مجموعۀ تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند (پاوستیا بیوزاند)،[1] اثری پیوسته با تاریخ نگاری ارمنی است که ازسوی تاریخ دانان و پژوهشگران به منزلۀ یکی از مهم ترین منابع تاریخ ارمنستـان و سرزمیـن های هم جوار آن در سدۀ چهارم میلادی پذیرفته شده و مباحث آن درجهت کاوش و درک بهتر وقایع و رویدادهای تاریخ ایران در عصر حکومت ساسانیان بسیارمفید و حاوی اطلاعات بدیع و ارزشمندی است. متـن این اثـر، که از منـظر تاریـخ نگاران ارمنـی قدمـت آن بـه سدۀ پنجم میلادی می رسد، در گذشته های نه چندان دور با عنوان اصلی خود، تاریخ ارمنیان بوزاندی(بیوزاندی)، شناخته می شده است. محتوای این کتاب دربرگیرندۀ تاریخ ارمنستان از دورۀ حکومت تردات سوم (298ـ 330م) [2] و سلطنت فرزندش، خسرو (331ـ 338م)[3]، تا تقسیم ارمنستان بین دو کشور قدرتمند آن زمان، ایران و روم، است و یک دورۀ تاریخی 65 ساله را از 319 ـ 384 م شامل می شود. متن تاریخ ارمنیان بوزاند درکلیت تقسیم بندی منطبق بر چهار دبیری به ترتیب دبیری سوم، چهارم، پنجم و ششم است که درذیل دبیری سوم عنوان « آغاز»[4] و دبیری ششم عنوان «پایان»[5] به چشم می خورد واین گونه خواننده را آگاه می سازد که نوشتار از دبیری سوم شروع و با دبیری ششم خاتمه می یابد. هر یک از دبیری ها دارای فصل هایی با عنوان های مشخص هستند.چنان که دبیری سوم دربرگیرندۀ 21 فصل در شرح دوران حکمرانی خسرو و فرزندش، تیران[6] (338 ـ350م)؛ دبیری چهارم مشتمل بر59 فصل در توصیف دورۀ حکومت آرشاک[7] (350ـ 368م) تا زمان زندانی شدنش در قلعۀ آنهوش؛[8] دبیری پنجم در شرح وقایع دوران حکومت پاپ[9] (368ـ374م)، وارازدات[10] (374ـ 378)، آرشاک[11](378ـ386م)و واقارشاک[12] در 44 فصل؛ و در نهایت، دبیری ششم شامل شانزده فصل است که فصل نخست به حوادث دوران تقسیم ارمنستان بین کشورهای ایران و روم اختصاص دارد و مابقی شامل شرح زندگی و اطلاعاتی دربارۀ شماری از اسقف ها و روحانیان والامقام کلیسای سنتی[13] ارمنستان است. درحاشیۀ متن تاریخ ارمنیان بوزاند، شرح مبسوطی دربارۀ خاندان بزرگ ارمنی مامیگونیان[14] موجود است و مؤلف این اثر شماری از سرداران نظامی این خاندان را، که نقش مهمی در پیروزی نبردها و حفظ استقلال ارمنستان داشته اند، معرفی کرده. [15]وی همچنین، اطلاعاتی دربارۀ نقش کلیسای ارمنی و خدمات شماری از روحانیان بلندمرتبۀ تأثیرگذار در تعیین سرنوشت سیاسی و وضعیت اجتماعی ارمنستان، خطابه ها، موعظه ها و حتی، دعاهای آنها را ثبت کرده است. براین اساس، کتاب تاریخ ارمنیان بوزاند نخستین و قدیمی ترین اثری است که در کلیت موضوعی به تاریخ ملت ارمنی اختصاص دارد. این مجموعۀ تاریخی، که مشروح رویدادهای ارمنستان در دورۀ پس از پذیرش مسیحیت است، از دو جهان بینی متفاوت به بازگویی حوادث پرداخته. این دو نگرش متفاوت را می توان در ذیل دو تقسیم بندی مشتمل بر جهان مادی، که بیانگر روابط سیاسی و جایگاه پادشاهان در حل و فصل معادلات سیاسی است و جهان معنوی که راوی نقش کلیسا و روحانیت در چگونگی حیات مذهبی ملت ارمنی است تعریف کرد. این دو بعد از جهان بینی در تمام متن تاریخ ارمنیان بوزاند حضور عینی دارند گاه، ازهم جدا تفسیر می شوند، گاه، موازی یکدیگر هستند و گاه، همچون دو خط متقاطع از هم می گذرند. تاریخ مذهبی ارمنستان با مرگ گریگور لوساووریچ[16] و فرزندش، آریستاکس،[17] شروع و سپس، با توصیف اعمال و حیات جاثلیق های کلیسای ارمنستان، که در مقام جانشینان لوساووریچ خدمت می کردند، ادامه می یابد که در این بخش نرسس[18] اعظم (329ـ373م)، جاثلیق سرشناس کلیسای سنتی ارمنستان، در جایگاه خاصی قرار دارد به گونه ای که جزئیات دقیقی دربارۀ زندگی، اعمال وکردار وی به ثبت رسیده و بر نقش او در تأسیس کلیسای ملی و مستقل ارمنستان تأکید شده است. همچنین، بسیاری ازرویدادهای مهم تاریخ ارمنستان از زبان و بر طبق مشاهدات عینی وی روایت می شوند. شرح زندگی و حیات شماری از مقامات روحانی تأثیرگذار در تاریخ کلیسای سنتی ارمنستان، تفسیر جایگاه این کلیسا در سرانجام رخدادهای سیاسی دنیای آن روز، تقدیر ازفعالیت های فرهنگی کلیسا و نقش مؤثر آن دراعتلای مکتب علم و هنر و اشاره به خدمات چند تن ازروحانیان سریانی و رومی بخش های مهمی از تاریخ ارمنیان بوزاند را تشکیل می دهند. این مباحث، که براساس نقل قول ها نوشته شده اند، دلالت بر نگرش مذهبی نویسندۀ آن دارند که البته چنین نگرشی برخاسته از شرایط زمانی و لازمۀ دوران حیات وی بوده اند. ازاین رو، می توان این متن را منبعی مطمئن برای شناسایی بخش های مهمی از تاریخ کلیسا ی سنتی ارمنستان دانست. بعد دنیوی متن از جهان بینی دنیوی نگارنده نشئت می گیرد و به طور کامل، وابسته و مبتنی بر روایات و حکایت های شفاهی است که نویسندۀ متن در مقام نخستین راوی حوادث تاریخی که پیش تر در جایی نوشته نشده ناگزیر به جمع آوری این روایت ها، اعتماد به آنها و ثبت حکایت های مردمی بوده تا بتواند تصویر روشنی از رویدادها و بستر واقعی اتفاقات ارائه دهد. همین امر نوعی شیوۀ نگارش عامیانه به اثر بخشیده و هر خوانندۀ آگاهی به محض خواندن نخستین صفحات این متن که قلمی ساده و بی آلایش دارد به ذهنیت عوام وار مؤلفی پی می برد که متأثر از گفتارها و حکایت های مردمی مجموعه ای مشتمل بر روایت های تاریخ ملت ارمنی را خلق کرده و با ثبت این روایت ها آنها را جاودانه ساخته است. [19] اگرچه کتاب تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند مجموعه ای از روایت های شفاهی است که به نقل تاریخ ملت و کلیسای ارمنی می پردازد، وجود تناقض هایی در نوشتارها و زمان وقوع حوادث، که در بخش هایی از این اثر به چشم می خورد و نیز قسمت هایی از متن که نگارش آن را به شخص یا اشخاص دیگری نسبت می دهد، شناسایی نگارنده، زبان اصلی نوشتار و زمان دقیق نگارش آن را در هاله ای از ابهام فرو برده. ازاین روی، تلاش برای ابهام زدایی از موارد یادشده برای مدت های طولانی از اولویت های پژوهشی کارشناسان نسخ خطی بوده است. این تلاش ها تازگی ندارند و دربارۀ این اثر نقدها و نظریه هایی در نوشتارها و متون تاریخی ارمنی ازسدۀ پنجم میلادی موجود است. [20] قازار پاربتسی،[21] تاریخ نگار نامی ارمنی، نخستین نویسنده ای است که در اواخر سدۀ پنجم میلادی کتاب تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند را بررسی کرده. [22] او در نوشتار خود با ذکر نام و اثر شماری از تاریخ نگاران پیشین دربارۀ تاریخ ارمنیان بوزاند و نگارندۀ آن نقد تندی ارائه می دهد و می نویسد: « … نگارندۀ این تاریخ را شخصی به نام پاوستوس بوزاند می دانند. لیکن، از آنجایی که درجای جای اثر تاریخی اش با سخنان بدون استدلال وی مواجه می شویم ناگزیر به اظهار این نظریه هستم که مؤلف چنین متنی، که فاقد استدلال های کافی است، به طورقطع دانش آموخته ای از دیار بیزانس[23] نیست چرا که اگر پاوستوس در سرزمینی که مهد علم است و مردمانش همگی عالم اند دانش کسب کرده بود آیا می توانست فقط با تکیه بر نقل قول ها اثری با مضمون تاریخی خلق کند؟ … این امر ممکن نیست و من بر این باورم که شخص ناآگاه و کم سوادی بر نوشتار و متن اصلی بوزاند دست برده و بر آن مطالبی نامربوط افزوده است. شاید هم شخص دیگری پس از نگارش این اثر با آگاهی از ضعف نوشتۀ خود قصد داشته تا با ذکر نام بوزاند در ذیل عنوان کتاب به متن خود اعتبار بخشد …». [24] نقد سخت گیرانۀ پاربتسی برمتن تاریخ ارمنیان بوزاند، که نوعی نگرش تردیدآمیز به عدم مستدل و علمی بودن این اثربه خوانندۀ آن القا می کند، برشیوۀ نگرش و داوری تاریخ نگاران ارمنی دوره های بعد نسبت به این اثر تأثیرگذاشت و سبب شد تا بسیاری از آنها بدون توجه به محتوای این متن و با تکیه بر کتاب تاریخ ارمنیان مُوسس خورناتسی[25] متن هایی با محتوای تاریخی خلق کنند. تأثر از این دیدگاه تا سده های متوالی و در آثار تاریخ نگاران ارمنی، تا سدۀ نوزدهم میلادی به قوت خویش باقی ماند. پایان سدۀ نوزدهم، سرآغاز پژوهش های شماری از شرق شناسان اروپایی و تبیین و تفسیر آنها از نسخه های خطی ارمنی و به طور خاص، متون تاریخی سدۀ پنجم میلادی همچون تاریخ ارمنیانبوزاند بود که نتیجۀ این پژوهش ها منجر به شکل گیری نگرش متفاوت در ساختار فکری تاریخ دانان وتاریخ نگاران ارمنی و تغییر نظر آنان در درک میزان اهمیت متن بوزاند و جایگاه آن در تاریخ نگاری ارمنی شد. [26] از نخستین شرق شناسان اروپایی که به مطالعۀ آثار خطی ارمنی همت گماشت، می توان به ارمنی شناس فرانسوی، سن مارتن،[27] اشاره کرد. او پس از مطالعه و بررسی متن تاریخ ارمنیانبوزاند دیدگاه متفاوتی با نظریه های پیشین در ارتباط با این اثر ارائه کرد. از نقطه نظر سن مارتن تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند فضای ارمنستان را در سدۀ چهارم میلادی در قالب خاصی از تاریخ نگاری به تصویر کشیده، قالبی که تعاریف و تصاویر بسیار روشنی از وضعیت این سرزمین در سدۀ چهارم میلادی دارد. او معتقد است که این اثر در ثبت رویدادها و وقایع به حواشی و نکته هایی اشاره کرده که متشابه آن را در هیچ کدام از متون تاریخی این سده حتی متن مبسوط و دقیق خورناتسی نمی توان یافت. سن مارتن در ارتباط با تاریخ نگارش این اثر مطالعاتی انجام داد و به این باور دست یافت که به احتمال زیاد این متن در اواخر سدۀ چهارم میلادی نوشته شده است لیکن از هرگونه اظهارنظر دربارۀ نویسنده و هویت ملی وی بازماند. [28] درپی اظهارنظرهای سن مارتن و شماری ازشرق شناسان دیگر و تأکید آنها بر اهمیت کتاب تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند، که آن را در مقام منبع مهمی به جهت فهم و درک بهتر رویدادهای تاریخ ارمنستان در عصر پس از پذیرش مسیحیت معرفی می کردند، توجه تاریخ دانان ارمنی به این متن معطوف شد وآنها در گام نخست شناسایی، نقد و بررسی این اثر بار دیگر پرسش ها و ابهامات موجود پیرامون آن را مطرح کردند که این بار می بایست با تکیه بر مستندات به پاسخی قابل قبول ختم می شد. ازاین رو، پژوهش هایی به منظور روشن شدن شبهات موجود در ارتباط با این متن آغاز شد و شناسایی هویت و خاستگاه نگارنده یا نگارندگان، زبان اصلی نوشتار، محتوای کلی متن ـ با در نظر گرفتن احتمال وجود بخش هایی بیش از آنچه که در متن حاضر دیده می شود ـ با طرح این نظریه که شاید دبیری های یکم و دومی نیز وجود داشته است و در نهایت، تشخیص زمان دقیق نگارش متن دراولویت پژوهش های تاریخ دانان ارمنی قرارگرفت چراکه بدون شناخت وآگاهی از این موارد بررسی و ادراک وقایع مشروح در آن درمرتبت منبعی تاریخی اقدامی بیهوده بود. [29] حاصل این پژوهش ها منتج به ارائۀ نظریه ها و دیدگاه های متفاوت و گاه متناقض شد لیکن درپایان دو دیدگاه، که از قوت و استدلال بیشتری برخوردار بودند، در چالش برای اثبات نظریه های خود راهی طولانی پیمودند و اگرچه نتیجۀ نهایی این دو گروه از نظریه پردازان با یکدیگر فرق داشت دیدگاهی مشترک را اثبات می کرد و آن تأکید بر ارزش و اهمیت متن تاریخ ارمنیان بوزاند به منزلۀ اثری قابل تأمل در عرصۀ تاریخ نگاری و تاریخ ارمنستان بود. از این دو گروه دستۀ نخست شماری از زبان شناسان متأخرهستند که پس از مطالعۀ ساختار و سبک حماسی نهفته در روایت های این متن معتقدند که نگارندۀ آن یونانی زبان بوده است و بر این مبنا زبان نوشتار تاریخ ارمنیان بوزاند را یونانی می دانند و به تناوب، نظریات دیگری در پاسخ به ابهامات یاد شده پیرامون این کتاب ارائه می دهند که امروزه این نظریه ها از سوی کارشناسان نسخ خطی ارمنی مردود شناخته شده اند. پیروان نظریه ای که نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند را با تعلقات ملی گرایانۀ یونانی معرفی می کنند برای اثبات این ادعای خویش توجیه نه چندان قابل قبول دیگری نیز بر مبنای بخشی از تاریخ ادبیات ارمنی مطرح کرده اند که مربوط به زمان نگارش این متن است و مؤلف آن را هم روزگار وقایع ثبت شده در متن یعنی سدۀ چهارم میلادی دانسته اند. براساس این باور متن یونانیتاریخ ارمنیان بوزاند بعدها درعصر ترجمه[30] و در نیمۀ نخست سدۀ پنجم میلادی، توسط یکی از شاگردان مسروپ مقدس،[31] که شاید کوریون[32] بوده است، به زبان ارمنی ترجمه شده. آنها با تکیه برچند نکتۀ کوتاه در نوشتار و قسمتی از حواشی کتاب سعی در اثبات نظر خویش دارند لیکن کارشناسان نسخ خطی ارمنی با مردود دانستن این نظریه و با استناد بر دلایلی همچون استفادۀ نگارنده از بخش هایی ازمتون، نامه ها، مدارک واسناد ارمنی، ارائۀ شرح مبسوط و واضحی از رویدادها و زندگی شخصیت های تأثیرگذار و ثبت روایت های شفاهی در جایگاه منبع اصلی این متن براین باورند که مؤلف این اثر فردی نا آشنا با زبان ارمنی نبوده و صاحب قلم چنین شکل و شیوه ای از تاریخ نگاری، که گاهی حتی در توصیف و شرح رخدادها از متن خورناتسی پیشی می گیرد، بدون تردید هویت ارمنی داشته است. آنها برای اثبات دیدگاه خود مستنداتی نیزارائه می کنند که پس از سال ها مطالعه و پژوهش بر متن تاریخ ارمنیان بوزاند حاصل شده و بخشی از آنها مربوط به تاریخ نگارش اثر است. برپایۀ این مستندات تاریخ دانان ارمنی ثابت کرده اند که نویسندۀ متن تاریخ ارمنیان بوزاند هم روزگاربا رویدادهای تاریخی، که در کتابش روایت شده، نیست. [33]چراکه جای جای متن مملو از نقل قول ها و حکایت های عامیانه ای است که منبع اصلی مؤلف در شرح رخدادها بوده اند. [34] این گونه از روایت های شفاهی، که ریشه در گذشته های دورتر دارند، به یقین حاصل تفکر و تخیل نویسندۀ اثر نیست بلکه درقالب داستان های شفاهی و بازگفت های مردمی در توالی نسل ها به وی منتقل شده اند. افـزون بر این، در چند جای متـن و در چارچـوب سبک متفـاوتی از نگارش، که قـالب حکایت گونه ای دارد، با پیش بینی هایی از سوی مؤلف تاریخ ارمنیان بوزاند مواجه می شویم. او از حوادثی سخن گفته که در نیمۀ نخست سدۀ پنجم میلادی در ارمنستان به واقعیت پیوسته است. در یکی از این پیش بینی های حکایت گونه، شخصیت داستانش را، که از دو فرزند ناخلف خویش ناخشنود است، به عالم خواب می برد و فرشته ای بر او ظاهر می شود و تولد نوه هایش را مژده می دهد که به واسطۀ آنها سرزمین ارمنستان به روشنایی علم و دانش خواهد رسید. امروزه، تاریخ دانان ارمنی مطمئن هستند آنچه بوزاند در مورد آن سخن رانده ظهور مسروپ مقدس، ابداع الفبای ارمنی و تربیت شاگردانی است که بسیاری از متون و کتاب های مذهبی، تاریخی و فلسفی را به زبان ارمنی ترجمه و نیمۀ نخست سدۀ پنجم را به عصر روشنایی ادبیات ارمنی بدل کردند. بنابراین، نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند با این دوره ازتاریخ ارمنستان و رویدادهای آن به طور کامل آشنا بوده است. مؤلف در جای دیگری از نوشتار خویش پایان قدرت پادشاهی اشکانی و تسلط حکومت بیگانه ای بر ارمنستان را از زبان نرسس اعظم، جاثلیق کلیسای سنتی ارمنستان، توضیح داده، حادثه ای که در نیمۀ نخست سدۀ پنجم میلادی در ارمنستان به وقوع پیوست. این دو مورد و مواردی از این قبیل بر تاریخ دانان ارمنی آشکار کرد که به یقین نویسندۀ متن تاریخ ارمنیان بوزاند، آگاه و مسلط بر رویدادها و حوادث مهم ارمنستان در نیمۀ نخست سدۀ پنجم میلادی بوده است. بنابراین مؤلف، نگارش متن را پس از این دورۀ مشخص تاریخی یعنی درنیمۀ دوم سدۀ پنجم میلادی آغاز کرده است. از سویی، متن پاوستوس بوزاند، که دربرگیرندۀ دوره ای 65ساله (319ـ384م) است، وقایعی را روایت می کند که در طی آن فقط به نام یک حاکم روم اشاره شده و در بیشتر مواقع، نیز نامی از حاکم یا حاکمان آن سرزمین به میان نیامده. ازآنجایی که نویسنده درکلیت متن خویش در ذکر اسامی اشخاص وسواس و دقت خاصی داشته پذیرفتنی نیست که وی بدون ذکر نام حکام وقت روم، که نقش مهمی در شکل گیری وقایع سرنوشت ساز تاریخ ارمنستان داشته اند به توصیف رخدادها در مقاطع مختلف تاریخی بپردازد. مجهول ماندن اسامی حاکمان روم دلیل آشکار دیگری است که نگارندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند هم روزگار حوادثی که روایت کرده نبوده و کنجکاوی وی درپی بردن به نام این حکام و شناسایی آنان نیز ناکام مانده است و از آنجایی که وی اغلب وقایع را بر مبنای روایت های شفاهی اشخاص شرح می داده بنا به دلایل متعدد، که یکی از آنها فاصلۀ زمانی طولانی با رویدادهای تاریخ روم بوده، راویان حوادث را نیز در به خاطر سپردن نام این فرمانروایان و جانشینانش و کمک به نگارنده در جهت ثبت اسامی آنان ناتوان ساخته است. از سویی، لازمۀ اصلی یک نوشتارتاریخی، که هم زمان با حوادث و رویدادها ویا هم روزگار آنها نوشته می شود، ثبت زمان دقیق و یا تقریبی وقوع حوادث در قالب گاه نگاری است. این در حالی است که کتاب تاریخ ارمنیان بوزاند فاقد هرگونه گاه نگاری بوده و اگرچه نگارنده نام پادشاهان ارمنی و بخش هایی از حیات آنان و رویدادهای مختلف را شرح داده در ارتباط با دورۀ حکمرانی هیچ یک از آنان زمان مشخصی ذکر نکرده. ازاین روی، درسرتاسرمتن تاریخ ارمنیان بوزاند اثری از زمان حیات و مرگ پادشاهان، دوران حکمرانی آنان وتاریخ وقایع مهم وجود ندارد. فصل ها نیز با عنوان های مجزا نام گذاری شده اند که در ذیل آنها، موضوعات متفاوتی بدون ذکر هر گونه تاریخ و زمان مشخصی شرح داده شده است. توصیف رویدادها به طور معمول با کلماتی از قبیل « اکنون»، «آن زمان» و متشابه آنها شروع می شود که خود نوعی ابهام در ارتباط با زمان وقوع رویداد یا دوران حیات شخصیت تاریخی، که بحث پیرامون آن است، ایجاد می کند. برخی ازقسمت های دیگرمتن نیز دچار آشفتگی زمانی است؛ به عنوان مثال، در فصلی که مؤلف به شرح رویدادهای یک پادشاه ارمنی و ذکر نبردهای وی با پادشاه ساسانی می پردازد، بدون در نظر گرفتن ترتیب تاریخی، ناگهان به پادشاه ارمنی از عصری دیگر و نبردهای دوران زمامداری او اشاره می کند. این شیوه از طرح مباحث، که در بخش هایی از فصل های دیگر نیز دیده می شود، سبب طرح چرایی توصیف نبردها توسط مؤلف در دوران حکمرانی دو حاکم، متعلق به زمان های متفاوت در ذیل یک فصل شده است. این سؤالات پس از تعریف زمان و تاریخ دقیق حوادث در کلیت رویدادهای موجود در متن تاریخ ارمنیان بوزاند بیشتر نمایان می شوند؛ به عنوان مثال، در جایی از متن، نگارنده دوران حکمرانی پادشاه ارمنی آرشاک دوم را هم زمان با پادشاهی نرسۀ ساسانی و والنس،[35] امپراتور روم، می داند و دربارۀ به اسارت بردن زنان حرم سرای نرسه در پایان نبردی میان روم و ایران ساسانی سخن می گوید. این در حالی است که دوران حکمرانی پادشاه ساسانی، نرسه (293ـ302م)، با عصرپادشاهی والنس (364ـ 378م) ودوران فرمانروایی آرشاک دوم (350ـ 368م) فاصلۀ بسیاری داشته. بنابراین، این نبرد در دوران حکومت آرشاک دوم اتفاق نیفتاده[36] و آنچه که بر اساس منابع صحت دارد وقوع این نبرد در زمان حکومت گالریوس(305ـ311م)، [37] امپراتور روم و نرسه در فاصلۀ سال های 297 ـ 298م است[38] که مصادف با دوران حکمرانی تردات دوم (298ـ330م)، پادشاه سلسلۀ خاندان آرشاگونی ارمنستان، است. [39] در رویداد دیگری، که توصیف آن در متن تاریخ ارمنیان بوزاند آمده، نویسنده دربارۀ انتخاب نرسس به عنوان جاثلیق کلیسای سنتی ارمنستان سخن می گوید و اینکه پادشاه ارمنستان وی را به نزد امپراتور والنس به نیت خواندن دعای خیر برای فرزند بیمارش می فرستد لیکن نرسس از خواندن دعای شفادهنده خودداری می ورزد و فرزند والنس فوت می کند. پس از این اتفاق، به فرمان والنس، نرسس به جزیره ای خالی از سکنه تبعید می شود که مدت نه سال و تا زمان مرگ پادشاه روم، در آنجا می ماند. سپس، به ارمنستان بازمی گردد و شاهد کشته شدن گنل[40] و ازدواج همسر وی، پاراندزم،[41] با آرشاک دوم است. در ادامۀ این روایت، چنین آمده که آرشاک بر خلاف وعده ای که به ساسانیان داده بود بدون همراهی و پیوستن سپاه ساسانی به سوی لشگریان روم حرکت می کند و در طی نبردی، آنان را شکست سختی می دهد. هنگامـی که شاپـور[42] با سپاهیانـش به صحنـۀ کـارزاری که فاتـح آن آرشاک است می رسد بسیار خوشنود و راضی از این پیروزی تصمیم می گیرد پیوند خویشاوندی با او ببندد و دخـترش را به همسری آرشاک در آورد. این خـبر به گـوش بزرگان دربار ارمنستـان و پدر ملکه پاراندزم، که بزرگ خاندان سیـونی[43] بود، می رسـد و او، که جایگاه خانـدان و دخـترش را با این ازدواج در خـطر مـی بینـد، طی توطئـه ای به آرشاک می قبولاند که شاپور قصد کشتن وی را دارد و او را وادار به فرار و بازگشت به ارمنستان می کند. شاپـور، متعـجب از این حـرکت آرشاک، سفیـرانی به نزد وی می فرستـد و از او می خـواهد تا هرچـه سریع تر به نزد او بازگردد. لیـکن، آرشاک ممانعت می کند و شاپور از این نافرمانی آرشاک بسیارخشمگین می شود اما از آنجایی که نبردهای ایران و روم ادامه دارد و او سرگرم سرکوبی حملات رومیان است در برابر نافرمانی آرشاک، هشت سال سکوت می کند. پس از این مدت، شاپور، که خشمش را نسبت به آرشاک فراموش نکرده، با او وارد نبردی می شود که سی سال طول می کشد و در نهایت، آرشاک که مغلوب است به ایران می رود و به فرمان شاپور در دژ آنهوش محبوس می شود. از قالب روایی این داستان که بگذریم و فقط سال های ذکر شده در آن را به منزلۀ دوران حکومت از سویی، نویسنـدۀ تاریخ ارمنیـان بوزاند، که در این داستان بر ازدواج آرشاک و پاراندزم در جریان وقایع تأکیـد می کنـد، در جایی از متـن خویش به تولـد پاپ، جانشین آرشاک، که حاصل این ازدواج است، اشاره کرده و بلافاصله، داستان ازدواج پاپ و به دنیا آمدن دو فرزندش، آرشاک و واقارشاک و تقسیم ارمنستان بین ایران و روم در عصر حکمرانی آنان را حکایت می کند. ازآنجایی که ازدواج آرشاک و پاراندزم پس از مرگ والنس و بازگشت نرسس از تبعید صورت گرفته زمان تقریبی که برای تولد پاپ می توان در نظر گرفت 378و379 م است. بنابراین، براساس متن بوزاند فرزندان پاپ در فاصلۀ سال های 410 ـ 412م به دنیا آمده اند. [46] این درحالی است که بر مبنای اسناد تاریخی متقن پاپ در 374م کشته شده و تقسیم ارمنستان نیز در 384 م اتقاق افتاده است.[47] اکنون، پرواضح است که متن تاریخ ارمنیان پاوستوس بوزاند مملو از خطاهای تاریخی و زمانی است، که ناشی از عدم آگاهی و اطلاع دقیق مؤلف از جزئیات زمان وقوع رویدادهاست و دلیل آشکاری براین ادعا که نویسندۀ اثر هم روزگار حوادث نبوده و با استفاده از منابع موجود که همان روایت های شفاهی است وبدون مقایسه و مطابقت آنها، اقدام به تدوین و نگارش متن خویش کرده. از این رو، به احتمال زیاد این اثر در نیمۀ دوم سدۀ پنجم میلادی تألیف شده است. تاریخ نگاران و تاریخ دانان ارمنی برای اثبات این نظریه مستنداتی آورده اند. بر اساس این مستندات متن تاریخ ارمنیان بوزاند شامل حواشی و توضیحات فراوانی برگرفته از کتاب مقدس[48] و نسخۀ ترجمه شدۀ آن به زبان ارمنی در دهۀ سوم سدۀ پنجم میلادی است. بنابراین، اگر نظریۀ یونانی بودن زبان نوشتار کتاب بوزاند و ترجمۀ آن به زبان ارمنی درست فرض شود، مترجم می بایست برای نوشتن این بخش از توضیحات و حواشی تکمیلی از نسخۀ یونانی کتاب مقدس بهره می برده که به طور مسلم با شیوۀ نوشتار و لحن گفتار متن حاضر تفاوت داشت. از سویی، مترجمان ارمنی در حین ترجمۀ کتاب مقدس مجبور به افزودن کلمات و یا جملات و خلق اصطلاحات جدید مطابق با نسخۀ یونانی آن بوده اند که این شیوه از نوشتار مختص کتاب مقدس به زبان ارمنی و مهم ترین ویژگی آن است و سبب تمایز آن با سایر نسخه های متشابه در زبان های مختلف شده است. نکتۀ قابل تأمل دربارۀ متن تاریخ ارمنیان بوزاند این است که مؤلف آن در طی روایت های خود در ارتباط با رویدادهای مذهبی و یا شرح حال روحانیان به کرات از کلمات و اصطلاحاتی استفاده کرده که مختص نسخۀ ترجمه شدۀ ارمنی کتاب مقدس است. او در بخش هایی نیز اقدام به ثبت دعاهایی کرده که در همان دوران دهۀ سوم سدۀ پنجم میلادی ترجمه شده اند. نکتۀ دیگری که کمک شایانی به روشن شدن زمان دقیق نگارشتاریخ ارمنیان بوزاند می کند استفادۀ نویسندۀ این اثر از کتاب های مترجمان و مؤلفان پیشین همچون کوریون و آگاتانگقوس[49] در ارتباط با تاریخ ارمنیان و نیز روایت های مربوط به شهادت های تادئوس مقدس[50] است. داستـان های موجـود در متـن بوزانـد دربـارۀ چـگونـگـی کـشتـه شـدن اردوان (216ـ224م ) [51]بـه دسـت سـاسانیـان، کـه منجـر بـه انتقـام جـویی خانـدان اشـکانـی ارمنستـان ازآنان شد؛ شرح زندگـی گریـگور لوساووریچ با تأکیـد بر وابستگی و شناسایی نسب خـاندانی وی و نیز توصیـف رنـج هایی کـه او در راه بـه انـجـام رسانـدن رسالتـش متحـمل شد؛ روایت کـوچ و ورود جمعـی از راهبه های مسیحـی به ارمنستان و بازگویی جریان شهادت هریپسیمۀ مقدس؛[52] اشاره به ساخـت نخـستین کلیسـای ارمنستـان به دست گریگور لوساووریچ و رویداهای پس از پذیرش مسیحیت در ارمنستان جملگی مستنداتی هستند که ثابت می کنند نویسندۀتاریخ ارمنیان بوزاند از کتاب تاریخ آگاتانگقوس به منزلۀ نخستین منبعی که این حوادث را در تاریخ ارمنستان به ثبت رسانده بهره برده است و در اینکه مؤلف تاریخ ارمنیان بوزاند آشنایی و تسلط کامل بر تاریخ آگاتانگقوس داشته تردیدی باقی نمی گذارد. بنابراین، ادعای پیروان نظریۀ یونانی بودن زبان نوشتار این اثر نیز که معتقدند مؤلف تاریخ ارمنیان بوزاند از نسخۀ اصلی و یونانی متن آگاتانگقوس استفاده کرده با استناد بر شیوۀ نگارش این بخش ها، که کاملاً با نسخۀ ترجمه شدۀ ارمنی آن یکی است، قابل رد است. از سویی دیگر، نقل و ثبت شهادت های تادئوس مقدس در متن تاریخ ارمنیان بوزاند که به حضور وی درارمنستان و تبلیغ دیانت مسیح می پردازد، همچنین شرح رویدادهای مربوط به دوران حیات وی و روابطش با پادشاه وقت ارمنستان حاکی از آگاهی و اطلاع کامل نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند ازاین روایت هاست، که به دوره ای پیش تر از زمان حیات وی تعلق دارد. [53] امروزه، بر تاریخ دانان ارمنی مسلم است که آثار کوریون مربوط به سال های 443ـ450م بوده[54] و نسخۀ ترجمه شدۀ تاریخ آگاتانگقوس به زبان ارمنی به دهۀ نخست نیمۀ دوم سدۀ پنجم میلادی تعلق دارد. [55]همچنین، نگارش و ثبت روایت های شفاهی دربارۀ اعمال و رفتار تادئوس مقدس پس از کتاب آگاتانگقوس صورت گرفته. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که متن تاریخ ارمنیان بوزاند در فاصلۀ سال های461ـ470م نوشته شده و مربوط به نیمۀ دوم سدۀ پنجم میلادی است. تاریخ نگاران ارمنی مدارکی نیز در ارتباط با هویت ارمنی نویسندۀ تاریخ ارمنیانبوزاند و اصالت ارمنی زبان نوشتاری آن ارائه کرده اند. [56] آنها بر این باورند که در قلم نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند، احساسات ملی گرایانه را می توان به وضوح درک کرد. او عواطف وطن پرستانۀ عمیقی در ارتباط با خاندان آرشاگونی و عظمت و جلال آنها دارد و در قالب حماسی از شجاعت ها و دلاوری های پادشاهان ارمنی آرشاگونی و سرداران سپاه ارمنستان و روحیۀ شهادت از این روست که در متن بوزاند به جز چند مورد انگشت شمار دربارۀ کشته های سپاه ارمنی سخنی به میان نیامده. این در حالی است که به وفور در ارتباط با شمار تلفات لشگریان دشمن و ناکارآمدی جنگاوران آنان مطلب وجود دارد. البته، در متن بوزاند چند رویداد تاریخی دربارۀ حملات سپاهیان ساسانی به ارمنستان و جریان فتوحات و پیروزی های آنان وجود دارد لیکن نگارندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند توصیف این وقایع را مربوط به مقاطعی می داند که بنا به دلایل گوناگون ارمنستان فاقد حاکم و حکومتی منسجم بوده و علت پیروزی لشگریان ساسانی را ضعف و شکاف به وجود آمده در پایه های حکومت ارمنستان توجیه می کند. از دیدگاه مؤلف تاریخ ارمنیان بوزاند پادشاهان اشکانی ارمنستان ریشه در خاک این سرزمین دارند و در نوشته های خود، بارها به تعلقات و وابستگی های ملی آنان اشاره کرده و جنگیدن و شهادت در راه حفظ قدرت پادشاهان آرشاگونی ارمنستان را وظیفۀ مقدس هر سرباز ارمنی دانسته. او چندین بار از زبان سرداران خاندان مامیگونیان، که خطاب به سربازان ارتش ارمنستان سخن گفته اند، آنان را به وفاداری و اطاعت تام از پادشاه ارمنی دعوت کرده است. احساسات ملی نویسنده درشیوۀ معرفی چهرۀ خائنان وطن نیز مشهود است. او در توصیف اشخاصی که قصد توطئه و خیانت به پادشاه ارمنستان را داشته اند واژه هایی چون « شوربخت»، «شرور»، « خبیث»، « لا مذهب»، « گناهکار» و « ساحر» به کار برده است و در تمام دورانی که به شرح رویدادها پرداخته حکومت آرشاگونی را به سان بازیچه ای در جهت تحقق اهداف دو قدرت بزرگ آن زمان یعنی ایران و روم توصیف کرده است. اغلب روایت های نویسنده در ارتباط با شکست سپاهیان ارمنستان از نیروهای مهاجم و یا شرح چگونگی اسارت و کشته شدن پادشاهان آرشاگونی ارمنستان مبتنی بر عللی به جز ضعف اندیشۀ سیاسی و نظامی قدرت حاکمۀ ارمنستان است و نویسنده با مهارت تمام به مطالبی اشاره می کند که حاکم آرشاگونی را به دام فریبی کشانده و وی را قربانی توطئه و یا نیرنگی جلوه می دهد.[58] و این گونه نویسنده ای که غرق در افکار ملی گرایانۀ خویش است گاه از پردازش علل واقعی رخدادها باز می ماند و مسبب حوادث ناخوشایند را بداقبالی ملت ارمنی و افکار دسیسه گر خائنان می داند[59] و بدین سان هر خواننده ای از روایت های نقل شدۀ بوزاند چنین استنباط می کند که قدرت پادشاهی آرشاگونی بی نقص بوده و در نتیجۀ خدعه و دشمنی بدخواهان دچار ضعف و ناکار آمدی شده است. جملگی این موارد تاریخ دانان ارمنی را با پرسشی بنیادی روبه رو می کند که آیا نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند با چنین اندیشه و قلم مبالغه آمیز ملی گرایانه و وطن پرستانه ای هویتی غیر از ارمنی داشته؟ آنچه مسلم است شرح حماسه ها، دلاوری ها و پیروزی های بی پایان یک ملت به رهبری حاکمانش، که آمیخته با افسانه و اسطوره های ادبی است، در کنار عدم پردازش به علل اصلی رویدادها و قید دلایل نه چندان مبتنی بر واقعیت در توضیح علت شکست های مقطعی پادشاهان آرشاگونی ارمنستان تنها می تواند نشانۀ قلم نویسنده ای وطن پرست با ریشه های عمیق ارمنی باشد. اما مهم ترین موردی که دلالت بر ارمنی بودن نویسنده می کند زبان نوشتاری این اثر است. گفتار نهفته در قلم نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند بسیار ساده و عاری از هرگونه هنر نمایی، حس زیبا نویسی و بازی با کلمات است و جملات نمایانگر آنی تفکرات نویسنده هستند که با مهارت و شیوایی تمام، ناشی از اصالت زبان مادری به محض غلیان بر صفحات کاغذ ظاهر شده اند و بدین سبب جریان رویدادها و کنه حوادث، بدون لحظه ای درنگ و تأمل، در نظر خواننده قابل فهم است. در بیشتر روایت هایتاریخ ارمنیان بوزاند، گونه ای ترتیب و قانونمندی، که ریشه در زبان ارمنی دارد، به چشم می خورد. این نظم را در انتخاب صحیح واژه ها و جمله بندی هایی با ویژگی های مختص به دوران ابتدایی به کارگیری زبان ارمنی می توان دید. این ویژگی ها را زمانی که مؤلف مجبور به خلاقیت و ابتکار در استفاده از واژه ها وخلق اصطلاحات نوین می شود بیشتر می توان درک کرد. این متن مملو از واژه هایی است که در زبان ارمنی تازگی داشته و ناشی از خلاقیت بی پایان نویسندۀ آن درفن واژه سازی است. وجود چنین شیوه ای از نوشتار، متنتاریخ ارمنیان بوزاند را به گنجینه ای از واژگان و اصطلاحات زبانی در بررسی های زبان شناسانه و همچنین، به یکی از مهم ترین نسخه های خطی در زمینۀ تاریخ نگاری ارمنی بدل کرده است. البته، در کنار تمام این ویژگی ها نمی توان کاستی ها و ضعف های قلم نویسنده را در شیوۀ به کارگیری دستور زبان، ناهمگونی شمار اندکی از واژگان، که سبب آشفتگی برخی جملات شده و تکرار فراوان کلمات متشابه در کلیت متن نادیده گرفت لیکن از نقطه نظر زبان شناسان و تاریخ نگاران ارمنی جملگی این موارد دلالت بر نویسنده ای مردمی با ریشه های سنتی ارمنی دارند که از سواد ابتدایی مکتب خانه ها بی بهره نبوده و با تکیه برآموزه های شخصی اقدام به ثبت رویدادهای تاریخ ملت ارمنی بر مبنای خوانده ها و شنیده ها در قالب تفکرات و تخیلات خویش کرده است و علی رغم وجود کاستی هایی در زبان نوشتار با مهارتی درخور به خلق کلمات با تمام این تفاسیر اکنون در برابر یک پرسش مهم ایستاده ایم: نویسندۀ ارمنی تاریخ ارمنیان بوزاند کیست؟پرسشی که تا به امروز بی پاسخ مانده است. [60] در هیچ جای متنتاریخ ارمنیان بوزاند اثری از شرح حال نویسندۀ آن موجود نیست. تنها در یک نقطه اشاره به این دارد که وی امیری از خاندان ساهرونیاتس[61] از دیار بوزاند بوده است و این امر سبب گمانه زنی هایی دربارۀ هویت اصلی فردی شده که این متن در ذیل نام او به یادگار مانده است. [62] در اینکه مؤلف این اثر از نخستین شاگردان مسروپ مقدس بوده تردیدی نیست. لیکن، از سبک نوشتار و زبان به کار رفته در متنتاریخ ارمنیان بوزاند می توان دریافت که به یقین نویسندۀ آن در زمرۀ شاگردانی که به قصد کسب تحصیلات عالی به مهد های علم و دانش آن زمان سفرکرده اند نبوده است[63] چراکه در متن اثری از تأثر علمی مطلق دیده نمی شود و سطح آن منحصر به مکتب های ابتدایی آن زمان ارمنستان است و تمام ویژگی های این مکتب خانه ها در نوشتار این متن قابل درک است. تأثر او از کتاب مقدس و شیوۀ نگارشی که ناشی از عقاید مذهبی است و قلمی که در همه حال مدافع کلیسای ارمنی و روحانیان وابسته به آن است نشان دهندۀ تأثیرپذیری وی از شیوۀ آموزشی است که در سدۀ پنجم میلادی در مکتب خانه های ارمنستان رایج بوده. افزون بر این، علاقۀ وافر نویسنده به روایت رویدادها در قالب حکایت های مردمی حاکی از فردی سفر کرده در گوشه و کنار ارمنستان و آشنا به فرهنگ ساکنان مناطق مختلف آن است. بر این اساس، شماری از تاریخ دانان معتقدند که به احتمال زیاد او صاحب منصب یا مقامی بوده و به سبب شغلی که داشته امکان سفرهای متعدد برای وی فراهم شده و در طی این مسافرت ها اقدام به جمع آوری روایت های شفاهی رایج در بین ملت ارمنی کرده است. سپس، بدون در نظر گرفتن ترتیب زمانی و بی هیچ قضاوتی آنها را ثبت کرده و فقط گاهی از قول خویش پند و یا دعایی در حاشیۀ این روایات اضافه کرده است و این گونه مجموعه ای خلق کرده که افزون بر شرح رویدادهای ملت ارمنی درک وقایع مربوط به ملت های دیگر را نیز، که در ارتباط با ارمنیان بوده اند، امکان پذیرکرده است. حال که اندکی با روحیات و حیات مؤلف آشنا شدیم، پرسش دیگری مطرح می شود: نام پاوستوس بوزاند به عنوان نویسندۀ این متن از کجا آمده است؟ مسلم است که این نام ساختگی نیست و آن گونه که خود مؤلف در پایان دبیری سوم نوشته و نگارش متن را به پاوستوس بوزاند، که به قول خودش تاریخ نگار بزرگی است، نسبت می دهد وجود حقیقی داشته. تاریخ دانان ارمنی بر این باورند که به احتمال زیاد این فرد همان پاوستوس اسقف است که در بخش های متعدد کتاب دربارۀ وی، اعمال، رفتار و خدماتش صحبت به میان آمده. او همان پاوستوس یاد شده است که در مقام دستیار، مشاور، یار و همدم جاثلیق نرسس اعظم خدمت می کرده وتا لحظۀ مرگ به نرسس وفادار بوده و پس ازمرگ نرسس اعظم کالبدش را برای تدفین آماده کرده و البته، همان پاوستوسی است که منتسب به بوزاند بوده یعنی ملیتی رومی داشته است. با تکیه بر این مستندات چنین استنباط می شود که نویسندۀ ناشناس و بی نام این متن از نزدیکان اسقف پاوستوس بوده که با زندگی و سرگذشت وی آشنایی داشته و از طریق او با روایت های مربوط به نرسس اعظم و حوادثی که بر او گذشته آگاهی یافته و به منظور شناساندن و ارزش بخشیدن به اثرش آن را به وی یعنی پاوستوس بوزاند، که در نزد مردم، روحانی شناخته شده و شخص محترمی بوده، نسبت داده و این گونه متن خویش را، که در کلیت مجموعه ای از نقل قول ها و روایت های شفاهی است، از بی اعتنایی و فراموشی زمانه دور نگاه داشته است. عده ای نیز در توضیح واژۀ بوزاند، که پسوند نام مؤلف است و در متن اصلی نیزچندین بار به صورت های دیگریی چون بوزانداتسی(بیوزانداتسی) [64] و بوزانداران (بیوزانداران) [65] ذکر شده، نظر دیگری ارائه کرده اند. این گروه، پس از بررسی نسخه های خطی موجود، بر مبنای تغییراتی که در نسخه نویسی های متعدد مشاهده کردند احتمال می دهند که این کتاب در دوره های بعد ویراستاری شده و افزون بر اینکه حواشی و توضیحاتی از سوی ویراستار بر آن اضافه شده است برخی واژه ها نیزهمچون بوزاند دستخوش تغییراتی شده اند.آنها معتقدند شکل اصلی این واژه بوزانداران (بیوزانداران) بوده که در نتیجۀ ویراستاری به بوزاند که واژۀ ملموس تری بوده تغییر کرده است و جمله ای که در خاتمۀ دبیری سوم، به معرفی نویسنده نسبت داده شده حاصل کار نسنجیدۀ ویراستار این متن است که مسبب اصلی ابهامات به وجود آمده پیرامون هویت و ملیت اصلی مؤلف آن است. نتیجه اینکه هویت اصلی نویسندۀ تاریخ ارمنیان بوزاند کماکان درهاله ای ازابهام باقی مانده و اگرچه نظریه های جدیدی دربارۀ مؤلف آن و تفسیر واژۀ بوزاند ارائه می شود لیکن هیچ یک از صحت کامل برخوردار نیست. پس از ارائۀ تمام نظریات موجود پیرامون شبهات متن تاریخ ارمنیان بوزاند و تلاش در ابهام زدایی از آنچه که این اثر را با تردیدهایی مواجه کرده این دیدگاه حاصل می شود که هویت واقعی این متن در مجموعه ای کامل از روایت ها و حکایت های متعلق به ملت ارمنی قابل توضیح است، هویتی که ناشی از قلم ساده و بی آلایش نویسنده ای مردمی و فاقد هرگونه پردازش و بررسی جنبی وقایع است و از این رو، اگرچه پذیرش این اثر را در مقام یک متن علمی غیرممکن ساخته نمی توان از جایگاه مهم آن به منزلۀ منبع مهمی برای درک بهتر تاریخ ملت ارمنی و ملل مرتبط با آن به ویژه در سال های نخست رسمیت دیانت مسیح در ارمنستان چشم پوشی کرد. [66] |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 82
|