نویسنده: دکتر فریده معتکف


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38

در ایران باستان، احترام به عناصر اربعه ـ خاک، هوا، آتش و آب ـ از اصول اعتقادی ایرانیان بود و حتی، ایزدانی را خاص و موکل این عناصر می دانستند. از جملهٔ آنان فرشتهٔ موکل آب بود. در سرزمین وسیع، پهناور و کم آب ایران، آب و باران ارزشی خاص دارد و به طبع آن الههٔ موکل آب نیز برتر از سایر فرشتگان بود. جای تعجب نیست که بخشی بزرگ از اوستا ((آبان یشت)) نام دارد و در آن از ناهید، آناهیتا، فرشتهٔ موکل آب، بسیار سخن رفته است.

بنابر اساطیر اهوارمزدا در دومین مرحلهٔ تکوین جهان آب ها را آفرید. در قطعهٔ سیزدهم بندهش، به این امر اشاره شده است: در این جریان، آب ها به سوی دریای فراخکرت، که یک سوم زمین را در اختیار داشت و حد جنوبی البرز کوه را اشغال کرده بود، جاری شد. این دریا آنچنان عظیم بود که آب هزار دریاچه را در بر داشت. هر یک از دریاچه ها دارای ویژگی هایی بود. برخی بزرگ، برخی کوچک و برخی آنقدر وسیع بودند که یک سوار نمی توانست در مدت کمتر از چهل روز طول و اطراف آن را بگردد و یکی از این رودها سراسر هفت کشور روی زمین را سیراب می کرد. در کنار هر یک از این رودها و دریاها، قصری هزار ستون با هزار دریاچهٔ درخشان برای ناهید برپا بود و در هر قصری بالای ایوانی، بستری پاکیزه و معطر گسترده.

سرچشمهٔ زایندهٔ تمام آب ها چشمه ای است به نام اردوی سور آناهیتا[1] به معنی چشمهٔ پرآب و زلال غرب که در رهگذر آن یکصدهزار آب رو زرین تعبیه شده. آب گرم و زلال از این مجراها گذر می کند و به سوی کوه بلند هوگر[2] روان می شود. در فرازنای این کوه، دریاچه ای به نام اورویس[3] قرار دارد که آب ها به این دریاچه می ریزند و پس از آنکه در آنجا کاملاً تصفیه شدند از راهگذرهای زرین دیگری خارج می شوند. در بلندایی برابر قد یک هزار مرد، یک شاخهٔ زرین و گشاده از این مجرا با کوه اوسین دم[4] دریای فراخکرت ارتباط دارد و از آنجا قسمتی از آب ها برای تصفیهٔ دریا به سوی آن جاری و قسمت دیگر تبدیل به باران می شود و بر همه رویهٔ زمین می بارد تا آفریدگان اهورامزدا از خشکی و بی آبی آسوده خاطر شوند.

اشاره کردیم که نام موکل ناهید، اردویسور ناهید، آناهیتا، است. این اسم از سه کلمه ترکیب شده که در اصل هر سه صفت هستند. بسیاری از اسامی امشاسپندان و ایزدان مرکب از یک اسم و یک صفت است ولی اردویسور ناهید یگانه اسم خاصی است که از سه صفت ترکیب شده. جزأ اول (اردوی) از کلمهٔ ارد[5] به معنی بالا بر آمدن، ضبط شدن، فزودن و بالیدن مشتق شده است. این واژه معنی رطوبت و نمناکی نیز می دهد. شاید این برداشت از آنجا نشأت گرفته باشد که این کلمه در اوستا نام رودی است. اردوی ظاهراً به معنی پربرکت و حاصلخیز نیز آمده اما گریمال آن را بزرگ و عظیم معنی کرده. کلمهٔ اردوی اغلب با کلمات سور و آناهیت همراه است. جزوهٔ دوم (سور) صفت است و به معنی نیرومند و قادر و در سانسکریت هم به معنی نامآور و دلیر به کار رفته.

جزء سوم (آناهیت)، نیز صفت است، صفتی مرکب از دو جزئ. جزء اول از ادات نفی است و جزء دوم چرکین، پلید و ناپاک معنی می دهد. بنابراین آناهیت یعنی پاک و بی آلایش.

در مقایسه با هندوستان ایران سرزمینی خشک بود که تنها یک رودخانهٔ مهم داشت که آمودریا بود. از این رو طبیعتاً اساطیر مربوط به آب و دریاها رواج چندانی در ایران نداشت و بر همین اساس برخی نسبت به وجود یک الههٔ آب ایرانی الاصل شک کرده اند اما یشت پنجم، که از کهن ترین متون است، وجود این الهه را تأیید می کند. مهم ترین و جالب ترین اسطوره ها نیز دربارهٔ ناهید است که همچون فرشته ای مورد پرستش قرار گرفته و از او با عنوان نیروبخش زندگانی، با لشکر جانداران و چهارپایان، توانبخش گیاهان و رستنی ها و چشمهٔ برکت بخشی که به همهٔ سرزمین ها نعمت و فراوانی می دهد یاد شده است.

ناهید نه تنها با آب های خود دشت ها را حاصلخیز و بارور می سازد بلکه نطفهٔ مردان و زهدان جملگی زنان را پاک و منزه می کند. زن ها را در وضع حمل و زایمان یاری می دهد و شیر در پستان آنان می گذارد. او به صورت زنی زیبا و با شکوه توصیف شده: ناهید زنی است جوان، خوش اندام، بالا بلند، برومند، زیبا و با چهره ای آزاده و نیکوسرشت. بازوان سفید وی به ستبری شانهٔ اسبی است با سینه های برآمده با کمربندی تنگ که در میان بسته تا سینه اش ترکیب زیبا گیرد و مطبوع واقع شود و بر بالای گردونه خویش، لگام چهار اسب یک رنگ و یک قد را در دست گرفته و می راند. اسب های گردونهٔ وی عبارت اند از باد، باران، ژاله و ابر. ناهید به جواهرات آراسته است. تاجی زرین به شکل چرخی که بر آن صد گوهر نورپاش نصب است بر سر دارد و از اطراف آن نوارهای پرچین آویخته. طوقی زرین دور گردن و گوشواره های چهار گوشه در گوش دارد. از قوزک پا به پایین کفش های درخشان پوشیده و آن را با بندهای زرین محکم بسته است. جبه ای از پوست سی ببر، که مانند سیم و زر می درخشد، در بر کرده و در بلندترین طبقهٔ آسمان آرام دارد. ناهید به فرمان پروردگار از فراز آسمان باران، تگرگ، ژاله و برف فرو می بارد و در اثر استغاثهٔ پارسایان و پرهیزگاران از فلک ستارگان یا از بلندترین قلهٔ هکر به سوی نشیب می شتابد تا نطفهٔ مردان و مشیمهٔ زنان را پاک کند، زایش را آسان و شیر را تصفیه سازد و بر گله و رمه بیفزاید و سراسر کشور از پرتو او از خوشی و نعمت و ثروت برخوردار شود.

این توصیفی است از ناهید، فرشتهٔ آب، که در اساطیر ایرانی به صورت دختری زیبا تصویر شده و مورد پرستش ایرانیان باستان بوده. البته، ناگفته نماند که توصیفی چنین دقیق و شاعرانه از فرشتگان در ایران باستان امری طبیعی نبوده اما آن گونه که هرودوت می گوید ناهید را در این دوره با ایشتار، فرشتهٔ بابلی ها، یکی می دانستند و در جنگ و نبرد نیز از او یاری می جستند.

با توصیفی که از ناهید شد او در مقام یک زن خاصیت فطری خود را، که در زیبا بودن جلوه گر شده است، حفظ کرده و در راه برازندگی و مورد پسند واقع شدن از هیچ کوششی باز نایستاده. او برای اقناع این غریزهٔ طبیعی از وسایلی که وی را زیباتر جلوه دهند استفاده کرده، به آرایش خود پرداخته و از لباس و تزیینات و زینت آلات بهره گرفته است. با این وجود، نظر به اینکه او در مقام یک ایزدبانو مورد پرستش قرار گرفته است، به منزلهٔ یک زن روحانی به کارهایی که منتج به خوشی و خرمی و سپاسمندی باشد نیز می پردازد. هر چند این توصیفات و هنرها و کارهایی که ناهید برای طبیعت، جانداران و بشر انجام می دهد زادهٔ تخیل و اندیشهٔ ایرانیان در روزگار باستان است امروزه نیز هیچ زنی ازهیچ کوششی برای زیباتر جلوه کردن و مورد پسند واقع شدن باز نمی ایستد و از هیچ ترفندی در این راه فروگذار نمی کند.

اصولاً، اساطیر ایرانی، بنابر نظر علمای تاریخ اساطیر، از آن رو جالب و دلچسب اند که به وضوح حرکت مراحل و نکات مختلف اساطیری را به سوی داستان های تاریخی و زیبایی های طبیعت، که زن جلوه ای از آن است، نشان می دهند.

البته، افسانه ها در اصل کوششی هستند برای توجیه پدیده ها. آب نیز پدیده ای زیبا از طبیعت است که در زندگی جنبهٔ حقیقت دارد. بدیهی است این کوشش به تمایلات روانی قومی که مراحل ابتدایی تمدن و فرهنگ را می پیماید بستگی دارد. در عین حال باید این نکته را بیفزاییم که هدف بشر ابتدایی تنها توجیه پدیده ها نبوده بلکه او خواسته تا این توجیه را با آب و رنگ و لطف و زیبایی همراه سازد. او همچنین مایل است تا با به کار بردن استعاره و تخیلی که خود از آن بهره دارد دیگر هم نوعانش را نیز برانگیزد و هوش و استعداد آنان را با ذکر و انتقال حوادث و حقایقی در قالب جملات زیبا و شاعرانه از مقوله ای به مقولهٔ دیگر بیازماید. این تمایل به تدریج به تمثیل ها، ابداع های اخلاقی و معماها منجر و بشر برای حل آنها ناچار به اندیشیدن دربارهٔ همه چیز و نسبت به هر آنچه که برایش لاینحل است شد که زیباترین نمود آن اندیشه دربارهٔ زن است؛ یعنی، موجودی که خود یکی از پدیده های زیبای طبیعت است، حتی اگر صورت افسانه داشته باشد. با این وصف تردیدی نمی ماند که افسانه و جلوه و زیبایی ناهید، از تجلیات اندیشهٔ ایرانی در ادوار باستانی است.

آناهیتا بانویی است که در زورمندی با تمام آبهایی که بر روی زمین جاری است و به دریای فراخکرت می ریزد برابری می کند. او بانو و سرپرست تمامی آب هاست. کسی است که هزار دریا و هزار رود دارد و چنان که اشاره شد در بندهای مختلف آبان یشت از توجه این ایزدبانو به پاکی نطفهٔ مردان و زنان و شیری که کودکان از پستان مادر می مکند سخن رفته است.

شاید این تأکید تأثیر عمیق اصلاحات زرتشت را، که علیه بغان پرستی سخت پایمردی کرد، آشکار کند. زیرا اهورامزدا تأکید می کند او را از نیرو و ارادهٔ خویش آفریده است تا به دست او آفریده های نیک و نظم اجتماعی را بهتر اداره کند.

در آبان یشت، هنگامی که به توصیف آناهیتا پرداخته می شود، زبان غنایی و لطافت شعری آن جالب توجه است: ((بازوانش زیبا و سپیدگونه به فراخی و پهنای شانهٔ اسبی است. این ایزدبانو بر گردونه ای زیبا سوار و همواره آماده است تا بر دیوان و جادوان و ستم پیشگان حمله برد و نابودشان سازد)).

در اساطیر، به درخواست های یاری و دادن قربانی ها و فدیه های بسیاری از جانب افراد مختلف از جمله پهلوانان و شاهان به آناهیتا بر می خوریم که نمودار قدرت و نیروی این ایزدبانو و اهمیت و اعتبار وی در اندیشهٔ ایرانی است.

بنا بر روایات، نخستین این افراد جمشید است که برای این ایزدبانو بر فراز کوه هکر صد اسب، هزار گاو و ده هزار گوسپند قربانی و از وی درخواست کرد که شهریار همهٔ کشورهای بزرگ شود و بر دیوان پلید و دروغگویان سلطه یابد. پس از او، نوبت فریدون است که مطابق قربانی های جمشید برای ایزدبانو ناهید قربانی و درخواست می کند توانایی اش دهد تا بر اژی دهاک (ضحاک)، دیو دروغ و ناراستی، پیروز شود. در کرده9، فقره 34 آبان یشت فریدون چنین درخواست می کند: ((ای نیک، ای تواناترین، ای اردویسور ناهید، که من به اژی دهاک ظفر یابم، به این خبیث و قوی ترین دروغی که اهریمن جهان مادی بیافرید تا جهان را از آن تباه سازد و من هر دو زنش را بربایم، هر دو را سنگهوک (شهرناز) و ارنوک (ارنواز) را که از برای توالد و تناسل دارای بهترین اندام ها هستند، هر دو را که از برای خانه داری برازنده هستند)). آنگاه، اردویسور ناهید به صورت دختری زیبا، برومند، خوش اندام و کمر بر میان بسته و… روان می شود. فریدون به کامش می رسد و آن هیولا را بر می اندازد.

خانه داری زن برای شهریاری چون فریدون نیز اهمیت داشت. از آنجا که در این اسطوره از شهرناز و ارنواز به منزلهٔ همسران اژی دهاک نام برده شده، می توان دریافت که تعدد زوجات در آن زمان رواج داشته است. از سویی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که چون اژی دهاک نیرویی اهریمنی است از دو یا چند زن دیگر به منزلهٔ همسران وی نام برده شده است تا مؤید این نکته باشد که تعدد زوجات تنها از آنِ اهریمنان است که اژی دهاک سمبلی از آن بوده نه از آنِ پرهیزگاران و پارسایان. از گفتهٔ فریدون دربارهٔ شهرناز و ارنواز ((…آنان برای توالد و تناسل دارای بهترین اندام ها هستند)) چنین بر می آید که در آن دوران، آمادگی و قدرت و نیروی زایش زن برای مردان اهمیت زیادی داشته و نازایی او از موارد مشکل ساز برای مرد و خانواده محسوب می شده و تشکیل خانواده از مسائل مهم و مورد توجه خرد و اندیشهٔ ایرانی در دوران اساطیری بوده چنان که اهورامزدا نیز خطاب به آناهیتا می گوید: ((از تو باید دختران قابل شوهر (دم بخت)، ساعی از برای سروری (همسری) و از برای یک خانه خدای دلیر استغاژه کنند. از تو باید زنان جوان در وضع حمل از برای زایش خوب استغاثه کنند. تویی آن کس که همهٔ اینها به جای توانی آورد، ای اردویسور ناهید)).

در اساطیر ایرانی، این ایزدبانو به یلان و پهلوانان در راه رسیدن به خواست هایشان یاری می رساند اما به آنانی که در پی ایجاد خللی در فر و مجد ایران هستند، هر چند هم قربانی و نیایش کنند، توفیق نمی بخشد همانند افراسیاب آن کژآهنگ دیو خوی تورانی. سپس، نوبت یک به یک به یلان و پهلوانان و ستبرسینگان و پیچیده بازوان ایرانی می رسد که هر کدام از آناهیتا تقاضای یاری می کنند و از برایش در نقاط مختلف قربانی می دهند و آرزوهایشان با کامیابی و موفقیت قرین می شود.

قالب و پیکر مادی آناهیتا شاعرانه توصیف شده و در آن، ویژگی های انسانی نیرومند ملحوظ شده است.

پا اوروا،[6] کشتیران چرب دستی که به وسیلهٔ فریدون چون کرکسان در هوا درآمده بود از ایزدبانو ناهید یاری می طلبد. آناهیتا همچون ایندرا،[7] خدای بزرگ هند و اروپایی ـ که در اوستا، به ویژه در وندیداد، به صورت دیوی درآمده است ـ بسیار تشنه و خواهان زور یا فدیهٔ مایع می شود که از شیرهٔ هوم[8] مخلوط با شیر تهیه شود. پس پا اوروا، که پس از سه شبانه روز پرواز در آسمان چون کرکسی خسته و درمانده شده بود، سپیده دمی از ایزدبانو یاری می طلبد و پیمان می بندد که در کنار رودی برای او شیرهٔ هوم (زور) فراوانی تهیه کند. پس آناهیتا به صورت دوشیزه ای بلندبالا، برومند و خوب چهر و… روان می شود و پا اوروا را به سبکی و خوشی از آسمانی که در آن سرگردان بود به زمین استوار، که در آن خانه داشت، می نهد.

مبنای برخی از معجزات پیامبران سامی را در سروده های زیبایشان ملاحظه می یابیم. ویس ته اورو[9] از خاندان نوذر در کنار آب وتینگوهیئتی برای آناهیتا فدیهٔ مایع زور می آورد، شیرهٔ هوم به شیر آمیخته چیزی که بسیار مورد علاقهٔ ناهید است و درخواست می کند تا ایزدبانو ناهید یاری اش دهد. او که دارمستتر[10] وی را با گستهم شاهنامه یکی می داند، می گوید شمار بسیاری از دیوپرستان و دروغ گرایان را هلاک کرده و اینک خواهان آن است که ایزدبانو برای او گذرگاهی خشک از فراز آب های وتینگوهیئتی بگشاید. او قصد دارد همراه سپاهیانش از جاده و مسیری که ایزدبانو برایش بر روی آب بنا می سازد گذر کند. در اینجا نیز، ایزدبانو با تمام زیبایی و فر و شکوهش تجلی و تجسم می یابد و به صورت دوشیزه ای زیبا، بلندبالا و آزاده، شریف و والانژاد و… از میان آب های ژرف گذرگاهی خشک برای او باز می کند و پهلوان، که دشمن سرسخت دیو نسیان است، به خواسته اش می رسد.در روایات مذهبی یهودیان به داستانی برمی خوریم که شباهتی شگرف با این اسطوره دارد. موسی (ع) در گریز از سپاهیان فرعون، که در تعقیبش بودند، به رود نیل می رسد و از خدایش، یهوه،[11] درخواست یاری می کند. پس رود گشوده می شود و موسی و پیروانش از آن می گذرند.

وصف کامل پیکر بانو اردویسور آناهیتا در اسطوره های ایرانی آمده و در برخی از اسطوره ها نیز از خوابگاه فراگسترده اش بر فراز ابرها سخن رفته است. اهمیت و ارزش فراوانی که در اساطیر ایرانی به این ایزدبانو داده شده است و روی آوردن همهٔ مردم حتی پادشاهان و پهلوانان به درگاه او در مواقع بحرانی و درماندگی برای حل معضلات و مشکلات و دستیابی به آرزوها و طلب یاری از وی احتمالاً ناشی از تأثیرات دوران مادرسالاری است.

ناگفته نماند که این احترام به آناهیتا و اهمیت قائل شدن برای وی تنها مختص ایرانیان نبود. گرایش به این بغ بانوی آریایی در اثر اختلاط و آمیزش با فرهنگ و ادیان دیگر سرزمین ها مانند یونان، بابل، مصر و ارمنستان به وجود آمد و توده ای که همواره به گذشته گرایی و تجدید حیات سنت های متروک رغبتی شایان دارند به مهرپرستی و ناهیدپرستی روی آوردند و از اینجا بود که همسانی ها، تضادها و اختلاف ها بین آناهیتا و ایزدبانوان بابلی (ایشتار) و یونانی (آفرودیت)[12] و دیگر ایزدبانوان به وجود می آمد.

آناهیتای ایرانی ایزدبانوی حامی زنان شریف است تا کودکان فراوان بیاورند و آنان را در سینه ها شیر پاک فراوان می دهد. در یک کارگاه ساخت مجسمه های سفالی، که در شوش کشف شده، صورت ایزدبانویی برهنه را می بینیم که در حال فشردن پستان خود و ریختن شیر آن در جامی است که در دست چپش قرار دارد. این پیکره متعلق به ایزدبانو ناهید (آناهیتا) است.

در بابل رسم زنای مقدس رواجی بسیار داشت و ایشتار ایزدبانویی بود که زنان به درگاه وی نیاز می بردند.

ایشتار بابلی سرپرست و حامی زنان بوالهوس است و آناهیتا الههٔ عفت، شرم و پاکی. او درد زنان شریف و پاکیزه ای را که به هنگام زایمان به وی پناه می آورند تخفیف می دهد. همچنین نطفهٔ مردان را پاک می سازد و مشیمهٔ زنان را می پالاید و دختران آزاده ای را که هنگام ازدواج به درگاه وی روی نیاز می آورند شوهران نیرومند، بلندبالا و شریف می بخشد. او به پاکی آبی روان است که از آسمان فرو می ریزد و در جویباری کوهستانی سرازیر می شود. به همین دلیل او را رودی آسمانی نیز توصیف کرده اند. اما ایشتار اصولاً بین عشق و ازدواج پیوندی نمی جوید. عشق را می ستاید. اما عشقی که هیچ تعهدی به ازدواج ندارد.

آفرودیت نیز دو نقش متفاوت دارد؛ نقشی مثبت که گرایش وی را به عشق پاک، شرافت و شرم و نجابت بیان می دارد و البته در مقابل نقش دیگرش خفیف است. وی بدون تردید خدای مادران محسوب می شد و او را سبب تولید نسل و فراوانی محصولات گیاهی و حیوانی می دانستند. او در یونان به صورت های گوناگون از جمله آفرودیت آسمانی (خدای عشق پاک و عفت)، آفرودیت زمینی (الههٔ عشق های گوناگون انسانی) و آفرودیت زیبا (ونوس رومی) پرستش می شده. ظاهراً، آفرودیت صورت دیگری از ایشتار، الههٔ بابلی، بوده.

این الهه برای ساکنان جنوب یونان خدای عشق محسوب می شد و برخی از شهرهای یونانی نخستین روز آوریل را با عنوان عید بزرگ آفرودیته جشن می گرفتند. از این نظر آفرودیت و آناهیتا به یکدیگر شباهت دارد.

آرتِمیس (آرته میس)، الههٔ دیگر یونانی که در رم او را دیانا[13] می نامیدند دوشیزه ای است که با زایش و باروری انسان سخت مخالف است و تمام روایت ها و اسطوره هایی که دربارهٔ او وجود دارد با نیرنگ و فریب آمیخته. وی، بر خلاف آناهیتا، زنانی را که باردار بودند به چنان درد شدیدی مبتلا می کرد که درمی گذشتند. او هیچ عشقی را نه زمینی و نه آسمانی قبول نکرد و گفته اند از این رو کینه توز و خشمناک بود. از سوی دیگر آرتمیس الهه ای است که توجهش معطوف به شرم و عفت و شرافت است و از این نظر می توان او را با آناهیتا مقایسه کرد.

بدین ترتیب آناهیتا با هیچ یک از این الهگان قابل مقایسه نیست. او فرشته و ایزدبانویی است زاییدهٔ اندیشهٔ آریایی و ایرانی که پیوسته جامهٔ شرم، عفت و پاکی بر تن دارد. در آسیای صغیر، در شهر آنائیتیس[14] یا آناهیتا معبدی بسیار بزرگ و مشهور به نام این الهه وجود داشت که در آن عناصر بابلی ای که دربارهٔ ایشتار ـ ربه `النوع بابلی ـ وجود داشت وارد مراسم پرستش این ایزدبانوی ایرانی شده بود. از این رو، ناهید را با ایشتار بابلی یا آفرودیتهٔ یونانی یا استارتهٔ فنیقی مقایسه می کنند که مقایسه ای شتابآلود و عجولانه است. دربارهٔ آناهیتا هیچ افسانه و اسطوره ای از نوع افسانه های ایزدبانوان بابلی، یونانی و فنیقی وجود ندارد.

نفوذ و اهمیت آناهیتا به فراسوی مرزهای ایران نیز رسیده بود. ناهیدگرایی که زمانی در ایران تحت شرایطی وارد آیین زرتشت و مزداپرستی شده بود از این طریق همین آیین و فرهنگ ایرانی به مناطق بسیاری نفوذ کرد و در قالب ناهیدپرستی شایع شد. از جملهٔ این مناطق باید از ارمنستان نام برد که پرستش آناهیتا در آن نفوذ و اهمیتی خاص داشت.

آگاتانگِغوس،[15] مورخ ارمنی سدهٔ چهارم میلادی، گزارش می کند که در هر معبد آناهیتا در شهر ارز[16] پیکرهٔ طلایی جسیمی از این ایزدبانو بنا کرده بود. نوشته های او تا اندازه ای نفوذ فرهنگ ایرانی به ویژه ناهیدپرستی را در آن منطقه نشان می دهد. در زمان اشکانیان، شعبه ای از این خاندان در ارمنستان به فرمانروایی رسیدند و با اینکه پیش از آن نیز دین، تمدن و فرهنگ ایرانی در ارمنستان رواج و نفوذی بسیار داشت اما از زمان حکومت این سلسله دارای اهمیت و نفوذی قابل توجه شد. به ویژه ارمزد[17] (اهورامزدا) و ایزدبانوی گرامی اش دارای مقامی والا شدند و در حالی که ارمزد فراموش می شد ناهید سخت مورد توجه قرار می گرفت. هرچند سایر ایزدان مزدیسنا همانند مهر و بهرام نیز در این منطقه اهمیت داشتند اما آناهیتا مقامی والا داشت. نفوذ و اهمیت آناهیتا تا آنجا بود که نام شهر آکی لی زن[18] را به آنایی تیس (تلفظ یونانی آناهیتا) برگرداندند. معبد آناهیتا در این شهر عظمت و شهرت بسیاری داشت. این معبد عظیم چنان که پروکوپی یوس[19] اشاره می کند در زمان گسترش مسیحیت همانند دیگر معابد به صورت کلیسا تبدیل شد. از خلال نوشته های آگاتانگغوس چنین برمی آید که ناهیدگرایی در همه جا رواج یافته بود. او از شدت گرایش تیردات،[20] پادشاه ارمنستان در قرن چهارم میلادی، به آناهیتا نوشته است. در برابر وسوسه های کشیش مُبلّغی به نام گرگوری ایلومیناتور (گریگور لوساوُریچ)،[21] شاه از آناهیتا با عنوان ایزدبانویی بزرگ یاد می کند که مایهٔ سرافرازی، آزادگی، قدرت و اعتبار ارمنستان است. شاه می گوید چگونه از اعتقاد و گرایش به چنین بانویی ایزدی و ارجمند دست فرو دارد در حالی که شاهان بزرگ کشورهای دیگر چون یونان او را بس گرامی داشته اند و از پرستش وی دریغ نمی ورزند؛ الهه ای که سرپرست جملهٔ دانش ها، حامی و سرپرست و دوستدار آدمیان و دختر پاکیزهٔ ارمزد است. با این حال تیردات در سال های پایانی زندگانی اش تحت تأثیر گرگوری، کشیش مُبلّغ، قرار گرفت و به آیین مسیح گروید. از آن پس بسیاری از معابد آناهیتا ویران و معدودی نیز تبدیل به کلیسا شدند. لیکن بسیاری از مراسم و آداب پیشین ناهیدگرایی در ارمنستان، همان گونه که انتظار می رفت، پس از اندک زمانی وارد آیین مسیحیت شد.

اما پرستش ناهید در کجا صورت می گرفت؟ مسلماً در آتشکده ها و معابد بزرگ ایرانیان که اغلب بر بلندی ها ساخته می شد. هرودوت می گوید ایرانیان قدیم جز معابد آراسته ای که بر قلهٔ کوه های بلند می ساختند و به اهورامزدا اهدا می کردند معابد دیگری نداشتند. علاوه بر آن، ستایش سایر ایزدان نیز در همین معابد صورت می گرفت.

شاید ساختن معابد بر بالای بلندی ها به این علت بود که بنا به روایات آناهیتا از بلندی ها فرو می آمد. در این خصوص در آبان یشت آمده: ((من می ستایم کوه زرین همه جا ستودهٔ هکر را که از برای من از یک بلندی هزار قله آدم (به بلندی قد هزار نفر) اردویسور ناهید از آنجا فرو می آید)). آناهیتا در بلندترین طبقهٔ آسمان آرام گرفته بود و از فلک ستارگان یا از بلندترین قله به سوی نشیب می شتافت. شاید دلیل دیگر ساختن معابد بر روی بلندی ها دوری از دسترس دشمنان بوده زیرا معابد ناهید در زمان های قدیم از غنی ترین معابد بود و موقوفات منقول و غیر منقول آن به میزانی بود که می بایست در محلی امن قرار داده شود چنانکه برخی از معابد و پیکره های این ایزدبانو که در شوش، اکباتان، بابل، تخت جمشید، سارد، بلخ و دمشق از سوی اردشیر دوم هخامنشی بنا شده بود مورد تهاجم و غارت سرداران یونانی مانند اسکندر و آنتیوخوس سوم[22] قرار گرفت.

اگرچه کلیهٔ آتشکده ها و معابد ایرانی مورد احترام خاص قرار داشت ولی آتشکده های خاص ناهید از همه مجلل تر و معظم تر بود. پادشاهان و امیران در تجلیل و تزیین معابد این فرشتهٔ ایرانی، که آب و برکت را نصیب دشت های وسیع ایران می ساخت، افراط می کردند.

در تقویم ایران باستان روز دهم هر ماه، آبان روز نام داشت و نام ایزدبانو آناهیتا بر این روز نهاده شده بود. مطابق بندهش نام روز دهم و ماه هشتم آپان[23] بود که امروزه آبان تلفظ می شود. آپان یا آبان از واژه ای مشتق است که امروزه به صورت آب تلفظ می شود. این واژه در اوستا آپ،[24]در سانسکریت آپا،[25] در پارسی باستان آپی،[26]در پهلوی آپ و در فارسی امروز تبدیل به آب شده است.

در تقویم ایرانی هرگاه نام ماه و روز موافق می شد آن روز را جشن می گرفتند. در ماه آبان جشن آبانگاه برپا می شد. ابوریحان بیرونی دربارهٔ این روز و این جشن، که به خاطر ایزد آناهیتا برگزار می شد، آورده است: ((آبانگاه، روز دهم، روز آبان ماه است و آن عیدی است و در این روز پسر تهماسب به شاهی رسید. مردمان را به حفر انهار و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهای هفت گانه خبر رسید که فریدون یبوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و به سلطنت رسید و مردم را امر کرد که دوباره خانه ها و اهل خود را مالک شوند و خود را کدخدا بنامند، یعنی صاحب خانه. خود او نیز به خانه و خانوادهٔ خود فرمانروا شد و شروع به امر و نهی و گیر و دار کرد)).

از آنجا که فرشتهٔ مقدس نگهبان آب، ناهید، مؤنث بود اغلب کلمهٔ بانو را به اسم او می افزودند و او را ناهید بانو می نامیدند. در یک افسانهٔ اسلامی نیز به ستارهٔ زهره لقب بدخت ناهید داده اند. بدخت در اینجا مخفف بیدخت و منظور از آن ناهید یعنی دختری است که بغ و خداست.

بدین ترتیب آناهیتا در اساطیر ایرانی خدای آب و آبادانی، حاصلخیزی و باروری، خدای بانوان و به ویژه دختران بوده. در روایتی نیز آمده است ((ناهید امانت (نطفه = تخمه) زرتشت را به همراه دارد. سی سال پیش از پایان هزارهٔ زرتشت، دختر جوانی در آب شنا می کند و از آن می نوشد و از نطفهٔ زرتشت، که در آب بوده، آبستن می شود و هوشیدر به دنیا می آید…)).

منابع:

باستانی پاریزی، محمدابراهیم. خاتون هفت قلعه. تهران: دهخدا،1344.

بیرونی، ابوریحان. آژار الباقیه.[بی جا]:[بی نا]،[بی تا].

بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. [بی جا]:[بی نا]،[بی تا].

پورداود، ابراهیم. یشت ها. تهران: طهوری،1347، ج1.

دورانت، ویل. تاریخ تمدن. ترجمهٔ احمد آرام. تهران: اقبال،1343، ج1.

رضی، هاشم. دین قدیم ایرانی، از آغاز تا ظهور زرتشت. تهران: آسیا،1343.

گریمال، پیر. فرهنگ اساطیر یونان و روم. [بی جا]:[بی نا]،[بی تا]، ج1.

گیرشمن، ر. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمهٔ محمد معین. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1349.

Berry. A. Short History of Astronomy. New York: [s.h.], 1909.

Briffault, R. The Mithers. New York: [s.h.], [n.d.], vol III.

Cambridge Ancient History. New York: [s.h.], 1924.

Eliade, M. Historie des Croyances et des idees religieus. Paris Payot, 1976.

Gardner, P. New Chapters in Greek History. New York: [s.h.], 1892.

Grimal, P. Larousse world mythology. P. 193.

Healt,T. History of Greek Mathematics, New York: Oxford, 1921.

Historia Religionum, Religions of the Past. Edited by C.J. Bleeker and G. Widngren. [s.l.]: Leiden, 1969.

L.H.Gray, The Foundation of the Iranian Religions. Bambay: [s.h], 1928.

Saggs, H.W.F. The Greatness that was Baby lon. London: [s.h.], 1969.

پی نوشت ها:

1-  Ardvi Sura Anahita               

2- Huger                      

3-  Urvis 

4-  Ausindom 

5-  Ared

6-  Paurva

7-  Indra

8- هم یاهه اومه (Haoma)، در اساطیر هندی سوم یا سومه، گیاهی بوده که در آغاز خود از ایزدان محسوب می شده. این گیاه یا شیرهٔ آن دور کنندهٔ مرگ، ارزانی کنندهٔ فرزند به زنان و شوهر به دوشیزگان بوده. هوم به کنیزانی که مدت ها شوهر نکرده بودند به محض درخواست از درگاهش شوهری پیمان شناس می بخشید. از آنجا که در این اسطوره ها از وجود کنیز و بانو یا شهبانو سخن به میان آمده می توان احتمال داد در جامعهٔ اسطوره ای نیز طبقات اجتماعی وجود داشته اند.

9-  Vistauro                  

10-  Darmasteter                                  

11- Yahova

12-  Aphrodite

13-  Diana                                

14-  Anaitis

15-  Agathangeghos      

16-  Erez

17-  Armazd                 

18-  Akilisen

19-  Procopius                           

20- Tirdat

21-  Gregory Illuminator (Grigor Loosavorich)

22-Antiochus III

23-Apan

24- Ap              

25-  Apa           

26-  Api 

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38
سال دهم | زمستان 1385 | 152 صفحه
در این شماره می خوانید:

آوتیک ایساهاکیان

نویسنده: ادوارد هاروتونیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 آوتیک ایساهاکیان، شاعر، نویسنده، فعال سیاسی و اجتماعی و عضو فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، در الکساندراپُل...

پلی به پهنای تاریخ

نویسنده: سیدحسین طباطبایی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 ((پلی به پهنای تاریخ)) سیدحسین طباطبایی حاوی خاطرات مبسوط همراهی وی با گروه شرکت کننده در دومین همایش پل فرهنگی...

هنر آوانس در ترجمه و تدوین سفرنامه برادران شرلی

نویسنده: احمد شعبانی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 مقدمه هر چند سفرنامهٔ برادران شرلی، که در زمان شاه عباس کبیر به ایران آمد، این توفیق و نیک بختی را یافت که در عهد...

ارمنیان و تئاتر رشت

نویسنده: ایساک یونانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 استان گیلان از دیرباز به لحاظ مزایای ویژه اش به هند ایران و از دیگر لحاظ به مظهر کمال و جمال و طراوت و زیبایی...

نگاهی به تئاتر ارمنیان ایران

نویسنده: ژیلبرت مشکنبریانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 تاریخ برگزاری اولین نمایش ها در ارمنستان به دوران پیش از میلاد مسیح باز می گردد. پلوتارکوس، تاریخ نویس یونانی،...

آرمانگرایی در انزوا

نویسنده: غلامحسین دولت آبادی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 نزدیک به چهل سال است که از مرگ شاهین سرکیسیان می گذرد اما هنوز هم دربارهٔ او بحث و گفت وگو می شود و از...

گروه تئاتر آرمن

نویسنده: گابریل تیکیدچیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 آنچه می خوانید گزارش گونه ای است از آغاز تا پایان کار یک گروه کوچک تئاتری ارمنی و مروری است بر احوال اعضای گروه...

پیرامون کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران

نویسنده: مینا رحمتی فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران دارای چهار بخش است. بخش نخست به سیری کوتاه در تاریخچهٔ تئاتر نوین...

سرکیسیان و واگنر

نویسنده: لیدا بربریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 هر چند شاهین سرکیسیان را به حق به منزلهٔ بنیانگذار تئاتر نوین ایران می شناسند اما او در عین حال مترجم، مقاله نویس و...

پدر تئاتر نوین ایران

نویسنده: زاوان قوکاسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 نوشته ای برای جمشید لایق انتشار کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران، به کوشش جمشید لایق، شایستهٔ...

سفر شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران

نویسنده: علی اکبر علیراد فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 فقط یک اتفاق باعث شد تا ویراستار کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران شوم. در نگاه اول، آنچه در کتاب...

بزرگ مرد تئاتر ایران

نویسنده: جمشید لایق فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 امروز کمتر انسانی پیدا می شود که زندگی خصوصی و کارش آمیختهٔ هم باشند چنان که رسیدگی به یکی مستلزم فراغت از دیگری...

شاهین سرکیسیان

نویسنده: آربی آوانسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 از روزی که تئاتر ایران شاهین سرکیسیان را از دست داد نزدیک به چهل سال می گذرد... زمان عملکرد دو گانه دارد، هم مخرب و...

سرکیسیان و هنر او

نویسنده: میشا هایراپطیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 شاهین سرکیسیان از بنیانگذاران تئاتر ملی ایران است. او با فکری پویا و بینش و برداشتی علمی و همخوان با معیارهای...

مراسم معرفی کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران و قدردانی از نویسندگان آن

نویسنده: آرتویت زهرابیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 38 چه بسیارند انسان های وارسته ای که تمام زندگی خود را بدون هیچ چشم داشتی وقف هنر کرده اند و تاریخ آنها را به دست...