فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۱
ارمنیان و دولت باستانی هخامنشی
نویسنده: آرپی مانوکیان
در این مقاله سعی کرده ایم بخش هایی از تاریخ دو ملت ارمنی و ایرانی را دردورهٔ سلسهٔ هخامنشی، در مقطعی از زمان که به یکدیگر پیوند می خورند، به صورت موجز در اختیار خوانندگان قرار دهیم تا علاوه بر مطالعهٔ بخش هایی مهم از تاریخ این دو ملت مجالی فراهم آورده باشیم برای بیان مشترکات تاریخی این دو قوم و آنچه که این دو سرزمین را در پیچ و خم های تاریخ به یکدیگر می رساند.لازم به ذکر است. در نوشتار حاضر تنها به آن تعدادی از پادشاهان هخامنشی و حوادثی از عصر آنها اشاره کرده ایم که به گونه ای خاص با تاریخ ارمنستان مرتبط بوده اند و از شرح مفصل تاریخ این دو ملت در دورهٔ مورد بحث خودداری کرده ایم.
ارمنستان در آغاز سلسهٔ هخامنشی
کوروش سردار پارتی دولت ماد پس از اتحاد با برخی از فرمانروایان هم جوار، از جمله پادشاه ارمنستان، سرانجام موفق شد مادها را شکست دهد و پایتخت آنان؛ یعنی هگمتانه، را به تصرف در آورد وچون خود از طایفهٔ هخامنشیان بود سلسله ای به همین نام در ایران تاسیس کرد.[۲]
از آنجایی که ارمنستان در مبارزه علیه مادها از متحدان کوروش به حساب می آمد پادشاهان این کشور امید داشتند که استقلال خود را باز یابند و دیگر مطیع دولتی خاص نباشند[۳] اما به زودی ارمنستان نیز مانند سایر نواحی تحت سیطرهٔ حکومت هخامنشیان مطیع این دولت و مجبور به پرداخت مالیات و در اختیار قرار دادن بخشی اعظم از سپاهیان خود در زمان جنگ به دولت هخامنشی شد.[۴]
در مورد چگونگی فتح ارمنستان به دست کوروش مورخانی چون هرودوت[۵]، که تاریخ او از منابع اصلی این دوره محسوب می شود، مطلب چندانی بیان نکرده اند.شایدبه این علت که ارمنستان تحت سیطرهٔ مادها و جزو قلمرو این دولت به شمار می رفته لذا پس از فروپاشی مادها به دست کوروش باید تحت نفوذ و قدرت او در میآمده. در مورد لشکرکشی کوروش به ارمنستان تنها گزنفون[۶] مطالبی را بیان کرده که آن هم مربوط به زمان اتحاد ارمنستان با کوروش علیه مادهاست.[۷]به هر حال، آنچه مسلم است اینکه ارمنستان در دورهٔ کوروش جزو مستملکات هخامنشیان به شمار می رفت. کوروش بنابر سیاست های توسعه طلبانهٔ خود به زودی بابل را نیز تصرف و در معبد بزرگ آن تاجگذاری کرد و در همین مکان بود که منشور معروف خود در زمینهٔ احترام به آزادی مذهب و حقوق ملل مغلوب را صادر کرد که این امر به طور قطع شامل ملت ارمنی نیز می شد.[۸]
ارمنیان، مخالف دولت هخامنشی
پس از کوروش[۹] کمبوجیه[۱۰] قدرت را به دست گرفت. در دوران حکومت او تا دورهٔ پادشاهی داریوش اول وضعیت ارمنستان همانند دورهٔ پیشین باقی ماند. آغاز سلطنت داریوش اول همراه با شورش های سرزمین های مختلفی بود که تحت سلطهٔ هخامشیان قرار داشتند. اگرچه او در کتیبهٔ بیستون دامنهٔ این شورش ها را ناچیز و سرکوبی آنها را امری آسان دانسته حقیقت امر جز این است.این شورش ها چنان گسترده بود که حتی پارس هم در معرض تهدید جدی قرار گرفت. وضع مالیات های جدید به دستور شخص داریوش از عوامل مؤثر در گسترش این شورش ها بود.[۱۱]
ارمنستان نیز در زمرهٔ سرزمین هایی قرار داشت که بر ضد سلطهٔ دولت هخامنشی شورش کردند. نتیجهٔ این شورش ها جنگ های متعددی بود که مهم ترین منبع ما در این مورد مطا لب مربوط به این جنگ ها و شورش ها در کتیبهٔ بیستون است. در ستون دوم این کتیبه، در بند دوم، از زبان داریوش چنین می خوانیم:
((… زمانی که من در بابل بودم، این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آسور، پارت، مرو و ارمنیا…)) و در ادامه، در بند هفتم می گوید:((… دادرشیش[۱۲]نامی ارمنی تابع من بود. او را به ارمنستان روانه کرده چنین گفتم: “بر مردمی که از من برگشته اند غلبه کنید.” فورًا دادرشیش حرکت کرد و وقتی وارد ارمنستان شد ارمنیانی که از من برگشته بودند جمع شدندتا با دادرشیش جنگ کنند. در دیهی موسوم به…[۱۳]در ارمنستان جدالی واقع شد.اهورمزد یاری خود را به من اعطا کرد. به ارادهٔ اهورمزد من بر قشونی که از من برگشته بود غالب آمدم)).
در ادامه، در بند هشتم این کتیبه، چنین آمده است:((… اهالی، که از من برگشته بودند، در دفعهٔ دوم جمع شدند که با دادرشیش جنگ کنند.در قلعه تیگر[۱۴] نام در ارمنستان جدالی واقع شد. اهورمزد یاری خود را به من اعطا کرد. به ارادهٔ اهورمزد قشون من بر قشونی که از من برگشته بود فائق آمد)). ظاهراً این نبردها به درازا کشیده است زیرا داریوش در ادامه، در بند نهم کتیبه، دربارهٔ جنگی دیگر سخن می گوید:((… اهالی، که از من برگشته بودند، در دفعهٔ سوم جمع شدند که با دادرشیش جنگ کنند.در محلی از ارمنستان قلعه ای است اوهیا[۱۵] نام در آنجا جنگی کردند. اهورمزد یاری خود را به من اعطا کرد.به ارادهٔ اهورمزد قشون من برقشونی که از من برگشته بود شکست سختی داد)).
در ادامه ٔ بند نهم کتیبه از زبان داریوش چنین می خوانیم:((… پس از آن ومیس[۱۶] نام پارسی را که تبعهٔ من است به ارمنستان فرستادم. چنین گفتم: “قـشونی را که از من برگشته اند و خودشان را ازمن نمی دانند در هم شکن.” ومیس در حال حرکت کرد وقتی به ارمنستان وارد شد شورشیان جمع شدند خواستند با او جنگ کنند. در محلی ایزی توش[۱۷]نام جدالی واقع شد. اهورمزد یاری خود به من اعطا کرد. به فضل اهورمزد سپاه من سپاهی را که از من برگشته بود شکست داد…)).[۱۸]
در مورد نبرد اخیر منابع ارمنی می گویند تعداد کشته شدگان سپاه ارمنستان در حدود ۲۴۵۰ نفر و تعداد سربازانی که به اسارت درآمدند ۲۵۵۹ نفر بوده است.
اگر موقعیت جغرافیایی ارمنستان و صعب العبور بودن کوهستان های مرتفع و صخره مانند این کشور را، که یکی از عوامل مؤثر در طولانی شدن این نبردها بوده در نظر نگیریم، بر اساس آنچه از اسناد و مدارک هخامنشی و ارمنی این دوره، به دست می آید ارتش ارمنستان باید بسیار مقاوم در برابر سپاهیان هخامنشی ظاهر شده باشد زیرا تسخیر این سرزمین برای پادشاهی قدرتمند همچون داریوش پس از طی پنج جنگ به سختی صورت گرفته است.[۱۹]
برخلاف آنکه داریوش در این کتیبه تمامی پیروزی ها را ازآن خود دانسته منابع ارمنی بر این باورند که در نبرد سوم نیروهای ارمنستان بر سپاه داریوش فائق آمدند و حتی موفق شدند آنان را تا فراسوی مرزهای ارمنستان مجبور به عقب نشینی کنند. بنابراین نبرد چهارم مسلماً نمی توانسته در خاک ارمنستان اتفاق افتاده باشد و چنان که از اسناد ارمنی بر می آید این نبرد در مکانی به نام ایزالا، در شمال سرزمین آشور، واقع شده است. البته، اشارهٔ خود داریوش در کتیبهٔ بیستون به اینکه او سرداری دیگر را برای این نبرد برگزیده نیز می تواند دلیلی قانع کننده باشد بر اینکه احتمالاً شکست او در نبرد قبلی باعث شده که وی تغییراتی در فرماندهی نیروهای نظامی خود پدید آورد تا پیروزی را برای خود حتمی سازد. به هر حال داریوش پس از این پنج نبرد موفق شد تمامی سرزمین ارمنستان را ازآن خود کند و آن را ضمیمهٔ دولت هخامنشی سازد که به نیرویی قدرتمند بدل شده بود.[۲۰]
اقدامات داریوش در ارمنستان
داریوش پس از اینکه موفق شد به شورش ها پایان دهد و سرزمین های فراوانی را تصرف کند و آنها را ضمیمهٔ دولت هخامنشی سازد به منظور ایجاد ثبات و پایداری در حکومت خود تصمیم گرفت با مجموعه اقداماتی، که در آن زمان در نوع خود بی نظیر بود، به شیوه ای جدید و خاص فرمانروایی عظیم هخامنشی را، که شامل سرزمین ها، اقوام و ادیان متعدد می شد، اداره کند. به این منظور ابتدا امپراتوری هخامنشی را به ایالت هایی تقسیم کرد و ادارهٔ هر ایالت را به فردی که معمولاً برخاسته از ملیت همان ایالت بود و در امور حکومتی و قضایی آن قدرت تام داشت واگذار کرد. البته، همه ساله از سوی شاه بازرسانی تمامی این ایالت ها را مورد بازدید قرار می دادند و چگونگی انجام امور را به اطلاع شاه می رساندند. این ایالت ها موظف به پرداخت خراجی معین بودند و البته، ملیت های مختلف این فرمانروایی می توانستند مذهب و آداب و رسوم خود را کاملاً حفظ کنند.[۲۱]
بر این اساس و بنابر آنچه از نوشته های هرودوت بر میآید ارمنستان سیزدهمین ایالت فرمانروایی هخامنشیان محسوب می شد که می بایست سالانه خراجی معین به صورت های مختلف پرداخت می کرد. هرودوت مقدار این خراج را در حدود چهارصد تالان نقره بیان کرده است اما بنابر نوشته های استرابون ارمنستان علاوه بر پرداخت مالیات نقدی می بایست سالانه در حدود بیست هزار کره اسب نیز به دولت هخامنشی تحویل می داد. علاوه بر این، هرگاه شاه از مملکت آنها عبور می کرد آنان ناچار بودند هدایایی گران قیمت و فراوان به او تقدیم کنند.[۲۲] بر اساس نوشته های هرودوت ارمنستان سومین ایالت دولت هخامنشیان بود که باید مالیاتی سنگین پرداخت می کرد.[۲۳]
داریوش برای سهولت در حمل و نقل و دسترسی بهتر به پایتخت های سرزمین های مختلف تحت فرمانرویی اش اقدام به ایجاد راه هایی در محدودهٔ قلمرو خویش کرد که به راه شاهی شهرت یافت و بخشی از آن، که مسافتی در حدود ۳۳۰کیلومتر را شامل می شد، از نواحی جنوبی ارمنستان عبور می کرد. احداث این راه در ارمنستان باعث ارتباط هرچه بیشتر این سرزمین با نواحی دیگر و رشد اقتصادی این سرزمین شد.[۲۴]
حضور ارمنیان در ارتش هخامنشی
داریوش اول طی اقدامات خود ملت های تابع را مکلف کرده بود تا علاوه بر پرداخت مالیات به سهم خود سپاهیان وظیفه ای در اختیار شاه قرار دهند تا در ارتش او خدمت کنند. ارمنستان نیز از این امر مستثنی نبود. البته، این سپاهیان به دو دسته تقسیم می شدند بخشی از آنان که باید همواره و به طور ثابت در گارد سلطنتی خدمت می کردند و دسته ای دیگر شامل تمامی کسانی که سنشان بین پانزده تا پنجاه سال بود و فقط هنگام جنگ می بایست به منزلهٔ سرباز در ارتش هخامنشی به خدمت بپردازند. نیروی ممتاز کشور گارد سلطنتی بود که همهٔ افراد آن از اشراف زادگان بودند و فرماندهان آنها منحصراً از افراد پارسی و مادی انتخاب می شدند.[۲۵] ارمنیان تنها ملت تحت سلطهٔ امپراتوری هخامنشی بود که از میان ایشان نیز فرمانده برای سپاهیان انتخاب می شد چنان که از هشت سرداری که داریوش در کتیبهٔ بیستون از آنها نام می برد یکی از آنها ارمنی است.[۲۶]
بر اساس اسناد و مدارک تاریخی ارمنیان همواره در سپاه هخامنشی حضوری مستمر و مؤثر داشتند. هرودوت بر حضور سپاهیان ارمنی در ارتش خشایار شاه در جنگ های مدیک[۲۷]با یونانیان تأیید می کند و می نویسد آنها مسلح به نیزه های کوتاه و شمشیر بودند و در دستهٔ پیاده نظام به نبرد می پرداختند.
دربخش هایی از کتاب گزنفون، درشرح نبرد کوروش صغیر با اردشیر دوم، پادشاه هخامنشی،[۲۸]نیز مطالبی موجود است که از حضور ارمنیان در سپاه هخامنشی خبر می دهد. سپاه مزدور یونانی ها پس از پایان جنگ و شکست کورش صغیر مجبور به بازگشت شدند. اسرایی که یونانی ها به همراه داشتند به آنها گفته بودند برای سهولت بازگشت بهتر است از ارمنستان عبورکنند زیرا این مملکت وسیع و حاصلخیز است و از آنجا به راحتی می توانند به هر جا که بخواهند بروند. سرانجام آنها پس از طی مشکلات فراوان به سرحدات ارمنستان می رسند و در آنجا با قشون ارمنیان مواجه می شوند اما یونانی ها که دیگر رمقی برای جنگ نداشتند از مقابل سپاه ارمنیان می گریزند.
گزنفون می گوید:((به هنگام بازگشت به قصبه ای رسیدیم. والی این قصبه که تیرباذ نام داشت دارای قصری مجلل با برج هایی بلند بود.به زودی فهمیدیم او از افراد مورد اعتماد شاه هخامنشی است و تنها کسی است که اجازه دارد اردشیر شاه هخامنشی را به هنگام سوار شدن بر اسب کمک کند. این والی قشون نظامی فراوانی داشت که سربازان آن نه تنها از ارمنیان بلکه از برخی طوایف دیگر نیز بودند. هنگامی که برای مذاکره به خیمهٔ او رفتم متوجه تخت خوابی شدم که پایه های آن از نقره بود و جام هایی که برای آشامیدن استفاده می شد همه از فلزات گران بها ساخته شده بود. این والی ارمنی، خبازان، شربت داران و ملازمان فراوان به همراه خود به میدان نبرد آورده بود)).
گزنفون در ادامه بیان می کند که سپاهیان تیری باذ را در نبردی شکست داده است. همچنین منابع رومی نوشته اند ارمنیان به هنگام حملهٔ اسکندر به ایران، در زمان سلطنت داریوش سوم، با چهل هزار سرباز پیاده و ده هزار سوار در نبرد معروف گوگمل[۲۹] درجناح راست ارتش هخامنشی شرکت جسته اند. آنان در این نبرد در دو دسته سواره و پیاده نظام می جنگیدند. سواره نظام ارمنی در ردیف دوم جناح راست و پیاده نظام ارمنی بعد از دستهٔ ارابه های داس دار در جناح مزبور قرار داشت.[۳۰]
حیات اقتصادی و اجتماعی ارمنیان در دوره هخامنشی
ارمنستان در دورهٔ مورد بحث از لحاظ اقتصادی در جایگاهی والا قرار داشت. اکثر مورخان یونانی مطالبی جامع در مورد وضیعت اجتماعی و اقتصادی ارمنستان در این دوره ارائه کرده اند که این ادعا را کاملاً اثبات می کند. گزنفون ارمنستان را سرزمینی معرفی می کند عظیم، ثروتمند و حاصلخیز که مزارع گندم و جو آن وسعتی فراوان دارند و در چراگاه های مرتفع آن دام های فراوان و متنوع پرورش داده می شوند. در حاشیهٔ دریاچهٔ وان و دشت آرارات نیز باغ های میوه وتاکستان های فراوان وجود دارد که روستاییان از محصولات آن برای تهیهٔ غذاهای متنوع استفاده می کنند.((به گونه ای که حتی در زمستان نیز می توان انواع میوه ها را به صورت خشک در انبار مواد غذایی آنان یافت. روستاییان با لباس های رنگارنگ وکفش های نوک تیز و کلاه های متنوع دیده می شوند و همیشه تنور خانه هایشان روشن است وبوی نان گرم به مشام می رسد)). او همچنین در جایی دیگر از نوشته هایش می گوید: ((بالأخره ما به آخرین روستا در ارمنستان رسیدیم. کدخدای این روستا گفت در اینجا سالانه هفده کره اسب پرورش داده می شود که همگی ازآن شاه هخامنشی است. اسبان ارمنستان از اسب های پارسی کوچک تر اما چالاک تر و مقاوم ترند. ما نیز چند اسب را، که به پایشان راکت[۳۱] بسته شده بود، به غنیمت بردیم)).[۳۲]
هرودوت نیز معتقد است در ارمنستان وجود چراگاه های حاصلخیز باعث پرورش دامهای متعدد شده که ازمیان آنها پرورش شتر و اسب از اهمیت ویژه ای برخوردار است، مخصوصاً، تربیت اسب که در ارتش سواره نظام هخامنشی جایگاهی ویژه دارد.
صنعت نیزدر ارمنستان بسیار پیشرفته بود و به ویژه ارمنیان در فن آهنگری مهارت بسیار داشتند. آنها از این فن بیشتر برای ساختن سلاح های جنگی استفاده می کردند و انواع شمشیر، دشنه، تیر و کمان، نیزه و سر نیزه، تبر، سپر و کلاه خود ساخته شده به دست آنان در ارتش هخامنشی مورد استفاده قرار می گرفت.
در زمینهٔ معماری نیز ارمنیان در این دوره بسیار پیشرفته بودند. البته، شهرها در ارمنستان از مدت ها قبل؛ یعنی، از زمان تمدن اورارتو ایجاد شده بودند اما در این دوره با تحولاتی که در امر معماری به وجود آمد شکل تازه ای به خود گرفتند. نقش برجسته هایی که در این دوره بر روی دیوارها و سرستون های ساختمان های ارمنستان مشاهده می شود بی شباهت به آنچه که در تخت جمشید وجود دارد نیست. این امر نشان از تعاملی مشترک میان معماران ارمنی و معماران ایرانی دورهٔ هخامنشی دارد. اسناد و مدارکی نیز موجود است که پادشاهان هخامنشی در بسیاری از موارد از معماران ارمنی در ساخت برخی استحکامات دفاعی، که اکثراً نیز در اماکن مرتفع احداث می شدند و ارمنیان در ساخت آنها از دیرباز تبحری خاص داشتند، بهره می جستند.
از دیگر نکات جالب توجه این دوره مسئلهٔ تجارت و اهمیت آن در حیات اقتصادی ارمنستان است. هرودوت در این مورد می نویسد: ((مردمانی هستند که ارمنی نامیده می شوند و سرزمین آنها در بالای سرزمین آشور واقع شده است. آنان با قایق های کروی شکل خود از رودخانه فرات عبور کرده به بابل می آیند و قصد آنها از این سفر تجارت است. قایق ها از چوب درخت بید ساخته شده و روی آن را با پوست حیوانات می پوشانند تا کاملاً غیر قابل نفوذ شود. کالاها را که اکثراً تولیدات تهیه شده از محصولات کشاورزی است در ظروف سفالی خاصی قرار می دهند.در هر قایق یک یا چند قاطر وجود دارد که از آنها برای حمل کالاهای خود در سرتاسر سرزمین بابل استفاده می کنند. آنها پس از فروش اجناس خود و خرید کالاهای دیگر سوار بر قایق هایشان شده، باز می گردند)). مالیات سنگینی نیز که ارمنستان موظف به پرداخت آن به دولت هخامنشی بوده حاکی از آن است که این سرزمین از لحاظ اقتصادی در جایگاهی خاص قرار داشته و یکی از منابع مهم تأمین هزینه های مالی دولت هخامنشی به شمار می رفته است.[۳۳]
ارمنستان و سقوط دولت هخامنشی
آخرین پادشاه سلسلهٔ هخامنشی داریوش سوم بود. او پیش از آنکه به سلطنت رسد ایالت ا رمنستان را اداره می کرد. داریوش در دوران حکومتش بر این ناحیه با مردم ارمنستان در کمال عدل و مروت رفتار کرده بود لذا ارمنیان نیز او را بسیار دوست می داشتند و از اینکه به مقام پادشاهی دست یافته بود احساس رضایت می کردند.[۳۴]
دوران حکومت داریوش سوم مصادف شد با فتوحات اسکندر مقدونی که اهدافی بزرگ در سر می پروراند و به قصد جهان گشایی به طرف شرق و سرزمین ایران در حال پیشروی بود. داریوش در ابتدا سعی کرد از طریق مذاکره با اسکندر مانع از وقوع جنگی عظیم و سخت شود اما تلاش های او راه به جایی نبرد.جنگ های داریوش سوم با اسکندر در چند مرحله اتفاق افتاد که در اکثر آنها داریوش شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد و در نهایت با شنیدن خبر پیشروی اسکندر به سوی مواضع اساسی دولت هخامنشی اقدام به جمعآ وری وسازماندهی سپاهی عظیم و قدرتمند کرد.[۳۵] گرچه ارمنیان بر اساس قوانین دولت هخامنشی می بایست سپاهی در اختیار شاه قرار می دادند این بار به دلیل ارادت خاصی که به شخص شاه داشتند با میل و رغبت بیشتری و به منظور ابراز وفاداری خویش به او در دو دستهٔ پیاده و سواره نظام در ردیف سپاهیان هخامنشی قرار گرفتند. فرماندهی سپاهیان ارمنی را یرواند سوم و میتراوسدس[۳۶] بر عهده داشت. بنابر نوشته های مورخان یونانی و رومی این سپاه در نبرد مهم گوگمل در کنار داریوش سوم حضور داشت. این نبرد برای هر دو طرف بسیار سخت و دشوار بود و در نهایت داریوش در این جنگ شکست خورد و عقب نشینی کرد. سپاه داریوش که از ملل مختلف قلمرو دولت هخامنشی تشکیل شده بود از هم پاشید و سپاه ارمنستان، که تلفات بیشماری داده بود، با باقی ماندهٔ نفرات خود، که اکثراً زخمی هم بودند و فرمانده هانش به سرزمین خویش بازگشت.
با پایان یافتن این نبرد مشترکات تاریخی ارمنستان و ایران در دورهٔ مذکور به پایان می رسد[۳۷] اما تاریخ این دو ملت در دوره های بعد نیز شاهد نمونه های بسیاری از این گونه مشترکات است.
منابع:
پارسامیان و دیگران.تاریخ ملت ارمنی. ایروان: انتشارات علمی ارمنستان،۱۹۶۳، ج۱.
پاسدرماجیان، هراند.تاریخ ارمنستان. ترجمهٔ محمد قاضی. تهران: زرین،۱۳۷۷.
پیرنیا، حسن. ایران باستان.تهران: نشر علم،۱۳۷۳، ج ۱ و۲.
دولاندلن، ش.تاریخ جهانی. ترجمهٔ بهمنش.تهران: دانشگاه تهران،۱۳۴۵.
دورانت، ویل.تاریخ تمدن.ترجمهٔ احمد آرام. تهران: اقبال،۱۳۴۳، ج۱.
گیرشمن، ر.ایران از آغاز تا اسلام. ترجمهٔ محمد معین. تهران: علمی و فرهنگی،۱۳۷۲.
ماله،آلبر؛ ایزاک، ژول. تاریخ ملل شرق و یونان. ترجمهٔ هژیر. تهران: ابن سینا،۱۳۴۳، ج۱.
ممتحن، حسینعلی.کلیات تاریخ عمومی. تهران: دانشگاه شهید بهشتی،۱۳۷۰، ج۱.
پی نوشت ها:
۱- کارشناس ارشد تاریخ، محقق و مدرس دانشگاه.
۲- رگیرشمن، یران از آغاز تا اسلام، ترجمهٔ محمد معین (تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲ )، ص ۱۳۷ و۱۳۸.
۳- پارسامیان و دیگران، تاریخ ملت ارمنی (ایروان: انتشارات علمی ارمنستان، ۱۹۶۳)،ج۱، ص۱۲۹.
۴- آلبر ماله و ژول ایزاک، تاریخ ملل شرق و یونان، ترجمهٔ هژیر (تهران:ابن سینا، ۱۳۴۲)، ج۱، ص۱۳۹.
۵- مورخ یونانی، هرودت در کتاب خود اطلاعاتی ارزشمند در مورد تاریخ دورهٔ هخامنشیان ارائه می دهد.
6- Xenphon
مورخ یونانی، او فرماندهٔ سربازان یونانی مزدور سپاه کوروش صغیر بود و در حین بازگشت به یونان از ارمنستان عبور کرد. گزنفون پس از بازگشت به وطنش کتابی را به رشتهٔ تحریر در آورد که تمام حوادث دورهٔ کوروش و جنگ های اورا شامل می شد و اطلاعاتی گران بها در مورد اوضاع جغرافیایی سرزمین های مختلف قلمرو هخامنشیان از جمله ارمنستان داشت.
۷- شرح این حوادث در شمارهٔ ۳۹ پیمان به چاپ رسیده است.
۸- حسن پیرنیا، ایران باستان(تهران: نشر علم،۱۳۷۳)، ج ۱، ص ۳۷۶و۳۷۷.
۹- کوروش در جنگ با قبایل ماساژت در سواحل دریای خزر کشته شد.
۱۰- فرزند کوروش که دوره ٔسلطنت اوبسیار کوتاه و مغشوش بود.
۱۱- گیرشمن، همان، ص۱۵۲.
12- Dadarshis
نام این شخص در منابع ارمنی به صورت دادارشیس آمده.
۱۳- این کلمه درست خوانده نشده است.در نسخهٔ عیلامی، زوزا و در نسخهٔ بابلی، زوزو خوانده می شود اما در نسخه های ارمنی جوزا ترجمه شده است.
14-Tigra
نام این قلعه در منابع ارمنی به صورت تیگرا آمده.
15- Uyama
نام این قلعه در منابع ارمنی اوهیاما ذکر شده.
16- Vahumissa
در منابع ارمنی واهومیسا
17- Izala
در منابع ارمنی ایزالا
۱۸- پیرنیا،همان، ج۱، ص ۵۴۰ -۵۴۳.
۱۹- البته باید این مطلب را نیز در نظر داشت که داریوش به طور هم زمان در چندین جبهه در حال نبرد بود و این امر می توانست باعث طولانی شدن جنگ در ارمنستان شود.ن.ک:گیرشمن، همان،ص۱۵۹ -۱۶۷.
۲۰- پارسامیان، همان، ص ۱۳۱ و۱۳۲.
۲۱- ش،دولاندلن، تاریخ جهانی، ترجمهٔ بهمنش(تهران:دانشگاه تهران، ۱۳۴۵)، ج ۱،ص ۴۷-۵۹.
۲۲- ویل دورانت،تاریخ تمدن، ترجمهٔ احمد آرام (تهران: اقبال،۱۳۴۳)،ج۱، ص۵۱۹.
۲۳- پیرنیا، همان، ج ۲، ص۱۴۷.
۲۴- پارسامیان، همان، ص۱۳۲و۱۳۳.
۲۵- حسینعلی ممتحن،کلیات تاریخ عمومی (تهران: دانشگاه شهید بهشتی،۱۳۷۰)، ج ۱، ص۲۱۰.
۲۶- هراند پاسدرماجیان،تاریخ ارمنستان، ترجمهٔ محمد قاضی (تهران: زرین،۱۳۷۷)، ص۳۹.
27- Medique
۲۸- کوروش صغیر علیه برادرش، اردشیر دوم، که شاه ایران بود، شورید. او در این جنگ سپاهی مزدور از یونانی ها فراهم آورده بود تا با سپاهیان شاه، که ارمنیان نیز درآن حضور داشتند، بجنگند.
۲۹- پلوتارک معتقد است گوگمل در پارسی به معنای خانه شتر است اما پیرنیا براین باور است که گمل یا جمل واژه ای فارسی نیست.
۳۰- پیرنیا، همان، ج۲، ص ۱۰۷۵-۱۰۸۳.
۳۱- پارچه ای مشبک که دور آن را چوب گرفته بود و در مواقعی که برف زیاد بود آن را به پای اسبان می بستند تا دربرف فرو نروند.
۳۲- پیرنیا،همان، ج۲، ص ۱۰۸۰-۱۰۸۳.
۳۳- پارسامیان، همان،ج۱، ص ۱۳۶ -۱۴۶.
۳۴- پاسدرماجیان، همان، ص۲۹.
۳۵- پیرنیا، همان، ج۲، ص ۱۲۹۱ -۱۲۹۵.
36- Mitraousdes
۳۷- پارسامیان، همان، ج۱، ص۵۱