای که برخی از متون زیله را شهری ارمنی نشین ذکر کرده و رقم تقریبی دو هزار نفر [65] را برای ساکنان ارمنی آن به ثبت رسانده و اطلاعاتی دربارۀ روابط تجاری بازرگانان ارمنی این شهر با دیگر شهرهای هم جوار ارائه کرده اند. احداث کارگاه های بزرگ پارچه بافی و تولید پارچه های پشمی و پنبه ای از اقداماتی است که به ارمنیان ساکن در این شهر نسبت داده شده. پارچه های تولیدی در کارگاه های این شهر را بازرگانان به بازارها و مراکز فروش شهرهایی چون سباستیا، یودوکیا و آماسیا می بردند و از آنجا به دست بازرگانان روسی، که همواره در این شهرها در رفت و آمد و داد و ستد بودند، به بازراهای روسیه انتقال می یافت. [66] آرابگیر، [67] برخلاف برخی از شهرهای دیگر، از زمین های زراعی مرغوبی در پیرامون خود برخوردار نبود تا بتواند از طریق کشاورزی نیازهای غذایی ساکنان خود را فراهم آورد. از سوی دیگر، به سبب موقعیت جغرافیایی و پاره ای دشواری های اقتصادی امکان داد و ستد و تجارت را نیز نداشت. بنابراین، حرفه های مختلفی در آن رشد یافت تا معاش ساکنان ارمنی آن را تأمین کند. [68] حرفۀ فلز کاری و وجود کارگاه های اسلحه سازی و استادان نامی این حرفه در آرابگیر سبب شد تا نام این شهر در زمرۀ شهرهایی که از اقتصادی پر رونق برخوردار بودند به ثبت رسد. دو کارخانۀ پارچه بافی نیز در این شهر وجود داشت که به تولید پارچه با کمیت به نسبت بالایی اشتغال داشتند. آرابگیر جزو شهرهایی بود که برای نیروی کار فعال در آن قوانین و مقرارت دقیقی تنظیم شده بود و حتی کارگرانی که به کارهای فیزیکی و حمل و نقل کالاها می پرداختند از ساماندهی خاصی برخوردار بودند و سرپرستانی داشتند که به گروه های آنها نظم می بخشیدند و به مشکلات آنها رسیدگی می کردند. در این شهر، اتحاد میان کارگران بسیار قوی بود و در شرایط سخت حامی یکدیگر بودند. نکتۀ جالب توجه در مورد اقتصاد آرابگیر آن است که فعالیت استادان آن به کارگاه ها محدود نمی شد و آنها اغلب برای فعالیت به شهر های دیگر مهاجرت می کردند چنان که کارخانه های واقع در مانیسا [69] شمار بسیاری از استادان ارمنی آرابگیر را به خود جذب کرده بود. [70] شهر شعر و ادب، که شاعران و نویسندگان بزرگی را به عرصۀ ادبیات ارمنی تقدیم کرد، یعنی آگن ( آکن)، [71] یکی از مراکز اقتصادی ارمنیان غرب محسوب می شد که ساکنان آن از رفاه و ثروت بسیاری برخوردار بودند و همین امر سبب شده بود که امکان تحصیل فرزندان خود را در دانش سراهای عالی خارج از مرزهای امپراتوری عثمانی فراهم کنند. براساس اسناد تاریخی شماری از خانواده های بزرگ ساکن این شهر، به دلیل نقش تأثیرگذاری که در اقتصاد امپراتوری عثمانی داشتند، توانسته بودند با برخی از پاشاهای ترک ارتباطات نزدیکی برقرار کنند و حتی برخی از آنها از سوی این پاشاها، به منزلۀ معتمد، مأموریت جمع آوری مالیات شماری از شهرها و روستاها را برعهده داشتند. [72] آچاریان در نوشته های خود آورده که رفاه و ثروتی که مردمان این شهر کسب کرده بودند بسیار بود و ارمنیان ساکن در آن از بخشی از ثروت خود برای آبادانی شهر استفاده می کردند. او ساکنان ارمنی این شهر را مردمانی مؤدب و با نزاکت دانسته که از لحاظ فرهنگ شهر نشینی زبانزد ساکنان شهرهای دیگر بودند و علاوه بر دست و دلبازی و بخشندگی همواره نظیف و مرتب بودند و لباس هایی گران قیمت بر تن می کردند. [73] وجود معادن غنی زیرزمینی از انواع فلزات، به خصوص مس، در نزدیکی شهر خاربرت[74] در رشد اقتصادی این شهر بی تأثیر نبود. حرفۀ مسگری یکی از مهم ترین مشاغل ارمنیان ساکن این شهر محسوب می شد و تولید انواع اشیا و ظروف آشپزخانه که حکاکی های زیبایی بر روی آنها نقش بسته بود از هنرهای مختص استادان مسگر اهل خاربرت محسوب می شد. آهنگری نیز یکی از مهم ترین حرفه های رایج در این شهر بود و به حدی شهرت داشت که نام برخی از استادان آن، که از تبحر و مهارت خاصی در این حرفه برخوردار بودند، در برخی از متون تاریخی به ثبت رسیده. قیچی و انواع چاقو از مهم ترین کالاهایی بود که تولید می شد و متقاضیان فراوانی در خارج از امپراتوری داشت. ظرافتی که در این تولیدات به کار می رفت به مراتب جلوه و ظاهری زیباتر از نمونه های تولید شده در کارخانه های اروپایی داشت. خاربرت به منزلۀ یکی از شهرهایی که حرفۀ دشوار دباغی در آن رایج بوده و برخی از ساکنان ارمنی این شهر به آن اشتغال داشته اند، همواره در تاریخ حیات اقتصادی ارمنیان غرب مطرح بوده. چرمی که از پوست انواع حیوانات تهیه می شد با رنگ های مختلفی که از کشورهای خارج از حوزۀ امپراتوری عثمانی خریداری شده بود رنگ آمیزی و در اختیار استادان کفاش این شهر قرار می گرفت. پارچه بافی نیز از حرفه های رایج در میان ارمنیان ساکن در خاربرت بود که کارگاه های متعددی در این شهر داشت و اگرچه تولیدات آن دارای کیفیت بالایی بود و معاش شماری از ساکنان این شهر را تأمین می کرد به تدریج و با ایجاد کارخانه های پارچه بافی در برخی از کشورهای اروپایی دچار رکود شد و از آن پس، استادان پارچه باف ارمنی برای گذران زندگی خویش ناگزیر به منزلۀ کارگران این کارخانه ها مشغول به کار شدند. [75] البته، در سال های پایانی قرن نوزدهم میلادی، کارخانه ای نیز به دست یکی از خانواده های ثروتمند ارمنی احداث شد که بیش از یک صد کارگر را از میان ساکنان ارمنی شهر جذب کرد. خاربرت در تجارت نیز با رشد همراه بود و ارتباطاتی تجاری با مالاتیا،[76] سامسون[77] و قسطنطنیه داشت. مغازه ها و برخی تجارتخانه های کوچکی که دراین شهر فعالیت داشتند از 1860م به بعد با رونق اقتصادی همراه شدند و درآمد قابل توجهی را به خود اختصاص دادند. در اندک زمانی، ارتباطات بازرگانان این ناحیه از مرزهای امپراتوری عثمانی گذشت و برخی از شهرهای ایالات متحده را نیز دربر گرفت. [78] مالاتیا در زمرۀ شهرهایی قرار دارد که بنا بر اساطیر ارمنی از قدمتی کهن برخوردار است و جایگاهی خاص در سرگذشت قوم ارمنی داشته[79] و در جای جای تاریخ این ملت بارها شاهد حوادث و رخدادهای فراوان و درایت امرا و شجاعت سردارانی بوده که در حفظ تمامیت آن کوشیده اند. شهر قدیمی مالاتیا در گذر حوادث و طی حملات مهاجمان در ابتدای قرن پانزدهم میلادی و تا قبل از آنکه در حوزۀ امپراتوری عثمانی قرار گیرد آسیب جدی دیده بود و به جز بقایای چند کلیسا و شماری از خانه ها ساختار کلی آن در وضعیت نابسامانی قرار داشت. لیکن به یمن مزارع پربار و حاصلخیز اطراف آن جانی دوباره یافت و در فاصله ای نه چندان دور از محل شهر کهن شهری جدید بنا شد و توسعه یافت. دربارۀ شمار ارمنیان ساکن در این شهر بین مورخان اختلاف نظر وجود دارد و متون تاریخی وتحقیقی موجود در خصوص سکونتگاه های قدیمی ارمنیان در حوزۀ امپراتوری عثمانی ارقام متفاوتی ارائه کرده اند. این شهر نیز یکی از مهم ترین مراکز پارچه بافی محسوب می شد که کارگاه های آن همانند آماسیا به تولید پارچۀ بِز می پرداختند. شمار اعظمی از کارگران این کارگاه ها را زنان ارمنی تشکیل می دادند که بسیار فعال و کوشا بودند و البته، در قبال کاری که می کردند مبلغ مکفی نیز دریافت می داشتند به گونه ای که برخی ازآنها، به منزلۀ سرپرست خانواده، هزینه های افراد خانوادۀ خویش را تأمین می کردند. فعالیت بازرگانان ارمنی مالاتیا را نیز نمی توان نادیده گرفت. آنان نقشی تعیین کننده در امر داد و ستد و به خصوص، فروش و عرضۀ پارچه در بازارهای شهرهای مجاور ایفا می کردند. [80] تیگران دوم (95 – 55 ق م)، [81] پادشاه ارمنستان، پس از کسب متصرفات فراوان بر کشوری گسترده حکومت می کرد که شهرهای فراوانی در محدودۀ آن واقع شده بود. بزرگ ترین و پر رونق ترین این شهرها در نقاطی دور و در حاشیۀ شمالی و جنوبی قلمرو او قرار داشتند و به سبب دوری از مسیرهای تجاری ادامۀ حیات اقتصادی آنها با مشکل همراه شده بود. بنابراین، لزوم بنای شهری جدید در منطقه ای که امکان دسترسی به تمامی نقاط قلمرو پادشاهی تیگران و ارتباط با سایر سرزمین ها را فراهم آورد سبب شد تا در فاصلۀ 80 -70 ق م شهری جدید بنا کند. این شهر جدید، که تیگراناکرت[82] نام گرفت، به منزلۀ پایتخت انتخاب شد. بنای این شهر در مجاورت مسیرهای تجاری دنیای آن روز، که امکان ارتباطات تجاری را با سایر سرزمین ها به راحتی فراهم می کرد، در اندک زمانی، سبب شکوه و جلال آن شد. [83] تیگراناکرت بعدها در گذر حوادث و در سایۀ نبردهای فراوان آسیب هایی جدی دید و حاکمان متعددی از قومیت های مختلف بر آن حکم راندند. در سده های بعد و بنابر دلایلی نامعلوم در متون تاریخی دربارۀ نام و محل قرار گرفتن این شهر تناقضاتی وجود دارد و نظریات متفاوتی ارائه شده. بر طبق یکی از این نظریه ها و برخی متون ارمنی شهر آمید[84] (کارا – آمید)، [85] که از قرن هفتم میلادی به دیاربکر معروف بوده، به منزلۀ تیگراناکرت معرفی شده. [86] لیکن، بر پایۀ آخرین تحقیقات و نظریه ها احتمالاً محل شهر باستانی تیگراناکرت در شرق دیاربکر و در نزدیکی شهر سیلوان[87] ترکیۀ کنونی قرار داشته. آنچه مسلم است در متون ارمنی سدۀ نوزدهم همواره نام تیگراناکرت برای شهر دیاربکر به کار رفته و ساکنان ارمنی این شهر خود را تیگراناکرتسی[88] می نامیدند. [89] این شهر از موقعیت جغرافیایی مطلوبی برخوردار بود و دشت های حاصلخیز مجاور آن سهم فراوانی در آبادانی آن داشتند. نیز، به سبب قرار گرفتن در مسیر عبور و مرور کاروان ها در طی قرن نوزدهم میلادی محلی برای رفت و آمد اقوام مختلف و ارتباط آنها محسوب می شد و به تبع آن شهری تجاری نیز بود. لیکن، تجارت ساکنان ارمنی این شهر، که درصد اندکی از بازرگانان آن را تشکیل می دادند، فصلی بود و در دوره ای از سال با رکود همراه می شد. بیشتر ساکنان ارمنی آن به هنر فرش بافی اشتغال داشتند و تهیۀ زیر اندازهایی از جنس پشم نیز یکی از حرفه های رایج ارمنیان این شهر بود. در کنار تمامی شهرهای عنوان شده باید نام سه شهر بایازد،[90] موش[91] و درسیم[92] را نیز به سبب اهمیت تاریخی و میزان جمعیت ارمنیان ساکن در آنها ذکر کنیم. در طی سدۀ نوزدهم میلادی این سه شهر از لحاظ اقتصادی، در مقایسه با شهرهای دیگر، چهره ای متمایز داشتند. زیرا اگرچه این شهرها نیز از ساختار کلی اقتصادی حاکم بر ارمنستان غربی متأثر بودند و در همۀ آنها داد و ستد به صورت خرده فروشی برقرار بود و فعالیت شماری از حرفه های رایج در میان ساکنان ارمنی همچنان ادامه داشت در طی سدۀ نوزدهم میلادی به خصوص نیمۀ دوم آن، به دلایل مختلف اجتماعی و سیاسی این شهرها با رکود همراه و از ساختار و خصوصیات شهری خارج شدند و قالبی روستایی به خود گرفتند. کلیت ساختار اقتصادی ارمنستان غربی و شهرهای ارمنی نشین، در طی قرن نوزدهم میلادی و در محدودۀ زمانی 1700 – 1800م، به همین شکل باقی ماند و اگرچه گاهی با نواسان هایی همراه بود به همت ساکنان کوشا و به یمن سرزمین پرباری که زمینه های رشد وآبادانی اقتصادی را فراهم می کرد، علی رغم دشواری های ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی، به حیات خویش ادامه داد. [93] منابع: پاسدرماجیان،هراند.تاریخ ارمنستان. ترجمۀ محمد قاضی.تهران: زرین، 1377. مانوکیان، آرپی. «پادشاهی ارمنی کیلیکیـه از پیدایش تا خاموشی». پیمان. س 16. ش62. زمستان 1391. مانوکیان، آرپی. «ساکنان ارمنی سیواس». پیمان. س 15. ش 55. بهار 1390. Acharyan, Hrachia. Hay Gaghtakanootian Badmootiun. Yerevan: Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002 Aghayan & Others.Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan:Haykakan SSH Gidootiunneri Academia, 1976, vol. 5 Alboyadjian, Arshag.Badmootiun Hay Gaghtakanootian. Qahire: Nor Asdgh Debaran, 1955, vol. 3 Ayvazyan, Hovhannes & Others. Hay Spiurk Hanragidaran.Yerevan: Haykakan Hanragidaran Heradarakchootiun, 2003 Bakhshyan, S.T. Melik. Hay Joghoverti Badmootiun Eskezbits minchev XVIII dari verje.Yerevan: Yerevani Hamalsarani Heradarakchootiun, 1975 Ghazaryan,Hayk. Arevmedahayeri Sotsial ـ Dendesakan Yev kaghakakan Katsootiune (1800- 1870 TT).Yerevan: Hayakakn SSH Gidootiunneri Academia, 1967. Hovannisian, Richard.G. Armenian Karin/ Erzrum. Costa Mesa, CA: Mazda Publishers 2003 ــــــــــ. Armenian van/Vaspurakan.Costa Mesa, CA: Mazda Publishers, 2003 Parsamyan & Others. Hayastane XIX Dari Arajin Kesin.Yerevan: yerevani Hamalsarani Heradarakchootiun, 1960, vol. 7 ــــــــــ. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan: Haybedousmanghrat, 1962 ــــــــــ. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan: Loois Heradarakchootiun, 1956 & 1967, vol. 2&3
commons.wikimedia.org
hy.wikipedia.org tr.wikioedia.org منابع عکس Aghayan & Others. Hay Joghoverti Badmootiun.Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia, 1976, vol. 5 Parsamyan &Others. Hay Joghoverti Badmootiun .Yerevan: Haybedousmanghrat, 1962 پی نوشت ها: 1ـ نوشتار پژوهشی حاضر سعی دارد به ارائۀ اطلاعاتی تاریخی در مورد کلیت ساختار اقتصادی حاکم در شهرهای ارمنستان غربی بپردازد. نیز بررسی وضعیت شماری از شهرهای ارمنی نشین در حوزۀ قلمرو امپراتوری عثمانی که از ابتدای قرن نوزدهم میلادی تا سال 1870م از رونق و رشد اقتصادی برخوردار بوده اند از جمله مواردی است که در مورد آن مباحثی تحقیقی مطرح شده. لازم به توضیح است تحریر تمامی وقایع، جنبه ها و ابعادی که همۀ شهرها و مردمانش در طی سدۀ مذکور با آن رو به رو بودند نیازمند صرف زمانی طولانی و نگارش صفحاتی بسیار است که تکرار و بازگویی جزئیات آن، که بارها در منابع و مآخذ موثق و متقن تاریخی این دوره ثبت شده، در این مجال اندک میسر نیست. بنابراین، در بخش هایی از این نوشتار با پژوهش در سرگذشت و تاریخ شماری ازشهرها به ارائۀ بخشی از حیات اقتصادی ساکنان ارمنی آن بسنده شده. اشاره به این نکته ضروری است که اسامی شهرهای ارائه شده در این نوشتار بر مبنای متون تاریخی ارمنی است لیکن در موارد لازم توضیحات مربوط به آنها در پانویس ذکر شده. 2ـ در بسیاری از متون تاریخی به صورت ارمنستان عثمانی یا ارمنستان ترکیه نیز ذکر شده است. 3ـ گاهی از آنها به صورت ارمنیان ترکیه یا عثمانی نیز نام برده شده است. اصطلاح ارمنیان غرب از دو دهۀ نخست قرن نوزدهم به بعد برجمعیت ارمنی مقیم سکونتگاه های تاریخی ارمنیان در محدودۀ امپراتوری عثمانی نیز اطلاق می شده. نک:
4ـ پاشا باید از شرایط خاصی برخوردار می بود که کفایت لازم در ادارۀ پاشانشین حوزۀ اختیارش، به خصوص در امر جمع آوری مالیات، مهمترین آنها محسوب می شد..نک: Parsamyan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan:Loois Heradarakchootiun, 1956),vol. 2, p. 33 & 226 – 227. 5ـ Akhlatskha بر اساس معاهدۀ صلحی پس از جنگ های روس و عثمانی در 1829م بخش هایی از آن به روسیه واگذار شد. 6ـ سرزمین کیلیکیه در مقطعی بین1080- 1375م تحت حکومتی ارمنی قرار داشت و پس از فروپاشی آن شماری از ارمنیان به سکونت خود در این سرزمین، تا سال های نخست قرن بیستم میلادی، ادامه دادند و البته، در طی این زمان شماری از ساکنان ارمنی شهرهای هم جوار نیز به این ناحیه مهاجرت کردند. نک: آرپی مانوکیان، «پادشاهی ارمنی کیلیکیه، از پیدایش تا خاموشی»، پیمان، س 16، ش62 (زمستان 1391): 183- 227. 7ـ Marash Aghayan & Others, Hay Joghoverti Badmootiun(Yerevan: Haykakan SSH Gidootiunneri Academia, 1976), vol. 5,8ـ
Parsamyan & Others, ibid, (1967) vol. 3, p. 84 – 94.9ـ 10ـ معروف به معاهدۀ صلح آدریاناپلیس. Aghayan & Others, ibid, p. 189&190. 11ـ Arshag Alboyadjian, Badmootiun Hay Gaghtakanootian (Qahire: Nor Asdgh Debaran, 1955), vol. 3, p. 21. 12ـ Aghayan & Others, ibid, p. 191. Parsamyan &Others, Hay Joghoverti Badmootiun (Yerevan: Haybedousanghrat, 1962), p. 34; Aghayan & Others,13ـ ibid, p. 191. 14ـ اصلاحات مذکور، که در مدارک تاریخی با عنوان کلی تنظیمات به ثبت رسیده، در اصل نوعی نوسازی در ساختار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و قومی کل جامعۀ عثمانی به حساب می آمد که در دو مرحله، نخست با عنوان خط شریف (Hatt – i şerif) در 1839م و در مرحلۀ دوم با نام خط همایون (Hatt – i hümayun) در 1856م مقرر شد و می بایست اجرا می شد لیکن بنا به دلایلی بیشتر موارد ذکر شده در حوزۀ ارمنستان غربی هیچ گاه عملی نشد. برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه نک: هراند پاسدرماجیان، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمد قاضی (تهران: زرین، 1377) ص 353 -360.
15ـ از گذشته های دور کلیساهای سنتی ارمنی از لحاظ اقتصادی خودکفا بوده و زمین های زراعی مختص به خود داشته اند که از درآمد آن برای مخارج کلیسا استفاده می شد. 16ـ به تدریج، در اواخر قرن نوزدهم میلادی به دلیل افزایش میزان مالیات ها و تعدد آنها، که از توان مالی روستاییان ارمنی خارج بود، ناگزیر مهاجرت های جدیدی به سوی سرزمین های هم جوارصورت گرفت. Aghayan & Others, ibid, p. 244 – 252 & 273 – 300. Hayk Ghazaryan, Arevmedahayeri Sotsial – Dendesakan Yev kaghakakan Katsootiune (1800 – 1870 TT)17ـ (Yerevan: Hayakakn SSH Gidootiunneri Academia, 1967), p.140. Aghayan & Others, ibid, p. 94.18ـ 19ـ لازم به توضیح است که این رقم تخمینی است و محققان و پژوهشگران ارمنی معاصر پس از مقایسۀ اطلاعات موجود از سدۀ نوزدهم میلادی در برخی از اسناد متفاوت آن را ذکر کرده اند. Ghazaryan, ibid, p. 162 & 14020ـ Aghayan & Others, ibid, p. 9621ـ Parsamyan & Others, Hayastane XIX Dari Arajin Kesin(Yerevan: Yerevani Hamalsarani Heradarakchootiun, 1960),22ـ vol. 7, p. 163. ibid, p. 162 – 16623ـ 24ـ اگرچه به رعایای مسیحی ارمنستان غربی امتیاز تولید اسلحه و تسلیحات نظامی واگذار می شد آنها اجازۀ حمل و استفاده از سلاح را نداشتند. نک: Aghayan & Others, ibid, p. 96 & 97. Ghazaryan, ibid, P. 29625ـ Parsamyan & Others, Hayastane XIX Dari Arajin Kesin, p. 162 – 16626ـ Aghayan & Others, ibid, p. 96 – 10027ـ Ghazaryan, ibid, p. 302 & 30328ـ ibid, P. 294 – 30029ـ Parsamyan & Others, Hayastane XIX Dari Arajin Kesin, p. 16730ـ Ghazaryan, ibid, p. 297- 302 & 31931ـ Parsamyan & Others, Hayastane XIX Dari Arajin Kesin, p. 169 – 17032ـ Ghazaryan, ibid, p. 210 – 21633ـ Parsamyan & Others,Hayastane XIX Dari Arajin Kesin, p.16934ـ 35ـ متعاقب اصلاحات اداری صورت گرفته از 1867م، درقلمرو امپراتوری عثمانی، این سرزمین به چندین ولایت تقسیم شد اما تا اواخر قرن نوزدهم میلادی بارها تغییراتی در محدودۀ این ولایت ها شکل گرفت و بعضاً ولایت های جدیدی نیز تشکیل شد. ازین رو، برای درک بهتر موقعیت جغرافیایی شهرها به بحث دربارۀ شماری از آنهایی پرداخته ایم که در محدودۀ شش ولایت ارمنی نشین (وان، بیتلیس، دیاربکر، ارزروم، معمورۀ العزیز و سیواس) قرار داشته و از لحاظ جمعیتی و جایگاه اقتصادی، در مقایسه با دیگر شهرهای ارمنی نشین، از نقش چشمگیرتری برخوردار بوده و زمینۀ پژوهشی بیشتری داشته اند. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ شش ولایت ارمنی نشین امپراتوری عثمانی ر.ک: پاسدرماجیان، همان، ص393- 408 و نیز برای مطالعه دربارۀ ساختار جمعیتی ارمنیان در محدودۀ این شش ولایت، نک: Commons.wikimedia.org Karin36ـ یا ارزروم (به ترکی Erzurum) در متون تاریخی به صورت ارض روم، ارزۀ الروم و ارزنۀ الروم نیز آمده است. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ تاریخ این شهر و ساکنان ارمنی آن ر.ک : Richard G. Hovannisian, Armenian Karin/ Erzrum (Costa Mesa, CA: Mazda Publishers, 2003). 37ـ در فاصلۀ 1800-1830م جمعیت ارمنیان ساکن این شهر رقمی بالغ بر 31,000 نفر تخمین زده شده است. نک: Ghazaryan, ibid, p. 162. 38ـ در این دوره، ایشخان لقبی هم ردیف «خان» بود که اشراف و صاحبان ثروت در ارمنستان غربی به خود اختصاص می دادند. 39ـ واژه ای که در این دوران برای برخی از صاحبان ثروت و قدرت به کار می رفت. ibid, p. 43, 148 – 149, 177 – 178 , 216 – 218, 321 – 32240ـ Aghayan & Others, ibid, p. 104 – 10541ـ 42ـ در این مورد آمار متفاوتی از سوی برخی سیاحان اروپایی ارائه شده که در برخی از آنها تعداد 3,300 مغازه و دکه به ثبت رسیده. اسناد دیگری نیز وجود دارد که به چهار هزار تجارتخانۀ موجود در کارین اشاراتی کرده است. Yerzenka43ـ در ترکی استانبولی ارزینجان (Erzincan).بر اساس اسناد موجود جمعیت ارمنیان این شهردر فاصلۀ 1830-1850م حدود دوازده هزار نفر بوده است. نک: Ghazaryan, ibid, p. 162. Babert44ـ این شهر با نام های بایبرت (Baybert)، بایبرتون (Bayberton) و بایبورت (Bayburt) نیز در متون تاریخی آمده است.در فاصلۀ 1800-1830م جمعیت ارمنیان ساکن در این شهر ده هزار نفر تخمین زده شده. نک: ibid, p. 162. ibid, p. 43, 155 – 156, 178, 183 & 30745ـ Vaspurakan46ـ Van47ـ شهری در شرق ترکیۀ کنونی و ساحل شرقی دریاچۀ وان. این شهر در تاریخ ارمنستان از قدمتی باستانی برخوردار است و اتحاد قبایل ساکن در این ناحیه سبب شکل گیری نخستین پایه های دولت اورارتو شد. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ ساکنان ارمنی این ناحیه، نک: Richard G. Hovannisian, Armenian van /Vaspurakan(Costa Mesa , CA:Mazda Publishers, 2003). شمار جمعیت ارمنیان ساکن در این شهر بین 1830 – 1850م بیست هزار نفر محاسبه شده.نک: Ghazaryan, ibid, p. 162. ibid, p.149 & 32 – 32248ـ Aghayan & Others, ibid, p. 9649ـ 50ـ به سبب وجود گونه هایی از آبزیان در دریاچۀ وان ماهیگیری از حرفه های رایج دراین ناحیه محسوب می شد. 51ـ بر اساس عادتی دیرین کسبه و تجار شهر وان اندوختۀ مادی و اشیای گران قیمت خود را در مکانی امن در همان محل کسب و کار و در دکان های خود نگاهداری می کردند. Ghazaryan, ibid, p. 312 – 32452ـ Baghesh53ـ در متون ارمنی، با موضوع جغرافیای تاریخی به صورت باقاقش(Baghaghesh) نیز ذکر شده و در منابع عثمانی به صورت بیدلیس و بیتلیس (Bitlis – Bidlis) نیز آمده است. بر اساس آمار موجود در برخی اسناد، این شهر در فاصلۀ 1830 – 1850م باید سیزده هزار نفر از ساکنان ارمنی را در خود جای داده باشد. نک: ibid, p. 162. Shila54ـ Aghayan & Others, ibid,p. 98 ; Ghazaryan, ibid, p. 32755ـ Sebastia56ـ در منابع ترکی سیواس (sivas).برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ ساکنان ارمنی این شهر ر.ک: آرپی مانوکیان، «ساکنان ارمنی سیواس»، پیمان، س 15، ش 55 (بهار 1390): 5 -20. Hrachia Acharyan, Hay Gaghtakanootian Badmootiun (Yerevan:Hrachia Acharyani Anvan Hamalsaran, 2002), 57ـ
Capitalism58ـ Ghazaryan, ibid, p. 151- 153 & 16959ـ Amasya60ـ شمار ارمنیان ساکن در این شهر در فاصلۀ 1830 -1850م هفده هزار نفر ذکر شده است. نک: ibid, p. 162. Acharyan, ibid, p. 529; Hovhannes Ayvazyan & Others, Hay Spiurk Hanragidaran (Yerevan:61ـ Haykakan Hanragidaran Heradarakchootiun, 2003), p. 178. Bez62ـ Yevdokia63ـ در متون تاریخی عثمانی به صورت توکات (Tokat) آمده. جمعیت ساکنان ارمنی این شهر در فاصلۀ 1800-1830م بیست هزار نفر و در طی 1830-1850م هجده هزار نفر محاسبه شده. نک: Ghazaryan, ibid, p. 162. Zileh64ـ 65ـ این آمار مربوط به اطلاعات ثبت شده به دست یکی از مقامات کلیسایی اروپایی در تاریخ 1878م است. نک: ibid, p. 154. ibid, p. 153 – 154 & 176 – 17766ـ Arabgir67ـ بر اساس اسناد موجود از کل جمعیت پانزده هزار نفری این شهر در فاصلۀ 1830 -1850 م نه هزار نفر را ارمنیان تشکیل می دادند. نک: ibid, p. 162. Acharyan, ibid, p. 481 & 48268ـ Manisa69ـ Ghazaryan, ibid, p. 185, 201 – 202 & 311 – 31270ـ Agn (Akn)71ـ شهر کمالیه(Kemaliye) در ترکیۀ کنونی. در فاصلۀ 1800- 1830م جمعیت ارمنیان ساکن در این شهر ده هزار نفر تخمین زده شده که این تعداد در طی 1830-1850م کاسته شده و به 5500 نفر رسیده است. نک: ibid, p. 162. ibid, p.155 – 156 ,178 , 183 & 30772ـ Acharyan, ibid, p. 48173ـ Kharbert74ـ در برخی متون به صورت ایلازیغ و الازیغ آمده. در ترکی Elâziğ نامیده می شود. جمعیت ساکنان ارمنی این شهر طی 1800-1830م، 9,800 نفر ذکر شده و بر اساس اسناد موجود کل جمعیت آن طی 1830- 1850م افزایش یافت که متعاقب آن جمعیت ارمنیان آن نیز به رقم 15,400 نفر رسید. نک: ibid, p. 162. ibid, p.172,175,179,186 & 19475ـ Malatya76ـ samsun77ـ Aghayan & Others, ibid, p. 306 & 30778ـ Acharyan, ibid, p.47579ـ Ghazaryan, ibid, p. 154 & 155 , 202 , 219 & 31180ـ Tigran II81ـ Tigranakert82ـ جمعیت ارمنیان ساکن در این شهر در فاصلۀ 1830 – 1850م دوازده هزار نفر ذکر شده. نک: ibid,p. 162. [1]4. S.T. Melik Bakhshyan, Hay Joghoverti Badmootiun Eskezbits minchev XVIII dari verje (Yerevan: Yerevani 83ـ Hamalsarani Heradarakchootiun, 1975), p. 124 – 126. Amid 84ـ kara – amid85ـ Ghazaryan, ibid, p. 156 & 15786ـ Silvan87ـ 88ـ اهل تیگراناکرت.
Bayazed90ـ به صورت بایزید و بایازید (Bayazit) نیز آمده. در ترکی دوبیازیت (Doğubeyazit) نامیده می شود. Mush 91ـ Dersim92ـ Ghazaryan, ibid, P.115, 156, 157, 184, 214, 290 & 30793ـ |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 63
|