اقتباس و تدوین: رافی آراکلیانس


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81

مقـدمـه

اصطلاح «خانات» به دلیل شباهت صوری، بعضاً و به اشتباه، مفهوم جمع مونث سالم یک اسم را در زبان ‏عربی تداعی می  کند، در حالی که ریشۀ این کلمۀ مفرد را باید در زبان ترکی یافت. اصل واژۀ خان به معنای ‏رئیس یک قبیله، که از دوران نفوذ مغولان واقوام تاتار به اقلیم و فرهنگ فارسی زبانان غرب آسیا راه یافت، ‏قان بوده.[3] این واژه در ترکیب کلمۀ خاقان،[4] که در زبان اقوام خاور دوررایج بوده، بیانگر موضع اجتماعی ‏‏ـ سیاسی یک فرمانده در حد یک سلطان بلا منازع بوده که فرماندهی یک منطقۀ مشخص را بر عهده داشته. ‏خانیت[5] و خاگانیت شامل چند خانات،[6] در ساختار زمامداری خاص مبتنی بر سنت  های بومی، در مناطقی که ‏مسبوق به سابقۀ نفوذ و رسوخ سنن اقوام تاتار ترک  زبان خاور دور بوده، به ترتیب به مفاهیم یک منطقۀ تحت ‏فرمانروایی یک فرمانده و سرزمین زیر فرمان یک سلطان به کار می  رفته است.‏

محدوده خانات ایروان

کتاب خانات ایروان در دوران قاجاردر فاصلۀ 1795‏ـ‏ 1828م،[7] به قلم دکترجرج بورنوتیان،[8] با پیش ‏نویسی از احسان یار شاطر[9] نوشته شده. مؤلف ازمطالب موثق و دقیق منابع گوناگون در زبان  های ارمنی، ‏روسی و فارسی بهره برده است.تاریخ یک ناحیۀ خاص را در یک مقطع زمانی خاص، نمی توان جدای از ‏پیشینۀ تاریخی و وضعیت جغراسیاسی همسایگان آن مورد بررسی قرار داد. بورنوتیان این نکته را به خوبی ‏در نظر داشته. او در پژوهش خود به درستی و با نکته  بینی بر روابط پیچیدۀ سیاسی امپراتوری های ایران و ‏عثمانی و روسیه متمرکز شده. همچنین، تعرضات هم  زمان سیاسی ـ نظامی دولت های فرانسه و انگلستان ‏را در قفقاز در کانون توجه خود قرار داده و به تفصیل به جزئیات اجتماعی و سیاسی خانات ایروان پرداخته ‏است.‏

تاریخ کل منطقۀ قفقاز را تاریخ نگاران متبحر دیگری نیز بارها و به دقت بررسی کرده اند. بنابراین، در این ‏یادداشت تنها اشارۀ کوتاهی می  کنیم به تاریخ این منطقه و بیشتر می پردازیم به بخش هایی از کتاب یاد شده ‏که به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی خانات ایروان، تنها شهر این خان نشین یعنی ایروان، قلعۀ تاریخی ‏آن و خصوصیات حسینقلی خان قاجار، آخرین حاکم آن پرداخته است.‏

رابطۀ سیاسی همیشگی خانات ایروان با همسایۀ شرقی آن، خانات قراباغ، و روابط تاریخی و اجتماعی جمعیت ساکن ‏در این دورترین ناحیۀ غرب قفقاز، دلیل درج اشارات مکرر در بارۀ قراباغ[10] در این یاداشت شده.‏

ایروان، یکی از بخش  های نه گانۀ منطقۀ قفقازجنوبی،[11] از زمان ظهورصفویان در آغاز سدۀ شانزدهم میلادی ‏یکی از بیگلر بیگی  نشین  های حکومت صفویان بود وتا 1243ق/ 1828م تحت حکومت شاهان قاجار به ‏حیات سیاسی خود ادامه داد. این بخش از قفقاز جنوبی،تنها ناحیۀ به جای مانده از زادگاه قوم ارمن،پیش از ‏سلطۀ نهایی روسیۀ تزاری بر قفقاز در 1828م، بود. این بخش تنها نوزده هزار کیلومتر مربع وسعت داشت که ‏برابر با بزرگی استان همدان امروزی در ایران است. شمار ارمنیان مسیحی ساکن در آن، در اوج شکوفایی ‏این خان  نشین و دوران غروب استیلای ایران بر کل منطقۀ قفقاز، به دو نفر در هر کیلومتر مربع نیز نمی  رسید. حضورارمنیان در زادگاه مادری خود از روزگار حملۀ سلجوقیان در آغازین سال  های سدۀ یازدهم ‏میلادی تا دوران سلطۀ روس بر آن، در سدۀ نوزدهم میلادی، به تدریج کاهش یافته بود.‏

خانات ایروان و خانات نخجوان تنها مناطقی در قفقاز بودند که طی عهدنامۀ گلستان  در 1228ق/1813م، به امپراتوری ‏روسیه واگذار شده ولی همچنان تحت حکومت قاجار باقی مانده بودند. به دنبال عقد معاهدۀ ترکمن  چای در ‏‏1244ق/1828م و اشغال نهایی این دو منطقه، نیکلای اول، امپراتور روسیه، گروهی از کارشناسان خود را ‏ازسن  پترزبورگ (پایتخت امپراتوری روسیه) به سرپرستی شخص فرانسوی الاصلی ‏به نام او. و.شوپن،[12] مأمور بررسی ‏و ارزیابی امکانات و قابلیت  های سرزمین جدید کرد. هدف از این کارکسب شناخت کامل از اوضاع سرزمین  های تازه به منظور ایجاد نظام مدیریتی مطابق با قانون اساسی روسیه و وضعیت این منطقه و بررسی روند ‏آن بود. آمار و ارقامی که در کتاب خانات ایروان در دوران قاجاردر فاصلۀ 1795‏ ـ‏ 1828م، به آنها استناد ‏شده برگرفته از مجموعۀ گزارش  های[13] همین گروه از کارشناسان روسی است که طی 1829ـ1832م ‏تهیه شده. نسخه  ای از این گزارش  ها در ماتناداران[14] نگهداری می  شود.‏

بخش  های مرکزی و جنوبی جمهوری ارمنستان کنونی عمده  ترین قسمت خانات ایروان را شامل می  شود. کوه ‏آرارات، که در جنوب شرقی خانات ایروان قرار داشت، امروزه درخاک ترکیه جای گرفته و دشت شارور، در ‏جنوب پایتخت کنونی ارمنستان، نیز به منزلۀ بخشی از ایالت نخجوان به خاک جمهوری آذربایجان ملحق شده ‏است.حکومت شوروی طی1920ـ 1923م هر دو خان  نشین همسایۀ خانات ایروان، یعنی خانات قراباغ در ‏شرق و خانات نخجوان در جنوب، را به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان بخشید.‏

منطقۀ کوهستانی جنوب شرقی جمهوری ارمنستان، که در حال حاضر آرتساخ (قراباغ سابق) [15] نامیده می  شود، در طی هشت سدۀ نخست هزارۀ دوم میلادی به دلایل جغرافیایی  و خانات قراباغ در طول سده  های اخیر، ‏به دلیل کیاست ملوک خمسه،[16] حاکمان آن، همواره بیشترین میانگین جمعیت ارمنی مقیم را در منطقۀ قفقاز داشته است.‏

قـفقـاز

قفقاز به سرزمینی در غرب دریای خزر گفته می  شود که از شمال با روسیه، از جنوب با ایران و از غرب با ‏دریای سیاه و کشور ترکیه هم  مرز است. رشته کوه  های قفقاز و رود تِرِک،[17] که به طور مورب از دریای ‏سیاه تا دریای خزر کشیده شده، قفقاز را به دو بخش سیاسی شمالی و جنوبی تقسیم کرده است.‏

قفقاز جنوبی در حال حاضر شامل سه کشور ارمنستان، گرجستان و آذربایجان و جمهوری خودخواندۀ ‏آرتساخ است. قفقاز شمالی،که در بخش اروپایی جمهوری روسیه واقع شده، از مجموعۀ جمهوری  های خود‏گردان داغستان، چچن، اینگوشتیا، اوستیای شمالی، آدیقیه، چرکزیا، آلانیا، بالکاریا، کاباردینو و کاراچای[18]و فرمانداری  های استاوروپل وکراسنودار[19] تشکیل شده است. استان  های آستراخان، وولگوگراد و ‏جمهوری کالمیکیا[20] نیز در دوران سلطۀ روسیۀ تزاری از نواحی قفقاز شمالی به حساب می  آمدند. تعدد تشکل  های سیاسی نیمه  مختار و خودگردان در محدودۀ قفقاز شمالی نمایشگر حضور جوامع و اقوام گوناگونی است ‏که ریشه در بخش  هایی گوناگون از جمعیت تاتار و مغول دارند. این جماعت از سدۀ یازدهم میلادی به بعد ‏زادگاه خود را در شرق و میانۀ آسیا ترک کردند و در قفقاز و آسیای صغیر سکنی گزیدند.‏

قفقاز جنوبی از زمان یورش مغولان سلجوقی در سدۀ یازدهم میلادی و تقابل تاتارها با عثمانیان در سدۀ پانزدهم ‏میلادی گرفته تا برخورد نیروهای ایران و روسیه در سدۀ نوزدهم میلادی شاهد کشتار، ویرانی و دگردیسی ‏عمیق اجتماعی و سیاسی بوده است. ‏

زادگاه قوم ارمن در غرب قفقازجنوبی از دیرباز نقطۀ تلاقی تمدن  های شرق و غرب بوده و در مرکز تقابل ‏قدرت  هایی چون مغولان، تاتارها و قبایل ترک آسیای دور و امپراتوری  های قدرتمند ایران، روم شرقی یا ‏بیزانس، عثمانی و روسیه قرار داشته.‏

شهرملازگرد (مانازکرت)، در استان موش (در شرق ترکیۀ کنونی)، صحنۀ جنگ تاریخ  ساز سپاهیان الب ‏ارسلان سلجوقی با لشگر رومانوس، امپراتور بیزانس در463ق/ 1071م، شهر ایروان صحنۀ برخورد ‏نیروهای تیمور لنگ با سپاهیان عثمانی در 788ق/ 1386م و شهر اجمیادزین[21] صحنۀآخرین نبرد ایران و ‏روس در1243ق/ 1828م، هر سه درخاک اصلی ارمنستان قرار داشت.‏

ارمنیان در دوران پادشاهی آبکار آرشاگونیان، در سدۀ یکم میلادی، سرحدات حکومت خود را به دروازه  های فلسطین رسانده بودند، در حالی که در آغاز سدۀ نوزدهم میلادی نیمۀ غربی ارمنستان در اشغال ترکیۀ عثمانی ‏قرار داشت و نیمۀ شرقی آن نیز تنها محدود به سه خان  نشین[22] از نه خان  نشین قفقاز جنوبی شده بود. ‏

منطقۀ قفقاز از آغاز سدۀ یازدهم میلادی و در پی هجوم و اسکان 26 قوم گوناگون غیر بومی چون مغول  ها، ‏تاتارها، هون  ها، ترک  ها، لزگی  ها، کرد  های شیعه و سنی، تات  ها و … به بخش  های مدنی گوناگون تقسیم ‏شد. قفقاز جنوبی نیز، در جنوب رود تِرِک، در پی دخالت همسایگان پر قدرتی چون ایران به صورت مجموعه  ای از نه خان  نشین به نام  های باکو، گنجه، طالش، شیروان، شکی، قبا، قراباغ، نخجوان و ایروان در آمد. از آن ‏پس ارمنیان که آزادی دین و آیین خود را در اختیار بیگانگان می  دیدند، به اجبار زادگاه خود رادر غرب قفقاز ‏جنوبی به تدریج ترک کردند. تنها شمار اندکی از آنان در محدودۀ سه خانات ایروان، قراباغ و نخجوان در ‏ارمنستان شرقی به حضور کمرنگ خود ادامه دادند. ‏

خانات نه گانۀ قفقاز از سال  های آغازین سدۀ شانزدهم تا اوایل سدۀ نوزدهم میلادی مقر حکومت ‏گماشتگان شاهان ایران بود و بیشتر اوقات به دست مأموران عالی رتبه  ای اداره می  شد که صفویان و قاجاریان ‏آنان را منصوب می  کردند. از میان این خان  نشین  ها، خانات نخجوان و خانات ایروان ـ که از سدۀ چهارم میلادی ‏اجمیادزین،[23] در قلب آن قرار داشته  ـ به دلایل جغرافیایی بیش از دیگر نواحی قفقاز در معرض تاخت و تاز ‏اقوام مهاجم و تقابل لشکریان سه امپراتوری همسایه قرار داشت. این دو ناحیه در طول سده  های متمادی بارها ‏تحت سلطۀ سلاطین عثمانی و شاهان ایرانی و حتی پادشاهان گرجی در آمد. پانزده سال پس از عقد عهد‏نامۀ گلستان، در روستای گلستان قراباغ و تثبیت استیلای روسیۀ تزاری بر شماری از خانات قفقاز، عباس ‏میرزا در جنگ با روسیه شکست خورد. به دنبال این شکست و عقد قرارداد ترکمن  چای در روستای ترکمن  چای ‏آذربایجان شرقی تنها خان  نشین  های باقی مانده، نخجوان و ایروان، نیز به اشغال روسیۀ تزاری در آمد. ‏

حضور و تحکم روز افزون اقوام و حکمرانان غیر مسیحی در این منطقه، از سدۀ یازدهم میلادی به بعد، دلیل ‏اصلی کوچ تدریجی ارمنیان به سرزمین  های مسیحی روسیه، گرجستان و شرق اروپا و ترک زادگاه خود ‏بود. در بیست سال پایانی عمر خانات ایروان در دوران حکمرانی حسینقلی خان قاجار، اقتصاد شکوفا شد و ‏ساختار اجتماعی نظم بهتری یافت. با وجود این، جمعیت ارمنیان ساکن در این خان نشین در طول ربع اول سدۀ نوزدهم میلادی هرگز از مرز بیست هزار نفر فراتر نرفت.‏

خانات ایروان (1747- 1828م)

نزاع ایران و عثمانی، بر سر تقسیم و استعمار مناطق مورد مناقشه، در نیمۀ نخست سدۀ هفدهم میلادی با عقد ‏معاهدۀ زهاب پایان گرفت. از آن پس،شهر ایروان، نواحی پیرامون آن شامل دشت آرارات، بخشی ازفلات ‏شمال رود ارس، دامنۀ کوه آرارات و رشته کوه های محیط بر آن را خانات ایروان نامیدند.خانات ایروان از شمال ‏به نواحی شمس الدین و قزاق گرجستان، از شرق به رشته کوه  های غربی خانات گنجه و خانات قراباغ، از ‏جنوب به خانات نخجوان و آذربایجان ایران و از غرب به پاشا نشین بایزید و قارص در امپراتوری ‏عثمانی(خاک ارمنستان غربی) محدود می  شد. دریاچۀ گوک  چای (سِوان کنونی در جمهوری ارمنستان) در ‏منتهی الیه شمال شرق و کوه آرارات، از سلسله جبال ارمنستان، در منتهی  الیه جنوب غربی در محدودۀ آن ‏خانات قرار داشت.‏

خانات ایروان در آغاز به ده محله و در روزگار پایانی حکومت حسینقلی خان، به پانزده محله تقسیم می  ‏شد. [24] بیشتر این محله  ها را به نام رودخانه  ها و نهرهایی نام گذاری کرده بودند که از آنها سیراب می  شدند. جمعیت 521 روستای خانات را عشایر کرد، قبایل تاتار و ترکمن و جمعی ایرانی تشکیل می  دادند که ‏زیر نظرحاکم مطلق کلیۀ امور اداری خانات را در دست داشتند. بیشتر محله  های خانات خالی از سکنۀ ارمنی ‏بودند. بیش از 80 در صد جمعیت ارمنیان خانات ایروان در شهر ایروان و درمحله  های کرک بولاغ، سردارآباد ‏وسورمالوودرروستاهای اوشاکان، یغوارد، بیوراکان و آشتاراک محلۀ کربی بازار سکونت داشتند. از این بین، ‏محلۀ کربی بازار، که کلیسای اجمیادزین در آن قرار داشت، محلۀ سردارآباد که دومین قلعۀ خانات در آن قرار ‏داشت و نیز آشتاراک که مرکز استقرار مقامات اداری ایرانی بود، اهمیت ویژۀ حکومتی داشتند. ‏

پرچم خانات ایروان

تاریخ ایروان را از آغاز سدۀ پانزدهم تا اشغال نهایی آن در سدۀ نوزدهم میلادی به دست روسیۀ تزاری می  توان در پنج دوره خلاصه کرد: دوران استیلای اقوام ترک و تاتار (1400ـ1500م)، دوران نخست ‏حکومت صفویان (آغاز دوران تفویض قدرت برای تشکیل حکومت های نیمه خودمختار به حاکمان خانات ‏قفقار(1501 ـ 1603م)، دوران پادشاهی صفویه (1604 ـ 1722م)، فرمانروایی مطلق حکمرانان محلی ‏منصوب شده از سوی شاهان صفوی و حکومت های بعدی (1723 ـ 1794م) و دوران حکومت قاجاریان ترک تبار (1795ـ ‏‏1828م).‏

تیمور لنگ آغازگر دوران اول بود. ترک  تباران خاور دور و آسیای مرکزی، به قصد نابودی هر آنچه از ‏حکومت ارمنیان در غرب قفقاز بر جای مانده بود و سکونت دائمی اقوامی که همراه با تیمور به قصد ‏کشورگشایی به قفقاز رسیده بودند، به نواحی غربی دریای خزریورش آوردند. این یورش روزهایی سیاه  تر ‏از روزگار چنگیز خان مغول را برای ارمنیان مسیحی به دنبال داشت.‏

سعدلو، از اقوام ترکی که به دنبال حرکت لشگریان تیمورخود را به ارمنستان شرقی رسانده بود، در ایروان و ‏پیرامون آن سکنی گزید. امیر سعد، سرکردۀ قوم سعدلو در 1428م، نام ‏ چوخورسعد[25] را برای قلمرو جدید خود انتخاب ‏کرد. ‏

پس از مرگ تیمور، در نیمۀ نخست سدۀ پانزدهم میلادی، حکومت چوخور سعد به دست اقوام دیگری از تیموریان ‏چون قراقویونلو، آق قویونلو و شیروانشاهی ونیز شاهزادگان گرجستانی افتاد که سهمی از قفقاز می  خواستند. ‏

در فاصلۀ 1438 ـ   1478م به دلیل خود کامگی  های رؤسای قبایلی چون جهانشاه قراقویونلو و اوزون حسن آق  قویونلو این منطقه دچار درگیری  های خشونت بار و ویرانی  های بیشترشد. اوج  گیری برخوردهای نظامی ‏امیران ترک بر سر قدرت از یک سو و تعرض  های مستمر عثمانیان فرصت  طلب و برتری  جویی صفویان و ‏ایرانیان شیعه مذهب از سوی دیگر در نهایت افول ستارۀ اقوام ترک تبار را، در واپسین سال   های سدۀ ‏شانزدهم میلادی به دنبال داشت.‏

ترکان عثمانی سنی مذهب، که نگران قدرت گرفتن شیعیان در مرزهای شرقی خود بودند، در 920ق/ 1514م ‏با لشگری مجهز به مقابله با ایرانیان برخاستند. در پی پیروزی عثمانی  ها در جنگ چالدران، قلعۀ ایروان و ‏چوخور سعد فتح شد و تبریز، پایتخت صفویان در تیررس آنان قرار گرفت.خطرعثمانی ها سبب شد که از ‏آن پس ایروان وقلعۀ راهبردی آن سال  ها در مرکز توجه شاهان صفوی قرار گیرد.‏

دورۀ سوم تاریخ ایروان با قدرت  نمایی شاهان صفوی آغاز شد. شاه عباس صفوی در گام نخست سرزمین قفقاز ‏را از کرانه  های غربی دریای خزر تا مرزهای ترکیۀ عثمانی در غرب قفقاز و بخشی از گرجستان را به ‏تصرف خود در آورد. شاه صفی چندی به کشورگشایی  های سلف خود ادامه داد تا اینکه در نهایت با عقد ‏عهدنامۀ زهاب در 1049ق/ 1639م، درگیری  های نظامی150 سالۀ ایران وعثمانی پایان یافت. مرکز ثقل ‏این درگیری  ها خاک ارمنستان بود. در نتیجۀ عقد این معاهده مناطق مورد مناقشه، در میان  رودان و قفقاز ‏جنوبی، بین ایران و عثمانی تقسیم شد. چوخور سعد،که از آن پس به خانات ایروان[26] تغییر نام داده بود، تا ‏تضعیف پادشاهی صفویان به دست افغان  ها در 1135ق/ 1722م، تحت حاکمیت مستقیم صفویان باقی ماند.‏

واسیلی بهبودف (1781 – 1858م)

امپراتوری روسیه، از رقبای جدید دست اندازی به قفقاز در دورۀ چهارم بود. روس ها، که هم از پیروزی ‏افغان ها در ایران به وجد آمده و هم به دنبال تجارت با هندوستان بودند، بار دیگر به فکر کشورگشایی و ‏دستیابی به آب های گرم جنوب افتادند. قوای روس در 1723م به فرمان پتر کبیر، تزار روسیه، از رود تِرِک، ‏در مرز جنوبی قفقاز شمالی عبور کردند و واردخاک قفقاز جنوبی شدند. اشغال کامل قفقاز به دست روس ها ‏هم  زمان با فتح اصفهان به دست افغان ها بود که کاهش حضور ایران را در شرق قفقاز جنوبی در پی ‏داشت. وضعیت جدید روس ها را در همسایگی عثمانی و در رویارویی مستقیم با فرماندهان فرصت طلب آن ‏قرار داد. کشمکش این دو قدرت بزرگ بر سر تصاحب قفقاز به طور موقت با دخالت دولت فرانسه در 1724م ‏به پایان رسید. در نتیجۀ مصالحۀ این دو امپراتوری قفقاز غربی، شامل ارمنستان غربی و گرجستان، به ترک های عثمانی و قفقاز شرقی، از ایروان تا دریای خزر، به روسیه رسید.‏

نیمۀ نخست سدۀ هجدهم میلادی شاهد قدرت گرفتن ایران در دوران نادرشاه افشار (1148ـ ‏‏1160ق) بود. درپی مرگ پتر کبیر انگیزه های برتری  جویانۀ روسیۀ تزاری به تدریج کاهش یافت.نادر قلی افشار، ‏هنوز تاج شاهی را بر سر نگذاشته، موفق به پس راندن روس ها به ماورای رود تِرِک و باز  پس  گیری دو بارۀ ‏ارمنستان غربی و گرجستان از عثمانیان شد.‏

پس از مرگ نادرشاه در1160ق/ 1747م، فرمانروایی مطلق افشاریان فرو پاشید و میان رؤسای قبایل در ‏ایران، جنگ قدرت در گرفت. در این میان، برای حکمرانان ترک تبار خانات قفقاز فرصتی کوتاه فراهم آمد تا ‏پیش از به قدرت رسیدن کریم خان زند (1165ـ 1193ق/1751ـ 1779م)، حکومت  هایی محلی از نوع نیمه ‏خودمختار تشکیل دهند. ‏

سیاست مدبرانۀ کریم خان زند درتنظیم ساختارحکومتی در ایران سبب تثبیت آرامش نسبی در قفقاز جنوبی، از آن ‏جمله خانات ایروان شد.کریم خان در 1193ق/ 1779م در گذشت. به دنبال هرج و مرج ناشی از خلاء قدرت ‏مرکزی، غرب قفقاز ـ که گرفتار مطامع هراکل دوم،[27] پادشاه وقت گرجستان، نیز بود ـ بار دیگر دچار بی  ثباتی شد.‏

دوران پنجم تاریخ خانات ایروان از سویی مصادف با ظهور و قدرت  نمایی قاجاریان و از سویی دیگر هم  زمان با ‏فراز و نشیب  های حاصل از جنگ قدرت میان امیران قاجار و مخالفان داخلی آنان و نیز جبهه  گیری  های بحث  ‏انگیز امپراتوری روس در برابر مطامع سیاسی فرانسه و انگلستان بود.‏

آقا محمد خان قاجار، پس از رهایی از بند کریم خان در شیراز، به مازندران رفت و سرکردگی قوم خود را بر ‏عهده گرفت. وی پس از قلع و قمع امیران یاغی صفوی و افشاری و زندی، در تابستان 1210ق/ 1795م، از ‏رود ارس گذشت و خاک خانات ایروان، خانات نخجوان وخانات قراباغ را تصرف کرد. سپس، از طریق دالان ایروان ‏به تفلیس حمله برد و با گرفتن اسیران فراوان از راه ایروان عازم ایران شد. در ایروان از گناه سازش مقطعی و ‏مصلحتی کلبعلی،[28] حاکم خانات نخجوان و محمد حسین حاکم خانات ایروان، با گرجی  ها و متفق روس آنان در ‏گذشت. وی در صبح تاج  گذاری خود، در 1210ق/ 1796م، این دو خان را در مقام خود ابقا کرد.‏

خانات ایروان، خانات نخجوان وخانات قراباغ، در منتهی  الیه نواحی مرزی شمال غرب ایران، مناطقی راهبردی ‏بودند. به همین دلیل آقا محمد خان قاجار پس از اطلاع از نزدیکی خوانین آن نواحی به قوای روس بار دیگر، ‏در 1211ق/ 1797م، به آن خطه لشکر کشید. وی ابراهیم خلیل  خان جوانشیرحاکم خانات قراباغ را به ‏داغستان فراری داد، کلبعلی،حاکم خانات نخجوان را عزل و کور کرد و به جای محمد حسین  خان، برادر خود ‏علیقلی  خان را بر مسند حکومت ایروان نشاند. ‏

خانات ایروان، خانات نخجوان وخانات قراباغ تا برسرکار آمدن حسینقلی  خان درخانات ایروان مکرر شاهد عزل و ‏نصب حاکمان خود بوده. [29]این جایگزینی  ها از نگرانی حکومت  های مرکزی ایران از ثروت  اندوزی افراطی ‏و خودمختاری حاکمان این خان  نشین  ها حکایت می  کند. افزایش ثروت و قدرت این سه خانات می  توانست به ‏تضعیف موقعیت این منطقۀ راهبردی منجر شود که مهم  ترین سنگر ایران در مرز شمال غربی آن به شمار می  ‏رفت.‏

خانات ایروان در نهایت در 1827م، به تصرف نیروهای روس در آمد و در 21 مارس 1828م، به همراه ‏خانات نخجوان و شهر اردوباد (در جمهوری آذربایجان کنونی)، از سوی نیکلای اول، تزار روسیه، به طور ‏موقت ولایت ارمنستان[30] نامیده شد.پس از سقوط خانات ایروان به دست روس  ها و برکناری حسینقلی  خان،آخرین ‏حاکم آن، ادارۀ ولایت ارمنستان تا تحویل امور به اشغالگران جدید و بهبودف،[31] فرماندار موقت آنان، به ‏یک ایرانی به نام میرزا اسمعیل سپرده شد.‏

حسینقلی خان، سردار ایروانی

حسینقلی، پسر محمدخان قاجار ایروانی، از قاجاریان قزوین و نزدیکان خاندان سلطنتی، در1155ق، در قزوین ‏به دنیا آمد. دربارۀ محل تولد او اختلاف نظر وجود دارد. نام وی نخستین بار در میان سالی، هنگام اقامت او ‏در شیراز، در زمرۀ اقوام ولیعهد ثبت شده. بی شک او مهم  ترین نقش را در به سلطنت رساندن خان بابا خان ‏جهانبانی، برادرزادۀ آقا محمد خان قاجار، داشت. فتحعلی شاه قاجار نیز پس از جلوس بر مسند ‏شاهی در1212ق، سنن مقبول را در خصوص هواداری از خویشان مورد اعتماد و انتصاب آنان به مقامات مهم ‏حکومتی به جا آورد. وی با خواهرحسینقلی وصلت کرد و پس از دادن ثروتی فراوان به وی، او را مأمورسرکوب ‏زندیان یاغی در اصفهان و افشاریان یاغی درخراسان ساخت. ‏

مأموریت اصلی حسینقلی، در سرحدات شمال غربی ایران، مقاومت در برابر نفوذ قوای روس در خانات و ‏برقراری امنیت در قفقاز بود. او که از شاه لقب خان گرفته بود،پس از سرکوب یاغیان داخلی در 1808م، به ‏فرمان فتحعلی  شاه به قفقاز رفت. درگام نخست در واپس راندن قوای روس به شمال رود کورا شکست خورد. ‏بنابراین، برای جلب همکاری حاکمان خانات قراباغ و خانات شیروان، به شهر ایروان پناه برد و در قلعۀ ‏ایروان، مستقر شد. ‏

حسینقلی خان که از سوی فتحعلی شاه قاجاربه مقام سرداری منصوب شده بود، همچون دیگر حاکمان ‏خانات، در عهد صفوی، مأموریت داشت که با مماشات با ارمنیان ساکن در خانات ایروان، نظر مساعد آنان را ‏نسبت به خود و حکومت مرکزی ایران جلب کند. دولت مرکزی می  دانست که نمی تواند از جامعۀ کوچک ‏ارمنیان خانات انتظار کمک مالی یا نظامی داشته باشد. هدف از جلب اعتماد ارمنیان خانات ایروان، این بود ‏که ادارۀ مطلوب امور جامعۀ ارمنیان مقیم ایران تضمین شود. حسن رفتار حسینقلی  خان و عباس  میرزا،  ولیعهد، با ‏معدود ارمنیان مقیم خانات و  به ویژه، روحانیان اجمیادزین، روگرفتی از رفتارشاه   عباس صفوی نسبت به اقلیت ‏ارمنی اصفهان بود.

امپراتوری روس نیز، که اهمیتی خاص برای نظر دوستانۀ ارمنیان مقیم سن  پترزبورگ و دیگر شهرهای ‏روسیه قائل بود، در قبال ارمنیان قفقاز سیاستی مشابه در پیش گرفت.‏

جهانگردان و معدود  مبلغان مذهبی و سیاست  مدارانی که در زمان حکومت حسینقلی  خان سردار از خانات ایروان ‏عبورکرده  اند همگی شهادت داده  اند که شیوۀ حکومت او سبب تغییراتی عمده و مثبت در این منطقه شده بوده. ‏

ویلیام اوزلی،[32] شرق  شناس و دبیر اول سفارت انگلستان در دربار ایران در 1810م، می  گوید که به دلیل ‏مردم  داری و درایت حسینقلی  خان سردار در ادارۀ خانات ایروان، جمعیت ایروان، طی چند سال از چهار هزار ‏نفر به چهارده هزار تن و در آخرین سال حکومت حسینقلی  خان سردار و پیش از عقد قرارداد ‏ترکمن  چای(1228ق/ 1828م)، به حدود بیست هزار تن رسیده بود.‏

مسئولیت  ها در ساختار حکومتی خان  نشین  های ایران بین نظامیان، مقام  های مذهبی و اشخاص تقسیم می  شد اما حسینقلی  خان سردار علاوه بر تقسیمات حکومتی متعارف، جایگاه خاصی نیز برای دربار خود در ساختار حکومتی در نظر گرفته بود. عشایر کرد سواره  نظام و قبایل ترکمن پیاده  نظام بازوان نظامی حاکم ‏بودند. فرماندهان آنان که اغلب از میان خود عشایر و قبائل  انتخاب می  شدند، زیرنظر مستقیم محمدحسن  خان، ‏ برادرحسینقلی  خان، خدمت می  کردند.محمد حسن  خان ایروانی جنگاوری بی  رحم و ملقب به ساری اصلان یا شیر ‏زرد بود. دستمزد و پاداش نظامیان به موقع و به وفور پرداخت می  شد تا آنان چشم  داشتی به دارایی شهروندان ‏و روستاییان نداشته باشند.‏

دربارخان  نشین ایروان برهمۀ ارکان نظامی خانات اشراف داشت. حسینقلی خان سردار در رأس دربار از ‏پرداخت خراج به تهران معاف بود. به ندرت به پایتخت احضار می  شد و با ثروت مضاعفی، که از راه تجارت ‏شخصی به دست می  آورد، قدرت خود را بر دیگر ارکان حکومتی تحمیل می  کرد. ‏

تشکیلات اداری حسینقلی خان روگرفتی از ساختار اداری پایتخت ایران بود. تعدد مقام  هایی که گاه وظایف آنان با ‏یکدیگر تلاقی می  کرد حاکی از تقسیم  بندی دقیق وظایف و امور و عملکرد اداری نسبتاً موفق خانات، در ‏زمان حسینقلی  خان سردار است. این مقام  ها شامل داروغه، اوستاباشی، کدخدا، ملک التجار، میراب  ‏باشی، مباشر یا سرکار، راهدار، میر بلوک، منشی و شماری دیگر از مناصب می  شد.‏

ادارۀ امور مالی و حفظ دارایی  های حسینقلی  خان برعهدۀمیرزا اسمعیل، صاحب دیوان و مستوفی وی، قرار داشت. او ‏مسئول اجرای دقیق قوانین و نظارت بر امور روزانه بود. تشویق، مجازات، تبعید، اعطای مقام و به بند ‏کشیدن اتباع خانات از امتیازات انحصاری خود حسینقلی  خان محسوب می  شد. او همچنین بر کارهای محصل بیگ ‏در جمع  آوری مالیات، کلانتر در مراقبت از قیمت  های بازار و رعایت شروط انصاف در تجارت داخلی و ‏دیگر ایادی نظارت می  کرد که همگی با تأیید خود او به این منصب  ها گمارده شده بودند.‏

دربار خان شامل دو  بخش بیرونی و اندرونی یا خلوت بود. منابع تاریخی از بخش اندرونی کمتر سخن رانده  اند ولی منابع ازحاجی بیگم خانم نامی یاد کرده  اند که سوگلی حسینقلی  خان بوده و با وجود نظارت دائمی ‏خواجۀ حرمسرا، مانند دیگر زنان دربار آزادانه با امرا مراوده داشته و در شهر رفت و آمد کرده است. ‏

صندوق دار و انباردار آغاسی دو مقام بسیار مهم بیرونی بودند که به ترتیب، وظیفۀ پرداخت حقوق و تأمین مایحتاج ‏هر دو بخش دربار را بر عهده داشتند. امور خلوت به دقت میان آشپز باشی، آبدارباشی، انباردار، باغبان  ‏باشی، جلودارباشی و حتی میرغضب تقسیم شده بود. متصدیان امور، در ساختار اداری خانات ایروان از جامعۀ ‏ارمنی انتخاب نمی  شدند.‏

موریتز فون کوتسِه بو[33] عضو لهستانی تبار گروه سیاست  مداران روسی، در بازدید از ایران در 1812م، ‏می  نویسد:‏

‏«شش غلام پیاده با لباس  های پر زرق و برق همیشه در جلوی مرکب حسینقلی  خان حرکت می  کردند. یک ‏مقام ارشد تبر منقوش به علامت دربار حسینقلی خان سردار را بر دوش خود حمل می  کرد. تعدادی ایرانی ‏ملبس به لباس  های فاخر مرکب حسینقلی خان را دنبال می  کردند. دستۀ خنجر او الماس نشان و ساز و برگ ‏اسبش از طلا بود. باری که همراه کاروان او حمل می  شد براساس قوانین و اجازۀ دربار شاهی با پوششی به ‏دو رنگ آبی و قرمز سلطنتی رنگ  آمیزی شده بود».‏[34]

حسینقلی خان، با اتکا بر نزدیکی بسیارش به شاه ایران و اصل و نسب قومی خود، اغلب در مقام ناظم توازن ‏قدرت در میان خانات قفقاز ظاهر می  شد. او حتی در برابر دخالت  های عباس  میرزا، ولیعهد قاجار و والی ‏آذربایجان[35] در امور خانات ایروان مقاومت می  کرد.‏

خانم فردریکا فون فریگانگ[36] عروس پزشکی آلمانی بود که مأمور خدمت در دربار روس شده بود. او در ‏سال  های نخست سدۀ نوزدهم میلادی برای انجام مأموریتی سیاسی راهی پایتخت قاجار بود‎.‎ فریگانگ، که ‏در این سفر از خانات ایروان نیز گذشته بود، در خاطرات خوداز حسینقلی  خان  قاجار چنین یاد کرده است:‏ ‏«حسینقلی خان قهرمان ایران است. او رئیس کل قوای ایران و طرف اعتماد کامل شاهی است که با کمک خود ‏او بر کرسی سلطنت ایران تکیه زده است».‏[37]

بنا بر نوشته  های خانم فریگانگ، حسینقلی خان به جز شکار علاقۀ بسیاری نیز به شراب داشته. 36 زن ‏حرمسرا و کنیزان او مجاز بودند مانند زنان شاه ایران آزادانه از دربار خارج شوند. همچنین، و بر خلاف ‏ممنوعیت  هایی که در مورد زنان وجود داشته، آنان می  توانستند لباس  هایی به رنگ قرمز  بپوشند.‏

جهانگردان معدودی هنگام گذر از ایروان موفق به ورود به دربار شده  اند. بیشتر این جهانگردان حسینقلی  خان را ‏در کهن  سالی ملاقات کرده و بزرگی حرمسرای سردار را بیشتر برای نشان دادن ابهت و شکوه بارگاه او ‏دانسته  اند.‏

حسینقلی خان مورد اعتماد فتحعلی شاه بود. او علاوه بر دریافت سالانه مبلغ شش هزار تومان برای ادارۀ خانات، ‏حق الزحمه  ای به مبلغ ششصد تومان از دربار ایران می  گرفت. حسینقلی  خان از شم اقتصادی خوبی نیز بر ‏خوردار بود. مازاد محصول کشاورزان و روستاییان خانات را می  خرید، در انبارهای خود ذخیره می  کرد و ‏هنگام خشکسالی یا نیاز همسایگان، به ویژه گرجستان، آن را می  فروخت. در مقابل، شکر، قهوه، پارچه، ‏مصنوعات و پوشاک وارد خانات می  کرد. خاچاتور آبوویان، نویسندۀ بنام ارمنی در زمان حسینقلی  خان و ‏غووند عالیشان،[38] تاریخ نویس مشهور ارمنی در سدۀ نوزدهم میلادی از او به منزلۀ مردی با انصاف، با ‏شرف و رئوف نام برده  اند.‏ [39]

رابرت پورتر،[40] جهانگرد اسکاتلندی و جیمز موریه،[41] سیاست  مدار انگلیسی و دیگر  اروپایی  هایی که در سال  های ‏زمامداری فتحعلی  شاه به ایران سفر کرده اند در بارۀ حسینقلی خان چنین گفته  اند که ‏«حسینقلی  خان سردار از توان مالی و قدرت سیاسی بالایی برخوردار است. به تهران خراج نمی  دهد، حق  الضرب شاهی دارد و جایگاهی بالاتر از والیان پنج ولایت دیگر ایران و هم  ردیف شاه ایران برای خود بر پا ‏کرده است. تخصیص بخشی از دارایی برای ساخت کاروان  سرا، حمام، آبراه برای آبیاری باغات و امکانات ‏رفاهی عمومی تصویری از یک شخصیت رئوف و باهوش از حسینقلی  خان ترسیم و او را بر عکس برادر ‏بی  رحمش یک حاکم به معنای واقعی معرفی کرده است».‏

سومین شخصیت پر نفوذ خانات، پس از حسینقلی  خان و ساری اصلان، یک ارمنی بود. ملیک ساهاک آقامالیان[42] مردی ‏توانگر، از تبارملوک خمسۀ قراباغ، طرف اعتماد سردار و عباس  میرزا و روحانیان ارمنی بود. او به دلیل داشتن ‏روابط سببی با شاهزاده آلکساندر، ولیعهد گرجستان، که خود را دشمن روس  ها می  دانست، مورد لطف بیشتر ‏شاه ایران نیز قرار گرفته و به سمت کلانتر (شهردار) ایروان منصوب شده بود. آقامالیان با انصاف و عدالت تا 1834م، به همۀ امور اقلیت ارمنی خانات ‏رسیدگی کرد.‏

حسینقلی  خان پس از سقوط خانات ایروان و تسخیر شهر ایروان و قلعۀ آن در 2 اکتبر 1827م به دست قوای ‏روس به داخل خاک ایران گریخت. سقوط خانات ایروان، اسارت ساری اصلان و شکست کامل سپاهیان قاجار، ‏عقد عهدنامۀ ترکمن  چای را در 5 شعبان 1243ق/ 18 فوریۀ 1828م به دنبال داشت. براساس یکی از بند  های ‏صریح عهدنامه، اشراف و بزرگانی که خانات را به قصد ایران و ترکیـۀ عثـمانی ترک کرده بودنـد از کلیـۀ دارایی  ها و امـلاک خود محـروم شدند.حسینقلی  خان 87 سالـه نیـز بـر همـین اسـاس دارایـی  هـای خـود را در خـانات از ‏دست داد. [43] این در حـالی است که اداره  کنـندگان جـدید خانات حـق استفـاده از دارایـی  هـای نه چندان فـراوان ‏حاجـی بیگم خانم، همسر حسینقلی  خان، را برای او محفوظ داشتند.‏[44]

جمعیت خانات ایروان

جمعیت خانات متشکل از ارمنیان و مسلمانان و شمار اندکی کولی  ها بود. ارمنیان تنها مسیحیان غرب قفقاز ‏بودند و 20 در صد از کل این خان  نشین را تشکیل می  دادند.جامعۀ مسلمانان، متشکل از ایرانی  ها و ترک  ها ‏و کرد  ها بود. ایرانیان در شهر زندگی می  کردند، قبایل ترک روستانشین بودند و عشایر کرد چادرنشینی خود را ‏حفظ کرده بودند. ‏

بنا بر سرشماری شوپن جمعیت کل خانات ایروان در آخرین سال حکومت حسینقلی  خان 975‏‎,‎‏106تن بوده که ‏‏672‏‎,‎‏51 تن از آنان ترک، 237‏‎,‎‏25 تن کرد؛ 073‏‎,‎‏20 تن ارمنی و حدود 000‏‎,‎‏10 تن ایرانی بوده  اند.‏ [45] ‏همچنین، در گزارش شوپن آمده که در نتیجۀ آخرین تقابل ایران و روسیه 000‏‎,‎‏26 تن از سکنۀ مسلمان یا از ‏خانات مهاجرت کرده  اند یا طی جنگ کشته شده  اند. بندهای 12، 13 و 14 عهدنامۀ ترکمن  چای به صراحت بر ‏خروج بی  وقفۀ نظامیان ایرانی و مسئولان ایرانی تبار ادارات و دربار و وابستگان آن از خانات ایروان تأکید ‏کرده که جمعیتی بیش از دویست تن و خانواده  هایی به نسبت پر جمعیت را شامل می  شد.‏

جامعۀ کردها  بنا بر اعتقادات دینی به سه دستۀ سنی  ها و شیعیان و ایزدی  ها[46] تقسیم می  شد. آنان بیشتر در محله  های جنوبی خانات مانند سورمالو و گارنی بازار و کناره  های جنوبی دریاچۀ گوک  چای (سِوان کنونی) سکونت ‏داشتند. بیشتر ترک  ها در نواحی مرکزی و شمالی خانات ایروان ساکن بودند. ساختار اجتماعی در جامعۀ کردها ‏و ترک  ها بر اساس رسوم ملوک الطوایفی بود. حکومت مرکزی و به ویژه، دربارحسینقلی  خان بر انتخاب رئیس ‏قبیله یا طایفه نظارت داشتند. آنان با این کار و گاه با گروگان گرفتن نزدیکان رئیس قبیله یا طایفه ( از رسوم ‏حکومتی رایج در پایتخت ایران. م.) سعی در حفظ انسجام نظام جامعه  ای داشتند که در عین کوچکی ملقمه  ای ‏بود از اکثریت ترک  های مغول  تبار، کردهایی که ریشه در نژاد هند و اروپایی داشتند و اقلیت ارمنی مسیحی.‏

تغییرات سیاسی و اجتماعی خانات ایروان در قبل و بعد از آخرین جنگ ایران و روسیه به طور قطع دقت آمار ‏موجود را مورد تردید قرار می  دهد. عواملی چون کاهش نفوس به دلیل کشته شدن افراد در طول سال  ها ‏جنگ، مهاجرت خواسته و ناخواستۀ سکنۀ خانات به خارج از مرزهای آن، اجبار ارمنیان به تغییر دین و ‏حتی،ترک دسته جمعی مذهب و تعلقات ملی بخش  هایی از برخی اقوام مانند آنچه که با پذیرش آیین و هویت ترکی از ‏سوی شیعیان کرد مقانلو و شادلو اتفاق افتاد، می بایست روند آمار گیری را بسیارمشکل تر کرده باشد. ‏

جامعۀ ترک  ها از کرد  ها بزرگ  تر و منسجم  تر بود و از طایفه  های گوناگون مانند آیراملو، قراپاپاخ، سعدلو، ‏مقانلو، شادلوو قاجار تشکیل شده بود. جامعۀ کرد  ها، که کوچک  تر بود از طایفه  های سنی مذهب زیلان، ‏بیریوکی و جلالی و طایفه  های شیعه مذهب قراچورلی و علیخانلی و ملی تشکیل شده بود. مهاجرت کرد های ‏زیلانی به سرزمین  های شرقی امپراتوری عثمانی (بخش غربی ارمنستان) و مهاجرت اقوام ترک آیراملو  و ‏قراپاپاخ به خطۀ آذربایجان، با وساطت عباس  میرزا، نمونۀ روشنی از تغییرات اجتماعی ناشی از تصرف ‏قفقاز به دست روس  های مسیحی است.‏

با وجود مهاجرت کردها به بیرون از مرزهای خانات ایروان در پایان جنگ ایران و روسیه، در دهۀ سوم سدۀ ‏نوزدهم میلادی، هنوزهم در حال حاضر، پس از گذشت بیش از یک صدسال، جامعۀ کوچکی از کردها و ایزدی  ها در ‏جمهوری ارمنستان زندگی می  کنند. آنان بر خلاف کرد  های ساکن در جنوب شرقی ترکیۀ کنونی و ایزدی  های ساکن در شمال عراق و سوریۀ کنونی، در کمال آزادی و به دور از هر گونه تعرضات نژادی و عقیدتی در جمهوری ارمنستان به ‏سر می  برند. ‏

از دیگر ساکنان خانات ایروان کولی  های کوچ  نشین بودند که امروزه نیز بخش بسیارکوچکی از جمعیت ‏جمهوری ارمنستان را تشکیل می  دهند. آنان هیچ گونه نسبت سببی یا نسبی، با دیگر اقوام و طوایف منطقه نداشتند. ‏کولی  های ارمنی (بوشاها)، کولی  های ترک (مطرب  ها) و کولی  های شیعه (قراچی  ها) روی هم رفته ‏جمعیتی در حدود صد خانوار را تشکیل می  دادند. آنان محل اقامت موقت و نا  مشخص خود را بنا بر اوضاع ‏جوی و فصلی انتخاب می  کردند و در سراسر دشت  ها و کوهستان  های خانات پراکنده بودند. کولی  ها به ‏کارهای موسمی و موقت، آهنگری، خدمات دامپزشکی، طب سنتی و شعبده  بازی و اجرای برنامه  های ‏سرگرم کننده اشتغال داشتند.‏

در هیچ یک از منابع تاریخی و جامعه  شناسی به این موضوع اشاره نشده که چه هنگام ارمنیان، در سرزمین ‏مادری خود، به اقلیت تبدیل شدند. آنچه که مسلم است اینکه، جنگ ملازگرد ( 463ق/1071م) و هجوم اقوام ‏ترک و تاتار از خاوردور و آسیای میانه در سدۀ یازدهم میلادی به قفقاز و آسیای صغیر (شبه جزیرۀ آناتولی) ‏آغازگر روند کاهش جمعیت ارمنیان در زادگاه مادری  شان، ارمنستان، بوده است.‏

با وجود استیلای اقوام مهاجم ترک و تاتار ارمنیان همچنان با حکومت  هایی در گوشه و کنار سرزمین ‏ارمنستان به زندگی خود ادامه می  دادند. این حکومت  های محلی در نهایت در سال  های پایانی سدۀ چهاردهم و ‏آغاز سدۀ پانزدهم میلادی با یورش تیمور لنگ به منطقه و کوچ اجباری ده  ها هزار ارمنی ساکن در پیرامون ‏رود ارس به داخل ایران، به دستور شاه عباس کبیر، در آغاز سدۀ هفدهم میلادی، رو به نابودی گذاشتند. ‏

اشغال ده سالۀ شهر ایروان به دست ترکان عثمانی، در طی 1724ـ 1734م و پس از آن، اعمال قوانین نادرشاهی ‏و تفویض اختیارات گسترده به خان  های دست نشانده، ارمنیان مسیحی را به تدریج از دشت  های پیرامون ‏رود ارس راند. به این ترتیب، ارمنیان بخش اصلی سرزمین خود را در دست اقوام مسلمان از مذاهب و تبار ‏گوناگون رها و اندک اندک به سمت شمال فلات ارمنستان نقل مکان کردند، جایی که امیدی برای ‏همراهی دولت  های مسیحی روسیه وگرجستان داشتند.‏

با وجود همۀ ناملایمات مانند اعمال تبعیض  آمیز حاکمان و گاه، اطاعت اجباری از فرمان تغییر دین در ‏خانات ایروان، شهر ایروان و به ویژه اجمیادزین، مرکز دینی ارمنیان، توانست تا نیمۀ نخست سدۀ نوزدهم ‏میلادی هویت ارمنی ـ  مسیحی خود را حفظ کند.‏

کاهش جمعیت ارمنیان تا روی کار آمدن حسینقلی  خان سردار در 1808م و اعمال سیاست  های جدید او برای ‏جلب ارمنیان به خانات ایروان و شهر ایروان ادامه یافت. با وجود مماشات حسینقلی  خان با همۀ رعایای ساکن در ‏خانات ایروان، جمعیت ارمنیان تنها ازدیادی نسبی یافت. تا پایان جنگ  های ایران و روسیه و خروج جمعی ‏مسلمانان ازخانات شمار ارمنیان هرگز از 20 در صد کل جمعیت خانات تجاوز نکرد.‏

شهر ایروان

ایروان[47] تنها شهر و مرکز حکومت خانات ایروان در کنار رود زنگی  چای (هرازدان کنونی) واقع شده و به سه بخش اصلی به نام های شهر(5,292 نفر سکنه)، تپه  باشی (4,104 نفر سکنه) و دمیر بولاغ ‏‏(1,825 نفر سکنه) تقسیم می  شد. ایروان در زمان حکومت فرستادگان دربار قاجارحدود 5/2 کیلومترمربع وسعت داشت و باغ  هایی سرسبز ‏آن را تا شعاع 25 کیلومتری احاطه کرده بودند. ایروان دارای خانه  هایی گلی و کوچه  هایی تنگ، مملو از ‏فضولات چهارپایان، بود. هیچ  یک از مسافران و جهانگردانی که از ایروان گذشته  اند در یادداشت  های خود ‏اشاره  ای به وجود خیابانی در شهر نکرده  اند.‏

موریتز فون کوتسِه  بو[48] در یادداشت  های خود این گونه از ایروان یاد کرده:‏

‏«خانه  ها گلی هستند و بیشتر آنها ساختار مستحکمی ندارند. اتاق  های کم شمار خانه  ها پر از طاقچه  هایی است ‏که نزد افراد فقیر سفید وخالی و نزد ثروتمندان پر از گلدان و اسباب تزیینی است.فضا  های کوچک زیر راه  پله، انباری  ها و پستوها اتاق  ها را به یکدیگر وصل می  کند. در اتاق، از میز و صندلی خبری نیست. ‏

ایرانی  ها چهارزانو روی زمین و دور سفره ای که بر  روی زمین پهن شده می  نشینند. غذا را با سینی سر ‏سفره می  آورند و اگر آقای خانه حوصلۀ رفتن به حرمسرای خود را نداشته باشد، در کنار همان سفره برایش ‏بالشی برای خواب فراهم می  کنند. دیوارهایی بلند و اغلب پرداخت نشده خانه  ها را احاطه کرده و امکان دیدن ‏داخل احتمالاً زیبای خانه را ازهر تازه وارد بیگانه  ای گرفته است».‏

ایروان حدود 1700 خانه وپنج میدان به نام  های زالی  خان، حسینعلی  خان، فحلی، خان  باغ و بازار داشت که با کوچه  ‏هایی تنگ به یکدیگر متصل می  شدند. مسجد جامع شهر در میدان حسینعلی  خان قرار داشت و تاریخ برپایی آن ‏به سال  های میانۀ سدۀ هجدهم میلادی بر می  گشت. حاجی جعفر بیگ، نوروز علی بیگ، سرتیپ خان و ‏حاجی امام وردی چهار مسجد دیگر شهربودند. این مسجد  ها پیش از مسجد جامع یا مسجد خانی و طی سده  های هفدهم و هجدهم میلادی بنا شده بودند.‏

مساجد در نیمۀ شرقی و شش کلیسای ارمنیان در نیمۀ غربی شهر قرار داشت‎.‎کلیساهای سورپ[49] ‏کاتوقیکه، سورپ آنانیا، سورپ بوغوس پطرس، سورپ زوراوار، سورپ هووانس و سورپ سرکیس پس ‏از چند صد سال استیلای مسلمانان در خانات تنها نماد حضور مسیحیان در ایروان بودند.‏

ایروان دارای هفت کاروان  سرا بود. از بین آنها کاروان  سرای حاجی علی بهترین امکانات را برای اقامت مسافران ‏داشت. کاروان  سرای جلفا محل تجارت بازرگانان تبریز و نخجوان و کاروان  سرای گرجیان مرکز تجارت با ‏گرجستان و فروش زنان و دختران گرجی بود.‏[50]

یک پل بر روی رودخانۀ زنگی  چای، چهار پل بر روی کرک بولاغ و شش راه، این شهر مرکزی را به شهر‏های تفلیس، اجمیادزین، نخجوان، آپاران، شارور و دریاچۀ سوان مرتبط می  ساخت.

قلب شهر در قلعۀ آن می  تپید. قلعۀ ایروان در دوران حکومت سلطان مراد سوم، در 1582 و 1583م، در  زمانی که خانات ایروان به اشغال ‏نیروهای عثمانی در آمده بود، ساخته شد. قلعه با پلانی مربع شکل، وسعتی برابر با 29/1 کیلومترمربع داشت. ‏ضلع غربی آن به کرانۀ شرقی رود زنگی  چای محدود بود و سه ضلع دیگر با حصاری از سنگ و آجر به ‏ارتفاع ده متر و ضخامت یک متر محاصره شده بود. قلعه هفده برج و دو دروازه داشت. دروازۀ تبریز در جنوب ‏و دروازۀ شیروان در شمال قرار گرفته بود. شاردن،[51] جهانگرد فرانسوی، می  نویسد: ‏

‏«کاخ، حرمسرا و محل اقامت اطرافیان حسینقلی خان در قلعۀ ایروان قرار دارد. به هنگام جنگ، نیروی ‏نظامی داخل قلعه از دو هزار نفر به هفت هزار نفرافزایش می  یابد تا با حمایت60 توپ و دو خمپاره  انداز مستقر ‏در برج و باروی آن در برابر تحرکات متجاوزین از قلعه دفاع کند و این در حالی است که مردم عادی در ‏خارج از قلعه و پشت دروازه  های بستۀ قلعه تنها می  مانند تا با امکانات محدود خود با متجاوزین برخورد ‏نمایند».

قلعۀ ایروان به شهری در داخل شهر ایروان تشبیه می  شد. ساکنان هر هشتصد خانۀ قلعه بدون استثنا مسلمان بودند. ارمنیان بیشتر فروشندگان خرده  پایی بودند که غروب هر روز ‏دکانشان را بسته،  قلعه را ترک می  کردند و راهی خانه  های خود می  شدند. شهر دارای دو مسجد ، یک حمام ‏مرمری، چند انبار و اسطبل، یک کلیسا بنام سورپ گِوُرک، یک بازار با 32 مغازه و ساختمان  های محل اقامت ‏بزرگان بود. یکی از دو مسجد داخل قلعه به دست عثمانی  ها در 1725م ساخته شده بود. قلعۀ ایروان، که با سه لایه حصار سنگی به طول چهارهزار پا،  از مستحکم ترین بناهای نظامی حکومت ایران به شمار می  رفت، بارها به دست اشغالگران افتاده و تنها در فاصلۀ ‏‏1600 ـ 1640م هفت بار میان عثمانی و ایران دست به دست شده بود. قلعه، در نهایت در 1827م به دست ‏قوای روس سقوط کرد.صاحبان جدید شهر هرگز در صدد بازسازی حصار تخریب شدۀ قلعه بر نیامدند تا ‏اینکه بقایای این بنای تاریخی در طی سالیان از میان رفت.‏

جایگاه و اهمیت اجمیادزین

سنگ بنای کلیسای اجمیادزین در301م، به دستور اسقف گریگورلوساووریچ (روشنگر) [52] در شهر ‏واقارشاباد، در استان آرماویر، در جنوب ایروان گذاشته شد. از آن پس، جاثلیق اعظم آن، در مقام تنها مرجع ‏مسیحیت مرسلی (حواری) ارمنی، مورد قبول ارمنیان جهان واقع و بدل به تنها نقطۀ امید آنان شد.‏

مجتمع کلیسای اجمیادزین در شهر اجمیادزین،جمهوری ارمنستان

از ابتدای سدۀ یازدهم میلادی و در پی هجوم تاتارها و اقوامی که اعتقادات ارمنیان را نادیده می گرفتند فشار ‏بر جامعۀ مسیحیان ارمنی افزایش یافت. از این رو، به همراه گروه بزرگ مهاجران ارمنی، که قصد جلای وطن ‏داشتند، رهبری ارمنیان نیز محل استقرار خود را در اجمیادزین در ارمنستان شرقی، ترک گفت و بیش از سه ‏سده در سیس،[53] پایتخت پادشاهی کیلیکیه،[54] مستقر شد. کلیسای اجمیادزین و جاثلیق اعظم آن مورد احترام ‏خاص ارمنیان مقیم امپراتوری روسیه، پادشاهی ایران، هندوستان و ترکیۀ عثمانی بود. پس از سقوط ‏پادشاهی کیلیکیه، آخرین پادشاهی ارمنیان، در 1375م، شهر سیس اهمیت سیاسی خود را از دست داد. ‏بنابراین، به درخواست بزرگان ارمنی، رهبری کلیسای مرسلی ارمنی در 1414م به اجمیادزین بازگشت و ‏تحت حمایت حاکمان قراقویونلو در جایگاه اولیۀ خود مستقر شد. ‏

وقف مستغلات فراوان به اجمیادزین در1431م از سوی امیر رستم ارمنی، که مورد احترام امیر اسکندر ‏قراقویونلو بود، نقشی مهم در تصمیم  گیری برای نقل مکان دوبارۀ مقر کلیسای مرسلی ارمنی مسیحی به ‏خانات ایروان داشت.‏

در سدۀ هجدهم میلادی، ارمنیان خانات ایروان تنهاجمعیت قفقاز بودند که در قالب یک اقلیت در زادگاه خود به سر ‏می  بردند. از آغاز سدۀ هفدهم میلادی، روسیه و ایران، هر دو در صدد جلب حمایت معنوی این اقلیت بر آمده ‏بودند. آنان با ابراز دوستی سعی داشتند تا وابستگی ارمنیان ساکن در کشورهای خود را تضمین نمایند. این ‏رفتار روسیه و ایران در واقع بخشی از سیاست آنها برای تملک خانات ایروان بود. متن نامه  ای که فتحعلی  شاه، به ‏پیشنهاد عباس  میرزا، با نیت جلب رضایت بزرگان ارمنی به مقام  های روحانی ارمنی فرستاده بود‏[55] و اشاره  های ‏تکراری گریبایدوف[56] خطاب به ژنرال پاسکویچ،[57] فرماندۀ نظامی ارتش امپراتوری روس در قفقاز، در‏بارۀ حفظ روابط صمیمانۀ ارمنیان با حکومت روسیه و تخصیص پنجاه هزار روبل برای مخارج باز گرداندن ‏ارمنیان مهاجر، از شمال ایران به خانات ایروان،[58] مؤید دیدگاه فوق است.‏

مجاورت زادگاه قوم ارمن با ایران و روسیه، رواج زود هنگام مسیحیت در ارمنستان و نقش محوری کلیسای ‏اجمیادزین طی سده  ها، به برقراری روابطی بسیار خاص بین حکومت  های حاکم در ایران، روسیه ‏وارمنستان و جوامع ساکن در آنها انجامید.‏

رابطۀ ارمنیان و ایرانیان به پیش از به رسمیت یافتن مسیحیت در ارمنستان(301م) باز می  گردد، زمانی که ‏حاکمان ارمنستان نیز از نسل فرمانروایان ایران بودند. [59] در دوران جدید اما این ارتباط به گونه  ای دیگر ‏رقم خورد. در 1604م، به دستور شاه عباس ارمنیان، به اجبار، از بخش شرقی ارمنستان به ایران کوچانده و ‏در اصفهان سکنی داده شدند.توجه شاه عباس و جانشینان او نسبت به این گروه و حمایت مستمر شاهان صفوی، سبب شکوفایی ‏بازرگانی خارجی ایران و رونق اقتصادی جامعۀ ارمنیان ایران، به ویژه جلفای اصفهان شد و زمینه  ای ‏مناسب ایجاد کرد تا انحصار تجارت پادشاهی ایران با شرق دور، اروپا و حتی روسیه در دست ارمنیان قرار ‏گیرد.‏

پیشینۀ رابطۀ ارمنیان با روس  ها اما به سدۀ دهم میلادی و نزدیک شدن بازرگانان ارمنی به روس  های ساکن ‏شهر کیف[60] باز می  گردد. این رابطه با ورود بازرگانان ارمنی به فضای اقتصادی ایران پس از تثبیت ‏موقعیت جامعۀ ارمنی جلفا وارد مرحلۀ دیگری شد. آنان با دور زدن امپراتوری عثمانی پایه  گذار حمل و نقل ‏کالا از ایران به اروپا و بالعکس از طریق رود ولگا، در قلب روسیه، شدند. موفقیت بازرگانان ارمنی ایران ‏زمانی به اوج خود رسید که آنان به برکت سود سرشارحاصل از تجارت بین ایران و روسیه، در 1660م، تاج ‏الماس نشانی را به تزار روسیه هدیه دادند. در مقابل، تزار در 1667م، به منظور سپاس  گزاری، ‏امتیاز انحصاری واردات بدون مالیات ابریشم را از ایران به روسیه به آنان واگذار کرد. این امتیاز سبب شد که ‏بازرگانان ارمنی ایران جایگاه اقتصادی خود را در شهرهای روسیه مستحکم سازند و نقش خود را در ‏شکوفایی اقتصاد ایران پی  گیرند.‏

کلیسای اجمیادزین و مرجعیت روحانی آن طی چندین سده تنها امید ارمنیان ساکن در سرزمین قفقاز  و ‏پادشاهی ارمنستان بود. از آغاز دوران صفویه نیز اجمیادزین به تنها مرجع ارمنیان ساکن در خانات ایروان و ‏خانات گنجه و خانات قراباغ و گرجستان و قفقاز شرقی و ارمنستان غربی بدل شده بود.‏

کاهش قدرت دربار صفوی و هجوم افغان  ها به ایران سبب شد که ارمنیان ارمنستان شرقی به جلب حمایت ‏حکومت مسیحی روسیه متمایل شوند. بزرگان خانات قراباغ این درخواست را مکرر مطرح کرده بودند. به ‏رغم هم آوایی گرجیان مسیحی با ارمنیان قفقاز و ملاقات جاثلیق غوکاس کارینتسی[61] با نمایندگان ارشد ‏روسیه، همراهی تزار با ارمنیان و ورود سپاه وی به قفقاز با تأخیر همراه بود.‏

تعلل و تأخیر روس  ها در حمایت از ارمنیان؛ مرگ کاترین کبیر، امپراتریس روسیه، در 1796م؛ لشکرکشی عثمانی  هابه سرحدات شرقی با استفاده از ضعف آشکار رقبای سیاسی؛ ادامۀ زندگی زیر یوغ حاکمانی که اعتقادات ‏رعایا را مغایر با باورهای خود می  دیدند؛ و درنهایت،حرکت سپاه حکومت تازه  تاسیس قاجار به شمال غرب ‏ایران سبب شده بود که ارمنیان مسیحی، همچون شش سدۀ گذشته، حصول آرامش دینی و قومی را محدود به ‏توان مقامات روحانی اجمیادزین بدانند.‏

اهمیت اجمیادزین در پی کیاست رهبران آن و حمایت حکومت ایران که بخشی از منافع خود را در عملکرد ‏موفق بازرگانان ارمنی ساکن ایران می  دید، افزایش یافت. شاه صفی به منظور پیش برد سیاست  های خود و بر ‏خلاف خواستۀ حاکم وقت خانات ایروان، در 1638م، امتیاز جمع  آوری مالیات از ارمنیان مقیم ایران را به ‏جاثلیق اجمیادزین واگذار کرد. او با این کاربه مقامات روحانی خانات اختیاراتی کم سابقه داد. شاه عباس دوم، ‏شاه سلیمان، شاه سلطان حسین و شاه طهماسب دوم، شاهان بعدی، به تشدید توان سیاسی و اقتصادی ‏اجمیادزین کمر بستند و قدرت آن را به جوامع ارمنی ساکن در حوزۀ دریای خزر در شرق قفقازو جنوب ‏ایران بسط دادند. دربار ایران پس از چندی، رفت و آمد کارگزاران و نمایندگان اجمیادزین را در قلمرو ‏پادشاهی ایران آزاد اعلام کرد، اخذ مالیات از ارمنیان ساکن ایران را به آنان سپرد و خود آنها را از پرداخت ‏مالیات به دولت ایران معاف شناخت.دربار عثمانی، به تقلید از سیاست ایرانیان، با ارسال هدایایی به اجمیادزین، ‏عملاً مرجعیت آن را تأیید و تثبیت کرد.‏

سقوط صفویان به دست افغان  ها و آشفتگی سیاسی و اجتماعی در حکومت مرکزی ایران تأثیری ناخوشایند بر ‏اقتصاد و توان اجتماعی اجمیادزین گذاشت. از سوی دیگر، سوء  استفادۀ خان  های خانات ایروان از درگیری  های ‏پایتخت منجر به رواج بی  عدالتی و بی  ثباتی در خانات، به ویژه در دوران خدمت جاثلیق هاکوپ شاماخاتسی[62] ‏شد. با روی کار آمدن افشاریان، با وجود لغو قانون اخذ مالیات سرانه از ارمنیان در دوران پادشاهی نادر شاه، ‏سیاست وی در تعلیق قوانین مربوط به موقوفات، استخدام کشاورزان ارمنی برای کار در هندوستان و به کار ‏گماشتن کارگران ماهر ارمنی در مشهد، پایتخت حکومت جدید، تأثیری منفی بر اقتصاد اجمیادزین گذاشت.‏

فرمان  های سازندۀ کریم  خان  زند در نیمۀ دوم سدۀ هجدهم میلادی در زمان ریاست اسقف ‏سیمئون یروانتسی،[63] راه  گشای مشکلات اجمیادزین شد. این روحانی فعال با بهره جستن از عدل و انصاف شاه ‏ایران تمام هم خود را به رفع ظلم، تأسیس مدرسۀ دینی، راه  اندازی چاپخانۀ اجمیادزین و دفاع از حقوق کلیسا ‏و رعایای ارمنی در دادگاه کریم خانی معطوف ساخت. عملکرد سیمئون یروانتسی و غوکاس کارینتسی، جانشین ‏او، در ترویج علم و معرفت نمونۀ کاملی از عملکرد خادمان راستین کلیسای مرسلی ارمنی طی چهارده سدۀ ‏گذشته است.‏

مرگ جاثلیق غوکاس کارینتسی، در پایان سدۀ هجدهم میلادی، مصادف بود با افزایش تمایلات روسیه به ‏کشورگشایی و اصرار ایران قاجاری به حفظ نفوذ سیاسی ـ اجتماعی خود در غرب قفقاز. این عوامل سبب ‏ایجاد کشمکش میان ایران و روسیه بر سر انتخاب جانشین جاثلیق شد. هریک از این قدرت  ها مایل بودند تا ‏با انتخاب فرد مورد اعتماد خود و جلب نظر وی، نظرعموم ارمنیان خانات ایروان را به خود جلب کنند. حضور ‏دایمی نمایندگان اجمیادزین و روحانیان بلندپایۀ کلیسای ارمنی در گرجستان و قسطنطنیه، پایتخت عثمانی، ‏سبب شده بود تا این دو حکومت نیز خود را در نتیجۀ انتخابات اجمیادزین ذینفع بدانند. این اوضاع ملتهب محمد ‏حسین خان، حاکم وقت خانات ایروان را نگران در  گیری  های بیشتر بین قدرت  های همسایه ساخته بود.‏

اسقف سیمئون یروانتسی،نقاشی مینیاتور اثر آ.مارکاریان

در این اوضاع آشفته انتخاب مقام ریاست در اجمیادزین با دخالت همسایگان ذینفع رنگ سیاسی به خود گرفته ‏بود. نخستین شاهان قاجار جامعۀ ارمنیان را، به لحاظ اجتماعی و سیاسی، طرد کرده بودند. تمایلات ارمنیان ‏ساکن در ارمنستان غربی (قلمرو عثمانی) به دریافت کمک از روسیۀ مسیحی شدت یافته بود. این عوامل سبب ‏چند پارچگی جامعۀ ارمنیان شده بود. در نهایت، تجاوز ارتش روسیه به خانات گنجه و خانات قراباغ در ‏آغاز سدۀ نوزدهم میلادی، آرامش جامعۀ ارمنیان را آنچنان بر هم زد که گروهی از آنان خانه  های خود را ‏ترک گفتند و گروهی دیگر به دامان ارتش روسیه پناه بردند. ‏

پس از درگذشت داویت قرقانیان،[64] جاثلیق اجمیادزین،که به روسیۀ مسیحی گرایش داشت، اسقف یپرم ‏دزوراگقتسی[65] به مقام رهبری کلیسای مادر انتخاب شد. وی از آغاز بی  طرفی خود و اجمیادزین را در جنگ ‏پیش  رو اعلام داشت.تأثیر جنگ همسایگان بر اوضاع اجتماعی ـ  اقتصادی اجمیادزین، در دوران رهبری ‏جاثلیق  های پیشین، جاثلیق دزوراگقتسی را با مشکلات عدیده  ای مواجه ساخته بود. اجمیادزین پنجاه هزار ‏تومان به بازرگانان، امیران و اشراف ایرانی خانات بدهکار بود. درآمد سالانۀ اجمیادزین 25,000 تومان بود ‏که از محل کمک  های ارمنیان هند، ترکیۀ عثمانی، ایران و روسیه، اخذ اجاره  بها از یکصد مغازۀ متعلق به ‏کلیسا و جمع  آوری کمک  های نقدی از ارمنیان مقیم قفقاز تأمین می  شد. این درآمد کفاف پرداخت بدهی و بهرۀ ‏آن را نمی  کرد.‏

عباس میرزا، که از اهمیت سیاسی ـ اجتماعی جامعۀ ارمنیان در قفقاز آگاهی داشت و اوضاع ملتهب خانات را ‏ناشی از بدرفتاری نخستین شاهان قاجار می  دانست، در فاصلۀ 1809 ـ 1812م، به همراه حسینقلی  خان ‏سردار، حاکم جدید، تصمیم به همکاری با اجمیادزین و اصلاح اوضاع گرفت. در کنار آزادسازی اختیارات ‏معمولی چون برگزاری مراسم جشن و عروسی، به صدا در آوردن ناقوس کلیسا و انجام سایر مراسم دینی، ‏اجازۀ تردد روحانیان ارمنی در سراسر خاک قفقاز نیز بار دیگر صادر شد. مقررات موقوفات کلیسا مشابه ‏مقررات مربوط به موقوفات نزد مسلمانان تنظیم شد، باز پرداخت بدهی کلیسا به اقساط در آمد و متجاوزان به ‏حقوق ارمنیان به اشد مجازات محکوم شدند. ‏

عباس میرزا و حسینقلی  خان احترام بسیاری برای جاثلیق دزوراگقتسی قائل بودند، برای وی هدیه و خلعت می  ‏فرستادند و او را خلیفۀ ملت ارمنی می  خواندند. [66]عباس میرزا علاقه  ای خاص به جاثلیق دزوراگقتسی ‏داشت. وی، پس از عقب  نشینی قوای روس از ایروان، به اجمیادزین رفت و شمشیر خود را برای تقدیس به ‏جاثلیق سپرد. با وجود حسن  نیت و رفتار دوستانۀ قاجاریان در این برهه،کثرت شکایت  های ارمنیان از بی  عدالتی  ها و عناد و نارضایتی عمومی  ای که از سال  های گذشته بر جای مانده بود سبب شد تا برخی از ‏ارمنیان همچنان به امپراتوری روسیه دلبستگی داشته  باشند.‏

در پی شکست ایران از روسیه در 1228ق/ 1813م و همراهی ارمنیان خانات گنجه و خانات قراباغ با قوای ‏روس رابطۀ ایران و اجمیادزین به سردی گرایید. ساری اصلان، برادر حسینقلی  خان سردارارمنیان را باعث ‏شکست ایران می  دانست.عباس  میرزا و حسینقلی  خان نیز هر دو به این نتیجه رسیده بودند که جامعۀ روحانی ‏اجمیادزین دیگر تسلطی بر خواست  های سیاسی و اجتماعی عموم ارمنیان قفقاز ندارد.‏

احساسات منفی ارمنیان خانات ایروان نسبت به حکومت در حالی عمیق  تر شد که حسینقلی  خان  با وجود وفاداری و ‏سرسپردگی جاثلیق یپرم دزوراگقتسی و ملیک ساهاک آقامالیان به حکومت خانات و از سوی دیگر پیش بینی ‏حملۀ قریب   الوقوع ارتش روسیه پس از عقد عهدنامۀ گلستان، در خصوص باز پرداخت بدهی  ها و حل ‏اختلافات مستغلاتی ارمنیان رفتاری سختگیرانه  تر از همیشه در پیش گرفت. امیران ایرانی شروع به انتقال ‏دارایی  های خود به ایران کردند و در مواقعی، اجمیادزین را به باز پرداخت زودهنگام مبالغ بدهی  ها، حتی با ‏فروش غیرقانونی بخشی ازموقوفات کلیسا، مجبور ساختند. ‏

وسعت بدرفتاری  های مالی در سطوح اداری خانات، اعمال تبعیض در ساختار قضایی و تشدید مقاومت مدنی ‏مردم اوضاع را آنچنان ملتهب کرده بود که حکومت مرکزی ایران خود را مجبور به دخالت مستقیم می  دید. در ‏این وضعیت فتحعلی  شاه، برای حفظ توازن، طی فرمانی در1821م به عباس میرزا دستور داد تا برای حفظ ‏آرامش تعرض به موقوفات کلیسا و اعمال فشار برای باز پرداخت بدهی  ها را متوقف سازد.‏

با وجود الطاف شاهانه، حجم سرسام  آور بدهی  های اجمیادزین ادارۀ مجتمع کلیسا را ناممکن ساخته بود. به ‏همین دلیل، جاثلیق یپرم که خود را متعهد به بازسازی اوضاع اقتصادی اجمیادزین و جامعۀ ارمنیان خانات ‏می  دانست، با کسب رضایت خان راهی مناطق تحت اشغال روسیه در شمال شد تا کسری بودجه را از ‏محل اعانات ارمنیان ساکن درخانات گنجه و گرجستان جبران کند. او در این مأموریت موفق به تأمین کل مبلغ ‏مورد نیاز نشد. بنابراین، به ناچارمدتی طولانی در صومعۀ هاقباد،[67] در جنوب گرجستان، نزدیک مرز ‏شمالی خانات ایروان، که در اشغال قوای روس بود، اقامت کرد.‏

غیبت طولانی مدت جاثلیق و خلاء مدیریت دراجمیادزین تبعات بی  شماری داشت. طی شش سال بعد، تا عقد ‏عهدنامۀ ترکمن  چای، به موازات در گیری  های نظامی و سیاسی در منطقه، نبود یک رهبر ‏روحانی،خانات ایروان را در وضعیتی بحرانی و خطرناک قرار داد.‏

نرسس آشتاراکتسی،[68] اسقف جامعۀ ارمنیان گرجستان، که از نظر سیاسی گرایشی مشهود به روسیه و نیم ‏نگاهی نیز به بالاترین مقام رهبری اجمیادزین داشت، در تحریک اوضاع طی 1821 ـ 1825م نقشی بسزا  ایفا ‏کرد. نگرانی از تمایلات سیاسی اسقف گرجستان و قیام هرچند نامحسوس ارمنیان ناراضی ‏خانات، حسینقلی  خان را حتی به فکر ربودن جاثلیق یپرم از صومعۀ هاقباد و باز گرداندن اجباری او به ‏خانات ایروان انداخت.‏

تغییر موضع حسینقلی خان و تلاش وی برای جلب حمایت اسقف نرسس و نشاندن او بر مسند خالی جاثلیق ‏اجمیادزین، با وجود مخالفت عباس  میرزا، منجر به طرح شرایطی از سوی دو طرف شد. اسقف نرسس بازگشت به ‏خانات ایروان را منوط به کاهش بدهی  های اجمیادزین می  دانست وخواهان آن بود که نظارت بر اوضاع کلیسا تنها ‏در اختیارعباس  میرزا یا خاندان شاهی ایران باشد.حسینقلی  خان ارتقای مقام اسقف را به جایگاه جاثلیق برای رهبری ‏کلیسا منوط به خروج نهایی او از تفلیس یا در واقع، قطع کامل ارتباط وی با روسیه می  دانست. شاه ایران ‏نیز پیشنهاد نرسس آشتاراکتسی را در صورتی می  پذیرفت که بر امیران روس فشار وارد آورد و آنان را به ‏خروج ارتش روس از شمس  الدین در خاک گرجستان وخانات طالش، در قفقاز شرقی و نیز تصحیح مرزبندی ‏ثبت شده در عهد نامۀ گلستان، ترغیب کند.‏

در صبحگاه جنگ دوم ایران و روسیه، که عقد قرارداد ترکمن  چای را در 1244ق/ 1828م، در پی داشت، ‏اسقف نرسس آشتاراکتسی راهی اجمیادزین شد. او در حضور عباس میرزا، ساری اصلان و حسینقلی  خان و در ‏خلال اقدامات نظامی دو طرف درگیر دست به فعالیت  های اجتماعی و سیاسی زد. این آخرین حضور مؤثر ‏روحانیت اجمیادزین در مسائل اجتماعی، سیاسی و نظامی خانات ایروان و ارمنیان منطقه بود.‏

نرسس آشتاراکتسی،جاثلیق کلیسای اجمیادزین در سال های جنگ ایران و روسیه

اسقف آشتاراکتسی،که پیش از پایان جنگ در اجمیادزین مستقر شده بود، نخستین گام خود را برای ایجاد ‏حکومت ارمنستان مستقل برداشت. تلاش وی در نهایت پس از پایان جنگ، منجر به تأسیس یک منطقۀ خود‏مختار ارمنی  نشین در 1828م، در قالب ایالت ارمنستان شد.  انتخاب یکی از نشان  های پادشاهی  های ‏گذشتۀ ارمنستان به منزلۀ نشان تازۀ حکومت نوپای ایالت ارمنستان، امید ارمنیان برای  نیل به استقلال را بیشتر ‏کرده بود. ارمنیان ایالت ارمنستان، که در وحلۀ نخسست امیدوار بودند که تزار روسیه نایب  السلطنه  ای به ‏نیابت خود، برای حکومت بر ارمنستان منصوب خواهد کرد،[69] شاهد بروز زمینه  های تفرقه و استثمار درنظام ‏اداری جدید شدند. نظام اداری روسیه ارمنیان ایالت ارمنستان را از همان آغاز ارمنیان روسیه یا ارمنیان ‏ارمنستان شرقی خوانده بود.‏

‏1840م، نقطۀ پایان نظام ایالت ارمنستان بود. از آن پس، منطقه  ای شامل این ایالت، آخالکالاک گرجستان، ‏منطقۀ لوری در شمال خانات ایروان و نیز بخشی از خانات گنجه، تحت ساختاری جدید، ناحیۀ اداری گرجستان[70] نام گرفت. ‏

پس از عقد عهدنامۀ ترکمن  چای، نقش کلیسا و روحانیت کم  رنگ شد. تنها، هشت سال بعد، درآوریل 1836م، ‏با تصویب قوانین جدید[71] استعمارگرانۀ روسیۀ تزاری، کلیسای ارمنی کاملاً تحت نظارت دولت مرکزی ‏روسیه قرار گرفت. تمایلات آزادی  خواهانۀ ارمنیان منطقه بار دیگر سرکوب شد و این در حالی بود که روحانیت ‏مرسلی ارمنی و نرسس آشتاراکتسی،که در 1843م، به مقام جاثلیقی ارمنیان انتخاب شده بود، هرگز نتوانستند ‏خود را با روح قوانین تازه تطبیق دهند.‏

برخی از تاریخ  نگاران معتقدند که ارمنیان خانات ایروان به سرپرستی روحانیان اجمیادزین و به ویژه، جاثلیق ‏آشتاراکتسی در اخراج ایرانیان از منطقۀ قفقاز نقش داشته  اند. در پاسخ باید گفت که با وجود تمایلات انکار‏ناپذیر استقلال  طلبانه نزد ارمنیان هندوستان، روسیه، قراباغ و تفلیس، ارمنیان خانات ایروان هرگز دست به ‏اقدامی خصمانه، برخاسته از عرق وطن پرستی، علیه ایران و حاکمان منطقه  ای آن نزده  اند. به رغم هم  ‏کیشی با روس  های مسیحی و تضاد اعتقادی با حاکمان منصوب از سوی ایران مسلمان، عامۀ ارمنیان ‏خانات ایروان، به سرپرستی امیرانی چون ساهاک آقامالیان، تنها به گذران زندگی خود می  اندیشیدند و مادامی که ‏نظام حاکم آنان را در ادارۀ بهینۀ زندگی  شان همراهی می  کرد، مطیع و سپاس  گزار بودند. ‏

نرسس آشتاراکتسی در واپسین سال  های تسلط ایران بر خانات ایروان، تحت حکومت حسینقلی  خان (1826ـ ‏‏1828م) و در سال  های نخست اشغال خانات به دست قوای روس (1828ـ 1843م)، نقش بسزایی در ‏ساماندهی اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعۀ ارمنی خانات داشت. از آن پس نیز تا 1857م در مقام مرجعیت ‏پیروان کلیسای مرسلی ارمنی، از نزدیک شاهد فراز و فرودهای فراوان اجتماعی در جامعۀ ارمنیان خانات ایروان ‏بود. اوضاع عمومی خانات به وضوح گواه شکوفایی وضعیت اقتصادی مردم، رفاه نسبی آنان و رشد کمی ‏جمعیت در دوران بیست سالۀ حسینقلی  خانی و کاهش محسوس جمعیت و سرخوردگی سیاسی آنان در پی ‏حضور اشغالگران روس و تثبیت اهداف استعمارگرانۀ آنان درقفقاز است.‏

پی‌نوشت‌ها:

1- با تشکر از خانم دکتر ایوت تجریان و آقایان هامو واسیلیان و شاهن هوسپیان که در تهیۀ تصاویر این مقاله با فصلنامۀ پیمان همکاری کرده  اند.

2- نشان های رسمی ای که به ترتیب معرف حکومت پادشاهی ایران و امپراتوری های عثمانی و روسیه بوده است.‏

3- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه شناختی لغات، ج3 .

4- khagan

5- khanate

6- khaganate

7- George Bournoutian, The Khanate of Erevan Under Qajar Rule: 1795-1828 (California and New York: Mazda Publishers, 1992).

8- استاد ممتاز دانشگاه آیونا در نیویورک امریکا.‏

9- زبان  شناس، نویسنده و تاریخ  نگار ایرانی، بنیان  گذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا.

10-  برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ قراباغ ر.ک:  رافی آراکلیانس، «آرتساخ کجاست؟ قره  باغ چیست؟ نگاهی گذرا به سه هزارسال از تاریخ »، پیمان، ش76 (تابستان 1395): 6 ـ 72‏.

11-  بخش جنوبی قفقاز از شرق محدود به دریای خزر و از شمال، غرب و جنوب به ترتیب هم  مرز کشورهای روسیه، ترکیه و ایران است. این ‏منطقه در حال حاضر شامل جمهوری  های آذربایجان، ارمنستان و گرجستان و آرتساخ (قراباغ کوهستانی سابق) است.

12- O.V.Chopin

13- Kameral’noe Opisanie Armianskoi Oblast

14-  مخزن ملی اسناد دست نویس قدیمی ‏ ارمنستان ـ ایروان.

15- Nagorno Gharabagh

16-  خانات قراباغ در شرق خانات ایروان از دوران حکومت افشاریان تحت حکومت نیمه مختار پنج ملیک (والی وفرماندار بومی ارمنی ) که مورد ‏حمایت حکومت مرکزی ایران بودند اداره می  شد. پنج منطقۀ ملوک خمسه عبارت بود از: گلستان، جرابرت، خاچن، وارانده و دیزاک. حکومت در ‏این ملک  نشین  ها موروثی بود و ناحیۀ قراباغ (آرتساخ کنونی) به علت کیاست، تدبیر و همبستگی رؤسای پنج خاندان مذکور، در طول تاریخ ‏کمتر مورد تعرض اقوام متجاوز قرار گرفت. (برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: آراکلیانس، همان، ص47)‏.

17- Terek river

18- Dagestan, Chechnya, Ingushetia, North Ossetia, Adygea, Cherkessia, Alania, Balkaria, Kabardino, Karachay‎

19- Krasnodar, Stavropol

20- Kalmykia, Volgograd and Astrakhan Oblast

21-  اوچ کلیسا. سه کلیسا به ترکی. این نام احتمالاً اشاره به وجود سه ناقوس  خانه بر فراز محراب اصلی دارد که در 1682م، ساخته شده.‏

22- خانات ایروان، خانات قراباغ و خانات نخجوان.

23- کلیسای شریف یا جامع.مقراصلی کلیسای مرسلی ارمنی و محل اقامت جاثلیق اعظم کلیسای مرسلی ارمنی در شهر واقارشاباد استان آرماویر ‏جمهوری ارمنستان واقع شده.‏

24- ‏ زنگی بازار، وِدی بازار، سورمالو (شامل کوه آرارات) ،سعد لو، تالین، دراکند پارچنیس، سردارآباد، کربی بازار( شامل اجمیادزین)، گارنی ‏بازار، گوک چای، آپاران محل، کرک بولاغ، شارور،  داراچیچک، سعیدلی.‏

25- ‏ چوخور به معنای فلات یا منطقۀ پستی که با کوه  ها احاطه شده. چوخور سعد شامل نواحی خانات ایروان و خانات نخجوان بود.‏

26-‏ نام قدیمی چوخور سعد، تا سال  های پایانی استیلای ایران بر منطقه، به مناسبت  هایی به کار گرفته شده است.   ‏

27- ‏ Heraclius II‏ یا ‏‎ Erekle IIپادشاه نواحی کاختی و کارتلی گرجستان 1744ـ  1798م. در برخی از منابع ایرانی از او با نام ارکلی خان ‏نیز یاد شده است.‏

28- ‏حاکم قبلی لار در فارس. ‏

29- ‏ در طی سه سده (1501 تا 1828م) حاکمان و خان  های متعدد مسلمان، از تخماخ خان در عهد صفوی گرفته تا محمد حسین خان، علی قلی خان ‏سردار و حسینقلی خان سردار ایروانی درعهد قاجار و میرزا اسمعیل پس از عقد قرارداد ترکمن  چای،بر ایروان و نواحی اطراف آن حکومت ‏کردند. نام برخی از آنان در بخش  هایی از فرهنگ اجتماعی ارمنیان ارمنستان ثبت شده. از آن جمله می  توان از نام قبرستان تخماخ و نام قلعۀ ‏و محلۀ سردارآبادیاد کرد.‏

30- Armianskaia Oblast

به بزرگی بیست و یک هزار کیلومتر مربع، شامل خانات ایروان و خانات نخجوان. برخی از مناطق شمالی و شرقی خانات ایروان مانند ‏لوری، آخالکالاک، قزاق و خانات قراباغ در محدودۀ این ولایت تازه گنجانده نشده بودند.

31- Behbudev

32- Sir William Ouseley (1767 ـ 1842)‎

نویسندۀ سه جلد سفرنامه در بارۀ ایران و کشورهای همسایه.‏

33- Moritz von Kotzebue

34- Bournoutian, ibid., p. 99.

35-‏ ایران در دوران  قاجار از نظر اداری به پنج ولایت تقسیم شده بود: 1ـ آذربایجان، 2ـ کردستان و کرمانشاه و لرستان، 3ـ فارس و بندر بوشهرو خوزستان، ‏‏4ـ خراسان و سیستان، 5 ـ کرمان و بلوچستان.‏

36- Frederika von Freygang

37- Bournoutian, ibid., p. 102.

38- Ghevond Alishan (1820 ـ 1901)‎

نویسنده، تاریخ  نگار و مترجم مقیم جزیرۀ سن لازار ونیز.‏

39- ‏ برخی از تاریخ  نگاران ارمنی نظر خود را از نحوۀ مردمداری در دوران حکومت بیست سالۀ حسینقلی  خان سردار، به گونه  ای کاملاً متناقض ‏تشریح کرده  اند. مسروپ تاقیادیان، یکی از نویسندگان ارمنی سدۀ نوزدهم این چنین از حسینقلی  خان یاد کرده است: «سردار به نحو وحشیانه‌ای ‏ظلم و غارت می‌کرد. هر وسیله‌ای که در خانه روستاییان پیدا می‌نمود غصب می‌نمود و در صورت نبودن چیزی، زنان و فرزندانشان را ‏تصاحب می‌کرد. با کتک زدن از آنها باج می‌گرفت و با غارت اموال مردم، در قزوین‎ ‎عمارت می‌ساخت و خزانۀ خود را غنی و غنی  تر ‏می‌نمود».

40- Robert Kert Porter

41- James Morier

42-  از نوادگان خاندان متشخص آقامالیان. فرمانده گروه سربازان پیاده ارمنی خانات ایروان. فوت در 1834م. سال تولد او مشخص نشده است.‏

43- ‏ منابع ارمنی و غربی چون پاتماکان هایاستانی ساهماننر، نوشته آ. آلبویاجیان، چاپ قاهره 1950 و Armenia, Travels and Studies‏ نوشتۀ ‏F. B. Lynch‏ لندن، 1901م، مرگ حسینقلی خان سردار را در تنهایی، در فقرو در داخل یک اسطبل توصیف کرده  اند. در حالی که، منابع معتبر ‏ایرانی چون نوشتۀ م.سپهر، ناسخ التواریخ، 1965م، مرگ سردار را پس از حصر موقت در تفلیس و عزیمت با عزت به ایران به دعوت دربار ‏در نود سالگی یاد کرده  اند.

44- ‏برای مطالعۀ بیشتر در مورد این سکه  ها نک: شاهن هوسپیان، «سکه  های ایرانی ضرب شده در ایروان»، پیمان، ش44 (تابستان1387): 6 ـ 19.

45- Bournoutian, ibid., p. 59 – 63.

46- ‏بر اساس آمار تهیه شده از سوی او. وی. شوپن، 67 طایفه از ایزدی  ها (‏Yezidis‏) در حاشیۀ جنوب غربی خانات ایروان سکنی داشتند. ‏اعتقادات مذهبی ایزدی  های کردتبار ترکیب خاصی است از اسلام، صوفی  گری و باورهای ماوراءالطبیعه. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ  ‏ایزدی  ها ر.ک: رافی آراکلیانس، « ایزَدی  ها و ارمنیان»، پیمان، ش 68 (تابستان 1393):  ص 55 ـ 70.

47- ‏این شهرقدمتی بیش از شهر رم، پایتخت امپراتوری روم، دارد و قدمت آن در سال 2018م به2800 سال می  رسد. وسعت آن در حال حاضر ‏‏227 کیلومتر مربع است.‏

48- Moritz von Kotzebue (1789 ـ 1861)‎

نویسندۀ کتاب مسافرت به ایران به همراه سفیر کبیر روسیه در سال 1817 .

Narrative of a journey into Persia, in the suite of the imperial Russian embassy, in the year 1817.

49- سورپ به ارمنی به معنی مقدس است.‏

50- برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: دکتر آرمن حق نظریان، «مسجد کبود ایروان»، پیمان، س13، ش50 (زمستان1388): 28-52.

51-  Jean Baptiste Chardin (1643 -1713)‏‎

جهانگرد فرانسوی که در سفرنامۀ ده جلدی خود به تفصیل به شرح اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در دوران صفویه پرداخته است.‏

52- ‏نخستین رهبر دینی ارمنیان بود. در نتیجۀ کوشش او، تیرداد سوم، پادشاه ارمنستان‎ ‎در سال 301 میلادی، مسیحیت‎ ‎را دین رسمی کشور اعلام ‏کرد و ارمنیان‎ ‎را به این دین فرا خواند.‏

53- Sis

یکی از سیزده پایتخت تاریخی ارمنستان. در حوالی شهر قوزان استان آدانای ترکیۀ کنونی.‏

54- ‏پادشاهی کیلیکیه در پی تجاوز اقوام تاتار و ترک شرق دور در طی سدۀ یازدهم میلادی به وجود آمد. گروه  هایی از ارمنیان مسیحی ارمنستان ‏برای رهایی از استیلای اقوام مسلمان شرق دور موطن اصلی خود را ترک کرده و تا اواخر سدۀ چهاردهم (1375م) حکومت مستقل و پرقدرتی ‏را در جنوب غربی ارمنستان غربی (جنوب شرقی ترکیۀ کنونی) پایه  گذاری کردند.‏

55- Bournoutian, ibid., p. 85.

56- A.S. Griboedov

نمایشنامه  نویس و سیاست  مدار روس که در 1829م وزیر مختار روسیه در ایران بود. ‏

57- Ivan Fyodorovich Paskevic

نیروهای روس به فرماندهی پاسکویچ قلعۀ ایروان را در 1827م تسخیر کردند. لقب کُنت ایروان از آن پس از سوی تزار، نیکلای ‏اول، به وی داده شد. ‏

58- مجوز عبور ارمنیان ساکن ایران از مرز ایران و روسیه و ورود به خانات ایروان طی مادۀ 15 عهدنامۀ ترکمن  چای مطرح شده است.‏

59- منظور سلسلۀ آرشاگونیان است که از نسل اشکانیان ایران بود.‏

60- Keiv‎

پایتخت کنونی کشور اوکراین. در 1240م به دست مغولان ویران شد. این شهر، از 1708 م جزو قلمرو ‏امپراتوری روس محسوب می شد.‏

61- Ghukas of Karin (1780-1799)‎‎

رهبر مسیحیان خانات قراباغ.‏

62- ‎Hagop Shamakhetsi (1763 ـ 1780)

63- ‎Simeon Yervantsi

64- ‎David Ghorghanian Enegetsi

65- ‎Yephrem Dzorageghtsi (1740 ـ 1835)‎

66- احتمالاً در ادبیات تاریخ، لقب «خلیفه» برای روحانیان بلند مرتبۀ کلیسای ارمنیان، برای اولین بار در خانات ایروان ‏به کار گرفته شده است.‏

67- Haghbad

این صومعه در ارمنستان کنونی قرار دارد.

68- ‎Nerses Ashtaraketsi (Nerses of Ashtarak) (1770 -1857) ‎

69- نیکلای یکم، تزار روسیه، در 1381م، ژنرال پاسکویچ را نایب السلطنۀ لهستان نامیده بود.

70- Georgian-Imeretian Guberniia

برای مطالعۀ بیشتر ر.ک.:

Richard Hovanessian, ‏‎ Armenia on the Road to Independence  (California: University of California Press, 1967).

71- Polozhenie

برای مطالعۀ بیشتر ر.ک.:

Kelly L Grotke (Editor) &‎ Markus J Prutsch (Editor), Constitutionalism, Legitimacy and Power:Nineteen Century Experiences (Oxford University Press,2014),  1 edition,  ‎Chapter X.

منابع:

آجاریان، هراچیا. فرهنگ ریشه  شناختی لغات. ج3 .

آراکلیانس، رافی. «آرتساخ کجاست؟ قره  باغ چیست؟ نگاهی گذرا به سه هزارسال از تاریخ». پیمان. ش 76. تابستان 1395.

ـــــــ . « ایزَدی  ها و ارمنیان». پیمان. ش 68. تابستان 1393.

Bournoutian, George. The Khanate of Erevan Under Qajar Rule: 1795-1828. California and New York: Mazda Publishers, 1992.

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81
سال بیست و یکم | پاییز 1396 | 254 صفحه
در این شماره می خوانید:

قند پارسی در قفقاز نقش زبان پارسی در سیاست خارجی فرهنگی ایران در کشورهای منطقۀ قفقاز جنوبی

نویسنده: میثم مرتضی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 امروزه، روابط بین الملل و سیاست خارجی معانی و گسترۀ وسیع تری نسبت به گذشته های دور یافته است. در گذشته، سیاست...

نمایش در زنجان

نویسنده: مانوئل ماروتیان / ترجمۀ ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 در اواخر 1921م، در تبریز، به فکر افتادیم که یک گروه نمایـش تشکیل دهیم و با اجرای نمایش...

مانوئـل ماروتیـان نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردان تئاتر ‏

نویسنده: ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 مانوئل ماروتیان، بازیگر و کارگردان تئاتر و نمایشنامه‌نویس ارمنی، بنا به نوشتۀ خود در روزی نو از سالی ‏نو و...

خاموشی و اندوه زنی تنها: تحلیلی بر یوا، فیلمی با ارزش های نهفته و والا

نویسنده: دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 همـان گـونه کـه رباعـی در شـعـر فارسـی تنگ ترین قالب برای بیان مفاهیم است و هـرچـه مفاهیم ژرف تـر و...

از ایران و ارمنستان تا اسکار گفت و گوی اختصاصی فصلنامۀ پیمان با آناهید آباد، نخستین کارگردان زن ایرانی ـ ارمنی

گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 اشاره سینمای ایران امسال (1396ش) شاهد دو رویداد ‏مهم هنری بود. فیلم های دو بانوی فیلم ساز ایرانی ‏به آکادمی اسکار معرفی...

نقش ارمنیان در شکوفایی اقتصادی امپراتوری عثمانی

نویسنده: آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 اشاره در شماره های پیشین فصلنامۀ پیمان، دربارۀ نقش ارمنیان در امپراتوری عثمانی مقالات تحقیقی گوناگونی به چاپ...

بررسی تطبیقی جایگاه اعتقادی کلیسای ارمنی ‏در میان دیگر فرقه  های مسیحی

نویسنده: اعظم تیموری[1] / دکتر حسین حیدری[2] فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 اشاره با آنکه نویسندۀ مقاله در نوشتار خود از راهنمایی های کشیش گریگوریس، در بخش روابط عمومی...

کتیبۀ سردار ظفر در میزدج دربارۀ وقایع مشروطه

نویسنده: دکتر علی نوراللهی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 مقدمه کتیبه های پیر غار فارسان، در نزدیکی شهرکرد، از این نظر مهم اند که در آنها به اجمال شرحی از وقایع دوران...

قلعـۀ سورچـه‏ آخرین رزمگاه یپرم خان

نویسنده: دکتر علی نوراللهی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 درآمد در کتاب های تاریخی ای که دربارۀ مشروطه و حوادث آن ‏نگاشته شده، به نام قلعۀ سورچه (شورجه)واقع در روستای...

واپسین روزهای حیات یپرم خان و اوضاع غرب ‏ایران (1290-1291ش)‏

نویسنده: سارا علی لو / دکتر علی نوراللهی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81 ز مـردن مرا و ترا چـاره نیـستدرنگی تر از مرگ پتیاره نیست چو پیش آمد این روزگار درشتتـرا روی...