اشاره گریگور قضاریان، پژوهشگر، مدرس دانشگاه، روزنامه نگار، خبرنگار، مترجم (شفاهی و کتبی) و راهنمای گردشگری در 1342ش در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه های کوشش و کوشش ـ مریم ارمنیان تهران به پایان رساند و موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی و دو کارشناسی ارشد در رشته های زبان و ادبیات انگلیسی و مدیریت جهانگردی شد و در حال حاضر نیز در رشتۀ علوم سیاسی مشغول به تحصیل است. او با استفاده از رسالۀ کارشناسی ارشد خود در رشتۀ مدیریت جهانگردی، با عنوان «تصویر مردم ارمنستان از ایران به عنوان یک مقصد گردشگری»، مقاله های علمی متعددی را در زمینۀ جهانگردی در مجلات علمی ـ پژوهشی دانشگاه مازندران و دانشگاه علامۀ طباطبایی به چاپ رسانده و در آنها راه کارهایی را برای معرفی ایران به منزلۀ یک مقصد گردشگری و نیز نمایش تصویری صحیح و مثبت از آن ارائه کرده است. این رساله در حال حاضر نیز به منزلۀ رساله ای مرجع در این زمینه مورد استفادۀ دانشجویان قرار می گیرد. قضاریان مقاله نویسی را از نوجوانی آغاز کرد. در زمان دانشجویی، عضو هیئت تحریریۀ روزنامۀ ارمنی زبان آلیک بود و در زمان جنگ ایران و عراق گه گاه به منزلۀ خبرنگار جنگی عازم جبهه ها می شد. وی عضو هیئت تحریریۀ فصلنامۀ پیمان است و مقالات بی شماری به قلم ایشان، در خصوص خط مشی دولت ترکیه در برخورد با مسئلۀ ارمنیان، در مجلات گوناگون از جمله پیمان به چاپ رسیده است. مقالات و مصاحبه های او در رسانه های ارمنی زبان دنیا نیز انتشار می یابد. وی هم اکنون به پژوهش در زمینۀ مسائل ترکیه اشتغال دارد و سال هاست که نویسندگی ستون هفتگی ثابتی را در روزنامۀ ارمنی زبان آلیک برای بررسی مسائل روز ترکیه برعهده دارد. وی با بخش برون مرزی سازمان صدا و سیما (بخش انگلیسی) نیز همکاری می کند و چندین برنامه در زمینۀ معرفی جامعۀ ارمنیان ایران به جهانیان و همچنین، معرفی جاذبه های گردشگری ایران داشته است. قضاریان در ترجمه و تدوین سه کتاب با عناوین ارمنیان گیلان (به زبان فارسی، چاپ رشت)، گردشگری الکترونیک (به زبان فارسی، چاپ تهران) و اسناد تاریخی حزب داشناکستیون (به زبان ارمنی، چاپ بیروت) همکاری داشته است. علاقۀ وافر به شناخت اندیشه ها و نظریات شخصیت های صاحب نظر در سطح جهان قضاریان را به شرکت در همایش های بین المللی و داخلی و گفت و گو با جامعه شناسان و حقوق دانان بنامی مانند راگیب زاراکولو، روشنفکر برجستۀ ترکیه و برنده جایزۀ صلح نوبل؛ پروفسورآلفرد دزیاس، حقوق دان برجستۀ بین المللی؛ و شخصیت هایی مانند تانر آکچام تشویق کرده است. همچنین، علاقه مندی بسیار او به آشنایی با فرهنگ های ملل جهان و نیز معرفی تاریخ و فرهنگ غنی ایرانی به گردشگران خارجی سبب شده که گه گاه به راهنمایی گردشگران نیز بپردازد. قضاریان به زبان های ارمنی، فارسی و انگلیسی تسلط کامل دارد و با زبان های فرانسوی، اسپانیایی و ترکی استانبولی نیز آشناست. پویایی و خلاقیت در حرفۀ روزنامه نگاری و خبرنگاری از دیگر ویژگی های قضاریان است. مصاحبه های او با احمد آباکای و باگرات استوکیان نمونه هایی هستند ازخلاقیت و نگاه تیزبین او در نشان دادن مسائل از زوایایی که از دید اکثریت جامعه پنهان می ماند. |
ترس از هویت ارمنی بافت قومی جامعۀ کنونی ترکیه چگونه است؟ چه تعداد ترک، کرد، علوی، یهودی، لاز، ارمنی و… در ترکیه زندگی می کنند؟ هویت واقعی آنان چیست؟…. این واقعیتی انکارناپذیر است که طی نژادکشی ارمنیان در 1915م به دست ترکان عثمانی و سالیان بعد از آن ده ها هزار کودک ارمنی، یتیم و بی خانمان شدند و به اجبار به دین اسلام گرویدند یا هویت قوم ترک را پذیرفتند. ده ها هزار دختر و زن جوان ارمنی به دست ترک ها و کردها اسیر شدند که یا به منزلۀ خدمتکار نزد آنان به کار گرفته شدند یا به همسری آنان درآمدند. ده ها هزار ارمنی برای گریز از کوچ اجباری و نجات جانشان از این کشتار هولناک به طور خودخواسته به اسلام گرویدند و هویت خود را پنهان کردند. ده ها هزار ارمنی نیز در طی این کشتار به روستاهای کردنشین و علوی پناه بردند و آنها نیز در کمال دوستی و مهربانی ارمنیان را در آغوش خود پذیرا شدند. این واقعیت ها را نمی توان کتمان کرد، داستان تغییر هویت یک ملت…. چه بر سر بازماندگان این جنایت هولناک آمد؟ چگونه این قربانیان زنده به حیات خود ادامه دادند؟ فرزندان و نوادگان آنها چه هویتی پیدا کردند، ارمنی، کرد، علوی، عرب… ؟ نسل های آیندۀ این بازماندگان اکنون کجا هستند؟ آیا ریشۀ قومی ارمنی خود را می پذیرند؟ آیا از هویت اجدادی خود آگاهی دارند یا در سردرگمی به سر می برند. آیا در جست و جوی هویت و ریشۀ خود هستند؟ مشکل بتوان شمار این ارمنیان پنهان[1] را در جامعۀ کنونی ترکیه تخمین زد. مشکل تر از آن پی بردن به این مطلب است که چه تعداد از اعضای جامعۀ ترک از ریشۀ ارمنی خود آگاه هستند یا چه تعداد از آنان تمایل دارند هویت اصلی خود را فاش سازند، رازی که سالیان سال پنهان مانده و شاید، تنها با مراجعه به بایگانی سازمان اطلاعاتی ترکیه بتوان جواب این سؤال ها را پیدا کرد. بنابر آمار، اسناد و مطالعات گوناگون، در زمان قتل عام ارمنیان و سال های پس از آن، حدود صد هزار کودک یتیم ارمنی به اجبار قومیت ترکی را پذیرفتند و مسلمان شدند. حدود دویست هزار ارمنی نیز به مناطق کردنشین و علوی نشین پناه بردند که با آغوش باز پذیرفته شدند و به بقای خود ادامه دادند اما از ترس ارمنی بودن هویت خود را پنهان کردند. تقریباً، حدود سیصد هزار ارمنی از این قتل عام جان سالم به در بردند و هویتی غیر ارمنی را پذیرفتند. جمعیت ترکیه از آن زمان تاکنون تقریباً هفت برابر شده است. با احتساب این ضریب می توان تخمین زد که هم اکنون حدود دو میلیون از جمعیت ترکیۀ کنونی دارای ریشه و هویت ارمنی هستند. بیشتر این ارمنیان پنهان و مسلمان هم اکنون در استان های جنوبی و جنوب شرقی و شمالی در کرانه های دریای سیاه (وان، تونجلی، مالاتیا، دیاربکر، هاتای، ارزروم، ماردین، سامسون و…) زندگی می کنند. ارمنیان پنهان، ارمنیان مسلمان شده، ارمنیان علوی، ارمنیان کرد و… پدیده ای عجیب در جامعۀ ترکیه اند. این ارمنیان پنهان بر خلاف گذشته، که از آشکارسازی هویت خود در هراس بودند، هم اکنون از افشای هویت اجدادی خود ابایی ندارند و روز به روز بر شمار ترک هایی که ریشۀ ارمنی خود را آشکار می سازند افزوده می شود، ترک ها، کردها و علویانی که خود را ارمنی می دانند؛ برای مثال، یکی از این اشخاص خانم فتحیه چتین،[2] نویسنده، حقوق دان و وکیل برجستۀ ترک است که در یکی از کتاب هایش به نام مادربزرگ من[3] به طور آشکار بیان می کند که مادربزرگش ارمنی بوده و از بازماندگان نژادکشی ارمنیان است. خانم چتین تنها نمونه نیست مثال های فراوانی را از این دست می توان برشمرد. سال گذشته در دیاربکر ده ها ارمنی پنهان به کلیسای بازسازی شدۀ ارمنیان این شهر مراجعه کردند و خواستار غسل تعمید و گرویدن به مسیحیت و بازگشتن به آغوش جامعۀ ارمنی شدند. برخی از این افراد نیز بدون آنکه خواستار تغییر دین خود باشند به کلیسا مراجعه و عنوان کردند که خود را ارمنی می پندارند و حس ارمنی بودن دارند. پدیده ای پیچیده از لحاظ انسان شناسی، قوم شناسی و جامعه شناسی؛ تعریف ملت چیست؟ چه کسی را باید کرد دانست و چه کسی را ارمنی؟ ترک یعنی چه؟ همۀ این اقوام در کشوری به سر می برند که ده ها سال است ادعا می کند که جامعه ای یکپارچه دارد و همه ترک هستند و حتی کردها را نیز ترک های کوهستان نامیده اما اکنون هویت های جدیدی در آن آشکار شده اند: ارمنیان مسلمان، ارمنیان پنهان و…، پدیده ای که مطالعه و پژوهش وسیع محققان جامعه شناسی و انسان شناسی را می طلبد. در خصوص پدیدۀ ارمنیان پنهان در ترکیه، پاییز گذشته (اکتبر 2013م)، در روزنامۀ حریت،[4] چاپ ترکیه، خبری چاپ شد تحت عنوان «مادر من ارمنی بود».[5] خبر از قول رئیس انجمن روزنامه نگاران ترکیه، احمد آباکای،[6] نوشته شده بود. در خبر خواندم که مادر آقای آباکای، هوشانا، پس از هشتاد سال، که هویت ارمنی خود را به دلیل ترس پنهان کرده بود، این راز را برای پسرش فاش می سازد و از او قول می گیرد که تنها پس از مرگش می تواند این راز را فاش سازد. احمد، پسر هوشانا، نیز پس از مرگ مادر، راز او را فاش ساخت و سرگذشت مادرش را در قالب کتابی به نام آخرین کلام هوشانا منتشر ساخت. با دیدن این خبر به جست و جوی احمد آباکای در دنیای مجازی پرداختم. سرانجام، او را یافتم و پس از نامه نگاری های الکترونیکی او مرا با آغوش باز پذیرفت و از پیشنهاد من مبنی بر انجام گفت و گویی با وی و انعکاس سرگذشت مادرش به طور اختصاصی در فصلنامۀ پیمان به گرمی استقبال کرد. این گفت و گو از طریق مکاتبات الکترونیکی صورت گرفته و شاید، به لحاظ حرفه ای نواقصی داشته باشد که امیدوارم به بزرگواری خود آن را ببخشید. دانستن سرگذشت این مادر رازدار، چگونگی افشای آن و واکنش های اطرافیان خالی از لطف نیست. این داستان جذاب را از زبان آقای آباکای بخوانیم. آخرین کلام هوشانا این کتاب دربارۀ رازی است که مادرم، هوشانا،[7] به مدت82 سال در درون خود مخفی نگه داشته بود. آیا یک فرد، یک زن، که از دوران نوزادی اش با فرهنگ علوی بزرگ شده و خو گرفته، می تواند این حقیقت را که ارمنی تبار است 82 سال از خانواده، فرزندان، نواده ها و محیطی که در آن زندگی می کند پنهان سازد؟ آیا یک روستا می تواند به مدت 82 سال تمام سکوت کند و تا به امروز همچنان بی صدا بماند؟ هوشانا این راز را 82 سال در خود نگه داشت و مشخص نیست که چرا و چگونه آن روز این حقیقت را با کوچک ترین پسرش، یعنی من، درمیان گذاشت و روز بعد بر اثر یک حادثه هوشیاری اش را از دست داد و متعاقب آن فوت کرد! زمانی که داشتم این راز هوشانا را به همراه برخی از رویدادهای زندگی او به نگارش درمی آوردم ضروری دیدم تا به دوران کودکی و جوانی خود نیز سفری کوتاه داشته باشم. هم زمان در جست و جوی پاسخی برای این سؤال بودم که کدام شرایط اجتماعی و سیاسی موجب «دست راستی» یا «دست چپی» شدن انسان ها می شود؟ همچنین، در این کتاب از برخی از خاطرات سیاسی مهم پنجاه سال اخیر، که به نوعی در زندگی خودم انعکاس یافته بود، نیز یاد کرده ام. این خاطرات در عین حال انعکاسی از روند سیاسی ترکیه است. در دبیرستان ارزینجان دوست صمیمی حسین جواهیر[8] بودم. در ضمن تحصیل در دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه آنکارا عبدالله اوجالان؛[9] همسرش، کثیره؛[10] علی حیدر کایتان؛[11] و حقی کارر،[12] از مؤسسان و عضو بلند مرتبۀ حزب پ ک ک؛ از دوستان صمیمی من بودند و در همین دوران محمد آقار[13] نیز، که از نمادهای اصلی دولت عمیق (دولت پنهان) [14] در ترکیه است، دوست هم دانشگاهی من بود. اکنون پس از گذشت سال ها، دوستان دانشگاهی ام، بنابر دیدگاه های سیاسی شان، یا جزیی از دولت عمیق شده اند یا به کوهستان ها به کاندیل[15] و ایمرالی[16] (جزیره ای که عبدالله اوجالان در آن زندانی است) رفته اند یا مرده اند اما دوستان سیاسی و رفقای واقعی نویسندۀ این کتاب کسانی نبودند مگر افرادی چون بهیجه بوران،[17] نیهات سارگین،[18] سادون آرن[19] و عزیز نسین. [20] وقایع این کتاب از هوشانا شروع شده و با بیان خاطرات کوتاهی از آن دوران و افراد یاد شده ادامه می یابد. احمد آباکای
هشتاد سال حقیقت پنهان گریکور قضاریان: جناب آقای آباکای عزیز، پیش از شروع محور اصلی گفت و گو، یعنی موضوع مادرتان، خانم هوشانا، برای خوانندگان ما جالب خواهد بود که شما با کلام و سبک خودتان در مورد زندگی نامه و سرگذشت خود مختصری توضیح دهید. احمد آباکای: من احمد آباکای، در 1950م، در شهرستان دیوریغی[21] در استان سیواس[22] به دنیا آمدم. پدرم در اصل اهل روستای اجاکلی[23] در شهرستان آشکاله[24] از توابع ارزروم[25] بود. نام قدیمی این روستا پرسر[26] است و اجاکلی نامی است که بعداً به این روستا داده شد. خانوادۀ پدرم قبل از اعلام جمهوری (1920م) از شهر تونجلی[27] (درسیم) به این روستا آمدند و سکنا گزیدند. پدرم از طایفۀ پیلونک[28] و کرد علوی[29] بود. مادرم هوشانا نیز در همین روستا متولد (1920م) و با فرهنگ علوی بزرگ شد. پدرم مسئول دیگ بخار لکوموتیو و کارمند راه آهن بود که به شهرستان دیوریغی در سیواس انتقال یافت و من در آن ایام در آنجا به دنیا آمدم. زمانی که من سه یا چهار ساله بودم این بار پدرم به شهر ارزینجان[30] منتقل شد و من دوران ابتدایی و دبیرستان را در آنجا سپری کردم. ما شش فرزند بودیم، دو دختر و چهار پسر. در هفده سالگی، پدرم را، که 55 ساله بود، از دست دادم. پس از به اتمام رساندن دبیرستان ارزینجان، در 1971م، به مدرسۀ عالی مطبوعات و انتشارات، وابسته به دانشکدۀ علوم سیاسی دانشگاه آنکارا، در شهر آنکارا رفتم و در 1975م نیز از آن فارغ التحصیل شدم. از 1975م به صورت حرفه ای به روزنامه نگاری روی آوردم. در این دوران، در خبرگزاری ایستا (در استانبول)، روزنامۀ وطن، خبرگزاری آنکا (آنکارا) و روزنامۀ اُزگور گوندم[31] فعالیت می کردم. در ادارۀ نخست وزیری، مشاور مطبوعاتی وزیر و در دانشکدۀ ارتباطات دانشگاه آنکارا، مدرس درس های روزنامه نگاری بودم. در 1975م، به عضویت حزب کارگر ترکیه، به ریاست بهیجه بوران،[32] درآمدم. این حزب طی کودتای نظامی 12سپتامبر1980م تعطیل شد. پس از آن حزب اتحاد سوسیالیست تأسیس شد و من به مقام یکی از اعضای هیئت رهبری آن انتخاب شدم. هم اکنون، بازنشسته هستم و هفت سال است که در مقام دبیر کل انجمن روزنامه نگاران معاصر ترکیه مشغول انجام وظیفه هستم. در 1988م، موفق به دریافت جایزۀ روزنامه نگار بین المللی سال از جمعیت روزنامه نگاران سوئیس شدم و تاکنون چندین کتاب منتشر کرده ام. [33] متأهل و دارای دختری متولد 1983م هستم که با همسر ایتالیایی خود در شهر میلان زندگی می کند. : جناب آباکای، اجازه دهید به سراغ محور اصلی این گفت و گو برویم، یعنی ماجرای فاش کردن راز ارمنی بودن مادرتان و اینکه ایشان هشتاد سال هویت ارمنی شان را پنهان کرده بودند اما اگر پیش از آن مختصری در مورد زندگی نامۀ مادرتان، خانم هوشانا، توضیحاتی دهید متشکر می شوم. احمد آباکای: مادرم هوشانا، بنابر آنچه در شناسنامه اش درج شده، متولد 1923م است. اما آن طور که خودش می گفت شناسنامه اش را دیر گرفته بودند و تاریخ تولد حقیقی اش 1919 یا 1920م بوده است. مادرم در روستای پرسر (محل زندگی علویان) از توابع شهرستان آشکالۀ ارزروم به دنیا آمد. در کودکی مادرش را از دست داد. در شانزده، هفده سالگی با رضا آباکای (یعنی پدرم)، که از اهالی همان روستا و در راه آهن شاغل بود، ازدواج کرد. اصلیت پدرم علوی ـ کرد بود و به زبان کردی حرف می زد. به دلیل شغل پدرم مدتی در شهرستان دیوریغی و بعد هم مدتی طولانی در ارزینجان زندگی کردند. مادرم صاحب ده فرزند شده بود اما چهار فرزندش در کودکی، به دلیل بیماری، در آشکاله فوت کردند. شش فرزند باقی مانده، یعنی من و سه برادر و دو خواهرم، را به مدرسه فرستادند. من و یکی از خواهرانم تحصیلات دانشگاهی داریم. در حال حاضر، من و دو خواهرم در قید حیات هستیم. پدرم در 1967م در ارزینجان در اثر سکتۀ قلبی درگذشت. مادرم در 42 سالگی بیوه شد و به تنهایی به تربیت فرزندانش همت گمارد. در خانه، مادرم حاکم و پدرم آرام تر بود. پدرم در پنج یا شش سالگی مادرش را بر اثر بیماری از دست داده بود. مادرم نیز در 6 ژانویه 2001م در 82 سالگی درگذشت. انسان فوق العاده سالمی بود. فقط، در آخرین سال عمرش قرص های فشار خون مصرف می کرد. یک روز در حمام، داخل وان، سر خورد و افتاد. سرش به شدت به دیوار حمام خورد، خونریزی مغزی کرد و به شدت بیمار شد. مدتی او را در بیمارستان بستری کردیم. سپس، به نظر آمد که حالش بهبود یافته. او را به خانه آوردیم. خوب شده بود اما بر اثر ضربه ای که به مغزش وارد شده بود تقریباً هوشیاری اش را از دست داده بود و دیگر خانواده اش را نمی شناخت. مدتی بعد هم درگذشت. مادرم سال ها بود که پیش من و خانواده ام در آنکارا زندگی می کرد. : برای خوانندگان ما بسیار جالب خواهد بود که بدانند مادرتان چگونه پس از هشتاد سال پنهان کردن هویت و ریشۀ ارمنی خود بالاخره لب به سخن گشودند و این راز را برای شما فاش ساختند. احمد آباکای: سرگذشت مادرم را در کتابم، آخرین کلام هوشانا، مفصل نوشته ام. به طور خلاصه خدمت شما عرض کنم که هوشانا در 82 سالگی یک روز به من گفت: «می خواهم چیزی به تو بگویم فقط به شرطی که تا روزی که من زنده هستم حتی به همسر و فرزندت و برادر و خواهرهایت هم در این مورد چیزی نگویی… قول می دهی؟» و بعد از اینکه من قول دادم که به کسی چیزی نخواهم گفت توضیح داد که مادر و پدرش ارمنی بوده اند و…. داستان از این قرار بود که یک گروه ارمنی متشکل از دوازده، سیزده نفر، که از محل اقامتشان و از ترس جانشان فرار کرده بودند، در صدد بر می آیند که به روستای توپال چاووش،[34] از توابع آشکاله، که اهالی آن سنی بودند، پناه برند اما از آن روستا اخراج می شوند. سپس، به روستای علوی نشین پرسر در آن نزدیکی ها می روند. مادرش در آن هنگام هوشانا را حامله بوده. اهالی این روستا (پرسر) آنها را می پذیرند. این گروه ارمنی در عین حال مورد تعقیب ژاندارمری بودند و چند روز بعد، ژاندارم ها آنها را در روستای پرسر پیدا می کنند و پدر و برادرانش را به آشکاله می برند و پدرش را در آنجا می کشند. بقیۀ اعضای گروه ارمنی و روستایی ها را نیز تهدید می کنند که در صورتی که این روستای علوی را ترک نکنند تمامی روستا را نابود خواهند کرد. ظاهراً، تمامی اعضای گروه، به جز مادر هوشانا که حامله بوده، روستا را ترک می کنند. من این هجرت غم انگیز را در کتابم از زبان هوشانا به طور مفصل شرح داده ام. این قصۀ تلخ بیشتر شبیه یک فیلم است و فکر نمی کنید که در واقعیت این اتفاق افتاده باشد. مادرم هنگامی که ماجرا را برای من توضیح می داد حالش بد شد. متوجه شدم که دچار التهابات روحی شده است. تصمیم گرفتیم که در روزهای آینده به تفصیل این اتفاقات را برایم توضیح دهد ولی متأسفانه چند روز بعد هنگام حمام کردن در وان حمام سر خورد و…. ای کاش همان روز دربارۀ همه چیز با هم صحبت کرده بودیم. افسوس….. : اعتراف مادرتان، مبنی بر ارمنی بودن، چه تأثیری بر شما داشت؟ اکنون، شما خودتان را چگونه معرفی می کنید؟ احمد آباکای: من در واقع قصد داشتم و سعی می کردم تا در کتاب، زندگی خودم را بنویسم. وقتی مادرم به صورتی غیر منتظره این داستان غم انگیز را شرح داد دیدم که این موضوع مهم تر است و در نتیجه، داستان زندگی مادرم را نیز در کتاب نوشتم. طبیعی است که قصۀ مادرم در کتاب از اهمیت بیشتری برخوردار شد. همان گونه که در کتاب ذکر کرده ام زندگی من در عین حال حاوی خاطراتی است که بیانگر روند سیاسی و حوادث ترکیه در پنجاه سال اخیر است. من در تمامی دوران تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی ام همیشه در فعالیت ها و حرکت های سوسیالیستی دست چپی دخیل بوده ام. هم اکنون نیز مدافع همین ایدئولوژی هستم و در روزنامه ای دست چپی که از سوی طرف داران حزب کمونیست ترکیه منتشر می شود، به عنوان روزنامه نگار ستون نویس، مشغول فعالیت هستم. من شخصی معتقد و خواهان برادری ملل و اقوام مختلف هستم و همیشه مدافع صلح بوده ام. من هم مانند مادرم در بین علوی ها و با فرهنگ علوی چپی موجود در آن محیط پرورش یافته و زندگی کرده ام. البته، مسلم است اعتراف مادرم مبنی بر اینکه ما ریشۀ ارمنی داریم مرا هیجان زده کرد. ولی این مسئله که مادرم 82 سال به دلیل ترسش نتوانسته است رازش را بیان کند باعث اندوه بسیار من شد. بعد از این وقایع و دریافت اطلاعات و آگاهی، من برای معرفی خودم شروع به استفاده از اصطلاحی کردم که شاید مخترعش خودم باشم و می گویم: «من علوی ارمنی هستم». از اینکه ارمنی تبار باشم احساس خوشبختی و رضایت می کنم. همیشه با ظلم، بی عدالتی و فشاری که در این کشور بر ارمنیان اعمال شده است مخالفت کرده ام. در کتابم نیز نظرم را در این مورد نوشته ام. : آیا از بستگان مادرتان کسی در قید حیات هست؟ خبری از آنها دارید؟ کجا هستند؟ در چه شرایطی به سر می برند؟ و عکس العمل آنان پس از اینکه متوجه شدند که هوشانا یک ارمنی است چه بود؟ احمد آباکای: روستای مادرم روستای فقیری است که هم اکنون تقریباً خالی از سکنه است. جوانان روستا به دنبال کار به استانبول و ازمیر رفته اند و دیگر بازنگشته اند. والدینشان را نیز با خود برده اند. تقریباً، دیگر هیچ کس در روستا نمانده است. دو پسر دایی ام که در استانبول زندگی می کنند و تحصیلاتی هم ندارند، پس از اینکه از طریق روزنامه ها از انتشار کتاب آگاه شدند، به من تلفن کردند و گفتند: «تو چطور به عمۀ ما می گویی که ارمنی است؟ این جمله ها را باید از کتاب در بیاوری». دیگر اقوامم در این مورد سکوت کردند. بلافاصله، پس از اینکه کتاب را نوشتم شخصی به نام عمو محمد، که از مادرم مسن تر بود و او را از نزدیک می شناخت، به من اطلاعاتی در این مورد داد. او هم به من هشدار داد و گفت: «مادر تو غیر مسلمان است» و اضافه کرد که «خودت بهتر می دانی که شرایط ترکیه خوب نیست. هر جایی از این موضوع بحث نکن و ارمنی بودن مادرت را بر زبان نیاور.ممکن است خطرناک باشد». در واقع، عدۀ زیادی از اقوام مادرم در قید حیات نیستند و بیشتر کسانی که ما با ایشان در ارتباط بودیم درگذشته اند. از میان کسانی که موضوع را با آنان در میان گذاشتم کسی نپذیرفت اما کسی هم مخالفت نکرد زیرا در این 82 سال نه تنها هوشانا بلکه تمامی روستایی ها نیز سکوت کرده بودند و در این مورد اصلاً صحبتی نشده بود. عموماً، عکس العمل ها به این صورت بود:« از این موضوع هیچ جا بحث نکنید. ارمنی بودن یعنی چه؟ ما چنین چیزی را هرگز نشنیده ایم» که دلیل این امر ملی گرایی ای است که بر پایۀ دشمنی با ارمنیان بنیان شده است و در ترکیه بسیار ریشه دارد. : خواهران شما خودشان را با چه هویتی معرفی می کنند؟ آیا آنها هم مثل شما فکر می کنند؟ احمد آباکای: دو خواهرم در قید حیات هستند. یکی از آنها دو سال از من بزرگ تر است. او در این شرایط در مقابل ارمنی بودن می ایستد و حاضر نیست آن را بپذیرد. خواهر دیگرم، که چهار سال از من کوچک تر است، از اینکه ارمنی تبار هستیم ناراحت نیست، ولی باز هم بنابر غریزۀ دفاع از خود مایل نیست که هر جایی در مورد این مسئله صحبت کنیم. اما من خواستم تا این حقیقت را بنویسم. مخفی کردن این موضوع درست نبود. بنابر مسئولیتم به عنوان یک روشنفکر این موضوع را نوشتم و اعلام کردم. : مادرتان خواهر یا برادری داشتند، یعنی شما خاله یا دایی دارید؟ و آیا آنها هم مانند مادرتان خودشان را ارمنی می دانند؟ احمد آباکای: دو خاله و دو دایی داشتم ولی آنها قبل از مادرم، به دلیل کهولت سن و بیماری، درگذشتند. فرزندان آنها در قید حیات هستند ولی آنها ارمنی بودنشان را قبول ندارند. (البته، همان گونه که در کتابم آورده ام، بنده در مورد صحت این قرابت دایی و خاله دچار تردیدهایی هستم). : مادرتان چگونه به این موضوع پی برده بود که ارمنی است؟ آیا توانسته بود فرهنگ ارمنی خودش را حفظ کند؟ احمد آباکای: مادرم از طریق مادرش، که در کودکی او را از دست داده بود، از هویت ارمنی خود آگاه شده بود و آن را چنان به خاطر سپرده بود که هیچ گاه از یاد نبرد. در82 سالگی، پیش از مرگش، نیاز دید تا موضوع را آشکار سازد. از آنجا که در روستایی که زندگی می کرد و در شهرهایی که بعد ها رفت همیشه تنها بود نتوانست هویت خود را دنبال کند و در این مورد اطلاعات زیادی هم به دست نیاورده بود. علوی بودن را هم قلباً دوست داشت و پذیرفته بود. : آیا مادرتان از افشای هویت ارمنی خود ترس داشت؟ آیا ترس باعث شده بود که هویتش را آشکار نکند؟ احمد آباکای: واضح است که از افشای هویتش ترس داشت. به دلیل تنهایی و در کشوری که ارمنی بودن مترادف است با خائن بودن بیان این مطلب آسان نیست. در ترکیه ارمنی بودن با «دشمن ترکیه» و «دشمن ترک» بودن هم معنی است. وقتی هنگام انتشار کتاب، پسر دایی ام به من تلفن می کند و می گوید: «تو چطور به عمۀ من ارمنی می گویی؟ این جملات را از کتاب خارج کن» و این مکالمه در 2013م اتفاق می افتد، پس سکوت، ترس و صحبت نکردن هوشانا در این مورد نیز طبیعی است. : خواهش می کنم شخصیت مادرتان، هوشانا، را ترسیم کنید. احمد آباکای: زندگی ما زندگی ای بود که در شرایط سخت طی شد. ما فرزندان خانوادۀ فقیری بودیم. مادرم زنی بود که خواندن و نوشتن بلد نبود و در 42 سالگی بیوه شد. دشواری گذران زندگی، شش فرزند که همگی به مدرسه می رفتند، نگهداری و مراقبت از آنها، مادری که خود را وقف تعلیم فرزندانش کرده بود و ما شش فرزند، که در حال و هوای خودمان و بی خبر از دنیای روحی مادرمان به سر می بردیم، شرایط زندگی مادرم را توصیف می کند اما هوشانا دارای شخصیتی بود که می توانست هم با این دشواری ها مقابله و هم حالت پر نشاط خود را حفظ کند. مشکلات و دل گرفتگی هایش را هیچ گاه به ما نشان نمی داد. زنی بود اهل شوخی و خنده. شاید هم به همین دلیل بود که ما نسبت به وضع روحی مادرمان بی توجه بودیم. اگر می دانستیم که رازی دارد که سال ها پنهانش کرده، می توانستیم با او آن چنان که برازنده اش باشد همدردی کنیم. اما از کجا باید می دانستیم؟ : هوشانا نام اصلی مادرتان بود؟ احمد آباکای: نام مادرم در شناسنامه اش نیز هوشاناست. گفته می شود که هوشانا در میان ارمنیان نیز نامی دخترانه است (هوسانا، هوشانا). این اسم کلاً در میان غیر مسلمانان به عنوان «شب قبول دعاها» معروف است که به نام شب «ما را نجات بخش» نیز شناخته شده و این شب یکی از سنت های ما علویان نیز هست. : پس از اینکه به هویت ارمنی بودن مادرتان پی بردید آیا او را طبق سنت ارمنی به خاک سپردید؟ احمد آباکای: هوشانا زمانی که می خواست راز زندگی اش را برای من فاش سازد این امر را مشروط به این ساخت که تا زمانی که در قید حیات است ارمنی بودنش را حتی برای همسر و فرزند و خواهر و برادرم نیز فاش نسازم. او در آنکارا درگذشت و متعاقب آن روز بعد در قبرستان مسلمانان در آنکارا به خاک سپرده شد. در آن 24 ساعت این امکان وجود نداشت که بخواهم ارمنی بودن هوشانا را برای اطرافیانم توضیح دهم. امکان اینکه باور کنند نیز وجود نداشت. به علاوه تصور نمی کنم که در آنکارا قبرستان مخصوص ارمنیان وجود داشته باشد. : افراد بی شماری مثل شما در ترکیه زندگی می کنند، کسانی که ریشۀ ارمنی دارند ولی آشکار نکرده اند یا از این موضوع مطلع نیستند نظرتان در مورد این پدیده چیست؟ اجتماع کوچکی که در یک اجتماع بزرگ تر زندگی می کند ولی سال هاست که خود را پنهان می کند. احمد آباکای: در پاییز سال گذشته، در دانشگاه بغازیچی (دانشگاه بسفر) در استانبول همایشی تحت عنوان « ارمنی های مسلمان شده»[35] برگزار شد که سه روز به طول انجامید. در این همایش، که از سوی «بنیاد هراند دینک»،[36] روزنامه نگار مقتول ارمنی، ترتیب داده شده بود، شرکت کنندگان و شنوندگان زیادی حضور داشتند. من نیز در این همایش حضور داشتم. در ضمن، تعداد بسیاری از فرزندان و نوادگان ارمنی هایی که مسلمان شده بودند و افرادی که ارمنی بودنشان را پنهان کرده بودند نیز آنجا حضور داشتند. در آنجا صحنه هایی بسیار غم انگیز شکل گرفت و دوستی هایی زیبا و پراحساس به وجود آمد. این همایش قرار بود چند سال پیشتر در استانبول برگزار شود اما به دلیل فشار گروه های یورشگر ملی گرا این امر به وقوع نپیوست. رسیدن به این مرحله از دید من حائز اهمیت است. : و اما کتاب شما. آخرین کلام هوشانا نام کتابی است که شما دربارۀ سرگذشت مادرتان نوشته اید، در مورد هویت ارمنی او و راز ارمنی بودنش که هشتاد سال آن را پنهان کرده بود. در این کتاب در مورد مسائل ارمنیان در ترکیه نیز مطالبی دارید… چرا این کتاب را نوشتید؟ احمد آباکای: من معتقدم که با نوشتن این کتاب به یک وظیفۀ مهم اجتماعی عمل کرده ام. معتقدم که در این کشور هزاران هوشانا وجود دارد که هنوز به خاطر ترس هویتشان را پنهان و سکوت کرده اند. این کتاب را به عنوان یک حرکت تلقی می کنم. فکر می کنم این کتاب موجب افشا و مطرح شدن دیگر داستان های مشابه شود. بعد از آگاهی از واقعیتی که مادرم آن را برای مدتی بیش از 82 سال پنهان کرده بود نمی توانستم و درست ندیدم که آن را مخفی نگه دارم. من به عنوان روزنامه نگار و روشنفکر این کشور نوشتن این کتاب را یک مسئولیت و رسالت تلقی کردم. : آیا برای چاپ و انتشار این کتاب با مشکلی هم مواجه شدید؟ احمد آباکای: از آنجا که مؤسسۀ انتشاراتی مربوط قبلاً نیز یکی از کتاب های مرا به چاپ رسانده بود برای چاپ و انتشار این کتاب با مشکلی مواجه نشدم. : آیا رسانه های ترکیه به اندازۀ کافی به موضوع کتابتان پرداخته اند و کتابتان معرفی شده است؟ احمد آباکای: می توان گفت که کتابم در رسانه های ترکیه به اندازۀ کافی مطرح نشد. تنها روزنامه های ملیت،[37] سول،[38] بیرگون[39] و دو شبکۀ تلویزیونی در مورد کتاب بحث کردند. : آقای آباکای عزیز، بی نهایت تشکر می کنم که وقت گذاشتید و به سؤالات من پاسخ دادید.فعالیت های شما واقعاً قابل تقدیر و ستایش است. به عنوان کلام آخر پیامی برای خوانندگان ما دارید؟ احمد آباکای: من هم از شما تشکر می کنم که تصمیم گرفتید در مورد من، کتابم و سرگذشت مادرم در فصلنامۀ پیمان مطلب منتشر کنید. هرچه بیشتر در مورد پدیدۀ اجتماعی ارمنی های پنهان در ترکیه صحبت و بحث شود به نتایج مطلوب تری دست خواهیم یافت. خوشحالم که یک رسانۀ ارمنی مثل شما در این زمینه گام برداشته است. موفق باشید. گفت و گو با باگرات استوکیان، سردبیر هفته نامۀ ترکی ـ ارمنی آگوس آگوس [40] نام هفته نامه ای است که از 1996م در استانبول به چاپ می رسد. این نشریه متعلق به جامعۀ ارمنیان ترکیه است اما بخش عمدۀ آن به زبان ترکی چاپ می شود. رسالت این هفته نامه شباهت بسیاری با رسالت فصلنامۀ پیمان در ایران دارد. روشنگری در جامعۀ ترکیه، شناساندن مسائل ارمنیان و معرفی مشترکات ارمنیان و ترک ها هدفی است که آگوس برای خود تعریف کرده، یعنی همان رسالتی که فصلنامۀ پیمان در جامعۀ ایرانی عهده دار است: شناساندن ارمنیان به جامعۀ ایرانی و مشترکات فرهنگی ـ تاریخی ایرانیان و ارمنیان به مخاطبان و هم وطنان ایرانی. باگرات استوکیان،[41] سردبیر بخش ارمنی زبان این هفته نامه، چندی پیش در تهران مهمان جامعۀ ارمنیان بود. فرصتی یافتم تا با ایشان به گفت و گو بنشینم. اوضاع جامعۀ ارمنی ترکیه، نقش و تأثیر آگوس در جامعۀ ترکیه، بیداری جامعۀ ترکیه و آزادی های آنان، مسائل مربوط به صدمین سالگرد نژادکشی ارمنیان و موضع دولت ترکیه در این خصوص موضوعاتی بودند که در این گفت و گو به آن پرداختیم. لازم به ذکر است که آقای استوکیان به دعوت چند نهاد ارمنی (مجموعه ورزشی ـ فرهنگی رافی، انجمن ملی فرهنگی ارمنیان ایران، کانون جهان دیدگان ارمنی و هفته نامۀ آراکس) از استانبول به ایران آمدند و چند روزی مهمان جامعۀ ارمنیان در تهران و اصفهان بودند. گریکور قضاریان:جناب آقای استوکیان لطفاً خودتان را برای خوانندگان ما معرفی می کنید؟ باگرات استوکیان: باگرات استوکیان هستم، متولد 1953م در استانبول. پدربزرگ و مادربزرگ من، هم از طرف پدری و هم از طرف مادری، ساکن ارمنستان غربی بودند اما در پی نژادکشی 1915م، با گریز از این سرزمین ها، در استانبول ساکن شدند. پدر و مادرم هم در استانبول به دنیا آمدند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسۀ ارمنیان استانبول گذراندم. تخصص من در زمینۀ بیوشیمی است و سال ها در یک آزمایشگاه بیوشیمی مشغول به کار بودم اما اکنون سردبیر بخش ارمنی زبان هفته نامۀ آگوس هستم. : همکاری تان را با آگوس چگونه آغاز کردید؟ باگرات استوکیان : من از دوستان نزدیک هراند دینک،[42] سردبیر فقید آگوس، بودم. البته، در آن زمان که هفته نامه تأسیس شد با مجله همکاری نداشتم اما طبیعتاً به واسطۀ صمیمیتی که با هراند داشتم از اوضاع و احوال مجله و مسائل آن مطلع بودم. پس از قتل هراند، وضعیت واقعاً برای ما سخت بود. کشته شدن هراند ضربۀ شدیدی برای همۀ ما بود. پس از این واقعه، هفته ها بود که من سرکار نمی رفتم و تمام روز را در آگوس می گذراندم. احساس مسئولیت شدیدی می کردم. حس می کردم باید به کمک آگوس بشتابم. بالاخره تصمیم گرفتم که کارم را در آزمایشگاه بیوشیمی ترک کنم و در آگوس مشغول فعالیت شوم. : نقش و تأثیر مجلۀ آگوس را در جامعۀ ارمنی ترکیه و کلاً در جامعۀ ترکیه چگونه ارزیابی می کنید؟ باگرات استوکیان : هفته نامۀ آگوس، مجلۀ ارمنیان ترکیه است ولی در اصل به زبان ترکی منتشر می شود. بخش هایی از آن نیز به زبان ارمنی به چاپ می رسد. آگوس، هر هفته در 24 صفحه منتشر می شود که بیست صفحۀ آن به زبان ترکی و چهار صفحه به زبان ارمنی است. ضرورت چاپ مجله ای به زبان ترکی از آنجا نشئت گرفت که اولاً در وضعیت کنونی، جامعۀ ارمنی کشور تسلط کافی بر زبان ارمنی، به خصوص ارمنی نوشتاری، ندارد اما همین جامعه خواستار این بود که از مسائل و وقایع مربوط به جامعۀ خود آگاه باشد. ضرورت دوم برای انتشار مجله ای به زبان ترکی این بود که روشنفکران و نخبگان فراوانی در جامعۀ ترکیه هستند که علاقۀ وافری به دانستن مسائل مربوط به ارمنیان ترکیه دارند. این قشر، که به تدریج نیز شمار آنها در حال افزایش است، خواستار این هستند که بدانند ارمنیان ترکیه، به منزلۀ یک اقلیت ملی، با چه مسائل، دغدغه ها و چالش هایی مواجه هستند. طبیعتاً، ما نیز این ضرورت را دیدیم که جواب گوی خواست های این قشر باشیم و رسالت روشنگری در مورد مسائل ارمنیان را به دوش گرفتیم. رفته رفته آگوس جایگاه خود را در بین جامعۀ روشنفکری ترکیه پیدا کرد به طوری که هم اکنون بیش از نیمی از خوانندگان ما را جامعۀ غیر ارمنی تشکیل می دهد. البته، این را هم خاطرنشان کنم که قتل هراند دینک، به عنوان سردبیر و پایه گذار آگوس، باعث تشدید این مسئله شد و صف مخاطبان و خوانندگان غیر ارمنی ما را متراکم تر ساخت. مسئلۀ دیگری که باید ذکر کنم این است که ایدئولوژی حاکم بر ترکیه یک ایدئولوژی ضد ارمنی است. آگوس به منزلۀ مجله ای با هویتی ارمنی به عنوان مجلۀ متعلق به جریان سیاسی مخالف نیز تلقی می شود. متفاوت بودن آگوس نسبت به سایر مطبوعات نیز سبب جذب مخاطبان خاص خود شده است. مطبوعات ارمنی سنتی[43] دیگری نیز در ترکیه وجود دارند که آگوس با این مطبوعات نیز تفاوت دارد. صفحۀ اول آگوس مختص مقالات تحلیلی و بررسی مسائل سیاسی منحصر به خود است که در دیگر مطبوعات ارمنی نمی توان مشاهده کرد. همچنین، مقالاتی که در آگوس به چاپ می رسد، غیر از مسائل سیاسی روز کشور، به بررسی اوضاع ارمنیان در ترکیه و خارج از آن در کل جهان (دیاسپورای ارمنی) و مسائل مربوط به ارمنستان نیز می پردازد. این به روز بودن و منحصر به فرد بودن و نحوۀ تحلیل و نگاه آگوس متفاوت از دیگر مطبوعات ارمنی ترکیه است که سبب شده مخاطبان خاص خود را پیدا کند. حتی، گاهی اخبار و مطالبی که ما در آگوس منتشر می کنیم در مطبوعات و رسانه های ترکیه انعکاس وسیع پیدا می کند و مطالب ما را عیناً به چاپ می رسانند. در اینجا باید متذکر شوم که شمارگان آگوس 5000 نسخه است که رقم بالایی نیست و در بین مطبوعات ترکیه رقم ناچیزی به حساب می آید. برخی از روزنامه های مطرح ترکیه با شمارگان چند صد هزار تایی چاپ می شوند و ناچیزترین رقم شمارگان در مطبوعات ترکی چهل تا پنجاه هزار نسخه است. ملاحظه می فرمایید که در مقایسه با این ارقام، آگوس شمارگان ناچیزی دارد اما جایگاه ما چنان است که این هفته نامه به طور خیلی جدی هر هفته از سوی مخاطبان پیگیری می شود و تمام نسخه های آن بلافاصله به فروش می رسد. در کنار نسخۀ چاپی تارنمای[44] مجله نیز فعال است. تارنمای ما دو بخش دارد. در یک بخش آن تمام مجله به نمایش گذاشته می شود و خوانندگان در قبال پرداخت مبلغی به اشتراک در می آیند و می توانند کل مجله را از طریق سایت مطالعه کنند. بخش دیگر تارنما برای عموم است اما در این بخش تنها مطالب مهم را به طور خلاصه ارائه می دهیم. در این بخش بازدیدکنندگان ما به بیش از پنجاه هزار نفر می رسند. از این جنبه باید عرض کنم آگوس پنجره ای است از طرف ارمنیان ترکیه به سوی کل جامعۀ ترکیه. : آیا نویسندگان و روزنامه نگاران غیر ارمنی نیز با آگوس همکاری می کنند؟ باگرات استوکیان : بله نویسندگان، روشنفکران و روزنامه نگاران مطرح ترکیه با آگوس همکاری نزدیک دارند. این اشخاص جزو اعضای هیئت تحریریۀ مجله نیستند اما مقالاتشان را به طور منظم برای ما ارسال می کنند، افرادی مانند باسکین اوران،[45] خانم بریل دداوغلو[46] و دیگران. آقای اوران اصالتاً چرکس[47] است. او که استاد دانشگاه است و در رشتۀ علوم سیاسی تدریس می کند به طور منظم تحلیل هایی سیاسی در مورد وقایع روز برای ما ارسال می کند. خانم دداوغلو نیز کارشناس مسائل روابط بین الملل است و ما از مقالات ایشان بهرۀ بسیار می بریم. غیر از این افراد سرشناس خبرنگاران جوان غیر ارمنی نیز با ما همکاری دارند مانند آرزو گولی بایوا که یک خبرنگار جوان از آذربایجان است. یک خبرنگار کرد نیز با ما همکاری دارد. در کنار این همکاران غیر ارمنی نویسندگان مطرح ارمنی نیز با ما همکاری می کنند که تنها به ذکر اسامی چند تن از آنان بسنده می کنم: آقای یقوارت دانزیکیان،[48] اوهانس کلچداراغلو،[49] خانم کارین کاراکاشلی،[50] سرکیس سروپیان[51] و دیگران. تخصص سرکیس سروپیان تاریخ و فرهنگ ارمنستان غربی است که مخاطبان خاص خود را دارد. : در چهار پنج سال اخیر شاهد نوعی جنبش در بین روشنفکران ترکیه هستیم. علاقۀ آنان به دانستن تاریخ گذشتۀ عثمانی و به خصوص، نژادکشی ارمنیان در 1915م افزایش بیشتری یافته است به طوری که همین روشنفکران اکنون چهار سال است مراسم یادبود قربانیان نژادکشی را برگزار می کنند. نظر شما در مورد این پدیده چیست؟ این تغییر در افکار عمومی ترکیه را چگونه ارزیابی می کنید؟ باگرات استوکیان : در ترکیه سالیان سال است که دولت شکل دهندۀ افکار عمومی است و دولت نیز موضع خود را در قبال مسئلۀ ارمنی دارد. سیاست دولت همواره انکار و نفی نژادکشی ارمنیان بوده. این سیاست انعکاس خود را در کتاب های درسی نیز پیدا کرده است. دانش آموزان در مدارس در درس تاریخ یک نوع تاریخ ضدارمنی یاد می گیرند اما این اواخر به دلیل کتاب های فراوانی که در زمینۀ تاریخ منتشر می شود و یا برنامه های تلویزیونی مورخانی که به تاریخ از زاویۀ دیگری نگاه می کنند این موضع دولت در قبال مسئلۀ ارمنی مورد تردید قرار گرفته و امروزه شاهد شکل گیری افکار عمومی ترکیه در خصوص مسئلۀ ارمنی به گونه ای دیگر هستیم. البته، این تغییر را فعلاً بیشتر در قشر روشنفکر مشاهده می کنیم و در سطح وسیع توده ای تغییری رخ نداده است. دانش آموزان هنوز همان کتاب های تاریخ را در برنامۀ درسی خود دارند. امروزه آثار نوشتاری بسیار غنی ای در مورد سرگذشت ارمنیان به زبان ترکی در ترکیه به چاپ می رسد. تمام آثار مورخ و دانشمند نامدار ترکیه، تانر آکچام[52] و آثار واهاگن دادریان[53] را می توان در کتاب فروشی ها یافت. آثار فراوان دیگری نیز از پژوهشگران و نویسندگان خارجی در ترکیه به چاپ می رسد که حقایق را بازگو می کنند، حقایقی در مورد اینکه ارمنیان دچار چه فجایع بزرگی از سوی حکومت عثمانی شدند، آثاری که قبلاً اجازۀ نشر نداشتند و در ترکیه یافت نمی شدند. همۀ اینها گویی باعث کشفیات جدیدی برای جامعۀ ترکیه و طبیعتاً باعث شکل گیری افکار عمومی به گونه ای دیگر شده است. شما فرمودید چند سالی است که مراسم یادبود شهدای قتل عام ارمنیان در ترکیه برگزار می شود. خیلی ها فکر می کنند که ارمنیان این مراسم را برگزار می کنند در حالی که این گونه مراسم را غیرارمنیان برپا می کنند و در برخی موارد نیز با مراجعه به ما برای بهتر برگزار شدن مراسم با ما مشورت می کنند. در اصل، ما برگزارکننده نیستیم و نظاره گر هستیم. صحبت از چاپ آثار و کتاب هایی در مورد نژادکشی ارمنیان شد. لازم می دانم در اینجا از ناشرانی که در ترکیه دست به انتشار کتاب هایی در خصوص تاریخ و سرگذشت ارمنیان و نژادکشی 1915م می زنند یاد کنم زیرا فعالیت های آنان تاکنون نقش بزرگی در روشنگری جامعۀ ترکیه داشته است. این ناشران عبارت اند از: نشر بلگه،[54] نشر پنجره،[55] نشر پری[56] و نشر آراس (آراکس)، [57] که تا کنون بیش از 140 کتاب در این زمینه به چاپ رسانده است. : به نظر شما آزادی ها در ترکیه افزایش یافته است؟ باگرات استوکیان : باید بگویم که آزادی ها بر روی کاغذ و اسمی افزایش یافته است ولی واقعیت این است که هویت دولت ترکیه هویت یک دولت پلیسی است؛ مثلاً، شما آزادید کتاب منتشر کنید اما ناگهان برای انتشار همین کتاب ممکن است دستگیر و محاکمه شوید زیرا شاید فردی علیه شما شکایتی به دادگاه ارائه داده باشد. شما به دادگاه مراجعه می کنید و روند دادرسی پروندۀ شما شاید سال ها به طول انجامد همان گونه که بارها برای آقای راگیپ زاراکولو[58] و پسرش، دنیز زاراکولو،[59] صاحبان نشر بلگه اتفاق افتاده است یا از نظر برگزاری تظاهرات منعی وجود ندارد ولی ناگهان پلیس دخالت می کند و به دلایل عدیده مانع اعتراض شما می شود. بهانه ها از این دست فراوان اند طوری که باید بگویم اعمال خشونت در دولت ترکیه کاملاً از بین نرفته است. : این بیداری در افکار عمومی ترکیه و ملایم شدن نسبی فشارها چگونه اتفاق افتاده است؟ باگرات استوکیان : این مسئله با پیروزی حزب حاکم، یعنی حزب عدالت و توسعه و نخست وزیری آقای اردوغان رخ داد. حزب عدالت و توسعه یک حزب اپوزیسیون بود که توانست برای نخستین بار به منزلۀ یک حزب مخالف در انتخابات پیروز شود و زمام امور را در دست گیرد. احزاب اپوزیسیون همواره در ترکیه وجود داشته اند و در مبارزه برای کسب قدرت شرکت کرده اند اما هریک به نوعی با نظام حاکم سازش داشته اند. افراد با هم به توافق می رسیدند و اشخاص روی صحنه عوض می شدند ولی روند و هویت کلی کشور دست نخورده باقی می ماند. خط مشی حکومت عوض می شد، به ظاهر افراد اپوزیسیون در قدرت بودند ولی خط مشی دولت تغییر نمی کرد. سیاست حاکم دولتی از 1923م به این طرف دست نخورده باقی مانده بود و این سیاست در دست سه گروه پشت پرده بود: نظامیان، مسئولان نظام قضایی و کارمندان ارشد دولتی یا بوروکرات ها. در نظر این اشخاص اردوغان فردی از موضع اپوزیسیون بود که توانست اکثریت آرای مردم را جلب کند و وارد حکومت شود. اردوغان در اوایل زمامداری، برای حفظ قدرت خود، نیاز به پایگاه مردمی داشت. آزادی ها را بیشتر کرد و تمامی خواست های خود را در چهارچوب مردم سالاری شکل داد. در ضمن، توانست با راهبرد زیرکانه ای به مرور نظامیان، دست اندرکاران نظام قضایی و بوروکرات ها را قلع و قمع کند. از آن زمان تاکنون دوازده سیزده سال می گذرد. او در ابتدا، برای پیشبرد اهداف خود، به آزادی و مردم سالاری نیاز داشت اما اکنون که خودش حاکم شده است نیازی به دادن آزادی های بیشتر نمی بیند. از سوی دیگر، پس گرفتن آزادی ها و مردم سالاری ای که در اوایل حکومت وی ایجاد شده بود دشوار است. مردم به حقوق و آزادی هایی دست یافته اند که نمی خواهند از آن عدول کنند. : تأثیر سیاست های دولت حزب عدالت و توسعه بر جامعۀ ارمنی چگونه بوده است؟ باگرات استوکیان : ارمنیان در ابتدا با این آزادی های نسبی، که در اوایل حکومت اردوغان ایجاد شده بود، محتاطانه برخورد کردند. در جامعۀ ارمنی، این نگرش ایجاد شده بود که «در 1908م هم جنبش مشروطیت و آزادی در ترکیه اتفاق افتاد، آزادی هایی ایجاد شد اما سال های بعد همین آزادی خواهان وقایع 1915م را به وجود آوردند. شاید، تاریخ تکرار می شود… ». به نظر من این نگرش تا حدی ما را عقب نگه داشت و ما نتوانستیم از فرصت های ایجاد شده به خوبی استفاده کنیم. البته، در مورد آزادی های داخل جامعۀ ارمنی عرض کنم که ما همیشه در برگزاری مراسم مذهبی و کلیسایی خود آزادی داشته ایم اما در مدارس با محدودیت هایی رو به رو بودیم. مدارس ارمنی نهادهایی بودند که برای دولت ترکیه تهدید تلقی می شدند. تفکر حاکم بین دولتمردان این بود و طبیعتاً، ما هم خیلی تحت نظر بودیم. مدیران مدارس ما ارمنی بودند اما مسئولان یک ترک افراطی ملی گرا را نیز در مقام معاون مدیر در مدرسه منصوب می کردند. مسئولان سعی می کردند این شخص حتماً فردی باشد با احساسات ملی گرایانۀ افراطی و ضدارمنی تا مانع هرگونه فعالیت دانش آموزان برای ابراز هویت ارمنی شان شود اما امروزه اوضاع عوض شده است. اشخاصی که در مقام معاون در مدارس گمارده می شوند برعکس گذشته نگاه بازتری به ارمنیان و مسائل ارمنیان دارند. آنها دارای حسن نیت هستند و برخلاف گذشتگان خود مشوق دانش آموزان در داشتن برنامه ها و مراسم به زبان ارمنی اند و مانع ترویج هویت و زبان ارمنی در بین دانش آموزان نمی شوند. این گونه افراد امروزه معمولاً از نسل جوان ترکیه هستند. : در آستانۀ 24 آوریل امسال، یعنی نود و نهمین سالگرد نژادکشی ارمنیان، نخست وزیر ترکیه، آقای اردوغان، بیانیه ای[60] به نه زبان منتشر و در مورد حوادث 24 آوریل 1915م با ارمنیان ابراز همدردی کردند و به نوعی تسلیت گفتند. این بیانات آقای نخست وزیر را بسیاری بی سابقه و چرخش در سیاست دولت پنداشتند. نظر شما در این مورد چیست؟ باگرات استوکیان : به نظر من بیانات آقای اردوغان به نوعی تازگی داشت. موضع رسمی دولت ترکیه در قبال حوادث 24 آوریل 1915م هیچ گاه این گونه نبوده. ابراز تسلیت و همدردی هیچ گاه در مواضع رسمی دولتی جای نداشته است. برعکس، سیاست دولت همیشه این بوده که ارمنیان به ما خیانت کرده اند و ما آنها را به سزای اعمالشان رسانده ایم. شاید، خود شخص اردوغان هم تا پیش از این بیاناتشان این باور را داشته اند اما در مورد اظهارات امسال ایشان من خودم شخصاً بر این عقیده هستم که این اظهارات مکنونات قلبی ایشان نبود بلکه اقتضای سیاسی بود. در متن این بیانیه مطلب جدیدی عنوان نشده بود. در این برهه از زمان، ابراز تسلیت و همدردی برای ما اهمیتی ندارد. ما خواهان پوزش، عذرخواهی، ابراز ندامت و جبران خسارات هستیم. بله، یک مقدار جو حاکم در مورد مسائل ارمنیان بازتر شده است اما در اصل اتفاق جدیدی رخ نداده است. : سال آینده صدمین سالگرد نژادکشی ارمنیان به دست دولت عثمانی است و ارمنیان سراسر دنیا در سطح وسیعی مشغول تدارکات برگزاری مراسمی در این خصوص هستند و فشارهای ارمنیان در سطح بین المللی بر ترکیه، برای پذیرش و جبران خسارات این نژادکشی بزرگ، افزایش یافته است. به نظر شما آیا در این مورد تحول خاصی در نگرش دولت ترکیه اتفاق خواهد افتاد؟ باگرات استوکیان : نمی توانیم انتظار تحولات شگفت انگیز و معجزاتی را در ترکیه داشته باشیم. در سخنانم عرض کردم که افکار عمومی ترکیه و روشنفکران رفته رفته دید مثبت تری نسبت به ارمنیان پیدا می کنند، کتاب های فراوانی منتشر می شود و لایه های وقایع 1915م برای مردم در حال باز شدن است. شاید بیداری بیشتری در جامعۀ ترکیه اتفاق بیفتد اما اینکه شاهد تحولات عظیم در نگرش دولتمردان ترکیه باشیم این را دور از انتظار می بینم. : جامعۀ ارمنی ترکیه چطور؟ آیا برای صدمین سالگرد نژادکشی مشغول تدارک برنامه هایی هستند؟ باگرات استوکیان : جامعۀ ارمنی ترکیه در مورد این موضوع همیشه محتاطانه عمل کرده است اما این بیداری و باز شدن فضای ابراز عقیده و کنجکاوی در مورد مسائل ارمنیان در محافل روشنفکری ترکیه بر روی نسل جوان ما نیز تأثیر گذاشته است. امروزه، نسل جوان ارمنی در ترکیه جرئت و جسارت بیشتری در ابراز عقاید و خواسته های خود دارد. : آقای استوکیان، به عنوان حسن ختام آیا پیامی یا مطلبی برای خوانندگان پیمان یا ارمنیان جامعۀ ایران دارید؟ باگرات استوکیان : من بر این عقیده ام که ما ارمنیان باید در هر جامعه ای که زندگی می کنیم در آن جامعه به روشنگری بپردازیم و اجتماع پیرامون خود را از مسائل ارمنیان آگاه سازیم و از این رو، فعالیت نشریۀ شما، که دارای چنین رسالتی است، قابل تقدیر است. در مورد جامعۀ ارمنی ایران نیز عرض کنم که جامعۀ ارمنی در ایران و ترکیه وجوه تشابه فراوانی دارند و باید رابطه و همکاری بین این دو جامعه گسترش پیدا کند. این دو جامعه برای داشتن آینده ای بهتر باید از اوضاع هم بیشتر آگاه شوند و از یکدیگر شناخت بیشتری پیدا کنند. پی نوشت ها: crypto Armenians 1ـ fethiye çetin 2ـ 3ـ برای اطلاعات بیشتر ر.ک : ادوارد هاروتونیان، «معرفی کتاب مادربزرگ من»، پیمان، س11، ش43 (بهار1387): 66 ـ72. [1].3 Hurriyet Vercihan Ziflioğlu, «My mother was Armenian, journalist group chair reveals», hurriyet daily news (12 Oct 2013).4ـ (http://www.hurriyetdailynews.com/my-mother-was-armenian-journalist-group-chair- reveals.aspx?pageID=238&nID=56125&NewsCatID=339). Ahmet Abakay 5ـ 6ـ ترجمۀ متن پشت جلد کتاب آخرین کلام هوشانا. Hoşana7ـ تلفظ ارمنی این اسم اوسانا (Ovsana) و به معنای صدای هلهله و شادی در ازدحام است. Hüseyin Cevahir8ـ Abdullah öcalan 9ـ Kesire 10ـ Ali Haydar Kaytan 11ـ Hâki Karer 12ـ Mehmet Ağar 13ـ Derin Devlet (Deep State)14ـ نفوذ گروهی در درون نظام سیاسی ترکیه، به صورت غیر علنی، متشکل از عناصر سطح بالا در سرویس های اطلاعاتی، نظامی، امنیتی، قضایی و مافیا. مفهوم دولت عمیق شبیه به یک «دولت در دولت» یا «دولت موازی» است که سابقۀ آن در ترکیه به بیش از یک قرن می رسد. Kandil 15ـ Imrali 16ـ Behice Boran 17ـ Nihat Sargin 18ـ Sadun Aren 19ـ Aziz Nesin 20ـ Divriği 21ـ شهری در استان سیواس ترکیه. این شهر طی قرن نهم میلادی مقر پولیسیان های ارمنی (فرقه ای مسیحی) بوده است. Sivas 22ـ از استان های ترکیه در بخش شرق آناتولی مرکزی. بافت جمعیتی این استان عبارت است از ترک ها، کردها و ارمنیان پنهان. در زبان ارمنی سیواس با نام سباستیا (sebastia) شناخته می شود. جمعیت این استان (طبق آمار سازمان آمار ترکیه در 2010م) حدود 650 هزار نفر است. ocaklı23ـ روستایی در استان افیون قره حصار (Afiyon Karahisar) در ناحیۀ اژه در غرب ترکیه. Aşkale24ـ این شهر در زبان فارسی به نام عشق علی معروف است. این شهر امروزه در استان ارزروم در شرق ترکیه قرار دارد. آشکاله جزو روستاهای ارمنستان غربی بوده است. بخشی از جمعیت ارمنی آن طی کشتار ارمنیان ازبین رفتند و بخش دیگر نیز به مرور به ارمنستان شرقی (ارمنستان کنونی) مهاجرت کردند. Erzrum 25ـ مرکز استان ارزروم در شرق ترکیه با جمعیتی بالغ بر 367هزار نفر (طبق آمار سازمان آمار ترکیه در 2010م). تاریخ ارزروم به دوران اورارتو و خاندان آرتاشسی می رسد. ساکنان اولیۀ این منطقه ارمنی ها بودند که شهری به نام کارین را در آنجا بنا نهادند. این شهر پیش از قتل عام ارمنیان در 1915م از شهرهای ارمنی در ارمنستان غربی بوده. Persor 26ـ روستایی از توابع شهر الازیغ (Elaziğ) در شرق ترکیه. الازیغ، که اکنون بیشتر کردنشین است، پیش از نژادکشی 1915م ارمنیان، لرمنی نشین و نام ارمنی آن خاربرت بوده است. Tunceli 27ـ استانی در بخش آناتولی شرقی ترکیه که بیشتر جمعیت آن کرد و علوی هستند. نام قدیمی این منطقه درسیم (دروازۀ نقره ای) بوده است. پس از سرکوب قیام کردها در 1937 و 1938م دولت ترکیه نام این منطقه را به تونجلی (سرزمین برنز یا دست آهنین) تغییر داد. Pilvenk28ـ نام منطقه و قبیله ای در استان تونجلی. Alevi 29ـ علویان ترکیه پیرو شاخه ای از شیعیان هستند که عناصری از صوفی گری نیز در آن وجود دارد و دارای سنن و آداب و رسوم خاص خود هستند. علویان را می توان بزرگ ترین اقلیت مذهبی در ترکیه نامید. طبق آمار سازمان های علوی جمعیت علویان ترکیه حدود 25 میلیون نفر است. آمارهای رسمی ترکیه تعداد علویان را کمتر از پنج میلیون ذکر می کند. علویان به طور سنتی طرف دار ایدئولوژی مصطفی کمال آتاتورک یا طرف دار جنبش چپ هستند. علویان ترکیه را نباید با علویان سوریه یکی دانست. علویان سوریه را نعیریون می نامند که به قولی از مذهب اسماعیلیه منشعب شده اند. Erzincan 30ـ از استان های آناتولی شرقی ترکیه. تا پیش از استقرار جمهوری ترکیه در 1923م بیشتر جمعیت این منطقه را یونانیان تشکیل می دادند. ارمنیان این منطقه را یرزنکا (Yerznka) می نامند. این استان در دوران پیش از مسیحیت مرکز معابد بسیاری متعلق به ارمنیان از جمله معبد آناهید، الهۀ باروری و زایش، بوده است. Özgür Gündem 31ـ روزنامه ای در ترکیه که بیشتر اخبار مربوط به مسائل کردها را پوشش می دهد. نشانی اینترنتی آن عبارت است از: www.ozgur-gundem.com 32ـ سیاستمدار مارکسیست و جامعه شناس ترکیه (1910 ـ 1987م) که از فعالان سرشناس جنبش چپ بود. 33ـ آثار احمد آباکای عبارت اند از: مهاجران سیاسی (1988م)، وارد این بازی نشو (1990م)، یادداشت های مشاور وزیر (2008م) و آخرین کلام هوشانا (2013م). Topal Çavüş34ـ روستایی در استان ارزروم. 35ـ این همایش با همکاری بنیاد هراند دینک، دانشگاه بغازیچی استانبول و چند بنیاد مطالعاتی اروپایی در 2 ـ 4 نوامبر 2013م در استانبول برگزار شد. موضوع اصلی این همایش وقایع 1915م و بحث هویت نسل های آیندۀ بازماندگان این جنایت بشری بود. 36ـ این بنیاد پس از کشته شدن هراند دینک، روزنامه نگار ارمنی و سردبیر روزنامۀ دوزبانۀ آگوس در ترکیه، که به دست ملی گرایان افراطی ترکیه در 2007م در مقابل دفتر روزنامه به قتل رسید، تأسیس شد. هدف این بنیاد گردآوری و حفظ آثار هراند دینک، فعالیت برای گسترش مردم سالاری در ترکیه، فعالیت علیه نژادپرستی و همکاری فرهنگی بین فرهنگ های مختلف در ترکیه، ارمنستان و اروپاست. Miliyet 37ـ Sol 38ـ Bir Gun 39ـ Agos40ـ آگوس در زبان ارمنی به معنی زمین یا مزرعۀ شخم زده شده، شیار، خط گود، شیار زدن و شخم زدن است. Pakrat Estukyan41ـ Hrant Dink42ـ سردبیر نشریۀ آگوس از بدو تأسیس آن و از چهره های سرشناس و روشنفکر ارمنی ترکیه که در ژانویۀ 2007م به دست یک ملی گرای افراطی ترک به ضرب گلوله در استانبول، در جلوی دفتر مجله ترور شد. دینک به حمایت از حقوق اقلیت ها در ترکیه و انتقاد از انکار نژادکشی ارمنیان از سوی ترکیه معروف بود. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: آرپی مانوکیان، «زندگی نامۀ هراند دینک»، پیمان، ش39 (بهار 1386): 6 ـ 10. 43ـ جامعۀ ارمنی در ترکیه دارای دو روزنامه است: روزنامۀ نور مارمارا (مرمرۀ نو، Nor Marmara) با بیش از هفتاد سال قدمت و روزنامۀ ژاماناک (Jamanak) با قدمت تقریباً 103 سال. دیگر نشریات ارمنی زبان این کشور عبارت اند از: دوهفته نامۀ لویس (Luys)، به زبان ترکی؛ ماهنامۀ پاروس (paros)، به زبان ترکی؛ فصلنامۀ سورپ پرکیچ (surp perkich)، به زبان ارمنی؛ و مجلۀ ویژۀ کودکان به نام ژبیت (jebid)، به زبان ارمنی. www.agos.com.tr44ـ Baskin oran45ـ از فعالان حقوق بشر در ترکیه (متولد 1945م، ازمیر)، استاد دانشگاه و دارای دکترای علوم سیاسی. وی سابق بر این عضو هیئت مشاوران در امور حقوق بشر نخست وزیری ترکیه بود. تاکنون چهارده کتاب از وی منتشر شده است. اوران از دوستان هراند دینک بود و پژوهش های متعددی در زمینۀ نژادکشی ارمنیان دارد. (www.baskinoran.com) Beril Dedeoglu46ـ پژوهشگر و روزنامه نگار. دارای دکترای روابط بین الملل و استاد دانشگاه گالاتاسرای ترکیه. 47ـ نام قومی در ترکیه که در اصل به شمال قفقاز تعلق دارند. چرکس ها در سال های 1856 ـ 1864م از روسیه به آناتولی مهاجرت کردند و با وجود آنکه دارای زبان و هویت خاص خود بودند به تدریج ترک زبان شدند. امروزه چند میلیون تن از جمعیت ترکیه (حدود سه میلیون) را چرکس ها تشکیل می دهند. Yeghvart Danzikyan 48ـ Ohannes Kılıçdaroghlu 49ـ Karin Karakaşlı 50ـ sarkis serobyan 51ـ taner akçam52ـ از تاریخ دانان و جامعه شناسان ترک، متولد 1953م در شهر آرداهان ترکیه و استاد دانشگاه کلارک در ایالت متحدۀ امریکا. پروفسور آکچام از پیشگامان شناساندن نژادکشی ارمنیان در محافل علمی بین المللی است. برای اطلاعات بیشتر ر.ک.: گریگور قضاریان، «نشستی دوستانه با تانر آکچام»، پیمان، س14، ش51 (بهار 1389): 107 ـ 114. vahakn dadrian53ـ متولد 1926م در استانبول، مورخ، جامعه شناس، محقق و متخصص در زمینۀ نژادکشی و قتل عام و از چهره های سرشناس در محافل علمی و بین المللی. در 1995م، به مناسبت هشتادمین سالگرد نژادکشی ارمنیان، مجلس بریتانیا از پروفسور دادریان دعوت به عمل آورد تا در صحن مجلس به ایراد سخنرانی بپردازد. belge 54ـ pencere 55ـ peri 56ـ aras57ـ ragip zarakolu 58ـ روزنامه نگار، صاحب انتشارات بلگه و از فعالان حقوق بشر در ترکیه. وی بارها به دلیل انتشار کتاب هایی در مورد اقلیت های ترکیه و به خصوص نژادکشی ارمنیان محاکمه شده و به زندان افتاده است. برای اطلاعات بیشتر ر.ک.: گریگور قضاریان، «گفت و گو با راگیپ زاراکولو، اندیشمند ترک»، پیمان، س15، ش59 (بهار 1391): 135 ـ 144. deniz zarakolu 59ـ نویسنده، مترجم و از فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر در ترکیه. دنیز زاراکولو، فرزند راگیپ زاراکولو، که دانشجوی مقطع دکتری در رشتۀ علوم سیاسی است، از 2011 ـ آوریل 2014م در زندان بوده است. 60ـ ر. ک: سایت نهاد نخست وزیری ترکیه: www.basbakanlik.gov.tr/forms/press statment |
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 67
|