نویسنده: امیر جمشیدی


فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85 

بخش « با خوانندگان…» را برای درج نظرات و انتقادات و پیشنهادات خوانندگان ‏خود شکل داده ایم. در این بین، نامه ای از یکی از خوانندگان ‏داشتیم که نه تنها نظر خود را در آن مطرح ساخته بود، بلکه ‏نامه در واقع مقاله ای بود به شیوه نویسندگان مجله و هم راستا ‏با آرمان های آن.

این نوشتار،که در زیر آن را تقدیم کرده ایم، ‏حاوی  نگاه ریزبینانه هم وطنی است که با نثری صمیمی، ‏بخشی از میراث گذشتگان ایرانیان ارمنی را با اتفاقی امروزی ‏پیوند زده و با قلمی شیوا  بر صفحه کاغذ آورده است.‏

آرامستان ارمنیان اصفهان، موزه ای بی نظیر از سنگ قبرها

امیر جمشیدی  

سوفی اهل لهستان است. به ایران سفر کرده و برای بازدید از مکان های دیدنی اصفهان چند روزی در این شهر ‏توقف کرده است. او به آرامستان ارمنیان می رود، جایی که تعدادی از هم وطنان وی در دوران جنگ جهانی دوم در این ‏مکان دفن شده اند. پس از ادای احترام به کشته شدگان جنگ، در مسیر بازگشت، به طور اتفاقی، سنگ قبری نظرش را ‏جلب می کند. می ایستد، نظاره می کند و تأمل. ‏

سنگ قبر دارای دو بخش است. قسمت بالایی نوشته هایی ( از نظر سوفی) غریب دارد و قسمت زیرین، دارای ‏تصاویری مبهم است. بخش اعظم تصاویر را پیکر دو فرد تشکیل می دهد. در انتهای متن، یک سر بدون بدن ‏وجود دارد. سر دارای چهره ای خنثی است. گویی، در حال نظاره مخاطب یا داستان منقوش است. بالا سمت راست، دو سر ‏دیگر دیده می شود یکی خنجری به دست دارد و دیگری که تنها نیمی از بدنش هویداست و مشتی که گویی ‏سلاحی سرد را گرفته و پشت پیکره بزرگ ناپیداست. هر دو دارای چهره اند. صورت ها پوشانده شده گویی می خواهند ناشناس بمانند. یکی از دو پیکره  سنگ قبر، مردی تاج دار است با شمشیر یا خنجری در دست چپ ‏و با دست راست در حال کشاندن یا آماده ساختن فرد دیگری (ظاهراً زنی) برای قربانی کردن اوست. پاهای ‏مرد تاج دار به طرز ناشیانه ای تصویر شده و حالت طبیعی ندارند. فرد دیگر زانو زده و با دو دست در حال تقلا برای ‏رهایی از چنگ مرد تاج داراست. هر دوی آنها (مرد تاج دار و قربانی وی) چهره هایی بی هویت دارند. این باعث می شود که مخاطب نتواند از روی حالات چهره به خوبی حدس بزند که بردار خشم در چه جهتی است. در سمت چپ، تعدادی وسیله پراکنده ‏وجود دارد، شامل احتمالاً یک شمشیر شکسته یا بدون دسته که شاید  در اثر فرسایش از بین رفته یا ‏غلاف شمشیر، یک شمعدان و سه شئ مستطیل شکل که مشخصاً نمی توان گفت چه هستند.‏

سنگ قبر

سنگ قبر

معمولاً، در ادوار تاریخی گوناگون، ارتباطات برون مرزی اصناف تجاری نه تنها رونق داشته بلکه مورد حمایت دولت های مرکزی بوده. نمی توان منکر این مسئله شد که آمد و شد هیئت های مذهبی، بازرگانی و سیاسی تأثیراتی بسزا در تغییر ‏ بدنه فرهنگ و ساختار سیاسی، به خصوص، در دوران معاصر داشته اند. ارمنستان کشوری است که محل مناقشه و تاخت و ‏تاز دائم امپراتوری عثمانی و ایران صفوی بوده است. ساکنان این کشور در این برهه تاریخی، به خصوص بازرگانان، مایل ‏به داشتن بستری امن و مناسب برای زندگی و تجارت بودند. شاه عباس صفوی در 1603 م، در ادامه نبرد های خود ‏با عثمانی، پس از فتح تبریز در مسیر پیشروی خود در شمال غربی ایران وارد جلفا شد. جلفایی ها استقبال با شکوهی از او کردند و تلویحاً از وی خواستند که به این تاخت و تازهای پی در پی خاتمه دهد و محیطی ‏مناسب برای زندگی ایشان، تحت حمایت شاه صفوی، فراهم آورد. پیروزی های شاه عباس باعث شد تا دولت عثمانی به قصد باز پس گیری متصرفات ‏سابق خود سپاهی عظیم به سمت ارمنستان گسیل دارد. شاه عباس پس از شنیدن این خبر فرمان کوچ اجباری ‏ارمنیان و باقی گذاشتن سرزمینی سوخته را برای عثمانی ها صادر کرد. او علاوه بر عملی ساختن تئوری سرزمین سوخته به دنبال این هدف بود که تعداد بی شماری نیروی انسانی ماهر در ‏صنعت و تجارت را به خدمت درآورد، هرچند که زندگی در بستری امن خواست قلبی ارمنیان بود. به هر حال، با مشقت های فراوان گروهی عظیم از ارمنیان وارد اصفهان شدند. پس از مدتی و با طی شدن وقایعی به دستور شاه قسمت جنوبی ‏زاینده رود به ایشان واگذار شد تا بنابر خواست خود در این منطقه سکنا گزینند. ایشان به طور کامل مورد حمایت شاه صفوی بودند؛ ‏به عبارت دیگر، شاه توجه خاص خود را معطوف شهروندان جدیدش کرد. از آن پس، وضعیت زندگی و رفاه اجتماعی ارمنیان، ‏به خصوص در دوران حکومت شاه عباس صفوی، روز به روز مطلوب تر و جلفای نو ( نام محل جدید سکونت ارمنیان در ‏اصفهان ) آبادتر و با شکوه تر می شد. ‏

سوفی پس از مشاهده نشانه های حجاری شده بر روی سنگ قبر سعی کرد با برقراری ارتباط میان آنها به معنای متن ‏تصویری اثر دست یابد. او قادر به کتمان این موضوع نبود که اولین پیامی که از متن تصویری به ذهنش می رسید ‏ذبح انسان بود، ذبح مقدس اسماعیل ( یا اسحاق) به دست ابراهیم. اما ظاهراً در تصویر ذبیح الله یک زن بود و این روایت با ‏روایت دینی همخوانی نداشت. همچنین، محیطی که بر روی سنگ نقش شده بود محیطی متناسب با صحنه ‏ذبح اسماعیل نبود. وجود وسایل پراکنده، انبوه لشکریان و تاج دار بودن ابراهیم نبی ارتباطی معنایی با داستان ذبح نداشت. ضمناً، چه عرفی حجاری داستان قربانی کردن اسماعیل را بر روی سنگ قبری در اصفهان، آن هم بدین شکل، مجاز می کرد ؟!‏

فرضیه دومی که به ذهن سوفی خطور کرد داستان اجرای حکم و عدالت در برهه ای از زمان ‏بود. به نظر منطقی می رسید که سر نقش شده در پایین متن نوشتاری شاهد محکمه یا خود قاضی باشد که ناظر بر ‏اجرای حکم است. انبوه لشکریان احتمالاً مأموران برقراری نظم در اجرای حکم هستند. جلاد نا شناس و بدون صورت به تصویر کشیده شده و زنی هم ‏به دست او در حال کشته شدن است. اشیای مستطیل شکل می توانند کتاب ها یا اوراقی باشند که حکم بر مبنای آنها صادر ‏شده. اما چرا جلاد تاج دارد ؟ آیا این نشانه آن است که جلاد نماینده دولت مرکزی یا ‏حاکم است؟ و کار وی عملی موجه است؟ به فرض صحیح بودن این داستان چرا باید چنین روایتی بر روی سنگ قبر حجاری شود؟ آن هم سنگ قبری کوچک در میان انبوهی از سنگ قبر های بزرگ و بارز تر؟ چه کسی این حجاری را ‏انجام داده؟ حکومت؟ به چه علت؟ آیا بازماندگان زن برایش این یادگاری را نقش کرده اند؟! چرا؟چرا برای سایر ‏محکومان این چنین تدارک آیین دفن ندیده اند؟ چنانچه این واقعه محاکمه ای جنجالی و با اهمیت بوده، چرا کاتبان درباری یا محلی ‏شرح واقعه را ننوشته اند ؟ چرا حداقل نوشته ها به زبان فارسی نیست ؟

فرضیه سوم سوفی روایت قتل زنی بی دفاع است. اما در این حالت صورت های نامشخص چه معنایی دارند؟ آیا قاتل تاج دار ‏پادشاه است؟ برای کشتن این زن چه نیازی به حضور انبوهی از لشکریان بوده؟ حکومت به چه سبب یک زن را می کشد؟ ‏این وسایل پراکنده چیستند؟ غلاف شمشیر تزیین شده نماد چیست؟ آیا نشان ارزشمندی سلاح سرد و متعلق بودن این ‏وسیله به پادشاه  نیست؟

پس از بهبود وضعیت شرایط زندگی در جلفای نو، در سایه عنایات خاصه شاه صفوی و کسب اعتماد و دلگرمی ساکنان جدید ‏پایتخت صفوی نسبت به حاکمان جدید، ارمنیان زندگی خود را از سر گرفتند. اصناف و نیروهای ماهر شروع به فعالیت در ‏وطن جدید خود کردند. از جمله اصنافی که در کشور ارمنستان، به سبب وضعیت اقلیمی، موقعیت خاص داشتند سنگ تراشان بودند. عمده کار ایشان تراش سنگ های خام به صورت و اشکال هندسی خاص بود که در ساخت عمارت ها، خانه های ‏کوچک و حتی پل سازی کاربرد داشت. از جمله مهارت های خاص عده ای از ایشان حجاری سنگ های قبر بود. در ‏حال حاضر، در منطقه جلفای اصفهان محله ای به نام کوچه سنگ تراشان وجود دارد. علت نام گذاری آن به این اسم ‏تجمع سنگ تراشان ماهر ارمنی در این محله بوده است. آرامستان ارمنیان اصفهان گنجینه ای غنی از میراثی با ارزش است، مجموعه ای از ‏سنگ قبرها با طیفی وسیع از نقش ها و اشکال و ابعاد گوناگون در فضایی بسیار دلنشین. این آرامستان در دامنه کوه صفه، ‏در جنوب اصفهان، در زمینی به مساحت حدود 30 هکتار واقع شده است. قدیمی ترین سنگ قبر در این آرامستان متعلق ‏به 1551م، قبل از کوچ های اجباری ارمنیان به اصفهان، است. علاوه بر قبر شهروندان ارمنی، قبر افراد خارجی ای که از دوره ‏صفویه در اصفهان می زیسته و فوت کرده اند نیز در این آرامستان وجود دارد. تاکنون چندین بار به این گورستان تعرض شده، به خصوص در دوره سلطان حسین صفوی و پهلوی اول. تعداد بی شماری از سنگ قبرها جابه جا ‏و بسیاری نیز تخریب شده اند. پدیده های طبیعی نیز از جمله عوامل تخریب قبرها بوده. سیل و آبرفت های ناشی از آن سبب ناپدید شدن برخی از سنگ ها شده است. ‏

سوفی پس از ناتوانی از فهم متن تصویری سنگ قبر احتمال داد که شاید خواندن متن ‏نوشتاری بتواند در دریافت معنای این متن به او کمک کند. سورن میناسیان، سنگ تراش باتجربه ارمنی اصفهانی، متن را برای او ‏خواند: ‏

‏« نازلوم آلین، همسرست، زن مؤمنه ای بوده.‏

تعدادی دزد به خانه اش آمده اند واموالش رابه یغما برده اند.‏

سارقان او را با شمشیر(یاخنجر)کشته اند.‏

صحنه دل خراشی بوده و بدا به حال کسی که این صحنه ناراحت کننده را دیده.‏

او با گریه و اشک ازجلفا به قبرستان منتقل و در اینجا دفن شده است».‏

‏1738م   ‏

از نظر سوفی متن نوشتاری با بخش هایی از متن تصویری مطابق بود. با این حال، متن تصویری هنوز به طور ‏کامل قابل خواندن نبود. عناصری وجود داشت که به صورت مجهول باقی مانده بود. صورتک شاید شاخ دار، تاج، بی ‏چهره بودن فرد تاج دار و قربانی اش، وسایل پراکنده سمت چپ تصویر و غیر طبیعی بودن شکل پاهای فرد تاج دار یاغی و …‏ .

در پایان دوره صفویه، اصفهان میزبان شورشیانی شد که شاید هرگز تصور نمی کردند دادخواهی و قیام علیه حاکم محلی شان ‏به تصرف پایتخت  صفویه ختم شود. این دوران پایان دوره شکوه اصفهان، به خصوص، برای جلفاییان بود. شورش غلجایی های ‏قندهار (افاغنه) و حاکم ایشان ثبات مرزی کشور را متزلزل کرد چنان که ایران تحت هجوم همسایگان قرار گرفت و ‏از پشتوانه مالی ایرانیان به شدت کاست. تهماسب قلی خان، معروف به نادر قلی، نابغه نظامی خراسانی، پس از سرکوب شورش ‏افاغنه مرزهای رسمی ایران را باردیگر احیا کرد و پس از تشکیل شورای دشت مغان، رسماً پادشاه ایران شد.

سودای کشورگشایی نادر ‏مرزهای ایران را فراخ تر کرد. نادر در اساس سربازی بود مجهز به انواع شیوه های نظامی که در هنگامه جنگ امور کشور ‏را به زیردستان می سپرد و در زمان صلح تدارک جنگ می دید. او پس از فتح دهلی به چپاول خزانه هندوان پرداخت و تحفه کوه نور، ‏دریای نور و تخت طاووس را برای خزانه شاهی خویش به ارمغان آورد. میزان ثروت مسروقه از گورکانیان به حدی بود که ‏نادر تا سه سال از گرفتن مالیات از مردم چشم پوشی کرد. هرچند بعدها این بخشش را فراموش و تمام مالیات این سه سال ‏ را از آنان مطالبه کرد.

نادر به سپاه و تأمین نیرو توجه بسیار داشت. ارتش سالاری و تلاش برای تهیه بودجه ارتشی ‏منظم و بزرگ و مخارج لشگرکشی های پی در پی، با توجه به خساست نادر در صرف هزینه از خزانه شاهی، منجر به وضع ‏مالیات های سنگین شد. فشار مالیاتی، به خصوص بر بازرگانان، رکود تجارت و به طور خاص، تجارت ابریشم را در پی آورد‏‏. ارمنیان، شهروندان مورد توجه خاص شاهان صفوی، نیز نه تنها از این قاعده مستثنا نبودند بلکه شدت برخورد با ایشان شدیدتر ‏بود. هاروتون دِر هوهانیان در کتاب تاریخ جلفای اصفهان شرح حال جلفاییان را این گونه ذکر کرده است:‏

« پولی را که نادر به اجبار از جلفاییان می ستاند بر سه قسم بود اول آنکه مالیات را چند برابر می طلبید، دوم آنکه تمام جلفاییان را ‏جریمه کرد و سوم آنکه با بهانه هایی بیجا از توانگران اخاذی می کرد ».

علاوه بر مالیات سنگین، شایعه اتهام همکاری ‏با مخالفان و دشمنان حاکمیت و همچنین تفاوت های قومی و مذهبی باعث شد ارمنیان در معرض آزار و جور بیش از حد ‏حاکمان محلی و همسایگانشان قرار گیرند و در نتیجه، موجی از آنها به بهانه های زیارت بیت المقدس و یا آوردن کالا به ‏هندوستان و چین مهاجرت کنند. ‏

به نظر سوفی، پس از خواندن نوشته، منطقی به نظر می رسید که صورتک بدون بدن چهره ابلیس باشد که نظاره گر ‏داستانی است که خود به لحاظ باور دینی مسبب آن است. همچنین، صورتک می توانست نمادی ازحضور خداوند باشد که باز بر ‏اساس باور دینی شاهد و ناظر تمام رخدادهاست و بنابر تعالیم دینی با عدل الهی سازگار است که این ظلم در روز جزا ‏تلافی شود. به نظر او صورتک همچنین می توانست نمادی از وجدان ناظر و بیدار جامعه ای باشد که به وقوع این ظلم ‏و ستم هایی از این دست، از جانب ستمگران به خصوص به کوچندگان اجباری، آگاه است. او نماد عامه ای است که این ‏دوره و این آشوب و این ظلم بزرگ را فراموش نخواهد کرد. حتی، به نحوی از مخاطب خود می خواهد که همانند او ناظر ‏بر تاریخ و گذشته باشد.درباره تاج دزد یاغی، هرچند تاج نمادی از قدرت پادشاهی و تنها زیبنده مقام شاخص اوست، ‏اما بعید به نظر می رسد که پادشاه همچون یک یاغی وارد حریم زندگی شخصی زنی شود، اموالش را غارت کند و او را بکشد. در کنار این، آیا تاج می تواند نمادی از درباریان، نجبا، شاهزادگان و عمال شاه برای ‏مثال خراج گیران باشد؟ یا می توان چنین برداشت کرد که فرد تاج دار واقعاً یاغی ای بوده که ارتباطی با دربار نداشته اما تاج او نماد ‏آن است که سردسته و شاه دزدان بوده است؟ ‏

درباره اشیا چنانچه بپذیریم که تصویر منقوش صحنه درگیری و قتل نازلوم را نشان می ‏دهد اجسام نا مشخص در کنار غلاف تزیین شده می توانند نشان دهنده اجسام در هم ریخته ای باشند که به طور نمادین ‏ برای دزدی آماده شده اند. ‏

آرامستان ارمنیان اصفهان موزه ای بی نظیر از انواع سنگ  قبرهاست ( البته، می توان آرامستان تخت فولاد، به خصوص ‏تکیه هایش و آرامستان کلیمیان اصفهان را نیز به این فهرست اضافه کرد). سنگ قبرهای بسیاری وجود دارند که در ساده ترین حالت و به شکل تخته ‏سنگی خام و تراش نخورده اند و مشخصاً، می توان فهمید که به خانواده های فقیر تعلق ‏دارند. سنگ قبرهای پر نقش و نگار نیز به افراد متمول یا سرداران حکومت تعلق دارند که به دستور ‏شاه سنگ قبری در خور شأن و شخصیت بارز سردار متوفی تدارک دیده اند (به خصوص در دوره صفویه). نقوشی ‏که بر روی سنگ قبرها حکاکی می شد معمولاً برگرفته از نمادهای دینی است که سابق بر این ارمنیان در کشور مبدأ بر ‏سنگ ها نقش می کردند یا متأثر از نقوش سنگ قبر های ایرانی است. به طور کلی، سنگ تراشان قبرها بر اساس ‏سفارش بازمانده متوفی حکاکی می کردند و معمولاً، حجم و نقوش و نوشتار متناسب با هزینه هایی بوده که ‏تعیین می شد. به سادگی و با نگاهی اجمالی به تاریخ حک شده بر روی سنگ ها می توان دریافت که سنگ های ‏مجلل و بسیار زیبا متعلق به دوران صفویه است، زمانی که ارمنیان در رفاه بودند و در خانه های مجلل در جلفا روزگار می گذراندند. سنگ قبرهای بسیاری دیده می شود که تراش خورده اما بدون ذکر نام در جایی فرو افتاده اند و برخی کمی تشریفاتی ترند و در آنها ‏فقط به ذکر یک حرف از الفبا اکتفا شده است. این امر نشان دهنده فقر و دوره ای است که ارمنیان زندگی پرملالی داشته اند. ‏به طور کلی، سنگ تراشان را می توان به دو دسته تقسیم کرد: سنگ تراشان سری کار، که مخاطب با دیدن سنگ قبر و نقوش آن به راحتی ‏می تواند حدس بزند که حجارش چه کسی بوده است. این سنگ تراشان تماماً پیکره هایی را حکاکی کرده اند که شبیه به هم هستند. دسته دیگر سنگ تراشانی هستند که ‏دارای خلاقیت بوده اند و هنرمندانه حکاکی می کردند.

سنگ قبر یاد شده احتمالاً در دوره افشاریه ( بنابر تاریخ ذکر شده و چنانچه ‏بپذیریم سنگ قبر در زمان دفن نازلوم حکاکی شده) ساخته شده است. با توجه به اینکه نام سنگ تراش بر روی سنگ قبرها ‏حک نمی شوند، نام سنگ تراش سنگ قبر مذکور نا معلوم است. بر این اساس، اطلاعی در دست نیست که حجار این سنگ سنگ تراشی غیر حرفه ای بوده یا چیره دست. بررسی سنگ قبر هایی که متعلق به این سنگ تراش باشد با سنگ قبر مذکور، برای ‏خواندن متون تصویری به دلیل اشتراکات احتمالی نقش زده شده بر روی سایر سنگ ها، می توانست گره گشای برخی ‏مجهولات معنایی باشد که باز به دلیل عدم شناخت حجار نمی توان به آن دست یافت. به هر حال، ما یا با سنگ قبری ‏روبه رو هستیم که سنگ تراشی خردمند داشته یا اینکه فردی کاملاً غیر حرفه ای بوده است.خردمند از این جهت که احتمالاً در پی ‏حادثه ای دل خراش به طور نمادین نقش هایی بر این سنگ زده و به نوعی از حکومت انتقاد کرده و با حک ‏کردن نشانگانی مثل تاج، صورت های بی هویت، انبوه لشگریان و سر شاخ دار بالای تصویر به زبانی دیگر این دوره ‏مشقت بار زندگی در ایران را به خصوص برای شهروندان ارمنی مستند کرده و به یادگار گذاشته و مظلومیتی را روایت ‏کرده که دامنگیر زندگی انسان هایی بوده که دائم می بایست به دلیل سودای کشورگشایی حاکمشان و بی توجهی وی به زندگی ‏شهروندان منبع درآمد برای هزینه های جنگ و تدارک نیرو برای چپاول دیگر کشور ها باشند. این نقش می تواند ‏مفهومی فراتر از قتل زنی مظلوم در خانه و غارت اموال باشد. می توان این روایت را نماد کشتار و ‏آوارگی ارمنیانی دانست که دائم مورد هجوم دولت های دیگر قرار گرفته اند. اما در کنار این می توان حجار را فردی غیر حرفه ای ‏دانست که به رغم پذیرش سفارش سنگ قبری حاوی روایتی داستانی، ناشیانه نقش هایی را حک کرده است. از جمله ایراداتی که به نقش ‏ها می توان گرفت نامشخص بودن بالا تنه نازلوم، پاهای غیر طبیعی سر دسته یاغی ها، ابزار ‏و وسایلی که در بخش چپ پخش شده اند، تاج و صورت های بی هویت است. ‏

سوفی در زمان خروج از آرامستان ارمنیان اصفهان به این می اندیشید که موزه ای تاریخی مربوط به دورانی از تاریخ ایران را ‏ترک می کند، موزه ای که خود به خود به وجود آمده و حالات طبیعی اش را بدون اعمال نظر حکومت ها و تحریف حفظ کرده است. ناخواسته به ذهن او این موضوع متبادر می شود که احتمالاً موزه های طبیعی این چنینی ‏بسیاری در سرتاسر ایران موجود است.  ‏

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85 

سال بیست و دوم | پائیز 1397 | 176 صفحه
در این شماره می خوانید:

نگاهـی بـر بخـش نسخه های خطی ماتناداران

ترجمه :آرمیک نیکوقوسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  اشاره ‏ ماتناداران در معنای لغوی به معنای مکانی برای نگهداری اسناد، متون خطی و ‏کتاب های ‏دست نویس قدیمی یا چاپی...

مطالعۀ تطبیقی نمادها در قالی های ارمنی باف و حجاری های ارمنیان در ایران

نویسنده: سیده عذرا یوسفی دازمیری[1] فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  اشاره ارمنیان از گذشته های دور تا کنون، چه در زادگاه خود ارمنستان و چه در ایران، همواره علاقه ای...

گفت و گو با جونیت جنبویان مستندساز ترک

نویسنده: گریگور قضاریان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  اشاره                        ‏« ما، تـرك ها و ارمنـی ها، بیش از هر ملت دیگری می توانیم یكدیگر را درك كنیم ‌ولی...

کاوشهای باستانشناسی در آرامگاه پادشاهان اشکانی ارمنستان

نویسنده:شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  پیش تر، در مقاله‌ای با عنوان « آرامگاه پادشاهان اشکانی ارمنستان»،[1] تاریخ و معماری محل ‏دفن پادشاهان اشکانی...

ویـشابـاکـار

نویسنده:شاهن هوسپیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  در 1909م،  نیکوغایوس (نیکولاس) مار[1]در رأس هیئتی کاوش های باستان شناختی در منطقۀ گارنی[2] انجام داد. طی این کاوش ها...

لشکرکشی نادرشاه به هندوستان

نویسنده:به کوشش دکتر آرتاک ماقالیان / ترجمۀ گارون سرکسیان فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  اشاره در شمارۀ 82 پیمان کتابی با نام متون تاریخی دورۀ نادرشاه به خوانندگان...

فرمان های شاهی با موضوع ارمنیان از سلطان حسین تا علی ‏مرادخان زند

نویسنده:سارا علی لو[1] فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  از مهم ترین اقدامات شاه عباس برای رونق و اعتلای اقتصادی ایران کوچاندن و آوردن ارمنیان از ‏زادگاهشان به ایران بود....

یادنامۀ صد و پنجاهمین سال تولد هوهانس تومانیان

هوهانس تومانیـان،شاعـر همۀ ارمنیـان   نویسنده: ادوارد هاروطونیانس فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85   ‏‏19 فوریۀ 2019م  صد و پنجاهمین سالروز تولد هوهانس تومانیان[1]،...

آلکساندر توپچیان و گوشه های پنهان واقعۀ اشغال بانک عثمانی ‏فصلی از تاریخ مبارزات مسلحانۀ ملت ارمن

نویسنده:دکتر قوام الدین رضوی زاده فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  اشاره                     ‏ روز چـهارشنبه 26 اوت 1896م،[1]حادثه ای استثنایی و غیرمترقبه به وقوع پیوست....

معرفی کتاب عملیات نِمِسیس‏ ماجرای اعدام انقلابی طلعت پاشا، عامل اصلی نسل کشی ارمنیان

نویسنده: دکتر کارن خانلری فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  نام کتاب: ‏عملیات نِمِسیس، ماجرای اعدام انقلابی طلعت پاشا، عامل اصلی نسل کشی ارمنیان نویسنده: ایساک یونانسیان...

مـرد نکـونام نمیــرد هرگــز …

فصلنامه فرهنگی پیمان شماره 85  آمادۀ ارسال هشتاد و پنجمین شمارۀ فصلنامه به چاپخانه بوديم که خبر ‏ناگوار درگذشت نابهنگام ادیب گران قدر، استاد طهمورث ساجدی،...