نویسنده: باکرات اولوبابیان،ترجمه: هرمیک آقاکیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37

زبان ما تاریخ ماست. این سخن نغز از نویسنده و زبان شناس شهیر آلمانی یاکوپ گریم است.

دهه های متمادی دو همکار هم خون و خستگی ناپذیر، یاکوب و برادرش ویلهلم گریم، زبان و ادبیات ملی و مردمی (فلکلور) آلمان را مورد بررسی قرار دادند و از ژرفای این کندوکاوها گنجینه های تاریخ ملت خود را استخراج کردند و بر تمامی جهان آشکار است که به هدف خود رسیده اند. بررسی های تاریخی قدم به قدم هر آنچه را که از تفحص های زبان شناسی به دست آمده تأیید کرده است.

بنا به تعبیری، هستند ملت هایی که سعادتمندند. آنهایی که به محض حضور در صحنهٔ تاریخ، زبان خود را ابداع کرده و از اولین قدم ها شرح حال خود را نگاشته اند یا همجوار ملت هایی بوده اند که خط و کتابت داشته اند و به دلیل همسایگی با آنها در وقایع نگاری آنان ملحوظ شده اند و به این ترتیب کودکیِ این ملت ها نیز جاودان مانده است.

از هر دو نظر بخت با ملت ارمنی یار نبوده است زیرا حروف الفبای خود را هنگامی ابداع کردند که بیش از سه هزار سال قبل از آن در منابع و اسناد تاریخی زبان های دیگر دربارهٔ ملت ارمنی نوشته شده بود. از سوی دیگر منابع موجود درمورد ملت ارمنی متعلق به زبان هایی است که سرزمین آنها بسیار دور بوده و در مورد تاریخ ملت ارمنی آنچنان جسته و گریخته و به مناسبت های متفاوت نگاشته اند که گویی هیچ نگفته اند.

اما نجات بخش این شرایط، وضعیت زبان ارمنی کهن و معاصر با ویژگی های خاص دستور زبان و خزانهٔ لغات خود، اعم از واژه های اختصاصی و وام واژه ها بوده است و مهم ترین نکته آنکه درکشور کهن و کتابت باستانی ما نه تنها نمونه های ارزشمندی از ادبیات وقت و ادبیات مردمی کتابت شده، بلکه آنچنان قطعاتی از ادبیات شفاهی به رشتهٔ تحریر درآمده که متخصصان فن نمونه هایی پربها از زبان ارمنی دوران باستان را درآنها یافته اند. چگونه می توان خرسند نبود هنگامی که زبان شناس شرق شناس، و.و.ایوانوف، در بررسی های اخیر خود از قطعهٔ ادبی تولد واهاگن واقعیت های جالب توجه ای را پیرامون زبان ارمنی قبل از کتابت و اسناد و مدارکی را دربارهٔ سیر تحول و پیش رفت آن و مناسبت های این زبان با زبان کشورهای همجوار و هم نژاد ارائه کرده است.

حال چگونه می توان با زبان شناس شهیر آلمانی هم آوا نشد که زبان ما تاریخ ماست.

از دیرباز، زبان کهن و معاصر ارمنی مرکز توجه زبان شناسان بوده و ادوار زبان کهن ارمنی (گرابار) و پیش از آن و ارمنی دورهٔ میانه و دورهٔ جدید یا معاصر (آشخارهابار) با دو شاخهٔ ادبی آن؛ یعنی، زبان ارمنی ادبی شرقی و زبان ارمنی ادبی غربی به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته، همچنین بررسی های فراوانی در زمینهٔ گویش های متفاوت زبان ارمنی صورت گرفته است. تجزیه و تحلیل ساختار دستوری و خزانهٔ لغات ده ها گویش زبان ارمنی گویای آن است که تنها در گویش های زبان ارمنی است که مستندات بسیاری درمورد وضعیت اولیهٔ زبان کهن ارمنی و رابطهٔ آن با زبان های باستانی هم خانواده و همچنین نکات مهم دیگر دربارهٔ احوال آن حفظ شده است.

تا قرن نوزدهم، از نظر زبان شناسی تاریخی تطبیقی، زبان ارمنی جزو خانوادهٔ زبان های هندواروپایی محسوب می شد و یکی از زبان های ایرانی بود اما در 1875 میلادی، زبان شناس بزرگ آلمانی، هاینریش هوبشمان، در مقاله ای با عنوان ((جایگاه زبان ارمنی در میان زبان های هندواروپایی)) نظریهٔ جدیدی را مطرح کرد که بنابر آن زبان ارمنی شاخه ای مستقل از زبان مادر هند واروپایی است. بر این اساس این ارمنی شناس بزرگ با ارائهٔ مدارکی مستدل و قانع کننده نشان داد که شباهت های موجود بین زبان ارمنی و زبان های ایرانی نتیجهٔ روابط خویشاوندی باستانی بین آنهاست اما تفاوت ها کاملاً به زبان ارمنی مربوط می شود و ناشی از زبان مادر هندواروپایی است. هوبشمان، در دهه های بعد، با ارائهٔ مدارک جدیدی مبتنی بر بررسی های عمیق و گسترده در مورد واژه ها و دستورزبان، نظریهٔ خود را تحول بخشید و پس از آن، به مدت یک قرن زبان ارمنی به منزلهٔ شاخه ای مستقل از خانوادهٔ زبان های هندواروپایی، با ویژگی های مخصوص به خود، مورد بررسی قرار گرفت. زبانی که با تاریخ هزارساله و ویژگی های خاص گنجینهٔ لغات و ساختار دستورزبان خود، نقشی عمده نه تنها در تفسیر و تبیین مسائل مختلف زبان مادر هندواروپایی بلکه زبان های منشعب از آن نیز دارد.

تا دوران اخیر، مهد زبان هندواروپایی مشخص نبود و زادگاه آن را مناطق مختلف اروپا، کشورهای بالکان و حتی آسیای میانه می دانستند. کشورهای بالکان فرض قابل قبول تری به شمار می آمد و آن عده از ارمنی شناسانی که مطالعات خود را بر اساس این فرض پیش می بردند بر این باور بودند که نژاد ارمنی در همین مکان با جدا شدن از زبان مادر (هندواروپایی) تماسی طولانی با نژادها و تمدن های مختلف باستانی داشته است. هنگام مهاجرت ملت های دریا، در قرن های دوازدهم و سیزدهم قبل از میلاد، به سوی آسیای صغیر و بین النهرین رفته و پس از آن، به سمت شمال حرکت کرده و در فلات ارمنستان، پراکنده شده است و در آنجا نیز زبان ارمنی را به ساکنان منطقه تحمیل کرده و از ترکیب این زبان و زبان ساکنان منطقه زبان ارمنی شکل گرفته است.

شالودهٔ این نظریه بر بستری تهی از منابع علمی شکل گرفته بود و زیربنای اصلی آن برپایهٔ پیشگویی ها بود. به این علت در پژوهش های طرفداران این فرضیه گاهی ارامنه بلافاصله از طریق مسیر کوتاه و میان بر آسیای صغیر به کشورهای بالکان و سپس، به فلات ارمنستان نفوذ می کردند و گاهی پس از یک دورهٔ سرگردانی طولانی در بین النهرین به فلات ارمنستان می رسیدند و گاه نیز در کشورهای مختلف با اسامی مختلف نژادی اقامتگاه هایی به آنان اختصاص می دادند تا زمانی که حکومت مشهور اورارتو در فلات ارمنستان سقوط و نژاد ارمنی ویرانه های آن را تصاحب کند و این نژاد مهاجر، با تعداد قلیل خود، اراضی گستردهٔ نژادهای مختلف آزاد شده از زیرسلطهٔ اورارتو را زیر پر و بال خود گیرد و با این نژادهای پرجمعیت بیامیزد و زبان ارمنی را به همگی آنان بیاموزد و آنان را به نژاد ارمنی و کشور را نیز به ارمنستان تبدیل کند.

اخیراً، شکل دیگر این نظریه با عنوان نظریهٔ موشگ به طور جدی مطرح شد اگر چه دستاویز علمی جدی ای نداشت و از اساس خلاف تاریخ و غیر منطقی بود.

نظریه پرداز این فرضیه، ای.م. دیاگونوف، اصولاً بر این باور بود که اجداد نخستین ملت ارمنی، که بعدها می بایست به زبان ارمنی تکلم کنند، موشگ ها و یا اهالی ارومیه بوده اند که در واقع در 1165 قبل از میلاد به یپراد علیا و جلگه های آرازانی نفوذ کرده[1] و پس از قرن ها سکونت در آن منطقه، به سوی اعماق فلات ارمنستان حرکت کرده و با نفوذ در ساکنان منطقه ملت ارمنی را تشکیل داده اند. بعدها، دیاگونوف مجبور شد از نظریهٔ خود نام مخاطره آمیز ارومیه و اهالی ارومیه را حذف کند که بی تردید با در نظر گرفتن قدمت ساکنان باستانی این منطقه (اورم، اورم آرم، آرمی و…) به یقین این نظریهٔ سست و بی پایه، که بدون این نکته نیز متزلزل بود، متزلزل تر می شد.

اولین اثر باستانی نوشتاری در مورد نژاد موشگ اطلاعاتی است که در کتیبه ای از سالماناسار اول به مناسبت کشتار موشگ ها در یپرادعلیا به دست شاه آشور به همراه پنج تن از پادشاهان (رییس قوم یا طایفه) آنان از 1115 قبل از میلاد به جا مانده است. این یادداشت همچنین اشاره ای دارد به تاخت و تاز موشگ ها که پنجاه سال قبل از آن تاریخ یعنی در 1165 قبل از میلاد صورت گرفته است.

در دوران بعدی تا سال های اول میلادی نیز از موشگ ها یاد شده است. میخ نویسان، منابع یونانی رومی و همچنین انجیل مقدس نیز به موشگ ها اشاره داشته اند. محققانی که این آثار نوشتاری را جدی تر مورد بررسی قرار داده اند بدون هیچ گونه تردیدی به این نتیجه رسیده اند که موشگ ها بعدها در مسیرهای مختلفی پراکنده شده اند. به ویژه، راهی سواحل جنوب شرقی دریای سیاه شده اند؛ جایی که با نژادهای گرجی آمیخته و در آنها حل شده اند.

چنین تصور می شود که بخشی از نژاد موشگ در استان دارون ارمنستان مانده و در آنجا، با ارامنهٔ آن منطقه آمیخته و نام خود را به ناحیهٔ موگ/ موش داده اند. دیاگونوف نیز زمانی همین نظر را داشت[2] لیکن بعدها موشگ ها را اجداد نخستین ارامنه معرفی کرد که پس از سقوط حکومت اورارتو آنها را با ساکنان فلات ارمنستان یعنی خت ها و لووی ها یعنی به عبارتی اهالی اورارتو می آمیزد و نژاد ارمنی را تشکیل می دهد.

این راز نظریهٔ دیاگونوف بود و هیچ یک از طرفدارانش نیز به خود این زحمت را ندادند تا بفهمند چه کسی گفته است موشگ ها به زبان ارمنی یا حتی به زبان اجداد نخستین ارامنه سخن می گفتند و اینکه آیا حتی یک نمونه اززبان موشگ ها باقی مانده است که نمایانگر یا، به نوعی، یادآور زبان ارمنی کهن یا معاصر باشد و به خصوص اینکه چگونه نام نژاد موشگ به های (به معنی ارمنی) تبدیل شده است.

یک ارمنی شناس واقعی و صادق، نمی تواند دیدگاه هایی از این دست را بپذیرد. بنابراین بدیهی و منطقی است که امروزه مجدداً دیدگاه های باستانی چگونگی پیدایش ملت ارمنی مطرح شوند و بررسی های اساسی تر و قانع کننده تری در مورد چگونگی ظهور ملت ارمنی صورت گیرد.

اینک اندیشمندانی پا به عرصه گذاشته اند که با استناد به مدارک غیرقابل انکار موجود درمنابع تاریخی، دیدگاهی را تأیید می کنند که 1500 سال مورد تفحص و بررسی قرار گرفته و ثابت شده است؛ نظریه ای که می گوید ملت و زبان ارمنی زندگی خود را در وطن و کشور اصلی خود آغازکرده و ملت ارمنی شاخه ای مستقل از خانوادهٔ مادر اقوام هندواروپایی است که با ویژگی های مخصوص به خود رشد یافته نه اینکه از ادغام و آمیزش اتفاقی یا به اجبار گروه های مختلف نژادی، که هیچ رابطهٔ خویشاوندی ای نیز نداشته اند، به وجود آمده است.

همان گونه که می دانید این نظریه اولین بار در تاریخ ارمنیان موسس خورناتسی به رشتهٔ تحریر درآمد و به منزلهٔ حقیقتی انکارناپذیر تا قرن نوزدهم مورد پذیرش قرار گرفت یعنی تا زمانی که اکتشافات کلان زبان شناسی در دوران قرائت خط میخی مطرح شدند. البته، یافته های جدید این نظر تاریخی را انکار نکردند بلکه با استناد به موضوعات اکتشافی بسیار بزرگ و دستور تطبیقی مبتنی بر آن با منطقی قوی گواهی دادند که ملت ارمنی و زبانش (زبان ارمنی) ملت و زبانی باستانی اند و مهد آنها فلات ارمنستان است.

البته، این امکان وجود نداشت که انبوه تفحص ها و مطالعات ارمنی شناسی دو قرن اخیر این حقیقت مسلم را آشکار نکند. تلاش های بی وقفهٔ روحانیان حوزهٔ مخیتاریان در زمینهٔ بررسی های زبان شناسی و تنظیم و تألیف فرهنگ های قطور ارمنی و همچنین بررسی های نمایندگان ارمنی شناسی جدید، هوبشمان و هراچیا آجاریان و افکار درخشان و جسورانهٔ گریگور قاپانتسیان، که دستاوردهایشان شالودهٔ ارمنی شناسی جدید را شکل می دهد، نشانگر بومی بودن ملت ارمنی و مبداء اصلی زبان ارمنی و مسیر تحول آن است. جای بسی خوشبختی است که بررسی های منتشر شده در دهه های اخیر باز هم سرزمین نخستین نیای اقوام هندواروپایی را آسیای صغیر، به سمت شرق و در بین النهرین و فلات ارمنستان دانسته اند؛ بررسی هایی که پژوهشگران و نویسندگانش (گ.ب.جاهوگیان، و.م. الیچ سویدیچ، گئورگ تامسون، ت.و. گامگرِه لیزه، و.و. ایوانوف، ل.آ.گنیدین، اُ.س. شیروکف، گ. گلچکف و غیره) بر اساس پژوهش های عمیق زبان شناسی، باستان شناسی و… نشان داده اند نیاکان اقوام هندواروپایی در این مکان ساکن بوده اند؛ جایی که با گروه های زبانی سامی همسایگی نزدیکی داشته اند و ارتباط های زبانی متقابلی بین آنان وجود داشته است و از همین جا زبان های منشعب از زبان نخستین هندواروپایی به سمت اقامتگاه های خود حرکت کرده اند.

ظاهراً، ده ها سال قبل جاهوگیان با بی اعتمادی به نظریه ای که موطن نخستین اقوام هندواروپایی را اروپا می دانست بر این باور بود که اقوام هندواروپایی زمانی در سرزمینی هم مرز با سرزمین اقوام سامی می زیسته اند.[3]

بی تردید، مبنای اصلی این نظریه اسناد موجود در زمینهٔ تأثیرپذیری متقابل زبان هندواروپایی و خانوادهٔ زبان های سامی از یکدیگر و مناسبت های فرهنگی متعدد موجود بین این اقوام است.

در دههٔ بعدی نظریهٔ استوار گامگره لیزه و ایوانوف مبنی براینکه موطن نخستین اقوام هندواروپایی در نواحی آسیای نزدیک و فلات ارمنستان بوده است به تدریج جایگاه واقعی خود را در زبان شناسی به دست آورد[4] و هم زمان موضوع های زبانی بی شماری (ازجمله اسامی گیاهان، حیوانات، آب ها]آب شناسی]، اماکن و غیره) و همچنین شواهد بسیاری مبنی بر وجود روابط خویشاوندی با فرهنگ باستانی مشرق زمین پا به عرصهٔ وجود می گذارند.

جالب توجه آنکه به طور مثال هندواروپایی ها عرابهٔ چرخ داری داشته اند که بی تردید اختراع آن هم زمان با عصر آهن بوده اما واضح است که در مقایسه، اروپا استفاده از فلز را در اعصار بعدی شروع کرده است. کشف عرابهٔ جنگی چهارهزارساله درسواحل دریاچهٔ سِوان ارمنستان نیز شاهد دیگری در این زمینه است.

مطالعات متعدد این دو دانشمند یک بار برای همیشه ثابت می کند که گسترهٔ یاد شده موطن نخستین اقوام هندواروپایی بوده و در همان جا زبان مادر هندواروپایی رشد و نمود کرده و منشعب شده است.

اهمیت این مسئله برای ارامنه درآن است که این گسترهٔ پهناور که موطن نخستین اقوام هندواروپایی شناخته شده فلات ارمنستان را نیز شامل می شود پس بالطبع مهد نژاد و زبان ارمنی در همین پهنه واقع شده است.

چه زمانی هستهٔ اصلی تشکیل دهندهٔ ملت ارمنی یعنی نژاد ارمنی به وجود آمده است؟ این پرسش پاسخی به جز زمان انشعاب اقوام هندواروپایی ندارد. به عبارت دیگر هنگامی که نژاد بزرگ و متحدی که به زبان مادری اولیه سخن می گفت منشعب و به گروه های جدای از هم تقسیم شد و هر یک از آنها با جدا شدن از سایرین زندگی مخصوص به خود را شروع کردند و با مشخصه های خاص زبانی خود آنچنان از زبان گفتاری مادری دور شدند که می شد هر یک از آنها را یک گویش محسوب کرد. به عبارتی ماهیت زبان آنان دیگر زبانی مستقل و خاص بود که بر مبنای زبان مادری خلق شده بود. دورهٔ نوسنگی، دورهٔ انشعاب نژاد مادر اقوام هند واروپایی محسوب می شود. گئورگ جاهوگیان با گردآوری بررسی های هندواروپایی شناسی و ارمنی شناسی و تعمیم استنتاج های مهم این بررسی ها تا کنون نشان می دهد که هزارهٔ پنجم و چهارم قبل از میلاد دورانی است که به تدریج نژاد ارمنی در ساختار کلی نژاد هند واروپایی و نیز روند رشد بعدی تعدادی از گویش های هندواروپایی و دورهٔ گذر این گویش ها به زبان شکل می گیرد. به دنبال این دوره، دورهٔ بسیار مهم رشد زبان ارمنی شروع می شود. زمانی که ملتِ جداشده از اجداد نخستین اقوام هندواروپایی؛ یعنی، ملت نوزای ارمنی دیگر زبان خود یعنی زبان ارمنی را دارد که از بسیاری لحاظ مخصوص به خود اوست و به همین علت زبانی با ماهیتی کاملاً متفاوت است. جاهوگیان این دورهٔ زمانی را هزارهٔ سوم قبل از میلاد می داند. او می نویسد: ((در این دوره، زبان ارمنی به منزلهٔ تمامیتی کامل و مستقل وجود دارد)).[5]

به نظر می رسد اجداد نخستین نژاد ارمنی، که از نژاد مادر هندواروپایی جدا شده و زبان خود را خلق کرده اند، می بایست در هزارهٔ پنجم تا چهارم ق م در بخش جنوبی فلات ارمنستان ساکن بوده باشند؛ جایی که نژاد ارمنی روابط بسیار نزدیکی با ساکنان همجوار با اراضی بین النهرین و آسیای صغیر داشته است. دانشمندان بر اساس یافته های قابل قبول بررسی های زبان شناسی به این روابط دست یافته اند؛ یافته هایی که برای چنین استنتاج هایی کافی اند.

در دورهٔ زمانی یاد شده و قرن های بعدی، تقریباً در تمامی پهنهٔ بین النهرین ملت هایی ساکن شدند که آنان را ملت های آشور و بابل می نامیدند. شکل گیری حکومت های این ملت ها در قرن های گذشته شالودهٔ تمدن آسیای نزدیک را بنا نهاده و تأثیر بسزایی در زندگی سیاسی، نژادی و فرهنگی همسایه های دور و نزدیک خود داشته است. هزارهٔ سوم، خصوصاً از این نظر جلب توجه می کند. هنگامی که حکومت مقتدر آکادی ها (برگرفته از نام پایتخت آن آکاد) شکل گرفت و از نظر سیاسی و نظامی بسیار فعال بود. آکادی ها مستندات بسیار زیادی به خط میخی برجای گذاشته اند که بدین وسیله می توان تاریخ روابط متقابل این کشور را با همسایگانش مجدداً بازسازی کرد. از آنجا که این مستندات به زبانی نگاشته شده اند که فقط تا هزارهٔ سوم مورد استفاده بوده و در دورهٔ بعدی، دیگر اقوام این کشور به دو گویش متفاوت (آشوری و بابلی) سخن می گفته اند، که به طور محسوسی از زبان آکادی واقعی متفاوت بوده، از این رو ادبیات موجود به زبان آکادی خدمت شایانی به محققان، به ویژه در زمینهٔ تفسیر مسائل متعدد تاریخ باستان و زبان شناسی، کرده است. همان گونه که قبلاً یاد شد زبان شناس آلمانی، گریم، به این نتیجه رسیده بود که زبان تاریخ ملت هاست و قابل درک است که چرا در ارتباط با زبان ها برای مثال، بر اساس وام گیری ها دانشمندان می توانند به طور دقیق مناسبت های ملت هایی را که به آن زبان سخن می گفته اند در همهٔ زمینه ها بازگو کنند.

به این ترتیب، زبان آکادی زبانی مرده است. آثار ادبی باستانی نگهداری شده از آن زبان به اواخر هزارهٔ سوم تا قرن بیست و یکم ق م مربوط می شود. بنابراین، چنانچه درخزانهٔ لغات هر زبانی شباهت های انکارناپذیری از زبان مردهٔ آکادی دیده شود، سندی است مبنی بر اینکه ملتی که با آن زبان سخن می گفته اند در زمانی می زیسته اند که زبان آکادی هنوز زبان گفتاری بوده است لذا آن ملت و آکادی ها با یکدیگر روابط نزدیکی داشته اند. البته، امکان دارد که واژهٔ مورد نظر نه به طور مستقیم از زبان آکادی بلکه از زبان سومی که در نقش واسطه بوده به زبان وام گیرنده وارد شده باشد که در این صورت باید حتماً مُهر زبان واسطه بر وام واژه وجود داشته باشد.

در سدهٔ اخیر، با شروع مطالعات هوبشمان، خزانهٔ لغات زبان ارمنی لایه به لایه مورد بررسی های متعددی قرار گرفته است و زبان ارمنی و زبان های باستانی مشرق زمین در مرکز توجه زبان شناسان بوده اند. به ویژه، با تلاش های بی وقفهٔ هراچیا آجاریان، قاپانتسیان و شاگردان آنان مبداء صدها وام واژه از خزانهٔ لغات زبان ارمنی مشخص شده است.

جاهوگیان، که از چهره های سرشناس زبان شناسی جدید ارمنی است و اطلاعات عمیق وی در زمینهٔ زبان های باستانی و جدید، به ویژه درزبان شناسی هندواروپایی، چشم گیر است، سال های متمادی در مورد وضعیت زبان ارمنی قبل از کتابت، وام واژه ها و سایر مسائل مربوط به زبان ارمنی تحقیق کرده است. وی در یکی از آخرین مطالعات خود پژوهش های نمایندگان نامدار زبان شناسی دورهٔ اخیر، هراچیا آجاریان، قاپانتسیان و نیکوقایوس آدونتس و تحقیقات دورهٔ معاصر را در مورد وام واژه های سامی و آکادی موجود در زبان ارمنی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده که این وام واژه ها خیل عظیمی را تشکیل می دهند که ناشی از روابط متقابل موجود بین دو ملت ارمنی و آکادی و همچنین مناسبت های آنان با ملت های واسطه بوده است. در این بررسی، به واژه های نخستین وارد شده از منابع هندواروپایی و وجود نشانه هایی از زبان های هندواروپایی و سامی نیز اشاره شده است.

جاهوگیان در طبقه بندی مجموع واژگان ارمنی آکادی 57 واژه را جایداده است.[6] او بخشی از این واژه ها را در زبان ارمنی واژه هایی می داند که از منابع آکادی و منابع مشابه سامی به طور مستقیم و با واسطه وام گرفته شده اند.[7]

در پژوهش های جدید این زبان شناس ارمنی شناس نامی، فهرست وام واژه های آکادی به نحو بارزی طولانی شده است]8] و استنتاج وی از این قرار است که ((بیشتر این وام واژه ها به طور اخص به حوزه های تمدن و فرهنگ بشری از جمله غذا، البسه، مسکن، صنعت و تجارت بر حسب شرایط زمانی و مکانی مربوط می شود)).[9] بنابراین، در این حوزه ها ملت های زبان های وام دهنده و وام گیرنده، در تماس مستمر با یکدیگر بوده اند. از این رو، محقق باید به دنبال واژه هایی در این حوزه ها باشد تا بتواند واقعیت های دوران باستان را آشکار سازد.

بدین ترتیب، در زبان ارمنی، وام گیری مستقیم زبانی از زبان آکادی وجود دارد و به دلیل اینکه زبان آکادی باستان از دیر زمان زبانی مرده است و از هزارهٔ دوم ق م مورد استفاده قرار نگرفته، به خصوص زبان گفتاری نبوده، آشکار است که این وام گیری می بایست زمانی صورت گرفته باشد که زبان آکادی زبان متداول گفتاری بوده است. به عبارتی ارامنه می بایست تا اواخر هزارهٔ سوم با آکادی ها در ارتباط بوده باشند تا بتوانند این واژه ها را به وام گیرند. با توجه به این نکته که این ارتباط می بایست زنده، مستقیم و بدون واسطه باشد، زیرا در آن زمان ارامنه کتابت نداشته اند تا امکان ورود این واژه ها از طریق ادبیات صورت پذیرد، لذا تنها ارتباط های متقابل و مستقیم مردمی که به این دو زبان سخن می گفته اند می توانسته مسبب چنین وام گیری هایی شده باشد.

ارمنی شناسان مشهوری چون نیکوقایوس آدونتس، آجاریان و ماندانیان در مورد وام گیری زبان ارمنی آکادی اطلاع کافی داشتند و همواره به مستندات جدیدی نیز در این خصوص برخورد می کردند اما پیش داوری در علم و دانش اگر نگوییم بدترین مشاور ولی مشاور بدی است. درزمان این دانشمندان نامی، متأسفانه نظریهٔ واقع بودن موطن نخستین زبان مادر هندواروپایی در اروپا همانند مه ای آسمان زبان شناسی را تیره و تار کرده بود و این همان پیش داوری ای بود که به دانشمندان ما اجازه نمی داد تا با چشمی بازتر به شواهد و اسناد مشخص زبان شناسی نگاه کنند.

بیش از یک قرن پیش تر، ک.پاتکانیان، که با همان مدارک و اسناد آشنایی داشت، با قاطعیت اعلام کرد ارامنه ساکنان بومی و اصلی فلات ارمنستان و صاحب و مالک تمامی تغییرات تاریخی، سیاسی و فرهنگی ای هستند که در این فلات اتفاق افتاده است. در زمان وی نیز اطلاعات مؤلفان یونان باستان و لاتینی در مورد نام آرمن و اسامی صحیح و نادرست اماکن بالکانی، که با این نام (آرمن) ساخته شده بودند، وجود داشت. در همان زمان نیز، فرضیهٔ بالکانی های ارمن ها، حامیان جدی خود را داشت لیکن این دانشمند پرتجربه صد سال پیش از اینکه مهد زبان مادر هندواروپایی را در آسیای صغیر و فلات ارمنستان بدانند تأکید داشت که اجداد نخستین زبان مادر هندواروپایی در این منطقه زیسته اند و زمانی که این زبان منشعب شده، ارامنه، ایرانی ها و یونانی ها از زبان مادری جدا شده و هر یک به سمتی رفته و در کشورهای خود ساکن شده اند.[10]

اما در تسالیا و تراکیه و یونان نیز وجود اسامی ای که آرمن ریشهٔ آنها محسوب می شود بی گمان نشانی است از اینکه مردم آن کشورها در مقطعی از زمان در ارمنیا / ارمنستان زندگی کرده یا از آنجا عبور کرده اند و دانشمندان بعدی با تأکید بر خلاف این نظر در اشتباه بوده اند.[11]

با عصیان علیه این پیش داوری، قاپانتسیان مجبور شد اعلام کند زبان ارمنی در اصل زبانی هندواروپایی نیست زیرا زبان ارمنی در مهد بومی خود متولد شده اما مهد زبان مادر هندواروپایی اروپا بوده است و فرزندان آن (زبان های منشعب شده از آن) از همان جا برخاسته اند اما این دانشمند نامی وام واژه های ارمنی آکادی موجود در زبان ارمنی را نادیده گرفته بود زیرا وی از قدیمی ترین منابع خت ها متعلق به هزارهٔ دوم ق م، که به اسامی هایاسا و های اشاره داشته اند، اطلاع داشت و بر همین اساس بر این باور بود که هایاسا مهد ملت ارمنی است. مهد همان زادگاه است و ملت به خودی خود نمی توانسته بدون زادگاه وجود داشته باشد.

در میان این جو ابهام آمیز پیش داوری، افتخار دیدن نوری از دوردست به دیگر ارمنی شناس بزرگ ارمنی، نیکوقایوس آدونتس، تعلق دارد. او بود، که اگر چه همانند خوابی مبهم، روزی را می دید که به کمک وام گیری ها و موضوعاتی نظیرآن انقلابی علمی صورت گیرد. او می دانست در کتیبه های میخی سارگون آکادیایی و نارماسین (هزارهٔ سوم ق م) به کشوری ارمنی اشاره شده است اما با احتیاط آرمنیا / آرمِن یا (ارمنستان) آتی را در آن نام می دید.

توجه آدونتس زمانی به سندی برجای مانده از سال هایی دور جلب شد که از نظرش در روشن کردن این مسئله ارزشی کمتر از یادگارهای برجا مانده از کلمهٔ ارمنی در کتیبه های میخی آکادی نداشت. در شهر بورآشخاندای آسیای صغیر، که بین دریاچهٔ توز و رودخانهٔ گایل واقع بود، مستعمره ای از تجار سامی وجود داشت. خان این شهر به نام نور داگان تجار را مورد آزار و اذیت قرار می داد. تجار به سارگون آکادیایی اعتراض کردند و از او خواستند تا از آنان حمایت کند.[12] سارگون به کشوری که بورآشخاند در آن واقع بود حمله و آن را تصرف کرد و خان آن شهر (نور داگان) را، که ثروتمندان را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، سر جای خود نشاند. سارگون در راه برگشت چند نهال از درختان میوه و گیاهان مختلف به آکاد برد که به احتمال قوی در آکاد ناشناخته بودند. گیاهانی که به آکاد برده شدند عبارت بودند از: hashura , tittu, saluri,sirdu. آدونتس معتقد بود اینها کلمات حفظ شده در زبان ارمنی اند که به معنی سیب (خنزور)، توت (توت)، آلو یا آلوچه (سالور یا شلور) و صنوبر (تسیرد) است و با استناد به این مطلب چنین نتیجه می گیرد که: ((این واقعیت بسیار مهمی است که این کلمات به همراه کلماتی در مضامین دیگر با همان ماهیت می توانند همانند مشعلی، روشنگر متعلقات نژادی اقوام نخستین مردم ارمنستان باشند)).[13]

شایان ذکر است که وجود نظریه ای که مرکز اروپا را موطن اجداد نخستین هندواروپایی ها می دانست موجب شده بود آدونتس در مورد خزانهٔ لغات باستانی شرقی محفوظ در زبان ارمنی و به ویژه، واقعیت های تاریخی ای که هر روز درآسیای صغیر و فلات ارمنستان آشکار می شدند و می توانستند تصورات موجود را زیر و رو کنند، بسیار محتاطانه برخورد کند. با این وجود ذهن واقع بین وی اغلب عصیان می کرد. این دانشمند از تجسم اینکه کلیات موجود در واژه های ارمنی آکادی می توانست در آینده راه گشای ارمنی شناسی باشد به هیجان می آمد اما هنگامی که می دید تا هزارهٔ سوم تا دوم پیش از میلاد در میان اقوامی که آسیانیک[14] به شمار می آمدند یا همسایگان آنان زبان هایی رواج داشته که بدون تردید به زبان هندواروپایی تعلق دارند، دیگر به عیان نوید آن رویداد فرخنده را می دید و امیدوارانه بانگ برمی آورد که: ((می توان تجسم کرد که چگونه ارائهٔ واقعیت سخن گفتن مردم کشوری همسایه به زبان هندواروپایی در تاریخ آینده ارمنستان همهٔ کنجکاوی ها و توجه ها را به خود جلب خواهد کرد)).[15]

این احساس اولیه آدونتس اشتباه نبود. زبان شناسی دهه های اخیر آنچنان کلیاتی را در زبان ارمنی و زبان های مردهٔ باستانی شرقی علنی کرد که دیگر نمی توان آنها را تشابه های اتفاقی یا نتیجهٔ وام گیری های واسطه ای دانست. شایان ذکر است که پژوهش های جدید حتی فهرست اسامی گیاهانی را که سارگون به آنها اشاره کرده بود وسعت داده اند. نرسس مگردیچیان در پژوهشی که در سال های اخیر منتشر کرده[16] نشان داده است کلیات موجود بین اسامی گیاهان ارمنی آکادی بسیار بیشتر از آن چیزی است که در سند موژق سارگون (خنزور [سیب]، توت [توت]، شلور [آلو]و تسیرد [ صنوبر]) آمده.

کلماتی که مگردیچیان مورد بررسی قرار داده عبارت اند از: آنانوخ (نعناع)، برشنی/ برینچ (برنج)، توت (توت)، خاقوق(انگور)، خنزور(سیب)، خورن (عمیق)، کاناپ/کانپ (کنف)، کِداو (کتان)، گُوت (دانه)، نورِن (انار)، وُلور/کیلور (نخودفرنگی)، سالور (آلو)، سِرکِویل (بِه)، تولی/تیولی (خوشهٔ انگور)، توُقت (گُل ختمی)، پار پار (خُلفه)، کیمون/کامون (چمن) و کتان/ کِتت (کتان).

شکی نیست که کلیات موجود در اکثر این واژه ها ارمنی آکادی است به ویژه هنگامی که کلمات هم معنی، در دیگر زبان های شرقی، به قدر کافی از این کلمات دور و متفاوت هستند و این بدان معناست که این واژه ها بعدها وام گرفته شده اند یا به طور کلی نمی توان آنها را مستقیماً وابسته به زبان ارمنی یا آکادی دانست؛ برای مثال، واژهٔ ارمنی آنانوخ (نعناع) در زبان آکادی ananihi است و در زبان ایرانی nanxah یا nanuxeh این را نمی توانی در مورد گیاه پرورش یافتهٔ همان گیاه یعنی نعناع گفت که بی گمان مطابق نام nana در زبان آسوری است.

برشنی (برنج) در زبان ارمنی، به زبان آکادی burasi است در حالی که در زبان آرامی barot و در عبری baros است. توت در زبان ارمنی، به آکادی tittu یاtuttu، خورِن (عمیق) به زبان ارمنی، به زبان آکادیhurnu، نورِن (انار) به زبان ارمنی، به آکادیnurna، سالور (آلو) (در بعضی گویش ها شلور) به ارمنی، به آکادیsalluri، پارپار (خُلفه) به ارمنی، به آکادیparparhu، کیمون یا کامون (چمن) به ارمنی، به آکادی kamuni و کتت (کتان) به ارمنی، به آکادی kititi است.

این تشابه های آشکار بین واژه های ارمنی و آکادی، به خصوص تفاوت های بارز موجود بین این دو زبان با سایر زبان های جدید و قدیم که بر اساس یافته های مگردیچیان کاملاً از هر گونه وام گیری یا تأثیر واسطه ای مستثنی بوده اند، بیش از هر چیز نمایانگر ارتباط مستقیم بین ارامنه و آکادی هاست.

مگردیچیان اولین مطالعات خود را در این زمینه سال ها قبل منتشر کرده بود[17] و در آن حدود صد واژه را به طور مستقیم به وام گیری زبان ارمنی آکادی نسبت داده بود که با توجه به توضیحات، بخش اعظم آن واژه ها برگرفته از مطالعات نسل قبل ارمنی شناسان بود که در بسیاری از محافل علمی شناخته شده بودند.

جاهوگیان در خصوص این تحقیق مگردیچیان بررسی تفصیلی ای را منتشر کرد[18] و استنتاجش آن بود که برخی از این واژه ها اشتباهاً در ردیف واژه های وام گرفته شده قرار گرفته اند و مأخذ برخی دیگر از این واژه ها زبان های واسطه بوده اند و تنها این واژه ها به طور مستقیم در ارتباط با زبان های ارمنی آکادی قرار دارند.

مگردیچیان کندوکاوهای خود را در زمینهٔ تأثیرپذیری متقابل زبان ارمنی و زبان های باستانی شرقی ادامه داد. مطالعات در زمینهٔ اسامی گیاهان نیز حاصل این کندوکاوهاست که بی گمان برای ارمنی شناس آلمانی، ژوزف گارست و آدونتس نقطهٔ شروعی بوده است تا توجه آنان به مجموعهٔ واژگان ارمنی آکادی یاد شده جلب شود.

یافته های باستان شناسی نیز در روشن شدن این مسئله کمک شایانی می کند، به ویژه، اگر به این یافته ها، یافته های هم وزن زبان شناسی نیز افزوده شود. در منتهی الیه جنوب ارمنستان باستان، در نزدیکی عمید (دیاربکر)، ستون یادبود سنگی ای از نارماسیس، نوهٔ سارگون آکادیایی، بر جای مانده است. بر روی آن، نقش تزیینی نوعی تبر منقاردار حک شده که در هزارهٔ سوم ق م مورد استفاد بوده و خارج از مرزهای بین النهرین، ارمنستان و مرزهای نواحی همجوار کاربرد نداشته است. همانند این تبر تبرهایی در بعضی نواحی بین النهرین (آشور و نواحی باستانی تپهٔ گاورا) و ارمنستان و گرجستان یافت شده اند و این امر موجب شده تا پهنهٔ یاد شده مهد استفاده از این سلاح (تبر) به شمار آید.

بنابراین بار دیگر ارتباط نزدیک بین تمدن بین النهرین و ساکنان فلات ارمنستان را مشاهده می کنیم که نمی توان آن را از نظر دور داشت.

شاید گفته شود این امر چه ارتباطی به مردم و زبان ارمنی دارد؟

برای روشن شدن این مسئله زبان نیز کمک می کند. اسناد حفظ شده در این خصوص نه تنها ارزشی کمتر از آنچه کاوش های باستان شناسی علنی کرده اند ندارد بلکه ماهیت صامت آن کشفیات را گویاتر می کند.

در زبان ارمنی، گاتسین (تبر) وام واژه ای است از دیار اقوام سامی (به زبان آشوری hassini و به عربیxasin) که مفهوم و شکل نخستین خود را حفظ کرده است. ((گا)) ی واژهٔ گاتسین به معنی سنگ (به زبان ارمنی کار) است. بنابراین زبان ارمنی آن را از نام تبرِ سنگی وام گرفته در حالی که مثال های دیگری نیز وجود دارد که واقعیت های تاریخی جدیدی را ثابت می کند به طور مثال، همان نام گاتسین در زبان اتیوپیایی یرگات (آهن) نیز معنی می دهد که نشان دهندهٔ آن است که زبان اتیوپیایی نام تبر آهنی را وام گرفته است.

به جرئت می توان گفت که واژهٔ گاتسین (تبر) سندی است که نشان می دهد زبان ارمنی از عصر حجر با اقوام سامی در ارتباط بوده اما تبر منقاردار کشف شده ثابت می کند که این ارتباط تا هزارهٔ سوم ق م نیز ادامه داشته است.

یاکوب گریم لایه های تاریخ باستان را با رویدادهای زبانی ای که در کتیبه ها و آثار نوشتاری ادبی نگهداری شده اند می گشاید. متأسفانه، آثار ادبی باستانی زبان ارمنی تاکنون بدین شیوه مورد بررسی قرار نگرفته اند. بی گمان بررسی هایی از این دست، چشم اندازهای تازه ای را پیش روی بررسی های تاریخ دوران باستان ارمنستان می گشاید. تجربهٔ ایوانوف نمایانگر این مسئله است.

در کتاب تاریخ موسس خورناتسی، شعر کوتاه ملی ای نگاشته شده که به خدای اساطیری ارامنه، واهاگن، اهدا شده است. نمی توان تردید داشت که این سرود باستانی به طور شفاهی طی قرن ها نسل به نسل انتقال یافته تا به قرن پنجم رسیده است.

بررسی های ایوانوف نشان داد که شاعر نگارندهٔ آخرین شکل این سرود نه تنها مفهوم و ماهیت خلق اولیه آن را ارائه داده یعنی همان مفهوم و ماهیتی که قرن ها پیش به منزلهٔ اعتقادات دیرین اقوام هند و اروپایی محسوب می شده و آنچه که بر اساس آن این قطعهٔ ادبی همانند گوهری از تلفیق اساطیر شناسی ارمنی و اندیشهٔ هنری خلق شده، بلکه ردپای ارتباط ها و مناسبت های نژاد ارمنی و فرهنگ های اقوام همسایه از جمله واحدهای فرهنگی هند و ایرانی، یونانی، اقوام قفقاز شمالی، خوری ها و خِتالوی ها و تأثیرات متقابل این ارتباط ها را در دوران بعدی نیز آشکار ساخته است. شعری کوتاه که تاریخ معنوی سرزمین نژاد ارمنی را از زمان جدایی از اجداد نخستین هندواروپایی تا دورانی که مناسبت سیاسی و فرهنگی نزدیکی با ایران پهلوی (ایران باستان) داشته در بر دارد.[19]

ایوانوف، محققی که سرود ملی واهاگن را از دیدگاه زبان شناسی تاریخی مورد بررسی قرار داده، همچنین معتقد است که تمامی تغییرات این شعر و لایه های تأثیرپذیری ادبی فرهنگی آن در وطن اصلی صورت گرفته، لذا سرود واهاگن به خودی خود دستاویز دیگری است که تأکید دارد فلات ارمنستان و اراضی همجوار موطن نخستین زبان مادرهندواروپایی بوده اند و انشعاب زبان هندواروپایی در همین مکان صورت گرفته و وارثان و گروه های زبانی هند و اروپایی از همین جا از یکدیگر جدا شده و هر یک به سویی رفته اند.

این بررسی نشان می دهد در اشیاء به دست آمده از حفاری های باستان شناسی، که مبین نحوهٔ زیست و فراورده های دوران باستان اند و نیز در آثار نوشتاری ادبی به دست آمده، به ویژه در اعماق زبان مردمی که مالک همهٔ این آثارند شواهد متعدد و متنوعی وجود دارد که می تواند تصویرگر دوران باستان باشد و چنانچه ماهرانه از این شواهد استفاده شود این تصویر بسیار واضح، روشن و دقیق خواهد بود به خصوص اگر به زبان ارمنی تنها به دیدهٔ وسیلهٔ ارتباطی مردم امروز ننگرند بلکه به آن به منزلهٔ منبع روشنایی بخش قوی ای نگاه کنند که پرتو نور آن بازتاب تاریخ و زندگی ملی ما ارامنه است.

در اینجا، بار دیگر با این سؤال مخالفان نکته سنج مواجه می شویم که همهٔ این مطالب چه ارتباطی به مکان سکونت و موطن ملت ارمنی دارد؟ شاید، مردمی که به زبان ارمنی سخن می گویند در واقع مهاجرانی بوده اند که به این منطقه آمده، ساکنان اصلی و بومی آنجا را در خود حل کرده و شواهد زبانی و وام واژه های آنان را از آن خود کرده اند.

با نادیده گرفتن فضل فروشی هایی که در این نوع پرسش ها مستتر است و اخیراً در مورد ((اجداد نخستین اقوامی که به زبان ارمنی سخن گفته اند)) یا ((اجداد نخستین بیولوژیکی ملت ارمنی)) مطرح شده و مطالب غیر علمی و بیهوده ای از این دست که منتشر شده است، باید به یاد آوریم که ملت ارمنی از زمانی که خود را به یاد دارد با نام ارمنی شناخته شده است و دیگران نیز او را با نام آرمن (ارمی، آرم و کلمات هم ریشهٔ آریم، اوروم، ارمانی و آرمنین و…) می شناسند. توضیح واضحات است اگر بگوییم که ارمنی آن افراد و نژاد یا قومیت و ملتی را که به زبان ارمنی سخن گفته (از زبان ارمنی باستان گرفته تا زبان ادبی امروزی که قدمتی هزار ساله دارد) های نامیده است. با این اوصاف آیا لزومی دارد بر این نکته تأکید شود که دیگران نیز آنان را آرمه، آرمنین نامیده اند و امروز نیز آن نژادی را که به زبان ارمنی سخن می گفته اند، سخن می گویند و در آینده نیز باید به زبان ارمنی صحبت کنند به همان نام می نامند.

بنابراین ارامنهٔ نخستین یا ارامنهٔ واقعی، کسانی که به زبان ارمنی سخن می گویند، همواره و در هر مکانی باید هایر یا آرم ها / آرمن ها و کشورشان هم هایک / هایاستان یا آرمنیا (به رغم اشکال مختلف این اسامی در زبان های دیگر) نامیده شوند.

آیا این اسامی و عناوین در قرن های گذشته، همان طور که به کمک شواهد موجود در منابع ارمنی آمد، وجود داشته است؟

خوشبختانه، این اسامی در کتیبه های میخی و وقایع نگاری های هزارهٔ سوم ق م بین النهرین یاد شده اند حتی اگر این شواهد نیز موجود نبود، نشانگر آن نبود که واقعیت های زبان شناسی تأیید شده در مطالب فوق اشتباه اند زیرا این شواهد موجودند و به آنان استناد می شود و این امر مدرک قوی و جدیدی است بر واقعی بودن یافته های زبان شناسی ارمنی.

در بالا، به تحقیق ایوانوف در مورد سرود واهاگن، این سرود ملی باستانی، اشاره کردیم. این دانشمند نامی در همین پژوهش ترجمهٔ مجموعه ای از شواهد میخ نویسی را به زبان روسی ارائه داده است که در آنان نام نژاد های و نام کشور هایک وابسته به نام مکانی آرمی وجود دارد. این نوشته ها به هزارهٔ سوم ق م تعلق دارد که در حفاری های اراضی دولت شهر باستانی اِبلا کشف شده اند.

این کتیبهٔ میخی را چند سال پیش شرق شناسان ایتالیایی و آلمانی منتشر کرده اند. پس از انتشار این اسناد، در بین دانشمندان ارمنی تنها در مورد میخ نویسی های اِبلا صحبت می شد. برخی به این امید بودند که با کشف این اسناد نکات مبهم این مسئله روشن خواهد شد و دیگران نیز با ارعاب و تهدید اعلام می کردند که با اسناد اِبلا برای همیشه زبان آنانی که پیدایش ملت ارمنی را به عصر حجر می رسانند آن هم در موطن خود بسته خواهد شد.

در کتیبه های میخی ای که ایوانوف منتشر کرد، های و هایک در موارد زیر به کار رفته اند.

در سنگ نوشته های میخی اِبلا گزارش های محاسباتی کاری وجود دارد که در متن یکی از آنها در مورد نوع بافته هایی که در زمان پادشاه عبریوم به افراد مختلف داده می شده چنین آمده است: ((یک بافته با کیفیت عالی، بسیار لطیف، یک جامهٔ هزار رنگ به میانجی[سفیر]های[ارمنی]داده شده است و سپس در جایی دیگر که در مورد اعطای زینت آلات سخن می رود شیئی تزیین شده با بیست سکهٔ طلا به های[ارمنی]داده می شود)).

ایوانوف بعد از ارائهٔ این اطلاعات می نویسد: ((اصولاً جالب توجه است که در این ماجرا شخص اخیر با مرز شهر آرمی تماس می گیرد)) و این اطلاع را می آورد. ((یک سرانداز بافته شده برای موری اهل آرمی)). همچنین در این کتیبه شهر آرمی به همراه نمایندهٔ دیگر خود نیز یاد می شود: ((یک سرانداز بافته شده، یک جامهٔ رنگارنگ مرغوب برای مالوم اهل آرمی)) ایوانوف از این اطلاعات چنین نتیجه می گیرد که: ((به احتمال زیاد در متون اِبلا (این شهر در آثار نوشتاری باستانی شاه مخصوص و در آتیه نیز ولی عهد خود را داشته است) آرمی همانی است که در کتیبه های نارام سوین آکادی آمده است.[20]

جا دارد اینک به دو نظر مخالف در مورد آرمی و آرمانوم، که این اواخر انتشار یافته است، اشاره کنیم.

بسیاری از دانشمندان، به ویژه آنان که با پیش داوری ها هدایت نمی شوند، معتقدند این عناوین و اسامی، که با ترکیب این عناوین به اشکال دیگر وجود دارند، همگی به ارامنه و وطن آنان مربوط می شوند برای مثال، جاهوگیان معتقد است نام شهر آرمانونی[21]، که در سواحل یپراد علیا واقع شده، مشخصا ً با نام ارامنه مرتبط است.[22]

سخن در مورد آرمانوم است که در منابع آکادی آمده. بدیهی است نام مکانی که به مناطق جنوب ارمنستان مربوط می شود و از نیمه دوم هزارهٔ سوم ق م وجود داشته و در آینده نیز وجود خواهد داشت به چه ملتی باید ارتباط داشته باشد. آیا نژادها یا اقوام دیگری نیز بوده اند که به نام آرم ها، آرمن ها و ارمنی ها نامیده شوند؟ پاسخ آن است که خیر، نبوده اند. بنابراین…

اما دیاگونوف اعلام می کند که نه آرم و نه آرمانوم، با اشکال متفاوت خود، نمی توانند ارتباطی به ارامنه و ارمنستان داشته باشند چرا که معتقد است ارامنه زودتر از هزارهٔ اول ق م وجود نداشته اند. او می نویسد:

((در همسایگی اِبلا شهر سوریه ای، که آرمانوم نامیده شده بود، توجه بسیاری از محافل علمی را به خود جلب کرد. همچنین برخورد به متونی که در بعضی از آنها به قوم و نژاد آرمیکی[23] اشاره شده این امید را زنده کرد که آیا ممکن است در همین مکان اجداد اولیهٔ ارامنه ساکن بوده باشند؟))

و سپس بلافاصله این حکم را صادر می کند که: ((در متون اِبلا، افسانهٔ ارامنه لاف زنی است همان طور که افسانهٔ شهرهای بابل پوچ است)).[24]

نحوهٔ برخورد دیاگونوف و دانشمندان مخالف وی اگر نگوییم با ارامنه بلکه با منابعی که در مورد آنان صحبت می کنند جالب توجه است. به نظر می رسد ایوانوف و جاهوگیان و افرادی مانند آنها به محافل علمی نزدیک هستند اما از یافته های شهر اِبلا نیز همانند برگ انجیری برای پوشاندن ظاهر عریان ملت ارمنی استفاده می کند… و پس از این همه، دیاگونوف وظیفهٔ خود می داند که دیگران را به هوشیاری دعوت کند: ((جسارت نکیند، این افسانه است، خنده دار… زیرا من این گونه نمی اندیشم)).

او فکر می کند یافته های اِبلا متعلق به ارامنه نیست زیرا برای آن دلایل زیادی وجود دارد و یکی از این دلایل این است که: ((ارامنه در تاریخ خود هرگز خودشان را به این اسم ننامیده اند)) یعنی ارامنه خودشان را آرمی یا آرمانی و کشورشان را آرمنیا یا آرمانوم ننامیده اند اما می دانیم که میخ نویسی های شهر اِبلا کار ارامنه نیست و از سوی دیگر امروزه نیز تنها ارامنه نیستند که خود و کشورشان را به این نام می نامد بلکه دنیا مصرانه ارامنه را آرمن ها و هایاستان (ارمنستان) را آرمنیا می نامد.

از قرار معلوم هر گاه انسان به طور ارادی خود را تسلیم اشتباه می کند و سعی دارد برای آن اشتباه اساس و مبنایی بیابد دنبال کردن ساده ترین منطق نیز امکان پذیر نیست.

در متن هایی که ایوانوف بررسی و منتشر کرده، اسامی های، هایک با نام شهر هوتی مو نیز یاد شده است[25] و این امر بیش از پیش بر این باور استحکام می بخشد که های نام نژاد است و نشانگر تعلق نژادی به ملتی است که با صاحبان اِبلا مناسبت های نزدیک تجاری و صنعتی داشته اند.

اِبلا در نیمهٔ دوم هزارهٔ سوم ق م دولت شهری واقع در جنوب سوریه بوده است که از سوی سارگون آکادیایی (قرن بیست وچهارم ق م) و نارام سوین (2238ـ 2202 ق م) به تصرف در آمده و پس از آن ویران شده است.

بنابراین، در کتیبه های اِبلا اسامی های و هایک در زمان شکوفایی این دولت شهر به کار رفته است. گفتنی است این اسامی به همراه نام کشور شهر آرم که همان هایک و آرمی است به کار رفته که در واقع هر دو یک معنی دارند زیرا در جایی فرد ارمنی را فردی اهل هایک نام می برند و در جایی دیگر اهل آرمی.

بنابراین، مشخص می شود که هایک/آرمی یک کشور یا یک نظام حکومتی زودگذر نبوده که در مقطعی از زمان ظهور کند و برای همیشه نابود شود زیرا نام آن بعدها نیز یاد شده است. ابتدا، در کتیبه های سارگون آکادیایی در ارتباط با آوردن گیاهانی از کشور آرمانوم با ذکر اسامی ارمنی آن گیاهان و سپس، در میخ نویسی هایی که در خصوص تسخیرهای نارام سوین آکادیایی نوشته شده که یازدهمین کشور از هفده کشوری است که به تصرف این شاه درآمد.

آیا با این شواهد ذکر اسامی های، هایک، آرمی یا آرمانوم در آثار نوشتاری باستانی به اتمام می رسد؟ خیر، نه تنها این گونه آثار باستانی خاتمه نمی یابد حتی برای مدت کوتاهی نیز در این آثار فاصله نمی افتد.

اطلا عات منتشر شده بعدی را مدیون ایوانوف هستیم. این اطلا عات متعلق به اواخر هزارهٔ دوم و سوم ق م است که در یادداشت های کشف شده از آشور به دست آمده است. در آن زمان، آشور یک دولت شهر و پراهمیت ترین مرکز فرهنگی آکادی سومری بود. در میخ نویسی متعلق به همین دوره که روی کاشی نوشته شده (و در کاپادوکیا یافت شده است) نام خدای مؤنثti -me-si- taبا نام نژادی و مکانی های مرتبط است که از سویی با نامی که ارامنه و اجداد نخستین نژاد ارمنی خود را بدان می نامند و از سوی دیگر با نام مکانی هایک، که قبلا ً با اسامی مکانی آلزی و آرمی و اسامی مرزها یا شهرها تأیید شده بود، مطابقت دارد.[26]

آثار نوشتاری بعدی کتیبه های خِت هاست که بر تمامی جهان آشکار است و آن اسناد موثق در مورد حکومت کشور ارمنستان و عملکرد پادشاهان آن با عنوان هایاسا (ترکیبی از نژاد های+سا که پسوند مکانی است) است. هایاسا از نیمهٔ اول هزارهٔ دوم تا اواخر نیمهٔ دوم وجود داشته است.

دانشمند سرشناس، گریگور قاپانتسیان، از منابع علمی موجود در مورد نام های هایک و های بی اطلا ع بود چرا که در زمان وی هنوز شواهد آشور و ابلا منتشر نشده بودند. به همین دلیل نیز اطلا عات گستردهٔ موجود در مورد هایاسا در کتیبه های میخی خِت ها از نظر وی بزرگ ترین اسناد موجود در مورد شرح حال ملت ارمنی و کشور آنان، ارمنستان، محسوب می شدند. او تأکید داشت که ارمنستان مهد ارمنیان و مهم ترین بخش شرح حال ارامنه است.[27]

براساس گفته های قاپانتسیان هایاسا؛ یعنی، حکومتی که از هزارهٔ دوم ق م وجود داشته بزرگ ترین بخش ارمنستان باستان را شامل می شده است. این نظر را جدیدترین بررسی ها تأیید می کند که در بین آنها کند و کاوهای باستانی والری خاچاطوریان، متخصص در تاریخ خِت ها، حائز اهمیت است. بر اساس تحقیقات قانع کنندهٔ وی، به ویژه بر اساس آنچه در منابع خِت ها در مورد صحت اسامی مکانی هایاسا / های ذکر شده است، تأیید می شود که نام مکانی هایاسا / هایک شامل اراضی موجود بین دریای سیاه و دریاچهٔ وانا، سلسله جبال تاوروس، رودخانهٔ یپراد، رودخانه های آرازنی، جوروخ، یپراد علیا و همچنین حوضچه هایآراکس علیا (ارس علیا) است.[28]

اراضی این محور، ارمنستان باستان و اساسی ترین بخش آن را تشکیل می دهند که بعدها نفوذ آن به چهار سو گسترش یافته، به ویژه به سوی شمال و غرب. واقعیت این امر را یافته ها و اسناد موجود در منابع میخ نویسی مربوط به هزارهٔ اول ق م تأیید می کند.

بدون تردید، ساده لوحی است اگر فرض شود که ارامنه تنها نژادِ زاده شده در سرزمینی این چنین پهناوراند. زیرا پدر تاریخ ارامنه، خورناتسی، ذکر می کند آن عده از ارامنه که به سوی شمال و غرب در حرکت بودند با ساکنان غیر ارمنی آن مناطق برخورد می کردند و پادشاه آرام مجبور می شد فرمان دهد آنان ((زبان ارمنی را آموزش ببینند و به آن زبان سخن گویند)) اما در اینکه صاحبان کشور، ارمنی بوده و سیمای قومی آن را شکل داده اند تردیدی نیست. پذیرش این واقعیت مستلزم تورق بررسی ها و تحقیقات تاریخی، باستان شناسی و زبان شناسی ای است که اخیراً صورت گرفته است. به ویژه، بررسی زبان شناسی جامع و کامل جاهوگیان این واقعیت ساده و غیر قابل انکار را تأیید می کند که ((زبان اصلی ارمنستان ارمنی بوده و نژاد ارمنی برترین جایگاه را در حکومت و کشور بزرگ “هایاسا” داشته است)).[29]

بنابراین، گریگور قاپانتسیان به حق می گفت مهد ملت ارمنی هایاسا / هایک بوده است و این نژاد در همین مکان با ویژگی های مخصوص به خود چشم برجهان گشوده و در همین جا اولین بار به زبان ارمنی سخن گفته و در این سرزمین زندگی سیاسی و اقتصادی خود را گذرانده و تمدن خود را بنا نهاده است.

منابع:

آدونتس، ن. تاریخ ارمنستان. ایروان:[بی نا]،1970.

ابلای باستان (حفاری های سوریه). مسکو:[بی نا]،1985.

ایوانوف، و.و. ((بررسی لایه به لایهٔ تاریخی شکل اولیه متن سرود ملی واهاگن)). مجلهٔ تاریخی ادبی. ش4 :22 43.

پاتکانیان، ک. یادداشت های روحانیون و مفهوم آنان در مورد آسیای نزدیک.[بی جا]:[بی نا]،1881.

جاهوگیان، گ.ب. اشاراتی به تاریخ زبان ملت ارمنی در دوران قبل از کتابت. ایروان:[بی نا]،1967.

. تاریخ زبان ارمنی در دوران قبل از کتابت. ایروان:[بی نا]،1987.

. ((وام واژه های آکادی در زبان ارمنی)). مجلهٔ تاریخی ادبی. ش4:104 106.

خاچاطوریان، والری. ((تاریخ ارمنستان، مسائل تاریخی، نظامی، سیاسی دوران قبل از اورارتو)). پایان نامهٔ دورهٔ دکترا،1988.

دیاگونوف، ای.ام. تاریخ باستان ملت ارمنی.[بی جا]:[بی نا]،1969.

. منابع تاریخ نویسان آسوری بابلی در مورد تاریخ اورارتو.[بی جا]:[بی نا]،1951، ج2، 3 و4.

شرق باستان. ایروان:[بی نا]،1983، ج4.

گامگره لیزه، ت.و؛ ایوانوف، و.و. هندواروپایی ها و زبان آنان. تفلیس:[بی نا]،1984، ج 1 و2.

مگردیچیان، ن. ((انحرافات قواعدی زبان ارمنی بر اساس داده های زبان آکادی)). مجلهٔ تاریخی ادبی. ش4 :219 234.

مجلهٔ تاریخی ادبی. ش2 :88.

پی نوشت ها:

1- ای. م. دیاگونوف، تاریخ باستان ملت ارمنی (بی جا: بی نا،1969)، ص109.

2- ر.ک: همو، منابع تاریخ نویسان آسوری بابلی در مورد تاریخ اورارتو (بی جا: بی نا،1951)، ج2، 3 و4، میخ نویسی شمارهٔ10، توضیح1.

3- گ.ب.جاهوگیان، اشارتی به تاریخ زبان ملت ارمنی در دوران قبل از کتابت (ایروان: بی نا،1967)، ص39.

4- ت.و.گامگره لیزه و و.و.ایوانوف، هندواروپایی ها و زبان آنان (تفلیس: بی نا،1984)، ج 1 و2.

5- جاهوگیان، همان، ص330.

6- ر.ک: گ.ب.جاهوگیان. ((وام واژه های آکادی در زبان ارمنی))، مجلهٔ تاریخی ادبی، س1980م، ش4 :104 106.

7- همان، ص106.

8- گ.ب.جاهوگیان، تاریخ زبان ارمنی در دوران قبل از کتابت (ایروان: بی نا،1987)، ص 468 474.

9- همان، ص474.

10- ک. پاتکانیان، یادداشت های روحانیون و مفهوم آنان در مورد آسیای نزدیک (بی جا: بی نا،1881)، ص33.

11- همان، ص34.

12- آدونتس دوران پادشاهی سارگون را بین سال های26332579ق م ذکر کرده اما اکنون به نظر می رسد پادشاهی وی در قرن بیست و چهارم ق م بوده است.

13- ن.آدونتس، تاریخ ارمنستان (ایروان: بی نا،1970)، ص27.

کلمهٔ خنزور (سیب) از زبان ارمنی وارد زبان های باستانی آسیای نزدیک شده است. این موضوع را آجاریان و قاپانتسیان نیز پذیرفته اند و اکنون جاهوگیان نیز می پذیرد (نک: جاهوگیان، تاریخ زبان ارمنی در دوران قبل از کتابت، ص424).

14- اقوامی که در آسیای صغیر و نواحی همجوار می زیستند و زبان آنان در گروه بندی خانواده های معروف زبانی، مثل هندواروپایی و… جای نگرفته است.

15- آدونتس، همان، ص28.

16- نک: شرق باستان (ایروان: بی نا،1983)، ج4.

17- ن.مگردیچیان، ((انحرافات قواعدی زبان ارمنی بر اساس داده های زبان آکادی))، مجلهٔ تاریخی ادبی، س1979، ش4 :219 234.

18- جاهوگیان، ((وام واژه های آکادی در زبان ارمنی)). مجلهٔ تاریخی ادبی، س1980 م، ش:4.

19- و.و.ایوانوف، ((بررسی لایه به لایهٔ تاریخی شکل اولیه متن سرود ملی واهاگن))، مجله تاریخی ادبی، س1983 م، ش4 :22 43.

20- ایوانوف، همان، ص 31 و32. نیز نک: ابلای باستان (حفاری های سوریه) (مسکو: بی نا،1985)، ص284 286.

21-  Armanuni

22- جاهوگیان، تاریخ زبان ارمنی در دوران قبل از کتابت، ص473.

23-  Armiki

24- ابلای باستان، ص336.

25- ایوانوف، همان، ص32.

26- ایوانوف، همان، ص 30 و31.

27- ایوانوف بعد از انتشار موضوعات یاد شده به این نتیجه رسید که اکتشافات جدید به ویژه آنانی که در ارتباط با نام نژاد ارمنی و نام محل سکونت آنان یعنی آرمی و آلزی است، صحت نتیجه گیری های قاپانتسیان را تأیید می کند و تمامی گفته های دیاگونوف را در خصوص پیدایش های/ هاتی و همچنین سایر مسائل را در مورد پیدایش ارامنه رد می کند. (ر.ک: ((بررسی لایه به لایهٔ تاریخی شکل اولیهٔ متن سرود واهاگن))، ص 30 و31).

28- والری خاچاطوریان، ((تاریخ ارمنستان، مسائل تاریخی، نظامی، سیاسی دوران قبل از اورارتو)) (پایان نامهٔ دورهٔ دکترا، ایروان1988)، ص25.

29- مجلهٔ تاریخی ادبی، ش2 :88.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37
سال دهم | پاییز 1385 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

نامه های تبریک

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 مدیر محترم فصلنامهٔ پیمانسلام بر شمااینکه پیمان ده ساله شد جای خوشبختی من و شما است. چه کسی باور می کرد که پیمان در یک چشم به هم زدن (!)...

تجلیل از پیمان

نویسنده: روبرت مارکاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 فصلنامهٔ پیمان دهمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت. انتشار پیمان در دهمین سالگرد خود ارزش قدردانی دارد زیرا که...

فهرست مقاله های منتشر شده در سی و شش شماره فصلنامه پیمان

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 گزارش ها و رویدادها شمارهٔ1، بهار1375 ـ دیدار رهبر دینی ارامنه، جاثلیق آرام کشیشیان از ایران ـ تأسیس رشتهٔ زبان و ادبیات ارمنی در دانشگاه...

انگاره های ارمنی

نویسنده: وارتگس پطروسیان، ترجمه: ورژیک محمودیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 اشاره وارتگس پطروسیان در 1923 میلادی در آشتاراک ارمنستان دیده به جهان گشود. پس از پایان...

عمومی سلمانی

نویسنده: ویلیام سارویان،ترجمه:جامی شکیبی گیلانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 اشاره ((مایلم آن قدرت جهانی را ببینم که این قوم را نابود می کند، این قوم مردم بی اهمیت را،...

پیمان و یک دهه تلاش

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 پیمان در آغاز یازدهمین سال انتشار شوق پیروزی، ذوق مبارزه و سنگینی مسئولیت درهم آمیخته اند. دراین سرآغاز، ارادهٔ خود را برای رویارویی با...

گورستان ارامنه تبریز و کلیسای شوغاگات مقدس

نویسنده: نادره شجاع دل فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 کلیسای شوغاگات مقدس[2] را سیمون منوچهریان، مدیر کارخانهٔ چرم سازی، در 1940م/1319ش در گورستان ارامنهٔ تبریز ساخت....

ارمنیان و صنعت چاپ ایران

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 با بررسی تاریخ دو ملت کهن ایرانی و ارمنی و سابقهٔ تاریخی و فرهنگی شان به جایگاه خاص آنها در بین سایر ملت های...

زمان ما تاریخ ماست

نویسنده: باکرات اولوبابیان،ترجمه: هرمیک آقاکیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 زبان ما تاریخ ماست. این سخن نغز از نویسنده و زبان شناس شهیر آلمانی یاکوپ گریم است. دهه های...

ابداع خط ارمنی،تبلور هزار و ششصد سال هویت و فرهنگ

نویسنده: روبرت بگلریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 مقدمه جدای از اینکه ارامنه ملیّت چه کشوری را دارند و شهروند چه حکومتی هستند، زبان ارمنی برایشان ارزشی ویژه دارد و...

نگاهی مختصر به ایروان

نویسنده: شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 شهر ایروان، که در منابع ارمنی و ملل همسایه با نام های یِرِوان، ایروان، آریوان، آروان، اریوان، اروان، روان و... آمده...

تجلیل از پیمان

نویسنده: روبرت مارکاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 37 فصلنامهٔ پیمان دهمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت. انتشار پیمان در دهمین سالگرد خود ارزش قدردانی دارد زیرا که...