اشاره با آنکه نویسندۀ مقاله در نوشتار خود از راهنمایی های کشیش گریگوریس، در بخش روابط عمومی خلیفه گری ارمنیان تهران، بهره مند شده است هیئت تحریریۀ فصلنامه مناسب دید که دربارۀ مباحث مطرح شده در مقاله نظر اسقف اعظم سبوه سرکیسیان، خلیفۀ ارمنیان تهران و شمال، را نیز جویا شود و بخش هایی از مقاله را به نظر ایشان برساند. بدین وسیله از رهنمودهای ایشان سپاسگزاری می شود. کلیسای ارمنیان را کلیسای حواری یا مرسلی می نامند زیرا آغازگر آن دو حواری عیسی مسیح (تادئوس و بارتوقیمئوس) بودند اما ادامه دهندۀ راه آنها گریگور روشنگر (لوساوُریچ)[3] بود که ارمنیان به کوشش او مسیحی شدند. در مبحث الهیات مسیحی و تبادلات اندیشه در این مقوله، متأسفانه چندین مؤلفۀ مهم و زیرساختی به ویژه در کشورمان مغفول مانده است و آنچه که در مورد مسیحیت گفته می شود بسیار کلی است و الزاماً، نمی تواند بیانگر مبانی اعتقادی یکی از سه شعبۀ اصلی مسیحیت باشد. در این بین، کلیسای ارمنی ( از نظر معتقدات و شعائر دینی و نه معماری) که مکتبی شامل آمیزه ای از مسیحیت اولیه (ارتدکس ـ ایمان راستین و بدون واسطه به پروردگار) و سنت های آئینی و ملی است، آن چنان که شایسته است به عموم معرفی نشده است. این غفلت شاید به دلیل عدم وجود تبلیغات غیر قومی در این کلیسا باشد زیرا کلیسای ارمنی بر اساس اصول اعتقادی خود نمی تواند فردی را که غیر ارمنی است از شعیره های خود (مانند تعمید) بهره مند سازد و این از ساختار ملی بودن کلیسای ارمنی نشئت می گیرد. در اینجا، برای درک عمیق این موضوع، بهتر است نظری هرچند کلی به مبانی اعتقادی این کلیسا بیندازیم، با این یادآوری که این کلیسا در تمامی تاریخ مسیحیت نخستین کلیسایی است که به طور مستقل از طرف حکومت یک کشور (ارمنستان) به رسمیت شناخته شده. |
پیشینۀ مسیحیت در میان ارمنیان ارمنیان از پایدارترین اقوام هند و اروپایی هستند که در فراز و نشیبهای حیات سه هزارسالۀ خود، تقریباً در هیچ عصری، روی امنیت و آسایش را ندیدهاند و همواره با عوامل گوناگون فرهنگی، دینی، نظامی، سیاسی و اجتماعی مهاجمان بیگانه در نزاع و کشمکش بودهاند. آنان هنوز، پس از گذشت قرنهای متمادی، رایت داعیۀ استقلال و خودمختاری را بر زمین ننهادهاند، هرچند این نزاعها در بسیاری از موارد با شکست و حتی، قتلعامهای فاجعهآمیز همراه بوده است. موقعیت خاص جغرافیایی ارمنستان و واقع شدن آن بین امپراتوریهای ایران، روم، عثمانی و سایر ملل همجوار، چون عربها و روسها، از زمان قدیم تاکنون زمینۀ رسوخ و نفوذ فرهنگها و اعتقادات مختلف و گاه متضاد را بین آنان پدید آورده است. ارمنیان همچنان بر خود میبالند که نخستین قوم عالم بودهاند که مسیحیت را در 301 م به کوشش گریگور روشنگر (لوساوُریچ) ، نخستین رهبر دینی ارمنیان، در ارمنستان رسمیت دادهاند. کلیسای ارمنیان صرفاً جایگاه مذهبی نیست و رهبر ارمنیان، در واقع منتخب رجال مذهبی و اجتماعی و مسئول کلیۀ امور دینی ارمنیان جهان است. از مجموع حدود هفت میلیون ارمنی جهان کمتر از صد هزار نفر از آنان در ایران زندگی میکنند که از آن حدود 93 درصد پیرو مذهب کلیسای مرسلی ارمنی، حدود 3 درصد پروتستان، حدود 3 درصد کاتولیک و بقیه پیرو سایر مذاهب هستند. موضوع مورد بررسی در این پژوهش به طور عمده کلیسای مرسلی ارمنی است. شناخت مذاهب کاتولیک و پروتستان مجالی وسیعتر میطلبد. بنا بر روایات ارمنی بارتوقیمئوس (برتولومه) و تادئوس، از حواریون حضرت مسیح، نخستین مبلغان مسیحیت در ارمنستان بودند و از این رو، کلیسای ارمنستان را کلیسای رسولی (مرسلی) ارمنستان نیز نامیدهاند. طبق روایات تادئوس به دعوت پادشاه آبکار برای معالجۀ او به ارمنستان دعوت شد و پس از درمان شاه، او و درباریان را به پذیرش دین مسیح فراخواند. آنان این دین را پذیرفتند و تادئوس و پادشاه نخستین کلیسای ارمنی مسیحی را در 33 م در اِدِسا یا اورفا (بینالنهرین) بنیاد نهادند. پسازاین پیروزی، تادئوس با هدف تبشیر به سمت شمال ارمنستان رفت. پس از درگذشت آبکار، ارمنستان به دو پادشاهی مستقل تقسیم شد. سلطنت اورفا به آنانون، فرزند آبکار و حکومت ارمنستان مرکزی به سانادروک، خواهرزادۀ آبکار، رسید. آنانون و ساندروک دشمنی شدیدی با پیروان مسیح داشتند. [4] به دستور سانادروک تادئوس حواری دستگیر، شکنجه و کشته شد (66م). سانادروک همچنین، دستور قتل دختر خود، ساندوخت، را که به دین مسیح گرویده بود، صادر کرد. [5] ارتباط فرهنگی ارمنیان با یونانیان در غرب و با سوریان در جنوب و همچنین، توسعۀ تبلیغی مسیحیت در دو مرکز مهم قیصریه و اِدِسا (اورفا) زمینۀ آشنایی ارمنیان را با دین مسیح فراهم ساخت. در آن زمان، ارمنستان به صورت نظام سلطنتی، تحتالحمایۀ امپراتوری روم، اداره میشد. در زمان پادشاهی تیرداد سوم (298ـ330م)، [6]مسیحیت در ارمنستان رسمیت یافت. تیرداد سوم در آغاز نسبت به مسیحیان رویۀ بسیار خصمانهای در پیش گرفته بود. روایتهای مربوط به گریگور روشنگر (لوساوُریچ) و راهبههایی که هریپسیمۀ زیبارو نیز در میان آنان بود [7] اطلاعاتی را در این باب به دست میدهد. [8] اوج سرکوبهای تیرداد در دهۀ اول قرن چهارم، هم زمان بود با اعمال همین روش به دست قیصر دیوکلتان [9]علیه مسیحیان در قلمرو امپراتوری روم که نهایتاً در 313 م قیصر کنستانتین [10]کبیر (قسطنطین) با فرمان مشهور میلان مسیحیت را در آن امپراتوری با سایر مذاهب متساویالحقوق شناخت. ولی در ارمنستان، در اثر مساعی گریگور، تیرداد پس از قبول مسیحیت پا را از این فراتر نهاده و در 301م مسیحیت را دین رسمی ارمنستان اعلام کرده بود. بدین ترتیب، ارمنستان نخستین کشوری بود که مسیحیت در آنجا از چنین موقعیت ممتازی برخوردار شد. [11] پس از تعمید پادشاه، گریگور در 302م به قیصریه [12]سفر کرد و در مقام نخستین رهبر کلیسای ارمنی به دست مطران لئونتیوس [13]دستگذاری شد (یعنی به مقام روحانیت رسید). دستگذاری گریگور درواقع مبین توسعۀ مسیحیت در شمال شرقی آسیای صغیر از طریق قیصریه (محل رشد و تحصیل گریگور) بود. رسمیت دین مسیح در ارمنستان و پذیرش مسیحیت در امپراتوری روم پیوندهای سیاسی و فرهنگی ارمنیان را با امپراتوری روم تقویت کرد.گریگور سپس به شهر سلطنتی واقارشاپات [14]رفت و از آن پس، این شهر محل اقامت جاثلیق ارمنیان شد. گریگور در رؤیایی، به اشارۀ مسیح (به صورت سه بار ضربۀ چکش زرین)، محل بنای کلیسای جامع را در مرکز واقارشاپات مشخص کرد و آن را اجمیادزین، [15] به معنای محل نزول فرزند یگانه، نامید. [16] طبیعی بود که فرمان تیرداد به مقابلههای خونین با پیروان و معتقدان خدایان قدیم منجر شود و مسیحیان ارمنستان با شور و حرارت با اعتقادات ارمنیان باستان مقابله کنند. در جریان کشمکشهای خونین، معابد آرامازاد و واهاگن، تیر، مهر، آستغیک و دیگر ایزدان با خاک یکسان شد و بر جای آنها کلیساها و سایر اماکن مقدس مسیحی بنا شد. نتایج حفاریهای باستانشناسی در ارمنستان این موضوع را تأیید میکند. درگیریهای ناشی از استقرار مسیحیت در ارمنستان در سراسر قرن چهارم و حتی، قرن پنجم ادامه یافت. [17] تقسیم کلیساهای جهان اکثر قریب بهاتفاق مسیحیان جهان به لحاظ زبان و فرهنگ در سه حوزۀ زیر قرار می گیرند: 1. غرب لاتین با مرکز اصلی رم یا کلیسای کاتولیک و کلیسای پروتستان که بعدها از آن انشعاب یافت. 2. شرق یونانی زبان با مرکز اصلی قسطنطنیه (استانبول کنونی) که از سدۀ چهارم و پنجم به بعد کلیسای ارتدکس شرقی نامیده شد. 3. شرق سریانی که شاخۀ جدا شدۀ کلیسای ارتدکس شرقی است با مرکز اصلی اِدِسا (اورفای کنونی در جنوب شرقی ترکیه). این گروه خود به دو گروه نسطوری و غیر کالسدونی تقسیم می شود (کلیسای جدا شده شرقی). [18] 1. کلیسای کاتولیک رم این کلیسا خود را به عنوان «کلیسای مقدس کاتولیک رم» توصیف میکند و بزرگترین و جهانیترین کلیسا است که در تمام کشورها و سرزمینها رایج است. [19] مهمترین ویژگی کلیسای کاتولیک آن است که پیروان آن به ریاست پاپ بر تمام جامعۀ مسیحیان و مصونیت وی از خطا معتقدند و پذیرش مصوبات مجامع کلیسایی کاتولیک را لازم میشمارند. آنان باور دارند که مسیح، پِتروس را بر تمام کلیسای مسیحیت رهبر قرار داده و کلید ملکوت آسمان را به وی سپرده است. پِتروس هم در زمان اقامت در رم پاپ را جانشین خود و صاحباختیار کلیسای جامع قرار داده است. [20] 2. کلیسای ارتدوکس شرقی پیدایش این فرقه قبل از آنکه ریشۀ اعتقادی داشته باشد منشأ جغرافیایی داشته است. مهمترین جدایی در تاریخ مسیحیت در اواخر قرن پنجم میلادی، هنگام تجزیۀ روم به بخش شرقی و غربی، پیش آمد و کلیسای رم در مرکز بخش غربی مسیحیت قرار گرفت. مهمترین کلیسای بخش شرقی در قسطنطنیه بود. [21]کلیسای شرق را یونانی میگویند. چون یکی از مراکز مهم کلیسای شرق در یونان قرار داشت و زبان رایج در این بخش هم یونانی بود، به همین دلیل، کلیسای ارتدوکس [22] ترجمۀ یونانی عهد عتیق را برگزید حال آنکه در غرب بر استفاده از متن لاتینی کتاب مقدس اصرار میشد. [23] کلیسای ارتدوکس شرقی، پس از کلیسای کاتولیک رم، با حوزهای بهمراتب کوچک تر از آن، دومین کلیسای عمده در جهان مسیحی معاصر است. پیروان آن به طور عمده جمعیت کشورهای اسلاوی (روسیه، یوگوسلاوی، بلغارستان) و رومانی هستند. این کلیسا گروهی است متشکل از پانزده کلیسای وابسته که همۀ آنها از نظر عقیده با هم سازگارند و به شکل یکسان عبادت میکنند و با یکدیگر اشتراک آیینی دارند اما هر یک از نظر تمشیت امور مستقلاند. کلیساهای یادشده برتری افتخاری سراسقف کلیسای جهانی قسطنطنیه (استانبول) را قبول دارند. سراسقف به هیچ وجه برتری همراه با اختیارات قانونی جهانی را، آنگونه که به پاپ در آیین کاتولیک نسبت داده میشود، ادعا نمیکند. [24] 3. کلیسای جداشدۀ شرقی تعدادی از کلیساهای شرقی به دلایل سیاسی و اعتقادی از کلیسای امپراتوری بیزانس (روم شرقی) جدا شدند. این کلیساها، که در آن سوی مرزهای امپراتوری واقع بودند، با قبول راهحلهای مسیح شناسی، استقلال خود را حفظ کردند. این کلیساها از استقلال داخلی برخوردارند، هریک آداب دینی مستقلی دارند و کتاب های عبادی آنها عموماً به زبان بومی مخصوص به خودشان است. الف) کلیسای نسطوری کلیسای نسطوری (کلیسای شرقی روسیه)، که یکی از کلیساهای جداشدۀ شرقی است، از نظر تاریخی از اسقفنشینهایی شکل گرفت که از پذیرفتن شورای اِفِسُس [25](431م)، که سایر مسیحیان آن را سومین شورای جهانی کلیساها میخوانند، خودداری کردند. از نظر الهیاتی این کلیسا بیش از همه تحت تأثیر مکتب انطاکیه بوده است. [26] مبانی و اصول کلیسای نسطوری، بهعنوان شاخهای از مسیحیت، نخستین بار توسط نسطوریوس مطرح شد. نسطوریها برخلاف دیگر فرق مسیحی بر این باورند که در عیسى مسیح دو شخص و دو طبیعت وجود داشت: طبیعت آدمی و طبیعت الهی پسر خدا یا لوگوس. نسطوریوس با طرح این عقاید در سطح عمومی مناقشهای را پدید آورد که با دخالت کلیسای اسکندریه و روم دامنۀ آن گسترش یافت. پس از این مناقشه، شورای اِفِسُس در 431م نسطوریوس را از سمت روحانی خلع و به شمال آفریقا تبعید کرد. نسطوریوس تا آخر عمر در تبعید به سر برد. [27] مسیحیان سریانی شرق مدیترانه، که پیروان نسطوریوس بودند، با تصمیم شورای اِفِسُس به مخالفت برخاستند. لذا، بدعتکار شناخته شدند و در بیزانس مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند و نهایتاً، از امپراتوری روم اخراج و ناگزیر در 458م به پادشاهی ایران پناهنده شدند. یک سال بعد، تحت شرایطی خاص، کلیسای ایران بهصورت رسمی کلیسای نسطوری اعلام شد. این عملکرد فضای جدیدی را پدید آورد که برای کلیسای نسطوری پیامدهای بسیار چشمگیری در عرصههای گوناگون اجتماعی، سیاسی و اعتقادی داشت. [28] پس از ظهور اسلام، در قرن سوم هجری، با استقرار کلیسای مرکزی نسطوری در بغداد، نسطوریان در دربار خلفای عباسی حضور و نفوذ ویژه یافتند و در ترجمۀ علوم، از زبانهای سریانی و یونانی به زبان تازی خدمات فراوان کردند. پس از استیلای تیمور در قرن هشتم هجری (قرن چهاردهم میلادی)، کارشان از رونق افتاد و سرانجام، در قرن شانزدهم میلادی و قرن دهم هجری جاثلیق نسطوریان مرکز خود را به شهر موصل برد. [29] ب) کلیساهای ارتدوکس غیرکالسدونی غیرکالسدونیها، که به ارتدوکس مشرق زمینی نیز معروف اند، از آن رو غیر کالسدونی خوانده میشوند که شورای کالسدون (451م) را رد میکنند، شورایی که مسیحیان ارتدوکس شرقی و مسیحیان غربی آن را چهارمین شورای جهانی کلیساها میدانند. [30] بدین ترتیب، در حالی که کلیسای ارتدوکس شرقی هفت شورای جهانی کلیساها را قبول دارد، که آخرین آنها شورای دوم نیقیه (نیکیه، 787م) است و کلیسای کاتولیک رم 21 شورا را تأیید میکند، که آخرین آنها شورای دوم واتیکان (1962ـ 1965م) است، غیر کالسدونی ها تنها سه شورا را تأیید میکنند: شورای اول نیقیه (325 م)، شورای اول قسطنطنیه (381 م) و شورای اِفِسُس (431م). در واقع، مسیحیان سریانی به دو بخش نسطوری و غیر کالسدونی تقسیم می شوند که غیرکالسدونی ها شامل سایر مسیحیان غیر یونانی از جمله قبطی ها در مصر، اتیوپی ها و ارمنی ها هستند. موضوع این جستار بیان اصول و مبانی اعتقادی کلیسای ارمنیان و اشاره به نقاط مورد اختلاف آنها با سایر فرقه های مسیحیت است. شورای کالسدون و آغاز جدایی شورای کالسدون (خالکیدونی) در 451 م به فرمان امپراتور مرکیانوس برای بررسی تعالیم اوطیخا (اتوئوخوس) و دیوسقورس، که از معتقدان به وجود طبیعت واحده در مسیح (ع) بودند، تشکیل شد. در این مجمع، علاوه بر تأکید مجدد بر مصوبات مجمع نیقیه و قسطنطنیه، عقاید اوطیخا و نسطور مردود و نظریۀ ارتدوکسی کلیسا در باب شخصیت مسیح (ع) بیان شد. در بیانیۀ این شورا، تصریح شده است: «شورا با کسانی که راز تجسم را به شکل ثنویت وجود دو پسر مجزا (پسر خدا و پسر انسان) توضیح میدهند (نسطوریوس به داشتن این دیدگاه متهم بود) مخالف است. این شورا در برابر کسانی که آمیزه یا اختلاط دو طبیعت مسیح را تعلیم میدهند (اتوئوخوس) مقاومت میکند. همچنین، این شورا کسانی را که تصور میکنند خداوند نخست دو طبیعت داشت و بعد از اتحاد دو طبیعت، صاحب یک طبیعت شد (اتوئوخوس) ملعون میداند». [31] شورای کالسدون موجب مناقشۀ دیرپا و شدیدی در شرق جهان مسیحیت دربارۀ رابطۀ الوهیت و بشریت در شخص مسیح شد. کلیسای ارمنی آموزههای تمامی پدران روحانی رهبر کلیسا در پنج قرن اول میلادی، بهجز پاپ لئون اول، را دنبال میکند. [32] به دنبال این مجمع، کلیسای رم و بیزانس به طریقت تازهای گرویدند که طریقت پاپ لئون کبیر بود. به اعتقاد وی دو جوهر جداگانه در ذات حضرت عیسی بوده است، یکی انسانی و دیگری خدایی. این دو جوهر با هم متحد شده ولی درنیامیختهاند. کلیسای ارمنی به همان طریقت تک جوهری خود یا اعتقاد به طبیعت واحد در مسیح وفادار ماند و از کلیسای رم جدا شد. شورای کالسدون تعالیم معتقدان به طبیعت واحد در مسیح (مونوفیزیتها) را نفی کرد و بار دیگر، تعالیم شورای نیقیه و اِفِسُس، [33]پیرامون حقیقت طبیعت بشری و تجسم کلمۀ ازلی خدا را در عیسی تأکید کرد. در غیبت حروف الفبای ارمنی در ارمنستان تبلیغ مسیحیت به زبان آشوری و یونانی انجام میشد که باعث نفوذ سلطۀ سیاسی روم در ارمنستان میشد. این امر موجب شد تا در ذهن اندیشمندان ابداع حروف زبان ارمنی شکل گیرد و گروهی از روحانیان کلیسا، به رهبری روحانی متعهد مسروپ ماشتوتس، خط ارمنی را ابداع کردند. اولین کتابی که به خط و زبان ارمنی نوشتند و در دسترس مردم گذاشتند کتاب مقدس بود. [34] این ماجرا منجر به استقلال کلیسای ارمنی شد که به دنبال آن استقلال قوم ارمنی را در پی داشت؛ یعنی، نتیجۀ این استقلال این بود که ارمنیان به غرب متکی نباشند و میتوان گفت که ارمنستان وجود و بقای خود را مرهون کلیسای مستقل بوده است. ارمنیان به دلیل علاقۀ شدید به کلیسا و ارزشهای سنتی، دینی و ملی توانستند مذهب و هویت ملی و دینی خود را حفظ کنند زیرا این کلیسا به تودۀ ارمنی و به ملیت ایشان هویت اصیل بخشیده است. کلیسای ارمنیان از آنجایی که مسیحیت بین ارمنیان از طریق دو تن از دوازده رسولان یا حواریون حضرت عیسی مسیح، به نامهای بارتوقیمئوس (بارتلمی) قدیس وتادئوس قدیس، رواج یافته است این کلیسا نام مرسلی یا حواری را بر خود گرفت، که گاه آن را گریگوری یا لوساوُریچ نیز میگویند. گرچه نام گریگور روشنگر (لوساوُریچ) هیچگاه جدای از این کلیسا نبوده است، ولی ارمنیان هویت کلیسایی خود را به زمان عیسی (ع) و حواریون او منتسب میکنند. بر اساس روایت ها، تادئوس و بارتوقیمئوس (بارتلمی) مبشران اصلی (به دین مسیح) در ارمنستان بودند. [35] ادعای خود ارمنیان این است که: «درواقع بانیان کلیسای ارمنی دو رسول و حواری مذکور بودهاند و نقش گریگور لوساوُریچ مقدس در فراگیر کردن و رسمی نمودن مسیحیت در ارمنستان و نزد ارامنه بوده است». [36] گریگور لوساوُریچ آثار ادیان پیش از مسیحیت ارمنستان را از بین برد، معابد را ویران کرد و آثار آنها را نابود ساخت. به سبب علاقهمندی شدیدی که برخی از ساکنان ارمنستان به اعتقادات دیرین خود داشتند مقاومتهایی به وجود آمد ولی مسیحیان معابد آنان را، که شاهکار معماری کهن ارمنیان بود، ویران کردند، کلیۀ اشعاری را که دربارۀ خدایان سروده شده بود از بین بردند و بر خرابههای معابد، نخستین کلیساهای ارمنیان را بنا نهادند. [37] نام رسمی این کلیسا بر اساس اصول اعتقادی و مبانی تشکیلاتی آن کلیسای ملی، مرسلی و مردمی ارمنی است ولی به اختصار کلیسای ارمنی نامیده میشود. [38]وجه تسمیۀ ملی از آنجاست که در این کلیسا، برخلاف کلیساهای کاتولیک و پروتستان، هیچ فرد غیر ارمنی، که از پدر و مادر ارمنی زاده نشده و در کلیسای ارمنی غسل تعمید نگرفته، نمیتواند از دیگر شعائر این کلیسا از قبیل ازدواج، مراسم عشای ربانی (باداراک)، غسل کفن، غسل میت و غیره بهرهمند شود. بنابراین، فردی را که از پدر و مادر ارمنی نبوده و غسل تعمید در این کلیسا بر او انجام نشده باشد نمیتوان تعمید داد. به مفهومی واضحتر، هیچکس از هر دین دیگری نمیتواند ترک دین کرده و از طریق کلیسای ارمنی مسیحی شود و به همین دلیل است که کلیسای ارمنی فاقد تشکیلاتی برای تبلیغات خارج از حوزۀ قومی ارمنی است و کلیسای ملی نامیده میشود. [39] اصول و مبانی اعتقادی کلیسای ارتدوکس و کلیسای ارمنی مسیحیت شرقی، بهطور عمده، از طریق الهیات و حیات کلیسای ارتدوکس نشان داده میشود. ارتدوکس نیز بیان متمایزی از ایمان مسیحی را حفظ کرده که بنا بر باور پیروان آن، ادامه دهندۀ آموزههای مسیحیت اولیه و رها از بسیاری منازعات اخیر مسیحیت غربی است. بهویژه، در پنج قرن گذشته، کلیساهای ارتدوکس مباحث الهیاتی مشابه آنچه را، که در کلیساهای کاتولیک رومی و پروتستان رخ داده، تجربه نکردهاند؛ برای مثال، منازعات غربی در زمینۀ وحی و عقل، ایمان و اعمال، متون مقدس و سنت، یا علم و دین. مسیحیت شرق معمولاً دودستگیهایی را نپذیرفت که بخشی از سنتهای مسیحیت غربی بودند. [40] منابع و مآخذ اصول اعتقادی ارتدوکسها عبارتند از: کتاب مقدس و سنت. [41]حد قانونی شرعیکتاب مقدس هرگز بهطور رسمی تعیین نشده است. [42]الهیدانان ارتدوکس توجهی به تقریر نظاممند از ایمان مسیحی ندارند و سیمای اعتقادی کلیسای ارتدوکس عرفانی است. [43] اعتقاد به مرجعیت سنت، در کنار کتاب مقدس، کاتولیکها و ارتدوکسها را از بیشتر گروههای مسیحی جدا میکند. سنت، شیوۀ خواندن کتاب مقدس و کاربرد آن در کلیساست؛ بهبیاندیگر، سنت، تفسیر خاصی از کتاب مقدس است که عبارتهای مکتوب را شرح و بسط میدهد. تقریباً، همۀ مسیحیان نیاز به سنت را احساس میکنند اما نزاع دربارۀ حدود مرجعیت آن است و حتی، کاتولیکها و ارتدوکسها نیز درخصوص بعضی قسمتهای سنت، بهویژه دربارۀ مرجعیت پاپ، همرأی نیستند. [44] اکثر ارتدوکسها تأکید میکنند کهکتاب مقدس و سنت یک کل واحد را تشکیل میدهند. سنت دربردارندۀ اعتقادنامه، احکام شوراهای جهانی، مکتوبات پدران کلیسا، کتابهای دعای آیین عبادی و شمایلهاست اما درعینحال سنت با هر یک از این امور یا مجموع آنها به پایان نمیرسد. سنت مقدس صرفاً مجموعهای از گفتههای مندرج در اسناد مکتوب نیست. به گفتۀ متکلم رومانیایی، دومیترواستانیلوا «سنت را باید تجربۀ زنده و روح نکتهسنج مسیحیان دانست». بر این اساس سنت زمینهای است که در آن کتاب مقدس زنده میشود، روندی که از رهگذر آن، حقیقت کتاب مقدس توسط کلیسا در هر نسل بار دیگر تجربه میشود. [45] 1- خدا اصل تثلیث هستۀ مرکزی الهیات ارتدوکس است. همانگونه که رهبران مذهبی معاصر مقرر داشتهاند این اصل از کلیۀ شعائر دینی مهمتر است. اقانیم سهگانه مکرراً در آیین عشای ربانی مورد پرستش قرار گرفته و از آنها حاجت خواسته شده است. اقانیم ثلاثه جهان مرئی و نامرئی را آفریده است و محرک و علت اصلی آفرینش نخست خدا بود که خواست موجودات دیگر در رحمت و جلال او شرکت جویند. [46] مسیحیت شرقی تعلیم میدهد که خدای یگانه همان تثلیث است، معروف به پدر، پسر و روحالقدس. خدای یگانه همه را آفریده است و ورای همه چیز است. ارتدوکس تصدیق میکند که خدا رازی است که نهایتاً ورای تعریف انسان است. دانش محدودی که ما از خدا داریم بهطورکلی از وحی الهی سرچشمه میگیرد و نه از تفکر و تعمق انسان، گرچه آن نیز مهم است. از طریق این وحی، متمرکز بر مسیح، انسانها خدایی را می شناسند که خیر و خیرخواه بشر است. این اعلان خدای خیرخواه بشر [47]در دل نیایشگر مأموریت کلیسای ارتدوکس است. آن برای حیات هر مؤمنی محوری است. در سراسر نیایشهای ارتدوکس، شخص این تصدیق را میشنود: « تو خدای خیر هستی که انسان را دوست داری و ما به شما ـ پدر، پسر و روحالقدس ـ جلال هدیه میکنیم… ». [48] ارتدوکسها تمام آموزههای شورای اولیه را دربارۀ خدا بهعنوان تثلیث در وحدت، یعنی یک ذات با سه اقنوم و به تعبیر یوحنای دمشقی « متحد و درعینحال غیر آمیخته، متمایز و درعینحال غیر منفک»، قبول دارند. آنها معتقدند که سه اقنوم هم رتبه و با هم ازلی هستند. هر یک تماماً خدا و واقعاً متشخص است و درعینحال، با یکدیگر یک خدا را تشکیل میدهند نه سه خدا را. درواقع، رویکرد نفی آمیز و سلبی دارند و معتقدند ازآنجاکه خداوند رازی ورای فهم بشری است نمیتوان او را در قالب واژهها توصیف کرد بلکه صرفاً میتوان در سطحی ورای زبان، تصورات و مفاهیم عقلی، از راه پیوند عشق، او را درک کرد. متفکران ارتدوکس معتقدند که خدا هم ناشناخته است و درعینحال، شناخته شده، هم متعادل و درعینحال، در همه جا حاضر است. آنها بین ذات خدا و افعال خدا تمایز قائل اند و معتقدند ذات خدا برای مخلوقات غیرقابل شناخت است و این دال بر تعالی و دگرگون بودن خداوند است اما افعال خداوند، که ما میتوانیم در آن سهیم باشیم، بیانگر حضور او در همه جا و نزدیک بودن او است. [49] اما باور ارمنیان در مورد خدا: خداوند که زندگی کامل و عشق کامل است همچنین به فعالیت واقعی می پردازد. تمامی فعل او و یا کل رابطۀ او با جهان با ظهورِ پدر، پسر و روح القدس یا تثلیث مقدس تحقق می یابد. ایمان ما عقل ما را به این نتیجه می رساندکه در حیطۀ فیض این تثلیث مقدس است که ما از زندگی و عشق الهی متمتع می شویم به نحوی که ما این زندگی را از خدای پدر، که آفریدگار ماست، خدای پسر، که منجی ماست و خدای روح، که تطهیر کنندۀ ماست و ما را به فرزندخواندگی می پذیرد دریافت می کنیم. پدر، پسر و روح القدس صرفاً موجودات کامل نیستند و نه پدیده های فعل الهی بلکه اشخاص هستند. هر شخصی/ اقنومی، که خودآگاهی ای کامل و واقعی است، مکاشفۀ تمامی ذات خداوند است و همه ویژگی های الهی را در خود دارد. پدر ـ که جهان را با کلمۀ الهی آفریده و ملکوت خود را از ازل ترتیب داده ـ خدای کامل است. پسر، کلمۀ خداوند نیزـ که از آغاز « نزد خدا بود و خدا بود» و وقتی انسان شد در میان ما ساکن شد ـ خدای کامل است. [50]روح القدس هم ـ که به واسطۀ او خداوند و آنچه را الهی است می شناسیم، در اعماقِ خداوند تفحص می کنیم،تجدید می یابیم و منور می گردیم ـ خدای کامل است. [51]سه شخص/ اقنوم یک خدا، یک عشق ولی هر کدام عشقی کامل در ظهور منحصر به فرد خود هستند. [52] پسر و روح القدس از پدر هستند ولی برادر یا دو پسر نیستند زیرا پدر والد است، پسر مولود و روح القدس جوشش(جوشش مانند جوشش چشمه). پسر سمت راست پدر می نشیند و روح القدس سمت راست پسر. در تثلیث مقدس، نه بزرگ هست، نه کوچک زیرا بزرگ و کوچک، سنگین و سبک، بیش و کم، ساعات و زمان ها را در بر می گیرند اما در جایی که ساعات و زمان ها نیستند چیزی به ذات احاطه ناپذیر نزدیک نخواهد شد، نه اندازه و نه وزن. در آنجا، نه کوچک دیده خواهد شد و نه بزرگ. ارمنیان این عقیده را از گریگور بزرگ، [53] آریستاکِس و نِرسس سعید پذیرفتند. [54] 2. عیسی مسیح پیروان کلیساهای غیر کالسدونی، که ارمنیان نیز از این شاخه به شمار می آیند، اغلب «یک ذات انگار» خوانده میشوند؛ یعنی، برای مسیح تنها یک ذات قائل اند، نه دو ذات. نظر اسقف اعظم سبوه سرکیسیان [55] در مورد مباحث مسیح شناسی از این قرار است: « در مورد مفهوم تک جوهرى و دو جوهری بودن نوعى بدفهمى وجود دارد. برخى از کلیساهاى غربى و یونانى ما را ـ یعنى کلیساى ارمنى، قبطى و سریانى را ـ کلیساهاى قائل به تک جوهرى قلمداد کردهاند ولى ما مونوفیزیت نیستیم، یعنى به یک طبیعت و جوهر واحد در مورد حضرت مسیح قائل نیستیم. ما بر آنیم که خداوند در حضرت مسیح تجسد یافت و مسیح همزمان هم خدا بود هم انسان. ما به دو جوهرِ جدا از هم معتقد نیستیم». [56] دیدگاه کلی ارتدوکسها این است که مسیح تماماً و کاملاً الهی، تماماً و کاملاً بشری است و درعینحال، دو شخص نیست بلکه یک شخص است. در تجسد خدا، اقنوم دوم تثلیث نهتنها پیکری بشری بلکه روح بشری پیدا کرد. «او همانند ما تمایلات و احساسات بشری دارد و درست، همانند ما به همهچیز وسوسه میشود اما گناه نمیکند». [57] خدا از طریق حیات متجسد مسیح واقعاً بر ما آشکار میشود. با این حال، او هرگز بهطور کامل آشکار نمیشود. آنان مصلوب شدن مسیح و رستاخیز او را (پس از مصلوب شدن) کفارۀ گناهان بشر میدانند. [58] به گفتۀ اسقف اعظم سبوه سرکیسیان: «ما به خداى یگانه و به تثلیث مقدس، که در حقیقت سه شخص نیست، بلکه همان خداى یگانه است و نیز به کلیساى یگانه ایمان داریم. در مورد سرشت حضرت مسیح برداشتهای مختلفى در کلیساهاى گوناگون وجود دارد ولى ما به دو ماهیت در یک شخص یگانه، یعنى به خداى تجسدیافته در یک انسان، ایمان داریم. الوهیت و انسانیت یکجا جمع شدهاند. کسی که از حضرت مریم تولد یافته، انسانى است که بهواسطۀ روحالقدس زاده شده و خدا در او تجسد یافته است. حضرت مریم از شخصیتهای برجسته کتاب مقدس است که در آموزههای کلیسا جایگاه والایى دارد. او را مادر خدا مینامیم زیرا او وسیلۀ زاده شدن مسیح و تجسد خدا بهواسطۀ روحالقدس بوده است. ما همواره بهترین درودها را نثار حضرت مریم میکنیم». [59] مسیح یکی است. او خداوند و انسان است. الوهیت کامل در اوست و انسانیت کامل نیز در اوست. نه الوهیت بر انسانیت او غلبه دارد و نه انسانیت او در الوهیت بی نهایت او نابود می شود. همه جایی بودن و حکمت الهی در او ظاهر می شود. فرمانروایی آسمان و زمین ازآن اوست. [60] آن کس که او را می بیند خدای پدر را می بیند. او فرزند خدا و خدا انسان است. [61] به واسطۀ او همه چیز به سلطنت خداوند خدمت می کند و اوست مکاشفه حقیقی خداوند زیرا او خدای کامل و انسان کامل است. نه الوهیت او با انسان شدنش دگرگون یا محدود می شود و نه انسانیتش در قوت الهی از بین می رود. همان که خداست همان هم انسان است. [62] 3. روح القدس روحالقدس یکی از ارکان اصلی تثلیث در مسیحیت است. روحالقدس حلقۀ واسطۀ پدر و پسر و عامل رسانندۀ تأییدات پدر به مردم است. نزد مسیحیان صدر اول قیام مسیح اثبات حقانیت انجیل بود و هبوط روحالقدس در روز عید پنجاهه به آنها اطمینان قلبی بخشید که همان نیروی غیبی که در عیسی مسیح، سرور ایشان، مستور بوده در آنها نیز ظاهر شده است. [63] مسیحیان روحالقدس را نه صرفاً وصفی از اوصاف خدا یا نیرویی نامتشخص بلکه کاملاً متشخص، عضو سوم تثلیث و مساوی با پدر و پسر میدانند. وظیفۀ هر مسیحی است که حامل روحالقدس باشد. پس از حکایت شام آخر، لحظۀ اوج در ترجیعبند آیینهای عبادی شرقی ورد یا دعای روحالقدس بر هدایای متبرک است. از طریق قدرت روحالقدس است که نان و شراب به جسم و خون مسیح تبدیل میشود. [64] پروتستانها و کاتولیکها معتقدند که روحالقدس از خدای پدر و نیز از خدای پسر صادر میشود [65] اما ارتدوکسها روحالقدس را تنها ناشی از پدر میدانند و علاقهمند هستند که پدر را بهعنوان تنها منبع و منشأ همه چیز حفظ کنند. [66] 4. نجات نجات از آموزههای مهم در ادیان است و در تمامی ادیان، این پرسش مطرح میشود که بشر چگونه نجات مییابد؟ آموزۀ فدا [67] پاسخ مسیحیان به چگونگی نجات بشر است. فدا در کتاب مقدس (مجموعۀ عهد عتیق و عهد جدید) به معنای خلاصی جسد، خلاصی از خطا و گناه، خلاصی از بندگی شریعت، مالی که بنده یا اسیر میبایست برای آزادی و رهایی خود پرداخت کند و فدایی که مسیح علیهالسلام برای رفع هر قید و هر مسئولیت انجام داده یعنی دادن جان خود برای رهایی بندگان از گناه تا آنکه گناهکاران از صمیم قلب به او ایمان آورند. [68] از دیدگاه مسیحیت عیسی متولد شد تا گناهکاران را نجات دهد. نظر به اینکه خدا عادل است گناهکاران را نخواهد بخشید مگر اینکه تاوان گناهان آنان پرداخته شود. هیچکس، حتی اگر پیغمبر باشد، به اندازهای خوب و کامل نیست که بتواند برای گناه تمام مردم و یا حتی، برای گناه خودش قربانی شود. پس خدا برای رحمت و محبت عظیم خویش در مسیح ظاهر شد تا گناهان ما را بر خود بگیرد. بهوسیلۀ مرگ پسر خود، که با او برابر است، خدا کیفر تمام کسانی را که به عیسی ایمان میآورند پرداخته است. پسر خدا به قدری عالی مرتبه است که فقط یکبار قربانی شدن او برای کفارۀ گناهان جهان کافی است. به همین دلیل، قربانی دیگری مورد نیاز گناهکاران نیست. از دیدگاه مسیحیان خداوند رحمت بی کران خود را بدین گونه اظهار میکند که کلمۀ ازلیه و یگانه فرزند خود را به شکل بشری پاک و خالی از گناه ظاهر سازد و او عدل الهی را با مرگ خویش متجلی سازد. بدین ترتیب، مسیح به این امر قیام کرد و خود را فدای بشریت کرد. عدالت خدا برقرار شد و مسیح مرگ را به جای ما تجربه کرد. ارمنیان معتقدند که مسیح با قربانی کردن بی مانند خود گناهان بشر را شست و با رستاخیز شکوهمند خود به کسانی که به او ایمان داشتند زندگی بخشید ولی اگر انسان ها نتوانند مستعد پذیرش این فیض ها شوند از آن تمتع نخواهند یافت. مسیح به آنکه پذیراست می دهد ولی انسان باید بتواند این فیض ها را بپذیرد و ازآن خود کند. برای ازآن خود کردن نجات ، انسان باید ایمانی فعال داشته باشد؛ یعنی، باید با تمامی فکر، قلب و وجود خود مسیح را بپذیرد، به او عشق ورزد و خود را به او تقدیم کند زیرا بدون ایمان همه چیز بی اعتبار است و همچون خانهای است ساخته شده بر شن که استوار نیست، چرا که ایمان اساس هر نوع کار خیر است. [69]ولی از آنجا که تقدیم خود باید با اعتقاد کامل قوت یافته باشد پس باید درخشش و استواری ایمانِ زنده را کسب کرد و همان طور که مسیح مؤمنانش را با قدرت کلام خود جمع کرد، نخست تعلیم داد و سپس، نجات بخشید انسان نیز باید برای کسب ایمان و رسیدن به نجات به انجیل گوش دهد، بفهمد و آن را موضوع تفکر خویش قرار دهد. به همین خاطر است که مسیح به شاگردانش فرمان داد انجیل را در میان همۀ انسان ها موعظه کنند چرا که ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا . [70] خاصه آنکه به طور کلی انسانها در برابر خدا تفاوتی ندارند بلکه همان طور که نِرسِس شنورهالی [71] میگوید: «همه به طور مساوی با تولد وارد این دنیا می شوند و با مرگ از اینجا بیرون می روند». [72] در شرق، تأکید اندکی بر گناه اصلی وجود دارد. مرگ و فنا (که از لوازم گناه هستند) در اثر هبوط آدم نصیب انسان شدند ولی ارتدوکسها جرم گناه را موجب فنا نمیدانند. تصور شرق دربارۀ گناه تا حدودی در اثر جدال بین آگوستین و پلاگیوس که شکافی در اصول اعتقادی غرب به وجود آورد، پدید آمد. [73] متکلمان شرق تا حدودی به پلاگیوسی [74] متمایل شدهاند یعنی علاوه بر فیض، اراده انسان را هم در امر نجات، دخیل میدانند. نجات عموماً برحسب «خداگونگی» یا «خداشدگی» (تئوسیس)، در نظر آورده میشود: «خدا انسان شد تا ما بتوانیم خدا شویم (آتاناسیوس اسکندرانی). نجات از طریق همگرایی یا معاضدت میان فیض الهی و آزادی بشری حاصل میشود. بدون فیض الهی نجات غیرممکن است. ما انسانها نمیتوانیم خودمان را نجات بخشیم اما درعین حال آیین ارتدوکس بر اهمیت اساسی اختیار تأکید میورزد». [75] مفهوم خدا گونگی یا تئوسیس در آموزۀ ارتدوکس محوری و تا حدی مشابه با مفهوم مسیحی غربی از تقدیس است. خداگونگی به مفهوم آن نیست که انسان میتواند وجود مخلوق خویش را با همانند شدن با خدا (کفرگویی) برتری دهد بلکه او باید مشارکت با خدا و دیگر موجودات را با دریافت انرژی های حضور مطلق خدا بجوید تا ماهیت بشری خویش را به مقصد اصلی بازگرداند. حتی، ارتدوکسها عقیده ندارندکه مرگ جسمانی مانعی برای مشارکت و نیایش سفر شخص از خداگونگی است و علیرغم گناهان و خطاهای زمینیاش، پس از مرگ میتواند ادامه دهد. [76] اصطلاح «خداگونگی» (تئوسیس) مکرراً در مسیحیت شرقی برای توصیف فرآیند تطهیر به کار میرود که به وسیلۀ انسان به قریحۀ الهی پاسخ میدهد و حتی، به سمت خدای حی، از طریق زندگی که محبت الهی را منعکس و تقلید میکند، نزدیکتر میشود. انسان نهتنها به خدا، سرچشمۀ حیات و قداست، نزدیکتر میشود بلکه به انسان کامل تبدیل میشود. فرآیند خداگونگی در همان لحظۀ آفرینش آغاز میشود و تا زندگی پس از مرگ ادامه مییابد. محبت هیچ حد و مرزی نمیشناسد. بدین سبب، معلمان بزرگ کلیسا اغلب اعلام میکنند: «خدا انسان شد تا انسان بتواند الهی شود». [77] در هیچ کلیسایى، عقیده به مؤثر بودن «رستاخیز حضرت عیسى» در امر« نجات» بهاندازۀ کلیساى ارتدوکس نیست. در مقابل، کلیساى ارتدوکس هیچگونه تعلیمات تفصیلى دربارۀ «فیض خدا» ندارد و لذا متکلمان مسیحى شرق تا حدى به «پلاگیانیسم» متمایل شدهاند و ارادۀ انسان را نیز، علاوه بر فیض خداوند، در نجات سهیم میدانند. 5. امور اخروی مرگ در آیین مسیحیت برگرفته از سنن ادیان الهی ماقبل خود و مبتنی بر جهان برزخ، رستاخیز، داوری الهی و بهشت و دوزخ است. وجه تمایز آیین مسیحیت در همۀ فرقههای آن و ازجمله در کلیسای ارمنی با ادیان الهی دیگر تأکید محوری و بنیادین بر شخصیت مسیح (ع)، اسطورههای رنج و به صلیب کشیدن وی، رستاخیز مسیح (ع)، عشای ربانی، و مناسک و شعائر مرتبط با وی است. چهرۀ مسیح (ع) و ترسیم دورههای زندگی وی، بهخصوص، ساعات واپسین زندگی و به صلیب کشیدن او، نقش مهم حضرت مریم (ع)، فرشتگان و حواریون مسیح (ع) ازجمله مظاهر این اعتقاد برای سامان بخشیدن به حیات دنیوی و اخروی است. [78] ارتدوکسها نسبت به جهان مسیحیت غرب آخرتگراتر هستند و به رستاخیز معتقدند. آنان معتقدند مرحلۀ بعدی نهتنها به صورت رویدادی در آینده بلکه واقعیتی کنونی است که از طریق تمهید و تدارک در آن همواره یادآوری میشود و در پایان دنیا، مسیح با عزت و سرافرازی برمیگردد و مردگان زنده خواهند شد و روز جزا بر پا خواهد شد. درواقع، جدایی روح از بدن در هنگام مرگ موقتی است و در قیامت، این دو بار دیگر به هم میپیوندند. [79] ارمنیان بر این باورند که انسان بنابر شکل و صورت خداوند آفریده شده و ذات او نه تنها مشابه روح الهی است بلکه همچنین حاسهای(حواس پنجگانه) است که پذیرای رستاخیز خداست. ظهور انسان در زمان آفرینش جهان چیزی نیست جز نمونۀ اولیۀ رستاخیز در کمال اخروی. همان طور که اولی حقیقی است دومی نیز حقیقی است. کمال اولی همان است که نطفه و صورت کمال اخروی در آن نهاده شده است. از آنجا که خداوند عشق است با انسان مخلوق خود ارتباط عاشقانه دارد. اما اگر ارتباط موقت و از روی بی میلی میبود، او نمی توانست مؤمنان به خود یا کلیسای خود را در عشق جاودانۀ خود شریک گرداند. بنابراین، وقتی صَدّوقیان رستاخیز مردگان را نمیپذیرفتند و حتی، موضوع را به سخره میگرفتند مسیح به شدت آنان را مورد عتاب قرار داد و گفت: «خداوند، خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است زیرا نزد او همه زنده هستند». [80]در پیشگاه خداوند همه زنده اند در حالی که برای خدای همۀ خدا انگاران (پانتئیست ها) همه مردهاند و همه می میرند و ناپدید میشوند. [81] در واقع، ارمنیان معتقدند که خداوند این گونه اراده کرد و ترتیب داد که جهان را برای انسان آفرید و رسالت آنان را تلاش برای نیل به کمال الهی قرار داد. [82]اگر او به انسان ها زندگی گذرا و موقت عطا می کرد هدف خود را محقق نمی ساخت. رسالت انسان پیشرفت است اما اگر کمال خود را نداشت، پیشرفت پوچ و توخالی و بی هدف می بود و در وضعیت محدود این جهان، پایان مییافت. کسی که به روشن شدن و پیشرفت انسان ایمان داشته باشد الزاماً به اوج این پیشرفت نیز ایمان خواهد داشت. ارمنیان معتقدند که نجات، پیروزی حقیقت و عدالت است که باور همگان است ولی این پیروزی هرگز نمی تواند در این دنیا کامل باشد. در نتیجه، اگر رستاخیز مردگان نباشد، همۀ این اعتقادات و افکار، دروغ و فریب خواهند بود و بنابراین، همۀ شهدا و گواهان حقیقت فریب خوردهاند. [83] ارتدوکسها به برزخ معتقد نیستند. اعتقاد به برزخ ازجمله اعتقادات کلیسای کاتولیک است. در کتاب دوم مکابیان، عباراتی در تأیید برزخ وارد شده که جزو اپوکریفاست و در نزد کاتولیکها، قابل قبول است. [84]از دیدگاه پروتستانها هم اعتقاد به برزخ وجود ندارد چون بحث اعتقاد به برزخ در کتاب اپوکریفاست که پروتستانها آن را قبول ندارند. 6. کلیسا به موجب اصول اعتقادی ارتدوکس کلیسا مصون از خطاست. این صفت بر تمام کلیساها منطبق میشود و اختصاصی به اسقف یا اسقف اعظم ندارد. این همان سنت متفقالرأی کلیساست که مصون از خطاست و نگهبانان آن هم روحانیان هستند و هم افراد غیر روحانی. [85] کلیسای شرقی و کاتولیک رومی توافق دارند که کلیسا مرجعیت مفروض مصونیت از گناه را از سوی خدا دریافت میکند. بااینحال، کلیسای ارتدوکس شرقی در اینکه کلیسا هیچ عضو مصون از گناهی ندارد با کلیسای کاتولیک در اختلاف است؛ چگونگی مصونیت از گناه فینفسه در درک معنوی از کلیساست نه در هر مقام ثابتی مانند پاپ در کلیسای روم. [86] درواقع، آنها معتقدند کلیسا مصون از خطاست. بدین معنا که زمانی نبوده که کل کلیسای روی زمین دچار اشتباه شود و هرگز، ممکن نیست چنین امری ممکن شود. خطاناپذیری ویژگی یک فرد خاص مسیحی، خواه پاپ یا شخص دیگر، نیست بلکه صرفاً ویژگی کل کلیسا بهعنوان کالبد کل مسیح است. [87] ارمنیان نیز معتقدند که کلیسا مصون از خطاست. از آنجا که هدایت کلیسا توسط روح القدس انجام می گیرد و زندگی آن بسته به فیض بخشی اوست طبیعتاً ممکن نیست در مسائل اخلاقی و اعتقادی مربوط به ایمان اشتباه کند. اگر کلیسا خطاناپذیر نبود، وحدت، قداست، عمومیت و مرسلیت آن هیچ کدام نمی توانستند به طور تزلزل ناپذیر دوام یابند. بنابراین، اگر کلیسا از این چهار نشانه منحرف شود مسلماً نمی تواند مصونیت خود را از خطا حفظ کند. [88] پیروی از مقررات خاص در طراحی ساختمان و برگزاری آیین تبرک رسمی به وسیلۀ اسقف پس از تکمیل بنا از الزامات کلیسای ارتدوکس است . در کلیسای هر ناحیه، یک صندلی برای اسقف، حتی در غیاب او، اختصاص داده میشود تا نشان دهد که کلیسا و پرستندگانش در مسئولیت او هستند. محراب کلیسای ارتدوکس همیشه به سمت شرق و رو به طلوع خورشید، نمادی از مسیح به منزلۀ نور جهان، ساخته می شود. بهطور سنتی، پرستشگاه ارتدوکس نیمکت ندارد، زیرا ایستادن وضعیت معمول برای نیایش ارتدوکس هاست. باوجوداین، در کشورهای غربی و نزد برخی ملتهای پیرامون مدیترانه، در پرستشگاه ها از نیمکت و همچنین اُرگ استفاده می شود. [89] تشریفات در کلیسای ارتدوکس نظم، چارچوب و طرحی معین همراه با بینشی برای حفظ بعد یکی سازی و نیرومندسازی مفهوم یگانگی و پیوند را دنبال میکند. محتوای تشریفات نیز تعیین میشود. عناصر غیرقابل تغییری نیز وجود دارند و بخشهایی هستند که مطابق با عید، فصل یا شرایط خاص تغییر میکنند. پینوشتها: 1- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه کاشان (1395ش). 2- دانشیار دانشکدۀ ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه کاشان (1395ش). 3- Gregory the Illuminator (Lusavorich) 4- ادیک باغداساریان(گرمانیک)، تاریخ کلیسای ارمنی (تهران: مؤلف، 1380)، ص60 ـ 62. 5- ضمیمۀ آلیک، «به مناسب سالگرد مراسم زیارت کلیسای تادئوس مقدس» (1993). 6- Tiridates III 7- Hripsime 8- مووسس خورناتسی، تاریخ ارمنیان، ترجمۀ ادیک باغداساریان (تهران: مؤلف،1380)، ج1، ص66. 9- Diocletian 10- Emperor Constantine 11- Tiran Nersoyan, «Armanian Church», Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones (United States of America. 2005). 12- Caesarea(Cappadocia) 13- Metropolitan Leontius 14- Vagharshapat 15- Ejmiadzin 16- باغداساریان، همان، ص65. 17- همان، ص68. 18- محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای (تهران: سروش، 1382)، ص240. 19- Michael J. Schuck, «Roman Catholicism», Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones (United States of America. 2005), p. 1873. 20- ibid., p. 7874. 21- Thomas E. Fitzgerald, «Eastern Christianity», Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones (United States of America. 2005), p. 2581. 22- واژۀ orthodox از دو کلمۀ یونانی ortos به معنی درست و doxa به معنای عقیده ترکیب شده است. این واژه را می توان «راست دین» ترجمه کرد. نک: زیبایی نژاد، همان،ص 245. 23- همان جا. 24- کالیستوس وبر، «مسیحیت شرقی، کلیساها، آموزهها و آیین مقدس»، ترجمۀ حمید بخشنده، هفت آسمان، ش25 (بهار1384): 138. 25- این مجمع برای بررسی آرای نسطوریوس و به دستور امپراتور تئودوسیوس دوم تشکیل شد و در این شورا عقاید نسطوریوس در باب تعدد شخصیت مسیح محکوم شد (باغداساریان، همان، ص 59). 26- وبر، همان،ص 297. 27- دلیسی اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ترجمۀ محمود آرام (تهران. مرکز نشر دانشگاهی، 1374)، ص 85. 28- آندرانیک هویان، «تاریخچۀ مسیحیت در ایران»، اخبار ادیان، ش7 (اردیبهشت 1383): ص59. 29- سعید نفیسی، مسیحیت در ایران (قم: نورجهان،1342)، ص 9 ـ 17. 30- وبر، همان،ص 98. 31- تونیلین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمۀ روبرت آسریان (تهران: فرزان، 1380)، ص 104. 32- Nersoyan , ibid. 33- در شورای نیقیه (325م)، الوهیت حضرت عیسی و برتری یافتن مسیحیان تثلیث گرا بر یگانه پرستان تصویب شده بود. 34- هویان، همان، ص 101. 35- Nersoyan , ibid. 36- ژانت لازاریان، دانشنامۀ ایرانیان ارمنی (تهران: هیرمند،1382)، ص 53 و 54. 37- هراند پاسدرماجیان، تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمدقاضی (تهران: تاریخ ایران، 1366)، ص 120. 38- لازاریان، همان، ص 52. 39- «گفت و گو با خاچاطور زرگریان» [ 25/1/1393] (چاپ نشده). 40- Fitzgerald , ibid., p. 2581. 41- سنت عبارت است از مجموع شعارها و اصول اعتقادی که از حواریون دست به دست رسیده و آنها نیز آن را به طور شفاهی از خدا و روح القدس دریافت داشته بودند. این سنت به وسیلۀ کلیسا حفظ شده و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و عنوانی که به این سنت ها داده می شود «سنت های غیرمکتوب» است که دست به دست گشته تا به امروزیان رسیده است. 42- اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمۀ محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری (تهران: امیرکبیر،1386)، ص 31. 43- آلیسترمک گراث، درسنامۀ الهیات مسیحی، ترجمۀ بهروز حدادی ( قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384)، ص29. 44- همان، ص 122 ـ 124. 45- وبر، همان، ص 101. 46- مولند، همان، ص 32. 47- philanthropos 48- Fitzgerald , ibid. 49- وبر، همان، ص 102. 50- انجیل یوحنا 1:14 ، انجیل فیلیپیان،2:6 ، انجیل عبرانیان، 1:3 و انجیل متی، 11:27. 51- انجیل متی، 28: 19 و انجیل قرنتیان، 2: 10،12، 37 و انجیل دوم قرنتیان، 13،13. 52- آرشاک درمیکلیان، کتاب دستی اعتقادات کلیسای مقدس ارمنستان ( تهران: بی نا، 2003)، ص 69 ( به زبان ارمنی). 53- احتمالاً، منظور گریگور روشنگر است. دو شخصیت بعدی نیز از روحانیان ارمنی قرن چهارم هستند. 54- همان، ص 75. 55- اسقف اعظم سبوه سرکیسیان در 1997م مفتخر به دریافت مقام اسقفى و در 2003م مقام اسقف اعظمی از سوى جاثلیق آرام اول، رهبر دینى ارمنیان در حوزۀ عالی کیلیکیه (سیلیسی)، شد. پس از رحلت اسقف اعظم آرداک مانوکیان، با تصویب مجمع عمومى خلیفه گرى ارمنیان تهران و با تأیید جاثلیق آرام اول، اسقف سبوه سرکیسیان در دسامبر 1999م به سمت جانشین خلیفه و در 2000م به سمت خلیفۀ ارمنیان تهران برگزیده شد. اسقف سرکیسیان پیش از آن، از 1992م، سمت قائم مقام جاثلیق در حوزۀ خلیفه گری ارمنیان دمشق در سوریه و از 1998م همین سمت را در خلیفه گری ارمنیان کویت و حوزۀ خلیج فارس را برعهده داشته است. 56- «گفت و گو با اسقف اعظم سبوه سرکیسیان»، [7/3/1392]: http://www.adyannet.com/news/1061 57- انجیل عبرانیان 4: 15 58- وبر، همان، ص 102و 103. 59- «گفت و گو با اسقف اعظم سبوه سرکیسیان»، همان. 60- انجیل متی، 18:28. 61- انجیل یوحنا 9:14 و نجیل متی، 18:28. 62- درمیکلیان، همان، ص 159. 63- جان بایرناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمۀ علی اصغر حکمت (تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1387)، ص610. 64- وبر، همان، ص 103. 65- زیبایی نژاد، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، (قم: اشراق، 1375)، ص92. 66- زیبایی نژاد، همان، ص244. 67- فدا در لغت یعنی آنچه نثار میشود، دادن مالی یا چیزی برای رهایی خود یا دیگری (فرهنگ فارسی معین). 68- جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس (تهران: اساطیر، 1383)، ص645 و 646. 69- انجیل یوحنا ، 14 :21 ـ 24. 70- انجیل رومیان، 10 :17. 71- از جاثلیقهای مشهور کلیسای ارمنی است (1100ـ1173م). 72- درمیکلیان، همان، ص 298 و 299. 73- مولند، همان، ص 34. 74- پلاگیوس یک روحانی انگلیسی بود که که اعتقاد داشت گناه موروثی بشر فکری است بی معنی و روح انسان را مستقیماً خدا آفریده است بدون گناه و آزاد از تمایلات فاسد و اگر دچار گناهی بشود با اراده و اختیار خود می تواند از گناه دست بکشد (لین، همان، ص 85 ـ 88). 75- وبر، همان، ص 104. 76- Thomas Riggs, Worldmark Encyclopedia of Religious Practices (United States of America: Thomson Gale, 2006), p. 254. 77- Fitzgerald , ibid. , p. 2590 & 2591. 78- اکبر شاهمندی و شهاب شهیدانی، نقشهای ماندگار(سیری در آرایههای قبور ارامنه ایران) ( تهران: مؤلف، 1392)، ص 74. 79- وبر، همان، ص 114. 80- انجیل لوقا، 20 :38. 81- درمیکلیان، همان، ص 513 و 514. 82- انجیل متی، 5 :48. 83- درمیکلیان، همان جا. 84- زیبایی نژاد، درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص 93. 85- مولند، همان، ص35. 86- Manabu Waida, «Authority», Encyclopedia of Religion, Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones (United States of America. 2005), p. 695. 87- وبر، همان، ص 107. 88- درمیکلیان، همان، 260. 89- Riggs , ibid., p. 257. منابع: آگریدی، جوآن. مسیحیت و بدعتها. ترجمۀ عبدالرحیم سلیمانی اردستانی. تهران: کتاب طه. 1384. اولیری، دلیسی. انتقال علوم یونانی به عالم اسلام. ترجمۀ محمود آرام. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1374. باغداساریان، ادیک. تاریخ کلیسای ارمنی. تهران: مؤلف،1380. پاسدرماجیان، هراند. تاریخ ارمنستان، ترجمۀ محمدقاضی، تهران: نشر تاریخ ایران. 1366. خورناتسی، مووسس، تاریخ ارمنیان. ترجمۀ ادیک باغداساریان. تهران: بی نا، 1380. ج1. درمیکلیان، آرشاک. کتاب دستی اعتقادات کلیسای مقدس ارمنستان. تهران: 2003. ریچارد پی، مک برلین. آیین کاتولیک روم. ترجمۀ الله کرم کرمی پور. هفت آسمان. ش22. تابستان 1383. زیبایی نژاد، محمدرضا. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت. قم: اشراق. 1375. ـــــــ . مسیحیت شناسی مقایسه ای. تهران: سروش، 1382. شاهمندی، اکبر؛ شهیدانی، شهاب. نقشهای ماندگار(سیری در آرایههای قبور ارامنۀ ایران). تهران: مؤلف. 1392. کرنر،اول. سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ. بی جا، بی تا، بی نا. لازاریان، ژانت. دانشنامۀ ایرانیان ارمنی. تهران: هیرمند، 1382. لین،تونی. تاریخ تفکر مسیحی. ترجمۀ روبرت آسریان. تهران: فرزان، 1380. مک گراث، آلیستر. درسنامۀ الهیات مسیحی. ترجمۀ بهروز حدادی. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384. مولند،اینار. جهان مسیحیت. ترجمۀ محمدباقر انصاری؛ مسیح مهاجری. تهران: امیرکبیر. 1386. ناس، جان بایر. تاریخ جامع ادیان. ترجمۀ علی اصغر حکمت. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. 1387. نفیسی،سعید. مسیحیت در ایران. قم: نورجهان، 1342. وبر، کالیستوس. «مسیحیت شرقی: کلیساها، آموزهها و آیین مقدس». ترجمۀ حمید بخشنده. هفت آسمان، ش25. بهار1384. ویور، مری جو. درآمدی به مسیحیت. ترجمۀ حسن قنبری. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381. هاکس، جیمز. قاموس کتاب مقدس. تهران: اساطیر، 1383. هوویان، آندرانیک. ارمنیان ایران. تهران: مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها: هرمس، 1380. ـــــــ . «تاریخچۀ مسیحیت در ایران»، اخبار ادیان، ش7. اردیبهشت 1383.
Fitzgerald,Thomas E. «Eastern Christianity». Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones. United States of America: 2005. Nersoyan, Tiran «Armanian Church». Encyclopedia of Religion.2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones. United States of America: 2005 Riggs,Thomas. Worldmark Encyclopedia of Religious Practices.United States of America: Thomson Gale, 2006. Schuck, Michael J. «Roman Catholicism». Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones. United States of America: 2005 Waida, Manabu. «Authority». Encyclopedia of Religion, 2nd ed, Editor in Chief: Lindsay Jones. United States of America: 2005 |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 81
|