ما تالشها، بدون همراهی همسایهها هرگز نخواهیم توانست آرمان ملی و زبان مادری خود را پاس داریم و آزادی و استقلال تالشستان را باز یابیم. فخر الدین عباس اف(2) پیشگفتار تالشها از اقوام بومی متعدد آلبانیای قفقاز(3) هستند که هزاران سال با مسالمت و دوستی در کنار ارمنیان زیستهاند. تالش در منتهاعلیه جنوب شرقی و ارمنستان در منتهاعلیه جنوب غربی قفقاز، خاستگاه دو قوم تالش و ارمن و گهواره تمدن کهن آنهاست. در 1918م، در سالهای پایانی جنگ جهانی اول، ارمنیان آزادیخواه موفق شدند در پی رویارویی با ارتش متجاوز ترکیه به خواسته خود دست یابند و نخستین جمهوری مستقل ارمنستان را در زادگاه خود، در غرب قفقاز جنوبی بنا نهند. در همان سال اما، جنبش آزادیخواهی تالشها به دست حزب استثمارگر یِنی مساوات (برابری نوین)(4) آذربایجان، سرکوب و تشکیل دولت مستقل تالش ـ مغان (تالشستان) در زادگاه این قوم به سرابی بدل شد. اگر سیاست ایرانستیزی حاکمان جمهوری سوسیالیستی آذربایجان پیشین(5)و اهداف پانترکیستی جمهوری آذربایجان کنونی بر محو تمدنهای اقوام بومی مانند تالشها، آوارها، لزگیها، ساخورها و…(6) بنا نشده بود، صرف نداشتن دولت آزاد و مستقل نمیتوانست مانع بقای تمدن کهن تالشها شود. اینک، در پی فروپاشی نظام اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوری آزاد و مستقل آذربایجان، قوم بومی تالش خواهان آزادی و استقلال کشور خود است. فرهیختگان تالشها بر این باورند که فرهنگ تالشی سنگ بنای آزادی است. از این رو، دعوت دانشگاهیان ارمنستان برای شرکت در همایشهای ویژه بررسی مشکلات موجود بر سر راه بقای زبان، ابداع و اختیار الفبای جدید تالشی و احیای تمدن تالش را صمیمانه پذیرفتهاند. کرسی ایرانشناسی دانشگاه دولتی ارمنستان، با نگاهی بر شباهت مواضع جغراسیاسی دو ملت ارمنی و تالشی و قدمت و همبستگی تمدن این دو قوم، در سالهای 2005، 2011 و 2016م، سه گردهمآیی علمی در سطح بینالمللی، در ایروان برگزار و عنوان نخستین و تنها جایگاه بینالمللی برای احیای تمدن باستانی تالش را به نام ارمنستان ثبت کرده است. |
اران، آلبانیای قفقاز فردریک نیچه(7)، برای تعریف جامع تمدن و فرهنگ جوامع، آگاهی از چگونگی سازههای حیاتی، مانند روند شکلگیری و فرگشت ـ که خود منوط به عامل زمان هستند ـ ساختار هر جامعه را از شرایط نخست میداند.(8) بر این اساس، میتوان فرهنگ و تمدنی را که جمهوری آذربایجان کنونی به آن میبالد، به طور کامل، متعلق به مردم آلبانیای قفقاز یا اران(9) دانست. این جمهوری در 1918م به دست تاتارها و سایر گروههای افراطی ترکتبار شرق قفقاز(10) تأسیس شد و سرزمینی با تاریخ هزاران ساله و فرهنگ کهن متعلق به ساکنان بومی این منطقه را به نام خود کرد. پندار پانترکیستی، که خطمشی نظرپردازان حزب یِنی مساوات جمهوری آذربایجان بوده، هنوز هم، پس از گذشت یک سده، سیر تکامل طبیعی تمدن و فرهنگ را مخدوش میسازد، تمدن و فرهنگی که باید بر حیات بیش از بیست قوم(11) ساکن در این جمهوری استوار باشد، اقوامی که به غلط اقلیت نامیده شدهاند. اگر تعریف افلاطون(12) از واژه جمهور(13)را در سه مفهوم عدالت، نظام و هویت خلاصه کنیم و ساختار یک جمهوری را مبتنی برنظامی بدانیم که رهبریاش نمیتواند موروثی باشد، ماهیت نظام کنونی جمهوری آذربایجان را بهتر خواهیم شناخت. این نتیجهگیری مبتنی بر حقایقی مستند است. تنها، بخشی از اقدامات این نظام به این شرح است: نژادکشی شهروندان ارمنی(14)، معرفی خود در مقام بزرگترین حامی جامعه یهود در جهان پس از ایالت متحده امریکا، ممانعت از ورود شهروندان تالشی ـ که اصرار به حفظ اصالت خود دارند ـ به مجلس ملی و ممنوعیت اشتغال به کار شهروندان کرد تباری که حاضر نیستند خود را آذربایجانی بخوانند. پروفسور داگلاس بلوم(15)، استاد علوم سیاسی و پژوهشگر روابط بینالملل میگوید که: طبق گزارش کمیته حذف تبعیضات نژادی سازمان ملل متحد (سی.ای.آر.دی)(16) ، اگرچه دولت آذربایجان قوانینی را برای جلوگیری از تبعیضات قومی و نژادی وضع کرده تاکنون یک مورد هم از پیگیری تبعیضها در این کشور گزارش نشده است. به تازگی مقامات جمهوری آذربایجان در یک گزارش، تصویری مبهم از اوضاع شهروندان آذربایجان ارائه دادهاند. در این گزارش، دولتمردان مدعی تدوین رسمی هویت ملی این کشور شدهاند، که البته از اساس ترکیبی ناممکن است. تشویق ترکگرایی افراطی از یک سو و پذیرش ظاهری حقوق شهروندانی با تاریخ، فرهنگ، سنتها، دین و مذاهب گوناگون از سویی دیگر، نشان از وجود آتشی پنهان در زیر خاکستر جمعیت این کشور دارد. حاکمان آذربایجان در حالی ادعا میکنند عدالت اجتماعی را بر قرار ساختهاند که خطوط پررنگی میان اقوام بومی مختلف مانند تالشها، آوارها، لزگیها و جوامع اقلیت مانند روسها و 85 درصد شهروند شیعه مذهب و 15 درصد مسلمان سنی ترسیم کردهاند. مقامات آذربایجانی بنا بر سیاست پانترکیستی خود اقوام بومی مانند تالشها را که ساکنان قدیمی اران و از صاحبان اصلی تمدن کهن شرق قفقاز هستند، همردیف اقلیتهای دینی و قومی مانند یهودیان اشکنازی، اودیها(17)، ارمنیان(18) و گرجیهای مسیحی و … به شمار میآورند. این در حالی است که، هیچ سابقه تاریخیای برای این مدعا وجود ندارد. بسیاری از شهروندان نیز در اثر معاشرت با فرهنگ روسی، در دوران استیلای هفتاد ساله شوروی بر قفقاز و عملکرد برخی از فرهیختگان خسته از ایرانزدایی، دیگر تمایلی به افکار پانترکیستی ندارند. بلندگوی دولتی جمهوری آذربایجان، در پی جدایی سرزمین ناگورنو قراباغ(19) (آرتساخ کنونی) از جمهوری آذربایجان در آخرین دهه سده بیستم میلادی، فرصتی مناسب برای تهییج مردم و احیای عرق ملی ناشی از آن به دست آورد. ویکتور اشنیرلمان(20)، تاریخنگار و قومشناس روسی، نگرانی خود را از مشکلات حقوقی و فرهنگی تالشهای پارسیزبان تالش علیا(21) این گونه ابراز داشته: « تا سال 1930م، تالشها برای تکلم به زبان بومی خود و انتشار کتابهای درسی و روزنامه آزاد بودند. در سالهای اختناق استالینی، در 1936 و 1937م، آزادیخواهان تالشی اعدام یا به گولاگهای سیبری(22) و قزاقستان تبعید شدند، مدرسهها را تعطیل کردند و فعالیت رسانههای صوتی و تصویری تالشی زبان ممنوع شد. از آن پس فشار حکومت بر مردم تالش برای سخن گفتن به ترکی شدت روز افزون یافت. تمدنی کهن در حال نابودی است …». از سوی دیگر، شخصیتهای فرهیخته اقوام بومی شرق قفقاز مانند اعضای جامعه تالشهای جمهوری آذربایجان با همراهی سازمان ملتها و اقلیتهای غیر رسمی(23)، برای احیای هویت ملی خود تلاش میکنند. این سازمان، که در 1991م، در شهر لاهه ندرلند آغاز به کار کرد، اهداف خود را حفظ فضای زیست اقلیتها و دفاع از حقوق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بومی شرق قفقاز برای احراز حقوق ملی بر شمرده است. جنبش ملی تالش(24)، که در2007م تأسیس شد، در 24 ژوئیه 2014م به طور رسمی به عضویت سازمان ملتها و اقلیتهای غیر رسمی درآمد. اکنون ندرلند، محل تجمع آزادیخواهان تبعیدی تالش در اروپا است. بیشتر، آنان مانند علی کرم همتاف، عضو هیئت رئیسه جنبش، در 1993م ـ در بحبوحه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ـ در صدور اعلامیه تاریخی تأسیس جمهوری تالش مغان شرکت داشتهاند. این فعالان سیاسی ـ اجتماعی خواستار شناسایی قوم خود همچون یک جامعه رسمی، با فرهنگی متمایز هستند. آنان بر این باورند که در صورت از بین رفتن انحصار قدرت در جمهوری آذربایجان و شناخت حقوق جوامع بومی حتی امکان یافتن راهی منطقی برای پایان دادن به مناقشه قراباغ کوهستانی ( آرتساخ کنونی ) نیز وجود دارد. بر اساس گزارش دکتر هِما کوتهچا(25)، پژوهشگر ارشد مردمشناسی، در سرشماری 1926م، در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان (1921ـ 1990م ) شمار تالشها 77,039 نفر اعلام شد. در 1959م نیز زبان تالشی برای نخستین بار به منزله زبان بومی10,500 تالشی در آذربایجان به ثبت رسید اما از 1959ـ 1993م، در هیچ یک از سرشماریها نه تنها نامی از تالشها و فرهنگ و زبان انحصاری آنان برده نشده بلکه در آمار دولتی نام آنان را در ردیف آذربایجانیهای ترکزبان ثبت کردهاند. در 1999م، دولت جمهوری آذربایجان شمار تالشهای کشور را 76,800 نفر اعلام کرد، یعنی حتی کمتر از هفتاد سال پیش از آن. باید به این نکته توجه داشت که اگرچه سن ازدواج درمیان تالشها به دلیل فشار روز افزون فقر و بیکاری جوانان و فراهم نبودن زیرساختهای کافی اجتماعی و شهری، مانند اشتغال و گاز و برقرسانی در تالش، سیر نزولی داشته موارد تولد ثبت شده بسیار بیشتر از گذشته بوده. نبود منابع موثق ـ حتی در میان خود تالشها پس از دستگیری نوروزعلی محمداف، رئیس مرکز فرهنگی تالش و سردبیر روزنامه تولشی سادو(26)ـ دسترسی به آمار واقعی را ناممکن ساخته و هویت قوم تالش را در هالهای از ابهام قرار داده است. عوامل فوق همراه با سرکوب تعلقات قومی از سوی دولت و ترس حکومت از تأثیرپذیری و تقلید تالش ها از ارمنیانی که خواست خود را در قراباغ کوهستانی به کرسی نشاندند، مشکلات فراوانی را درحوزه جمعیتشناسی قوم تالش پدید آورده است. ملیگرایان تالش شمار جمعیت خود را در جنوب جمهوری آذربایجان بیش از آمار گزارش رسمی و در حدود ششصد هزار تن و شمار تالشهای مقیم دیاسپورا را بیش از یک میلیون و پانصد هزار نفر برآورد میکنند. تالشهای پارسیزبان شرق قفقاز، تأسیس حکومت سوسیالیستی شوروی را در 1919م فرصتی مناسب برای تحقق آرزوی خود، یعنی تشکیل جمهوریای مستقل تشخیص دادند. این جنبش آزادیخواهانه در همان آغاز، در تابستان 1919م، به طور وحشیانهای به دست نیروهای ترک حزب مساوات سرکوب شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اعلام استقلال جمهوریهای ارمنستان، گرجستان و آذربایجان(27)، تالشها در ژوئیه 1993م، بار دیگر استقلال جمهوری خودمختار تالش ـ مغان را اعلام کردند. این حرکت جداییطلبانه نیز در اوت همان سال به دست دولت مرکزی جمهوری آذربایجان سرکوب شد و رهبران این جمهوری زندانی یا تبعید شدند. خلیل محمداف، از آزادیخواهان تالش، در مصاحبهای در 2007م، گفت: « حکومت کنونی جمهوری آذربایجان با سرکوب اقوام بومی، میکوشد تا با قطع ارتباط بین تالشهای آذربایجان و تالشهای ایران کشور را به سوی یک جامعه تک قومی ترکتبار هدایت کند».(28) کوتهچا معتقد است به دلیل سرکوب مستمر حکومت مرکزی مردم تالش طی این سالها گرفتار خودکمبینی و حتی خودآزاری شدهاند و دچار این ترس هستند که حکومت به اتهام توطئه علیه دولت با کمک روسها، پیوستن به جنبش جمهوری خود مختار تالش ـ مغان و حتی همآوایی با ارمنیان قراباغ کوهستانی (آرتساخ کونی)، به آزار و اذیت بیشتر آنان پردازد. برای نمونه میتوان به مدیر مدرسهای اشاره کرد که تنها به دلیل ارسال دعوتنامه برای یکی از شاعران محبوب محلی لِریک به منظور شرکت در جشن مدرسه ابتدایی، تهدید به اخراج و تبعید شده. جبل اللسان قفقاز، سدی کوهستانی و سختگذر بین آسیا و اروپا، مسافتی به طول 8000 کیلومتر را از دریای سیاه تا دریای خزر در بر گرفته است. این خطه برای یونانیان باستان که از دریای اژه تا بندرپوُتی(29) کنونی را در دریای سیاه در مینوردیدند، منطقهای افسانهای و دست نیافتنی بود. هرودت(30)، قفقاز را مسکن اقوام بیشمار با زبانهای گوناگون دانسته. استرابون(31) تاریخنگار دیگر یونانی که چهار سده و نیم پس از هردوت به تاریخ و جغرافیای قفقاز پرداخت، این منطقه را مأمن هفتاد قوم با هفتاد زبان مختلف وصف کرده. پلینی(32)، نویسنده و فیلسوف رومی سده یکم میلادی نوشته که بازرگانان رومی130 مترجم را برای رفع و رجوع امور با خود به قفقاز میبردند. المسعودی(33) قفقاز بزرگ را، به دلیل زبانهای رایج در آن، جبلاللسان یا کوهستان زبانها خوانده است. در حال حاضر، اقوام گوناگون ساکن در درهها، کوهستانهای سختگذر و دشتهای قفقاز به بیش از پنجاه زبان خالص یا ترکیبی سخن میگویند. این زبانها ریشههایی گوناگون دارند، از زبانهای هند و اروپایی و همخانواده زبان فارسی مانند ارمنی، تالشی، تاتی، کردی و اُستیایی(34) گرفته تا زبانهایی با ریشه ترکی مانند آذربایجانی، نوگای ـ زبان ساکنان داغستان و استراخان ـ و ترکمنی تا زبان گرجی از خانواده کارتولی، آشوری که ریشه سامی دارند و زبان روسی از شاخههای اسلاوی. زبان آلبانیایی به گفتـه موسـس کاقانکاتواتسی(35)، تاریـخنگار ارمنی سده هفتم میـلادی، خط آلبانـیای قفـقاز، به دست روحانی، الهیدان و مترجمی آفریده شد که مبدع الفبای زبان ارمنی است. کُریون(36)، از شاگردان مسروپ ماشتوتس(37)، در کتاب زندگی ماشتوتس، این واقعیت را این گونه روایت میکند « بنجامین، آن مرد آلبانیایی، به دیدار مسروپ ماشتوتس سالخورده آمد و از او خواست که نگاهی به ساختار بدوی الفبای زبان آلبانیایی بیاندازد. و مرد کهنسال مقدس، در پرتو هوش بینظیری که خداوند به او داده بود، الفبای آلبانیایی را ابداع کرد. مرد آلبانیایی که الفبا را از جلال عیسا مسیح یافته بود، آن را با خود برد و برای مردم خود به کار گرفت». الفبای آلبانیایی در سالهای نخستین سده پنجم تا سده دوازدهم میلادی توسط کلیسای حواری آلبانیای قفقاز و اشخاص غیرمذهبی آن خطه به کار میرفت. این کلیسا تحت نظر کلیسای مرسلی ارمنی از سده پنجم میلادی شروع به فعالیت کرده و تا 1828م و اشغال کامل قفقاز به دست نیروهای امپراتوری روس در خدمت مردم شمال شرق قفقاز بوده است. الیزئوس مقدس(38) یکی از شاگردان تادئوس مقدس ـ یا رسولی که پیام حضرت مسیح را برای نخستین بار به ارمنستان رساند ـ مسیحیت را از طریق ایران در شمال شرق قفقاز اشاعه داد. الیزئوس مقدس پس از استقرار در قفقاز، نخستین کلیسای قفقاز را در کناره رود کورا (39)، در شمال شرقی جمهوری آذربایجان ـ در حوالی شهر مینگه چویر کنونی ـ بنا نهاد. این قدیس، درمکانی در نزدیکیهای کلیسای خود به شهادت رسید و جسد وی در کلیسای صومعه یقیشه در استان مارتاکِرت در شمال شرقی آرتساخ (قراباغ سابق) به خاک سپرده شد. باستانشناسی به نام اس. کازی اف(40)، طی کاوشهای باستانشناسی در اطراف شهر شکی در 1947ـ 1952م، تعدادی اشیای باستانی از جمله چند شمعدان، ظروف گوناگون و پایه سنگی ستون یکی از بنا های کهن را کشف کرد، که به دوران امپراتوری سکاها در آسیای صغیر نسبت داده میشود. در حاشیه فوقانی این پایه سنگی، نوشتهای شامل هفتاد حرف به زبان آلبانیایی حکاکی کردهاند. گرچـه همـگان از وجـود حـروف الفبایی متعلق به زبان قدیم این منطقه اطلاع داشتند، تا 1937م متنی با حروف آلبانیایی شناخته و خوانده نشده بود. نخستین بار پروفسور ایلیا آبولادزه(41)، زبانشناس برجسته گرجی، در 1937م موفق به شناخـت حـروف آلبانیایی در یک دستنوشتـه شد. این دستنوشتـه دارای جـدولی بود که حروف الفبای آلبانیایی را با حروف ارمنی، گرجی، یونانیی، لاتین، قبطی(42)و سیریلیک(43) مقایسه کرده. در ادامه این تحقیقات، زبان اودی(44) نزدیکترین زبان به زبان آلبانیایـی شناخته شد. در حال حاضر حدود چهار هزار نفر از مردم اودی در جمهوری آذربایجان و همین تعداد در کشورهای روسیه، اوکراین، گرجستان و ارمنستان ساکن هستند. دستنوشته یاد شده، که متعلق به سده پانزدهم میلادی است اینک در بنیاد دست نوشتههای کهن ماتناداران در ایروان، نگهداری میشود. آبولادزه معتقد است که زبان آلبانیایی متعلق به خانواده زبانهای هند و اروپایی، مانند زبان ارمنی یا خانواده زبانهای آلتایی(45)، مانند زبان ترکی، نیست. قدیمیترین نوشته به این زبان برروی پوستی متعلق به سده چهارم یا پنجم میلادی یافت شده که یوست گیبرت(46) زبان شناس و قفقازشناس معاصر آلمانی، هنگام کاووش در کوه سینا در 2003م، آن را کشف کرده. بر روی این پوست سورههایی از انجیل یوحنا نوشته شده. تالش و تالشان جامعهشناسان و شماری دیگر از پژوهشگران بر این باورند که ریشه قوم تالش به قوم کادوسی باز میگردد. کادوسیان(47) اقوام بسیار کهنی بودند که، استرابون آنان را جنگجویانی پیاده با نیزههای کوتاه وصف کرده. این قوم همیشه همپیمان پارسیان و شاهان هخامنشی بوده و همراه آنان به جنگ با آشوریان و امپراتوران ماد پرداخته. منابع یونانی زادگاه کادوسیان را در ساحل جنوب غربی دریای خزر، از شمال تا رود کوروش (کورای کنونی) و از جنوب تا رود آماردوس (سپیدرود کنونی) دانستهاند. جمعیت تالشان ایرانیتبار از یک ساختار متجانس قومی برخوردار است. عشایر گوناگونی مانند ریک، گرگان رود، عنبران، طولارود، شاندرمن، ماسوله و طایفههایی چون ایل بیگی، کلاشران، عالیوند و آستارایی و ایل خاشه بری و …قوم تالش را تشکیل میدهند. بخشی از سرزمین تالشها در تالش سفلا، در یک سوم خاک استان گیلان، در همسایگی استان اردبیل و بخشی دیگر در تالش علیا، در جمهوری آذربایجان، در استانهای لنکران و آستارا، در جنوب استان کورای کنونی قرار گرفته است. مذهب و شرایط جغراسیاسی محل زندگی تالشها تأثیری مستقیم بر ساختار زبانی تالشها دارد. طبیعت سرزمین تالش در دو سوی مرز ایران و جمهوری آذربایجان، این قوم را به دو دسته تقسیم کرده. گروهی از آنان که در منطقه ساحلی پست دریای خزر ساکن هستند، به طور عمده کشاورز، شالی کار و ماهی گیرند و گروه دیگر در ارتفاعات به شکار و دامداری اشتغال دارند. گروه اول را تالشی و گروه دوم را که اغلب چهارپاهای خود را برای نگهداری به تالشیها میسپارند، گالشی مینامند. تالشها مردمی محافظه کار و پیرو مذهب شیعه هستند. بیشتر ترکزبانان تالش ایران و ترکزبانان جمهوری آذربایجان نیز، به جز در جنوب تالش علیا، شیعه مذهب هستند. تالشها معتقدند که شمار جمعیت آنان در جهان در حدود یک میلیون و پانصد هزار نفر است. شمار رسمی تالشان در خاستگاهشان بالغ بر 535 هزار نفر است. آنان همچنان بر این باورند که نه تنها استانهای لنکران و آستارا زادگاه آنهاست بلکه استان شیروان در شمال جمهوری آذربایجان نیز بخشی از زادگاه آنان محسوب میشود. خانات تالش پس از سقوط آخرین پادشاهی ارمنیان در کیلیکیه در 1375م، سرنوشت ارمنیان در هر منطقه از ارمنستان به دست بزرگان خانوادههای اصیلی افتاد که برای سدهها در گوشه و کنار ارمنستان به حیات خود ادامه داده بودند. پس از جنگ ایران و عثمانی، در میانه سده شانزدهم میلادی، تشکیل هستههای حکومتی محلی موسوم به خاننشین در قفقاز افزایش یافت. مناطق گوناگون در این ساختار تحت سرپرستی امیران محلی اداره میشد. از قدیمیترین و منسجمترین این حکومتهای محلی، خاننشین قراباغ(48)، خانات ایروان و خانات سیونیک در مرز کنونی ایران و ارمنستان بود. خاننشین قراباغ، که پس از مرگ نادر شاه افشار در 1747م، شکل گرفته بود، مانند سایر خانات قفقاز تابع پادشاهی ایران بود اما به دلیل توانایی بیشتر امیرانش، از خودمختاری گستردهتری برخوردار بود. با مرگ نادر در1160ق، تشکیل خانات در قفقاز جنوبی و شمال شرق ایران سرعت بیشتری گرفت. در باکو، گنجه، شماخی، قراباغ، نخجوان و …خانات متعد پدید آمدند. سرزمین تالش نیز، در پی ضعف حکومت مرکزی ایران، به میدان تاخت و تاز ملاکین قدیم منطقه و منصوبان حاکمان ایران تبدیل شد و سرپرستی آن به قرا خان رسید. خانات تالش یکی از بیست خاننشین قفقاز جنوبی بود. مؤسس این خاننشین جمال الدین میرزا بیگ، مشهور به قراخان، از سادات لنکران بود. پدر وی، عباس خان خلیفه، گویا در زمان شاه عباس دوم صفوی به اُلوف لنکران مهاجرت کرده و طبق فرمان شاه، خلیفه صوفیان آن منطقه شده بود. میرزابیگ که به سبب رشادت در جنگ مورد توجه نادرشاه قرار گرفته بود، در اندک زمانی مالک تمام روستاهای اُلوف شد. قراخان پس از قتل نادر بر قلمرو خود افزود و بخش بزرگی از سرزمین تالش را تصرف کرد و لنکران را به منزله بارگاه خود انتخاب کرد. خانات تالش با خانات قبه و شماخی در شمال، روستاهای اطراف اردبیل در غرب و خانات گیلان در جنوب همسایه بود. این خاننشین در دوران حکومت افشاریان و قاجاریان دستخوش فراز و نشیبهای بسیار شد اما با وجود درگیریهای پیاپی با هدایت، خان گیلان و تحریکات امپراتوری روسیه تا عقد قراردادهای گلستان و ترکمنچای استقلال نسبی خود را حفظ کرد. در ربع اول سده نوزدهم میلادی، خانات قفقاز یک به یک به سمت امپراتوری روسیه متمایل شدند. نظام حکومتی خانات تالش نیز در 1228ق/ 1813م، با ورود سپاهیان روس به فرماندهی ژنرال یرمولف(49)، به شرق قفقاز جنوبی، تغییر یافت. اوج شکوه خانات تالش در زمان فرمانروایی جمالالدین،1160ـ 1209ق، بود. او به سبب خدماتش به نادر شاه، مفتخر به دریافت لقب خان شد. به دستور نادر این لقب در خاندان جمال الدین موروثی اعلام شد. پس از جمالالدین پسرش در 1876م، میر مصطفی خان به حکومت رسید. در دوران وی، خانات در امور داخلی خود مختار بود و در سیاست خارجی گرایش به نظام امپراتوری روسیه داشت. مصطفیخان در 1209ق، به دنبال حمله آقا محمد خان قاجار به قفقاز، به اجبار تبعیت کامل از شاهان ایران را پذیرفت. به تدریج از 1217ق، موازنه قدرت در منطقه آغاز شد و در پی نخستین جنگ ایران و روسیه و اشغال لنکران به دست دو هزار سرباز روس در 1218، برابر با سپتامبر 1813م، چرخشی کامل به سود روسیه رخ داد. استقلال نسبی خانات تالش در پی فوت مصطفی خان در 1230ق، از میان رفت. یرمولف روس با آگاهی از دشمنی آشکار میر حسن، وارث بعدی خانات تالش با پادشاهان ایران، به وی خودمختاری نسبی داد و این خانات را همچون نمادی از بزرگی خانات شرق قفقاز در لنکران باقی گذاشت. خانات تالش تا پیش از رویارویی سرنوشت ساز نیروهای نیکلای اول، امپراتور روسیه با فتحعلی شاه، چند بار میان دو قدرت بزرگ منطقه دست به دست و در نهایت، در 1243ق، برابر با 1828م، با عقد قرارداد ترکمنچای، همراه با دیگر خانات آن سوی رود ارس، به خاک روسیه ملحق شد. تالشه زَوُن و تاتی زُبون در دفتـر زمـانـه فـتـد نامـش از قلـم، هر ملتی که مردمی صاحـب قلـم نداشت. زبان تالشی(50) یک گروه زبانی متعلق به زبانهای ایرانی شمال غرب ایران است که تا سدههای میانی در بین ساکنان اران (جمهوری آذربایجان کنونی) رایج بوده. از این دوره به بعد (خط قرمز) بسیاری از واژههای ترکی در اثر معاشرت با تاتارهایی که به قفقاز هجوم آورده بودند، وارد زبان تالشی شد. تاتیزبانان قفقاز از نسل نظامیان جنوب غربی ایران هستند که در عهد ساسانیان مناطقی در داغستان را تحت حکومت خود درآوردند. یهودیان کوهنشین شمال شرق قفقاز ـ که به نام جوهورو(51) و به زبان ترکی، داغ یهودلری(52) شناخته میشوند ـ از اقوام کهن قفقاز هستند که به زبان یهودی ـ تاتی(53) صحبت میکنند. ادبیات تاتی از زبانهای ترکی عثمانی، عربی و فارسی ـ از طریق ترکی ـ و روسی و لزگی قفقازی تأثیر گرفته، در حالیکه دستور زبان آن هنوز منشعب از دستور زبان فارسی است.(54) بر خلاف ادعای مقامات جمهوری آذربایجان، در مورد عمومیت زبان ترکی در سراسر کشور، بسیاری از شهروندان این کشور از جمله تالشها و تاتها فارسی زبان هستند. تعداد این شهروندان در آمارگیریهای رسمی بسیار کمتر از شمار واقعی آنان اعلام میشود. سیاست مقامات این جمهوری، در تناقض میان تمدن غنی ایران و آرمانهای پانترکیسم و ترس ازاحیای فرهنگ ایرانی در میان بخشی از اقوام این کشور بنا شده. بنا بر نظر آثم اُکو(55) نویسنده ترک، فعالیتهای مبنی بر ایرانهراسی گروه افراطی گرگهای خاکستری(56) در آذربایجان مصادف است با اوجگیری دور از انتظار جنبش تالش ـ مغان مردم تالشی(57). شایان ذکر است که در ترکیه بسیاری از شهروندان ترک، بر خلاف خواست دولتمردان، با خرافیگری و نژادپرستی پانترکیسم مخالفت میکنند. طبقه تحصیلکرده ترکیه بارها انزجار خود را از عملکرد گروه گرگهای خاکستری ابراز داشتهاند. به نظر دکتر کاوه فرخ(58)، گروههای افراطی مانند پانترکیستها، نئونازیهای اروپا و فاشیستهای روسیه، برآمده از غدههای سرطانی پنهان در روان و شخصیت کسانی هستند که دچار اختلال خود شیفتگی(59) شدهاند. عموم زبانشناسان با نظر پروفسور کارل هاینریش منگس(60) موافقاند که زبان فارسی از هزاره اول پیش از میلاد تا سده یازدهم میلادی و هجوم ترکان از آسیای مرکزی، در آلبانیای قفقازـ اران یا جمهوری آذربایجان کنونی ـ رواج داشته. این پژوهشگر، که در زمینه ریشهشناسی زبان ترکی تحقیق میکند، معتقد است که ترکسازی(61) اران از ابتدای سده شانزدهم میلادی آغاز شده و در مسیر تکامل قرار دارد. ساختار نظام امپراتوری ایران و فرهنگ ایرانی از سدههای پیش از میلاد تا سده نوزدهم میلادی تأثیر فراوانی بر جوامع و مردم قفقاز داشتهاند. از زبانهای ایرانی که در حال حاضر در قفقاز رایج است میتوان به کردی کورمانجی، تاتی، تالشی وآسی (اوستیایی) اشاره کرد. از این میان، زبانهای کردی و آسی از فرهنگ نوشتاری غنیای برخوردارند. زبان تالشی که قدمت آن به دوران مادها و هخامنشیان میرسد، در فهرست میراث ناملموس آثار ملی ایران و در کتاب قرمز زبانهای در معرض نابودی جهان، در دانشنامه یونسکو(62) ثبت شده است. فهرست قرمز این دانشنامه شامل زبانهایی مانند تالشی و تاتی است که مردمانش، بنا به دلایلی، از تکلم به آن فاصله میگیرند. دلایلی مانند تغییر مرزهای سیاسی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی، نژادکشی و فشار سیاسی حکومتها سبب میشود که گویشوران یک زبان به تدریج ترغیب یا مجبور شوند که به زبانی دیگر سخن بگویند. مردمی که زبان خود را از دست میدهند بخش مهمی از فرهنگ خود را نیز از دست میدهند، مانند ترانهها، اشعار، نسخه داروهای محلی، اسطورهها، سنن، دانش تغییرات اقلیمی، رفتار اجتماعی و…. مخدوش شدن و مرگ یک زبان در ساختار اجتماعی گویشوران آن منعکس میشود و ممکن است به سادگی هویت فردی و در پی آن، هویت ملی را به نابودی کشد. مرگ یک زبان میتواند آرایش اجتماعی هر جامعه بومی را تغییر دهد و آن را به اقلیتی شکننده تبدیل کند. تالشی یکی از دست کم شانزده زبان زیر شاخه تاتی است. تأثیر زبان تاتی بر تالشی بسیار آشکار است. ویژگیهای دستوری دو زبان مانند تمایز جنس، شباهتهای آوایی و واژگانی، سابقه طولانی ارتباط دو قوم و … سبب درهم آمیختگی دو زبان و گویشهای گوناگون آنها شده. هردو زبان از زبانهای ایرانی شمال غربی و دارای شباهتهایی با زبانهای کردی، گیلکی، مازنی و اوستایی هستند. دونالد استیلو(63)، زبانشناس امریکایی، این دو زبان را تحت عنوان تاتی ـ تالشی آورده است. او انواع زبانهای جاری در کرانه جنوب غربی دریای خزر، از اردبیل تا لنکران جمهوری آذربایجان را به سه بخش جنوبی، مرکزی و شمالی تقسیم کرده. برخی از زبانشناسان معتقدند که تفاوت در زبان مردم این سه بخش بیش از آنکه ناشی از تنوع در گویشها باشد حاصل استفاده از واژگانی ویژه در هر بخش از تالش است. خاستگاه دقیق نام تالش مشخص نیست، ولی در قدمت آن شکی وجود ندارد. تالشها خود را تُولشی میخوانند. در فارسی، به آنها تالش میگویند و در منابع عربی سدههای نخست هجری از آنان به نام طایلسان یاد کردهاند. سرزمین تالشها در شرق و جنوب شرقی جمهوری آذربایجان کنونی از گیلان تا شمال سرزمین مادری این قوم در شروان، گسترده شده است. در زمان خلافت عباسی این منطقه را تالش گشتاسبی(64)، یا تالش گشتاسفی مینامیدند. شروانشاهان ـ که بر شروان و گاه، برخی نواحی مجاور آن حکم میراندند و حتی در دوران فرمانروایی ترکان سلجوقی هویت ایرانی این سرزمین را حفظ کرده بودند ـ در زمان شاه طهماسب اول صفوی منقرض شدند و شروان در 945 ق، ضمیمه خاک ایران شد. از سرزمین تالش همیشه همراه با گیلان و مغان یاد کردهاند. حمد الله مستوفی قزوینی، تاریخنگار ایرانی سده هشتم قمری، زبان گشتاسفی را مرتبط به زبان گیلانی و از شاخههای زبان پهلوی شمرده است. برخی از زبانشناسان زبان تالشی با زبان آذری کهن ـ پیش از تبدیل آن به آذری کنونی ـ همریشه دانستهاند که در اردبیل رایج بوده. این تشابه در دو بیتیهای شیخ صفی الدین اردبیلی، که به زبان آذری قدیم سروده شده آشکار است: به من جانی بده از جانـور بـوم به مـن نطقی بده تا دمآور بـوم تالشهای ایران بیشتر در شهرهای ماسال، رضوانشهر، تالش، آستارا، فومن و ماسوله و تالشهای جمهوری آذربایجان در محدوده پنج قسمت لنکران، آستارا، لِریک، یاردیملی و ماسالی در جنوب و در بخشهای شمالیتر و کرانه جنوبی رود کورا، مانند جلیل آباد، نفتکالا و بیله سوار ساکناند. در پنج بخش نزدیک به مرز ایران، بیش از350 روستا و شهرک تالشنشین وجود دارد. در پنجاه سال گذشته، بیش از صد هزار نفر از تالشها موطن خود را ترک کرده و در اطراف شهرهای بزرگی مانند باکو و سومقائیت ـ شهری که شمار بسیاری از شهروندان ارمنی آن طی دو روز در فوریه 1988م قتلعام شدند ـ ساکن شدهاند. زبان تالشی الفبا و خطی مخصوص به خود ندارد. پس از روی کار آمدن حکومت کمونیستی و تشکیل جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، در دهه سوم سده بیستم میلادی، تالشها فضای جدید را فرصتی برای ابراز وجود تشخیص داده و با استفاده از حروف لاتین دست به انتشار کتابهای درسی و تألیفاتی دیگر زدند. رژیم کمونیست حاکم که با شعار رفع ارزشهای طبقاتی، مخالفت با خداشناسی و برخورد با فرهنگسالاری قومی زمام امور را به دست گرفته بود، به فعالیتهای اختصاصی اقوام، از آن جمله گامهای فرهنگی تالشها پایان داد. آموزش زبان تالشی ممنوع، مدرسههایی که به این زبان تدریس میکردند تعطیل و بیشتر روشنفکران میهنپرست تالشی به قزاقستان تبعید شدند. نوروزعلی محمداف، سیاستمدار، زبانشناس و فعال اجتماعی فقید جمهوری آذربایجان میگوید که زبان محاورهای رایج درتالش شمالی نه تنها از نظر جغرافیایی بلکه از نظر فرهنگی نیز تفاوتهایی با زبان و فرهنگ تالشی در ایران و مرکز و جنوب منطقه تالشنشین جمهوری آذربایجان دارد. او حتی به تفاوتهایی در گویشهای تالشان در چهار بخش آستارا، لنکران، ماسالی و لِریک اشاره میکند. به نظر محمداف تفاوت قابلتوجهی نیز بین گویش تالشهای شیعه مذهب ساکن نواحی پست ساحلی و دامنههای کوهستانها و سنی مذهبان ارتفاعات ـ در مرز تالش با استان آذربایجان ایران ـ وجود دارد. او تماس بیشتر ساکنان دشتهای تالش با اقوام فارسی زبان و آذریهای ایران، ارتباط با ترکزبانها در جمهوری آذربایجان و وجود زبان روسی، زبان رسمی دولت، را عامل تفاوتهای فرهنگی و زبانی تالشها دانسته. پژوهشگران حوزه زبانشناسی معتقدند که در حالی که تا نیمه سده بیستم میلادی تالشها و به ویژه زنان و کودکان جنوب شرقی جمهوری آذربایجان تنها به زبان تالشی سخن میگفتند در دهه پایانی این سده، دو زبانگی شامل، ترکی آذربایجانی و تالشی در جامعه تالشها رواج چشمگیری یافته است. پژوهشگران دلیل این تحول را اجبار دولت به تحصیل و انحصار رسانههای صوتی و نوشتاری همه مقاطع تحصیلی، به زبان ترکی میدانند. جامعهشناسان تنوع زبان تالشهای جمهوری آذربایجان را ناشی از تفاوتهای فرهنگی و سنتهای ویژه هریک از مناطق آستارا، لنکران، لِریک و ماسال و واژههای خاص گویشوران هر ناحیه میدانند. زبان و فرهنگ تالشها در دو برهه سده نوزدهم و بیستم میلادی، تحت هجوم زبان و فرهنگ استثمارگران قرار گرفت. بار نخست، پس از استیلای امپراتوری روس بر خانات تالش و بار دیگر، در دهه دوم سده بیستم میلادی، زمانی که نظام تک بعدی کمونیسم بر سراسر قفقاز سلطه یافت و نظامی با عنوان جمهوری سوسیالیستی آذربایجان متولد شد. ورود این نظام و به دنبال آن حضور سیاسی ـ اجتماعی روسها در قفقاز، که تفاوتی چشمگیر با نظام خانسالاری والیهای منصوب از طرف شاهان ایران داشت، فراگیری زبان روسی و آشنایی با فرهنگ روسی را برای ادامه حیات الزامی کرد. از 1918م به بعد، تالشها و دیگر اقوام اران، به جز الزام به آشنایی با فرهنگ غریب روسی مجبور به تحمل فشار از سوی بلشویکهای ترک برای فراگیری زبان ترکی و تغییر فرهنگ و تاریخ خود شدند. تالشها و فرهنگشان، از سدهها قبلتر، پیش از آنکه تحت سلطه روسها در آیند و پیشتر از قرار گرفتن در محدوده نظام خانسالاری فرمانروایان سلجوقی و والیان منصوب شاهان افشاریه و زندیه و صفویه و قاجاریه، مورد هجوم سوارکاران ترک و تاتار قرار گرفته بودند. ترکان خاور دور و آسیای مرکزی پیش از آنکه در سده یازدهم میلادی دروازه غرب را در ملازگرد(65) برای نخستین بار بازگشایند، شرق قفقاز و تالش را در نوردیده بودند. پس از سده یازدهم میلادی اقوام گوناگون مغول و تاتارتبار بر اقوام متعدد قفقاز اضافه شدند. ناگورنو قراباغ (آرتساخ کنونی) قراباغ کوهستانی ناحیهای در قفقاز کوچک(66) است که از آغاز سده نخست میلادی بخشی از ارمنستان کبیر(67) بوده و خاندانهای گوناگون ارمنی بر آن حکم راندهاند. حتی، در زمان اشغال کامل قفقاز به دست سلاطین عثمانی یا پادشاهان ایران نیز این ناحیه به صورت خودمختار به دست امیران ارمنی اداره میشد. سرنوشت این خطه در نهایت، با تدبیر بریتانیای پیروز جنگ جهانی اول و فشار ترکیه رقم خورد. روسیه بلشویکی، که در پی انقلاب سرخ تمام قفقاز را از دریای خزر تا دریای سیاه تحت سلطه در آورده بود در نهایت، به خواست ترکیه که وجود ارمنستانی بزرگ را در مرزهای شرقی خود بر نمیتابید، تن در داد و سبب ترسیم مرزهای جدید جمهوریهای قفقاز جنوبی شد. ابتدا، لنین در 1921م موافقت خود را با کوچکتر کردن حدود کشور ارمنستان اعلام کرد. سپس در 1923م، به فرمان استالین قراباغ کوهستانی (آرتساخ کنونی) و نخجوان از جمهوری سوسیالستی ارمنستان جدا و به خاک جمهوری سوسیالیستی تازهتأسیس آذربایجان ضمیمه شد. این منطقه ارمنینشین طی هفتاد سال حکومت جمهوری آذربایجان، سیاست استثماری ـ پانترکیستی این حکومت را تحمل کرد وهمزمان با فروپاشی نظام کمونیستی شوروی در سالهای پایانی دهه 1980م به آزادی و استقلال رسید. پایهگذاران جمهوری آرتساخ، ساکنان بومی قراباغ کوهستانی بودند که مانند تالشها، ادامه زندگی در زیر یوغ بیگانه و انگ اقلیت را بر نمیتابیدند. این تحول سیاسی ـ اجتماعی در دیگر جوامع بومی آذربایجان مانند لزگیها، آوارها و تالشها(68) رخ نداد. این اقوام با وجود دارا بودن پیشینه تاریخی و فرهنگی، پیش از اشغال قفقاز به دست ارتش سرخ، تحت استبداد روسیه تزاری و حتی، قبلتر از آن انگیزه خود را برای کسب استقلال و آزادی از دست داده بودند. در ژوئیه 1993م، جنبشی با نام تالش ـ مغان، برای کسب استقلال تالشهای آریایینژاد و پارسیگوی جمهوری آذربایجان، که جزو محرومترین اقوام ساکن در این کشورند، پا گرفت. جمهوری خود گردان تالش ـ مغان، که به رهبری سرهنگ علی اکرم همت اف تأسیس شد، تمام مناطق واقع در جنوب رود کورا تا مرز ایران از جمله آستارا، لِریک، لنکران، ماسالی، بیلهسوار، یاردیملی و جلیلآباد را شامل میشد. این جمهوری تنها دو ماه دوام آورد و در اوت 1993م، تحت فشار نیروهای سرکوبگر دولتی تسلیم شد و نظام نو بنیاد جمهوری تالش ـ مغان فرو پاشید. نژادکشی در 1951م، سازمان ملل متحد در ژنو طی مصوبهای اصطلاحی جدید به لغات فرهنگ جنایتهای بشری افزود. در این مصوبه، برنامههای از پیش تدوین شده با نیت نابودی یک قوم و داراییهای مادی و معنوی آنها، از اموال و زادگاه و علائق ملی گرفته تا تاریخ، فرهنگ، زبان، سنن و اعتقادات که به اجرا در آمدهاند، نژادکشی نامیده شد. بر همین اساس میتوان طراحی برای نابودی هویت جوامع و اقوام و شخصیت آنان را، بدون خونریزی، نژاد کشی سفید نامید. دولت ارمنستان در 11 فوریه 2017م درخواستی از شاهین میرزایف(69)، عضو انجمن فرهنگی تالش، عضو جنبش آزادی تالش ـ مغان و خبرنگار روزنامه تالشی سادو، مبنی بر پذیرش پناهندگی موقت از ارمنستان دریافت کرد. این فعال اجتماعی به دلیل ستم روز افزون بر حقوق جوامع بومی و اقلیتهای متعدد فرهنگی و دینی و پایمالی حقوق حقه تالشهای مقیم خاستگاه خود در اران (جمهوری آذربایجان کنونی)، مجبور به تبعید خود خواسته شده است. به نقل از خبرگزاری آرمن پرس، دولت ارمنستان با درخواست میرزایف و خانوادهاش موافقت کرده است. به شهادت این فعال اجتماعی، مقامـات دولتـی جمهـوری آذربایجـان در نتیجه افکار پانترکیستی و بیـگانه هراسی مـزمن دولتی در حال نابـود ساخـتن هویت جامعه تالشها در زادگاه خـود هستنـد. استفـاده از نامهـای اصیل تالشی و پخش برنامه در رسانهها به این زبان طبـق قانون ممنوع شده، مدارسی که در برنامـه خود آموزش زبان تالشـی داشتند بسته شدهاند. شرکتهایی که در نام آنها واژه تالش به کار رفته اجازه ثبت و فعالیت ندارند و حتی، فرمانی ابلاغ شده مبنی بر ممنوعیت پخش اذانی که مؤذن آن تالشی باشد در محیطی با بیش از 500 متر شعاع. انتشار کتابهای درسی و لغتنامههای ویژه دانشآموزان مقطع ابتدایی به زبان تالشی ممنوع شده و نویسندگان آن بازداشت شدهاند. مردم تالش را نه تالشی بلکه جنوبی (اهل جنوب) میخوانند. فرار آزاداندیشان از کشور و تخلیه تدریجی روستاهای تالشستان ازتالشها، از عمده نگرانیهای شاهین میرزایف است. شمار آزاداندیشان مقیم تالش زیاد نیست. کنشگرانی که در تالش ماندهاند و نگران بقای هویت قوم خود هستند تحت فشار حکومت قرار دارند. الوین ارشادف(70)، معروف به عمر علی، در زمره این افراد است. این خبرنگار جوان در 18 مه 2020م در لنکران دستگیر شد. او با مقایسه کتاب جدید تاریخ آذربایجان با متن چاپ قبلی این کتاب در 1995م، از حذف نام خانات تالش انتقاد کرده بوده. او بارها اعلام کرده که حکومت روسیه پس از استیلا بر قفقاز، در سده نوزدهم میلادی هرگز از آزادی تالشها دربرابر تجاوز فرهنگی پانترکیسم که چیزی جز بنگاه رعب و وحشت در منطقه چند ملیتی قفقاز نیست، دفاع نکرده است. ایرانزدایی در اران پس از جداسازی اران یا آلبانیای قفقاز از ایـران در پـی جنـگهـای ایـران و روسیه در زمان نیکلای اول، برنامهای سازمانیافتـه تدویـن شد و به اجرا در آمـد تا حضـور تاریخی ایران، فرهنگ ایرانـی و زبـان فارسـی در شـروان و اران (شامل تالـش و باکو و …) انکار شـود. هـدف، حذف هـرگونـه ارتبـاط اجـتماعـی و فرهـنگـی میـان ایران و آلبانیای قفـقاز بود. این روند از نیمـه سـده نوزدهـم میـلادی با مشارکـت اندیشمـندان قفقـاز جنوبـی و عـثمانـی و سیاستگـذاران امپـراتوری روسیه آغاز شد و در انـدک زمانـی به سبـب وجود اشتراکات آرمانـی با کمونیـسم نوپای روسیـه، شتابی فزاینده یافت. چاپ هفتـهنامه اَکینچی(71)، نخـستین رسانه ملـی ترکـیزبان کـه در 1875م به خط عـربی در باکـو منتشر شد، یکی از اقدامات برنامهریزی شـده مقامات آلبانیای قفقاز برای ایرانزدایی بود. دکتـر کاوه فرخ(72)، از مهمـانان شناخته شده همایش تالششناسان جهان در ایروان، در سخنرانی خود به تفصیل از سیاست امپراتوی روسیه در نیمه دوم سده نوزدهم میلادی درباره ایرانزدایی اران (جمهوری آذربایجان کنونی) سخن گفت. او به نقش هفتهنامه اَکینچی نیزاشاره کرد که به صراحت به زبان و فرهنگ ایرانی میتاخت. اَکینچی بارها از زبان فارسی با عنوان عرعر الاغ نام برده بود. حسن بیگ زردابی(73) یکی از پایهگذاران و مغزهای متفکر هفتهنامه اَکینچی و مورد حمایت امپراتوری روسیه بود. او لغاتی به زبان ترکی ابداع کرد تا جایگزین واژههای فارسی رایج در زبان روزمره مردم قفقاز باشد. نتیجه تلاش برای ایرانزدایی، از آغاز دهه 1860م در گرایش مردم به زبانهـای روسـی و ترکی نمودار شد. اصرار برای تصفـیه زبان عمـومی، منجـر به آن شد که از تدریس زبان فـارسی درمدرسههـای ابتدایـی باکو ممانعـت به عمـل آیـد. در1910م، تنها در یکی از 41 مدرسه باکو زبان فارسی تدریس میشد. پس از سلطه سیاستهای استعماری روس بر قفقاز و اران، یعنـی مستعمره جدید روسیه، قشرهـای گوناگون جامعـه فرهنگی باکـو تشویق شدند تا هر آنچـه را یادآور تمـدن و فرهنـگ ایرانی است نفـی کنند و با آرمان پانترکیسم همسو شوند. اسماعیل گاسپـرینسکی(74)، ادیب تاتار اهل کریمه و مبـدع زبانـی اخـتصاصی بـرای پانترکیستها(75)، با انتشار کتاب معروف خود، ترجومان، نقشی مهم در گسترش پانترکیسم در ترکیه عثمانی داشت. کاوه فرخ معتقد است که پانترکیسم تأثیری عمیق بر روند ایرانزدایی در اران و به ویژه خانات قفقاز داشته است. او اعتقاد دارد که پانترکیسم در آذربایجان زاده شد و از شخصی آذربایجانی به نام محمد حسن حاجینسکی (حاجی زاده)(76) نام میبرد و او را پایهگذار این ایدئولوژی میداند. حاجینسکی همراه همفکران خود فلسفهاش را در اوایل سده بیستم میلادی به عثمانی برد و در بسیاری از رخدادهای عثمانی از جمله نژادکشی ارمنیان تأثیرگذار شد. تبلیغات ضد ایرانی در دوران سلطه شوروی بر قفقاز و پس از تولد جمهوری آذربایجان در 1921م، نیز ادامه یافت.(77) با وجود همسویی مقامات سیاسی ـ فرهنگی شرق قفقاز با حکومت روسیه در باب ایرانزدایی، از انتشار اَکینچی در 1877م، جلوگیری شد. امپراتوری روسیه گرایش تدریجی هفتهنامه به ضدیت با دولت روسیه و تقویت روز افزون تمایلات پانترکیستی را بر نمیتابید. تصویر حاکمان قدرتمنـد دولت فاتـح روس در کاریـکاتورهـای روزنامه جای خود را به قهرمانان قویهیکل ترک با سبیلها و کلاهفس(78) عثمانیان داده بود.(79) قهرمانان کاریکاتورهای هفتهنامه اَکینچی با پوستـی سفیـد، کلاه تـرکی، عضلاتـی گرهخورده و خالکوبـی کلامـی با حـروف لاتیـن به مفهوم ترک جـوان(80) نمـاد پیروزی و اخـراج شرقیهای ( ایرانیان) شیطانصفت سیهچرده و مغلوب از خانات شرق قفقاز بودند. هدف همه این تلاشها به فراموشی سپردن زبان فارسی در خانات تالش و باکو و شروان و … و یکپارچهسازی زبان و فرهنگ این منطقه با تحمیل زبان ترکی و جایگزینی آن به جای زبان فارسی بود. گام بعدی سیاستگذاران روس انتشار مجلهای با نام ملانصرالدین در 1906م، به زبان ترکی آذربایجانی در باکو بود. این نشریه شخصیت داستانی معروف ایرانی را نشان فرهنگ عقبمانده ایرانیان و باورهای آنان معرفی میکرد و در تصاویر و مطالب خود فرهنگ ایران را به باد تمسخر میگرفت. مضمون کاریکاتورها همیشه قدرتمندی امپراتور روسیه و فرار سراسیمه ایران با گوشهای آویزان از اران بود در حالیکه روح و جسمش را نیز بر دوش حمل میکرد.(81) دکتر فرخ در گزارش خود تحت عنوان « ایرانزدایی در آذربایجان قفقاز از 1828م تا کنون» به اندیشمندان بسیاری استناد میکند که آلکساندر اشویتوخوفسکی(82)، فیلسوف و قفقازشناس مشهور لهستانی و استاد دانشگاه ملی باکو، یکی از آنهاست. این قفقازشناس معتقد است که زبان فارسی چندین سده متوالی عامل حیاتی پیوند بین خانات قفقاز و ایران بوده. در نتیجه، سیاستگذاران روسی حذف زبان فارسی از فرهنگ قفقاز را تنها چاره جدایی کامل آن از ایران میدانستند و در آغاز، بدون ترس از گسترش پانترکیسم از جداییطلبها حمایت میکردند. اشویتوخوفسکی اجرای این سیاست را پیشتر، در دیگر نقاط امپراتوری روسیه، دیده بود مانند جدایی فرهنگی لهستانیها از آلمان، فنلاندیها از سوئد و لیتوانیاییها از لهستان. روسها به اینکه ایدئولوژی پانترکیسم شمشیر دودم است آگاه بودند اما دفع مضرات احتمالی آن رابه بعد موکول کرده بودند.(83) عوامل متعـددی سبب افـول فرهنگ ایرانـی و کاهش استفـاده از زبان فارسـی در دوران امپراتوری روسیه در اران (جمهوری آذربایجان کنونی) شد. ترغیب ادبیات ضد ایرانی از سوی روسیه، پدید آمدن پانترکیسم در شرق قفقاز و معرفی زبان جدید ترکی عثمانی که به دست ترکان عثمانی و تاتارهای روسی در ترکیه رواج پیدا کرد از جمله سازههای مهم بودند. با این حال، اصرار تالشها برای مکالمه به زبان فارسی و حفظ رابطه با همکیشان ایرانی خود در آن سوی مرز سبب ناکام ماندن کامل سیاست ایرانزدایی، دست کم در تالش یا جنوبیترین ناحیه جمهوری آذربایجان شد. دهه نخست سده بیستم میلادی، آبستن تحولات بزرگ سیاسی ـ اجتماعی در جهان بود. تب جنگ در اروپا بالا گرفته بود، جنبش اجتماعی ـ و نظریه فلسفی روسیه را به سمت حذف امپراتوری میراند و عثمانی سرمست از ایدئولوؤی پانترکیسم و گرایش جوانانش به اروپا در انتظار روزهایی پرتلاطم بود. طی این دهه، فضایی مجازی برای نظریه پانترکیسم در مسکو پدیدار شد و حمایت دولت مسکو از نویسندگان پانترکیست قفقاز از حد متعارف فراتر رفت. متفکران ترکتبارآلبانیایی مانند احمد بیگ آقایف(84)، علیمردان بیگ توپچی باشی اف، هاشم بیگ وزیری، حسن حاجینسکی، علی حسین زاده و محمد آقا شاه تحویلی از سردمداران پانترکیسم بودند که ترکها را به اتحاد و اخذ فرهنگ اروپایی ترغیب میکردند. زنکوفسکی(85)، تاریخنگار روس، از محمد آقا شاه تحویلی یاد میکند که آشکارا گفته بود آذربایجانیها (مردم اران / آلبانیای قفقاز) باید عشق به دنیای ترک را بالاتر از هر چیز دیگر بدانند. از نظر احمد بیگ آقایف، شاه تحویلی و دیگر هم فکرانشان، دنیای ترک از ترکستان چین، منچوری، مغولستان، قزاقستان روسیه و سیبری آغاز و تا آسیای مرکزی، خیوه ازبکستان، بخارا، خراسان ایران، سواحل جنوبی دریای خزر، آذربایجان ایران، ولگا، سامارا، قفقاز، جمهوری آذربایجان و بالکان و صربستان ادامه مییابد. با وجـود اینکـه دنیـای ترک احمـد بیـگ آقایف وهمفکرانـش برخی نواحـی روسیه را نیز شامـل میشـد، امپراتـوری روسیـه از پایهگذاران پانترکیـسم حـمایـت میکرد. سیـاستمـداران روسیـه متوجه خطرپانترکیـسم بودند اما امیـد داشتند که با اتکا به ذات ضدایرانی این ایدئولوژی پادشاهـی ایران را از درون تضعیـف کنند. از این رو، در صـدد حمایـت از متفکـران خانات قفـقاز، تطبیق این جنبش با فرهنگ اروپایی و در نتیجـه، روسیکردن ماهیت آن برآمدند. زنکوفسکی، که شاهد تولد و گسترش آرمان ایرانزدایی در قفقاز بود، بارها شگفتی خود را از حـذف تاریخ و فرهنـگ هزار سالـه ایران و ایرانیـان در منطقـه اران از اذهـان عمومـی مردم جـمهوری آذربایجان، ابراز داشته است. همـه فـعالان سیاسـی ـ اجتماعـی جـنوب قفقاز، از جمـله مقامات جمهوریهای ارمنستـان و آذربایجـان و اقوام گـوناگون مقیـم این دو جمهوری، از تنهایـی و بیپناهـی قـوم کهـن تالـش آگاهانـد. همـتاف معتقد است چنانچه 24 قوم ساکن قفقاز جنوبـی را بر حـسب اقبالشان بسنجیم ارمنیان را خوشبخـتترین و تالـشها را در زمره شوربخـتان خواهیم یافت. ارمـنیان قراباغ برادری داشتند چـون جمهوری ارمنستان، جمهوری داغستان حامی لزگیها بود ولی تالشها تنها بوده و تنها ماندهاند. او میگوید که ما تالشیها از زمان خود مختاری نسبی خانات تالش در سده هجدهم میلادی به ترتیب به دست سردمداران روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و اینک، جمهوری آذربایجان سرکوب شده و در معرض نژادکشی سفید قرار گرفتهایم. فراوان نیستند پژوهشگرانی که میدانند آلبانیای قفقاز زادگاه فلسفه پانترکیسم بوده است. پیش از صدور این فلسفه خطرناک به عثمانی، جامعه چند قومی آن، متشکل از ارمنیان، یونانیها، کردها و عربها در آرامش و همزیستی مسالمتآمیز زندگی میکردند.تاریخ نشان داد که این آرمان سیاه، به جای موفقیت در تحقیر و تخریب فرهنگ ایران، نقشی بسزا در فروپاشی عثمانی از درون، ایفا کرد. محمد حسن حاجینسکی، که پان ترکیسم نام خود را مدیون او میداند، به صراحت اعلام میکرد هر خاکی که ترکها بر روی آن قدم نهادهاند متعلق به ترکهاست.(86) یاکف راتگاوزر(87)، تاریخنگار روس، دریادداشتهای خود در باره سالهای نخست تقسیمبندی قفقاز در 1918ـ 1921م، به جنبش پانترکیسم اشاره میکند. او از علی مردان بیگ توپچی باشیاف نام میبرد که در قسطنطنیه به خدمت سلطان عثمانی رسیده و خطاب به او گفته بوده که به حمدالله، من با موفقیت به هدفم که حضور در بارگاه خلیفه مسلمین و پادشاه ترکان بود رسیدم. اعلیحضرتا، چندی پیش خطاب به گروهی کوچکی از نمایندگان ولایت کوچکی از ترکان (جمهوری آذربایجان) ، که برای پابوس شرفیاب شده بودند، فرموده بودید که « آذربایجانیها جگرگوشههای من هستند» ما آذربایجانیها این مرحمت شما را هرگز فراموش نخواهیم کرد و در سایه جلال برادر بزرگمان، خلیفه مسلمین و پادشاه ترکان، زندگی خواهیم کرد. علی مردان بیگ توپچی باشیاف ترجیح داده بود که مقابله چند صد ساله مردم اران و آذربایجان ایران را با امپراتوری عثمانی به فراموشی بسپارد. این انکار تاریخ نتیجه زحمات روسیه بود که درطول یک سده تا پیروزی انقلاب سوسیالیستی روسیه در 1917م به ضدیت با فرهنگ ایرانی و سنتها و باورهای ایرانیان پرداخته و فرهنگیان فارسیزبان و روحانیان شیعه مذهب قفقاز را تحت فشار دائمی اجتماعی قرار داده بود. سیاست کلی امپراتوری روسیه، که در دوران استیلای کمونیسم نیز ادامه یافت، حمایت از پانترکیسم و معرفی فرهنگ ایرانی تحت عنوان فرهنگی متحجر بود. گفتنی است در آخرین نقشهای که نقشهنگاران عثمانی در 1912م ترسیم کردهاند نام آذربایجان تنها در شمال غربی کشور ایران آمده و در شمال رود ارس، مکانی به این اسم درج نشده است. گرایش به فلسفهای با بنیان ترکگرایی افراطی، که پس از سقوط امپراتوری روسیه به وارثان کمونیست آن رسیده بود، میتوانست برای ایران خطرناک باشد. خوشبختانه بخش بزرگی از نسل جوانتر ترکیه، به ویژه پس از استقرار جمهوریت در آن کشور، تمایلی به پانترکیسم نشان ندادند. بخش قابل ملاحظهای از جامعه ترکیه امروزی از ایدئولوژی افراطی پانترکیسم فاصله گرفته و خود را به فرهنگ ایرانیان بسیار نزدیکتر میدانند. ارمنیان برای تالشها کرسی ایرانشناسی دانشگاه دولتی ایروان در سالهای اخیر، با حمایت دولت ارمنستان، سه گردهمایی بینالمللی با حضور دانشمندان تالششناس تشکیل داده است. این همایشها در سالهای 2005، 2011 و 2016م به منظور آشنایی با فرهنگ و آرمان ملی مردم تالش، بررسی مشکلات روز تالشها و نجات تمدن تالشی از نابودی در ارمنستان برگزار شد. دانشمندان، فعالان سیاسی ـ اجتماعی و آزاداندیشانی از جمهوری آذربایجان، ایران، آرتساخ، اروپا، کانادا، ارمنستان، نمایندگان رادیو تالش و نمایندگان لزگیها و آوارهای سرزمین اران در این همایشها حضور داشتند .(88) دکتر وارتان وُسکانیان، رئیس کرسی ایران شناسی دانشگاه و بنیانگذار این همایشهای بینالمللی میگوید که، هدف اندیشمندان ارمنستانی از برگزاری همایش با شرکت تالششناسان و جامعهشناسانی از سراسر جهان در ارمنستان، تجدید امکاناتی است که ملت ارمنی ـ و حکومتهایی که بر این سرزمین فرمان میراندند ـ برای هزاران سا ل با همسایگان قفقازی خود در اشتراک داشتهاند. ارمنیان، به ویژه پس از ورود رسمی مسیحیت به ارمنستان در سده پنجم میلادی، با اقوام آلبانیای قفقاز در ارتباطی تنگاتنگ بودند. حتی، در دورانی سرپرست کلیساهای آلبانیای قفقاز از سوی اجمیادزین(89) منصوب میشد. بانیان همایشها می گویند که، سعی ما بر این است که علاوه بر گسترش روابط دانشگاهی به برقراری و تقویت روابط فرهنگی، اجتماعی و علمی با اقوام گوناگون منطقه بپردازیم به نحوی که ایروان به قطبی سازنده در روند گسترش زندگی مسالمتآمیز مردم قفقاز تبدیل شود. دکتر وُسکانیان، رئیس این مجموعه گردهماییها، در2016م، در سخنرانی خود گفت که تالشهای ساکن جنوب شرقی جمهوری آذربایجان و شمال غربی ایران تا پیش از استقرار نظام سوسیالیستی شوروی در قفقاز جنوبی از حروف عربی برای نوشتن استفاده میکردند. از 1928م، تالشها، به جز آنانی که در ایران سکنا داشتند، مجبور به استفاده از حروف لاتین شدند. طی دهه 1930م، تصمیم کمیته مرکزی اتحاد جماهیر شوروی مبنی بر حذف دین و ملیت و یکسانسازی هویت اقوام جمهوریهای نظام کمونیستی اعلام شد. از تالشها نیز خواستند که تمام دستورالعملهای فرهنگی و اجتماعی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان، از جمله استفاده از حروف سیریلیک، را داوطلبانه به کار گیرند. دولت جمهوری آذربایجان پس از اعلام موجودیت در پی فروپاشی نظام شوروی به تالشها پیشنهاد داد که از الفبای لاتین کشور ترکیه استفاده کنند. همه اقلیتها از جمله تالشها میدانستند که هدف در این پیشنهاد حل کردن فرهنگ و هویت اقوام کوچک در هویت اکثریت و برداشتن گامی دیگر در راه پانترکیسم است. در 2005م در نخستین گرد همایی تالششناسان در شهر تزاخکادزور ارمنستان دکتر وُسکانیان پیشنویس طرح الفبای زبان تالشی را ارائه کرد. تدوین این الفبا حاصل همکاری دانشمندان ارمنی و متخصصان بینالمللی است. الفبای تالشی بر اساس زبان اوستایی سدههای میانی تهیه شده و متشکل از 22 حرف صدادار و هفت حرف صامت است. علی اکرم همتاف(90)، که سمت ریاست جمهوری تالش ـ مغان را در1993م بر عهده داشت، در سخنرانی افتتاحیه همایش تالششناسی در دانشگاه دولتی ایروان گفت که ساختار حکومتی کشور آذربایجان برای تالش احترامی قائل نیست و سیاست همگنسازی هویت اقوام را به بهای نابودی فرهنگ کهن تالشها در پیش گرفته است. او گفت که تالشها در جمهوری آذربایجان از حقوق ملی و فرهنگی خود بیبهرهاند و تمدنشان در حال نابودی است. در پاسخ خواست ابتدایی خود، برای خواندن و نوشتن به زبان تالشی، میشنویم که فرهنگ تالش آیندهای ندارد و صلاحش در ادغام کامل در فرهنگ ترکی است. همتاف معتقد است که هر فرصت بینالمللی برای بازنگری در فرهنگ و تاریخ تالشها مانند همایش تالششناسی ایروان اهمیتی خاص در بیداری ذهن تالشها دارد. او در گفت و گو با خبرنگار رادیو تالش آزاد در شهر شوشی آرتساخ گفته بود که مدتهاست باکو تالش را با نام جنوب جمهوری میخواند و از همه ابزارهای دولتی برای حذف فرهنگ و هویت قوم تالش و حتی نام تالش استفاده میکند. ما از جمهوری ارمنستان سپاسگزاریم زیرا در حالیکه باکو از تدریس زبان تالشی در مدارس ابتدایی جلوگیری میکند ارمنستان اقدام به راه اندازی مقطع کارشناسی ارشد تالششناسی در دانشگاه دولتی ایروان کرده است. او گفت که پس از آغاز برنامه رادیویی صدای تالش و برگزاری نخستین همایش تالششناسی در ارمنستان در 2005م، من هم مثل بسیاری دیگر از تالشها شروع به استفاده روزمره از زبان تالشی و تکمیل دانش خود در باره زبان تالشی کردهام. همتاف درباره وضعیت اجتماعی در جمهوری نوپای قراباغ کوهستانی میگوید که مردم قراباغ راحت زندگی میکنند. زندگی خود را میسازند. من در چشمان آنها خوشحالی را دیدهام. آنان خودشان را خوشبخت میدانند. این خوشحالی را در وجود مردم تالش نمیبینم. من این احساس را دارم که جوانان ارمنی در قراباغ طعم آزادی را حس کرده و حاضرند برای بقای آن و استقلال خاستگاهشان مبارزه کنند. خدا کند که جوانان تالش، وارثان تمدنی به قدمت عصر مفرغ، هم این احساس را داشته باشند. مردم قراباغ نامهای قدیمی شهرها و روستاهای خود را احیا کردهاند در حالیکه دولتمردان جمهوری آذربایجان اصرار دارند که نامهای اصیل و تاریخی ما را با چیزی دیگر جایگزین سازند که باکو دیکته کرده است. زُووند و سالیان و لنگرکنان (لَنکِران) و … ما را با لِریک و نفتچالا و لنکُران و… جایگزین ساختهاند. تاریخ نشان داده است که اقوام و ملتها آزادی را به بهای خون خریدهاند. شاید، اگر تالشهای بخش لنکران (به وسعت 6140 کیلو مترمربع) مانند ارمنیان قراباغ(به وسعت 7250 کیلومترمربع) برای به دست آوردن آزادی یک صدا میشدند و مقامات جمهوری آذربایجان اقلیت تالشهای مقیم شهر سومقائیت را مانند اقلیت ارمنی ساکن همان شهر در فوریه 1988م قتلعام میکردند، قوم تالش نیز تاکنون به آرزوی خود دست یافته بود. شاید تالشان به بهای خونشان موفق میشدند که زبان مادری را به نسل جوان خود بیاموزند و آن را از فهرست قرمز زبانهای دنیا خارج کنند و فرهنگ ملتی چند هزارساله را در خاستگاه خود از نابودی برهانند. در آوریل 2006م، جنبش ملی تالشها، مقیم ندرلند، به رهبری همتاف، نخستین شماره روزنامهای به نام شاونیشت (گردهمایی شبانه یا شبنشینی) را به زبان تالشی و خط ترکی (لاتین) منتشر کرد. مطالب روزنامه در باره فرهنگ، زبان، سنتها، ادبیات و هر آن چیزی بود که به تمدن بومی تالشها اختصاص داشت. انتظار میرفت که دولت جمهوری آذربایجان با انتشار این روزنامه از غنیسازی فرهنگ جامعه چند قومی کشور خود و نوسازی فرهنگ جامعه پانصد هزار نفری تالشهای آذربایجان و یک میلیون و نیمی آنان در جهان استقبال کند. روزنامه بلافاصله پس از انتشار با برخورد مقامات امنیتی دولت مواجه شد و سردبیر و دیگر دستاندرکاران آن تحت بازجویی قرار گرفتند. این فشار حکومتی در روزهایی اتفاق میافتاد که تالشها از شبکه گاز و برق شهری محروم بودند، اقتصاد کل کشور به باکو وابسته شده بود و شیوع بیامان آنفلوانزای مرغی روستاییان را به وحشت انداخته بود. از شوخیهای تاریخ، حضور سرهنگ علی اکرم همتاف در جنگ قراباغ بود. او در این جنگ در مقام فرماندهی گردان سربازان وظیفهای که در 1991م از منطقه تالش در منطقه مارتاکرت حضور یافت. این گردان تالشها و فرمانده آن دراواخر سال از جنگ با آزادیخواهان ارمنی دست کشیدند و به خانه بر گشتند. فرهیختگان ارمنستانی میدانند که تالشها از زمان اورارتوییان در شرق سرزمین ارمنیان میزیستهاند. آنان ارزش تمدن غنی همسایه قدیمی خود را میشناسند و برای احیای فرهنگی کهن تمام امکانات علمی و آموزشی خود را در اختیار روشنفکران تالش گذاردهاند. در پی این هدف بود که در 2005م، نخستین گردهمایی تالششناسی جهان، به همت کرسی فرهنگهای مردم قفقاز دانشگاه ایروان برگزارشد. هدف این گردهمایی پر کردن خلائی که دولت آذربایجان در شناخت، احیا و ابقای فرهنگ جامعه تالش ایجاد کرده است. در پی استقبال پژوهشگران و فعالان اجتماعی تالش و شرقشناسان دیگر کشورها از این گردهمایی، برگزاری گردهماییهای بینالمللی دیگری براساس اهداف اولیه برنامهریزی شد. دکتر وارتان وُسکانیان، رئیس کرسی ایرانشناسی دانشگاه ایروان؛ علی اکرم همتاف، رئیس جمهور تالش ـ مغان؛ اسمعیل شعبان اف، نماینده جامعه تالشها در دیاسپورای روسیه؛ ظهیر الدین ابراهیمی، رئیس گروه حمایت از حقوق تالشها از روسیه؛ علی رفیعی از فرانسه؛ زابیل محرم اف، سردبیر بخش خبر شبکه 2 تالش از روسیه؛ ولادیمیر زاخارف(91)، مدیر انجمن پژوهش سیاسی ـ اجتماعی منطقه دریای سیاه تا دریای مازندران؛ رامین صفرنیا ، عباس پناهی، هومان اشرف، مجید کریمی و آرمین فریدی از جمهوری اسلامی ایران؛ هاسمیک گراگوسیان، گارنیک گئورکیان، آرتیوم توتونیان و نونیک داربینیان از ارمنستان از سخنرانان گردهمایی سوم بودند. این پژوهشگران و فعالان اجتماعی موضوعاتی متنوع درباره وضعیت اجتماعی قوم تالش به منزله یکی از اقوام بومی شرق قفقاز(جمهوری آذربایجان کنونی)، عواملی که منجر به تأسیس جمهوری تالش ـ مغان شد و فرهنگ و به ویژه زبان گفتاری و نوشتاری تالشها، سخنرانی کردند. بخشهایی از این گردهماییها نیز به زبان تاتی وتالشی و سرنوشت آنها در تعامل با زبانهای غالب منطقه مانند آذری، ترکی آذربایجانی، روسی و فارسی اختصاص یافت. اسمعیـل شعبـاناف طی سخـنانی اظهار داشت که امـروزه مقامات جـمهوری آذربایجان دستاوردهای فرهنگی و علمی مردم بومی منطقه مانند لزگیها و تالشها را به نام خود ثبت میکنند و کلیه حقوق انسانی صاحبان اصلی این سرزمین را زیر پا میگذارند. اوگفت که سیاست جمهوری آذربایجان مبنیبر ترغیب تالشها به ترک خاستگاه قوم خود و ممانعت از تکلم آنان به زبان مادری، کوشش بیهودهای است برای برپایی کاخ خود بر ستونهای فرهنگ دیگران، که نمیتواند تداوم یابد. دولتمردان جمهوری آذربایجان تاریخ کوتاه خود را با قبول هزینههایی سنگین چنان بزرگ کردهاند که سبب نگرانی و شک همپیمانان خود شدهاند. آنان کوچکترین سهمی از تاریخ منطقه را برای تالشها قائل نیستند و طبق قانونی رسمی، بر زبان آوردن نام تالش را نیز جرم میدانند. ما متوجه نیرنگ حکومت هستیم. نسل آینده تالشها سکوت ما را نخواهد بخشید. ظهیر الدین، دیگر نماینده تالشها اظهار داشت که رفتار خصمانه دولت جمهوری آذربایجان با اقوام بومی و جوامع اقلیت کاملاً آشکار است. آنان با ارائه آماری غیر واقعی، شمار یک میلیون و نیم نفر از تالشها در جمهوری آذربایجان و دیاسپورا را کتمان کردهاند. خوشبختانه امروزه تالشها در تلاشاند تا به ریشههای تمدن خود باز گردند و زبان مادری خود را فراگیرند. من از این کرسی رسماً اعلام میکنم که هدف جمهوری آذربایجان از اعلام آزادی تالشها در گشودن مدارس خود و نیز آزادی آنان در پخش برنامههای رسانهها به زبان تالشی، فریب دادن دولتهای اروپایی است. ولادیمیر زاخارف در سخنرانی گفت که دولتمردان آذربایجانی با تحریف تاریخ و صرف هزینههای سنگین در این راه، منطقه را به مرحهای خطرساز سوق میدهند، در حالی که حقایق تاریخی را نمیتوان با هزینه کردن پولهای هنگفت فروش نفت پنهان کرد. جمهوری آذربایجان وارث سیاست دولتمردان شوروی کمونیستی است. استالین راهحل دیگری را برای سرکوب ملیگرایی و نابودی هویت اقوام ساکن در کشور خود برگزیده بود. او قفقاز را تکه تکه ساخت، ملیگرایان را تبعید کرد و شکافهایی جغرافیایی در ساختار اجتماعی هر قوم به وجود آورد. به سرنوشت ارمنیان در نخجوان، قراباغ و ارمنستان نگاه کنید. استالین معتقد بود که اگر جوامعی با هویت خاص وجود نداشته باشند، مشکلی هم در کشورداری نخواهد ماند. نفاق و دشمنی بین ملتهای شوروی سابق و از آن جمله مردم قفقاز، بازمانده منحوس همان دوره است.مشکلات اجتماعی و سیاسی روی هم انباشته شده و تنها چنین گردهماییها و گفتمانهایی میتواند راهی برای نیل به صلح و زندگی مسالمتآمیز پیش پای قفقازیها قرار دهند. فخرالدین عباسزاده، رئیس مجلس ملی جمهوری خودخوانده تالش ـ مغان، امکان حضور در این گردهمایی را، حتی به صورت مجازی، به دست نیاورد. مقامات روسیه در 8 سپتامبر 2018م او را، که بیست سال گذشته را دور از وطن در مسکو گذرانده بود، به درخواست دولت جمهوری آذربایجان باز داشت کردند و به مقامات این کشور تحویل دادند. عباسزاده به محض ورود به جمهوری آذربایجان در فرودگاه باکو دستگیر و به شانزده سال زندان محکوم شد. فخرالدین عباساف (عباسزاده) در 9 نوامبر 2020م، هنگامی که این مقاله ویرایش میشد، در زندان باکو به طور مشکوکی در گذشت. در غیاب این کنشگر سیاسی، تنها پیام او برای گردهمایی تالششناسی ایروان خوانده شد. عباساف در این پیام تأکید کرده بود که بدون حمایت همسایگان تاریخی تالشها، کسب آزادی برای سخن گفتن به زبان تالشی، احیای فرهنگ غنی قوم تالشها و نیل به خود باوری ملی برای احیای استقلال تالش ممکن نخواهد بود. پینوشتها: با سپاس از آقای هامو واسیلیان برای همراهی در تأمین منابع. برای اطلاعات بیشتر درباره تاریخ اران و آذربایجان ر.ک: عنایت الله رضا، اران و آذربایجان (تهران: هزار، 1385) فعال سیاسی ـ اجتماعی و رئیس مجلس ملی جمهوری خودخوانده تالش مغان نام آلبانیا (آغوان یا آغوانک به زبان ارمنی) از معنای آن به زبان لاتین نشئت میگیرد. آلبانیا در این زبان، کوهستان معنی میدهد. Musavat Partiyasiبه ترکی آذربایجانی. حزب مساوات دموکراتیک مسلمانان در 1911م، به دست محود امین رسولزاده، عباس اوغلو کریم زاده و … در باکو تأسیس شد. سالهای 1918 ـ 1991م اقوام بومی اصیل و پرجمعیت در شرق قفقاز که مانند تالشها، از سوی حکومت آذربایجان، اقلیت شمرده میشوند. Friedrich Wilhelm Nietzsche(1844ـ 1900م)، فیلسوف و جامعهشناس آلمانی داریوش آشوری، تعریف و مفهوم فرهنگ (تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1357). نام نیمه شرقی قفقاز که از 1918م جمهوری آذربایجان نام گرفت. ایجاد حکومت یک پارچه ترک، از خاور دور تا آسیای صغیر، زائیده پندار گروهی معروف به گرگهای خاکستری در جمهوری آذربایجان است. قفقاز در طول تاریخ مأمن اقوام متعدد مانند لزگیها، آوارها، تالشها، گرجیها، یهودیها، کردها، روسها، اودیها، تاتها، تاتارها، ترکهای مسخطی، اوکراینیها، مولوکانها، تساخورها (داغستانیها)، اسلاوها، لهستانیها، قرقیزها، یونانیها، ارمنیان و … بوده است. Plato، فیلسوف عهد کلاسیک یونان (سده پنچم پیش از میلاد) The Republic (375 BC) by Plato اشاره به کشتارجمعی از شهروندان ارمنی جمهوری آذربایجان در بندر سومگاییت (سومقاییت)، دومین شهر بزرگ آذربایجان و اخراج بازماندگان ازکشور در 27 ـ 29 فوریه 1988م. Douglas W. Blum، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل Committee on the Elimination of Racial Discrimination (CERD) Udi، از اقوام بومی ساکن در شمال شرقی جمهوری آذربایجان و جنوب داغستان در 1988م، جامعه ارمنی جمهوری آذربایجان (غیر از ارمنیان قراباغ) عملاً از آمار جمعیت این کشور حذف شد. ارمنیتباران باقی مانده در این کشور یا با افراد ترکتبار ازدواج کردهاند یا تغییر نام داده و مخفیانه به زندگی خود ادامه میدهند. قراباغ کوهستانی Victor Alexandrovich Schnirelmann، پژوهشگر ارشد قومشناسی، جامعهشناسی و باستانشناس در فرهنگستان علوم روسیه و نویسنده بیش از سیصد کتاب و مقاله بخشی از سرزمین مادری تالشها که در جنوب شرقی جمهوری آذربایجان قرار دارد. Gulag، اردوگاه کار اجباری محکومان دولتی در دوران استالین، در مناطق بسیار سردسیر و بی آب وعلف قرقیزستان و ترکمنستان The Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO) The National Talysh Movement (NTM) Hema Kotecha – Clarke، پژوهشگر ارشد در امور مناطق مشترکالمنافع و خارجی در دانشگاه شرق لندن(University of East London) Tolyshi Sado ، روزنامه صدای تالش ( 1993 ـ 1995م) سه جمهوری از پانزده جمهوری سوسیالیست شوروی واقع در قفقاز ay.az- Newsline, RFE/RL, reported on July 10 ( 20 February 2007 ) Poti، از بندرهای مهم گرجستان Herodotus، تاریخنگار یونانی در سده پنجم پیش از میلاد Strabo، (36پ.م ـ 32م)، جغرافیدان و تاریخنگار یونانی Gaius Plinius Secundus (23/24 – 79) علی بن حسین مسعودی، تاریخنگار و جغرافیدان عرب در سده چهارم هجری Ossetian Language، از زبانهای شاخه فارسی خانواده هند و اروپایی. اوستیای جنوبی (مورد مناقشه) بخشی از گرجستان و اوستیای شمالی از جمهوریهای روسیه است. Movses Kaghankatvatsi or Movses Daskhurants Koriun، نخستین کسی که با الفبای ارمنی به نویسندگی به زبان ارمنی پرداخت (سده پنجم میلادی). Mesrop Mashtots Eliseus Kura، در زبان آلبانیایی قدیم به معنی مخزن آب M. Kaziev، باستانشناس روسیالاصل آذربایجانی در سده بیستم میلادی Ilia Abuladze (1901- 1968) Coptic Language، زبان مصریان سده اول تا هفدهم میلادی Cyrillic، منسوب به قدیس سیریل893 م ، این الفبا که در بلغارستان ابداع شده، پایه الفبای بسیاری از کشورهای شرق اروپا، قفقاز و آسیای مرکزی است. Udi Language، زبان مردم اودی در شمال شرق قفقاز Altaic، خانواده زبانی شامل زبانهای مغولی، تونگوزی (منچوری ) و ترکی Jost Gippert، متولد 1956م اقوام ایرانی تباری که در دوران باستان در سواحل جنوب غربی دریای خزر، در استانهای گیلان و اردبیل کنونی می زیستند. پنج خانواده ارمنى که امیرانشان با یکدیگر نسبت خانوادگى داشتند و به طور موروثى، در سرزمین آرتساخ (قراباغ سابق) فرمانروایى مىکردند. این خانات را در تاریخ، به سبب شمار ثابت امیرانش، با نام ملوک خمسه مىشناسند. ملوک خمسه همواره از خودمختارى گستردهاى برخورداربودند. منطقههای گلستان، جرابرت (مارتاکرت کنونی)، خاچن، واراندا و دیزاک (هادروت کنونی) ، به ترتیب تحت فرماندهی پنج امیر آرتساخ ملک بیگلریان، ملک اسرائیلیان، ملک جلالیان، ملک شاه نظریان و ملک آوانیان، قرار گرفتند. Aleksey Petrovich Yermolov( 1777ـ 1861م)، ژنرال مشهور امپراتوری روسیه John Clifton ,Calvin Tiessen, Gabriela Deckinga and Laura Lucht, Sociolinguistic Situation of the Talysh in Azerbaijan (SIL International, January 2005 The Hague and Paris, 1969). یا Juhuroیا KavkaziJews از اقوام یهود که یهودیان کوهستانی یا یهودیان قفقاز نامیده میشوند و هشت سده پیش از میلاد از آشور در شمال عراق کنونی اخراج وبه ایران پناهنده شدند. آنان از سده پنجم پیش از میلاد به کوهستانهای شمال شرقی قفقاز (داغستان) کوچ کردند. اجداد آنان نه از یهودیان اشکنازی هستند و نه از سفاردیها، بلکه از یهودیان پارسی هستند. زبان اینان Judo-Tat نام دارد. Dağ Yəhudiləri ادبیات فارسی و عربی از طریق زبان ترکی وارد زبان یهودیان کوهستانی شده است. Yazyki narodov SSSR.: Indoevropeiskie yazyki (Nauka, 1966), VOl.1, p. 281. Asim Oku به زبان ترکی استانبولی بوزکورتلار( Bozkurtlar ) . نام یک سازمان ملیگرای افراطی، که در اواخر دهه 1960م در ترکیه تأسیس شد. نام این سازمان ازیک افسانه ترکی گرفته شده. بر طبق این افسانه، قوم ترک از آمیزش پسری خردسال ـ تنها بازمانده این قوم که اعضای آن تماماً به دست قوم لین جینی در خاور دور قتلعام شدند ـ با گرگی خاکستری رنگ که از او مراقبت میکرده، زائیده شده. باورهای این گروه با آرمان پانترکیسم هماهنگی دارد. در دوران حکومت آتاترک، تصویر گرگی بر روی اسکناس 5 لیری نقش بسته بود. cria-online.org/modules.php?name=5_4 & cais-soas.com/CAIS/Iran/pan_turkism_takes_aim_at_azarbaijan/part_iv.htm زبانشناس، نویسنده و پژوهشگر. او که متولد یونان است، اوستیا درشمال قفقاز را زادگاه خانوادگی خود میداند. او فارغالتحصیل دانشگاه بریتیش کلمبیا (BritishColumbia ) ونویسنده مقالات وکتابهای بسیاری از جمله هشت کتاب در مورد ایران باستان است. narcissism، نوعی اختلال روانی Karl Heinrich Menges( 1908 ـ 1999م)، زبانشناس آلمانی Turkicization Red Book of Endangered Languages (Paris: International Clearing House for Endangered Languages[CHEL],1992). Donald L. Stilo: scientist at Max-Planck Institute for Evolutionary Anthropology in Leipzig, Germany, engaged in the Northwest Iranian Language Project in the Linguistics Department. بنابر روایتهای بهجامانده از موبدان زرتشتی، ناحیه شمالی تالش کنونی در کرانه دریای مازندران به دست گشتاسب بن لهراسب، پادشاه کیانی ایران آباد شده است. Battle of Manzikert، اشاره به جنگ سرنوشتساز ملازگرد بین نیروهای سلجوقی و ارتش بیزانس در 1071م، در شمال دریاچه وان که با شکست نیروهای بیزانس به پایان رسید. این نام در ارمنی به صورت مانیزکرت تلفظ میشود و از دو بخش ماناواز و کِرت تشکیل شده و به معنای تأسیس شده به دست ماناواز است. ماناوواز نام یکی از پسران هایک، پدر اسطورهای قوم ارمن است. Caucasus Minor، منطقهای کوهستانی به طول 600 کیلومتر که از مرز گرجستان در شمال شروع و به مرز ایران ختم میشود. جمهوری آذربایجان در شرق و جمهوریهای آرتساخ و ارمنستان در غرب آن قرار گرفته. از 198 پیش از میلاد تا پایان سده یکم میلادی در نظام اداری جمهوری آذربایجان این اقوام بومی و اصیل اران را اقلیت میشمارند. Shahin Mirzoyev Elvin Ershadov Ekinci ، به معنی پیشرو. تصاویر بر مبنای گزارش دکتر کاوه فرخ و بر گرفته از تارنمای azer .com زبانشناس، نویسنده و پژوهشگر. او متولد یونان است اما ریشه خانوادگی خود را از شمال قفقاز در اوستیا میداند. وی از دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا فارغالتحصیل شده و نویسنده مقالات وکتابهای بسیاری از جمله هشت کتاب در باره ایران باستان است. Hasan Bey Zardabi(1842 ـ 1907م)، از آذربایجانیهای تحصیلکرده و متعصبی که از عوامل شناخته شده جمهوری آذربایجان و فرهنگ آن است. Ismail Gaspirenski(1851 ـ 1915م)، از همراهان زردابی در تأسیس نخستین روزنامه جمهوری آذربایجان زبان ترکیای که کلیه واژههای فارسی یا واژههایی که ریشه فارسی و روسی دارند، حذف یا باکلمهای ترکی جایگزین شده است. Mohammad Hassan Hajinzadeh (Hajinsky) com/archives/473388 Fezیا فینه، کلاه سرخ منگولهدارعثمانیها com/aiweb/categories/magazine/43_folder/43_articles/43_mollamag.html cavan tÜrk Jeyhoun Bey Hajibely, «The Origin of the National Press in Azerbaijan», Asiatic Review (July-Oct 1930), Vol. 26, 14e an. no. 88, p 757. Aleksander Swietochowski(1849 ـ 1938م)، فیلسوف لهستانی com/aiweb/categories/magazine/43_folder/43_articles/43_mollamag.html Ahmet Ağaoğlu، فعال اجتماعی، روزنامهنگار و از پایهگذاران آرمان پانترکیسم Serge A. Zenkowsky com/aiweb/categories/magazine/43_folder/43_articles/43_mollamag.html Yakov Abramovich Ratgauzer، نویسنده کتابی معتبر در باره انقلاب بلشویکی در روسیه در اکتبر 2011م، همایشی نیز برای بررسی مشکلات زندگی و فرهنگ قوم زازا، ساکن ترکیه برگزار شد. Ejmiadzin، کلیسا و مرجع روحانیت و مذهب حواری ارمنیان جهان علیاکرم همت اف یا علیاکرم همت زاده (متولد 1948م) نظامی باز نشسته، سیاستمدار، فعال حقوق بشر تالشی جمهوری آذربایجان، تنها رئیس جمهوری خودگردان تالش ـ مغان (در 1993م) ،رهبر کنونی جنبش ملی تالش که اکنون به عنوان پناهنده در اروپا به سر میبرد. در جنگ قراباغ در 1992م، همتاف با درجه سرهنگی فرماندهی گردانی از تالشها رابر عهده داشت. او عضو جبهه خلق آذربایجان به رهبری ایلچی بیگ بود و در 1922م معاون وزیر دفاع جمهوری آذربایجان شد. وی در گرماگرم جنگ قرا باغ، هنگامی که نیروهای باکو در حال عقبنشینی بودند، تغییر موضع داد و جمهوری خودگردان تالش ـ مغان را بنیان گذاشت. از فعالان تالش جمهوری آذربایجان که به روسیه مهاجرت کرده. او سردبیر بخش خبردو شبکه تلویزیونی و رادیویی تالشی زبان به نامهای تالشستان تی وی و رادیو تالشستان، است که در2014م تأسیس شد، منصوب شده. منابع: احمدی، حسین. تالشان از دوره صفویه تا پایان جنگ دوم ایران و روس. تهران: انتشارات وزارت امورخارجه، 1384. بازن، مارسل. «تغییرات جدید اقتصادی و سازماندهی فضا در تالش»، تغییرات جغرافیایی.دانشگاه رنس پاریس پاییز 1374. ـــــــ . «هویت قومی و ناحیهای در ایران و آسیای مرکزی». ترجمه فروزان خزائنی. تحقیقات جغرافیایی. ش57. زمستان 1377. Catford, J,C. «Mountain of Tongus: The Languages of the Caucasus». Annual Review of Anthropology. Vol. 6 . 1977 Clifton, John. Tiessen, Calvin. Deckinga, Gabriela and Lucht, Laura. Sociolinguistic Situation of the Talysh In Azarbaijan. (SIL International, January 2005) Hajibely, Jeyhoun Bey. «The Origin of the National Press in Azerbaijan», Asiatic Review . July-Oct 1930. Vol. 26, 14e an. no. 88. p. 757 Tiessen, Calvin. Positive orientation towards the vernacular among the Talysh of Sumgayit . University of North Dakota, 2003 Yarshater, Ehsan. A Grammar of Southern Tati Dialects. Mouton, 1969 azer.com/aiweb/categories/magazine/43_folder/43_articles/43_mollamag.html aztagdaily.com/archives/473388 cais-soas.com/CAIS/Iran/pan_turkism_takes_aim_at_azarbaijan/part_iv.htm hy.armradio.am/2019/12/06 kavehfarrokh.com/events-and-citations/11953/ taleshen.ir ysu.am/gender/hy/Talysh-question-was-discussed noravank.am/upload/pdf/45_am.pdf zham.ru/events/251–.html springtimeofnations.blogspot.com/2013/09/talysh-rebel-leader-former-political.html tert.am/am/news/2016/12/27/vardan-voskanyan/2236295 unpo.org/article/4280 |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 94-93سال بیست و چهارم | پائیز و زمستان 1399 | 259 صفحه
|