نویسنده: ایساک یونانسیان


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64

اشاره

زاون آیوازیان در کنار پیکره خاچاطور کساراتسی

جلفای اصفهان، کلیسای وانک، حیاط و ورودی کتابخانۀ ماتناداران. هر بازدیدکننده ای که به موزۀ کلیسای وانک و کتابخانۀ ماتناداران کلیسا می رود پیش از ورود به موزه و کتابخانه با سه پیکرۀ سرد و بی جان رو به رو می شود: پیکرۀ بارویر سواک، شاعر شهیر ارمنی؛ پیکرۀ مسروپ ماشتوتس، مبدع الفبای ارمنی؛ و پیکرۀ خاچاطور کساراتسی، پایه گذار نخستین چاپخانۀ ایران و خاورمیانه. با نگاه اول آنها همچون نگهبانان موزه به نظر می رسند که انگار سر تا پا براندازتان می کنند تا مطمئن شوند برای تاریخ و هنر ارمنیان ارزش قائل اید اما با نزدیک تر شدن به آنها خوش رویی و گرمی جای پیکره های سرد را می گیرد و گویی شما را به بازدید از موزه دعوت می کنند.

در اوایل خرداد 1392ش و به شکلی غیر منتظره، فرصتی دست داد تا با سازندۀ این آثار، استاد زاون آیوازیان، که برای بازدید از اقوام و موطن پدری اش در ایران به سر می برد، دیدار کنم. از ایشان دعوت کردم تا به دفتر مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور بیایند و ساعتی با وی به گفت و گو بپردازم. آنچه در زیر آمده ماحصل گفت و گوی من با استاد آیوازیان است.

زاون آیوازیان در 1318ش در یک خانوادۀ پرجمعیت ارمنی، شامل چهار برادر و سه خواهر، در روستای حاجی آباد چهارمحال بختیاری به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ ارمنیان مانوئل همان روستا گذراند. ذوق و استعداد هنری وی از همان کلاس اول آشکار شد و نقاشی هایی که او بر روی تخته سیاه می کشید بسیار زیبا تر و دقیق تر از هم کلاسی هایش و حتی دانش آموزان کلاس های بالاتر بود. اتفاقی که همان سال در کلاس افتاد علاقۀ وی را به پیکره سازی نیز آشکار کرد و آن ساختن یک قوری گلی شبیه به همان قوری ای بود که چند روز پیش معلمش آن را بر روی تخته سیاه کلاس نقاشی کرده بود.

ایساک یونانسیان (سمت راست) در کنار زاون آیوازیان

آیوازیان ده ساله بود که خانواده اش به علت وضعیت نابسامان اقتصادی روستا تصمیم به مهاجرت گرفتند و به بندر ماهشهر در استان خوزستان مهاجرت کردند. محیط جدید زندگی و وجود دریا، رنگ ها و طبیعتی بسیار متفاوت از آنچه که وی تاکنون در زادگاهش مشاهده کرده بود سبب شد تا جدی تر به هنر مورد علاقه اش و پرورش آن بیندیشد اما از آنجا که در آن زمان در بندر ماهشهر معلمی برای آموزش هنر و مغازه ای برای خرید لوازم وجود نداشت به اجبار به طبیعت و خیابان ها روی آورد و با جمع آوری گچ های ساختمانی از ساختمان های در حال احداث و گل از بیابان مواد اولیه برای ساخت مجسمه های خود را تهیه کرد.

آیوازیان در این خصوص می گوید: «واقعاً روزهای سختی بود. نداشتن مواد اولیۀ لازم برای ساخت مجسمه از یک سو و نکوهش های مادرم برای درس نخواندن از سوی دیگر بسیار برایم سخت بود. در گرمای بالای چهل درجه به خیابان می رفتم و ساعت ها در ساختمان های نیمه کاره یا در حال احداث به دنبال گچ و مواد لازم می گشتم. از طرفی، در ماهشهر مدرسۀ خاص ارمنیان وجود نداشت و من به مدرسۀ فارسی زبانان می رفتم. علاقه ای به درس خواندن نداشتم تنها عکس ها و نقاشی های کتاب های درسی مرا مجذوب می کرد و خوشبختانه، معلم های من کمک زیادی به من می کردند».

با وجود مخالفت های خانواده با کار مجسمه سازی و با اینکه مادر بارها تهدید به دور ریختن گچ و دیگر وسایل او کرده بود اما علاقۀ آیوازیان به این هنر سبب می شد که شب ها به دور از چشم خانواده و پس از اینکه همه به خواب می رفتند برخیزد و در گوشه ای از حیاط به آرامی مشغول به کار شود.

اما اتفاقی در کلاس ششم زندگی آیوازیان را تغییر داد و سبب شد که وی بیش از پیش به حرفۀ مورد علاقه اش، یعنی مجسمه سازی، روی آورد. خود وی در این خصوص می گوید: «کلاس ششم بودم که روزی مدیر مدرسه مرا فراخواند و گفت قرار است از ادارۀ آموزش و پرورش آبادان بازرسی برای بازدید به اینجا بیاید. لذا، می خواهم به خانه بروی و تمثالی از شیخ الرئیس، ابن سینا، فیلسوف ایرانی، بسازی تا آن را به دست ایشان به مقبرۀ تازه تأسیس ابن سینا در همدان اهدا کنیم. به او گفتم که نمی توانم چون باید خود را برای امتحانات پایان سال آماده کنم اما مدیر گفت درس هایت را کنار بگذار و برو مجسمه را بساز».

تمثالی که آیوازیان، به سفارش مدیر مدرسه، ساخته بود از طرف مدرسه به مقبرۀ ابن سینا در همدان اهدا شد و مورد قدردانی وزارت فرهنگ و ادارۀ فرهنگ آبادان نیز قرار گرفت.

پس از چندی آیوازیان به همراه خانواده اش به مسجد سلیمان رفت. او در این شهر دوران دبیرستان را به اتمام رساند و موفق به دریافت دیپلم ریاضی شد. پس از اتمام دورۀ متوسطه مدتی به دنبال شغل به این سو و آن سو رفت و در نهایت، به تهران نقل مکان کرد. در تهران چند سالی به کارهای مختلف، به ویژه، پیکره سازی پرداخته و یک سالی نیز در هنرستان کمال الملک به فراگیری هنر پرداخت. در این سال ها دست به خلق آثاری نظیر پیکرۀ حکیم عمر خیام؛ اینشتین؛ رافی، نویسندۀ نامدار ارمنی؛ و کومیتاس، روحانی و موسیقی دان برجستۀ ارمنی زد. با رونق صنعت چاپ و نشر کتاب ها و مجلات گوناگون هنری آیوازیان شیفته و مجذوب آثار هنری قرن پانزدهم میلادی و دورۀ نوزایی در اروپا و ایتالیا شد آن چنان که به خانواده و دوستانش گفته بود: «من اینجا چه می کنم؟ من به آنجا تعلق دارم و باید بروم».

اندیشۀ رفتن و آموختن سبب شد تا آیوازیان برای تهیۀ پول سفر به ایتالیا سخت کار کند. سرانجام، در 1343ش، زمانی که تنها 25 سال داشت، با هزار تومان پول و با وجود مخالفت های خانواده با اتوبوس و طی سفری هفت روزه به ارزروم و سپس به رم رفت.

او به محض ورود به رم به دیدن موزه ها رفت و همان شب تصمیم گرفت تا صبح فردا به مدرسۀ هنرهای زیبای رم[1] رود و ثبت نام کند. او در این مدرسه به فراگیری هنر پیکره سازی نزد استاد مشهور ایتالیایی،کروچتی، پرداخت و در اندک زمانی به دلیل هنر و رفتار علاقه مندانه و مشتاقانه اش مورد توجه و ستایش استاد قرار گرفت چراکه زودتر از همه در کلاس حاضر و دیرتر از همه از آن خارج می شد. آیوازیان مدتی (دو سال) را نیز برای امرار معاش و تأمین هزینه های تحصیل در رستوران همین مدرسه مشغول به کار شد و تا پاسی از شب را به کار در آشپزخانه پرداخت.

علاقۀ وی به سبک رئالیسم به حضور در کلاس ها ختم نمی شد. او روزهای شنبه و یکشنبه، که روز استراحت بود، میز کار چوبی اش را بر دوش می گذاشت، به باغ وحش رم می رفت و با الگو برداری از حیوانات مشغول ساخت مجسمه و فروش آنها به بازدیدکنندگان می شد.

پس از اتمام تحصیل از آنجایی که دانشجویی ممتاز بود به مدت دو سال به منزلۀ استاد یار در کنار استاد کروچتی مشغول به تدریس هنر پیکره سازی شد. ذوق و استعداد هنری زاون خیلی زود مورد توجه کارشناسان هنر قرار گرفت و به او پیشنهاد کردند که پس از پایان دوران تدریس، به کار مرمت آثار تاریخی بپردازد.

آیوازیان، پس از ترک مدرسۀ هنرهای زیبای رم، به تحقیق و تفحص در خصوص مرمت آثار تاریخی روی آورد و دانش خود را در زمینۀ شناسایی مواد اولیۀ پیکره سازی و مرمت آثار تاریخی تکمیل کرد. قبول سفارش مرمت یک سینی خرد شده متعلق به قرن هجدهم میلادی سرآغازی شد برای ورود به حرفۀ آینده زاون و ماندگاری او در ایتالیا. از این زمان به بعد آیوازیان به مرمت آثار تاریخی شهر رم و آثار تاریخی کلیساهای آن روی آورد و به مرور زمان از استادان بنام این رشته شد.

او در کنار مرمت آثار تاریخی به کار مورد علاقۀ خود، یعنی پیکره سازی، نیز ادامه داد و دست به خلق آثاری جدید زد. در دهۀ1350ش، چند سفارش از ایران دریافت کرد که عبارت بودند از ساخت پیکرۀ بارویر سواک؛ خاچاطور کساراتسی، مسروپ ماشتوتس و پیکرۀ طوماسیان، پایه گذار مدرسۀ طوماسیان تهران. در حال حاضر، سه پیکرۀ نخست در کلیسای وانک اصفهان و تندیس طوماسیان نیز در مدرسۀ طوماسیان تهران نگهداری می شوند.

به دنبال شهرت آیوازیان در ایتالیا و اروپا سیل سفارش ها به سوی او سرازیر شد و امروزه آثاری از وی در کشورهای گوناگون مانند آلمان، فرانسه، سوئیس، انگلستان، ایالات متحده امریکا، لبنان و کشورهای عربی نگهداری می شود.خدمات ارزندۀ آیوازیان در مرمت آثار تاریخی شهر رم و دیگر شهرهای ایتالیا سبب شد که وی در 1973م مفتخر به دریافت جایزۀ نخست و دیپلم افتخار شهرداری رم و در 1981م نیز مفتخر به دریافت دیپلم افتخار مؤسسۀ تجارت بین المللی رم شود.

آیوازیان چند سالی است که بازنشسته شده و به همراه همسرش، آلوارت آغاسی پولادیان و پسرش، وِنو، در رم زندگی می کند. او در حال حاضر در کارگاه خصوصی خود در نزدیکی واتیکان مشغول به کار است و به آموزش نسل جدید می پردازد.

در پایان گفت و گویم با آقای آیوازیان از ایشان سؤال کردم که آیا آرزویی بوده که در طول این همه سال فعالیت هنری به آن نرسیده باشد؟ و او پاسخ داد: «شاید تنها آرزویم این باشد که نمایشگاهی از آثارم را در ایران برپا کنم و فرصتی داشته باشم تا در کلاسی تجربیاتم را در خصوص پیکره سازی، مرمت آثار تاریخی و علم مواد به نسل جدید ایران منتقل کنم».

پی نوشت:

belle art  1

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64
سال هفدهم | تابستان 1392 | 212 صفحه
در این شماره می خوانید:

دانشنامه ایرانیان ارمنی

نویسنده: مسعود عرفانیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 به کوشش: ژانت د. لازاریان مترجم: ژرژیک ابراهیمی (ژرژ آبراهامیان) ویراستار: لیا ایوانیان انتشارات: وی ام وی پرینت،...

همچون انحنای پلی کهن

نویسنده: علی موقر فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 همچون انحنای پلی كهنذكری از شهروندان ارمنی ایران به مناسبت هفته فرهنگی ارمنیان [1] جامعۀ ارمنیان، مجموعه ای است با وقار...

یادی از سلطان جاز ایران،ویگن دردریان

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 « آشنا شویم با حنجره ای به نام ویگنآشنا شویم با پنجره ای به نام ویگنصدایی که امروز او داردفریاد اشک های فرو...

به تماشای زاون قوکاسیان در سینمای اصفهان

نویسنده: رضا مهدوی هزاوه فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 در پیاده رو های جلفای اصفهان قدم می زنم. به زودی پاییز فرا می رسد و منتظرم زیر باران کلیسا و قهوه خانه ها را خیس...

دکتر سیمون آیوازیان،پدر گیتار کلاسیک ایران

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 سیمون آیوازیان، فرزند هاروطیون آیوازیان و تامارا لئون زاده یزنایانس، در 1323ش، در خانواده ای ارمنی، در بندرانزلی،...

بانوی پیکره ساز

نویسنده: عباس مشهدی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 در درازای تاریخ این سوی جهان همسویی و همراهی دیرینه ای میان مردمان و فرهنگ ایرانی و ارمنی دیده می شود. زمانه و...

دستانی برای باز آفرینی واقعیت و تخیل

نویسنده: شاکه امیریان پطروسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 نوشتن دربارۀ هنرمندی که تمامی اهل هنر او را می شناسند و زندگی نامه و عکس هایش در بیشتر مجله های هنری چاپ...

هنر ارمنیان و وزن یک اقلیت در میان یک ملت

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 زمان به سرعت می  گذرد و گذشته تنها در اذهان و آثار هنری به جای می ماند. آن هنگام که می  خواهیم از گذشتۀ یک ملت...

برپایی نمایشگاه چهره های تاثیرگذار ارمنی در هنر ایران

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 اشاره: مناسبات موجود در بین اقوام ایرانی و ارمنی به قدمت تاریخ و فرهنگ آنان است. ایرانیان و ارمنیان، علاوه بر...

شب بزرگداشت هنرمندان ارمنی

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 64 در روزهای برپایی نمایشگاه چهره  های تأثیرگذار ارمنی در هنر ایران شبی نیز به بزرگداشت هنرمندان ارمنی تخصیص داده...