گزارش جی. نورمن خبرنگار جنگی تایمز-1915 از هر سو صدای رقت بار حزن و تیره بختی، که بر همه جا مستولی است، به گوشم می رسد، روستاها ویران شده اند، جنب و جوش از شهرها رخت بربسته، محصول در انتظار درو است، اما کسی نیست تا آن را برداشت کند، شوهران بر همسران بی سیرت شده و پدران و مادران بر کودکان کشته شده شان مویه می کنند، کلیساها را تاراج و هتک حرمت کرده اند، گورها نبش قبر شده اند و دختران و پسران جوان به قتل رسیده اند و ساکنان روستاها را لخت و عریان به کشتزارها کشانده اند تا با ترس و وحشت خانه و کاشانه اشان را که در حال سوختن اند نظاره کنند. فاجعه همچنان در میان آتش و دود موج می زند و از هرچه که می گریزیم در برابر چشمانمان ظاهر می شود. مردان و پسرانی را که با سرنیزه یا خنجر شکنجه شده بودند به صف می کردند و به هم می بستند و گاه در حالی که هنوز نیمه جان بودند و همچنان نفس می کشیدند، به داخل گورهای گودی که خود کنده بودند، می انداختند یا دست و پایشان را با تبر می بریدند، هر یک از آنان در انتظار نوبت خود بودند تا مگر در دره ای پرت شوند یا درحیاط زندانی جمع گردند. آنان یا در برابر آتش سلاح های سنگین می ایستادند و در انتظار فرمان بودند یا به پخش بیانیه ای دروغین گوش می دادند. زنانی بودند که در میان شعله های آتش دعا می خواندند یا در خون خود و کودکانشان می غلتیدند و بر سنگ قبرها یا کنار جاده می افتادند. صف بی انتهای ارمنیان که از سرزمین آبا و اجدادیشان ریشه کن شده بودند و به زور به سوی بیابان های خشک و بی آب و علف رانده شده بودند تا ازگرسنگی و تشنگی بمیرند، به چشم می خورد. مادران به هنگام وضع حمل در راه جان می سپردند، مادرانی که تاب تحمل رنج و محنت خود را نداشتند با بیم و امید در انتظار رؤیت دریاچه یا رودخانه ای بودند تا به منزله آخرین فرصت رحمت و رهایی خود را به درون آن بیفکنند… اینها تنها نمایی تیره و تار از آن کشتار جمعی عظیم در برابر خدایان شهوت و خون است که بر این سرزمین سلطه یافته اند.” |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 13 و 14سال چهارم | پاییز و زمستان 1379 | 132 صفحه
|